خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی آله ائمه المعصومین.
لایحب الله الجهر بالسو من القول
اوصیکم عبادالله بتقوی الله فانه من یتق الله یکفر عنه سیئاته ویعظم له اجرا.
خداوند توفیق عطا کند که بتوانیم گوهر تقوا را در وجود خودمان تقویت کنیم و از آثار این هدیه الهی بیشتر استفاده کنیم. دو خطبه من یکی مخصوص عاشورا و امام حسین(ع) است و چند مسئله روز هم داریم که سعی میکنم به خاطر سرمای زیاد هر قدر که مقدور باشد، کوتاه عرض کنم.
آیهای که قرائت کردم، ظاهراً ارتباط عادی با مسئله امام حسین(ع) ندارد، ولی همه مطلب است.
قرآن میفرماید که خداوند از اظهارات بد و صحبتهای هتاکانه ناراضی است، جز صحبتهایی که مظلوم میکند. یعنی به مظلوم اجازه دادهاند که برای افشای ماهیت ظالم افشاگری کند و مهمترین افشاگری که در تاریخ اتفاق افتاده و باز هم ادامه دارد، همین مسئله امام حسین(ع) است که در هر مرحلهای برای افشای چهره ظالمان و متجاوزان به حقوق جامعه از برنامه امام حسین(ع) و نکات جالبی که در این تاریخ هست، استفاده میشود. حقیقتاً کار عظیمی است. جنگ بین حق و باطل، اما نه با شمشیر و سلاح، بلکه با اشک و آه که خود ایشان فرموده است: «من کشته اشک هستم.» آثاری که اشک و شکستن دلها برای اصلاح جامعه و برای شکستن ظلمه دارد، بسیار مهم است. خصوصاً اشکی که برای جریانی مثل جریان عاشورا از دیدگان مردم بریزد.
میخواهم در صحبت کوتاهم روی دو سه نکته تکیه کنم که فکر میکنم اهمیت دارد. یک مسئله این است که محور کار امام حسین(ع) در حرکتی که فرمودند، شخصیت خودشان، یعنی شخص خودشان یا شخصیت امامتشان است. قطعاً امامتشان است. لذا باید فکر کنیم که امام حسین(ع) اگر به جای دیگر ائمه بود، در زمان آنها چنین حرکت مهمی را انجام میدادند و مثل آنها رفتار میکردند؟ اگر ائمه دیگر بجای امام حسین(ع) بودند و آن شرایط را
میدیدند، مثل امام حسین(ع) حرکت میکردند؟ ما همه ائمه دوازده گانه خود را معصوم، آگاه، عالم و از طرف خداوند ملهم میدانیم که به وظیفه خودشان عمل میکنند. این یک نکته اساسی است.
نکته دوم این است که این چه خصوصیتی بود که امام حسین(ع) نوبتشان شد و در زمان امام حسین(ع) اتفاق افتاد؟ اگر این حادثه در زمان علی بن ابیطالب(ع) اتفاق میافتاد - فکرش را بکنید - بهتر بود و از اول راه درست میشد و یا بعداً میتوان مسئله را به صورت قانعکننده توضیح داد.
رسالت مهم ائمه حفاظت از کیان اسلام بوده است. آنها در همه مسائل امر به معروف و نهی از منکر میکردند و به همه امور عبادی و اجتماعی جامعه توجه داشتند. اما کار بزرگ آنها این بود که نگذارند اسلام منهدم شود و قرآن از میان مردم برود. اینکه چقدر مردم عمل میکنند یا نمیکنند، مسئلهای است که ممکن است در هر زمانی انسانهایی با شرایط خاص پیدا شوند و مواظبت کنند. همیشه اینگونه بود، آن موقعی که سکوت یا اقدام برای نجات اسلام بود، اینها یا سکوت و یا اقدام میکردند. یعنی هر جا لازم بود، حرف میزدند.
در زمان حضرت علی بن ابیطالب(ع) اولین روز بعد از رحلت حضرت پیغمبر(ص) مسئله مهمی مطرح شد. بالاخره امامت و خلافت رکن اصلی جامعه است و نظام بدون آن نمیتواند شکل درستی به خود بگیرد. ولیامر، پایه و مرکز و اوامرش مطاع است. این خیلی مسئله مهمی است.
اما اگر بخواهیم مقایسه کنیم، همان مسئله از اصل حفظ اسلام و نظام عقبتر است. یعنی اول باید اسلامی باشد تا امامی داشته باشد. لذا آن روز کار برای علی بن ابیطالب(ع) آسانتر بود که حرکت کنند. چند هفته از غدیر نگذشته بود و آن جمعیت انبوه، غدیر را فراموش نکرده بودند و خیلی خبرها را میدانستند. آنهایی که علی(ع) را در جنگها دیده بودند، آنهایی که علی(ع) را در مسند قضاوتها دیده بودند، آنهاییکه علی بن ابیطالب(ع) را در سختترین جاهای خطرناک اسلام دیده بودند، هنوز زنده بودند.
ولی اصل حرف همان است که حضرت علی(ع) به حضرت زهرا(س) فرمودند. وقتی حضرت زهرا(س) از موضع سکوت علی(ع) اظهار دلتنگی کردند، حضرت علی(ع) فرمود: «اگر میخواهید این اسلام، قرآن و میراث پدرت بماند، راهش همین است که عمل کردیم» منطق هم روشن است. مسلمانها خیلی جوان بودند و هنوز ایمان در قلب خیلیها وارد نشده بود. بسیاری از آنها در موج فتوحات آمده بودند.
در کنارش کشورهای بزرگی مثل ایران و روم مواظب بودند تا فرصتی پیدا کنند و این حرکت جدید را بشکنند. دلسوزان واقعی اسلام احساس خطر میکردند. اگر دعوای جدی میشد، آنها قطعاً مهلت نمیدادند و همه چیز را به باد میدادند. حضرت زهرا(س) قانع شدند و اشکهایشان را پاک کردند و فرمودند: «هرچه شما تشخیص بدهید، همان است. شما امام ما هستید.»
