خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین
ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم
اوصیکم عبادالله بتقوی الله
و انه من یتق الله یکفرعنه سیئاته و یعظم له اجرا
امیدوارم که خداوند به ما و همه امت اسلامی توفیق عنایت کند که گوهر تقوا را در همه امور حیاتمان مدنظر داشته باشیم و در وجود خودمان تقویت کنیم. میدانید که بناست خطبههای اول را مرتباً درباره آیات الاحکام ایراد کنیم و از اول سال چند خطبه ایراد شده و امروز در ادامه بحث، سرفصلی از بحثهای مهم احکام قرآن را مطرح میکنم. البته هر سرفصلی بعداً خودش ذیلهایی دارد و هر مجموعهای، زیر ساختارهای خود را دارد که به تدریج وارد مسائل میشویم. این خطبه را در حد فهرست کلی از بحثهای آینده احکام قرآنی خدمتتان عرض میکنم.
گفتم که قرآن به عنوان سند اصلی دین مبین اسلام جامعیت دارد. یعنی یک مکتب کامل را برای اداره بشریت تا قیامت و برای همه بشر در روی زمین ارائه کرده که کار خیلی عظیمی است. همه شرایط از شرایط زندگی جاهلی در عربستان آنروز تا زندگی عصر فضا و اتم و ذره و بینهایتها و عصر دانش و تخصص و آینده را که نمیدانیم چه عصری نام بگذاریم، در خود دارد. فعلاً ما در عصر انفجار اطلاعات هستیم که قرآن برای همه این مراحل بگونهای دینش را طراحی کرده که با انضمام اجتهاد متناسب با زندگی هر عصر و هر قوم و هر شرایط بتواند جامعه را اداره کند.
این حرف یک ادعای بزرگ است. البته این ادعای خود قرآن و پیغمبر(ص) است. پیغمبر(ص) در آخرین مطالبی که در حجهالوداع فرمودند، به مردم صریحاً گفتند: «هرچه که شما را به بهشت نزدیک میکند، یعنی سعادتمند میکند و هرچه که شما را از جهنم دور میکند، یعنی مشکلات شما را پاک میکند، به شما گفتهام.»
معلوم است که پیغمبر(ص) وارد مطالب ریز و مسائل جدید الحدوث که در هر زمانی پیش میآید، نشده است. پیغمبر(ص) با هدایت وحی و تفسیر خودشان که سنت نبوی در کنار وحی است، بگونهای ترسیم کردهاند که علما، فقها و صاحبان دانش و اندیشه میتوانند با اتکای به آنها مسائل مفصل هر زمان را در چارچوب قرآن و اسلام تبیین کنند و فکر میکنم این یک ادعای اغراقآمیز نیست. عمیقاً معتقدم که این مقدور و عملی است و اگر نقصی باشد، در ما، در اجتهاد ما و در دانش ماست و اینها را بشر باید جبران و حل کند و به این موقعیت برسد.
برای اینکه مختصر حرف بزنم، فهرست سرفصلها را خدمتتان میگویم. سرفصلهای مهم نظام مدیریتی کل بشر مطالبی در بحث عقاید است. زیربنای همه اینها افکار، عقاید و معتقدات انسانهاست. یعنی اگر نظامی بخواهد مکتب باشد، باید معتقداتی داشته باشد که مردم بر پایه معتقداتشان پیش بروند، نه اینکه بدون الگو و بدون اعتقاد و نان به نرخ روز خوردن باشد.
این پایهها مبدأ معاد، توحید، رسالت، امامت و عدالت است که تقریباً همه فرق اسلامی قبول دارند. ممکن است مثلاً اهل سنت در اصولشان به امامت و عدالت اشاره نکنند، ولی همه قبول دارند که عدل به معنای کلامی خودش جزو پایههای امت اسلامی است و امامت و مدیریت جامعه را هم اصل میدانند. ما که الان صحبت میکنیم، روی این دو اصل هم تکیه بسیار جدّی داریم. اینها جزو معتقدات است. در تفسیر سوره علق گفتم که از همان اولین آیاتی که برپیغمبر اکرم نازل شد، به آنها اشاره شد. البته بعد در قرآن و سنت نبوی باز و توضیح داده شده است که من آن چند آیه را عرض کردم.
دوم مسائل سیاسی و سیاست جامعه است که بحثهای خیلی مهمی دارد. اولاً آیا ساختار حکومت در اسلام و قرآن آمده است؟ عرض میکنم آری، آمده است. معلوم است که خداوند بر بشر حاکم است و هیچکس جز خداوند حقی بر کسی دیگر ندارد که بر مخلوقات خود حاکم است. بعد از آن کسانی هستند که خدا در قرآن تعیین کرده که پیغمبر و اولیالامر هستند.
درباره اولی الامر بحثهای تفسیری زیادی است که در جای خودش عرض میکنیم. ولی در مورد پیغمبر خیلی روشن است. «اطیعواالله و اطیعواالرسول» میبینید در قرآن هر جا اطاعت خدا هست، معمولاً در کنارش اطاعت پیغمبر هم هست. معنایش این است که در ساختار مدیریت جامعه بشری پیغمبر، بعداز خدا که حاکمیت خدا را از وحی میگیریم و آن را خداوند خودش تبیین کرده، پیغمبرهم حاکمیت دارد.
بیشتر احکامی را که در دوره مدینه یعنی ده سال عمر حکومتی پیغمبر پیدا شد، خود پیغمبر(ص) تعیین کردهاند. احکام عملی در قرآن زیاد نیست. آنکه عملی شده، هزاران حکم است که پیامبر(ص) بر محور آیات قرآن تبیین کردند. حتی مواردی هست که پیامبر(ص) از خدا میگیرد و در قرآن نیست. مواردی هم هست که خودشان میفرمایند و در این دومی اجازه سئوال و انتقاد هم به مردم میدادند تا مردم بپرسند.
بنابراین این دو عنصر یعنی رسالت و خدا در صدر ساختار نظام اسلامی قرار میگیرند. در خود رسالت مسئله امامت هم خوابیده است و در قرآن هم زیاد میبینید و من اشاره میکنم و در جای خودش توضیح میدهم.
حضرت ابراهیم و سایر بزرگان اولوالعزم از رسل، امامت هم داشتهاند و بحث امامت در زمان پیغمبر(ص) مال خود ایشان است و بعد از پیغمبر هم امامت تنظیم شد و روشن است. منتها در تفسیرهای گوناگون شیعه و اهل سنت و فرق اسلامی هم وجود دارد. اگر بنا باشد به بحثهای کلامی بپردازیم، این را هم عرض خواهیم کرد.
در همین بخش مردم هم دیده شدهاند. اینگونه نیست که حاکمیت را آنگونه به پیغمبر دادند که مردم نقش نداشته باشند. شما در قرآن آیات فراوانی بطور صریح و یا با مضمون در تعریف عبادالرحمان و انسانهای شایسته دارید که یکی از مهمترین آنها آیه «و امرهم شورا بینهم» میباشد.
