آقای هاشمی از جمله بزرگترین شخصیت های سیاسی چند سده اخیر ایران است. حجاب معاصرت، ابعاد شخصیتی ایشان را آن گونه که باید برای جامعه مشخص نکرده است. بی تردید در ۵۰ سال گذشته به جز امام که در فاصله زیادی با دیگران هستند، نمی توانیم شخصیتی را به اندازه آقای هاشمی در همه صحنه های سیاسی حاضر ببینیم. ایشان از سال 42 تقریبا به عنوان «وزیر خارجه امام» بود و در مجموعه مبارزین از سرآمدان و در زندان محور هر حرکتی بود. در ایران کسی مانند ایشان که در همه عرصه های مبارزاتی حضور دارد، تا مرز اعدام پیش می رود و با همه گروه ها در ارتباط است کمتر یافت می شود. از خواندن حکم دولت موقت این حضور هست و تا حزب جمهوری اسلامی، ریاست مجلس، فرماندهی جنگ و ریاست جمهوری ادامه پیدا می کند.
شاید هیچ کس را مانند ایشان نبینیم که خودش شخصا «گفتمان» انتخابات است و در بعضی انتخابات ها از روی حبّ به او و در بعضی از روی بغض نسبت او، رأی دادند. در همه انتخابات ریاست جمهوری بعد از انقلاب هاشمی گفتمان می شود. یعنی بعد از دو انتخابات اول، در بقیه انتخابات او یا مستقیما هست و یا مثل سال 88 که نام شان در آن مناظره کذایی مطرح شد، حضور دارد. من روی این حضور و عدم حضور ارزشگذاری نمی کنم اما شخصیتی را نمی یابید که نه اندیشه او، بلکه خودش گفتمان نزاع های سیاسی و انتخاباتی باشد.
آقای هاشمی ویژگی های ممتازی داشت که در اقران او کمتر یافت می شود. از جمله این ویژگی ها این است که ایشان بسیار باهوش بود. با بزرگان دیگر که صحبت می کنید فرآیند به نتیجه رسیدن طولانی است ولی من حس می کردم مثل شطرنج بازی که می تواند چند حرکت را حدس بزند آقای هاشمی با شنیدن موضوع ابعاد مختلف آن را پیش بینی می کرد.
«شجاعت» ویژگی دوم آیت الله هاشمی رفسنجانی است. آقای هاشمی شجاعت در تصمیم گیری و ایستادن روی تصمیم داشت و اگر شما می توانستید در فرآیندی با او به نتیجه برسید بسیار بر آن نتیجه پافشاری می کرد؛ در عین حال شجاعت بازگشت از خطا داشت؛ دگم نبود. من موارد زیادی دارم که اگر متوجه می شد اشتباه کرده است، این شجاعت را داشت که برگردد و در این مسأله ذکاوتی در ایشان بود که می توانست اشتباهات گذشته را به پیروزی تبدیل کند و بازگشت های خودش را در قالب پیروزی جلوه دهد.
یکی دیگر از ویژگی های درس آموز او این است که «ریاکار» نبود. خود ایشان می گفت من به این خاطر به امام علاقمند شدم که ریاکار نبود. سال هایی که فشار روی ایشان زیاد بود گفتم عید کجا می روید؟ گفت کیش؛ هر سال رفتم و امسال هم می روم. هیچ وقت در هیچ جلسه ای چه دوربین بود و چه نبود نوع وسایل نقلیه را عوض نمی کرد و همان گونه بود که بود. بسیار مهم است که انسان بتواند این درجه از آرامش و دوری نسبت به ریاکاری را در درون خودش ایجاد کند. ما سی و هفت سال همسایه دیوار به دیوار بودیم و به هر علت رفت و آمد داشتیم؛ ایشان همان وضع زندگی را داشت و هیچ وقت ابایی نداشت که کسی چیزی که هست را بفهمد.
از ویژگی های دیگر ایشان این است که مصداق جمله ماندلا که گفته «ببخش ولی فراموش نکن» بود. در مواجهه سیاسی با افراد اگر لازم بود، گذشته ها را ترتیب اثر نمی داد اما فراموش نمی کرد. اینکه آدم در گذشته بماند و درونش را از کینه پر کند و نبخشد برای یک انسان عادی خطرناک و برای یک سیاستمدار سم مهلک می شود اما فراموش کردن باعث می شود که انسان اشتباهات را تکرار کند.