جریان در دوران خلفای راشدین حداقل به صورت ظاهر کاملاً محفوظ بود و خیلی چیزها مراعات میشد. بعد از خلفا معاویه آمد که شخص زیرکی بود و تجربه و مشاورانی داشت و میدانست که اگر بخواهد یکباره ریشه اسلام را بزند، مردم به او مهلت نمیدهند. خیلی آرام آرام به ریشه میزد.
در پایان حکومتش کار به جایی رسید که شرایط را مساعد دید تا انسان ضددینی مثل یزید را بر مردم مسلط کند. این نشان بزرگی است از اینکه تحلیل اینها این بوده که دیگر دوران اسلام گذشته، والّا شخصی مثل یزید که همه میدانستند قمارباز، آلوده، مشروبخوار و هتاک است و اشعار ملحدانه دارد و در محافل خاص خیلی به کفر تظاهر میکرد. این شخص را بر مردم مسلط کرد. عجیب هم بود که همه بیعت کردند.
هنوز صحابه پیغمبر(ص) زیاد بودند. هنوز تابعین نزدیک به پیغمبر(ص) خیلی زیاد بودند. اما اینها هم یا سکوت و یا بیعت کردند. هیچ نغمهای در مخالفت بلند نشد. ولی میدانستند اگر حسین بن علی(ع) بیعت نکند، کانون قدرتی در مقابل سلطنت یزید خواهد بود. لذا سراغ ابی عبدالله(ع) رفتند. البته اگر هم نمیرفتند، اباعبدالله(ع) اقدام میکرد. ولی آنها رفتند، چون نتوانستند اباعبدالله(ع) را حتی در حالت عدم اقدام تحمل کنند. میترسیدند که اباعبدالله(ع) اقدام کند. البته خبرهایی هم بود که تحرکاتی در سراسر دنیای اسلام برای طرفداری از اباعبدالله(ع) بوجود آمده است.
به هر حال این ماجراها پیش آمد. اباعبدالله(ع) که پیش از این پدر و برادرش سکوت را برای اسلام مهم میدانستند، تشخیص دادند که قیام میتواند آن نقش را ایفا کند و قیام کردند. قیامشان هم بصورت ظاهر یک حرکت عرفی و مکتبی برای امر به معروف و نهی از منکر است و هم به صورت باطنی برای شکستن حکومت بنیامیه و یزید قابل قبول بود.
ادلّه زیادی دارد که نمیتوان از آن ادلّه به آسانی گذشت که عاشورا طراحی آسمانی است. از اول طراحی شده بود و پیغمبر(ص) و حضرت علی(ع) در جریان بودند و حضرت زهرا(س) میدانستند. اصحاب خاص حضرت میدانستند و خیلی از آنها منتظر چنین روزی بودند. اینها ادلّه زیاد تاریخی دارد و من هر دو فرضش را میپذیرم، یعنی هر دو فرض بود.
صورت ظاهر یک حرکت سیاسی و اجتماعی بود برای اینکه ملت را از دست یزید و اسلام را از نابودی نجات بدهند. راهش همین بود که جایی مثل کوفه که مرکز شیعیان علی بن ابیطالب(ع) بود، از ایشان دعوت کردند و ایشان هم دعوت را پذیرفتند و نماینده فرستادند. حضرت مسلم را که از افسران عالیرتبه اردوگاه حضرت اباعبدالله(ع) بود، فرستادند. رفتند، مطالعه کردند و دیدند مردم جدّی هستند. از مردم بیعت گرفتند و امکانات جمع کردند. همه چیز آماده بود. حضرت را به کوفه دعوت کردند. پدرشان هم قبلاً به کوفه آمده بودند که مرکز خلافت علی بن ابیطالب(ع) بود. بطور طبیعی باید همینطور باشد و حضرت هم حرکت کردند و آمدند. لذا عده زیادی هم با تحلیل سیاسی همراه اباعبدالله(ع) آمدند.
البته خاصان میدانستند این جواب نمیدهد، نصیحتهایی که به حضرت اباعبدالله(ع) میکردند، نامههایی که مینوشتند، اخطارهایی که میکردند و دلسوزیهایی که میکردند، همه در تاریخ ثبت شده است. اباعبدالله(ع) به آنهایی که خیلی نزدیک و اهل سر بودند، واقعیت را میگفتند که «شما فکر میکنید ما نمیدانیم؟ من از همین جا دارم صحنه کربلا را میبینم که گرگان وحشی چگونه دارند دوستان مرا قطعه قطعه میکنند. میدانم، ولی این چیزی است که باید انجام بدهیم و میرویم.»
تا منزل صعلبیه همین بود. هرکس به حضرت اباعبدالله(ع) میرسید، نصیحت میکرد. عده زیادی هم میآمدند. اردوگاه حضرت اباعبدالله(ع) پُر بود. اولین برخوردشان با مسافرانی که از کوفه آمده بودند و خبر دادند که وضع کوفه خوب نیست. مسلم و هانی شهید شدهاند، مردم بیعت را شکستهاند. به امام حسین(ع) گفتند: «پیک ویژه شما هم شهید شده و کوفه علیه شماست، دلهایشان با شماست، اما شمشیرهایشان را علیه شما بکار خواهند برد.»
این اولین مرحلهای است که شکل قضیه عوض میشود. اباعبدالله(ع) یارانشان را جمع و سخنرانی میکنند و ماجرای حوادث کوفه را برایشان میگویند و تأکید میکردند: «از این به بعد سفر ما سفر دیگری است. من میروم و هر جا که من باشم، حتی اگر در غارها پنهان شوم، اینها مرا میگیرند و شهید میکنند و بنابراین شما مختارید، اگر میخواهید، بیایید و اگر نمیخواهید، نیایید.»
در تاریخ مینویسند: «عده زیادی حتی بدون خداحافظی رفتند.» یکی دو ساعت گذشت و اردوگاه خلوت شد و حرکت اباعبدالله(ع) با جمعیت محدودتری به طرف کربلا آغاز شد و این مرحله دوم است. از این به بعد امید فتح نظامی نبود. تا آن لحظه بود، اگر کوفه با همان موقعیتی که اعلام کرده بود، میتوانست بماند و اگر اباعبدالله(ع) وارد کوفه میشد، با آن جمعیت، با آن سوابق و با آن نفرتی که مردم از بنیامیه داشتند، ممکن بود کانون سیاسی مستقلی در دنیای اسلام با امامت اباعبدالله(ع) شکل بگیرد. اما واقعیت این نبود و اینگونه اتفاق نیفتاد.
از این به بعد بناست حرکت همان حرکت الهی ترسیم شده باشد و آن، ایجاد یک جنگ روانی به جای یک جنگ نظامی است. یعنی بجای اینکه اباعبدالله(ع) با شخص یزید بجنگند، تصمیم میگیرند با شخصیت یزید بجنگند. شخصیت یزید هم یعنی شخصیت هر حاکم دیکتاتور، ظالم و متجاوز به حقوق مردم و حقوق اسلام و دین. ممکن است مصداق یزید در تاریخ امت اسلامی زیاد پیدا شود. البته آن جنایت را خیلیها نکردند، ولی عملشان آنچنان بود. اباعبدالله(ع) ازاین به بعد حرکت را بهگونهای طراحی و اجرا میکند که با هدایت الهی، این جنگ روانی تاریخی علیه ستمگران تاریخ تا قیامت بماند. آنچه که روی آن تکیه میکند،
حقانیت راهش است. شما میبینید از این منزل به بعد همه جا سخنرانیهای اباعبدالله(ع) و جواب سئوالاتشان حقانیت راه را مشخص میکند و آینده را به خاصترین افراد میگوید.
به حضرت امام سجاد(ع) که بنا بود ودیعه امامت را به عهده بگیرند، جملهای میفرماید که نشان میدهد ناظر تا کجاست! میفرماید: یا ولدی، یا علی، والله لا یسکنوا لدمی حتی یبعثالله المهدی.»
بعد از تشریح صحنه و شهادت خودشان میفرماید: «این خونها به جوش میآید و این جوشش ادامه پیدا میکند و آرام نمیگیرد تا زمانی که حضرت امام زمان(عج) قیام بکند تا اهدافی که اسلام آورده و اهداف خون من هم همانهاست، در دنیا اجرا شود.» این کلمه همه چیز را میفهماند. یک جمله کوتاه است، ولی خیلی چیزها را از آن میفهمیم. این جمله را به شخصی مثل امام سجاد(ع) که اهل سرّ و راز هستند، واگذار میکنند.
برای حقانیتشان جاهای مختلفی است. گویا یکی در منزل زباله است. احتمالاً بعد از منزل صعلبیه است که حضرت نزدیک ظهر منتظر نشسته بودند تا وقت نماز شود.
حالت خوابی برایشان پیش آمد. چشمشان گرم شد. وقتی چشمشان را باز کردند، اشک از چشمانشان جاری شد و استرجاع کردند. علیاکبر، فرزند رشیدشان در کنارشان بود. چون باهوش و آگاه بود، فهمید که مسئله جدیدی است. از پدرشان سئوال کردند: چه شد؟ چرا اشک بگونه مبارکتان آمد؟ چرا استرجاع کردید؟
حضرت فرمود: «این لحظه معمولاً خوابها رویای صادق است. من در این لحظه دیدم که منادی به ما میگوید این جمعیت به سرعت به طرف محل شهادتشان میروند و مرگ هم با سرعت اینها را تعقیب میکند.» فرزند رشیدشان میپرسند: «آیا ما بر حق هستیم و راه ما درست است؟» آقا میفرمایند: «البته، غیر از این راهی نیست.» میفرماید: «پس چرا ناراحت باشیم؟ ما همیشه چنین آرزویی داشتیم» این مضمون با الفاظ مختلف تا لحظه شهادت اباعبدالله(ع) تکرار شد و همیشه حقانیت خودشان را در کنار مظلومیت خودشان به مردم و حاضران میگفتند.
در شب عاشورا و عصر تاسوعا که قهرمانش حضرت ابوالفضل العباس(ع)است، نانجیبهای بنیامیه به ایشان پیشنهاد امتیازات برای بردن ایشان از صفوف کربلائیان میدهند که آن جواب دندان شکن را شنیدند. جوابی که پشت همه و تاریخ را گرم کرد. امانی را که آنها آورده بودند، با تعبیرات بسیار معناداری به دهان آنها کوباند و فرمود: «شما میگویید به یک سرباز اباعبدالله(ع) امان میدهید، اما امام زمان(عج) ما فرزند پیغمبر امان نداشته باشد؟ خدا لعنت کند پیامدهنده و پیامآور را که چنین گستاخی میکنند.»
شب عاشورا شب بسیار معناداری است. گویا حضرت زینب (س) آن شب اصلاً نخوابیدند. در مقاتل از خود ایشان آمده است که اطراف خیمهها میگشتند و همه چیز را زیر نظر داشتند. خیلی حرف از زینب در آن شب نقل شده است که قسمتی از آن را عرض میکنم. میگوید: پشت خیمه اباعبدالله(ع) که رسیدم، دیدم مشغول راز ونیاز با خداست و اشک از چشمانشان سرازیر است. دلم شکست. به خیمه برادرم عباس(ع) رفتم که به ایشان عرض کنم امام را تنها نگذارید. دیدم عباس(ع) برادرانش را جمع کرده و در حال طراحی برنامه جهاد فرداست.
هر گوشهای رفتم، دیدم اینگونه است. سراغ حبیب ابن مظاهر، پیر مرد مجاهد و مخلص رفتم و دیدم اصحاب را جمع کرده و با آنها برنامه فردا را تنظیم میکند. کم کم اطراف خیمه اباعبدالله(ع) جمع شدند و امام حسین(ع) با آنها صحبت کرد و فرمود: «این جماعت فقط مرا هدف قرارداده اند و به شما کاری ندارند. شما میتوانید بروید. اگر بمانید همه شهید میشویم. فرقی هم برای من نمیکند. اگر رفتید، بچههای مرا هم میتوانید ببرید. اگر ماندید، همه شهید میشوید.»
کلماتی که اینها گفتند، واقعاً تاریخ را زنده میکند، درس میدهد، حیات میبخشد و راه را نشان میدهد. اولین کسی که سکوت را میشکند، ابوالفضل است که میگوید: «اینکه یک جان است و یک بار از این کالبد خارج میشود، ما آمادهایم هزار بار شهید، باز زنده و دوباره در راه تو و در راه پیام تو شهید شویم.» قاسم، یتیم، کوچک، نوجوان بلند شد و فرمود: «همه شهید میشوند، آیا من هم شهید میشوم؟» آقا نمیخواهند زود جواب بدهند، میفرمایند: «مرگ در نظر تو چیست؟ عزیزم، عمویم، فدایت شوم؛ قاسم گزافه نمیگوید و شعار نمیدهد. وقت شعار آن هم جلوی اباعبدالله(ع) و در جمع خدایی نیست. حضرت میفرماید: «بله، شما هم شهید میشوید. حتی فرزند کوچک شیرخوارم علی اصغر هم جزو شهداست.» هر کسی چیزی میگوید.
میخواهم به این نقطه آخر برسم که امام میفرماید: حالا که بنا شد بمانید، به شما میگویم که از عالم ذر با من بودید. این حرف خیلی مهم است. عالم ذر در ادبیات اسلامی عالمی است که خداوند همه موجودات را در یک کانون که متمرکز بودند، در شرایطی انسانها را مخاطب قرار داده و از آنها پیمان گرفته که به این پیمان الست میگویند که در قرآن هم اشارهای به این شد. سرنوشت هر کسی در آنجا مشخص بوده و اباعبدالله(ع) میگوید: «اینها با من در عالم ذر بودند». با این صراحتی که پیش آمد، حضرت اشارهای کرد و عوامل غیب برای اینها آشکار شد و فرمود: «جای خودتان را در بهشت ببینید.» چقدر زیباست که انتخاب کنند و کار بجایی برسد و شرایطی پیدا شود که در آخرین لحظه آینده و افق را به انسان نشان بدهند و ببیند که چه میشود و کجا میرود و سرنوشتش چیست که با بصیرت بیشتر از گذشته حرکت میکند. همان جا فرمود: «ملکی را میبینم که با شیشه سبزی آماده است تا خون مرا از صحرای کربلا برای ملکه خدا هدیه ببرد.»
چیزهای زیادی در این گفتگوها مطرح شد. متاسفانه خیلی از این چیزها گاهی در بعضی از نوحهها و بعضی از روضهها با خرافات آلوده میشود. ولی اینها مظاهر عرفانی است، مظاهر واقعیتهای تاریخ و حقیقتهای آفرینش است که با کلماتی در سطح فهم ما ادا شد، والاّ مرتبه این مسائل بالاتر است. لازم است عرفایی مثل آنها باشند.
اباعبدالله(ع) و اصحابشان به خوبی راهشان را رفتند و موفقیتشان قطعی قطعی بود. فقط یک لحظه لازم بود که تیری یا شمشیری آنها را از پای دربیاورد و به آنجایی که میخواهند، برسند. خدا هم به عزرائیل اجازه قبضه روح آنها را نداد و این شهدا با دست خداوندی به بزم انبیا و اولیا پرواز کردند. یک ساعت بعد از صحنههای خشن عاشورا، صفحه برگشت و جهاد اباعبدالله(ع) نتیجه داد. جنگ نظامی به نفع بنیامیه تمام شد، اما جنگ روانی تازه آغاز میشود. جنگ با شخصیت یزید و شخصیت یزیدیها، جنگ سرد آغاز شد.
اولین جرقه در خیمههای خود یزیدیان پیدا شد. وقتی یک خانم از آل بکربن واعظ نگاه کرد و دید اشرار بنی امیه به جان بچههای پیغمبر(ص) افتادهاند، خیمههایشان را آتش میزنند، گوشوارههایشان را از گوششان میکشند و چادر از سرشان برمیدارند، همراه کندن عمود خیمه فریادش بلند شد و به جان طائفه خودش افتاد که نامردهای بکربن واعظ! کجا رفت آن حمیتهای اسلامی و عربی شما؟! بچههای پیغمبر اینگونه تار و مار میشوند و شما ایستادهاید و نظاره میکنید؟!
بعد هم در همه تاریخ میبینید که این صحنه هنوز تکرار میشود. امروز مردم و عاشقان اباعبدالله(ع) به شکل دیگری کارها و عکسالعملهایی نشان میدهند که مردم پشیمان شده در دوران اسارت کاروان عکسالعمل نشان میدادند.
این جنگ تاریخی ادامه دارد. اباعبدالله کاری کرد که خون شهدای عاشورا سرمایه همه مقاومها و مجاهدهای روزگار در تاریخ اسلام شد. بعد از اباعبدالله احتیاجی به چنین صحنههایی نبود. همین سرمایه آنقدر بزرگ است که در درجه اول حکومت سفیانی بنی امیه را شکست و آنها را از بین برد. البته به جای آن بنیمروان آمد. آنها هم شبیه آنها عمل میکردند، ولی از شاخه دیگری بودند.
همین حادثه، سرمایهای برای بنیعباس و علویان شد که با بنی مروان مخالفت کردند و بنی امیه را با مظلومیت اباعبدالله(ع) شکستند و حکومت را گرفتند، اما بنی عباس خیانت کردند. سرمایه مال علویها و مال فرزندان اهل بیت بود، آنها بردند و حکومت را گرفتند. اما این تفکر همچنان در تاریخ نفوذ کرد تا به عصر غیبت رسیدیم.
اولین سالهای بعد از غیبت امام زمان(عج) میبینیم که این تفکر شیعی همه دنیای اسلام را گرفته و واقعاً عجیب است. خودم حیرانم که چطور شیعه در دوران غیبت صغری نفوذ کرد. میبینیم که تمام دنیای اسلام با شیعیان بود.
در غرب، در ساحل اقیانوس اطلس حکومت ادارسه شیعی بود. در مصر حکومت فاطمیان شیعی بود. در یمن حکومت زیدیهای شیعی بود. در شامات حکومت بنی حمدان شیعی بود. در ایران و عراق حکومت آل بویه شیعی بود. در مازندران و دیلمان حکومت علویها بود. همزمان دنیا یعنی دنیای اسلام، تحت سلطه حکومتهای شیعی درآمده بود. مطمئناً قدرت حرکتی که اباعبدالله(ع) بوجود آورد، سرمایه بود. البته اینها هم دچار اشتباهاتی شدند که بعد از مدتی موقعیت را از دست دادند.
به ما که میرسد، میدانیم که عاشورا و خون شهدای عاشورا بزرگترین سرمایه جهاد و حرکت مردم و انگیزهدهنده به نیروهای اسلامی مجاهد بود که همه شرایط سخت مبارزه با رژیم شاه را تحمل کردند و پیروز شدند. میدانیم که جهاد هشت ساله ما در دفاع مقدس از خون اباعبدالله(ع) و عاشورا الهام گرفت. وقتی صحبت از کربلا میشد، راهیان کربلا میرفتند. عشق به حسین(ع) بود که بچهها را از خانهها، مدرسهها، دانشگاهها و مغازه هایشان به میدانها میکشاند که آنگونه پرپر میشدند و به بزم الهی میرسیدند. این شعله مقدس را این خون مقدس که میجوشد، ایجاد کرد و هر وقت لازم و نیاز جامعه باشد، آنقدر میتواند سربازگیری کند که از اسلام حفاظت کند.
اما عرض کردم جزئیات غیر از این است. آنچه که رسالت اباعبدالله(ع) است، حفظ کیان اسلام است که انشاءالله همه برنامههای اسلام در زمان حضور حضرت حجت(عج) تعالی شریف تحقق پیدا کند.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی صدیقه الطاهره وسبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و حسن بن علی والخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.
اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره.
چند مناسبت در هفته داریم که فهرستوار خدمتتان عرض میکنم:
اولین آنها قیام مردم قم است(1) که تغییر مهمی در دوران مبارزه ایجاد کرد و مردم قم و شهر قم به عنوان شهر قیام و خون و شهادت شناخته شدند. بعد از اهانتی که به خاطر اوج گرفتن حضور مردم در فاجعه شهادت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی به حضرت امام(ره) شد، دیدیم که مردم قم در آن موقع که آن مقاله شوم را از دربار به اطلاعات فرستادند و آنها چاپ کردند و حرکت عظیمیکردند که آن حرکت باعث شد در طول یک سال بعد همه ایران به دنبال آنها قیام کنند که منجر به فرار شاه شد که آنهم از حوادث همین هفته ماست و بالاخره به پیروزی انقلاب منجر شد.
مناسبت دیگر، شهادت شهدای فدائیان اسلام یاران نواب صفوی(2) است که حقیقتاً آنها در نهضت جدید اسلامی نقش جدّی دارند. بعد از شهریور 1320 و آزاد شدن نسبی فضای
جامعه و رفتن رضاخان حرکتهای فراوانی شروع شد. یکی از حرکتها هم مربوط به نیروهای اسلامی بود که در سطح وسیعتر آیتالله کاشانی نمایندگی میکردند. اما فدائیان اسلام موج اسلامخواهی مهمی را به راه انداختند و شعار اجرای مو به موی اسلام را بلند کردند و تاثیرات زیادی هم در تاریخ داشتند و بالاخره جانشان را در این راه مقدس تقدیم مظهر الهی کردند. خداوند به آنها و همه مجاهدان راه خدا توفیق و سعادت و رحمت ویژه عنایت بفرماید.
مسائل دیگری در این هفته داریم که باید فقط اشاره کنیم؛ حوادثی است که فعلاً مربوط به زندگیمان است. یکی مسئله گاز بود که این روزها در جامعه ما آثار منفی زیادی گذاشت(3) و من نمیخواهم وارد این بحث شوم. فقط دو سه نکته را عرض میکنم.
یکی از آنها مربوط به ترکمنستان است که انصافا ترکمنستان بیصفایی کرد و از یک همسایه و یک کشور مسلمان آنهم کشوری که بعداًز استقلالش از ایران خیلی باید ممنون باشد و من میدانم که چه مساعدتهایی آن روزها شد، ولی در این روزهای سرد زمستان به هر دلیل - ممکن است ادلّهای داشته باشند که کاری به آن ندارم، اگر هم مطالباتی دارند. باید صبر میکردند زمستان میگذشت- و باعث زحمت و ناراحتی مردم کشور همسایه و مسلمان و دوست خودشان شدند.
امیدوارم اینها این بیصفایی را جبران کنند و یک بخش هم به داخل برمی گردد مسئلهاین نیست که اگر 20 میلیون مترمکعب گاز قطع شد، کشور اینگونه شود. سیاست گاز و انرژی را در مجمع تصویب کردیم و از پیش هم طرح آن روشن بود. انرژی بگونهای است که باید همیشه ذخیره داشته باشد. قطع انرژی یعنی خاموش کردن یک کشور، یعنی توقف حرکت.
کشورهایی که خودشان هم گاز ندارند، معمولاً طراحی میکنند و ذخیرهای دارند که اگر حادثهای پیش آمد، شوک وارد نشود. ترکیه هم در همین شرایط مقدار زیادی گاز از ما میگرفت که قطع شده. ولی آنجور که اینجا شد، در آنجا اتفاق نیافتاده است چون پیشبینیهایی کرده بود. ما سیاست روشنی داریم و آن این است که باید تولید بیشتر از مصرف باشد. مثلاً اگر در پیک مصرف چهارصد میلیون مترمکعب مصرف داریم، لااقل ده درصد هم ذخیره داشته باشیم که اگر حادثهای اتفاق افتاد، آن ده درصد بیاید و جبران کند. این سیاست مصوب است و همیشه هم مراعات میشد. البته این بار فکر میکنم یک مقدار زیر سر خارجیها است که در طرحهای تولید گاز ما در جنوب اخلال کردند و به وظایف خودشان عمل نکردند. واّلا اگر فاز 9 عملی بود، معنایش این بود که ما اصلاً کمبود گاز نداشتیم. فازهای دیگر همین اشکال را دارند.
