لیلا ابراهیمیان
اکبر هاشمی رفسنجانی در عرصه سیاست ایران بی بدیل است و راز دوام و قوام او به یادماندنی و خواندنی؛ درباره اش حرف و سخن بسیار گفته شده است؛ حرف هایی در تعریض یا تعریف، در نکوهش یا ستایش، در نقد یا مدح از او که تا حد زیادی به میزان تاثیرگذاری و حضورش در عرصه سیاست بستگی داشت. هاشمی رفسنجانی نمونه منحصربه فرد در تاریخ معاصر ایران است؛ چهره ای ماندگار. اگرچه او در جایگاه نفر اول نظام سیاسی نبود، اما مادام العمر در صفحه سیاسی و ساخت سیاسی موثر و مورد توجه ماند. او از همان جوانی در مقام الگوی سیاسی خود، امیرکبیر را می پسندید و همین انتخاب او باعث شد اقدامی کم نظیر و خرق عادت طلاب زمان انجام دهد؛ خواندن کتاب نویسنده های سکولار و در راس آنها فریدون آدمیت و بعدها نوشتن درباره میرزا تقی خان فراهانی، آن الگوی راه آینده. آیت الله هاشمی رفسنجانی در ساخت انقلاب موثر بود و در میان سالی، زمانی که سیاست مداری شاخص بود و در مقام رئیس دولت کشور جنگ زده ایران قرار داشت، لقب سردار سازندگی به او اطلاق می شد؛ او الگوی توسعه امیرکبیر را ملکه ذهنش کرده بود؛ اصلاحات در کوتاه ترین زمان. موافقان و مخالفان او و روشش بسیارند، ولی آنچه باعث دوام و قوام هاشمی رفسنجانی شد، همان راهی است که سال های آخر عمر خود در پیش گرفت: «بازگشت به متن جامعه». حمیدرضا جلایی پور، جامعه شناس سیاسی و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران، در نشست «بررسی کارنامه سیاسی و علل محبوبیت هاشمی رفسنجانی» از دلایل محبوبیت آیت الله فقید می گوید و آن را در یک کلمه خلاصه می کند: «مردم گرایی». جلایی پور در نشستی که انجمن اسلامی دانشجویان آزاداندیش دانشگاه علامه طباطبایی در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی برگزار کرد، هاشمی رفسنجانی را سیاست مداری مذهبی، ملی، مردمی، توسعه گرا و نهادساز می خواند. هفتم تیر ۱۳۹۵ بود که انجمن اسلامی دانشجویان آزاداندیش دانشگاه علامه طباطبایی با بیانیه ای موجودیت خود را اعلام کرد: «حتی شاید دو سال تلاش برای ایجاد تشکلی با خاستگاه دانشجویی کم باشد. پس بگذارید بدون توجه به روزهای گذشته با امید و سرمستی آغاز به کار انجمن اسلامی دانشجویان آزاداندیش را اعلام کنیم». تشکل دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی روزهای تلخ زیادی به خود دیده و پیکره این تشکل اگرچه قفل سنگین هفت ساله را بر در آن تحمل کرد، ولی نتیجه آن جمود فکری برای دانشجویان، ستاره دارشدن و اخراج بود و برای استادان آن دانشگاه، بازنشستگی زودهنگام، تعلیق و بار دیگر اخراج. مدت ها طول کشید تا زمان به تیر سال ۹۵ برسد و تشکلی دانشجویی بار دیگر فعالیت خود را در این دانشگاه شروع کند... فعالیتی که چندماه بیشتر به طول نینجامید و در آذر همان سال این تشکل حکم دو ماه تعلیق از فعالیت گرفت تا ۱۶ بهمن همان سال. نشست «بررسی کارنامه سیاسی و علل محبوبیت آیت الله هاشمی رفسنجانی» اولین نشست این تشکل دانشجویی در سال جدید است؛ با بازخوانی علل محبوبیت سردار سازندگی در سپهر سیاسی ایران.
