مقالات
  • صفحه اصلی
  • مقالات
  • نوسازی و تحزب (مطالعۀ موردی: دولت هاشمی رفسنجانی) -- مقاله الهه کولایی و یوسف مزارعی

نوسازی و تحزب (مطالعۀ موردی: دولت هاشمی رفسنجانی) -- مقاله الهه کولایی و یوسف مزارعی

مقاله پژوهشی - فصلنامه سیاست، مجلة دانشکده حقوق و علوم سیاسی

  • چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۵
این نوشتار در پی آن است تا ریشه­های شکل­گیری یکی از پدیده­های سیاسی و اجتماعی، یعنی یک حزب سیاسی را در دوره­ای مشخص از تاریخ معاصر ایران واکاوی کند تا به‌واسطۀ آن بتوان از تحلیل­های سطحی و همیشه در دسترس که همواره نتایج ساده و اغلب گمراه­کننده در پی دارد، فراتر رود و امکان شناخت دقیق­تر آنها را فراهم آورد. چگونگی شکل­گیری حزب کارگزاران سازندگی و نقش برنامه­های نوسازی دولت هاشمی رفسنجانی در آن، پرسش اصلی این پژوهش است که برای تبیین آن از میان سه نظریۀ رایج، نظریۀ نوسازی مبنای نظری قرار گرفته و از روش تحقیق تحلیل داده­های ثانویه استفاده شده است. در نظریه­های جدید نوسازی به‌جای تمرکز بر الگوی نمونه، به ویژگی‌های تاریخی و خاص هر جامعه توجه می‌شود. یافته­های این پژوهش نشان می­دهد، میان نوسازی دولت هاشمی و شکل­گیری حزب کارگزاران ارتباطی استوار وجود دارد، زیرا نوسازی دولت هاشمی، دگرگونی­های شایان توجهی در شاخص­های توسعه در ایران ایجاد کرد که به احیای طبقۀ متوسط جدید و مبنای شکل­گیری حزب کارگزاران و پیروزی­های آن حزب در انتخابات بعدی منجر شد و حزب کارگزاران را به‌عنوان یک نیروی اصلی مدافع اصلاحات سیاسی و اقتصادی، آزادی‌های اجتماعی و مدارای فرهنگی وارد فضای سیاسی ایران کرد.

مقدمه

دولت هاشمی رفسنجانی در شرایط بعد از جنگ و به قصد ترمیم ویرانیهای ناشی از آن، با شعار سازندگی و بازسازی اقتصادی کشور به قدرت رسید و با آهنگ تندی تلاش برای نوسازی و اصلاحات را شروع کرد. جنگ خسارت عظیمی )هزار میلیارد دلار( به جامعة ایران وارد کرده بود)عظیمی، 1371: 56(. دولت هاشمی در عرصة اقتصادی تعدیل و آزادسازی اقتصادی، توسعة صنعتی، احیای ظرفیتهای معطلماندة اقتصادی کشور و جذب سرمایهگذاری خارجی و تلاش برای افزایش تولیدات صنعتی و اتخاذ سیاست جایگزینی واردات را دنبال کرد. در عرصة اجتماعی و فرهنگی، دولت با گسترش تأمین اجتماعی، بهبود وضعیت بهداشت، کنترل جمعیت، گسترش شهرنشینی، توسعة وسایل ارتباط جمعی و از همه مهمتر، گسترش آموزش و بهویژه آموزش عالی به بهبود وضعیت جامعه همت گمارد، در عرصة سیاست خارجی نیز دولت اقدام به تنشزدایی و تعدیل سیاست خارجی کرد. در پی این نوسازی و تغییرهای سالهای پایانی دولت هاشمی و در آستانة انتخابات مجلس پنجم، حزب کارگزاران سازندگی اعلام موجودیت کرد و در انتخابات مجلس پنجم به پیروزی شایان توجهی رسید. همین حزب کمتر از دو سال بعد در انتخابات ریاست جمهوری با حمایت از سید محمد خاتمی به موفقیت دیگری دست یافت و خود را بهعنوان اصلیترین حزب حامی نوسازی و اصلاحات اقتصادی و اجتماعی نوگرایانه مطرح کرد. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به این موضوع پرداخته میشود که چه ارتباطی بین اصلاحات، برنامة نوسازی دولت هاشمی و دگرگونیهای ناشی از آن و شکلگیری حزب کارگزاران وجود

دارد؟ آیا در اساس به دگرگونیهای دورة هاشمی میتوان عنوان نوسازی داد؟

نوسازی و نهادسازی

ضرورت وجود احزاب و گروههای سیاسی در عصر جدید انکارناپذیر است. احزاب یکی از ارکان چهارگانة دموکراسی و چرخدندة دموکراسی خوانده میشوند. آنها چنان نیروی مهمی در مسیر توسعه محسوب میشوند که الگوی توسعة هر کشور را تعیین میکنند )آپتر، 1965: 175(. بهسختی میتوان یک انتخابات را بدون حضور جدی احزاب دموکراتیک خواند. احزاب تنها کارویژة انتخاباتی ندارند. کی لاوسون با طرح مفهوم ارتباط نشان داد که احزاب بهمثابة پلی میان مردم و سیاستگذاران عمل میکند )لاوسون، 1986: 3(. او استدلال میکند اگرچه کارکرد مهم احزاب در انتخابات بروز مییابد، وظیفة اساسی احزاب برقراری ارتباط بین مردم و دولت است )همان، 18(، اما بر خلاف کشورهای توسعهیافته، در کشورهای کمتر توسعهیافته رابطة

دولت و احزاب بسیار پیچیده است و بهدلیل نهادینه نبودن دموکراسی و توسعة سیاسی جهتگیری دولتها اهمیتی حیاتی در فرازوفرود، نقش و حتی پیدایش احزاب سیاسی دارد.

در مورد ریشههای شکلگیری احزاب سیاسی نظریههای مختلفی وجود دارد. سه رویکرد
نظری مهم در این مورد عبارتاند از: 1. دیدگاه نهادی یا نهادهای دموکراتیک عامل شکلگیری احزاب که پیدایش احزاب را بیشتر براساس چگونگی و نوع کارکرد نهادهای مبتنی بر حق رأی عمومی یعنی پارلمانها و مجالس قانونگذاری توضیح میدهد. موریس دوورژه و ماکس وبر برجستهترین نظریهپردازان این نظریه هستند )دوورژه، 1352: 24(. 2. شکافهای اجتماعی عامل شکلگیری احزاب در این نظریه که هواداران بسیاری دارد، احزاب سیاسی ریشه در شکافهای اجتماعی در جامعه دارند، به این معنا که ابتدا شکافهای اساسی در جامعه ایجاد میشوند و سپس در فرایندی پیرامون این شکافها، احزاب شکل میگیرند. رکان و لیپست این نظریه را پرداختهاند، جامعهشناسی احزاب با آثار رکان، بهویژه کتاب معروف او)شهروند، انتخابات و احزاب سیاسی( وارد مهمترین مرحلة خود شده است )رکان، 1970(. 3. نوسازی عامل تشکیل احزاب دیدگاه توسعهگرایانه را متفکران نظریههای نوسازی مانند لوسین پای، الموند، پاول و هانتینگتون ارائه کردهاند. این متفکران احزاب را پاسخ به ضرورتی میدانند که در فرایند توسعة سیاسی بهوجود میآیند )نقیبزاده، 1378: 25(. از نظر لیپست و رکان ساختپذیری نظام حزبی، آخرین مرحله از توسعة سیاسی جوامع اروپایی و نقطة نهایی فردیت آنها بهشمار میآید )بدیع،1376: 151(. نظریة نوسازی و بهطور ویژه بحث هانتینگتون مبنای نظری این موضوع است. در نظریات جدید نوسازی بهجای تمرکز بر الگوی نمونه )ideal type( به ویژگیهای تاریخی و خاص هر جامعه توجه میشود )الوین سو،1990: 224(؛ یعنی شکلگیری حزب کارگزاران سازندگی در اواسط دهة 70 خورشیدی، با توجه به نظریة هانتینگتون که نوسازی گروههای جدیدی را به حرکت درآورده و نقش تازه به آنها میدهد )هانتینگتون،1370: 579(، محصول نوسازی سالهای دولت هاشمی است. براساس این نگرش احزاب تحقق پیدا نخواهند کرد، مگر آنکه اقدامهایی در جهت نوسازی انجام گیرد. فرایند نوسازی، جریانی پیچیده، تخصصی و همچنین نیازمند حضور عوامل متعددی است. از جمله اقتصاد مبتنی بر بازار، طبقات اقتصادی پیشتاز و پویا، رشد شتابدار ارتباطات و حملونقل، افزایش دامنة تحرک اجتماعی و جغرافیایی، گسترش آموزش و پرورش، رشد روند شهرنشینی، افزایش اعتماد عمومی و رشد روند دنیوی شدن )نوذری، 1381: 65(. لاپالومبارا و واینر در این زمینه معتقدند پیدایی احزاب مستلزم وجود دو شرط

