خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1- دعا و انسان، ادعیه قرآن، دعا، عبادتی برای انسان‌‌ها، نقش دعا در انسان‌سازی، اثرات دعا در وجود انسان‌ها 2- نگاهی تحلیلی و تاریخی به زندگی امام حسن(ع)، مخالفت‌های بنی‌امیه از اسلام، شهادت آیت‌الله قاضی تبریزی، شهید حسین فهمیده، تاریخ تبعید امام(ره)، خاطراتی از مقطع کاپیتولاسیون، هزینه‌های سنگین حضور آمریکا در عراق، مسائل هسته‌ای ایران و بهانه‌گیری‌های غرب، سیاست‌های نظام در کلام رهبری

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۸ آبان ۱۳۸۳
خطبه اول: فراوانی مسایل مربوط به دعا در منابع اسلام/ دعا، یکی از راه‏های ارتباط با خدا/ دعا، وجه مشترک همه ادیان آسمانی/ فطری بودن دعا در همه موجودات/ تأکید قرآن به کمک گرفتن از دعا در حلّ مشکلات/ سفارش اکید اسلام به دعا در گرفتاری‏ها/ وجود بیش از ده آیه از قرآن درباره دعا/ وعده خداوند در قرآن به استجابت دعای مؤمنین/ فرزنددار شدن حضرت زکریا، نمونه استجابت دعای بزرگان در قرآن/ تقسیم دعا به دو شکل مأمور و مطلق/ تأثیر بیشتر دعای مأمور از دعای مطلق/ ارتباط عوامل مادی و طبیعی با دعا/ دعا، راهی برای تأثیر اسباب دیگر در رفع گرفتاری/ شفیع قرار دادن بزرگان درگاه خداوند یکی از راه‏های استجابت دعا/ تأکید قرآن به شفاعت در روز قیامت/ دعا بعنوان یکی از عبارات مهم پرودگار/ قرار گرفتن دعا در کنار سایر عبادات/ دعا راهی برای برقراری رابطه منطقی و عاطفی بین انسان و خدا/ کفایت اراده خداوند برای بروز هر واقعیت/ دعا راهی برای تکامل بینش و معرفت انسان/ دعا راهی برای توکل جستن از خدا برای رفع مشکلات/ انس و الفت با خدا، یکی از اثرات مهم دعا/ خلوت کردن انسان با خدا، بهترین زمان انس و الفت/ آرامش، یکی از اثرات مهم دعا به درگاه خدا/ وعده خداوند در قرآن برای رفع حاجات مؤمنین/ پرده‌پوشی خداوند بر گناهان بندگان/ دعا، یعنی آماده شدن برای پذیرش لطف الهی/ توبه ودعا راهی برای بازشدن در رحمت خدا/ تأثیر شگرف دعا در پاکسازی و پاک کردن انسان از آلودگی‏ها/ اتکای به خداوند، راهی برای اعتماد بنفس قوی در انسان/ انسان، پیرایه‌ای از اراده خداوند/ استقلال و اتکای به نفس یکی از اثرات مهم دعا به درگاه خدا/ دعا، یکی از عوامل مهم انقطاع ازغیرخدا در رفع مشکلات/ از اثرات مهم دعا شفاف شدن عقاید و دوری از غفلت در زندگی/ قرار داشتن توسل به امامت، نبوت و معنویت‏ها در کنار قرب خداوند/ دعا، یعنی حرکت در مسیر همه خوبی‏ها و مکارم اخلاق// دعا، پرورشگاه نفس به طرف مکارم اخلاق و پاکی‏ها/ خوف و رجا از اثرات مهم دعا و از حالات ارزشمند آن/ ناامیدی، عامل خاموشی نور حرکت در انسان/ تأکید قرآن به خوف و رجا و عمل ائمه(ع) به آن/ تأثیر دعا در روابط محبت‌آمیز بین انسان‌ها‌/ دعا، عاملی برای دوری جامعه از انحرافات/ پرهیز از دعا یعنی عجز و پرهیز از سلام یعنی بخل خطبه دوم: امام حسن(ع)، شخصیت بسیار ممتاز تاریخ اسلام/ تشابه شخصیت ائمه به دریایی ژرف و عمیق/ عزت امام حسن(ع) در دوران کودکی و خلفای اول و دوم/ شرکت امام(ع) در جنگ‏های مرزی آفریقا، آسیا و ایران/ حضور امام حسن(ع) در جنگ طبرستان/ انصراف امام حسن(ع) از جنگ در لشکر فرمانده بدقول/ شرکت حضرت امام حسن(ع) در همه جنگ‏های داخلی در زمان خلافت حضرت علی(ع)/ ایام بعد از شهادت حضرت علی(ع) به عنوان سخت‌ترین دوران عمر امام حسن(ع)/ هرج و مرج در اوضاع کشور بعد از شهادت حضرت علی(ع)/ کینه تاریخی اموی‏ها و هاشمی‏ها از اهل بیت(ع)/ پیروزی بنی‌هاشم بر بنی‌امیه با ظهور پیامبر(ص)/ برنامه‌ریزی اموی‏ها برای بعد از رحلت پیامبر(ص) جهت شکست بنی‌هاشم/ ایجاد دشمنی علیه خاندان علی(ع) توسط معاویه/ پایبند بودن گروه حمرا به اسلام/ تشکیل باند حمرا از اعجمی‏های ترک و ایران/ مواجهه حضرت علی(ع) با جنگ داخلی در تمام طول خلافت/ علی(ع) قهرمان میدان‏های مشکل اسلام/ تلاش بنی‌امیه برای برکناری امام‌حسن(ع) از خلافت و حذف تشیّع از تاریخ اسلام/ مخالفت شدید بنی‌امیه با اصل اسلام/ عهدشکنی مردم بر علیه امام حسن(ع) در جنگ با معاویه/ شکست برنامه دوم دشمنان علیه اسلام ناب/ ادامه جریان مبارزه حق علیه باطل علی‌رغم شهادت بزرگان/ مبارزه وسیع فرزندان امام حسن(ع) علیه ظلم/ یکپارچگی هدف مبارزه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) علیه ظلم/ آیه‌الله قاضی تبریزی به عنوان اولین شهید محراب/ شکست تلاش دشمنان برای ایجاد تشنّّج در آذربایجان/ ماندگاری حرکت استشهادی شهید حسین فهمیده در تاریخ/ شهید حسین فهمیده الگویی برای همه مبارزان راه حق/ بسیج دانش‌آموزی، یکی از پایگاه‌های مهم پایداری و صلابت نظام/ تبعید حضرت امام(ع) در سال 43 بعنوان یک واقعه مهم تاریخی/ جهانی شدن مبارزات با تبعید امام(ره) در سال 43/ ایران، اولین پایگاه انقلاب اسلامی/ کاپیتولاسیون، یعنی دخالت بی‌چون و چرای آمریکایی‏ها در همه امور داخلی کشور/ حضور گسترده آمریکایی‌ها در ایران با طرح کاپیتولاسیون/ پانزده خرداد، نمونه‌ای بارز در مبارزات انقلاب اسلامی/ واداشتن شاه به پذیرش کاپیتولاسیون با وعده دروغین/ کاپیتولاسیون، یعنی آزادی بی‌چون و چرای آمریکایی‌ها برای انجام هر عملی در ایران/ انتشار آمار از مرکز تحقیقات آمریکا مبنی بر کشتار بیش از صدهزار عراقی در جنگ/ حرکت آمریکا برای اشغال ایران از طریق استعمار و کاپیتولاسیون/ تلاش هاشمی برای آگاه نمودن مردم و مسئولین از خطر کاپیتولاسیون/ حرکت تاریخی امام(ره) در مسأله کاپیتولاسیون/ خرید رادیو برای آگاهی از اخبار مملکت به دستور امام(ره)/ حرکت امام(ره) علیه آمریکا در مسأله کاپیتولاسیون/ نامه حضرت امام(ره) در قضیه کاپیتولاسیون به علمای بلاد/ تبعید حضرت امام(ره) در مسأله کاپیتولاسیون به غرب ترکیه/ فریاد بلند انقلاب اسلامی برای استقلال ایران/ تحمل هزینه‌های سنگین و مشکلات بسیار برای هدف مقدس انقلاب/ تلاش دشمنان برای تضعیف دنیای اسلام و قرآن/ حرکت عمیق آمریکا در منطقه برای حذف اسلام/ همسویی مردم مسلمان با حرکت‏های انقلاب اسلامی/ حرکت زشت پلیس تایلند در شهادت/ 00 نفر از روزه‌داران/ وجود فضای غیرعادلانه اطلاع‌رسانی در دنیا/ مسأله عراق و فلسطین یکی از مسائل مهم دنیای اسلام/ همسویی آمریکا و اروپایی‌ها در مسأله هسته‌ای علیه ایران/ روشن بودن سیاست ایران در خصوص انرژی هسته‌ای/ اعلام سیاست رسمی نظام در خصوص مذاکرات انرژی هسته‌ای از سوی رهبری/دفاع ایران از حق ملت در زمینه انرژی هسته‌ای/ تأکید ایران در مذاکرات هسته‌ای مبنی بر استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای

خطبه اول:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعا

اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره.

امیدوارم خداوند در ماه مبارک به ما توفیق بدهد بر ظرفیت تقوا و اطاعت از خداوند بیفزاییم و در پایان ماه مبارک رمضان توشه‌ای برای سعادت دنیا و آخرت بدست آورده باشیم.

