نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
کشته شدن سران حزب دموکرات در برلین
خطبه اوّل بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتِّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ". برای اینکه ما امروز، هم مسائل روز را فراوان داریم و هم در برنامه صحبت من گزارش مسافرت اخیرمان به چند کشور هست، باز ناچاریم بحث سلسلهای عدالت اجتماعی را به تأخیر بیندازیم. فکر میکنم این توقّع حقّی است که مردم ما داشته باشند که گزارشی از مسافرت من و همراهانم [را] در نمازجمعه بشنوند و سعی میکنم که خلاصه عرض کنم تا بتوانم آن نکات مورد نظر را که برای آگاهی مردم مفید است، مطرح کنم. قبل از شروع صحبت لازم است که تذکّر مراعات تقوا و انجام وظایف دینی را عرض کنم، که ما هر چه داریم، از ناحیه انسانهای متّقی، با فضیلت، با تقوا، عادل و ایثارگر داریم و لذا در هر حالی این سرمایه و این عطیّه الهی را باید حفظ کنیم. مطیع احکام خدا بودن، وظایف را انجام دادن [و] از محرّمات و منهیّات پرهیزکردن کار سختی نیست و حتّی زندگی را برای انسان شیرینتر و با اثرتر و آخرت و دنیا را تأمین میکند. لذا واقعاً به صرف ماست که - حتّی اگر دنیا طلب هم باشیم - متّقی و پرهیزکار باشیم. گزارش مسافرت را از کنفرانس "جاکارتا" برای جنبش عدم تعهّد شروع میکنیم. اصل شرکت نیرومند ما در این اجلاس به خاطر این بود[t1] که اجلاس در زمان حسّاسی برقرار میشد و تردیدهایی هم در اصل ضرورت جنبش تعهّد وجود داشت، چون جنبش عدم تعهّد آن موقعی که شرق و غرب یا سرمایهداری و کمونیست دوبلوک اقتصادی و نظامی رو در رو تشکیل داده بودند، با نظر جمعی از کشورهای مستقل پایه ریزی شده بود که نه این طرف و نه آن طرف، بلکه مستقل و غیرمتعهّد نسبت به این بلوک یا آن بلوک [فّعالیّت کند] که تعبیر غیرمتعهّد، البتّه ترجمه درستی نیست. منظور عدم وابستگی و عدم اطاعت از این بلوک یا آن بلوک است که به عنوان عدم تعهّد ترجمه شده است. مطرح کردن مسائلی در این برهه از زمان که یک طرف این نزاع و "جنگ سرد" شکست خورده و طرف دیگر در فکر توسعه قدرت و تأمین سلطه مطلق است، بسیار لازم بود که جای آن در غیرمتعهّدها بود و لذا ما با یک هیأت عالیرتبه در آنجا حضور پیدا کردیم. اهداف و نظراتی را داشتیم که فکر میکنم تقریباً به همه آنچه که واقعبینانه میشد انتظار داشت، رسیدیم. البتّه اگر شرایط غیر از این بود، مطالب ما هم با توجّه به شرایط جاری غیر از اینها میتوانست باشد. اوّل مشکلی که بر سر راه بود، این بود که رئیس کنفرانس، رئیس عدم تعهّد، قبل از این اجلاس یوگسلاوی بوده که امروز صربها خودشان را وارث یوگسلاوی سابق میدانستند و آنها به عنوان رئیس مطرح بودند و سنّت این بوده که در هر اجلاسی رئیس سابق، اوّل جلسه را اداره و سخنرانی میکند و بعد به رئیس بعدی واگذار میکند. در شرایط فعلی این وضع قابل قبول نبود که کشورهای اسلامی و انقلابی و غیرمتعهّدها بنشینند و مدّتی تحت ریاست یک کشور متجاوز و زورگو و ظالم جلسه اداره شود که با مذاکراتی که از پیش داشتیم، این مسأله - بحمداللّه - حل و قرار شد که اصلاً قبل از اینکه اجلاس تشکیل شود، این ریاست منتقل شود که آنها مطرح نباشند، که این امر با توفیق تمام شد. البتّه این کار را از تهران شروع کرده بودیم و به آنجا ختم نمودیم. مسأله دیگری که داشتیم، خود صربستان بود که کرسیش را در عدم تعهّد به عنوان یوگسلاوی میخواست حفظ کند و طرفداران زیادی هم در این جهت بود، چون هنوز بحث آن در شورای امنیّت و مجمع عمومی سازمان ملل هم باید مطرح شود. لذا این مسأله یک مسأله جدّی بود که تنها دولتی که به عضویّت صربها به عنوان نماینده یوگسلاوی سابق در عدم تعهّد، اعتراض کرد، ایران بود که ما گفتیم این را با واقعیّتها هم درست نمیدانیم؛ منهای ظلمی که اینها میکنند. چون یوگسلاوی، تجزیه شده که البتّه به عنوان یک سند در مذاکرات آنجا مطرح شد و خود آن موجی در اجلاس و هم در دنیا به وجود آورد که برای مراحل بعدی مهمّ است. محتویّات تصمیمات و شیوه بحثها هم برای ما از اهداف بود که ما فکر میکنیم موفّق شدیم با مذاکرات