خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، اقرا باسم ربک الذی خلق.
اوصیکم عبادالله بتقوی الله واتباع امره.
خداوند را به ذات مبارک خودش قسم میدهیم که نعمت تقوی این ذخیره گرانبهای تعالی الی الله را در امت اسلامی و مردم ما تقویت بفرماید.
امروز هر دو خطبه من درباره مسائل روز است. مدتها بحثم درباره چشمانداز 20 ساله بود، ولی چون مطالب روز فراوان بود، در این هفته، هر دو خطبه را در مسائل روز صحبت میکنم. خطبه اول را به بعثت پیغمبر اکرم(ص) اختصاص میدهیم(1) که مهمترین قطعه تاریخ بشریت است و ما هنوز در پرتو آن در حرکت هستیم و امید بشریت به آینده سعادت بخش ناشی از این قطعه تاریخی است. وظیفه دوم عمدتاً درباره مسائل لبنان خواهد بود و چند مناسبت دیگر را فقط فهرست وار عرض میکنم.
در مورد بعثت پیغمبر(ص) باید بسیار فشرده حرف بزنم، چون حرف خیلی زیاد دارد و من چند نکته را برای این قطعه تاریخ مهم عرض میکنم. روز آغاز وحی مهمترین روز تاریخ همه عمر کره زمین و بشریت است. چون در آن روز درهای آسمان برای آخرین بار باز شد و آنچه برای سعادت بشر لازم بود و آخرت ما را تضمین میکرد، شروع به نزول کرد و ظرف 23 سال چرخه ساختار نظام اسلامی و احکام و مقرراتش تکمیل شد. چیزی که امروز شما آثار آن را بطور مستقیم در یک ربع جمعیت دنیا (حدود 5/1 میلیارد جمعیت دنیا) و غیرمستقیم در همه امور بشر میبینید. چون خیلی آسان میتوان اثبات کرد که تمدنهای دیگر از اسلام استفاده کردند. لذا واقعاً تکیه بر این بخش از تاریخ برای ما مسلمانان برای یادآوری وظیفه سنگینی که در حفظ این امانت الهی به عهده ماست، بسیار اهمیت دارد.
نکات مهمی که میخواهم عرض کنم، این است که از لحاظ جغرافیایی، زمانی و هم از لحاظ پیامآوری شرایط ویژهای برای رسالت پیامبر(ص) و شروع اسلام طراحی شده بود. از لحاظ زمانی در دوره فترت پیش از 500 سال پیغمبری بدنیا نیامده بود. در گذشتهها معمولاً همیشه یک یا چند پیغمبر در جامعه بشری وجود داشت، امّا بعد از حضرت عیسی همه منتظر منجی نهایی بودند که حضرت پیغمبر اسلام(ص) آمدند.
این دوره طولانی شد. خیلی چیزها در این دوره فترت و نبودن پیامبر و بسته بودن دربهای آسمان در جامعه بشری نفوذ کرد و ادیان الهی دچار تحریف شدند و بشریت گرفتاریهای فراوانی پیدا کرد.
از لحاظ جغرافیایی این دین در جزیره العرب و مکه ظهور میکند. جایی که از لحاظ علمی، فرهنگی و اجتماعی بسیار خالی است یک جمعیت بدوی، عشیرهای و قبایلی با سیستم قبایلی زندگی میکنند. در چنین محیطی که نه مدرسهای، نه دانشگاهی، نه فرهنگی وجود داشت، طبعاً انسانهای زبده پرورش نمییابند. اگر فردی از آنجا ظهور و این همه معرفت به دنیا ارائه کند، خودش معجزه است که چنین شد. از جهت دیگر اهمیتش در این بود که از لحاظ جغرافیایی جزیرهالعرب در کنترل قدرتهای بزرگ دنیا نبود. آنروز در اطراف جزیرهالعرب امپراطوری ایران و روم بودند، ولی در منطقه اسلام و پیغمبر نفوذ و سلطه نداشتند. آنجا کاملاً فضای آزاد بود، اما گرفتار سنتها و روشهای غلط قبیلهای، عشایری و بدوی بود.
به هر حال فضایی بود که در آن فضا خالی باید کارها شروع میشد که شد. دنیا هم به خاطر دوره طولانی فترت دچار پوچی شده بود و امپراطوری بزرگ ایران با آن تمدن عظیم گذشته دچار فساد طبقاتی و چیزهای عبرتانگیزی بود و امپراطوری روم و کل غرب
صاحب قرون وسطی شده بود که هزار سال واقعاً در تاریکی زندگی کردند. این نور از کعبه شروع به تابیدن کرد و ایران را روشن کرد و کم کم ظلمت اروپا را تحت تاثیر قرار داد.
در چنین شرایطی شخصیتی مثل پیامبر اکرم(ص) برای این مسئولیت بزرگ از طرف خداوند برگزیده میشود. حضرت پیغمبر شخصیتی مستقل داشت و در مکه دارای پایگاه بسیار عمیق اجتماعی بود. اگرچه از لحاظ ثروت و مکنت درحد بالا نبود، ولی به خاطر شخصیت خودشان، صادق، امین، معتمد، عطوف، مهربان، سفر کرده، باتجربه و در عین حال به قول خودشان امی بود، یعنی کسی که با نوشتن و خواندن سر و کاری نداشته است. ظهور این شخصیت برای این رسالت در این منطقه خالی و به دور از فضای قدرتهای بزرگ افتخار بزرگ الهی بود که کار را از اینجا آغاز کرد. این واقعاً معجزه است. حالا صرفنظر از همه معجزاتش خود این معجزه است که امروز یک میلیارد و نیم جمعیت، در پیشرفتهترین حتی نقاط دنیا، صادقانه و عاشقانه این راه را انتخاب کردهاند و با عشق ادامه میدهند و این جمعیت هم رو به ازدیاد است. یعنی هر دههای که از تاریخ میگذرد، عمر زمین بر جمعیت مسلمین افزوده میشود و بر جمعیت دیگران افزوده نمیشود و رو به ضعف میروند و این تعادل از لحاظ جمعیتی با قدرت و امکانات به نفع مسلمانان پیش میرود و این کتاب اینگونه ورق میخورد. لذا ما واقعاً در شرایط مهمی وارث این انقلاب بزرگ اسلامی هستیم که براساس محور اسلام و قرآن حکومتی را در یکی از بهترین نقاط زمین تشکیل داده است. الان مسئولیتهای بزرگی متوجه ماست که در خطبه بعد به آن اشاره خواهم کرد.
