آیت الله هاشمی از جمله مردان سیاستمدار کشور بود که دنیادیده بود چون قبل و بعد از انقلاب مسافرت های طولانی به آمریکا، اروپا، خاور دور و خاورمیانه رفته بود و وضعیت ها را دیده بودند و در جریان پیشرفت کشورها و موازین توسعه و موازین اداره بشر در قرن بیستم و بیست و یکم بودند و خوب می فهمیدند و در میدان تطبیق و عمل می دانستند که ما با تحجر و تسلل در برخی از مسائل حتما از اسلام یک کوچه بن بست تیره و تاری را نشان می دهیم که همه از اسلام فرار خواهند کرد و اتفاقا امام هم همین تعابیر را داشت که اسلام هیچگاه کوچه بن بست ندارد و اسلام بزرگراه است.
در دوره سازندگی تصور بر این بود که هرچه می شود کار آیت الله هاشمی رفسنجانی است که این هم خودش نگاه نادرستی بود. مثلا اگر به قوه قضائیه هم ایرادی بود از چشم آیت الله هاشمی رفسنجانی می دیدند. اگر در همه مسائل سیاست خارجی هم اتفاقاتی می افتاد همه را از دید آیت الله هاشمی رفسنجانی می دیدند درحالی که در کشور جایگاه های موثر دیگری هم بودند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی از مدیران قدرتمندی بودند که خیلی فراتر از نقش حقوقی شان در مجلس و ریاست جمهوری موثر بودند. مطمئنا آیت الله هاشمی رفسنجانی در دورانی که در مجلس بودند تاثیرگذاریشان در تغییر ریل قوه مجریه اگر نگویم بیش از ریئس جمهور و نخست وزیر بوده، کمتر نبوده. البته در قوه قضائیه همیشه کمی کمرنگ تر بوده به دلیل وضع خاص این قوه.
آقای هاشمی می فرمودند کشوری که چیزی ندارد توزیع کند عدالت یعنی توزیع عادلانه فقر. کشوری که تولید ناخالصش و درآمد سرانه اش در حداقل است چه چیز را می خواهد توزیع کند؟ چه عدالت توزیعی می خواهد داشته باشد؟
اوایل انقلاب که بسیار شعارهای چپ روانه بود و اصلا کسی دانشگاه غیردولتی را برنمی تافت، ایشان به درستی با یک محاسبه ریاضی بین رشد جمعیت، هرم سنی جمعیت و اینکه در افق 20 ساله بعد همه پشت در کنکور خواهند ماند و همه دانشگاه می خواهند درحالی که دانشگاه دولتی اصلا ظرفیت ندارد، ایستادند و دانشگاه آزاد را بنیان گذاشتند.
تعابیری که شما مثل عالیجناب سرخپوش، جمع زیادی از دوستان اصلاح طلب با این موضوع مخالف بودند. در مجمع روحانیون مبارز بارها بحث کردیم و با این نوع برخورد مخالف بودیم.
یکی از اشتباهات مجلس ششم تخریب وسیع آیت الله هاشمی بود. من خودم به عنوان یکی از نمایندگان مجلس ششم اختلاف نظری که با دوستان فراکسیون های اکثریت داشتیم یکی همین موضوع بود.
مرحوم آقای نوربخش می گفت بین مدیران و وزرا هم شایع بود که می گفتند هروقت می خواهید خدمت آیت الله هاشمی رفسنجانی گزارش دهید سعی کنید خالی بندی نکنید چون اصلا کسی نیست که بتوان به او آمار نادرست داد، اطلاعات غلط داد یا خالی بندی کرد.
بدون اغراق می گویم آیت الله هاشمی از صبح بعد از نماز در فکر ساختن ایران بود تا شب که بخوابد یعنی واقعا عاشق ساختن ایران بود. خیلی رنج می برد از این اتلاف وقت ها و مشاجرات بیهوده، از این نگاه های سطحی و کوچک. ایشان خیلی همت بلند داشتند. شما همت بلندشان را در دانشگاه آزاد ببینید.
در زمان ایشان متروی تهران را شروع کردند که خیلی ها می گفتند مردم نان ندارند بخورند و آقای هاشمی رفسنجانی می خواهد مترو بسازد اما ایشان به خوبی آینده ترافیک تهران را می دید. هرچه به ایشان سرزنش کردند که شما دارید از گلوی مردم نان می برید تا مترو بسازید ایشان فرمودند در آینده می فهمید که مترو چقدر لازم است.
در آن ماجرای مسافرتشان و ملاقاتی که با امیرعبدالله ولیعهد عربستان داشت، با یک تواضع و از خود گذشتگی و پشت پا زدن به منیت که او گفته بود ایشان باید به دیدن من بیاید ایشان گفته بودند که مصلحت کشور در این است که من باید با ایشان صحبت کنم و مسائل تشریفاتی را در نظر نگرفتند و در مقر آقا امیرعبدالله رفت. همین مسئله موجب شد که به شدت روابط ایران و عربستان بهبود پیدا کرد و مشکلات حل شد.
حادثه تلخی که ایشان برای ریاست جمهوری رد صلاحیت شد فکر می کنم در تاریخ ایران حتما یکی از آن نادر حوادثی است که آیندگان با همه تلخی از آن یاد خواهند کرد.
ایشان در ریاست مجلس خبرگان مطمئنا جلوه ای از ریاست را از خودشان به جای گذاشتند که من هشت سال شاهد بودم که قابل مقایسه با هیچکس نیست و اداره آن مجلس با آن ترکیب و فضا با نهایت تدبیری که داشتند، فوق العاده بود و نقشی که ایشان بعد از رحلت امام در تثبیت انقلاب و تقویت رهبری با نهایت اخلاص انجام دادند، حتما بی نظیر و در تاریخ ایران ماندگار است.
جناب آقای انصاری! خاطرات آقای هاشمی مکررا نقل قول هایی نسبت به اینکه حاج احمدآقا و سایر چهره ها به ایشان گزارشاتی در مورد زندان ها و بد رفتاری هایی که با متهمین می شده، می دادند. از یک طرف اختلافات سپاه و دادستانی تهران که آقای لاجوردی بودند و از طرف دیگر شکایت هایی که از هر دو می شد و اتفاقاتی که در یک مقطع می افتد و شاید امروز هم یکی از محورهای مهم تخریب و تضعیفی که علیه نظام می شود مسائلی است که در آن مقطع تاریخی اتفاق افتاده بود. نام شما هم مکررا ذکر شده که جلساتی با آیت الله هاشمی رفسنجانی در مورد زندان ها داشتید و رسیدگی هایی از طرف شما نسبت به این گزارشات انجام شده که درنهایت به تشکیل سازمان زندان های جمهوری اسلامی منجر می شود و ریاست دو سال نخست این سازمان ها هم برعهده شما بوده است. درواقع می خواستم راجع به این مقطع توضیح بفرمایید که فضا به چه شکل بود و ایشان چه حساسیتی داشتند و آیا پیگیری هایی که ایشان انجام دادند منجر به تغییراتی در مجموعه زندان ها شد یا خیر؟
اواخر مجلس اول فکر می کنم یک سال آخر مجلس بود که گزارشاتی از سوء رفتار برخی از بازجوها و مامورین در داخل زندان ها با متهمین، خدمت امام و مسئولین نظام رسیده بود. در آن فضای ترورهای منافقین ممکن بود یک عده هم بدون تحقیق بازداشت شده باشند یا در رده های مختلف بین کسانی که احیانا اقدامات تروریستی داشتند یا افراد عادی تشکل ها در زندان ها بودند و فضای مقابل اینها بچه های حزب اللهی بودند که نیروهایشان شهید شده بود و جریان انقلاب و جبهه های جنگ را از جانب آنها آسیب دیده می دیدند لذا به طور طبیعی یک تند رفتاری هایی در داخل زندان به تدریج شکل گرفت که خارج از ضوابط قانونی و توصیه های حضرت امام راجع به رعایت حال زندانیان بود. من بعد از پایان مجلس اول از سوی آیت الله اردبیلی برای بررسی وضع زندان ها و ارائه گزارشی از آنچه می گذشت، دعوت شدم که فرصت شش ماهه ای را به طور شبانه روزی صرف کردم و گزارشاتی دقیقی که خودم از نزدیک کلیه زندان ها و زندانی ها را در سطوح مختلف بررسی کردم، یک گزارش جامعی را برای مسئولین مختلف کشور تهیه کردم. از جمله گزارشی را خدمت حضرت امام و شورای عالی قضایی دادیم. یادم است وقتی که گزارش رفتارهای درون زندان و برخی از زندانیان را خدمت آیت الله هاشمی رفسنجانی دادم ایشان از اواسط گزارش دیگر نتوانستند تحمل کنند و به گریه افتادند. چون خود ایشان سالیان سال در زندان بودند و می دانستند زندان و انفرادی یعنی چی و بازجویی های سخت به چه معناست.
