خطبه اول:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول اللّه و علی آله الائمة المعصومین. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
«الم تروا کیف خلق الله سبع سموات طباقا و جعل القمر فیهنّ نورا و جعل الشمس سراجا».* اوصیکم بتقوی الله و اتباع امره و نهیه.
دعای ما این است که خداوند همیشه، خصوصاً در آستانه حلول ماه مبارک رمضان به ما توفیق دهد، که ارزش تقوی را بدانیم. اگر داریم آن را حفظ کنیم و اگر ضعیف است تقویت کنیم که چیزی بهتر از گوهر تقوا مایه سعادت انسانها و جوامع نیست.
در سلسله بحثهای مربوط به قرآن کریم به بحث اعجاز قرآن رسیده بودیم و چند خطبه از لحاظ اصل، معنا و ضرورت اعجاز برای انبیاء به عنوان دلیل نبوتشان و معجز بودن قرآن از لحاظ ادبی و محتوا صحبت کردیم، در محتوا، هر خطبهای که میخواهیم بگوییم، فکر میکنیم آخرین خطبه باشد، ولی بعدش تقاضاها و مراجعات و درخواستها نشان میدهد که مردم به این بحث نیاز دارند. لذا یک چیزی اضافه میشود. امروز فکر کردم راجع به بحثی که هم برای مفسّران و هم برای مردم و صاحبنظران یک مقوله مشکلی است، آسمانها و بخصوص
هفتگانه بودن آسمانها،- صحبت کنم، بحث مهمی است. گرچه آخر بحث من اینطور نیست که بفهمیم هفت آسمان یعنی چه، چون از مقولههای روشن نشده قرآن و همه کتب آسمانی و ادبیات جهانی است که وجود دارد.
ولی نشان میدهد که قرآن چقدر ماهرانه به این بحث پرداخته است. تعبیری بهعنوان هفت آسمان در ادبیات همه اقوام ملل هست، از قدیم تا آنجایی که اطلاعات ما میتواند به این ادبیات پی ببرد، میبینید تعبیر هفت آسمان را همه دارند، یک واقعیت مفروضی است که فکر میکنم حقیقتی غیرقابل انکار است. اما اینکه این هفت آسمان چیست و کجایند؟ مسألهای است که همیشه ذهن انسانها را به خودش مشغول کرده و هیچ کس هم نتوانسته جواب قانعکنندهای در مورد این حقیقت بدهد، حقش هم همین است که نتوانند. چون آسمانها- همین چیزی که مشارالیه این لفظ است- یک جایی نیست که دسترسی انسانها به آن در حدی باشد که بتواند بر آنها احاطه پیدا کند. همین چند روز پیش، علمای ستارهشناس و اخترشناسان امروز که مجهز به انواع ابزار مطالعه آسمان هستند، حتی از ماهوارهها و از موشکهایی که به کرات دیگر میفرستند، هم استفاده میکنند، خبر دادند و گفتند که آخرین اثری که از فضای لایتناهی به ما رسیده است آثار کهکشانی است که دوازده میلیارد سال نوری در گذشته وجود داشته که عمرش به پایان رسید. اما نورش امروز به ما میرسد که شما سال نوری را در نظر بگیرید، یک ثانیه حرکت نور سیصد هزار کیلومتر است. یعنی تقریباً برای اینکه دور زمین میگردد، دوازده میلیارد سال نوری بود که قاعدهاش این ثانیه است. در گذشته این کهکشان بوده و حال آنکه به ما نمیرسید، بعد از این کهکشان هم برای بشر ظلمت مطلق است و نمیدانیم چیست.
این فقط اشارهای بود برای اینکه توجه ذهنی پیدا کنیم. وقتی میگوییم آسمانها، کلمه آسانی نیست که فکر کنیم چرا تا به حال نفهمیدیم چیست. با این چنین حقیقتی در این بحث مواجه هستیم، حالا در قرآن هشت مورد آسمانهای هفتگانه آمده است، و
حدود دویست مورد «سماوات» که به صورت جمع آمده، یعنی آسمانها، موارد زیادی هم «سما» یعنی مفرد آمده است. ما میخواهیم ببینیم که این هفت آسمان که قرآن به آن اشاره کرده و این حکم را صریح آورده، چه مضمونی را میرساند. دنیا از این چه میفهمد و در گذشته، چه میفهمیده است و امروز چه میگویند، در مقابل زمین، در قرآن هیچ جا بهصورت جمع نیامده است. در روایات جمع زمین داریم، همین دعای معروف که مردم در قنوت میخوانند، آنجا صحبت از هفت زمین؟ میشود. اما در قرآن کلمه زمین همیشه مفرد آمده، یکجا یک تعبیری دارد که بعضیها معنا میکنند که آن هم مثل آسمان هفت تاست، وقتی قرآن میفرماید خداوند آسمانها را هفتگانه آفرید: «الله الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلهن» یعنی هفت آسمان آفریدیم، از زمین هم مثل آنها، بعضیها گفتهاند مراد، یعنی عدد آن مثل آسمانهاست. بعضیها گفتهاند نه این تشبیه عدد نیست، چیزهای دیگر است که مثل آسمانهاست.
به هر حال از نظر قرآن دلیلی نداریم که زمین متعدد باشد. البته یک قول وجود دارد که من آن را یک مقدار باز میکنم. آیهای که اول خواندم میگوید برای آسمانها، طبقات است، آنجا منظور از طبقات این است که میخواهند بفهمند زمین هفت تاست اما نه کره زمین، چون مضمون زمین چیز دیگری میشود.
در مورد اینکه آسمان هفت تا باشد، چند قول است که من چهار، پنج قول نیمه مشهور آن را میگویم، اولین آن، نظر خیلی از مفسران است که این هفت آسمانی که قرآن میگوید، منظور این چیزی که به چشم میآید نیست، مقامات معنوی است که بین انسان و خداست. در جهت علو و رشد و کمال انسان هفت مرحله است که اینها به آسمان تعبیر شده است.
این یک نظر است و ما نه میتوانیم آن را رد کنیم و نه میتوانیم قبول کنیم. چون خیلی روشن نیست که دلیل محکمی بیاورند. ولی به صورت احتمال قابل پذیرش است.
نظر دوم نظری است که مرحوم آیتالله علامه طباطبایی در تفسیر و در بحثهایشان به آن متمایل هستند. ایشان میگویند: این هفت آسمان، آسمان اول آن همه منظومه شمسی است که ما میبینیم، خورشید و همه سیارات و همه کهکشانهایی که مربوط به منظومه است. همه اینها آسمان اول میشود و از این به بعد شش آسمان دیگر است که ما نمیدانیم چیست؟ کجاست؟ چگونه است؟ چه ماهیتی دارد؟ چیزهای نامعلومی است، ایشان برای این نظریه ادلهای هم دارند که شاید همینطور باشد. البته باز تا آنجایی که بنده مطالعه کردم، ادله ایشان هم قانعکننده نیست و انسان را برای این مسئله راضی نمیکند. ولی بهصورت یک احتمال قابل طرح هست.
حرف سوم این است که میگویند هفت آسمان اصلاً کنایه از فراوانی است. نه اینکه عدد هفت یعنی بین شش و هشت، منظور این نیست. منظور این است که آسمانها فراوان هستند، همینطور که در قرآن آمده که اگر هفت دریا جوهر و مرکب شوند و همه درختان عالم قلم شوند و بخواهند کلمات خدا را بنویسند، نمیتوانند بنویسند و کلمات خدا تمام نمیشود. خدا بیپایان است، ولی هفت دریا پایان دارد.
آنجا هم هفت دریا میگویند و مشخص نیست منظور هفت دریا چیست. اشاره دارد که هرچه دریا باشد اگر مرکب شود و همه چوبهای عالم قلم شوند و همه هم بنویسند باز چون دنیا بیپایان است، تمام نمیشود و باقی میماند.
این تعبیر فلسفی درستی هم هست. ما از لحاظ فلسفی جهان را بیپایان میبینیم و دریاها پایان دارد و هیچ وقت چیزی که محدود است، نمیتواند به گرد موجود نامحدود برسد. همیشه باید یک قدم عقب بماند. این هم یک نظر است.
نظرات دیگری هم وجود دارد. از جمله که قدیمیها هم میگفتند، در هیات بطلمیوس هم میگفتند، این که این هفت آسمان طبقات خاصی است که بالای سرِ ما وجود دارد. یک طبقه هوا و یک طبقه آتش است، یک طبقه آب است، همینجور
لایههایی که امروز مثل لایه اوزن و چیزهای دیگر در فضای لایتناهی میبینیم که ما را حفاظت میکنند. این هم یک نظر است.
