خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
فَاِذا جاءَ وَعْدُالْاخِرَةِ لِیَسُؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْ خُلُواالْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ اَوَّلَ مَرَّةٍ، وَ لِیُتَبَّرُواما عَلَوْاتَتْبیراً*
اوصیکم به تقویالله و اتباعامره
خداوند در این روزهای آخر ماه مبارک بهعنوان جزای دعاها و عبادات به ما توفیق عنایت کند که بتوانیم از ثمرات تقوا بهرهمند شویم و از عهده انجام وظایف و مأموریتهای الهی بربیاییم.
طبیعی است که انتظار همه این است که خطبه مستقلی در مورد مسائل فلسطین در نماز جمعه تهران ایراد شود و بنده با درک این انتظار مردم، بحث قرآنی را امروز ادامه نمیدهم و در خطبه اول درباره فلسطین صحبت میکنم. سعی میکنم خطبه دوم را مختصر کنم. چون فکر میکنم بحثهایی که در ذهن من جمع شد، یک مقدار طولانی باشد و مطمئن هستم که مردم ما در پایان این راهپیمایی باشکوه توقع دارند که بحث فلسطین در تریبون نمازجمعه مطرح شود.
خوشبختانه مطالبی که امروز از تریبون پخش شد، سخنرانی برادر عزیزمان جناب آقای ناطق نوری، بیانیه خوب پایان راهپیمایی و پیام بسیار باحال خود فلسطینیها، مطالب مهمی داشتند. مقداری از مطالبی
که بنده باید عرض میکردم، در این برنامهها بود و میتوانم به مطالب دیگری که فکر میکنم در بحث فلسطیناستراتژیک است، بپردازم.
باید به روح بزرگ امام راحل تعظیم کنیم که این روز مهم را در تاریخ مسلمانان، بلکه مردم جهان تعبیه فرمودند. روز قدس در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان، در شرایطی که بهطور طبیعی جهان اسلام تحت تأثیر ماه رمضان آمادگی بیشتری دارد، شرایط مناسبی برای توجه به مهمترین مسئله دنیای اسلام است. امروز در دنیای بشری، فلسطین و آثار منفی و خطرناکی که غصب تاریخی سرزمین اسلامی میتواند داشته باشد، بسیار بسیار مهم است.
مسئله فلسطین و خلق دولتی جعلی بهنام اسرائیل در نقطه فوقالعاده حسّاس، مسئلهخیز و پرسابقه، از آنروزی که مطرح شد تا امروز و شاید برای مدتی طولانی در آینده، محور بسیاری از حوادث دنیا، بهخصوص منطقه ما خواهد بود. کمتر کسی است که از مسائل فلسطین بیاطلاع باشد. اما باید بیش از آنچه که در افکار عمومی و حتی در رسانهها هست، به عمق مسئله توجه شود. با یک زاویه خاص مسئله را مطرح میکنم. البته از زوایای مختلف میتوان آن را بررسی کرد. من میخواهم فاجعه فلسطین را از زاویه یک حرکت استعماری که مهمترین پدیده شوم تاریخ بشر در این دو سه قرن اخیر بود، بررسی کنم.
بهنظر بنده و شاید خیلی از کارشناسان، این حرکت در نوک پیکان حرکت استعمار است. گرچه امروز واژه استعمار یک مقدار کهنه است - استعمار رسمی دیگر نیست و یا بسیار کم است. کسی از مسئله استعمار یادی نمیکند - امّا حقیقت استعمار همچنان باقی است. یک روز استعمار رسمی بود که کشورها را مستعمره میکردند و برای کشورهای ما وزارت مستعمارات و در کشورهای مستعمره نماینده رسمی داشتند. مثلاً انگلیس سالها سرپرست و قیّم فلسطین شناخته میشد. دهها کشور دیگر دنیا و خیلی از کشورهای عربی مستعمره بودند.
با فشاری که بلوک شرق و سوسیالیستها آوردند، دوره استعمار غیرقابل تداوم شد. چیزی بهنام استعمار جدید مطرح شد. نئوکلونیانیزم به جای کلونیانیزم آمد. البته روحش فرق نمیکرد، به این شکل شد که آنها سرپرست رسمی روی کشورها نمیگذاشتند. دست نشانده میگذاشتند. دولت دست نشاندهای به اسم مردم میآمد. ولی همه خواستههای کشورهای استعماری را عملی میکرد.
یک دوره طولانی اینگونه بر دنیا گذشت. این هم تقریباً کهنه شد. البته هنوز در برخی از کشورها هست. استکبار با برنامه و حساب، به جای سرپرستی و کاشتن عامل نفوذی بهعنوان رئیس یک کشور، مسئله وابستگی را جدّی کرد. یعنی کشورهای مورد نظر را بهشدّت به کشورهای مستعمر و استعمارگر وابسته کردند و از بُعد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و همه ابعاد که در زندگی جوامع بشری مهم است، کشورها را نیازمند کردند. بهخصوص از بُعد نظامی که دفاعشان را مرهون داشتن ارتباط به اصطلاح صمیمی، امّا تسلیم شده با کشور استکباری مربوط کردند.
بهنظر میرسد که خیلی آسان میتوان فهمید که اسرائیل پایگاه رسمی و چند منظوره استکبار جهانی است. اما اسراییل باید چند هدف مهم استعمارگران را در این منطقه حساس بهعهده بگیرد و گرفته است. اینها هم خیلی بحث شد. الان فقط اسم میبرم تا ارتباط بحث قطع نشود.
اسرائیل با حمایتهای بیدریغ، قدرتی فوقالعاده نظامی در منطقه ما شده است که این یک تهدید جدّی برای کشورهای منطقه، بهخصوص کشورهای اسلامی است. در نتیجه بسیاری از کشورها مجبورند بخش عمده درآمدشان را صرف امور نظامی کنند که این هم عمدتاً به جیب اسلحه فروشهای غربی و شرقی میرود. استعمار هم همین را میخواهد. یعنی یک وابستگی جدّی نظامی برای کشورهای منطقه وجود دارد و نمیتوانند از این نجات پیدا کنند. کم است کشوری که بتواند مثل ایران با یک برنامه ضربتی خودش را از لحاظ دفاعی مستقل کند. ما میبینیم که این اتفاق، فقط در ایران افتاد، حتّی در دولت بزرگی مثل ترکیه هم نیست که این اواخر ارتباطات نظامی خود را با اسرائیل تقویت کرد.
آقای اربکان یک نخست وزیر مسلمان و رهبر یک حزب اسلامی بود و طبعاً ما توقعات بیشتری داشتیم، همان موقع که بحث قراردادهای نظامی با اسرائیل مطرح شد، با آقایان بحث کردم و گفتم: چرا شما اینکار را میکنید؟ گفتند: آمریکا بهما گفته که اگر میخواهید هواپیماها و سلاح غربی خودتان را به روز کنید، اینکار را فقط اسرائیل میتواند بکند. ما خودمان نمیآییم، گفتم: ما این کار را در ایران کردیم، بیایید با ما انجام دهید. ادلّه واهی آوردند که نمیشود. وابستگی اقتصادی که روشن است اکثراً دارند و اسرائیل این را دارد تشدید میکند.
