خطبه اول:
بسماللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسول اللّه و علی آله الائمه المعصومین
اوصیکم عبادالله بتقوی الله والتباع امره و نهیه
با تأکید و توصیه مراقبت بر حفظ سرمایه تقوا که مهمترین عامل رستگاری و سعادت انسانهاست، بحث جدیدی را تا چند هفته در خطبههای اول نمازجمعه شروع میکنم. مدتی است بحث ما درباره قرآن است و در فصول مختلف بحث کردیم و بهاخلاق در قرآن رسیدیم. هنوز بحث اخلاق تمام نشده و فصول دیگری هم باقی است.
اما چون به دهه مقدس فجر و ربع قرن گذشته از انقلاب و 25 ساله شدن انقلاب نزدیک میشویم، فکر کردم که وظیفه داریم و مردم هم مایلند چند خطبه را در مورد انقلاب، دستاوردهای انقلاب، کارایی انقلاب و نقادیهایی که گاهی در این مورد شده، مطرح کنیم. حتماً این حق انقلاب، حق مردم مبارز و مجاهد و حق شهدا و ایثارگران انقلاب است که کارنامه و دستاوردهای خود را مرور کنند. نمیدانم چند خطبه در این بحث خواهد آمد. سعی میکنم نکات مهمی از تاریخ، دستاوردها و اهداف انقلاب را فهرستوار عرض کنم.
یکی از عللی که بهاین بحث اهمیت میدهم، این است که احساس میشود این روزها دشمنان و مخالفان انقلاب با سوءاستفاده از یک سری مسائلی که در داخل کشور است، دنبال این هستند که به نسل جدید ایران القاء کنند که انقلاب اسلامی کارایی نداشته و دستاوردهای انقلاب را معکوس جلوه بدهند و میدانید و میبینید این روزها از مسائلی که در داخل کشور در اثر یک شیوه برخورد نادرست پیش آمده، استفاده میکنند. در حقیقت تغذیه آنها مطالبی است که از اینجا میگیرند. مشاجراتی که بین جناحهای سیاسی درگیر هست و سیاهنماییهایی که هر یک نسبت به دیگری میکنند، بعضیها سیاهنماییها را بیشتر در حال حاضر پیاده میکنند، بعضیها بهگذشته برمیگردند و در هر مقطع تاریخ انقلاب که جریانی حضور بیشتری داشته، مورد توجه قرار میدهند و عملاً به سیاهنمایی میپردازند. این زحمت و انصاف را هم تحمل نمیکنند، یعنی اگر سیاهنمایی میکنند، نقاط مثبت هر زمان را هم بگویند. اگر نقادی واقعی بود، سودمند بود، اشکالات را مطرح میکردند، موفقیتها را هم در کنارش میگفتند. در آن صورت هر طرف به نقادیها جواب میداد و حقایق روشن میشد. بیشک میتوانیم در همه مراحل نقاط ضعفی پیدا کنیم. اما نقاط مثبت آنقدر زیاد است که نقاط ضعف را به سرعت و وسعت میپوشاند. در عین حال توجه به نقاط ضعف این درس را میدهد که در آینده بهتر عمل کنیم و نسل آینده از تجربه خوب و بد ما استفاده کند.
به هر حال، نقادی کار خوب و سیاهنمایی بد است و جامع صحبت کردن و خوبیها و نواقص را گفتن، بهتر از همه چیز است، بخصوص در اینجا که پای انقلاب در کار است. انقلاب مربوط بهیک جریان نیست، مربوط بهکل ملت ایران و تاریخ ماست و نباید در مشاجرات گروهی و جناحی عظمتی را که ملت ما خلق کرده، همان کسانی که ربطی به جریانها ندارند، سرمایهگذاری کردهاند، ندیده بگیریم و در حق آنها ظلم کنیم.
من با توجه به شرایط موجود فکر کردم که امسال بیشتر از سالهای قبل درباره انقلاب صحبت کنم، دو دلیل دارم:
1- برای عمر ربع قرنی انقلاب
2- برای شرایطی که میبینیم
بحثهای من در دستاوردها و کارایی انقلاب خیلی مختصر هم خواهد بود. با همین مقدمه کوتاه وارد مطلب میشویم و اولین نکتهای که میخواهم عرض کنم پیروزی انقلاب و دوران مبارزه است که خیلی کوتاه عرض میکنم.
نکته بسیار مهم دوره حدود 17 ساله مبارزات بسیار بسیار نفسگیر و پیگیرانه است که انجام شد. از سال 41 تا 57 که از مسأله انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع میشود و به پیروزی انقلاب ختم میشود، رهبری مبارزه، همیشه با امام و پیشتازی با روحانیت و نیروهای مسلمان داخل کشور بود. البته مبارزات تقریباً بیش از صد سال بوده و جریانات مختلفی دستاندرکار مبارزه بودند، ولی مبارزات اخیر را که بهرهبری امام بود و منجر به پیروزی شد، عرض میکنم.
در طول این دورهای که من عرض میکنم و شما میدانید، همه «ایسمها» در مبارزات داخلی ایران به بنبست رسیدند و رژیم شاه با حمایت قدرتهای بیگانه توانست آنها را سرکوب کند، آنهایی که دعوت به مارکسیسم و چپگرایی داشتند، یعنی وابسته به اردوگاه شرق، آنهایی که بهاسم آزادی از نوع غربی صحبت میکردند. یعنی وابستگان به اردوگاه غرب و آنهایی که با روحیه ملیگرایی و ناسیونالیسم وطنی حرف میزدند، ملیگراها، جبهههایی داشتند و انصافاً در حدّ قدمتشان مبارزاتی هم داشتند، اما همه سرکوب شدند و در سال 41 که مبارزات اسلامی شروع شد، نفسی از آنها باقی نمانده بود.
در مبارزاتی که در این نیم قرن اخیر جدید بوجود آمد، مذهبیها و طرفداران حاکمیت اسلام در میدان بودند که این مبارزین بنبست را تا حدی شکستند و دوباره آن را تجدید نفس کردند. در این فصل از مبارزات کار بهدوش روحانیت بود و پایگاههای آنها مدارس علمی، مسجدها، حسینیهها و اوج مبارزه هم اعیاد، وفیات، محرم، صفر، ماه رمضان و امثال اینها بود. نیروهایی که در صحنه بودند بههمه اقشار مربوط میشدند. کارگران بودند، کمی از کارمندان بودند، چون آنان مشکل داشتند، کشاورزان بودند، بازاریها بودند، دانشگاهیان بودند، آموزش و پرورش بودند. اقشاری که هنوز هم باید به این اسلاف بهای زیادی بدهیم. همه دستاندرکاران مبارزه بودند. یک گروه خاص از نیروهای بازاری که سابقه همکاری با فدائیان اسلام و آیتالله کاشانی داشتند، با تشکیلاتی به نام هیأتهای مؤتلفه که از دل هیأتهای عزاداری و سینهزنی، یعنی کاملاً از منطقه عاشورایی درآمده بودند، جلودارتر از بقیه بودند که هنوز در صحنه هستند و در مراسم نمازجمعه امروز هم حضور دستهجمعی دارند.
