بسم الله الرحمن الرحیم
در شهریور 1313 در روستای بهرمان از توابع رفسنجان به دنیا آمدم. در 5 سالگی وارد مکتبخانه روستا شدم و خواندن و نوشتن آموختم. 14 ساله بودم که برای تحصیل علوم دینی به قم رفتم. امّا همسایه شدن با امام(ره) بسیار شیرین بود و بعدها وقتی شاگرد ایشان شدم، تأثیرات فراوانی در نوع نگاه به مسایل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و علمی در من ایجاد کرد.
نشریههای سالانه و سه ماهه نشریه مکتب تشیّع، نوشتن کتاب امیرکبیر و ترجمه سرگذشت فلسطین از مواردی بود که با همفکری طلبههای جوان حوزه و راهنماییهای امام در زمینههای دینی، تاریخی، اجتماعی و جهان اسلام نوشتم. در دوران مبارزه، بارها به زندان رفتم و شکنجه شدم و برخلاف قانون به سربازخانه جلب شدم. در سال 55 پس از دستگیری، محکوم به سه سال حبس شدم. با استفاده از این فرصت طرحیکه از قبل در ذهنم بود، شروع به فیشبرداری برای مجموعهای تحت عنوان «کلید قرآن کریم» کردم کهاکنون با نامهای «تفسیر راهنما» و «فرهنگ قرآن» منتشر شدهاست و به دنبال آن تفسیر موضوعی قرآن و بانک جامع اطلاعات قرآنی و دایرهالمعارف قرآن به وجود خواهد آمد.
چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به پیشنهاد امام(ره) عضو شورای انقلاب و کمیته حل مشکل سوخت مردم در زمستان سرد 1357 شدم. با همکاری متفکران درشورای انقلاب موفق به تثبیت انقلاب شدم. سرپرستی وزارت کشور را به عهده گرفتم و اوّلین انتخابات ریاست جمهوری را برگزار کردم.
با کسب اجازهاز امام(ره) به کمک دوستانی چون شهید مظلوم دکتر بهشتی و آیتالله خامنهای و آیتالله موسوی اردبیلی و شهید دکتر باهنر حزب جمهوری را تأسیس کردیم و در سه دورهانتخابات مجلس شورای اسلامی با رأی مردم شریف تهران به مجلس رفتم و مسئولیت ریاست آن را بر عهده گرفتم. با شروع جنگ به عنوان نمایندهامام و سخنگوی شورای عالی دفاع در جریان مسایل ریز جنگ بودم. در سال 62 با حکمی از امام راحل برای فرماندهی جنگ به جبهه رفتم و امام با عنایت ویژه خویش در سال 1367 مرا به عنوان جانشینی فرماندهیکل قوا انتخاب کردند و برای خاتمه جنگ و اثبات متجاوز بودن بعث عراق در جنگ در سازمان ملل تلاش موفقی داشتیم.
پس از پایان افتخارآمیز جنگ به پیشنهاد بسیاری از دوستان و بزرگان در شرایطی حساس نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدم و دولت سازندگی را تشکیل دادم و در سایه کار و تلاش مدیران دلسوز خدمات و کارهای بزرگ زیربنایی انجام شد و ساختار دولت را در جهت کم کردن تصدیگری دولت تا حدودی اصلاح کردیم که منجر به قطع حلقههای وابستگیکشورمان به بیگانگان در بسیاری از زمینهها شد. پس از اینکهامانت مسوولیت اجرایی را با حضور بیش از 30 میلیون رأی مردم به منتخب مردم سپردم، در سمت ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام خدمت را ادامه دادم. به همراه جمعی از چهرههای مجرّب و دلسوز نظام از طیفهای مختلف، در فضاییکاملاً صمیمی و کارشناسانه، به تدوین سیاستهایکلی نظام بپردازیم که ضمن حل برخی اختلافات شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی، تدوین برخی سیاستها و تصویب سند چشمانداز 20 ساله نظام نیز از دستاوردهای این دورهاست.