امر در اینجا یعنی چه؟ از این کلمه، امر مدیریت نظام و اداره کشور و حاکمیت متبادر است. ممکن است شامل امور دیگر هم بشود که میشود. در همه جا باید مشورت کنند. یعنی مردم در تصمیمسازی شریک میشوند. شاید تصمیمگیری نهایی در زمان پیغمبر مال شخص ایشان است، لذا در آیهای دیگر میفرماید: «و شاورهم فی الامر و اذا عزمتم و توکل علی الله».
الان درصدد توضیح و آوردن همه ادلّه نیستم. گفتم دارم فهرست میگویم و بعداً همه اینها در بحثها باز میشود. «بیعت» به عنوان یک نمونه از همین مشورت و یک نمونه از دخالت مردم در حکومت است. اگر مردم با پیغمبر(ص) بیعت نمیکردند، ایشان پیغمبر و واجبالاطاعه بود، اما نمیتوانست مدیریت نظام را به عهده بگیرد و مردم نمیپذیرفتند. بعد از بیعت حتی در کارهای مهم هم که الان گاهی رفراندوم و افکارسنجی میکنند، پیغمبر(ص) به افکار عمومی مراجعه میکرد و از مردم بیعت میگرفت.
آزادی بیان در قرآن بسیار صریح و روشن است. عباد شایسته خداوند آنهایی هستند که بحثها را در مجادله احسن انجام میدهند و این مستلزم آزادی بیان است. «فبشّر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه». «به بندگانی که به حرف خوب گوش میدهند و بهترین را انتخاب میکنند، بشارت بده» این مستلزم آزادی بیان است. اگر دیگران نتوانند بگویند، چه انتخابی است! حرفی زده و تمام میشود.
«وجادلهم باالتی هی احسن» دستور مجادله به احسن است و وقتی هم دعوت میکنند، حتی به یک مشرک که اگر مایل باشد بیاید حرفهای حساب را بشنود و تصمیم بگیرد، امنیت میدهند. درباره مشرک که در حال جنگ است و کافر حربی میگوید: «به او امنیت بدهید تا بیاید و بحث خود را مطرح کند و کلام خدا را بشنود و بعد هم او را به نقطه امن برگردان تا بتواند تصمیم بگیرد.»
«لا اکراه فی الدین» قدر مسلّمش اکراه در عقیده است. زیرا عقیده را نمیتوان تحمیل کرد. ممکن است افرادی ظاهراً زیر بار بروند و بگویند ما این را میگوییم. ولی باید انسان در قلب، دل، روح و مغزش پذیرفته باشد. شما الان میدانید روز است و این عقیده است. این را هیچکس نمیتواند به زور در مغز ما وارد کند. زیرا ما میدانیم که الان اینجا شب نیست و هیچکس نمیتواند به ما بگوید معتقد شوید که شب باشد. چون شب نیست. عقیدهایاست. لذا اینها واقعاً وجود دارد.
اگر حق انتخاب نباشد، مسئولیت هم نیست. از ویژگیهای انسان این است که مختار است و انتخاب میکند و مسئول کارهای خود است. بنابراین ساختار حکومت اسلامی اینگونه است که خدا در مرکز و بعد پیغمبر(ص) و اولوالامر است. البته با معنایی که بعدا خواهیم کرد که قطعاً یک موردش همین ولایتفقیه است که شرایط ویژه نزدیک به معصوم مورد نظر ما یعنی امام زمان(عج) را داشته باشد که با نیابت او سازگار باشد.
مسئله دیگری که جزو سرفصلهاست، امنیت است. یکی از وظایف مهم حکومت تأمین امنیت برای جامعه و شاید مهمترین وظیفه است. خیلی از کارهایی که الان حکومتها به عهده میگیرند، در اسلام از وظایف حکومت نیست. اینها از وظایف خود مردم است، ولی حکومتها با قوانین اساسی خودشان و مردمشان تصمیماتی میگیرند. ولی امنیت را باید حکومت ایجاد کند، آن هم با مشارکت مردم. «الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بالظلم اولئک لهم الامن» اسلام و قرآن امنیت را اینجوری تعیین میکنند. کسانی که آلوده به ظلم نشوند، جامعهای که آلوده به ظلم نباشد و تعدی به حقوق دیگران نکند و انحصارطلبی نکند. این جامعه امنیت دارد و جزو منّتهای بزرگ خداوند بر مردم جزیرهالعرب «اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف» است. در کنار اطعام و غذا که ضروریترین نیاز بشر است، امنیت آمده که در آیات فراوانی است.
مسئله بعدی دفاع است. در نظام اسلامی دفاع از وظایف حکومت است. البته حکومت در این مسائل با مردم شریک است و مردم تکلیف دارند. از نظر اسلام مسئله اصلی در دفاع پیشگیری است. «واعدوالهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم» اصل دفاع اینجاست. آنچنان مقتدر باشید که دشمنان شما جرأت نکنند نظر سوء به شما داشته باشند و آنها این گستاخی را به خودشان ندهند. این اصل دفاعی اسلام است، منتها جهاد ابتدائی هم هست که به نحوی دفاع است.
اگر اسلام را به خودش واگذارند که حرفش را به مردم بزند و مردم گوش بدهند و خواستند بپذیرند و خواستند نپذیرند و در فضای آزاد نیازی به جهاد نیست، ولی اگر دشمنان مقابله کنند و از تهاجم جلوگیری کنند یا مانع حرکت دین حق شوند، در اینجا جهاد ابتدایی پیش میآید که آیات فراوان جهاد و موقعیت ممتاز مجاهدان از اینجا بیرون میآید.
در امور اقتصادی اسلام کاملاً حرف، مطلب و پایههای روشن دارد. هم منابع حکومتی و هم منابع مردمی دارد. «انفال» مال خدا و پیغمبر خدا و همان راههایی است که در قرآن آمده است. مالیات حق حکومت اسلامی است که حق جعل مالیات دارد. خمس، زکات، کفارات و جزیه نوعی مالیات هستند ولی غیر از آن، مالیات مرسوم امروز ماست. اینها هم هستند، منتها زمینه اختصاصی خودشان را دارند و مسائل اساسی اقتصاد در اسلام با مالکیت خصوصی و در اختیار مردم و متکی به کار حق وراث و اینهاست.
یعنی تلاشهای مولد را مردم انجام میدهند و دولت برای آنها امنیت ایجاد میکند و انفال را در حد لازم در اختیار آنها میگذارد و از آنها مالیات میگیرد.
بحث خدمات در قرآن و نظام اسلامی در شعبههای مختلف تبیین شده و ما تأمین اجتماعی را در قرآن داریم و
الان میتوانیم در رسانههای اسلامی از آن استفاده کنیم. تأمین اجتماعی یک اصل مهم در اسلام است که همه جامعه را تحت خدمت قرار دهد و میتوان خوب استفاده کرد که انشاءالله خواهیم رسید و توضیح خواهیم داد.
«توسعه و عمران» جزو برنامههای حکومتی اسلام است. «هو الذی جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه» همه این زمین مثل یک مرکب راهوار در اختیار شماست. برگرده این اسب و بر شانههای این اسب تکیه کنید و بر طبیعت و خیرات و امکانات زمین مسلط شوید و «کلوامن رزقه». روزی خودتان را از آن در بیاورید و زندگی کنید و به فکر آخرت هم باشید. بهرهگیری از مواهب الهی در آیات فراوانی از قرآن آمد که عمداً با توسعه همگامی دارد.