این پیغمبر رسالتشان را یا در 27 رجب که شیعیان قبول دارند و یا در ماه رمضان که بیشتر اهل سنت قبول دارند، شروع میکنند. ولی میتوان اختلاف نزول قرآن را بر هر دو ماه جمع کرد. چون خیلیها میگویند قرآن یک بار به صورت یکجا بر قلب پیامبر نازل شد، ولی مأمور به ابلاغش نبودند و بار دوم که آغاز شد، مأمور به ابلاغ شدند که ما با روایات معتبری که از اهل بیت داریم، 27 رجب این را انتخاب کردهایم.
پیغمبر کارشان را در چنین فضایی شروع میکنند. اولین سورهای که بر پیغمبر نازل شد، به قول ادبای عرب برائت استهلال است. یعنی اصول پایه مکتب اسلام را در کلمات سوره اقرا» میبینید، ربوبیت، خلقت و انسان، کلمات کلیدی فصل بزرگ تاریخ بشریت هستند که در این سوره آمدهاند. دانش، قلم، عبادت، تقوا و در مقابل آنها، طغیان، سرکشی و عصیان از فرمان خدا و معاد و حساب و کتاب محورهای اصلی هستند که در آموزشهای قرآن میبینید.
نکته بسیار مهمی که اخیراً توجهم را جلب کرده و شاید این خطبه، مقدمهای برای این کار بزرگی که به فکرش افتادهام، باشد، این است که در تالیفات و تحقیقات جای سیر تاریخی تشکیل ساختار نظام و احکام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، عبادی و فرهنگی اسلام را که بر محور قرآن در این 23 سال شکل گرفته است، خالی میبینم و کسانی تلاش نکردند که این را تنظیم کنند. تفاسیر خیلی زیادی داریم در هر یک از ابواب کارهای بزرگ تحقیقاتی در همه قرون داریم، اما الان اگر کسی بخواهد درباره سیر شکلگیری نظام اسلامی و سیر شروع احکام با محوریت قرآن مطالعه کند که چگونه بوده است، احتیاج به کتابهای زیادی دارد که بخواند و چیزهای زیادی را جمع کند که البته کار دشواری نیست.
البته ترتیب نزول آیات قرآن قدری مشکل است، ولی کلیت آن مشکلی ندارد و میشود. یعنی ببینیم اسلام چگونه شکل گرفته است و پیغمبر(ص) در مکه با چه امکاناتی این حرکت را شکل دادند و بعدا در مدینه چگونه این کار بزرگ را تکمیل کردند؟!
عرض کردم تاریخ به شکلی بود که مسایل جداگانه نوشته شدهاند. اینکه با قرآن کار و تنظیم کنیم و ببینیم انجام شد یا نه، کاری است که جایش خالی است و باید روی آن کار شود. من از محققان حوزه درخواست میکنم که عنایت ویژهای داشته باشند و بنده هم در حد بضاعت و استطاعتم این کار را انجام میدهم، آغاز کردهام و جلو میرویم.
وقتی قرآن نازل و شروع میشود، کسی نبود که بخواهند برای او احکام سیاسی اجتماعی و مسائل فراوانی که در معارف اسلام هست، بگویند و حکم کنند. اسلام از خود پیغمبر(ص) آغاز شد و خیلی زود حضرت علی(ع) و حضرت خدیجه(س) به آن پیوستند و سالهای طولانی در سه مقطع اسلام توسعه پیدا کرد.
یک مقطع، مقطع تبلیغ پنهان است که پیغمبر(ص) انسانسازی میکردند. یعنی فردی و یک نفر یک نفر است. افراد دارای استعداد را شناسایی و دعوت میکردند و ضمن صحبت جذبش میکردند. حدود 3 سال طول کشید تا پیغمبر(ص) هسته مرکزی بعد انسانی حرکتشان را تکمیل کردند. تکمیل که نمیتوان گفت، ولی هستهای بوجود آوردند و جالب این است که پیغمبر(ص) سعی داشتند در این کارشان ترکیبی ارائه کنند که گرفتار محدودیتهای قبایلی و جغرافیایی و سنتها و تعصبات تفرقهآمیز نباشند.
در هسته اولیه اعراب خالص جزیره العرب بودند. خود پیغمبر(ص)، علی(ع)، حضرت حمزه، ابابکر، عمر و خیلی از این شخصیتها بودند که در کنارشان اشخاصی مثل سلمان که ایرانی است، بلال که آفریقایی است، صحیف که رومی است و شخصیتهایی از این قبیل شکل میگیرند. یعنی در هسته اولیه تشکیل جامعه انسانی اسلام، ترکیبی از همه نژادها و فرهنگها بود. پیامبر(ص) با این کار تعصبات نژادی را که حقیقتاً بشر را رنج میداد و بخصوص در مکه و مدینه خیلی جدی بود، از جلوی راه خودشان برداشتند و کیفیت کارشان در این سه سال جواب داد.
اولین برنامه علنی کردن تبلیغاتشان به دستور خداوند است که پیامبر حدود 40 نفر از بستگان درجه یک خودشان را جمع و در دو مهمانی رسالت خودشان را مطرح کردند. اما کسی تسلیم نشد و پیغمبر(ص) در مرحله سوم ندای عام دادند و مردم را در صفا دعوت کردند. بالای کوه صفا ایستادند و با شعار و صداها که معمولاً برای جمع کردن مردم برای کار مهم مطرح میشد و یک نوع اعلام عمومی بود، مردم زیادی جمع شدند و پیغمبر مسائل خودشان را با مردم درمیان گذاشتند و از این به بعد مسیر توسعه اسلام شدت گرفت. به قبایل رفت، به اطراف مکه رفت، به خارج از جزیرهالعرب رفت و بتدریج رشد کرد. از این به بعد مسلمانان دچار فشار میشوند و رنجها و مصیبتها میبینند. برای خود پیغمبر هم بینند بسیار گران و سخت بود، اما تحمل کردند. دستور مقاومت صادر شد و جمله معروفی هست که پیامبر فرموده است: «من با این دستور پیر شدم.»
در مکه آزار و اذیت زیاد بود. خود پیغمبر و بزرگان اذیت میشدند، اما شکنجههای اصلی متوجه توده مسلمانها بود، یعنی پیروانی که پناه قبایلی و عشیرهای نداشتند. اینها را به شدت شکنجه میدادند و پیغمبر هم از این دوگانگی برخورد کفار بسیار رنج میبردند میدیدند یک عده از سران قبایل که مسلمان، مؤثر و معروف هستند، اینگونه شکنجه نمیبینند. ولی اصحابی که پناه قبیلهای در منطقه ندارد، باید رنجها را تحمل کنند، شکنجههای آل یاسق، شکنجههای بلال، و خیلی چیزهای دیگر که شنیدید، در این مقطع بود که پیغمبر میفرماید: «با دستور استقامت مرا پیر کرد.» دستور استقامت شامل اتباع پیغمبر بود که وقتی مقاومت میکردند، اذیت و رنج میدیدند. این کار خیلی پیغمبر را رنج میداد. پیغمبر وقتی میدید یک نوع مصونیت نسبی برای بزرگان اسلام است و توده مسلمان فقیر و بیپناه بدترین مصیبتها را میبینند، میسوخت.
به هر حال این دوره سخت میگذرد و مسلمانان مجبور به هجرت میشوند و عده زیادی از همین افراد از مکه میروند که به لیله المبیت میرسیم و پیغمبر اکرم(ص) محیط کارشان
را به مدینه منتقل میکنند. از آن به بعد است که شکل حکومتی پیدا میشود. تا در مکه بودند، شکل حکومتی نیست و احکام حکومتی و بسیاری از احکام اجتماعی در مکه قابل اجرا نبوده است.
اما نکته مهمی که عرض کردم جایش خالی است، این است که پیغمبر مبانی، اصول و پایههای تشکیل یک حکومت و ساختار و احکام و قوانین را در مکه میریزند. خدا، توحید، رابطه انسان و خدا، معاد، وظایف مهم اخلاقی و اجتماعی مثل عدالت، تقوا و وفا و صمیمیت بسیاری از اصول اخلاقی و اجتماعی و انفاق و گذشت، ایثار مالی و جانی و بسیاری از اصول و ارزشهایی که بعدها در اسلام مبنای احکام قرآنی میشود، از مکه میآید. عبادت هم در سطح نماز در مکه بوده است و شاید هم قبل از آغاز رسالت نوعی نماز داشتهاند. در این شرایط وقتی سیر تشکیل حکومت اسلامی را نگاه میکنیم، یک دوره انسانسازی با همین اصول و معارف شروع میشود و ظرف همان ده سال ساختار سیاسی، اجتماعی، قانونگذاری، اجرا، قضاوت، اقتصاد و جهاد برای نظام اسلامی شکل میگیرد که اگر توانستیم بحث مسلسلی را تنظیم کنیم، در خطبههای بعدی نمازجمعه به عنوان بحث قرآنی که در گذشته داشتیم، ادامه خواهیم داد.
اما امروز این همه تلاش و این همه آثار و خیر و برکت بدست مسلمانان دنیاست و امروز این مسلمانان هستند که وارث و مأمور حفظ، توسعه و تبلیغ عملی زحمات پیامبر و یارانش هستند و خوشبختانه امروز مخاطبان زیادی داریم و خوشبختانه بیداری اسلامی امروز دارد از گوشه گوشه جهان اسلام و مجتمعهای اسلامی در جهان جوانه میزند و ما مسلمانها، بخصوص ما ایرانیهایی که وارث این انقلاب بزرگ هستیم و امروز با مکتب اهل بیت در جامعه حضور داریم و باید زبان اهل بیت باشیم، حقیقتاً مسئولیت بزرگی هم در شناسایی این سرمایه و هم در نشان دادن این سرمایه و هم در اجرای خواستههای این راهی که خداوند آورده است، داریم.
بسمالله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لرّبک وانحر/ انّ شانئک هو الابتر*
* سوره مبارکه کوثر
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله وعلی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره وسبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد والحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.
در مناسبتهای این هفته دو سه مورد را به صورت خلاصه عرض میکنم.
یکی شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع) است که این بزرگوار بیشتر از بقیه امامان در دنیای اسلام رنج کشیدند.(2) هیچ کدام از ائمه چنین زندانهایی را نمیبینند. این امام رنج و تبعید فراوانی را در زندانهای هارون تحمل کردند. ایشان چندین خلیفه از خلفای اموی و چند تن از خلفای عباسی را در عمر خود دیدند و سرانجام گرفتار ظلم هارون شدند. به خاطر وسعت جهان تشیع در سایه تلاشهای امام صادق(ع) و امام باقر(ع) که حقیقتاً تشیع در دنیا نورافکن شده بود، هارون احساس خطر کرد و امام هفتم را تحت فشار، و مراقبت، تبعید و زندان قرار داد. اول او را به زندان بصره فرستاد و گزارشهایی به ایشان شد مبنی بر اینکه حضرت سختی نمیبینند. بنابر این او را به بغداد آوردند و در بدترین شرایط نگه داشتند و بالاخره در همین شرایط به شهادت رسیدند.
مناسب دیگر ما، دوران برگشت آزادگان سرفراز از دوران اسارت در عراق به عنوان یک روز تاریخی به خصوص برای بنده است(3) که آن روزها مسئول جنگ بودم و میدانستم که چه وضعی در زندانهای عراق وجود دارد و چه بر سر عزیزان ما میآید! از قساوت صدامیان مطلع و نگران بودم که دوران اسارت طولانیتر شود. چون هنوز صلح نشده بود و آتشبس شکنندهای داشتیم. مذاکرات زیادی بین من و رئیس جمهور عراق انجام شد و سرانجام خوشبختانه به آزادی عزیزان ما رسید. یکی از روزهای شیرین زندگی بنده و شما میباشد که دهها هزار مجاهد و مسلمان و ایثارگر از گرفتاری نجات پیدا کردند و برگشتند و بعداً چیزی به نام آزادگان در ایران شکل گرفت. حقیقتاً نهاد آزادگان یکی از نهادهای مسئول، نجیب، کمتوقع، و پرکار به عنوان یکی از پایههای تحکیم انقلاب در ایران است. دوران اسارت الان خود را در وجود عزیزان ما نشان میدهد. آن رنج ها، انسانهای رنج دیدهای ساخته است که هم در میدان نبرد، هم در اسارت و هم امروز فولاد آبدیده هستند.
مسئله دیگر ما روز جهانی مساجد و هفته مساجد است. به خاطر جنایتی که صهیونیستها در بیت المقدس انجام دادند، این روز و این هفته در کنفرانس اسلامیتصویب شد که منشأ آثار و برکاتی است. مطمئناً، مساجد پایدارترین، عزیزترین، مؤثرترین و کارسازترین مراکز دینی ما در تاریخ بعد از صدر اسلام تا امروز و انشاءالله در آینده تا قیامت خواهند بود. جایی است که روحیه انسان در آنجا عوض میشود. مکانی است که با همه مراکز دیگر تفاوت دارد. فضای عبادت است. خانه خداست، اسم خدا را دارد و خوبان در آنجا جمع میشوند. کارهای زیادی از مسجد بر میآید که از هیچ جای دیگر بر نمیآید.
آقای ابراهیمی در صحبتهای پیش از خطبهها توضیح دادند(4) و انشاءالله در هفته تعظیم مساجد، ملت ما گوش به اطلاعات و مطالبی که گفته میشود، بدهند و سعی کنیم یک قدم به طرف رسیدن به جایگاه درست مساجد جلو برویم.
مهمترین مسئله امروز ما، مسئله لبنان است که بیشتر حرفهای من درباره آن است و در حاشیه این صحبتها، مطالبی درباره فلسطین و عراق هم عرض میکنم. مسئله لبنان فقط مسئله منطقه نیست. بلکه مسئله جهان اسلام و همه دنیا شد. چون حادثهای عجیب، حیرتانگیز و قابل مطالعه است و باید روی آن کار کرد. بیش از مسائل شعاری و اظهارات سطحی باید به عمق مسئله برسیم که من میخواهم مقداری این مسئله را باز کنم. چیزی که در این ماه و در این چند روز اتفاق افتاد، باید از ابعاد مختلف و از زاویههای گوناگون بررسی شود. اصل مسئله مربوط به حزبالله و شخص آقای سیدحسن نصرالله است که یکی از بزرگان زمان ما هستند و حقیقتاً از خودشان قدرت تدبیر، مدیریت و استقامت ارائه دادند. البته ایشان تنها نیست. اگرچه در صحبتهایی که میشود، بیشتر اسم ایشان مطرح است، اما آنها یک گروه، یک مجموع و یک شورا هستند. هر مقدار که به طرف پایین میروند، حلقههای مختلفی دارند و اکثر آنها انسانهای زبدهای هستند و اهل اینکه خودشان را در جامعه مطرح کنند، نیستند. برای کار، جهاد و خدمت به لبنان و اسلام کمر بستهاند. واقعاً امروز شناخت حزبالله کار مهمی است که باید انجام بگیرد. شاید زمانش هنوز نرسیده و شاید هنوز خیلیها حاضر نیستند خودشان را مطرح کنند. چون فضا، فضایی نیست که انسانها بخواهند خودشان را در سطح رسانههای فضای جهانی مطرح کنند. هنوز دوره سخت مجاهدت تمام نشد و کارهای بزرگی پیش رو دارند، ولی به هر حال هر کاری که جمعیت حزب الله انجام داد، بر محور حق، قانونی و شرعی و وظیفه انسانی بود.
وقتی انسان این قطعه تاریخ 33 روزه را نگاه کند، نمیتواند نقطه ضعفی در عملکرد حزبالله پیدا کند. غربیها خیلی تلاش کردند که بدنامی درست کنند، ولی نتوانستند. ادعایی کردند و پس گرفتند. قانوناً از کشورشان دفاع میکنند. لبنان بیست و چند سال پیش اشغال
شد و از همان موقع مقاومت شکل گرفت و در قوانین داخلی و بینالمللی رسمیت یافت. مقاومت در مقابل اشغالگران واژهای است که با واژههایی مثل تروریست و قابل مقایسه نیست. هیچ کس نمیتواند منکر شود که وقتی کشوری اشغال شد، از لحاظ مقررات جهانی مردم آنجا حق دارند با هر وسیلهای جهاد کنند و کشورشان را آزاد نمایند. این کار را در لبنان حزبالله بر عهده گرفت. جمعیت کمی شروع کردند و کمکم صلاحیت خودشان را ثابت کردند و در آخرین اقدام مهمی که در چند سال پیش انجام دادند، در یک جنگ نابرابر اسرائیل را فراری دادند و یک افتخار بود و آن کمتر از آن چه که امروز اتفاق افتاد، نیست. چون آنها در یک جنگ برقآسا اسرائیل را بیرون کردند و تمام امکانات اسرائیل را به غنیمت گرفتند. منتها یک قسمت از لبنان باقی ماند که آزاد نشد و آن «شبعا» بود. لبنانیها اعلام کردند تا زمانی که شبعا در دست آنهاست، مقاومت هم هست. اگر روزی شبعا آزاد شد، ما دیگر برای نجات لبنان کاری نداریم و مابقی کارهای ما کار مربوط به رسالت اسلامی است.
بنابراین یک کار قانونی است که سازمان ملل هم به رسمیت میشناسد. چه کار کردند؟ مگر به شبعا حمله کردند؟ در سرزمین خودشان با اشغالگران درگیر شدند و چند نفر از آنها تلف شدند و از اینها هم شهید شدند و چهار نفر را اسیر کردند. این، کار روزانه مقاومت است. در هر جا که مقاومت باشد، این کار هست و عادی است و اسرائیل هم آماده بود. یکی از دروغهایی که گفتند این بود که اینبار جنگ را حزبالله آغاز کرده است، جنگ نبود، مقاومت بود. مقاومتی که بیست و چند سال ادامه داشت و تا به حال از این حوادث فراوان بود. جنگ را اسرائیل آغاز کرد. چون اسرائیل آماده و منتظر بهانه بود تا با برنامهریزی و هماهنگی با آمریکا در زمانی معین جنگشان را شروع کنند که شروع شد.
بنابراین هدف حذف حزب الله بود و باید هدف را میزد و کسی نمیتواند منکر آن شود. تعبیر تروریست را که برای حزب الله گفتند، پس گرفتند. چون قبول دارند که حزب الله با القاعده تفاوت دارد. الان کاری به اعمال آنها ندارم که بحث کنم. بحث امروز من از آن نوع نیست. آنها در هر کشوری که هستند، با اهداف و عقاید مذهبی خودشان مبارزه میکنند که راه دیگری است و این راه دیگری است. کشوری آن هم یک کشور مسلمان توسط کفار را اشغال شد و مردم وظیفه دینی، ملی، میهنی و انسانی دارند که کشورشان را آزاد کنند. مقاومت به این مبنا در همه جا پذیرفته است.