این اتفاق مربوط به سال 63 است؟
فکر می کنم 64 بوده البته دقیق تاریخش یادم نیست. چون من همان اواخر بهار سال 63 این مسوولیت را برعهده گرفتم و 5، 6 ماهی هم طول کشید که گزارشات را تهیه کنم. دقیق نمی دانم ولی به هر صورت خدمت ایشان گزارشات را دادم. خدمت مقام معظم رهبری بعدا گزارش را دادیم و به توصیه مجموعه آقایان و مرحوم آیت الله اردبیلی خدمت حضرت امام هم یک گزارش فشرده ای از آنچه که دیده بودم، ارائه کردم. همه مسئولین از آنچه که می گذشت، خیلی متاثر و متاسف شدند. حضرت امام تاکید زیادی به من فرمودند که بروید این کار را درست و اصلاح کنید. البته من بعدا به عنوان رئیس شورای سرپرستی زندان ها را عهده دار شدم که بتوانم به طور قانونی ورود کنم و اصلاحاتی را انجام دهم و به این جمع بندی رسیدیم که هر دستگاهی اعم از اطلاعاتی، امنیتی، نظامی و انتظامی که هر کدام برای خودشان زندان و بازداشتگاه داشتند و حساب و کتابی نبود باید جمع شود و یک سازمان مسئول مستقیم زندان و بازداشتگاه ها شود که از سوی قوه قضائیه بر این سازمان هم نظارت دقیق اعمال شود. لذا پیش نویس قانون تاسیس و تشکیل سازمان زندانها را نوشتم و خدمت آیت الله هاشمی رفسنجانی عرض کردم که برای سامان دادن امور باید این کار انجام شود. ایشان وعده همکاری و کمک جدی دادند و فرمودند که شما گزارشی به نمایندگان مجلس هم به طور غیررسمی در جلسه غیرعلنی و غیررسمی بدهید تا نمایندگان هم آماده شوند. من در یک جلسه غیررسمی مجلس گزارش تلطیف شده ای از آنچه دیده بودم را ارائه کردم که نمایندگان هم خیلی متاثر شدند و همه قول داند که به رفع مشکلات کمک کنند. وقتی قانون طرح تاسیس سازمان زندان ها را به مجلس بردیم، بدون هیچگونه مخالفتی با همکاری جدی مجلس، سازمان تشکیل شد و بعد از تشکیل سازمان هرازچندگاهی خدمت بزرگان نظام از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی می رسیدیم و گزارشاتی می دادیم و حقیقتا هم حمایت ها و تقویت ها و تشویق هایی که برای اصلاح امور زندان ها داشتند و هم راهگشایی هایی که انجام دادند منجر به یک تحول جدی شد.
*به لحاظ جرائم امنیتی و سیاسی؟
برای کل زندانیان.
بزهکاران چطور؟
نه آنها که بحث خودشان را داشتند. ما بیشتر به زندان های گروهکی متمرکز بودیم که از لحاظ امنیتی و سیاسی سامان دهیم. قرار بود که هیچ دستگاهی نه وزارت اطلاعات، نه اطلاعات سپاه، نه سایر دستگاه ها هیچکس بازداشتگاه و زندان نداشته باشد و همه اینها زیر نظر سازمان زندان ها باشد و قوه قضائیه بر آنها نظارت کند. آنها هم اگر متهمین امنیتی و خاص خودشان را دارند با آئین نامه سازمان زندان ها در بازداشتگاه های زیر نظر سازمان نگهداری شوند و آنها صرفا احیانا بازجویی امنیتی یا اطلاعاتی اگر دارند، انجام دهند ولی به تدریج اوضاع تقریبا به وضع سابق برگشت و الان هم تقریبا شبیه همان وضع سابق است البته از حیث نحوه اداره.
*چون از بحث زندان ها فاصله نگرفته ایم، موضوعاتی در آن مقطع مطرح است؛ از جمله بحث سال 67 که البته آن موقع شما در مجلس شورای اسلامی تشریف داشتید و در سازمان زندان ها حضور نداشتید. آیت الله هاشمی در خاطراتشان درج کرده اند که چون آن موقع فرمانده جنگ بودند و همزمان با پذیرش قطعنامه و عملیات مرصاد بود، حضور جدی در تهران نداشتند و بیشتر در جبهه ها حضور داشتند ولی گزارشاتی واصل شد که درواقع یک هیات سه نفر از سوی حضرت امام برای تعیین تکلیف اعضای سازمان مجاهدین خلق تعیین شد. بعد از انجام این اقدام، قرار بود زندانیان چپ مثل مارکسیست و فدائیان هم به همین شکل عمل شود که موضوع از طرف حضرت امام به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع می شود و در آنجا مقرر می شود که انجام نشود و با آن زندانیان به صورت قانونی و با همان رویه ای که از قبل وجود داشته، برخورد کنند. شما در جریان این موضوعات سال 67 بودید یا دیگر ارتباطتان قطع شده بود؟
نه، اگر اشتباه نکنم بهمن یا اسفند سال 66 انتخابات بود و طبق قانون هم ما می بایستی از سمت قضایی که داشتیم، استعفا می کردیم تا بتوانیم در انتخابات شرکت کنیم. بحث اعدام های سال 67 در نیمه دوم سال 67 انجام شد.
این مقطع، مقطعی است که مجمع روحانیون مبارز در آستانه انتخابات مجلس سوم تشکیل می شود و پیام امام را شاهد هستیم و بحث اسلام آمریکایی و فضای خاصی که در جامعه شکل می گیرد. علتش هم تقریبا مشخص است یعنی بعد از خارج شدن جریان ملی- مذهبی ها و بنی صدر طبیعتا یک خط باقی مانده بود که خط امام یا حزب جمهوری اسلامی بود و جامعه نیازی به شرایط دوقطبی داشت. شما نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی در مدیریت این دوره که مجمع روحانیون مبارز شکل می گیرد و جریانی که در مجلس دوم اکثریت دارد به ناکامی نسبی می رسد و در مجلس سوم حضور ندارند را چطو ارزیابی می کنید. آیا در تشکیل مجمع روحانیون مبارز و انتخابات مجلس سوم ارتباط فعالی با آیت الله هاشمی رفسنجانی داشتید؟
در این مرحله آیت الله هاشمی رفسنجانی از اعضای روحانیت مبارز تهران بودند و می دانید که تنها تشکیلات رسمی که در تهران وجود داشت- در سازمان روحانیت- جامعه روحانیت مبارز تهران بود که از قبل از انقلاب شکل گرفته بود و در دوران انقلاب نقش موثری ایفا کرده بود. در آن زمان جناب آقای هاشمی عضو جامعه روحانیت مبارز بودند ولی آقای هاشمی در جامعه روحانیت مبارز همان موقع هم به لحاظ مبانی فکری و دیدگاهی، اختلاف نظر جدی با برخی اعضای خود جامعه روحانیت داشتند و در حزب هم همین طور بود. دیدگاه ها راجع به مدیریت، آزادی، مسائل بین الملل، منطقه ای، اداره کشور و موضوعاتی از این قبیل که عملا می توان گفت آیت الله هاشمی نه به طور کامل در جریان چپ جا می گرفتند و نه راست.
