مقالات
  • صفحه اصلی
  • مقالات
  • هاشمی رفسنجانی و مشروعیت آسمانی فقیه

هاشمی رفسنجانی و مشروعیت آسمانی فقیه

  • شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۵
افسوس که سفارشات اکید امام همواره میفرمودند هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید و همه قلم هایتان را علیه شیطان بزرگ بکار بگیرید، امروز مورد غفلت قرار گرفته و حتی عده ای که باید بیش از دیگران این توصیه خردمندانه بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی را با جان و دل خود عجین نمایند و به آن عمل کنند، درست در نقطه مقابل قرار دارند. اکنون بزرگترین خواست آمریکا اینست که استوانه های انقلاب و نظام مورد هدف و هجوم قرار گیرند و فکرها، نیروها و امکانات و قلم ها صرف خنثی کردن همدیگر شوند تا شیطان بزرگ آسوده خاطر به این انقلاب و نظام بتازد. کسانی که تمام هم و غم خود را بر کوبیدن ارکان نظام استوار کرده اند، چه بدانند و چه ندانند، چه بخواهند و چه نخواهند، به همان راهی می روند که خواست آمریکاست. تلاش برای روشنگری در برابر شبهه افکنی ها یک وظیفه انقلابی است، هرچند مطالب روشنگر فقط برای کسانی سودمند است که در جستجوی واقعیت باشند نه کسانی که از نور گریزانند...

مقدمه

در فلسفه ی سیاست، بحث از مشروعیت و حقانیت هر حکومتی از کلیدی ترین و مهم ترین مباحث است، از این رو اندیشمندان و تئوری پردازان نظام های مختلف سیاسی ناگزیر به بحث درباره ی آن هستند. اسلام نیز به عنوان یک نظام سیاسی از این قاعده مستثنی نیست اما این بحث نیز همانند بسیاری از مباحث دیگر، دست خوش اختلاف نظرهایی شده است. این که دین اسلام حکومت را مخصوص به فقها دانسته یا آن را به مردم واگذار کرده است و اینکه در صورت اختصاص حکومت به فقها (در عصر غیبت) ملاک تنها نصب الهی است و یا تلفیقی از نصب الهی و رای مردم، مساله ای است که در سال های اخیر مورد چالش گروه ها و شخصیت های علمی و سیاسی قرار گرفته و از این رهگذر اختلافات علمی میان متفکرین و اسلام شناسان بزرگ، در سطح رسانه ها و افکار عمومی انعکاس یافته است.

شخصیت هایی چون امام خمینی (ره)، آیت الله جوادی آملی، آیت الله مصباح یزدی و بسیاری دیگر از فقهای گذشته و معاصر منشا حکومت فقیه را تنها و تنها بر اساس نصب عام فقها از جانب خداوند دانسته و رای مردم را به عنوان عاملی برای تحقق و عینیت بخشیدن به این حکومت (مقبولیت) ارزیابی می کنند.

گروه دیگری از فقهای معاصر، منشا دینی حکومت فقها را تلفیقی از صلاحیت نفس الامری فقها (بر اساس نصب عام الهی) به علاوه ی ضمیمه شدن رای و نظر مردم می دانند. به عبارت دیگر این گروه رای مردم را افزون بر مقبولیت بخشی به حکومت جز دخیل در شرعی بودن آن ارزیابی می کنند. شخصیت هایی چون آیت الله منتظری ۱، آیت الله مکارم شیرازی ۲، آیت الله مشکینی ۳ و برخی دیگر از فقهای معاصر از این نظریه دفاع می کنند.

در کنار این دو گروه از فقها برخی دیگر از شخصیت های غالبا سیاسی را می توان نام برد که تنها عامل حقانیت حکومت را رای و نظر مردم دانسته و مساله ی نصب عام فقها برای حکومت را به هیچ وجه قبول ندارند. شخصیتی چون محمد مجتهد شبستری از جمله ی این افراد است ۴.

اما آنچه این مقاله در صدد بررسی آن است پاسخ به این پرسش است که نظر آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان شخصیتی که اجتهاد و تفکر بالای اسلامی وی مورد تایید مقام معظم رهبری قرار گرفته ۵ درباره ی منشا حکومت فقها کدام یک از سه نظریه ی مذکور است!

چرا هاشمی رفسنجانی

آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از شخصیت های برجسته و تاریخ ساز نظام جمهوری اسلامی ایران همواره از دیر باز در معرض نقد مخالفان و منتقدان خود قرار داشته و بخصوص در سال های اخیر مورد توجه جدی بخشی از نقادان قرار گرفته است. در گذشته بیشتر نقدهایی که متوجه وی می شد جنبه ی اجرایی داشته و سمت و سوی عملکرد ایشان را در مسئولیت ریاست جمهوری نشانه می رفت و اگر در مواردی به حوزه های نظری معطوف می شد، غالبا تئوری های اقتصادی ایشان را در بر می گرفت. اما از اواخر سال ۱۳۸۳ تاکنون نقدهایی در زمینه ی فلسفه ی سیاسی اسلام بر برخی از سخنان ایشان منتشر شده که بخشی از آن به موضوع منشا مشروعیت ولایت فقیه و مدل فعلی اداره ی حکومت اسلامی باز می گردد.

البته غالب این نقدها از سوی هفته نامه ی «پرتو سخن» وابسته به موسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) منتشر شده است. ما در این نوشتار تلاش داریم تا ضمن بیان نقدهای این هفته نامه به بررسی میزان دقت و صحت این نقدها با افکار و اندیشه های آیت الله هاشمی بپردازیم.

سیر تاریخی این نقدها

اولین نقدی که از جانب هفته نامه ی پرتو سخن درباره ی آیت الله هاشمی رفسنجانی منتشر شد در تاریخ ۹ دی ماه ۱۳۸۳ به قلم دبیر سیاسی این هفته نامه با عنوان «سناریوی کارگزاران برای انتخابات آینده» بود۶. این مقاله با هدف جلوگیری از نامزدی هاشمی رفسنجانی در نهمین دوره از انتخابات ریاست جمهوری نوشته شده و از جمله مهم ترین اهدافی که در این مقاله دنبال می شد گره زدن هاشمی رفسنجانی و جریان مدعی اصلاح طلبی از نظر فکری و عملی به یکدیگر بود. در این راستا یکی از مهم ترین انتقادات نویسنده از هاشمی رفسنجانی سکوت وی در برابر حمله به دین، مقدسات و ارزش ها در دوران حاکمیت اصلاح طلبان عنوان شده بود. در قسمتی از این مقاله چنین آمده است:

«نیروهای ارزشی... ایشان را در آنچه در این هشت سال (دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی) نسبت به دین و مقدسات و ارزش ها صورت گرفت، به نحوی سهیم می دانند. در طول مدت حاکمیت اصلاح طلبان نیز که به ارزش ها و مقدسات دینی تاختند، کم تر موضع گیری شفاف از سوی ایشان مشاهده شد. » ۷

با نگارش این مقاله زمینه برای طرح اشکالات مهم تر به ایشان فراهم آمد و لذا چندی بعد در اسفند ماه همان سال به دنبال مصاحبه ی آیت الله هاشمی رفسنجانی با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) دبیر سیاسی هفته نامه ی پرتو در مقاله ی دیگری با عنوان «آقای هاشمی! اشتباه نکنید! امام (ره) مشروعیت ولایت فقیه را از خدای متعال می داند.» مدعی شد که هاشمی رفسنجانی مشروعیت الهی ولی فقیه را قبول ندارد. در قسمتی از این مقاله چنین آمده بود:

«آقای هاشمی! براستی جناب عالی چگونه به خود اجازه می دهید که با وجود این فرمایشات صریح و شفاف حضرت امام (ره) درباره ی مشروعیت ولایت فقیه که آن را از جانب خداوند می دانند و مشروعیت از سوی مردم را نفی می کنند، بفرمایید: «ولی فقیه را خدا تعیین نکرده... در تفکر امام و تفکر ما که تفکر دینی است وقتی کسی می خواهد سرنوشت مردم را در اختیار بگیرد و در امور مردم دخالت و قانون گذاری کند، به اجازه ی مردم احتیاج دارد.» و بعد تلویحا کسانی را که معتقدند ولی فقیه منصوب از سوی خداوند است نه مردم، مخالفان حضرت امام و دین قلمداد کنید!» ۸

این هفته نامه چندی بعد با انتشار بخش هایی از یک سخنرانی که در محفلی خصوصی ایراد شده بود به صورت ضمنی آیت الله هاشمی رفسنجانی را به مصلحتی، غیراصیل و بی ریشه دانستن اصل ولایت فقیه (به گونه ای که هر وقت دلشان خواست عوضش می کنند!) متهم نمود. در قسمتی از این متن چنین آمده بود:

«کسانی با عنوان آیت الله می گویند ما بودیم که ولایت فقیه را درست کردیم تا بتوانیم با شاه مبارزه کنیم و کشور را حفظ کنیم، ما امام (ره) را به عنوان ولی فقیه در بین مردم ترویج و برایش قائم مقام درست کردیم; رهبری را ما درست کردیم، شورای رهبری را هم ما به رهبری فردی تغییر دادیم; بعد هم اگر دلمان بخواهد دوباره عوضش می کنیم! معتقدند اینها مساله ی اصیل و ریشه داری نیست، و این کارها را برای مصالح کشور کرده اند، و حاضر نیستند بحث جدی فقهی در این زمینه بکنند. » ۹

این سخنان نیز ظاهرا مستند به بخش هایی از مصاحبه ی سالنامه ی ۱۳۸۳ شرق با آیت الله هاشمی رفسنجانی بود.

در مهر ماه ۱۳۸۴ نیز هفته نامه ی پرتو، نامه ی سرگشاده ای که ادعا شده بود از جانب جمعی از فضلای حوزه ی علمیه ی قم نوشته شده است را در حالی منتشر کرد که حتی نام یک نفر در ذیل این نامه به چشم نمی خورد! در این نامه آیت الله هاشمی رفسنجانی به نفی حاکمیت دینی، تضعیف رهبری نظام، تلاش جهت به دست گرفتن اختیارات رهبری و... متهم شده بود. در بخش هایی از این نامه خطاب به ایشان چنین آمده بود:

«جناب آقای هاشمی! ... برخی از اظهارات شما در چند سال اخیر حاکی از این است که در اصل ولایت فقیه بلکه به طور کلی در ایده ی حاکمیت دین و حکومت دینی دچار تردیدهایی شده اید. عباراتی متعدد از جناب عالی در جهت ایجاد تردید و القای شبهه در اصل حاکمیت دینی و الهی بودن اصل ولایت فقیه منتشر شده است... در یکی از مصاحبه های خود چنان سخن می گویید که گویا هیچ گاه به اقتدار دینی و ارتباط حکومت و قدرت، به دین معتقد نبوده اید. در مصاحبه ی شما با روزنامه ی اعتماد آمده است: «ما از همان اول به پدیده ی قدرت نگاه زمینی و واقع بینانه داشتیم. کسانی آمدند و نگاه صرفا متافیزیکی به قدرت را دامن زدند و آن را مرتب مطرح می کنند، قبول نداریم. از همان ابتدا امام خمینی هم همین را می گفت. شما حرف های ایشان را ببینید که مشروعیت را به مردم می دهد. این چالش نیست و دردسری هم به وجود نمی آورد البته اگر تعصب های بی جا برداشته شود. »...۱۰ اگر «زمینی بودن» در برابر «آسمانی بودن به معنای الهی بودن» باشد که ظاهرا چنین است، عبارات فوق به معنای نفی حاکمیت و اقتدار دین در جامعه است و اگر مرادتان این است که در دوران غیبت، حاکم اسلامی به نصب خاص منصوب نشده است، این امری روشن است و قائل ندارد; به علاوه ظاهر عبارت شما با این معنا ارتباطی ندارد... برای همه ی امت اسلامی و دشمنان نظام اسلامی روشن است که در طول ۲۷ سال نظام اسلامی، آنچه این نظام را از خطرات نجات داده، رهبری های هوشمندانه ی امام راحل و رهبری های امام گونه ی مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) بوده است...از این رو طرح مسایلی از قبیل اینکه شورای رهبری بهتر از رهبری شخص واحد است و تفوه به این که «حذف شورای رهبری در قانون اساسی کار اشتباهی بوده است» نه تنها ضرورتی ندارد بلکه موجب بدبینی مردم به نظام اسلامی خواهد شد زیرا این پندار غلط را در ذهن مردم ایجاد می کند که گویا یکی از سردمداران نظام در آرزوی افزایش قدرت خود در پی ایجاد شرایطی است که خود نیز در رهبری کشور نقشی داشته باشد. مطابق با آنچه در روزنامه ی شرق آمده است گفته اید: «امام با شورا مخالف بود اما من و آقای طالقانی طرفدار شورا بودیم و حذف شورای رهبری در قانون اساسی سال ۶۸ بی خود بود. » ۱۱ و همچنین در روزنامه مردم سالاری از قول شما نقل شده است که گفته اید: «برای اداره ی یک حکومت نمی توان به فتوای یک نفر، خواه هر فردی که باشد، عمل کنیم. باید شورایی در کشور باشد که مسایل اساسی جامعه را بررسی کند تا نظرات این شورا پشتوانه ی قوانین باشد. در این صورت شورای نگهبان اگر می خواهد مصوبات مجلس شورای اسلامی را تصویب یا رد کند باید به استناد به فتوای شورایی عمل کند. » ۱۲ جناب آقای هاشمی! خوب می دانید که رهبر عادل و فقیه اگر حکم یا فتوایی می دهد هیچ گاه بر اساس خواست شخصی خود چنین نمی کند بلکه قطعا از نظرات کارشناسی افراد یا جمع هایی که توانایی اظهار نظر دارند استفاده می کند. » ۱۳

