افتتاح خانه موزه جناب آقای هاشمی، بهانهای است تا درباره یکی از صفات آقای هاشمی صحبت کنیم. این صفت یکی از وجوه امتیاز و مشخصه آقای هاشمی است که بهنوعی در اقران و همنوعان ایشان، یا کمتر دیده شده یا اصلا دیده نشده است. اتفاقا این صفت یکی از صفاتی است که آقای هاشمی در یکی از سخنرانیهایشان گفتند «من اساسا با دیدن چنین وجه امتیازی از امام، اولین ارادتم به امام شکل گرفت».
نکته دوم اینکه، این صفتی که میخواهم به آن اشاره کنم، نوعی کژتابی در خود دارد و اگر به آن توجه نشود یک آفاتی را ممکن است پدید بیاورد و این آفات از اموری است که به فضای امروز جامعه ما هم مربوط است.
صفتی که آیتالله هاشمی گاهی اوقات عامدا بنا داشت آن را به منصفه ظهور برساند، بحث گریز بسیار پررنگ از ریا بود. خانه آقای هاشمی را دیدهایم. ایشان از سال 60 به جماران آمدند و مقیم جماران شدند. من به سبب رفاقتی که با فرزندان ایشان داشتم مرتب در خانه ایشان رفتوآمد داشتم. از آن سال تا سال 95 ما از نزدیک با زندگی آقای هاشمی آشنا بودیم. آقای هاشمی ظاهر و باطن زندگیاش با هم یکی بود. هرگز بنای زهدفروشی نداشت. دوری از ریا و زهد نفروختن، بهنوعی فقر را در چشم مخاطب نکردن و پنهان نکردن داشتههای خود، یکی از وجوه امتیازی است که در وجود آقای هاشمی بود. ایشان در آن صحبتی که درباره امام داشتند، گفتند من از امام خوشم آمد چون دیدم ایشان همان فرشی را که در اندرونی داشتند، در بیرونی هم همان را میانداختند. اندرونی و بیرونی امام، و ظاهر و باطن امام با هم یکی بود.
از یکسو، ریا یک نوع شرک است بهخاطر اینکه شما در عالم، مؤثری را غیر از خدا میپذیرید. در واقع من برای غیر از خدا، به گونهای ارزش قائلم که میخواهم خود را مطابق چیزی که غیر او میپسندد بروز دهم. از طرفی، این نوعی دروغ هم هست. یعنی آدم آنگونه که هست خود را بروز نمیدهد.
این نکته را همه کسانی که با آقای هاشمی بودند، به صورت پررنگ در ایشان میدیدند. اما این بحث، نوعی کژتابی هم ممکن است از خود ساطع کند و ما را به یک اشتباه بیندازد. بهخاطر اینکه ذات ستیز با ریا عبارت است از اینکه شما بگویید من نظر جامعه برایم مهم نیست و همین هستم که هستم؛ «در نظربازی ما بیخبران حیراناند- من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند». این نگاه، آرامآرام ممکن است این به یک رابطهای بینجامد گویی نظر مردم اصلا محترم نیست. یعنی گویی مردمداری با ریا همسان انگاشته شود.
اما آقای هاشمی به مردم باور داشت. واقعا هم به نظر من از امام(ره) خوب یاد گرفته بود که همه هویت جمهوری اسلامی به مردم است. اگر مردم در صحنه باشند همه گرهها و مشکلات حل میشود. اگر روزی مردم نباشند، هر گرهی را که باز کنید در حقیقت بر گرهها افزودهاید. روزی که از امام(ره) خواستند مسلحانه حرکت کند، گفتند سربازان من در گهوارهها هستند. حرکت، یک حرکت مردمی است. جامعه از مسیر خواست مردم حرکت میکند. یکی از شاهبیتهای سخنان امام(ره) بعد از کودتای نوژه تأکید ایشان بر مردم است. امام بعد از کودتای نوژه گفتند اینها میخواستند بمباران کنند، خوب این هواپیماها یک موقعی میخواهند روی زمین بنشینند، همیشه که هواپیما نمیتواند روی هوا بماند. آن وقت با مردم چه میکردند؟ این مردمی که شما را نمیخواهند با اینها میخواهید چه کنید؟
اگر روزی احساس کردید مردم هستند همه مشکلات حل میشود. همه دست در دست هم مشکلات را حل میکنند. روزی که اعتصاب کارکنان نفت در زمستان 57 صورت میگیرد و کمر رژیم سلطنتی را میشکند، عملا کشور بدون سوخت میماند، مردم چه میکنند؟ دلهایشان را به هم گره میزنند و یک استقامت ملی شکل میگیرد. وقتی جنگ میشود، ارتش یک ارتش انقلاب خوردهای است که وحدت مدیریتی در آن نیست. وحدت و بسیج مردمی است که در مقابل دشمن میایستد. از ابتدای انقلاب نقطه اتکای امام(ره)، مردم بودند و تا امروز هم هر گردنهای که عبور کردیم، به قوت مردم بوده است. اگر هم جایی از مردم دور شدیم، هرچند ممکن است توانمندتر بودیم اما آسیبپذیر بودیم.