اکنون نیز پس از ماهها تأمل و تردید، به پیشنهاد بسیاری از مردم و نخبگان کشور به عشق خدمت به شما مردم بزرگوار و عزت و سربلندی نظام اسلامی و ایران عزیز خود را برای نهمین دورهانتخابات ریاست جمهوری نامزد کردم تا اگر شما مردم فهیم و آگاه ایران پسندیدید، دوباره مسئولیت اجراییکشور را با شعار «همه با هم، کار برای سرافرازی ایران» برعهده گیرم.(1)
اکبر هاشمی رفسنجانی
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام
***********************************
1- اولین حضور آیتالله هاشمی رفسنجانی در صحنه سیاست به دستگیری ایشان توسط ساواک در سال 1337 و پس از سخنرانی در روز عاشورا و انتقاد از رژیم برمیگردد که به درخواست علما و متدینین و به دلیل سن کم نهایتاً به آزادی وی انجامید.
در سال 1338 اولین شماره نشریه «مکتب تشیّع» توسط هاشمی و دوستان وی در حوزه، از جمله شهید باهنر منتشر شد که در اوج تضارب آرا گروههای ملی گرا و تودهای، به وسیلهای برای بیان اندیشهها و عقاید مکتب تشیّع در زمینه مسائل اجتماعی و سیاسی تبدیل شد.
در جریان تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اعلامیههای اعتراضآمیز علما توسط رابطین « مکتب تشیّع » در شهرستانها تکثیر و پخش شد و سپس امام(ره) مجمعی از روحانیون را برای تبلیغ در سراسر کشور تشکیل دادند. در این مجمع آیتالله هاشمی برای تبلیغ در استانهای یزد و کرمان ماموریت یافت. این مبارزات نهایتاً به لغو لایحه مذکور انجامید.
آیتالله هاشمی در پی تصویب لایحه کاپیتولاسیون در سال 1343 این امر را به استحضار حضرت امام(ره) رساند و به دستور ایشان به تهران آمد تا در این باره اطلاعات بیشتری کسب کند. به این ترتیب مخالفت امام(ره) با این لایحه گسترش یافت و به دستگیری و تبعید ایشان به ترکیه انجامید. در پی این تبعید، با همکاری دیگر مبارزان به انتشار نشریه «بعثت » و سپس «انتقام » اقدام نمود. سپس در 29 بهمن 1343 به همراه جمعی از علما در اعتراض به جو اختناق و تبعید حضرت امام(ره) نامه سرگشادهای خطاب به نخست وزیر وقت نوشته و طی آن با اعتراض شدید به سیاستهای رژیم در زمینههای مختلف خواستار بازگرداندن سریع « رهبر شیعیان جهان » به قم شد.
سال 1343 نقطه عطفی در مبارزات آیتالله هاشمی به حساب میآید. وی در این سال کتاب «سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار» را ترجمه کرده و منتشر ساخت.
این کتاب که افشاگر نحوه تشکیل دولت صهیونیست با حمایت دول استعماری بویژه انگلیس بود، بلافاصله توسط ساواک مضره تشخیص داده شده و رژیم به مبارزه با آن و فشار بر هاشمی پرداخت، امّا در عین این تلاشها « سرگذشت فلسطین » و مقدمه ضداستعماری و انتقادی آن که به قلم آیتالله هاشمی بر آن افزوده شده بود، چندین بار تجدیدچاپ شد و تاثیر عمیقی بر اندیشهها و مواضع ضداستعماری فعالان سیاسی گذاشت.
با اوجگیری مبارزه در زمان تبعید امام(ره)، رژیم برای سرکوب مبارزات اقدام به دستگیری حبس و شکنجه هاشمی کرد. در طی این جریان رژیم که بخوبی از نقش کلیدی هاشمی در هدایت و تقویت مبارزات مطلع بود تلاش میکرد تا نحوه ارتباط او با امام(ره) و دیگر علما و نیز تودههای مبارزین در سطوح مختلف را کشف کند. این بازداشت پنج ماه (اسفند 1343 تا تیر 1344 ) به طول انجامید و سرانجام ساواک تحت فشار علما و مراجع بزرگ زمان مجبور به آزاد کردن وی شد; اما همچنان فعالیتهای وی را شدیدا تحت نظر گرفت. پس از آزادی هاشمی مبارزه را به شکل جلسات هفتگی و سخنرانی و در جنگ و تعقیب و گریز با ساواک ادامه داد و در طی این مدت یکبار دیگر بازداشت و مجدداً آزاد شد. وی پس از آزادی علیرغم فشارهای ساواک و ممنوع المنبر بودن به برگزاری جلسات هفتگی و سخنرانی و انتقادهای گسترده از رژیم پرداخت. وی در سال 1346 « امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار » را منتشر ساخت که این کتاب نیز مورد حساسیت ساواک قرار گرفت. وی همچنین در جریان برگزاری جشنهای 2500 ساله به مخالفت با این جشنها پرداخت که به همین دلیل در سال 1350 توسط ساواک دستگیر و پس از برگزاری جشنها در سال 1351 آزاد شد.
