پیام آیت الله هاشمی رفسنجانی به آیت الله حسینعلی منتظری
به مناسبت شهادت نمایندگان سمیرم و شهرکرد
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیت الله العظمی منتظری
نصایح پدرانه و حمایتهای روحنواز آن استاد عظیمالشأن، موجب تشکر و امیدواری اینجانب و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی است.
شهادت شخصیتهای ارجمندی چون حجت الاسلام بشارت (1) و شهید استکی(2) ، ضمن اینکه برای جامعه انقلابی و مجلس شورای اسلامی، خسارتهای غیرقابل جبرانی به شمار میرود، نشان هماهنگی و انسجام مجلس با ملت قهرمان و فداکار ماست.نمایندگان مجلس امروز همانند رزمندگان خط مقدم جبهه از ارتش، سپاه و بسیج، حافظ اسلام و انقلاب و از اهداف درجه اول ستون پنجم دشمن هستند و آماده ایثار و فداکاری خداوند وجود جنابعالی و سایر علمای اعلام به خصوص رهبر عظیمالشأن را حفظ نماید.
اکبر هاشمی رفسنجانی
رئیس مجلس شورای اسلامی
**************************************************************************************
1- حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی بشارت در سال ۱۳۲۴ ش در دهاقان، مرکز شهرستان سمیرم به دنیا آمد. او تحصیلات خود را تا پایان دورهی متوسطه در زادگاه خود دنبال کرد، ولی با توجه به اینکه در خانوادهای مذهبی پرورش یافته بود، به تحصیلات حوزوی روی آورد و به اصفهان رفت و وارد حوزهی فعلی آن شهر شد. دورهی مقدماتی تحصیلات را در آن حوزه فراگرفت و سپس به حوزههای علمیهی مشهد و قم رفت و تحصیلات خود را در دورهی عالی در آن حوزهها تداوم داد.
او از محضر آیات حسین نوری همدانی، لطفالله صافی، علی مشکینی و ابوالقاسم خزعلی در دورهی عالی سطح و آیتالله العظمی مرعشی نجفی در دورهی خارج فقه و اصول بهرهمند شد (راهنمای مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی، تهیه و تنظیم از ادارهی تبلیغات و انتشارات روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، تهران ۱۳۶۸).
با آغاز نهضت حضرت امام در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، مبارزات سیاسی خود را علیه رژیم پهلوی آغاز کرد و اولین بار به خاطر این مبارزات توسط ساواک مشهد احضار و دستگیر شد. ساواک وی را تهدید کرد که در صورت ادامهی مبارزات سیاسی و اقدام علیه رژیم پهلوی، به سربازی اعزام خواهد شد. پس از آن ماجرا، از مشهد خارج شد و به سفرهای مبارزاتیـ تبلیغی اقدام کرد و با سخنرانیهای خود به افشاگری علیه رژیم پهلوی پرداخت. در اثر این سخنرانیها، ممنوعالمنبر شد و در پی آن با نامهای مستعار به شهرهایی چون زنجان، اصفهان، خمین، شهرکرد، اراک و… مسافرت کرد و به سخنرانیهای افشاگرانه علیه رژیم پهلوی ادامه داد. در سال ۱۳۵۰ ش و پس از سخنرانی در بروجرد، دستگیر و زندانی شد. سپس مبارزات سیاسی خود را از طریق سخنرانی و انتقاد از رژیم در شهرهای گچساران، بروجن و شهرکرد ادامه داد. به این خاطر چندین بار در آن شهرها به ساواک احضار و دستگیر شد و در نهایت در ۱۳۵۲ ش، پس از ایراد سخنرانی انتقادی در گچساران به پنج سال ممنوعیت از منبر محکوم شد. وی پس از آن، با اسامی مستعاری چون محمود دهاقانی، محمد موسوی و احمد عظیمی به سخنرانیهای انتقادی خود ادامه داد. یک بار نیز در مسجدی در زنجان در حال سخنرانی بود که مسجد توسط مأموران رژیم محاصره شد و او موفق به فرار گردید. در عید