خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

محور خطبه‌ها:  محورهای قرآنی و اخلاقی اسلامی، بی‌بندوباری‌های اخلاقی غرب، دروغ‌های سیاسی و فرهنگی غرب علیه ایران، تلاش غرب برای انحراف اخلاقی جوانان مسلمان و ایرانیان  عزاداری‌های حسینی، امام حسن عسگری(ع)، آیت‌الله سعیدی، شهدای مؤتلفه، سید آزادگان، ابوترابی، جهاد سازندگی، نهادی بابرکت، اهمیت خدمت به مردم، هفته وحدت، عقب‌نشینی اسرائیل از لبنان، تهدیدات طبیعی رژیم اشغالگر قدس

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۰ خرداد ۱۳۷۹
خطبـه اول: اعتدال محور بحث‌های اخلاقی/ تقسیم بندی مباحث اخلاقی اخلاق نظری و تطبیقی/ اختلافات سیاسی مبانی اخلاق فلاسفه یونان و علم اخلاق/ بحث‌های اخلاقی پیروان هگل/ انسان محور اخلاق در مکتب سوفسطایی/ مکتب اصالت الذّه غرب و نگاهش به اخلاق/ لزوم سادگی در بحث‌های اخلاقی برای فهم عموم قرآن، کتاب جامع اخلاقی/ بررسی ابعاد مختلف زندگی انسان در علم اخلاق/ فراگیری نگاه قرآن در همه ابعاد زندگی/ استعدادهای خدادادی محور بحث‌های اخلاقی قرآن/ اسلام محوری جامع برای بحث‌های اخلاقی/ ویل دورانت و بحث نسبیت اخلاق/ تابعیت مسایل اخلاقی با شرایط زمانی و مکانی/ عدم نسبیت پذیری اخلاق عملی در اسلام/ عدم تابعیت اخلاق عملی با شرایط زمانی و مکانی/ عدم کلی نسبی بودن صدق و راستی و وجود استثناء/ بهتر بودن ذاتی کارهای ارزشی در همه جوامع/ ضربات تبلیغ نسبیت اخلاق به زیربنای زندگی در غرب/ لزوم تفکیک اصول ثابت از آداب و رسوم در بحث‌های اخلاقی/ آداب و رسوم غلط، عامل اصلی آلودگی غرب/ زیربنای فکری نادرست و عقب‌ماندگی اخلاقی/ نکات مثبت و منفی علم اخلاق در جوامع امروزی/ امکانات غرب، شبکه نیرومند ترویج اخلاق غربی در دنیا/ تبلیغات سیع غرب در موارد ضداخلاقی/ شبکه تبلیغاتی غرب در ترویج ضد اخلاق/ شکار انسان برای رویج فرهنگ توسط غرب/ لزوم توجه به امپراتوری تبلیغاتی و خبری/ دنیا در دام مافیای تبلیغات غرب/ سپری شدن حضور نظامی استکبار در کشورها/ جایگزینی شبکه اقتصادی به جای شبکه نظامی/ امپراطوری تبلیغاتی بدترین نوع استعمار/ لزوم هوشیار کردن جوانان ومردم/ تضعیف اصول اخلاقی جوامع با شبکه فرهنگ غربی/ ماجراسازی غرب در محکومیت‌ها/ سوژه‌سازی بزرگ غربی‌ها در حوادث کوچک/ تبلیغات غرب علیه ایران/ تاثیر پذیری دنیااز حرکات موذیانه و دروغ‌پردازی شبکه تبلیغاتی غرب/ غرب و تلقین خواسته هایش به وسیله بعضی از خودفروختگان/ حرکت‌های ضد اخلاقی غرب در دروغ‌پراکنی‌ها/ آسان بودن تخریب کشورها برای غرب/ دمکراسی و آزادی بهانه حضور غرب در کشورها/ عدم صداقت غرب در ادعاها/ ماهواره و اینترنت وسیله جدید غرب برای حضور در کشورها/ تبلیغات بدترین نوع استثمار/ لزوم برخورد با فریب کاری در اطلاع‌رسانی/ لزوم بیداری مردم در مقابل فریب‌کاری‌های دشمنان خطبـه دوم: عزاداری مانور ملی مردم علیه اهداف استکباری/ امام حسن عسگری(ع) امام مظلوم شیعه/ محاصره امام حسن عسگری(ع)توسط خلفای عباسی/ ترس خلفای عباسی از فرزند امام حسن عسگری(ع)/ امام حسن عسگری(ع)و شهادت در جوانی/ آیت الله سعیدی از پیشتازان روحانیت/ شهدای موتلفه پیشتازان جهاد مسلحانه/ مرحوم حجت الاسلام ابوترابی هدایتگر اسرا در زندان‌های عراق/ جهادسازندگی و هزاران خدمت شایسته در کشور/ لزوم توجه به بیابان زدایی/ حضور بسیج درطرح بیابان زدائی/ آبخوانداری یعنی سرسبزی و ذخیره آب/ ذخیره آب با هزینه کم در آبخوانداری/ آبخیزداری راهی دیگر برای مبارزه با خشکسالی/ نقد کردن منابع، وظیفه اصلی همه ایرانیان/ لزوم پرهیز از دودل کردن مردم در سرمایه‌گذاری/ ناامنی سرمایه گذاری و رکود اقتصادی/ ساختن ایران برای جوانان، وظیفه اصلی مسئولین/ استعدادهای بالقوه ایران برای سازندگی/ لزوم استفاده درست از شرایط مساعد برای تقویت اقتصاد/ خدمت به مردم، وظیفه خدایی انقلابی و وجدانی مسئولین/ هفته وحدت و لزوم توجه به وحدت مسلمانان/ لزوم ایجاد آرامش در کشور/ عقب نشینی اسرائیل از لبنان پیروزی بسیار مهم/ وابستگی شدید اسرائیل به جنوب لبنان و جولان به خاطرآب/ اهمیت زیاد مساله آب برای اسرائیل/ استفاده اسرائیلی از آبهای دولت خودگردان/ توجه اسرائیل به آب‌های جنوب لبنان/ عدم تمایل اسرائیل به خروج از جنوب لبنان/ تلاش برای بی‌ثمر نمودن تحریک اجانب

خطبه اول:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

الحمدللّه و السّلام علی رسول اللّه و آله

الحمدللّه رب العالمین والصّلاه و السّلام علی رسول اللّه وعلی‌ ائمه المعصومین

اوصی عباداللّه به تقوی‌اللّه واتباع اوامره

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم

ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم*

با تذکر أکید در مورد توجه به وظایف انسانی و اسلامی و مراعات حدود الهی در همه‌ی احوال، بحث قرآنی را ادامه می‌دهم که مدت‌ها ست در خطبه اول مطرح است. تا به حال چند بخش از مباحث قرآنی مطرح شد و آخرین بخش آن، اخلاق بود.

در بحث اخلاق، مسأله اعتدال یک بحث محوری است. در چند خطبه صحبت کردم. اگر چه این بحث با توجه به مطالب فراوان در علم اخلاق و قرآن نیاز به مطالب بیشتری برای مطرح کردن دارد، ولی به همان مختصر اکتفا می‌کنم و بحث را از دید قرآن ادامه می‌دهم.

یکی از مسائلی که در مقدمه علم اخلاق مورد توجه است، تقسیم‌بندی مباحث اخلاقی است. علم اخلاق در سه بُعد نظری، علمی و تطبیقی مورد تحلیل قرار می‌گیرد. البته مسأله مهم، بُعد علمی است که من امروز می‌خواهم وارد آن شوم و نمونههای مهمی از موارد مهم حضور تقوی و ضد تقوا در جامعه را مطرح کنم. اخلاق را از بُعد عملی بررسی می‌کنیم که نوعاً همراه با تقوا است.

ابتدا درباره دو بُعد نظری و تطبیقی یا مقارنه مختصری می‌گویم. بحث‌هایی که در اخلاق نظری مطرح می‌کنم، فلسفه اخلاق، اتلاق اخلاق، و وجود مصالح و مفاسد حقیقی در پشت دستورات اخلاقی است که آیا حکمت‌هایی که در علم اخلاق توصیه می‌شود، واقعاً به واقعیت‌های مصلحتآمیز و یا مفسده‌آمیز متکّی است؟یا مصلحت ظاهری و سطحی است؟

قبح و حسن ذاتی که در خیلی از جاهای دیگر مطرح است، بحث‌هایی است که در مباحث نظری اخلاق مورد توجه قرار می‌گیرد. نمیخواهم در مورد آنها صحبت کنم، بحث آن در مقارنه و تطبیق و مقایسه مکتبهای اخلاقی خیلی وسیع است. این بحث و اختلافات اساسی بین آنها مبانی، پایهها و محورهای احکام اخلاقی و حکمت عملی است که در طول تاریخ هم بود.