سرفصل دیگر ما قانونگذاری است. مسائل صریحی از قرآن و سنت پیغمبر داریم که در قوانین ماست. در همان سنت پیغمبر اشارات و ادلهّای وجود دارد که به تناسب زمان مصوبات آن روز قابل تغییر است و در کنار این اجتهاد را با ادلّهای محکم داریم و خداوند به عقل که نامش را پیغمبر باطن گذاشتهاند و متکی به قرآن و سنت است، به ما اجازه داده که از عرف استفاده کنیم و قوانین عرفی را آنگونه که زمان ما اقتضا میکند و آنگونه که اداره جامعه به آنها محتاج است، با تکیه بر موارد مسلم وحی و سنت در هر مقطعی و در هر شرایطی قانونگذاری کنیم که اینکار را هم در نظام خود انجام میدهیم.
در سیاست خارجی، اسلام مسائل بسیار بالایی دارد. اوج جامعیت اسلام و خاتم بودن اسلام و همگانی و جهانی بودن اسلام، در سیاست خارجی اسلام است. اصل را بر مدارا با بیگانگان گذاشت و همینجا نفی سلطه را هم در کنارش آورده است. امت اسلامی سلطهپذیر نیست و عزت اسلامی یک بحث بسیار جدّی در سیاست خارجی است که از آیات زیادی استفاده خواهیم کرد و اینها را بصورت احکام میآوریم.
در همین میدان دعوت بحق و حقیقت در سیاست خارجی و داخلی است. «ادع الی سبیل ربک باالحکمه و الموعظه الحسنه» نه فقط داخلیها را، بلکه همه جا دعوت اسلام در سیاست خارجی جای بزرگی دارد. بر وفای به عهد و پیمانها تأکید شده است. اجازه بستن قراردادها با کشورها و دولتهای دیگر و کفار و حتی مشرکان وجود دارد. اینها همه از نمونههای سیاست خارجی است.
در مورد زندگی داخلی که غده اصلی جامعه و سلول اصلی این پیکر بزرگ است، احکامی در قرآن برای خانواده آمده است که از ازدواج و خواستگاری و توالد و تناسل و ارث گرفته تا همه شئونی را که برای استحکام یک سلول سالم در پیکر بزرگ جامعه بشری لازم است، شامل میشود و خداوند در احکام خانواده آورده است.
کشاورزی به عنوان یک فصل مهم در اقتصاد اسلامی دیده شده که اهتمام به آب و زمین و آموزش و تحقیق دانش و احترام به مقام علم و عالم به عنوان وسیله ارتقا و تقرب به خداوند در فرد فرد جامعه اسلامی به عنوان یک فریضه مشخص شد که بخش دیگری از فصلهای این بحثهای احکام آیات قرآنی است و نهایتاً بحث عبادات است.
در خطبهای که درباره سوره «علق» ایراد کردم، گفتم محور تشکیل نظام اسلامی تربیت انسان مؤمن، عالم وآگاه است و امت اسلامی باید از مجموعهای از انسانهای دانشمند، آگاه و مومن این شاکله بزرگ را بوجود بیاورد و در اینجا آموزش، تحقیق، تفحص و فصولی هم که خداوند برای ما در این بخش قرار داده، بسیار زیاد است و در عبادات نماز، روزه، خمس، زکات، امر بمعروف و حج رسماً جزو عبادات به حساب میآیند. با اینکه جنبه اقتصادی هم در خیلی از اینها هست و عنصر اصلی هدف انسانسازی است، یعنی انسان در سایه عبادات و خضوع در مقابل خدا و احساس وابستگی به مبدا بینیاز، مطلق، عالم، عادل، آگاه و مطلق همه جهان میتواند خود را با گامهایی به طرف خداوند نزدیک کند و آن سلولهای اصلی تشکیل این امت را بوجود بیاورد. آنچه امروز خدمت شما عرض کردم، فقط تابلوی کوچک ولی زیبا و یک فهرست ناقص از سرفصلهای آیات الاحکام است که از این به بعد باید کم کم وارد فصلها شویم و آنها را تبیین کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لربّک و انحر/ ان شانئک هوالابتر*
* سوره مبارکه کوثر
خطبه ذوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه و السلام علی رسول الله
و علی علی امیرالمومنین و علی صدیقه الطاهره و سبطه الرحمه و علی ابن الحسین و محمد بن علی و جعفر این محمد و موسی ابن جعفر و علی ابن موسی و محمد ابن علی و علی ابن محمد و حسن ابن علی و الخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.
عبادالله اوصیکم و نفسی به تقوی الله
مناسبتهای هفته را فقط فهرست میکنیم و نمیتوانیم وارد بحثهای توصیفی و تحلیلی شویم. چون موارد زیادی است.
شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) را داریم که حقیقتاً فضای جامعه اسلامی را اندوهگین کرد و تا امروز نقطه نامناسبی در تاریخ ما تعبیه شد. آن فرزند محبوب پیغمبر(ص) و آن انسانی را که هرکس در توصیف او حرف زده، اعتراف کرده که خیلی ناتوان است و نمیتواند به جایی که باید، برسد. عمر کوتاه حضرت فاطمه زهرا(س) بعد از پیغمبر(ص) با آن همه توصیه و سفارشی که همه میدانستند و با آن مظلومیتی که دنیا را ترک کردند و خاتمه نبوت و امامت را بیفروغ کردند، واقعاً جزو اندوههای تاریخی و ماندگار ماست. این مصیبت را به همه امت اسلامی تسلیت عرض میکنم.
مصیبت دیگر ما انفجار مکرر مرقد مطهر دو امام مظلوم عسگری(ع) است که در همه تاریخ مظلوم بود.(1) در حیاتشان هم مظلوم و تحت محاصره نظامیان خلفای زمان بودند و امروز هم با این وضع این ظلم و این اقدامات جاهلانه صورت میگیرد که هدفش به هم ریختن تعادل امت اسلامی و درگیر کردن فرق اسلامی و خونین کردن اختلافات فکری، عقیدتی و دینی است. واقعاً مصیبت بزرگی است.
سفارش همه علما و شخصیتهای اسلامی به مردم خوب عراق و شیعیان و اهل سنت این است که تحت تاثیر این کارهای جاهلانه وحدت و همکاری امت اسلامی را مخدوش نکنند و سعی کنند ریشه این فتنهها را بسوزانند تا اتفاقات مشابه انشاءالله در آینده نداشته باشیم.
این روزها سالگرد تعدادی از شهدای بزرگوار است که فقط باید عرض ادب و احترام یاد آنها را انجام بدهیم. اولین آنها شهید آیتالله سعیدی(2) است که جزو پیشتازان شهدای جهاد اسلامی و مبارزات بود و در حقیقت خون شریف ایشان باعث شد که مبارزات امت اسلامی در ایران یک گام به طرف جدیتر شدن حرکت کند. سید بزرگوار، شجاع، فداکار و عالم در پیروی از امام راحل و همگام با روحانیت در صحنه مبارزه سنگ تمام گذاشت و خداوند او را به بزم انبیا و اولیا دعوت کرد و جایشان در دوران مبارزه و بعد از مبارزه واقعاً خالی بود.