هاشمی در سالهای 52 و 53 موفق به سفر مخفیانه به خارج از کشور و تماس با مبارزین مقیم خارج شد. همچنین فشارهای ساواک هاشمی را بر آن داشت تا در این دو سال مبارزات علنی را متوقف کند و به زمینه سازی برای اقدامات بعدی بپردازد. این سکوت تاکتیکی هاشمی- که از فعالترین مبارزن علیه رژیم بود- رژیم را به واهمه انداخت. به این ترتیب رژیم فعالیتهای ایشان را شدیدا تحت نظر گرفت و نهایتاً در تاریخ 1354 9 1 ایشان را دستگیر و در دادگاهی صوری محاکمه و ابتدا به تحمل شش سال زندان و سپس با تلاش واسطهها به سه سال حبس محکوم کرد. در این مدت رژیم با فشار و شکنجه سعی در گرفتن اعتراف از هاشمی و انصراف وی از ادامه مبارزات داشت. یکی از اتهامات ایشان در این دوره اعتراف بعضی از اعضای دستگیر شده سازمان مجاهدین خلق به حمایت ایشان از این سازمان بود (با ظهور انحراف در سازمان مجاهدین خلق از مسیر انقلاب ایشان نیز حمایتهای خود را از این گروه قطع کردند که این موجب دشمنی عمیق این سازمان با ایشان شد به گونهای که چندی بعد این سازمان تلاشهای گستردهای را برای تخریب چهره ایشان بوسیله شایعه پراکنی و اتهامات مالی آغاز کردند که تاکنون نیز ادامه داشته است ). ایشان در خاطرات خود درباره دوران حبس میگویند: «... حدود یک ماه در زندان انفرادی (کمیته باصطلاح ضدخرابکاری) تنها بودم که از تلخ ترین روزهای زندگی من است زیرا علاوه بر اهانت و شکنجه توسط افراد ساواک انحراف عقیدتی اعضا مجاهدین خلق سختی زندان را برایم مضاعف کرده بود.» پس از این دوره ایشان را به زندان اوین منتقل کردند. در آنجا وی با دیگر مبارزان ازجمله آقایان طالقانی، مهدویکنی، کروبی و لاجوردی روبرو شد که این امر زمینه مناسبی را برای بحث و تحقیق و تتبع در مدت محکومیت برای آنان فراهم نمود.
این دوره محکومیت که طولانیترین محکومیت هاشمی بود فرصت مناسبی برای وی ایجاد کرد تا با فراغ بال به تحقیق و پژوهش و تحکیم مبانی فکری نهضت بپردازد. در این مدت هاشمی علاوه بر روشنگری دیگر زندانیان در زمینه مبانی اعتقادی انقلاب به پژوهشی عظیم در زمینه معارف قرآنی پرداخت. او در مدت دستگیری سال 1350 حدود بیست و پنج جز از قرآن کریم را حفظ کرده بود و با توجه به نیاز نهضت به بهره گیری از معارف قرآنی به فکر جمع آوری و تالیف راهنمایی موضوعی برای آیات و مفاهیم قرآن کریم افتاده بود، چرا که تا پیش از آن برای انجام هر تحقیق قرآنی بعضاً نیاز به مطالعه تمامی قرآن بود و این کار برای یک پژوهش دیگر به ناچار تکرار میشد. دوران محکومیت سه ساله سال 54 فرصتی مناسب برای انجام این کار بود. او در مدت بازداشت در کمیته مشترک علیرغم امتناع مامورین از دادن قرآن و نوشت افزار به وی با استفاده از محفوظات خود به دسته بندی آیات پرداخت و نتایج را به ذهن سپرد. با انتقال به زندان اوین شرایط بیش از پیش برای وی فراهم شد و با دسترسی به قرآن و تفاسیر و نیز ابزارهای یادداشت تالیف این اثر بزرگ را آغاز کرد. این اثر سرانجام با نام تفسیر راهنما به زیر چاپ رفت و تاکنون بیست جلد از آن منتشر شده است.
