پیام آیت الله هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) اندیشمندی فرزانه، حکیمی حاکم، طبیبی حاذق، مجتهدی پویا، فقیهی ساختارشکن، عارفی واصل و محبوب قلوب بود
بسم الله الرحمن الرحیم
«خمینی» واژهای زیبا در قاموس ایرانیان است که گرچه صفتی نسبی از شهری در استان مرکزی است، اما بسیار فراتر از خمین و ایران، شهرتی جهانی یافته و مطمئناً نامی جاودان در تاریخ معاصر خواهد بود.
سیده زادهای بزرگوار که میلادش همزمان با میلاد جده بزرگوار سادات، حضرت فاطمه زهرا(س) است. کودکی پاک از دامن مادری مؤمنه که نامش را «روح الله» نهادند.** پدرش یک روحانی شریف بود که جانش را در راه دفاع از مظلومانی که از ظلم ملاّکین آن روزگار به تنگ آمده بود، تقدیم کرد و این یادگار شهید، کودکیاش را با این خصوصیت منحصربهفرد با تعلیم دروس دینی در مکتبخانههای آن زمان سپری کرد. جوانیاش با حوادث تاریخساز، از جمله مشروطه تلاقی یافت و با تمام علاقهای که به فراگیری علوم دینی داشت، قدم در حوزههای علمیه گذاشت.
هوش سرشار، ذکاوتی مثالزدنی، استعدادی درخشان و ارادهای نستوه در دانشاندوزی داشت و همین باعث شد که طلبه جوان در کوتاه زمان ممکن، استادی مبرز در فقه و اصول و فلسفه و کلام شود و این زمانی است که تقدیر الهی مرا که یک نوجوان روستایی بودم و برای تحصیل علوم دینی به قم آمده بودم، در کوچه یخچال قاضی قم، همسایه او کرد تا شنیدنیهای فراوانی از او و اوصافش را به چشم خویش ببینم، یعنی سالهای 1327 و 1328.
استادی شهیر، اما شهرتگریز که برای حضور در کلاس تدریس، کوچههای تنگ و پیچ در پیچ قم را با پای پیاده طی میکرد و این فرصتی بسیار مغتنم برای من عاشق بود تا به بهانه همراهی، از انفاس قدسیه ایشان، بهرهمند شوم.
آیتالله شیخ روحالله موسوی که معلم و مدرس بزرگ نظری و عملی درس اخلاق در حوزههای علمیه بودند، با تأسی به جمله معروف «ادب النفس خیر من ادب الدرس» در دوران زعامت آیتالله العظمی بروجردی، با نهایت احترام به ایشان، در قبال بیمهری از یک طرف و دینستیزیهای حکومت پهلوی از طرف دیگر، چون مولای خویش علی(ع) سکوت اختیار کرد و آنگاه که حکومتیان داخلی و مستشاران خارجی آنها در رحلت آیتالله العظمی بروجردی تا اربعین ایشان به جایگاه روحانیت در قلوب مردم پی بردند و با سیاستهای شوم، سعی در ملوکالطوایفی کردن حوزهها داشتند، با پشتوانه غنی علمی و مقبولیت عمومی به عنوان مرجع عام قدم در راهی بسیار ناهموار گذاشتند که پس از طی فراز و نشیبهای فراوان در طول بیش از 25 سال به انقلاب اسلامی منتهی شد.
