بسم الله الرحمن الرحیم
اگرچه نهضت روحانیت از همان روزگاری که آیتالله العظمی بروجردی، به دور از التهابات سیاسی مشغول احیای حوزه علمیه قم و تعلیم طلبههای فاضل و دانشمند بود، شروع شده و رونق مساجد، تکایا و حسینیهها پس از سالها تعطیلی و برگزاری برنامههای مداحی و عزاداری در روزهای ولادت و وفیات ائمه معصوم(ع) نشانههای آن بود، اما قیام مردم در 15 خرداد 1342 و جنایات هولناک رژیم پهلوی که در یک اقدام جنونآمیز و ضدبشری آنان را به خاک و خون کشیده، نقطه عطف دو دوره در تاریخ معاصر ایران است.
دو دورهای که در یک سوی آن امام خمینی(ره) و شاگردانش در بیانیهها و سخنرانیها رژیم پهلوی را در حاکمیت، دور از شأن ملتی با سوابق درخشان در تمدن و فرهنگ میدانستد و در سوی دیگر آن مردم در ورای تبلیغات گمراهکننده داخلی و خارجی، پی به ماهیت بی هویت! رژیم میبردند.
از آن پس بود که چرخ تاریخ در ایران بر چرخه بیداری افکار عمومی به ویژه جوانان میچرخید و اگرچه رژیم فکر میکرد با سرکوب و تقویت ساواک و امنیتی کردن کشور زهرچشمی که گرفت، تسمه از گرده مردم کشیده اما به تدریج آتش زیر خاکستر خشم مردم با روشنگری روحانیت و جمعی از دانشگاهیان مؤمن و فرهیخته در 15 سال تبعید امام(ره) همچنان زنده ماند و داغتر شد و سرانجام در زمستان سرد سال 1357 شعله کشید.
15 خرداد 1342 ورقی را در تاریخ معاصر ایران گشود که پس از آن هرچه که روزگار میگذشت، در کنار خطوط سیاه عمر ظلمانی رژیم سابق، رگههایی از نور و امید به چشم میخورد و هرچه که زمان گذشت، آن نور وسیعتر و وسیعتر میشد تا سرانجام آیه «ان الباطل کان ذهوقا» در 6 دی ماه 1357 که «ذهق الباطل» و در 12 بهمن 1357 که «جاء الحق» بود، مصداق عینی یافت.
شهدای 15 خرداد، مخصوصاً کشاورزان کفن پوش پیشوا و ورامین که صدای آه و نالههای باور نکردنی زندانیان سیاسی سیاهچالهای رژیم پهلوی را به گوش همه مردم در اقصی نقاط کشور رساندند، سرچشمههای زلال و جاری خونهایی بودند که قساوت «منشیهای رژیم در دریای حضور مردم انجام میداد و وقتی آن قیام با قیام 17 شهریور در میدان ژاله تهران پیوند خورد، تارهای عنکبوتی و اختاپوسگونه پایههای سست حکومت پهلوی را که با نقشههای پیچیده نظامهای سرمایهداری و کمونیستی و تحت عناوین غرب و شرق پیریزی شده بود، از هم گسست.
مظلومیت قبور شهدای 15 خرداد در شرق تهران، تابلویی گویا از ظلم رژیمی است که در ادعای مردمداری سرآمد همه حکومتهای دیکتاتوری بود. حکومتی که در نگاه قدرتهای خارجی روزبه روز فربه تر میشد و عنوان «ژاندارمری» منطقه را یدک میکشید، اما همزمان به خاطر حضور مستشاران و تصمیم گیران آمریکایی در ساواک، ارتش، نفت، سازمان برنامه و بودجه و دیگر نهادها و ارگان ها، در نگاه مردم نحیف و نحیفتر میشد تا رسید به رزوگاری که چارهای جز محو شدن نداشت.
باید یاد شهدای آن روز را که خونشان مشعل مبارزه را روشن و نور آن را در سراسر کشور پراکنده کرد، گرامی بداریم و برای روح بلندشان درود فرستیم که «السابقون السابقون» راهی بودند که امروزه در معادلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی دنیا با عنوان «جمهوری اسلامی ایران» شناخته میشود. باشد که ما نیز میراثداران واقعی و شایستهای برای آن مجاهدتها و رشادتهای بینظیر در تاریخ ایران باشیم و به قول امام راحل(ره) نگذاریم این انقلاب به دست نااهلان بیفتد. انشاءالله.
اکبر هاشمی رفسنجانی
رئیس مجلس خبرگان رهبری
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام