خطبه اول:
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه و السلام علی رسول الله و علی آله ائمه المعصومین.
اوصیکم عبادالله به تقوی الله
فانه من یتق الله فیکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا
امیدواریم که خداوند گوهر تقوا را در وجود ما، شما و همه مسلمانان تقویت کند و بتوانیم از این سرمایه الهی برای زندگی بهتر استفاده کنیم. طبعاً انتظار همه امت اسلامی است که این خطبه را درباره فلسطین و روز قدس ایراد کنیم و بنده هم طبق معمول همین کار را میکنم. به خصوص امسال که شرایط ویژهای در منطقه ما، در خود فلسطین و در مراکز جهانی حاکم است که باید به صورت عقلانی و تحلیلی یک مقدار بیشتر به این مسئله پرداخت.
ابتدا باید از حضور آگاهانه مردم در سراسر ایران در روز جهانی قدس که ابتکار و هدیه امام راحلمان است، قدردانی کنیم. نشان هوشیاری و آگاهی مردم ماست. قبلاً عرض کنم در این خطبه مسئله مهمی را مطرح میکنم و در شرایط فعلی باید یکی از خطبههای مهم به حساب بیاید. اینکه چقدر قدرت تبیین اهداف خطبه را داشته باشم، بحث دیگری است.
موارد زیادی باید مطرح شود. من فقط به صورت فهرست اینها را مطرح میکنم. چون نوع مطالب عموماً در طول سال در بین شما مطرح است. شنوندگان ما میتوانند با اشاره و فهرست مطالب را خودشان جمعبندی کنند. اولاً مسئله فلسطین و اسرائیل از مهمترین مسایل جهان و منطقه ارزیابی میشود و باید این مسئله را به حساب اساسیترین مسایل جامعه اسلامی، منطقه ما و تا حدودی جامعه جهانی به حساب بیاوریم. تاریخ فلسطین در نیم قرن اخیر در کانون حوادث دنیا بوده است. شاید هیچ مسئلهای به اندازه فلسطین در طول این یک صد سال به طور مداوم و پیوسته در محور مسایل سیاسی منطقه و جهان نبود و نمی دانم تا کی این وضع است. الان که اینگونه است. در آینده هم به نظر میرسد تا مدت زیادی این شرایط باقی است.
نکته سوم این است که مردم فلسطین مظلوم ترین مردم کشورهای جهان هستند. الان کشوری را نمی شناسم که مردمش به اندازه مردم فلسطین مظلوم باشند.
اینها بیش از یک قرن گرفتار مصیبت عظمای استکبار و صهیونیزم شدهاند و در این دوره هیچ مقطعی نیست که راحت شده باشند. الان هم میبینید. همین دیروز در آستانه روز جهانی قدس چقدر فشار روی اینها بود. بمبارانها، اشغالها، شهید کردنها و اسیر کردنها اوج گرفت که طبعاً میخواهند روز جهانی قدس را تحت تأثیر قرار بدهند. اما نشان از یک وحشت و سبوعیت است.
خیلی روشن است و دیگر هیچکس منکر نیست که اشغال فلسطین و تشکیل دولت غاصب اسرائیل با ترکیبی از جمعیتهای مختلف نژادی از سراسر دنیا، یک حرکت استکباری و توطئه استعماری برای منطقه ما، منطقه خاورمیانه، کشورهای عربی و منطقه انرژی خیز دنیا و همچنین برای پیشگیری (به نظر خودشان) از نهضت اسلامی بود که از دو قرن پیش همیشه استکبار نگران آن بود. چون میدانند یک میلیارد و نیم جمعیت مسلمان با عظیمترین امکانات مادی، طبیعی و مناطق وسیع، مهم و سوقالجیشی و یک مکتب انسانساز و به روز در بین همه مکاتب دنیا، بزرگترین وزنه بشری است. بنابراین این یک طراحی بوده، منتها شروع و نقطه اوج حرکتشان در جنگ جهانی اول و دوم شد. از وقتی دولت عثمانی آن روزها وزنه سنگین حکومتی در دنیای اسلام بود، منطقه را از دست داد و در اختیار غربیها قرار گرفت، اجرای این توطئه شروع شد.
بندهایی که خدمت شما عرض میکنم، تا این مرحله تاریخ است و نگاهی هم به وضع فعلی خواهم کرد. نسبت به آینده تحلیل پیشبینی ارائه میدهم. خواهش میکنم این سه بحث را جدا از هم در ذهنتان تفسیر کنید. در همان موقع استفاده از جامعه ملل را که قبل از سازمان ملل بود، شروع کردند. بعد، از سازمان ملل برای اجرای این توطئه استکباری استفاده ابزاری شد. یعنی برنامه خودشان را به تصویب جامعه ملل و سازمان ملل رساندند که گامهای بسیار شیطنت آمیزی برداشتند.
اولین کاری که کردند، مسلمانهای آن روز بخصوص در منطقه شامات، فلسطین، سوریه، لبنان و قسمتی از عراق و اردن مخالفت کردند، اما علت اینکه نتیجه نداد، قضیه سرپرستی و قیمومیت بود. چنین واژهای در گذشته در جغرافیای سیاسی جامعه جهانی نبود. در دوران جنگ،کشورهای زیادی توسط بخش های مختلف درگیر و اشغال شدند و بعد از جنگ میبایست سرنوشت این کشورها معین میشد. با مطالعه دقیق گفتند بعضی از این کشورها احتیاج به سرپرستی و قیمومیت دارند و نمیتوانند بعد از جنگ خودشان را اداره کنند. باید برایشان قیّم بگذاریم. ابتدا قانونی در سازمان ملل و جامعه ملل گذراندند که کشورهای فاتح در بخشی از متصرّفات خودشان حقّ قیمومیت وسرپرستی پیدا میکنند و این یکی از حلقههای بسیار شوم سوءاستفاده از سازمان ملل و جامعه ملل بود و هنوز هم این قانون استعماری در مواردی اتفاق میافتد و اعتبار دارد.
واقعاً این یک توطئه قابل مطالعه است که رویش کم حرف زده شده و باید بیشتر حرف بزنیم. سرپرستی این منطقه، یعنی فلسطین را به انگلیس دادند. همان موقع در قانون بود که باید اهالی منطقه قبول کنند. هیئتی هم برای نظرخواهی از مردم فرستادند و مردم منطقه شامات با قاطعیت سرپرستی را رد کردند. وقتی گروه اعزامی برگشتند و گزارش دادند، آنها را به زحمت انداختند. اما آنها برنامهشان را اجرا کردند و اعتنایی به رأی مردم نکردند. جاهایی مثل سوریه را به فرانسه و جاهایی مثل فلسطین را به انگلیس دادند و جاهایی مثل عراق را ترکیبی کردند. واقعاً یک نقشه خوبی طراحی کردند!!
فلسطین در اختیار انگلیس قرار گرفت و انگلیس محور اجرای طرح خائنانه تشکیل دولت صهیونیستی در اراضی فلسطین قرار گرفت و از آن به بعد اینقدر حادثه هست، اینقدر مبارزه هست، اینقدر زجر و تبعید و آوارگی و... هست که وارد آنها نمیشوم. چون وقت این خطبه اجازه نمیدهد که بخواهم وارد این جزئیات شوم.
بند ششم فهرست من میگوید از جامعه ملل برای رسمی کردن این قیمومیت و سرپرستی استفاده کردند. انگلیس محور شد. چون آن روز قدرت انگلیس خیلی بیشتر از الان بود. آمریکا اولاً هنوز مواضع استعماری در منطقه نگرفته بود و مواضعش نوعاً با ملتها سازگار بود. ثانیاً حضور جدّی نداشت. اینها حضور داشتند که این کار به انگلیس واگذار شد.
بند هفتم این است که از شرایط یهودیهای دنیا استفاده کردند. در جنگ جهانی یهودیها مشکلات زیادی پیدا کردند، بخاطر رفتاری که صهیونیستها با دولتهای خودشان داشتند، قدرتی که داشتند، پولی که داشتند و روزنامههایی که داشتند، موی دماغ قدرتها بودند. به علاوه در جنگ جهانی هم حالت مظلومیت برای اینها پیدا شد. از این شرایط به عنوان نجات قوم یهود استفاده کردند. این یک حربه روانی بود که در افکار عمومی دنیا جا افتاد. از طرفی از قدرت حزب صهیونیسم استفاده کردند. چون سازمان بسیار نیرومندی در سراسر غرب داشت.
در همان موقع از یک جریان دیگر که امروز به نام «مسیحی - صهیونی» در دنیا شناخته شده، یعنی از گروه مبلغان انجیل هم استفاده کردند. با اینکه با یهودیان درگیر بودند، امـا از جریانی که خود را فرا فرقهای معرفی میکنند و از همه فرقههای مسیحی در آن عضویت دارند و پول و امکانات فراوانی هم دارند، برای تفکری که داشتند، استفاده کردند. هنوز هم روی آن تفکر ایستادهاند و آن، اینکه جنگ جهانی نهایی از فلسطین آغاز میشود. آنجا که یهودیها چون در کانون جنگ هستند، منهدم میشوندو حضرت مسیح(ع) بعد از انهدام مسجدالاقصی و قبه صخره و ایجاد هیکل سلیمان، رجعت و ظهور میکند و آخرالزمانی که در انتظارش هستند، تحقق پیدا میکند. جالب اینکه همین اخیراً کشیش بزرگی اعلام کرده که در دو سال آینده علائم ظهور حضرت مسیح(ع) خیلی روشن است و امید دو سال آینده را میدهد.
