دولت ششم بعد از انقلاب و دوم آیتالله هاشمیرفسنجانی، در حالی در مرداد سال ۷۲ کار خود را آغاز کرد که انتخابات ریاستجمهوری آن سال برای اولینبار بهصورت دوقطبی برگزار شد. در آن دوره ۱۲۸ نفر در انتخابات ثبتنام کردند که درنهایت عبدالله جاسبی، رجبعلی طاهری، احمد توکلی و هاشمیرفسنجانی توانستند برای کرسی ریاستجمهوری رقابت کنند.
شرق در ادامه نوشت: توکلی بهعنوان رقیب جدی هاشمی، مبنا را بر بیعدالتی اقتصادی و اجتماعی و ناکارآمدی سیاستها و مدیریتهای دولت اول سازندگی بنا نهاده بود و بر همین اساس، رأی خوبی نیز به دست آورد. در این دوره، جناح راست از جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین گرفته تا دبیرکل جمعیت مؤتلفه اسلامی از هاشمی حمایت کردند و مجمع روحانیون که به جناح چپ تعلق داشت، درباره انتخابات سکوت کرد.
درنهایت نیز آیتالله رفسنجانی در انتخاباتی که ۳۳ میلیون نفر واجد شرایط بودند و فقط ۱۶ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر در آن شرکت کردند، با ۱۰ میلیون رأی و حدود ۶۴ درصد آرا و ۳۲ درصد واجدین شرایط دوباره دولت را در دست گرفت. احمد توکلی نیز بیش از چهارمیلیون رأی به دست آورد و دوم شد. اما شرایط اقتصادی پیشآمده در دولت اول سازندگی، کار را برای آیتالله سخت کرد.
هاشمی دولت دوم خود را با حفظ ۱۳ نفر از ۲۲ وزیر کابینه اول و تغییر ۹ وزیر شروع کرد. او در ابتدا محسن نوربخش را برای وزارت اقتصاد و دارایی به مجلس چهارم معرفی کرد، اما نتوانست رأی لازم را به دست آورد و درنهایت مرتضی محمدخان بهعنوان وزیر پیشنهادی معرفی شد و نوربخش به بانک مرکزی رفت. مصطفی معین و عبدالله نوری نیز که به جناح چپ سیاسی آن دوران تعلق داشتند، از کابینه خارج شدند.
سال ۷۷، یک سال بعد از پایان کار دولت سازندگی، آیتالله هاشمیرفسنجانی درباره دولت خود به صداوسیما گفته بود: «اولین سؤال این بود که با چه چیزی شروع کنیم؟ با دستخالی و نبودن نیروها و تحت محدودیتهای شدید، با بایکوتها و تحریمهای خارجی چگونه میتوانیم بازسازی کنیم؟ آن هم با آن همه نیاز روزانه؟ ما هم به منابع انرژی نیاز داشتیم که آنموقع وضعیت ارزی خوب نبود و هم به منابع ریالی نیاز داشتیم، هم مشکل نقدینگی را در جامعه داشتیم که باعث تورم شده بود. طبیعی است که دوران جنگ نقدینگی را در هر جامعهای زیاد میکند. چون تولید نیست و هزینههای مصرف وجود دارد. جنگ هم به این مشکل کمک میکند و این وضع بهوجود میآید».
او در ادامه گفته بود: «مثلاً برای منابع ارزی یک اولویت به بازسازی بخش نفت دادیم که درآمدهای تولید نفت ما را بالا آورد. حوادثی هم پیش آمد و قیمت نفت بحمدلله بالا رفت و ما توانستیم از نفت ارز مطلوبی بهدست بیاوریم. منبع دومی که انتخاب کردیم، جذب ارز از خارج بود که با این کار از دو طریق اقدام کردیم. از یک طریق ورود کالا با ارز صاحب کالا از خارج را آزاد کردیم که در زمان جنگ محدود بود.
عمدتاً در زمان جنگ تجارت خارجی در اختیار دولت بود و ما آزاد کردیم. فکر میکنم ظرف یکی، دو سال، پنج یا شش میلیارد دلار ارز بدون هیچ تعهدی وارد کشور شد. آنهم بهصورت کالاهایی که مورد نیاز سازندگی و مصرف مردم بود. از مجلس هم اجازه گرفتیم که از منابع خارجی برای طرحها و بازسازی ارز بگیریم که بهصورت فاینانس این کار انجام میشد. البته اجازه مجلس خیلی سریع بود و ما محدود عمل کردیم. ما برای پنج سال اجازه داشتیم که ۱۳۵ میلیارد دلار هزینه کنیم.
مقداری از داخل تأمین میشد و بقیه را از خارج میگرفتیم. اما عملاً کمتر از صدمیلیارد دلار هزینه کردیم و از آن مقداری که در داخل پیشبینی میکردیم هم زیادتر به دست آمد. توانستیم حدود ۳۰ میلیارد دلار از خارج بهصورت فاینانس ارز بگیریم. آنهم در طرحهایی که سعی میشد بعد از بهثمررسیدن جواب بدهد و ارز را برگرداند. سیاست هم اینطوری تنظیم شده بود که در چند سال اول ارز بگیریم و در چند سال دوم ارز را بپردازیم و این کار هم با وقفه انجام شد».