*اگر اجازه دهید قبل از اینکه وارد این مقطع شویم، به دلیل اینکه شما هم تحصیلات حوزوی داشتید و هم علاقه مند به موضوعات اقتصادی در مجلس اول بودید، اختلافی که در این دوره یعنی دهه اول انقلاب بین جریانی که مدیریت اجرایی کشور و مسئولیت را برگردن دارد از جهت قوانین و مسائل فقهی و شرعی و جریانی که ریشه در حوزه دارد و بخش عمده ای از آنان شورای نگهبان و جامعه مدرسین هستند و دیدگاه خاص فقهی که مبتنی بر اقتصاد بازار و به نوعی قرائت خودشان اصرار بر احکام اولیه است، پیش می آید. در این فاصله که در شورای اقتصاد بودید و این دو نگاه فقهی و مدیریتی بین مجلس و شورای نگهبان وجود دارد و به نوعی شکاف و چالش تبدیل شده و بعدها در اواخر این دوره که مجمع تشخیص مصلحت نظام تاسیس می شود به صحن این مجمع کشیده می شود، دیدگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی را از لحاظ فکری و مبانی فقهی نسبت به این نوع موضوعات و اداره مسائل کشور با دیدگاه مخالف و نوع حمایتی که حضرت امام از حوزه مجلس شورای اسلامی و دیدگاه هاشمی رفسنجانی داشتند را چگونه ارزیابی می کنید؟
به این نکات باید از دو زاویه پرداخت؛ یکی بحث مقطعی است یعنی ویژگی های مقطع خاص دهه اول انقلاب و به خصوص سال های نخستین آن که ما انقلاب کرده بودیم و اقتصاد کشور سامان یافته نبود لذا اداره کشور اقتضا می کرد که به نوعی مدیریت دولتی اعمال شود و اگر این اعمال نمی شد، واقعا کشور دچار قحطی می شد. یک عده در این میان فشار وارد می کردند که اندیشه ها، مارکسیستی است و کوپنیسم یعنی کمونیسم و دولت و آیت الله هاشمی رفسنجانی و جریان اداره کننده کشور را به گرایشات مارکسیستی و کمونیسیتی متهم می کردند. آیت الله هاشمی باید به عنوان یک فرد موثر و یکی از سران قوا، کشور و مجلس را باید اداره می کردند. تقابلی بین جریانی که صرفا به انتزاعی با احکام اولیه و فقه سنتی بحث مالکیت را مطرح می کردند و دیگر کار به این مسئله ثانویه نداشتند، پیش آمد. زاویه دوم هم اصل قضیه بود که یک عده اصلا با نوآوری فقهی مخالف بودند. مثلا در حوزه فرهنگ که امام فتوای حلیت موسیقی را مشروط دادند یا حلال بودن شطرنج را بدون برد و باخت غوغایی برپا شد و یک بن بست در امر قانونگذاری آرام آرام پیش آمده بود که منجر به سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در محضر امام شد که بعد از آن مکاتباتی هم صورت گرفت. حضرت امام سعی کردند این مسئله را از طریق شورای نگهبان با توصیه هایی که کردند، حل کنند اما حل نشد. بعد به مجلس شورای اسلامی واگذار کردند و فرمودند که اگر دوسوم نمایندگان چیزی را به عنوان مصلحت ضرورت تشخیص دادند دیگر شورای نگهبان رد نکند که این هم یک مدت پیش رفت اما باز مشکل حل نشد که نهایتا به تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام منجر شد. نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی در تمام این فرآیندی که عرض کردم و نهایتا به مجمع تشخیص مصلحت نظام منجر شد و تصویب قوانینی مثل قانون کار و موضوعات مختلف در مورد اراضی یا بازرگانی خارجی و داخلی، بحث بانک ها و بیمه ها و موارد مختلفی که داشتیم، رایزینی های مرتب آیت الله هاشمی رفسنجانی را در پی داشت. ایشان هم یک فقیه بود با مبانی فقه و زبان حوزه آشنا بود از طرفی مقتضیات اداره امور کشور را می دانستند، لذا نقش ایشان بسیار تعیین کننده بود هم در تعدیل دیدگاه های تند راست سنتی و هم در تعدیل دیدگاه های چپ بعضی از جریانات چپ افراطی. در نهایت انتقال مطالب خدمت حضرت امام و ارائه پیشنهاداتی که منجر به گره گشایی در امر قانونگذاری منجر شد و درواقع شکست بن بست که در این موضوع مطالب زیادی هست. اگر صحیفه امام را نگاه کنید نامه های متعددی که ایشان نوشتند و امام پاسخ دادند، منشور برادری، منشور روحانیت و نامه های امام خطاب به آقای قدیری و دیگران و حتی صحبتی که آیت الله خامنه ای داشتند و پاسخی که حضرت امام در قالب نامه به ایشان نوشتند، در رابطه با موضوع اختیارات ولایت و حکومت، مجموعه ای از حوادث نظری و عملی و ساختاری بود که آیت الله هاشمی رفسنجانی نقش محوری در ساماندهی و بهبود و خروج از بن بست را در این مقطع ایفا کردند.