طوفانها، زلزلهها و تسونامیها را دلیل میگیرند. چون در منابع انجیلی آنها در آخرالزمان این حوادث خیلی جدّی گرفته شده است. جنگ جهانی را که نهایتاً به آخرالزمان مطلوب آنها میرسد، به عنوان نقطه حرکت انتخاب کردهاند و فکر میکنند اینگونه است. به طور عقیدتی از جریان مهاجرت پشتیبانی کردند. این گروه هزینههای بسیاری از مهاجرتهای جهانی را پرداخته است. این نهمین نکته بود که دو نکته را با هم گفتم.
این موج مهاجرت هم یک زمینه تاریخی در آن موقع دارد که باید به آن توجه کنید. در آن موقع در اردوگاه شرق، یعنی اتحاد جماهیر شوروی و در منطقه خاورمیانه از ابزار مهاجرت، آواره کردن، انتقال جمعیت و تغییر جمعیت به مناطق استفاده می کردند. اگر سابقه اتحاد جماهیر شوروی را مطالعه کنید، میبینید که در زمان استالین و خیلی وقتهای دیگر گاهی به کلی جمعیت یک بخش به جاهای دیگر فرستاده میشدند. آذربایجان، گرجستان، قرقیزستان، ازبکستان و ترکمنستان، انبوه مهاجر دارند. یا روسها میرفتند و یا آنها میآمدند. تقسیم عجیبی کردند تا تفکرات ملیگرایانه را در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی نابود کنند. این تفکر با برنامهای که انگلیسیها برای آوردن یهودیان از سراسر دنیا به فلسطین اجرا کردند، تقریباً همراه است و با هم کار کردند.
تجربه بعدی شوروی اینها را نگران کرده است که این مسئله قابل توجه است و باید بیشتر روی آن مطالعه کرد. چون به محض اینکه شوروی از هم پاشید، دوباره ترکیب جمعیتی به شرایط قبلی خود برگشت. همه این جابجاییها دارد به جای خود برمیگردد و آن مهاجرتهای اجباری شرایط معکوس پیدا کرده است و تا به حال هم خیلی انجام شده و معلوم شد که روحیه وطندوستی را به این آسانی نمیتوان از انسانها گرفت و این را مسلّم گرفتهاند. همین الان این مسئله در داخل فلسطین اشغالی موج جدیدی را ایجاد کرده که آن را در قسمت آخر صحبتهایم عرض میکنم.
الان یهودیهای آفریقا، آسیا، اروپا، روسیه و بخشهای مختلفی که به اسرائیل آوردهاند، برای خودشان جریان خاصی را خلق کردهاند و یک جریان ضد انسجام درجامعه اسرائیل به وجود آوردهاند که خطر بزرگی است و شاید هم دریچه رحمت بزرگی برای مظلومان تاریخ فلسطین باشد.
در این موقع آمریکاییها متصدّی شدند. دلیلش هم این است که انگلیس دیگر قدرت تحمّل هزینههای این کار را از لحاظ سیاسی، مالی و اقتصادی نداشت و جریان صهیونیستی به جریان «مسیحی - صهیونی» در آمریکا وصل شدند و آمریکا دریایی از امکانات را آورد و خیلی خرج کرد. هم از آبرو و هم از امکانات سیاسی و تبلیغاتی خود هزینه کرد. همین امسال آمریکا 5 میلیارد و 400 میلیون دلار به اسرائیل کمک میکند. این کمک سالانه است و هر سال هم اضافه میشود. حساب کنید و ببینید چقدر آمریکاییها در فلسطین اشغالی پول خرج کردهاند تا این جریان را نگه دارند.
اینها امکانات تبلیغاتی فراوانی را در اختیار دارند که از لحاظ توجیه مردم دنیا و فریب
دادن مسلمانها و حامیان فلسطینی ها خیلی فعال است و روز به روز هم قویتر میشود. الان اینترنت، ماهواره و این چیزها آمده و دستشان بسیار قویتر شده است. البته در نقطه مقابل هم امکانات زیادی خلق شده است، اما قابل مقایسه نیست. وقتی بخواهند دنیا را یک دفعه ملتهب و بسیج کنند، امکانات تبلیغاتی یا امپراطوری تبلیغاتی خود را فعال میکنند که واقعاً کارهای بزرگی را انجام میدهند. کم کم دارند با قدرتهای تبلیغاتی مقابل که در دنیا شکل میگیرد، دچار مشکل میشوند. ضمن اینکه از NGO ملتها استفاده میکنند و در مقابل، آنها هم دارند تبدیل به یک حلقه مهم میشوند. هدفشان خیلی روشن است. این را در خطبههای قبلی گفتهام و همه میدانید و در اظهارات برادر عزیز آقای ناطق خوب روشن شد.
به هر حال اینها رژیم اشغالگر قدس را پایگاه چند منظوره استعماری خودشان کردند، هم میخواهند در منطقه حضور فیزیکی داشته باشند، هم میخواهند مشرف بر منابع انرژی باشند، هم میخواهند مانع یکپارچگی دنیای اسلام باشند و هم با برنامههایی که دارند، میخواهند برای هر کشوری از کشورهای اسلامی که احیاناً بتواند از درون خود قدرتی را در دنیا بوجود آورد، تهدید باشند. ضمناً میخواهند مسئله یهود را هم آنگونه که میخواستند، حل کنند. البته این کار الان مشکلی برای آنها شد که در قسمتهای بعدی میگویم.
در شرایط حاضر ادبیات و شکل کارشان را عوض کردند. اگر کسی مقایسه کند، تعبیرات 30 سال پیش را با امروز میبیند که چقدر تفاوت پیدا کرده است. اینها به مقتضای کشش روحی مردم، ادبیات خود را هماهنگ میکنند و امروز از روزهایی است که در ادبیاتی که ابتکار کردهاند، دچار مشکل شدهاند که این را در بخش دوم عرض میکنم.
در اینجا نکات بسیار مهمی که باید روی آن حساب کنیم، مقاومت طولانی، خستگیناپذیر، اعجابانگیز و تحسینبرانگیز مردم فلسطین است. واقعاً خیلی مهم است که قدری روی روحیه مردم فلسطین بیشتر مطالعه شود. اینها دهها سال است که در بدترین شرایط، مبارزه میکنند. چقدر شهید دادهاند! چقدر آواره دادهاند! چقدر زندانی دادهاند! چقدر جانباز دارند! خانوادههای بیسرپرست، فقر، بیماری و بسیاری از چیزهایی که جزو ضعفهای بشری در جهان امروز ماست، از لحاظ تبعیضات در داخل فلسطین، در اراضی اشغالی سال 48، در اردوگاهها و کشورهای مجاور که فلسطینیها هستند، وجود دارد. حقیقتاً باید تاریخ بشریت به مبارزات و مجاهدات مردم فلسطین افتخار کند و بنازد که میتواند جریان مبارزه یک قرنی و یا بیشتر را شکل بدهد و مقاومت و همه تبعات یک جهاد نابرابر را تحمل کند. فلسطینیها این کار را کردهاند و این سرمایه کار آینده است.
نکته آخری که در این بخش میخواهم بگویم، شکلگیری سرمایه بزرگی برای خیزش آینده، یعنی مجموعه عظیم آوارگان مظلوم فلسطینی است. البته این همه مظلومیت از یک جهت جای تاسف بسیار دارد، ولی از یک جهت حدود 5 میلیون انسانی که همه ابعاد ظلم را در وجود خودشان لمس کردهاند، در اردوگاهها و بیرون اردوگاهها، با پایین ترین ونازل ترین سطح زندگی که از کمکهای جهانی به آنها میرسد - شاید نمیتوانیم برای استضعاف تاریخ بشریت بهتر از فلسطین پیدا کنیم – با روحیههای بالا و با آمادگی کامل، سرمایه مبارزه هستند. به چشم خودشان میبینند که اموال، داراییها، باغها، زیتونها، نخلها، مرکبات و خیابانهایشان در اشغال دشمن است و دائماً اینها را در فیلمها و تصویرهای تلویزیونی میبینند. یک ملت اینگونه شکل گرفته است. این مجموعه سرمایهای است که بالاخره استکبار غرب را به زانو در می آورد و با این قدرت انسانی که از درون این جمعیت انبوه مظلوم و رو به رشد پیدا میشود، به مبارزه ادامه میدهد.
رژیم اشغالگر قدس الان کشوری است که به سلاح هستهای مسلح شده است. استدلال طرفدارانشان این است که چون در خطر است، باید این سلاح را داشته باشد. فکر میکنند قدرتی که از لحاظ تهاجمی در رژیم اشغالگر قدس است، ضامن بقاست. اما ببینیم وضع چگونه است! بعضیها ابراز یأس میکنند و میگویند این قدرت عظیم غرب نمیگذارد که فلسطینیها به حقشان برسند و رژیم اشغالگر قدس تسلیم حق شود. این نظری است که غالباً اینگونه فکر میکنند. ولی جامعهشناسان حاذق، بخصوص انسانهایی که اگر متکی به قدرت و عدالت خداوند و قدرت بشری و برنامه مدیریت و رهبری درست باشند، این تحلیل را قبول ندارند و به آینده خوب برای منطقه و فلسطینی ها نگاه میکنند و من آنها را عرض میکنم.