تولد حزب کارگزاران
آذر ۷۴ نزدیکان هاشمی «حزب کارگزاران سازندگی» را تأسیس و خود را برای انتخابات مجلس پنجم آماده کردند. پیروزی نسبی این حزب در انتخابات باعث شد هفت نفر از ۳۱ نماینده تهران را نامزدهای کارگزاران تشکیل دهند. آنها در انتخابات دوم خرداد ۷۶ نیز از سیدمحمد خاتمی حمایت کردند.
سیاست خارجی دولت دوم
گفتمان سیاست خارجی هاشمیرفسنجانی مبتنیبر سیاست تنشزدایی و همزیستی مسالمتآمیز بود. او گفتگوهای انتقادی با اروپا را پیش گرفت و با آمریکا به بهبود روابط بازرگانی روی آورد تا جایی که در سال ۱۹۹۴ ایالات متحده به پنجمین صادرکننده به ایران تبدیل شد و از ایران نفت میخرید.
شرکت در سازمانهای بینالمللی، حضور در جنبش عدم تعهد، روند عادیسازی و توسعه روابط با اروپا، کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس و تنشزدایی با آمریکا از محورهای عمده سیاست خارجی مرحوم هاشمی بود. پایانیافتن جنگ و ضرورت بازسازی خرابیهای ناشی از آن همچنین نیاز به استفاده از امکانات و سرمایهگذاریهای خارجی موجب شد تا جهتگیریهای جدیدی در سیاست خارجی کشور صورت بگیرد و در همین راستا بود که مرحوم هاشمی برای عادیسازی روابط با بازیگران منطقهای و بینالمللی تلاش زیادی کرد.
بر این اساس، مهمترین اولویتهای سیاست خارجی این دوره تنشزدایی، کوشش در راستای عادیسازی روابط با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی، همکاری با کشورهای حوزه آسیای مرکزی و قفقاز... را میتوان نام برد. البته روابط ایران و اروپا با افتوخیزهای زیادی همراه بود. انگلستان رسماً روابط خود را با ایران به دلیل ماجرای ارتداد سلمان رشدی قطع کرده بود و ماجرای دادگاه میکونوس آلمان رابطه ایران با اروپا را تیره کرده بود.
عملکرد فرهنگی و اجتماعی دولت سازندگی
در دوره دوم ریاستجمهوری آیتالله، دگرگونی بزرگ ساختاری در بنیادهای اجتماعی و فرهنگی کشور به وقوع پیوست؛ گسترش مدارس و دانشگاهها، تحول در شبکه ارتباطی درونشهری و ایجاد پیوند مستقیم میان شهرها و روستاها، افزایش گسترده شهرها و تبدیل جامعه روستایی به شهری شد. بااینحال مهاجرت از روستاها، شکاف طبقاتی و ترویج روحیه مصرفگرایی و تجملگرایی و... از مواردی است که بهعنوان نقاط ضعف دولت هاشمی از آن نام میبرند.
آغاز دوران اصلاحات
پایان دوران دولت سازندگی، آغاز دوران اصلاحات بود. مرحوم هاشمیرفسنجانی در حالی دولت خود را به وزیر سابق ارشاد خود تحویل میداد که شرایط فرهنگی و اجتماعی کشور در حال تغییرات اساسی بود و مردم دیگر اقتصاد را مسئله اصلی خود نمیدانستند. شاید به همین دلیل بود که آیتالله هاشمیرفسنجانی در گفتگو با «همشهری ماه» گفت دولت اول خود را بیشتر دوست دارد: «به نظرم بررسی هر دوره را باید در ظرف زمانی همان دوره سنجید، چون شرایط زمانی و سیاسی در هر دوره متفاوت بوده است؛ در زمان دفاع مقدس و درگیری، کشور در جنگی نابرابر دارای یک شرایط ویژه و خاص بود و در آن زمان نخستوزیر امور اجرائی را نیز در اختیار داشت.
پس از پایان جنگ که کشور درگیر مسائل روانی جنگ و خرابیهای فراوان در شهرها و زیرساختها بود، کسری بودجه و فروش نفت هر بشکه هفت تا ۱۰ دلار آنهم در شرایط تحریم و شرارتهای بیگانگان، همه این موارد، شرایط را متمایز میکند، ولی اولین دوره ریاستجمهوری من یعنی از سال ۶۸ تا ۷۲ در بین همه ادوار ریاستجمهوری، چون از جنگ فارغ شده بودیم و به سازندگی رو آوردیم، بهتر است؛ البته به دو دلیل: اول اینکه خودم رئیسجمهور بودم و به کرات از عملکردم دفاع مستند میکردم و دوم جدای از این، در سال ۶۸ در حالی ریاستجمهوری را قبول کردم که بودجه کشور بهصورت رسمی ۵۱ درصد کسری داشت.
شهرها در خطر مجدد اصابت مستقیم موشکها و توپخانه دشمن قرار داشت و به زیربناها و مناطق مسکونی پنج استان کشور که در جبهه اول جنگ بودند، خسارات کلی وارد شده بود». پایان ریاستجمهوری آیتالله، پایان دوران سیاستورزی او نبود بلکه آغاز راهی بود که رویکرد جناح راست و چپ کشور را نسبت به او متحول کرد. هاشمی مردی بود که بعد از ریاستجمهوری خود بیشتر مورد توجه قرار گرفت.