بهخاطر همین مسابقات و رقابتهایی که هست، وابستگی سیاسی بدتر از همه اینها شده است، بسیاری از دولتها نگران حاکمیت خودشان هستند و اگر بخواهند بهاسرائیل دهنکجی کنند، صدمه میبینند. از لحاظ فرهنگی هم میبینید که رسانههای فرهنگی دنیا چقدر تحت تأثیر صهیونیزم و عوامل اسرائیل قرار دارند که با عوامل دیگر هماهنگ هستند.
چنین پایگاه چند منظورهای در حساسترین نقطه، در جایی که خاستگاه عمدهترین انبیاء در تاریخ بوده و حساسترین حوادث تاریخ در اینجا اتفاق افتاده، به وجود آمده است.
در تمام این دوره پنجاه و دو سالهی بعد از تشکیل رسمی اسرائیل و حدود سیساله قبل از تشکیل، نکتهی مهمی است که من عرض میکنم و دلم میخواهد روی آن تکیه شود. هیچوقت دولت اسرائیل عقبنشینی نداشته، همیشه عقبنشینیها با مسلمانها بوده است. همیشه یک حرکت و یک موج مهم علیه اسرائیل شروع شد و چند هفته و چند ماه پیشرفتهایی کردند، بعد نتیجه به نفع اسرائیل تمام شد. دهها مصوّبه از سازمان ملل، شورای امنیت و مجامع دیگر گرفتهاند، هیچ یک از آنها اجرا نشد. گویا اسرائیل نباید عقبنشینی کند و رو به پیش است و این را شما میدانید و همه میدانند که هدف اسرائیل بزرگ همانی است که اینها مدعیاند در تورات هست: «منالفراتالیالنیل». از طرف شمال و جنوب هم از نیمههای لبنان تا خیبر در عربستان، تقریباً از نزدیک خلیجفارس در بصره تا ساحل دریای مدیترانه و از نیمه لبنان تا شمال مدینه، در نقشههای رسمی که اسرائیل پخش کرده و کنشت و پارلمان اسرائیل آن را تصویب کرد، وجود دارد. سکههای جدید اسرائیل را ببینید، با ذرهبین نگاه کنید، نقشهای که روی سکهها هست، عین این منطقهای است که من عرض میکنم. نوشتهاند: اسرائیل بزرگ و دست بردار نیستند. هر حرکت آنها را یک ایستگاه تلقی کنید که از آنجا برای گام بعدی آماده میشوند. اگر فرصت بود، میتوانستم دهها ایستگاه را در این هشتاد سال برای شما اسم ببرم. البته میخواهم روی آخرین آن بحث کنم که همین مسئله مذاکرات سازش است. بحث را کوتاه میکنم تا به نکته اصلی که مسئله امروز ماست، برسم.
حدود چهل و دو سال پیش، اولین باری که هیأت ایرانی در کنگره فلسطین شرکت کرد - در سال 38 - من تازه داشتم با مسائل جدّی فلسطین آشنا میشدم. میخواستم برای مکتب تشیع مطلبی تهیه کنم، مطالعه وسیعی میکردم، چیزهایی از آن موقع بهیادم است که میگویم تا ببینید چطور اسرائیل جلو آمد و در آینده باید چه کار کنیم؟ در آن کنگره که در تاریخ 27 ماه رجب، در خود بیتالمقدّس هم تشکیل شد - با این مسئله تناسب زمانی داشت و در بیتالمقدس که آن موقع جزء اردن بود، تشکیل شد - بحثهایی شد و مصوّباتی داشتند که مبارزه کنند. امّا همه آنها به نفع اسرائیل تمام شده است. آن موقع گفتند: سالانه حدود یک میلیارد و صد میلیون متر آب در کرانه غربی و منطقه فلسطین است. اسرائیل میخواهد این آبها را به آن طرف در اراضی قبلیاش ببرد تا نیروهای جدید یهودی را از سراسر دنیا جذب کند. در مصوّبه گذاشتند که مبارزه کنند تا این اتفاق نیفتد. انحراف نهر اردن و انتقال آب به آن طرف، الان عملی شد. مسئله از این حد هم گذشته است. اسرائیل به دنبال آبهای جولان و جنوب لبنان آمد و چهارصد میلیون متر آب را به داخل اراضی اسرائیل منحرف کردند و شش صد میلیون متر آب آن را به شهرکهای یهودینشین دادند. فقط یکصد و چهارده میلیون متر آب را به کرانه غربی فلسطین دادند. این مسئله ختم شد و تا الان دارند مصادره میکنند. حتّی حوضچههای کوچکی را که عربها به صورت آبخیزداری برای خودشان در فصل باران درست میکنند، دارند مصادره میکنند و آبهای آن را میبرند و فاضلابشان را به طرف فلسطینیها میفرستند.
آن موقع بحث مهمی مطرح شد و الان اصلاً در رسانههای ما نیست و شاید یادتان نباشد و آن مسئله خلیج عقبه بود، دریای سرخ در شمال آن است که یک دفعه دو شعبه میشود:
- یک شعبه به کانال سوئز و مدیترانه میرود.
- یک شعبه به طرف خلیج عقبه و به انتهای فلسطین و جنوب آن میرود.
یک طرف این خلیج که تقریباً دوازده مایل هم بیشتر عرض ندارد، عربستان سعودی است و یک طرف آن سینای مصر است. در آن اجلاس تصمیم گرفتند که مصر و عربستان نگذارند اسرائیل از این ممر آبی استفاده کند. در اصل هم متعلق به اینهاست. میخواستند نگذارند اسرائیل از جنوب خودش را به دریای احمر وصل کند. الان کاملاً طبیعی است و یکی از مهمترین بنادر جنوبی اسرائیل بندر ایلات است. اصلاً کسی برای آن ادعا ندارد، اگر آن موقع جدّی میگرفتند، این آبراه میتوانست عربی باشد.
در همان اجلاس چیز جالب دیگری مطرح شد که اسرائیل بنا دارد یک خط لوله نفتی از همین خلیج عقبه، از همین ایلات به مدیترانه بکشد که خودش را از کانال سوئز که همیشه محدودش میکنند، بینیاز کند. نفت را با کشتی به آنجا ببرد و از آنجا با لوله به مدیترانه و داخل اسرائیل وارد کند، گفتند: باید با این مبارزه شود، آن موقع هیأت ایرانی مثل آیتالله طالقانی و آیتالله کمرهای آنجا بودند و اینها این پیام را به ایران آوردند. بعداً دولت ایران در زمان شاه با اسرائیلیها شریک شد و این خط لوله را کشید. در خط کشتیرانی هم شریک شد و الان آن خط لوله هست و بخش عمده آن هم از ایران است. بعد از انقلاب اسلامی آن را قطع کردیم و از آن استفاده نمیکنیم.
امّا به عنوان یک طلب برای ما مانده و اسرائیلیها مثل بقیه قراردادهای بینالمللی عمل نمیکنند. فقط این یکی را ایران انقلاب اسلامی عمل کرد نه ایران زمان شاه.
هر بحثی که 42 سال پیش بوده، امروز کهنه شد. در کنفرانسهای اسلامی بحثهایی میکنند و مصوّباتی میگذرانند. امّا تا کنفرانس بعدی، میگذرد و فراموش میشود و اسرائیل چیز جدیدی پیش میآورد. اگر برای عقبگردهای کشورهای اسلامی، عربها و فلسطینیها لیست درست کنید، باید واقعاً یک تابلوی فاجعهبار و علامت ذلّت و ضعف دنیای اسلام حساب کنیم. میتوانیم بهترین سندها را ارایه نماییم برای اینکه این تاریخ را برای مردم روشن کنیم که امت اسلامی الان به وظایف خودش عمل نمیکند و تا به حال نکرده و کوتاهی کرده است.
بدترین عقبگردها را در کمپ دیوید دیدیم. یعنی وقتی این اتفاق افتاد، کمر مسئله فلسطین را شکست، چون تا آن تاریخ هیچ کشور اسلامی حاضر نبود با اسرائیل قرارداد امضاء کند و به او رسمیت و مشروعیت بدهد. مصریان این کار بد را کردند. این حقّ امام بود که آن طور با مسئله برخورد کردند. خیلی کار بدی کردند. من آن موقع در زندان بودم، منظره رفتن مصریها به فلسطین اشغالی ما را از همه زندانها و شکنجههای مأمورین ساواک بیشتر رنج داد و به تدریج آمد تا این قرارداد بدتر از قرارداد کمپدیوید یعنی قرارداد اسلو، به عنوان قرارداد صلح با خود فلسطینیها و به اسم سازش در ادبیات ما مطرح شد.
بحثهای جدّیتر ما هم از همینجا شروع میشود. یعنی آنها به گونهای صحنهسازی کردند که اسرائیل دست از اسرائیل بزرگ برداشته و آماده صلح و امتیاز دادن است. خیلی تبلیغ کردند. اگر انتفاضه قبلی ناکام ماند، به دلیل این تبلیغات بود. یعنی آنچنان در مغز اکثریت امت اسلامی وارد کرده بودند که اسرائیل میخواهد دولت فلسطینی را قبول کند و یک قدم عقب رفته و از اسرائیل بزرگ که عراق و اردن، سوریه، لبنان، عربستان سعودی و مصر را تهدید میکرد، دست برداشته است. چرا ما سازش نکنیم؟
همه کشورهای عربی، جز سوریه وارد این حرکت شوم شدند که نوک پیکانش را خود فلسطینیها پیش میکشیدند و حدود هفت، هشت سال وقت تلف شد. آخرش چه شد؟ بعد از این همه گفتگو و حرف و مصوّبه و تهدید و امثال اینها، شخصی مثل باراک پیدا شد که عربها فکر کردند این همان قهرمانی است که میتواند این صلح را امضاء کند. چون یک چریک جسور و گستاخ است. با همان جسارتی که کارهای چریکیاش را انجام میداد، با همان جسارت میتواند این تصمیم تاریخی را بگیرد و امید بستند.
نمیخواهم اسم شخصیتها را ببرم. با شخصیتهایی که در کنفرانس اسلامی شرکت کرده بودند و اینجا میآمدند و از کشورهای مورد قبول ما هم هستند؛ بحث میکردم. میگفتند این موقعیت ممتازی است. چون غیر از باراک کسی نمیتواند این کار را بکند. این همان کسی است که نشان داده تصمیماتش را اجرا میکند. عربهای داخل اسرائیل هم بهاین امید به وی رأی دادهاند که این کار را میکند. ولی وقتی که آن پنج نه بزرگ باراک منتشر شد، آب سردی روی همه ریخت. پنج نه رسمی گفت. بعد از همهی این کرّوفرها گفت: این پنج مورد نمیشود:
اوّل آوارگان برنمیگردند، مهمترین مسأله سازش این بود که آوارگان بتوانند برگردند. این مصوّبه سال 48 شورای امنیت سازمان ملل است.
یعنی 52 سال در اجرای آن تأخیر شده است و الان باید 4 تا 5 میلیون آواره برگردند یا عوض اموالشان را به آنها بدهند. باراک گفت بهآن عمل نمیکند. این خیلی مهم بود.
دوم، وجود ارتش را برای دولت خودگردان قبول ندارم.
سوم این که، حاضر نیستیم همه شهرکها را تخلیه کنیم. چون آن موقع قرار بود به مرز مشخصی برگردند که این شهرکها جزو دولت خودگردان محسوب میشدند. گفت: این شهرکها تخلیه نمیشود.
چهارم، بیتالمقدّس را نمیدهیم و این شهر پایتخت اسرائیل است. یک دفعه دنیای عرب شوکه شد و خود عرفات و دیگران بیشتر از همه شوکه شدند. قضیه بیتالمقدس در این 5 مورد گل کرد و جالب اینکه آقای عرفات که اخیراً در سفری اینجا بود، گفت: انفجار جلسه کمپ دیوید دوم در آمریکا که چند ماه پیش بود، بر سر بیتالمقدس پیش آمد. میگفت: در آن جلسه فهمیدیم که آمریکا هم با اسرائیل هماهنگ است. چون آمریکا قول داده بود میانجی منصفی باشد، الان که به نقطه حساس رسیدیم که بالاخره یا این طرف یا آن طرف، آمریکا صریحاً اعلام کرد طرف اسرائیل است.
کلینتون طرح مسخرهای ارائه کرد که واقعاً افتضاح بود. گفت بیایید در بیتالمقدّس اینطور رفتار کنید: مسجدالاقصی از سطح زمین تا آسمان هفتم هم که باشد برای فلسطینیها و از سطح زمین به پایین برای اسرائیل باشد و بقیهی جاها هم که در حاکمیت اسرائیل است و عربها هم حق حضور داشته باشند. قدری توضیح خواستیم و دیدیم ریشه قضیه اینجاست که الان قسمتی از آن را عرض میکنم.
چرا این انتفاضه، انتفاضه بیتالمقدّس و مسجدالاقصی شد؟ برای اینکه این موضوع قضیه را منفجر کرد. میخواهم نتیجهای بسیار مهم را برای برادران عرب بگیرم. گفتند اسرائیل مدعی است که آثار باستانی یهود در این منطقه مسجدالاقصی است که بهتدریج زیر خاک رفته و الان زیر زمین است و ما باید این آثار باستانی را استخراج کنیم. بنابراین ما زیرزمین را به اسرائیل میدهیم که بتواند اکتشافاتش را انجام دهد.
شما هم در مسجدتان هستید و اگر خواستید میتوانید طبقات بالا را هم بسازید. این حرف، عربها را به قضیهای متوجه کرد که حدود بیست سال گرفتارش هستند و این انفجار را درست کرد. عربها با نقشه اسرائیل مواجه شده بودند که به طور قطع تصمیم گرفته بودند مسجدالاقصی را منهدم کنند و به جایش هیکل سلیمان بسازند.
در سال 67 که جنگ شد و این منطقه توسط اسرائیل اشغال شد، یهودیان بلافاصله شروع به اجرای نقشه تخریب بیتالمقدّس کردند. حتماً فراموش نکردید که در سال 69، یعنی دو سال پس از اشغال، یک دفعه خبری پخش شد که مسجدالاقصی آتش گرفته است. مسلمانان به این آتشسوزی سوءظن داشتند و گفتند آتشسوزی عمدی است. بعد معلوم شد که عمدی بوده است. آنها میخواستند مسجد را منهدم کنند. تجدید ساختمان هم با دولتی است که برآنجا حاکم است. یکی از مواردی که عربها خیلی درباره آن سروصدا کردند، همین موضوع آتشسوزی مسجدالاقصی بود.
اوّل اسرائیلیها گفتند: سیم برق متّصل شد. ولی وقتی هیئتهای تحقیق رفتند، دیدند برنامه و نقشه بوده است. حتّی وقتی آتشسوزی شد، آب آن منطقه هم قطع شد، که آتش نشانان نتوانند آتش را خاموش کنند. اسرائیل ناچار شد اعتراف کند که عمدی بود. منتها بعدها به گردن یک یهودی استرالیایی انداختند که یک جوان 28 ساله بود و گفتند: او آتش زد. او را دستگیر کردند و مدتی بعد گفتند: دیوانه است و آزادش کردند.
آن موقع قضیه روشن شد. از آن به بعد صهیونیستها دارند زیر مسجدالاقصی تونل میزنند که گاهی متوقّف میشوند و گاهی میزنند. در اولین اقدام یک کنیسه زیر مسجدالاقصی ساختند و جشنی گرفتند و رئیس خاخامهای یهودی در آنجا سخنرانی کرد و گفت: این کنیسهای که اینجا ساختیم، قدم اول هیکل سلیمان است که بزودی در جای مسجدالاقصی ساخته میشود. با صراحت اعلام کرد. معلوم است که خاخامها الان موتور حرکت افراطی در داخل اسرائیل هستند.
عربها این سابقه را داشتند و تا بهحال هم مبارزه میکردند. این حرف رئیس جمهور آمریکا همه این خاطرات را زنده کرد. چون بلافاصله شارون هم آمد و از مسجدالاقصی بازدید کرد، آنچنان را آنچنانتر کرد و این حرکت عظیم، کمسابقه و بسیار مهم اتفاق افتاد.
میخواهم نتیجه بگیرم، آن چیزی که میتواند امت عرب و توده مردم را به صحنه بیاورد، همین مسائلی است که به عقاید، مقدسات و دینشان مربوط میشود.
مسئله آوارگان از ابعاد سیاسی از این مهمتر است. اگر 4 میلیون آواره به فلسطین برگردند، همه چیز را زیر و رو میکنند، این خیلی مهم است. اینجور شد که این قضیه قلب مردم را این چنین آتش زد. به اضافه تأثیری که پیروزی مسلمانان در جنوب لبنان داشت، اینها را قدری سرحال آورده بود و شرایط جهانی هم تا حدودی از گذشته بهتر است.
اینها سبب شد که فلسطینیها این دفعه وارد میدان شوند و الان این ما هستیم و این حرکت، که میخواهیم با این حرکت چه کنیم؟ ما که میگوییم یعنی جهان اسلام، یعنی یک میلیارد و چهار صد میلیون مسلمان. یعنی 56 کشور دارای رأی در سازمان ملل، یعنی کسانی که حدود 40 درصد منابع سوخت دنیا را در اختیار دارند، یعنی کسانی که آبراههای مهمی مثل سوئز و بابالمندب و مالائیکا و جبلالطارق را در اختیار دارند، یعنی کسانی که مفصلهای حرکتها و تجارتهای دریایی را در اختیار دارند و همیشه میتوانند این مفصلها را خشک کنند. یعنی کسانی که بازار یک میلیارد و چهارصد میلیونی دنیا را -امروز میتواند حرف بسیار بالایی را در دنیا بزند - در اختیار دارند، یعنی کسانیکه امروز بمب اتم هم دارند. کشورهای دیگر هم هستند که میتوانند به این امکانات مسلح شوند، یعنی کسانی که عظیمترین سابقه فرهنگی و تمدن بر حق را در دنیا دارند.
الان میخواهیم با این انتفاضه چه کنیم؟ مردم فلسطین حقیقتاً دارند جانفشانی میکنند. آنچه که در فلسطین میگذرد، میتواند عاملی برای حرکت مسلمانان باشد. خوشبختانه امروز پخش میشود. مثل گذشته نیست. مثل دیریاسین نیست که مردم نقلش را بشنوند. مردم منظره را میبینند و بر آنها تأثیر هم میگذارد.
نوجوانی بهنام «الدوره»(1) توانست وجدان بخش مهمی از مردم دنیا را تکان بدهد. دنیا اینجوری است. در ملاقاتی که با مجروحین فلسطینی که به ایران آمده بودند، داشتم، برای فهمیدن زوایای قلبشان، سئوالات زیادی با آنها مطرح کردم. چیزهای زیادی عایدم شد. جوانی در حد پانزده ساله که قطع نخاع است و نمیتواند تکان بخورد، روحیهاش، روحیه یک قهرمان است. مثل بسیجیهای خودمان در دوران دفاع مقدّس و یک مقدار قویتر.
پدری را دیدم که میگفت ده، پانزده بچه در خانه دارد، خوشبختانه اینها سیاست کنترل موالید را اجرا نمیکنند. چون میدانند که حرف آخر را در زمان ما جمعیت خواهد زد، نوعاً دارای جمعیتی وسیع هستند، منتها این همه جمعیت در دو یا سه اتاق، زندگی میکنند. یک نانآور و این همه فقیر و محتاج و نانخور هستند.
از کارگری که در اراضی اسرائیل کار میکند و روز میرود و شب برمیگردد؛ سئوالات زیادی کردم، روحیه آنها عمیق است. یعنی این بار آلوده نیست. اتکاء اصلیشان بهاسلام است، به همان چیزی که شما در ایران داشتید، بههمان چیزی که ما با آن دفاع کردیم، بههمان چیزی که ما انقلابمان را پیروز کردیم. این جمعیت در طول سه ماه به طور رسمی 350 شهید و بیش از 14 هزار مجروح داده است که ما نمونههایش را اینجا دیدیم. هیچ کوتاه نیامده است. خیلی از اینها با گلوله تانک، هلیکوپتر یا گلولههای دوزمانه مجروح شده بودند. مردم فلسطین در بدترین شرایط سنگ تمام را گذاشتند و دارند میگذارند.
اگر دنیای اسلام و دولتهای اسلامی، مردانگی نکنند و کوتاه بیایند و دوباره بخواهند با خون این مردم مظلوم تجارت کنند، مشکلات خودشان را با آمریکا حل کنند، خیانتی است که خداوند نخواهد بخشید. کمااینکه خیانتهای گذشتهشان را هم نمیبخشد. الان داریم از این موضوع حرف میزنیم. واقعاً یک فرصت استثنایی پیش آمد.
من در اول صحبتم خطر اسرائیل را گفتم که شما مخاطبین یا شنوندگان تلویزیونی حساب نکنند مثل جنگی است که این کشور با آن کشور دارد. این یک بمب و یک پایگاه نظامی چند منظوره است که برای از خاصیت انداختن یک میلیارد و چهار صد میلیون و آن همه منابع در قلب امت اسلامی کار گذاشته شد. این نقطهای است که تاریخ را عوض میکند. این نقطهای است که باید کرامت امت اسلامی را در آن - یا افتخارآمیز یا ذلتبار - رقم بزنیم. حداقل در همین نزدیکیها مسئله صلیبیها را داریم که میدانید چه مدت طولانی در اینجا بودند! صلاحالدین ایوبی با چه ذلتی آنها را بیرون کرد! به هر حال، واقعاً ما امت اسلامی در مقابل این مسئله قرار گرفتهایم.
دو نقطه مهم است: یکی اینکه نگذارند این منبع عظیم جوشش و تحرک که عقاید اسلامی است، ضعیف شود. دوباره مسئله عروبت و ناسیونالیسم نژادی و عربی را بر این مردم تحمیل نکنید که اینها عربند و افتخارشان این است که عربند.
این عیبی ندارد. اما این عروبت نیست که اینها را در مقابل تانکها قرار میدهید و اینجوری مقابل گلولهها نگه میدارید. این برخلاف روحیات دینی و اسلامی است، از ادباء، گویندگان، علما و سیاستمداران عرب خواهش و تأکید میکنم در این برهه دندان روی جگر بگذارند و سراغ این افکاری که خاصیتی نخواهد داشت، نروند.
بُعد اسلامی قضیه را جدّی بگیرند. در کشور خودمان هم مبتلا به این مسئله هستیم. الان حرکت فرهنگی استکبار این است که آتشفشان عقاید اسلامی را که میتواند انقلابی مثل انقلاب ایران را خلق کند، میتواند دفاعی به عظمت دفاع 8 ساله ایران را اداره کند، میتواند یک دوره سازندگی پرمشقتی را تحمل و اداره نماید، میتواند برای دنیای اسلام تجدید حیات درست کند - این را در عمل دیدهایم و تجربه کردهایم - خاموش کند و مسلمانان این سرمایه را از دست بدهند.
گاهی میبینیم باز هم سرودها، سرودهای ملی میشود، سرودهای اسلامی بخوانید. نه اینکه سرودها ملی نباشد. ما باید با هم باشیم. الان تقویتکننده انتفاضه مسجدالاقصی این است و تجربهاش را شما در جنوب لبنان داشتید، واقعاً در جنوب لبنان غیر از آن جوانانی که به صورت استشهادی اسرائیل را وادار کردند که از آنجا بیرون برود، چیز دیگری میتوانست این کار را بکند؟
انصاف را حفظ کنید، کرامت خودتان را حفظ کنید و به این سرمایه عظیم خدادادی متکی باشید. از دیگر منابع روحیهساز هم استفاده کنید. این مسئله بسیار مهم است.
مسئله دوم کمکهای انسانی، مالی و تدارکاتی است. الان اگر چیزی بتواند مشکل درست کند، همین فشارهای اقتصادی اسرائیل میباشد. شما میدانید الان آنجا چه میگذرد؟ فلسطینیهای فقیر میگویند: در همین مدت کوتاه دو میلیارد دلار خسارت دیدیم. کارگاهها، خانهها، مزارع، نیروگاهها، منابع آبی، راهها و پلهایشان را منهدم کردهاند.
یک جمعیت فقیر در یک زمین چند هزار کیلومتری چقدر میتواند تحمل داشته باشد؟ اینها فقیر هستند. الان اینها در محاصره جدّی هستند. سوخت بهآنها نمیرسد. چون اکثر سوختهایشان باید از بیرون وارد شود. از کجا بیاید؟ همه جا در دست اسرائیل است.
منابع آب آنها یا آلوده شده و یا دارد قطع میشود. کاری هم نمیتوانند بکنند.
دارو به زحمت بهاینها میرسد. از این بچههای مجروح که پرسیدم، میگفتند در بیمارستانها امکانات ندارند.
شغل نیست و اکثر اینها بیکارند و 130 هزار نفر یکجا داخل اسرائیل میرفتند و روزانه 10 تا 15 دلار درآمد داشتند که یکدفعه قطع شده است. با بچههایشان چه بکنند؟ اینها که ذخیره ندارند، ارتباط شهرها با روستاها قطع شد. نه روستاها از شهر کمک میگیرند و نه شهر از روستا. بعضی از محصولات کشاورزی روی دست آنها مانده است. نمیتوانند صادر کنند.
فشار اقتصادی عجیب است و اسرائیل هر روز جای جدیدی را تصرّف میکند و حلقه دیگری بهاین زنجیره محاصره اضافه میکند. الان باید بیش از اینها کمک کنیم، این که 56 کشور مسلمان جمع شوند و یک میلیارد دلار تعهد کنند، خوب است ولی اعلام شد که تاکنون سی و یک میلیون دلار دادهاند. پس کی میخواهید کمک کنید؟ این پولها برای چیست؟ شما برای جنگ عراق علیه ایران چقدر پول میدادید؟
الان میگویید غیر از مجانیهایش، 50 میلیارد دلار طلبکار هستیم. برای آوردن آمریکاییها که الان حضور دارند؛ چقدر پول میدهید؟ آنها کامپیوتر میاندازد و برای هر ساعتی که آنجا ماندهاند، حقوق میگیرند. به اضافه بدی شرایط و به قول خودشان زندگی در محیط وحشی و خرجهای دیگر که از شما میگیرند.
در این دو کنفرانس اسلامی قطر و کنفرانس سران عرب نطقهای خوبی شد، تا حدودی تصمیمات خوبی گرفتند، ولی اجرا نمیشود. البته با گذشته فرق دارد، یک مقدار بهتر شد. بالاخره بعضی کشورها مثل مغرب و سایرین، بعضی از روابط را قطع کردند. دفاتر تجاریشان را با زور در قطر بستند، مصر سفیر خود را خواست. از این کارها شد که قابل تشکر است. ما هم تقدیر میکنیم. ولی حقیقتاً توقع بیش از این است.
شما منظرههای جهاد فلسطینیان را میبینید. یک میلیونیم آنان را خودتان در صحنه باشید و کار کنید.
توقع بیجایی نیست وقتی که میگویند نفت را چند روز قطع کنید. توقع بیجایی نیست وقتی میگویند روابط خود را با اربابان بیخود، قطع و کم کنید. کنفرانس بیتالمقدس 42 سال پیش را مثال زدم و نقشه خلیج عقبه را گفتم. منظور این بود که اینجور نشود که 3 سال دیگر برگردیم و ببینیم تصمیماتمان هیچ ثمری نداشت.