به چند مورد آن اشاره می‌کنم و بعد یک نکته از دو بُعد تطبیقی و نظری عرض می‌کنم که بحث مهمی است. ادامه آن را به آینده واگذار می‌کنم که اگر فرصتی بود، پیرامون آن توضیح بیشتری می‌دهم.

در مقارنه و تطبیق مبانی اخلاقی چند محور به چشم می‌خورد. در مکتب سقراط و افلاطون که شاید بنیانگذار علم اخلاق و کلاسیک هستند،محور را علم و دانش در اخلاق می‌دانند. بعد از آنها ارسطوست که بیشتر به عقل و تحلیلهای عقلی به پایه مسائل اخلاقی اهمیت می‌‌دهد و این دو محور تا چند قرن اخیر همه جا در مکاتب اخلاقی مورد بحث و توجه بوده است. در قرن اخیر افرادی به تبعیت از هگل که فیلسوف معروف قرن است، بیشتر به سراغ قانون و مقررات داشتن زندگی انسان رفتند.بعد از آن در اروپا یک بحث بسیار جدّی مطرح شده است. آن مطلب چهارم است که درباره آن مقداری حرف می‌‌زنم. آنها افکار عمومی را محور اخلاق قرار دادند و گفتند آنی که افکار عمومی و جامعه می‌پسندد، محور اخلاق است و باید منطبق با آن کار کرد. قبل از اینها که مربوط به دوران قبل از میلاد است، به سوفسطاییها منتسب است که آنها اصولاً خود انسان و خواست انسان و میل انسان را محور اخلاق قرار دادند و گفتند هر چه آدم خودش بخواهد همان اخلاق است و دلیلی ندارد خودمان را گرفتار بافتههای دیگران بکنیم.

اخلاق عنوان فردی دارد و آن هم عنوان میل و وهواست که البته در اروپای جدید بعد از هگل و اینها، این نظریه به همراه نظریه سوفسطایی دوباره، به خصوص توسط نیچه احیا شد او باعث شد این فکر به صور مختلف در اروپا شکل پیدا کند و نیچهایها خیلی جاها را قبضه کردند و افکارشان شیوع پیدا کرد و مکتب اصالت الذه که اصل زندگی بشر رالذت و خوشگذرانی می‌بیند، از شاخههای همین افکار سوفسطایی است که عملاً در فرهنگ غرب تاثیر زیادی گذاشته است. چیزهای دیگری هم هست. نمیخواهم همهی شاخههای آن و یاحتی مکتبهای اصولی آن را مخصوصاً در شرق که چیزهای دیگری هم بود، مطرح کنم. چون معلوم است که افکار عمومی مخاطب ما اکثراً آمادگی وارد شدن در این مسائل تاریخی و مکتبی را - که اگر بخواهد باز شود، باید با اصطلاحات علمی مطرح شود - ندارد. لذا ما خلاصه و ساده کردیم. اسلام در مقابل همه اینها است. نه به این معنا که همهی حرف‌های اینها را رد می‌کند. اگر اسلام می‌گویم، منظورم بیشتر قرآن است. چون محور بحث من بحثهای قرآنی است و قرآن بگونهای با اخلاق و پایههایی که اخلاق بر آنها متکی است، برخورد می‌کند که نقاط مثبت همهی این چند مکتب را دارد و نقاط منفی و اشکلات جدّی را که به هر یک از اینها وارد است، ندارد. علم، دانش، عقل، خرد، قانون، مقررات، افکار عمومی و خواست خود انسان در خیلی از موارد می‌توانند در پایههای علم اخلاق سهم داشته باشند. می‌‌توانیم علم اخلاق را منحصر کنیم که می‌خواهد همهی زندگی انسان‌ها را آن هم از دید قرآن که همه ابعاد تاریخ را شامل شود، بررسی می‌‌کند.در علوم مختلف که بحث دیگر می‌کنیم،گاهی می‌‌گویند این بحث اخلاقی نیست و باید در فلان علم به دنبالش برویم، پس در تعارض مکتبهای اخلاقی از قرآن نظریهای جامع داریم که همهی نقاط مثبت را می‌توانیم جزو پایههای اخلاقی حساب کنیم. حقیقتاً هم هست. نه اینکه می‌خواهیم مصالحهای و داوری صلح‌اندیشی بین نظریات اخلاقی بکنیم. واقعیت است.

هر یکی از آنها، بخشی را گرفتهاند. شاید به تناسب اقتضائات زمان و افکار خودشان و یا افکار دیگران بحث می‌کنند. ولی قرآن که از بام دنیا نازل شده وهمه چیز را زیر نظر می‌گیرد.

چون با فطرت انسان طرف است، اینگونه عمل نیکند، اصولاً اینطوری است، محور اخلاق و اصل اول آن، استعدادها و خواستها و تقاضاهایی است که خداوند در وجود همهی انسان‌هاقرار داده است که همه چیز هست و علاوه بر این هدایتی است که عقل را برای غرایز و تعدیل خواستهها محور اصلی قرارداد و وحی را حجامی عقل قرار داده که اگر عقل نتوانست به همه زوایای بسیار پیچیده مسائل اجتماعی و فردی برسد، وحی به کمک او می‌آید.

بنابراین، اینها هم عقل است و هم علم است و هم افکار عمومی است، هم خواستههای خود انسان هست و خیلی چیزهای دیگر هم ملاک است.اسلام محور جامعی است که می‌توانیم بحث اخلاق را بر همه این پایهها ببینیم. همین جا که مقارنه و تطبیق می‌کنیم، یکی از بحثهای ما نسبیت اخلاق است، یکی از بحثهای بسیار جدّی که در چند قرن اخیر به خصوص در بین اخلاقیون و فلاسفه وجود دارد،این است که آیا واقعاً اخلاق، اصول ثابت دارد یا اینکه نسبی است؟ نسبی یعنی به مقتضای زمان و مکان و افکار عمومی و شرایط ارزشهای اخلاقی عوض می‌شود. این بحث مهمی است که در دنیا اتفاق افتاد. مخصوصاً از بحثهایی است که ویلدورانت کرد و به خصوص در کتاب لذّات فلسفه وضع عمومی پیدا کرد. در بسیاری از دانشگاه‌های دنیا هم مطرح است و قرنها هم مطرح بود.این بحث ضمن اینکه اصلاً جنبه علمی و روانشناسی دارد،از لحاظ اجتماعی و سیاسی تاثیرات عجیب و غریبی در تاریخ گذاشته وامروز هم دارد که کمی به این می‌‌پردازیم.

از دید اسلامی قبول داریم که مواردی هست که مسائل اخلاقی تابع شرایط و زمان و مکان است.امّا تکیه اصلی اسلام در بحث اخلاق اینها نیستند، برای مباحث اخلاقی بیش از شصت مورد در کتب اخلاقی وجود دارد که همه اینها در قرآن آمده و در سنت وسیره برای اینها نمونههای خوبی داریم اینها از اصول ثابت هستند و نمیشود اینها را نسبی حساب کرد. چند نمونه را مثال می‌زنیم بعد انشاءالله در بحث اخلاق عملی که وارد می‌شوم، یکییکی اینها رابررسی می‌کنیم. اینها چیزهایی هستند که ارزش‌های ثابت بشری هستند، مثلاً راستگویی و دروغگویی. نمیشود گفت که ارزش راست گفتن نسبی است. مثلاً در زمان حضرت نوح خوب بوده، در زمان حضرت عیسی می‌توانست خوب نباشد، یا پیش از میلاد. یا بعد از میلاد. این یک بحث اخلاقی است. ارزش ثابت برای انسان است. یا سپاس و شکر در مقابل ناسپاسی ارزش می‌شود و سپاس مندی در مقابل منعم بی‌ارزش می‌شود و ارزشش را از دست می‌دهد و تابع زمان و مکان و شرایط، سنن و تغییر جامعه است. اینها نسبی نیستند. ثابت هستند. کسانی که می‌گویند اخلاق نسبی است، باید اینها را بپذیرند. یعنی در زمان عدل مقبول است و یک جاباید ظلم کرد. شرایط زمانی و مکانی و خیلی از عناوینی را که شما می‌دانید. در اخلاق داریم. همه این موارد ثابت را می‌پذیریم که ممکن است در زمانی و در شرایطی اتفاق بیفتد و استثنا باشد. این باعث نمیشود که ارزش عدالت از بین برود.گاهی با کسی در جایی، به خاطر شرایطی که وجود دارد، جور دیگر رفتار می‌‌شود. البته آن را هم به عدل برمیگردانیم. هیچوقت نمیتوان گفت که دروغ گفتن خوب است. اما مواردی هست که می‌گویند در جایی اگر نشد، تقیه کنید، اگر نشد، به صور دیگری بگویید. دروغ مصلحت‌آمیز را با شرایطی بپذیرید.نه اینکه ارزش صدق و راستی نسبی است. در همان موقع هم راست گفتن در ذات خودش بهتر است. اگر یک اتفاقی افتاد و بنا شد راست گفته نشود، آن موقع استثنا است که برای آن استثنا یک مصلحت اقوا لازم است. در خیلی از جاها می‌شود به آن توجه کرد.اسلام این قدر خشک نیست. فرض کنیم کسی با یک راست گفتن جانش در خطر است والان بناست همه چیزش از بین برود و یا جان یک عدهای را باید به خطر بیندازد. گاهی در جبهه یا در جایی دیگر یا در یک بازجویی، راست گفتن خطر دارد. این بحثها و استثناها می‌تواند اتفاق بیفتد. امّا نسبیت اخلاق در اروپا در دوره رنسانس و بعد از آن و اضافه شدن مکتب اصالت الذتیهاباعث شد که ضربه شکننده و خرد کنندهای به زیر بنای زندگی اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی غرب وارد شود. یعنی با این بحثها در دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقی و رسانهها، در ذهن مردمشان وارد کردهاند که ارزش‌ها، اخلاقیات، فرهنگ، آداب، رسوم و این چیزهایی که می‌بینیم، ارزش مطلق نیستند. نسبی هستند و یک وقتی می‌توانند باشند ویک وقتی هم می‌توانند نباشند. چون اینجوری بار آوردند. پایههای شاخه‌های اصلی فضیلت و تقوا و سازنده انسان‌ها و مقوّم معنویت جامعه را در افکار غربیها سست کردند.

فرهنگ غرب در قرون اخیر بر این مبنا شکل گرفت. البته اینجا هم دو بخش است. یک بخش همین اصول ثابت است ویک بخش آداب و رسوم وچیزهایی است که معمولاً در زمان شکل می‌گیرد. کشاورز یک جور آداب دارد. دامدار یک جور آداب دارد. صنعتگر یک جور آداب دارد. دانشگاهی یک جور آداب دارد. بازاری هم یک جور آداب دارد، در مراحل تاریخی هم وقتی در این قطعات نگاه می‌کنیم به تناسب زندگی‌ها و نوع ارتباطات، آداب و رسومی هست. اما همانجا هم ارزش اصول ثابت، مثل صدق و عدل، باقی است. ریشهی این کاری که فرهنگ غرب با دنیا می‌کند و تقریباً همهی دنیا را آلوده کرده است و مساله غرب‌زدگی بلای جان همه دنیا شده،به این بر می‌‌گردد. یعنی اصول اخلاقی که انسان‌ها باید حداقلی از آنها را ثابت در زندگی داشته باشند. فکر می‌کنم در کتاب‌های اخلاقی ما حدود 60 تا 70 مورد است.اگرچه در یک خطبه آنها را برشمردم ،ولی قاعدتاً آنها را می‌دانید. منتها با بحث جامعتری باز می‌کنم که متزلزل کردن اصول ثابت را بر مبانی این فرهنگ آلوده و مخلوطی که نقاط مثبت و منفی دارد، کار درستی نیست. پشت سرش هم جریان عظیم تبلیغی قرار گرفته است و اینها را در دنیا پخش می‌کنند. از کودکی تا پیری همراه مردم و بلایی برای مردم شده است. دلیل آن هم زیر بنای فکری نادرست می‌باشد که نسبی کردن اخلاق است.

گفتم در مواردی می‌توانیم چشم بپوشیم امّا این غیر از نسبی بودن واقعیت است. در عالم واقع هم آن احوال ارزشمند و ضد آن ضد ارزش است. این تفکر که آمده، بلایی شده و امروز هم دنیای ما گرفتار این بلاست که من می‌خواهم قدری در این بحث مهم از مبانی اخلاقی که مطرح کردم، نتیجه روشنی در مسائل روز بگیرم که ببینید چه اطلاعاتی برای بشر پیدا شده است.

این افکار اصلی است که تقریباً چند نسل در غرب روی آن کار شده و الان حاکم بر اکثر افکار عمومی غربی‌ها است. با امکاناتی که به تدریج جذب کردند، شبکه بسیار بسیار نیرومندی هم در دنیا درست کردند که پشتوانه ترویج وحفاظت وتوسعه این اشتباهات است. آن وقت ببینید چه می‌توانند بر سر بشریت می‌توانند بیاورند. مافیای تبلیغی که امروز در اختیار غربی‌هاست، هیچوقت در دنیا سابقه نداشته و هیچ وقت بشریت گرفتار این شبکه تار عنکبوتی و خطرناک نبوده است.

البته اگر می‌توانستیم در این شبکه، مطالب حق و درست بریزیم، این شبکه می‌توانست ظرف چیزهایی بهتر و می‌توانست مفید باشد. ولی متاسفانه امروز اینجوری نیست. اینها قرن‌ها کار و شبکه‌هایی درست کردند. از روزنامهها، مجلات، فیلمها، تئاترها، نمایشنامه‌ها، داستان‌ها و اخیراً رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت استفاده می‌‌کنند.افراد خاصی در سراسر دنیا با این شبکه مرتبطند و در هر کشوری می‌گردند و امروز هم در دنیا آدم‌های مناسب افکار خودشان را پیدا و با این شبکه مرتبط می‌کنند. به عنوان روزنامه، خبرنگار، مفسّر، یا محقق و یا هر عنوان دیگر کار می‌کنند. چون به تدریج شکل گرفته، الان هم حالت تصاعدی خطرناکی پیدا کردهاست. چون هر روز در دنیا تعداد زیادی از افراد جدید را جذب و شناسایی و اضافه می‌کنند. شبکه هم پول دارد، هم نیروی انسانی دارد. چون همه جا موثر است. در دولتها، در دانشگاه‌ها، در احزاب، در قبیلهها و... می‌‌تواند حضور داشته باشد. در نیروهای مسلح، در نیروهای انتظامی، در اطلاعات دنیا، هم هستند و می‌توانند امکانات جذب کنند. با پشتیبانی از یک حکومت، گرفتن دهها امتیاز پر سود، شکستن یک حکومت، به دست آوردن بسیاری از منابع شبکهای در دنیا درست کردند و حکومتهای محلی، احزاب و گروهها، آنهایی که می‌خواهند کار بکنند - ابتدا شاید با حسن نیت - برای اینکه از این شبکه استفاده کنند، به نحوی با اینها مرتبط می‌شوند که از امکانات اینها استفاده کنند. فردا می‌بینند که در دام اینها افتادند. اینها را گرفتهاند و بردهاند و از آنها استفاده می‌کنند.

یک مصاحبه، یک مقاله، یک نظریه و یک داوری درست می‌کنند و واقعاً شبکه خطرناکی شده است.

مسأله امپراطوری تبلیغاتی، امپراطوری خبری، امپراطوری فرهنگی و انحصارات تبلیغاتی در ادبیات فعلی ما سابقه طولانی دارد. ولی حالا دیگر با این فضایی که در دنیا درست شده است، واقعیت‌ها خیلی روشن در اختیار است و همه این را می‌دانیم. من این بحث را برای خودم و برای جامعه و انقلاب بسیار مهم می‌دانم که این بحث را مطرح کنم و از صاحبنظران، استادان، نویسندگان و صاحبان تریبون خواهش می‌کنم این بحث را نقد کنند تاببینند که درست است یا نیست، اگر درست است، با این بحث باید مردم را بیدار کنیم. اگر درست نیست خاطر مردم را جمع کنیم. به نظر می‌رسد امروز دنیا گرفتار چنین مافیای خطرناکی است که در هر جای دنیا می‌توانند دخالت واهداف خاص خودشان را اجرا کنند.

دوره آوردن ناوگان دریایی گذشته است. شما به دویست سال پیش که بر گردید، می‌بینید انگلستان هر جایی را که می‌خواست بگیرد، یک ناوگان دریایی می‌آورد و تهدید می‌کرد و کارش را انجام می‌داد. مثلاً در زمانی که امیر کبیر می‌خواست مرزهایش را در ایران محکم کند و متصرفاتی که از دست رفته بود، پس بگیرد، ناوگانشان را به بوشهر آوردند و گفتند از شمال برگردید تا ما هم برگردیم.