قبلی با بعضی از شخصیّتهای مؤثّر و ایراد سخنرانی جریان بحثها را در کنفرانس به شکل مطلوبی جهت دهیم، که با طرح مسایل اساسی دنیای امروز ما، این واقعیّت در اجلاس پیش آمد که بسیاری از کسانی که معمولاً این حرفها را که به صلاحشان نیست مطرح کنند و ملاحظات سیاسی دارند و ملاحظات ارتباطات خودشان را دارند، مطرح کردند. جوّ مذاکرات رسمی کنفرانس جوّ خوبی بود، یعنی امروز اگر مجموعه آن سخنرانیها پخش شود و در اختیار مردم دنیا قرار بگیرد، قطعاً به این صورت درخواهد آمد که یکی از اسناد مهمّ بینالمللی خواهد بود و چنین اثری به عنوان سخنرانیهای رؤسای هیأتها، رؤسای جمهوری، نخست وزیران و شخصیّتهای سیاسی جامعه امروز دنیا، میتواند برای خلق کردن مسائل جدید و تغییر مسیر بحثهای سیاسی و زنده کردن مطالب اثر با ارزشی باشد. حدّاقل آن فعلاً این بود که هر سخنرانی از هر هیأتی مطرح میشد، هم خلاصه آن روی تلکسهای عمومی و گزارش خبرگزاریهای بزرگ دنیا میرفت و هم در کشور خودشان به صورت وسیع منتشر میشد. همان طوری که صحبتهای ما در ایران منتشر شد، هر کشوری روی حرف رئیس و نماینده خودش قطعاً حساب میکند و بنابراین، خود بحثهای اجلاس در این دوره اثر مهمّی در جهتدهی به سیاستهای بینالمللی خواهد داشت که ما این را بسیار مهم و ضروری میدانستیم که یک چنین اقدامی [انجام] شود. مطالبی که ما مطرح کردیم و بخشی از آنها در اسناد نهایی هم آمد و تصویب شد، بسیار مهم بود و در اجلاسهای این چنینی بیسابقه و کم سابقه است. آنجا 106 کشور عضو بودند و تعدادی از کشورها هم به عنوان ناظر و میهمان شرکت کرده بودند که جلسه عظیمی بود. مثلاً مسأله دمکراتیزه شدن سازمان ملل، مسألهای است که بسیاری از کشورها الان وحشت دارند مطرح کنند و یک کسی لازم بود که این مسأله را مطرح کند تا زبان دیگران را باز کند. اینکه سازمان ملل مربوط به همه دنیاست، در اختیار چند کشور مقتدر و شاید امروز در اختیار یک کشور مقتدر دنیا که آمریکاست باشد، معلوم است هیچ کشوری این را نمیپسندد. به عنوان عضو یک خانواده و عضو یک مجموعه هیچ کشوری راضی نیست که سرنوشت و تصمیمات بینالمللی را در اختیار چند عضو قلدر بگذارد که آنها تصمیم بگیرند و دیکته کنند. در هیچ مجمعی، در هیچ شورایی [و] در هیچ مجلسی اعضای آنها هر قدر ضعیف هم باشند، قلبشان به چنین چیزی راضی نیست. همان طوری که در یک کشور مردم دلشان نمیخواهد دیکتاتوری و زورگویی باشد و مایلند افکار خودشان مطرح شود، در این مجموعه جهانی هم چنین چیزی هست و این مسألهای است که ما مطرح کردیم و بشدّت مورد استقبال سایر اعضاء قرار گرفت و در ملاقاتها و برخوردهایی که داشتیم، تشکّر میکردند و در سند نهایی هم آمد که باید تلاش شود تا ما سازمان ملل را از این دیکتاتوری و حاکمیّت قدرتهای زورگوی دنیا نجات دهیم. حالا من نمیگویم این مسأله به آسانی عملی میشود، امّا این که در اجلاس 106 کشور جهان که اکثریّت قاطع سازمان ملل هستند، یک چنین سندی تهیّه و به چنین مطلبی توجّه شود، بسیار با ارزش و زمینهساز است. در مورد مسأله حقّ وتو که واقعاً لکّه ننگی بر دامن سازمان ملل و شورای امنیّت است، لازم بود یک جایی این اخطار جدّی به عمل آید. حقّ وتو یعنی که یک کشوری حق داشته باشد رأی همه را نادیده بگیرد و بگوید: نه! واقعیّت وتو این است؛ یعنی چیزی در شورای امنیّت تصویب شود و پنج کشور دنیا که اگر گفتند نه، میشود نه! آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین صاحب حقّ وتو هستند. خوب، این یعنی چه؟ یعنی ما 180 کشور در دنیا داریم و یک شورای امنیّتی تشکیل دادهاند، اینها یک بحثی را مطرح میکنند و به یک نتیجهای میرسند، همه قبول دارند، ولی یکی از این پنج کشور میگوید نه، ما قبول نداریم. یک دفعه همه بحثها و همه مذاکرات را با یک نه، از بین میبرند. این مسأله واقعاً در جنگل هم پذیرفته نیست و در هیچ جامعه عقب افتادهای نمیپذیرند که یک نفر حرف جمع شورا را فقط با گفتن حرف نه، به هم بزند. ما با این مسأله به عنوان یک پدیده زشت و سند تحقیر فکر و استدلال با شدّت مخالفت کردیم که - بحمداللّه - طرح این مساله بسیار مهم بود. مسأله دیگر، بوسنی و هرزگوین بود که اکنون داغی بر پیکر جامعه بشری امروز محسوب میشود. واقعاً مسأله زشتی [است] که الان در دنیا اتّفاق میافتد و هیچ وقت دنیا نمیتواند خودش را از این ننگ پاک کند که چشمان زیادی ناظر بودند و این جنایات اتّفاق افتاد و دستی قدرتمند نیامد تا این ظلم را دفع کند. مسلمانها در گذشته هم همین مسائل را در بالکان داشتهاند و آن هم در تاریخ برجای مانده است. شاید این چندمین بار است که مسلمانها چنین سرنوشتی پیدا کردهاند. در زمانی که در جنگ جهانی اوّل امپراطوری عثمانی شکست خورد، شبیه این جنایات نسبت به مسلمانها شد؛ چون مسلمانها متعلّق به امپراتوری عثمانی بودند. او شکست خورد، بعد بدترین ظلمها و کشتارها و تبعیدها نسبت به مسلمانها انجام شد که آن موقع مسلمانها خیلی تصفیه شدند. منطقه، منطقه اسلامی و جزء قلمرو کشورهای اسلامی بود. آن مرحله گذشت، دوباره مسلمانها نشاطی پیدا کردند و جمع شدند [که] دوباره دوران تیتو آمد. اوّل دوران تیتو باز برخورد بسیار شدیدی با مسلمانها شد که از امروز هم بدتر بود. من در بعضی از اسناد دیدم که کارخانههای کالباس سازی و امثال آن در جنگ برای جبران قحطی از گوشت مسلمانها کالباس درست میکردند که اگر این مسأله درست باشد، سند قابل توجّهی است که خیلی به اینها ظلم شده است. دوباره اینها کم کم شکل گرفتند. خوب، جمعیّت عظیمی آنجا هست. بالاخره عدّهای از آنها فرار میکنند و عدّهای آنجا میمانند و رفتهرفته آرام میشود، حالا ما با این ظلم عجیب و غریبی که دارید میبینید مواجه شدهایم. خیلی مایه تأسّف است، خیلی مایه ننگ و ذّلت است که یک چنین ظلمی در دنیا تحقّق پیدا میکند و کسانی هم میتوانند با یک نهیبی این را حل کنند (واقعاً میتوانند) امّا ترجیح میدهند [این کار را] نکنند و ادّلهای برای خودشان دارند که مایل نیستند. [اگر] در بالکان یک کشور اسلامی باشد، میگویند اینجا دروازه اروپاست و در دروازه اروپا، مردمیکه آنجا از صدها سال پیش زندگی میکردند، نباید باشند! این چه تفکّری است که در دنیا وجود دارد؟! ما در اجلاس عدم تعهّد روی این مسأله خیلی سرمایهگذاری کردیم و یک جلسهای بود که سندی برای بوسنی هرزگوین تهیّه کرده بودند که ضعیف بود. ما یک جلسه طولانی در شب داشتیم که تا اواخر شب طول کشید و کشورهای عضو هیأت رئیسه حدود 22 کشور بودند که ما هم به عنوان یکی از معاونین در هیأت رئیسه عضو بودیم. آنجا همه حرف زدند، بسیاری از آنها حرف زدند و فشار آوردیم تا اینکه سند محکمتری درست شد. البتّه باز از نظر ما کافی نیست، ولی خوب، خیلی پیشرفت کرد و چند کشور اسلامی دیگر هم به ما کمک کردند. ولی برای من این عقده باقی ماند که در جایی که دهها کشور اسلامی و دهها کشور به اصطلاح غیرمتعهّد حضور داشتند، با این جنایت با تصمیمی که مناسب آن بود، برخورد نکردند؛ گر چه از آن چه که قبلاً طرّاحی کرده بودند، خیلی بهتر شد. یکی از مسائلی که در این سفر خیلی خوب نتیجه داد، همکاریهای جنوب جنوب بود؛ یعنی، همکاری کشورهای جهان سوّم با خودشان، که در حاشیه این اجلاس ملاقاتها و مذاکراتها و قراردادها و تصمیمها بسیار مهم بود. خود ما حدود 40 ملاقات مؤثّر با آنهایی که مایل بودیم، داشتیم و تصمیمات خوبی هم گرفته شد که میتواند در ارتباطات جهانی مؤثّر باشد و قطعاً هم آثارش در آینده ظاهر میشود. همکاری با خود اندونزی که یک کشور 180 میلیون نفری و مسلمان است، برای ما اهمیّت داشت که برای توسعه روابطمان در این سفر تا حدود زیادی به نتیجه رسیدیم. بخش دیگر سفر ما، در پاکستان بود. خوشبختانه، قسمتهای زیادی از اخبار سفر از طریق صدا و سیما و رسانههای گروهی دیگر در ایران پخش شد، ولی واقعیّتهایی که در آنجا برای ما ملموس بود، بدون اینکه انسان خودش آنجا باشد نمیتواند بفهمد که چه هست. در پاکستان با مردم، اعضای مجلسان و دولت و رسانهها و اقشار دانشگاهی و روشنفکر در هر چهار بعد، کار داشتیم و هر بعد بسیار برای ما زیبا و امیدوارکننده بود و قطعاً برای شما هم همین طوری است؛ نه به عنوان ما که مسافر آنجا بودیم، بلکه به عنوان نظام، انقلاب و مردم و به عبارتی دیگر، ما