نظری که عدهای از علما دنبالش هستند، علمای امروزی و اهل دانش کلاسیک و دانشگاهها که بعضی از آنها دنبال آن هستند، چیزی دیگری است و آن این است که میگویند: این هفت آسمان هفت مداری است که به دور زمین و خورشید میگردد، فلک، مسیرهایی است که این سیارات دور خورشید و زمین میچرخند، این هفت مدار است که خورشید و زهره و عطارد از سیارات ما بیرون هستند، زمین و ماه چون دور خورشید میگردند، حساب شدهاند و پنج ستاره دیگر که آخر آن نپتون است، یعنی این هفت سیاره که به دور خورشید مدارهایی دارند و خود زمین مدارشان آسمان است، چون در سمالفظ اولی، آن جهت علو است. جهت بالاست. همینها در این تعبیر میگویند: زمین هم هفتتاست. چون هر مداری که از بالای سرما میرود، از زیر پای ما هم میچرخد، وقتی که بهعنوان مدار قسمت بالای سرمان صحبت میکنیم، میشود آسمان و وقتی که جهت پایین مدار را درنظر میگیریم میشود زمین و این آیهای که میگوید «و من الارض مثلهّن» این را میخواهد بگوید، میگوید همان جهتی که شما در بالای سرتان دارید، وقتی از پایین زمین عبور میکند، همین میشود زمین، طبقاتی که در قرآن هست «الم ترواکیف خلق الله سبع سموات طباقا» از کلمه میخواهند همین استفاده کنند. این مطلق بودن و درجه درجه بودن مسیر سیاراتی است که به دور زمین میگردد و چون از جهت پایین هم عبور میکند، این مدارها هم آسمان است، همین زمین است. اینکه میگوییم هفت تاست به خاطر این است که خورشید و عطارد و زهره را نمیتوانیم به حساب بیاوریم. چون اینها در درون این مدارند، مدارات زمین را باید حساب کنیم، که هفت مدار میشود. در این فرضیه که اینها مثل میزنند این آیه یک معنای جدیدی پیدا میکند، چون این آیهای که اول خواندم میگوید «الم تروا کیف خلق الله سبع سموات طباقا» نمیبینید خداوند چطور آسمانها را
هفت آسمان منطبق آفرید؟ یعنی هفت مدار و هفت فلک، آن وقت در تعبیر بعدی میگوید «وجعل القمر فیهن نورآ» ماه در این مجموعه هفتگانه نور است، کلمه «فیهن» راتوجه کنید. ماه در این مجموعه نور است، جزء اینهاست و نور هم هست و همین جا میگوید «وجعل شمس سراجاً» خورشید نور است اما فی نفسه ندارد، خورشید چون جزء این مدارها نیست، درون این مدارها هست. کلمه فی نفسه نیامده و در این عدد هفتگانه حضور ندارد، اما ماه چون در مدار است، نور است، بنابراین جز این هفت مسیر آمده است. اینها تفسیر آیه طباقا را کلمه طباقا میخواهند. مراد از این جهت فوق مطبق بودن و مدرج بودن و بالای هم قرار داشتن مسیر سیارات و هفت آسمان است و زمین هفتگانه - نه کره زمین- است. یعنی مدار در جهت پایین این هم زمین است و ماه در تعبیر قرآن جز این مدارات است، «جعل فیهن نورا» خورشید خارج از این مدارات است، در مرکز این مدارات است و فینفسه نیامده پس از این هم هفت آسمان است.
ببینید امروزیها که میخواهند با عصای علوم به شکل جدید بحث کنند، به یک چنین فرضیهای میرسند، افرادی که صحبت از سیر و سلوک الی الله میکنند، با معنویت، خودشان را قانع میکنند. درجات حرکت انسان به سوی خدا و هفت منزل را هفت آسمان میدانند، علامه طباطبایی همه این مجموعه افلاک منظومه شمسی را یک مجموعه و یک آسمان میداند و شش آسمان دیگر را به آینده موکول میکند که علوم بشر بتواند کشف کند و یا معصوم برای ما توضیح دهد و دیگران هم گفتیم که چه میگویند، این برای قرآن جالب این است. قرآن موقعی که نازل شد، بر افکار عمومی دنیا، یهود، مسیحیت، زرتشتیها، سایر ادیان و برای علما و دانشگاهها، هیات بطلیموسی بود، هیأت بطلیموسی نقطه مهمش این بود که زمین را مرکز جهان قرار میداد و صحبت از کره هم برای آنها آشنا نبود، یک موجود خاکی ساکن در مرکز جهان و هفت آسمان که حالا هرچه باشد با تعبیرهای مختلفی که بود،
شناخته میشد. مثل پوستههای یک دانه پیاز که، دور مرکز پیاز جمع شدند، هفت آسمان، هم اینگونهاند. این را اصل مسلم گرفته بودند و کسی نمیتوانست آن موقع صحبت از این کند که زمین مرکز نیست، یا زمین ساکن نیست، این بحثها نبود، حالا قرآن را ببینید. قرآن در فضایی نازل شده که همه علمای زمان اینجوری فکر میکردند. چیزی در قرآن نیست که این فکر حاکم بر جهان را تأیید کند.
مخالفت صریحی هم ندارد. ولی وقتی که صحبت از «کل فی فلک یسبحون» میکند و اشاراتی به حرکت زمین دارد، برای عوامل الناس یا مخاطبان آن روز هم خیلی مفهوم نبوده و چیزی از آن درک نمیکردند. با هیأت بطلیموسی نه درگیر شده و نه آن را تأیید کرد. این اقوالی که تا امروز - از 1400 سال پیش تا حالا- علما و دانشمندان فضاشناس گفتند، ماهوارههای امروز میگویند، رصدخانههای دیروز و امروز میگویند، رصدخانههایی که امروز در فضا معلق هستند و دنیا را رصد میکند، میگویند، دوربینهایی که میلیونها سال نوری را تعقیب میکنند، میگویند، هیچ یک از اینها نتوانسته منافاتی با تعبیرات قرآن پیدا بکند. ولی کتابهای نوشته شده دیگران در آن زمان با آنچه امروز علمی شده، متناقض نیست و خیلی اهمیت دارد. بسیار مهم است که کتابی با نهایت محکمی حرف از آسمانها و زمین و حرکت و فضا و ارتباط بین اینها و ستارگان و ماه و خورشید و همه اینها بزند و 1400 سال علم متحول شود و افرادی در تاریخ دنیا به خاطر منکر شدن اصول محرز آن زمان اعدام شوند. اما قرآن این چنین محکم و متقن تعبیراتی بگوید که هنوز بشریت منتظر است بفهمد که این تعبیرات به کجا خواهد رسید. شوخی نیست. وقتی که کوپرنیک و گالیله میآیند، صحبت از حرکت زمین میکنند، کلیسا به عنوان اینکه اینها نقض معارف انجیل و مقدسات آسمانی است، دانشمندان مبتکر و کاشف را به محاکمه میکشد و عده زیادی به خاطر این دانشمندان به مضیقه میافتند که این حرفها را میخواهند قبول کنند و مدتها محکمهها کار میکرد که کسی این حرفها را نزند، هرکس این حرفها را میزد به محکمه احضارش
میکردند و یا محکومش میکردند. وقتی که این مسیر را در اخترشناسی و آسمانشناسی و زمینشناسی داریم و قرآن این چنین برخورد کرده با این واقعیتی که به این زودی هم آدم نمیفهمد که حقایق آسمانها و این جهان لایتناهی برای بشریت مکشوف شود و در دسترس علوم ما قرار بگیرد، متین و سنجیده و قابل انطباق با پیشرفتهای تدریجی بشر در این کتاب آسمانی تدوین شود از لحاظ تدوین مسایل علمی و جهانی اعجاز غیرقبل انکاری است. در فضای حاکمیت تردیدناپذیر هیأت بطلیموسی در جزیرهالعرب با مردم عوام این چنین محکم صحبت کردن صدها آیه راجع به آسمان و زمین، سیارات و حرکت و نور و ظلمت این مسائلی که مربوط به اینها هست، آوردن، و از جاده علم و دانش و تحقیق بیرون نرفتن، کار کوچکی نیست. آنهایی که اهل این بحثها هستند، میفهمند که در قرآن چه خبر است. البته خیلی از آنها با این بحثها آشنا نیستند. مباحث قرآنی شناخته نشدند. متأسفانه در حوزههای علمیه ما هم اگر آشنایی با قرآن هست، آشنایی با علوم روز ضعیف است. ما با آنچه که امروزه دنیا با مشاهده و تجربه و آزمایش با حقایق کیهانی آشنا شده، خیلی فاصله داریمو حقش این است که در حوزههای علمیه هم توجه به این بحثها بیشتر شود. در قدیم در حد معلومات دنیا این مسائل در حوزههای علمیه بود. به تدریج که دانشگاهها جدا شدند و مسائل علوم دانشگاههای خاصی پیدا کردند، علمای حوزههای دینی برای خودشان تکیلف ندیدند که دنبال علوم امروزی بروند. آنها بدنبال علوم دینی و مسائل خاص خودشان حرکت کردند که به نظر میرسد با دانشگاه رابطه دارند. الان دانشگاههای جامع و بخشهای الهیات و غیرالهیات الان با هم مخلوط است. ولی قاعدتاً در نظامی مثل نظام جمهوری اسلامی و نظامی که برای حاکمیت قرآن کار میکند، ما حتماً باید به تدریج به سمت این بحثها برویم.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصّل لربک وانحر/ ان شانئک هو الابتر*
* سوره نوح آیات 14 و :15 آیا ندید که خدا چگونه هفت آسمان را به طبقاتی بسیار منظم و محکم خلق کرد؟ و در آن آسمانها ماه شب را فروغی تابان و خورشید روز را چراغی فروزان ساخت؟
* سوره کوثر
خطبه دوم:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه رب العالمین والصلاة والسلام علی رسول اللّه و علی علیبنابیطالب و علیالصدیقهالطاهره و سبطی الرحمه و علیبنالحسین و محمدبنعلی و جعفربنمحمد و موسیبنجعفر و علیبنموسی و محمدبنعلی و علیبنمحمد و الحسنبنعلی و الخلف الهادی صلوات اللّه علیهم اجمعین.