بنابراین از این به بعد باید مواظب باشیم که ذخیره لازم را داشته باشیم. حتی در برق هم اگر مثلاً فلان مقدار کیلووات مصرف داریم، باید همیشه درصدی اضافه در نیروگاههایمان ظرفیت باشد که اگر در جایی اشکال پیش آمد، آن نیروگاهها فعال شوند که انرژی در سرما و گرمای مهلک مردم را اذیت نکند و یا باعث اخلال در تولید نشود. این سیاستها سیاستهای پیچیدهای نیست. فقط مواظبت و هوشیاری میخواهد. مداومت و رقابت میخواهد. یعنی هر روز چک کنیم که اینگونه هستیم یا نیستیم.
به هر حال این دوره میگذرد و این سرما تمام میشود و اوضاع عادی میشود. امیدوارم این حادثه درسی برای کشور ما باشد که در آینده همیشه از این بخش مهم با منطق مواظبت کنیم. در جاهایی هم سرمایهگذاری کردیم که آماده هم هستند، فقط باید برنامهریزی و مدیریت مناسبت اعمال کنیم تا دیگر از این شوکها به کشور وارد نشود و دشمنان ما سوءاستفاده نکنند و حمل بر مشکل بودن زندگی در کشوری مثل ایران نکنند که میتوانیم جواب اینها را بدهیم.
یکی دیگر از مسائل ما، سفری است که آقای بوش رئیس جمهور آمریکا به منطقه آمد. ظاهراً تا آنجایی که اخبار نشان میدهد، شکست بزرگی خورده و سفر ناموفقی بود. چون از پیش اعلام کردند که دو هدف دارند: اولاً بعد از آناپولیس بود که برای صلح خاورمیانه آمده بود. کارش را از اسرائیل شروع کرد. هدف دیگر هماهنگ کردن کشورهای منطقه علیه ایران و یارگیری از کشورهای مسلمان منطقه بود.
اگر اهداف دیگری هم دارند، ما نمی دانیم، در این دو هدف مطمئناً شکست خوردند، اولاً در اسرائیل به جای اینکه صلح ایجاد کنند، همان موقعی که آقای بوش در آنجا بود و پس از آنکه رفت. حملات اسرائیل به غزه شروع شد و در همین دو روز اخیر 30 شهید و تعداد زیادی مجروح از مردم مظلوم غزه گرفتند که کاملاً برخلاف آن هدفی است که بوش آمده بود و هنوز هم ادامه دارد. یکی از این شهدا هم فرزند شجاع وزیر خارجه حماس، محمود زهارت است که انصافاً باید به این خانواده عزیز و همه فلسطینیها تسلیت عرض بکنیم. باید از این مظلومان حمایت کنیم تا بتوانند حقشان را بگیرند.
در مورد ایران هم آن چه از اخبار علنی درمیآید، کسی به درخواست آقای بوش جواب مثبتی نداد و اکثر اینها اعلان کردند که ما با ایران مشکلی نداریم و میخواهیم با ایران کار کنیم و امیدواریم اینگونه باشد. یعنی کاری که بوش میخواست در منطقه ما بکند، نتیجه معکوس بگیرد که به نظر میرسد اینگونه است، در خود آمریکا هم مقالاتی این روزها مینویسند که نشان از ناموفق بودن این سفر است.
مسئله دیگری که داریم و هنوز هم مسئله مهم ماست، مسئله هستهای است که با آژانس در حال پیشرفت هستیم. امیدواریم آژانسیها تحت فشار قدرتهای متجاوز غربی مسیرشان را
عوض نکنند و همین راه را ادامه بدهند تا واقعیتهای میدان عمل ما در انرژی هستهای روشن شود. اگر روزی همه چیز شفاف و روشن به مردم جهان گفته شود، دیگر بهانهای به دستشان نمیآید. آن کسی هم که باید بگوید، همین سازمان انرژی هستهای جهانی است، او داور این میدان است. او باید حرف بزند و ما هم باید با آنها همکاری کنیم تا حقایقی که در ایران است و ما میدانیم اینجا انحراف نظامی نیست و مسائل مسائل فنی و علمی است، روشن شود.
اگر انشاءالله این مسیر ادامه پیدا کند، این مسئله بغرنج جهانی و منطقهای و ایرانی حل میشود. من به غربیها، به خصوص آمریکا هشدار میدهم در تحرکات جدیدی که دوباره با تشکیل جلسه 1 +5 و حرفهایی که میزنند و جلساتی که در این باره تا هفته آینده دارند، دنبال شرارت نگردند. جلسات شما با قصد حل کردن مسئله باشد و حل کردنش هم از راه مذاکره و مفاهیم و جلب اعتماد است. البته اعتماد باید دوطرفه باشد. هم ما به حرفهای آنها اعتماد کنیم و هم آنها به راه ما اعتماد کنند. و انشاءالله این مسئله حساس هم بتواند در موقع خودش به خوبی حل شود و این جنگ روانی که الان علیه این انقلاب مظلوم ادامه دارد، خاتمه پیدا بکند.