شهید دکتر چمران(3) شخصیتی که حقیقتاً عالم و عارف بود و نقش بالایی در مسایل لبنان داشت که میدانیم هسته اصلی نیروهای مقاومت که امروز بوجود آمد، حاصل تلاشهای ایشان و عالم جلیلالشأن آیتالله صدر و جمعی از مبارزان لبنان و فلسطین است که توانستند هسته اصلی را تشکیل بدهند.
همان هسته است که کمکم رشد کرده و شما شاهد قدرت این هسته هستید که آخرینش دوبار شکست اسرائیل با آن قدرت بزرگ نظامیان در مبارزات رودررو و در جنگ رسمی در جنوب لبنان و در بیروت بود که امروز مایه افتخار امت اسلامی است و دنیای اسلام به این نیروهای مجاهد، پرتلاش، فداکار، شجاع و ایثارگر میبالد.
سهم دکتر چمران در آن جریان بسیار بالا بود. من در سفری که در لبنان بودم و همان موقع این مسایل داشت شکل میگرفت، دیدم که ایشان چه افکاری دارد و چگونه عمل میکند و چه توفیقاتی به دست آورده است!! بعد هم که به ایران بازگشت، مصادف با حمله ناجوانمردانه بعث عراق به ایران شد که نقش ایشان را در جهاد و دفاع خودمان بسیار برجسته دیدیم. اصلاً ریشه و پایه تحرکات مردمی در جنگ که در گذشته خیلی سابقه نداشت، تا حدود زیادی بر افکار شهید دکتر چمران بود و ایشان خیلی زود و در موقعی که نیاز جنگ و دفاع به ایشان زیاد بود، با انتخاب خداوند از میان ما رفتند. خداوند روحشان را شاد کند و در کنار انبیا و اولیا منعم به نعمت خداوند باشد. خوشبختانه برادر بزرگوارشان درباره ایشان در تریبون نماز جمعه توضیحات خوبی دادند.
سالگرد شهادت شهدای موتلفه را داریم.(4) بزرگان بسیار باارزشی بودند. شهید امانی، شهید بخارایی، شهید صفار هرندی و شهید نیک نژاد، به عنوان چهار پیشتاز جهاد مسلحانه نقش بزرگی در آن دوره داشتند که رژیم پهلوی در جامعه خفقان ایجاد و کارهای مبارزاتی سیاسی را با تبعید امام(ره) تقریباً مشکل کرده بود. موانعی در مبارزه بوجود آمده بود که پیشتازان مبارزه راه دیگری انتخاب کردند. البته طبیعت کار این بود. وقتی خفقان زیاد میشود، مبارزان به طرف کارهایی از این نوع میروند. معمولاً این گونه حرکتها معلول خفقان است.
من همان موقع در هیئتی سخنرانی میکردم که خبر رسید، بخارایی را دستگیر کردهاند. در همان سخنرانی رژیم شاه را نصیحت کردم و گفتم: ملت ایران که شما فکر میکنید بخار ندارد، بخارایی دارد و بخاراییها معلول همین خفقان هستند. وقتی که همه راهها را میبندید، اینها باصدای گلوله حرفشان را به گوش مردم میرسانند و بعدها که مرا بازجویی میکردند، روی این کلمه خیلی فشار آورده بودند که پشت این حرف چه بود؟ چطور این حرف را زدی؟ چه قصدی داشتی؟ و... این یک واقعیت است.
در 15 خرداد رژیم خفقان را در جامعه زیاد کرد که بعضی از گروهها زیرزمینی شدند و به فکر تبلیغ مسلحانه افتادند. البته ما مبارزه مسلحانه را هیچوقت به خاطر نظر امام خمینی(ره) در متن مبارزات خودمان نیاورده بودیم، چون فکر امام این نبود. ایشان میگفتند موقعی مبارزه پیروز میشود که مردم در صحنه باشند. اگر اکثریت مردم نیایند، به پیروزی نمیرسیم. مردم در شرایط وحشت و ترور و امثال اینها نمیآیند. باید شرایطی را فراهم بیاوریم که مردم بتوانند به خیابانها بیایند و تظاهرات و اعتصاب کنند.
آخرش هم اینگونه شد که به نتیجه رسیدیم. این اقدامات را به عنوان اقدامات تبلیغ مسلحانه قبول داشتیم. وقتی پخش یک اعلامیه برای مبارزان بسیار گران تمام میشد و چاپخانه، پخش کننده، نویسنده، کمک کننده و همه را دستگیر و شکنجه میکردند، صدایش فقط به گوشهای میرسید و چند نفر میفهمیدند که این اتفاق افتاد. امایک انفجار و صدای گلوله همه کشور و خارج از کشور را خبر میکرد و تبلیغ مسلحانه واقعی بود. در آن شرایط نیروهای مذهبی به این سمت رفتند و پیشتازشان همین چهار شهیدی که اسم بردم، بودند که واقعاً نهایت عرفان و خلوص را در دفاعیات و بعدها در شهادت و همراهانشان دیدیم.
گروههای دیگری مثل حزب ملل اسلامی(5) شکل گرفتند که قبل از اینکه اقدامی بکنند، کشف و بازداشت شدند. عناصر اصلیشان هنوز در جامعه هستند و در انقلاب خدمت کردند.
گروههای چپ و مارکسیست هم چندین گروه مسلحانه درست کردند که از بین اینها گروههای التقاطی در آمدند که آنها هم از گروههای اسلامی محسوب میشدند، ولی عاقبت امرشان خوب نشد و اینجور شدند که میبینید.
به هر حال مبارزات مسلحانه بعد از 15 خرداد تا سال 56 نقش تبلیغ مسلحانه را داشت و برای اطلاع مردم از جریان مبارزه مؤثر بود.
بعد که فضای دیگری پیش آمد، مردم در صحنه حاضر شدند. یعنی طبق آیه شریفه «و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا»* مردم فوج فوج آمدند که مصداق وعده نصر است که میفرماید: «اذا جاء نصرالله والفتح» مسیرش هم این است که عرض کردم.
به هر حال یاد این بزرگان شهید را گرامی میداریم و به خانوادهها و بازماندگانشان تسلیت و تبریک عرض میکنیم و جامعه را به حفظ این ارزشها دعوت میکنیم.
دو سه مناسبت دیگر هم داریم: یکی سالگرد تأسیس جهاد سازندگی است(6) که خوب است یادی از این نهاد مقدس کنیم. یکی از هوشیاریها و آیندهنگریهای امام(ره) این بود که چنین نهادی را تأسیس کردند. جهاد سازندگی در طول عمر پربرکتش به عنوان آچار فرانسه همه مشکلات و درهای بسته شناخته شده بود. به روستاها، عشایر و محرومان چه خدمتهایی کرد که هنوز هم ادامه دارد. در دفاع مقدس به عنوان سنگرسازان بیسنگر چقدر خدمت که نکردند! واقعاً نقش آنها در دفاع مقدس استراتژیک بود و در کارهای عمرانی، تولیدی، محرومیتزدایی و بخصوص در ارتقای زندگی روستاها خیرات و برکات زیادی در جامعه خلق کرد. متاسفانه امروز به نام جهاد سازندگی نهادی نداریم.