نمایندگان مردم در آنجا بودیم و از لحاظ مردمی، اجتماعی که مردم در زیر باران داشتند، واقعاً از اجتماعات مردم خود ما - در جاهایی که خیلی پرشور به صحنه میآیند - کمتر نبود. بلکه از جهاتی گویاتر و نویدبخشتر بود. شرایط آنها مثل ما نیست، شرایط دیگری در آنجا حاکم میباشد. در آنجا اختلافات شیعه و سنّی جدّی است و ما بهعنوان حاکم شیعه به پاکستان رفته بودیم و به علاوه مسایل حزبی و امثال آن و درگیریهای روزنامهای بسیار شدید میباشد و در آن چنان شرایطی، یکپارچگی در مقابل میهمان کار آسانی نیست و به عبارتی جزء اتّفاقات نادر تاریخ است. چند کیلومتر از فرودگاه در مسیر ما، جمعیّت بسیار انبوهی جمع شده بودند. هر کسی به هر نحوی از جمله پارچه و قرآن سعی میکرد علاقه خود را به اسلام، انقلاب اسلامی، امام، رهبری و هیأت ایرانی نشان دهد. قطعاً گوشه کمی از آن منظره را برای شما گزارش دادند، چون وسیله فیلمبرداری آن چنانی وجود نداشت. کاروان ما هم بهخاطر مسائل امنیّتی سریع حرکت میکرد؛ چرا که پاکستانیها ترجیح میدادند ما را با هلیکوپتر جابه جا کنند و نمیتوانستند صبر کنند که ما، در میان مردم معطّل شویم و کاروان هیأت ایرانی با سرعت حرکت میکرد و معلوم است که فیلمبردار نمیتواند در آن شرایط فیلم بگیرد. فیلمبردار باید دوربین خود را در جایی مستقّر نماید تا بتواند از صحنه فیلمبرداری کند، ولی آنچه که من دیدم، واقعاً غرورآمیز و امیدوارکننده بود که مردم بدین نحو هستند. در لاهور که بودیم، بارانهای عجیبی میآمد. وقتی برای بازدید برخی نقاط میرفتیم، مردم در دو طرف خیابان و در زیر بارانهای شدید مدّتهای طولانی ایستاده بودند که ما فقط لحظهای از برابر آنها عبور کنیم. این میتواند سندی باشد. جمعیّتی که شما در اینجا میبینید، نصف آن را خانمها تشکیل میدهند. آنجا خانمها نیستند، اهل سنّت معمولاً خانمهای خود را به این گونه اجتماعات نمیآورند. جمعیّتی که در لاهور از ما استقبال میکردند، فقط مردها بودند. مردم در صفوف فشرده در چندین کیلومتر در دو طرف خیابان ایستاده بودند که فقط میهمانان خود را ببینند. برخی جاها هم که با آنها روبه رو شدیم، حرفها و شعارهای آنها هم همانند شعارهای شما بود و یک مقدار صریحتر بودند؛ چون آنها عطش بیشتری برای برخی شعارها دارند. در مجلس پاکستان واقعاً صحنه بسیار خوبی روی داد. اعضای دو مجلس پاکستان جمع شده بودند و بعضی نگرانیها به خاطر اختلافات داخلی و اقلیّت و اکثریتی که دارند، وجود داشت و بر روی این مسأله نزاع بود که گروه مخالف دولت هم میخواست به میهمانان خوش آمد گوید و دولت موافق نبود. میگفتند که سنّت مجلس این نیست که در مجلس مشترک، غیر از رئیس مجلس کسی صحبت کند. بالاخره هم نتوانستند صحبت کنند. ولی صحبتهایی که ما کردیم و احساساتی که نمایندگان ارائه دادند، من مایل بودم عین آن جریان را مردم ما میدیدند که در چه مقاطعی آنها ابراز احساسات میکردند. در آنجا عوام مردم نبودند، بلکه نمایندگان مردم و وزراء و شخصیّتهایشان بودند. مسائلی که ما، در آنجا مطرح کردیم، سپاه صحابه هم - که از اوّل مخالف حضور ما در آنجا بود - با بیانیه رسمی تأیید کرد و تقریباً تمامی رسانههای جمعی پاکستان در طول چند روزی که ما بودیم، در تسخیر بحثهایی بود که ما مطرح کردهایم و یا مربوط به انقلاب اسلامی و منطقه در رابطه با ما بود. به نظر من یک هماهنگی در افکار، اهداف و خواستههای مشترک که برای همه ما و مسلمین انقلابی هست، در رسانهها دیده میشد. البتّه نتوانستیم تمامی آنها را ببینیم و تنها توانستیم تیتر مطالب را ببینیم. در دیدار با جمعی از فرهنگیان پاکستان مسأله زبان فارسی برای آنان جدّی بود. خواستههای جدّی آنها از ما این بود که به میزبان خود بگوییم اجازه دهند که زبان فارسی در آنجا توسعه بیشتری پیدا کند و آنها، هم به خاطر انقلاب اسلامی ایران و هم به خاطر سابقه تاریخیای که دارند، ارتباط خود را قویتر کنند. این خواست بسیاری از ادبا و دانشگاهیان پاکستان بود. از لحاظ تنظیم توافقنامه و قرارهای همکاری، قدمهای بسیار خوبی برداشته شد. طیّ چند روزی که در پاکستان بودیم، نمایندگان، مردم