مسئله دیگری که ما داریم، مسئله انتخابات است که در پیش داریم، انتخابات خیلی مهم است و این دوره بسیار مهم است. انشاءالله ما بتوانیم یک انتخابات پرشور با حضور همه مردم برگزار کنیم و به دنیا نشان دهیم که ایران روی افکار عمومی و حقوق مردم خود بسیار جدی است و درست عمل میکند. این کار احتیاج به چند نکته دارد: اولین آن، این است که مردم تصمیم بگیرند و به عنوان یک فریضه ملی در انتخابات شرکت کنند و رأی خودشان را بدهند. دوم این است که ناظران و مجریان انتخابات سعی کنند در محدوده قانون عمل کنند و در هیچ موردی اجازه ندهند هیچ ماموری از قانون تجاوز بکند و همان را که قانون میخواهد، اجرا شود. احزاب و جریانها و نامزدها هم باید مواظب باشند در تبلیغات تذکراتی را که رهبر معظم انقلاب دادند، مراعات کنند، هتاکی نکنند، تهمت نزنند، حق را بگویند، منفی بافی نکنند، کارهای مثبت خودشان را بگویند و برنامههای خوب خودشان را بگویند تا مردم بتوانند انتخاب کنند. به حق خودشان قانع باشند. میدانیم اگر امروز در چنین فضایی یک انتخابات خوب برگزار کنیم. در دنیا که به این مسائل بسیار اهمیت میدهند، موقعیت ایران قویتر و محکمتر میشود و مردم ما بیشتر در صحنه خواهند بود و رابطه مردم و نظام مستحکمتر و صمیمیتر میشود. البته همیشه صمیمی بود و نظام همیشه با حضور مردم توانسته کار کند و انشاءالله با این انتخابات یک گام به جلو برویم. (تکبیر نمازگزاران)
بسمالله الرحمن الرحیم
اذا جاء نصرالله و الفتح/ و رأیت الناس یدخلون فی دین افواجا/ فسبح بحمد ربّک واستغفره انّه کان توّابا
پی نوشت ها:
1- رحلت مرموز آیتالله سید مصطفی خمینی در آبان 1356 را میتوان نقطه عطفی در نهضت اسلامی مردم ایران دانست. مجالس یادبود در سراسر کشور برگزار شد و در آن مراسم، تظاهرات گسترده علیه رژیم به پا شد. از این رو رژیم، تصمیم گرفت با توهین به ساحت حضرت امام خمینی، چهره ایشان را به عنوان رهبری نهضت مخدوش کند. در اواسط دی ماه 1356، پیک دربار، نامه ممهور به مهر دربار را به داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی داد. او نیز نامه را به روزنامه اطلاعات جهت انتشار سپرد. مسعودی، صاحب امتیاز روزنامه، مفاد مقاله را باعث واکنش علما و روحانیون و برای آینده روزنامه خطرناک میدانست، اما در تماس با وزیر اطلاعات و نخست وزیر، آموزگار، دریافت که برخی از مفاد تند و تحریک آمیز آن به خواست شاه در مقاله آمده است.
در این مقاله که با امضای مستعار "احمد رشیدی مطلق" در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، بطور صریح، بی حجابی فضلیت و حجاب، کهنه پرستی و ارتجاع معرفی و به ساحت مقدس امام خمینی، اهانت و قیام 15 خرداد 1342، توطئه استعمار سرخ و سیاه معرفی شده بود. با انتشار این مطالب اهانتآمیز، اولین واکنشها در شهر قم آغاز شد. مدرسین حوزه علمیه قم دروس حوزه را در روز 18 دی تعطیل اعلام کردند و در این روز، طلاب با تشکیل اجتماع بزرگی تظاهرات خود را به سوی منازل مراجع آغاز کردند و تعدادی از علما و مراجع قم در سخنرانیهای خود، به حمایت از امام و محکومیت اهانت به ساحت ایشان پرداختند. بازاریان قم با مشاهده حرکت حوزه علمیه، تصمیم به تعطیلی مغازههای خود در 19 دی گرفتند.
روز نوزدهم دی ماه ساواک و شهربانی به کمک نیروهای کمکی از تهران وارد شده و در حوالی مدارس علمیه متمرکز شدند. اقشار مختلف مردم با راهپیمایی به سوی منازل بزرگان حوزه، رفته رفته خروشان تر میشدند. نیروهای رژیم با مشاهده حرکت عظیم مردم تصمیم به حمله گرفتند و تیراندازی شروع شد و در این روز عده زیادی از طلاب و مردم قم به شهادت رسیده و یا مجروح شدند. نتایج و پیامدهای قیام نوزدهم دی: 1- اثبات توخالی بودن شعار فضای باز سیاسی 2- ثابت شد که شاه از حرکت مذهبی ـ سیاسی به رهبری روحانیت و در راس آنها، حضرت امام، بیش از هر حرکت سیاسی دیگر وحشت دارد 3- نهضت در مسیر صحیح خود قرار گرفت؛ به نحوی که ترفندهای بعدی رژیم نیز بی ثمر افتاد 4- متحجرین و مروجان جدایی دین از سیاست منزوی شدند. این قیام را باید نقطه عطفی در تاریخ نهضت اسلامی دانست چرا که پس از آن امواج انقلاب اسلامی شدت گرفت و با چهلمهای پیدرپی مردم نقاط مختلف ایران دامنه انقلاب فراگیر شد و در نهایت به سرنگونی رژیم پهلوی انجامید. در این زمینه مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتابهای زیر را منتشر کرده است: جایگاه قیام 19 دی 1356 در پیروزی انقلاب اسلامی حماسه 19 دی قم آذرخشی بر تاریکی مقاله مرتبط: تحلیلی بر واقعه19 دی1356 قم نوزدهمین روز دی.
2- سید مجتبی میرلوحی تهرانی (۱۳۳۴-۱۳۰۳ش) معروف به نواب صفوی روحانی شیعه، بنیانگذار و رهبر جمعیت فدائیان اسلام.
نواب صفوی دروس حوزوی مانند فقه و اصول، تفسیر قرآن و اصول سیاسی و اعتقادی را در تهران و سپس در نجف فرا گرفت و از علامه امینی و سید حسین طباطبایی قمی به عنوان اساتید وی در حوزه نجف یاد شده است.
نواب از پیشتازان مبارزات مسلحانه بر علیه رژیم پهلوی بود وی با ظهور احمد کسروی جهت مبارزه با تفکرات وی از نجف به ایران آمد. قتل کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزمآرا و حسین علاء از جمله فعالیتهای سیاسی و مبتنی بر عقاید مذهبی نواب صفوی و فدائیان اسلام به شمار میرود. برخی از نویسندگان تاریخ معاصر، تلاشهای نواب صفوی و یارانش را در پیروزی جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران موثر دانستهاند.