چندی بعد هفته نامه ی پرتو متن یک سخنرانی را منتشر کرد که در قسمتی از آن چنین آمده بود:

«برخی از چند سال پیش نقشه هایی کشیدند; تا جایی که کسانی که از آنها انتظار نمی رفت گفتند: ما ولایت فقیه را امری زمینی می دانستیم و می دانیم! این، همان حرفی است که از دهان منافقین شنیده می شد. امام (ره) می فرمود: ولایت فقیه ولایت الله است، حکم ولی فقیه حکم خداست. آن بزرگوار می فرمود: تا زمانی که ولی فقیه حکم رییس جمهور را امضا نکند، طاغوت است. اما بعضی به صراحت می گویند: ما از همان زمان امام هم می گفتیم ولایت امری زمینی است. آیا چنین کلامی نمی تواند سرنوشت جامعه ی اسلامی را تغییر دهد» ۱۴

همچنین چنین بیان، می شد که:

«سربسته به شما می گویم و ان شاالله همیشه سربسته بماند; کسانی که شما باور نمی کنید، در صدد تضعیف موقعیت رهبری و ولایت فقیه هستند. » ۱۵

نقد استدلال های منتقدان

.۱ اتهام عدم موضع گیری شفاف در برابر حمله به ارزش ها و مقدسات

گفته شد که از اولین انتقادات هفته نامه ی پرتو سخن به آیت الله هاشمی رفسنجانی ادعای عدم برخورداری از مواضع شفاف در برابر جریان مهاجم به ارزش ها و مقدسات در زمان حاکمیت دولت اصلاحات بود. اهمیت طرح این انتقاد از آن جهت بود که هاشمی رفسنجانی را با جبهه ی اصلاحات در یک پایگاه فکری قرار داده و زمینه ی طرح مسایلی چون عدم اعتقاد ایشان به ولایت آسمانی فقیه را فراهم می آورد.

با کمال تاسف باید گفت که این ادعا در حالی صورت می گرفت که آقای هاشمی رفسنجانی در طول این مدت بارها و بارها در مقابل تهاجم فرهنگی، لیبرال ها، سکولارها، نهضت آزادی، بخش هایی از جبهه ی دوم خرداد، مطبوعات فاسد و منحرف، انقلابیون مسخ شده، مخالفان ولایت فقیه و گروه هایی از این قبیل موضع شفاف و قاطع داشت. چنانچه روزنامه های منتشر شده (به خصوص روزنامه ی جمهوری اسلامی) را در طول این هشت سال بررسی اجمالی نماییم با موارد فراوانی از این دست مواجه خواهیم شد که اتفاقا برخی از این مواضع در هفته نامه ی «پرتو سخن» نیز انعکاس یافته است!

از آنجا که این مقاله مجال بیان تمامی این موارد را ندارد ما تنها به ذکر مواضعی از ایشان که در این هفته نامه منتشر شده است می پردازیم و باز بر این نکته تصریح می کنیم که چون این نشریه به صورت هفتگی منتشر می شده نتوانسته است تمامی مواضع ایشان را منعکس نماید:

.۱ «از تلخی های این حادثه (۱۸ تیر ۷۸)شکست حرمت و قداست مقام معظم رهبری و ولایت بود که چنین حرکتی حتی در پیش از انقلاب و در رژیم طاغوت هم رخ نداده بود... در فکر و اندیشه آحاد و همه مردم، قداست رهبری به گونه ای است که هیچ کس چنین اجازه یا گستاخی را به خود نمی داد، اما به هر حال این قضیه تلخ به عنوان لکه ننگی در تاریخ و انقلاب ما به ثبت رسید و یک اثر تلخی در ذائقه ی مردم گذاشت چون همه ی ما می دانیم که به چه مقام و شخصیتی توهین شد. » ۱۶

.۲ «رسانه ها (مطبوعات)نباید اصل را بر افزایش تیراژ قرار دهند. آنها وظیفه دارند دوستی ها را عمق بخشیده و از ایجاد اختلاف پرهیز کنند. » ۱۷

.۳ «هدف دشمنان در ابتدای پیروزی انقلاب این بود که با ترویج لیبرالیسم، ماهیت اسلامی انقلاب را مخدوش کنند و اینک همان شیوه را با ادبیاتی تازه شروع کرده اند... تفاوتی که مباحث امروز کرده است آن است که این حرف ها را ما از زبان داخلی ها می شنویم. رسانه ها، گروه ها و افرادی که در گذشته و از سال ۶۰ به بعد جرات بیان این حرف ها را نداشتند، دوباره با گفتن آنها خوراک اصلی رادیوهای بیگانه را فراهم کرده اند; به طوری که رادیوهای بیگانه دیگر نیاز ندارند خودشان سرمایه گذاری کنند. امروز عمده ترین خوراک را اینها به رادیوهای بیگانه می دهند. » ۱۸

.۴ «ضد انقلاب که در فکر حفظ جان خود بود، امروز همراه با کسانی که حاکمیت اسلام را قبول نداشتند و صریح می گفتند که حاکمیت دینی در کشور نباید باشد و منکر ولایت فقیه بودند و با افرادی که مدعی دلسوزی انقلاب می باشند دست به دست هم داده و همراه با بیگانگان این گونه القا می کنند که اسلام کارایی ندارد، این روح همه شیطنت هاست. » ۱۹

.۵ «ناجوانمردی است کسانی که خود را وفادار به انقلاب می دانند، گذشته ی ۲۰ سال انقلاب اسلامی را زیر سوال می برند. » ۲۰

.۶ «رهبری از امور فرهنگی کشور نگرانی جدی دارند و در زمان (ریاست جمهوری)من هم ابراز می کردند، اما الآن بیشتر است. از طرفی روشن است که جریاناتی در پشت حوادث و تهاجمات فرهنگی برای تخریب فرهنگ کشور وجود دارد. » ۲۱

.۷ «ستون پنجم دشمن در داخل فعال هستند... امروز نیروی لازم برای مقابله با شرارت ها را داریم و نباید بگذاریم دشمنان، حاکمیت و آمریت اسلام را زیر سوال ببرند و با شعار خوارج گونه این گوهر گرانبها را از ما بگیرند. » ۲۲

.۸ «متاسفانه امروز شاهد هستیم همان دشمنان یعنی ناکثین، قاسطین و مارقین در مقابل انقلاب اسلامی، این میراث امام و همه ی عظمتی که یاران و امت امام (رحمه الله) به وجود آوردند، با همه ی عناد، شرارت و فریبکاری، صف کشیده اند و جای خوارج، معاویه ها و طلحه ها را پرکرده اند. » ۲۳

.۹ «حضرت امام (قدس سره) دو رکن اسلامیت و مردمیت نظام را با هم مورد توجه قرار داده و قبول داشتند. معتقد بودند اگر مردم نباشند، نمی توانیم حکومت اسلامی داشته باشیم; البته این را هم نفی می کردند که مردم جمع بشوند و اسلام را نخواهند، اسلامیت را شرط می دانستند و تحقق آن را منوط به اقبال مردم می دیدند. » ۲۴

.۱۰ «برخی افرادی که از خط امام (رحمه الله) شروع کردند و جان گرفتند، امروز خط آتاتورک و لائیسم را بر خط امام ترجیح می دهند! امروز که ۲۰ سال از پیروزی انقلاب گذشته است و وارد دهه ی سوم انقلاب شده ایم، افرادی که در سایه ی فداکاری ملت به جایی رسیده اند، به این فکر افتاده اند که چیز دیگری را جای گزین افکار امام کنند. » ۲۵

.۱۱ «ما باید هوشیار باشیم و اجازه ندهیم که تاریخ با جهل و خامی ما همان گونه که در مشروطیت اتفاق افتاد، تکرار شود. » ۲۶

.۱۲ «نباید اجازه داد، وفاق ملی که به یمن اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) به وجود آمده است، به دست عده ای نادان و یا دانای شرور به وضع دیگری درآید. » ۲۷

.۱۳ «ما این هشدار را به منافقین دادیم، گفتیم شما را از دامن مردم می گیرند و به دامن بیگانگان می اندازند. من که اینها را کاملا می شناختم، بچه های بدی نبودند، اینها حرکت خود را با مبارزه با آمریکا و کشتن آمریکایی ها شروع کردند، بعد جاروکش کنگره ی آمریکا شدند و پناه به صدام و اسراییل بردند. سرنوشت همه ی کسانی که بخواهند از ملت و از خاستگاه انقلاب جدا شوند، همانند منافقین است. » ۲۸

.۱۴ «امروز عده ای آن قدر گستاخ شده اند که صریحا در اجتماعات می گویند و در روزنامه هایشان می نویسند که دین نه تنها کارایی ندارد بلکه حکومت دینی مضر است. » ۲۹

.۱۵ «همه دیدند که چگونه ملی گراها در دوره ی مصدق شکست خوردند و تسلیم طاغوت شدند; البته من نمی گویم نمی شود موج درست کرد، همان موجی هم که مصدق روی آن سوار شد، موجی بود که فدائیان اسلام و آیت الله کاشانی ایجاد کرده بودند. » ۳۰

.۱۶ «مساله ی مبارزه با فقر و فساد و تبعیض از اهداف اصلی انقلاب اسلامی و همواره از حرف های موکد حضرت امام راحل و مقام معظم رهبری بوده است. » ۳۱

.۱۷ «مهم ترین هدف دشمن در ایران این است که حاکمیت اسلام و ولایت فقیه نباشد. » ۳۲

.۱۸ «افراد نادان و یا دانا و مغرض با دشمن هم صدا شده و حرف های یکدیگر را تکمیل می کنند. با شایعه سازی و تبدیل آن به یک جریان مرموز و موذی و با استفاده از تمام ابزارها در کشور به میدان آمده و با پول خرج کردن، ترتیب دادن اجتماعات و به خدمت گرفتن تروریست ها قصد دارند به اهداف خود برسند... از همه ی مسئولان انتظار است که اجازه ندهند به انقلاب اسلامی، این هدیه ی الهی قرن بیستم، آسیب برسد. » ۳۳

.۱۹ «دانشجویان انقلابی و همه ی کسانی که درد دین دارند، نباید اجازه دهند دشمنان اسلام و ایران دانشگاه را ابزاری در خدمت منافع خود قرار دهند. » ۳۴

.۲۰ «می خواهند به نام آزادی و چیزهای دیگر، حالت بسیار شکننده ای برای مردم بوجود بیاورند. » ۳۵

.۲۱ «دشمنان دیرینه ی اسلام با شیوه ی نوین به میدان آمده اند. » ۳۶

.۲۲ «روحانیت از طرف دشمنان به شدت تضعیف می شود و شرایط زمانی نیز ایجاب می کند که دوستان انقلاب این شرایط و ترفند دشمنان را درک کنند و بر اساس مقتضیات زمان با انتخاب راه کارهای مناسب با آنان به مقابله برخیزند. » ۳۷

.۲۳ «غرب از طریق نفوذ سکولارها در دولت های اسلامی اهداف خود را دنبال می کند. » ۳۸

.۲۴ «طرفداران اندیشه ی سکولاریسم برآنند تا ایده ی جدایی و عدم دخالت مذهب در مدیریت و حاکمیت کشورهای اسلامی را گسترش دهند و از این طریق اهداف سلطه طلبانه ی خود را محقق سازند. » ۳۹