فکر کردم که در بحبوهه روزه‌داری و توجه مردم به دعا و نیایش، حق جامعه ماست که یکی از خطبه‌ها مخصوص دعا باشد. کمی که به منابع مراجعه کردم، دیدم مسائل دعا آنقدر زیاد و مهم است که در یک خطبه دشوار است انسان حق مسئله را ادا کند. ولی فعلاً  به یک فهرست از مسائل در مورد دعا اکتفا می‌کنیم. انشاءالله در شرایط دیگری سلسله بحثی را باید برای دعا در نمازجمعه مطرح کرد.

از منابع، بخصوص قرآن خیلی خوب می‌توان فهمید که یکی از رحمت‌ها و نعمت‌های بزرگ خداوند که ما نمی‌توانیم از عهده شکرش برآییم، باز گذاشتن راه دعا و ارتباط انسان ضعیف با خدای عظیم است. البته مخصوص اسلام نیست و در همه ادیان آسمانی دعا وجود داشته و هنوز هم دارد و شاید اگر بخواهیم یک قدم عمیق‌تر جلو برویم، باید بگوییم خداوند دعا را در فطرت انسان‌ها قرار داده و همه انسان‌ها و شاید هم موجودات دیگر - که نمی‌دانیم چگونه - بطور طبیعی و غریزی با دعا سر و کار دارند و نیازها و مشکلاتشان را با قدرت مطلقه نامحدود، حاضر و عالمی مطرح می‌کنند. حتی کفار، معاندان و دشمنان خداوند که برای خودشان برنامه مبارزه با خدا را طراحی کردند، این غریزه فطری را دارند و در مواقعی که مستأصل می‌شوند، بروز می‌کند.

در قـرآن هم این روزهـا زیاد می‌خوانیـد و خیلی برخورد می‌کنیـد که خداوند به همان‌ها می‌فرماید که در دریا یا جاهای دیگر که دستتان از عوامل مادی کوتاه شده و گرفتار شدید، به خدا روی می‌آورید و از خدا کمک می‌خواهید. هم خدا و هم مطالبه رفع مشکلات و نیازها در فطرت ماست که از یک قدرت مطلق بخواهیم. البته در شرایط عادی انسان‌های غیرخدایی بیشتر به عوامل مادی توجه می‌کنند، اما وقتی دستشان از عوامل مادی کوتاه شود، مثلاً با تعبیر خود قـرآن در دریـا غرق شونـد و یـا راهی به ساحل نداشته باشند و خطر غرق شدن آنهارا تهدید کند، ارتباطشان با همه عوامل منجی انسان قطع می‌شود. فطرتشان باز می‌شود و خدا را می بینند و از خدا کمک می‌خواهند.

پس ریشه دعا در فطرت انسان است و همه ادیان آسمانی شکلی از دعا را برای مردم در معارفشان تعبیه کرده‌اند. بیشتر از همه ادیان، اسلام و بخصوص مکتب اهل بیت این بحث و این راه را تنظیم کرده است. در قرآن شاید بیش از 10 آیه داریم که با لفظ دعا با همین تعبیر و همین اصطلاح مردم را دعوت به دعا می‌کند. همین آیه‌ای که اول خطبه خواندم، بسیار لطیف است. گذشته از مضامین، لطافتی در این آیه هست که به پیامبر(ص) می‌فرماید: اگر بندگان من، در مورد من از تو پرسیدند، بگو من هستم، نزدیکم، دور نیستم و شما را می‌بینم، شما هم می‌توانید از راه نزدیک با من ارتباط برقرار کنید.«فانی قریب» نزدیکم با تاکید. «واجیب دعوه الداع» بنا دارم که دعاهای شما را اجابت کنم. البته اگر بخواهید و دعا کنید.

نمونه‌هایی هم در قرآن از بزرگان نقل می‌شد که دعا کردند و مستجاب شد. مثلاً حضرت زکریا در سن پیری خود و همسرش، فرزندی از خدا خواست که برخلاف عوامل مادی خداوند دعوتش را مستجاب کرد.حضرت یونس در شکم نهنگ زیر اعماق دریا از خداوند چیزی خواست که خداوند به او داد و از این چیزها خیلی در قرآن است. موارد ملموسی است که خداوند دعاهای به موقع را می‌پذیرد.

البته دعا هم دوگونه است: یک جور دعاها که ماثور، مروی و رسمی و یک جور دعاها مطلق و بدون هیچ قید وشرط هستند. دعای مطلق، دعایی است که هر وقت و در هر جایی و در هر حال لازم دید به خداوند متوسل شود و از خداوند چیزی را با هر لفظ و حالتی بخواهد. البته قبل از دعا خداوند را در این موقعیت قرار می‌دهد که نیازهای ما را تامین کند. شاید آیه‌ای که می‌گوید «وآتاکم کل ماسالتوه» از آن نوع باشد. ولی دعای معمولی شکل مطلق دارد. شکل ماثورش دعاهای خاصی است که در زمان‌ها و مکان‌های معین و شرایط خاص، یعنی موقع نماز، در سجده، در رکوع، قنوت و حالات دیگر روایت شده است. بعضی از آنها بسیار معتبر و بعضی از آنها قابل بحث هستند. البته نوع دعای ماثور شاید از لحاظ آثاری - که می‌خواهم در بقیه صحبتم عرض کنم - مؤثرتر باشد. اینکه چرا این زمان، این مکان و در این شرایط، دلایلی دارد که در جای خود باید حرف بزنیم.

نکته‌ای که باید اشاره کنم، این است که هیچ کس فکر نکند دعا می‌خواهد جای عوامل مادی را بگیرد. یعنی هر کس در فکر دعاست، این جور فکر نکند که دست از عوامل مادی و طبیعی هدفمان برمی‌داریم و از خدا می‌خواهیم که کار را درست کند. این نیست. نهی شدیم که این جوری عمل کنیم. شاید بر عکس باشد.

یعنی مجبور شدیم با حفظ عوامل طبیعی دعا کنیم، اگر بخواهیم موثر باشد، کار عادی را بکنیم. دنبال همه آنچه که می‌تواند مؤثر باشد، برویم. ولی در کنار این، از خدا بخواهیم که این اسباب را موثر کند. اگر سببی در اختیار ما نیست و منقطع از سبب هستیم، بخواهیم خداوند خودش سبب شود. ولی اگر اسبابی بود، خداوند مسبب الاسباب است. یعنی این اسباب را برای ما درست می‌کند که دعا باید این کار را بکند.

یکی از مسائل دیگری که باید در این بحث به آن اشاره کنم، این است که شفاعت هم بحث مهمی است، یعنی توسل. با اینکه خداوند به ما فرموده به ما نزدیک است و از او مستقیماً بخواهیم، ولی در فصل دیگری شخصیت‌هایی را که می‌دانیم به خداوند نزدیکترند و آبروی بیشتری پیش خداوند دارند و معتقدیم که آنها بهتر از ما می توانند عرض حاجت کنند و خداوند به آبروی آنها بیشتر احترام می‌کند، از قبیل انبیا، اولیا و خیلی از کسان دیگری که وجود دارند، اجازه شفیع و واسطه گرفتن هم داریم.

خود قرآن درباره شفاعت تأکید دارد. در قیامت هم شفاعت است. البته اینها بحث‌های کلامی مهمی است که در کتاب‌های کلامی بین فرقه‌های اسلامی بحث است. هر یک از آنها هم بحث جداگانه‌ای دارند. می‌خواهم آثار دعا را بگویم. اینها را می‌گویم تا غفلت نشود که احتیاج به شفیع داریم. در دعا متوسل به کسانی شوید که به درگاه خداوند مقرّب‌تر و نزدیک‌ترند. اما خداوند اجازه داده است که مستقیم از خودش هم بخواهیم.

آثار دعا خیلی زیاد است. می‌خواستم یک‌ بار آنها را جمع کنم که دیدم ده‌ها مورد آثار در دعا هست که از منابع استفاده می‌شود. اما چند مورد را یادداشت کرده‌ام که فقط اشاره می‌کنم. عرض کردم که فهرستی از آثار است .

اول اینکه یکی از عبادات مهم است. اگر هیچ اثری مستقیماً روی خواسته ما نگذارد، مثل این است که نماز می‌خوانید، روزه می‌گیرید، حج می‌روید، انفاق می‌کنید یا هر عبادت دیگری که می‌کنید. این هم یک عبادت است. خود این ثواب دارد و درنامه اعمال ما نوشته می‌شود و ما از آن بعنوان یک عبادت بهره می‌گیریم.

دوم یک رابطه منطقی و عاطفی بین انسان و خدا برقرار می‌کند. برای اینکه خداوند قادر مطلق، عالم، حاضر است و قدرت تصمیم‌گیری دارد که «کن فیکون» است. فقط اراده می‌کند که باشد و می‌شود «اذا ارادشیئا ان یقول له کن فیکون» فقط اراده خدا کافی است که واقعیتی بروز کند. چون منطق است، انسان می‌پذیرد. البته آنهایی که قبول دارند و کسانی که قبول ندارند، فطرتشان آنها را در موقع خاص به خدا نزدیک می‌کند. الان از خودمان می‌گویم. ما که قدرت خدا و ضعف و نیاز خودمان را قبول داریم، خیلی طبیعی است که این رابطه را برقرار کنیم و برای چیزهایی که برایمان مهم است، از خداوند استمداد کنیم. عاطفی هم است. چون یک ضعیف با یک قدرت مطلق، رحیم، رحمان و حکیم مواجه می‌شود و انسان از لحاظ عاطفی خود را درحالی می‌بیند که حق دارد از چنین مقام عظیمی چنین خواسته‌های کوچکی برای خود بخواهد.