در سالهای آخر زندان و با اوجگیری مبارزات رفته رفته در داخل زندانها هم مباحث جدید فکری مطرح شد و این زمینهای برای گفتگوهای گسترده هاشمی و دیگر علما زندانی با مارکسیستها توده ایها و ملی گراها که در زندان حضور داشتند گردید. در این مدت مباحث گستردهای در مورد شیوههای حکومتی اسلام و مبانی فکری نهضت امام(ره) در زندان مطرح شد که علاوه بر روشنگری مبارزان سیاسی وابسته به گروههای مذکور در تکوین افکار خود انقلابیون نیز تاثیر مهمی داشت.
در روز سوم آبان 1357 هاشمی و تعداد دیگری از زندانیان سیاسی با پایان دوره محکومیت آزاد شدند. در همین ماه به دستور حضرت امام(ره) برای اداره و هدایت امور مربوط به انقلاب شورایی به نام «شورای انقلاب» متشکل از شهید بهشتی شهید باهنر شهید مطهری آقای موسوی اردبیلی و آقای هاشمی رفسنجانی تاسیس شد و پس از آن حضرات آیات خامنهای طالقانی و مهدوی کنی نیز به این جمع اضافه شدند. پس از این امر هاشمی با سفر به نقاط مختلف کشور و سخنرانی مبارزه را گسترش داد. در طی این مدت فعالیت شورای انقلاب مخفی و پنهانی بود اما در تاریخ 22 دی 1357 حضرت امام خمینی(ره) تشکیل شورا را رسما اعلام کردند و مسئولیت اداره امور و انتقال قدرت را به این شورا محول نمودند. به فاصله بیست روز شاه از کشور خارج شد و شورایی به نام « شورای سلطنت » تشکیل داد که با تدبیر امام(ره) این شورا با استعفای اعضای آن منحل شد و بعدها وظایف آن در اداره امور کشور به شورای انقلاب محول شد.
هاشمی همچنین بهمراه دیگر مبارزان کمیته استقبال از امام(ره) را تشکیل داد. این کمیته وظیفه تامین امنیت ایشان و برنامه ریزی برای مراسم استقبال را برعهده داشت.
در تاریخ 14 بهمن 57 شورای انقلاب مهندس بازرگان را برای تصدی ریاست دولت موقت به امام(ره) پیشنهاد داد و ایشان نیز طی حکمی وی را به این سمت منصوب کردند. متن حکم به حسب دستور امام(ره) توسط آقای هاشمی و در تاریخ 15 بهمن در جمع خبرنگاران قرائت شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی نیاز به یک تشکل سیاسی همراه روحانیت که به نشر افکار صحیح انقلابی و تربیت افراد و نیروها برای اداره کشور بپردازد بیش از پیش احساس میشد، چرا که احزاب مختلف به شدت مشغول فعالیت سیاسی بودند و در این میان اندیشههای ناصحیح بسیاری نیز ترویج میشد همچنین اداره کشور و تشکیل دولت به ناچار نیاز به تشکیلات حزبی داشت. پیشنهاد تشکیل حزب جمهوری اسلامی که قبلا در میان روحانیون مبارز مطرح بود- توسط آقای هاشمی به امام(ره) ارائه شد. ایشان در ابتدا با این پیشنهاد مخالفت کرده و فرمودند: « ما در تاریخ ایران از احزاب خیری ندیدیم ... شماها را میتوانم تایید کنم چون میدانم شما خوب کار میکنید اما حزب یک سازمانی میشود و... وجود خاصی برای خودش پیدا میکند و تداوم دارد من نمیدانم ادوار بعد چه میشود.» ایشان معتقد بودند روحانیت در جامعه حالت پدرانه دارد و نباید وارد تشکیلات حزبی بشود. اما با توجه به نیاز انقلاب به این حزب و انحراف احزاب موجود چارهای جز تشکیل حزب نبود و لذا حضرت امام(ره) با تشکیل حزب جمهوری اسلامی موافقت کردند و به این ترتیب آقایان بهشتی موسوی اردبیلی خامنهای باهنرو هاشمی به عنوان اعضای موسس تاسیس « حزب جمهوری اسلامی » را اعلام کردند. حزب بسرعت جای خود را در میان مردم باز کرد و طی چند سال فعالیت خدمات بزرگی به انقلاب کرد.