و دولت پاکستان را واقعاً همگام با خودمان و همراه باانقلاب اسلامی و علاقهمند به همکاری و بشدّت نگران از مسائلی که ما هم از آن در منطقه نگران هستیم، یافتیم که طبعاً میتواند در همکاریهای منطقهای ما مؤثّر باشد. در چین، در خصوص آنچه که میخواستیم، به توافق رسیدیم و امضاء کردیم که یکی از آن همین قرارداد ساخت نیروگاه هستهای برای مقاصد صلحآمیز است که آمریکا و خیلی از سلطهطلبها را به خشم آورده است و مخصوصاً برنامه امضای توافقنامه را فیلمبرداری و منتشر کرد که بگوید که ما در این مسأله جدّی و صریح هستیم که این یکی از نشانههای خوب پیشرفت همکاری ما با چین میباشد. در آنجا ما را تا یکی از شهرهای مسلمان نشین همراهی کردند و من خیلی از دیدار مردم کاشغر لذّت بردم. کاشغر یک شهر کوچک عقب افتاده و منزوی است. فاصله این شهر با پکن حدود 4- 5 ساعت با هواپیما است و در بین این دو شهر بیابان وجود دارد. آنچه که برای من جالب بود، این است که مردم کاشغر هویّت اسلامی خود را در طول نیم قرن حاکمیّت مارکسیسم، الحاد و مادیگری بر کشورشان حفظ کردهاند. در مسجد جامعی که میگفتند 700 سال پیش ساخته شده است، وقتی برای انجام نماز جمعه رفتیم - آنجا هم زنها نبودند و فقط مردها حضور داشتند - واقعاً جمعیّت غیرقابل تصوّری به دلیل حضور ما در آنجا اجتماع کرده بودند. بعد که میخواستیم برگردیم، مردم با علاقه و عشق و با چشمان پر از محبّت و دستهای پینه بستهای که به طرف ما دراز شده بود، نسبت به هیأت ما ابراز احساسات میکردند. از این مردم نخواسته بودند و تشویق هم کرده بودند و حتّی آنها خبر نداشتند، یک دفعه متوجّه شدند که هیأت ایرانی در میان آنها وجود دارد. بعد از صحبت ما فهمیدند که ما چه کسی هستیم. البتّه شاید برخی از آنها میدانستند. ما که از خیابان عبور میکردیم، میفهمیدیم که مردم در خیابان از برنامه اطّلاع ندارند. علاقهای که ما در آنجا دیدیم و اینکه به طور بسیار منظّم اجتماع کرده و نماز میخواندند و به جمهوری اسلامی ایران و هیأت ایرانی ابراز احساسات میکردند، قابل تصوّر نیست. به شکر خدا، انقلاب و اسلامی را که ما میفهمیم، در جاهایی که رفتیم، عزیز، نیرومند و در صحنه و مورد توجّه مردم یافتیم و واقعاً باید خوشحال باشیم. ما آنچه که از صدور انقلاب صحبت میکردیم، این بود. هیچ وقت به فکر نبودیم که یک وجب از کشور دیگری را تسخیر کنیم تا اینکه انقلاب صادر شود. میخواستیم مردم بفهمند که چه دارند. این را فهمیدند. با علمای چین، اندونزی و پاکستان که بهدیدن ما آمدند، جلسات بسیار خوب و دلنشینی داشتیم؛ چرا که میدیدیم افکار آنها چگونه با ما میباشد و چطور پیام امام را درک و هضم کردهاند و در وجود آنها جا گرفته است. ما باید خیلی خوشحال باشیم. شما زحمت کشیده، جهاد کرده، مشکلات را تحمّل کردهاید، نکند که یک نفسهای سرد و مأیوس کننده به فکر شما خدشه وارد کند و یک وقت خیال کنید که این زحمات، بیثمر است. این مجاهدت شما آن چنان ثمر داده و راه باز شده و مردم به اسلام توجّه کرده و فهمیدهاند که پایگاه این طرز تفکّر مال شما میباشد. هیچ وقت احساس قهر نکنید. مبادا خانوادههای شهداء، مفقودان، جانبازان، آزادگان، رزمندگان، بسیج، نیروهای مسلّح و مردم فداکار یک وقتی احساس کنند که زحماتشان کم نتیجه بوده است. زحمات شما خیلی پرثمر بوده است، قدر آن را بدانید. این کار با چنین نفوذ و پخش اهداف و جذب نظرات ما، در میان مسلمانان دنیا دستآوردهای بسیار عظیمی است. یک نکته دیگر که از بعد اقتصادی خوب است، خدمت شما عرض کنم: در این سه کشوری که از آن بازدید کردیم، از جهاتی شبیه هم هستیم. این سه کشور از جهان سوم و در حال توسعه و الان در حال فعّالیّتهای زیربنایی و انجام سیاست تعدیل و شبیه ما هستند. مقایسه زندگی ما و آنها بسیار مهمّ است، با این تفاوت که ما از لحاظ جنگ، مشکلات جدّی داشتیم و هزار میلیارد دلار خسارت جنگ را داریم که آنها نوعاً نداشتند و با این امتیاز که ما از لحاظ منابع مادی از آنها غنیتر هستیم و کشورمان بزرگتر و در عین حال جمعیّت کمتری نسبت به آنها دارد. چین بیش از یک میلیارد و اندونزی حدود 180 