سوم تکامل بینش و معرفت انسان است که به دنبالش هم توکل می‌آید. یعنی وقتی که حالت دعا بخود می‌گیرد. یک وقت انسان لقلقه زبان دارد و یا چیزی از روی کتاب می‌خواند که دعا نیست. ممکن است ثواب داشته و عبادت هم باشد. اما دعایی که ما می‌گوییم، دعایی است که قلب انسان خواسته‌ای را از حقیقتی که دارنده و صاحب آن خواسته است، می‌خواهد. وقتی چنین حالتی در ما پیدا شود، بینشمان با آنچه که در حرکات روزانه انسان هست، فرق می‌کند و معرفت جدیدی پیدا می‌کنیم. ممکن است یک معرفت طبیعی و عادی داریم، اما فرق می‌کند وقتی که برای دعا می‌نشینیم یا در هر حالتی خودمان را آماده می‌کنیم. وقتی از خدا مطالبه می‌کنیم، حالت نیاز ما و غنای خداوند یک دفعه در وجود ما گل و وجود ما را قبضه می‌کند. وقتی آن قدرت واین ضعف و آن اجازه را که خودش به ما داده و ما را دعوت کرده که دعا کنید، در نظر می‌گیریم، طبعاً توکلی برایمان پیش می‌آید و توکل بر خدا می‌کنیم.

چهارم ایجاد انس و الفت با خداست. ممکن است دعای ما مستجاب نشود و مصلحت نداند یا لایق آن نباشیم. اما همین حالتی که انسان با خداوند انس و الفت می‌گیرد، خود را عرضه می‌کند، ضعف، نیاز وتفسیر خود را خیلی عریان پیش خداوند مطرح می‌کند، سازنده است. دیگر رودربایستی نیست. خداوند هم این حالت را اجازه داد. حتی در انسان‌ها هم می‌بینید. یعنی وقتی یک انسان در مقابل یک انسان مافوق می‌نشیند، مخلصانه -  نه با ریاکاری و ادای شیطانی- عرض حاجت می‌کند. حالت انس و الفت هم برای متقاضی و هم برای طرف تقاضا اتفاق می‌افتد. بهترین حالت انس انسان با خداوند زمانی است که با خدای خود خلوت کند که همان جا خدا را می‌بیند واین انس و الفت خیلی سازنده است .

پنجم آرامش است. این حالت برای کسانی پیش می‌آید که اعتقاداتشان درست باشد. انسان وقتی با موجود عالم، عادل، حکیم، قادر و عطوفی عرض حاجت کند، آرامش می‌گیرد. چون اجازه دارد، وعده هم دارد و حاجاتش را هم پیدا کرد. عرض حاجت هم کرد. خدا هم وعده داد که عمل کند. اگر گناه کردی، در قرآن صریح داریم که خداوند فرمود: «لاتقنطوا من رحمت الله ان الله یغفرالذنوب جمیعا» اگر نیازمند واقعی هستیم، قرآن فرموده است: «من حاجات شما را می‌دهم» آدم آرامش پیدا می‌کند و مطمئن می‌شود اگر نشد، مصلحت و دلیل دیگری دارد که باید بپذیرد و قانع شود، شرط آن، این است که انسان با ایمان در محضر ربوبی مطالبه کند.

ششم این است که انسان در چنین شرایطی به گناهانش توجه می‌کند. چون کم می‌شود که انسان در محضر خدا عرض حاجت کند و توجه نکند. مقصریم، بد کردیم، اشتباه کردیم و به دست خودمان به اینجا رسیدیم. اینها را آدم می‌فهمد. وقتی این حالت در آن محضر در ذهن انسان خطور کند، انسان هم به گناهان خود توجه می‌کند. خودمان خیلی ضعف و مشکل در خودمان سراغ داریم که دیگران نمی‌بینند و خداوند پرده‌پوشی کرده و نگذاشته رسوا شویم. وقتی خودمان می‌خواهیم از خدا طلب حاجت و رفع مانع کنیم، اولین رفع مانعش این است که خودمان ظرفیت پذیرش لطف خدا را داشته باشیم.

انسان گناهکار شرمنده است. اگر در مراودات معمولی پیش کسی که می‌داند شما با او بد کردید و به دستورات او عمل نکردید و می‌داند شما چه ضعف‌هایی دارید، مطالبه کنید، همه اینها در مغزتان رژه می‌رود. من بودم که اینقدر بد کردم و حالا آمدم و از تو می‌خواهم که اینها را ندیده بگیری و به من برسی. این حالت برای انسان به صورت طبیعی پیش می‌آید. انسان یکبار نامه اعمال خود را می‌خواند «بل الانسان علی نفسه بصره ولو القی معاذیره» همه چیز را یک دفعه پیدا می‌کند و فهرست گناهانش را می بیند وحشت می‌کند، توبه می‌کند. می‌خواهد راه رسیدن به رحمت خدا را باز کند و این دعا برای پاکسازی و پاک کردن خودمان از آلودگی‌ها بسیار مؤثر باشد. همه شما اینطور چیزها را در تجربه زندگی دارید.

هفتم، اعتماد به نفس و اتکا به خداوند است. در چنین حالتی که انسان احساس می‌کند
چنین قدرت عظیمی تعهد کرده که به خواسته‌های او جواب مثبت بدهد و به حق او برسد و نیازش را تامین کند، اتکای به نفسش بیشتر می‌شود و روی پای خودش بیشتر می‌ایستد. اتکا به خداوند عین اتکا به نفس است .اینکه ما روی پای خودمان باشیم، معنایش این نیست که از خداوند منقطع باشیم. اصلاً چیزی غیر از خدا نیستیم. اگر اسممان یک موجود است، سایه‌ای از وجود خدا هستیم. همان طور که وقتی در آفتاب راه می‌رویم، چیزی همراه ما پیدا می‌شود. این سخن یک تشبیه است که همه چیز را  نمی‌گوید. خیلی از این هم کمتر است. ما پیرایه‌ای هستیم که اراده خداوند ما را بعنوان یک موجود در میان مخلوقات دیگر بوجود آورد. بنابراین منافات ندارد که آدم متکی به خود باشد و اتکا به نفس خود را داشته باشد. اینجاست که یک مقدار باید بحث‌های فلسفی کنیم که وارد این بخش نمی‌شوم. فقط عرض می‌کنم که دعا می‌تواند انسان را مستقل و متکی به خود و روی پای خود قائم کند
.

هشتم انقطاع از غیر خداست. در حالت عادی همیشه نظراتی به غیر خدا داریم و چیزهایی را از عوامل غیرخدا و مادی توقع داریم که گاهی آثار منفی دارد. وابستگی‌هایی است که گاهی ضررهای بزرگ روانی و روحی دارد. گاهی ضررهای بزرگ مادی هم دارد. وقتی انسان قدرت مطلقی را در چنین شرایطی با خود می‌بیند واجازه دارد مطالبه کند و وعده هم دارد که جوابش را اگر صلاح باشد، به او می‌دهد، قطعاً آن ارتباط روحی که با سایر عوامل داشت، ضعیف یا منطقی می‌شود. حداقل از حد بی‌ربطش کاسته می‌شود و یک اتکا منطقی بین عوامل و معالیل به وجود می‌آید.

نهم شفاف شدن عقاید وتقویت انسان است. آدم در جریان دعا کردن خیلی چیزها را که غفلت کرده بود، دوباره می‌پذیرد و می‌فهمد که اینها واقعیاتی است که جزو عقاید ماست. آنجاهایی که توسل به امامت، نبوت و معنویت‌ها باشد، قرب به خدا هم هست. اگر فقط از خدا بخواهید، توحید آنچنان وجود انسان را قبضه می‌کند که غیر از خدا چیزی نمی‌بیند. آنجایی که احساس کند دعایش پذیرفته نمی‌شود، مصلحت عامه خداوند را در اراده مخلوفات و بشر خوب درک می‌کند و به آنها بیشتر معتقد می‌شود. خیلی چیزهای دیگر که مربوط به این حالت خاص است، در انسان با حالت دعا شفاف می‌شود. ممکن است خیلی از آنها را قبول داشته باشیم، ولی وقتی دعا می‌کنیم، اینها دوباره در ذهنمان رژه می‌رود و شفاف می‌بینیم .

دهم تلقین مکارم اخلاق است. در جریان دعا همه خوبیها را می‌خواهید. مکارم اخلاق که فصل بسیار وسیعی از اخلاقیات است. با جمله «اینجوری باشم و اینجوری نباشم» سیئات اخلاق را در ذهنمان از خودمان دور و مکارم اخلاق را مطالبه و تلقین می‌کنیم که باید اینها را داشته باشیم. راستگو باشیم، ظلم نکنیم، عادل باشیم، با مردم کینه نداشته و محبت داشته باشیم.