میخواهم با مروری بر تاریخ ربع قرن اخیر به شما نشان بدهم که سیر نزولی رژیم اشغالگر قدس آغاز شده است و قدم به قدم در حال عقبنشینی است. گرچه هنوز بمب در دست و شعار بر زبان و با تهدید و ارعاب مردم را تهدید میکنند. این سخنم بیشتر خطاب به غربیها، بخصوص به آمریکاست. به آنان میگویم مطالبی را که بیان میکنم، مطالعه و روی آن کار کنند و ببینند آیا اینگونه هست یا نیست؟ اگر هست، باید تدبیری کنند که عمر جنایات و ظلم را طولانی نکنند و این همه پرونده خود را در دادگاه مردم و خدا سنگین نکنند. راه درستی را در پیش بگیرند تا دنیا شکل دیگری پیدا کند.
آغاز این قوس نزولی را پیروزی انقلاب اسلامی میدانم. چون نقطه عطف تاریخ منطقه ما پیروزی انقلاب اسلامی در ایران است. ماهیت آن، همان چیزی است که امروز در ادبیات دنیا خودش را نشان میدهد. امروزه دنیا حرف درستی میزند و ریشه این حرف در اسلام و قرآن است. مسئله حق مردم برسرنوشت، حقی است که خداوند به مردم داده و هیچکس را ذاتاً بر دیگری حق حکومت نداده و سرنوشت انسانها به دست خودشان است. آنجاهایی هم که دخالت میشود، از حق الهی استفاده میشود و محورش حق مردم است. اگر از حق مردم به گونهای دیگری استفاده شود، اشتباه است و انحراف خواهد بود. این را خداوند نمیخواهد. تعبیرات علی بن ابیطالب(ع)، پیامبر(ص) و احکام قطعی قرآن را نگاه کنید که خداوند سرنوشت انسان را بهدست خود آنها داده است، مگر آنجایی که در مقابل حق الهی قرار میگیرند.
ما همه بنده خدا هستیم و باید مطیع او باشیم و این چیز دیگری است و آن به افراد مربوط نیست، به خدا و بشر مربوط میباشد. بهترین نوع تبلور موج حق حاکمیت مردم در تاریخ معاصر ما در ایران بروز کرد و این هم احتیاجی به استدلال و توضیح ندارد. خودتان اکثراً در جریان بودید و جوانان ما نیز میتوانند از پدرانشان خاطرات آن زمان را بشنوند.
وقتی انقلاب اسلامی آغاز شد و مردم را به صحنه آورد، مردم با اکثریت 99 درصدی تصمیم گرفتند نظامشان را خودشان خلق کنند و رژیم گذشته را به زبالهدان تاریخ فرستادند. کسی نمیتواند منکر شود و هیچکس نمیتواند آن را انکار کند. این انقلاب، نقطه تحولی در منطقه ما بود. سابقهای به این عظمت در تاریخ نداشتیم. اگر درست عمل میکردیم و اگر دشمنان ما حربههای جدیدی بکار نگرفته بودند، این موج قابل تکرار بود. مردم عراق شروع کرده و سرکوب شده بودند. جاهای دیگر هم بود. یعنی وقتی این مسأله پیدا شد، آنچیزی بود که شرایط جدید جهانی را نشان میداد.
پس اولین نقطه آغاز افول اسرائیل از اینجا شروع شد. چون ایران خانه امن آمریکا و اسرائیل بود و همه میدانید که خودشان اینجا را جزیره آرامش در اقیانوس متلاطم خاورمیانه نام گذاشته بودند. این اسمی بود که آنها به ایران داده بودند. ایران، قویترین و محکمترین حلقه و زنجیره استکبار در منطقه بود. زنجیره این پایگاه استکباری در حساسترین نقطه شکست و بجای آن پایگاه مردمی آمد. نمادهای فراوانی داشت که اولین آن، این بود که جای سفارت غیررسمی اسرائیل، سفارتخانه فلسطین برپاشد. جمهوری اسلامی بجای رژیم شاهنشاهی 180 درجه موضع عوض کرد و از حامیان اسرائیل برید و به حامیان مردم فلسطین
پیوست و تا امروز هم ذرهای از راه خود منحرف نشده است. این اولین نکتهای بود که پیش آمد.
اگر اعراب و کشورهای منطقه و خود فلسطینیان از این واقعه درست بهرهگیری میکردند، وضع این نبود که الان هست. اتر کار کند، موفقتر خواهد بود. باید این را تحلیل کرد که چرا اینگونه شد.
سوره «اذا جاء نصرالله والفتح» را برای پایان این خطبه انتخاب کردم. چون این سوره مبین این مسئله است. سوره نصر، پیروزی، فتح و نصرت خدا را همراه با «و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا» میبیند. البته معمولاً مفسّرین میگویند اول اراده و نصرت خدا، بعد پیروزی و بعد حضور مردم است که این سوره بعد از فتح مکه نازل شد. ولی تفسیر دیگری هست که شاید صحیحتر باشد و کمتر به آن توجه شده است و به نهضتهای مردمی توجهی نمیشده است. آن تفسیر این است که «و رایت الناس یدخلون» از لحاظ ترتیب باید به گونهای باشد که توجه مردم قبل از اینهاست. نصر خداوند و فتح بر پایه آمادگی مردم میآید. در ایران این مسئله تجربه شده و در جاهای دیگر هم همین است. به هر حال این آمادگی الان در مردم دنیا خیلی بیشتر میشود و در بندهای بعدی قدری مبسوط خواهم گفت.
در این شرایط سراغ نمونههایی میرویم که اسرائیل عقبنشینی میکند. گفتم نقطه عطف تاریخی را انقلاب اسلامی قرار دهید و بعد از آن یکی یکی گامهاییکه باید به حساب عقبنشینی اسرائیل و قوس نزولی اسرائیل به حساب آورد، میگویم. من امروز میبینم شعار «از نیل تا فرات اسرائیل» بطور جدّی کمرنگ شده است و اسرائیلیها، آمریکائیها و همه فهمیدند که این قابل تحقق نیست. حتی اگر فکر کنیم که حضور آمریکا در عراق برای تحقق این شعار بود، این هم شکست خورده است. چون وقتی که آمدند، بجای اینکه اسرائیل را به فرات برسانند، راه مردم عراق را با سقوط صدام باز کردند و مردم عراق الان راهی را انتخاب میکنند که همه تحلیل گران منصف غرب قبول دارند که نتیجه معکوس گرفته شد. واقعاً همه برنامهها علیه اسرائیل و آمریکاست. کسی نمیتواند منکر باشد. حتی اگر افغانستان را در این تحلیل ببینیم، انتخاباتی که اخیراً برای مجلس داشتند، خیلی چیزها را نشان داد. شکلی که آمریکاییها در همه زمینهها برای امنیت، افکار عمومی، مبارزه با قاچاق و امثال اینها طرح کرده بودند، به جای دیگری میرود. بنظر میرسد شعار «از نیل تا فرات» گرچه مصوب مجلس و پشت سکههای اسرائیل است و گرچه تابلوی کنشت اسرائیل است و گرچه تندروها هنوز میگویند، اما اهل نظر فهمیدهاند که این شعار عملی نمیشود. دلیلش بندهای بعدی است که میگویم.
اولین دلیلش در لبنان است. اسرائیل 20 سال پیش تصمیم گرفت که لبنان را ضمیمه کند و لشکرکشی کرد. 20 سال هزینه کرد، ولی پارسال عقبنشینی و مفتضحانه فرار کرد. این، یکی از گامهای عقبنشینی است که بسیار جدّی است. اثرش فقط در لبنان نیست. شکستن ابهت اسرائیل است. اسرائیل برای اولین بار در تاریخ خود چنین گام سختی را به عقب برداشت و بسیاری از امکانات نظامی را گذاشت و فرار کرد. حتی برنامهریزی برای فرارش نداشت. فرار اجباری بود و این اتفاق افتاد.
ممکن است در بندهایی که میگویم از لحاظ تاریخی قدری تداخل باشد. ولی چون تناسب دارد، میگویم. درغزه هم عقبنشینی واقعی است. البته اینجا با برنامهریزی عقبنشینی کرد. فرقش با لبنان این است که با برنامه عقبنشینی کرد. شیطنتهایی کرد و امیدهایی دارد که در غزه فلسطینیان به جان هم بیفتند و مردم فلسطین بفهمند که نمیتوانند اداره کنند. امید دارد که نشان دهد حضور اسرائیل برایشان مفید است. الان هم تخلیه کامل نیست. از زمین رفته، ولی فضا در دست اسرائیل است. هلیکوپترها و هواپیماهای اسرائیلی همیشه دارند پرواز میکنند. توپخانه اسرائیل فعال است. هر وقت لازم باشد، با تانکها میآید و مرزها در دست اسرائیل است. اسمش عقبنشینی است، ولی واقعیت آن شکست است. اسرائیل دید هزینهای که در غزه میکند، به اندازه منافعش نیست و مقابله نمیکند. بنابراین این سبک را انتخاب کرد، ضمن اینکه فرار و عقبنشینی است، ولی شیطنت جدّی در آن هست که در لبنان نتوانستند بکنند.