با تذکر مجدد و توصیه مکرر در حفظ گوهر تقوا، مناسبتهای فراوان هفته گذشته و آینده را با فهرست عرض میکنیم و روی یکی دو مسئله هم تأکید تحلیلی خواهیم داشت.
در هفته گذشته میلاد پرسعادت و سازنده حضرت حجت را داشتیم که بحمدلله با بحثهای فراوان که در رسانهها و تریبونها بود و به خصوص فرمایش رهبر حکیممان مواجه بودیم، ملت ما از این فضای ملکوتی بهرهمند است و بنده هم عرض میکنم که تفکر مهدویت و حکومت واحد جهانی اسلامی در نهایت و عاقبت به خیر شدن ساکنان کره زمین، چیزی است که مایه توش و توان و حرکت و امید است. انتظار این نیست که دست روی دست بگذاریم و منتظر بنشینیم. حتی کاری بکنیم که دنیا خراب شود تا اینکه امام زمان عجله بکند و بیاید دنیا را آباد بکند. بلکه معنای انتظار این است خودمان را آماده کنیم که مقدمات ظهور و شرایط مناسب را برای بشریت فراهم کنیم که ما هم اگر آن روز نیستیم در دستاوردهای زمان حضرت حجت شریک باشیم که انشاءالله با توضیحاتی که دانشمندان و خطبا این روزها
دادند، دیگر این تفکرات مضر حول و حوش این مسئله نیست و یا خیلی کم است.
در مناسبتهای دیگر این دو هفته شهادت شهید محراب آیتالله بزرگوار دستغیب(1) را داریم که حقیقتاً حق بزرگی بر تاریخ و انقلاب ما و برای تربیت نیروهای مخلص مسلمان در زمان مبارزات و بعد از پیروزی داشت که جنایتگران منافق این سرمایه عظیم را از دست انقلاب ما گرفتند و جسد شریف این پیرمرد خدوم را با بمب قطعه قطعه کردند که به سر دیورارها هم پرتاب شد. خدا این بزرگ مرد را رحمت کند.
شهادت شهید بزرگوارمان دکتر مفتح(2) را در هفته آینده داریم که ایشان حق زیادی را بر دانشگاهها و حوزه دارند و تعبیری که ایشان و بعضی از شخصیتهای انقلاب را پل میان حوزه و دانشگاه تعریف کردهاند، درست است و به همین دلیل منافقین کوردل تسریع کردند که او را از دست انقلاب بگیرند و بین دانشگاه و حوزه فاصله بیندازند که با هوشیاری امام همین شهادت به مسئله وحدت حوزه و دانشگاه تبدیل شد و پل معنوی برقرار شد. روزهای اول و سالهای اول، این تدبیر امام بسیار مؤثر و کارساز بود. حوزه و دانشگاه خیلی به هم نزدیک شدند. بحثها، درسها، همایشها، رفت و آمدها و خیلی چیزهای دیگر، طلبه و دانشجو را در یک صف و کنار هم قرار داد. اما شیاطین از این دستاورد هم که ضربه دیده بودند و کینه داشتند، نسبت به این فکر تلاش زیادی میکنند که این مسئله مهم را از دست ما بگیرند و نگذارند دانشجو و طلبه در یک صف و با هم در مقابل دشمنان اسلام و برای نجات جامعه اسلامی تلاش بکنند که ما باید هوشیار باشیم. این رخنههایی که گاهی مطرح میشود و اختلافات را دامن میزنند و میخواهند بین حوزه و دانشگاه جدایی ایجاد بکنند، طلبهها و دانشجویان نباید بگذارند دشمنان این بلا را بر سر ما بیاورند و گذشتههای تاریخ استعماری را در ایران تکرار بکنند.
در همین مناسبت روز دانشجو را داریم که این هفته بود و همه میدانیم که این روز به خاطر شهادت سه دانشجو است(3) که مستقیماً در مبارزه با آمریکا و برای مخالفت با
حضور یکی از مقامات آمریکا در زمان شاه در ایران پیش آمد و در تمام دوران پیش از انقلاب هر سال نیروهای مبارز از این مناسبت استفاده ضد استبدادی و ضد استعماری میکردند و بحثها، مباحثهها، شعارها و مراسم آن به وحدت و به پیشرفت نیروها همیشه کمک میکرد. نباید فراموش کنیم هدف آنهایی که شهید شدند و راهی که بعد از آنها ترسیم شد و اجازه ندهید که این باعث تفرقه و دعوا شود که اینها عقب گرد و ارتجاع و فراموش کردن سرمایهها و سوء استفاده از نعمتهای تاریخ و الهی است که انشاءالله هوشیاری عزیزان ما در دانشگاهها که سرمایههای اساسی امروز و آینده انقلاب و ایران هستند، باعث حفظ این مسیرهایی که باید به کمال و موفقیت و سعادت منتهی شود، باشد.
مناسبت دیگری که در این هفته داشتیم مسئله سالگرد اعلام متجاوز بودن رژیم بعث عراق و مظلوم بودن ایران در جنگ 8 ساله بود که در تاریخ ما نقطه باارزشی است.(4) در تمام دوران جنگ بوقهای استکباری تبلیغ کرده بودند که ایران جنگطلب است و از عراق در تبلیغاتشان حمایت میکردند. بعد از پذیرش قطعنامه و گذشتن مدتی و ظهور بیشتر ماهیت رژیم بعث دنیا هم مجبور شد به مظلومیت ایران اعتراف کند و این خیلی مهم است. البته ما به خاطر شرایط بینالمللی نتوانستیم از این خوب بهره ببریم. براساس این نظریه ما باید خسارتمان را بگیریم. حداقل خسارتی که کارشناسان سازمان ملل تأیید کردند، صد و چند میلیارد دلار است. البته واقعیت خیلی بیشتر است. چون آنها خسارات عدمالنفعها را نپذیرفتند. خسارات تخریب امکانات و موجودیتهای مادی کشور را پذیرفتند. این قطعه مهمی در تاریخ ما است البته خیری در آن نیست. بهای زیادی برای جنگ دادیم و باز هم باید بدهیم.
مسائل جهانی و یک مسئله داخلی را با هم تحلیل میکنم. این روزها تحریک آمریکاییها در منطقه ما خیلی وسیع است. البته یک مقدارش شاید به وضح داخلی خودشان و اختلافات دو حزب و مسائل خودشان مربوط است که میخواهند توجه
مردمشان را به بیرون جلب بکنند. یک مقدارش هم این است که این مسائل واقعی است و در همین فضا به آن میخواهند برسند. در مورد ایران یک حرف تازهای مطرح کردهاند که به نظر من نشان از عمق کینه آمریکا به انقلاب و استقلال ماست و نشان میدهد که اینها دنبال چه هستند. این حرف تازهای که میگویند ایران دارد دانشمندان بیولوژی پیشرفته روسیه را استخدام میکند، برای اینکه از اینها در علوم مربوط به بیوتکنولوژی استفاده بکند و هدف هم این است که اسلحه میکروبی بسازد، تهمت بسیار مهمی است. یک قدری پیشرفتهتر از تهمتی که در مورد مسائل شیمیایی، موشکی و اتمی به ما میزدند. این حرف خیلی مهم است. آنها هم جدی گرفتند. رفتند به روسها گفتند اگر شما این کارها را ادامه بدهید، تهدید کردهاند که ما ارتباطمان را قطع میکنیم و کمکهایمان را کم میکنیم، این حرف واقعاً نشان از کینه بینهایت است. ببینید تقریباً همه آن چیزهایی را که امروز کشورهای مستقل و نیرومند لازم دارند و ایران باید آنها را داشته باشد، هدفگیری کردهاند که اینها نباشد. در مورد مسائل اتمی و یا هستهای که خیلی میدانید اگر امروز کشوری مثل ایران دانش هستهای نداشته باشد، نمیتواند با قافله تمدنها حرکت بکند. دانش هستهای که فقط سلاح نیست. نیروگاهها هم هست و آثار فراوانی در کشاورزی، در بهداشت، در درمان و خیلی از جاهای دیگر دارد. امروز کشورهای پیشرفته در حال بهرهگرفتن از آنها هستند. آمریکاییها به شدت به دنبال این هستند. اگر ما از موهبت الهی این علوم روز بهره نگیریم، خیلی ضرر میکنیم. قبلاً هم برای ما یک مسئله بود. در مورد مسئله موشک، برای ما روشن شد، برای ما که دشمن داریم، روشن شد، برای ما که دفاعمان را باید قوی کنیم روشن شد. بالاخره این 8 سال جنگ برای همه دنیا ثابت کرد که ایران حق طبیعیاش است که امکانات دفاعی داشته باشد. اینها حسابی فشار آوردند که ما نتوانیم مسئله موشکیمان را حل کنیم. تهمت هم میزنند، دروغ هم میگویند، واقعاً الان موشک در ایران یک فن بومی است. ما در جنگ وقتی که حملات موشکی عراقیها
از دزفول شروع شد و بعد به تهران هم رسید، از همان اول فهمیدیم و توجه کردیم که این مسئله برای ما یک مسئله حیاتی است، دنبال علم آن رفتیم و از صفر شروع کردیم. در حد بقیه صنایعی که انسان میگیرد و گاهی مثلاً یک قطعهای، یک فنی و یک چیزی را از بیرون یاد میگیرد. ما که در ایران این صنعت را نداشتیم. مثل بقیه صنایع اینها را پیدا کردیم. الان ایران واقعاً موشکساز است و احتیاجی هم به هیچ کشور ندارد و نه چین نه روسیه و نه جاهای دیگر، گرچه در مسیرمان از صنایع غربیها هم استفاده کردیم. از دانشمندانمان که در خود آمریکا درس خوانده بودند هم استفاده کردیم. این چیزی است که هر کشوری میکند و فشاری که اینها روی این مسئله آوردند، بیخود بود. بحمدالله از دستشان بیرون رفته و ما رسیدیم به آنجایی که باید میرسیدیم.