یا یک شبکه جاسوسی داشتند و می‌رفتند جایی یک نفر را می‌‌کشتند و جایی را نابود می‌کردند، کسی را ترور می‌کردند. یا شبکه حکومتی و ارتش‌های محلی داشتند. دورهاش گذشته وکم شده است. بعد از آن، شبکه اقتصادی و صنعتی جایگزین شده بود و که قدرت عظیمی است. شرکتهای بزرگ، پول‌های بزرگ، منابع بزرگ، امتیازاتی که گرفته بودند، شبکههایی بودند که با اینها کار می‌کردند، آنها هست. اما دیگر نقش اصلی را ایفا نمیکند.

قویترین امکانی که در این مدت جذب کردند، امپراطوری تبلیغاتی و خبری است که بدترین نوع استعمار است. قرآن را بخوانید.وقتی از اصحاب جهنم می‌‌پرسند، چرا این روزگار تلخ سراغ شما آمده است؟ می‌گویند اگر می‌فهمیدیم و تعقل می‌کردیم، دراین آتش سوزان جهنم نبودیم. این شبکه خطرناک فرهنگی و تبلیغی عقل و هوش مردم را میگیرد و تصمیم سازی می‌کند. لازم نیست تصمیم‌گیری کند، تصمیم سازی می‌کند. یعنی به گونهای جریان را پیش می‌برد که خود مردم فریب بخورند و تصمیم بگیرند که این اتفاقات در دنیا می‌افتد و بسیار خطرناک است.

فکر می‌کنم بحثهای عظیمی که در یک قرن یا نیم قرن پیش، ما و نویسندگان می‌کردیم و مساله استعمار را بیشتر سراغ حکومت‌ها و دولت‌ها و احزاب و می‌بردیم، الان استعمار را باید اینجا بکوبیم و باید مردم به خصوص جوانانمان را بیدار کینم که مواظب باشند چه شبکه‌ای آنها را محاصره کرده! و چگونه دارد عقل، فکرو فرهنگشان را می‌خورد. آن هم با آن زیر بنایی که عرض کردم!!

گفتم آنها با شبکه فرهنگ غربی، اخلاق نسبی را مبنای فرهنگ و اصول اخلاقی حاکم بر جوامع را تضعیف کردند. روی علمشان بحثی نداریم. روی تکنیک آنها بحثی نداریم. روی کارهای خوب عمرانی و امثال اینها که بحثی نداریم. ما موظفیم برویم و این موارد را از آنها بگیریم و بیاوریم و اقتباس کنیم، امّا باید از فرهنگی که خطرناک است، پرهیز کنیم. این ماهیت قضیه است.

همین داستان بسیار زشت و مفتضح همین دو سه روز اخیر را ببینید که این شبکه چه می‌تواند بکند. آخرین نمونه را می‌گویم. اگر بخواهم نمونه بگویم، یک کتاب بزرگ می‌شود. هر چقدر شما بخواهید، نمونه داریم. آخرین آن را می‌گویم. همین داستان فرد معروف به بهبهانی که شبکه مافیایی غرب راه انداخت. ببینید از چیزی که آنها در آن محکوم هستند، چه ماجرایی در دنیا ساختند.

یک آدمی با اسلحه و سرقت مسلحانه کرده که طبق قانون ما محکوم به اعدام است، از کشور فرار می‌کند و به عراق می‌رود. آنجا متوسل به یک گروه جنایتکاری می‌شود که سرتا پایشان ترور و فساد است و آنها مجبور شدنداز ایران فرار کنند، این همه آدم کشتند. این همه انسان شهید کردند، این همه جاسوسی کردند. این همه تخریب کردند و باز با حمایت دولتی مثل بعث عراق که دست‌هایش تا مرفق به خون انسان‌های شریف‌آلوده است. نوکر اینها بود. بعد به اسم مبادله اسرا با یک اسم عوضی وارد ایران می‌کنند. اینجا شناسایی می‌شود و به زندان می‌رود و محکوم می‌شود، بعد به عنوان مرخصی که دستگاه قضایی ما به زندانی‌ها و خانواده آنها، ارفاق می‌کند، بیرون می‌آید و فرار می‌کند و به ترکیه می‌رود. بعد به سوژهای تبدیل می‌شود که آمریکا و انگلیس و استعمارگران قدیم این را به عنوان سوژه بزرگی علیه انقلاب مظلوم به کار می‌گیرند.

آمریکا که به حق باید در داستان سقوط ایرباس که نزدیک به 300 نفر را مظلومانه در آب‌های دریا شهید کرد، محکوم شود، مدعی می‌‌شود. البته دولت آمریکا حرف نمیزند. ولی خبرنگار می‌فرستند و شبکه تلویزیونی از همین مجموعه مافیایی تار عنکبوتی و امپراطوری خبری دروغ پخش می‌کند و با تبلیغات می‌گوید ایران در داستان لاکربی طراح بوده است.

قضیه آرژانتین را یادتان است؟ چند وقتی پیش برای یک فراری دیگر که در اینجا کلاه برداری و فرار کرده و رفته و به آنها اطلاعات دروغ داده بود، چند ماه ماجرا داشتیم. آدمی اینجوری می‌گوید من خودم آنجا بودم. خودم طراح بودم، خودم با فلسطینی‌ها صحبت کردم و این شبکه این را در دنیا جا می‌اندازد. در گذشته که چنین کاری نمی‌شد کرد. این شبکه است که الان سراسر دنیا را تحت تاثیر حرکات موذیانه و دروغ قرار می‌دهد و وقتی مفتضح شدند، خیلی آسان از آن می‌گذرند. این یک دروغ معمولی نیست. شوخی نسیت که یک بچه با همکلاسی اش شوخی کرده باشد. این حرفی است که روی کلّ دنیا اثر دارد. روی پروندههای دنیا اثر دارد، روی انقلابهای دنیا اثر دارد. یک آدم اینجوری می‌سازند و بعد هم هرچه خواستند به او می‌گویند که بگو. مثل طوطی آنجا نشاندهاند که بگو ما به فلان جا مربوط بودیم، فلان جا را بسته بودیم، از فلان جا دستور می‌گرفتیم، با فلان شخص ارتباط داشتیم و بعد آن را به یک جریان تبدیل می‌کنند.

شما ببینید چه نا امنی و چه ضد اخلاقی در دنیا راه انداختند. اگر دروغ یک حرکت ضد تقوا است، اگر دروغ یک ضد ارزش در اخلاق می‌باشد، خیلی بد است. این دروغ به اندازه یک دروغ در خانه یادر کلاس نیست، این یک دروغ به وسعت دنیاست. به اندازه یک انقلاب و به اندازه یک حرکت مهم تاریخ است. امپریالیسم خبری دارد این کار را می‌کند. (شعار مرگ بر آمریکایی نمازگزاران).

اگر اهداف دیگری هم پشت آن داشته باشند، یک جا بخواهند تحریم کنند، یک جا بخواهند لشکرکشی کنند، یک جا بخواهند دولتی را ساقط کنند، یک جا بخواهند دولتی را سر کار بیاورند، یک جا بخواهند حزبی را بد نام کنند، یک جا بخواهند جریانی را بد نام کنند، برای اینها کاری ندارد. آدمی که دین نداشته باشد، تقوا نداشته باشد، اخلاق نداشته باشد، خود خواه هم باشد، اخلاق برای او نسبی باشد، و همه امکانات را داشته باشد، ناامنی را در دنیا وجود می‌آورد.

آن جمله معروفی که می‌گوید از گاو وحشی باید ترسید، درست است. چون عقل و دین ندارد و شاخ دارد.باید مواظبت کرد.

این چیزیاست که در فطرت همه هست. این چه کاری است که امروز دارند بر سر دنیا می‌آورند؟ این پرمدعاها اسم این کار را دمکراسی و آزادی و انتقال شفاف اطلاعات واطلاع رسانی، بیدار کردن مردم می‌گذراند. چقدر کلاه دارد بر سر مردم می‌رود.اگر اینها واقعاً حسن نیت، و اخلاق و تقوا داشتند، اشکالات واقعی جریان‌ها را می‌گفتند و مردم را هوشیار می‌کردند و می‌توانست خدمت باشد.

ولی ما که می‌دانیم همهی این بساط که قبلاً ناوگان دریایی انگلیس انجام می‌داد و امروز ماهواره و اینترنت و غیره دارند انجام می‌دهند. اگر جاسوس‌های قدیم مزد می‌گرفتند، امروز افرادی سرشان را به عنوان محقق، خبرنگار، نویسنده، استاد، همایش و... بلند می‌کنند. مسایل را اینگونه مطرح می‌کنند و به اینها خوراک می‌دهند.

این جریان بدترین نوع استثمار و استعمار است، بدترین نوع مبارزه با مردم و فریب دادن مردم و فراموش کردن فضایل زندگی یک مردم است که بشریت اگر از اخلاق الهی دور شود، اداره کردن و به حق رساندن آن کار آسانی نیست و سرگردان می‌شوند.