همه این متضادها در جریان دعای ماثور هست که خوشبختانه دعای ما اینها را دارد. وقتی دعای ابوحمزه، دعای مکارم الاخلاق یا دعاهای عالیه المضامین را می‌خوانید، می‌بینید که همه خوبیها و بدیها فهرست شده‌اند. اینها تلقین می‌شوند. اگر کسی خودش اینها را بدون ماثور و بدون خواندن متن عبور بدهد، یک جور است واگر اینها را بخواند، تلقین است. بنابراین دعا خواندن خودش پرورشگاهی است که نفس ما را به طرف مکارم اخلاق می‌برد و آلودگی‌ها را پاک می‌کند.

یازدهم، خوف و رجاست. یکی از حالات بسیار ارزنده‌ای که نیاز داریم داشته باشیم و از دعا در می‌آید، حالت خوف و رجاست. حالت خوف برای انسان این است که نه از آینده و رحمت خداوند ناامید باشد و نه آنچنان مطمئن باشد که با خیال راحت بگوید همه چیز هست. این خطرناک است. اگر ما ناامید باشیم، نور و موتور حرکت در ما خاموش می‌شود و اگر زیاد مطمئن باشیم، حرکتی نمی‌کنیم. به ناحق نمی‌تواند مطمئن باشد.

بعضی‌ها به خود پیامبر اکرم(ص) می‌گفتند: «شما چرا دعا می‌کنید که خداوند «لیغفرلک الله ما تقدم من ذنبک و ماتاخر» گفته است؟» حضرت فرمودند: «چه می‌گویید؟ برادرم یونس لحظه‌ای غفلت کرد و آن‌گونه گرفتار شد.» انسان هیچ لحظه‌ای نمی‌تواند مطمئن باشد که همه چیز درست است. حتی معصومین که مراحل بالاتر از ما را درک می‌کنند. نمی‌توانیم خالی از خوف و رجا باشیم. اگر در قرآن به آیات نگاه کنید، می‌بینید برای ما هم خشیت و هم رجا خواسته است. خشیت از بهترین حالات انسان است و باید خائف و امیدوار باشیم. دعا از مواردی است که خداوند قرار داده تا ما را این‌گونه بار بیاورد.

دوازدهم تحسین روابط در بین انسانها و محبتهاست. مطمئناً کسانی که دعاهای ماثور را می‌خوانند، حالشان با دیگران فرق می‌کند. محبت پیدا می‌کنند. در انفاق شریک می‌شوند. بد نمی‌گویند. دروغ نمی‌گویند. لااقل در آن لحظه تصمیم می‌گیرند کار ناشایست نکنند. دوباره شیطان ممکن است انسان را منحرف کند و برای انسان تکرار ‌شود. اگر روزانه از این دعاها داشته باشیم، دائماً روابط انسانی درستتر می‌شود و جامعه‌ای که دعا دارد، انحرافات در آن بسیار کم است. بنابراین واقعاً نکات سازنده‌ای در دعاهاست.

سیزدهم کم کردن کینه‌ها و اختلافات است که به طور کلی همان دوازدهم هست. غیر از آیاتی که اشاره کردم، در یکی از احادیثی که از پیامبر(ص) روایت شده، آمده است که عاجزترین مردم آنهایی هستند که دعا نمی‌کنند. کمااینکه بخیل‌ترین مردم آنهایی هستند که سلام نمی‌کنند. این چیز به این آسانی را خداوند به ما داده و ما آنقدر عاجزیم که نرویم از این دروازه مقدس استفاده کنیم.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربک و انحر/ ان شانئک هو الابتر

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین ومحمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی والخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.

اوصیکم عبادالله‌ و نفسی بتقوی الله و انه من یتق‌الله یکفرعنه‌ سیئاته و یعظم له اجرا.

مناسبت‌های هفته فراوان است و درباره چند مورد که مهمتر دیدم، مطالبی را تهیه کردم که عرض می‌کنم.

 

اولین آن ولادت پرسعادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)(1) امام دوم ما سبط اکبر است که در نیمه ماه رمضان در سال سوم هجرت متولد شدند. امام حسن(ع) شخصیت بسیار ممتازی در تاریخ نه فقط در شیعه و نه فقط در اسلام است. واقعاً از نمونه انسان‌هایی است که انسان هر چه تاریخ زندگی ایشان را می‌خواند، به عظمت این شخصیت‌ها واقف‌تر می‌شود. من هنوز نتوانستم خودم را قانع کنم که ائمه اطهار را شناختیم. از جوانی تا الان خیلی مطالعه کردم ولی باز می‌بینم دریایی است که به عمق و ژرفای آن نمی‌رسیم.

ایشان در دوران کودکی به خاطر عزت اسلام و پیغمبر(ص) بسیار معزز بود. در دوران خلفای اول و دوم هم معزز بودند. چون اینها می‌دانستند مسلمانان آنقدر قرب و منزلت برای حسنین قائل هستند که کوچکترین اظهار ناروایی درباره آنها خشم جامعه اسلامی را تحریک می‌کند و واقعاً احترام داشتند. دوران جوانی‌شان، دوران بسیار بسیار پرباری است. ایشان از آن وقتی که توانستند در جنگ‌ها شرکت کنند، در جنگ‌های مرزی اسلام شرکت می‌کردند. همراه نیروهای رزمنده اسلام در آفریقا، آسیا، حتی در ایران و خیلی جاهای دیگر بودند.

 

متأسفانه تاریخ حضرت امام حسن(ع) خیلی کم تهیه شده است. نکات بسیار بسیار مهمی در جنگ‌هایی که شرکت می‌کردند، دارند.

یکی از عوامل تصمیم ایشان این بود که با حضورشان عده زیادی از مردم در جنگ شرکت می‌کردند و تشویق می‌شدند که سربازان اسلام برای توسعه اسلام کار کنند. مواظب همه بودند. تاریخ در خیلی جاها مواظبت‌های ایشان را نشان می‌دهد که یکی از موارد این است که در جنگ طبرستان حضور داشتند. فرمانده سپاه اسلام نمی‌توانست قلعه‌ای را تصرف کند، با حیله و قولهای خاص صاحبان قلعه را قانع کرد. قلعه را گشودند و وقتی گرفتند، بر خلاف قراردادهایشان به گونه‌ای دیگر عمل کردند و رفتار بدی با صاحبان قلعه داشتند. امام حسن(ع) که متوجه شدند، گفتند: «نمی‌خواهم در چنین لشکری که چنین فرماندهی دارد، بجنگم.»

ایشان و چند نفر از بزرگان که فرزند خلیفه دوم و خیلی‌های دیگر بودند، لشکر را ترک کردند و یکسره به مدینه آمدند و این مشکل را در ارتش اسلام حل کردند. وقتی آمدند، گزارش دادند. اول به علی بن‌ابی‌طالب(ع) گفتند و بعد در شورای عالی کشور اسلام مطرح شد و تصمیمات مهمی گرفتند.

در زمان خلافت علنی و رسمی حضرت امیرالمومنین(ع) هم در همه جنگ‌ها که متاسفانه جنگ‌های داخلی بود، شرکت داشتند و در آنجا هم چیزهای زیادی از تاریخ ایشان است .از لحاظ اجتماعی هم شخصیت بسیار موفقی بودند. از لحاظ رأفت، سخاوت و شجاعت زبانزد همه سرزمین‌های اسلام بودند. خیلی محاسن برای امام حسن(ع) هست.

بعد از شهادت امیرالمومنین(ع) سخت‌ترین دوران زندگی امام حسن(ع) پیش می‌آید. چرا که شرایط بسیار بدی در کوفه و در قلمرو حکومت علی‌بن‌ابیطالب(ع) بود. پس از رفتن علی‌بن‌ابیطالب(ع) بلافاصله همه چیز به هم ریخت. مصر را یک جور بردند، بصره را یک جور جدا کردند و در خود کوفه چند حزب خطرناک بود که فضای کوفه را برای اداره کشور مشکل کرده بود. یکی حزب اموی بود که از سابق برنامه‌ریزی کرده بودند و می دانید که از خیلی پیش از اسلام بین اموی‌ها و هاشمی‌ها، یعنی طایفه بنی‌هاشم و بنی‌امیه رقابت بزرگی برای مدیریت منطقه خودشان بود که نسبت به هم کینه و با هم خیلی اختلاف داشتند.

با آمدن اسلام، بنی‌هاشم پیروز شد. با رفتن پیغمبر(ص) عواملی که سرکوب شده و با نفاق وارد اسلام شده بودند، دوباره برنامه‌ریزی کرده بودند که حزبشان را تجدید حیات کنند. اصل برنامه‌شان این بود که بنی‌هاشم را از صحنه بیرون کنند که از سقیفه شروع شد و به خیلی جاها رسید تا وقتی که رسماً قدرت را در دست گرفتند.

می‌بینید بزرگترین برنامه تبلیغاتی معاویه و باند اموی این بود که خاندان علی‌ابن‌ابیطالب(ع) را از چشم مردم بیندازند و هر چه توانستند جنجال تبلیغاتی کردند که این اتفاق بیفتد. در زمان خلافت علی‌ابن‌ابیطالب(ع) هم اینها در کوفه مثل یک حزب  فعال بودند. البته تشکّل احزاب زمان را نداشتند. بهتر است بگوئیم که یک باند بودند. باندهای دیگری هم بودند. خوارج بودند که جزو مجموعه حکومت علی‌ابن‌ابیطالب(ع) بودند. آنها هم برای به هم زدن آرامش و انسجام کوفه خطرناک‌تر از باند بنی امیه عمل می‌کردند.