.۲۵ «برخی از مطبوعات، پیاده نظام دشمن هستند. » ۴۰

.۲۶ «روزنامه هایی که همسو با رسانه های بیگانه می گویند اسلام کارایی ندارد، این مطبوعات پیاده نظام دشمن هستند. » ۴۱

.۲۷ «این حرف هایی که در روزنامه های داخلی و رسانه های بیگانه می بینید و می شنوید، شبیه همان حرف هایی است که اول انقلاب می زدند; اینها می گویند اسلام کارایی ندارد; بنی صدر هم همین را می گفت. اینها باز این نغمه شوم را آغاز کردند که اسلام قدرت اداره ی کشور را ندارد. این مطبوعات پیاده نظام هستند. ما هم تقصیر داریم. یک کارهایی داریم می کنیم و خودی ها هم می کنند و دارند اعتبارات و اسطوره های مورد اعتماد مردم را از بین می برند. به اسم آقازاده به حریم آقایان وارد می شوند. الآن به اسم اسلام و اقتصاد، با عناوین دهن پرکنی این بزرگان و همه چیز را زیر سوال می برند. از لحاظ سیاسی بعضی می گویند اصلاحات نبوده و ما داریم اصلاحات می کنیم و از نظر اقتصاد می گویند همه جا بخور بخور بوده و ما می خواهیم از حلقوم آنها بیرون بیاوریم. در این شرایط، مردم به چه کسی اعتماد کنند ما به دست خودمان داریم کارآیی اسلام را زیر سوال می بریم. اگر ما همین طور جلو برویم، آن انرژی که پشت سر انقلاب بود دیگر پشت سر انقلاب نخواهد بود; البته ما آن ها را شکست دادیم و باز هم می دهیم و باید روحیه اخلاص را حفظ کنیم. » ۴۲

.۲۸ «تاسف بار است آنهایی که برای انقلاب زحمت کشیدند و زندان رفتند، حالا همین ها به دست خودشان انقلاب، امام (رحمه الله) و دفاع مقدس و همه چیز را زیر سوال می برند. » ۴۳

.۲۹ «افراد جدیدی که می خواهند درس مردم سالاری را یاد بدهند، به انقلاب ظلم می کنند. » ۴۴

.۳۰ «بدتر از رسانه های خارجی، برخی رسانه های داخلی هستند که با مزد یا بدون مزد با رادیو اسراییل هم صدا شده اند. » ۴۵

.۳۱ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید بر مهم ترین بعد انقلاب اسلامی، یعنی مساله حکومت اسلامی خاطر نشان کرد: «پس از سرنگونی شاه، جریان های سیاسی سعی کردند مانع از تشکیل حکومت توسط روحانیت شوند; این اولین چالشی بود که در شورای انقلاب با آن روبرو بودیم و هنوز هم این چالش ادمه دارد. قاطعیت امام تا حدود زیادی راه لیبرال ها را بست اما اثر آن به مقدار زیادی باقی مانده است. » ۴۶

.۳۲ «افکار لیبرالی، مارکسیستی و الحادی ریشه ی مخالفت با حکومت اسلامی است. » ۴۷

.۳۳ «عده ای فکر می کنند راه تامین منافع از ملی گرایی عبور می کند. » ۴۸

.۳۴ «امام قاطعانه در مقابل اصلاحات آمریکایی ایستاد. » ۴۹

.۳۵ «مسخ شده های مدعی سوابق انقلابی، لیبرال ها، مارکسیست ها و سلطنت طلب ها معتقدند دولتی سکولار باید روی کار آید. » ۵۰

.۳۶ «آمریکا در ایران از جریانی حمایت می کرد که تصور می نمود آن ها میلیون ها رای در بین مردم ایران دارند، اما نتیجه انتخابات شوراها نشان داد که آرای آن ها را باید با عدد انگشتان دست محاسبه کرد. » ۵۱

.۳۷ «این سیاه نمایی ها تقریبا بعد از دوم خرداد ۷۶ شروع شده است; به طوری که حتی افتخارات نظام، دفاع مقدس و حضرت امام راحل را هم زیر سوال می برند. » ۵۲

مطالب فوق، جملات صریح و شفافی است که هفته نامه ی پرتو سخن به نقل از آیت الله هاشمی رفسنجانی در مقام مقابله با سیاست های حاکم بر کشور در دوران هشت ساله ی اصلاحات منتشر کرده است.

قرار دادن این جملات در کنار ادعای همین هفته نامه مبنی بر این که «در طول مدت حاکمیت اصلاح طلبان که به ارزش ها و مقدسات دینی تاختند، کم تر موضع گیری شفاف از سوی ایشان مشاهده شد. » ۵۳ ما را به میزان انصاف و دقت این هفته نامه در نقد شخصیت و تفکرات آیت الله هاشمی رفسنجانی رهنمون می سازد.

.۲ متن کامل مصاحبه های آقای هاشمی رفسنجانی

هفته نامه ی پرتو سخن برای اثبات دیگر مدعای خود یعنی عدم اعتقاد آیت الله هاشمی رفسنجانی به مشروعیت الهی فقیه به ترتیب به متن سه مصاحبه ی زیر با ایشان استناد جسته است:

.۱ مصاحبه ی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در تاریخ ۱۱ بهمن ماه ۱۳۸۳

.۲ مصاحبه ی سالنامه ی ۱۳۸۳ شرق.

.۳ مصاحبه ی فصلنامه ی کتاب نقد در بهار ۱۳۸۱ (روزنامه اعتماد این مصاحبه را در تاریخ ۲۷ آبان ۱۳۸۱ مجددا با استناد به منبع اصلی (فصلنامه کتاب نقد)منتشر کرد اما متاسفانه هفته نامه ی پرتو به منبع اصلی که نشریه ای تخصصی و ارزشی است هیچ گونه اشاره ای نکرده است. )

به هر حال ما برای نقد این ادعا ابتدا بخش هایی از سه مصاحبه ی مذکور که به موضوع منشا مشروعیت حکومت فقیه ارتباط پیدا می کند را به صورت کامل ذکر کرده و آنگاه به تحلیل محتوایی هر یک از آنها خواهیم پرداخت.

آیت الله هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) می گوید:

«ائمه (علیهم السلام) معصوم و منصوصند و بعد از آنها، نایب آنها شرایطی دارد و شرایط آن هم در قانون اساسی آمد. ولی فقیه را خدا تعیین نکرده و ممکن است تعداد زیادی فقیه این شرایط را داشته باشند. بنابراین انتخابات از رهبری شروع می شود. در زمان پیغمبر(صلی الله علیه وآله) هم بیعت وجود داشت. در مدینه، احزاب و گروه ها با ایشان بیعت می کردند. آن موقع انتخابات به این شکل نبود و سران گروه ها با پیغمبر(صلی الله علیه وآله) قرار می گذاشتند. در قرآن هم چند آیه در مورد بیعت وجود دارد. پس بیعت یک زمینه ی کاملا دینی دارد. در تفکر امام (قدس سره) و تفکر ما که تفکر دینی است وقتی کسی می خواهد سرنوشت مردم را در اختیار بگیرد و در امور مردم دخالت و قانون گذاری کند، به اجازه ی مردم احتیاج دارد و این اجازه با برگزاری انتخابات شکل می گیرد. درگذشته، انتخابات در حد سران گروه ها و احزاب بود، ولی اکنون خود مردم مستقیما انتخاب می کنند. پس انتخابات حقیقتی است که با عنوان بیعت، هم در دین ریشه دارد و هم عامل مقبولیت یک نظام است... انتخابات راه بسیار درستی برای درست کارکردن حکومت است. جمهوری هم از همین مساله ناشی می شود. بنابراین اسلام با جمهوری سازگاری دارد. اسلام غیر از زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و دوازده امام معصوم (علیهم السلام)، نوع حکومت را تعیین نکرده است. راه تعیین نوع حکومت، عرفی است. البته همه ی انواع حکومت به خواست مردم برمی گردد. پس اسلام، جمهوری و انتخابات همه با هم هماهنگند... بعضی افراد در بحث ولایت می گفتند که ولی فقیه را خداوند تعیین کرده و اکنون هم بعضی ها این اعتقاد را دارند. این عده معتقدند که مشروعیت ولی فقیه به رای مردم نیست و ولی فقیه هر تصمیمی که بخواهد، می تواند بگیرد. امام (قدس سره) به ولایت فقیه حق بالایی می دادند که نمونه ی آن موضوع سلمان رشدی است. ایشان اختیارات ولی فقیه را محدود نمی دانستند، ولی دخالت ولی فقیه در زندگی مردم را قبول نداشتند. در قانون اساسی ما، همه در برابر قانون مساوی هستند. بعضی از همان آقایان نمی خواهند به انتخابات اصالت دهند. امام (قدس سره) از لحاظ اصولی به ولایت فقیه جامع الشرایط معتقد بودند و در مواردی هم اجرا می کردند، مثلا مجمع تشخیص را موقعی تشکیل دادند که در قانون اساسی نبود و یا مثلا شورای عالی دفاع را در زمان جنگ تحمیلی تشکیل دادند که در آن زمان برای تمام دستگاه ها، حتی در برخی موارد قانون وضع می کرد. ایشان نمی خواستند در شرایط عادی، برای تمشیت امور مسیر دیگری غیر از قانون را در پیش بگیرند، مگر در موارد خاص. مثلا با این که شورای نگهبان وجود داشت، گفتند: اگر دو سوم مجلس قانونی را تصویب کرد، شورای نگهبان حق مخالفت با آن را ندارد. » ۵۴

ایشان همچنین در مصاحبه با سالنامه ی شرق می گویند:

«اسلام به جز دوازده امام (علیهم السلام) که تعیین می شدند، شکل مدیریت کشور را به عهده ی مردم گذاشته است. اسلام اوصافی را برای مدیر گفته است و ما هم باید آن اوصاف را در نظر بگیریم. هر قانون مترقی باید برای مدیرانش اوصافی داشته باشد و شرایطی بگذارد و باید به گونه ای باشد که به هر شکل عملی شود. نباید به امید شانس و مسایلی از این قبیل باشد. مدیریت جامعه باید مدیریت یک جامعه ی جهانی باشد. دنیا هم اصولی دارد که ما هم با آنها هیچ مشکلی نداریم. در اصل اگر دعواهای داخلی وحرف هایی از این قبیل نبود، باز هم مشکل نداشتیم، وقتی ما رژیم شاه را ساقط کردیم از مردم پرسیدیم: چه نظامی می خواهید البته امام (قدس سره) مطمئن بودند که مردم چه می خواهند که چنین سوالی کردند. این اقدام با مبانی عقیدتی حضرت امام (قدس سره) و ما همراه بود. ما از مردم پرسیدیم که نظام شما اسلامی باشد یا خیر این گونه نبود که حرف های دیگر گفته نشود. آن موقع همه ی حرف ها، حتی کوچک ترین نظرات مخالفین و خیلی بهتر از آنچه که ما مطرح می کردیم، مطرح می شد. همه نشریه، جلسه، انجمن و میتینگ داشتند و بحث، مخالفت و حتی تحریم می کردند. امکانات خارجی هم در اختیارشان بود. خیلی طبیعی و مثل همه ی دنیا، منتها با سرعت باور نکردنی قانون اساسی را نوشتیم و مجلس خبرگان را انتخاب کردیم و مردم به آن رای دادند. واقعا انتخابات آزادی بود و شخصیت هایی که مردم قبولشان داشتند، رای آوردند. قانون اساسی را تصویب کردیم و به افکار عمومی ارائه نمودیم و مردم به آن رای دادند. همیشه مقدار آرا بالای ۹۰ تا ۹۵ درصد بود. همه چیز به مردم واگذار شد. الآن شاه بیت سخنان حاکمان دنیا، شعار دموکراسی است که سرنوشت مردم به دست خودشان باشد. آنچه در ایران اتفاق افتاد، بهترین شکل ممکن بود. مجلس درست کردیم که از تریبون آزاد و باز برخوردار است و همه ی دنیا بحث های آن را می فهمند و پشت پرده ای ندارد. کم ترین مسائل پشت پرده را در مقایسه با رژیم ها و حکومت های دنیا داریم. با مردم کشور صادق بودیم و آنها هم رای دادند. ولایت فقیه را در قانون اساسی گنجاندیم که دولت مخالفت کرد و استعفا داد و امام (قدس سره) هم با استعفای ایشان مخالفت نکردند. یعنی فضا باز بود. افکار جامعه در آن زمان غیر از این بود و هرکس حرفش را می زد. شورای رهبری را در قانون اساسی وارد کردیم. با این که نظر خود امام (قدس سره) خیلی به شورا نبود. ولی ما و آیت الله طالقانی به شورا فکر می کردیم. الآن در نظامی زندگی می کنیم که رهبر ما با واسطه از طرف مردم انتخاب می شود. درست هم هست. فکر می کنیم رهبری شرایطی دارد. همان شرایطی که در قانون اساسی آمده است که جز مقوم است. اگر بخواهیم اسلامی فکر کنیم، رهبر ما باید این گونه باشد: عالم، عادل، شجاع، متقی، مدیر و مدبر باشد. یعنی جانشین امام معصوم (علیه السلام) است. بعضی ها می گویند این جانشین را خدا تعیین کرده که قبول ندارم. خداوند آن چه به ما گفته، این است که باید این اوصاف را داشته باشد. ما دنبال این اوصاف هستیم و اوصاف را هم خود مردم باید تشخیص بدهند. شاید مردم نتوانند خوب تشخیص بدهند. مردم خبرگان را انتخاب می کنند و خبرگان تشخیص می دهند. لذا همه ی نهادها; منبعث از آرای مردم هستند. » ۵۵