مخالفت با اقدامات دولت دکتر مصدق به دلیل عدم عمل به احکام اسلامی از دیگر فعالیتهای وی بود که حبس را برای سید مجتبی در پی داشت. کتاب «جامعه و حکومت اسلامی» از آثار نواب صفوی است. وی در دوران فعالیت سیاسی خود سفرهایی به اردن و مصر داشت که طی آن در دانشگاه الازهر سخنرانی کرده و با ملک حسین پادشاه اردن ملاقات داشته است.
رهبر فدائیان اسلام و برخی از یارانش در تاریخ ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴ش به جرم ترور حسنعلی منصور، توسط رژیم پهلوی اعدام شدند.
3- در همان برهه، یک مقام آگاه در وزارت نفت گفت: ترکمنستان بر خلاف تفاهمنامه سال گذشته که بر اساس آن قرار بود درقبال افزایش قیمت صادرات گاز به ایران را دو برابر کند، این کشور نه تنها صادرات را افزایش نداد، بلکه علاوه بر قطع صادرات خواستار افزایش مجدد قیمت شده است.
این مقام با اشاره به مانع تراشی ترکمنستان در صادرات گاز به کشور اظهار داشت: سال گذشته نیز در همین ایام ترکمنستان گاز صادراتی خود به ایران را کاهش داد که سبب شد در برخی شهرکشور نظیر دره گز افت فشار گاز ایجاد شود.
وی افزود: در همان ایام تفاهم نامه ای با این کشور به امضا رسید که بر اساس آن مقرر شد بهای گاز صادراتی ترکمنستان به ایران افزایش یافته و در عوض حجم گاز صادراتی این کشور به ایران به 2 برابر افزایش یابد.
به گفته وی از سوی دیگر در آن تفاهم نامه قید شد که این قیمت تا 3 سال افزایش نیافته و تثبیت شود. این وجود، ترکمنستان در این ایام که تنها یک سال از امضای آن تفاهم نامه میگذرد، به بهانه انجام تعمیرات، اقدام به قطع گاز خود کرده که نقض صریح و آشکار قرارداد و تفاهم نامه فیمابین است. در حال حاضر علیرغم افزایش قیمت گاز تحویلی، نه تنها میزان گاز دریافتی از این کشور افزایش نیافته، بلکه به بهانههای بسیار واهی گاز وارداتی نیز قطع شده است.
رئیس جمهور ترکمنستان سال گذشته با تاکید بر افزایش بهای گاز صادراتی به ایران گفته بود: در حال حاضر ترکمنستان در قبال صادرات هر هزار متر مکعب گاز طبیعی به ایران 75 دلار دریافت میکند که ما در نظر داریم این قیمت را در آینده نزدیک افزایش دهیم.
به گفته وی دوستی، دوستی است و تجارت، تجارت. ایران و ترکمنستان دوستی بسیار نزدیکی دارند، اما تجارت و کسب و کار قواعد خاص خود را دارد.
اما دکتر محمود احمدی نژاد ، که در آن مقطع رئیس جمهور بود، اول در سفر به ساری گفت: «به زودی مسایلی را درباره قطع گاز صادراتی ترکمنستان به ایران اعلام میکنم» سپس در سفر به شیراز اعلام کرده بود که « بعضیها » در داخل کشور از ترکمنستان خواستهاند که گاز صادراتی خود به ایران را در فصل زمستان قطع کند. رئیس جمهوری در یکی از نشستهای خود در این سفر که رسانهای نشده، تصریح کرده است اطلاعاتی در دست دارد که برخی از افراد در داخل کشور با ترکمنستان صحبتهایی را داشته اند و از آنان خواستهاند که گاز صادراتی خود به جمهوری اسلامی ایران را قطع کند تا یک جریان سیاسی خاص در داخل از آن بهرهبرداری کند و ترکمنستان هم به قیمت بالای گاز دست یابد.
رئیس جمهوری این سخنان را در جمع علما و روحانیون شهر شیراز ایراد کرده است. وی تاکید کرده است که به احترام برخی از شخصیتهای عالی رتبه نظام تاکنون نام این افراد را فاش نکرده است. با توجه به اینکه دکتر احمدینژاد سیار مناسب خواهد بود این افراد را به افکار عمومی معرفی کند تا مردم تکلیف خود را با خائنان بدانند.
البته در روزهای نخست قطع گاز، منوچهر متکی، وزیر امور خارجه که خود از اهالی «بندر گز» در استان گلستان بوده و به رغم قطع گاز این استان به دلیل اقدام ترکمنستان، مواضع جانبدارانه او از جمهوری مشترکالمنافع وی را تا مرحله استیضاح رسانده است، در موضعی شتابزده با توجیه قطع گاز ترکمنستان آن را مسئله ای فنی دانست و از وصل سریع آن خبر داد.
با گذشت چند روز از اظهارات متکی و وصل نشدن گاز که موجب شد هموطنان ما در پنج استان کشور سرمای 20 درجه زیر صفر را بدون وسایل گرماساز تجربه کنند، برخی اخبار مبنی بر ارسال تقاضای ترکمنستان برای افزایش قیمت گاز صادراتی به ایران از چند ماه پیش منتشر شد. با این حال رئیس جمهور با سیاسی قلمداد کردن قطع گاز ترکمنستان این کار را ناشی از فعالیت رقبای خود در ایران دانسته که از ترکمنستان خواستهاند گاز ایران را قطع کند!
در ادامه بحران گاز وزیر نفت تقاضای ترکمنستان برای مذاکره درباره قیمت گاز را تایید کرد، اما مذاکره را به بعد از وصل شدن گاز موکول نمود. این در حالی بود که دکتر احمدینژاد برای نخستین بار در تاریخ ایران در فاصله کمتر از دو سال به ترکمنستان سفر کرده و اعتبارات بیسابقهای را برای این جمهوری رده سوم مشترکالمنافع اختصاص داده بود.