مبارزان در جریان 17 سال مبارزه نفسگیر موفق شدند افکار عمومی را روشن کنند و در مقابل رژیم شاه قرار دهند و در یکی دو سال آخر عمر رژیم توانستند تقریباً ایران را بصورت یکپارچه میدان مبارزه کنند و مردم را بصورت سربازان جهاد اسلامی بهمیدان بیاورند که خیلی خوب میدانید که چه شد و چه کار بزرگی شد! رژیم شاه را از کشور حذف کردند. دست استکبار و استعمار به خصوص آمریکاییها را که بعد از کودتای 28 مرداد بتدریج بر ایران سلطه پیدا کرده بودند و در ارتش و ساواک و مراکز حساسی مثل سازمان برنامه و پلیس و وزارت نفت و اینطور جاها لانه کرده و نقاط سرنوشتساز را بهدست گرفته و مستشارانشان همه جا را آلوده کرده بودند. این مبارزه توانست کشور را از دست اینها نجات بدهد و عوامل آنها را که سردمداران رژیم شاه بودند، از کشور بیرون و خلع ید کند.
این اولین گامی است که انقلاب برداشته و متأسفانه نوجوانها و جوانان ما اطلاع زیادی از آن ندارند. چیزهایی از سینهها و زبانها میشنوند و بعضی وقتها در کتابها میخوانند، اما آنهایی که بودند و ارزش این کار بزرگ را میدانند که وقتی راهها در مقابل استبداد و استکبار به بنبست رسیده بود، چگونه حرکت مذهبی توانست این طلسم و بنبست را بشکند و مردم را از بنبست بیرون بیاورد، مردمی که خاکستر مرگ بهسرشان ریخته بودند و نفسکش در بینشان کم بود، تبدیل به نیروهای مبارز و مهاجم در خیابانها شدند و آمادگی دادن شهید و زندانی پیدا کردند، این کار خیلی مهم بود.
چیزی غیر از اسلام در این میدان نمیتواند ادعا کند که نقش اساسی داشت. عرض کردم جریانهای دیگر هم که در بنبست بودند، دوباره در سایه حضور مسلمانها، احیا شدند، ولی بُرد کاریشان محدود بود، عده کمی را با خودشان داشتند، که انقلاب به پیروزی رسید.
22 بهمن مهمترین روز تاریخی ایران است. با توضیحاتی که من از کارآیی و دستاوردهای انقلاب خواهم داد، افراد منصف قبول میکنند که نقطه عطفی در تاریخ ایران است و بسیار بسیار اهمیت دارد و باید به این دستاورد کاملاً مردمی بنازیم و افتخار کنیم. هیچ کس خارج از مرزهای ایران نمیتواند ادعا کند که در جریان مبارزه بهمردم ما کمک کرده است.
هیچ کس نمیتواند ادعا بکند که طرحی داده و برای آنها برنامهریزی کرده است. تمامش از خود مردم بود و متّکای مردم هم نیروهای پیشتاز دینی، بخصوص روحانیت و عقاید دینیشان بود. الان این انقلاب پیروز شد و ما بعد از انقلاب با شما صحبت میکنیم که چه شد؟ چون امروز واقعاً احتیاج بهبحث دارد. بحثهایی که میکنم، میتواند تبدیل به میزگردها و بحثهای آزاد شود و تریبونهای آزاد شود.
هر کس با این مخالف است، میتواند حرفهای خود را مطرح کند و جواب بگیرد. البته در این خطبهها این حالت را نداریم، ولی دیگران میتوانند نقادی کنند، اگر اشکالی دارند جوابش را بگیرند و اگر حرف نادرستی هم میزنیم، پس بگیریم. من یکی از کسانی هستم که تقریباً از روز تولد مبارزه در صحنه بودم و تا امروز هم هستم و تقریباً همه چیز را میدانم، کمتر چیزی است که ندانم. ممکن است بعضیهایش فراموش شده باشد و بعداً به یادم بیاید.
دستاوردها را مطرح میکنم که تعدادش را نمیدانم. در این خطبه و خطبههای بعد تعدادش را خواهید دید که چقدر است. مهمهایش را عرض میکنم. اولین دستاورد آن این است که این جهاد و مبارزه موفق شد برای اولین بار در تاریخ، یک حکومت اسلامی بنام اسلام و برمبنای مکتب اهلبیت(ع) که اسلام ناب قطعاً همینجاست، تشکیل دهد. (تکبیر نمازگزاران)
این خیلی مهم است، کمتر روی این بحث شده و یکی از میدانهایی است که باید خیلی حرف بزنیم شما مردم توانستید اولین حکومت رسمی را با معیارها، اصول و شیوههای اجرایی آن هم منطبق با ادبیات کشورداری شکل دهید. در زمانهای استبداد، بیقانونی و حکومت از بالا گروهی توانستند نظامی بوجود آورند. البته خواهید گفت: در زمان پیغمبر(ص) هم بوده، در مدینه همین مبنا بود، بله، بود، ولی چنین سازمانی وجود نداشت. در زمان حضرت علی(ع) چند سالی حضرت علی(ع) در رأس بودند اما چنان سازمانی که الگوی ما باشد، وجود نداشت. امام معصومی در رأس و یک عده هم در خدمتشان بودند و آن مسائلی که اتفاق افتاد. در زمان ائمه دیگر اتفاق نیفتاد، بعد از ائمه هم در یک کشور مستقل دیگر اتفاق نیفتاد. گاهی حکومتهای محدودی به نام شیعه در مازندران یا در کوههای گیلان یا در جاهای دیگر تشکیل دادند که آنها هم سازمان اینجوری نداشتند. به عنوان طرفداران مکتب اهل بیت و علویها قیام و امت کوچکی درست میکردند. حکومتها در قرون اخیر بعد از انقلاب کبیر فرانسه شکل مردمی گرفتند و حکومتهای مشروع مردمی تشکیل شدند و استبداد شکست. دیگر چنین چیزی نبود. ما در صدر مشروطه هم به فکر افتاده بودیم که حکومت اسلامی داشته باشیم، اما فقط در حدّ 5 نفر علمای طراز اول که برای وتو کردن قانونهای غیراسلامی به مجلس آمدند که آنها هم تقریباً هیچ کاری نتوانستند بکنند و جلویشان را گرفتند و عملاً نتوانستند اقدامی بکنند.