یا دستکم یکی از دو شرط زیر است: نخست دگرگونی در دیدگاههای شهروندان، بهگونهای که به این دستاورد مهم دست یابند که باید از حق دخالت در اعمال قدرت برخوردار شوند. دوم آنکه برخی از گروههای نخبه یا نخبگان قدرتمند خواستار کسب یا حفظ قدرت از طریق

حمایت عمومی مردم باشند )نوذری، 1381: 65(. در ادامه نشان داده میشود که چگونه با دگرگونیهای ایجادشده در دورة مورد نظر،

نخبگان قدرتمند با همراهی مطالبة گستردة مشارکت سیاسی راه را برای شکلگیری یک حزب نوین هموار کردند. از نظر هانتینگتون در جوامع ساده، اجتماع سیاسی بدون نهادهای سیاسی کاملاً تمایزیافته میتواند وجود داشته باشد. اما در جامعة پیچیده، اشتراک اجتماعی با کنش سیاسی بهدست میآید و با نهادهای سیاسی حفظ میشود )هانتینگتون،1370: 21(. هرچه نیروهای اجتماعی پیچیدهتر و متنوعتر شوند، نهادهای سیاسی نیز باید پیچیدهتر و نهادمندتر گردند. اگر چنین نهادهایی وجود ندارند، باید در فرایند نوسازی بهوجود بیایند. در غیر این صورت، نظام سیاسی امکان جذب نیروها و مطالبات نوین را از دست میدهد و در مسیر نااستواری و تباهی سیاسی قرار میگیرد. این نظریهپرداز دلیل بیثباتی سیاسی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین را ناکامی در برآوردن این شرط میداند که برابری در اشتراک سیاسی، بسیار سریعتر از هنر به هم

پیوستن رشد میکند. وی میگوید: دگرگونیهای اجتماعی و اقتصادی، شهری شدن، بالا رفتن سطح سواد و

آموزش، صنعتیشدن، توسعة وسایل ارتباط جمعی، دامنة آگاهی سیاسی را گسترش میبخشد، درخواستهای سیاسی را چند برابر میسازد و پهنة اشتراک سیاسی را وسعت میبخشد. وی بر این باور است که جوامع در فرایند نوسازی بهسوی پیچیدهتر شدن حرکت میکنند و نوسازی با ایجاد تحرک اجتماعی سبب افزایش میل به مشارکت سیاسی در گروهها و افراد جامعه میشود )همان، 576(. گسترش مشارکت سیاسی، بدون ایجاد نهادهای سیاسی سبب نااستواری سیاسی میشود و لازمة تحقق نهادمندی تأسیس نهادهای سیاسی است که احزاب سیاسی در رأس آن قرار دارند. بنابراین از نظر او »نوسازی از طریق به تحرک درآوردن گروههای جدید و دادن نقشهای تازه به آنها جامعة گستردهتر و متنوعتری را بهبار میآورد« )ایوبی، 1379: 124( که یکپارچه ساختن آن بهطور روزافزون دشوار میشود؛ احزاب و نهادهای

سیاسی در واکنش به چنین ضرورتهایی پدیدار میشوند. اما نوسازی بهطور مشخص و عینی به چه معناست؟ شاخصهایی را که هانتینگتون در

نظریة خود آورده است و قابلیت سنجشپذیری و عملیاتی محسوسی دارند، عبارتاند از: سوادآموزی، آموزش، ارتباطات، استفاده از وسایل ارتباط جمعی، شهری شدن، درآمد سرانة ملی، سطح صنعتیشان، سطح رفاه فردی، امید به زندگی )هانتینگتون، 1382: 580(. رابطة بین

نوسازی و تحزب رابطهای پیچیده و متغیر، تحت تأثیر زمان و مکان است. پیوستگی همهجانبهای بین سطح توسعة اقتصادی و دموکراسی وجود دارد، اما یک سطح یا الگوی معین توسعة اقتصادی بهخودیخود برای ایجاد دموکراسی نه کافی است و نه ضرورت دارد

)هانتینگتون، 1382: ، 601(. فرایندهای توسعة اقتصادی که صنعتی شدن کاملی را بههمراه داشته باشد، نوعی اقتصاد

جدید، بسیار گوناگون، پیچیده و دارای مناسبات مشترک ایجاد میکند که نظارت بر آن برای رژیمهای اقتدارگرا هر روز دشوارتر میشود. توسعة اقتصادی در خارج از محدودة دولت، منابع تازه، گسترده و متنوعی از قدرت و ثروت میآفریند که نیازمندی همهجانبة شهروندان به دولت را میکاهد.تأثیر دیگر توسعة اقتصادی تغییرهایی است که بهطور مستقیم در ساختار اجتماعی و ارزشها پدید میآید که دموکراسی شدن را ترغیب و تسهیل میکند، چراکه بهبود وضعیت اقتصادی در جامعه به شکل دادن ارزشها و رفتارهای شهروندان میانجامد و احساسات و اعتماد درونی، رضایت از زندگی و شایستگی را وسعت میبخشد و این ویژگیها

زیربنای نهادهای دموکراتیک هستند. دلیل دیگر تأثیر رشد اقتصادی بر وضعیت دموکراسی را باید در بهبود وضع آموزشی

جستوجو کرد. بالا رفتن سطح آموزش عمومی و عالی، شانس فریب افکار عمومی را از خودکامگان میگیرد و به امکان تحقق دموکراتیکسازی مدد میرساند. دیگر آنکه توسعة اقتصادی منابع مهمی ایجاد میکند و در دسترس گروههای اجتماعی قرار میدهد. از همین رو توافق و مصالحه را رواج میدهد. باورهای دموکراتیک و ارزشهای تمدن غربی همچون آزادی، حقوق بشر و مشارکت سیاسی را رواج میدهد )هانتینگتون، 1382: ، 51(. سرانجام اینکه توسعة اقتصادی طبقة متوسط شهری را گسترش میدهد. کارشناسان، بازرگانان، متخصصان، دبیران، کارمندان و تکنسینها که با ارزشهای دنیای مدرن آشنایند و از آموزش کافی بهرهمندند، اصلیترین پشتوانة شکلگیری نهادهای دموکراتیک و بهویژه احزاب بهشمار

میروند.