آقای هاشمی این درس را از محضر امام(ره) خوب فراگرفته بود؛ اما این باعث نشده بود هاشمی بهنوعی ریاکاری بیفتد. این نکته مهمی است که مصلحان اجتماعی، ضمن اینکه اتکایشان به مردم است، اما باید برای خودشان نقش مصلح برای آفات و اشکالات قائل باشند. مردم ملاک اطاعت هستند نه ملاک حقیقت. اما به هیچ حقیقتی هم نمیتوان جز با همدل و همراه کردن مردم رسید.
اگر عقیدهای دارید ولو اینکه ما درست میدانیم و اکثریت درست نداند، باید سعی کنیم جامعه را با سخن یا بیان با خود همراه کنیم؛ البته دلهای مردم نسبت به حرف حق خاضع است. خداوند در ذات انسانها، روح حقیقتطلبی را قرار داده است. زندگی آقای هاشمی همواره بر دوری از ریا و دوری از فریب و خدعه بود. اما اینها هیچ وقت به این معنا نبود که آقای هاشمی مردم را ملاک نداند و نظر آنها برایش مهم نباشد. آقای هاشمی مصلحانه زندگی میکرد. در طول عمرش هم کسی است که بیش از دیگران خود را در انتخابات در معرض رأی مردم قرار داده است. گاهی هم رأی نیاورد اما این دلیل نشد که بگوید من اشتباه میکنم یا اینکه چون راست میگویم پس باید همه چیز را بر مدار خود برگردانم. تلاش کرد کار فکری و کار تبلیغی کرده، راه حقیقت را به جامعه نشان داده و دوباره از مردم رأی بگیرد. امروز عبور از همه سدهایی که پیش پای ما گذاشتند مانند همین طلسمی که رئیسجمهوری بیاخلاق آمریکا اصرار دارد در مقابل جمهوری اسلامی دهد، به این است که با مردم همدل و همراه شویم و به خواست مردم توجه کنیم. اگر مردم احساس کنند جامعه متعلق به آنهاست همراه میشوند. اگر من را نمیخواهند، من نباشم. اگر بنده اشتباه کردم عذرخواهی کنم. اگر چیزی مطلوب قاطبه جامعه است، بپذیرم. ایستادن مقابل خواسته مردم نتیجهای جز ازهمگسیختگی اعتماد و وحدت ملی ندارد. نظرمان را مصلحانه ارائه دهیم، یا جامعه میپذیرد یا نمیپذیرد. اگر جامعه پذیرفت همه بپذیریم و آن مسیر را ادامه دهیم حتی اگر ما فکر میکنیم آن راه اشتباه است. اگر جامعه نپذیرفت، سعی کنیم جامعه را به پذیرش آن ایده و نظر، سوق دهیم.
مردم ولینعمت انقلاب هستند. اینکه دشمنان بیرونی کشور چشم طمع به فروپاشی نظام دارند که صدسال دیگر هم اتفاق نمیافتد، تنها و تنها ریشه بطلان و باطلالسحر آن، اعتماد به مردم است. لذا باید پیوندهای خود را با مردم تقویت کنیم. اگر مشکلاتی هست همه با هم باید در حل آن بکوشیم. دست در دست هم میتوانیم از مسیر عبور کنیم. بستن، محدود کردن و فضا را امنیتی کردن، جز اینکه آب به آسیاب مجموعههایی که چشم طمع به کل ساختار جمهوری اسلامی دارند، نتیجه دیگری ندارد. به فهم و خردجمعی مردم اعتماد کنیم. اینجا اصالت با جمهوری اسلامی است. حسن خمینی اگر اشتباه میکن و جامعه نمیپسندد، برود کنار، یک فرد دیگری بیاید خدمت کند. اصالت در این نیست که من باشم. اشتباه میکنیم؟ عذرخواهی کنیم. کیست که اشتباه نکرده است؟ عذرخواهی کردن از جایگاه کسی نمیکاهد. اتفاقا اگر مردم این عذرخواهی را صادقانه بیابند، همدلیشان بیشتر میشود. با هیچ مفسدی در هیچ جا عقد اخوت نبندیم. با هیچ مزوری پیمان دوستی برقرار نکنیم. در شرایطی که رهبر معظم انقلاب و خلف شایسته امام(ره) بهدرستی اشاره میکنند که جامعه محتاج انسجام و همدلی است، هر صدا و حرکتی که این انسجام را میشکند خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن میریزد. همدلانه دستهایمان را در دست هم بدهیم.
آقای هاشمی بزرگ بود و بزرگ و عزیز رفت. آقای هاشمی ریاکار نبود ولی مردمی بود. همواره برای خود نقش مصلح اجتماعی قائل بود، موجسوار نبود. مقابل خواست مردم نمیایستاد اما همواره تلاش داشت خواسته مردم را مطابق آنچه درست میپندارد تغییر دهد. این درسی بود که از امام(ره) یاد گرفته بود. به روح بلند این بزرگمرد درود میفرستم و عاجزانه از خداوند طلب میکنم در این روزهای عزیز، آن بزرگوار را مهمان سفره کریمانه اهل بیت پیامبر(ص) قرار دهد.
همایش عبور از بحران و توسعه ایران
با نگاهی به رویکرد آیتالله هاشمی رفسنجانی
سوم شهریور 1397
منبع: از دفاع تا رفاه