و بالاخره آیت الله هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با فصلنامه ی کتاب نقد در پاسخ به این پرسش که: «علاقمند بودیم که نظرات شما را ایستگاه به ایستگاه، درباره ی تفاوت های معرفتی نسل دوم انقلاب با نسل اول جویا شویم. نسل دوم با نسل اول انقلاب، هم پیشینه نیست یعنی نه انقلاب را تجربه کرده است و نه تحولات ریز و درشت دوران جنگ را دیده است و در واقع هم پیشینه نبودن آنها سبب شده تا احساسات متفاوت و ادراکاتی متمایز داشته باشند. نهایت چیزی که تاکنون برای هم پیشینه شدن آنها صورت گرفته کارهایی است که پیشینه را به یک رمان یا فیلم سینمایی تبدیل ساخته است. همچنین در سال های اخیر ترویج نگاه سکولار به دین و فاصله گیری از نگاه ایدئولوژیک و انقلابی و نگاه زمینی به مقوله ی مشروعیت و یا تفاوت در رادیکالیزم و محافظه کاری، ممکن است در این رابطه، قابل بررسی باشد. آیا شما این شکاف را میان فضای دهه اول انقلاب و دهه سوم انقلاب می بینید و اگر پاسخ مثبت است چه راه حلی دارید» می گویند:

«من قبلا گفتم که نباید همه ی این مسائل را آسیب بدانید، بعضی از این تحولات، مثبت اند، بنابراین بخشی از این مطالباتی که گفتید، انقلاب باید مناسب با ادبیات و فرهنگ زمان جلو برود، درست و تحول مثبتی است. شما مثال خاصی زدید که اتفاقا حساس است و آن این که نگاه نسل دوم به قدرت بر خلاف نگاه نسل اول زمینی است نه متافیزیکی، درست است این مساله می تواند برای انقلاب ما چالش ایجاد کند اما ما می توانیم همین نگاه زمینی را هم داشته باشیم. ما از همان روز اول به پدیده ی قدرت، نگاه زمینی و واقع بینانه داشتیم. کسانی که آمدند و نگاه صرفا متافیزیکی به قدرت را دامن زدند و آن را مرتب مطرح می کنند قبول نداریم. از همان ابتدا امام خمینی (ره) هم، همین را می گفت، شما حرف های ایشان را ببینید که مشروعیت را به مردم می دهد. این چالش نیست و دردسری هم به وجود نمی آورد، البته اگر تعصب های بی جا برداشته شود این مشکلی که شما الآن می گویید در ابتدای انقلاب و در حضور امام هم داشتیم. در شورای انقلاب، در درگیری های ما با دولت موقت، در دانشگاه ها همین مسایل را به طور جدی داشتیم. بازرگان هم به خاطر همین مسایل، قهر کرد واستعفا داد، لکن این گونه مباحث به علت شرایط ویژه ای که در آن دوره بر ایران حاکم بود اعتراضش بلند نشد، منظورم این است که حرف، حرف نسل جدید نیست، این حرف را نسل قدیم راه انداخته است. فرض کنید همین آقای عبدالله نوری که این حرف ها را می زند و می گوید این حرف از منظر نسل جدید است، خودش در گذشته از فالانژهای زمان ما به حساب می آمد و این قدر خون به دل ما کردند، اما امروزه بنا به شرایط جدید، سخن از مطالبات جدید می زنند. من قبول دارم که در مقطعی از انقلاب آن قدر در مساله ی ولایت فقیه، دچار افراط شدیم که درست نبود. بحث در این مورد، همان اول انقلاب در حزب جمهوری اسلامی هم مطرح می شد و این ها بحث تازه ای نیست. سخت گیری ها و تنگ کردن میدان بحث، مشکل آفرین است. شرایط فرق کرده و ما باید به زمان، توجه کنیم. » ۵۶

.۳ نقد این سه مصاحبه

۱. ۳ چند اصل مسلم در سخنان آقای هاشمی

همچنان که ملاحظه می کنید آقای هاشمی رفسنجانی در این مصاحبه ها بر چند مساله ی مهم تصریح کرده اند:

۱ ۱. ۳ معرفی فقها به عنوان نائبان امام زمان (عج)

ایشان در مصاحبه با ایسنا می گویند: «ائمه (علیهم السلام) معصوم و منصوصند و بعد از آنها، نایب آنها شرایطی دارد و شرایط آن هم در قانون اساسی آمد.» حتی وقتی که می گویند: «ولی فقیه را خدا تعیین نکرده» بلافاصله منظور خود را بیان کرده، ادامه می دهند: «ممکن است تعداد زیادی فقیه این شرایط را داشته باشند» یعنی منظور از تعیین نشدن ولی فقیه توسط خدا عدم «نصب خاص» در این مورد است. همچنین وقتی مدعی می شوند که: «بعضی افراد در بحث ولایت می گفتند که ولی فقیه را خداوند تعیین کرده و اکنون هم بعضی ها این اعتقاد را دارند. » باز هم منظورشان «نصب خاص» است ۵۷.

ایشان در مصاحبه با سالنامه ی شرق نیز پس از آنکه می گویند: «اسلام به جز دوازده امام (علیهم السلام) که تعیین می شدند، شکل مدیریت کشور را به عهده ی مردم گذاشته است. » بلافاصله ادامه می دهند که: «اسلام اوصافی را برای مدیر گفته است و ما هم باید آن اوصاف را در نظر بگیریم. » آنگاه به قانون اساسی اشاره کرده و سپس اوصاف لازم برای رهبری را بدین شکل برمی شمارند:

«رهبری شرایطی دارد. همان شرایطی که در قانون اساسی آمده است که جز مقوم است. اگر بخواهیم اسلامی فکر کنیم، رهبر ما باید این گونه باشد: عالم، عادل، شجاع، متقی، مدیر و مدبر باشد. یعنی جانشین امام معصوم (علیه السلام) است. »

با این بیان کاملا مشخص می شود که وقتی در مصاحبه با فصلنامه ی کتاب نقد اشاره می کنند که: «بعضی ها می گویند این جانشین (ولی فقیه)را خدا تعیین کرده که قبول ندارم. » باز هم منظورشان عدم قبول «نصب خاص» در مساله ی ولایت فقیه است.

۲ ۱. ۳ انتخابات حکم بیعت را داشته و عامل مقبولیت نظام است.

گرچه در این مصاحبه ها چنین آمده است که «انتخابات از رهبری شروع می شود.» و یا گفته شده: «وقتی کسی می خواهد سرنوشت مردم را در اختیار بگیرد و در امور مردم دخالت و قانون گذاری کند، به اجازه ی مردم احتیاج دارد و این اجازه با برگزاری انتخابات شکل می گیرد.» اما در کنار این عبارات همین انتخابات به منزله ی بیعت مردم با رهبری و نظام اسلامی ارزیابی شده است و پرواضح است که بیعت عامل مقبولیت است نه منشا مشروعیت. مخصوصا آنکه با بیان زیر به زمینه ی دینی بیعت در اسلام اشاره شده است:

«در زمان پیغمبر(صلی الله علیه وآله) هم بیعت وجود داشت. در مدینه، احزاب و گروه ها با ایشان بیعت می کردند. آن موقع انتخابات به این شکل نبود و سران گروه ها با پیغمبر(صلی الله علیه وآله) قرار می گذاشتند. در قرآن هم چند آیه در مورد بیعت وجود دارد. پس بیعت یک زمینه ی کاملا دینی دارد.»

اینکه ایشان بیعت مردم با فقیه را همچون بیعت با پیامبر(ص) ارزیابی کرده اند نشان می دهد که انتخابات را تنها به عنوان عامل مقبولیت نظام قبول دارند تا جایی که حتی بر این مساله تصریح کرده چنین می گویند:

«انتخابات حقیقتی است که با عنوان بیعت، هم در دین ریشه دارد و هم عامل مقبولیت یک نظام است. » ۵۸

هاشمی رفسنجانی حتی در مصاحبه با سالنامه ی شرق بر این نکته نیز تصریح می کند که پس از سقوط رژیم شاه چون امام خمینی (ره) مطمئن بودند که مردم چه نظامی را می خواهند اقدام به برگزاری انتخابات (رفراندوم) کردند. به این جملات توجه کنید:

«وقتی ما رژیم شاه را ساقط کردیم از مردم پرسیدیم: چه نظامی می خواهید البته امام (قدس سره) مطمئن بودند که مردم چه می خواهند که چنین سوالی کردند.»

۳ ۱. ۳ ولایت فقیه مطلقه است

آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخشی از مصاحبه ی خود با «ایسنا» به نگرش امام خمینی (ره) در عدم محدودیت ولایت فقیه به قوانین جاری استناد کرده و می گویند:

«امام (قدس سره) به ولایت فقیه حق بالایی می دادند که نمونه ی آن موضوع سلمان رشدی است. ایشان اختیارات ولی فقیه را محدود نمی دانستند، ... امام (قدس سره) از لحاظ اصولی به ولایت فقیه جامع الشرایط معتقد بودند و در مواردی هم اجرا می کردند، مثلا مجمع تشخیص را موقعی تشکیل دادند که در قانون اساسی نبود و یا مثلا شورای عالی دفاع را در زمان جنگ تحمیلی تشکیل دادند که در آن زمان برای تمام دستگاه ها، حتی در برخی موارد قانون وضع می کرد. ایشان نمی خواستند در شرایط عادی، برای تمشیت امور مسیر دیگری غیر از قانون را در پیش بگیرند، مگر در موارد خاص. مثلا با این که شورای نگهبان وجود داشت، گفتند: اگر دو سوم مجلس قانونی را تصویب کرد، شورای نگهبان حق مخالفت با آن را ندارد. » ۵۹

اشاره ی بدون تعریض ایشان به نظر فقهی حضرت امام خمینی (ره) نشان می دهد که وی نه تنها برای فقیه ولایت و مشروعیت الهی قائل است بلکه ولایت فقیه را مطلقه نیز می داند. این ادعا از مطالعه ی دیگر مصاحبه های ایشان نیز ثابت می شود۶۰.

به هر حال از مجموع این سه اصل نتیجه می گیریم که ادعای هفته نامه ی پرتو سخن که ایشان را متهم به «تردید و القای شبهه در اصل ولایت فقیه، حاکمیت دین و حکومت دینی» ۶۱ و یا ارائه ی «تفسیری صرفا زمینی از ولایت فقیه» ۶۲ کرده بود کاملا بی پایه و اساس است و اصولا فهم اینکه کسی ولایت فقیه را قبول داشته باشد اما آنرا صرفا زمینی بداند (!) تنها از عهده ی دوستان ما در این هفته نامه برمی آید! راستی چگونه ممکن است «ولایت» که فی نفسه امری «آسمانی» است را صرفا «زمینی» دانست!

۲. ۳ چند نقطه ی ابهام در سخنان آقای هاشمی

در مجموعه ی این سه مصاحبه چند نکته ی مبهم نیز به چشم می خورد که نیازمند بررسی دقیق تری است که در ادامه به طرح آنها می پردازیم:

۱ ۲. ۳ معنای کلمه ی مشروعیت

آیت الله هاشمی رفسنجانی در قسمتی از مصاحبه ی خود با فصلنامه ی «کتاب نقد» از کلمه ی «مشروعیت» استفاده کرده و آن را به رای مردم نسبت داده اند. ایشان در مصاحبه با این فصلنامه چنین می گویند:

«ما می توانیم همین نگاه زمینی را هم (به قدرت)داشته باشیم. ما از همان روز اول به پدیده ی قدرت، نگاه زمینی و واقع بینانه داشتیم. کسانی که آمدند و نگاه صرفا متافیزیکی به قدرت را دامن زدند و آن را مرتب مطرح می کنند قبول نداریم از همان ابتدا امام خمینی (ره) هم، همین را می گفت، شما حرف های ایشان را ببینید که مشروعیت را به مردم می دهد. این چالش نیست و دردسری هم به وجود نمی آورد، البته اگر تعصب های بی جا برداشته شود»

شاید محکم ترین دلیل دوستان ما در هفته نامه ی پرتو برای متهم کردن آقای هاشمی به عدم اعتقاد به حکومت دینی و مشروعیت الهی حکومت فقیه همین عبارت بود. لذا درباره ی این عبارت توجه به نکات زیر لازم است:

.۱ آنچه در سخنان آقای هاشمی نفی شده، نگاه «صرفا متافیزیکی» به «پدیده ی قدرت» است نه نگاه «متافیزیکی» به «مشروعیت حکومت».