یک روز در اوج حوادث بعد از ۸۸، یک خطیب در تلویزیون تندترین سخنان را نسبت به شخص ایشان گفته بود. بعد از ظهر در جلسه دانشگاه آزاد ایشان را دیدم؛ گفتند آن خطیب را بعد از سخنرانی دیدم؛ گفتم به روی او آوردید؟ گفتند نه. گفتم او چیزی گفت؟ گفتند نه! ایشان ظرفیت روحی بسیار بالایی داشت و من می توانم به جرأت بگویم این ظرفیت روحی هاشمی را نسبت به سیاستمداران دیگر ممتاز کرده بود که می توانست سکوت کند و حرف نزند.
آقای هاشمی نمی توانست بیکار باشد. آخرین بار ایشان را در روز چهلم آیت الله موسوی اردبیلی دیدم. ظهر همان روز که به منزلشان رفته بودم، ایشان مجموعه ای برای خواندن به من داد که دیدم دو ساعت خواندنش طول می کشد، اما خودشان به راحتی این حجم مطالب را می خواند. کسانی که در دولت با ایشان بودند بهتر می دانند و من در یکی از روزنامه ها دیدم در مورد خاطرات جنگ نوشته بود که آیت الله هاشمی از صبح سخنرانی و بازدیدها را شروع می کردند و بعد از ظهر ملاقات داشتند؛ این پرکاری را ایشان را تا اواخر عمر داشت.
از ویژگی های دیگر آقای هاشمی علاقه وافر در حد عشق به آبادانی کشور بود. چندین بار صحبت می کرد و می گفت که فقط باید اشتغال ایجاد کنیم و اشتغال سرمایه گذاری می خواهد و سرمایه گذاری لوازم خودش را دارد. من معتقدم ایشان به باور رسیده بود که وقتی متدینین به حکومت رسیدند باید جامعه را به بهترین نحو اداره کنند چون نه تنها خود آنها بلکه ممکن است ایدئولوژی آنها زیر سؤال برود. آقای هاشمی هیچ گاه قهر نمی کرد. اگر ایشان جایی می رفت یا نمی رفت در راستای منفعت و هدفگذاری بود. در مسیر زندگی او زیاد می بینید اتفاقاتی افتاد که در سخت ترین شرایط هیچ جای پایی را از دست نمی داد و برای تک تک سنگرهایی که احیانا در اختیار داشت می جنگید.
آقای هاشمی بسیار خوش بین به خدا بود و نکته ای که من از ایشان درس گرفتم این بود که به فهم مردم اعتماد داشت. در جلسه ای با ایشان بودم که تلخ ترین جلسه عمر من تا حالا بود. چون من احساس کردم شاید ایشان حالش بد شود با هم به منزل برگشتیم. من به خاطر نگرانی از حال ایشان گفتم در منزل کسی هست؟ گفتند نه؛ تنها هستم. گفتم می خواهید من هم بیایم تا چای بخوریم و صحبت کنیم؟ گفتند نه من خوابم می آید؛ خاطراتم را می نویسم و می خوابم. در مواقع مختلف می گفت به فهم مردم اعتماد کنید که آن تشییع با شکوه مافوق انتظار یا رأیی که هاشمی در انتخابات آخر آورد این را ثابت کرد.
در تاریخ ایران کسانی که با صداقت رفتار کردند اگر اشتباه کردند مردم بخشیدند و اعتماد مردم سلب نشده است. مردم بیش از اینکه ما را به عنوان یک سیاستمدار در حل مشکلات ببینند لازم دارند ما را به عنوان یک انسان صادق بشناسند. آقای هاشمی در این بعد شاگرد بسیار خوبی در مکتب امام بود؛ خودش را بزک نمی کرد. بزک کردن ممکن است کوتاه مدت جواب دهد ولی طولانی مدت آن هم در این دوران ارتباطات قوی به سرعت از بین می رود.