فشار دیگری که اینها آوردهاند، به وسیله مجموعهای است که میخواهند ایران از لحاظ سازندگی و توسعه جلو نیفتد و حقیقتاً نتواند مستقل باشد. آنها میفهمند. ممکن است خیلی از مردم عوام این مسئله را نفهمند. ولی آنهایی که خودشان این مسیر را رفتهاند، میدانند که مایه قدرت یک کشور در علوم و دانشهای متعدد و تکنولوژیهای پیشرفته است و ساخت زیربناهاست و توسعه اقتصادی است و اگر کشوری هر قدر هم متعهد و مرفه باشد، ولی زندگیش را وارداتی اداره کند، نمیتواند مستقل باشد و در دنیا از چیزی دفاع کند و همیشه باید خاضع باشد. اینها برایشان مثل آفتاب روشن است. همه همت اینها این است که ما نتوانیم کشورمان را بسازیم. آنها میدانند و بر هیچ کس هم مخفی نیست که نفت و صنایع نفت مرکزی برای حرکت ما است. اولین تحریمشان روی صنایع نفت میرود که کسی با ایران همکاری نکند. از علومی که امروز برای کشورهای پیشرفته ضروری است، یکی همین علوم مربوط به بیوتکنولوژی است.
این جزو قلههای موفقیت دانشگاههای دنیاست، در ایران هم جدید است و ما اخیراً در دانشگاههایمان - دو، سه سال پیش- این رشتهها را شروع کردهایم. الان این را
هدف قرار دادند. بهانه آنها هم این است که از داخل این میتوانیم میکروب در بیاوریم و سلاح میکروبی تولید کنیم. ایران که امتحان خودش را در جنگ عراق داد. سالها مورد تهاجم شیمیایی بود و قدرت ساخت سلاح شیمیایی را هم داشت. شما یک مورد را ندیدید که ایران وارد این ماجرا بشود.
امروز خودتان دارید عراقیها را که با امکانات شما مسلح به سلاحهای شیمیایی شده است، محاکمه میکنید و دنبال اسناد آن هستید. الان دعوای شما بر سر همین است. یعنی خواست بازرسان سازمان ملل این است که اسناد مربوط به سلاحهای شیمیایی که علیه ایران بکار برده است را ارائه بدهد. ما میدانیم که شما میدانید، در دادگاههای آلمان و خیلی از جاهای دیگر روشن شد. پخش شد. کتاب شد، که این امکانات را شما به عراق دادید و ایران در همان شرایط این قدرت روحی را داشت که از این سلاح غیرانسانی استفاده نکند. ایران با رهبری امام، زدن شهرها را هم بعد از بارها اخطار شروع کرد. امام گفتند: حداقل بایستی 48 ساعت قبل اخطار کنید که مردم بروند.
وقتی میخواهید مقابله به مثل کنید میخواهید شهرها آنها را بزنید، قبل از آن اخطار بکنید که مردم بروند. ما که به این شکل عمل میکردیم.
چنین کشوری را شما بیایید متهم بکنید که میخواهد اسلحه میکروبی بسازد و به این دلیل باید در ایران این علوم ارزشمند روز نباشد که از این به بعد کسانی که این رشته علوم را نداشته باشند، در کشاورزی، دامداری و بهداشت و همه موارد عقب هستند.
چون همه دنیا به سرعت دارد از این علم استفاده میکند و دیگر کسی به دنبال شیوههای گذشته نیست. مگر کسانی که دستشان به جایی نمیرسد. با این سیاستی که در مورد نفت دارند، منابع علمی ما را میخواهند بخشکانند. در زمینههای هستهای، بیولوژی و زمینههای دفاعی که جزو ضرورتهای یک کشور مستقل امروزی است، فشار آوردند که ایران از اینها استفاده نکند.
دشمن از این شقیتر میشود؟ دشمن از این عنودتر پیدا میشود که اینطوری با
ملتی مثال ملت ایران برخورد بکند؟ خیلی ناجوانمردانه برخورد میکنند. البته ما راه خودمان را ادامه خواهیم داد. همانطور که تا به حال ادامه دادیم و مطمئن هستیم که آنها نمیتوانند جلوی تولید نیازهای دفاعی ما را بگیرند و دانشگاه ما را متوقف کنند که به علوم روز مسلح نشوند.
البته اینها شمشیرهایی است که لبههای زیادی دارد و یکی از اهداف طرح این مسائل الان مسئله فلسطین است. آنها دارند قدم به قدم فلسطینیها را عقب میرانند و از آنها امتیاز میگیرند و آخرین امتیازی که گرفتند همین دیروز (پنجشنبه 19/9/77) بود که جمع شدند و فلسطینیها تصویب کردند و منشور فلسطین را به نفع اسراییل لغو کردند.
فشار هم به این شکل بود که رئیس جمهور آمریکا که بنا است فردا (شنبه 21/9/77) به منطقه بیاید، گفت: من به شرطی با سران فلسطین ملاقات میکنم و به غزه میآیم که شما این را لغو بکنید. اینها این شرط را ذلیلانه پذیرفتند و لغو کردند و بنا است که رئیس جمهور آمریکا که آمد باز جلسه تشکیل بدهند و در حضور او به عنوان شاهد دوباره بر این تأکید کنند.
برای آنجا هم شمشیرهای چند لبه درست کردند، آمدند اسراییل را با ترکیه به هم نزدیک کردند، سوریه را در منگنه قرار دادند، که شمالش را ترکیه و جنوبش را اسراییل تهدید میکند. در شرق او هم مسئله عراق برای سوریه بلا شده است و لبنان هم در اطرافش گرفتار و در تهدید اسراییل، است. سوریه امروز دژ محکم مسئله فلسطین است. میخواهند او را از «حیض انتفاع» بیندازند و به این شکل دارند جلو میروند، نشان هم میدهند.
مسأله عراق هم مسئله دیگری است که میبینید چه بر سر مردم عراق آوردند و امروز دوباره تهدیدهای نظامی شروع شد. این که میگویم در منطقه ما از خلیج فارس گرفته تا مدیترانه- الان آمریکاییها بسیار فعال هستند و مثل اینکه در همین شرایط میخواهند همه مشکلاتی را که در اینجا دارند حل بکنند که واقعاً هوشیاری لازم دارد.
من در همین جا میخواهم گریزی به وضع داخل خودمان بزنم. جوانان، احزاب، گروهها، روزنامهها و اربابان تریبونها این مسائل را درست تحلیل کنند. دشمن را ببینند، این توطئهها را ببینند.
الان موقع این نیست که ما احساس راحتی بکنیم و به جان هم بیفتیم و همدیگر را این شکلی که ما داریم میبینیم بدنام بکنیم و دعوا درست بکنیم و زیر پای همدیگر را خالی بکنیم، پیروزی خودمان را در شکست رقبای ادعایی ببینیم. مگر ما چه رقابتی با هم داریم؟ مگر همه ما با خدا پیمان نبستیم که با جان و مال و هستی خود در راه اسلام فداکاری بکنیم و همه چیز خودمان را بدهیم برای اینکه انقلاب بماند و و پیروز شود و این کشور ساخته بشود؟
این بحثهای بچهگانه چیست که برای شکستن همدیگر مطرح میکنید؟ جنبههای مثبت این حضور سیاسی را خیلی قبول دارم و فکر میکنم که برای یک ملت زنده اینها لازم است، باید در صحنه باشیم، باید سیاسی و هوشیار باشیم، باید به مسائل مردم علاقمند باشیم، باید در مشارکت عموم سهیم باشیم. اینها جزو چیزهایی است که اگر نباشد ما زنده نیستیم. اما بحث این است که کینهتوزانه و حذفی و همدیگر را بدنام کردن و حرفهای اینجوری زدن و کارهای اینجوری کردن مناسب نیست.