نگاه «صرفا متافیزیکی به پدیده ی قدرت» نگاهی است که برای مردم هیچ شانی حتی در به فعلیت رسیدن حکومت قائل نیست. بدین معنا که عده ای همچون برخی از برادران اهل سنت معتقد باشند که حتی اگر شخصی با استفاده از زور بر مردم مسلط شد، حکومت او مشروع بوده و وجوب اطاعت داشته باشد.

پدیده ی قدرت نیز عبارت از چگونگی شکل گیری قدرت است اما «مشروعیت حکومت» بیانگر حقانیت یا عدم حقانیت حاکم در جایگاهی که در آن قرار گرفته، می باشد. متاسفانه در نقدهای هفته نامه ی پرتو میان این امور خلط شده است.

.۲ اینکه آقای هاشمی می گویند که: «ما می توانیم همین نگاه زمینی را هم (به پدیده ی قدرت)داشته باشیم. » و مخصوصا اینکه از کلمه ی «هم» استفاده کرده اند مویدی بر این مدعاست که ایشان نگاه آسمانی به مشروعیت حکومت را نفی نکرده اند بلکه نگاه زمینی در «شکل گیری قدرت» را نگاهی «واقع بینانه» ارزیابی کرده اند. به عبارت دیگر اگر بخواهیم سخن ایشان را همراه با آنچه به صورت مفروض ایشان در تقدیر گرفته شده، بیان کنیم، چنین باید بگوییم:

«ما می توانیم (علاوه بر نگاه آسمانی)همین نگاه زمینی را هم داشته باشیم. ما از همان روز اول به پدیده ی قدرت، نگاه زمینی و واقع بینانه (هم)داشتیم. »

.۳ کلمه ی مشروعیت یک مشترک لفظی است و آنچه از این کلمه در فلسفه ی سیاست اراده می شود نه به معنای «شرع» و «دین» بلکه به معنای «قانونی بودن» است. حضرت آیت الله مصباح یزدی درباره ی معنای این کلمه چنین می گویند:

«مشروعیتی که در فلسفه ی سیاست مطرح می شود مفهومی اصطلاحی دارد که نباید آن را با معنای لغوی این واژه و واژه های هم خانواده اش اشتباه گرفت; به عبارت دیگر نباید «مشروعیت» را با «مشروع»، «متشرعه» و «متشرعین» که از «شرع» به معنای «دین» گرفته شده همسان گرفت. بنابراین، معنای این واژه در مباحث سیاسی معادل در زبان انگلیسی و تقریبا مرادف «قانونی بودن» legitimacy است. » ۶۳

طبق این معنا مراد آیت الله هاشمی رفسنجانی از «مشروعیتی که امام به مردم می دادند» می تواند همان قانونیتی باشد که از طریق رفراندوم و دیگر انتخاباتی که همواره امام خمینی (ره) بر لزوم برگزاری آن تاکید می کردند، باشد. به عنوان نمونه حضرت امام قبل از برگزاری رفراندوم قانون اساسی، می فرمایند:

«الان ما قانون اساسی را که درست شده است و تحت مطالعه است، آن را باید قطعی بکنیم... نخست وزیر را من تعیین کرده ام، من به ولایت شرعی تعیین کردم. وقتی یک کسی به ولایت شرعی تعیین شد، یک حکومت شرعی است این... ما الان رژیممان باز قانونی نیست، الان رژیمی ما نداریم. رژیم سلطنت که رفت، رژیم جمهوری اسلامی هم به حسب رای شرعی من الان هست، اما به حسب نظر دنیا باید با آرای مردم درست شود و به آرای مردم می خواهیم مراجعه کنیم برای مجلس موسسان و برای تشکیل یک حکومتی که خود مردم میل دارند; حالا آن جمهوری اسلامی را خواستند; نخواستند، رژیم شاهنشاهی هم اختیار با خودشان است. » ۶۴

.۴ قراین متعددی در کلام آیت الله هاشمی رفسنجانی وجود دارد که معنای بیان شده را تایید می کند. از جمله ی این قرائن آن است که آقای هاشمی در همین مصاحبه صراحتا بیان می کنند که:

«این که نگاه نسل دوم به قدرت بر خلاف نگاه نسل اول زمینی است نه متافیزیکی، درست است این مساله می تواند برای انقلاب ما چالش ایجاد کند.»

خوب است دوستان پرتویی ما به این سوال پاسخ دهند که اگر نگاه آقای هاشمی به قدرت، زمینی و نه متافیزیکی باشد چه معنا دارد که این نگاه (یعنی نگاه خودشان)را چالشی برای انقلاب بدانند!

آقای هاشمی رفسنجانی در بخش دیگری از سخنان خود از نگاه صرفا زمینی به پدیده ی قدرت به عنوان مشکلی که ریشه در آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب دارد یاد کرده و حتی به انتقاد از عبدالله نوری و اشخاصی که این سخنان را به عنوان مطالبات نسل جدید بیان می کنند می پردازد:

«این مشکلی که شما الآن می گویید در ابتدای انقلاب و در حضور امام هم داشتیم. در شورای انقلاب، در درگیری های ما با دولت موقت، در دانشگاه ها همین مسایل را به طور جدی داشتیم. بازرگان هم به خاطر همین مسایل، قهر کرد واستعفا داد، لکن این گونه مباحث به علت شرایط ویژه ای که در آن دوره بر ایران حاکم بود اعتراضش بلند نشد، منظورم این است که حرف، حرف نسل جدید نیست، این حرف را نسل قدیم راه انداخته است. فرض کنید همین آقای عبدالله نوری که این حرف ها را می زند و می گوید این حرف از منظر نسل جدید است، خودش در گذشته از فالانژهای زمان ما به حساب می آمد و این قدر خون به دل ما کردند، اما امروزه بنا به شرایط جدید، سخن از مطالبات جدید می زنند... بحث در این مورد، همان اول انقلاب در حزب جمهوری اسلامی هم مطرح می شد و این ها بحث تازه ای نیست. »

از توضیحات بالا معنای مشروعیت در عبارات زیر که توسط آیت الله هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) بیان شده نیز مشخص می شود. ایشان در این مصاحبه می گویند:

«بعضی افراد در بحث ولایت می گفتند که ولی فقیه را خداوند تعیین کرده و اکنون هم بعضی ها این اعتقاد را دارند. این عده معتقدند که مشروعیت ولی فقیه به رای مردم نیست و ولی فقیه هر تصمیمی که بخواهد، می تواند بگیرد. امام (قدس سره) به ولایت فقیه حق بالایی می دادند... ولی دخالت ولی فقیه در زندگی مردم را قبول نداشتند.»

آری با توجه به اینکه در ولایت فقیه «نصب خاص» وجود ندارد و خداوند شخص ولی فقیه را تعیین نکرده و ولی فقیه از میان انواع ولایتی که پیامبر اکرم (ص) و ائمه ی اطهار(ع) برخوردار بودند تنها از حق ولایت و زعامت سیاسی برخوردار است لذا آقای هاشمی رفسنجانی بر این مساله تاکید می کنند که گرچه ولایت فقیه مطلقه است اما این مساله مجوزی برای دخالت در حریم خصوصی مردم نمی شود۶۵.

۲ ۲. ۳ بی ریشه و غیر اصیل دانستن ولایت فقیه!

آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخش دیگری از مصاحبه ی خود با سالنامه ی شرق درباره ی روند شکل گیری نظام ولایت فقیه می گوید:

«وقتی ما رژیم شاه را ساقط کردیم از مردم پرسیدیم: چه نظامی می خواهید البته امام (قدس سره) مطمئن بودند که مردم چه می خواهند که چنین سوالی کردند. این اقدام با مبانی عقیدتی حضرت امام (قدس سره) و ما همراه بود. ما از مردم پرسیدیم که نظام شما اسلامی باشد یا خیر... با سرعت باور نکردنی قانون اساسی را نوشتیم و مجلس خبرگان را انتخاب کردیم و مردم به آن رای دادند... قانون اساسی را تصویب کردیم و به افکار عمومی ارائه نمودیم و مردم به آن رای دادند... ولایت فقیه را در قانون اساسی گنجاندیم که دولت مخالفت کرد و استعفا داد و امام (قدس سره) هم با استعفای ایشان مخالفت نکردند... شورای رهبری را در قانون اساسی وارد کردیم. با این که نظر خود امام (قدس سره) خیلی به شورا نبود. ولی ما و آیت الله طالقانی به شورا فکر می کردیم. »

شاید با استناد به مصاحبه هایی از این دست بود که هفته نامه ی «پرتو» سخنانی را منتشر کرد که در آن چنین آمده بود:

«کسانی با عنوان آیت الله می گویند ما بودیم که ولایت فقیه را درست کردیم تا بتوانیم با شاه مبارزه کنیم و کشور را حفظ کنیم، ما امام (ره) را به عنوان ولی فقیه در بین مردم ترویج و برایش قائم مقام درست کردیم; رهبری را ما درست کردیم، شورای رهبری را هم ما به رهبری فردی تغییر دادیم; بعد هم اگر دلمان بخواهد دوباره عوضش می کنیم! معتقدند اینها مساله اصیل و ریشه داری نیست، و این کارها را برای مصالح کشور کرده اند، و حاضر نیستند بحث جدی فقهی در این زمینه بکنند. » ۶۶

به راستی آیا اگر شخصیتی چون آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از افراد مطلع و موثر در شکل گیری نظام جمهوری اسلامی به صورت کاملا صادقانه خاطرات خود را از چگونگی تثبیت ولایت فقیه و شورای رهبری در قانون اساسی بیان کند باید بدین شکل مورد اعتراض واقع شود راستی از کدام قسمت این مصاحبه چنین برداشت می شود که مساله ی ولایت فقیه مساله ای غیر اصیل، بی ریشه و مصلحتی است تا هر گاه تصمیم گرفتند بتوانند آن را تغییر بدهند!

به هر حال میزان اعتقاد آقای هاشمی رفسنجانی به اصل ولایت فقیه و نیز چگونگی تثبیت این اصل در قانون اساسی را می توان با مطالعه ی مصاحبه ی ایشان با فصلنامه ی «حکومت اسلامی» ارگان رسمی مجلس خبرگان رهبری دریافت. ایشان در این مصاحبه که در سال ۱۳۷۹ انجام شده است چنین می گویند:

«در مورد شکل حکومت باید اضافه کنم آن زمان (قبل از پیروزی انقلاب)، با این که اصل ولایت (فقیه)قطعی بود ولی شکل اجرایی ولایت فقیه، مسجل نبود. اصل ولایت فقیه را، امام (قدس سره) بحث کرده بودند و در علم کلام و فقه هم در این باره مطالب روشنی داریم، ولی با این ویژگی هایی که بعدا پیش آمد، آن زمان مسجل نبود. در پیش نویس قانون اساسی، مساله ی ولایت فقیه، نیامده بود پیش نویس را ما تهیه نکرده بودیم، بلکه دکتر حبیبی و یک گروهی از حقوق دانان و کارشناسان با توجه به قوانین اساسی دنیا، متنی تهیه کردند که این متن در شورای انقلاب مطرح شد ولی به ذهن ما نرسید که ولایت فقیه را، در پیش نویس اضافه کنیم. بعدا حضرت امام (قدس سره)، آیت الله گلپایگانی (رحمه الله)، آیت الله شریعتمداری و دیگر علمای آن موقع پیش نویس را مطالعه کردند و آنها هم به ذهنشان نرسید یا نخواستند. در واقع آن موقع ما تصور تاسیس نظام سیاسی به این شکل را نداشتیم. در مجلس خبرگان که پیش نویس قانون اساسی در آن بررسی می شد، پیشنهادی رسید و علمای عضو خبرگان از آن حمایت کردند و به خاطر وجود زمینه ی فکری و عقیدتی در اکثریت خبرگان به تصویب رسید.