امروز حکومتی در دنیا بوجود آمده که جمهوری، مردمسالاری، متکی بهآرای مردم و در چارچوب اسلام است و اصل حاکمیت مکتب اهل بیت را به عنوان اصل ولایت فقیه و احکام ناشی از آن در برنامه خود آورده که قانون اساسی ماست و این بیسابقه است. اینجا دو نکته مهم وجود دارد: یکی اینکه دنیا و همه مراقبان دنیا و سیاسیهای دنیا فکر میکردند که دیگر عصر ادیان به عنوان مدیریت جوامع گذشته و دین تبدیل به رابطهای بین انسان و خدا شد. هر فردی با خدای خودش رابطه دارد، عبادت میکند، دعا میکند، از خدا استمداد میکند و همه چیزهایی که مراسم عبادی است، انجام میدهد. دین را این میدانستند. تفکرات دینی و ارزشی فکر نمیکردند که حکومتی در دنیا بهوجود بیاید که بخواهد در مقیاس مفاهیم، احکام، مقررات و معارف آسمانی فکر بکند. الان ادیان دیگر - چه عیسوی، چه موسوی و چه سایر ادیان - داعیه حکومت ندارند. ولی اسلام این داعیه را دارد. فکر میکردند اسلام بعنوان حکومت و مدیریت جامعه، در بایگانی است و منزوی شده و به نیرویی نیاز نداشتند که هزینه بکنند تا جلوی بروز چنین حادثه مهمی را بگیرند.
این خیلی مهم است که در چنین شرایطی که همه افکار اینگونه بود، ملت ایران بتوانند تفکر حاکمیت اسلام را مطرح کنند و مقبولیت عمومی در کشورشان بدهند و از آن طریق سازمان حکومت اسلامی را در قالب قانون اساسیشان تشکیل بدهند و همه اینها را به رأی مردم بگذارند و از مردم رأی بگیرند و با او کار کنند. این، اتفاق مهمی است. دنیا را غافلگیر کرد. اگر آمریکاییها، انگلیسیها و دیگران احتمال میدادند که چنین اتفاق مهمی میافتد، حتماً از پیش جلوگیری میکردند و مانع میشدند. آنها فکر میکردند، دیگر چنین سازمانی در دنیا به خصوص در ایران نیست. چون میدیدند که حزب و جمعیتی وجود ندارد. این کارها مال احزاب است، میدیدند که در ایران از این چیزها نیست و حساب هم نکرده بودند که روحانیت میتواند ضمن روحانی بودن خاصیت حزبی هم داشته باشد و متدینین را بعنوان اعضای حزب خدا و حزب اسلام در میدان داشته باشد. یعنی همان خاصیت را خیلی بیشتر و عمیقتر داشته باشد چون این تفکر را نداشتند، غافلگیر شدند و ضربه خوردند. به تعبیر قرآن از نقطهای که حساب نمیکردند، مأموران الهی به سراغشان رفتند و آنها را شکست دادند که این اتفاق افتاد.
در دنیای اسلام که نزدیک یک میلیارد و نیم مسلمان عاشق اسلام هستند - حالا اکثریت آنها اهل سنت میباشند - هیچ کس با مکتب اهل بیت(ع) بیگانه نیست و همه مکتب اهل بیت(ع) را قبول دارند. البته اختلافات فقهی بین علما هست که بین همه فرقههای اسلامی وجود دارد. به هر حال حکومتی بنام اسلام و قرآن در عصر دینزدایی تشکیل شد. این دستاوردی نیست که کم بگیرند. الان دارم با مردم خودمان حرف میزنم، هر یک از شما بعنوان یک مسلمان که حتماً عقاید قسمت اعظم وجودتان را قبضه میکند، افتخار عظیم را بهعنوان یک دستاورد مهم تلقی کنید. از لحاظ کارآیی همه ایسمها در مبارزه با رژیم شاه به بنبست رسیده بودند، آنچیزی که توانست کارآیی خودش را ثابت بکند، افکار اسلامی بود، پس در مبارزه کارآیی و در تشکیل حکومت اسلامی، آن هم بر مبنایی که عرض کردم این یک کارآیی فوقالعاده است که خیلی آسان بدست نمیآید و شما هم فکر نکنید حتی بعد از پیروزی انقلاب این مسئله خیلی آسان اتفاق افتاد. بهمحض اینکه پیروز شدیم و شاه را بیرون کردیم و امام(ره) تشریف آوردند و جشن پیروزی گرفته شد و دولت موقت را ایشان تشکیل دادند، اولین بحثهایی که در شورای انقلاب که مرکز مدیریت کشور بود، اتفاق افتاد این بود که حکومت چه باشد؟ ماهیت نظام چیست؟ بحثهای شورای انقلاب حتماً برای شما جالب است. اگر متونش منتشر شود، خواندنی است. عده زیادی از گروههای چپ معتقد بودند اصلاً دین نباشد، گروهکهای ملیگرا معتقد بودند که نباید کاری بهدین بهآن صورت داشته باشیم. مسلمانها حاکمند و حکومت مسلمانها، اسلامی است. گروههای لیبرال هم تفکرات خاص خودشان را داشتند، فقط امام(ره)، روحانیت و توده عظیم مردم که چشمشان به دهان امام(ره) بود که چه میگویند، حکومت اسلامی میخواستند. اولین کار بزرگی که شد، افکارسنجی و بعد رفراندومی بود که بعنوان تعیین نظام کردیم که نقطه مهمی در تاریخ انقلاب اسلامی است. نزدیک 99 درصد مردم شرکت کردند و رأی دادند که ما اسلام و حکومت اسلامی را به نام جمهوری اسلامی میخواهیم. «شعار: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی نمازگزاران»
این عیناً همان شعاری بود که از دل مردم جوشید، شما که در مبارزات و راهپیماییها بودید، دیدید که هیچ کس این شعار را القاء نکرد و مردم خودشان این شعار را درآوردند. امروز بعد از بیست و پنج سال باز تا من حرف زدم، همین شعار را دادید، چون از وجود خودتان بود. این خواست مردم بود و مردم رأی دادند و اتفاق افتاد و آسان هم نبود، البته قاطعیت امام(ره) مهم بود که گفتند ما از مردم همین را میپرسیم که «جمهوری اسلامی» آری یا نه؟ بقیه ایسم را اسم نمیبریم که شبهه ایجاد کنیم. هرکس مخالف است، چیز دیگری بگوید. گروههایی بودند که تعدادشان خیلی کم بود و اسم داشتند و برای اسمشان هم مایه میگذاشتند، آنها همان مقدار بودند که در آرایشان معلوم شد و شما دیدید.