البته هیچوقت نظر ما تأمین نمیشود. حتی اگر این 5 نه را باراک نمیگفت و همهی کرانه غربی را میدادند، ارتش هم درست میکردند، بیتالمقدّس را هم میدادند و بهآوارگان اجازه برگشت میدادند، مسأله حل نمیشد. چون آنطرف اراضی فلسطین، مسلمانان و اعراب در محاصره هستند که نمیتوان ندیده گرفت.
الان که اینها دارند در این مرحله حرکت میکنند و خوشبختانه اتفاقی هم در صحنه فلسطین افتاد، بهنظر میرسد جای این دارد که کشورها و دولتهای عربی و اسلامی همکاری بیشتری کنند. خودمان هم باید بیش از این حرکت کنیم، بیش از این کمک کنیم. اگر خدای ناکرده این مشعلی که دارد با خون این عزیزان مجاهد نورافکنی میکند، خاموش شود، گام بعدی اسرائیلیها خطرناکتر خواهد بود. معلوم نیست چه میشود.
امیدوارم از این فرصت تاریخی که این انتفاضه مقدّس ایجاد کرد و تأثیری که روی دنیا داشت، برای اهداف اسلامی استفاده کنیم. تأثیرش بسیار مهم است. در هیچ یک از دورههای گذشته اینگونه نمیبینیم، بسیاری از علمای عربستان، مصر، ایران، اندونزی، پاکستان و خیلی جاهای دیگر فتوا دادند. بعضیها کالاهای غربیها راتحریم کردند. بعضیها قطع رابطه را خواستند. دارند حرفهای نسبتاً مهمی میزنند.
دولتها انصافاً بهتر از چند سال قبل حرکت کردند. از آنها تشکر میکنم. اما نباشد که داغی جهاد، عدهای را از مرگ زمستانی بیدار کند و افسردگیشان را برطرف نماید و اکثریت دوباره به افسردگی برگردند.
بسماللّه الرحمنالرحیم
قل یا ایها الکافرون/ لا اعبد ما تعبدون/ و لا انتم عابدون ما اعبد/ و لا انا عابد ما عبدتم/ و لا انتم عابدون ما اعبد، لکم دینکم ولی دین*
خطبه دوم:
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله رب العالمین والصّلاه والسّلام علی رسول اللّه و علی علی امیرالمؤمنین و علی صدیقه الطاهره و سبطی الرّحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی والخلف الهادی المهدی صلوات اللّه علیهم اجمعین
اوصیکم عباداللّه بتقوی اللّه و اتباع امره
با اینکه میدانم در خطبه اول خستهتان کردم، ولی فکر میکنم با این نشاطی که مردم ما در این راهپیمایی نشان دادند و حضور گستردهای که داشتند، این حداقل حرفی بود که میشد برای آنها زد.
در خطبه دوم چند مناسبت را بهصورت مختصر عرض میکنم که اولین آن مربوط به هفته گذشته و شهادت علیبنابیطالب(ع) است که مردم، مساجد و هیأتهای ما، حقیقتاً سنگ تمام گذاشتند و این مناسبت را آنگونه که شایسته بود - آن هم در سال حضرت علی (ع) - بهخوبی برگزار کردند. خداوند بهاین مردم خیر و برکت بدهد.
دوم، ماه مبارک رمضان است که کمکم داریم از فیوضات آن محروم میشویم. انشاءالله تا این لحظه موفق شده باشیم که آمرزش گناهانمان را از خداوند بزرگ گرفته و یک قدم بهسوی خدا نزدیک شده باشیم. اگر نشدیم، امیدواریم در این چند روز باقیمانده بتوانیم از این فرصت استفاده کنیم و مشمول آن روایتی که میگوید «فان شقیاً حرم عن غفران اللّه فی هذه شهرالعظیم» نباشیم
به عید مبارک فطر نزدیک میشویم که فرصت مناسبی است برای اینکه از محرومان و نیازمندان دستگیری کنیم و بهخصوص با اجازهای که علمای بزرگ قم دادهاند، از مراجع عزیزمان هم تشکر و برای کمک به فلسطینیها استفاده میکنیم.
مناسبت دیگر در پیش بودن سالگرد تولد حضرت مسیح است که خدمت هموطنان عزیز مسیحی و کلیه مسیحیان دنیا تبریک میگویم و امیدوارم اولاً مسیحیان در صحنه لبنان جدّیتر از وضع فعلی باشند. فراموش نکنند که فرزندان قاتلان حضرت مسیح - بهقول خود مسیحیان که حضرت مسیح را مقتول میدانند - دارند این صحنههای رقّتبار را میآفرینند. فرصتهای طلایی را که برای انجام وظیفه پیدا میکنند، از دست ندهند. برای فراموش کردن آن همه ظلم و ستم و همپایی با یک دولت متجاوز و غاصب، دنبال فرصتطلبی یا همکاری با آمریکا و انگلیس نروند.
امیدواریم بتوانیم با همه ادیان الهی، حتّی یهودیان، مسیحیان و سایر ادیانی که هستند، در یک محیط مسالمتآمیز که قرآن از ما خواسته، زندگی کنیم. به شرط آنکه صهیونیستها فضای بشریت و دین عظیم حضرت موسی را که در سراسر تاریخ بشریت افتخار زیادی دارد، آلوده نکنند و بدنام نسازند.
از مناسبتهای دیگر، سالگرد شهادت روحانی بزرگوار شهید مفتح،(2) با پاسدارش است که از نمونههای حساس توطئههای استکبار بود، هم برای اینکه نیروهای بسیج کننده را از جامعه حذف کند و هم برای این که پلی را که مرحوم شهید مفتح بین دانشگاه و حوزه ساخته بود، منهدم کنند. البته به همین مناسبت و با نظر حضرت امام خمینی(ره) رابطه دانشگاه و فیضیه و حوزهها و دانشجویان تقویت شد.
متأسفانه استکبار هم اینجا را هدف گرفته و نشانه رفته و دنبال این است که با حرفهای واهی بین این دو قشر عظیم، عزیز و آینده ساز فاصله ایجاد کند. هم حوزه بداند که واقعاً بدون دانشگاه و نیروهای دانشگاهی نمیتوان کار مهمی در کشور کرد و هم دانشجویان بدانند که اگر حوزه و روحانیت را در کنار خود نداشته باشند و با آنها همکاری نکنند، به جایی نخواهند رسید و دشمن هر دو را زمین خواهد زد. ممکن است همهی ما باشیم، امّا دیگر این استقلال و عظمت و این شرایطی را که انقلاب برای جامعه خلق کرد، از دست خواهیم داد. بنابراین باید قدردانی کنیم و اجازه ندهیم دشمن موفق شود، دشمن خیلی فعال است.