در این شرایط آرامش و امنیت برای ما از نان شب لازمتر است. من یک ذره تردید ندارم که هدف استعمارگران غربی، آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی این است که نگذارند ایران بهصورت یک کشور آباد، ساخته شده، مستقل و مسلمان و انقلابی باشد، آنها این را نمیخواهند. آنها مایل نیستند نظام اسلامی در اینجا حاکم باشد، این را مزاحم خودشان میدانند، با هر تعبیری که کار بکنند، همه لفظ است و آنها همه شیوههای برخوردشان است.
آنها میخواهند که ما نتوانیم کشورمان را بسازیم، این کشور فقیر و عقب افتاده باشد، حالا با هر اسمی که میخواهد باشد، بگویید عدالت، بگویید آزادی، بگویید
دعوا، هر چه را که میخواهید بگویید. میخواهند این کشور به همان شکلی باشد که 30 سال پیش بوده است.
میخواهند ما مسلمان نباشیم، میخواهند ما با قرآن با اینها مقابله نکنیم، قرآن کتاب ما نباشد، هدفشان این است. ما هم باید کاری بکنیم که اینها انجام بشود. همه اینها هدف انقلاب بوده است.
ما باید دنبال اینها باشیم، دشمن را بشناسیم و اهدافش را بشناسیم و خودمان را بشناسیم. امکانات خودمان را بشناسیم و راهی که واقعاً با خون دل و خون پیشتازان انقلاب و شهدای عالی مقام در بیست سال مبارزه خونینی که ما با رژیم پهلوی داشتیم و بعد از 20 سال مشکلاتی که بعد از انقلاب تحمل کردیم و به اینجا رسیدیم، راه خودمان را با این حرفهای واهی فراموش نکنیم و این را باید ادامه بدهیم. این حرفهایی را که اینها مطرح میکنند، ریاکاری و دروغ است و این ارزشهایی را که الان اینها روی آنها تکیه میکنند، ارزشهای بدی نیست. اما اینها دروغ میگویند. بحث بر سر این است که چه کسی بگوید.
مسأله مهم این است که ما او را بشناسیم و یک کسی که از چنگال او دارد خون میچکد نمیتواند به ما دست محبت بدهد و دست ما را بفشارد. میدانیم دروغ میگوید.
امروز و همین حالا یعنی از دیروز (پنجشنبه) تا به حال سالگرد مراسم پنجاهمین اعلامیه حقوق بشر است. اعلامیه حقوق بشر چیز خوبی است که شما بخوانید و ببینید، بندهای بسیار باارزشی دارد(5) و اگر روزی این اعلامیه در دنیا اجرا بشود، همه مردم راحت میشوند. ما بر سر این بحث نداریم. اما چه کسی مدافع این است؟ چطوری عمل میکنند؟ همین را که تحلیل کنید، میفهمید اینها چقدر راست میگویند.
تعجب این است حقوق بشر، تصادفاً همین یکی دو روز پیش اعلام کرد که 40 درصد بچههای در سن تحصیل در کشورهای جهان سوم از تحصیل
محرومند. یعنی اگر 100 نفر باید به مدرسه بروند 60 نفر به مدرسه میروند، بقیه آنها به مدرسه نمیروند. این را چه کسی میگوید؟ این را یونسکو میگوید، یونسکو هم که ایرانی نیست. اسلامی هم نیست. یک سازمان غربی است که درست شده و دنبال این است.
کمی تحلیل کنید و ببینید چرا این اتفاق افتاده است؟ اگر آفریقاییها بیسوادند، دلیلش چیست؟ جز این است که سرمایههای اینها را شما دهها سال است که دارید تقریباً مجانی میبرید؟ نفت آنان را میبرید؟ چوب جنگل آنها را میبرید؟ الماس آنها را میبرید؟ مس آنها را میبرید؟ هر چیز با ارزشی که دارند را مجانی میبرید و برای آنان بنجل میفرستید و مردم را گرفتار جنگ میکنید و مثلاً تانک میدهید؟ با این تانک و گلولهها اینها به جان هم میافتند. من دو سال پیش که آفریقا بودم، در یکی از این کشورها گفتند: 60 سال آلمانیها و انگلیسیها اینجا حاکم بودند و وقتی که رفتند 14 نفر تحصیل کرده دانشگاهی برای ما باقی گذاشتند.
وضع خودمان رامی دانیم، شما دهها سال نفت ما را میبردید و جنس بنجل به کشور ما میدادید و حاکمی را هم بر سر ما میفرستادید. همیشه شما از مستبدها در مقابل مردم دفاع کردید. شما این تاریخ پنجاه، شصت ساله را ببینید، هر جا قیام مردمی بوده، دولتهای غربی از احکام مستبد- حالا یا شاه بود یا اسم دیگری داشته- دفاع میکردند و هر جا مردم موفق شدند، دوباره با کودتا ملتها را به عقب برگرداندند. حقوق بشر به این میگویند؟ اگر در ادعای حقوق بشر صادق هستید بهداشت، مدرسه و راه بدهید، و به زندگی مردم برسید.
هر چه که محصول حقوق بشر است را از مردم دریغ کردید. حق مردم را بردید و خودتان را آباد کردید، اروپا، آمریکا و ژاپن به قیمت تخریب اکثریت «معموره» زمین آباد است و هر جا هم مردم خودشان را نجات دادند، دوباره آنها را محاصره کردید. مثل خود ما و همین کاری که به سر خود ما، روی نفت، روی اتم، روی علوم و دانش دارید
میآورید کارهایی را که دارید انجام میدهید. به هر حال این واژههای دلفریب، محتواهای لفظی خوب، واژههای مقدسی که دل انسان را به دنبال خودش جذب میکند، که ما همه را قبول داریم، اینها به صورت کریه گرگهایی ماسک شده که دارند دنیا را میخورند و چهره اینها را میپوشاند.
بچههای ما و جوانان ما گول اینطور چیزها را نخورند، نمیگویم محتوای اینها خوب نیست. محتوای اینها را مادر درون خودمان بهتر داریم و خودمان با درون خودمان میتوانیم خودمان را بسازیم. ما ظرف 8 سال ثابت کردیم که ایران با دست خودش میتواند کشور خودش را بسازد.
در همین سالهای آخر، ما در کشورهای متعددی کارخانه سیمان، سیلو، راه، فیبر نوری ساختیم و به بسیاری از کشورهای پیشرفته رفتیم پیمان گرفتیم که برای دیگران بسازیم. اینها دیدند که چنین رقیبی در خاورمیانه دارد ظهور میکند. حالا تمام تلاششان این است که به دست خود ما و به دست همین افراد شعاری، این دوره مشعشع را هم بدنام بکنند. بگویند که شما نمیتوانید خودتان را بسازید و نمیشود. میخواهند بگویند شما اینطور نمیتوانید، ایرانیان، لایق فن و توسعه نیستند و باید از ما بگیرید.
همین طوری که نمیشود این حرف را بزنیم. یک چیز دیگری درست میکنند و یک اسم دیگری برایش میگذارند. از آن طریق وارد میشوند و سراغ ما میآیند و ما باید در درون خودمان به فکر خودمان باشیم.
البته قطعاً باید ارتباطات جهانی ما مثبت باشد که اگر منفی باشد، به دست خود برای خودمان مشکل درست میکنیم.
تشنجزدایی سیاست کاملاً درستی است. ما هیچ وقت دنبال تشنج نبودیم، باز هم نباید باشیم. بیخودی برای خودمان دشمن نتراشیم که وقت خود و امکانات خودمان را بگیریم. اما راه خودمان را فراموش نکنیم و باید در راه خودمان حرکت کنیم و میتوانیم.
به هر حال بنده این فضای خوب نورانی بحثهای سیاسی را ارزنده میدانم و
فکر میکنم این برای کشورمان خوب است. ولی این پیرایههای کینهتوزانه و طرد همدیگر و فحش دادنها و تهمت زدنها و اذیت کردن همدیگر و ناامن کردن محیط را غلط میدانم و خواست دشمنان میدانم و آنها دیگران ما تحریک میکنند. (تکبیر نمازگزاران)
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد*
* سوره توحید
پی نوشت ها:
19/9/1377
1- این عالم عارف و الگوی تقوا و فضیلت در سال 1288 هجری شمسی در شیراز متولد شد و پس از پرورش صحیح و خواندن ادبیات و سطوح به نجف اشرف کنار قبر امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام شهید محراب مهاجرت نمود و در آنجا از محضر ایات عظام استفاده نمود و با دریافت اجازات عدیده اجتهاد و غیره به شیراز مراجعت و در مسجد جامع (عتیق) به اقامه جماعت و تبلیغ دین پرداخت. رئیس حوزه علمیه فارس و نمایندگی امام خمینی را در آن آستان به عهده داشت.تألیفات ایشان عبارتند از:
1- کتاب قلب سلیم در رشته اخلاق که بسیار زیبا نوشته شده است، 2- حقایقی از قرآن، 3- معراج، 4- ماه خدا، 5- صدیقه کبری، 6- کتاب داستانهای شگفت، 7- هشتاد و دو پرسش، 8- گناهان کبیره در دو جلد، 9- سوره نجم.، 10- سیدالشهدا علیهالسلام، 11- معاد، 12- صلوه الخاشعین، 13- قلب قرآن، 14- شرح حاشیه بر رسایل شیخ مرتضی (چاپ نشده).