گام دیگری که در عقبنشینی جغرافیایی است، عقبنشینی از شبعا و بخشی از جولان است که بسیار جدّی است و به طور جدّی به عنوان فشار روی اسرائیل مطرح است. اینکه بشود یا نشود، بحث دیگری است. میخواهم که به حساب عقبنشینی و قوس نزولی بگذارید.
مسئله بعدی دیوار حائل است. رژیمی که کارش را با شعار از نیل تا فرات آغاز کرده، باید هر چه دیوار در راهش است، خراب کند و روی رودخانه پل بزند و شاهراه بسازد و راه را برای رسیدن به فرات هموار کند. چگونه میتواند در آن مسیر باشد و دور خود دیوار بکشد؟! دیواری که هزینهاش از دیوار چین هم بیشتر است. دیواری که در درون کار خود با اینکه به عنوان امنیت طراحی شد، ضد امنیتی شد. آنقدر نارضایتی بوجود آورد که اسرائیل نمیتواند پاسخگو باشد. چقدر اراضی مردم مصادره و چقدر نخلها و زیتونها از زمین کنده و چقدر خانههای مردم خراب شد. چقدر بین روستاها که دو طرف دیوار واقع شدند، فاصله انداخته است! چه مقدار از اراضی کم کرانه باختری که واقعاً هر وجب از آن نیاز مردم است، تصرف شد! همه اینها برای ملت فلسطین و حامیان آن انگیزه مقاومت و مجاهدت درست میکند. چون اگر ظلمها میتوانست اینها را خاموش کند، تا بحال کرده بود. اینها انگیزههای جدیدی است که در حال خلق شـدن است. جالــب اینکه دوبـاره طرحی را برای احداث دیوار دیگری در مرز فلسطین و اردن دادند. چرا که میدانند میلیونها آوارهای که در اردن زندگی میکنند، از این مرز عبور میکنند. خیال میکنند با یک دیوار میتوانند جلوی عبور آنها را بگیرند و عقلی پشت سر این کارها نیست. گاهی اوقات ترس سبب این کار است. قرآن در مورد آنهایی که در مدینه مزاحم پیامبر(ص) بودند، میفرماید: «یخربون بیوتهم بایدیهم وایدالمومنین فاعتبروا و یااولوالالباب» به دست خودشان کار خودشان را مشکلتر میکنند.
نکته دیگری که مشکل جدّی شده، الان اسرائیلیها معترضند که این دیوار دیگر با شرایط جدید مبارزه جوابگو نیست. چون فلسطینیها با امکاناتی که دارند، از دیوار عبور میکنند و آنطرف دیوار را میزنند. به علاوه الان مبارزه مخصوص این طرف دیوار نیست. یک و نیم میلیون فلسطینی عصبانی، مظلوم و امیدوار در داخل اراضی اشغالی سال 48 هستند و نمیتوان این انسانها را نادیده گرفت و ارتباطات باقی است. به هر حال اسرائیل یک کشور توریستی شده و بخش زیادی از امکانات اسرائیل از توریسم جهانی بدست میآید و نمیتواند جلوی ورود و خروج مسافر را بگیرد و کنترل کند. ارتباطات اینقدر وسیع و همه جانبه است که دیوار فقط میتواند انگیزهها را بالا ببرد و وحشت از افرادی را که در پشت دیوار محاصره میشوند، زیاد میشود. این هم مشکل دیگری است.
نکته بعدی اینکه میدانید در کمپ دیوید، اسلو و همه مراحل گذشته، پذیرش کشور مستقل فلسطینی تقریباً جزو خط قرمزهای اسرائیل بود و اگر هم در جایی به زور پای مذاکراتی را امضا میکرد، آنطرفتر که میرفتند و برمیگشتند و در پارلمان صریحاً میگفتند: محال است یک روز دولت مستقل فلسطینی در کنار ما بوجود آید. ولی امروز - گرچه به عنوان یک توطئه است، اما این توطئه میتواند یک طرف مثبت هم داشته باشد - فکر ایجاد دولت مستقل فلسطینی در بخشی از اراضی فلسطین موضوعی است که غربیها بناچار به آن تن میدهند. گرچه نمیخواهند، اما خیال میکنند این راه نجات آنهاست و به این مسیر می روند، این عقبنشینی بسیار جدّی و کیفی است که پیش آمده است.
نکته بعدی اینکه انسجام یهودیان در داخل فلسطین بسیار ضعیف شده است. مردمی که پشت مرزهای رژیم صهیونیستی زندگی میکنند، هیچوقت اینگونه اختلاف نداشتند. شما در قضیه عقبنشینی از غزه دیدید که چگونه بود. افکارسنجی شد. در پارلمان و دولت واقعاً مشاجره بود. ممکن است بعضیها از بیرون فکر کنند که اینها همه بازی سیاسی است. اما اینگونه نیست. تندروهایی در اسرائیل هستند که حتی از شعار «از نیل تا فرات» هم دست بر نمیدارند. یک عده هم هستند که میگویند جان ملت یهود را راحت کنید و دست از این سرسختیها بردارید و بگذارید با صلح زندگی کنیم.
حفاظتی که الان از شارون در اسرائیل میشود بخاطر ترس از همین تندروها میشود، در تمام دوران تاریخ اسرائیل بیسابقه است. مهم اینکه این شارون موقعی که آمد، قول داد سه ماهه انتفاضه را تمام میکند و آن سه ماه الان سالها طول کشید و امروز به گل نشسته و میگوید: نمیتوان کاری کرد.
میخواهند مسئله را با عقبنشینیها و امتیازات ظاهری حل کنند. بنابر این اینطور نیست که فکر میکنیم در داخل اسرائیل ملت یکپارچهای است. واقعاً اختلاف نژادی و تبعیض نژادی وجود دارد. اروپاییها و غربیها در اسرائیل شاهانه، اما آفریقاییها در حالت نیمه جان و با مزد کم و شرایط کم زندگی میکنند و ترس و وحشت هم دارند.
مسئله دیگر مهاجرت معکوس است. تا چند سال پیش صف داوطلبان مهاجرت به اسرائیل بسیار طولانی بود و امروز آن صف ها کوتاه شده و از آن طرف صف فرار از اسرائیل طولانی شد. اگر ممانعت و مشکلات ایجاد نکنند، اسرائیل حرکت منفی آماری در جمعیت پیدا میکند.
مسئله دیگر موج بیداری جهانیان است اگر غربیها اجازه میداند افکار مردم اروپا آنگونه که هست، ظهور کند، میدیدید اکثریت مردم اروپا با جریان ظالمانه اسرائیل موافق نیستند. قوانین سختی دارند که هر حرکت ضد اسرائیلی را سرکوب و افرادش را بازداشت کنند و به زندان ببرند. روزنامهها، تلویزیونها، انسانها و متفکران را جریمه میکنند. دادگاههایی اروپاییها از تشکیل این پروندهها پر است. واقعاً جریان استبدادی و خفقان فکری عجیبی در آنجا حاکم است. ولی افکار اکثریت مردم آزادیخواه دنیا، بخصوص الان در اروپا، این تبعیض نژادی و آپارتاید را نمیپذیرد که فکر میکنم مشکل واقعی اسرائیل از اینجا شروع میشود.
نکتهای که بسیار اهمیت دارد و این کارها را پشتیبانی میکند، تضادی است که بین شعارها، عمل و خواست غربیها، بخصوص آمریکایی وجود دارد. اینها از یک طرف برای مبارزه با دولتها شعار دمکراسی و حقوق بشر را مطرح میکنند که اگر صادق بودند، حرف خوبی است و همه ما هم طرفداری میکنیم. اما اگر صادق نباشند - که نیستند - این مشکل در اسرائیل دامن اینها را میگیرد که گرفت. اگر حقوق بشر و توجه به تشکلهای غیردولتی درست است و اگر افکار عمومی درست است و اگر حق انسانها باید مراعات شود و اگر استبداد، خفقان، زورگویی و تجاوز محکوم است، چرا در مورد اسراییل و فلسطین رعایت نمیشود؟ همه این موارد در حرفهای آمریکاییها و اروپایی هست. اگر این است، چرا وضع اسرائیل با این چیرها نمیسازد؟ بالاخره میخواهید با 5 میلیون آواره چه کنید؟ ما این سئوال را از هر مقام غربی میپرسیم، واقعاً هیچ جوابی ندارند.
من بحث و مشاجره کردم. پنج میلیون آواره هستند و حق آنها آن طرف دیوار است و هیچ چیز آنها را قانع نمیکند، مگر اینکه فلسطینی باشند. گاهی میگویند اینها را به عراق بفرستند. اتفاقاً یکی از اهداف اشغال عراق این بود که قسمتهای خالی غرب عراق را تبدیل به مرکز فلسطینیهای آواره کنند که همان روزهای اول فهمیدند این عملی نیست و مردم جلویش میایستند.