سقوط صدام با پذیرش قطع نامه
جلایی پور صحبت خود را در دو بخش درباره هاشمی رفسنجانی ارائه می دهد: شناختش از آیت الله و نوع مواجهه هاشمی رفسنجانی با جامعه سیاسی ایران. حمیدرضا جلایی پور در میان طیف های متعدد دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی سخن خود را از زمان آشنایی اش با هاشمی رفسنجانی که به سال ۱۳۵۵ برمی گردد، آغاز می کند. جلایی پور چنین روایت می کند: «بعدها این آشنایی در دوران جنگ ادامه پیدا کرد و در دوره فرمانداری من در کردستان. دوره اصلاحات که روزنامه جامعه را تاسیس کردیم، مقامات رسمی جریان اصلاحات با ما جلسه برگزار نمی کردند، در همان دوره ایشان قبول می کردند که با ما جلسه داشته باشند. زمان که به سال ۱۳۸۸ رسید و آیت الله، ساکت فتنه نام گرفت، در آن سال های سخت، هاشمی رفسنجانی، اصلاح طلبان پیشرو را به حضور می پذیرفت و سخنانشان را می شنید». او با «مردم گرا» خواندن هاشمی رفسنجانی سخن خود را ادامه می دهد: «زنده یاد هاشمی رفسنجانی با ویژگی مردم گرایی ای که داشت مسائل و مشکلات کشور و جامعه را با همفکری و هم اندیشی با همگان حل وفصل می کرد. اداره کشور در زمان جنگ، تلاش برای پایان آن و ارائه راهکارهای مهم برای خاتمه جنگ تحمیلی، ازجمله اقدامات هاشمی رفسنجانی به شمار می آید». او با گفتن اینکه، اگر آن زمان دیر می جنبیدیم، پنج استان کشور را دشمن از بین می برد؛ می گوید: «سقوط صدام زمانی کلید خورد که جمهوری اسلامی ایران قطع نامه را قبول کرد».
چرا سردار سازندگی؟
جلایی پور توسعه گرایی را از ویژگی های هاشمی رفسنجانی می خواند و دلیل لقب سردار سازندگی را نتیجه مشی توسعه گرای او می داند: «هاشمی، حوزوی بود و آموزش سنتی دیده بود، اما بسیار تلاش می کرد که ادبیات علوم انسانی، ادبیات مارکسیستی و لیبرالیستی را بشناسد. ایشان ادبیات توسعه را به خوبی دنبال کرده بود و آن را می شناخت و حتی در جلسه ای که مسعود پزشکیان نقل می کند، آیت الله هاشمی گفته بود این نظریه «قبض و بسط تئوریک شریعت» چیست که دانشجویان آن را دنبال می کنند. کسی در آن جلسه بلند شده بود و برای ایشان تئوری را توضیح داده بود». او ادامه می دهد: «در قضیه سال ۸۸ هاشمی رفسنجانی آن خطبه مشهور را خواند و چند راه حل پیشنهاد کرد».
هاشمی و مخالفت با بنیادگرایی
او مخالف بنیادگرایی بود؛ این بخشی از گفته جلایی پور درباره هاشمی رفسنجانی است. آیت الله درعین حال که توسعه گرا بود، مخالف بنیادگرایی هم بود، غرب ستیز نبود و به دنبال توسعه روابط با غرب بود. او در انقلاب، میانه روی را شکل داد و اعتدال گرا بود و اعتدال گرایی از زمان او شکل گرفت. هیچ وقت از مردم فاصله نگرفت. به گفته جلایی پور، ارتباط نزدیک جریان های سیاسی اصلاح طلب و اعتدال گرا با یکدیگر، مهم ترین وزنه در برابر تندروی ها بود که مرهون عملکرد هاشمی رفسنجانی است؛ درحالی که در دوران اصلاحات نقدهای بسیاری علیه او انجام شد؛ اما او هیچ گاه ارتباط خود را با اصلاح طلبان قطع نکرد.
جلایی پور چنین سخن خود را به پایان می رساند: «هاشمی رفسنجانی در خیلی از برهه ها به شدت زیر رگبار سخنان مخالفان بود؛ ولی قدمی از اعتقادات خود نسبت به اهداف انقلاب کنار ننشست و مردم در روز تشییع پیکر آن مرحوم، با حضور چشمگیر خود چنان استقبالی از آن مراسم کردند که چشم تمام جهان و مخالفان خیره شد».