شکلگیری گفتمان سازندگی

یکی از شیوههای نوسازی اصلاح از بالاست؛ بدین معنا که گروههایی در ساخت سیاسی اقدام به نوسازی و اصلاحات میکنند. این شکل از نوسازی را به لحاظ محتوا میتوان به دو نوع اصلاحات اساسی و ساختاری و شیوة اصلاحات روبنایی دستهبندی کرد. در واقع در این شکل از نوسازی بر نقش نخبگان و توانایی فکری و سازماندهی آنها در جهت نوسازی و توسعه تأکید میشود )سریعالقلم،1380: 61(. دولت هاشمی در شرایطی به قدرت رسید که جنگ تازه به

پایان رسیده بود. جنگ با پیامدهایی همچون کاهش مستقیم تولید، ویرانیهای سنگین در بخشهایی از کشور و نابودی نیروی انسانی و منابع محدود ارزی، هزینههای سنگینی بر دوش کشور گذارده بوده که سنگینی آن محسوس بود. گذشته از این، جنگ صادرات نفت را مختل کرد و بخش عظیمی از تأسیسات نفتی کشور را از کار انداخت. در سالهای جنگ، بخش هنگفتی از بودجة کشور به هزینههای نظامی اختصاص داده شد. در سالهای 65- 1360 بهطور میانگین 16/9 درصد از هزینههای عمومی برای ادارة جنگ، خرج شده است )امیر احمدی، 1990 :67(. هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ نیز میگوید: »در سال 1365 یکسوم بودجة کل کشور به مصرف نیروهای مسلح رسید. در سال 1366 علاوهبر بودجة جاری برای نیروهای مسلح اعم از ارتش و سپاه، هفتاد میلیارد تومان که تقریباً یکچهارم بودجه است به جنگ اختصاص یافت. همچنین یکسوم امکانات ارزی کشور به جنگ اختصاص داده شد« )رزاقی، 1367: 162(. در نتیجه، فعالیتهای اقتصادی در کشور در این دوران در رکود بهسر میبرد. بودجة دولت هر ساله بهطور روزافزونی با کسری مواجه میشد. به نوشتة مسعود نیلی »در سال 1367 دولت در تأمین حدود 50 درصد از هزینههای خود با کسری مواجه بود. این مسئله نشانگر وجود بحران در بخش مالی و بهتبع آن بخش پولی بود. در سال 1367 بیش از 70 درصد از واردات کشور، از محل درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت تأمین میگردید و عمدة این درآمدها نیز برای واردات کالاهای مصرفی، واسطهای و سرمایهای هزینه میشد« )نیلی، 1376: 142(. آنچه از خلال تمام این گفتهها برمیآید این است که در پایان جنگ، شرایط اقتصادی کشور در وضعیت بسیار بدی قرار داشت تا آنجا که چندی بعد، هاشمی از آن با

عنوان زیر خط قرمز یاد کرد ) اطلاعات، 1370/5/19(. با پذیرش قطعنامة 598 و تغییر قانون اساسی که به حذف پست نخستوزیری منجر شد،

راه برای طرح گفتمان سیاسی جدید بر محور سازندگی و توسعة اقتصادی هموار شد. دولت هاشمی اقدام به تدوین برنامة توسعة اول کرد تا بتواند بر مشکلات اقتصادی کشور فایق آید و تلاش کرد با تعدیل مواضع تندروهای سالهای جنگ، سیاست خارجی منعطفتری را پیش گیرد تا هم آرامش بر فضای سیاسی کشور حاکم شود و هم به جذب سرمایهگذاری خارجی بینجامد. »آمادگی پذیرش همیاری دوستان و دولتهایی که مقاصد توسعهطلبانه و استعماری را نداشته باشند داریم« )احتشامی، 1378: 17(. احتشامی میگوید: »در رابطه با بهبود سامان اقتصادی نیز دولت تحت مدیریت اجرایی هاشمی رفسنجانی به تلاش برای جستجوی گزینههای تند در راهبرد توسعة اقتصادی پایان داد و به سیاستهای اقتصادی مطابق با الگوی کشورهای سرمایهداری غرب روی آورد. سیاستهای اقتصادی جدید بر آن بود تا روش تودهگرایی دهة 1980 را کنار گذاشته و همگرایی مستحکمتری را در سیستم اقتصاد سرمایهداری جهانی پیدا

کند. هدف این سیاست بازسازی اقتصاد درهمریخته، گسترش حوزة مشارکت خارجی و خصوصیسازی اقتصاد داخلی کشور بود« )احتشامی،1378: 18(.

دستاوردهای دولت

با وجود موانع زیادی که پیش روی دولت قرار داشت، دولت هاشمی توانست به برخی از اهداف برنامههای توسعه دست پیدا کند و تغییرهای بسیاری را در وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعة ایران بهوجود آورد که به برخی از آنها اشاره میشود.

الف( دستاوردهای اقتصادی

تولید

در طول سالهای برنامة اول توسعه نرخ رشد اقتصاد ایران بهطور متوسط 8 درصد بود. این نرخ رشد ایران را در میان پنج کشور بالاترین نرخ رشد اقتصادی جهان قرار داد. این در حالی است که در سال 1368 نرخ رشد حدود 3 درصد بود، اما در سال 1369 به 12/1 درصد و در سال 1370به 9/9 درصد رسید ) احتشامی، 1378: 44(. در طول این سالها )75- 1368( تولیدات محصولات داخلی و کالاهای زیربنایی رشد چشمگیری داشتند)سازمان برنامه و بودجه، 1376: 48 -

15(.

در حوزة کشاورزی

صادرات محصولات کشاورزی از 51/5 میلیون دلار به 1118 میلیون دلار )همان(.

سرمایهگذاری و صادرات

در فاصلة سالهای 1368 تا 1375 نسبت تشکیل سرمایة ناخالص داخلی به تولید ناخالص داخلی از 12/1 درصد در سال 1367 به 16/9 درصد در سال 1375 رسید )سند برنامة سوم توسعه، 1379: 85(. اشتغال، بیکاری و جمعیت نرخ بیکاری نیز که تا سال 1367 به بیش از 15/4 درصد میرسید، به11/4 درصد در سال 1374 کاهش پیدا کرد. نرخ رشد جمعیت نیز که در فاصلة سالهای 1355 تا 1365 به 3/96 میرسید، در دهة بعد یعنی سالهای 75- 1365 به 1/96 درصد رسید )همان، 114(.

ب( دستاوردهای اجتماعی

همزمان با نوسازی و تحولات اقتصادی، شاخصهای حوزة اجتماعی نیز رشد چشمگیری را تجربه کردند که حتی از شاخصهای اقتصادی نیز محسوستر بود. آموزش و تحصیلات، ارتباطات، شهرنشینی و بهداشت و درمان، برجستهترین شاخصهایی هستند که مبنای

شکلگیری طبقة متوسط جدید بهعنوان موتور تحولات اجتماعی و سیاسی و نیز پشتوانة اصلی احزاب و نهادهای دموکراتیک بهشمار میآیند)مصلینژاد، 1384(. همچنان که دانیل لرنر میگوید، پیدایش جامعه مبتنی بر مشارکت سیاسی متضمن توسعة شهرنشینی، توسعة آموزش عمومی و

توسعة وسایل ارتباط جمعی است )بشیریه، 1372: 14-13(.

