برای من، شخصیت آقای رفسنجانی همواره با اعتدال و خردورزی همراه بوده است.
یک بار گفته بود: « امروز همه مصیبت این است که چند زن بدحجاب در خیابان باشد. بله، این مصیبت است و این زنها باید حداقل حجاب اسلامی را داشته باشند، اما مسأله این است که بقیه مسائل مانند حقهایی که از مردم ضایع میشود، چه میشود؟» و یک بار نیز در نشست و گپ و گفت صمیمانهای که با چند نفر از دختران و پسران داشت، نوع لباس و رنگ و شکل آن را منوط به انتخاب و سلیقه خود دختران دانسته بود.
آقای هاشمی از شخصیتهایی بود که همواره نگاهی به همسو شدن با جامعه جهانی داشت. از همین رو، نشانههای تساهل و تسامح منطقی در دیدگاههای او وجود داشت.
این نشانهها را، علاوه بر عرصه عمومی، میتوان در عرصه زندگی خصوصی و خانوادگی وی نیز پیدا کرد. او در این عرصه بسیار از شخصیت «پدرسالار» به دور بود. زیرا اگر وی چنین نگرشی به همسر و دخترانش داشت ، آنان قادر نمی شدند شخصیت های مستقل و صاحب رأی کنونی شان را داشته باشند. . دختران وی را میتوان از کوشندگان و بسترآفرینان توسعه نیروی انسانی زنان در عرصه ورزش و سیاست و تساهل و آگاهی دانست. و پیداست که رابطه این پدر با همسر و دخترانش رابطهای تعاملی و نه تخاصمی بوده است. او بارها به نقش نجاتدهنده همسرش در واقعه ترور سال 58 اشاره و از آن قدردانی کرده بود.
اما مهمترین نکته درباره آقای رفسنجانی پشتیبانی وی در چند مقطع حساس از اصلاحات و جامعه مدنی است هاشمی خود سرمایهای بود که جامعه مدنی بدان دلگرم میشد. از دست رفتن چنین سرمایههایی همیشه زود است و مایه افسوس. تردیدی ندارم که اگر فضا برای تنفس در جامعه شهروندسالار کم باشد، همچنان سرمایههای انسانی ارزشمند را از دست خواهیم داد .