آغاز فریادهای مقتدارانه مردی که علاوه بر مرجعیت تقلید، یک مفسّر به روز در «سرالصلاه» و «سوره حمد» و تمام قرآن بود، یک عارف به تمام معنا در «من عرفه نفسه فقد عرفه ربه» بود، یک محدث آشنا با صحت و سقم روایات در «چهل حدیث» بود، یک فیلسوف کامل و آشنا با تمام مکاتب فلسفی غرب و شرق بود، یک استاد اخلاق که خود در گفتار، نوشتار و رفتار، متخلق به اخلاق انسانی و اسلامی بود و مهمتر از همه یک استاد کمنظیر در حوزه فقه و اصول بود. همزمان با بلند شدن نغمههای فریبنده تحت عنوان «ولایتیون» در حوزه علمیه قم که برافراشته شدن هر پرچمی را برای تأسیس یک حکومت اسلامی در زمان غیبت، پرچم ضلال میدانستند. آن استاد، آن دردآشنای اسلام، آن فقیه زمانشناس، آن سیاستمدار متدّین و بالاتر از همه آن مرجع تقلید میلیونها انسان در ایران و خارج ایران، خوب میدانست که تمامیت اسلام در صوم و صلوه و خمس و زکات و حج خلاصه نمیشود و باید به فروع دیگر دین، یعنی جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، تولاّ و تبرّی پرداخت تا در آن دوران سیاه که دینگریزی ترجیعبند اقدامات پیدا و پنهان حاکمان نامشروع پهلوی بود، جامعه را که بر گهواره جهل خوابیده بود، بیدار کند.
اوج عظمت نهضت امام خمینی(ره) در نقطه شروع مقابله با تظاهر، ریاکاری و زهدفروشی بود. رضاشاه برای فریب خلق در مجالس عزاداری خرافهپرستی میکرد و گل بر سر و صورت خویش میمالید و در این سوی، عدهای از روحانیون درباری، با سوءاستفاده از سوابق تحقیرآمیز حاکمان قاجار، او را احیاکننده دین میدانستند و در این راه آنقدر خود را به تغافل و تجاهل زده بودند که توطئه شوم کشف حجاب را هم توجیه میکردند.
مقابله با چنین فرهنگی که هر کلمه با پیشوند «شاه» مانند روغن شاهپسند، شاه کلید، شاهراه، شاهییت، شاه مردان و...!! مقدس بود و ریشه در 2500 سال خدعه و نیرنگ داشت، در کنار انسانهای به ظاهر عالم که با ادله ناپسند، فحشا و فساد را مقدمه ظهور میدانستند، کاری بسیار سخت و به قول بعضی از علمای به ظاهر موجه «آب در هاون کوبیدن» بود.
اما حاکمان پهلوی که در سایه بهبه و تشویق گروه اندک سلطنتطلب، از نشو و نمای تدریجی روحانیت و آتش عشق نهفته مردم به اهل بیت(ع) غافل بودند و برای دروازههای خیالی تجدد، دیکته سیاستهای شوم استعماری را در لایحه به ظاهر مثبت انجمنهای ولایتی و ایالتی و کمی پس از آن در اصطلاح پر طمطراق «انقلاب سفید» مینوشتند، بهانههای آغاز مبارزه را برای مرجعی که با لطایف الحیل آنها آشنا بود، فراهم کرد.
آیتالله خمینی(ره) که دیگر در میان مردم «یک منجی» شناخته میشد، علم مبارزه را در همراهی گروهی از زبرالحدیدهای خویش بلند کرد و به واسطه ایمان عمیقی که در اعتقادات و اراده آهنینی که در وجود خویش داشت، از شکنجه، زندان و تبعید نترسید و با استناد به ویژگیها و شروطی که فقه شیعه برای ولایت فقیه در زمان غیبت تعیین کرده است، در سیاست و دیانت، رهبر جامعه شد.
رهبری که پس از 1400 سال، یک حکومت اسلامی را براساس مفاهیم و تعالیم عالیه مکتب اهل بیت(علیهم السلام) در بهترین نقطه جغرافیایی سرزمینهای اسلامی بنا نهاد و با تکیه همیشگی بر مردم، از نخستین روزهای پس از پیروزی، همه ساختارهای حکومت را مردمی کرد.
رهبری که با آیندهنگری مثالزدنی، در کنار انعطاف بیمانند و صلابت بینظیر، تئوریپردازان سیاسی دنیا را به تحیّر واداشت که چگونه پیرمردی 81 ساله با تمام ضعف جسمی و سوابق بیماری، ملت ایران را با همه قبایل، طوایف، ادیان، مذاهب و زبانهای مختلف در دفاع از اسلامیت ایران یکپارچه نماید.