با این آوارگان چه میخواهید بکنید؟ چنین انبوه آوارهای در هیچ جای دنیا نیست. در تاریخ بشر سراغ نداریم. آوارگانی هستند که خیلیها در جاهایی که رفتهاند، زندگی بهتری دارند و ماندند و الان حاضر نیستند برگردند. اما اکثر آوارهگان آنچنان زندگی سخت و اهداف و آرزوهای بلندی دارند که هر روز تهدیدی علیه آمریکا و اسراییل هستند. این آوارهها از نوع دیگری هستند و با هیچ چیز نمیتوان آنها را قانع کرد.
اینها را به کدام کشور میبرید؟ کدام کشور حاضر است اینها را بپذیرد؟ اینها در هر کشوری که بروند، بخاطر روحیه انقلابی که دارند، در آن کشور هم آرام نمیگیرند و در هر کشور در رابطه با دیگران مسایل سیاسی درست میکنند. اینها را کجا میخواهند ببرند؟ جایی جز فلسطین برای اینها نیست و جز اینکه برگردند و در آنجا زندگی کنند چارهای ندارند و ندارید.
در لبنان، سوریه و اردن مشکل است. اکثریت جمعیت اردن را فلسطینیها تشکیل میدهند. در اردن زندگی بسیار سخت است. مواضعی که اردن در دنیا همراه با آمریکا میگیرد، با روحیات اکثریت مردمش در تضاد است. همین الان مردم اردن در مضیقه زندگی میکنند. الان غرب و اسرائیل دچار این تضادند. آیا راست میگویید که افکار عمومی حقوق بشر را رعایت میکنید؟ امتحانی که در فلسطین دادید، شکست خوردید. دروغ میگویید. اگر راست میگویید، باید اینجا را برای مردم توجیه کنید و توضیح بدهید. هیچ توضیحی ندارند.
بهترین سند همین آوارهها هستند. ممکن است به مبارزان و مجاهدان فلسطینی انگ تروریست بزنند. با اینکه اینها مقاومت میکنند. تعریف مقاومت با تعریف تروریست خیلی با هم فاصله دارند. نمیتوان به کسانی که از حقشان، از ملتشان و از سرزمینشان دفاع میکنند، تروریست گفت. با هر وسیلهای هم که کار کنند، برحق هستند. هرچه مظلومتر باشند، شدیدتر عمل میکنند.
بالاخره همه دنیا که کر و کور نیستند. بحثها از همه چیز و همه جا عبور میکند. آن شعارهای غربی با این عمل کثیفشان در فلسطین و با رفتاری که با آوارگان فلسطین دارند و بنبستی که آوارگان فلسطینی برای اینها بوجود آوردهاند، سازگاری ندارد. راه دروغ برای اینها بسته است. این کارها عوامل عقبنشینی و گامهای به عقب را تسریع میکند.
باید برای اینها چکار کرد؟ هنوز دارند راههای دیگری می روند با فشاری که آمریکاییها الان بر لبنان و سوریه میآورند، خیال میکنند مسئله فلسطین علاج میشود. احمقانه فکر میکنند که اگر سوریه را از هم بپاشند، مسئله اسرائیل آسان و مسئله جولان حل میشود. هیچوقت این اتفاق نمیافتد. نمیتوانید از هم پاشیدنی بدتر از عراق درست کنید. عراق تجربه خوبی شد.
همین امروز اعلام شد آمریکاییها 161 هزار نیروی نظامی در عراق دارند که فقط پادگانهایشان امن است. اگر از دور خمپاره و موشک نزنند، به خیابانها نمیتوانند بیایند. جزو در کاروان طولانی که در فیلمها دیدهاید. سوریه هم مثل عراق و قدری بیشتر است. به سوریه فشار میآورید که فلسطینیها را بیرون کند! گیریم که رهبرانشان رفتند، بالاخره ملت فلسطین که آرام نمینشیند. الان به خاطر سوریه ملاحظاتی دارند. بعدها این ملاحظات را هم کنار میگذارند. این راهها جواب نمیدهد. همانطور که در عراق جواب نداد. بیایید راه قابل قبولی را مطرح کنید. انتظار دارم استدلالهایی که امروز در این خطبه مطرح کردم، غربیها اگر جوابی برای اینها دارند، منتشر کنند و بگویند چه راهی دارند.
مدتی پیش رهبر انقلاب ما مسئلهای را به عنوان یک تفکر با بنده مطرح کردند. البته ما با سرزمین فلسطین فاصله داریم، این را خودشان هم میدانند، حضور فیزیکی در آنجا نداریم. اگر حمایت میکنیم، مجروحانشان را می آوریم و حمایت انسانی، حمایت پزشکی و حمایت نظری میکنیم. البته نظرات خود را همیشه بدون تقیه میگوییم.
ولی فکر میکنیم راهی که اینها دارند می روند، بالاخره کوچه بنبست است. اگر تابلوهای عبور ممنوع را اول کوچه نمیبینند، کورند. بالاخره به جایی نخواهند رسید. روز به روز پروندهشان سنگینتر میشود. بیایید روی این تفکر کار کنید. این یک عقبنشینی از جانب مسلمانهاست. اگر مسلمانها و فلسطینیها بپذیرند، ما با یهود مسئله نداریم. یهودیت مثل دین حضرت مسیح برای ما آسمانی و مقدس است. اگر یهودیها در دین خود صادق باشند، واقعاً به آنها احترام میگذاریم. این خواست قرآن ماست. بحث ما بر سر صهیونیزم است. صهیونیستها هم زیاد نیستند. بخشی از جامعه یهودی و الان رو به عقبنشینی هستند.
بیایید طرح درستی بوجود بیاورید. بگذارید خیلی از یهودیهایی که مایلند برگردند، بروند. بعد با یهودیهایی که میمانند، با همه فلسطینیها - چه آنها که در اراضی اشغالی سال 60، چه آنهایی که در کرانه باختری یا غزه، چه آنهایی که در اردوگاهها و چه آنهایی که در سراسر دنیا پخش هستند - که آمارشان را دارید، یعنی پیروان همه ادیان، یهودیها و فرقههای مختلف مسیحی انتخاباتی انجام بدهید که اینها با هم در فضای مسالمتآمیز زندگی کنند. هر کس بیشتر رأی دارد، حضورش در حکومت بیشتر شود. البته فلسطینیها بیشتر رأی دارند. این را میدانیم. فکر نمیکنیم فلسطینیها ضرر کنند. برای آنها هم نفع دارد. میخواهند به صورت مسالمتآمیز در آنجا زندگی کنند. در آن صورت لازم نیست این همه فجایعی که امروز دارند مرتکب میشوند، انجام دهند. منطقه خاورمیانه هم از حساسیتی که دارد، میافتد. برای منطقه هم بسیار مهم است.
شما میخواهید رفراندومی بکنید که نتیجهاش این باشد که فلسطینیها در کشورشان نباشند و این نمیشود. محال است بشود. باید فلسطینیها باشند که اگر نخواستند، نروند و اگر خواستند، بروند. الان در لبنان پیروان ادیان مختلف در کنار هم زندگی میکنند. مشکل دارند، ولی به هر حال زندگی میکنند. در عراق میبینیم که به طرف این میروند که شیعه، سنی، کرد، ترکمن، مسیحی و آشوری با هم میتوانند در یک کشور زندگی کنند. چارهای هم نیست.
باید این سعه صدر را برای همزیستی مسالمتآمیز و اجرای این ندای مهم قرآن داشت که میفرماید: «تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم» بیایم با این اصل مسئله فلسطین را حل کنیم. البته بسیار بسیار بعید میدانم که با حضور نیروهای تندرو مسیحی- صهیونیستی که الان در آمریکا حاکمند، به این حرفها توجه شود. لااقل در تاریخ خواهد ماند که جمهوری اسلامی دلسوزانه به فکر علاج این درد است. به فکر حل مشکلی است که حل شدنش از راههای زور ممکن نخواهد بود. انشاءالله با هوشیاری مردم و آگاهی بشریت این نکبتی که بر جان منطقه ما و دنیا افتاده، به نفع ملتها حل خواهد شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اذا جاء نصرالله و الفتح/ و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا/ فسبح بحمد ربک/ فاستغفره انه کان توابا.*
* سوره مبارکه نصر
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی صدیقه طاهره و سبطی الرحمه و علیبن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علیبن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و خلف هادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.
اوصیکم عبادالله به تقوی الله و اتباع امره
امیدواریم که بتوانیم در خطبه دوم جبران طولانی شدن خطبه اول را بکنیم. بسیار فشرده عرض میکنم. شهادت شهید حاج آقا مصطفی خمینی،(1) شهید فهمیده،(2) این نوجوان الهامبخش جوانان و شهید قاضی طباطبایی،(3) این رکن مبارزات و مجاهدت در آذربایجان را تسلیت عرض میکنیم.
از روز بسیج دانشجویی* به عنوان ظرفی برای پرورش جوانان با استعداد و با ایمان استقبال میکنیم.
ماه مبارک رمضان به سرعت دارد تمام میشود. انشاءالله در این ماه، بخصوص ایام و لیالی قدر امت اسلامی به خودسازی رسیده و بهره گرفته باشند. آنهایی که تا به حال نتوانستهاند از این سفرههای پرنعمت خداوند خوب استفاده کنند، در روزهای باقیمانده جبران و خودشان را به خدا نزدیک کنند و آمرزش گناهانشان را از خدا بخواهند و راه ثواب در پیش بگیرند.