آموزش

آموزش به معنای سرمایهگذاری دیربازده در حوزة نیروی انسانی از منظر بحث این نوشتار اهمیتی شایان توجه دارد. نخست اینکه آموزش عالی امکان تحرک اجتماعی را فراهم میکند و سبب میشود افراد بتوانند جایگاه طبقاتی خود را تغییر دهند. به تعبیر هانتینگتون، دانشجویان بیشتر از دیگران با جهان نوین و قلمهای پیشرفتة غرب آشنایی دارند )هانتینگتون، 1366: 136(. با توجه به نقشآفرینی گستردة دانشگاهها در تحولات سیاسی و اجتماعی بهویژه در کشورهای در معرض نوسازی، گسترش آموزش عالی امکان مشارکت سیاسی را برای بخشهای شایان توجهی از افراد اجتماع فراهم میکند که در غیر این صورت بهدلیل نبود نهادهای مشارکت سیاسی، امکان آن را نداشتند. تأثیر این تحولات را بهویژه در سالهای پس از دوم خرداد، بهطور محسوسی میتوان دید. آموزش عالی با دادن فرصت رقابت برابر به زنان، که در چنین جوامعی امکان حضور در عرصههای اجتماعی را بهندرت مییابند، سبب حضور آنها در عرصة اجتماعی و سیاسی، ارتقای موقعیت اجتماعی آنها، افزایش توان جامعه بهدلیل افزایش فرصت اشتغال برای بخشهای گستردهتر جامعه و نیز افزایش آگاهیهای اجتماعی و سیاسی آنها میشود. این امر امکان شکلگیری خانوادههای پدرسالار را کاهش و در نتیجه شانس

شکلگیری جامعة دموکراتیک را افزایش میدهد. اگر این شرایط را در مورد تعداد کل باسوادان کشور در فاصلة سالهای 75- 65 مطالعه

کنیم. باید گفت که در سال 1365 در کل کشور 23/913/000 نفر باسواد داشتیم که این رقم بعد از گذشت تقریباً یک دهه یعنی در سال 1375 به رقم 41/582/000 نفر رسیده است. این رقم برای مجموع باسوادان نقاط شهری که پشتوانة اصلی طبقة متوسط جدید است، 15507000 نفر در سال 1365 بود که در سال 1375 به 27857000 نفر رسید. تعداد کل دانشآموزان کشور در سال 1367 در حدود 12/9 میلیون نفر بود. این رقم در سال 1372 به 17/3 میلیون نفر و در سال 1375 به 19/3 میلیون نفر رسید. از نظر نیروی انسانی شمار معلمان و کارکنان آموزشی افزایش شایان توجهی داشته است. چنانکه تعداد معلمان که در سال 1367 در حدود 457 هزار نفر بود، در سال 1375 به 588 هزار نفر رسید )سالنامة آماری کشور سالهای 75 و 65 و 1355(. علاوهبر این، تعداد مدارس نیز در سالهای مورد نظر افزایش چشمگیری داشته

است )آمار آموزش و پرورش: سالهای تحصیلی 68- 1367، 73- 1372 و 76- 1375(.

برای بررسی وضعیت طبقة متوسط جدید و نیز شکلگیری نهادهای دموکراتیک، بررسی
وضعیت آموزش عالی اهمیتی بنیادین دارد. رشد این شاخصها در سالهای یادشده حکایت از تغییرهای جدی در عرصة اجتماعی دارد که گسترش میزان نقشآفرینی دانشجویان در فضای سیاسی در سالهای دهة 70 برجستهترین نتیجة آن است. تعداد فارغالتحصیلان مراکز آموزش عالی از44307 نفر در سال 1368 به 126813 نفر در سال 1376 رسید )میرزاده، 1378: 106(. این وضعیت موجب افزایش توان تحرک اجتماعی افراد میشود که بر جهتگیری سیاسی جامعه تأثیر میگذارد. احمد اشرف در مقالة »مطالعة طبقة متوسط جدید ایران« میگوید: طبقة متوسط جدید از نسل نوین خانوادههای سنتی، حرفهمندان آزاد و تحصیلکردگان دیوانسالار تشکیل شده است. وی اعتقاد دارد که عامل تحصیلات در تحرک اجتماعی از طبقة پایین جامعه به

طبقة متوسط جدید نقش مهمی دارد )اشرف، 1359: 54(.

ارتباطات

»ارتباط، سازوکاری است که روابط انسان براساس آن پدید میآید و تمامی مظاهر فکری و وسایل انتقال و حفظ آنها در مکان و زمانبر پایة این سازوکار توسعه مییابد« )ساروخانی، 1371: 18و19(. از این زاویه تغییر شایان توجه دیگری که در فاصلة سالهای دهة دوم انقلاب رخ داد، تحول در حوزة ارتباطات و گسترش وسیع آن بود. این تحول، نقش مهمی در تحرک اجتماعی و جابهجاییهای طبقاتی بهویژه شکلگیری طبقة متوسط جدید داشت و راه را برای گسترش

بازار ملی در عرصة اقتصادی فراهم کرد.

حملونقل

براساس آمار موجود حملونقل کشور در فاصلة سالهای 1367 تا 1375 رشد چشمگیری را تجربه کرد )سند برنامة سوم توسعه، 1378: 43 و42(. گسترش شبکههای نوین مخابراتی در زمینة مخابرات، در این دوره تعداد کل تلفنهای ثابت از 1/87 میلیون شماره به 6 میلیون شماره در سال 1375 رسید.تعداد تلفنهای همگانی شهری و راه دور نیز در سال 1368 بهترتیب 10690 و 2199 دستگاه بود که در سال 1375 بهترتیب به 56132 و 7591دستگاه افزایش یافت. در مورد روستاها نیز در سال 1368 تنها 3726 روستای کشور ارتباط تلفنی داشت که با رشدی معادل 281 درصد به14189 روستا در سال 1375 رسید. در مورد خدمات جدید مخابراتی نیز میزان بهرهمندی کشور از سیستمهای جدید مخابراتی در این دوره افزایش چشمگیری یافته است، بهگونهای که در سال 1375 مجموع شمارههای تلفن همراه از رقم صفر به 115907 شماره رسید )سالنامة آماری کشور سالهای 75- 1365(.

گسترش وسایل ارتباط جمعی

وسایل ارتباط همگانی از جمله ابزارهای مهمیاند که در گسترش آگاهی عمومی و ایجاد فضای مناسب برای تحرک اجتماعی و بسط ایدهها و افکار نو نقش بسزایی دارند. براساس اطلاعات موجود در سال 1367 تعداد کتابخانههای عمومی در کشور 486 واحد بود که به 1147 واحد در سال 1376 رسید. طی سالهای 1367 تا 1376 تعداد مراجعهکنندگان به کتابخانههای عمومی از 6 میلیون مراجعهکننده در سال 1367 به 31/5میلیون نفر در سال 1376 رسید )همان، 230(. برنامههای رادیویی از 79939 ساعت در سال 1368 به 180935 ساعت در سال 1376 و میزان ساعات پخش برنامه از شبکههای مختلف تلویزیون نیز از

12307 ساعت در سال 1368 با 260 درصد افزایش به 44344 ساعت در سال 1375 رسید. مطبوعات نیز که رکن چهارم دموکراسی خوانده میشود، در این دوره با رشد شایان توجهی مواجه بود. رئیس‌جمهور نیز از آزادی مطبوعات و اهل قلم دفاعی هرچند محدود میکرد؛ محققان و مؤلفان باید احساس امنیت کنند و کاملاً افکارشان را بتوانند بنویسند )اطلاعات، 74/8/21(. در نتیجه تعداد عناوین نشریات منتشرة کشور از 163عنوان در سال 1367 به 439 عنوان در سال 1372 و در نهایت به 824 عنوان در سال 1376 رسید. بر این اساس میانگین رشد سالانة آن 19/7درصد بوده است. تعداد عناوین روزنامههای منتشرة کشور نیز در سال 1368 فقط هشت عنوان بود که به 19 عنوان در سال 1373 و 39 عنوان در سال 1376 رسید )سالنامة آماری کشور سالهای 1375- 1365: 230( یکی دیگر از اقدامهای مؤثر فرهنگی تأسیس و توسعة فرهنگسراها در شهرداری تهران بود، که دست به سیاستها و جهتگیریهای

نوآورانهای زد.