البته بخشی از وزارت جهاد کشاورزی هستند و بسیاری از آن نیروها در کنار نیروهای وزارت کشاورزی دارند همان خدمات را ادامه میدهند و انشاءالله این مجموعه مبارک بتواند همه آن اهداف را به اضافه اهداف خود وزارت کشاورزی که از سابق جزو مهمترین بخشها بود، خوب انجام بدهد.
مناسبت دیگر ما تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی است(7) که باز هم از برکات انفاس قدسی حضرت امام خمینی(ره) بود. در سالهای اول انقلاب که احساس شد تقاضا برای حضور در دانشگاه خیلی زیاد است و در کنکورها 10 درصد افراد هم پذیرفته نمیشوند و جوانها مأیوس برمیگردند و خانوادهها افسرده میشوند و بخشی با هزینههای بسیار گزاف به خارج میروند و بخشی تبدیل به دیپلمه بیکار و مأیوس میشوند، فکر شد که این مشکل نظام با اقیانوس عظیم خود مردم حل شود. امام(ره) سریعاً این پیشنهاد را پذیرفتند و به عنوان برکت کار یک میلیون تومان هدیه دادند و اعلام کردند.
این کار با حضور سران سه قوه و مسئولان اصلی نظام شکل گرفت. آن نهال کوچکی که 25 سال پیش غرس شد، امروز درخت تنومندی است که شاخ و برگ او همه کشور را گرفته و به خارج از کشور هم دارد ورود پیدا میکند. یک میلیون و 300 هزار دانشجو، 2 میلیون فارغالتحصیل، 12 میلیون متر فضای آموزشی و 30 هزار کادر علمی سطح بالا و خوب دارد و بسیاری از کارهای فرهنگی و علمی را که مشکل آموزش عالی بود، به کمک وزارتخانهها و مسئولان کشور تا حدودی حل کرده و میرود انشاءالله بزرگترین دانشگاه جهان در سطح منطقه و جهان و افتخاری برای اسلام باشد.
همین جا عرض کنم که هیچ کس مالک هیچ بخشی از دانشگاه آزاد اسلامی نیست. هرچه که هست، معمولاً از طریق شهریه دانشجویان که خیلی از آنها هم از قشر متوسط هستند، به دست آمده و مالکی ندارد. اگر مالکی داشته باشد، همه مردم هستند و مال جامعه است. هرکس در آنجا کار کند، فقط حقوق میگیرد. چنین نهادی که همه زندگیش متعلق به مردم است، قطعاً میتواند برای مردم در آینده مفیدتر باشد.
یکی دیگر از مناسبتهای ما روز اطلاعرسانی است(8) که این روزها به خاطر تأسیس سازمان تبلیغات اسلامی طراحی شد. خوشبختانه الان اطلاعرسانی در وضع نسبتاً خوبی است. اما باید وسیله اطلاعرسانی را بگونهای ترتیب بدهیم که هم سالم باشد و هم اطلاعات واقعی را به مردم بدهد.
آگاهی مهمترین عنصر تکامل، ترقی و سعادت بشر و جهل، بدترین جرثومه فساد جوامع است. افتخار اسلام این است که در یک جامعه جاهلی ظهور کرد و از آن جامعه جاهلی، مردمی آگاه و نورافشان ساخت و هر روز داریم بهره میگیریم. باید به روز «اطلاعرسانی» اهمیت بدهیم.
روز صنایع دستی را هم داریم(9) که مسئله بسیار مقدس، اما غریب کشور است. صنایع دستی، قدیمیترین و اصیلترین دستاورد انسانهای تلاشگر است. از عصر حجر انسان با دست خودش ابزاری برای امرار معاش زندگی و بهتر کردن زندگی خود میساخت و امروز هم با دست خودش میسازد. اینها ماهیت فرهنگی و تاریخی دارند. در هر مقطعی سطح جامعه را نشان میدهند. چیزهای باارزشی هستند. کشورهای بسیار پیشرفته هنوز اتکای زیادی به صنایع دستیشان دارند و ما باید برای بخش صنایع دستی که تقریباً همه خانوادههای ما به نحوی با آنها درگیر هستند، بهای بیشتری قائل شویم.
به مسایل روز میرسیم. متأسفانه وضع منطقه ما در مسایل روز خوب نیست. متأسفانه فلسطینیها به جای اینکه با دشمن اصلی که اسرائیل اشغالگر است، بجنگند، با خودشان میجنگند. همین دو سه روز گذشته جنگ در داخل غزه بود و بیش از 110 نفر از مسلمانان از دو طرف کشته شدند. به خانه رؤسای خودشان بمب و خمپاره انداختهاند. امروز خبر رسید که یکی از گروهها، غزه را تصرف کرد و آن یکی در کرانه باختری میگوید ما اعضای آنها را بازداشت خواهیم کرد.
این حرکت درست در جهت تمایل دشمنان است که همین را میخواهند. مجاهدانی که برای خدا، برای میهن و برای قدس مسلح شدهاند، اسلحه را به روی یکدیگر میگیرند و بر سر مسایلی که قابل گذشت و قابل نادیده گرفتن است، دشمن اصلی را نادیده میگیرند و به خودشان تیراندازی میکنند. این حرکت غلط است.
در لبنان علائم درگیریهای داخلی روزبهروز دارد بیشتر میشود. لبنان سابقه بد جنگ داخلی داشت. مدت طولانی کشتار و تخریب حاکم بود. بالاخره مردم نجات پیدا کردند.
در شرایطی که دشمنی مثل اسرائیل در کنارشان است. آن موقع هم از جنگهای داخلی لبنان استفاده کرد و وارد شد و مدت طولانی بخشی از لبنان را اشغال کرد و آن همه جنایت کرد و جنایات صبرا و شتیلا را آفرید.
در عراق وضع از همه جا بدتر است. هر روز مأموران شهرداریها در خیابانها جسدهایی را که شب کشته و مثله شدهاند، از گوشه و کنار جمع میکنند. هر روز همدیگر را میکشند. بعد از جنگ 4 میلیون آواره در عراق به وجود آمد. 2 میلیون فرار کردهاند و به خارج رفتند که عمدتاً از آدمهای باسواد و متخصص هستند و 2 میلیون هم در داخل کشور آواره شدهاند و از زندگی خودشان بریدهاند و دارند در جاهایی زندگی انگلی میکنند. این چه وضعی است که در عصر ما انسانهایی که باید با جهادشان اشغالگران را بیرون کنند، اینطور به جان هم افتادند! سامرا را منفجر میکنند! مساجد را منفجر میکنند. اینها علائم بدی در جامعه اسلامی است.
مسئله هستهای ایران هم هنوز مسئله اصلی است. احساس میکنیم مخالفان پیشرفت ایران هنوز بر سر عقل نیامدهاند. به جای اینکه عاقلانه این گره را باز کنند، تهدید و ارعاب میکنند و بحث از تحریم بیشتر است.