قربان ۲۰/۸/۱۳۵۷ش برادرش رحمتالله بشارت در تظاهرات مردم قم در مقابل منزل امام به شهادت رسید. رژیم او را تهدید کرد که مجلس ختمی برای آن شهید برگزار نکند ولی وی مجلس باشکوهی برگزار کرد و اعلامیهی شدیداللحنی علیه رژیم صادر کرد. به این خاطر دستگیر و مدت دو روز در حبس بود. (ربانی خلخالی، ۲۶۸ـ ۲۷۱). در جریان اهانت روزنامهی اطلاعات به امام خمینی و قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶، در آن قیام حاضر بود و جمعیت معترض را همراه با دیگر روحانیون مبارز رهبری میکرد. در آستانهی پیروزی انقلاب اسلامی، به دستور جامعهی روحانیت مبارز و بیت حضرت امام، اعتصاب کارکنان شرکت نفت گچساران را تا پیروزی کامل آن رهبری کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به خاطر این موفقیت از طرف امام به عنوان نمایندهی معظمله در گچساران و ناظر بر امور آن شهر منصوب شد (صحیفه امام). در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی کاندیدای نمایندگی استان کهکیلویه و بویراحمد شد و در این انتخابات با کسب ۴/۶۵ درصد آرا به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت. (راهنمای مشروح مذاکرات مجلس خبرگان، ۳۴۰). او در گروههای کاری مجلس خبرگان قانون اساسی، در گروه سوم (حقوق ملت، امر به معروف و نهی از منکر) بود و سمت منشی هیئت رئیسهی این گروه را برعهده داشت (روزنامهی کیهان، ۲۹/۹/۱۳۶۰).
او در تأسیس سپاه پاسداران گچساران نقش زیادی داشت و جهاد سازندگی و بنیاد شهید شهرستان گچساران با تلاش و کوشش وی بنیاد نهاده شد. او در اولین دورهی انتخابات مجلس شورای اسلامی با کسب ۵/۶۲ درصد آرا از طرف مردم سمیرم به مجلس شورای اسلامی راه یافت (معرفی نمایندگان، ۴۷) و در کمیسیون امور داخلی و تحقیق عضویت یافت (روزنامهی جمهوری اسلامی، ۲/۱۰/۱۳۶۰). وی عضو حزب جمهوری اسلامی بود و به طور اتفاقی در نشست هفت تیر ۱۳۶۰ حزب جمهوری اسلامیـ که اکثر حاضران آن جلسه در اثر بمبگذاری مخالفان نظام به شهادت رسیدند ـ حضور نداشت. وی شش ماه بعد از آن واقعه در ۷ دی ماه ۱۳۶۰ در خیابان صبای جنوبی تهران توسط منافقان ترور شد و به شهادت رسید (همان). از وی تألیفات متعددی برجای مانده است که میتوان به تنظیم کتاب خوارج از نهجالبلاغه، ترجمهی قسمتی از مجموعهی ورام در زمینهی حدیث و سلسله مقالاتی در زمینههای گوناگون اشاره کرد (روزنامهی جمهوری اسلامی، /۱۰/۱۳۶۰).
2- رحمان استکی فرزند رضا در ۳ اردیبهشت سال ۱۳۲۹ (روز یکشنبه) در خانواده ای مذهبی در شهرکرد ـ که بعدها سه شهید گلگون کفن تقدیم آرمان های والای انقلاب اسلامی نمودند ـ به دنیا آمد.
او مومنی وارسته و مبارزی دلسوخته بود و شاید کسانی که دعای کمیل او را شنیده اند، احساس عمیق و عارفانه اش را درک کرده باشند.
رحمان استکی همزمان با دوران تحصیل تا دیپلم، بیشتر وقت خود را در مساجد و مجالس مذهبی می گذراند.
پس از اخذ دیپلم و اتمام خدمت سربازی، در سال ۱۳۵۱ به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به شغل آموزگاری روی آورد اما یک سال پس از حضور در کلاس های درس، برای آشنایی بیشتر و تجربه اندوزی در مورد نهضت امام خمینی (ره) و جریان های مبارزاتی به تهران هجرت کرد.
در سال ۱۳۵۳ وارد دانشگاه تربیت معلم تهران شد و در سال ۱۳۵۷ با اخذ درجه کارشناسی در رشته علوم تربیتی (مدیریت آموزشی) فارغ التحصیل شد.