پس از پیروزی انقلاب هاشمی با حضور مستمر در شورای انقلاب نقش مهمی در پیشبرد انقلاب و امور مربوط به استقرار حکومت از جمله تشکیل کابینه موقت برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی و تشکیل نهادها و سازمانهای مختلف دفاعی اجتماعی و سیاسی داشت. وی همچنین با سفر به شهرهای مختلف و سخنرانی و تبلیغ زمینه بسیاری از آشوبهای منطقهای را از بین برد و در مبارزه با گرایشات فکری نادرست نقش مهمی داشت.
در جریان شهادت شهید مطهری به دستور حضرت امام(ره) هاشمی در مراسم گرامیداشت وی سخنرانی کرد. وی در این سخنان گفت: « اینها خیال میکنند کسانی که در این انقلاب نقش دارند از مرگ میترسند... بدانند که همه ما آماده ایم ... و از شهادت استقبال میکنیم. »
با آغاز مخالفتهای رسمی آمریکا با انقلاب حزب جمهوری اسلامی با برگزاری گردهمایی از مردم برای حضور در این تظاهرات ضد آمریکایی دعوت کرد. سخنرانی در این مراسم برعهده هاشمی بود. وی در این سخنان گفت: « به شما برادران عزیز و همه مردم ایران و دوستان دیگر اخطار میکنیم فکر نکنید مبارزه تمام شده است ... اینها هنوز هم به امید ذخائر ما هستند و خواب برگشتن به ایران را میبینند... آماده انجام دادن این مسئولیت و فداکاری کردن باشید و از این نق نق دنیا نترسید و بدانید. آن جهانی که اسلام میسازد آن روزی که به دروازه اش برسیم دیگر همه حرفها و ادعاها و تحریکات خاتمه پیدا خواهند کرد. »
روز بعد از این سخنرانی دو نفر به منزل ایشان مراجعه کردند و با بیان این که از طرف آقای ناطق نوری نامهای دارند وارد منزل شدند. یکی از آنها را به اتاق پذیرایی راهنمایی کردند. او در فرصت مناسب اسلحهای را از زیر لباس بیرون آورد که با هوشیاری هاشمی ایشان با وی گلاویز شدند و با کمک همسر و دیگر اعضای خانواده ترور کنندگان ناکام از آنجا گریختند. ایشان را با اتومبیل یکی از همسایگان به بیمارستان رساندند که به لطف حق خطر رفع و ایشان بستری شدند. در پی این ترور حضرت امام(ره) این اقدام را محکوم کرده و فرمودند: « نهضت ما هرگز ترور نمیشود. ترور اشخاص ترور نهضت نیست. » ایشان همچنین در پیام خود به آقای هاشمی فرمودند: « مردان تاریخ تا آخر دنیا زنده هستند. بدخواهان باید بدانند هاشمی زنده است چون نهضت زنده است ... من به آقای هاشمی فرزند برومند اسلام تبریک میگویم که در راه هدف تا نزدیک شهادت به پیش رفت و سلامت و ادامه خدمت ایشان را از خدای تعالی خواستارم. »
علاوه بر امام(ره) علما و شخصیتهای مختلف نیز در پیامهایی این ترور را محکوم کردند.
در تیرماه 1358 بدلیل ناهماهنگی بین نهادهای انقلابی و برای ایجاد ارتباط بیشتر میان شورای انقلاب و دولت موقت تصمیم گرفته شد که تعدادی از اعضای شورای انقلاب وارد دولت شوند و تعدادی از اعضای دولت موقت نیز به شورای انقلاب بپیوندند. در طی این امر آقایان خامنهای مهدوی کنی و هاشمی به ترتیب به وزارت دفاع و معاونت کمیته و سپاه وزارت کشور منصوب شدند. حدود چهار ماه بعد هم با استعفای دولت موقت و محول شدن وظایف اداره امور کشور به شورای انقلاب آقای هاشمی سرپرستی وزارت کشور را بعهده گرفتند. از جمله اقدامات مهم وزارت کشور در زمان تصدی ایشان برگزاری رفراندوم قانون اساسی جمهوری اسلامی و نیز انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری بود از دیگر فعالیتهای وزارت کشور در این دوره اجرای طرحهای کوتاه مدت «اشتغال بیکاران» «شورایی شدن استانها» اصلاح مدیران منطقهای و استانی و همچنین طرحهای امنیتی و انتظامی بود که در راستای سامان دادن به اوضاع داخلی کشور به انجام رسید.
سرانجام در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی آقای هاشمی رفسنجانی بعنوان یکی از نمایندگان حزب جمهوری اسلامی به مجلس راه یافتند و به ریاست مجلس انتخاب شدند.