باند دیگری که وجود داشت، باند حمرا بود که عمدتاً از غیر عرب بودند، عجمی‌ها اعم از ترک، ایرانی و قومیت‌های دیگر که در آنجا جمع شده بودند و عده‌شان هم خیلی زیاد بود، تعهد آن چنانی به اسلام نداشتند، جز آنهایی که خیلی مخلص بودند. جاسوس‌های بنی‌امیه و معاویه هم بسیار فعال بودند. در بین این باندها که انصافاً شاهکار جاسوسی و کارهای نفوذی و خیلی خطرناک بودند، دائماً با کیف‌های پول به این طرف و آن طرف می‌رفتند و شخصیت‌های ضعیف را می‌خریدند و علیه علی‌ابن‌ابیطالب(ع) یا امام‌حسن(ع) بسیج می‌کردند. جریان بی‌تفاوتی هم به خاطر مشکلات جنگ خلق شده بود. علی بن ابیطالب(ع) تقریباً در تمام دوره زندگی‌شان گرفتار جنگ داخلی- غیر از جنگ‌هایی که در مرز داشتند- بودند. در مدینه و کوفه خیلی دشواری پیدا شده بود. ‌لذا جریان عظیم بی‌تفاوتی بود که می‌توانست برای‌ هر فتنه‌ای‌ جای ارتزاق و سربازی‌گیری باشد.

این چهار جریان در حکومت نوپای امام حسن(ع) بود. شخصیت امام حسن(ع) با حضرت علی(ع) تفاوت زیادی داشت. علی‌ابن‌ابیطالب(ع) از لحظه ظهور اسلام، همه جا حتی در زمان خلفای دیگر به عنوان قهرمان میدان‌های مشکلات اسلام عمل کرده بود. امام حسن(ع) که فرزند ایشان و امام بالقوه بودند، آن موقعیت اجتماعی را نداشتند که کار شروع شد و امام حسن(ع) در مشکلات عجیب احاطه شدند. خطبه حضرت علی(ع) هنگام بیعت با مردم، خطبه‌های مکرر ایشان، نامه‌هایی که به معاویه و به سران شیعه نوشتند و مذاکراتی که کردند، نشان می‌دهد که این بزرگوار چه موقعیت سختی داشت.

دو مسئله هم مهم بود: یک مسئله این بود که نمی‌خواهند بگذارند ایشان خلافت کنند. مسئله دوم که در زمان حضرت علی(ع) هم اتفاق افتاد و قابل تحمل بود و سابقاً ضعیف‌تر بود و در زمان امام حسن(ع) بسیار قوی‌تر شده بود، برنامه‌ریزی بسیار جدی بود که شیعه و اهل بیت(ع) به کل از حافظه تاریخ اسلام بیرون رود. چون بنی امیه می‌دانستند تا اینها باشند، نمی‌گذارند اسلام از بین برود. شاید با اسلام ظاهری مشکلی نداشته‌اند، اما می‌دانستند که حقایق، معنویت و محتوای اسلام جریانی مثل بنی امیه را برنمی‌تابد و باید از بین برود و این بسیار مهم بود. امام حسن(ع) در ادامه خلافت نتوانستند کار کنند که خیلی زود روشن شد.

 

چون اولین جنگ که پیش آمد، معاویه اعلام جنگ کرد. حضرت هم اعلام بسیج کردند. عده زیادی قبلاً بیعت کرده بودند، ولی وقتی بنا بود در مرکزی که برای بسیج تهیه شده بود، برای اعزام به جنگ بیایند، خیلی کم آمدند. حتی وقتی سخنرانی کردند، مدتی جلسه ساکت بود وهیچ کس حرف نمی‌زد که «حاتم» سکوت را شکست و دیگران هم حرف زدند.تعداد خیلی کمی - البته در تاریخ روشن نیست و می‌گویند چهار هزار نفر آماده شدند، در حالی‌که دهها هزار نفر بیعت کرده بودند برای جنگ آماده شدند. به محض اینکه راه افتادند، ایشان را ترور کردند. معلوم بود عوامل معاویه و خوارج فعالند که حالت بعدی پیش آمد.

اما در برنامه دوم که می‌خواستند اسلام ناب را در بین امت اسلامی ترویج کنند، با برنامه‌ای که امام حسن(ع) طراحی کردند و امام‌حسین(ع) و سایر بزرگان همراهشان بودند، ناکام ماندند. آن را خوب حفاظت کردند و معاویه و بنی امیه را شکست دادند. شما در این دوره می‌بینید اعدام‌ها خیلی زیاد است. شخصیت‌های بزرگ‌ صحابه که ‌همراه علی‌ابن‌ابیطالب(ع) و امام حسین(ع) بودند، بازداشت، زندانی، شکنجه و یا اعدام شدند. ولی جریان مبارزه حق و باطل ادامه پیدا کرد.

لذا در فرزندان امام حسین(ع) و دیگر ائمه(ع) جنبش وسیع‌تر مبارزه را می‌بینید. البته اینها همه از یک طبقه و یک خانواده بودند و یک نوع احساس مسئولیت ویژه داشتند. بنون‌الحسن بیشترین مبارزات را علیه جریانات ظالم تاریخ اسلام انجام دادند که کتابهای زیادی دارد و شما می‌توانید پیدا کنید. به هر حال نقش امام حسن(ع) در همه تاریخ اسلام نقش ممتازی است و هیچ نمی‌توانیم ایشان و امام حسین(ع) را جدا قضاوت کنیم. یک برنامه کلی بوده و یک صحنه‌اش را امام حسن(ع) و یک صحنه‌اش را امام حسین(ع) اجرا کردند. با هم بودند و از هم جدا نبودند، وقتی‌که امام حسن(ع) امام بودند، امام حسین(ع) تابع امام حسن بودند و مطیع عمل می‌کردند.

مناسبت بعدی شهادت اولین شهید محراب آیت الله قاضی تبریزی(2) است که انصافاً یکی از بزرگان دوران مبارزه و ماههای اول پیروزی انقلاب بودند و نقش بسیار بسیار سازنده و مهمی در تاریخ ایفا کردند. دشمنان انقلاب با چراغ سراغ ایشان رفتند، چون می‌خواستند آذربایجان را یکی از مراکز تحریک علیه انقلاب قرار بدهند و روی آن خطه حساب کرده بودند اما مردم آذربایجان نگذاشتند که سلاح آیت‌الله قاضی به زمین بیفتد و راه ایشان را ادامه دادند و امروز می‌بینید که یکی از مراکز مهم پایداری کشور هستند.

مناسبت بعدی شهادت حسین فهمیده،(3) این نوجوان شهادت‌طلب است که با یک حرکت استشهادی نمادین در تاریخ ما جای خود را خوب باز کرد و امام(ره) با جملاتی بسیار گویا این حرکت مهم را اعتبار دادند که در تاریخ مهم است. اگر امروز می‌بینید انسان‌های بسیار ارزشمندی حاضرند خودشان را منفجر کنند تا ضربه‌ای به دشمن بزرگشان بزنند یا فریادی در این محیط ظلمانی و پرآشوب تبلیغات بلند و راهی را باز کنند، به خاطر وجود الگویی چون اوست. اولین نمونه‌اش را در خرمشهر داریم و این فهمیده از سابقون این حرکت و پیشتاز آن است. به خاطر این مسئله برنامه روز جوان و نوجوان‌ها و بسیج دانش آموزی را داریم که خیلی افتخارآمیز است. ده‌ها هزار شهید نوجوان در این انقلاب دادیم و امروز بسیج نوجوانان و دانش آموزان یکی از پایگاه‌های مهم پایداری و صلابت نظام به حساب می‌آید. وقتی یک نقطه کوچک در مسیر حق باشد، حرکت وسیعی آغاز می‌شود و زاویه‌ها را بازتر می‌کند و دامنه خود را تا این حد گسترش می‌دهد.

یکی از مناسبت‌های بسیار مهم که باید یک قدر روی آن این روزها تکیه و درنگ کنیم، بحث تبعید حضرت امام در سال 43 - حدود 40 سال پیش است(4) که واقعاً تاریخ مهمی است. شبیه حرکت استشهادی شهید فهمیده است که منشا تاریخ‌سازی شد. البته مسئله امام هزار بار بیشتر عظمت دارد که نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ما شد و مبارزات ما را جهانی کرد و از حالت داخلی درآورد.البته از اول هم هدف انقلاب محدوده ملی نبود. چون حرکت ما اسلامی بود، اسلام خیلی در مرزها متوقف نمی‌شود. منتها حرکت فکری، نه دخالت در جاهایی که باید فکر برود. اصل انقلاب یک حرکت اسلامی است. ملی هم بود، به خاطر اینکه پایگاه این انقلاب در اینجا باید شکل می‌گرفت و با این ملت و با این مرز و بوم و با این مکتب اهل بیت (ع) که اینجا هست، می‌شد اولین پایگاه انقلاب را خلق کرد.