شهادت حضرت امیرالمؤمنین(ع) را که واقعاً تلخترین مصیبت تاریخ ما و بزرگترین ضربه به عدالت و راه حق توسط خوارج تندرو ملعون صدر تاریخ اسلام است، به شما تسلیت عرض میکنم. امیدواریم که بتوانیم خودمان را در جمع پیروان علی ابن ابیطالب(ع) و شیعه ایشان ببینیم.
دو سه مسئله داریم که باید کمی توضیح بدهم. یکی مسئله نظارت مجمع تشخیص مصلحت بر سیاستهای کلی است که این روزها میبینم در جامعه برداشتهای متفاوت و تفسیرهای مختلف میشود. متأسفانه هر کسی به ظن خودش روی این مسئله قلمفرسایی میکند و حرف میزند. کمی توضیح بدهم که جامعه بداند چه اتفاقی افتاده است. البته خیلیها میدانند و اگر کمی فکر میکردند (آنهایی که میگویند و مینویسند) میتوانستند برای مردم توضیح دهند. خوب است ما هم بگوییم که روشنتر شود.
قانون اساسی در بند اول اصل 110 میگوید: «از وظایف و اختیارات رهبری تصویب سیاستهای کلی نظام بعد از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام است.» یعنی ایشان از مجمع میخواهند و مجمع سیاستها را مینویسند و به ایشان میدهند. اگر پسندیدند، تأیید میکنند و ابلاغ میشود. این قانون حالت اجرایی پیدا میکند و بقیه باید دنبال اینها عمل کنند. تا به حال مقدار زیادی از این سیاستها را نوشتهایم و ایشان هم ابلاغ کردهاند. مقدار زیادی هم در خدمت ایشان است و ابلاغ نکردهاند. مقداری هم در دستور مجمع است که داریم مینویسیم. قدری سخت است. کار آسانی نیست. طول میکشد. گاهی برای یک سطر عبارت، ساعتها در خود مجمع بحث میکنیم. البته بحث از قبل در کمیسیونها و جاهای دیگر و بین کارشناسان انجام میشود. این، حق و وظیفه قانونی رهبری است.
بند دوم همین اصل میگوید که نظارت بر اجرای این سیاستها هم وظیفه رهبری است. این، از حق گذشته و رهبری وظیفه دارند در اجرای سیاستهایی که اعلام کردهاند، نظارت کنند. ذیل این اصل بعد از بند 10 و 11، بند دیگری هست که میگوید: «رهبری میتواند بخشی از وظائفشان را به جا یا شخص دیگری واگذار کنند.»
ایشان با مطالعه همه جانبه، دیدند مناسبترین جایی که میتواند بر سیاستها نظارت کند، همین مجمع استکه خودش تصویب کرده و میداند چه میخواهد.
ضمناً افرادی هم که آنجا هستند، ترکیبی از دولت، مجلس، شخصیتهای علمی، شورای نگهبان و مجموعه خبره و تجربهدارهای نظام هستند. همه سلیقههای سیاسی هم در آنجا هستند. لذا ایشان از این حق و وظیفهای که به عهده شان گذاشته شده بود، استفاده کردند و هفت هشت سال پیش وظیفه نظارت را به مجمع واگذار کردند و گفتند شما نظارت کنید. البته آن موقع سیاستهای کلی زیادی نداشتیم و در این هفت هشت سال به تدریج نوشته شد و هنوز هم ناتمام است. خیلیهای آن هنوز نوشته نشده است. لذا در اجرا کاری نداشتیم که انجام دهیم. فقط در برنامههایی که به مجلس میآمد یا بودجهها، نمایندگان مجمع در مجلس شرکت میکردند و آنجاهایی که فکر می کردند با سیاستها نمیسازد، به نمایندگان آن هم بدون ضمانت اجرایی تذکر میدادند که یا میپذیرفتند و یا نمیپذیرفتند که در خیلی از موارد نپذیرفتند. شاید نتوانستیم حدود 50 درصد را به آنها بقبولانیم.
البته رهبری به شورای نگهبان دستور داده بودند آنجایی که مخالف سیاستهاست، جلویش را بگیرد. شورای نگهبان هم نمیخواست وارد این میدان شود. چون میدان سختی است. تشخیص موافقت یا مخالفت با سیاستهای کلی کار آسانی نیست. آئیننامه لازم داشت. در نوشتن آئیننامه مشکل داشتیم، به خاطر اینکه دولت و مجلس هم نظارتی داشتند. سالها بحث کردیم. کمیسیونها تشکیل شد و اواخر دولت آقای خاتمی به توافق رسیدیم و آئیننامهای برای نظارت مجمع نوشتیم. این آئیننامه منتشر خواهد شد و شما میبینید. اولاً قلمرو نظارت را محدود کرده است. بعضیها برداشت کردند که الان مجمع حق دارد در همه زمینهها و همه ابعاد در کارهای سه قوه دخالت کند و حضور داشته باشد که اصلاً اینگونه نیست. باید از سیاستهای کلی حفاظت کنیم.
نمایندگان مجمع در دولت و مجلس حضور پیدا میکنند و نظراتشان را درباره سیاستهای کلی به آنها میگویند، اگر آنها پذیرفتند که اجرا میشود و اگر نپذیرفتند، به مجمع برمیگردد و مجمع در این باره به شورای نگهبان اطلاع میدهد که اختلاف نظر داریم و شورای نگهبان باید در این باره تصمیم بگیرد.
مجمع تشخیص مصلحت نظام کار اجرایی و دخالت فیزیکی ندارد. نظرش را می دهد و آنها اجرا میکنند. یا جلویش را می گیرند و یا قبول میکنند. اصلاً وارد دستگاهها نمیشویم. دستگاهها موظفند سالانه از طریق عالیترین مقام گزارش تحقق سیاستها را به مجمع بدهند. شاخصهایی نوشته میشود و در اختیار آنان قرار می گیرد و آنان طبق این شاخصها میگویند مثلاً 30 درصد، 50 درصد، 90 درصد و یا بیشتر عمل کردهایم.
آنها گزارش میدهند و بعد ما نظر خود را ارائه میدهیم و بررسی میکنیم. در این تعامل و رفت و برگشت، سیاستها بتدریج اجرا میشوند. البته این، کار بدیعی است و در هیچ جای دنیا نیست. الگوی خاصی در دنیا ندارد. این سیاست در نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه بوجود آمده است و خودش باید الگو شود. بعداً اگر دیگران خواستند که عمل کنند، میتوانند این تجربه را بگیرند.
بنابراین آنهایی که فکر میکنند مجمع در همه امور دخالت میکند، اشتباه خودشان را اصلاح کنند و آنهایی که فکر میکنند مجمع در اداراتشان حضور دارد، اشتباهشان را اصلاح کنند و آنهائی هم که توقع دارند سیاستها نوشته شود و رهبری اعلام کنند و این سیاستها را در قانون ندیده بگیرند، آنها هم نظرخودشان را اصلاح کنند. این درست نیست. تا به حال کسی درباره سیاستهایی که اعلام شده، اعتراض نکرده است. هرچه که اعلام کردهایم، مورد پذیرش عموم بوده است. چون روی آن بحث و کار میشود.
بنابراین از این به بعد مجمع تشخیص آن هم از طریق مجلس، دولت و مقررات، ناظر است که اینها برخلاف سیاستها تصمیمی نگیرند و در عمل هم مسئولان خودشان وظیفه دارند که اجرای اینها را مثل هر قانون دیگری به عهده بگیرند. البته ما اولین بار کمیسیون نظارت را تشکیل دادیم و بیانیهای تهیه کردیم که انشاءالله به زودی منتشر میشود. توضیحات کاملاً مستندی میدهد. بعد هم بناست مصاحبههایی انجام شود تا ذهن مردم را در این قضیه روشن کنند.
مسئله دیگر در مورد عراق است. باید به مردم عراق بخاطر صبر، متانت و تحملی که داشتند و قدم به قدم جلو آمدند، مجلسشان را تشکیل دادند و قانون اساسی خود را نوشتند و آن را تصویب کردند، تبریک بگوییم. در جوی که ارعاب، توطئه، تهدید و مخالفت خیلی فراوان بود، موفق عمل کردند. باید این را نشان رشد و بلوغ مردم عراق و مدیریت درست حوزه علمیه نجف و شخص آیتالله سیستانی بدانیم که تا اینجا پیش آمدهاند و انشاءالله در مراحل بعدی هم کارشان را با حکمت، درایت و بدون کارهای تند شعاری انجام بدهند و ملت عراق را از یک مصیبت تاریخی نجات بدهند.
همچنین باید به مردم افغانستان بخاطر انتخابات مجلسشان تبریک بگوییم که انصافاً خوب گذراندند. کشوری که از جنگ بیرون آمده بود، دارد قدم به قدم جلو میرود که نشان از وضع بهتر در افغانستان است.
زلزله پاکستان واقعاً مصیبت بزرگی برای مردم منطقه، پاکستان، هند و بخصوص کشمیر بود.(4) خدمت آنهاتسلیت عرض میکنیم. خسارت هنگفتی بود و مشکلات واقعاً دلخراشی برای مردم منطقه بوجود آورد. جاهایی هست که هنوز هم امدادگران بعد از چند هفته به آنجاها نرسیدهاند و مردم زیر آوارها مردهاند. کسی نیست که بخاطر شرایط کوهستانی در روستاها و وضع بدی که بخصوص در کشمیر هست، جنازه اینها را بیرون بیاورد.