سال 1360 به تعبیر خود ایشان « سال بحران » بود. آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال 59 و وجود ناهماهنگی میان نیروها اختلافات بنی صدر با شهید رجایی نخست وزیر وقت و دیگر نیروهای انقلابی فشارهای خارجی و مشکلات امنیتی داخلی شرایط دشواری را فراهم آورده بود. درا ین مدت هاشمی با تلاش پیگیر در جهت حل مشکلات اقدام مینمود و از جمله در شرایط عدم وجود وزیرخارجه (بدلیل اختلاف میان رئیس جمهور و نخست وزیر) با سفر به کشورهای مختلف دیپلماسی کشور را تقویت نمود. وی همچنین با طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس و نیز تقدیم نامه اعضای شورای انقلاب درخصوص عدم صلاحیت رئیس جمهور به حضرت امام(ره) شرایط را برای عزل وی فراهم ساخت. در جریان این مسائل ناامنیهای داخلی نیز رو به فزونی نهاد. از جمله سو قصد به جناب آقای خامنهای در تاریخ 6 تیر 1360 که به بستری شدن ایشان انجامید. روز بعد (یکشنبه 7 تیر 1360 ) و در زمانی که آقای هاشمی برای مذاکره به جماران رفته بود خبر انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و جمع زیادی از نیروهای انقلابی فشار را بر ایشان بیشتر کرد. ایشان در این باره در خاطرات خود مینویسد: « از دفتر امام(ره) آقای صانعی تلفن کرد و خبر داد که در دفتر حزب جمهوری اسلامی بمبی منفجر شده و عدهای شهید شده اند... در تلفنهای بعد اطلاع رسید که بمب در همان سالن در حال سخنرانی آقای بهشتی منفجر شده ... خبر شهادت آقای دکتر بهشتی کمرم را شکست. » (هاشمی رفسنجانی عبور از بحران ص 179 )
ایشان در شرایطی که بر اثر مصائب متعدد از جمله زخمی شدن آقای خامنهای و انفجار حزب تحت فشار روحی شدیدی قرار داشتند به فرمان حضرت امام(ره) و به کمک شهید باهنر مامور به ترمیم کابینه و دایر کردن مجلس شدند; و این در حالی بود که رئیس دیوان عالی کشور و دبیرکل حزب هفتاد و دو نفر از اعضای حزب وبیست و هفت نماینده مجلس به شهادت رسیده بودند. در همین زمان با توجه به نامساعد بودن حال آیتالله خامنهای آقای هاشمی بدستور امام(ره) مامور اقامه نمازجمعه تهران شدند.
با شهادت دکتر چمران هاشمی به دستور امام(ره) به جای وی به عنوان نماینده امام(ره) در شورای عالی دفاع و در سال 1362 به فرماندهی جنگ منصوب شد. حضور او در این منصب نقش کلیدی در تحولات جنگ داشت. عملیات فتح المبین و بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر از جمله عملیاتهای انجام شده در این زمان است. همچنین عملیات عظیم والفجر و تصرف فاو به دستور آیتالله با موفقیت انجام شد و زمینههای تثبیت پیروزی را فراهم ساخت. با انجام عملیات والفجر 10 و قرار گرفتن ایران در آستانه پیروزی آمریکا رسما علیه ایران وارد جنگ شد و سکوهای نفتی کشتیهای جنگی و غیرجنگی و هواپیماهای ایران را مورد حمله قرار داد. با ایجاد این شرایط امام خمینی(ره) آقای هاشمی را به عنوان جانشین فرمانده کل قوا منصوب کردند. این امر موجب انسجام قوای نیروها شد و به این ترتیب تحرکات جدید آمریکا و عراق توسط نیروهای ایران سرکوب شدند. سرانجام با نظر حضرت امام(ره) و با پذیرش قطعنامه جنگ رسما پایان یافت.
با رحلت حضرت امام(ره) و انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به رهبری نیاز به حضور در عرصه امور اجرایی و نیاز شدید کشور به بازسازی و ترمیم خرابیهای جنگ و توسعه زیربناهای کشور برای توسعه و تکوین تمدن اسلامی آقای هاشمی را بر آن داشت تا با وداع با مجلس شورای اسلامی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده و به عرصه سازندگی وارد شود.