امروز که بیش از 20 سال از رحلت جانگدازش میگذرد، وقتی به تمام حرکات و سکناتش از سال 1328 تا سال 1368 فکر و خاطرات فراموش نشدنی جلسات متعددش را مرور میکنم، میبینم، «بینظیرترین انسان غیرمعصوم» شایستهترین صفتی است که باید برای ایشان برگزید.
لطافت طبع، مناعت فطرت، مهربانی با خلق، پذیرش استدلال، صراحت در کلام، صداقت در برخورد، صلابت در تصمیم، شهامت در قلم و شجاعت در قدم، او را مصداق عینی دو آیه پرمعنا در تاریخ معاصر میکرده است که میفرمایند: «فَبَشِّر عباد الذّینَ یَستَمعونَ القول فَیَتَّبعونَ اَحسنه» و «اَشدّاُ عَلی الکُفّارِ رَحَماءُ بَینَهُم»
امام خمینی(ره) هدیه خداوند به مسلمانان معاصر، به خصوص شیعیان و به ویژه ایرانیان بود تا در زمانهای که جدال بیهوده اسلاف دین را برای اداره جامعه به بن بست کشیده بود، پویایی فقه اسلامی و شیعی را در اجتهادی متناسب با روزگار به منصه ظهور رساند و در طول 10 سالی که نفسهای مسیحاییاش، بر کالبد جمهوری اسلامی دمیده میشد، نشان داد که میتوان علاوه بر قواعد محدود فقهای گذشته چون شهید اول، با توجه به گذشت زمان براساس بینش والای مصالح قوی و اقوی و مفاسد فاسد و افسد، قاعدهسازی کرد و نگذاشت اسلام عزیز نیز مانند مکتبهای انسان ساخته و ایدئولوژیهای دستوپاگیر، در بنبستهای تصمیمسازی و تصمیمگیری بماند.
8 سال دوران دفاع مقدس، نمونهای بارز از اقتدار و انعطاف سیاسی و نظامی ایشان به عنوان یک رهبر دینی است. پیش از آن، تأکید مؤکد ایشان بر حفظ ارتش و رعایت سلسله مراتب در زمانی که شعار «ارتش توحیدی بیطبقه» انگیزه برانگیز بود، نشان از آیندهنگری ایشان است و مهمتر از همه دو دستور ایشان در ماههای آخر حیات طیبه برای بازنگری قانون اساسی و تدوین سیاستهای سازندگی، نشان میداد که به سازندگی و اصلاح امور پایبند و از گرفتار شدن در سیاستهای روزمره برای اداره یک مملکت گریزان بود.
امام خمینی(ره) حقیقتی انکارناپذیر، تاریخسازی جسور، آیندهنگری صبور و خالی از ریا و غرور بود.
امام خمینی(ره) کوهی بلند با چشماندازی بسیار زیبا برای سعادت دنیوی و اخروی مردم بود.
امام خمینی(ره) رودی زلال از سرچشمه معرفت کردگار بود که پس از طی فراز و فرودهای بسیار در هموار و ناهمواریهای معاصر، به دریای وسیع تاریخ اسلام پیوست و با آثار ارزشمندی که از خود به جا گذاشت، مخصوصاً وصیتنامه سیاسی و الهی خود، چون باران تا همیشه بر مزرعه جان مسلمانان و همه ملتهای مظلوم میبارد.
امام خمینی(ره) اندیشمندی فرزانه، حکیمی حاکم، طبیبی حاذق، مجتهدی پویا، فقیهی ساختارشکن، عارفی واصل و محبوب قلوب بود که این جهان با همه وسعتش گنجایش روح بزرگوارش را نداشت و برای هم نشینی با اولیا و انبیاء در بزم الهی «انتظار فرج از نیمه خرداد میکشید» روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
باشد که شاگردان و مریدان واقعی و صدیق این امام بزرگوار با حفظ و پایبندی به ارزشها و شاخصهایی که آن پیر فرزانه بر آن تأکید داشتند و جان فشاندند نگذارند انقلاب اسلامی از مسیر اصلی و حقیقی خود خارج شده و به قول خودش به دست نامحرمان و نااهلان بیفتد که در این صورت جبران آن بسیار سخت و ناممکن خواهد بود.