این کار خیلی سنگین بود و برنامه و سرعت عمل امام(ره) در این قسمت بسیار بسیار مهم بود که ما به جمهوری اسلامی رسیدیم. در قدمهای بعدی وقتی به قانون اساسی رسیدیم، مسئله ولایت فقیه مطرح شد که آنجا هم ما همین ماجرا را داشتیم، یعنی همانهایی که در شورای انقلاب و بیرون از شورای انقلاب و در دولت موقت و در بعضی از ارگانها میگفتند حکومت اسلامی نه، همانها گفتند ولایتفقیه نه. البته این در شورای عالی انقلاب و بعد در مجلس خبرگان قانون اساسی مطرح و تصویب شد. وقتی تصویب شد، اعضای دولت موقت آنقدر مخالف بودند که خدمت امام(ره) رفتند و استعفا دادند که بگویند ما در چنین نظامی کار نمیکنیم. خودم برای برنامهای به دولت رفته بودم یکی از این آقایان نامهای در دستش بود و از اعضای دولت برای مخالفت با ولایت فقیه امضا میگرفت که آن موقع در خبرگان بحث بود و ربطی بهدولت نداشت. آنها وظیفه دیگری داشتند و نماینده مردم بودند که خبرگان قانون اساسی را بررسی کنند و به رأی مردم بگذارند. گفتند: ما استعفا میدهیم، خدمت امام(ره) که رفتند - امام(ره) هنوز قم بودند - فرمودند: استعفایتان را میپذیرم. پس استعفا بدهید، اما متوجه باشید اگر بیرون از اینجا بخواهید شرارت، مردم را تحریک و هیاهو کنید، تحمل نمیکنیم، شما حق دارید کار بکنید و یا کار نکنید و اگر بخواهید دست بهاغتشاش بزنید، هر چه دیدید از چشم خودتان دیدید که استعفاهایشان را پس گرفتند. بعداً مطلع شدیم در شرق تهران اعلامیههایی هم تهیه کرده بودند که پخش کنند تا روزی که استعفا میدهند، مردم را به میدان بیاورند. مردم که نمیآمدند، ولی میخواستند حرکتهایی انجام دهند.
در اینجا همینگونه بود. مراحلی نیست که کسی فکر بکند همینجوری اتفاق افتاد. امام(ره) خواستند و شورای انقلاب و مجلس خبرگان همکاری کردند. توده ملت رأی دادند و حمایت کردند. پس بعد از مبارزه، اولین دستاورد مهم انقلاب، تأسیس حکومت اسلامی برمبنای معارف اهل بیت(ع) بود که تجلیاش در ولایت فقیه است. این اولین دستاورد و مادر است. از این به بعد در موارد عملی فراوان را بتدریج در خطبههای متعدد خواهم گفت. نمیخواهم خسته شوید و بهخطبههای دیگر واگذار میکنم. با توجه به سردی هوا زیاد نمیخواهم شما را با خطبههای طولانی اذیت کنم. فعلاً بحث را میبندم.
بسمالله الرحمن الرحیم
اذا جاء نصرالله والفتح/ و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا/ فسبح بحمده واستغفره انه کان توابا*
* سوره مبارکه نصر
خطبه دوم:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاه و السلام علی رسول اللّه و علی علی امیر المومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و الخلف الهادی المهدی(عج)
اوصیکم عباداللّه و نفسی بتقوی اللّه
مناسبتهای هفته خیلی فراوان و بحث من هم بسیار فشرده و فهرستگونه است.
اوّلین مناسبت میلاد مقدس حضرت امام رضا(ع)،(1) شخصیتی که امروز از لحاظ جغرافیایی محور اهل بیت(ع) در ایران و شمع جمع ما شیعیان ایرانی و همه دوستداران اهل بیت(ع) در ایران است. بهخاطر شرایطی که ایران دارد، بارگاه مقدس ایشان در بین بارگاههای دیگر ائمه ما از لحاظ حضور و بهرهگیری مردم رونق بیشتری دارد و انشاءاللّه سایر ائمه هم بتوانند امروز در عراق و فردا در عربستان همین حالت را پیدا کنند. امام رضا(ع) برای توسعه افکار شیعی در تاریخ تأثیرفراوانی داشتهاند. دوران امامت ایشان حدود بیست سال است. بعد از شهادت پدرشان که در زندان شهید شدند، راهنمایی شیعیان را بر عهده گرفتند. دوره امامت حضرت موسیبنجعفر(ع) در سال 183، شروع میشود. هارونالرشید خیلی خود را مسلمان میدانست، ابتدا نیازی نمیدید که ایشان را تحت فشار قرار دهد و مدینه مرکز علوم و پایگاه تفکرات اسلامی با مکتب اهل بیت(ع) شده بود. بعداً مأمون احساس نیاز کرد که از این موقعیت فوقالعاده امام(ع) برای تقویت حکومت خود استفاده کند که ایشان را بهخراسان آورد که هم محدود و هم بهرهگیری کند که با تدبیرهای خوب امام رضا(ع) نتیجه معکوس گرفت. هم روحیه ظالمانه و انحصارطلبانه و بیتقوایی خود را و هم درایت امام رضا(ع) را به مردم نشان داد که تفکرات اهل بیت(ع) را در دنیا یک پله توسعه داد و حقیقتاً در حیات و بعد از حیات ایشان مرهون خدمات فکری، انقلابی و اجتماعی ایشان هستیم. انشاءاللّه تاریخ در آینده از این اقیانوس معارف الهی بهره بیشتری خواهد گرفت. میلاد امام هشتم(ع) را به همه مردم تبریک عرض میکنم. امیدوارم از این به بعد دوره حضور افکار اهلبیت(ع) مشعشعتر به چشم بیاید.
مسئله بعدی، زلزله بم است که حقیقتاً فاجعهای برای ایران، مردم ایران و بهخصوص مردم بم است. فاجعه خیلی عمیق است با این زلزله یک شهر عزیز، عظیم، مهم، تاریخی و شهری که در همه دوران تاریخی سپهر شرقی ایران در مقابل کویر لوت بود و در مقابل تهاجمات شرقی مقاومت کرده و توانسته نقطه آبادی را در منطقه دورافتاده برای ایران نگه دارد، در یک لحظه فروریخت. عده زیادی از مردم از بین رفتند که تا الان حدود 30 هزار نفر است. شهر تقریباً به کلی خراب شد و جاهایی که مانده، باید طور دیگری ترمیم شود.