با شروع نهضت روحانیت در سال 1341 مبارزه ایشان با رژیم شاه که از زمان رضاخان ادامه داشت، علنی وآشکار گردید و شبهای جمعه پس از دعای کمیل سخنرانی سیاسی و تهییج کننده ایشان تا نیمه خرداد 42 در جمع انبوه شنوندگان نقش بزرگی در پیشبرد انقلاب داشت و نوار سخنرانیهای ایشان تا اقصی نقاط ایران منتشر میگردید. در خرداد 42 بازداشت و به تهران اعزام گردیدند و پس از آزادی اززندان مدتی نیز تبعید و در سال 43 نیز مجددا زندانی و تبعید گردیدند و در سال 56 نیز مدتی زندانی و یا در منزل محاصره و تحت نظر بودند و با تمام این فشارها حاضر به مذاکره و مصالحه با رژیم پهلوی نشدند و پرچم مبارزات مردم فارس را در این مدت پانزده ساله بر دوش داشتند.پس از پیروزی انقلاب به نمایندگی اول فارس در مجلس خبرگان انتخاب شده و همزمان به درخواست اهالی شیراز و فرمان امام خمینی امامت جمعه را عهده دار شدند و مشغول خدمت به مردم مستضعف بودند که در تاریخ بیستم آذرماه 1360 مطابق با 14 صفر 1402 هنگامی که عازم نماز جمعه بود ،به دست منافقین به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
2- محمد مفتح در سال ۱۳۰۷ شمسی، در خانوادهای روحانی در همدان به دنیا آمد.پدرش مرحوم، حجت الاسلام حاج محمود مفتح، یکی از واعظان مخلص و عاشق خاندان رسالت و ولایت بود و در ادبیات فارسی و عربی تبحر فراوانی داشت و اشعار زیادی در مدح و رثای اهل بیت(ع) به زبانهای عربی و فارسی از وی به جا مانده است.او در حوزه علمیه همدان، مدرس ادبیات فارسی و عربی بود. شهید مفتح از کودکی در محضر پدر به فراگیری ادبیات پرداخت و پس از گذراندن دوره ابتدایی، جهت فراگیری معارف اسلامی به مدرسه «آخوند ملاعلی» وارد شد و پس از مدتی جهت استفاده از محضر اساتید بزرگ به حوزه علمیه قم مهاجرت کرد و در مدرسه «دارالشفاء» با جدیت فراوان به کسب علوم معارف پرداخت و از محضر بزرگانی چون آیات سید محمد حجت کوه کمرهای، بروجردی، سید محمد محقق (داماد)، علاّمه طباطبایی صاحب المیزان و امام خمینی(ره) استفاده کرد و خود مدرسی بزرگ در حوزه شد.
مفتح در حالی که در قم استادی بزرگ بود، پا به عرصه دانشگاه گذاشت. وی که در حوزه علمیه به درجه اجتهاد رسیده بود، در دانشگاه نیز موفق به اخذ درجه دکتری گردید. رساله دکترای وی تحقیقی درباره نهج البلاغه است که با درجه بسیار خوب مورد قبول دانشگاه قرارگرفت.دکتر مفتح، پس از گذراندن دوره دانشگاه، علاوه بر تدریس در حوزه، به تدریس در دبیرستانهای قم پرداخت. به لحاظ رسالتی که بر دوش خویش حس میکرد، ضمن مبارزه با عفریت جهل و بیشعوری، در دو سنگر دبیرستان و حوزه از همان آغاز سعی در روشنگری دانشپژوهان داشت و کلاسهای خویش را مرکزی برای تشکل آنان در جهت مبارزه با رژیم قرار داده بود و در این راه به تأسیس انجمن اسلامی دانش آموزان، با همیاری شهید بهشتی همت گمارد.
در زمان تحصیل و تدریس، حاشیهای بر اسفار ملاصدرا، نوشت که سومین حاشیه بر این کتاب است. همچنین کتابی به نام روش اندیشه در علم منطق به رشته تحریر درآورد که به عنوان کتاب درسی در حوزه و دانشگاه، برای بالاترین سطح منطق استفاده میشود. ترجمه تفسیر مجمع البیان هم یکی از تألیفات این شهید عالی مقام است. در جهت ایجاد تشکل و سازماندادن به طلاب و فضلا دست به تشکیل مجمعی به نام جلسات علمی اسلامشناسی زد که این مجمع فعالیت وسیعی به منظور شناساندن چهره اصلی اسلام در جامعه آغاز کرد. ساواک که پی به نقش مؤثر این مجمع در شناساندن اسلام راستین برده بود، آن را تعطیل کرد.
در سالهای 1340تا 1342، سخنرانیهای او در شهرهای مختلف و روشن ساختن مواضع نهضت اسلامی در افشای چهره رژیم پهلوی بسیار مؤثر بود و به لحاظ اثر عمیقی که این سخنرانیها در میان تودهها داشت، بارها توسط ساواک تعطیل شد و هر بار این تعطیلی با دستگیری و آزار ایشان همراه بود.شهید مفتح بعد از تبعید امام(ره) مبارزات خود را شدت بخشید و با سفر به استان خوزستان سعی در افشای ماهیت رژیم و شناساندن نهضت امام به مردم داشت و ساواک که با دستگیریهای متعدد و ممنوع المنبر کردن ایشان نتوانسته بود کاری از پیش ببرد، ورود ایشان را به شهرهای خوزستان ممنوع اعلام کرد.
مبارزه دکتر مفتح تا رمضان سال 1357، که نهضت مردم مسلمان به رهبری امام خمینی(ره) اوج گرفته بود، همچنان ادامه داشت. ایشان بعد از نماز عید فطر با تأکید بر رهبری بی چون و چرای امام امت روز پنجشنبه 16 شهریور 1357، را به عنوان تجلیل از شهدای ماه رمضان تعطیل اعلام کرد. در این روز راهپیمایی بزرگی علیه رژیم انجام گرفت که زمینه ساز راهپیمایی 17 شهریور گردید، که توسط رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد و جمعه خونین نام گرفت.در بهمن 1357 به همراه دیگر همرزمان، کمیته استقبال از امام(ره) را تشکیل داد.دکتر مفتح با تشکیل شورای انقلاب از طرف امام(ره) به عضویت این شورا درآمد. بعد از پیروزی انقلاب برای تشکیل کمیتههای انقلاب اسلامی فعالیت چشمگیری کرد و خود سرپرستی کمیته منطقه4 تهران را به عهده داشت.آخرین مسؤولیت وی، سرپرستی دانشکده الهیات و عضویت در شورای گسترش آموزش عالی کشور بود که به نحو شایسته در این سنگرها انجام وظیفه نمود و در طی این دوران همچنان مسؤولیت امامت جماعت مسجد قبا را نیز بر عهده داشت.سرانجام آیتالله مفتح، پس از عمری تلاش و جهاد مستمر و خستگی ناپذیر در راه تبلیغ دین، در ساعت 9 صبح روز 27 آذر سال 1358، هنگام ورود به دانشکده الهیات، توسط عناصر منحرف گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به فیض عظیم شهادت نایل آمد.
3- در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در پی یورش نیروهای امنیتی و گارد به دانشکده فنی دانشگاه تهران و درگیری میان آنان و دانشجویان، سه دانشجوی این دانشگاه به نامهای آذر شریعترضوی، مصطفی بزرگنیا و احمد قندچی کشته و گروه دیگری مجروح و بازداشت شدند.
4- سرانجام یازده سال، پس از آغاز جنگ 8 ساله تحمیلی عراق علیه ایران و سه سال، پس از صدور قطعنامهی 598 و با تلاشهای پیگیر سیاسی مسئولان نظام جمهوری اسلامی، حقّانیّت ایران در دفاع به اثبات جامعهی جهانی رسید و خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل متحد در 18 آذر 1370، طی یک گزارش رسمی به شورای امنیت اعلام کرد که عراق در 31 شهریور 1359، به ایران حمله کرده است. متن کامل گزارش دبیرکل سازمان ملل به شرح ذیل است:
1- در بند 6 قطعنامهی 598، که در تاریخ 20 ژوئیه 1987، تصویب شد، شورای امنیت از دبیر کل درخواست کرد، در مشورت با ایران و عراق موضوع احاله بررسی مسؤولیت مخاصمه را با گروهی بی طرف پیگیری کند و در اولین فرصت ممکن، در جهت اجرای این درخواست به شورای امنیت گزارش دهد.