کاپیتولاسیون قضیه مهمی است و زود از آن نگذریم. الان فصلش است که قدری بیشتر روی آن کار کنیم. آمریکایی‌ها دوباره موج جدیدی را که قبلاً می‌خواستند در ایران داشته باشند، راه انداختند. این‌گونه بود که آمریکایی‌ها در اکثر امور کشور ما دخالت داشتند. سیاست‌های خود را در نیروهای مسلح، پلیس، ارتش، ژاندارمری، نیروهای امنیتی ساواک، در کارهای اقتصادی و برنامه‌ریزی‌های کارهای صنعتی تحمیل می‌کردند. در نفت حاکم مطلق بودند. هزاران آمریکایی به عنوان مستشار و متخصص در این کشور بودند که می‌خواستند همه جا را قبضه کنند. همین برنامه‌ای که در عراق برای خودشان درست کردند.

منتها آنجا با جنگ آمدند، اما در اینجا بدون جنگ قبضه کردند و از دست انگلیسی‌ها هم بیرون آورده بودند. می‌خواستند با این وسعت در ایران بمانند. ولی با مبارزه‌ای که شروع شده و نمونه‌اش 15 خرداد بود، احساس کردند که احتیاج به تحفظ و حفاظتی دارند. یک کار معمول استعماری را در ایران مطرح کردند که مسئله کاپیتولاسیون یا قضاوت کنسولی بود. طبیعی است که این همه آدم که در ایران بودند، تخلّف می‌کنند، به دادگاه احضار می‌شوند،
دادگاه حکم می‌کند و مشکلاتی برایشان پیش می‌آید. اینها گفتند که ما باید اینجا کاپیتولاسیون را بر محور قرارداد وین برقرار کنیم.

با دویست میلیون دلاری که وعده دادند به ایران وام بدهند، شاه را مجبور کردند که کاپیتولاسیون را بپذیرد. معنایش هم این است که اگر یک آمریکایی در ایران متهم شد، در دادگاه‌های ایران محاکمه نشود و در دادگاه‌های خودشان محاکمه شود. یعنی چراغ سبزی به اینها بدهند که هر جا که می‌خواهند بروند، همین که الان در عراق است .الان آمریکایی این همه جنایت می‌کنند و هیچ جا محاکمه نمی‌شوند. وقتی یک رسوایی پیش می آید، چند نفر را به صورت نمادین محاکمه می‌کنند. (شعار مرگ بر آمریکا نمازگزاران)

همین امروز در یک مرکز تحقیقاتی خود آمریکایی آماری منتشر شد که از روزی که آمریکا جنگ اخیر را علیه صدام آغاز کرد تا امروز، 100 هزار عراقی کشته شده است. بعضی از آنها در جنگ و درگیری‌ها کشته شده‌اند. بعضی‌ها هم به خاطر مشکلی که آمریکایی‌ها از لحاظ بهداشتی، امنیتی و وضعیت بیمارستان‌ها کشته شدند. عدد به 100 هزار رسید. آمریکایی‌ها می‌گویند 6 هزار نفر کشته شدند و 16 هزار نفر در غیر جنگ و رقمی در این حد داده بودند. قتل صد هزار نفری که در این فاصله یک سال و نیم در کشوری مثل عراق کشتار شدند، محاکمه دارد. ولی الان ابزار محاکمه در اختیار هیچ کس نیست. اینها می‌خواستند در ایران چنین چیزی درست کنند. مسئله بسیار مهم بود.یعنی شروع استعمار رسمی و اشغال رسمی کشور، منتها از این طریق.

اتفاقاً من به عنوان یکی از شاگردان امام(ره) جزو اولین آدم‌هایی بودم که آن خبر را از رادیوهای خارجی شنیدم و خدمت امام گفتم. امام قدری تحقیق کردند و فرمودند مسئله بسیار خطرناک است .خود مرا مأمور کردند و گفتند بروید و حقایق را پیدا کنید و بیاورید. من هم به تهران آمدم و از طریق مرحوم آقای فلسفی به مرحوم تولیت و مرحوم بهبهانی وصل شدم که اینها به ما اطلاعات واقعی را بدهند و آنها هم در مجلس و سنا و جاهای دیگر دوست داشتند و متن مذاکرات مجلس و سنا و متن کنوانسیون وین را خیلی زود تهیه کردند و به ما دادند. اینها هم متوجه شدند که کار خطرناکی است. دو یا سه روز طول کشید و من خدمت امام(ره) برگشتم. وقتی که رفتم، امام فرمودند سفر پرباری بود. این دو سه روز خیلی چیزها آوردی. بعد هم یک تصمیم گرفتند که تاریخی وجالب است.

آن موقع در حوزه کسی رادیو نداشت، رسم نبود طلبه‌ها رادیو داشته باشند. امام فرمودند برو یک رادیو بخر و ترتیبی بده که همه اخبار به ما برسد. دویست تومان هم پول به ما دادند و گفتند رادیو بخرید. ما آمدیم در خیابان ارم مغازه‌ الکترولوکسی بود که یک رادیو بخریم. گفت: 400 تومان و از این ارزان‌تر نمی‌شود. 200 تومان قسطی کردیم و دویست تومانش را دادیم و رادیو «ارس» خریدم که هنوز هم این را برای مبدأ تاریخ حفظ کردم و در موزه گذاشتم.

امـام وقتی که به اصل قضیه واقف شدند، حرکت عظیم ضد آمریکایی را شروع کردند. ما در گذشته هم علیه آمریکا حرف می‌زدیم، اما این بار نوک حمله به طرف آمریکا رفت. آمریکایی‌ها هم فهمیدند خطرناک است. امام برنامه‌ریزی کردند و نامه‌هایی برای علمای بلاد دادند و گفتند این نامه‌ها را ببرید و علمای بلاد را وارد صحنه کنید. حرکتی مثل انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود که پیروز شده بودیم. لابد آمریکایی‌ها فهمیدند که بعد از حصر امام کار بدی کردند. یعنی امام از زنـدان به چیذر و از چیذر به قم رفتند و هفت هشت ماهی در قم مشغول تدریس بودند. حادثه مهمی هم نبود که این کار مسائل را از نو تجدید کرد.

آمریکایی‌ها و شاه متوجه شدند که این، از آن چیزهائی نیست که بتوان صبر کرد. چون اگر مردم هوشیار شوند، این موج خطرناک است که بلافاصله امام را تبعید کردند. یعنی هیچ مهلت ندادند.آمادگی عجیبی هم داشتند، سر هر کوچه قم - ما که در قم بودیم، می‌دیدیم - مأمور بود که یک وقت مردم جمع نشوند. خیابان‌ها را کنترل کردند که حرکتی نشود، حرکتی هم نشد و امام را غریبانه به غرب ترکیه تبعید کردند که هیچ راهی به اینجا نداشتند. ولی این حرکت خاموش نشد و خوشبختانه مبدأ تاریخ جدید و نقطه عطف مبارزات شد. کم‌کم در محافل، سخنرانی‌ها، بیانیه‌ها و خیلی جاها خود را نشان داد. وضعی که می‌بینید امروز پیش آوردند که در دنیا تنها فریاد مستقل، مطمئن، پابرجا و شجاعی که در تاریخ زیر این گنبد آسمان روی کره خاک بلند است، فریادی است که از ایران اسلامی و انقلابی بلند است. (تکبیر حضار)

البته در این راه هزینه‌ها و مشکلات زیادی را تحمل کردیم، ولی هدف بسیار مقدس است. شما دارید می‌بینید که مرکز استعماری دنیا قصد بلعیدن دنیا و تضعیف دنیای اسلام و قرآن را دارد. همین‌ها بودند که جنگ صلیبی را مطرح کردند و بعد شکست خوردند و دو سه روز پیش آقای بوش عذرخواهی کرد و گفت: من اشتباه کردم. اسلام تروریست نیست. درست نبود که صلیبی بگویم. همان موقع گفتیم این حرکت ضد اسلامی است و دارید می‌بینید که بعد از سالها فقط مخصوص ما هم نیست. حتی از دوستانشان که محل و خانه امن آمریکایی‌ها در منطقه هستند، نمی‌گذرند و به اینها می‌گویند قرآن نخوانید. قرآن تفسیر نکنید، مدرسه‌هایتان برنامه دینی نداشته باشند، دارند فشار می‌آورند که دخترهای مسلمان در دانشگاه‌ها درس نخوانند، حرکت عمیقی است و حرکت‌های عمیق هزینه دارد وباید پای هزینه آن ایستاد. البته خدا هم کمک می‌کند. اگر اکثریت مردم دنیا در زبانشان حرکت ما را تحسین نمی‌کنند، در قلبشان راه ضد استکباری و ضدانحصاری اسلام را تحسین می‌کنند.

نمونه کوچکی که می‌بینید، همین حادثه تلخی است که در جنوب تایلند در سه روز پیش اتفاق افتاد. یکی از آن حوادث زشت تاریخی است که پلیس عده‌ای از مردم را که در حمایت از بازداشت‌شده‌ها تظاهرات می‌کردند، به خاک و خون کشید و حدود 100 نفر از آنها را در حال روزه شهید کرد. هنوز هم روشن نیست، بعضی‌ها می‌گویند در کامیونی که منتقل می‌شدند، هوا نبوده و خفه شده‌اند و بعضی‌ها می‌گویند در زندان خفه شده‌اند. هرچه می‌تواند باشد. هنوز روشن نیست. واقعاً برای دنیای اسلام زشت است که اینطوری‌ مسلمانان را قتل عام کنند و کسی احساس نکند که این کار مجازات و کیفر دارد. اگر این اتفاق برای اتباع غربی‌ها در جایی اتفاق افتاده بود، الان دنیا پر از نعره اینها بود. این کار فضای غیرعادلانه اطلاع‌رسانی دنیا را به ما نشان می‌دهد.