روستاهای زیادی آسیبهای کلی و جزئی دیدند که آنها هم باید دوباره ساخته شوند. آنطوری که بهما گفتند باید حدود 45 هزار واحد مسکونی شهری و روستایی ساخته شود که قابل انجام است. شاید دو، سه سال آینده مردم ما ببینند که بم ساخته و احیاء شده است. این اتفاق با برنامههایی که وجود دارد، خواهد افتاد. اما آن چیزی که نمیتوانیم جبران کنیم، از دست دادن حدود 30 هزار انسان و آزردگیها و دلشکستگیهایی است که بازماندگان و دوستان آنها به دست آوردند. اینها را خداوند باید جبران بکند. ما هم باید با خدماتی که میکنیم، بهآنها دلداری بیشتری بدهیم تا احساس کنند امت ایرانی همراهشان است. بحمداللّه تا به حال مردم و مسئولان خوب به صحنه آمدند و در مراحل ابتدایی کار زیادی شد. گرچه یک نقطه بسیار ظریف اینجا هست که قدری کار امداد اولیه بم را مشکل کرد. یعنی وقتی که دل شب در بم زلزله اتفاق افتاد، تقریباً همه کسانی که باید کار میکردند، یا از بین رفته بودند و یا به نحوی خودشان جزو عزادارها بودند و خانوادهها، دوستان و ابزارشان از بین رفته بودند.
معمولاً در منطقهای که زلزله اتفاق میافتد، اولین کارها را آنهایی که هستند، میکنند تا از جاهای دیگر بیایند. در بم، شیرازه همه چیز پاشیده شده بود، هرکس بهاندازه وسعش به صورت فردی به میدان میآمد و نجات میداد و امداد میکرد.
این خیلی سخت است. فاصله بم تا شهرهای اطرافش خیلی زیاد است، ارتباطات قطع شده بود. تا دیگران فهمیدند که چه خبر است طول کشید و بعد از آن شروع کردند تا امکانات ببرند. ساعات اولیه که برای نجات آسیبدیدگان مهم است، از دست رفت. حتی نتوانستیم در روز اول کار زیادی کنیم، فقط فرودگاه بم به عنوان یک نقطه بسیار بسیار مهم عمل کرد که توانستند به سرعت امکانات وارد و مجروحین را منتقل کنند. اگر فرودگاه نبود، مصیبتها چند برابر بود. راهها اصلاً بسته شده و فاصله هم خیلی زیاد بود. بنابراین انتقاداتی در امدادرسانیهای اوایل کار هست که باید بپذیریم شرایط طبیعی این وضع را پیش آورد. انتقاداتی در مدیریت بحران هست که باید تجربه بیاموزیم که کاراتر عمل کنیم.
ولی باید اصل خدمت، زحمت، دلسوزی، تلاش و کمک را بپذیریم که هر کس که هر چیزی که میتوانست خالصانه انجام داد که هنوز ما این سه کار را باید برای بمیها بکنیم :
1- این امدادرسانی طولانی خواهد بود، چون چیزی برای مردم نمانده و لذا باید نظم درستی داشته باشد. امکاناتی که هست، عادلانه توزیع شود و بهموقع برسد. تهیه کردن چیزهای ضروری مشکل است، ولی باید سریعاً تهیه شود. این دوره امداد طولانی است.
2- دوره اسکان موقت است. تا بهخانههای دائمی برسیم. دوره سختی است که برنامهریزی شده و فکر میکنم مسئولان و مدیران باید بسیار ظریف عمل کنند که این دوره اسکان موقت که هم گران و هم مشکل است و هم سرعتش فوقالعاده اهمیت دارد، بهخوبی بگذرد. هنوز شروع نشده، امّا برنامهریزی انجام شده است.
3- بازسازی بم است که طبعاً با این تجربه، باید یک شهر مقاوم و به روز در سینه کویر و در مقابل سینه تهاجمات شرقی و اشرار آنجا داشته باشیم که آن برنامه ضمن گرانترین، آسانترین است. چون کشور ما امکانات چنین کار بزرگی را دارد و مطمئناً با عنایتی که رهبر بزرگوار انقلاب دارند و همه ما پشتیبانی خواهیم کرد، انشاءاللّه آنجا را خواهید دید که ظرف یکی، دو سال آینده به عنوان یکی از شهرهای زیبای تاریخی ایران دوباره در دل کویر بهوجود خواهد آمد و مثل گذشته یکی از جاهای دیدنی خواهد بود.
مسأله بعدی ما انتخابات است که بسیار بسیار مهم است. نگرانی این است که باز جناحها و جریانها در اینجا یک مقدار در مقابل هم بیصبری و بیتوجهی نشان بدهند که امیدواریم بعد از رشد 25 ساله نیروهای انقلاب از این جهت آثار سوئی در کشور ما نماند.
مسأله مهم این است که مردم توجه کنند که انتخابات همیشه برای ما سرنوشتساز بوده و استحکام نظام ما با حضور مردم بود. پیروزی انقلاب و انتخابات 25 ساله ما با حضور مردم بود. ضمن اینکه در صحنههای راهپیماییها، اظهار وفاداری میکردند. بالاخره انقلاب مال مردم است و باید در مسائل عمومی و ملی احساس وظیفه میهنی و اسلامی کنند که تابه حال این گونه بود. شاید کم و زیاد داشته باشد، ولی تا به حال سطح حضور مردم ما از لحاظ تعداد رأی دهنده جز در انتخابات شوراها که تنزل کرد که دلیل خاص خودش را دارد، جزو بالاترین سطوح دنیا بود، انتظار داریم مردم با آگاهی در این وظیفه ملی شرکت کنند. مسئولان - چه مجریان، چه ناظران - باید مراقب باشند. محوری جز قانون نداریم و همه باید اختلافات، مبارزات، مسابقات و رقابتهایشان را با محور قانون انجام دهند. حقّ هر کس را که قانون داده، مراعات کنیم و هر کس حق قانونی ندارد. آنجایی که حق از لحاظ قانون حزبی، جمعیتی و فردی، بهکسانی داده شده باید بعنوان وظیفه اسلامی مراعات کنیم که انشاءاللّه در زیر چشم ناظران فراوان، دشمنان و دوستان ما در سراسر دنیا انتخابات شکوهمند، عادلانه و موفقی را انجام میدهیم.