البته جمهوری اسلامی ایران خوب عمل کرد. هلال احمر مورد تحسین همه ناظران قرار گرفت. کار خوبی کرد. اما بنظر میرسد که دنیای اسلام باید کمک بیشتری به پاکستان کند که انشاءالله اینکار را خواهند کرد.
مسأله مهم خودمان مسأله هستهای استکه بنظر میرسد هنوز هم غربیها سرعقل نیامدهاند و اصرار دارند که ایران را از حق قانونی و مسلّمی که دارد، محروم کنند. هر روز بهانه جوئی و حرفهای جدیدی مطرح میکنند. حرفهایم را در گذشته زدهام و الان هم فقط یکی، دو جمله عرض میکنم. به آنها میگویم که شما فکر نکنید در ایران با یک باند و یا یک حزب مواجه هستید. شما با قاطبه مردم ایران مواجهاید و همه مردم ایران از این حق قانونی خودشان تا آخر حمایت خواهند کرد. (تکبیر نمازگزاران و سردادن شعار: هاشمی هاشمی خدا نگهدار تو)
خداوند نگهدار شما مردم خوب باشد. بنده هم یک سرباز از مجموعه امت اسلامی در ایران اسلامی هستم و می دانم که ایران میتواند از این حق خود دفاع کند و میتواند به حقش برسد. البته دشمنان ما ابزارهای نیرومندی در اختیار دارند. همین ابزارهایی که در فلسطین و جاهای دیگر همیشه غاصبانه از آن استفاده کردند، ولی اینجا با یک ملت و امت مقاوم، شهیدپرور و ایثارگر مواجه هستند که در انقلاب شخصیت اسلامی خود را نشان داد. ایرانیها صلاحیت خود را در دوران دفاع مقدس، دوران سازندگی و در همه دورانها را نشان دادند و اینجا هم با قدرت خود و بدون کمک هیچکس توانستهاند افتان و خیزان به سطحی از دانش هستهای برسند و از این حق دفاع میکنند.
خودتان هم فکر کنید، اگر دانشی در جامعهای پیدا شد، کسی نمیتواند با آن دانش کاری بکند. این دانش روزبروز رشد میکند و قویتر میشود. اگر جائی آن را سرکوب کنید، از یک جای دیگر جوانه میزند، یعنی مثل یک درخت نیرومند است که ریشه در اعماق زمین و شاخه در فضای عالی آسمانها دارد و هر شاخهای که از آن قطع شود، جوانههای جدیدی میروید. مخصوصاً اگر احساس مظلومیت کنند. بنابراین سرعقل بیایید. هر دو طرف متقاعدند که نباید به طرف مسائل نظامی برود. ما معتقدیم که باید حق قانونی خود را در استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای داشته باشیم. شما هم حاشیه امنی میخواهید که آن حاشیه امنی که شما مطالبه میکنید، ظالمانه است. نمیتوانید به ملتها بگوئید از حق خودتان استفاده نکنید. چون شاید روزی به طرف دیگر بروید. اگر بخواهید اینگونه قضاوت کنید، باید خیلی از جاهای دنیا را بهم بریزید.
بنابراین ما به عنوان ملتی که امتحان خود را پس داده و مقاومت خود را آن هم در صحنههای مشکل نشان دادهایم، در مطالبه حقمان جدّی هستیم. شما هم کمی انصاف پیدا کنید و درست رفتار نمائید. امیدوارم منطقه، کشور ما و خودتان را در این مسئله که قابل حل است، در آینده به زحمت نیندازید.
بسمالله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربّک و انحر/ انّ شانئک هوالابتر
* روز دوم آذر مصادف با تشکیل بسیج دانشجویی و طلاب به فرمان امام خمینی(ره) در سال 1367 است.
پی نوشت ها:
1- سید مصطفی خمینی (۱۳۰۹-۱۳۵۶ش) از مجتهدان و فقیهان شیعه و فعالان انقلاب اسلامی ایران. او فرزند ارشد امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر آن است. مصطفی خمینی آثار متعددی در علم فقه و اصول و تفسیر نگاشته است. او از ابتدای حرکت امام خمینی علیه حکومت پادشاهی پهلوی، وارد فعالیتهای سیاسی شد و مدتی پس از دستگیری و تبعید پدرش، او نیز به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به دست ساواک دستگیر و به ترکیه و سپس به همراه پدرش به عراق تبعید شد. نگاه سیاسی وی از جمله حمایت از جنبش آزادی بخش فلسطین و نیز رویکرد نقادانهی علمی او در زمینه علوم اسلامی، جایگاه قابل توجهی را در حوزه علمیه نجف برای او رقم زد. مصطفی خمینی در سن ۴۷ سالگی به طرز مشکوکی درگذشت.
2- هشتم آبان هر سال، یادآور خاطره رزمنده کوچکی است که با نثار جان خود، بر سرخی و طراوت خون شهیدان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی افزود. او در نوجوانی به یکباره قلههای شرف و غیرت را پیمود که چه بسیار اهل ریاضت و سیر و سلوک، در پیمودن این راه پرفراز و نشیب، بر این رهگذر الهی غبطه میخورند. شهید محمد حسین فهمیده، در اردیبهشت سال 1346، در خانوادهای مذهبی در محله پامنار، از محلههای قدیمی شهر قم، دیده به جهان گشود. سال 1352 راهی مدرسه ابتدایی شد. سال 1357 کلاس پنجم را به دلیل انتقال خانوادهاش به شهر کرج، در مدارس این شهر سپری کرد. و پس از پیروزی انقلاب با تشکیل بسیج در آذر سال 1358 به فرمان امام(ره)، به این نهاد انقلابی پیوست.
پس از حوادث کردستان، با وجود سن کم و جثه کوچکش راهی آنجا شد، ولی به علت کمی سن، او را بازگرداندند. این قهرمان کوچک آرام ننشست و با شرکت در آموزشهای رزمی، تابستان سال 1359 را گذراند و همزمان با شروع جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران، خود را به جبهههای جنوب رساند. در خط مقدم جبهه بود که با مشاهده تانکهای عراقی که به طرف رزمندگان هجوم آورده و درصدد محاصره و قتل عام آنها بودند، تاب نیاورد و در حالی که تعدادی نارنجک به کمر بسته و در دستش گرفته بود، به طرف تانکها حرکت کرد. در این هنگام، تیری به پایش خورد و او را مجروح ساخت، ولی به راهش ادامه داد و تصمیم خود را عملی ساخت و از لابهلای تیرهایی که از هر سو به طرفش میآمد، خود را به تانک پیشرو رساند و با استفاده از نارنجک، موفق شد آن را منفجر کند و خود نیز تکه تکه شد.
صدای جمهوری اسلامی ایران، با قطع برنامههای عادی خود، اعلام کرد که نوجوانی سیزده ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته، آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است. امام(ره) در پیامی به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی فرمود: «رهبر ما آن طفل سیزدهسالهای است که با قلب کوچک خود، ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است. با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.»
بقایای پیکر شهید محمدحسین فهمیده در بهشت زهرای تهران، قطعه 24، ردیف 44، شماره 11، به خاک سپرده شد، امّا فداکاری حسین فهمیده در تاریخ پرشکوه سرافرازیهای ایران ثبت شد و جاودانه ماند.
3- آیتالله حاج سید محمدعلـی قاضـی طباطبایـی در سال 1331 هـ. ق در کانونی گرم و خانـوادهای اصیل و روحانـی در تبریز پا به عرصه وجـود نهاد پـدر ایشان آیتالله حاج سیدمحمـدباقر قاضـی طباطبایـی از علمای بنام و فقهای طـراز اول آذربـایجان بود.
آیتالله قاضی طباطبایی تحصیلات ابتدایی و علـوم مقدماتـی را از والد خـود و عم گرامـش آیتالله سید اسدالله قاضـی طباطبایـی فرا گرفته، سپـس برای تکمیل معارف وارد حـوزه علمیه تبـریز (مـدرسه طالبیه) گردیـد.
ایشان تا سال 1357 هـ.ق، در حـوزه تبریز مشغول تحصیل بـودنـد. و بعد ازکسب فیض و بهره کامل از محضر علمای تبـریز برای تکمیل مبانی علمی در سطـوح عالی به قـم مشـرف شـده و از مکتب اسـاتیـد طـراز اول حـوزه علمیه قم استفادههای فراوانی نمودند. ایشان در درس فلسفه و خارج علـم اصـول رهبـر فقیـد انقلاب شرکت جسته، علـم درایه و رجال را نزد آیتالله العظمـی گلپایگانی فـرا گرفت و از پیشگاه پـرفیض بزرگانـی چـون آیتالله حجت و آیتالله صـدر تـوشههای علمـی گرانقـدری اخذ نمودند.
پـس از تکمیل سطـوح در قـم در سال 1369 هـ. ق، به نجف اشـرف مهاجرت نمود. و در مدت اقامت سه ساله در نجف ضمـن تشرف به زیارت ائمه معصومین توانست در درس آیات عظام سید محسـن حکیم و کاشف الغطا و اساتیدی چـون آیتالله رشتـی. آیتالله زنجانی، آیتالله بجنـوردی حضـور یـافته و به درجه عالـی اجتهاد نـایل گردد.