اما در جریان جنگ، در این دوره نسبتاً طولانی برخوردهای خشن حزب الله همه جا مراعات کرد. اولاً معمولاً موشک باران خود را بعد از حملات اسرائیل میکرد. یعنی اسرائیل جایی را بمباران میکرد و حزبالله به تلافی آن به خاک فلسطین اشغالی موشک پرتاب میکرد. این کار هم در همه مکتبها، حتی اخلاقی پذیرفته شد و در تمام این دوران وضع اینگونه بود. مثلاً اسرائیل گاهی بود مثلاً روزی 100 تا 200 بمباران هوایی صورت میداد و در مقابل آن حزب الله موشک هایی را به نقاطی میزد. معمولاً موشکهای که از دور پرتاب میشوند، موشکهای دقیقی نیستند که بتوان نشانهگیری دقیق کرد. اکثر موشکها در فضایی با یک کیلومتر شعاع کمتر یا بیشتر پرتاب میشد و چون در اسرائیل همه جای آباد و یا شهر، روستا، کارخانه و کشاورزی است، هر جا میافتاد، اثر خود را میگذاشت و یک اثر واقعی روی جنگ میگذاشت. همین وضع به حزب الله قدرت واقعی داده بود. یعنی حزبالله با همین موشکها که سلاحی بسیار عادی هستند، موفق بود. عمدتاً کاتیوشا هستند که عمدتاً از روی یک وانت، از روی زمین، از روی اتومبیل و از روی سه چرخه پرتاب میشود و بردی که دارد، میرود و بسیار ساده است. مثل پرتاب خمپاره و حتی سادهتر است و برای جنگ خیلی کار آسان و ارزانی است. این وضعیت سرزمینی لبنان و اسرائیل قدرت موشکی حزبالله را به اندازه یک نیروی هوایی بسیار مقتدر بالا برده بود.
نیروی هوایی اسرائیل بسیار قوی است و گویا در این مدت بیش از 7000 هواپیمای سورتی پرواز کرد و آسیبی هم ندید. ولی قدرت موشک پرانی حزب الله که عمدتاً موشکهای با بُرد کوتاه بود، به خاطر سرزمینی که مورد هدفشان بود، بیشتر از نیروی هوایی اسرائیل تاثیرگذار بود.
در گزارشی که نمیدانم تا چه حد درست است خواندم که خود اسرائیلیها اعلام کردند: «در این دوره از مجموع خرابیها، تعطیلیها و هزینههای بعدی و چیزهایی که در نظر گرفتند، 11 میلیارد دلار خسارت دیدهاند. این رقمها معمولاً سرّی است و بعداً معلوم میشود.
به هر حال ناامنیهایی، که در اسرائیل اتفاق افتاد، کمتر از ناامنیهایی که در لبنان اتفاق افتاد، نبود. تعداد آوارگان اسرائیل، کمتر از تعداد آوارگان لبنان نبود. البته خسارتهای انسانی در لبنان خیلی بیشتر است. چرا هدف موشکهای حزبالله انسانها نبود. با همان تجهیزاتی که اعلام کردم، جواب تجاوزات اسرائیل بود لذا ممکن است از لحاظ تعداد، تلفات لبنان خیلی بیشتر از آنها باشد که جز جنایات اسرائیل محسوب میشود. چون اسرائیلیها در عمل نشاندار و با برنامه میرفتند و ساختمانهای مسکونی را میزدند. این کار با عمل کسی که یک موشک به شهر پرتاب میکند، تفاوت دارد. ساختمانهایی را که پر از انسان بود میزدند، مخصوصاً در روزهای اول جنگ با بمبهای بسیار بزرگ فقط ساختمانها را با خاک یکسان میکردند. کسانی که از بیروت آمدهاند، تعجب میکنند که چطور ساختمانهای 15 تا 20 طبقه یکباره روی زمین میریختند. این اقدامات بیشک جنایت جنگی است و اگر دادگاهی در جهان باشد، آن را میپذیرد، نمونهاش در قانا بیشتر از همه جا مشخص است که یک پناهگاه بود. مردم به آنجا پناه برده بودند، چون از جاهای دیگر امنتر بود. بیشتر ساکنان آن، سالخوردگان زن و کودکان بودند. آن جا را زدند و نتوانستند منکر شوند که بیاطلاع بودند. چون نشان میداد که با برنامه آمدهاند.
بنابراین در دوران جنگ اسرائیل مرتکب جنایتهای جنگی شد و حزب الله در حد مقاومت ایستاد. در جنگ زمینی هم انصافاً حزب الله پیروز شد که خیلی عادی است. البته امداد غیبی و لطف خداوندی در این صحنهها هست، اما قابل تحلیل است. چون حزب الله به صورت یک گروه منظم ارتشی کار نمیکرد که مثلاً در پادگان باشد و اسرائیل بیاید و آنها را بمباران کند. اینها مردمان همان منطقه و از کاسبان، پزشکها، کشاورزان، کارگران و... هستند و در زمین پایگاههای بزرگ و متمرکز نداشتند که اسرائیل آنها را بمباران کند. مردم عادی بودند که در روستاها و شهرها زندگی میکردند. گفتم که یکی مغازه دار، یکی پزشک، یکی مهندس و... بودند و همه آموزش دیده بودند و ابزار لازم در اختیارشان قرار گرفته بود. ابزاری که میدانستند چقدر تأثیر دارد. آنها هواپیما نداشتند که بمباران کنند. توپخانه به آن شکل هم نداشتند که آن طرف را بزنند. تانک هم در اختیارشان نبود و یا نمیخواستند با تانک مانور دهند، ولی همین انسانها در همه جای جنوب در گذرها، زیرپلها، و هر جایی که امکان داشت، مخفی میشدند و با موشکهای پیشرفتهای که کار با آن را به خوبی آموزش داده بودند، تانکهای چند میلیونی اسرائیلی را منهدم میکردند و به آتش میزدند.
اسرائیل خیلی خسارت دید که بیشتر خسارت حیثیتی بود. چون تبلیغ کرده بودند که تانکهای مرکاوا آسیب پذیر نیستند. در جنگ تحمیلی عراق علیه ما، مخصوصاً در اواخر جنگ وقتی نیروهای ما با تانکهای 72 روبرو میشدند، شکار تانک برای ما سخت بود.
اواخر جنگ توانستیم موشکهای ضد این تانکها را پیدا کنیم. اما حزب الله در همان روزهای اول با همان موشک هایی که در اختیار داشتند، توانستند حرکت زرهی اسرائیل را متوقف کنند.
