هاشمی «روح زمان» را شنیده بود
میثم قهوهچیان؛ روزنامه بهار
ایران با فقدانی بزرگ مواجه شده است. چنین توصیفی برای فوت ناگهانی و سریع آیتالله هاشمی چندان اغراقآمیز نیست. واکنشهایی که به درگذشت سردار سازندگی شده است، خبر از رویدادی مهم در تاریخ معاصر ایران دارد. امارات و بحرین که روابط خوبی با ایران ندارند، پیام تسلیت دادند و احمد توکلی که از منتقدان آیتالله بود، جلوی دوربینها گریه کرد. یک استاد باستانشناسی در صفحه فیسبوکش کوتاه نوشت «ترس و لرز. . .» و حسن انصاری عضو هیأت علمی موسسه مطالعات عالی پرینستون از زبان بیهقی چنین نگاشت «که مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد».
نگاه به طیف گسترده واکنشها حاکی از آن است که چه مخالف و چه موافق، آیتالله را مردی تاثیرگذار ارزیابی کردهاند. حیات رئیس سابق مجمع تشخیص مصحلت نظام را میتوان به دورههای مختلفی تقسیم کرد، اما در همه دورههای سیاستمردیاش، سایه وی بر معادلات ایران سنگینی داشت. در هر رویدادی در تاریخ جمهوری اسلامی نام «هاشمیرفسنجانی»ترجیعبند تحلیلها بود. باز طیف گسترده واکنشهایی که شده است، نشان میدهد که آیتالله نقش بسیار مهمی در تحقق برخی امور و ممانعت از برخی رویدادها داشت و همین فقدان است که میتواند تاییدی بر این باشد «که مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد» .
هگل، فیلسوف ایدهآلیست آلمانی، جایگاه بالایی به افراد در تاریخ میدهد، هموست که ناپلئون را جان جهان میخواند، این تعبیر را میتوان در قبال تاریخسازان جهانی و منطقهای باز به کار برد. آیتالله هاشمیرفسنجانی، جنگی هشتساله را تا ختم آن مدیریت کرد و در فرایند مجلس خبرگان پس وفات امام خمینی (ره) نقشی تاریخی داشت. ایشان ایران پس از جنگ را قریب به هشت سال تحویل گرفت و پس از آن به سردار سازندگی شهره شد. محور جامعه روحانیت تهران، در شروع دوران اصلاحات نقش بستر اجرایی را بازی کرد و بعدها برخی از فرزندان و مدیرانش حزبی موثر در جناح اصلاحات را تشکیل دادند. آیتاللهِ سیاستمدار توانست روابط میان تنها دولت شیعی و دول سنی منطقه را بهبود بخشد. ایشان این سالهای آخر هم با بازتعریف جریان اعتدال توانست، اصلاحات را به بازی سیاست ایرانی بازگرداند. هاشمیرفسنجانیبهرمانی، جزئی از جان هر تغییر اساسی، در جهان ایران معاصر بود.
با وفات آیتالله هاشمی، ایران با فقدانی در حوزه سیاسی مواجه شده است. اردوگاه اصلاحات و اصولگرا هر دو به یک میزان شاکله وحدت حول منافع ملی را از دست دادهاند. آیتالله به واسطه روابطش، امکان ثبات را تقویت میکرد. ایشان بسیاری از محافظهکاران معتدل را برای نزدیک شدن به اصلاحطلبان میانه دلگرم میکرد و از سویی میتوانست تضمینی عینی باشد که جریانی دقیقا از درون نظام سخن میگوید. ایران سیاستمردان بزرگی در تاریخ خود دیده است. از عباسمیرزا گرفته تا همین امروز، بسیاری از سیاستمداران در تاریخ ایران ماندگار شدهاند و آنچه ایشان را در ذهن جامعه ایرانی حک کرده است، «ثبات سازنده» ایشان در عرصه سیاسی بوده است. بودهاند بسیاری از سیاستمداران که آمدهاند و گل کردهاند و به هر علتی پژمردهاند، اما آن سیاستمدارانی که ماندهاند و دورانساز شدهاند، در ذهن نسلهای ایرانی جا خوش کردهاند و در آینده نیز نقش خواهند داشت.
بیتردید همانطور که مقام معظم رهبری اشاره میکند، آیتالله هاشمی بیشترین تجربه کار مشترک را با بالاترین مقام جمهوری اسلامی داشت. ایشان از چنین جایگاهی در دوران امام خمینی نیز برخوردار بود و به سبب داشتن چنین جایگاهی است که این قدرت موثر در حوزه سیاسی، به هماناندازه که در معرض ستایش میتواند باشد، میتواند در معرض نقد و پرسش هم قرار گیرد. وقتی در سالیان اخیر، آیتالله جمعهای بسیاری را از جوانان و دانشجویان به حضور پذیرفت و نقدها، نگرانیها و دغدغهها را شنید، نشان داد که به هماناندازه که جایگاهی متعالی در تاریخ معاصر دارد، آمادگی این را نیز دارد که در سطح کنشگران سیاسی قرار گرفته و پاسخگو باشد و این عنصری بینظیر در یک سیاستمدار ایرانی است.
اگر چه فرصتی برای سیاستمداران تاریخ ساز در ایران به وجود نیامده است تا در زمان حیاتشان، مورد قضاوت عمومی واقع شوند، اما واکنشهای گسترده پس از مرگ آیتالله، نشانگر اخذ نمرهای عالی در پی داوری اذهان عمومی است. ممکن است با روش و دیدگاه تاریخی بتوان قضاوتی دیگر ارائه داد، اما قضاوت مردم خود را آنجا نشان میدهد که قسمخوردهترین دشمنان نیز خود را موظف به بزرگداشت این سیاستمدار واقعگرای ایرانی دانستند، چه که سکوت یعنی از دست دادن جایگاه خویش در محضر ملت.
آنچه آیتالله هاشمی را هاشمی کرد، شنیدن روح زمان بود. او توانست در عین حال که نماینده وضع موجود است، وضع مقابل را در خویش وجدان کند و حرکتی جدیدی سامان داده و سنتز یک صیرورت سیاسی باشد. آیتالله دیالکتیک جمهوری اسلامی بود، اصلاح و تغییر در عین حفظ اصول و وضع موجود و محبت و رفاقتی که مقام معظم رهبری آن را تایید کرد، تصریح چنین تحلیلی است. اگر چه هاشمی رفت، اما بستری که هاشمی در آن سیاست ورزید و سیاستمدار شد باقی است و راه او با در پی گرفتن سیاستورزی واقعگرایانه ادامه خواهد یافت، اما در این میان، مرگ چنین شخصیتی خود حاوی پیامدهایی جدی خواهد بود و نباید از خاطر برد «که مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد» .