مناسبت دیگر سالگشت حادثه خونین قیام قم در سال 56 است که مسئله باارزشی است. یک حادثه نیست، شروع جریان است. میدانید بعد از آنکه ایران ادعا کرد که میخواهد فضای باز سیاسی در کشور ایجاد کند و شهادت حاج آقا مصطفی فرزند امام(ره) پیش آمد، مردم کمکم شروع بهابراز ارادت بهامام(ره) کردند و یاد امام که رژیم خیلی کار کرده بود تا از جامعه دور شود، دوباره تجدید و فضای جامعه با وجود نام امام(ره) معطر شد. عوامل رژیم برای اینکه زهرچشمی بگیرند و مردم را بترسانند، مقاله تندی را که ظاهراً در دربار تهیه شده بود، به اسم «رشیدی مطلق» که اصلاً وجود نداشت، به روزنامه اطلاعات دادند. علیرغم میل مسئول روزنامه اطلاعات که خطرش را میفهمید، مقاله منتشر شد که کبریت به انبار باروتی بود که از دست رژیم در مورد امام در دل مردم بود و مردم را عصبانی کرد. اولین جرقه و انفجارش در قم پیدا شد. اول طلاب شروع کردند و بهخانه علما رفتند و شکایت کردند و بعد مردم مغازهها را تعطیل کردند و کسب و کار تعطیل شد، تظاهرات کردند و رژیم برای اینکه همه را بترساند، مردم را بهگلوله بست و تعدادی از مردم شهید شدند. این شروع جریان مبارزات خیابانی مردم شد و کمکم بهشهرها و استانهای دوردست هم رسید و هفتها و چهلمها و مراسم تشییع جنازهها و امثال اینها یک جریان روز در همه ایران شد که کمکم به حضور مردم در خیابانها و تظاهرات میلیونی و صحنههای تحصنها و اعتصابها تبدیل شد که بزرگترین آن اعتصاب کارکنان شرکت نفت بود که کمر رژیم را شکست و ظرف مدت حدود 13 ماه رژیم را از پا در آورد. حدود یک سال و هفت ماه از روز قیام خونین قم گذشت که شاه از ایران فرار کرد و دید دیگر نمیتواند در ایران بماند. اولاً این لطف خداوند مهم است، ثانیاً آگاهی مردم و حضور امام و اعتماد بهامام در میان مردم سرمایه بزرگی بود و ما باید از مردم قم بعنوان شروع کننده این حرکت جدید موفق و بیپایان، قدردانی کنیم و به همه شهدای راه انقلاب و اسلام درود بفرستیم.
مسئله دیگر کشف حجاب است که در هفده دی در زمان رضاخان که الان سالگرد آن است، اتفاق افتاد. بخاطر مسئلهای که در فرانسه اتفاق افتاده، این مسئله را باز مطرح میکنم، یعنی از موقعی که استکبار تصمیم گرفت که با اسلام مبارزه کند که اوج آن در ایران زمان رضاخان بود، به مسئله عفت، حجاب و اخلاق زنها توجه کردند. معمولاً در کشورهای آلوده غربی افکار خود را از این مجرا در جامعه پیاده میکردند. در ایران هم شروع کردند، کشف حجاب حادثه شومی بود که تقریباً همزمان در ایران و ترکیه اتفاق افتاد. در آنجا آتاتورک و در ایران رضاخان، منتهی صلابت دینی ایران توانست سمی را که رضاخان بهکشور ما تزریق کرد، زود از بین ببرد و از پیکره نظام بیرون کند. خودم آن موقع بچه بودم و در روستا بودیم، در روستایی که اصلاً با شهر فاصله داشت، اصلاً مظاهر اینطور چیزها نبود، در کوچه نزدیک منزل خود منظرهای دیدم که بعد از حدود 65 سال که میگذرد، هنوز در خاطرم زنده است. دیدم ژاندارمی با دوچرخه از آنجا عبور میکند، خانمی را دید که با حجاب در کوچه راه میرود، از چرخش پیاده شد و چادر این زن روستایی را گرفت و پاره کرد و چارقد او را هم پاره کرد، ما اصلاً زن نامحرم و سربرهنه در روستایمان ندیده بودیم، برای اولین بار این منظره را دیدیم که چقدر وقیح بود. فرمانشان را از تهران در روستایی که هیچ چیز از مظاهر ندارد، اینجوری عمل میکنند و در سراسر کشور همینگونه عمل کردند. اما امروز وضع رضاخان و وضع خانمهای ما معلوم است و فرهنگ غرب هم دارد نشان میدهد. این را از این جهت میگویم که برای فرانسه واقعاً یک اخطار باشد. اشتباه بزرگی کرد، با فرانسویها خوب هستیم، فرانسه با ما روابط خوبی دارد، ما هم مشکلی با آنها نداریم، شخص شیراک همیشه مورد احترام ما بود، اما این بار یک اشتباه استراتژیکی کرد که خیلی بزرگ است. او فکر میکند آسان میگذرد، شنیدم که میگویند مثلاً چند صد نفر زن مشمول این قانون میشوند که میخواهند بهمدرسه دولتی بروند و نمیتوانند بروند. ولی مسئله این نیست، این درگیری با یکی از مهمترین عواطف و عقاید دنیای اسلام است، ممکن است خیلیها بیحجاب هم باشند، اما فکر نمیکنم راضی باشند که کسی آنها را مجبور کند که باید بیحجاب باشید، بهآنها بگویند یا درس نخوان و یا بیدین باش. حرف خیلی تلخی است، خانمی میخواهد درس بخواند و بیدین هم نباشد، این چه آزادی در فرانسه است که انسانی را مجبور کنند که اینجوری باشد. یک فریبکاری هم کردند و گفتند که یهودیها هم نباید با عرقچین بیایند چون یکی از علائم دینی آنهاست. مسیحیها هم با صلیب نیایند، چون آن هم یک علامت دینی است. البته آنها اعتراض کردند و حتی سیکها اعتراض کردند و گفتند شالی را که روی سرمان میاندازیم، یک علامت دینی است و نمیتوانیم برداریم. این کار بسیار بسیار اشتباهی بود. امیدوارم دولت فرانسه و شخص آقای شیراک و مجلس فرانسه بفهمند که عواطف یک میلیارد و نیم مسلمان را جریحهدار کردهاند.