جنگ روانی طبیعت مستکبرین است، اما در زمان ما مسائل افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین نشان داده که این راهها به بنبست میرسد. راه درست، مذاکراه عاقلانه و عادلانه، بررسی حقوق و انتخاب راه درست و دادن حق و پرهیز از سلطهگری بیجاست که متأسفانه در طرف مقابل ما چنین انصافی دیده نمیشود. از طرف دیگر جمهوری اسلامی جز در حد حقوق قانونی و بینالمللی خود هیچ اقدامی نکرده است. هنوز هم امیدواریم و از خدا میخواهیم که کمک کند تا متجاوزان، زورگویان وسلطهگران سرعقل بیایند و باعث نشوند در منطقه حساس جهانی شرایطی بوجود بیاورند که دودش به چشم همه برود. باید در کاری که میتوان به آسانی و با انصاف و مذاکره مشکل را حل کرد، راه درست را انتخاب کنند و به طرف راههای پیچیده و ستمگرانه که قطعاً خیری هم برای خودشان ندارد، نروند.
بسمالله الرحمن الرحیم
والعصر/ ان الانسان لفی خسر/ الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر** سوره مبارکه عصر
* سوره مبارکه نصر، آیات شریفه 1 تا 3
پی نوشت ها:
1- دشمنان اهل بیت(ع) بار دیگر در جنایتی وحشیانه و همزمان با ایام فاطمیه و شهادت دخت گرامی پیامبر اسلام(ص) دو گلدسته طلایی باقیمانده از انفجار قبلی سامرا را منهدم کردند تا آثار باقیمانده حرم امامین عسکریین(ع) را نیز با خاک یکسان کنند.
این حمله که روز چهار شنبه 23 خرداد 86 و در ساعت 9 صبح به وقت عراق رخ داد به فرو ریختن کامل این دو گلدسته منجر شد و به محض انتشار خبر خشم شیعیان جهان را برانگیخت.
منابع خبری اعلام کردند عاملان حادثه سامرا با ورود به داخل حرم و بستن دست و پای خادمان اقدام به بمب گذاری در گلدستهها نموده و با قرار دادن حرم زیر آماج حملات خمپارهای گلدستهها را منفجر و بقایای حرم امامین عسکریین(ع) را تخریب کردند.
آیتالله سیستانی در پی انفجار در حرم مطهر امامین عسکریین(ع) بدست مهاجمان ناشناس در سامرا مردم را به خویشتنداری و حفظ آرامش دعوت کرد.
2- شهید آیتالله سعیدی در دوم اردیبهشت ماه سال 1308در مشهد چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حجت الاسلام سید احمد سعیدی بودند. در دوران طفولیت مادرش را از دست داد و تحت نظر پدر مشغول به تحصیل شد.
ابتدا به فرا گیری ادبیات عرب و مقدمات علوم اسلامی پرداخت و در مشهد از دروس فقه و اصول معارف استادان بزرگی چون حاج شیخ کاظم دامغانی، مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی تلمذ کرد.
برای طی مراحل بعدی علوم اسلامی عازم حوزه علمیه قم شد و در آن شهر در محضر اساتید بزرگی نظیر آیتالله العظمی بروجردی(ره) و آیتالله العظمی امام خمینی(ره) حاضر شد و سرانجام با زحمات طاقت فرسا و تلاشهای پیگیر به درجه اجتهاد نائل آمد.
برخی از فعالیتهای شاخص:
- فعالیت مؤثر در بسیج علما و مراجع جهت آزادی حضرت امام از زندان در سال 1341
- دستگیری در سال 1342 به دنبال مبارزات پیگیر در شروع نهضت اسلامی
- امام جماعت مسجد موسی ابن جعفر علیه السلام از سوی امام خمینی رحمه الله
- ممنوع المنبر شدن از سوی رژیم شاه به دنبال فعالیتهای روشنگرانه در مسجد موسی بن جعفر علیه السلام
- زندانی شدن به مدت 61 روز به دنبال سخنرانی علیه رژیم اشغالگر قدس
- دستگیری و انتقال به زندان قزل قلعه در پی صدور اعلامیه و مخالفت با سرمایهگذاری آمریکاییها در سال 1349
شهادت: 1349/3/20 ـ زندان ساواک تهران
3- دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه آمریکا - برکلی - با ممتاز ترین درجه علمی موفق به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.
چمران در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایهریزی کرد و از موسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار میرفت که به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع میشود. او پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی(ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز میزند و به همراهی بعضی از دوستان مؤمن و همفکر، رهسپار مصر میشود و مدت دو سال در زمان عبد الناصر سخت ترین دورههای چریکی و پارتیزانی را میآموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شده و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی را بر عهده میگیرد.
بعد از وفات عبد الناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا میکند، از این رو دکتر چمران رهسپار لبنان میشود تا چنین پایگاهی را ایجاد کند. به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پیریزی مینماید.
دکتر چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز میگردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب میگذارد. خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی میپردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای پاسداران انقلاب در سعد آباد میکند. سپس در شغل معاونت نخست وزیری، روز و شب خود را به خطر میاندازد تا سریعتر مسأله کردستان را فیصله دهد.او در قضیه فراموش ناشدنی « پاوه » قدرت ایمان و اراده آهنین و شجاعت و فدا کاری خود را بر همگان ثابت میکند.
پس از این جرایانات، فرمان انقلابی امام خمینی(ره) صادر شد. فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد.
دکترمصطفی چمران بعد از این پیروزی بینظیر و بازگشت به تهران از طرف امام خمینی(ره)، به وزارت دفاع منصوب گردید. در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد. سپس به نمایندگی حضرت امام(ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد.
پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان به اهواز رفت. سیام خرداد ماه 1360 یعنی یک ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران در جلسه فوقالعاده شورای عالی دفاع در اهواز، از عدم تحرک و سکون نیروها انتقاد کرد و پیشنهادهای نظامی خود از جمله حمله به بستان را ارائه داد. این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود که در آن شرکت داشت و فردای آن روز، روز غمانگیز و بسیار سخت و هولناکی بود.
در سحر گاه سی و یکم خرداد 1360، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. بطرف سوسنگرد به راه افتاد و به قربانگاه رسیدند.
چمران همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، میبرد.»
لحظاتی بعد در حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اثابت ترکش خمپارههای دشمن به شهادت رسید.
4- شهدای موتلفه عبارتند از:
- شهید محمدصادق امانی همدانی در سال 1309 در تهران متولد شد. وی که از کسبه بازار تهران بود بنابر بر نقل حاج مهدی عراقی: «خودش یک مجتهد بود و قریب 6 هزار حدیث از حفظ بود و مربی اخلاق بود، درس اخلاق داشت، بچههای زیادی از شاگردانش بودند که روزهای جمعه به خصوص به آنها درس اخلاق میداد.»
در کنار تربیت معنوی نیروها شهید صادق امانی در گروه شیعیان فعالیت داشت و پس از آن با نظر حضرت امام(ره) به همراه جمعی از یاران اقدام به تأسیس مؤتلفه اسلامی کرد و پس از مدتی رهبری شاخه نظامی مؤتلفه را عهده دار شد و طراح عملیات بدر در اجرای حکم الهی درباره حسنعلی منصور بود. وی پس از واقعه کشته شدن منصور، تحت تعقیب قرار گرفت و پس از ده روز یعنی روز یازدهم بهمن ماه 1343 در منزل ابوالقاسم رضوی فرد دستگیر و دادگاه نظامی شاه محاکمه و محکوم شد.