لذا فکر می‌کنم یکی از وظایف مهم صاحبنظران این است. همانطور که در گذشتهها حرکت‌های انقلابی در سراسر دنیا شکل گرفت و قیام آنها علیه استعمار آنها را بدنام کرد. امروز باید با استعمار فرهنگی، دزدی عقل مردم و فریب‌کاری در اطلاع‌رسانی برخورد و مردم را هوشیار کرد.

البته کسانی هم که می‌خواهند این کار را انجام بدهند، باید منطق داشته باشند.باید حرف درست داشته باشند. توقع نداشته باشند که با حرف‌های خشک و بی‌معنا و بی‌روح می‌توان در مقابل این سیل بنیان‌کن و طراحی شدهای که پشتوانه روانشناسی، جامعه‌شناسی و سخت‌افزار و نرمافزار به این آسانی مبارزه کرد. دنیای اسلام و محروم و مستضعف برای نجات خود نیاز به یک حرکت جدید دارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لربک وانحر/ آن شانئک هو الابتر

 

* سوره الاسری، آیه 9

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدللّه رب العالمین و الصلوه والسلام علی رسول اللّه و علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر وعلی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد والحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلواة اللّه علیهم اجمعین

عبادللّه اوصیکم بتقوی اللّه

«انه من یتقق الله یجعل له مخرجاو یرزقه من حیث لایحتسب.»

مناسبتهای هفته فراوان است. با یادآوری فهرست گونه سعی می‌‌کنم طولانی شدن خطبه اول را جبران کنم. در هفته گذشته مراسم عزاداری‌های آخر ماه صفر، پانزده خرداد و سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) را داشتیم که بحمدالله با حضور شکوهمند و معنادار و هوشمندانه مردمان تبدیل به یک مانور ملی علیه اهداف استکباری شد و خداوند به این مردم خوب، باوفا و هوشیار توفیق بیشتر عنایت فرماید.

دراین مقطع، شهادت امام حسن عسگری(ع) را داریم(1) که ایشان شدیداً از مظلومهای تاریخ ائمه هستند. به خاطر اینکه خلفای عباسی از دو جهت به ایشان سوءظن داشتند و به شدت ایشان را تحت محاصره و اذیت و آزاد قرار داده بودند. از این جهت که شیعه در آن روزها در اوج قدرت بود و در بسیاری از نقاط دنیا، در شرق و در مرکز و در غرب و خیلی جاها، حکومتهای محلی تشکیل داده بود و به سرعت پیشرفت می‌کرد و مسلح به اسلحه عدالت و انقلاب اسلامی و رو به پیشرفت و مرکز شیعه هم ایشان بودند وخلفای عباسی هم می‌دانستند و ایشان را به شدت محاصره کرده بودند و تحت نظر داشتندکه هم ارتباطات را بفهمند وهم از کمک مرکز و نورافشانی آن خورشید برای اقمار مختلف جلوگیری کنند و تا حدودی هم از ابتکارشان نتیجه می‌گرفتند. و ثانیاً متواتر بود در محافل که حضرت حجت از نسل امام حسن عسگری(ع) خواهد بود و اینها فکر می‌کردند که با تدبیر جلوی تقدیر الهی را می‌گیرند و می‌خواستند نگذارند از ایشان فرزندی که آن نگرانیها را از او در منابع محکم اسلامی داشتند، دریغ کنند و جلوی آن را بگیرند.

کاری که فرعون یا بنی اسرائیل می‌کرد تا حضرت موسی به دنیا نیاید. با اینکه او هم همین گونه اسناد را داشته و نگران بوده که چنین شخصی می‌آید وتاج و تخت او را ویران می‌کند. بهر حال امام حسن عسگری(ع) را در جوانی مظلومانه شهید کردند. ولی خداوند تقدیر خودش را در زمانی که تقدیر شده، اجراء خواهد کرد.

این روزها با مناسبت‌های بیشتری مواجه هستیم، شهادت آیت‌الله سعیدی(2) که در زمان ریم پهلوی مظلومانه در زندان به شهادت رسید و از پیشتازان مجاهد روحانیت بود.

شهادت فرزندان عزیز مؤتلفه(3)، شهدای جوان بخارایی، امانی، نیک‌نژاد و صفار هرندی که پیشتاز جهاد مسلحانه بودند و ورق زرینی در تاریخ مبارزات آن دوره نهضت اسلامی اضافه کردند که باید یاد آنها را گرامی داشت و تاریخ آن را زنده نگه داشت.

فوت دلخراش همسنگر و همراهمان مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی(4) و پدر بزرگوارشان هم این روزها مردم ما، به خصوص نیروهای جبهه رفته و آزادگان را داغدار کرده که می‌دانند چه نقشی در زندان‌های صدام برای هدایت اسرای ما داشت و بعداً هم وظایفش را به خوبی انجام داد.

از مناسبت‌های دیگر هفته، مسأله تأسیس جهاد سازندگی(5) است که به فرمان امام نهال یک نهاد بسیار ارزشمند در انقلاب اسلامی غرس و امروز به درخت تنومندی تبدیل شده که در سراسر کشور شاخه و سایه و بار دارد و چقدر خدمت کرد. در صنایع مختلف کشور، صنایع دستی، روستائی،کشاورزی، دامداری، شیلات، آب و خاک، مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کار کردند.به این سربازان لایق و صبور در روستاها و در دوران دفاع مقدس نیاز داشتیم که سربازان بی‌سنگر ما بودند و جایی که نیروهای مسلح می‌رسیدند، اینها فوراً برای آنها خاکریز و سنگر احداث می‌کردند، در حالی که زیر تیر مستقیم دشمن در بیابان‌ها بودند وامروز هم دهها شعبه از خدمت را در اختیار دارند.

روز جهانی بیابان‌زدایی(6) هم مطرح است که هم به محیط زیست مربوط است و هم به جهاد سازندگی که باید اهمیت زیادی برای آن قائل باشیم. می‌دانیم یکی از خطرهایی است که کشورهایی مثل ایران را تهدید می‌کند، که قسمت اعظم آن کویر است و کویرخزنده و رو به پیش که همواره حواشی خود را بسیار جدّی تهدید می‌کند.باید برادران جهاد سازندگی و محیط زیست را تقویت و این خطر را از کشورمان دور یا کم کنیم. در برنامه دوم ده میلیون هکتار طراحی کرده بودیم که بیابان‌زدایی شود.چندین قرارگاه در جبهههای کویری تأسیس کرده بودیم که از چند قرارگاه در کاشان، یزد،گچساران وخیلی جاهای دیگر بازدید کردم.

از همین نیروهای بسیجی که جبهه را اداره می‌کردند، دعوت شده بود که در این کار مهم حضور داشته باشند و ان شاءالله این طرح فراموش نشود و ادامه پیدا کند و تقویت بشود. چون اشتغالزاست. هر جایی که بتوانیم کویرها را سبز کنیم، تبدیل به مراکز تولید می‌شود. به جای اینکه مراکز تولید ما رابا شن و باد و طوفان تخریب کند، باعث آبادی می‌شود.در همین طرح آبخوانداری داریم که واقعاً نیاز کشور ماست. امسال گرفتار خشکسالی شدیم وفشار زیادی روی مردم و دولت می‌آورد. بسیار موذی است. برای همه خطرناک است. باید ما پیشگیری کنیم و این خطرها همیشه برای ایران هست و راه‌های آن هم روشن است. یکی از آنها همین آبخوان داری است که در دهنههای کوه‌ها ایجاد می‌شود. می‌توان آب را در سال باران‌های بهاری،تابستانی، زمستانی و یا وقتی که سیل می‌آید، با بندهای خاکی که خیلی ارزان با چند بولدزر و لودر می‌شود، مهار کرد و درست آب را در همان دهنه و پشت بندها تزریق زمین کنیم. به جای اینکه در بیابان پخش و بخار شود و بعد از تبخیر، قسمت زیادی از بین برود، منابع زیرزمینی را تقویت می‌کند و اطراف را تبدیل به جنگل می‌‌کند. نمونههای خوبی از آن را در بم، فسا و خیلی جاهای دیگر داریم. یا همین آبخیزداری که واقعاً کار مهمی است و همیشه مجلس ودولت دنبال آن بودهاند. باید انشاءالله دولت با همت بسیار جدّی این مقدار کم آب را که خداوند از آسمان سهم ما کرده است. به گونهای روی زمین و یا زیر زمین ذخیره کند که در چنین مواقعی بتواند خشکسالی را از ما دور کند. شما فکر کنید اگر دو، سه سال این خشکسالی ادامه پیدا کند. چه اتفاقی برای کشور، کشاورزان، دامداران ، سلامت مردم و محیط زیست می‌افتد.