بهداشت و درمان

براساس آمار موجود میزان مرگومیر اطفال زیر یکسال در سال 1368 رقم 44 در هزار تولد زنده بود که این رقم در سال 1375 به 26 در هزار تولد زنده کاهش یافت. میزان مرگومیر کودکان زیر پنج سال نیز در سال 1368 رقم 53 در هزار تولد زنده بود که این رقم در سال 1375 به 35 در هزار تولد زنده رسید. میزان مرگومیر مادران بهدلیل عوارض حاملگی و زایمان از رقم 90 در صدهزار تولد در سال 1368 به 40 در صدهزار تولد رسید)سازمان برنامه و بودجه، اطلس ملی ایران بخش بهداشت و درمان،1376: 12( میزان پوشش تنظیم خانواده در جمعیت هدف )زنان 15 تا 44 ساله دارای همسر( از24 درصد در سال 1368 به 58 درصد در سال 1375 رسید. نسبت تخت بیمارستانی به ازای صد هزار نفر جمعیت در سال 1367 رقم 147 تخت

بود که در سال 1375 به 156 تخت رسید )سیمای سلامت و توسعه، 1376: 48(.

گسترش شهرنشینی

بخش وسیعی از حوادث، رخدادهای سیاسی و تحولات اجتماعی در شهرهای بزرگ و کلانشهرها رقم میخورد. زندگی کردن در شهرها موجب گسسته شدن پیوندها و تعلقهای زندگی سنتی میشود و امکان شکلگیری هویت جدید بر پایة گروهبندی و علایق جدید را فراهم میآورد. براساس آمار موجود کل جمعیت ایران در سال 1355 از 34 میلیون نفر در سال 1365 به 50 میلیون نفر رسید. در سال 1365 برای نخستین بار جمعیت شهری کشور از

جمعیت روستایی بیشتر شد و به عدد 27 میلیون نفر یعنی 53 درصد کل جمعیت رسید. تعداد شهرهای کشور نیز از 373 مورد به 615 مورد رسید.این افزایش در مورد شهرهای بالای صد هزار نفر جمعیت محسوستر بود )سالنامة آماری کشور سالهای 75- 1365: 85(. هر خانوادة شهری در سال 1355شامل 4/9 نفر بوده است. در سال 1365 به 4/8 نفر و در سال 1375 به 4/5 نفر میرسد. این روند حاکی از آن است که خانوادهها بهتدریج بهسوی کوچکتر شدن در حال حرکتاند که اولاً نشان از کنترل جمعیت در خانواده دارد و در ثانی بیانگر هستهای شدن

خانواده و از هم گسیختن خانوادههای سنتی تقریباً بهطور کامل در شهرهاست. اکنون این پرسش پیش میآید که روند تحولات و تحرکات اجتماعی صورتگرفته دارای

چه نتایجی بودند؟

توسعة اقتصادی، تحرک اجتماعی و مشارکت سیاسی

همچنان که گفته شد رشد شاخصهای مورد اشاره یعنی افزایش سطح سواد و تحصیلات و گسترش ارتباطات و رسانه‌های جمعی، گسترش شهرنشینی و بهبود وضعیت بهداشتی جامعه، میزان سلامت و آگاهیهای اجتماعی را در سطح نسبتاً وسیعی بالا برد و در نتیجه با تحول پایگاههای طبقاتی موجبات رشد و ظهور طبقهای را فراهم کرد که در جامعهشناسی توسعه اصولاً از آن به طبقة متوسط جدید یاد میشود که مفهومی مدرن است، زیرا جامعة سنتی تنها دارای دو طبقه بود؛ طبقة مسلط و طبقة توده. اتفاقی که در دورة جدید رخ داد شکلگیری طبقة متوسط با هویت معین بود )حاجیانی، 1392 :24(. اقدامهای نوسازانه و اصلاحات اجتماعی و اقتصادی دولت هاشمی به تحرک بالای اجتماعی و ظهور طبقة متوسط جدید متبلور شد که خصلت سرمایهدارانة دیوانسالار و فنسالار داشت. طبعاً علایق سیاسی این گروه از طبقة متوسط جامعه در فرایند سیاسی پس از دوران سازندگی مؤثر واقع شد و زمینه را برای تشکیل

احزاب در سالهای آتی فراهم کرد )بشیریه، 1381(. در نتیجه، افزایش طبقة متوسط در ایران بعد از انقلاب پیامدهای متعددی را در عرصة

سیاسی برجای گذارده و خواهد گذارد که این تأثیرها را میتوان در عرصههایی مانند تأثیر

بر قدرت سیاسی، تأثیر طبقة متوسط بر گروهها و احزاب سیاسی و تلاش بهمنظور تأثیرگذاری آن در حوزة فرهنگ سیاسی خلاصه کرد )فوزی،1388: 1(. فرضیة این مبحث بر این ادعا استوار است که این طبقة جدید پشتوانة اصلی و پایگاه اجتماعی حزب کارگزاران را سامان داد و شکلگیری حزب کارگزاران اعلام حضور این نیروی اجتماعی جدید در صحنة سیاسی کشور بود. »طبقة متوسط بهعنوان موتور تحول جامعه همواره بهدنبال کسب هویتهای جدید و یافتن شیوههای تازه برای زندگی خود است ... طبقة متوسط جامعه که از رفاه نسبی برخوردار است در جایگاه میانة خود و در تماس با زندگی مدرن شهری دائما بهدنبال کسب تجربیات جدید و یافتن هویتها و تعاریف تازه برای زندگی است« ) اقتصاد

ایران، 1378: 35(. انتخابات مجلس پنجم در اسفند 1374 فرصتی بود برای اعلام حضور این نیروی اجتماعی

جدید در صحنة سیاسی ایران. مجموعه تحولاتی که به آن اشاره شد و در سالهای دولت هاشمی رخ داد، موجبات رشد و تحرک اجتماعی را در سطح نسبتاً وسیعی پدید آورد. توسعة فعالیتهای عمرانی و اقدامات زیربنایی در سراسر کشور و گسترش فعالیتهای آموزشی در سطوح مختلف از آموزش ابتدایی تا تحصیلات تکمیلی بههمراه توسعة وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌های گروهی به افزایش شایان توجه آگاهی سیاسی و اجتماعی منجر شد و فرصت و حق انتخاب سبک زندگی جامعه را تنوع بخشید، زیرا شرط تحقق سبک زندگی داشتن حق انتخاب

در میان محدودیتهای ساختاری است )فاضلی، 1382 :82(. روند شهرنشینی و صنعتی شدن، گسترش نظامهای آموزشی و ارتباطی و رشد و گسترش

دیوانسالاری، بهبود جایگاه و موقعیت طبقات جدید بهویژة زنان، روشنفکران، جوانان و دانشجویان را در پی داشت. به نوشتة یکی از پژوهشگران قشرهای متوسط جدید در این دوره آگاهی بیشتری از موقعیت و خواستههای خود یافتند و به تفاوت میان خود و گروههای حاکم بیشتر پی بردند و بهتدریج به نیروی اجتماعی مؤثری تبدیل شدند )بحرانی، 1389: 308( که دیگر اقشار جامعه را نیز بهتدریج تحت تأثیر قرار دادند، زیرا سبک زندگی طبقات متوسط با تأکید بر فراغتجویی، ارضاطلبی و لذتگرایی اینک به استاندارد هنجاری جهانی تبدیل شده و در

حال شکل دادن به آرمانها و سبکهای زندگی طبقات پایینتر است )ترنر، 1994: 90(. با بهبود موقعیت اجتماعی این طبقه طبیعی بود که اولین خواستههای آنان تقاضا برای مشارکت سیاسی باشد، این در حالی بود که هیچ نیروی سیاسی در سطح حاکمیت کشور نبود

که مطالبات سیاسی و فرهنگی این بخش نوظهور را نمایندگی کند. وضعیت نیروهای سیاسی در ارتباط با پایگاههای اجتماعی آنها و شعارهایشان به شرح

زیر بود.