هاشمی را لیبرال می دانم
نشاط بار دیگر به فضای دانشجویی بازگشته است؛ صادق زیباکلام در جمع پرشور دانشجویان، بزرگ ترین دستاورد هاشمی رفسنجانی را نهادینه کردن جریان اعتدال می خواند. او دومین سخنرانی است که در جمع چند صدنفره دانشجویان علامه طباطبایی سخن می گوید. زیباکلام معتقد است: «هاشمی با اندک زیادی تسامح، لیبرال بود؛
.نه به این معنا که تعلق به مشرب جان استوارت میل داشت یا به مکتب نئولیبرال ها، یقینا او با این مکاتب آشنایی نداشت؛ اما وقتی تجربه شخصی با چنین کسانی داشته باشیم و آنان را از نزدیک ببینیم و با آنان سخن بگویم، می بینید که من چندان بیراه نمی گویم».
او به کابینه اول هاشمی رفسنجانی اشاره می کند: «در آن کابینه هم مصطفی معین، حسین کمالی، محمد خاتمی و عبدالله نوری هست و هم مصطفی میرسلیم، علی اکبر ولایتی و این نشان می دهد هاشمی اصولگرا نیست». زیباکلام با اشاره به ویژگی هاشمی رفسنجانی در زمینه ارتباطش با لیبرالیسم، می گوید: «آقای هاشمی متکلم وحده نبود و این از ویژگی انسان های لیبرال است.
هاشمی رفسنجانی یقینا با مکاتب لیبرالیسم آشنایی نداشت. اما رفتار وی نشان می داد همان ویژگی های یک انسان لیبرال را داراست». او با نقل خاطره ای از دبیرکل حزب اسلامی کار درباره هاشمی رفسنجانی، ادامه می دهد: «حسین کمالی که جزء وزرای آیت الله بود، نقل می کرد یک شب در هیئت دولت درباره یک بحث اقتصادی ساعت ها بحث کردیم و اواخر بحث مشخص شد آقای هاشمی از بحث خسته شده و در نهایت تصمیم گرفتند این موضوع را به رای بگذاریم و قبل از رای گیری هم گفتند اگر کسی واقعا با این طرح مخالف است، اصراری نیست در دولت بمانند؛ اما باوجود اینکه چنین گفت، من و دکتر معین رای مخالف دادیم». زیباکلام روایت می کند: «کمالی می گفت ما تصمیم گرفتیم از دولت خارج شویم و فردای آن روز به حضور آقای هاشمی رسیدیم و گفتیم با توجه به مخالفت شب گذشته مان با طرحی که در دولت به رای گذاشته شد، می خواهیم استعفا دهیم؛ اما پاسخ آقای هاشمی این بود که شما کار و زندگی ندارید؟!».
زیباکلام با مقایسه برخورد هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد با مخالفان خود می گوید: «اگر وزیری در دولت احمدی نژاد چنین حرفی می زد، چه برخوردی می شد؟ به همین دلیل است که من هاشمی را لیبرال می دانم. شما هیچ مسئولی را پیدا نمی کنید که بگوید من چیزی را به آقای هاشمی گفتم و مورد غضب وی قرار گرفتم و کنار گذاشته شدم».
زیباکلام با اشاره به اینکه هاشمی رفسنجانی اهل تساهل بود، ادامه می دهد: «فقط بعد از انقلاب و جنگ نبود که هاشمی را آدمی لیبرال می بینیم؛ بلکه در سال های پیش از انقلاب هم وقتی در تابستان ۵۴ سازمان مجاهدین اعلام کرد مارکسیست شده و کسانی که در سازمان با این مشی مخالف بوده اند را از میان برده است، اختلافاتی میان مبارزان مسلمان و مارکسیست به وجود آمد؛... اما هاشمی رفسنجانی به کمک آقای طالقانی و مهدوی کنی فتوایی گرفتند که فاصله با مارکسیست ها مشخص است؛ اما به هیچ وجه به دنبال مبارزه با آنان نیستیم و دشمن اصلی ما رژیم شاه است». زیباکلام با بیان اینکه هاشمی رفسنجانی از سال های ۶۵ و ۶۶ فهمیده بود جنگ نباید ادامه یابد، گفت: «هاشمی به جد دنبال عادی سازی ارتباط با آمریکا بود؛ اما در زمان امام نتوانست همان طور که جنگ را خواباند، آمریکاستیزی را هم بخواباند و با درگذشت امام، این موضوع در آن زمان به نتیجه نرسید».