دیشب (شب پنج شنبه) وقتی که دیدم دریاچه ارژنگ(7) اینطوری خشک شده و ماهیها آن طوری در کف دریاچه بودند، خیلی دلم سوخت و آتش گرفتم. یک مقدار آن آسمانی و یک مقدار آن زمینی است که این آبها بیخودی تبخیر می‌شوند و از دست ما می‌روند. باید همت بکنیم و این از نیازها است که همین جا هم عرض می‌کنم که مهمترین مسأله را دارید می‌بینید. اگر ما نگوئیم، خود شما می‌فهمید و اکنون مهمترین مسأله، تلاش کردن برای جلوگیری از اینگونه چیزها و نقد کردن منابع کشور است. اگر اسم آن را سازندگی نمیگذارید، عمران بگذراید و یا اسم عربی و یا انگلیسی برای آن بیاورید. بالاخره یک چیزی می‌توانیم بگوییم و باید دنبال این کار برویم و مردم را تشویق کنیم، تا سرمایه گذاری کنند. از حرف‌هایی که مردم را می‌‌ترساند و دودل می‌کند،پرهیز کنیم.بعضیها خیلی مکتبی نیستند و پول‌هایشان را خارج می‌کنند و بعضی پول‌هایشان را در بازار سیاه می‌برند و بعضیها به هیمن سهم خریدن‌ها و سود بردن‌های در بازار اکتفا می‌‌کنند. این بدترین نوع اداره کشور است. این سرمایهها می‌‌توانند در دامداری، کشاورزی، کویرزدایی، آبخوان‌داری، آبخیزداری، صنعت، ماهی، شیلات و جاهای دیگر بکار گرفته شوند. ولی وقتی که شرایط سیاسی کشور، ناامنی سرمایه‌گذاری، روشن نبودن سیاست‌ها و بحث‌های انحرافی باشد، خوب‌ها صبر می‌کنند و بدها هم پول‌هایشان را بر می‌دارند و می‌روند که ضرر و خطر آن بیشتر است.

اکنون به نظر می‌رسد که شرایطی در کشور است که می‌شود همدلی باشد، مجلس با دولت اکثراً همدل هستند. شرایط خوبی است که بقیه قوا و نهادها با هم هماهنگ شوند و افراد دست از ماجراجویی و حرف‌های بیخود و تشنج درست کردن و دلهره درست کردن و همدیگر را طرد کردن وبه هم پریدن و دروغ گفتن و خوراک دادن به مافیای تار عنکبوتی امپراتوری خبری غرب بردارند. بجای اینها بیایید با هم همکاری کنیم که سازندگی برای بچهها و جوان‌ها مفید است. بیچاره جوان‌ها که با عشق در صنحه هستند، امّاته دل آنان نمیداند که پس از تحصیلشان چه می‌شود. اگر وضع بخواهد همینطور ادامه پیدا کند، قطعاً باید برای اینها شغل درست کنیم.اینکار شدنی است.مطمئن هستم که می‌شود.در یک مدت کوتاهی بیکاری را از 16 درصد به 9 درصد رساندیم. آن هم بعد از جنگ و آن همه گرفتاریها این کار شد. ممکن است برخیها این موضوع را رد کنند وقبول نکنند، ولی یقیناً می‌شود.

دوباره به آن برنگردیم. بلکه به طرف حذف بیکاری برویم.کشور ما این مقدار استعداد را بحمدالله دارد و خداوند خیلی ثروت در کشور تعبیه کرده و به لطف خداوند امروز وضع نفت هم خوب است و شاید ما از لحاظ درآمد نفت امروز در بهترین شرایط هستیم. همدلی مجلس و دولت هم خوب است. رسانهها همکاری کنند و حقیقتاً کمر خود را برای کار ببندیم.

اگر اهل تبلیغ هستیم، بهترین تبلیغ است . ولی من فوق این را می‌‌گویم.حتی اگر اهل تبلیغ هم نباشیم،وظیفه خدائی، انقلابی،اسلامی و وجدانی خود می‌دانیم که برای این مردم خوب کارهای موثر بکنیم. کارهایی که واقعاً جواب بدهد.

انشاءالله برادران عزیز ما در دولت و مجلس و همانطور که به نظر می‌رسد مصممند، کار خوبی را شروع کنند، برنامه سوم را که ظرفیت کار طراحی شدهای که پشتوانه روانشناسی، جامعهشناسی و سختافزار و نرمافزاروسیعی هم دارد، در عمل اجراء بکنند.

مسأله دیگری که این روزها مناسبت مهم ماست، مسأله «هفته وحدت»(8) است که طی دو، سه روز دیگر شروع می‌شود. این وحدت منحصر به داخل نیست. ما باید با مسلمانان دیگر، نیروهای صالح انقلابی دنیای اسلام و همه دنیای اسلام، فرق مختلف اسلامی، اهل سنت و شیعه و سایر فرق اسلامی همکاری کنیم. می‌توانیم سالی را که آمریکائیها، سال بلوا در ایران معرفی کردند، در داخل کشور به سال آرامش و سازندگی تبدیل کنیم و در خارج از مرزها هم سال همکاری در مقابل توطئههای رنگارنگ آمریکا و همراهانش کنیم که واقعاً الان علیه دنیای محروم و مستضعف و در حال رشد و فتنه‌گری می‌کنند.

به برادران لبنانی خود به خصوص نیروهای مقاومت تبریک عرض کنم که این کار بزرگ رادر تاریخ اخیر بعد از نیم قرن توانستند محقق کنند و برای اولین بار اسرائیل مجبور شد از زمینی که گرفته بود و می‌‌خواست آنجا بماند، عقب‌نشینی کند. در سال 48 که اینها دولتشان را اعلام کردند تا به امروز هر وقت درگیری بود، پیش رفتهاند و سرزمین جدیدی را گرفتند. امّا در این درگیری برایشان اینطوری تمام شد و بسیار مهم است و شما فکر نکنید که فقط همین قطعه زمین و چند کیلومتر خاک است. این طور نیست.

اسرائیل به شدت وابسته به جنوب لبنان و جولان است. چهل درصد آب مصرفی اسرائیل یعنی بخش اصلیش از جولان واز جنوب لبنان تأمین می‌شود. اصلاً آمدنش به این منطقه برای این بود که عمدتاً یک منبع آب داشته باشد. رودخانههای پر آب و دائم ومهمی در جنوب لبنان وجود دارد. حتی همین روزها به طور موقت از روستای عباسیه که بین سوریه و لبنان تقسیم شده است بیرون نمیروند. برای اینکه آب آنجا را دارند می‌برند. یک چشمه آنجاست و دور آن را سیم خار دار کشیدهاند و یک پمپ گذاشتهاند و آب را به داخل اسرائیل پمپاژ می‌‌کنند اطراف آنجا را تخلیه کردند و اینجا را نگهداشتهاند. اینقدر مساله آب برایشان مهم است.

بقیه زمین‌ها هم همینطور است یعنی در قسمت غربی رود اردن، آنجایی که دولت خود گردان هست، عمده آبشان را اسرائیلیها می‌برند. آنجا در سال نزدیک به یک میلیارد ودویست میلیون متر آب دارد و حدود 600 میلیون متر آن به داخل اسرائیل پمپاژ می‌شود و 400 میلیون متر آن را اسرائیلیها برای شهرک‌ها و غیره مصرف می‌کنند. کمتر از 200 میلیون متر آب را به عرب‌ها می‌دهند.

این را وزیر آب دولت خود گردان فلسطین چند هفته پیش اعلام کرد و این رقم را به دنیا داد. یعنی آب جولان، آب جنوب لبنان و آب غرب رود اردن که مایه حیات این مردم فقیر است، اسرائیل را مشروب می‌کند. برای اسرائیل خیلی مشکل است تا از اینهادست بردارد. به آسانی از جنوب لبنان بیرون نرفته و حالا که رفته نگاهش به پشت سرش است و می‌خواهد آبها را از دست ندهد و کارش را ادامه دهد.

بنابراین برای کاری که لبنانیها انجام دادند کسی تحلیلهای بیخودی نکند. اسرائیل نمیخواست از اینجا برود.اسرائیل با فشاری که رویش بود، می‌خواست برود، اما اگر می‌توانست بماند، قطعاً می‌ماند و این منابع آبی را از دست نمیداد. به علاوه از لحاظ امنیتی هم فوق‌العاده مهم است. آنجا یک جای عادی نیست. مردم شهر «عکا» با اینکه احساس تشنگی زودرس می‌کنند، ارتش آنتوان لحد را که به آنجا فرار کرده، سنگباران می‌کنند و می‌گویند که شما نتوانستید از منابع ما - با این همه پول که خرجتان کردیم - دفاع کنید.