وضعیت نیروهای سیاسی در آستانة شکلگیری حزب کارگزاران سازندگی - جناح راست جناح راست که در آن سالها تقریباً بر تمام بخشهای مدیریتی و سیاسی کشور، حاکم بود، هیچگاه نماینده و بیانگر مطالبات طبقة متوسط جدید نبود. این نیروی سیاسی بهطور تاریخی در اتحادی راهبری با بازار فعالیت میکرد که در طبقهبندیهای جامعهشناسی سیاسی به طبقة متوسط قدیم تعلق دارد، شعارهای سیاسی و اقتصادی آنها برگرفته از فقه سنتی شیعه بود. »جناح راست بیشتر از هر چیز دیگر ریشه در اندیشة سنتی شیعه دارد« )برزین، 1377: 64-63(. این جناح »در قبال سیاست داخلی معتقد به محدود نگاه داشتن آزادیهای سیاسی در جامعة مدنی است و به باز شدن فضای سیاسی و جریان یافتن مباحث و گفتارهای سیاسی توجه خاص ندارد... به روش سیاست پشت پرده معتقد است ... ریشه در فرهنگ سنتی دارد و با جلوههای تجدد و تمدن غربی مخالف میکند... در قبال مسائل مربوط به زنان بر جنبههای شکل سنتی تأکید و سرسختی فوقالعاده نشان میدهد« ))برزین، 1377: ، 64(. - جناح چپجناح چپ که در اوایل انقلاب با عنوانهایی مثل حزباالله و پیروان خط امام فعالیت میکرد، یک نیروی رادیکال بود که بیشتر بیانگر مطالبات اقشار پاییندست جامعه بود. گفتمان برابریخواهانه و رادیکال آنها در اوایل انقلاب و در سالهای دهة 60 هواداران بسیاری داشت و با تکیه بر آرای همین اقشار اجتماعی که در آن سالها و البته بعدها نیز بخشهای وسیعی از جامعه را شامل میشدند و نیز نزدیکی بیشتر به آراء و اندیشههای امام خمینی و حمایت او از آنها بر دو قوة مقننه و مجریه و بخشهای مهمی از قوة قضاییه مسلط بود، اما پایان جنگ ایران و عراق و تغییر رهبری، آنها را به حاشیه راند. در عرصة شعارهای سیاسی و اجتماعی این جناح اگرچه »بر ضرورت رعایت قانون اساسی و حفظ حقوق مردم و توسعة آزادیهای سیاسی« تاکید داشت )برزین، 1377: ص 67( .

حضور یک نیروی سیاسی جدید را در جامعه که به طرح مطالبات مردم بپردازد، ضروری ساخت. کارگزاران سازندگی که بخش فنسالار و نوگرای کابینة هاشمی و نیز شهرداری تهران را در اختیار داشتند، با اعلام موجودیت در سال 1374 که محصول اختلاف نخبگان سیاسی نیز بود، توانستند بهسرعت حمایت بخشهای وسیعی از این نیروهای اجتماعی را به دست بیاورند و بهعنوان حامیان این مطالبات جدید در صحنة سیاسی کشور ظاهر شوند. کارگزاران نیروی طبیعی برآمده از درون طبقة متوسط جدید نبودند، بلکه کارگزاران و طبقة متوسط انتخابی اجتنابناپذیر از سوی همدیگر بودند، چراکه کارگزاران برای حضور پررنگتر در عرصة

سیاسی نیازمند حمایت این نیروی اجتماعی منفعل در صحنة سیاسی بودند و از آن سو این نیروی جدید نیز انتخابی به غیر از کارگزاران فراروی خود نمیدید.

شکلگیری حزب کارگزاران سازندگی

در آستانة انتخابات مجلس پنجم در اواخر سال 1374 اختلافهایی بین دولت و جامعة روحانیت مبارز و هیأت مؤتلفه بر سر ارائة لیست نامزدهای در حوزة انتخابیة تهران بروز کرد. جمعیت مؤتلفة اسلامی که همراه با جامعة روحانیت مبارز ائتلاف جناح راست و تشکلهای همسو را تشکیل میداد، اعلام کرد که نمیتواند از برخی از اعضای لیست جامعة روحانیت مبارز حمایت کند، چراکه متدینین اصناف و بازاریان که هزینة تبلیغات را بر عهده دارند، در این زمینه عذر شرعی دارند. بهدنبال تشدید و بالا گرفتن تنشها و اختلافها در آذر 1374 به پیشنهاد حسن حبیبی، هاشمی رفسنجانی در نامهای به جامعة روحانیت مبارز که خود از اعضای آن بود، درخواست کرد که برای رفع اختلافها نام پنج نفر از افرادی را که اختلاف بر سر آنها بود، در لیست خود قرار دهند. اما پس از مدتی ناطق نوری به هاشمی رفسنجانی

اطلاع داد که گروههای همفکر جامعة روحانیت این مسئله را نپذیرفته اند )شادلو، 1379: 105(. همین مسئله سبب شد 16 نفر که عبارت بودند از 10وزیر، 4 معاون رئیس‌جمهور، رئیس کل بانک مرکزی و شهردار تهران در اطلاعیهای در 27 آبان 1374 با عنوان جمعی از کارگزاران سازندگی اعلام موجودیت کنند. این اطلاعیه بلافاصله با واکنش نمایندگان مجلس مواجه شد و آن را تلاش برای انحصاری کردن کارگزاران سازندگی و تضعیف روحانیت و توهین به مجلس برآورد کردند. کارگزاران سازندگی با استعلام از هیأت نظارت مرکزی بر قانونی بودن خود تأکید کردند و واکنش هیأت نظارت، قانونی بودن اقدام کارگزاران را تأیید میکرد. اما 150 تن از نمایندگان در نامهای به رهبری خواهان کسب تکلیف از او شدند. مقام رهبری در واکنش به این موضوع اعلام کرد که فعالیت این گروه هیچ اشکالی ندارد، اما به رئیس‌جمهور توصیه کردند اگر وزرا دخالت نکنند بهتر است، بنابراین بعد از آن اطلاعیههای کارگزاران با

امضای نفر از اعضا که پست وزارت نداشتند، منتشر میشد )نوذری، 1380: 279(. کارگزاران سازندگی که از آن پس راست مدرن نامیده شد، نمایندگی روشنفکران، صنعتگران، دیوانسالاران و کارگزاران اقتصادی کشور را بر عهده گرفت که همان اقشاری بودند که با اصلاحات دولت هاشمی به هویت سیاسی و اجتماعی جدیدی دست یافته بودند. جانشین دبیرکل این حزب میگوید: کارگزاران یک جریان تکنوکرات مسلمان است که فنسالار جزو ذات کارگزاران است )صبح امروز، 78/7/15(. آنها فعالیت خود را از اول بهمن 1374 آغاز کردند. کارگزاران در انتخابات بهویژه در تهران که لیست جداگانه داده بودند، با موفقیت

 

ویژهای روبهرو شدند، فائزه هاشمی پا به پای سر لیست جامعة روحانیت و رئیس مجلس وقت ناطق نوری پیش رفت. او سرانجام با شبهه هایی که در مورد تقلب در انتخابات ایجاد شد، دوم شد. تعداد دیگری از نامزدهای کارگزاران نیز به مجلس راه یافتنداما در مورد چرایی تعلق و ارتباط حزب کارگزاران با نوسازی سالهای دولت هاشمی دلایل زیر را میتوان

برشمرد: نخست اینکه بسیاری از سیاستها و اصلاحات سالهای دولت هاشمی بهویژه ابعاد

نوگرایانة این سیاستها توسط کسانی مدیریت و اجرا شد که بعدها در شمار اعضای اصلی حزب کارگزاران درآمدند.