*به دلیل اینکه در آن مقطع هم درگیر بودید، عمق دیدگاه فقهی آیت الله هاشمی را چگونه ارزیابی می کنید. چون به جهت اینکه رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که اگر استحضار دارید چندی در مصاحبه ای به مبانی فقه آیت الله هاشمی رفسنجانی تعریضی داشتند. با توجه به اینکه ایشان بیش از 10 سال شاگرد درس خارج فقه امام بودند و در این حوزه هم فعالیت داشتند، چه میزان این دیدگاه ایشان را ناشی از اقتضای کار اجرایی و امور روز و ریاست کشور می دانید و چه مقدار قوت و قنای بحث فقهی و اصولی ایشان؟
آیت الله هاشمی رفسنجانی به دلیل هوش و حافظه بسیار بالاتر از سطح متوسط و بالایی که داشتند، هم زمانی که در قم بودند خوب درس را خوانده بودند و خوب فهمیده بودند. فهم درس، فهم مبانی خیلی خیلی برای یک مجتهد، محقق و پژوهشگر علوم انسانی مهم است. ممکن است کسی 50 سال در حوزه باشد اما تسلط بر مبانی اجتهاد پیدا نکند. از دید من، آیت الله هاشمی رفسنجانی به مبانی فقه و اصول و یک مقدار فراتر اگر فقه را در معنای وسیع ترش از اصطلاحش خارج شویم و به معنای فهم دین و قرآن درنظر بگیریم، حقیقتا یک مجتهد مسلم بودند. شما برداشت هایی که از ایشان از قرآن کردند، تفسیر قرآن، تفسیر موضوعی قرآن، تفسیر راهنما در دورانی که در زندان بودند، خطبه هایی که می خواندند با اینکه برای عامه مردم بود اما استنتاجات و برداشت های درستی که از روح دین و قرآن و عمق فقه می کردند، نوآوری های بزرگی است. آیت الله هاشمی رفسنجانی مثل استادشان حضرت امام، نگاه نویی به فقه داشتند. یعنی مسئولیت دیگری را برای فقه و فقاهت قائل بودند که آن اداره جامعه بود. برهمین اساس در آن نامه خودشان ده ها مسائل را مثال می زنند. مثل مسئله محیط زیست که اصلا موضوعی به نام محیط زیست در گذشته مطرح نبوده آیت الله هاشمی رفسنجانی که جای خود حضرت امام حتی از ناحیه برخی از آقایان مورد انتقاد شدید قرار گرفته بودند که این ها نوعی انحراف از فقه است. من یادم است که ایشان بارها در مجمع تشخیص می فرمودند که فکری برای ماه رمضان و عید فطر باید بکنیم. مگر می شود اسلامی که یک روز را عید فطر قرار داده «الذی جعلت للمسلمین عیدا» برای کل مسلمین عید است ما صرفا در یک نظراتی که بعضا سه قول یا دو قول برای عید فطر یا اول ماه رمضان پیدا کنیم، متمرکز شویم. لذا ایشان دنبال راهکاری بودند که مجموعه مراجع و فقها یک شورا و تشکیلاتی درست کنند چون تشکیلات بالاخره براساس علم نجوم و هرچه هست یک نظر را راجع به اول ماه و آخر ماه بدهند. موضوعات زیادی داشتند؛ در حوزه مراودات بین الملل، خیلی از مصوبات مجلس مثل معاضدت قضایی، استقلال مجرمین، معاملات با خارجی ها، معاملات بانکی فایناس و امثال اینها همواره مورد اشکال و ایراد شورای محترم نگهبان به عنوان مخالفت با شرع قرار می گرفت. از این دست موضوعات که ما داشتیم خیلی خیلی زیاد است. آیت الله هاشمی رفسنجانی دید فقهی شان ضمن اینکه متکی بر فقه جواهری بود مثل حضرت امام، اما معتقدند بود که ما با همین احکام اولیه قادر هستیم جواب بسیاری از مسائل را بدهیم و احتیاجی به رجوع به احکام ثانویه نیست. اتفاقا در مجمع تشخیص بارها و بارها این بحث مطرح بود و من هم چون 15 سال در خدمت ایشان در مجمع تشخیص بودم، در این بحث جدی چند بار اختلاف شد. یکی، دو بار بین آیت الله یزدی و آیت الله هاشمی به مشاجره جدی هم کشیده شد. آیت الله یزدی در آنجا می فرمودند که ما شورای نگهبانیم و شورای نگهبان وقتی چیزی را خلاف شرع مطرح می کند شما حق ندارید در مجمع بحث کنید که خلاف شرع هست یا نیست و فقط براساس مصلحت می توانید حکم مصلحتی را بگویید. البته به لحاظ حقوقی حرف درستی بود اما آیت الله هاشمی رفسنجانی می فرمودند که ما نمی توانیم اینجا جلوی بحث را بگیریم. ممکن است شورای نگهبان در تشخیص اینکه خلاف شرع است، اشتباه کرده باشد لذا اجازه دهید اصل بحث را در اینجا مطرح کنیم و در موقع رای دادن بحث حقوقی است. فرق می کند بین اینکه ما چیزی را خلاف بیّن شرع بدانیم و بخواهیم مصلحتا خلاف شرع بیّن را دور بزنیم و حکم ثانویه بدهیم یا اساس یک چیزی را اصلا خلاف شرع نداریم که در بسیاری از موارد هم اینطور بود. یعنی در خود شورای نگهبان هم اکثریت گفته بودند خلاف شرع، منطبق با موازین شرعی نیست و نه اینکه به اتفاق آرا. منظور اینکه اختلاف نظر در خود شورای نگهبان هم بود. آیت الله هاشمی رفسنجانی در این حوزه، نگاهشان نوآورانه در فقه بود. فقهی که منطبق با نیاز جامعه باشد و برای اداره جامعه بشری باشد. علت این مسئله نخست اینکه فردی باهوش و باسوادی بودند که مبانی در دستشان بود ولی از طرف هم دنیادیده بود. آیت الله هاشمی از جمله مردان سیاستمدار کشور بود که دنیادیده بود چون قبل و بعد از انقلاب مسافرت های طولانی به آمریکا، اروپا، خاور دور و خاورمیانه رفته بود و وضعیت ها را دیده بودند و در جریان پیشرفت کشورها و موازین توسعه و موازین اداره بشر در قرن بیستم و بیست و یکم بودند و خوب می فهمیدند و در میدان تطبیق و عمل می دانستند که ما با تحجر و تسلل در برخی از مسائل حتما از اسلام یک کوچه بن بست تیره و تاری را نشان می دهیم که همه از اسلام فرار خواهند کرد و اتفاقا امام هم همین تعابیر را داشت که اسلام هیچگاه کوچه بن بست ندارد و اسلام بزرگراه است. برخی تعبیر خوبی درمورد آقای هاشمی نداشتند و به اینکه ایشان اندیشه های مارکسیستی و کمونیستی دارند، متهمشان می کردند.
*در صحبت های قبل اشاره داشتید به فضای مجلس سوم و برخی تندروی هایی که نسبت به دولت آقای هاشمی وجود داشت. چند سال بعد با تشکیل دولت اصلاحات، به نوعی همین فضا در مطبوعات اصلاح طلب و مجلس ششم تا حدی تکرار می شود، اگر بشود نامش را بی مهری جناح چپ نسبت به آیت الله هاشمی گذاشت که حالا در مجلس سوم از زاویه سوسیالیستی اعمال شد و در مجلس ششم از زاویه لیبرالیستی. یعنی در مجلس ششم آقای هاشمی متهم شد به محافظه کاری و مقابله با سیاست های آزادیخواهی و در مجلس سوم متهم شد به دیدگاه های باز و لیبرال. با توجه به اینکه شما در هر دو مقطع حضور داشتید و عضو ارشد روحانیون مبارز بودید، نحوه تعامل جریان چپ و اصلاحات بعد از حضرت امام و آیت الله هاشمی را چگونه ارزیابی می کنید؟