در سال 1372 هـ.ق، و در سـن 42 سالگی نجف را به قصد تبریز ترک و با کوله باری سنگین از علم و ایمان و اخلاص و شور وارد آذربایجان شده، کمر خـدمت به حل و فصل امـور مـردم بست و ضمـن امامت نماز جماعت در مسجد مقبـره و مسجـد شعبان به کار تحقیق و تالیف پرداختند.
شهیـد قاضـی طباطبایی در فاصله سالهای 1331 ـ 1341 هـ. ق، در تبریز بزرگتـریـن فعالیتهای سیـاسـی را جهت افشـای چهره واقعی حکـومت طاغوت انجام داده و در آبان ماه 1342 هـ. ش، دستگیـر و به پادگان زرهـی تهران منتقل شد و پـس از آن به مدت 2/5 ماه در زندان قزل قلعه زندانی گردید. پـس از وارد آوردن ضربات و لطمات روحـی فراوان، وی را به سلطنت آبـاد تهران انتقـال دادند و در ایـن مـدت ایشان مخفیانه به قـم جهت دیدار امام، و سپس برای زیارت حضرت ثامـن الایمه به مشهد مقدس مشرف میشـوند در بازگشت مـدتـی در تهران اقامت نمـوده و بـدون اجازه رژیـم به طرف تبریز حرکت میکننـد و با استقبال با شکـوه مردم تبریز مواجه میشـوند.
اواخر سال 1343 هـ. ش، پـس از دستگیریها و تبعیدها و بـازداشتهای مکـرر به عراق تبعیـد میگردند. که در ایـن مدت با امام خمینـی(رض) که مدتـی قبل از ایشان به عراق تبعید گردیده بـود، ارتباط نزدیک پیدا میکنند.
شهید قاضـی پـس از یک سال و نیـم اقامت اجباری درعراق به ایران مـراجعه نمـوده تا اینکه در روز سـیام آذرماه 1347 هـ. ش، مصادف با عیـد فطر به جرم سخنرانـی پـرشـور و انقلابـی علیه اسـراییل غاصب و انتقـاد از دستگـاه حـاکـم به خـاطـر حمایت از صهیـونیستها دستگیر و به شـش ماه تبعیـد به بافت کرمان، محکـوم میشوند. و پـس ازآن مدتـی به زنجان تبعید میگردند. بعد از سپری شـدن مـدت تبعیـد در زنجان به تبریز مراجعت مینمایند. و در کنار کارهای علمی و تدریـس پرچـم مبارزه را هـم چنان بر افراشته نگاه داشته و علیرغم کارشکنیهای ایادی حکومت و کنترل هایی که از طرف ساواک صـورت میگرفت. همچنان به تبلیغ اسلام و تبیین شخصیت امام میپردازند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سـوی رهبر کبیر انقلاب به امامت نماز جمعه تبریز و نماینده ولـی فقیه در آذربایجان منصـوب میگردنـد. و در سنگـر امامت جمعه همچـون همیشه یاور مستضعفان و منشا خدمات خدا پسندانه بـوده و با مجاهدت بسیار در پیشرفت اهـداف انقلاب و حفاظت از دستاوردهای آن از هیچ کـوششـی دریغ نمیکردند.
شهید قاضی طباطبایی در دهـم آبان ماه هزار و سیصـد و پنجاه و هشت هـ. ق، به دست شیاطیـن کـوردل به درجه رفیع شهادت نـایل آمـده به لقـای دوست پیـوستند.
از شهید قاضـی طباطبایی آثار، مقالات و رسالههای فراوانـی به جا مـانـده که بـرخـی از آنهـا عبـارتند از:
1- الاجتهاد و التقلید
2- الفواید
3- خاندان عبدالوهاب
4- کتاب فی علم الکلام
5- فصل خطاب فی تحقیق اهل کتاب
6- السعاده فـی الاهتمـام علـی الزیاره
7- اجوبه الشبهات الواهیه
8- رسـاله فـی اثبـات وجـود الامـام(ع) فـی کل زمان
9- حـاشیه بـر کتـاب رسـایل شیخ انصـاری
10- حـاشیه بـر کتـاب مکـاسب شیخ انصـاری
11- حـاشیه بـر کتـاب کفـایه الاصـول آخـونـد خـراسـانـی
12- تقـریـرات درس اصـول آیتالله حجت کـوه کمری
13- تاریخ قضا در اسلام
14- صـدقـات امیـرالمـومنیـن(علیه السلام) و صـدیقه طـاهره(علیها السلام)
15- حدیقه الصالحین
16- رسـاله در دلالت آیه تطهیـر بر اهل بیت(علیهم السلام)
17- رساله در اوقات نماز
18- رساله در مباهله
19- رساله در نماز جمعه
20- آثـار تـاریخـی آیتالله العظمـی حکیم
21- پیشگفتـار بـر کتـاب علـم امـام علامه طبـاطبـایـی
22- مقـدمه بـر کتـاب معجزه و شـرایط آن
23- مقدمه بر کتاب مرآت الصلوه
24- مقدمه بر کتاب جنه الماوی
25- تحقیق در ارث زن از دارایـی شـوهـر
26- ترجمه مسایل قندهاریه
27- تعلیقـات بـر کتـاب اسلام صـراط مستقیـم
28- تحقیق دربـاره روز اربعیـن حضـرت سیـد الشهدا(ع)
4- زمینلرزهای به قدرت 7 و6 درجه در مقیاس امواج درونی زمین (ریشتر) صبح روز شنبه 16 مهر 1384 پاکستان، شمال هند و افغانستان را لرزاند.
وقوع زلزله 7 و 6 ریشتری در پاکستان منجر شد تا در مناطقی از این کشور تعدادی از منارههای مساجد و برخی ساختمانها ازجمله ساختمان یک دبستان در «راولپندی» واقع در 10 کیلومتری اسلامآباد فرو ریزد و مجروحان این حادثه به بیمارستانها اعزام شوند.
در اسلام آباد سه باب ساختمان ده طبقه در منطقهای معروف به «اف- 10» فروریخته و یک دیپلمات مصری نیز کشته شده است. از لاهور گزارش رسیده که دو ساختمان نیر در این شهر فروریخته است. براساس گزارشهای دریافتی از مناطق زلزله زده پاکستان تعداد کشته شدگان به بیش از 1200 نفر رسیده است.
ارتش به مناطق شمالی و کشمیر ازجمله بالاکوت بت گرام داسو شانگله گرهی حبیبالله ایبت آباد مانسهره و مری کمکرسانی را آغاز کرده است. در همین حال در «مظفرآباد» کشمیر اعلام شده است که تاکنون 250 نفر کشته شدهاند.
رئیس جمهور و نخست وزیر پاکستان چند ساعت پس از فروریختن برج 19 طبقه مسکونی «مارگالا» در منطقه (اف 10) اسلام آباد از آن دیدن کردند. ارتشبد «پرویز مشرف» و «شوکت عزیز» در محل به مسئولان دولتی دستور دادند اقدامات کمکرسانی را سریعتر انجام دهند.
شمار تلفات ناشی از زلزله در ایالت جامو و کشمیر تحت کنترل هند به 15 نفر افزایش یافت. به گزارش خبرگزاری «پی.تی.آی» هند در جریان این زلزله صدها تن دیگر نیز زخمی شدند که توسط نیروهای امدادی در حال انتقال به بیمارستان هستند.
براساس این گزارش پسلرزهای در ساعت 2 30 دقیقه به وقت محلی شهر «سرینگر» مرکز ایالت جامو و کشمیر را لرزاند و مردم هراسان و وحشتزده را به بیرون از خانهها کشاند.
از سوی دیگر منابع نظامی هند گفتند وقوع زلزله در بخش «آوری» علاوه بر تخریب به آتش سوزی در برخی از ساختمانهای این بخش منجر شده است. به گفته این منابع این زلزله باعث کشته شدن تعدادی از مردم منطقه کشمیر شده امام تاکنون آمار دقیقی از آن دردست نیست. براساس این گزارش پس لرزههای متناوب در نقاط مختلف ایالت جامو و کشمیر ازجمله سرینگر همچنان ادامه داشت.
زمین لرزه شدید علاوه بر کابل، مرکز افغانستان، شهرهای شرقی و شمالی این کشور را نیز بشدت لرزاند. طبق آخرین گزارشهای رسیده هرچند شدت و مرکز این زمین لرزه تاکنون از سوی دولت افغانستان اعلام نشده است، ولی مقامات دولتی و ولایات ننگرهار، بلخ، تخار، پروان و سایر ولایات واقع در شرق و شمال این کشور از وقوع زمین لرزه شدید در این مناطق خبر داده اند.
رسانههای محلی افغانستان نیز گزارش دادند وقوع این زمین لرزه به حدی بود که اهالی مناطق یادشده سراسیمه از منازل خود خارج و به خیابانها ریختند. افغانستان فاقد مرکز زلزله نگاری است و تاکنون مقامات دولتی این کشور از میزان خسارت و تلفات احتمالی این زلزله گزارشی ارائه نکردهاند.