2- در طول مذاکرات سه سال گذشته، فرصتهای متعددی برای مشورت با طرفین دربارهی بند 6 قطعنامه داشته ام. این مذاکرات مرا قادر ساخت تا برداشتی از دیدگاههای متفاوت دو طرف داشته باشم. اما به مرحلهای که به تسلیم گزارشی معنادار به شورای امنیت بیانجامد، نرسید.
3- به دنبال تکمیل اجرای پاراگرافهای یک و دو قطعنامهی 598، تلاشی جدید برای تحقق دیگر مفاد با هدف تضمین برقراری مجدد صلح میان ایران و عراق بر مبنای طرح جامع صلحی که توسط قطعنامهی 598، ارایه شده بود، لازم به نظر رسید، تا از این طریق به تأمین نیازهای جاری و صلح و امنیت در منطقه کمک اساسی شود. بسیاری از تصمیماتی که من برای تشدید تلاش ها در جهت اجرای قطعنامهی 598، اتخاذ کردم، به شورای امنیت منعکس شده است (سند شماره 23246/S).
4- دربارهی پاراگراف 6 عناصری از مواضع طرفین پیرامون این پاراگراف برای من مشخص بود. با این وجود من از دولتهای ایران و عراق در نامههای مشابه به تاریخ 14 اوت 1991، خواستم تا در جامع ترین شکل ممکن، جزئیات مواضع خود را دربارهی این پاراگراف به من تسلیم کنند. در همان زمان به منظور دستیابی به کامل ترین درک از این موضوع، تصمیم گرفتم تا به طور جداگانه با تعدادی از کارشناسان مستقل مشورت کنم. براساس پاسخ ها 26 اوت 1991، عرا ق و 15 سپتامبر 1991، ایران که به من تسلیم شد، مشورت هایی که با دو طرف داشتم، تمام اطلاعات مربوط مندرج در اسناد رسمی سازمان از شروع مخاصمه و نیز اطلاعاتی که از کارشناسان مستقل به دست آمده است، اکنون مایلم که در بارهی پاراگراف 6 قطعنامه 598، به شورای امنیت گزارش دهم.
5- مسلم است که جنگ بین ایران و عراق که سالیان دراز به طول انجامید شروعش نقض حقوق بینالمللی بود و موارد نقض حقوق بین الملل موجب مسؤولیت برای مخاصمه است که موضوع اصلی پاراگراف 6 میباشد. آن بخش از موارد نقض مقررات بینالمللی که در چارچوب پاراگراف 6 باید مورد توجه ویژه جامعه جهانی قرار گیرد، استفاده غیر قانونی از زور و عدم احترام به تمامیت ارضی یک کشور عضو است. مسلماً در طول جنگ مواردی عمده و گسترده از نقض اصول مختلف حقوق بینالمللی انسانی وجود داشته است.
6- پاسخ عراق به نامه 14 اوت 1991 من، پاسخی محتوایی نیست، از این رو من ناچارم به توضیحاتی که قبلاً توسط عراق ارایه شده است، تکیه کنم. این درک واقعیت است که توضیحات عراق برای جامعه بینالمللی قابل قبول و کافی نیست.
بنابراین رویداد برجستهای که تحت عنوان موارد نقض در بند پنجم این گزارش بدان اشاره کردم، همانا حمله 22 سپتامبر 1980، علیه ایران است که بر اساس منشور ملل متحد، اصول و قوانین شناخته شده بینالمللی یا اصول اخلاقی، قابل توجیه نیست و موجب مسؤولیت مخاصمه است.
7- حتی اگر قبل از شروع مخاصمه برخی تعرضات از جانب ایران صورت گرفته باشد، چنین تعرضاتی نمی تواند توجیه کننده تجاوز عراق به ایران – که اشغال مستمر خاک ایران را در طول مخاصمه در پی داشت – باشد. تجاوزی که ناقض ممنوعیت کاربرد زور که یکی از اصول حقوق بینالمللی است، میباشد.
8- از میان موارد متعدد نقض حقوق انسانی که در طول جنگ رخ داده، موارد بسیار توسط سازمان ملل و یا کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ ثبت شده است.
به عنوان مثال من به درخواست یک و یا هر دو طرف، در موارد متعددی، هیأتهای کارشناسی را برای تحقیق دربارهی موارد نقضی مانند استفاده از تسلیحات شیمیایی، حملات به مناطق غیر نظامی و بدرفتاری با اسرای جنگی به صحنهی نبرد اعزام کردم. نتیجه این تحقیقات جملگی به شورای امنیت گزارش شده و به عنوان سند این شورا انتشار یافتهاند. این گزارش ها با کمال تأسف حاکی از وجود شواهدی از موارد نقض جدی حقوق انسانی است و در یک مورد من موظف بودم با تأسف عمیق این یافتهی کارشناسان را متذکر گردم که سلاحهای شیمیایی علیه غیر نظامیان ایرانی در منطقهای در نزدیکی یک مرکز شهری عاری از هرگونه حفاظت در برابر این حملات به کار رفته است (سند شمارهی 20134/S)، شورا ناخشنودی خود از این مسأله و محکومیت آن را در قطعنامه 620 مصوبه 26 اوت 1988، اعلام کرد.
9- رویدادهای جنگ ایران و عراق که برای سالیان طولانی در صدر اخبار وسایل ارتباط جمعی دنیا قرار داشت، برای جامعهی بینالمللی کاملا شناخته شده است. هم چنین مواضع طرفین که در موارد بسیاری از اسناد رسمی منعکس شده و انتشار یافته بر همگان واضح است.
به نظر من تعقیب پاراگراف 6 قطعنامه 598، هدف مفیدی را در بر ندارد و در جهت صلح و اجرای قطعنامه 598، به عنوان یک طرح صلح جامع، اکنون لازم است روند حل و فصل دنبال شود. در واقع پرداختن به مبنای دقیق روابط صلحآمیز بین دو طرف و همچنین صلح و امنیت در کل منطقه ضرورت فوری دارد. شورای امنیت در سال 1987، در پاراگراف 8 قطعنامه 598، روش صحیحی را توصیه کرد که اگر به موقع اجرا شده بود، میتوانست منطقه را از فاجعه بعدی که رخ داد، برهاند.
5- مجمع عمومی سازمان ملل متحد، سه سال پس از تأسیس سازمان ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب کرد و اعلامیه جهانی حقوق بشر، که هدف آن برقراری تضمین حقوق و آزادیهای برابر برای همه مردم بود در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ به تصویب رسید که ماده هایش عبارتند از:
ماده ۱) تمامی انسانها با کرامت و حقوقی یکسان به دنیا میآیند. همگی از موهبت عقل و وجدان برخوردارند و همگان باید نسبت به یکدیگر چونان برادر و خواهر رفتار کنند.
ماده ۲) هرکس بدون هیچگونه تمایزی از حیث نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، باور سیاسی یا هر باور دیگری، خاستگاه ملی یا اجتماعی، دارایی و ولادت یا هر موقعیت دیگری از حقوق و آزادیهایی که در این اعلامیه برشمرده شدهاست برخوردار است. بعلاوه هیچگونه تمایزی نباید بر پایه موقعیت سیاسی، قضایی یا بینالمللی کشور یا سرزمینی که شخص بدان تعلق دارد قایل شد، خواه مستقل باشد، خواه تحت قیمومت کشوری دیگر باشد، خواه غیرخود مختار باشد و یا از حیث تمامیت ملی تحت هرگونه محدودیتی باشد.
ماده ۳) هرکس حق حیات، آزادی و برخورداری از امنیت شخصی را دارد.
ماده ۴) هیچکس را نباید در بیگاری بردگی نگاه داشت؛ برده داری و تجارت برده باید در تمامی اشکال آن ممنوع گردد.
ماده ۵) هیچ کس را نباید مورد ظلم و شکنجه و رفتار یا کیفری غیرانسانی و یا تحقیرآمیز قرار داد.
ماده ۶) هر کس حق دارد که درهرکجا بهعنوان شخص در پیشگاه قانون به رسمیت شناخته شود.
ماده ۷) همگان در پیشگاه قانون یکساناند و حق دارند بدون هیچگونه تبعیضی از پشتیبانی قانون برخوردارشوند. همه حق دارند تا در برابر هرگونه تبعیضی که ناقض این اعلامیه باشد ونیز در برابر هرگونه تحریکی که به هدف چنین تبعیضی صورت گیرد از پشتیبانی یکسان قانون برخوردار شوند.
ماده ۸) هرکس حق دادخواهی از محاکم صالحه ملی را در برابر اعمالی دارد که ناقض حقوق بنیادینی است که قانون اساسی یا هر قانون دیگری به او اعطا نموده است.
ماده ۹) هیچکس را نباید خودسرانه دستگیر، توقیف یا تبعید کرد.