مقتضاهای خاص هر زمان گاهی دگرگونی هایی را در دیدگاه یا برخودی ایجاد می کند. آیت الله هاشمی رفسنجانی هم به عنوان یک مدیر و انسان از این موضوع مستثنا نیستند و وقتی که از آیت الله هاشمی رفسنجانی صحبت می کنیم، صحبت از یک امام معصوم نمی کنیم. صحبت از یک مرد بسیار باهوش، باذکاوت، انقلابی، متدین، دلسوز، مدیر و توانا می کنیم. آیت الله هاشمی رفسنجانی زمانی به عنوان رئیس جمهور زمام امور کشور را دست گرفته بود که مردم هشت سال درگیر جنگ بودند. یک جنگ فرسایشی هشت ساله را پشت سر گذاشته بودند، اقتصاد کشور ویران شده بود. آیت الله هاشمی رفسنجانی نگاهشان این بود که بعد از جنگ باید یک فضایی از نشاط، آرامش و سازندگی را ایجاد کند. اصل تفکر درست بود. من شخصا در این موضوع یک اختلاف سلیقه روی تاکتیک مدیریت آیت الله هاشمی رفسنجانی داشتم. وقتی که ایشان انتخاب شده بودند و قرار بود مراسم تحلیف در مجلس انجام شد. در داخل جو بسیار گسترده ای شکل گرفته بود که آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور می شود و از فردا دیگر همه کمبودها برطرف می شود، همه جا گل می شود، آباد و ساخته می شود. من که در مجلس بودم به عنوان عضو کمیسیون برنامه و بودجه و کمیسیون های مالی کشور، ظرفیت و توان کشور را می دانستم، احساس می کردم که این یک پوست خربزه زیر پای دولت و آقای هاشمی است که فراتر از توان دولت انتظار ایجاد کردن معلوم بود که بعد از یک مدت، پس می زند و مردم مایوس می شوند. اتفاقا رسانه های خارجی هم به شدت به این موضوع دامن می زدند. من یادم است که آن موقع بی بی سی و دیگران هم تصویری شاید اغراق آمیز از مشکلات ارائه می کردند و از این طرف هم یک تصویری اغراق آمیز از توان آقای هاشمی و کاری که خواهد کرد. من یادم است با آقای موسوی لاری که ایشان هم نماینده مجلس بودند خدمت آیت الله هاشمی رفتیم که هنوز در مجلس در دفتر کارشان بودند (البته شاید هم در ریاست جمهوری و درست یادم نیست) به ایشان عرض کردیم که از دید ما این فضا، فضای مطلوبی نیست. شما فردا در مراسم تحلیف ضمن اینکه به مردم امید می دهید، به مردم بگویید که هشت سال ویرانی جنگ با چهار سال ساخته نمی شود و باید یک مقدار صبور باشید و ریاضت بکشید و کمربندها را محکم ببندید. به هر حال کشور را باید ساخت که نیازمند تحمل است. به رغم اینکه این صحبت ها را با ایشان کردیم ولی در نطق تحلیفشان طور دیگری صحبت کردند. اتفاقا آیت الله یزدی هم که رئیس قوه قضائیه بود در همین فاز در نطق قبل از تحلیف ایشان جمله ای گفتند که خیلی توقعات را بالا نبرید اما خودشان در جهت همان مسیر که این کارها را باید کرد و باید بکنیم، صحبت کردند. تعدادی از خطبه های نماز جمعه هم به همین سمت و سو رفت. لذا تلقی یک عده از دوستان این شد که این یک نوعی افراط یا تجمل گرایی است. یکی، دو تعبیر هم از زبان ایشان در نماز جمعه (مانور تجمل) به کار بردند که مجموعه اینها موجب شد که عده ای احساس کنند ایشان از آن مواضع انقلابی عقب نشسته اند درحالی که اینجور نبود. ایشان فکر می کردند که باید فعلا به جای تمرکز بر امور سیاسی، به قول خودشان که فرمودند من به اندازه کافی سیاسی هستم، کابینه من یک کابینه کاری خواهد بود، بر تلاش و سرمایه گذاری تمرکز کنند که توام با نوعی نشاط و مصرف باشد تا بتواند جامعه را سرحال بیاورد.
فکر نمی کنید بیشتر از اینکه زاویه اقتصادی داشته باشد زاویه سیاسی و فرهنگی دارد؟ یعنی مثلا آن موقع همین جریان مخالف احیای حج بودند یا در جریان حمله آمریکا به خلیج فارس می خواستند که ما صدام را در مقابل آمریکا همراهی کنیم و سیاست های تعدیل اقتصادی را به شدت محکوم می کردند.
تعدیل اقتصادی که عرض کردم، همین بود. البته این یک برداشتی بود از مدیریت اقتصادی آیت الله هاشمی رفسنجانی که بعضا این را درست نمی دانستند. مثلا یکی از موضوعاتی که خیلی ها روی آن ایراد داشتند ولی من موافق بودم، بحث استفاده از تسهیلات خارجی و استقراض خارجی در قالب های مختلف بود. آیت الله هاشمی معتقد بودند که منابع داخلی ما که کفاف نمی دهد، دست روی دست هم بگذاریم، کشور را نسازیم که کار درستی نیست پس ما باید از خارج سرمایه جذب کنیم. آن موقع عده ای می گفتند که این کار کشور را مقروض می کند و ما وابسته می شویم. ایشان در پایان دوره چون 40 میلیارد دلار بدهی خارجی برای کشور داشتند درحالی که من به وضوح می دیدم این کار اگر صورت نگیرد، هر زمانی که در کشور فراوانی و درآمدهای نفتی را داشتیم، دولتها اینها را خرج هزینه های جاری و مصرفی کرده اند. اما این مقطعی که کشور به خارج بدهکار شد ناشی از سرمایه گذاری در زیرساخت ها بود. یعنی توسعه راه آهن، بازسازی اسلکه ها، پالایشگاه ها، فولاد، سدسازی، سیلوسازی، توسعه کشاورزی، نیشکر و توسعه صنعت. و ما برای کارهای زیرساختی مقروض شده بودیم و بعدها که درامد نفتی پیدا کردیم، به جای اینکه برویم مواد ساخته شده مصرفی وارد کنیم، قرض ها را دادیم که خیلی کار خوبی شد. در مسائل سیاست خارجی یک عده هنوز نگاه تعاملی زیادی را قبول نداشتند. یک مقدار ایراد هم که به آیت الله هاشمی رفسنجانی می گرفتند این بود که ایشان بیش از حد بر اقتصاد و سازندگی تمرکز کرده اند و موضوع آزادی های مدنی کمرنگ شده است. البته بعضی برخوردها هم با برخی جریانات و برخی اشخاص بود. البته برخلاف اینکه گفته می شود سلب اختیارات زیاد شده آن موقع تصور بر این بود که هرچه می شود کار آیت الله هاشمی رفسنجانی است که این هم خودش نگاه نادرستی بود. مثلا اگر به قوه قضائیه هم ایرادی بود از چشم آیت الله هاشمی رفسنجانی می دیدند. اگر در همه مسائل سیاست خارجی هم اتفاقاتی می افتاد همه را از دید آیت الله هاشمی رفسنجانی می دیدند درحالی که در کشور جایگاه های موثر دیگری هم بودند.
اصلا بخشی از وزارت اطلاعات در اختیار دولت نبود.