میلیون و پاکستان حدود 114 میلیون جمعیّت دارند. وضع ذخایر ما از این سه کشور بهتر است. البتّه شرایط طبیعی و آب و هوای آنها برای کشاورزی بهتر از ما میباشد. ما هر جا که میرفتیم، آنجا را سرسبز و زمین و آب را مناسب یافتیم، ولی چون جمعیّت ما کم میباشد، از این جهت حرکت ما آسانتر است. در آنجا ما مقایسهای بین درآمدها و هزینه ها انجام دادیم و واقف شدیم که شرایط زندگی در ایران بهتر از آنجا میباشد. درآمد کارگر در هر سه کشور زیر 50 دلار در ماه میباشد و همه کالاهای آنها، به استثنای دو، سه مورد، از کالاهای ما گرانتر است. قیمت آب، برق، حمل و نقل و لباس در سه کشوری که سفر کردیم، گرانتر از ایران است. غذای اصلی آنها [را] که مثلاً برنج است، ارزان نگه داشتهاند، ولی در عین حال با نان ما قابل مقایسه نیست. در اندونزی هر کیلو نان حدود 40 تومان است، ولی ما حدود یکی - دوتومان به عامه مردم میدهیم. به هرحال این مردم قبول کردهاند که کشورشان در حال بازسازی است و خوب هم در حال پیشرفت هستند. هر سه کشور بسرعت در حال سازندگی هستند. صنایع، راهها، کشاورزی و آن چه که مبنای کارشان هست، در حال توسعه میباشد و موفّق هم هستند. من میخواهم عرض کنم با این مقایسهای که میکنیم، باید برای ما به عنوان یک سند روشن شود. اینکه تبدیل بشویم به یک قدرت واقعی در جهان سوم، منطقه و دنیا، باید دوران مشکلات بازسازی را پشت سر بگذاریم و مقداری ریاضت که در مقایسه با دیگران بسیار کم است، [بکشیم] ما باید وضع خودمان را با مشابهین خودمان قیاس کنیم. این راهی که انتخاب کردهایم - که به یک کشور نیرومند از لحاظ مادّی و معنوی منجر خواهد شد - با این مردم انقلابی که در صحنه داریم، قابل قبول است و منطقاً باید راهی را که انتخاب کردهایم، ادامه دهیم تا اینکه به نقطه مورد نظر برسیم. بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَواَّبًا. خطبه دوّم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج). در این خطبه، مسائل روز را فهرست وار عرض میکنم: اربعین عالم بزرگوار، فقیه اهل بیت، مرحوم آیت اللّه العظمی خوئی را - که این مصیبت برای عامّه مسلمانان ما و خانواده محترمشان سخت بود - تسلیت عرض میکنم. هفته وحدت را به مناسبت عید مولود مبارک پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع) داشتیم که من، هم تبریک عرض میکنم و هم تشکّر میکنم از برنامههایی که در این هفته برای ایجاد وحدت و هماهنگی بین امّت اسلامی بود و مخصوصاً از راهنماییهایی که از طرف رهبر بزرگوار انقلابمان داشتیم، تشکّر میکنم که خیلی به جوّ همکاری در دنیای اسلام کمک میکند. هفته دفاع را داریم، که به استقبالش میرویم. این هفته دفاع برای ما بسیار با ارزش است. برای ملّت و کلّ رزمندگان و ایثارگران و نیروهای مسلّح ما ارزنده است و دوران فراموش نشدنی و الهامبخش قطعه بی نظیری از تاریخ ایران است که هیچ وقت چنین قطعهای با این درخشندگی در تاریخ ما نبوده است. 8 سال دفاع مظلومانه و بتنهایی در مقابل همه شیاطین عالم، از ارتجاع شرق و غرب و صهیونیزم، و با دستآوردهایی بسیار با ارزش که عنودترین دشمنان ما هم در این دو، سه سال اخیر به آنها اعتراف کردند. تنها جنگیدیم و دشمن را از خاک خودمان بیرون کردیم و ضربههای کاری وارد کردیم و همه توطئهها را یکی بعد از دیگری به هم زدیم و در آخرین ورقهای این کتاب قطور جنگ بود که ثابت کردیم با قدرت و از موضع قدرت به طرف صلح میرویم. درموقعی که هم نیروهای آمریکایی، روسی و انگلیسی آن زمان همراه بعثیها در جنوب و غرب با ما میجنگیدند، آن صحنههای آخر افتخارآمیز را ارائه کردیم و بعد در دوران مذاکرات صلح که رشد و بلوغ سیاسی مسؤولان و مردم ما بهدنیا روشن شد، بتنهایی و بدون کمک سیاسی دیگران موفّق شدیم حقّ خود و محکومیّت دشمن را ثابت کنیم و حقّانیّت خودمان را در تاریخ ثبت کنیم؛ چیزی که 8 سال، بلکه ده سال بلندگوهای استکبار جهانی آن را نفی میکرد و ما را جنگ طلب معرّفی میکرد. ما واقعاً دستآوردهای با ارزشی، هم در صحنه سیاسی و هم نظامی داشتیم که در هفته دفاع مقدّس باید اینها یک بار دیگر برای مردم