حتی آنهایی که خودشان بیحجاب هستند و شما دارید میبینید در همه جا و هر روز تظاهرات میکنند. عالمی در مصر به اصطلاح روشنفکری کرد و گفت که کشور خودشان است و حق دارند قانون بگذرانند. بهما چه؟! آنقدر از طرف علما و طلبهها و مردم بهاین آقا اعتراض شد که کمتر نظیر آن را دیده بودیم و او هم شخص محترم و باسوادی است، ولی اشتباه کرد. واقعاً فرانسه وارد جریانی شد که اولاً موفق نمیشود، ثانیاً اگر هم موفق شود، لعنت میلیونها انسان را به دنبال خواهد داشت و نقطه تاریکی در روابط فرانسه با کشورهای اسلامی خواهد بود که امیدوارم اعتراضات اینها را هوشیار کند و بهاین اشتباهی که کردند، خاتمه دهند.
سالگرد شهادت فرمانده بسیار خوب نیروی هوایی، شهید ستاری و جمعی از نظامیان(2) همراهشان را داریم که واقعاً برای ما مصیبت است. خدمت خانوادهشان، نیروی هوایی، کلّ نیروهای مسلح و مردم تسلیت عرض میکنیم. انشاءاللّه خداوند بهآنها اجر و صبر عنایت خواهد کرد.
مسئله دیگری که الان در تاریخ ما مهم است، اقدامی بود که آمریکاییها در زلزله بم کردند. یعنی تدبیری که کاخسفید کرد. به هر حال وقتی زلزله اتفاق افتاد، همه کمک کردند و از همه متشکریم و آمریکائیها هم خواستند بیایند. سیاست ما هم همین بود، حق مردم است که اینها بیایند و کمکی که دارند بکنند. در زلزله رودبار هم آمدند. مسئلهای اتفاق نیفتاد.
این بار هم آمدند، از این استقبالی که در ایران از آنها شد، بهفکر افتادند که نیازی را که بهارتباط با ایران دارند، الان جدیتر بگیرند و دنبال کنند. خامی و عجله کردند و پیشنهادی دادند که تردیدآمیز بود. چون بدون فاصله گفتند، دو نفر از شخصیتهای خیلی معروفشان که همه دنیا آنها را میشناسند، میخواهند با هیأتی بهایران بیایند که با کمک و امداد سازگاری نداشت و حرکت جدیدی بود.
آمریکاییها قبلاً هم از این ابتکارات کردهاند و تحلیل اولیه ما این بود که اینها میخواهند از این موقعیت راهی را برای مذاکره و رفع مشکلات باز کنند، اشتباه عمدهشان این بود که آقای بوش اشتباه کرد. در همین موقع برای اینکه صهیونیها و لابیهای اسرائیل میترسد، خواست چیزی بگوید که حمل بر ضعف آنها و تسلیم شدن به ایران نشود. در یک سخنرانی حرفهای بد قدیمیاش را تکرار کرد. همان تهمتهای ناحقی که بهما میزنند که اینها دنبال سلاح کشتار جمعی یا دنبال حمایت از تروریستها هستند یا حقوق بشر اینجوری است، یا در مسئله خاورمیانه به فلسطینیها کمک میکنند و به صلح کمک نمیکنند. این حرفهای واهی هزار بار گفته را تکرار کرد، حق ماست که بگوییم اگر میخواهید دست دوستی دراز و برنامه جدیدی را شروع کنید، نباید حرفهای گذشته را بیاورید و تکرار کنید و پرونده گذشته را که شما مقصر آن هستید و همه دروغ و مخلوق شماست دوباره باز نکنید. وقتی این حرف را زدند، این اقدام ساده و سطحی را که ظاهراً میخواستند انجام دهند، باد هوا کرد و دیدید چه اتفاقی افتاد. شاید همه این حرفها برای این است که بگویند آمریکا عاقل است و میخواهد مسائل حل شود، ایرانیها لجاجت و سرسختی میکنند. ما روی مبانی حرف میزنیم، همیشه گفتیم که آمریکا از اول انقلاب و پیش از انقلاب بهما ظلم کرد. در مشکلاتی که برای انقلاب پیش آمده، آمریکا دست داشته است. در شورشهای اول انقلاب، در تحریک لیبرالها، در تبلیغات علیه ما، در تحریمها علیه ما، در کودتا، در جنگ، علیه مسلمین در فلسطین، در لبنان، در هرجا که فتنهای بوده، آمریکا دست داشت. این مسائل باید حل شود، اگر بخواهیم بحث کنیم، باید بنشینیم این بحثها را بکنیم. اینطور نیست که او با همان حرفهای واهی گذشته بخواهد بهمیدان بیاید. این چیزی را عوض نمیکند. خوب است مردم ما بدانند تا عوامفریبی و تبلیغات کج نتواند افکار آنها را گمراه کند.
آخرین مسئلهای که بُعد جهانی و اسلامی خارج از ایران دارد، مسئله فلسطین است. احساس میکنم که همه چراغهای سبز به اسرائیل داده شده که هر چه میتواند شرارت و به مردم فلسطین ظلم کند. الان دارید میبینید، یکجا دارند دیوار میکشند و اراضی فلسطینیها را غصب میکنند، اصلاً چرا میخواهید بین کشور فلسطین که یک کشور است، دیوار بکشید؟ هر روز بهشهرها، روستاها و اردوگاهها حمله میکنند و عدهای را میکشند، با تیر و بمب و موشک میزنند، اسیر میکنند، جلوی مردم اعدام میکنند، خیلی دارند شرارت میکنند. حقیقتاً مجاهدان فلسطینی دارند دندان روی جگر میگذارند و صبر میکنند که مردم دنیا بفهمند که اسرائیل چه حیوانی و چقدر شرور است! چگونه قضاوت اعمال میکند! آمریکاییها هم از او حمایت میکنند. در عراق واقعاً دارد بهطرف فتنه بیشتری میرود، هر چه بهآمریکا تأکید میکنیم که کمی فکر کنید که مردم عراق و مسلمانها زیربار اشغال کشورشان نمیروند و به هیچ قیمتی مردم عراق نخواهند پذیرفت که بیگانهای بالای سر آنها باشد و در داخل کشورشان با سرباز آمریکایی مواجه باشند، نمیخواهند درس آنند.