یکی از مسائل، مسئله فلسطین و عراق است که متأسفانه کشتارها بیداد می‌کند. خداوند انشاالله بزودی انتقام خون‌های مظلومان تاریخ را از این ستمگران جانی و خطرناک بگیرد و دل انسان‌های مظلوم را شاد کند.

مسئله مهمتر ما مسئله هسته‌ای است. در جریان هستید که ایران و اتحادیه اروپا دارند مذاکرات خود را انجام می‌دهند. این بار دیگر سه کشور نیستند، اینها در اتحادیه اروپا طرحشان را تصویب کردند و 25 کشور اتحادیه اروپا هستند و این طرح را در «جی هشت» هم که قدرتمندان دنیا جمع هستند، تصویب کردند. طرحی است که این مجموعه دارند به ایران ارائه می‌دهند. البته آمریکا ظاهراً مخالفت می‌کند، ولی مخالفت‌ها ممکن است صحنه‌سازی باشد که هم شمشیر آمریکا بالای سر ما باشد و هم طرح اروپا. اما به هر حال یک طرح است. سیاست ما هم روشن است. البته احساس می‌شود که این‌بار اروپایی‌ها جدّی‌تر از گذشته هستند و به واقعیت‌ها نزدیک شده‌اند و امید این است که اگر درست حرکت شود، به نقطه قابل قبولی برسیم .

در مجموعه اخباری که دارم، عرض می کنم سیاست رسمی را رهبر معظم انقلاب در جمع مسئولان مشخصاً گفتند. سیاست این است. با مذاکره موافقیم، ولی مذاکره منطقی و عقلانی در چارچوب مقررات جهانی. هرچه پیش برود، خوب است. یعنی دو طرف باید قبول کنند که حقوق بین‌الملل و حق ملت ضایع نشود. ولی اگر بخواهند چاشنی تهدید و زورگویی را بکار ببرند، دیگر جای مذاکره نیست. (تکبیر حضار)

سیاست کاملاً روشنی است. الان همه مسئولان کشور و همه رسانه‌های کشور و صاحب نظران متوجه هستند و پیچیدگی ندارد. تا هرجا که مذاکره لازم باشد، در فضای استدلال و منطق پیش می‌رویم و هدف ما این است که ثابت کنیم به دنبال تسلیحات هسته‌ای نیستیم و دنبال استفاده صلح‌آمیز از این منابع مهمی که خداوند در زمین و در خاک ما قرار داده، هستیم و باید استفاده کنیم. این را هم می‌توانیم با تفاهم، همکاری و شفافیت کامل انجام بدهیم .امیدواریم اروپایی‌ها که الان طرف ما هستند، عاقلانه عمل کنند و مثل گذشته آلت دست آمریکایی‌ها قرار نگیرند.

بسم‌الله الرحمن الرحیم

قل هوالله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد

 

پی نوشت ها:

8/8/1383 

1- امام حسن مجتبی دومین امام شیعه و بزرگترین فرزند امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) که در ۳۷ سالگی به امامت و خلافت رسید و در سال ۴۱ه‍.ق. با معاویه، صلح کرد. بنا بر مشهور، تاریخ ولادت او ۱۵ رمضان سال سوم هجری در مدینه است. البته برخی روایات و منابع تاریخی تولد وی را سال دوم هجرت دانسته‌اند.پس از تولد، پیامبر در گوش او اذان گفت و در هفتمین روز ولادتش گوسفندی را عقیقه کرد.

دوره حکومت وی شش ماه و سه روز طول کشید. امام حسن پس از صلح، به مدینه رفت و ده سال در مدینه بود تا اینکه به شهادت رسید. او در مدینه، در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

 

2- آیت‌الله حاج سید محمدعلـی قاضـی طباطبایـی در سال 1331 هـ. ق در کانونی گرم و خانـواده‌ای اصیل و روحانـی در تبریز پا به عرصه وجـود نهاد پـدر ایشان آیت‌الله حاج سیدمحمـدباقر قاضـی طباطبایـی از علمای بنام و فقهای طـراز اول آذربـایجان بود.

آیت‌الله قاضی طباطبایی تحصیلات ابتدایی و علـوم مقدماتـی را از والد خـود و عم گرامـش آیت‌الله سید اسدالله قاضـی طباطبایـی فرا گرفته، سپـس برای تکمیل معارف وارد حـوزه علمیه تبـریز (مـدرسه طالبیه) گردیـد.

ایشان تا سال 1357 هـ. ق، در حـوزه تبریز مشغول تحصیل بـودنـد. و بعد ازکسب فیض و بهره کامل از محضر علمای تبـریز برای تکمیل مبانی علمی در سطـوح عالی به قـم مشـرف شـده و از مکتب اسـاتیـد طـراز اول حـوزه علمیه قم استفاده‌های فراوانی نمودند. ایشان در درس فلسفه و خارج علـم اصـول رهبـر فقیـد انقلاب شرکت جسته، علـم درایه و رجال را نزد آیت‌الله العظمـی گلپایگانی فـرا گرفت و از پیشگاه پـرفیض بزرگانـی چـون آیت‌الله حجت و آیت‌الله صـدر تـوشه‌های علمـی گرانقـدری اخذ نمودند.

پـس از تکمیل سطـوح در قـم در سال 1369 هـ. ق، به نجف اشـرف مهاجرت نمود. و در مدت اقامت سه ساله در نجف ضمـن تشرف به زیارت ائمه معصومین توانست در درس آیات عظام سید محسـن حکیم و کاشف الغطا و اساتیدی چـون آیت‌الله رشتـی. آیت‌الله زنجانی، آیت‌الله بجنـوردی حضـور یـافته و به درجه عالـی اجتهاد نـایل گردد.

در سال 1372 هـ.ق، و در سـن 42 سالگی نجف را به قصد تبریز ترک و با کوله‌باری سنگین از علم و ایمان و اخلاص و شور وارد آذربایجان شده، کمر خـدمت به حل و فصل امـور مـردم بست و ضمـن امامت نماز جماعت در مسجد مقبـره و مسجـد شعبان به کار تحقیق و تالیف پرداختند.

شهیـد قاضـی طباطبایی در فاصله سالهای 1331 ـ 1341 هـ. ق، در تبریز بزرگتـریـن فعالیت‌های سیـاسـی را جهت افشـای چهره واقعی حکـومت طاغوت انجام داده و در آبان ماه 1342 هـ. ش، دستگیـر و به پادگان زرهـی تهران منتقل شد و پـس از آن به مدت 2/5 ماه در زندان قزل قلعه زندانی گردید. پـس از وارد آوردن ضربات و لطمات روحـی فراوان، وی را به سلطنت آبـاد تهران انتقـال دادند و در ایـن مـدت ایشان مخفیانه به قـم جهت دیدار امام، و سپس برای زیارت حضرت ثامـن الایمه به مشهد مقدس مشرف می‌شـوند در بازگشت مـدتـی در تهران اقامت نمـوده و بـدون اجازه رژیـم به طرف تبریز حرکت می‌کننـد و با استقبال با شکـوه مردم تبریز مواجه می‌شـوند.

اواخر سال 1343 هـ.ش، پـس از دستگیری‌ها و تبعیدها و بـازداشت‌های مکـرر به عراق تبعیـد می‌گردند. که در ایـن مدت با امام خمینـی(ره) که مدتـی قبل از ایشان به عراق تبعید گردیده بـود، ارتباط نزدیک پیدا می‌کنند.

شهید قاضـی پـس از یک سال و نیـم اقامت اجباری درعراق به ایران مـراجعه نمـوده تا اینکه در روز سـی‌ام آذر ماه 1347 هـ.ش، مصادف با عیـد فطر به جرم سخنرانـی پـرشـور و انقلابـی علیه اسـراییل غاصب و انتقـاد از دستگـاه حـاکـم به خـاطـر حمایت از صهیـونیست‌ها دستگیر و به شـش ماه تبعیـد به بافت کرمان، محکـوم می‌شوند. و پـس از آن مدتـی به زنجان تبعید می‌گردند. بعد از سپری شـدن مـدت تبعیـد در زنجان به تبریز مراجعت می‌نمایند. و در کنار کارهای علمی و تدریـس پرچـم مبارزه را هـم چنان بر افراشته نگاه داشته و علی‌رغم کارشکنی‌های ایادی حکومت و کنترل هایی که از طرف ساواک صـورت می‌گرفت. همچنان به تبلیغ اسلام و تبیین شخصیت امام می‌پردازند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سـوی رهبر کبیر انقلاب به امامت نماز جمعه تبریز و نماینده ولـی فقیه در آذربایجان منصـوب می‌گردنـد. و در سنگـر امامت جمعه همچـون همیشه یاور مستضعفان و منشاء خدمات خدا پسندانه بـوده و با مجاهدت بسیار در پیشرفت اهـداف انقلاب و حفاظت از دستاوردهای آن از هیچ کـوششـی دریغ نمی‌کردند.

شهید قاضی طباطبایی در دهـم آبان ماه هزار و سیصـد و پنجاه و هشت هـ.ق، به دست شیاطیـن کـوردل به درجه رفیع شهادت نـایل آمـده به لقـای دوست پیـوستند.