معالاسف در داخل ایران هم عوامل نفوذی دارد. اوّل اینها حرفها را میزنند، بعد آنها بزرگ نمایی و امروزی و جور دیگری پخش میکنند. شرایط بسیار بسیار حساس است. حتّی دیدید بهخاطر حمایت انقلاب اسلامی از فلسطین همّت استکبار این شد که ایران را با جنگ یا با هر مسئله دیگر مشغول کند که نتواند به فلسطین بپردازد. این سیاست، سیاست شومی است که هنوز ادامه دارد و ما در اینگونه مسائل به هوشیاری نیاز داریم.
مسئله جدّی بعدی کشور که این روزها خوشبختانه همه مراکز تصمیمگیری حرف واحدی را میزنند که امیدوارم بهعمل درآید، در مورد مسائل معیشت مردم و توسعه اقتصادی و سازندگی است که همه قبول دارند. زمانی حرفهایی زده میشد که سعی میشد گذشته افتخارآمیز انقلاب زیر سئوال برود و مردم را پشیمان سازند. ولی فکر میکنم امروز دیگر مخالفتی ندارد. مگر کسی که از رسوایی نمیترسد.
به هر حال، باید به نیروهای کارمان برسیم، اشتغال ایجاد کنیم. باید راهی پیدا کنیم. راهی به عقل کسی نمیرسد، جز اینکه سرمایهگذاری را زیاد نماییم، اشتغال ایجاد کنیم و تولید را افزایش دهیم.
نمیتوانیم از این بگیریم و به آن بدهیم و بگوییم این عدالت است. این راهها جواب نداده است. عدالت جزو مهمترین اهداف انقلاب ما و انقلاب انبیاء بوده است. ولی در یک جامعه فقیر بالاخره یک عدّه فرصتطلب هستند که این تبعیض را ایجاد میکنند.
دیدیم در زمان جنگ از بازار سیاه و امثال این که درست کرده بودند، چقدر سوءاستفاده کردند! حرف نادرست را در ذهن مردم کردند که هنوز هم بعضیها مینویسند و میگویند در دوران سازندگی به عدالت توجه نمیشد. نمیخواهم بهاینها اهانت کنم. مایلم اقلاً با آمار حرف بزنند.
شما از سال 40 به بعد که آمار، اینگونه موارد را دارد، نگاه کنید. فقط در دوران سازندگی رونق اقتصادی بود و ما به عدالت نزدیک شدیم، محورش ضریب جینی است. گاهی میبینیم که دانشگاهیها هم این حرفها را میزنند. ضریب جینی ضریبی است که مردم را به دو گروه تقسیم کرد و برای پولدارترین و ضعیفترین آنها درجه و برنامه دارد.
در پنج و شش ساله برنامه اول و دوم، از ثروت گروه بالا کم و به ثروت گروه پایین اضافه شده است، دو دهک پایین به بالا و دو دهک بالا به پایین آمدهاند. غیر از این چیز دیگری ندارید. در زمان رژیم قبل، این اتفاق نیفتاده است. دلیلش از نظر من روشن است. برای اینکه پول زیادی به روستاها و مناطق محروم بردیم، شغل ایجاد کردیم، خیلی از بیکاران شغل پیدا کردند، البته عدهای درآمد پیدا میکنند. ولی مجموعه را حساب کنید و علمی حرف بزنید.
به هر حال، سازندگی، رونق اقتصادی، اضافه کردن تولید و سرمایهگذاری و اضافه کردن تشکیل سرمایه، چیزهایی است که شاخصهای بهتر شدن زندگی مردم است. عدالت هم از درون اینها بیرون میآید، من نمیگویم در بین اینها افرادی پولدارتر نمیشوند. امّا وقتی که یک اقتصاددان حرف میزند، باید کلّ جامعه و حرکت عمومی کشور را ببیند. بهنظر من الان یکی از مهمترین کارها رسیدن به وضع اقتصادی جامعه است. حتماً شنیدید رهبری با این که در ماه رمضان خیلی حرف داشتند که بزنند، تکیهی مهم حرفهایشان بر معیشت و اقتصاد مردم بود که حقّ هم است.
رئیس جمهور و دولت هم همین را میگویند، مجلس هم همین را میگوید، متخصصان هم همین را میگویند. شما راهی جز اینکه سرمایههای مردم را به کار بیندازید، ندارید. دولت هر چه دارد، خرج میکند. مقداری صرف امور جاری و مقداری هم صرف امور عمرانی میشود. پولی ذخیره ندارد که بگوییم خرج نمیکند. آنچه مهم است این است که مردم به میدان بیایند. اینکه چگونه به میدان بیایند؟ مهم است. باید احساس کنند در این کار سود است، باید احساس امنیت کنند. اگر پولهایشان را از گاوصندوقهایشان برداشتند و بهزمین وصل کردند، بعداً کسی اینها را اذیت نمیکند، به آنها فشار نمیآورند، بدنامشان نمیکنند. آسان است که پول را در بانک بگذارند و سالی 20 درصد سود داشته باشند.
حداقل، تورم را خنثی میکنند. باید بهاینها میدان و امنیت بدهیم، تشویقشان کنیم، ارزش قائل شویم، کارشان را محترم بشماریم، بعضیها ابتکار دارند، بعضیها مدیریت دارند، بعضیها علم دارند، بعضیها پول دارند، ترکیبی از اینها درست کنیم، شرایط جهانی را هم مناسبتر کنیم، حرکتی کنیم که انقلاب اسلامی یک الگوی خوب از مدیریت در جامعه درست کند.
مدیران را دلسرد نکنیم، الان داریم دلسرد میکنیم. من حقیقتاً میبینم به مدیران ظلم میشود. قطعاً امروز نسبت به همهی تاریخ ایران، بهترین قشر مدیر را داریم، برای اینکه اینها از انقلاب و جنگ بیرون آمدهاند و به اینجا رسیدهاند. شاید در میان اینها - فرض کنید - چند نفر فاسد باشند.
اگر اینها نتوانند مدیران خوبی باشند، در چه شرایطی میخواهید بهتر از اینها را بسازید؟ از کجا میخواهید بسازید؟ با این قشر مدیر، این تجربهها و این دورهها، واقعاً یک فرصت طلایی داریم که حرکت کنیم. باید تأکیدات رهبر انقلاب و دلسوزان نظام را جدّی بگیریم.
بحثهای سیاسی خوب است. بالاخره نشاطی درست میکند، مردم را فعال میکند و به صحنه میآورد، نباید منکر شویم که اینها خوب است. امّا اگر اینها تنها باشد، روزی نگاه میکنیم که بد شد و فرصت از دستمان رفته است و عقب افتادهایم. انشاءاللّه توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی، توسعه فرهنگی - همانطور که در برنامهها است - بتواند بهخوبی محقق شود.
مورد بعدی اینکه خوشحالیم که کلیمیهای ایرانی، با اینکه یهودی هستند و طبیعتاً نمیتوانند با یهودیهای دنیا جدا شوند، وجدانشان آنها را در فضای انقلابی ما آنچنان پیش برده است که میآیند و به نفع فلسطینیها و مظلومان انتفاضه فلسطینی بیانیه میدهند و از تریبون نمازجمعه پخش میشود.