بالاخره در کشور نیروهای مسلح داشتیم. دستگاه های دیگر هم داریم. یک واقعیاتی است که نمی شود همه اینها را به حساب دولت بگذاریم ولی شخصیت آیت الله هاشمی رفسنجانی و اثرگذاری ایشان که واقعا همیشه شخص اول و دوم بودند خودبخود می گفتند که آیت الله هاشمی نمی تواند بگوید من نمی توانم جلوی اینها را بگیرم و اصلاح کنم. البته تا حدودی هم درست می گفتند و آیت الله هاشمی واقعا مدیر قدرتمندی در کشور بودند. آیت الله هاشمی رفسنجانی از مدیران قدرتمندی بودند که خیلی فراتر از نقش حقوقی شان در مجلس و ریاست جمهوری موثر بودند. مطمئنا آیت الله هاشمی رفسنجانی در دورانی که در مجلس بودند تاثیرگذاریشان در تغییر ریل قوه مجریه اگر نگویم بیش از ریئس جمهور و نخست وزیر بوده، کمتر نبوده. البته در قوه قضائیه همیشه کمی کمرنگ تر بوده به دلیل وضع خاص این قوه. ابزار هم در اختیار آیت الله هاشمی خوب بود. خود ایشان روز شنبه قبل از رحلتشان یعنی ایشان یکشنبه رحلت فرمودند: من وقتی که رئیس جمهور بودم هیچ یک از مشکلات آقای روحانی را نداشتم و بعد توضیح دادند. فرمودند که من تازه از مجلس به دولت آمده بودم و مجلس همراهی جدی با من داشت جز چند نفری که گاهی انتقاد می کردند که آنها هم اتفاقا خوب بود! ایشان فرمودند که مجلس با من همراهی داشت و هیچ مشکلی هم با قوه قضائیه نداشتم. صداوسیما عملا در دست خودم بودم چون برادرم رئیس صداوسیما بود. سپاه و نیروهای مسلح به دلیل اینکه تا دیروز فرمانده شان در جنگ بودم، هیچ مشکلی با من نداشتند و با من همراهی می کردند و روابط من با رهبری برادرانه و 50 ساله بوده و اصلا ما همه کار را با هم پیش بردیم. اصلا در دولت، کارها را با مشورت و حمایت ایشان پیش می بردم. حتی لیست وزرا و امثالهم را هم با تفاهم هم تنظیم می کردم. درواقع از ناحیه نهاد رهبری و شخص مقام معظم رهبری هم نهایت پشتیبانی و همکاری را داشتم و کارها پیش می رفت. ایشان راجع به آقای روحانی گفتند که یا هیچ یک از اینها را ندارند یا عمده اش را ندارند و با مشکل مواجه هستند. آیت الله هاشمی رفسنجانی دیدگاهی داشت که حقانیت این دیدگاه امروز اثبات شد. ایشان معتقد بودند که ما باید برای رفع فقر و ایجاد عدالت، کشور را توسعه دهیم. با توسعه تولید و سرمایه گذاری و تولید ثروت، افزایش درآمد سرانه ملی، مردم برخوردار خواهند شد و از فقر نجات پیدا خواهند کرد. می فرمودند کشوری که چیزی ندارد توزیع کند عدالت یعنی توزیع عادلانه فقر. کشوری که تولید ناخالصش و درآمد سرانه اش در حداقل است چه چیز را می خواهد توزیع کند؟ چه عدالت توزیعی می خواهد داشته باشد؟ آیت الله هاشمی رفسنجانی چنین دیدگاهی داشتند اما متاسفانه این دیدگاه متوقف و تخریب شد و دیدگاه عدالت توزیعی جانشین آن شد. امروز می فهمیم که حق با آقای هاشمی رفسنجانی بود. اگر دیدگاه اقتصادی ایشان در توسعه کشور و تعامل با دنیا، جذب سرمایه ادامه می یافت، شاهد دستاوردهای بزرگی بودیم که متاسفانه تخریب و متوقف شد. بنابراین در این بخش می خواهم عرض کنم که آیت الله هاشمی رفسنجانی دیدگاه توسعه گرایانه مبتنی بر واقعیات میدانی و آینده نگری درست نسبت به جمعیت کشور و هرم سنی جمعیت داشتند. واقعا ایشان در این زمینه بسیار فردی آینده نگر و اندیشمند بود. اوایل انقلاب که بسیار شعارهای چپ روانه بود و اصلا کسی دانشگاه غیردولتی را برنمی تافت، ایشان به درستی با یک محاسبه ریاضی بین رشد جمعیت، هرم سنی جمعیت و اینکه در افق 20 ساله بعد همه پشت در کنکور خواهند ماند و همه دانشگاه می خواهند درحالی که دانشگاه دولتی اصلا ظرفیت ندارد، ایستادند و دانشگاه آزاد را بنیان گذاشتند. یک تاسیس بزرگ که نشان دهنده این است که آیت الله هاشمی رفسنجانی در حوزه های کلان ملی چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه فرهنگ و چه در حوزه سیاست داخلی و خارجی، پیش بینی ها و تدبیرهای درستی داشتند و متاسفانه در مقاطعی فهم نشد و در بستر تخریب ها سیاسی بعضا متوقف یا کند شد.
*یکی از این مقاطع دوره اول آقای خاتمی است که مقدمه آن با خطبه ای که آقای هاشمی در هفته قبل دوم خرداد خواندند، به نوعی افکار عمومی را برای تحول آماده کردند که صیانت از حقوق مردم هم انجام شد ولی بعد از تشکیل دولت اصلاحات شاهد هستیم جریانی که به نوعی چپ بود و از نظرفکری یک مقدار گرایشات لیبرالی پیدا کرده بود، آیت الله هاشمی به عنوان سمبل استبداد، اقتدارگرایی، محافظه گرایی و از نوع اتهاماتی که زده شد مثل عالیجناب سرخپوش و تخریبی که صورت گرفت بخصوص در استانه انتخابات مجلس ششم باعث شد که مهمترین قربانی اش هم همین جناح اصلاح طلب شود و وزنه تعادلی که کشور را حفظ می کرد، تضعیف شود. تحلیل شما از این دوره و نقش جریانات سیاسی و تعاملاتشان با آیت الله هاشمی رفسنجانی چیست؟
تخریب آیت الله هاشمی رفسنجانی از این ناحیه وسیع و دامنه دار و موثر بود. از این طرف هم متاسفانه برخی از افراد اصلاح طلب تندروی کردند یا غیرمنصفانه داوری کردند و درست صحبت و اندیشه ایشان را فهم نکردند. در واقع این بستر خاص وجود داشت و یک عده ای بر این بستر نسبی آمدند و در نهایت بی انصافی دست به تخریب زدند. واقعا هم یک خطای بزرگ تاریخی کردند. تعابیری که شما مثل عالیجناب سرخپوش ذکر کردید، جمع زیادی از دوستان اصلاح طلب با این موضوع مخالف بودند. در مجمع روحانیون مبارز بارها بحث کردیم و با این نوع برخورد مخالف بودیم. یک دلخوری سیاسی در این میان پدید آمده بود مثل ردصلاحیت اعضای مجمع روحانیون یا چپ های خط امامی که موجب شد برای افراد تندرو راه باز شود که در تخریب تلاش می کردند و درواقع نسبت به ایشان جفا کردند.
مجلس ششم اوج این تخریبها بود.
بله، به نظرم یکی از اشتباهات مجلس ششم تخریب وسیع آیت الله هاشمی بود. من خودم به عنوان یکی از نمایندگان مجلس ششم اختلاف نظری که با دوستان فراکسیون های اکثریت داشتیم یکی همین موضوع بود، البته موضوعات دیگری هم بود. به نظرم در مجلس ششم هم فضای مطبوعاتی بیرون نسبت به آیت الله هاشمی شد عادلانه و منطبق با واقعیات نبود. آیت الله هاشمی کسی نبود که درها را به روی گفتگو و تعامل ببندد. درواقع می توانستند بروند با ایشان صحبت و انتقاد کنند. می شود گفت یک برخورد تریبونی بیشتر صورت گرفت تا برخورد تعاملی.
*تحلیلی وجود دارد که مجمع روحانیون هم شاید به نوعی در جریان اصلاحات اقلیت بود و اکثریت با حزب مشارکت بود. ولی احساس می شد که با حذف وزنه ای مثل آیت الله هاشمی، جریان اصلاحات خلا ایشان را در آرایش سیاسی پر می کند ولی در دراز مدت حذف آیت الله هاشمی رفسنجانی به تحدید اصلاحات منجر شد.
احساسم این است که در آن مقطع برخی از دوستان ما که به میدان سیاست وارد شده بودند، بخصوص در مجلس، فاقد تجربه کافی بودند. یکسری آرمانگرایی های دانشجویی، دانشگاهی و محیط خاص در مجلس آمده بودند که فقط بحث قضیه آیت الله هاشمی نبود اما در کل باید بپذیریم که یک سلسله انتقادات به حقی وجود داشت که این انتقادات به حق را که نسبت به کلیت امور حتی بعضا به نهاد رهبری یا شورای نگهبان یا آیت الله هاشمی بودند، می توانستند در یک فضای بهتری عنوان کنند کما اینکه امروز می گویند و اذغان می کنند که آن تندروی درست نبود و همین تعامل و احترامی که بعدا اینها نسبت به آیت الله هاشمی اعمال کردند و همراهی هایی که شد، نشان داد که اگر از اول همین راه را رفته بودند هم آیت الله هاشمی تخریب نمی شد و نه این جریان تضعیف نمی شد.