بیشک سالهای بعد از پایان جنگ از دشوارترین سالها برای مردم و مسئولین بوده است. در طی هشت سال جنگ بسیاری از نیروهای انسانی متعهد و توانمند به شهادت رسیدند بسیاری از داراییهای کشور صرف خرید تجهیزات نظامی و تامین هزینههای جنگ شد و بخش قابل توجهی از تاسیسات و زیربناهای اقتصادی و صنعتی کشور مورد حمله قرار گرفت. صادرات نفت در کمترین میزان خود بود و روابط تجاری خارجی بدلیل تحریمها و فشارهای بین المللی بسیار محدود شده بود. علاوه بر این بسیاری از شهرها ویران شده بودند و نیاز به اصلاح وضع معیشتی مردم و علی الخصوص خانواده شهدا و جانبازان جنگ و نیز بازسازی شهرها به مشکلات افزوده بود. به این ترتیب نظام نوپای جمهوری اسلامی در سخت ترین شرایط قرار داشت و بسیاری از دشمنان رسما به فروپاشی اقتصادی نظام امید بسته بودند. در چنین شرایطی اداره کشور و آغاز سازندگی و آبادانی کشور با درآمدهای ناچیز و هزینههای هنگفت امری بسیار دشوار بود و انجام آن نیازمند دولتی توانمند و منسجم و برنامه ریزی دقیق و عالمانه و مقاوم در برابر مشکلات و سختیها بود. در این شرایط هاشمی با اتکا به تجربیات ارزنده خود و با استفاده از نیروهای متخصص و متعهد و با برنامه ریزی و سیاستگذاری صحیح و قاطع مسئولیت این امر خطیر را- که مانند همه مسئولیتهای اجرایی بیشک او را در معرض بسیاری از تهاجمات و انتقادات قرار میداد- تقبل نمود و در طی هشت سال پایههای استوار تمدن رو به رشد اسلامی ایران را بنا کرد. بازسازی تاسیسات و منابع ویران شده گسترش روابط اقتصادی و سیاسی با دیگر کشورها و تثبیت موقعیت جهانی ایران اجرای طرحهای عمرانی و صنعتی مختلف وبرنامه ریزی درازمدت برای تامین نیازهای اساسی تمدن اسلامی از جمله کاهش وابستگی به نفت و خودکفایی در زمینههای مختلف علمی و صنعتی از جمله فعالیتهای مهم وی در دوران ریاست جمهوری است ; به گونهای که در سال 1368 مسئولیت خود را با شرایط بحرانی پس از جنگ آغاز کرد و در سال 1376 کشور را در وضعیتی مطلوب و باثبات به دولت بعدی تحویل داد. ترسیم افق روشن آینده بانام « تمدن اسلامی 1400 » و آماده سازی زیربناهای لازم برای آن و آغاز بسیاری از طرحهای لازمه آن از جمله تلاشهای وی است که بسیاری از این طرحها در مدت ریاست جمهوری آقای خاتمی به بهره برداری رسیده و میرسد و تعدادی از آنها نیز ناتمام ماند. از جمله آنها طرح جامع تامین اجتماعی است که با تحلیل کارشناسی و محاسبات دقیق و تنظیم جزئیات آماده شد اما در دولت بعد به اجرا نرسید. این طرح باایجاد تامین اجتماعی مطمئن برای تمام شهروندان بسیاری از مشکلات معیشتی حاد اقشار فقیر را کاهش میدهد و زمینه را برای حرکت جامعه به سوی ریشه کنی فقر فراهم میکند.
ایشان در دوران پس از مسئولیت اجرایی با عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به خدمت به انقلاب ادامه دادند. از جمله اقدامات مهم مجمع در دوران ایشان تنظیم کارشناسی شده سیاستهای کلی نظام در زمینههای مختلف و پیشنهاد آنها به رهبر معظم انقلاب و نیز تدوین و تحقیق « سند چشمانداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران » که در واقع تکامل یافته برنامه « تمدن اسلامی 1400 » ومشخص کننده جهت کلی حرکت نظام در بیست سال آینده است میباشد که بیشک نقش مهمی در پیشرفت برنامه ریزی شده تمدن اسلامی ایران خواهد داشت.
یکی از مهمترین برنامههای ایشان اجرای « طرح جامع تامین اجتماعی » است که در دولت ایشان تدوین شده بود و اجرای آن میتواند زمینه را برای حرکت جامعه به سوی ریشه کنی فقر فراهم کند