به هر حال باید تحریک اجانب را بیثمر کنیم و به نیروهایی که نمونه موفق در مبارزه با دژ استعماری هستند، تبریک عرض کنیم.انشاءالله این مساله برای سایر نیروهای اسلامی، مجاهد و در صحنه درس شود.

بسم اللّه الرحمن الرحیم

اذا جاء نصراللّه و الفتح/ و رایت الناس یدخلون فی دین‌ اللّه افواجا/ فسبح بحمد ربّک و استغفره انه کان توّابا*

 

* سوره نصر

 

پی نوشت ها:

 

20/3/1379

1- امام حسن عسگری(ع) یازدهمین پیشوای شیعیان می‌باشد که در هشتم ربیع الثانی سال 232 متولد گردیده است. پدرش امام دهم حضرت امام هادی علیه السلام و مادرش بانویی شایسته به نام «حدیثه» می‌باشد. آن حضرت چون به دستور خلیفه عباسی مجبور به سکونت در سامراء و در محله عسگر، نظامی سکونت گزیدند او را عسگری گویند. البته القاب دیگری نیز برای آن حضرت بوده که عبارتند از «نقی» و «زکی» است و کنیه آن حضرت نیز «ابو محمّد» می‌باشد.

آن حضرت 23 ساله بود که پدرش امام هادی علیه السلام به شهادت رسید. مدت امامت آن حضرت 6 سال و در مدت کوتاه امامت خویش با سه نفر از خلفای عباسی: المعتزه بالله، المهتدی بالله، المعتمد بالله، معاصر بود که شدیداً از جانب این خلفا تحت فشار و محدودیت بود بطوریکه علاوه بر سکونت اجباری در محله نظامی حتی آن حضرت را در زندان نیز محبوس نمودند. وی در عین حال از مبارزه با حکومت ستمگر و حفظ یاران و شیعیان خود و ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان مناطق مختلف ازطریق تعیین نمایندگان و ارسال پیام‌ها و پیک‌ها و فعالیت‌های سری سیاسی، حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات در آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت فرزند خود امام دوازدهم دست برنداشت.

با تمام دشمنی‌ها و کینه توزی دربار عباسی نسبت به آن حضرت، عظمت معنوی و کمالات و گاهی چنان آنها را تحت تأثیر قرار می‌داد که در برابر آن حضرت سر تعظیم فرود می‌آوردند. اگر چه امام شدیداً از طرف دستگاه خلافت عباسی تحت نظر و محدودیت شدید قرار داشت، اما در دفاع علمی از آیین اسلام در مقابل اشکال‌ها و شبهات مخالفان و تعیین اندیشه صحیح اسلامی و تربیت شاگردان، لحظه‌ای فرو گذار ننمودند. درسال 255 تنها فرزند آن حضرت مهدی موعود چشم به جهان گشود. سرانجام حکومت عباسی که از نفوذ و معنویت امام در جامعه نگران بود، به همان شیوه دیرینه متوسل شد و آن حضرت را پنهانی مسموم ساخت که در سال 260 هجری قمری به شهادت رسید و در خانه خود در سامراء در کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شد.

 

2- شهید آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی در دوم اردیبهشت 1308، چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حجت‌الاسلام سیداحمد سعیدی، است. در دوران طفولیت، مادرش را از دست داد و تحت نظر پدر مشغول تحصیل شد. ادبیات عرب را در مشهد آموخت و از دروس فقه و اصول، معارف استادان بزرگی، چون حاج شیخ کاظم دامغانی، حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی استفاده کرد. به خاطر استعداد سرشاری که داشت و زحمات فراوانی که تحمل کرد، مدارج و مراحل علمی را با سرعت پیمود. پس از ازدواج، عازم حوزه ی علیمه قم شد و در آن شهر در محضر آیت‌الله العظمی بروجردی و امام خمینی(ره) حاضر شد و سرانجام با زحمات طاقت‌فرسا و تلاش‌های پیگیر به مرحله ی استنباط و اجتهاد رسید.ضمن ادامه ی تحصیل و تدریس طلاب، به مسافرت‌های تبلیغی نیز می‌رفت و در آبادان به خاطر سخنرانی افشاگرانه و ضد رژیم به زندان افتاد. اما در اثر تلاش آیت‌الله العظمی برجرودیاز زندان آزاد شد.پس از آن ماجرا، گروهی از ایرانیان مقیم کویت برای تبلیغ اسلام، خواستار عالم صالح و مبلغ توانایی شدند. این مأموریت و رسالت به آیت‌الله سعیدی واگذار شد. 

با فرا رسیدن سال 1341 و شکل‌گیری نهضت روحانیت، ایشان به همراه بسیاری دیگر از روحانیان، از هیچ کوششی دریغ نمی کرد.

پس از آن که رژیم شاه امام را دستگیر و در پادگان عشرت آباد، زندانی کرد، شاگردان امام، حوزه‌های درسی را تعطیل و در منزل مراجع تقلید تحصّن نمودند که با سخنرانی آیت‌الله سعیدی، پس از اقامه نماز جماعت همراه بود.

از فعالیت‌های چشمگیر مرحوم سعیدی، ترجمه رساله امر به معروف و نهی از منکر امام(ره)از کتاب تحریر الوسیله و چاپ و نشر آن در میان جوانان بود. همچنین نوارهای امام« قدس سره» را با زحمت فراوان تهیه و تکثیر می‌کرد و هم او بود که جزوه‌های درسی امام را در نجف، تحت عنوان «ولایت فقیه» چاپ و تکثیر کرد.

ساواک، او را ممنوع المنبر نمود، اما دست از فعالیت نمی کشید و دور از چشم ساواک به محل‌های دوردست و روستاهای اطراف تهران می‌رفت و به کار خویش ادامه می‌داد.شهید در سال 1345، درباره ی جنایات اسراییل سخنرانی مهمی کرد و همین سخنرانی موجب دستگیری و زندانی شدن 61 روزه وی شد.

در اردیبهشت 1349، رژیم از سرمایه گذاران امریکایی دعوت به عمل آورد تا «به اصطلاح» در ایران سرمایه‌گذاری کنند و در واقع در یک حرکت استعماری اقتصاد ایران را کاملاً در اختیار امریکایی‌ها قرار دهد. به دنبال این اقدام، علمای حوزه علمیه قم، در 11 اردیبهشت همان سال، با انتشار اطلاعیه‌ای، مردم را از این خطر بزرگ آگاه ساختند.

در این میان آیت‌الله سعیدی دست به فعالیت‌های شدید زد و با انتشار اعلامیه‌ای به زبان عربی، خطاب به علمای کشورهای اسلامی، آنها را دعوت به اعتراض و مخالفت نمود. مجدداً او را دستگیر و در قزل قلعه زندانی، و تحت شدیدترین شکنجه‌ها، در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349، آن عالم مجاهد را به شهادت رساندند.پیکر آن مرد بزرگ، فردای شهادتش تحویل فرزند ارشدش شد و به طور مخفیانه در وادی السلام قم به خاک سپرده شد.

 

3- شهدای چهارگانه موتلفه که در 26 خرداد 1344 به شهادت رسیدند، از پیشتازان نهضت هستند و نگاهی کوتاه به زندگی آنان خالی از لطف نیست:

شهید محمدصادق امانی همدانی در سال 1309 در تهران متولد شد. وی که از کسبه بازار تهران بود بنابر بر نقل حاج مهدی عراقی: «خودش یک مجتهد بود و قریب 6 هزار حدیث از حفظ بود و مربی اخلاق بود، درس اخلاق داشت، بچه‌های زیادی از شاگردانش بودند که روزهای جمعه بخصوص به آنها درس اخلاق می داد»

شهید امانی برای جذب این جوانان روش خاص خود را داشت «یکی از روش‌های تبلیغی شهید صادق امانی برای شرکت جوانان در جلسات و اردوهای تفریحی ابتکار و انتخاب احادیثی بود که در ارتباط با همان عملی که انجام می دادند کاملاً آشکار بود مثلاً قبوضی که برای افراد شرکت کننده در اردو تهیه شده بود در سر فصل قبض آرم دو دست فشرده به یکدیگر و این حدیث نقش بسته بود «هل الدین الا الحب» آیا دینداری غیر از صفا و دوستی است معلوم است چون در این گونه حرکت‌های جمعی که نیاز به صفا و صمیمیت است این حدیث شریف کاملاً مصداق عملی دارد.»