قدرت اسرائیل در حرکت نیروی هوایی است. ازلحاظ نیروی پیاده، نیرومند نیست. چون اولاً ارتش آن عمدتاً ذخیرهاند و اینها کسانی هستند که عمدتاً دارند کار میکنند و در موقع جنگ، احضار میشوند و روحیه نظامی ندارند. ثانیاً متشکل از ملتهای مختلف هستند که خیلی از آنها به خاطر اینکه ظلم میشود، از سیستم ناراضی و عصبانی هستند. مثلاً آفریقاییها و آسیاییها زیادند، ولی اروپائیها در اسرائیل حکومت میکنند. در حقیقت اکثر تودههای ارتش اسرائیل، ایثار و ایمانی که برای ارتشی و نظامی در میدان جنگ لازم است، نداشتند. لذا اینها متکی به نیروهای زرهی و هوایی بودند که حزب الله با موشکهای ساده، قدرت هوایی و زرهی آنها را خنثی کرد که به خاطر روح، جهاد، ایمان و ایثار بود. یعنی اگر حزب الله مسلح به انسانهایی نبود که حاضرند جان بدهند و ایثار کنند و بینام و گمنام و به عنوان سربازان امام از کشور، دین و حیثیتشان دفاع کنند، نمیتوانست این صحنهها را در زمین بوجود بیاورد و اینکار خیلی مهم است.
میخواهم بگویم که روی این مسئله باید مطالعه بیشتری صورت بگیرد. این یک راه است. این یک جنگ عادی نیست، جنگ دو ارتش نیست، جنگ دو دولت نیست. این یک راه جدید است. یک راه جدیدی که انسانهایی که میخواهند مقاومت کنند و از حق دفاع کنند. امروز پیشرفت دانش و تجربه نظامی چنین راهی در اختیار این انسانها میگذارد که اگر مثل حزبالله عمل کنند، میتوانند قویترین ارتش دنیا را زمینگیر کنند که این روحیه به دست قهرمانان تاریخ در لبنان بوجود آمد (تکبیر نمازگزاران).
یکی از آثاری که این حزب داشت، این بود که نقاط ضعف اسرائیل را خوب روشن کرد. اسرائیل تا این جنگ در نظر محافل نظامی دارای ارتش آسیبناپذیر شناخته شده بود. اسرائیل در گذشته در جنگهای برقآسا با چند کشور مصر، اردن، سوریه و لبنان جنگید و همه را شکست داد و اشغال کرد. چنین سوابقی داشت. آنها نقاط ضعف اسرائیل را نمیشناختند و خودشان هم نقاط ضعف داشتند. اینبار مجاهدان با شناخت، وارد میدان شدند و نقاط ضعف را میدانستند و از آن درست استفاده کردند. - الان اسرائیل بسیار مشکلدار و مسألهدار شده است. بین نخست وزیر و وزیر دفاع به خاطر اختلاف سلیقه در تاکتیک نظامی، اختلاف جدی پدید آمده است. بین رئیس ستاد ارتش با نظامیانش اختلاف جدی پدید آمده است، بسیاری از سربازانشان حاضر نشدند بجنگند، آنها را گرفتند و زندان کردند و خانوادههای آنها دور زندان جمع شدند و شعار دادند که این کار، روحیه اسرائیلیها را شکست. اینها از تلویزیون خود اسرائیل هم پخش شد. در پارلمان اسرائیل مشاجرات شدیدی درباره شیوه جنگیدن و مدیریت جنگ پیش آمد. گاهی مجبور میشدند نمایندگان را اخراج نمایند و هرچه دفاع میکردند، پذیرفته نمیشد و از لحاظ میدان نبرد هم همان قسمتی که عرض کردم، آسیبپذیری اسرائیل با خاک کوچکی که در اختیارش قرار دارد و دشمنانی که اطراف آن را محاصره کردهاند که مظلومند و انگیزه جهاد دارند، روشنتر میشود.
از لحاظ اخلاقی اسرائیل شکست خورد. چون 33 روز کشور بیدفاعی را آنگونه بمباران کردند. شما دیدید که هیچکس جز همین برنامههای مقابله بمثل حزب الله نبود که از مردم لبنان دفاع کند. هر جا را خواست، بمباران کرد. این مسئله وجدان بشریت را تکان داد. این چه اخلاق نظامی است که اینها دارند؟! اسرائیل الان به طور جدّی به عنوان متهم جنایت جنگی در دنیا مطرح است. اگر دادگاه عادلی تشکیل شود، میتوان دهها دلیل برای جنایت جنگی اسرائیل پیدا کرد.
در کنار این مسایل، غرب و آمریکا به عنوان حامیان اصلی اسرائیل رسوا شدند. گستاخی میکردند و الان باید جواب بدهند. خیلی روشن است، آمریکا در برنامه حمله به لبنان شریک و جزو طراحان اینکار بود. اینها فکر میکردند ظرف چند روز کار حزب الله را تمام میکنند، چراغ سبز و فرصت دادند که اسرائیل کارش را انجام دهد. اگر دیر به طرح قطعنامه در شورای امنیت رسیدند، به این دلیل بود. روز اول جنگ هم میتوانستند قطعنامهای را که دادند، صادر کنند. چون متن پیچیدهای نبود. فقط معطل میکردند برای اینکه اسرائیل به اهدافش برسد و قطعنامه آتشبس را صادر نمایند. وقتی دیدند اسرائیل به اهدافش نمیرسد، قطعنامه را مطرح کردند. قطعنامه هم یکجانبه بود و همه قبول دارند که قطعنامه یکجانبه است. چیزهایی که آنجا گنجانده شد، اگر تحلیل درستی شود، میتوان روشن کرد که بنفع اسرائیل و علیه لبنان صادر شد. ولی لبنانیها پذیرفتند. چون آنها نمیخواستند متهم شوند که جنگ طلبند، آنها نمیخواستند بگویند که اینها صلح و آرامش نمیخواهند.
هدف آنها این بود که اگر حزب الله لبنان رد کند، تبلیغات جنگطلبی را برای بسیج کردن افکار عمومی در دنیا علیه آنها درست کنند. ولی حزبالله عاقلانه پذیرفت و گفت ما ملاحظاتی داریم و ملاحظات آنها هم روشن است. در اجرا خواهیم دید که اینها چه میشود.