*اگر بخواهیم وارد بخش دوم شویم با توجه به ارتباطات زیادی که با آقای هاشمی رفسنجانی داشتید، تحلیلتان از شخصیت ایشان چیست؟ شاید به نوعی بتوان گفت آیت الله هاشمی جمیع اضداد اخلاقی بودند. از یک طرف بسیار عاطفی بودند و از یک طرف بسیار عاقلانه تصمیم گیری می کردند. از یک طرف بسیار شجاع بودند ولی از طرف دیگر بسیار صلح جو بودند. صبر و متانت و امیدواری شان به آینده و نکات اینچنینی باعث شد که یک شخصیت پیچیده و منحصر به فردی از ایشان را شاهد باشیم. تحلیل شما از شخصیت آیت الله هاشمی رفسنجانی چیست؟
البته من این صفات را متضاد نمی دانم کمااینکه نسبت به امیرالمومنین علیه السلام که در اوج قله انسانیت قرار دارند، بعضا تعبیر به اضداد می کنند، من این تعبیر را خیلی تعبیر رسایی نمی دانم. من از این حیث خیلی شیفته آیت الله هاشمی رفسنجانی بودم. واقعا در روضه ها کمترین مصیبت که شروع می شد اشک شان جاری می شد. خودش اصلا نمی توانست روضه بخواند و دو کلمه که می گفت بغض می کرد و نمی توانست درست حرف بزند. فوق العاده هم آدم رئوفی بود. در همان قضیه زندان ها وقتی گزارش دادم ایشان شروع به گریستن کرد و فرمود که دیگر ادامه ندهید. اما همین فرد به عنوان فرمانده جنگ مردانه و مقاوم از هیچ چیز نهراسید یا این فردی که نسبت به فرزندانش فوق العاده عاطفی بود. آقای هاشمی در بین مسئولین معروف بود که بیش از حد به بچه ها و خانواده اش علاقه مند است. ولی همین فرد در سنین جوانی باوجود سه، چهار بچه قد و نیم قد و همسرش که بسیار هم احترام برایش قائل بود و علاقه مند بود برای انقلاب اسلامی مبارزه می کند و از این زندان به آن زندان و از این سلول به آن سلول می رود. در تابستان و زمستان برای ملاقات در گرما و سرما و برف و بوران باید پشت زندان قزل قلعه بیایند و ایشان را ببینند. از زندان که بیرون می آمد باز بیقرار دوباره برای ساماندهی انقلاب به خارج از کشور می رفت.
فرزندانش را در اوج نوجوانی به جبهه می فرستد.
بچه هایش را به جبهه می فرستد. خودش تا پای جان جلو می رود. بله همینطور که فرمودید وقتی که فکر کنیم ایشان جامعه اضداد است ولی وقتی که نگاه می کنیم می بینیم که انسان کاملی بود در مقیاس یک روحانی برجسته. در علوم دینی واقعا آدم مبنایی بود و مبانی دستش بود. نسبت به قرآن بسیار متعصب بود و به علوم قرآنی و فهم قرآن شائق بود. به فقه اسلامی، به ارزشهای دینی، نسبت به ائمه اطهار خیلی دلباخته بود. اصلا به قول معروف اعتقادات عوامانه ای ممکن بود تلقی شود. اینکه برود از آب فدک بنوشد که ما اگر بودیم حتما نمی نوشیدیم ولی آن اعتقاد که شفاست، می نوشد. آن خطبه های آرمانی که بسیار روشنگرانه بود و در نماز جمعه داشتند و روح دین را معرفی می کردند از یک طرف با حوزه و علما مرتبط بودند و از آن طرف با جوانان بسیار نرم و ملایم و همراه بودند. در حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی طرف احساس بیگانگی نمی کرد. نکته مهمی که من در ایشان دیدم، آیت الله هاشمی یک خصلت های منحصر به فرد را در اوج داشت. در حوزه مدیریت ایشان بسیار گوش می کردند. برخلاف برخی از علما که متکلم وحده هستند ایشان در جلسه ها به دقت گوش می کردند و من از حوصله و صبرشان متعجب می شدم. آیت الله هاشمی در مجلس معروف بود و می گفتند که ایشان از آن روسایی است که آرزوی ریاست جلسه را به دل نایب رئیس همیشه می گذارد چون اصلا هیچ وقت غایب نبود مگر اینکه جبهه و جنگی می رفتند. عین 4 ساعت قبل و بعد از ساعت تنفس در مجلس بود. در مجمع هم همینطور من که 15 سال خدمت ایشان بودم، بحث هایی در مجمع صورت می گرفت گاهی ممکن بود که ما فکر کنیم یک ربع برای این موضوع کافی است اما 4 ساعت به آن می پرداخت و هم افراد هر چه می خواستند و حرف داشتند، صحبت می کردند و ایشان با دقت گوش می کرد. گوش کردن برای راهبران یک جامعه نعمت بزرگی است. نکته دوم اینکه ایشان بسیار اهل مطالعه بود و مطالعه عمیق می کرد. مسائل دنیا را می شناخت و راجع به ملیت ها مطالعه کرده بود. راجع به تاریخ ایران مطالعه کرده بود. روی موضوعی که در مجلس یا مجمع بود، مطالعه می کرد. به نظر کارشناسی فوق العاده احترام می گذاشت. به مدیران احترام می گذاشت و مدیران در حضور ایشان احساس شخصیت می کردند. حرفشان را می شنوید و با آنها مشورت می کرد. نکته دیگری که ایشان داشت از ویژگی های برجسته شان است که قدرت فوق العاده ای در تجزیه، تحلیل و پردازش داده ها داشت. یعنی در یک جلسه 4 ساعته که همه داشتیم گوش می کردیم و متخصصین در حوزه های اقتصادی و بودجه و انرژی و محیط زیست و امثالهم گزارش می دادند و در مجمع بارها و بارها انجام می شد. با اینکه ما هم گوش می کردیم اما در جمع بندی می دیدیم که آیت الله هاشمی رفسنجانی در همان موقع که حرف ها را می شنیده در ذهن خودش این داده ها را کنار هم چیده و متناقضاتش را درآورده و اگر جایی آمار تناقض داشت را بیان می کرد و در نهایت سوالاتی مطرح می کرد که همه متعجب می شدند. شایع بود، خدا رحمت کند مرحوم آقای نوربخش می گفت بین مدیران و وزرا هم شایع بود که می گفتند هروقت می خواهید خدمت آیت الله هاشمی رفسنجانی گزارش دهید سعی کنید خالی بندی نکنید چون اصلا کسی نیست که بتوان به او آمار نادرست داد، اطلاعات غلط داد یا خالی بندی کرد. مچ طرف را در آن موضوعات می گرفت. ایشان آب، زمین، کارخانه و معدن را که می دیدید مثل کسی بود که به شوق و وجد آمده. در یک بازدیدی همین سه، چهار سال پیش ایشان را با این سن شان به مجموعه ای که در کویری آباد کرده بودند برای بازدید دعوت کرده بودند. ایشان با اینکه در صحرا برای بازدید رفته بودند با شوق از این طرف به آن طرف می دوید و می پرید. آبیاری ها را با دقت می دید و سوال می کرد و غرق در شعف شده بود که این بیابان خشک به یک باغستان آباد تبدیل شده بود. بدون اغراق می گویم آیت الله هاشمی از صبح بعد از نماز در فکر ساختن ایران بود تا شب که بخوابد یعنی واقعا عاشق ساختن ایران بود. خیلی رنج می برد از این اتلاف وقت ها و مشاجرات بیهوده، از این نگاه های سطحی و کوچک. ایشان خیلی همت بلند داشتند. شما همت بلندشان را در