بسمالله الرحمنالرحیم
قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدْ/ اَللّهُ الصَّمَدْ/ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدْ*
* سوره توحید
پی نوشت ها:
2/10/1379
1- محمد الدُرِّه نوجوان ۱۲ ساله فلسطینی که در ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۰ در منطقه «نتساریم» در نوار غزه و در تبادل آتش میان نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) و شبه نظامیان فلسطینی کشته شد. تصویر کشته شدن محمد در هنگامی که در پشت پدر خود مخفی شده بود تا از تبادل آتش میان نیروهای دفاعی اسرائیل و شبه نظامیان فلسطینی در امان باشد، توسط تصویربردار عرب شبکه دو فرانسه ضبط و از این شبکه پخش شد که حاکی ازآن بود که محمد الدره در اثر اصابت شلیک نظامیان اسرائیلی کشته شدهاست. این تصاویر به صورتی بیسابقه از شبکههای خبری تلویزیونی در سراسر جهان پخش شد. اما دولت اسرائیل مدعی است که فیلم فوق جعلی و جهت ضربه زدن به وجه بینالمللی نیروهای دفاعی اسرائیل، طراحی، ساخته و جعل شدهاست.
تصاویر تلویزیونی محمد وحشت زده و پدرش جمال را نشان میدادکه برای فرار از شلیک نظامیان در کنار دیوار و پشت بشکهای پناه گرفتهاند و پدر مدام علامت میداد که پسر کوچکش را نکشند، اما لحظاتی بعد محمد کشته شد و فیلم پسر را بی حرکت نشان میداد. شبکه دو تلویزیون فرانسه مدعی شد که در این حادثه پدر محمد به نام جمال الدره کشته نشد اما به شدت آسیب دید.
2- آیتالله محمد مفتح در سال 1307 هجری شمسی در همدان بدنیا آمد. در هفت سالگی پا به دبستان نهاد و پس از اتمام دوره دبستان جهت فراگیری معارف اسلامی به مدرسه مرحوم آخوند ملاعلی رهسپار شد. پس از آن به قم هجرت نمودو در حوزه علمیه قم مدارج و مراحل علمی را پیمود، همچنین در علوم دانشگاهی نیزموفق به اخذ بالاترین مدرک علمی گردید و پس از کسب معارف حوزه ای و معلومات دانشگاهی در سنگرحوزه به تعلیم و تدریس پرداخت و در کنار این فعالیت به تدریس در دبیرستان نیز همت گماشت و در این دو سنگر برای نزدیک ساختن دو قشر دانش پژوه و طلاب تلاش نمود.
پس از اوجگیری مبارزه روحانیت وتبعید حضرت امام خمینی(ره) به مبارزه در ابعاد مختلف آن ادامه داد تا اینکه رژیم شاه برای جلوگیری از این فعالیت ها اقدام به اخراج ایشان از آموزش وپرورش و تبعید به نقاط دور افتاده نمود. پس از پایان یافتن دوران تبعید ساواک از ورود او به قم جلوگیری کرد. در نتیجه ایشان مجبور به اقامت در تهران شدند.
با اقامت شهید مفتح در تهران، فصل دیگری اززندگی سراسر مبارزه او آغاز گشت که عبارت بود از تدریس در دانشکده الهیات در کنار استاد شهید مرتضی مطهری و فعالیت چشمگیر در مسجد جاوید این فعالیتها باعث شد که ساواک به مسجد جاوید یورش ببرد و شهید مفتح را به همراه آیتالله خامنهای دستگیر و مسجد را تعطیل نماید.
شهید مفتح پس از آزادی از زندان امام جماعت مسجدی در نزدیکی حسینیه ارشاد را تقبل نمود و در جلسهای با حضور مرحوم آیتالله طالقانی و متفکر شهید استاد مطهری آن مسجد را بنام «مسجد قبا» نامگذاری کردند. به این ترتیب بار دیگر برای پیشبرد اهداف نهضت اسلامی پایگاه دیگری تشکیل یافت و بادایر شدن کلاسهای معارف اسلامی و ایراد سخنرانی و تشکیل کتابخانه و صندوق خیریه و اردوهای تابستانی ویژه جوانان و نوجوانان... حرکت پرشور اسلامی با آگاهسازی نسل جوان و قشر دانشجو تداوم یافت.
در پایان ماه رمضان مقارن با سال 1356 شهید مفتح نماز عید فطر را با حضور بیش از 5 هزار نفر در زیر برق سلاحها و در حضور نظامیان تا دندان مسلح رژیم طاغوت برگزار کرد. شهید مفتح نماز عیدفطر سال 1357 را نیز برگزار کرد. این نماز در تپه های قیطریه به امامت آن شهید بزرگوار برگزار شد و بعد از آن اولین تظاهرات میلیونی در تهران به راه افتاد. این تظاهرات با سیل پرخروش ملت و با شعار «نصرمن الله و فتح قریب» از شمال تهران آغاز گشت. سربازان رژیم در آنروز از هجوم و حمله به مردم و پرتاب مکرر گاز اشک آور نتیجه ای نگرفتند و مایوسانه به شخص دکتر مفتح حمله کردند و او را مضروب و مجروح کردند.
پس از انجام این راهپیمایی درتهران حکومت نظامی اعلام گشت و کشتار 17 شهریور اتفاق افتاد. شهید مفتح در اولین ساعات حکومت نظامی بوسیله عناصر ساواک دستگیر شد و بیش از دو ماه در زندان به سربرد تا اینکه با اوجگیری انقلاب اسلامی و آزادی زندانیان سیاسی ازبند رژیم طاغوت رهایی جست.
با تشکیل شورای انقلاب ازطرف امام خمینی قدس سره به عضویت این شورا درآمد و بهنگام بازگشت شکوهمند امام به میهن در کمیته تدارک استقبال از امام شرکت داشت. بعد ازپیروزی انقلاب برای تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی فعالیت چشمگیری نمود و خود سرپرستی کمیته منطقه 4 تهران را به عهده داشت. آخرین مسئولیت شهید مفتح سرپرستی دانشکده الهیات و عضویت در شورای گسترش آموزش عالی کشور بود که بخوبی در این سنگر انجام وظیفه نمود.
شهید مفتح از شخصیت های برجسته علمی محسوب می شد و از او تالیفات با ارزشی بجا مانده است. مهمترین اثر ایشان، حاشیه ای است که بر « اسفار » ملاصدرا نوشته است. برخی از آثار این شهید عبارتند از: کتاب روش اندیشه در علم منطق ترجمه تفسیر مجمع البیان، مقاله وحدت روحانی و دانشگاهی و مقالات متعدد در مجلات مکتب اسلام مکتب تشیع و معارف جعفری سرانجام پس از عمری تلاش و جهاد مستمر و خستگی ناپذیر در راه تبلیغ دین در روز 27 آذر 1358 به همراه دوپاسدار جان برکف خود توسط گروهک منحرف فرقان به شهادت رسید.