از لحاظ اخلاقی، نظامی و سیاسی آمریکا هم شکست خورد. هیچ توجیهی ندارد به کشوری که تحت فرمان اوست، اجازه بدهد 33 روز کشور بیپناهی را آنگونه بزنند. از مواردی که باید فعلاً روی آن تکیه کرد، اولاً راهی است که حزب الله هموار کرد. این میتواند یک راه برای هرکس و هر ملتی باشد که احساس میکند حقش ضایع و کشورش اشغال شد و باید از حقش دفاع کند. البته رفتن این خیلی طولانی آسان نیست. اینها 25 سال کار کردهاند تا به این نقطه از قدرت رسیدهاند. ولی بالاخره راهی است که پیدا شده است.
ثانیاً در دنیای اسلام واقعاً برای یک ونیم میلیارد مسلمان اتمام حجت است. آنهایی که فکر میکردند نمیتوان حق فلسطینیها را گرفت، الان حتماً تردید جای قاطعیتشان را میگیرد. حداقل باید فکر کنند و حداکثر که خیلی روشن است. دیگر نمیتوانند با آن قاطعیتی که میگفتند ما دست بالا هستیم، حرف بزنند. این یک تجربه موفق تاریخی است که ظاهر شده است. الان دنبال این هستند که بین لبنانیها اختلاف بیاندازند.
البته همین مقداری که اختلاف میاندازند، در خود اسرائیل هم همین اختلافات خواهد بود. دنبال این هستند که نگذارند لبنانیها موفق شوند، دولتشان موفق شود، حزب الله موفق شود تا کشورشان را بازسازی کنند. چون اگر این خرابیها برای مدت طولانی بماند، مردم را مسالهدار میکند.
لذا اگر دنیای اسلام با امکانات دفاعی نمیتواند با آنها همکاری کند که میتوانست و نکرد، باید برای بازسازی که محرومیتی ندارد، همکاری کند. یک میلیارد و نیم مسلمان در جهان هستند که اگر هر مسلمانی دو دلار به مردم لبنان کمک کند، همه لبنان بهتر از اول ساخته میشود. مگر برای یک مسلمان دادن دو دلار کار سختی است؟ حقوق کمتر از یک روز کارگر ساده ساده است. دو یا پنج ساعت بیشتر کار کنند و این هدیه را بدهند. مسلمانان این عقبه وسیع را دارند.
الحمدلله مراجع و جاهای مختلف حسابهای زیادی در ایران و کشورهای دیگر باز کردند و میتوان خیلی آسان این کمکها را رساند و لبنان را ساخت تا بعداً دیگران از مجاهدانی که جان دادند و کشورشان را حفظ کردند و امروز با کمک کمی میتوانند خرابیها را آباد کنند ادعای طلبکاری کنند. البته اگر دیگران کمک نکنند، آنها میسازند. چون این کشور خراب بود و همینها ساختند. جنوب لبنان را حزب الله بعد از دوران اشغال قبلی آباد کرد. نکته دیگری که در کنار حوادث لبنان که تقریباً همه دنیا را از لحاظ خبری پر کرده و تحتالشعاع قرار داد، عرض میکنم. حوادث فلسطین بسیار مظلوم است. خبرهای فلسطین یا منتشر نمیشد و یا توجهی به آن نمیشد. در تمام این دوره غزه تحت فشار بود و معمولاً بمباران روزانه داشت، معمولاً شهید میدادند و توجهی به آن نمیشد. حتی رئیس مجلس قانونگذاری فلسطین را که از نیروهای حماس است، گرفتند(5) و در غل و زنجیر کردند. با زنجیر و دستبند به دادگاه بردند تا محاکمهاش کنند. انعکاس آن ضعیف بود، چون توجهات همه به مشکلاتی که در لبنان میدیدند، جلب شده بود. باید به مسئله فلسطین که اصل است، توجه بیشتری شود. در عراق هم شورشیان و اشغالگران از این فرصت استفاده کردند و خشونت را بسیار بالا بردند.
در ماه گذشته و در همین دورهای که عرض میکنم، 3500 کشته در خشونتهای عراق بوجود آمد که در تمام دوران اشغال بیسابقه است. روزانه 120 کشته و پنج برابر این رقم مجروح و خرابیهای فراوان داشتند. کار بجایی رسیده بود که بعضی از ناظران صحبت از جنگ داخلی میکنند. باید
مواظب بود که این اتفاق درعراق رخ ندهد. اگر این اتفاق روی دهد، یک مصیبت است. الان کسانی هستند که به این مسئله دامن میزنند. مسئله عراق کمی به فراموشی سپرده شده بود، اما باید مورد توجه قرار بگیرد.
افغانستان هم در این مدت شرایط خاصی داشته است و امیدواریم دشمنان اسلام و انقلاب و ایران نتوانند به اهدافی که طراحی کردهاند، برسند. شاید جنگ لبنان را معبری برای رسیدن به ایران در نظر گرفته بودند که خداوند آنها را در آنجا زمینگیر کرد. امیدواریم که اینها نتوانند به مرکز منادی اسلام و مکتب اهل بیت آسیب برسانند و خداوند ایران عزیز انقلابی و این مردم با صلابت و هوشیار و در صحنه را از شر دشمنان محفوظ بدارد، انشاءالله.
مسئله هستهای ما هم همچنان مورد توجه است که در این مدت بحث زیادی دربارهاش نبود. ولی با آرام شدن غرش توپها در لبنان، هیاهوی سیاسیون در این مسئله آغاز شد. ما انتظار داریم که آمریکا این مقدار درس گرفته باشد که وارد معرکه دیگری برای برهم زدن امنیت منطقه ما نشود و بگذارد که گرههایی که ایجاد شد، انشاءالله در موقع مناسب به دست افراد عاقل باز شود و بتوانیم با مذاکرات این معضل منطقهای و جهانی را بخوبی حل کنیم.
بسمالله الرحمن الرحیم
والعصر/ انّ الانسان لفی خسر/ الاّ الذین امنوا و عملوا الصالحات/ و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر*
* سوره مبارکه عصر
پی نوشت ها:
1- درباره تاریخ بعثت رسول خدا (ص) در روایات و احادیث شیعه و اهل سنت اختلاف است و مشهور میان علماء و دانشمندان شیعه آن است که بعثت آنحضرت در بیست و هفتم رجب سال چهلم عام الفیل بوده، چنانچه مشهور میان علماء و محدثین اهل سنت آن است که این ماجرا در ماه مبارک رمضان آن سال انجام شده که در شب و روز آن نیز اختلاف دارند، که برخی هفده رمضان و برخی هیجدهم و جمعی نیز تاریخ آن را بیست و چهارم آن ماه دانستهاند.