دانشگاه آزاد ببینید. در زمان ایشان متروی تهران را شروع کردند که خیلی ها می گفتند مردم نان ندارند بخورند و آقای هاشمی رفسنجانی می خواهد مترو بسازد اما ایشان به خوبی آینده ترافیک تهران را می دید. هرچه به ایشان سرزنش کردند که شما دارید از گلوی مردم نان می برید تا مترو بسازید ایشان فرمودند در آینده می فهمید که مترو چقدر لازم است. در آن ماجرای مسافرتشان و ملاقاتی که با امیرعبدالله ولیعهد عربستان داشت، با یک تواضع و از خود گذشتگی و پشت پا زدن به منیت که او گفته بود ایشان باید به دیدن من بیاید ایشان گفته بودند که مصلحت کشور در این است که من باید با ایشان صحبت کنم و مسائل تشریفاتی را در نظر نگرفتند و در مقر آقا امیرعبدالله رفت. همین مسئله موجب شد که به شدت روابط ایران و عربستان بهبود پیدا کرد و مشکلات حل شد. آیت الله هاشمی رفسنجانی ظرفیتی داشت که از ظرفیت ایشان می شد مسائل ایران و کشورهای منطقه را حل کرد اما متاسفانه قدرناشناسی شد. همچنان که به نظرم آقای خاتمی ظرفیت بزرگی برای حل مسائل ایران با اروپا دارند که امروز از کشور ممنوع الخروج هستند و این از طنزهای تلخ تاریخ کشور ماست که آیت الله هاشمی رفسنجانی و امثال آقای خاتمی که می توانند ابزار پیشبرد اهداف نظام به نفع ملت باشند امروز یا تحریم اند یا تخریب اند. آیت الله هاشمی رفسنجانی به لحاظ خصلتی یک انسان عاطفی بود ولی یک انسان مصمم و مومن هم بود. بسیار امیدوار بود. اواخر ترور منافقین در مجلس خدمتشان رفتیم و گفتیم شما آنقدر خوش بین هستید که ما می ترسیم اگر یک روزی خدای ناکرده نظام ساقط شود شما را هم دستگیر کرده اند و در سرازیری زندان اوین هستید از شما بپرسند که کجا دارید می روید می گویید که به پیک نیک و گردش و تفریح می رویم! ایشان خندید و فرمودند که بله من خیلی خوش بین و امیدوار هستم. ولی این اواخر یک مقدار درجنبه امیدواری ایشان تردید ایجاد شده بود البته نه امید به خدا ولی در مورد وضع کشور. این اواخر حسابی هم راجع به وضعیت ما نسبت به جهان بخصوص بحث عقب ماندگی بسیار احساس خطر می کردند. لذا می توانم بگویم اگر همه ارزشهای انقلاب را آدم در یک قاب بخواهد ببیند به نظرم در قاب چهره و شخصیت آیت الله هاشمی رفسنجانی می توان دید. معتقدم آیت الله هاشمی رفسنجانی زندگی بسیار پاکیزه ای داشتند. زندگی پاکیزه ای که از یک خانواده اصیل شروع شد، در حوزه علمیه در محضر امام رشد پیدا کرد، در انقلاب اسلامی بارور شد، بعد از پیروزی انقلاب در خدمت ملت و تاریخ قرار گرفت و امروز نقطه ای در کشور نیست به خصوص نقاط پایه ای و ریشه ای در حوزه های مختلف که آیت الله هاشمی رفسنجانی یا در آنجا بنیانگذار نباشد یا موثر واقعی نباشد، در توسعه، بازسازی، جنگ، دفاع از فلسطین و نوشتن کتاب فلسطین خیلی از شعاردهندگان و مدعیانی که بعدا به میدان انقلابیگری آمدند، حتما و حتما اگر منصفانه بخواهند کار کنند باید مکتب انقلابی آقای هاشمی را مطالعه کنند و از آن درس بگیرند. ببینید ایشان کی کتاب سرگذشت فلسطین را ترجمه کرد و تحول ایجاد کرد؟ ببیند ایشان کی خطبه های عدالت اجتماعی را مطرح کرد؟ و آخرین کلام اینکه ایشان به همان مقتضای شجره طیبه در همان زمان میوه های خاص خودش را به انقلاب ارزانی کرد و اتفاقا از این حیث ما بیشتر به شناخت ایشان و امثال ایشان بخصوص استاد ایشان حضرت امام نیاز داریم. آیت الله هاشمی رفسنجانی به هر حال شجره طیبه ای بود که امروز هم ما از میوه تجربه وجود ایشان، کتابها و سخنرانی های ایشان می توانیم استفاده کنیم. به نظرم خوب است و چه اشکالی دارد که صداوسیما و هنرمندان ما یک فیلم فاخر نسبت به زندگی ایشان بسازند و معرفی کنند؟ حالا که ایشان در بین نیست و طبعا بحث قدرتی هم در میان نیست. کسانی که یک روز همه همت شان تخریب ایشان بود، حداقل برای آمرزش خودشان هم که شده کمی جبران این تخریب ها را بکنند. طبیعی است که مردان بزرگ مشکلات بزرگی هم داشته اند و زخم های بزرگی هم چشیده اند. آیت الله هاشمی رفسنجانی از دید من اگر نگویم مظلوم ترین چهره انقلاب تا این تاریخ بوده اند، قطعا یکی از مظلوم ترین ها هستند و ظلمی که به ایشان شد قابل مقایسه به ظلمی که به شهید بهشتی شد، نیست. من آن موقع شاهد بودیم و می دیدم که چه ظلم ها و اتهاماتی به شهید بهشتی وارد می شود. ولی شاید یک هزارم آنچه در حق آیت الله هاشمی رفت، نشد. چون آن مقطع کوتاه بود. آنهم بیشتر منافقین بودند. حالا گاهی هم برخی افراد خودی در حقیقت تحت تاثیر تبلیغات مسموم علیه شهید بهشتی موضع می گرفتند ولی نسبت به آیت الله هاشمی رفسنجانی بی انصافی و هتک حرمت بسیار زیاد شد. در شعارها از پول و ابزار بیت المال. حادثه تلخی که ایشان برای ریاست جمهوری رد صلاحیت شد فکر می کنم در تاریخ ایران حتما یکی از آن نادر حوادثی است که آیندگان با همه تلخی از آن یاد خواهند کرد. مگر می شود یک چنین شخصیتی در فضایی قرار بگیرد که اینگونه با او برخورد شده باشد؟! من شاهد برخی بی مهری ها در جماران حتی پشت درب منزل ایشان بودم که عده ای آمدند یا مسائل دیگری که حالا خیلی ذائقه شما را تلخ نمی کنم.. خلا وجودی آیت الله هاشمی رفسنجانی امروز بیش از گذشته حس می شود. ما در همه عرصه ها احساس می کنیم اگر ایشان امروز بودند، وضع ما بهتر بود. ایشان در مجلس قطعا مصداق ریاستی از خودشان به جای گذاشتند که دیگران علاقه مندند علی رغم زحمتی که می شدند به آن برسند. ایشان در ریاست مجلس خبرگان مطمئنا جلوه ای از ریاست را از خودشان به جای گذاشتند که من هشت سال شاهد بودم که قابل مقایسه با هیچکس نیست و اداره آن مجلس با آن ترکیب و فضا با نهایت تدبیری که داشتند، فوق العاده بود و نقشی که ایشان بعد از رحلت امام در تثبیت انقلاب و تقویت رهبری با نهایت اخلاص انجام دادند، حتما بی نظیر و در تاریخ ایران ماندگار است. و نهایتا نقشی که ایشان در مجمع تشخیص مصلحت نظام در طول 20 سال داشتند و من 15 سال آن را از نزدیک شاهد بودم. می توان گفت در یک کلام بسیاری از ریل گذاری های نرم افزاری و سخت افزاری توسعه کشور به وسیله آیت الله هاشمی رفسنجانی و از اندیشه بلند و همت والای ایشان بوده است.