این جا، دو مطلب است: یکی، این که محتوای نظام، باید اسلامی با محوریت تشیع باشد و دیگر این که شکل حکومت چطور باشد و چه نهادهایی داشته باشد. این که محتوای نظام، باید اسلامی باشد، خیلی جدی مطرح بود. قبلا هم گفتیم ما روی شکل حکومت و قالب حکومت، بحث نکرده بودیم، نه این که راجع به محتوای آن نظری نداشتیم. پیش از این که ولایت فقیه در قانون اساسی بیاید، ملت مسلمان ایران در یک همه پرسی، تصویب کرده بودند که حکومت باید اسلامی باشد. بنابراین، در بین همه محرز بود که باید احکام اسلامی اجرا شود، آن هم در همه ی سطوح، اما این که در قالب سیستم ولایت فقیه و نهادها و ارگان های فعلی باشد، چنین طرحی نبود. در ذهن بعضی ها طرح «علمای طراز» وجود داشت و فکر می شد که باید بر مصوبات و عمل مجلس، دولت و حکومت، نظارتی باشد تا موارد غیراسلامی در آن تصویب یا عمل نشود. این که فقیه، ولایت دارد، محرز بود، اما این که ولایت را به این شکل، در قانون اساسی بیاوریم یا نحوه ی انتخابات و مثلا اختیارات ویژه ای، مانند فرماندهی کل قوا و... داشته باشد در ذهن نبود. ولی به تدریج به این نقطه رسید که (شکل کنونی)ولایت فقیه بهترین راه است. آن موقع، یک بحث دیگری هم بود. بعضی ها معتقد بودند که ولی فقیه را محدود نکنیم بلکه ولی فقیه، باید سازمانی در اختیار داشته باشد که همه ی قوا و ارگان ها به تصویب او برسد. برداشت اینها از حکومت معصوم (علیهم السلام) این بود که نمی شود بگوییم: «این قسمت یا آن قسمت خارج از اختیار ولی فقیه باشد.» آنها می گفتند این سازمان در اختیار ولی فقیه، باید همه ی شئون کشور، از قانون گذاری، اجرا، سیاست خارجی، سیاست های اقتصادی و... را تصویب و تایید کند. با توجه به بحث های امام (قدس سره) در نجف و انتشار کتاب «ولایت فقیه» که متن درس ایشان است و مقبول بودن آن در جامعه، زمینه ی این موضوع کاملا آماده بود. من شخصا در خبرگان نبودم و فکر می کنم که مقام معظم رهبری هم نبودند. بخشی از این بحث ها همان زمانی بود که به من سو قصد شده بود و برای مدتی در شورای انقلاب و در جلسات دیگر شرکت نمی کردم و البته مذاکرات مجلس خبرگان موجود است و منتشر هم شده است شما می توانید ببینید که مساله توسط چه کسانی و چگونه مطرح شد. » ۶۷

در این مصاحبه نیز ایشان مساله ی ولایت فقیه را به عنوان اصلی قطعی که در علم کلام و فقه مطالب روشنی درباره ی آن وجود دارد ارزیابی کرده اند اما قالب و شکل اجرای آن را امری قابل تغییر دانسته اند.

۳ ۲. ۳ مخالفت با حذف شورای رهبری در بازنگری قانون اساسی

از دیگر مسایلی که هفته نامه ی «پرتو سخن» به آیت الله هاشمی رفسنجانی نسبت داده است مخالفت با حذف شورای رهبری در بازنگری قانون اساسی به انگیزه ی قدرت طلبی و قرار گرفتن در جایگاه رهبری (!) است. بار دیگر به عبارات زیر توجه کنید:

«آقای هاشمی! ...طرح مسایلی از قبیل اینکه شورای رهبری بهتر از رهبری شخص واحد است و تفوه به این که «حذف شورای رهبری در قانون اساسی کار اشتباهی بوده است» نه تنها ضرورتی ندارد بلکه موجب بدبینی مردم به نظام اسلامی خواهد شد زیرا این پندار غلط را در ذهن مردم ایجاد می کند که گویا یکی از سردمداران نظام در آرزوی افزایش قدرت خود در پی ایجاد شرایطی است که خود نیز در رهبری کشور نقشی داشته باشد. مطابق با آنچه در روزنامه ی شرق آمده است گفته اید: «امام با شورا مخالف بود اما من و آقای طالقانی طرفدار شورا بودیم و حذف شورای رهبری در قانون اساسی سال ۶۸ بی خود بود. » ۶۸ و همچنین در روزنامه مردم سالاری از قول شما نقل شده است که گفته اید: «برای اداره ی یک حکومت نمی توان به فتوای یک نفر، خواه هر فردی که باشد، عمل کنیم. باید شورایی در کشور باشد که مسایل اساسی جامعه را بررسی کند تا نظرات این شورا پشتوانه ی قوانین باشد. در این صورت شورای نگهبان اگر می خواهد مصوبات مجلس شورای اسلامی را تصویب یا رد کند باید به استناد به فتوای شورایی عمل کند. » ۶۹ جناب آقای هاشمی! خوب می دانید که رهبر عادل و فقیه اگر حکم یا فتوایی می دهد هیچ گاه بر اساس خواست شخصی خود چنین نمی کند بلکه قطعا از نظرات کارشناسی افراد یا جمع هایی که توانایی اظهار نظر دارند استفاده می کند. » ۷۰

متاسفانه باید گفت که با مراجعه به متن مصاحبه ی آقای هاشمی رفسنجانی با سالنامه ی شرق متوجه می شویم که عبارت «حذف شورای رهبری در قانون اساسی سال ۶۸ بی خود بود. » در هیچ جای از این مصاحبه وجود ندارد! لذا وقتی به آدرس داده شده توسط هفته نامه ی پرتو مراجعه می کنیم مشخص می شود که این نشریه به جای استناد به متن مصاحبه ی آقای هاشمی، به گزارش خبرنگاری که این مصاحبه را با ایشان انجام داده، استناد کرده است و اینجاست که باید از این هفته نامه پرسید که وقتی (به هر دلیلی) در متن مصاحبه چنین سخنی وجود ندارد، شما بر چه اساسی ادعای گزارشگری که تاکنون بسیاری از نوشته ها و تحلیل های او را به دور از واقعیت ارزیابی کرده اید را عین واقعیت پنداشته و بدان استناد کرده و حتی اندک اشاره ای نیز به اینکه این سخن به نقل از گزارشگر است نه شخص آقای هاشمی نکرده اید!

اکنون با توجه به این مساله می توان بحث را در دو مجال ادامه داد:

اول آنکه بر این اساس که عبارت مذکور در متن مصاحبه با آقای هاشمی وجود ندارد، به صورت کلی منکر بیان چنین سخنی از جانب ایشان شده و موضوع ادعای هفته نامه ی پرتو را منتفی دانسته و در نتیجه لزومی در ادامه ی این بحث ندانیم.

دوم آنکه فرض را بر این بگذاریم که عبارت مذکور توسط آقای هاشمی بیان شده است اما چون انتشارش را به مصلحت ندانسته اند آنرا از متن مصاحبه حذف کرده اند لکن گزارشگر آن عبارت را در گزارش خود نقل کرده است که در این صورت نیز به علت حذف عبارت مذکور نمی توان خورده ای از ایشان گرفت اما شاید دوستان ما در هفته نامه ی پرتو گناه آقای هاشمی را اصل اعتقاد به «عدم لزوم حذف شورای رهبری در بازنگری قانون اساسی» بدانند که در این صورت باید گفت: مگر غیر از آن است که در زمان غیبت امام معصوم (ع) همه ی فقها بر اساس نصب عام الهی از ولایت برخوردارند و مگر نه اینکه در قانون اساسی سال ۱۳۵۸ این فرض (رهبری شورایی)به عنوان روشی که مغایرتی با مبانی شرعی ندارد، پذیرفته شده بود و مگر مقام معظم رهبری نیز پس از ارتحال حضرت امام در مجلس خبرگان رهبری از این فرض دفاع نکردند ۷۱ پس حتی به فرض آنکه آیت الله هاشمی رفسنجانی معتقد به عدم لزوم حذف شورای رهبری در بازنگری قانون اساسی هم باشند، گناهی مرتکب نشده اند تا مستحق چنین تعابیر شدید و غلیظی باشند.

۴ ۲. ۳ مدل هاشمی رفسنجانی برای حکومت اسلامی

هم چنان که بیان شد هفته نامه ی «پرتو سخن» در بخش دیگری از نامه ی منسوب به فضلای حوزه (که البته فاقد هرگونه امضایی است) نوشته بود:

«آقای هاشمی! ... در روزنامه ی مردم سالاری از قول شما نقل شده است که گفته اید: «برای اداره ی یک حکومت نمی توان به فتوای یک نفر، خواه هر فردی که باشد، عمل کنیم. باید شورایی در کشور باشد که مسایل اساسی جامعه را بررسی کند تا نظرات این شورا پشتوانه ی قوانین باشد. در این صورت شورای نگهبان اگر می خواهد مصوبات مجلس شورای اسلامی را تصویب یا رد کند باید به استناد به فتوای شورایی عمل کند. » ۷۲ جناب آقای هاشمی! خوب می دانید که رهبر عادل و فقیه اگر حکم یا فتوایی می دهد هیچ گاه بر اساس خواست شخصی خود چنین نمی کند بلکه قطعا از نظرات کارشناسی افراد یا جمع هایی که توانایی اظهار نظر دارند استفاده می کند. » ۷۳

درباره ی این سخنان نیز توجه به نکات زیر ضروری است:

.۱ همچنان که ملاحظه می کنید آنچه در این سخنان بیان شده است مربوط به شورای فتوا ست نه رهبری شورایی که متاسفانه میان این دو مقوله نیز همچون برخی از مقولات دیگر کاملا خلط شده است.

.۲ آیت الله هاشمی رفسنجانی در برخی از مصاحبه های خود یکی از مهم ترین راهکارهای تحول در «سیر اسلامی کردن دولت» را تحول در حوزه های علمیه، متناسب با نیازهای حکومت دانسته و می گویند:

«هیچ موردی در زندگی بشری از لحاظ اسلامی نیست که یکی از احکام خمسه را نداشته باشد. یا واجب، یا مستحب، یا حرام، یا مکروه و یا مباح است. اگر ما یک حوزه ی زنده و یک شیوه ی اجتهادی پویا، همان اجتهادی که اوایل مطرح شد و گاهی مخالف و موافق پیدا کرده، داشته باشیم، برای همه ی این مواردی که شما می گویید، حکم تعیین می کنند. مبانی هم هست. یعنی خوشبختانه مبانی فقهی ما اینقدر قابل مانور است، مسایل عقلی، کلیات و قواعد هم است. شما مسایل مستحدثه را ببینید، فقها در سال های اخیر وارد شدند و هر یک بحثی در مسایل مستحدثه دارند و در رساله هایشان هم آوردند. در گذشته احکام خیلی از موارد مثل تلقیح، بیمه، بانکداری و خیلی از مسایل جدید در رساله ها و فتاوا نبود. اینها همه را بحث کردند و فتوا دادند. اینکه درست است یا نه بحث دیگری است. اینکه چقدر کارشناسی آنها صحیح است و توانستند به احکام درستی برسند، بحث دیگری است. الان بحثی که با حوزه ها، علما و مدرسین دارم، این است که اگر شما می خواهید نظام اسلامی باشد و نظرات حوزه را در نظر بگیرد، اول باید حوزه را متحول کنید. شما باید وارد احکام مورد نیاز جامعه شوید. همه ی این قوانینی که مجالس می گذرانند، تصویب نامه ها و آیین نامه ها می تواند حکم شرعی داشته باشد، اگر وارد شوید و مباحث حکومتی را به اندازه ی کتاب صلاه بحث کنید که خیلی بیش از این می شود.