ماده ۱۰ هرکس حق دارد با مساوات کامل ازامکان دادرسی منصفانه و علنی توسط یک محکمه مستقل و بیطرف برای تعیین حقوق و تکالیف خویش و یا اتهامات جزایی وارده بر خود برخوردار شود.
ماده ۱۱) بند ۱) هرکس که به ارتکاب جرمی متهم میشود این حق را دارد که بیگناه فرض شود تا زمانی که جرم او بر اساس قانون در یک دادگاه علنی که درآن تمامی ضمانتهای لازم برای دفاع او وجود داشته باشد ثابت شود. بند۲) هیچکس را نباید به دلیل انجام یا خودداری از انجام عملی که در هنگام ارتکاب، طبق قوانین ملی و یا بینالمللی جرم محسوب نمیشدهاست مجرم شناخت و نیز کیفری شدیدتر از آنکه درزمان ارتکاب جرم قابل اجرا بوده نباید اعمال شود.
ماده ۱۲) هیچکس نباید در معرض مداخله خودسرانه در زندگی شخصی، خانواده، خانه یا مکاتبات خود قرار گیرد و یا اینکه شرف و آبروی او مورد تعرض قرار گیرد. هرکس حق دارد که از حمایت قانون در برابر چنین مداخلهها و تعرضهایی برخوردار گردد.
ماده ۱۳) بند۱) هرکس حق دارد در محدودهٔ مرزهای هر کشور آزادانه رفت و آمد و اقامت کند. بند۲) هرکس حق دارد کشوری - ازجمله کشور خود- را ترک گفته و یا به کشور خود بازگردد.
ماده ۱۴) بند ۱) هرکس که تحت پیگرد باشد حق دارد که از کشورهای دیگر طلب پناهندهگی نماید و یا اینکه از پناهندگی برخوردارشود. بند۲) این حق در صورتی که پیگرد، حقیقتاً ناشی از جرمهای غیر سیاسی یا اعمال مغایر با اهداف و اصول سازمان ملل متحد باشد قابل استناد نیست.
ماده ۱۵) بند۱) هرکس حق بهرهمندی از تابعیت (ملیت) را دارد. بند۲) هیچکس را نمیتوان خودسرانه از تابعیت (ملیت) خود محروم نمود و یا اینکه حق تغییر تابعیت (ملیت) را از وی سلب نمود.
ماده ۱۶) بند۱) هرمرد و زن بالغی بدون هیچگونه محدودیتی از حیث نژاد، ملیت و مذهب حق ازدواج وتشکیل خانواده را دارد. مرد و زن در ازدواج، در طول دوره ازدواج و فسخ آن از حقوقی یکسان برخوردارند. بند ۲) ازدواج باید با آزادی و رضایت کامل مرد و زن انجام گیرد.بند ۳) خانواده، واحد گروهی طبیعی و بنیادین جامعهاست و حق برخورداری از حمایت جامعه و حکومت را دارد.
ماده ۱۷) بند۱) هر کس به تنهایی یا همراه با دیگران حق مالکیت را دارد. بند ۲) هیچکس را نباید خودسرانه از حق مالکیتش محروم کرد.
ماده ۱۸) هرکس حق دارد ازآزادی اندیشه، وجدان و مذهب بهرهمند گردد، این حق شامل آزادی تغییر مذهب یا باور و نیز آزادی اظهار مذهب یا باور به شکل آموزش، عمل به شعائر، نیایش و بجای آوردن آیینها چه به تنهایی و چه بهصورت جمعی نیز میگردد.
ماده ۱۹) هرکس حق آزادی عقیده و بیان دارد؛ این حق دربرگیرندهٔ آزادیِ داشتن عقیده بدون مداخله، و آزادی درجست و جو، دریافت و انتقال اطلاعات و عقاید از طریق هر نوع رسانهای بدون در نظر گرفتن مرزها میشود.
ماده ۲۰) بند۱) هرکس حق آزادی تجمع و ایجاد تشکل مسالمتآمیز را دارد. بند ۲) هیچکس را نباید مجبور به عضویت در یک تشکل کرد.
ماده ۲۱) بند۱) هرکس حق دارد درحکومت کشور خود، خواه بهطور مستقیم و خواه به واسطه نمایندهگانی که آزادانه انتخاب شوند مشارکت کند. بند ۲) هرکسی حق دسترسیِ یکسان به خدمات عمومی در کشورش را دارد. بند۳) ارادهٔ مردم باید اساس قدرت حکومت باشد؛ این اراده باید از طریق انتخابات ادواری و سالمی ابراز شود که با حق رای همگانی و یکسان و با استفاده از رای مخفی یا روشهای رایگیری آزاد برگزار شود.
ماده ۲۲) هرکس بهعنوان عضوی از جامعه حق برخورداری از امنیت اجتماعی را دارد و مجاز است تا از طریق تلاشهای ملی و همکاریهای بینالمللی مطابق با تشکیلات و منابع هر کشور حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را که لازمه منزلت و رشد آزادانه شخصیت اوست را عملی کند.
ماده ۲۳) بند۱) هرکس حق کارکردن، انتخاب آزادانه شغل، برخورداری از شرایط منصفانه و رضایتبخش برای کار و برخورداری از حمایت دولت در برابر بیکاری را دارد. بند۲) هرکس بدون هیچگونه تبعیض حق بهرهمندی از دستمزدی یکسان در برابر کار یکسان را دارد. بند۳) هرکس که کار میکند حق دارد تا از دستمزدی منصفانه و رضایتبخش برخوردار گردد آنگونه که تامین کننده زندگی خود و خانواده وی به طریقی شایسته منزلت اجتماعی باشد و درصورت لزوم با دیگر شیوههای حمایت اجتماعی تکمیل شود. بند۴) هرکس حق دارد اتحادیهای برای حمایت از منافع خود تشکیل دهد و یا در چنین اتحادیههایی عضو شود.
ماده ۲۴) هرکس حق استراحت کردن و فراغت و نیز تحدید ساعات کار در حد معقول و برخورداری ازتعطیلات ادواری با دریافت دستمزد را دارد.
ماده ۲۵) بند۱) هرکس حق دارد از سطح معیشتی کافی برای سلامتی و رفاه خود و خانوادهاش از قبیل خوراک، پوشاک، مسکن و مراقبتهای پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری بهرهمند گردد و حق دارد به هنگام بیکاری، بیماری، از کارافتادهگی، بیوهگی و سالخوردهگی یا فقدان وسیله امرار معاش و گذران زندگی که خارج از اختیار وی است تامین گردد. بند۲) مادران و کودکان حق دارند از مراقبتها و کمکهای ویژه برخوردار شوند. همه کودکان خواه ثمره ازدواج باشند و خواه ثمرهٔ روابط خارج از ازدواج باشند باید از حمایتهای اجتماعی یکسان بهرهمند شوند.
ماده ۲۶) بند۱) هرکس حق تحصیل دارد. تحصیل لااقل در مراحل ابتدایی و پایه باید رایگان باشد. تحصیلات ابتدایی باید اجباری باشد. آموزشهای فنی و حرفهای باید دردسترس عموم قرار گیرد و آموزش عالی باید برای همه و براساس شایستگی دردسترس باشد. بند۲) آموزش باید در جهت رشد کامل شخصیت انسانی و تقویت احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی باشد. باید تفاهم، مدارا و مودت میان تمامی ملل، گروههای نژادی و مذهبی را ارتقای داده و فعالیتهای سازمان ملل متحد در جهت پاسداری از صلح را تسریع بخشد. بند۳) والدین در گزینش نوع آموزش فرزندانشان حق تقدم دارند.
ماده ۲۷) بند ۱) هرکس حق دارد در حیات فرهنگی جامعه مشارکت کند و از هنر و پیشرفتهای علمی و فواید آن بهرهمند شود. بند۲) هرکس حق دارد از منافع معنوی و مادی هر محصول علمی، ادبی یا هنری که خود پدید آورنده آن است استفاده کند.
ماده ۲۸) هرکس حق برخورداری از نظمی اجتماعی یا بینالمللی را دارد که در آن حقوق و آزادیهای مورد اشاره در این اعلامیه بهطور کامل قابل اجرا باشد.
ماده ۲۹ بند۱) هرکس در قبال جامعهای که در آن رشد آزادانه و کامل شخصیت وی ممکن باشد وظیفهای دارد. بند۲) برای اجرای این حقوق، هر کس فقط باید در برابر محدودیتهایی قرار گیرد که توسط قانون صرفاً به هدف تأمین شناسایی و احترام به حقوق و آزادیهای دیگران و برآوردن مقتضیات منصفانه اخلاق، نظم عمومی و رفاه همگانی دریک جامعه دمکراتیک تعیین میشود. بند۳) این حقوق و آزادیها در هیچ موردی نباید خلاف اهداف و اصول سازمان ملل متحد باشد.
ماده ۳۰) هیچیک از مفاد این اعلامیه نباید به گونهای تفسیر شود که برای دولت، گروه یا شخصی حقی قائل شود که بهموجب آن بتواند به اقدامی در جهت پایمال کردن هر یک از حقوق و آزادیهای مورد اشاره در این اعلامیه دست یازد.