پاسخ آیت الله هاشمی رفسنجانی به شایعاتی در مورد ایشان
تاریخ : 1/12/1358
در گرامیداشت روزهای پیروزی انقلاب و در همین ارتباط، یک شب در مسجد ارگ تهران و شبی دیگر در مدرسه عالی شهید مطهری ]به ترتیب در تاریخهای 1 و 2 اسفند 1358[، سخنرانی داشتم. در هر دو این سخنرانیها با ارائه تحلیلی از ریشههای انقلاب اسلامی به روش مبارزه و راه انقلاب ملت ایران و نقش رهبری انقلاب در پیشبرد آن، اشاره و انقلاب اسلامی را با انقلابهای دیگر جهان از زوایای مختلف، مقایسه کردم و البته گزارشی نیز از دستاوردهای انقلاب در طول یکسال گذشته، به مردم ارائه دادم.
از جمله نکات جالب این مجالس این بود که پایان هر سخنرانی، آغاز جلسه پرسش و پاسخ میشد. به طوری که هر یک از حضار مستقیمآ و یا به صورت مکتوب، سوالی را مطرح میکردند و خواستار پاسخ میشدند. من البته از این گونه جلسهها، به خاطر اینکه با آگاهی بخشی به مردم، تاثیر خوبی در رفع شبهات و شایعات فراوان این روزها داشت، استقبال میکردم و سعی میکردم، این روش را در اکثر مجالس سخنرانیهایم داشته باشم.
سوالات این روزها با توجه به نزدیکی انتخابات مجلس شورا، بیشتر حول و حوش فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی بود و البته گاهی نیز بر پایه همان شبهات و شایعاتی که در جامعه بود، سوالاتی از زندگی خصوصیمان داشتند و مثلا میپرسیدند آیا شما در منازل مجلل طاغوتیان و عوامل رژیم پهلوی زندگی میکنید؟ و یا اینکه میخواستند بدانند که آیا پدرم و من سرمایه دار و از ملّاک بزرگ هستم و باغهای پسته رفسنجان متعلق به ماست؟ از نظر من این گونه سوالات و موارد مشابه دیگر با توجه به جوی که در این روزها، ضدانقلاب، علیه ما به راه انداخته بود، طبیعی بود. به همین دلیل من نیز همیشه پاسخی روشن و واضح به آنها میدادم و میگفتم: "اینها همهاش دروغ است. پدر من یک روحانی بود ویک کشاورزی خیلی محدود و مختصری که به زحمت، زندگی خود و فرزندانش را اداره میکرد، داشت؛ به طوری که درآمد او به اندازهای بود که در رفع احتیاجات روزانه، به مال دیگری نیاز نداشت و بعد از فوتشان، باغ پسته ایشان بین ما نه، ده نفر بچه هایشان تقسیم شد. همین سهم رسیده به من، تقریبآ یک سوم وگاهی هم نصفی از مخارج زندگی مرا تامین کرده و بقیهاش را من با کار و تلاش خودم مثلا با کارهای اقتصادی یا نوشتن کتاب و یا با سخنرانی در مجالس مذهبی، تامین میکردم و حالا نیز سعی میکنم بر همان منوال باشد" و توضیح میدادم: "من در نتیجه فعالیتهای اقتصادی قبل از انقلاب، مقداری زمین و مستغلات در قم و کرج و تهران داشتهام که بخشی از آنها را به نیازمندان دادهام و بخشی هم هست که فعلا درآمد چندانی ندارد". حتی تاکید میکردم: "در برخی از موارد هم خصوصآ در این روزها، مجبور به گرفتن قرض برای گذران زندگی شدهام".
"در مورد محل سکونتم هم باید بگویم، من خودم یک منزل داشتم، که آن را اجاره دادهام و در مقابلش به دلیل اینکه بعد از حادثه سوء قصد به من، چند نفر پاسدار برای حفاظت، به جمع خانواده ما اضافه شدند، یک منزل بزرگتری را اجاره کردهام. کاری که چندان مورد نظر و مطلوب ما نبود، ولی به هر حال چون خانهام گنجایش این تعداد پاسدار را نداشت، مجبور شدم یک منزل بزرگتری را اجاره کنم، تا این مشکل نیز حل شود و البته این منزل هم طاغوتی نیست و متعلق به یکی از کسبههای جزء بازار است".
البته اینکه این گونه توضیحات و پاسخهای ما، در آن جو ناسالم تبلیغات، چقدر تاثیر داشت، بحث دیگری است، ولی میتوانم به جرات بگویم، بخش اعظمی از موفقیتهای ما در همراه ساختن مردم با انقلاب، نتیجه همین پاسخهای روشن و صادقانه به مردم بوده است.
منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 58-1357 ، انقلاب و پیروزی، زیر نظر عباس بشیری