دلیل دومی که در این زمینه میتوان برشمرد موفقیت کارگزاران در انتخابات مجلس پنجم
است. اگر کارگزاران صرفاً یک نیروی دولتساخته آنگونه که برخی میگویند و برآمده از اختلاف قدرت نخبگان، بدون ارتباط با پایگاه اجتماعی آنان و جامعه بود، هیچگاه نمیتوانست در چندین انتخابات پیاپی )مجلس پنجم، ریاست جمهوری هفتم، شوراهای اول و مجلس ششم( به پیروزیهای شایان توجهی دست یابد. هرچند کارگزاران در مجلس ششم نتوانست

کامیابی چهار سال پیش را تکرار کند، این خود نشان دیگری بر وجود این پیوند است. نکتة دیگر آنکه تعمق در انتخابات مجلس پنجم نشان میدهد که پیروزیهای مهم حزب کارگزاران در تهران و کلانشهرهای کشور بود؛ بدین معنا که هر جا بیشتر در معرض نوسازی و اصلاحات قرار گرفته بود و امکان شکلگیری طبقة متوسط شهری محققتر شده بود، موفقیت کارگزاران بیشتر بود؛ یعنی ارتباط کارگزاران و طبقة متوسط شهری. دبیر کل حزب کارگزاران در مورد پایگاه اجتماعی این حزب میگوید: کارگزاران نمایندة یک قشر از مدیران، روشنفکران و آدمهای متوسط و سطوح پایینی از مردم از نظر کارهای اجرایی و مدیریتی است )کرباسچی، 1379: 54(. مرعشی سخنگوی حزب نیز معتقد است: مخاطب ما طبقة متوسط است. البته هدف ما خدمت به عامة مردم است...ولی حل مشکل عمیق تودهها منوط به فعال شدن

طبقة متوسط و نخبگان جامعه است. مخاطب ما دقیقاً همین قشر است )روزنامة اعتماد، 1392(.

دیدگاههای حزب کارگزاران - اقتصادی مرامنامة حزب کارگزاران بر ارتقای جایگاه اقتصادی ایران در اقتصاد جهانی و زمینهسازی برای مشارکت مردم در اقتصاد تأکید میکند )مرامنامة حزب کارگزاران(. این حزب در زمینة اقتصادی به دست نامرئی آدام اسمیتی بازار معتقد است و نوعی سرمایهداری صنعتی و تولیدی را دنبال میکند؛ از سرمایهگذاری خارجی و استقراض مالی دفاع میکند و به خصوصیسازی و کوچکسازی دولت معتقد است. جریان راست مدرن همچون راست سنتی، خصوصیسازی،

 

آزادسازی و ایجاد دولت حداقل را میپذیرد، با این تفاوت که در طیف سنتی بنای این پذیرش اصول و فقه اسلامی تلقی شده و در نگرش مدرن اصول اقتصاد و سرمایهداری جهانی مبنا قرار گرفته است. مرعشی میگوید: »لازم نیست دولت در هر کار کوچک و بزرگی دخالت کند و ما میگوییم که جز یک امهات که دولت باید بهعنوان منابع اصلی درآمد برای هزینههای تأمین اجتماعی مردم حفظ کند، بقیة اقتصاد میتواند خصوصی و فعال شود. ما خودمان را طرفدار طبقة تولیدکنندة جامعه میدانیم و فکر میکنیم در ایران باید از طبقة تولیدکننده حمایت شود

که به گسترش اقتصادی یعنی سازندگی بیشتر منجر شود )شادلو، 1379: 114(.

- دیدگاههای فرهنگی

در بند 4 خطمشی حزب کارگزاران آمده است: »دفاع از آزادی اندیشه، بیان، نوآوری و خلاقیتهای فکری و هنری با رعایت موازین اسلامی در چارچوب قانون اساسی« )شادلو، 1379: ، 124(. دبیرکل این حزب میگوید: »فرهنگ امروز در واقع یک تکنولوژی است باید به نویسندگان و هنرمندان احترام بگذاریم و بدانیم که فرهنگ و ادبیات سفارشی نیست« )صبح امروز، 78/8/13(. عطاءاالله مهاجرانی عضو برجستة این گروه که پس از دوم خرداد به وزارت فرهنگ رسید، با قوت تمام از آزادیهای فرهنگی در عرصههای مختلف دفاع کرد. در مجموع کارگزاران در عرصة فرهنگی منشی باز و مبتنی بر تسامح و تساهل داشتند و به آزادی در

عرصههای فرهنگی و هنری معتقد بودند.

- سیاست داخلی

در عرصة سیاست داخلی مهمترین موضع سیاسی حزب کارگزاران مخالفت با انحصار قدرت در دست یک گروه خاص است. این گروه از جامعة مدرن و عرفی طرفداری میکند و بهشدت از جامعة تودهوار و افراطی گریزان است. در مرامنامة حزب نیز بر تشویق مردم به مشارکت گسترده در امور سیاسی بهمنظور دستیابی به توسعة سیاسی تأکید شده است )مرامنامة حزب کارگزاران سازندگی(. مهاجرانی عضو ارشد کارگزاران پس از انتخابات دوم خرداد گفت: »عناصر دلسوز حزباالله با این انتخابات دریافتند که تندروی نتیجهی معکوس میدهد«. )روزنامة ایران، 4/17/ 1376(. سید حسین مرعشی در این مورد میگوید: »در مجلس پنجم کارگزاران با خطشکنی فضا را باز کرد و اولین قدمهای توسعة سیاسی و تکثرگرایی را برداشت« )صبح امروز،

78/7/15(.

- سیاست خارجی

کارگزاران در عرصة سیاست خارجی از شعارهای رادیکال انقلابیون جناح چپ در دهة 60 و مباحث مبارزه با استکبار و امپریالیسم فاصله دارد، بنابراین از نوعی سیاست خارجی تنشزدا و میانهروانه پیروی میکند که بتوان در پناه آن به جذب سرمایهگذاری خارجی، استقراض از بانکهای بینالمللی و توسعة صادرات پرداخت )دگرگونی سیاسی و اصلاحات دموکراتیک، 1379: 35(.

محسن نوربخش یکی دیگر از اعضای ارشد حزب نیز در مصاحبهای بهصراحت میگوید رابطه با آمریکا به نفع ماست )صبح امروز، 10/9/78(.