از شهید قاضـی طباطبایی آثار، مقالات و رساله‌های فراوانـی به جا مـانـده که بـرخـی از آنهـا عبـارتند از:

1- الاجتهاد و التقلید

2- الفواید

3- خاندان عبدالوهاب

4- کتاب فی علم الکلام

5- فصل خطاب فی تحقیق اهل کتاب

6- السعاده فـی الاهتمـام علـی الزیاره

7- اجوبه الشبهات الواهیه

8- رسـاله فـی اثبـات وجـود الامـام(ع) فـی کل زمان

9- حـاشیه بـر کتـاب رسـایل شیخ انصـاری

10- حـاشیه بـر کتـاب مکـاسب شیخ انصـاری

11- حـاشیه بـر کتـاب کفـایه الاصـول آخـونـد خـراسـانـی

12- تقـریـرات درس اصـول آیت‌الله حجت کـوه کمری

13- تاریخ قضا در اسلام

14- صـدقـات امیـرالمـومنیـن(علیه السلام) و صـدیقه طـاهره(علیها السلام)

15- حدیقه الصالحین

16- رسـاله در دلالت آیه تطهیـر بر اهل بیت(علیهم السلام)

17- رساله در اوقات نماز

18- رساله در مباهله

19- رساله در نماز جمعه

20- آثـار تـاریخـی آیت‌الله العظمـی حکیم

21- پیشگفتـار بـر کتـاب علـم امـام علامه طبـاطبـایـی

22- مقـدمه بـر کتـاب معجزه و شـرایط آن

23- مقدمه بر کتاب مرآت الصلوه

24- مقدمه بر کتاب جنه الماوی

25- تحقیق در ارث زن از دارایـی شـوهـر

26- ترجمه مسایل قندهاریه

27- تعلیقـات بـر کتـاب اسلام صـراط مستقیـم

28- تحقیق دربـاره روز اربعیـن حضـرت سیـد الشهدا(ع)

 

3- هشتم آبان هر سال، یادآور خاطره رزمنده کوچکی است که با نثار جان خود، بر سرخی و طراوت خون شهیدان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی افزود. او در نوجوانی به یک‏باره قله‏های شرف و غیرت را پیمود که چه بسیار اهل ریاضت و سیر و سلوک، در پیمودن این راه پرفراز و نشیب، بر این رهگذر الهی غبطه می‏خورند. شهید محمد حسین فهمیده، در اردی‏بهشت سال 1346، در خانواده‏ای مذهبی در محله پامنار، از محله‏های قدیمی شهر قم، دیده به جهان گشود. سال 1352 راهی مدرسه ابتدایی شد. سال 1357 کلاس پنجم را به دلیل انتقال خانواده‏اش به شهر کرج، در مدارس این شهر سپری کرد. و پس از پیروزی انقلاب با تشکیل بسیج در آذر سال 1358 به فرمان امام(ره)، به این نهاد انقلابی پیوست.

پس از حوادث کردستان، با وجود سن کم و جثه کوچکش راهی آنجا شد، ولی به علت کمی سن، او را بازگرداندند. این قهرمان کوچک آرام ننشست و با شرکت در آموزش‏های رزمی، تابستان سال 1359 را گذراند و هم‏زمان با شروع جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران، خود را به جبهه‏های جنوب رساند. در خط مقدم جبهه بود که با مشاهده تانک‏های عراقی که به طرف رزمندگان هجوم آورده و درصدد محاصره و قتل عام آنها بودند، تاب نیاورد و در حالی که تعدادی نارنجک به کمر بسته و در دستش گرفته بود، به طرف تانک‏ها حرکت کرد. در این هنگام، تیری به پایش خورد و او را مجروح ساخت، ولی به راهش ادامه داد و تصمیم خود را عملی ساخت و از لابه‏لای تیرهایی که از هر سو به طرفش می‏آمد، خود را به تانک پیشرو رساند و با استفاده از نارنجک، موفق شد آن را منفجر کند و خود نیز تکه تکه شد.

صدای جمهوری اسلامی ایران، با قطع برنامه‏های عادی خود، اعلام کرد که نوجوانی سیزده ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته، آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است. امام (ره) در پیامی به مناسبت دومین سال‏گرد پیروزی انقلاب اسلامی فرمود: «رهبر ما آن طفل سیزده ساله‏ای است که با قلب کوچک خود، ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ‏تر است. با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.»

بقایای پیکر شهید محمدحسین فهمیده در بهشت زهرای تهران، قطعه 24، ردیف 44، شماره 11، به خاک سپرده شد، امّا فداکاری حسین فهمیده در تاریخ پرشکوه سرافرازی‏های ایران ثبت شد و جاودانه ماند.

 

4- در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ امام خمینی توسط مأموران حکومت شاه بازداشت و پس از انتقال از قم به تهران، به ترکیه تبعید شدند و علیرغم فضای خفقان، موجی از اعتراض‌ها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی دروس حوزه‌‌ها و ارسال طومارها و نامه‌ها به سازمان‌های بین‌المللی و مراجع تقلید جلوه‌گر شد.

شاه با غرور همیشگی و به تصور اینکه کشتارها و بازداشت‌ها و محاکمه ها، نیروی مقاومت عمده را از سر برداشته است، تحت فشار آمریکا انجام احیای کاپیتولاسیون یعنی "مصونیت سیاسی و کنسولی اتباع آمریکایی در ایران" را در دستور کار خود قرار داد.تصویب لایحه کاپیتولاسیون به وسیله مجلسین فرمایشی سنا و شورا تیر خلاصی بر استقلال نیم‌بند ایران بود. افشاگری امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران را در آبانماه سال 1343 در آستانه قیامی دوباره قرار داد. اما رژیم شاه با بهره‌گیری از تجربه سرکوبی قیام 15 خرداد سال قبل، به سرعت دست به کار شد.

در 13 آبان 1343 امام خمینی(ره) توسط مأموران حکومت شاه بازداشت و پس از انتقال از قم به تهران، به ترکیه تبعید شدند. امام 9 روز پیش از تبعید، در مراسمی که به مناسبت میلاد حضرت زهرا (س) در منزل‌شان برگزار شد، با ایراد نطقی، جنایات و مفاسد کاپیتولاسیون را تشریح کردند. امام در سپیده دم 13 آبان توسط یک گروه از مأموران ساواک به سرپرستی سرهنگ مولوی ـ رئیس ساواک تهران ـ بازداشت شدند و هنوز آفتاب از افق سر نزده بوده که با یک فروند هواپیمای نظامی از فرودگاه مهرآباد به ترکیه تبعید شدند. اطلاعیه کوتاه ساواک که از رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها انتشار یافت، چنین بود: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلائل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ 13 آبان 1343 از ایران تبعید گردید.»

در پی تبعید امام علی‌رغم فضای خفقان، موجی از اعتراض‌ها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی دروس حوزه‌‌ها و ارسال طومارها و نامه‌ها به سازمان‌های بین‌المللی و مراجع تقلید جلوه‌گر شد. آیت‌الله حاج مصطفی خمینی نیز در روز تبعید امام بازداشت و زندانی شد و پس از چندی در 13 دی 1343 به ترکیه نزد پدر تبعید شد.

دوران تبعید امام به ترکیه بسیار سخت و شکننده بود. امام حتی از پوشیدن لباس روحانیت منع شده بودند. محل اقامت اولیه امام هتل بلوار پالاس آنکارا بود. اما فردای آن روز برای مخفی‌ نگاهداشتن محل اقامت، امام را به محلی واقع در خیابان آتاترک منتقل کردند.

چند روز بعد (21 آبان 1343) برای منزوی‌تر ساختن ایشان و قطع هرگونه ارتباط، محل تبعید را به شهر بورسا واقع در 46 کیلومتری غرب آنکارا انتقال دادند. در این مدت امکان هرگونه اقدام سیاسی از امام خمینی سلب شده و ایشان تحت مراقبت مستقیم مأمورین اعزامی ایران و نیروهای امنیتی ترکیه قرار داشتند.

امام خمینی جمعاً 11 ماه در ترکیه به سر بردند، سپس ساواک با هماهنگی دولت ترکیه ایشان را در 13 مهر 1344 به عراق تبعید کردند. ایشان به مدت 13 سال تحت نظارت توأم با فشار رژیم بعثی عراق بودند.

در بحبوحه انقلاب اسلامی، و در نتیجه افزایش اختناق رژیم بغداد امام خمینی تصمیم به خروج از عراق و عزیمت به کویت گرفتند اما کویت تحت فشار شاه، از پذیرش امام و هیئت همراه امتناع ورزید در نتیجه امام خمینی در مهر 1357 راهی فرانسه شدند و در «نوفل لوشاتو» در حومه پاریس اقامت گزیدند.

امام طی 4 ماه اقامت خود در فرانسه انقلاب اسلامی را تا مراحل پیروزی هدایت کردند و سپس در 12 بهمن 1357 به کشور بازگشتند. امام در طول هجرت 14 ساله خود به روشنگری افکار عمومی ایران و جهان نسبت به ماهیت حکومت شاه پرداخته و زمینه انقلاب مردمی و سقوط رژیم پهلوی را فراهم ساختند. به همین دلیل نقطه شروع دوره هجرت یعنی 13 آبان 1343 و همچنین نقطه پایان آن یعنی 12 بهمن 1357 به عنوان «یوم‌الله» شناخته شده است.