نماز یک عبادت در زندگی ماست، ولی حکومت همه ی زندگی ما است. تحصیل، اقتصاد، فرهنگ، ورزش، تفریح، سفر و همه ی اینها احکام دارد و قانون هم می خواهد. بنابراین راهکار درست این است که حوزه ی جامعی داشته باشیم که در حوزه برای همه ی این مسایل با مبانی اسلامی حکم بگویند. تا نگفتند، اینها را جزو منطقه فراغ حساب می کنند برای اینکه تصمیم بگیرند. مگر اینکه با یکی ازجاهای مشخص اسلامی تعارض پیدا کند که نوعا اینگونه پیدا می شود. فکر می کنم حوزه ی ما هنوز آمادگی جوابگویی احکام حکومتی را به طور کافی ندارد و حکومت هم هنوز به طرف این نرفت که این وظیفه ی مهم اجتهادی را که پشتوانه ی حکومت اسلامی باشد، به وجود بیاورد. این کار، بین رهبری که خودشان یک مجتهد هستند، با حوزه تعاملی می خواهد که به این مساله برسند. من هم مدتی است که روی این حرف می زنم و سخنرانی می کنم و در حوزه ی علمیه ی قم با جامعه ی مدرسین مطرح کردم و ضرورت وجود دانشگاه جامع را که برای همه ی علوم در آن متخصص تربیت شود، گفتم. برای این که اگر در همه ی رشته ها بخواهیم به احکام برسیم، مجتهدی داشته باشیم و تا چنین تخصصی در حوزه نباشد، آنها نباید توقع کنند که حکومت کاملا می تواند اسلامی عمل کند... باید به روزی برسیم که برای این مسایل، حتی مسایل مستحدثه کتاب هایی به اندازه ی کتاب نماز در فقه داشته باشیم که طلاب همه ی فروع احتمالی را بحث کنند. اگر فقه حکومتی در حوزه های ما جدی گرفته شود و به همه ی ابوابش برسند، دیگر بحث هایی که... آیا می توانیم یا نه، نخواهد بود. من می گویم می توانیم و واجب هم هست که بکنیم... من به عنوان کسی که با مبانی اجتهاد آشنا هستیم، شکی ندارم که اگر با دید واقع بینانه و عالمانه و متکی به مبانی نه این که سلیقه ای و ذوقی حرف بزند، بخواهیم کار کنیم، حکم هیچ موضوعی مشکل ندارد. منتها یک مرجع رسمی می خواهد که حرف او حرف نهایی باشد» ۷۴

هاشمی رفسنجانی همچنین با تصریح بر این مطلب که نمی توان آنچه را که اکنون به عنوان ساختار حکومت تعریف شده صد در صد بدون اشکال دانست و حتی نتایجی که بعضا از این ساختار حاصل می شود را نمی توان کاملا اسلامی و قابل دفاع ارزیابی کرد، مدل جدیدی را برای اداره ی حکومت اسلامی پیشنهاد می دهد. وی در پاسخ به این پرسش که «حضرتعالی چه پیشنهاد و نظری درخصوص نحوه ی معقول ارزیابی قوانین و مقررات مورد نیاز جامعه در ارتباط با موازین اسلامی و شرعی دارید تا این گونه تلقی نشود که شرع با قوانین مترقی و متناسب با نیازمندی های جامعه مخالف است و یا ناگریز شویم همواره با عناوین ثانویه و ضرورت و مصلحت، مشکل را حل نماییم» می گوید:

«من یک ایده در این مساله دارم. چون ما حکومت اسلامی نداشتیم و الآن حکومت درست کردیم و بعد هم باید به تدریج برسیم. اولا حوزه ی ما باید حکومتی شود و مسایل حکومتی شکل روشنی در حوزه داشته باشد و از نظر من، آن مرجع شورای فتواست و نه شخص. در این زمان هیچ شخصی نمی تواند در همه ی این مسایل فتوا بدهد. شورای فتوایی که کمیته های فراوانی برای هر بخشی داشته باشد که بتواند درآنجا نظر تخصصی اسلامی بدهد.

طول می کشد تا چنین چیزی پیش بیاید. باید منتظر این باشیم. البته حوزه کم کم دارد تکامل پیدا می کند و به نظرم خودشان به تدریج می رسند. باید کمک کنیم که زودتر برسند. این یک مقدمه است. اگر این درست شد، می توانیم مجلسی داشته باشیم که اگر قوانینی می گذراند، دیگر جای اما و اگر نداشته باشد، همان مجلس می تواند قوانین اسلامی را بنویسد. قانون گذاری واقعا شان بسیار بالایی دارد. وقتی هم حکومت اسلامی شد، دیگر خیلی مهم تر می شود. این قانون واجب الاطاعه است و همه باید اطاعت کنند. تخلف از آن گناه و جرم است و عقوبت الهی دارد. بنابراین این گونه نیست که حالا هر چند نفر نشستند و رای دادند، برای همه واجب الاطاعه باشد، به ضرورت در حکومت اسلامی این گونه پیش می آید. پس اگر ما اولا یک حوزه ی عالم و آگاه داشته باشیم و بعد هم مجلسی داشته باشیم که نیروهای اسلامی در آن حضور موثر و کافی داشته باشند، به طور طبیعی قوانین ما از همین نوعی می شود که شما می خواهید. الآن وصله و پینه می کنیم. حتی نماینده ای هم که رای می دهد، می گوید من جنبه ی شرعی این را نمی دانم و بالای سر من کسی است و این را ملاحظه می کند. ولی این درست نیست. یعنی اگر حکومت اسلامی باشد، دیگر این گونه قانون گذاری نمی شود که مسایل غیراسلامی تصویب شود. بعد هم اگر بناست، ناظری مثل شورای نگهبان باشد، آن وقت شورا هم باید صلاحیت های خیلی سطح بالایی از لحاظ کارشناسی و آگاهی داشته باشد که همین فقه حکومتی را در وجود خودشان داشته باشند. قطعا در حکومت اسلامی مهم ترین جای مدیریت کشور همین جاست که مقررات کشور را می نویسد و این اتفاق باید در آینده بیفتد. این راه حل نهایی است. البته تا به آنجا برسیم، ملاحظاتی هست. همین کاری که ما در مجمع می کنیم، می توانستند در مجلس انجام بدهند. یعنی ترکیبی باشد که اگر کاری می کردند، همه قبول کنیم و بگوییم واجب الاطاعه است. چطور الآن مراجع ما چیزی می گویند، قبول می کنیم و روزه را می خوریم و یا می گیریم، باید مجلس ما این گونه شود و این اتفاق قابل افتادن است و می تواند این گونه باشد. اگر بخواهیم قوانین ما ممزوجی از مسایل عرفی و عقیدتی باشد، باید این کار را جدی بگیریم. در غیر این صورت همین است که الآن وصله پینه است و دیگر نظام اسلامی به آن معنا نیست» ۷۵

البته این مدل هرگز به معنای نادیده گرفتن جایگاه رهبری و ولایت فقیه در اداره ی حکومت نیست. آقای هاشمی خود درباره ی جایگاه ولایت فقیه در عقاید شیعه و لزوم ارتباط ابعاض حکومت و حوزه های علمیه در نظام ولایت فقیه می گویند:

«یکی از مهم ترین بحث هایی که امروز روی آن تکیه می کنند، مساله ولایت فقیه است، که محور حکومت شیعی است. ما اصلا تکون شیعه را بر اساس امامت معصوم (علیه السلام) داریم، اگر این را از شیعه بگیرند، دیگر چیزی نخواهد داشت و تفاوتی با دیگران نخواهیم داشت. ولایت ائمه (علیهم السلام) که منصوص است و بعد از آنان، طبق مبانی، فقیه جامع الشرایط، محور تصمیم گیری در جامعه هستند. ما باید روی همان محور حرکت کنیم. این نقطه ی مثبت و قوت ماست که دشمنان می خواهند همین را ضعیف کنند. چون ما همیشه از این ناحیه پیروز شده ایم، می خواهند این نقطه اتکا را بشکنند. این نقطه ی اتکا بسیار مهم است; روزی شخصیتی مثل امام (قدس سره) همه جا را زیر نظر داشتند و هر حرفی را که می زدند، همه می پذیرفتیم و حرفش حرف آخر بود. بحمدالله امروز رهبری هم همین گونه هستند. بقیه ی کشورها هم اصول مقدسی دارند و به ارزش هایی معتقدند و آنها هم ارزش های ملی و ارزش های انقلابی دارند، حداقل به قانون اساسی خود پای بند هستند و همه در آن چهارچوب حرکت می کنند و مشکلی هم ندارند... اکنون آن نقطه قوت ما تبدیل به سرپلی برای تبلیغات دشمن شده است که انصافا بسیار سنگین است. اصلا از این ناحیه اسلام را تحت فشار قرار می دهند. تفاوت ما با دیگران، که همین جزمیت را دارند، این است که ما آنجا شروط مشکلی داریم; باید عالم و فقیه باشد، عادل و متقی باشد و نیز شجاع و مدیر و مدبر و اگر هریک از این ها را نداشته باشد، خود به خود از اعتبار ساقط می شود. چنین موقعیتی در مدیریت دنیا وجود ندارد و دیگران نمی توانند چنین چیزهایی داشته باشند ولی ما ناچاریم که داشته باشیم. این ها برای ما شرط واقعی است. به نظر من، نظام ما از نظر تئوریک همه چیز دارد: مبانی مان درست است. اجتهادمان کاملا آزاد است، می توانیم با عقل و منطق و با دیدن مصالح زمان و مکان و شرایط; اجتهاد پویا داشته باشیم و نیروی مجتهد هم کم نداریم. بنابراین از نظر تئوریک و نظری دچار مشکل نیستیم فقط ارتباط کافی میان ابعاض حاکمیت و حوزه وجود ندارد و باید حوزه و جریان مدیریت کشور، آن چنان با هم نزدیک باشند که مدیران نیازهایشان را به حوزویان عرضه کنند و آنان نیز نیازهای اینان را تامین کنند. فقط انتقاد نباشد. معلوم باشد اگر حکمی با فتاوای بعضی نمی سازد، بالاخره این حکم بر اساس مبانی اسلامی انتخاب شده است. پس از لحاظ نظری مشکلی نداریم و ولایت فقیه محکم ترین مبانی حرکت ما است و مکتب تشیع بدون آن کارایی ندارد و طبعا نهادهایی مانند شورای نگهبان و آنان که بر حاکمیت اسلام ناظر هستند، بسیار سنگرهای مهمی هستند. در عمل هم، همان طور که گفتم، نمی توانیم بگوییم نظام ما ناکارآمد بوده است. در عین حال می پذیریم که در مواردی، در سیاست خارجی و برخی از بحث های اقتصادی و اجتماعی، می شد راه های دیگری را برگزید. البته چنین نیست که همان ها هم که انتخاب شده، کار تباه و نادرستی بوده است. بالاخره در یک مقطعی درست تشخیص داده شده و به آن عمل گردیده است. » ۷۶

ایشان همچنین در سخنان دیگری درباره ی اهمیت ولایت فقیه می گویند:

«کسانی که می خواهند ولایت فقیه را بشکنند یا امام را زیر سوال ببرند، اینها محصول همین جریان هستند اما اکنون بر سر شاخ، بن می برند. آنها باید توجه کنند که ما هرچه داریم از امام (قدس سره) داریم... آقایان نبودند آن زمان را ببینند که همه ی امیدها قطع شده بود، خاکستر یاس روی سر همه ریخته بود، اصلا کسی فکر نمی کرد روزی جامعه از شر استعمار و استبداد و سلطه ی انگلیس و آمریکا و سلطنت رضاخان و پسرش آزاد شود. ولی این کار صورت گرفت. ما، هر چه داریم، از امام (قدس سره) و اسلام داریم، اینکه حالا بعضی ها بیایند و آن را زیر سوال ببرند! این، یک کار غلط است. آنها که می خواهند درباره ی ولایت فقیه، تردید کنند، چه چیزی را می خواهند جایگزین کنند ولایت فقیه یک نهاد بسیار کار آمد است. » ۷۷

علاوه بر آیت الله هاشمی رفسنجانی برخی از شخصیت های دیگر همچون آیت الله مصباح یزدی نیز مدل هایی را برای هرچه اسلامی تر شدن نظام سیاسی و اجتماعی ما ارائه داده اند۷۸ گرچه این مدل ها ممکن است از جهت جامعیت، میزان شفافیت و برخی دیگر از جزییات با هم متفاوت باشند اما از برخی جهات نیز به یکدیگر شبیه اند.

۳. ۳ انتقادی وارد بر مواضع آقای هاشمی

البته در این میان تذکر نکته ای لازم و ضروری است و آن اینکه متاسفانه گاهی مواقع ادبیات سیاسی و دیپلماتیک آیت الله هاشمی رفسنجانی وارد حوزه های نظری و معرفتی شده و موجبات سو تفاهماتی را فراهم می آورد لذا شایسته است که ایشان از بکارگیری این ادبیات در حوزه های فکری و معرفتی جدا اجتناب کنند.

نتیجه گیری

به هر حال از بررسی مجموع مواضع آقای هاشمی رفسنجانی چنین برداشت می شود که;

.۱ ایشان فقها را جانشینان امام عصر(عج) دانسته و عامل «نصب عام» فقها از جانب خداوند متعال برای حکومت بر مسلمین را کاملا تایید کرده و بر ضرورت آن تاکید دارند.