یقین به صحت مسیر ویژگی دیگر آیت الله هاشمی رفسنجانی بود و شاید همین ایمانی که به خدا، مردم و هدف داشت یک آرامش روحی برای او آورده بود و آدم غصه خوری نبود. من فقط یک مورد دیدم ایشان تقریبا ملتهب است و در بقیه موارد بسیار صبور و آرام بود.
آقای هاشمی از معدود افراد در آن سن و سال بود که در شبکه های اجتماعی فعالیت داشت. ایشان زود می خوابید و زود بیدار می شد و با اینکه این مقدار با هم صحبت می کردیم یک بار به من نگفت بیدار می شوم نماز بخوانم و حتی اشاره هم نکرد.من بعدا از خانواده و بچه هایشان شنیدم که ایشان بعد از بیدار شدن قرآن و نماز می خوانده است. من از ایشان پرسیدم چه زمانی از اینترنت استفاده می کنید؟ گفت صبح قبل از رفتن به دفتر این کار را انجام می دهم. از هرچه در موردش می گفتند مطلع بود اما غصه نمی خورد و برایش مهم نبود.
یکی دیگر از امتیازات آقای هاشمی تقدم منافع ملی بر شخصی بود. اولین بار از ابوی شنیدم و بعد دیدم همین طور است. انتخابات سال 92 که ایشان را ردصلاحیت کردند، البته من حدس زده بودم، دوشنبه شب مطلع شدم و روز سه شنبه به دفتر ایشان زنگ زدم و ناهار رفتم. دیدم که آقای هاشمی از نظر روحی بسیار سرحال بود مثل اینکه به چیزی که می خواست رسیده بود. ایشان واقعا خوشحال بود و گفت نمی دانستم این حجم انتظار با این حجم کار را چطور برآورده کنم. در آن زمان غیر از یکی دو نفر به اتفاق همه به او گفتند این حیثیت به وجود آمده را خرج کسی نکن. زیرا در آن زمان هم بر اساس نظرسنجی ها کسی حدس نمی زد آقای روحانی پیروز شود؛ من نیز در آن مقطع معتقد بودم کسی از کاندیداها ها نباید کنار رود. ایشان می دانست که با سرمایه به دست آمده بعد از انتخابات سال های 84 و 88 و این همه فشار چه کار کند و لذا منافع ملی را بر منافع شخصی ترجیح داد و البته خدا هم به ایشان کمک کرد.
تقدم منفعت جمعی بر منفعت شخصی شرط بزرگ کار سیاسی و کار ملی است. ابوی می گفت کسانی که به او بد می کنند اگر احساس می کرد منفعت ملی دارد گوش می کرد.
یکی دیگر از ویژگی های درس آموز آقای هاشمی این است که «قدر خودش را می شناخت» و خودش را به ارزانی عرضه نمی کرد. منیّت نداشتن و اینکه آدم قدر خودش را بداند دو لبه یک قیچی است که خودمان بهتر تشخیص می دهیم چه کاری انجام دهیم و چه کاری را نه؛ هاشمی اگر لازم می شد با یک بخشدار هم تلفنی صحبت می کرد یا سوار ماشین می شد و برای پیگیری کاری به مناطقه ای می رفت، اما قدر خودش را می دانست و بین این دو امر اعتدال را رعایت می کرد.
یکی دیگر از ویژگی های ایشان این بود که از دشنام و فحش نمی ترسید. سیاستمداری که از فحش می ترسد قیمت خودش را به همان اندازه پایین آورده است. اگر بدانند یک نفر داد بزند دست و پای من می لرزد راحت ترین راه است. آقای هاشمی از این نظر واکسینه شده بود و هرچیزی راجع به او باید می گفتند گفته بودند؛ بعد از پیروزی انقلاب در دهه اول از ضد انقلاب، دهه دوم از چپ و دهه سوم از راست خورده بود و به نوعی واکسینه شده بود و چیزی نمانده بود که بگویند اما هیچ موقع خودش را به اندازه دشنام پایین نمی آورد. علاقه هاشمی به امام علاقه پسر به پدر و یک علاقه عمیق ولی مجتهدانه بود و امام را به عنوان یک مکتب فکری می دید که باید روی اصولش اتکا کرد و برای امروز با آن اندیشه، مسیر و فکر بتوانیم جواب پیدا کنیم.
منبع: مجمع عمومی انجمن اسلامی پزشکان