بارها گفتیم این اتفاق نخواهد افتاد، بالاخره آمدید فتنه کردید و الان که سازمان ملل اظهار آمادگی میکند، بروید و کار را بهدست سازمان ملل بدهید. آنها خیال کردند صدام را که گرفتند، مسئله تمام میشود، الان دارید میبینید همین دیروز (روز پنجشنبه) چه اتفاقاتی افتاد. یک هواپیمای حمل و نقل آمریکایی موشک خورد، دو هلیکوپتر در دوجا موشک خوردند و افتادند، یک پایگاه آمریکایی خمپاره خورد و سی و چند نفر کشته و زخمی دادند و دو فرانسوی را کشتند، یک انگلیسی را ظرف یکی دو روز کشتند، این عراق آرام نمیگیرد. مردم کمکم به خودشان میآیند. مردم از شر صدام راحت شدند، ولی از وطن، استقلال، شرافت، کرامت و دینشان که چشم نمیپوشند. این مردم تصمیم گرفتهاند که نگذارند در کشورشان استبداد و استعمار حکومت کند. آمریکا هم با همان غروری که دارد و با طبیعت مغرورانهاش حاضر نیست به اشتباه خود اعتراف کند. چهارصد نفر را آورده بودند تا سلاح کشتار جمعی پیدا کنند که اینها را برگرداندند. چون دیدند چیزی از آن درنمیآید، همه بهانههایشان از دستشان رفته است. امیدوارم کمکم حوادث و واقعیات، آنها را سرعقل بیاورد و دست از این زورگوییها، اشغالگریها، فشارها و طمعکاریها بردارند.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین/ الرحمن الرحیم/ مالک یوم الدین/ ایاک نعبد و ایاک نستعین/ اهدنا الصراط المستقیم/ صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والظالین*
* سوره مبارکه حمد
پی نوشت ها:
19/10/82
1 - زندگانی امام رضا(ع):
نام: علی، لقب: رضا، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قره عین المؤمنین، مکیده الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر، و رئاب التدبیر، کنیه: ابوالحسن، نام پدر: موسی، نام مادر: نجمه تکتم، تاریخ ولادت: ۱۱ ذی القعده سال ۱۴۸ هجری، محل ولادت: مدینه منوره، مدت امامت: ۲۰ سال ،مدت عمر: ۵۵ سال، تاریخ شهادت: آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری، علت شهادت: انگور زهرآلود، نام قاتل: مأمون ملعون و محل دفن: خراسان
2- منصور ستاری، در سال ۱۳۲۷ در روستای ولی آباد ورامین دیده به جهان گشود. پدرش، مرحوم حاج حسن شاعری فاضل بود که دیوانی از او به نام «ماتمکده عشاق» به یادگار مانده است. دوران ابتدایی را در مدرسه ولی آباد ورامین و دوران متوسطه را در قریه «پوینک» باقرآباد به پایان رسانید. پس از اخذ دیپلم متوسطه، در سال ۱۳۴۶ وارد دانشکده افسری شد و پس از پایان دوره دانشکده به درجه ستوان دومی نایل آمد.
در سال ۱۳۵۰ جهت طی دورةعلمی کنترل رادار به کشور آمریکا اعزام شد و پس از گذراندن دوره یک ساله، در سال ۱۳۵۱ به ایران بازگشت و به عنوان افسر کنترل شکاری نیروی هوایی مشغول به کار شد.
در سال ۱۳۵۴ در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته برق و الکترونیک پذیرفته شد. تعدادی از واحدهای دانشگاهی را گذرانده بود که با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی تحصیل را کنار گذاشت و همدوش دیگر آحاد مردم به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداخت.
طرحها و ابتکارهای زیادی در تجهیز سیستمهای راداری، پدافندی به اجرا گذاشت که در طول جنگ تحمیلی توان نیروی هوایی را در سرنگونی هواپیماهای متجاوز دشمن دو چندان نمود.
تیمسار ستاری به علت فعالیتهای بیش از حدی که در اجرای طرحهای جنگی از خود نشان داد، در سال ۱۳۶۲ به سمت معاون عملیات فرماندهی پدافند نیروی هوایی منصوب شد.
طرحها و برنامههایی که شهید ستاری ارائه میداد، بسیار منطقی، عملی، کاربردی و مؤثر بود. از این رو در سال ۱۳۶۴ به عنوان معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی برگزیده شد و به علت لیاقت و کاردانی و شایستگی که از خود نشان داد، در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ با درجه سرهنگی به سمت فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا هنگام شهادت عهدهدار این مسئولیت بود.
در عملیات خیبر وقتی در محاصره بمباران شیمیایی، ماسک خود را تقدیم به پیرمردی که راننده لودر بود،کرد.
برخی از اقدامات مهم و بنیادین شهید ستاری:
ایجاد شبکه دیدهبانی به منظور تقویت سیستم پدافندی کشور ـ ایجاد شبکه دیدهبانی بصری ـ ایجاد موانع هوایی بر فراز درهها، گذرگاهها و ارتفاعات و...
یکی از مهمترین فعالیتهای سرلشگر شهید منصور ستاری طی سالهای ۶۶ الی پایان جنگ تحمیلی اسکورت ناوگان تجاری کشتیهای نفتکش ایران در خلیج فارس و دریای عمان تا خروج آنها بود. انجام عملیات اسکورت باتوجه به حجم عملیات جنگی و مضافاً حجم عملیات عادی و روزانه نهاجا کاری بس عظیم بود.
نگه داری مجتمع پتروشیمی بندرامام، حفاظت از میدان گازی کنگان و مواردی نظیر اینها یادآور اقدامات و جانفشانی های عقابان تیزپرواز و پرسنل پدافندی نیروی هوایی تحت فرماندهی و مدیریت این بزرگوار همیشه به یادماندنی است.
طراحی و ساخت خودرو شمس، ایجاد خطوط هوایی سها (سازمان هواپیمایی ارتش جمهوری اسلامی ایران)، شرکت در پروژههای دولتی در راستای امور مهندسی و تأسیساتی، افزایش کارایی و استخراج از معادن تحت پوشش از قبیل نمک سمنان که نیازمندیهای صنایع نفتی و پتروشیمی کشور را مرتفع و پشتیبانی مینماید، ازدیاد بازده صنایع فلزی (ریخته گری ـ تراش و...) و دریافت سفارش به منظور رفع نیازمندیهای دولتی، نظامی و خصوصی.
شهید ستاری منطقیترین راه را برای کاهش اثرات محدودیت اعتباری و روبرویی با شرایط پس از جنگ انتخاب نمود و آن خودکفایی هر چه بیشتر نیروی هوایی بود. بدینوسیله علاوه بر آنکه از خروج اعتبارات نیروی هوایی جلوگیری میکرد. توان تولیدی و خدماتی را افزایش داده و درآمدهای حاصل از این قبیل فعالیتها را همواره تحت کنترل و نظارت دقیق قرارداد که به عنوان پشتوانهای برای اجرای برنامههای سازندگی مورد بهرهبرداری قرار گرفت. یکی از این پروژهها بعد از شهادت ایشان هواپیمای جنگی آذرخش بود که با حضور رهبر انقلاب در سال ۱۳۷۶ به پرواز درآمد.