در بحار الانوار از زبان حضرت علی(ع) میخوانیم «وَلَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْاِسْلاَمِ غَیْرَ رَسُولِ اللّه وَخَدیجَةَ وَاَنَا ثَالِثُهُمَا اَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَالرِّسَالَةِ وَ اَشُمُّ رِیحَ النَّبُوَّةِ وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ حِیْنَ نَزلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ صلی الله علیه و آله فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ اَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ اِنَّکَ تَسْمَعُ مَا اَسْمَعُ وَتَرَی مَا اَرَی اِلاَّ اَنَّکَ لَسْتَ بنَبیٍّ وَلَکِنَّکَ لَوَزیرٌ وَاِنَّکَ لَعَلَی خَیْرٍ؛ [در آن روزها] در هیچ خانهای، اسلام راه نیافت، جز خانه رسول خدا(ص) و خدیجه. و من سوّمین آنان بودم، من نور وحی و رسالت را میدیدم و بوی نبّوت را استشمام میکردم. هنگامی که وحی بر پیامبر فرود آمد، ناله شیطان را شنیدم. گفتم: ای رسول خدا! این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس شد و فرمود: علی! تو آنچه را من میشنوم، میشنوی و آنچه را که من میبینم، میبینی؛ جز اینکه تو پیامبر نیستی؛ بلکه وزیر من هستی و به راه خیر میروی.» (بحار الانوار، محمّدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفا، ج 18، ص 223، ینابیع المودّه، قندوزی، دار الاسوه، ج 1، ص 208)
2- بیست و پنجم رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام)، امام هفتم شیعیان جهان در سال 183 هجری است.درباره حبس امام موسی(ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت میکند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند.
جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی(ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام میداشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار میخواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او میدهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول(ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش میخواهم که میخواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او میخواهد امت ترا بر هم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.
عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخرالامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند.
3- روز 26 مرداد سال 1369، میهن اسلامی شاهد حضور آزادگان سرافرازی بود که پس از سالها اسارت در زندانها و اسارتگاههای مخوف رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. در این میان ستاد رسیدگی به امور آزادگان که در 22 مرداد 69 تشکیل شده بود و به تبادل انبوه اسرا پرداخت. این ستاد با مساعدت و همراهی دیگر دستگاهها، تبادل حدود چهل هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی انجام داد.
4- حجتالاسلام «حسین ابراهیمی» رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد کشور در سخنرانی پیش از خطبههای نماز عبادی سیاسی جمعه تهران، پیروزی مردم و حزب الله لبنان را تبریک گفت و افزود: «تربیت یافتگان مساجد در لبنان برای جهان اسلام و مستضعفان افتخار آفریدند.»
ابراهیمی که به مناسبت هفته جهانی بزرگداشت مساجد سخن میگفت: «با بیان اینکه اگر امروز لبنان میدرخشد از اثرات مسجد است تصریح کرد: سرمنشا شکست اسراییل و نقشههای شوم آمریکا از مساجد است به همین دلیل این خانه و پایگاه عظیم را نباید دست کم گرفت.»
وی خاطرنشان کرد: «مساجد با عظمتترین زیباترین و تاثیرگذارترین مرکز اشاعه تدابیر عالی اسلام و مرکز هدایت امت اسلامی همواره پایگاه مبارزه با ظلم و ستم در طول تاریخ بشریت بوده و هستند.»
رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد کشور با تاکید به اینکه اگر مساجد آباد باشند همه مراکز دیگر کشور نیز آباد خواهد شد، گفت: «در اسلام مسجد نماد آبادانی و پاکی معرفی شده است و از این رو رژیم نژاد پرست اسراییل هر جا که قدرتی داشته باشد دست به ویرانی مساجد میزند.»
رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد کشور به سند چشم انداز 20 ساله مساجد اشاره کرد و افزود: «نباید از کنار مساجد به سادگی گذشت بلکه باید تلاش کرد سند چشمانداز 20 ساله ترسیم شده تحقق یابد و ما برای رسیدن به این نقطه برنامهریزیهایی کردهایم.»
وی اظهار داشت: «در هفته گرامی داشت مساجد در سال گذشته پنج کمیسیون « آسیب شناسی مساجد و کیفیت مقابله با آنها » « راهکارهای توسعه کمی و کیفی وسایل و چگونگی جذب مردم به ویژه جوانان » « چشم انداز 20 ساله مساجد براساس سند چشمانداز کشور » « معماری مساجد » و کمیسیون « نقش جهانی مساجد » تشکیل شد که به تصویب این مرکز نیز رسیده است. »
وی درباره برنامههای گرامیداشت هفته مساجد گفت: «امسال از بین ائمه جماعات و اعضای هیاتها خدمتگزاران مساجد و بسیجیان سراسر کشور از حدود 600 نفر تکریم به عمل خواهد آمد.»
5- نظامیان اسرائیلی نیمه شب شنبه(14 مرداد 85) « عزیز دوئیک »، رئیس مجلس ملی فلسطین را در منزلش در «رام الله» واقع در کرانه باختری ربودند.
به گزارش روز یکشنبه شبکه خبری بیبی سی سربازان اسرائیلی نیمه شب شنبه با یورش به خانه « دوئیک » و محاصره خانه وی را ربودند.
سخنگوی ارتش اسرائیل ساعاتی بعد از این آدم ربایی این خبر را تایید و اعلام کرد: حماس یک سازمان تروریستی است و دوئیک نیز یکی از رهبران حماس است و دولت اسرائیل بازداشت اعضای این گروه را در برنامه دارد. عزیز دوئیک از اعضای کلیدی دولت فلسطینی حماس بشمار میرفت.
اسماعیل هنیه، نخست وزیر فلسطین این اقدام بیشرمانه اسرائیل را محکوم کرده و آن را « دزدی دریایی » نامید.
اسرائیل در تاریخ 8 تیر هشت تن از اعضای دولت حماس و 20 نماینده مجلس فلسطین را ربود. فلسطین این اقدام اسرائیل را یک جنایت جنگی برشمرد. نیروهای اسرائیلی پیش از این دو بار خانه عزیز دوئیک را محاصره درآورده اما وی را بازداشت نکردند.