- شهید محمد بخارایی، فرزند علی اکبر در سال 1323ه.ش در جنوب شهر تهران به دنیا آمد. او پس از پایان دوره مدرسه با شهید رضا صفار هرندی دوست صمیمی شد و در جلسات حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ علی اصغر هرندی با اسلام و افکار روشنفکرانه در نهضت امام آشنا گردید.
با آغاز نهضت امام خمینی(ره)، با مؤتلفه اسلامی آشنا شد و در عملیات بدر برای اجرای در کلمه الهی در به هلاکت رساندن حسنعلی منصور نقش ویژهای داشت و پس از شلیک دو گلوله به طرف منصور، از صحنه بیرون آمد، ولی با لغزیدن پای او روی یخ خیابان در جلوی مسجد سپهسالار سابق (مدرسه شهید مطهری فعلی) به زمین افتاد و دستگیر شد. با اینکه نوجوانی 20 ساله بود ولی در بازجوییها و بیدادگاه همگان را از بلاغت و فصاحت و شجاعت خود به تحسین واداشت.
- شهید رضا صفار هرندی (برادر حجتالاسلام حاج شیخ علی اصغر هرندی) فرزند علیاکبر در سال 1325 در خانوادهای اهل علم و تبلیغ دین به دنیا آمد. پس از دوره ابتدایی، دروس دینی را نزد برادرش خواند و در مغازه او به کار مشغول شد. وی در مسجد برادرش در امر تبلیغ دین و ارتباط با نوجوانان و کشاندن آنها به راه دین فعال بود و با شهید محمد بخارایی و شهید نیکنژاد آشنا شد. با شروع نهضت امام خمینی(ره)، به انجام وظیفه انقلابی رو آورد و با مؤتلفه اسلامی آشنا شد. روز ز عملیات اعدام انقلابی منصور پشتیبان شهید بخارایی بود و توانست پس از پایان عملیات از صحنه بیرون آید، ولی وقتی که میخواست وسایلش را از خانه بردارد و به اتفاق شهید نیک نژاد زندگی مخفی را آغاز کند، دستگیر شد.
- شهید مرتضی نیکنژاد در سال 1321 در جنوب شهر تهران در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. وی پس از پایان دوره ابتدایی در بازار تهران به شغل گالش فروشی اشتغال داشت. او با آشنایی با شهید رضا صفار هرندی در جلسات دینی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ علی اصغر هرندی شرکت کرد و پس ازآشنایی با شهید بخارایی، جمعی صمیمی تشکیل دادند و از همین جمع با مؤتلفه اسلامی آشنا گشت. در جریان عملیات بدر نفر دوم عملیات و پشتیبانیکننده شهید بخارایی بود که پس از اینکه شهید بخارایی منصور را به سزای خیانتهایش رساند، چند تیر شلیک کرد که مأمورین طاغوت را از توجه به بخارایی منصرف سازد. این گلولهها به ناودان مجلس و شیشه اتومبیل بنزل که منصور را در آن انداخته و به بیمارستان میبردند، اصابت کرد و شیشه جلوی بنز را خرد کرد. وی از صحنه عملیات خارج شد، ولی به همراه شهید صفار هرندی دستگیر شد. در دادگاه تجدید نظر طاغوت با اینکه مریض و قادر به حرکت نبود، به دستور رییس به دادگاه نظامی او را با برانکارد به جلسه نیمکت در حالی که دراز کشیده بود، محاکمه کردند.
این چهار نفر سحرگاه 26 خرداد 44 تیرباران شدند و به شهادت رسیدند.
5- حزب ملل در اسفند 1340 به رهبری سیدمحمدکاظم موسوی بجنوردی و با یاری کسانی چون ابوالقاسم سرحدیزاده، محمدجواد حجتی کرمانی، سیدمحمد میرمحمد صادقی، سیدحسن طباطبایی، عباس دوزدوزانی، محمدکاظم سیفیان و سیداصغر قریشی پایهگذاری شد. این حزب عمدتاً از دانشجویان و دانشآموزان تشکیل شده بود و سن بیشتر اعضای آن به 25 سال نمیرسید. بجنوردی، رهبر حزب هنگام تأسیس حزب ملل اسلامی، نوزده ساله بود. اعضای حزب جوانانی متدین بودند که با انگیزههای دینی پا به میدان مبارزه مسلحانه با حکومت پهلوی میگذاشتند.
مؤسسان حزب ملل اسلامی در نخستین جلسات حزبی، برنامهها و اهداف حزب را در زمینههای اقتصادی، قضایی، فرهنگی و سیاسی، در 65 ماده تصویب کردند. براندازی رژیم شاهنشاهی پهلوی و پایهگذاری حکومتی اسلامی، مهمترین هدف بنیانگذاران این حزب بود. آنها آرمان برقراری حکومتی واحد میان تمام کشورهای اسلامی را در سر داشتند.
حزب ملل اسلامی برای رسیدن به اهداف خود سه مرحله را در برنامه خود گنجانده بود: 1ـ مرحله ازدیاد و تعلیم 2ـ مرحله استعداد و آمادگی 3ـ مرحله ظهور.
در مرحله اول ایجاد هستههای اولیه حزب، عضوگیری و انسجام حزب مدنظر بود. در مرحله استعداد باید با ایجاد سازمانی نظامی، کلیه افراد آموزش نظامی میدیدند و پس از جمعآوری سلاح و مهمات، در مرحله سوم موجودیت حزب اعلام میشد و مبارزات مسلحانه و درگیری نظامی با رژیم پهلوی آغاز میگردید. مرحله ظهور، خود دارای سه مرتبه بود. در گام اول موجودیت حزب اعلام میشد. در مرتبه دوم عملیات تخریبی در دستگاههای مهم دولتی از قبیل مجلس، وزارتخانهها و مراکز دولتی انجام مییافت و در نهایت آغاز مبارزه مسلحانه تمام عیار تا پیروزی و برقراری حکومت اسلامی موردنظر حزب ملل بود.
حزب ملل اسلامی برای در امان ماندن از ضربات ساواک، ساختاری ویژه در نظر گرفته بود و قرار بود هر یک از اعضا از میان مقامات بالاتر حزبی تنها مسئول مربوطه را شناخته و از آشنایی آنها با دیگر مقامات بالاتر جلوگیری شود. در رأس نمودار سازمانی حزب ملل، رهبر و کمیته مرکزی قرار داشت. کمیته مرکزی چند شبکه را هدایت میکرد، هر شبکه از دو گروه و دسته تشکیل میشد. هر دسته دارای دو شاخه بود و هر شاخه در ذیل خود دو واحد داشت. هر واحد با دو مدرسه در ارتباط بود و در نهایت در هر مدرسه چند کلاس حزبی وجود داشت.
ارگان حزب ملل اسلامی، ماهنامه خلق بود که از بهمن 1343 تا زمان فروپاشی یعنی مهر 1344، در 9 شماره چاپ و بین اعضا منتشر شد. پرچم سرخ رنگ با ستارهای هشت پر در داخل یک دایره سفید، نشان حزب بود.