در همین ایام، در جلسات درس استاد علامه محمدتقی جعفری (ره) و جلسات مخفی درس آیت الله دکتر بهشتی (ره) نیز شرکت می کرد.
پس از برقراری ارتباط با آیت الله بهشتی و در بحبوحه مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی، به علت نیاز منطقه و به توصیه دوستان انقلابی خود، برای مدیریت موج اعتراضات مردمی به زادگاهش شهرکرد بازگشت و در کنار برادرش مجتبی به سازماندهی اکثر راهپیماییها و تظاهرات پرداخت.
وی در این مدت، با ایمان قوی و شهامت فراوان، بدون هیچ ترس و واهمه ای، اعتصابات دانشآموزی را تقویت می کرد.
شهید استکی با اتکا به معارف عمیق اسلامی، بکارگیری روش های صحیح تعلیم و تربیت اسلامی و شناسایی مسیر هدایت نونهالان و نوجوانان، و نفوذ کلام، ضمن برپایی جلسات مخفی و ارتباط با دانشآموزان، توانست آنان را با اصول و مبانی اعتقادی اسلام و کلام وحی که اساس مبارزه با ظلم و کفر است، آشنا و مأنوس کند، روحیه کفر ستیزی را در درونشان بیدار سازد و آنها به صحنه مبارزه با طاغوت بکشاند.
بواسطه روشنگری های شهید استکی، بسیاری از دانشآموزان شهرکردی به صف مبارزان انقلابی پیوستند.
با شکل گیری و برپایی تظاهرات دانشآموزی علیه رژیم ستمشاهی، مدیرکل وقت آموزش و پرورش استان در گزارشی به ساواک، رحمان استکی را مسبب و عامل تحریک دانشآموزان معرفی کرد. ساواک هم که رحمان استکی را شناسایی کرده بود، او را دستگیر و تحت بازجویی و شکنجه قرار داد.
شهید استکی پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به سنگر مدرسه بازگشت و با خلوص نیت و عزمی سترگ، نوجوانان و جوانان را به مجاهدتی دیگر که همانا قطع وابستگی علمی به بیگانگان و اعتلای آرمان های انقلابی بود، تشویق می کرد.
وی که اکنون از فقدان تشکیلات منسجم اسلامی سیاسی در بین نیروهای انقلابی و نیز نفوذ منافقین در پشت نقاب تزویر و شعارهای عوام فریبانه رنج می برد، با تأسیس حزب جمهوری اسلامی و تائید آن از سوی امام خمینی (ره) و با توجه به شناختی که از استادانی چون آیت الله دکتر بهشتی و حجت الاسلام دکتر باهنر داشت، به کمک تعدادی از نیروهای انقلابی، حزب جمهوری اسلامی را هم در شهرکرد ایجاد و فعال کرد.
شهید استکی، 24 روز پس از آغاز جنگ تحمیلی در نطق قبل از دستور خود، دیکتاتور بعثی عراق را دیوانه و نوکر سرسپرده کفر جهانی معرفی کرد و گفت: «… سئوال من از امت به پا خاسته اسلام و … ملت مسلمان و رنج دیده عراق است… سؤال من از طفلان و نوزادان معصوم فلسطینی است که قبل از آنکه رایحه دل انگیز پستان مادرشان را استشمام کنند، مزه تلخ باروت های اسرائیلی را مزمزه می کنند… آیا صدام حسین که ۱۴۳ فروند هواپیمای عراقی را تا پریشب در خاک ایران از دست داده است، چند فروند هواپیما به جبهه نبرد با اسرائیل فرستاد؟ … اکنون بعث عراق به مبارزه علیه ایران برخاسته است. آیا وجدان های بیدار دنیا می پذیرند که صدام مسلمان باشد؟»
رحمان استکی در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ و در سن ۳۱ سالگی در جریان حادثه بمب گذاری و انفجار در محل دفتر حزب جمهوری اسلامی واقع در سرچشمه تهران، به همراه آیت الله دکتر بهشتی و جمعی از یاران امام (ره) و انقلاب اسلامی ـ در حالی که مجری گری برنامه را برعهده داشت ـ به شهادت رسید.