نتیجه

برای تبیین شکلگیری حزب کارگزاران سازندگی و نقش نوسازی دولت هاشمی رفسنجانی، در آن از میان سه نظریة رایج، نظریة نوسازی مبنای نظری قرار گرفته است. هرچند در تحلیل نهایی باید نگاهی جامع به هر سه نظریه افکند. بررسی کمی و کیفی موضوع نشان میدهد که در سالهای دولت هاشمی رفسنجانی، شاخصهای توسعة اقتصادی همچون نرخ رشد اقتصادی، توسعة صنعتی، تولیدات اقتصادی، نرخ صنعتی شدن و شاخصههای اجتماعی همچون نرخ سواد، حوزة بهداشت و درمان، تأمین اجتماعی و شهری شدن دگرگونی چشمگیری را تجربه کرده است. این دگرگونیها راه را برای تحرک اجتماعی و سیاسی گستردهتر هموار کرد و حزب کارگزاران سازندگی بهعنوان پاسخی نهادمند و قانونی به مطالبات سیاسی این نیروی اجتماعی جدید ظاهر شد. موفقیت حزب کارگزاران در انتخابات مجلس پنجم در شهرهای بزرگ و بهویژه تهران که با مدیریت دبیرکل حزب، کانون اصلی تحولات بود، اصلیترین دلیلی است که پایگاه حزب کارگزاران و رمز شکلگیری و موفقیت آن را در درون این نیروی اجتماعی جدید نشان میدهد. دلیل دیگر این نتیجهگیری را باید در نقشآفرینی حزب کارگزاران در تحولات دوم خرداد که باز هم طبقة متوسط شهری در آن نقش مهم و هدایتبخشی داشت، جستوجو کرد. سومین دلیل این موضوع شعارهای حزب کارگزاران است که بر تعدیل اقتصادی، توسعة صنعتی، کاهش کنترل اجتماعی و دفاع هرچند محدود از آزادیهای سیاسی و اجتماعی و نیز تأکید بر میانهروی و تنشزدایی در عرصة سیاست خارجی، تأکید میکند. بنابراین میتوان گفت اصلاحات و نوسازی دولت هاشمی رفسنجانی راه را برای گسترش و احیای دوبارة طبقة متوسط شهری هموار کرد. این نیروی اجتماعی که مطالبات جدیدی را در عرصة سیاسی دنبال میکرد، مبنا و پایگاه شکلگیری حزب کارگزاران شد. کارگزاران نیز در طول فعالیت خود کوشید تا مطالبات این نیرو و کار

ویژة احزاب طبقة متوسط جدید را ایفا کند.

 

مراجع

الف) فارسی

  1. احتشامی، انوشیروان (1378)، سیاست خارجی ایران در دوران سازندگی، ترجمۀ ابراهیم متقی و زهره پوستین‌چی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  2. اشرف، احمد (1359)، موانع تاریخی رشد سرمایه­داری در ایران دورۀ قاجاریه، تهران: زمینه.

3. ایوبی، حجت‌اله (1379)، پیدایی و پایایی احزاب سیاسی در غرب، تهران: سروش.

4. بحرانی، محمدحسین (1389)، طبقۀ متوسط و تحولات سیاسی در ایران معاصر، تهران: آگاه.

5. بدیع، برتران (1376)،توسعه سیاسی،ترجمۀ احمد نقیب‌زاده، تهران: قومس.

 6. برزین، سعید، جناح­بندی سیاسی در ایران، (تهران: مرکز،1378).

7. بشیریه، حسین (1372)، موانع توسعۀ سیاسی در ایران، تهران: گام نو.

8. بشیریه، حسین (1381)، دیباچه‌ای بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران، تهران: نگاه معاصر.

9. حاجیانی، ابراهیم (1391)، الگوهای سبک زندگی ایرانیان، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1391.

10. حسینی، حسین (1378)، حزب و توسعۀ سیاسی، تهران: نشر آمن.

11. دگرگونی سیاسی و اصلاحات دموکراتیک (1379)، گفتگو با غلامحسین کرباسچی و سید حسین مرعشی، تهران: حزب کارگزاران سازندگی ایران.

12. دوورژه، موریس (1352)، احزاب سیاسی، تهران: مؤسسۀ عالی علوم سیاسی و امور حزبی.

13. رزاقی، ابراهیم (1367)، اقتصاد ایران، تهران: نشر نی.

14. ساروخانی، باقر (1371)، جامعه­شناسی ارتباطات، تهران: انتشارات اطلاعات.

15. سازمان برنامه و بودجه (1376)، اطلس ملی ایران، بخش بهداشت و درمان، تهران: برنامه و بودجه.

16. سریع‌القلم، محمود (1380)، عقلانیت و آینده توسعه‌یافتگی در ایران، تهران، مرکز پژوهش علمی و مرکز مطالعات استرتژیک.

17. سند برنامۀ سوم توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (83- 1379)، تهران: مرکز مدارک اقتصادی و اجتماعی، 1379.

18. شادلو، عباس (1379)، اطلاعاتی دربارۀ احزاب و جناح­های سیاسی ایران امروز، تهران: نشر گستره.

19. عبادپور، نصیر (1382)، رویکردی بر علل وقوع جنبش دوم خرداد، تهران: شهر دنیا.

20. فاضلی، محمد (1382)، مصرف و سبک زندگی، تهران: صبح صادق.

21. عظیمی، حسین (1371)، مدارهای توسعه‌نیافتگی در اقتصاد ایران، تهران: نشر نی.

22. فوزی،یحیی (1388)، طبقۀ متوسط در ایران بعد از انقلاب و چشم‌انداز آینده آن در تحولات سیاسی، نخستین همایش بین المللی تحولات جدید ایران و جهان.

23. مرکز آمار ایران سالنامۀ آماری کشور سال‌های 1375- 1365، تهران: مرکز آمار، تیر 1376.

مصلی‌نژاد، غلام‌عباس (1384)،آسیب‌شناسی توسعۀ اقتصادی در ایران، تهران: قومس.

24. میرزاده و دیگران، حمید (1378)، آمار سخن می­گوید، تهران: کاوش.

25. میرسلیم، مصطفی (1384)، جریان­شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران 80- 1357، تهران: انتشارات باز.

26. نقیب­زاده، احمد (1378)، حزب سیاسی و عملکرد آن در جوامع امروز، تهران: دادگستر.

27. نوذری، حسینعلی (1381)، احزاب سیاسی و نظام­های حزبی، تهران: گستره.

28. نوذری، عزت‌الله (1380)، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، شیراز: نوید شیراز.

29. نیلی، مسعود (1376)، اقتصاد ایران، تهران: مؤسسۀ عالی پژوهش در برنامه­ریزی و توسعه.

30. نقیب‌زاده، احمد (1378)، حزب سیاسی و عملکرد آن در جوامع امروز، تهران: میزان.

31. وزارت آموزش و پرورش، آمار آموزش و پرورش: سال‌های تحصیلی 68- 1367، 73- 1372 و 76- 1375.

32. هاشمی رفسنجانی، علی‌اکبر، خطبۀ نماز جمعه 18 مرداد 1370، به نقل از روزنامۀ اطلاعات 19/5/1370.

33. هانتینگتون، ساموئل (1382)، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمۀ محسن ثلاثی، تهران: نشر علم.

34. هانتینگتون، ساموئل (1381)، موج سوم دموکراسی، ترجمۀ احمد شهسا، تهران: روزنه.

 

ب) انگلیسی

1-          Alvin So, Social Change and Development, Sage Publication, 1990.

 

2-          Apter, David, Politics of Modernization, University of Chicago Press,1965

 

3-          Hoshang AmirAhmadie, Revolution and Economic Transition, New York: University of New York Press, 1990.

 

4-          Lapalambara, The Origins and Development of Political Parties, London 1969.

 

5-          Lawson, K,. Political Parties and Linkage, A Comparative Perspective, NY, Yale University Press,1986,p3

 

6-          Lawson, K, The Comparative Study of Political Parties, NY, St Martin’s Press, 1976.

 

7-          Lipset, Seymour Martin, Political Man; the Social Bases of Politics, N.Y.; Anchor Books Press, 1983.

 

8-          Pye, l, Aspects of Political Development, Boston Little Brown, 1967.

 

9-          Rokkan, S, Citizen, Election and Political Parties, Oslo, 1970.

 

10-       Turner, Bryan’s Orientalism, Postmodernism and Globalism, UK:Routledge,1994

 

- روزنامۀ ایران، 17 تیرماه 1376

- روزنامۀ اطلاعات 21/8/74

- روزنامۀ اطلاعات 19/5/13702

- روزنامۀ اعتماد،2/2/93

- مجلۀ اقتصاد ایران خرداد 1378

- روزنامۀ صبح امروز 15/7/78

- صبح امروز  10/9/1378

-  مجلۀ گفتگو، ش144

آمار

تعداد مشاهده مقاله: 1,207

تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 865