.۲ معتقدند که برای به حاکمیت رسیدن ولی فقیه برخورداری از «مقبولیت مردمی» امری غیر قابل اجتناب است.

.۳ لزوم برخورداری فقیه از مقبولیت مردمی «نگاهی زمینی به پدیده ی قدرت» است و البته این نگاه «واقع بینانه» منافاتی با «نصب عام فقها» به حکومت بر مردم ندارد.

.۴ مقبولیت مردمی از طریق «انتخابات» حاصل می شود و به عنوان «بیعت» ریشه در تاریخ اسلام دارد.

.۵ تعبیر «مشروعیت» به معنای «قانونیت» به کار رفته است بدین معنا که هر حکومتی اگر در هنگام شکل گیری خود از «مقبولیت مردمی» برخوردار نباشد، قانونی (به معنای امکان حاکمیت داشتن)نخواهد بود، گرچه حکومتی «شرعی» باشد.

.۶ پس از سقوط رژیم شاه چون امام خمینی (ره) مطمئن بودند که مردم چه نظامی را می خواهند اقدام به برگزاری انتخابات (رفراندوم) کردند.

.۷ گرچه اصل ولایت فقیه امری واضح و مسلم است اما «شکل اجرایی آن» قابل تغییر و تحول است.

.۸ وجود شورایی بنام «شورای فتوا» می تواند به عنوان قوه ی مقننه تاثیر بسیار زیادی در اسلامی تر شدن تصمیم سازی ها و عملکردهای مسوولان داشته باشد.

.۹ برای رسیدن به این نقطه تحول در حوزه های علمیه و ارتباط تنگاتنگ میان حوزه ها و بدنه ی اجرایی حکومت امری لازم و ضروری است.

از مجموع نقدهای هفته نامه ی «پرتو سخن» نیز این نتیجه را می گیریم که در قضاوت های این هفته نامه نسبت به شخصیت آیت الله هاشمی رفسنجانی نوعی بی انصافی و شتابزدگی مشهود، وجود دارد به گونه ای که در غالب موارد باعث به خطا رفتن تحلیل این عزیزان و حتی عدم توجه به مقصود واقعی شخصیت مذکور شده است.

به عنوان حسن ختام، توجه دوستان را به این سخن از آیت الله مصباح (حفظه الله) جلب می کنم که: «بالاخره ما معتقدیم که یک روزی از همه ما درباره ی همه چیز سوال خواهد شد و هیچ صغیره و کبیره ای نیست جز این که باید درباره اش پاسخ دهیم. سعی ما بر آن باشد که برای آن روز جوابی تهیه کنیم. البته این که این جواب چگونه باشد خودش زحمت دارد. ولی اهمیت ما روی این باشد که آن روز جواب خدا را چه بدهیم... این نکته همیشه باید مد نظرمان باشد. ملاحظات دیگر مانع نشود از این که جوابی برای خدا آماده کنیم. » ۷۹

اللهم انی اعوذبک من شطحات الاوهام و زلات الاقلام.

رضا صنعتی

۱۳ رجب ۱۴۲۷ ۱۷ مرداد ۱۳۸۵

پاورقی ها:

.۱ ر. ک: داراسات فی ولایت فقیه، ج. ۱

.۲ ر. ک: روزنامه کیهان: ۳ بهمن. ۱۳۸۴

.۳ ر. ک: روزنامه کیهان: ۱۶ شهریور. ۱۳۸۴

.۴ ر. ک: هفته نامه آبان: ۲۸ فروردین ۱۳۷۹، ش ۱۲۱، ص. ۴

.۵ مقام معظم رهبری در دوران ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره ی جایگاه علمی ایشان فرمودند: «امروز رییس جمهور ما، از نظر من که سالیان متمادی است ایشان را می شناسم، یک مجتهد قطعی است. این هم از برکات خدا بر ماست. ما رییس جمهوری داریم که از لحاظ درس های حوزه یی، یک مجتهد و از لحاظ تفکرات اسلامی، یک متفکر سطح بالا با سوابق فراوان است. » (تاریخ سخنرانی: ۱۵ خرداد ۱۳۶۹)

.۶ این مقاله به عنوان تیتر اول هفته نامه پرتو انتخاب شده بود.

.۷ هفته نامه پرتو سخن: قاسم روان بخش، ۹ دی ۱۳۸۳، ص ۱ و.۳

.۸ هفته نامه پرتوسخن: ۱۲ اسفند ۱۳۸۳، ص. ۱

.۹ هفته نامه پرتو سخن: ۱۸ خرداد ۱۳۸۳، ص. ۳

۱۰ روزنامه اعتماد، ویژه سیاست نامه، ۸۱،۸،۲۷، ص. ۸

۱۱ سالنامه شرق، ۱۳۸۳، ص ۲۷

۱۲ روزنامه مردم سالاری ۲۶ شهریور ۸۲، ص. ۳

.۱۳ هفته نامه پرتوسخن: ۶ مهر ۱۳۸۴، ص ۱، ۵، .۷

۱۴ هفته نامه پرتوسخن: ۲۱ دی ۱۳۸۴، ص. ۸

.۱۵ هفته نامه پرتو سخن: ۲۳ فروردین ۱۳۸۵، ص. ۸

.۱۶ هفته نامه پرتو سخن: مرداد ۷۸، ص. ۱

.۱۷ همان.

.۱۸ همان: آذر ۷۸، ص. ۱

.۱۹ همان.

.۲۰ همان.

.۲۱ همان: دی ۱۳۷۸، ص. ۲

.۲۲ همان

.۲۳ همان.

.۲۴ همان: ۱۳ بهمن ۷۸، ص. ۲

.۲۵ همان.

.۲۶ همان.

.۲۷ همان.

.۲۸ همان

.۲۹ همان: ۱۹ مرداد ۷۹، ص. ۲

.۳۰ همان.

.۳۱ همان.

.۳۲ همان: ۱۶ شهریور. ۷۹

.۳۳ همان.

.۳۴ همان: ۲۷ مهر. ۷۹

.۳۵ همان: ۲۰ تیر. ۸۰

.۳۶ همان: ۲۸ شهریور. ۸۰

.۳۷ همان.

.۳۸ همان: ۳۰ آبان. ۸۰

.۳۹ همان.

.۴۰ هفته نامه پرتو سحن: ۱۲ دی. ۸۰

.۴۱ همان.

.۴۲ همان: ۱۲ دی. ۸۰

.۴۳ همان.

.۴۴ همان: ۲۶ دی. ۸۰

.۴۵ همان.

.۴۶ همان: ۲۲ مهر. ۸۱

.۴۷ همان.

.۴۸ همان: ۱۱ آذر. ۱۳۸۱

.۴۹ همان: ۲۳ دی. ۱۳۸۱

.۵۰ همان: ۷ بهمن. ۸۱

.۵۱ همان

.۵۲ همان.

.۵۳ هفته نامه پرتو سخن: ۹ دی ۱۳۸۳، ص ۱ و.۳

.۵۴ خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا): ۱۱ بهمن ماه ۱۳۸۳

.۵۵ سالنامه ۱۳۸۳ شرق: ص ۲۸ تا. ۳۱

.۵۶ فصلنامه کتاب نقد: بهار ۸۱، شماره ۲۲، ص ۱۷. ۱۸

.۵۷ البته ظاهرا منظور ایشان از بعضی از افرادی که می گویند ولی فقیه را خدا تعیین کرده گروهی از تندروهای سیاسی است و الا هیچ فقیهی قائل به نصب خاص فقها نیست.

.۵۸ خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا): ۱۱ بهمن ماه ۱۳۸۳

.۵۹ خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا): ۱۱ بهمن ماه ۱۳۸۳

.۶۰ ر. ک: حقیقت ها و مصلحت ها (گفتگو با هاشمی رفسنجانی)، مسعود سفیری، ص ۱۲۲ تا. ۱۲۵

.۶۱ ر. ک: هفته نامه پرتو سخن: مهر ۱۳۸۴، ص ۱، ۵، .۷

.۶۲ ر. ک: هفته نامه پرتو سخن: ۶ مهر ۱۳۸۴، ص ۱، ۵، ۷ و همان: ۲۱ دی ۱۳۸۴، ص. ۸

.۶۳ محمد تقی مصباح یزدی، پرسش ها و پاسخ ها: ج ۱، ص ۱۰ و نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه: ص. ۵۲

.۶۴ صحیفه امام: ج ۶، ص ۱۵۳ ۲۷ بهمن ۱۳۵۷

.۶۵ وقتی چند تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۴ در تعریف و تمجیدهای خویش از امام (ره)، ولایت فقیه را با ولایت پیغمبر(ص) و امامان معصوم برابر می دانستند، امام در پیامی درباره حدود اختیارات ولایت فقیه گفتند: «با تشکر وافر از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، چون گفتار آقایان پخش می شود و ممکن است سوتفاهمی بین مردم حاصل شود، لازم است عرض کنم آیات و روایاتی وارد شده است که مخصوص به معصومین (علیهم السلام) است، و فقها و علمای بزرگ اسلامی هم در آنها شرکت ندارند، تا چه رسد به مثل اینجانب. هر چند فقهای جامع الشرایط از طرف معصومین، نیابت در تمام امور شرعی و سیاسی و اجتماعی دارند و تولی امور در غیبت کبرا موکول به آنان است، لکن این امر غیرولایت کبرا است که مخصوص به معصوم است. تقاضای اینجانب آن است که در صحبت هایی که می شود و پخش می گردد ابهامی نباشد، و مرزها از هم جدا باشد. » (صحیفه امام، جلد ۱۹، ص ۴۰۳)

۶۶ هفته نامه ی پرتو سخن، ۱۸ خرداد ۸۴، ص. ۳

.۶۷ فصلنامه حکومت اسلامی: ش ۱۵، بهار ۱۳۷۹، ص ۴۷ تا. ۴۸

.۶۸ سالنامه شرق، ۱۳۸۳، ص. ۲۷

.۶۹ روزنامه مردم سالاری ۲۶ شهریور ۸۲، ص. ۳

.۷۰ هفته نامه پرتوسخن: ۶ مهر ۱۳۸۴، ص ۱، ۵، .۷

.۷۱ آیت الله هاشمی رفسنجانی در پاسخ به این پرسش روزنامه کیهان که «مخالف و موافق انتخاب شورایی و فردی در جلسه ی خبرگان صحبت نکردند» چنین می گویند: «بله، من و آیت الله خامنه ای هم به عنوان مخالف فردی و موافق شورایی صحبت کردیم. ولی به خاطر مسایلی که گفتم، پیشنهاد فردی رای آورد و قرار شد برای فرد رای گیری شود که آیت الله گلپایگانی (ره) رای نیاوردند.» (ر.ک: بی پرده با هاشمی رفسنجانی، انتشارات کیهان. ص. ۱۳۰)

۷۲ روزنامه مردم سالاری ۲۶ شهریور ۸۲، ص. ۳

.۷۳ هفته نامه پرتوسخن: ۶ مهر ۱۳۸۴، ص ۱، ۵، .۷

.۷۴ فصلنامه راهبرد: تابستان ۱۳۸۳، شماره. ۳۲

.۷۵ فصلنامه راهبرد: تابستان ۱۳۸۳، شماره ۳۲، ص ۳۱ و ۳۲

شهید آیت الله مرتضی مطهری (ره) نیز در این باره می گوید: «اگر شورای علمی در فقاهت پیدا شود و اصل تبادل نظر به طور کامل جامه ی عمل بپوشد گذشته از ترقی و تکاملی که در فقه پیدا می شود بسیاری از اختلاف فتواها از بین می رود. چاره ای نیست، اگر مدعی هستیم که فقه ما نیز یکی از علوم واقعی دنیا است، باید از اسلوب ائی که در سایر علوم پیروی می شد، پیروی کنیم. » (بحثی در باره ی مرجعیت و روحانیت، جمعی از دانشمندان، چاپ شرکت سهامی انتشار، ص. ۶۴ بحث شهید مطهری با عنوان «اجتهاد در اسلام»)

.۷۶ فصلنامه حکومت اسلامی: زمستان ۱۳۸۲، شماره ۳۰، ص ۳۹ و. ۴۰

۷۷ فصلنامه حکومت اسلامی: زمستان ۱۳۷۸، شماره ۱۴، ص. ۷۳

.۷۸ ر. ک: محمد تقی مصباح یزدی، حقوق و سیاست در قرآن، ص ۲۴۸ تا. ۲۵۱

www.rajanews.com، News، ?۲۲۰۱ ۷۹.