حزب ملل اسلامی، پیش از آنکه فعالیتهای نظامی و مبارزات مسلحانه خود را آغاز کند توسط شهربانی و ساواک کشف شد. شب بیستم مهر 1344، محمدباقر صنوبری یکی از اعضای حزب، در مأموریتی که برای عضوگیری به شهر ری رفته بود، هنگام بازگشت در اواخر شب مورد سوءظن مأموران شهربانی قرار گرفت و دستگیر شد و مورد بازرسی قرار گرفت. هنگامی که آنها مشغول بررسی محتویات کیفدستی وی بودند، صنوبری در یک لحظه کیف را از دست آنها کشیده و حین فرار، آن را به بام یکی از ساختمانهای اطراف پرتاب کرد. نیروهای شهربانی، صنوبری، را دستگیر و کیف را نیز پیدا کردند. کیف حاوی مدارک حزبی و ماهنامه خلق بود. بدین ترتیب وجود حزبی مخفی برای مأموران مسجل شد. صنوبری، مدتی زیر شکنجههای مأموران مقاومت کرد تا دوستانش مخفی شوند و در نهایت نام یکی دیگر از اعضا و پس از آن آدرس دفتر مرکزی حزب در خیابان ری به دست مأموران افتاد.
با کشف دفتر مرکزی، کلید کدها و رموز تشکیلاتی، نام افراد و دیگر اطلاعات محرمانه حزب، لو رفت. رهبر و دیگر اعضای حزب پس از اطلاع از موضوع، به کوههای دارآباد در شمال تهران رفته مخفی شدند اما مخفیگاه آنها نیز کشف شد و پس از درگیری مختصری که در شب 24 مهر 1344 بین مبارزین و مأموران رخ داد و در نهایت همگی دستگیر شدند.
حکومت پهلوی خبر کشف حزب ملل اسلامی را برای انجام تحقیقات بیشتر سه ماه مسکوت گذارد. اخبار و جزئیات کشف و دستگیری اعضای حزب ملل در اواخر دی ماه 1344 در روزنامهها منتشر شد و بازتاب وسیعی یافت.
محاکمه 55 نفر عضو حزب ملل اسلامی در دو دادگاه عادی و تجدیدنظر برگزار شد رهبر حزب به اعدام و بقیه به حبسهای ابد و سه تا ده ساله محکوم شدند. با تلاشهای برخی روحانیون ـ مانند آیتالله سیدمحسن حکیم که نامهای برای شاه فرستاده بود ـ کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، و نامة ژان پلسارتر، رئیس کمیته دفاع از زندانیان سیاسی رژیم پهلوی به ناچار حکم اعدام بجنوردی، رهبر حزب را به حبس ابد تغییر داد.
حزب ملل اسلامی با اینکه بیش از چند سال دوام نیاورد و هنوز در مراحل اولیه شکلگیری بود که متلاشی شد و راه درازی تا رسیدن به اهداف خود داشت، اما نگرانیهای مهمی برای رژیم پهلوی به دنبال آورد. حکومت وقت که پس از انقلاب سفید با تبلیغات گسترده خود سعی داشت مردم را موافق با رژیم جلوه دهد و در سایه همین تبلیغات مبارزات اسلامی مذهبیون و روحانیت را ارتجاع سیاه مینامید و قیام 15 خرداد را به عوامل خارجی چون جمال عبدالناصر منسوب میکرد، از تشکیل چنین حزبی مخفی و مسلح، ضربه سختی خورد.
برخی از اعضای حزب ملل پس از آزادی از زندان فعالیتهای خود را از سر گرفتند و با تشکیل حزبی تحت عنوان «حزبالله» و با همان مواضع حزب ملل، مبارزات خود را ادامه دادند. برخی دیگر از اعضا نیز به سازمان مجاهدین خلق پیوستند. با نزدیک شدن به آخرین روزهای حیات حکومت پهلوی، دیگر اعضای حزب ملل اسلامی از جمله رهبر حزب از زندان آزاد و در کنار قیام مردمی قرار گرفتند.
6- پس از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران امام خمینی(ره) در صدد بود تا با بسیج عمومی ملت برای سازندگی کشور، الگویی از جامعه سالم و پیشرفته دینی را ارائه نماید. بر همین اساس طی پیامی رادیو تلویزیونی خطاب به ملت ایران در 27 خرداد 1358 فرمان تشکیل جهاد سازندگی را صادر کردند و بدین ترتیب جهاد ملت به نام جهاد سازندگی آغاز شد و هزاران نفر از نیروهای متخصص و انقلابی برای عمران و آبادانی و خدماترسانی به محرومین و مستضعفین بسیج شدند.
7- ایده تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی ابتدا در جامعه اسلامی دانشگاهیان مطرح شد و به دنبال آن آقای هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس شورای اسلامی با طرح این مطلب در شورای اقتصاد، نظر مساعد شورا را تامین نمود. این مسأله با حضرت امام خمینی(ره) نیز مطرح شد و معظمله از این پیشنهاد استقبال نموده و مبلغی را بدین منظور اهدا کردند. پس از تدوین اساسنامه مقدماتی دانشگاه آزاد اسلامی، آقای هاشمی رفسنجانی در آخرین جمعه اردیبهشت سال 1361 موجودیت این دانشگاه را اعلام کرد. سرانجام دانشگاه آزاد اسلامی در 27 خرداد 1361 به طور رسمی تأسیس شد و پس از گذراندن مراحل مقدماتی، آماده پذیرش دانشجو در اواخر آن سال شد. بدین ترتیب که در اسفند ماه 1361، اولین آزمون دانشگاه آزاد اسلامی در 10 شهر کشور و با حضور 30 هزار شرکت کننده برگزار شد که از این میان، 3000 نفر انتخاب و مشغول تحصیل شدند. اساسنامه مصوب سال 1361 تا دی ماه 1364 به تنهایی مبنای کار و حرکت دانشگاه بود ولی بعدها اساسنامه جدیدی با عنوان قانون تأیید رشتههای دانشگاهی آزاد اسلامی در دهم تیرماه 1369 به تصویب هیئت وزیران رسید که به موجب آن، نحوه همکاری استادان و محققان دانشگاهها و پژوهشگاههای دولتی با این دانشگاه و همچنین طرز استفاده دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی از آزمایشگاهها، بیمارستانها، کتابخانهها و کارگاهها و فضای آموزشی مؤسسات آموزش عالی دولتی مشخص شد.
8- اول تیرماه، سالروز تاسیس سازمان تبلیغات اسلامی، به نوان روز اطلاع رسانی دینی نام گرفت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نهاد شورای عالی تبلیغات اسلامی در اول تیرماه 1360 به صورت نهادی منسجم، مستقل و وابسته به ولایت فقیه با اراده امام(ره) و به منظور پرداختن به امر تبلیغات به وجود آمد. این نهاد انقلابی در سیر تکاملی خود، در 14/1/1368 با دست خط مبارک امام خمینی(ره) به سازمان تبلیغات اسلامی تغییر نام یافت.
9- 20خردادماه برابر با 10ژوئن، روز جهانی صنایعدستی در تقویم داخلی کشور نامگذاری شده است. این روز پس از آنکه شورای جهانی صنایعدستی در دهم ژوئن سال 1964میلادی تشکیل شد، به نام صنایعدستی در تقویم جهانی ثبت شد. ایران هم از سال 1347به عضویت این شورا درآمد و تقریباً از همان سال، روز صنایعدستی را به تقویم داخلی وارد کرد.