توضیح داده شود تا مردم بدانند که چه کار کردند. خیال نکنند که یک کار کوچکی بود و گذشت. شعری میگوید که: یَرَی النّاسُ دُهْناً فیِ الْقَوار یرِصافیاً وَ لَمْ یَدْرِ ما یَجْرِی عَلی رأس سمْسَمِ . مردم وقتی شیشههای قشنگ و زیبای روغن را در رفهای روغن فروشی میبینند، از این منظره خوششان میآید، امّا نمیدانند آن دانههای خشخاش بیچاره در زیر کتک آسیاب چه به سرش آمده که این محصول در دسترس مردم قرار گرفته است. آیندگان ما نمیدانند که شما چه کار کردهاید، نمیدانند این بسیج و نیروهای مسلّح چه کار کردهاند و چگونه جنگیدهاند. نمیدانند مردم چگونه زیر بمبارانها و موشک پرانیها مقاومت کردند و یک لحظه خم بهابرو نیاوردند. بچّههای ما هم فراموش میکنند؛ اگر نگوئیم، بچّهها زود فراموش میکنند. در هفته دفاع مقدّس و همیشه باید فیلمها، تئآتر و نمایش نامهها و داستانها و تحلیلها دائماً از صحنههای پرافتخار جنگ باشد تا تاریخمان برای ساختن نسل آینده و روحیه دادن به آیندگان و تزریق شجاعت و مردانگی به جوانانمان پر بار باشد که بدانند اگر یک ملّتی مصمّم بود و مقاومت کرد، میتواند عظیمترین قدرتهای دنیا را شکست دهد که ما شکست دادیم و این چیزی نیست که ما فراموش کنیم و نخواهیم کرد. در هفته دفاع مقدّس گوشها به این گونه بحثها باردیگر قطعاً آشنا میشود. شما با همه وجودتان اینها را در دوران دفاع لمس کردید. مسأله مهمّ ما مسائل مربوط به جزایر ابوموسی، تنب کوچک و بزرگ و مسائل منطقه است. برای شما چند جملهای عرض میکنم: اوّلاً، این حادثه و این مسائل چرا اتّفاق افتاده است؟ شاید مردم ما درست همه چیز را ندانند. طبق یک قراری از گذشته بنا بود در جزیره ابوموسی جمعی از مردم شارجه هم باشند که هستند. آنها در بخشی از جزیره زندگی میکنند و دارای بیمارستان، مدرسه و... هستند. ما هم این طرف هستیم. اواخر، ما چند نفر را در آبهای اطراف جزیره بازداشت کردیم که اینها مسلّح بودند و با قایقهای مسلّح آمده بودند. هیچ توجیهی نداشتند که چرا اینجا آمدهاند و نمیتوانستند صیاد باشند. ایرانی و عرب هم نبودند. الان هم یکی از اینها در زندان و از اهالی هلند است. حالا یک نفر هلندی برای چه با یک قایق مسلّح در نزدیکی جزیره ابوموسی است، این مسأله به طور جدّی تردید آفرین است. ما آن موقع تصمیم گرفتیم که کنترل کنیم و گفتیم خارجیهایی که میآیند، قبلاً باید اطّلاع بدهند و هویّت آنها شناخته شود و بعد وارد شوند و عمل هم کردیم و بعداً هم اتّفاقی نیفتاده است. در این فاصله به خاطر اینکه در مواردی بدون اطّلاع ما میخواستند وارد شوند، بین مسؤولین جزیره و آنها درگیری میشود. ما هم به کشورهای شورای همکاری گفتیم که این سیاست ما است و سیاست دیگری نداریم و عوض هم نکردهایم. در همین " جاکارتا " هم که بودیم، چند تا از وزرای خارجه که اکثراً آنجا بودند، بهدیدن ما آمدند و ما پرسیدیم این بحثها و سروصداها برای چیست؟ چیزی که عوض نشده است، چرا این طور میکنید؟ آخرش هم این شد که چیزی عوض نشده و آنها گفتند ما همین را میخواهیم که مردم ما راحت باشند و ما هم گفتیم راحت خواهند بود. من همانجا که بودم، به آنها گفتم شخصی را به جزیره خواهم فرستاد تا وضعیّت جزیره را بررسی کند تا اگر سختگیریهای بی موردی بوده، برداشته شود این شخص را نیز فرستادیم. یک مرتبه میبینیم این جلسه گرفتنها و تأییدکردنها و محکوم کردنها شروع شده است! واقعاً برای ما توجیه درستی ندارد. آن چیزهایی که قابل توجیه است، هیچ دلیل آبرومندی نیست، دلیلهای محکوم کنندهای است. وقتی که میگوئیم سیاست ما در جزیره عوض نشده، وقتی که ما به اینها میگوئیم اینها که میخواهند بیایند، میتوانند بیایند و مثل گذشته زندگی کنند، این حرفها برای چیست؟ خوب، احتمالاتی هست. ما پرسیدیم و آنها جواب ندادهاند. جوابی که به ما دادند، گفتند که ما میخواهیم مردم ما راحت باشند. این را ما قبول کردیم. میتوانیم بیشتر هم نظارت کنیم که اتّفاق بدی نیفتد. ما در منطقه مصلحت نمیدانیم کشورهای منطقه با هم درگیر باشند. بهنفع هیچ کس نمیدانیم. دلیل لازم دارد. اینها باید به مردمشان جواب بدهند. بگویند چرا ما این قشقرق را راه انداختهایم. چرا این شانتاژهای تبلیغاتی راه افتاده [است]؟ البتّه اگر آدم بخواهد با این مقیاسهای معمولی قضاوت کند، ما باید بگوئیم یا به خاطر این است که چون خارجیها اینجا میخواهند نیروهای نظامیشان مانند آمریکا، انگلیس و دیگران باشد و... به یک توجیه نیاز دارند. اگر توجیه عراق باشد، چند روز دیگر ممکن است مسأله تمام شود. یک توجیه طولانی نیاز دارد. باید تهدیدی برای کشورهای خلیج فارس خلق کنند که بعد بگویند ما برای پشتیبانی شما اینجا هستیم، اینها بگویند: اهلاً و سهلاً! یا این است که میتواند در تحلیل بپذیرد و یا به خاطر این است که عربها این روزها تحقیر شدهاند و میخواهند خودشان را نشان دهند که برای ملّتهایشان قهرمان نمایی کنند. در عراق تحقیر شدند و میبینند چند تا هواپیما آمده و یک کشور بزرگ عربی و اسلامی را این طور ذلیل کرده است. در لیبی تحقیر شدهاند، میبینند که دارند به یک کشور عربی زور میگویند که شما شهروندانتان را بدهید تا ما در آمریکا و انگلیس محاکمه کنیم. دادگاه بین المللی را قبول نمیکنند. اینها نمیتوانند آنجا کاری کنند. در فلسطین و لبنان هیچ کاری در مقابل اسرائیل نمیتوانند بکنند. تحقیر شدهاند و سروصدایی را در جامعه خود راه انداختهاند که بهمردم خودشان بگویند ما هم هستیم! آن هم طرفی که تشخیص دادهاند، کشور نجیبی است و ماجراجو نیست و فکر میکنند از این جهت آسیبی نبینند. یا مسأله فلسطین است. سازش که میخواستند بکنند، با همان ضعفها و با همان وعدههای نیمبندی که بود، دارند میبینند که به نتیجه نمیرسد. آبرویشان در خطر است. آقای یاسرعرفات در جاکارتا به من گفت: ما مأیوس شدهایم، به فلسطینیان هیچ چیز نمیدهند. و ممکن است به برخی از کشورها چیزی بدهند. میبینند و تأیید گرفتند و حالا هیچ چیز از دستشان برنمیآید. یک مسأله دیگری را درست کردند تا افکار را متوجّه اینجا کنند تا آنجا اگر خیانتی هم میخواهد اتّفاق بیفتد، آن خیانت را با این مسأله جمهوری اسلامی ایران و کشورهای دیگر پوشش بدهند. یا مسأله بوسنی و هرزگوین است که شهامت و شجاعت همکاری با مسلمانان بوسنی را ندارند، از اربابانشان میترسند. به اینها فرمان ایست دادند، گفتند کاری نکنید، کمک نکنید و جوابی نیست که یک میلیارد و دویست میلیون جمعیّت دنیا مسلمان باشد و چند تا صرب این طور مسلمانان را قتل عام کنند. مثل حوادثی که در فلسطین اتّفاق افتاد. آن روزها این کشورهای گردن کلفت اسلامی نبودند و امروز هستند. خوب، یک مسأله دیگری را اینجا خلق کنند که مردم در تیترهای روزنامهها و در خبرهای اوّل رادیوها مسأله بوسنی و هرزگوین را نبینند و بگویند مسأله مهمّتری برای ما پیش آمده است! و یا چیزهای دیگری است. برای غربیها مسأله آسان است. قطعاً اختلاف بین کشورهای اسلامی خیلی به نفع آنها است. آنها اگر بتوانند این اختلاف را به طور جدّی در صحنه نگه دارند، هر کاری در هر کجای دنیای اسلام بکنند تحتالشعاع این است. مسأله خلیج فارس چیز کوچکی نیست. مسأله جمهوری اسلامی ایران مسأله کوچکی نیست. بنابراین یک راهی برای پوشش دادن به جنایتشان در بقیه دنیا درست کردند و برای غربیها میتواند یک سیاست روشن باشد. سؤال ما از عربها این بود که شما چه میخواهید؟ شما از این ماجرا چه چیز به دست میآورید؟ آن احتمالاتی که عرض کردم، میتواند باشد و میتواند چیزهای دیگری باشد. البتّه سیاست ما درگیری و فتنهانگیزی و بهانه دست دشمنان دادن و دشمن تراشی هم نیست، امّا مقاومت هست، حفاظت از خاکمان هست، زیر باز ذّلت نرفتن هم هست و این چیزی است که از آن دست برنمیداریم. ما ثابت کردهایم که روی حرفی که زدهایم، ایستادهایم و میتوانیم هم بایستیم. آن هشت سال دفاع برای کند ذهنترین آدمها هم این مسأله را ثابت کرده است. زبانمان هم این قدر بسته نیست که بتوانند با هیاهو واقعیّتها را بپوشانند، فتنهگرها را رسوا میکنیم و ما دستمان هم برای فشردن دستهای محبّتآمیز و همکاری در منطقه دراز است و نصیحت میکنیم که دنبال این گونه مسائل نروند که به صلاح ما و خودشان و منطقه نیست. اگر نفعی داشته باشد، فقط برای دشمنان جهانخوار و نفتخوار خواهد بود.