اکبر هاشمی رفسنجانی
رئیس مجلس خبرگان رهبری
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام
** حسب شناسنامه شماره 2744 تولد 1279 شمسی در خمین. اما در واقع 20 جمادیالثانی 1320 هجری قمری، تاریخ قطعی تولد 20 جمادی الثانی مطابق اول مهر 1281 شمسی است. پدر، آقا مصطفی مصطفوی و مادر: خانم هاجر- دختر مرحوم آقا میرزا احمد مجتهد خوانساری الاصل و خمینی المسکن. صدور در گلپایگان به وسیله صفرینژاد رئیس اداره آمار ثبت گلپایگان.
در خمین در مکتبخانه مرحوم ملّاابوالقاسم تحصیل شروع و نزد مرحوم آقا شیخ جعفر و مرحوم میرزا محمد (افتخار العلماء) درسهای ابتدایی، سپس در خلال آن نزد مرحوم حاج میرزا محمد مهدی (دایی) مقدمات شروع و نزد مرحوم آقای نجفی خمینی منطق شروع و نزد حضرت عالی «1» ظاهراً «سیوطی» «2» و «شرح باب حادی عشر» «3» و منطق و مسلماً در «مُطَوّل» «4» مقداری.
در اراک که سنه 1339 قمری برای تحصیل رفتم نزد مرحوم آقا شیخ محمد علی بروجردی «مطوّل» و نزد مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی «منطق» و نزد مرحوم آقا عباس اراکی «شرح لمعه» «5» پس از هجرت به قم به دنبال هجرت مرحوم آیتالله حاج شیخ عبد الکریم- رحمه اللَّه علیه- ظاهراً هجرت ایشان رجب 1340 قمری بود، هجرت آیتالله حائری به قم، رجب 1340 و نوروز 1300 شمسی است- تتمه «مطوّل» را نزد مرحوم ادیب تهرانی موسوم به آقا میرزا محمد علی و «سطوح» «6» را نزد مرحوم آقای حاج سید محمد تقی خوانساری مقداری یا بیشتر نزد مرحوم آقا میرزا سید علی یثربی کاشانی تا آخر «سطوح» و با ایشان به درس خارج مرحوم آیتاللَّه حائری حاج شیخ عبدالکریم میرفتیم و عمده تحصیلات خارج نزد ایشان بوده است و فلسفه را مرحوم حاج سیدابوالحسن قزوینی و ریاضیات، «هیئت»، «7» حساب نزد ایشان و مرحوم آقا میرزا علی اکبر یزدی «8» و عمده استفاده در علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقای آقا میرزا محمدعلی شاهآبادی بوده است.
پس از وفات مرحوم آقای حائری با عدهای از رفقا بحث داشتیم تا آنکه مرحوم آقای بروجردی- رحمه اللَّه- به قم آمدند برای ترویج ایشان به درس ایشان رفتم و استفاده هم نمودم و از مدتها قبل از آمدن آقای بروجردی عمده اشتغال به تدریس «معقول» و «عرفان» و سطوح عالیه اصول و فقه بود. پس از آمدن ایشان به تقاضای آقایان مثل مرحوم آقای مطهری به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه بازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود، و پس از انتقال به پاریس از همه محروم و به امور دیگر اشتغال داشتم که تا کنون ادامه دارد.
نام عیال این جانب خدیجه ثقفی معروف به «قُدس ایران» متولد 1292 شمسی، صبیه حضرت آقای حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی. تاریخ ازدواج 1308، فرزند اول: مصطفی، متولد 1309 شمسی، سه دختر در قید حیات با یک پسر: احمد متولد 1324، دختران به ترتیب سن: صدیقه، فریده، فهیمه، سعیده و بعد از احمد: لطیفه، آخرین فرزند در حیاتِ احمد.