درکنار تربیت معنوی نیروها شهید صادق امانی در گروه شیعیان فعالیت داشت و پس از آن با نظر حضرت امام(ره) به همراه جمعی از یاران اقدام به تأسیس مؤتلفه اسلامی کرد و پس از مدتی رهبری شاخه نظامی مؤتلفه را عهده دار شد و طراح عملیات بدر در اجرای حکم الهی درباره حسنعلی منصور بود. وی پس از واقعه کشته شدن منصور، تحت تعقیب قرار گرفت و پس از ده روز یعنی روز یازدهم بهمن ماه 1343 در منزل ابوالقاسم رضوی فرد دستگیر و به دنبال حکم دادگاه نظامی شاه به همراه همسنگران خود بخارایی، نیک‌نژاد، صفار هرندی در 26/3/1344به درجه رفیع شهادت نائل گردید .

شهید محمد بخارایی فرزند علی اکبر در سال 1323ه.ش در جنوب شهر تهران به دنیا آمد. او پس از پایان دوره مدرسه با شهید رضا صفار هرندی دوست صمیمی شد و در جلسات حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی اصغر هرندی با اسلام و افکار روشنفکرانه در نهضت امام آشنا گردید.

با آغاز نهضت امام خمینی(ره)، شهید بخارائی و شهید هرندی با مؤتلفه اسلامی آشنا شدند و شهید عراقی آن‌ها را برای جهاد مسلحانه شایسته یافت و آنان را با شهید امانی مرتبط ساخت. شهید امانی تحولی نو در روحیه آنها پدید آورد و شرکت در دوره های تمرین مسلحانه روابط آنها را مستحکم کرد.

او در عملیات بدر برای اجرای در کلمه الهی در به هلاکت رساندن حسنعلی منصور نقش ویژه‌ای داشت و پس از شلیک دو گلوله به طرف منصور، از صحنه بیرون آمد، ولی با لغزیدن پای او روی یخ خیابان در جلوی مسجد سپهسالار سابق (مدرسه شهید مطهری فعلی) به زمین افتاد و دستگیر شد، ولی در کلانتری بهارستان به نصیری معدوم با شجاعت و صراحت پاسخ‌هایی داد که او برآشفت و با عصای مارشالی به دهانش زد و آن را غرق خون کرد.

شهید بخارایی با اینکه نوجوانی 20 ساله بود، در باز جوئی‌ها همگان را از بلاغت و فصاحت و شجاعت خود به تحسین وا داشت. شهید بخارایی در سحرگاه 26 خرداد 1344 همراه سه شهید دیگر شهادت را پذیرا شد.

شهید رضا صفار هرندی فرزند علی اکبر در سال 1325 در خانواده‌ای اهل علم و تبلیغ دین به دنیا آمد برادرش حجت الاسلام حاج شیخ علی اصغر هرندی روحانی آزاده خدوم و مردمی بود که علاوه بر اقامه نماز جماعت در مسجد دروازه غار تهران و منبر و تعلمیات دینی، مغازه پارچه فروشی داشت و از این راه زندگانی را اداره می نمود و نمونه‌ای از کسب پاکیزه اسلامی را در عمل آشکار می کرد.

شهید رضا صفار هرندی در این خانواده پرورش یافت. پس از دوره ابتدایی، دروس دینی را نزد برادرش خواند و در مغازه او به کار مشغول شد. وی در مسجد برادرش در امر تبلیغ دین و ارتباط با نوجوانان و کشاندن آنها به راه دین فعال بود در همین رابطه با شهید محمد بخارایی و شهید نیک‌نژاد آشنا شد و با آنها درباره مسائل اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر کار می کرد با شروع نهضت امام خمینی(ره) او و یارانش، به انجام وظیفه انقلابی رو آوردند و بالاخره در مسیر این نهضت خدائی، با مؤتلفه اسلامی آشنا شدند و به طرف جهاد مسلحانه رو آوردند.

شهید هرندی روز عملیات اعدام انقلابی منصور پشتیبان شهید بخارائی بود و توانست پس از پایان عملیات از صحنه بیرون آید ولی وقتی که می خواست وسائلش را از خانه بردارد و به اتفاق شهید نیک‌نژاد زندگی مخفی را آغاز کند دستگیر شد. وی در سحرگاه 26 خرداد 1344 به همراه همرزمانش توسط مزدوران شاه تیرباران و شهد شیرین شهادت را نوشیدند.

شهید مرتضی نیک‌نژاد در سال 1321 در جنوب شهر تهران در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. از نوجوانی تدین و تعهد وی همه را تحت تأثیر قرار می داد. وی پس از پایان دوره ابتدایی در بازار تهران به شغل گالش فروشی اشتغال داشت. او با آشنایی با شهید رضا صفار هرندی در جلسات دینی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی‌اصغر هرندی شرکت کرد و با آشنایی با شهید بخارائی، جمعی صمیمی تشکیل دادند و از همین جمع با مؤتلفه اسلامی آشنا گشتند.

وی در جریان عملیات بدر نفر دوم عملیات و پشتیبانی کننده شهید بخارایی بود که پس از اینکه شهید بخارایی منصور را به سزای خیانت‌هایش رساند چند تیر شلیک کرد که مأمورین طاغوت را از توجه به بخارایی منصرف سازد این گلوله‌ها به ناودان مجلس و شیشه اتومبیل بنزل که منصور را در آن انداخته و به بیمارستان می‌بردند اصابت کرد و شیشه جلوی بنز را خرد کرد. وی از صحنه عملیات خارج شد ولی به همراه شهید صفار هرندی دستگیر شد. در دادگاه تجدید نظر طاغوت با اینکه مریض و قادر به حرکت نبود اما به دستور رئیس به دادگاه نظامی او را با برانکارد به جلسه نیمکت در حالی که دراز کشیده بود، محاکمه کردند.وی در سحرگاه 26 خرداد 44 در چوبه های تیرباران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

4- سیدعلی‌اکبر ابوترابی، در سال ۱۳۱۸ در شهر مقدس قم متولد شد.پدر بزرگوارش آیت‌الله سید عباس ابوترابی، فرزند آیت‌الله سید ابوتراب و مادرش دختر آیت‌الله سید محمد باقر علوی قزوینی است. تحصیلات ابتدایی تا پایان دوره دبیرستان را با موفقیت سپری کرد و در سال ۱۳۳۶، موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد. پس از اخذ دیپلم با توصیه پدر بزرگوارش به تحصیل دروس دینی علاقمند شد و در سال ۱۳۳۷ به مشهد مقدس عزیمت نمود و در مدرسه نواب اقامت گزید.

دروس مقدماتی و دوره سطح را با جدیت و تلاش شبانه روزی و استعدادی شگرف در حوزه علمیه مشهد گذراند و از اساتید بزرگی چون ادیب نیشابوری و مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی بهره‌های فراوانی برد. با آغاز نهضت امام خمینی (ره) در سال ۴۲، همراه با حاج آقا مصطفی وارد جریانات سیاسی شد و در تظاهرات مردم قم در ۱۵ خرداد سال ۴۲، حضوری فعال داشت. در هجوم عوامل رژیم ستمشاهی به مدرسه فیضیه، مورد ضرب و شتم مأمورین شاه قرار گرفت. در پی تبعید حضرت امام(ره) به نجف اشرف، ایشان نیز به نجف مشرف و مشغول تحصیل شد و در محضر امام راحل(ره) از درس خارج فقه و اصول معظم له بهره مند شد. پس از حدود شش سال تحصیل در نجف، هنگامی که اعلامیه‌های امام خمینی(ره) را در کیف خود جاسازی کرده بود تا به ایران بیاورد، در مرز خسروی باز داشت شد و ساواک ایشان را به زندان قصر شیرین، سپس به زندان کرمانشاه و زندان کمیته مشترک و پس از آن به زندان اوین منتقل کرد و او را مورد شکنجه و بازجویی قرار داد.

پس از آزادی از زندان، فصل جدیدی در فعالیت‌های سیاسی ایشان آغاز شد و همراه با شهید مجاهد، سیدعلی اندرزگو علاوه برمبارزات سیاسی، به سازماندهی جهاد مسلحانه همت گماشتند و در این دوره بارها مورد تعقیب ساواک قرار گرفتند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان رئیس کمیته انقلاب اسلامی قزوین به خدمت پرداخت و پس از آن با رأی مردم، به عضویت شورای شهر قزوین انتخاب و رئیس شورا شد. همزمان با آغاز جنگ تحمیلی، با لباس رزم به سوی جبهه رفت و در کنار شهید دکتر مصطفی چمران در ستاد جنگ‌های نا منظم به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت و شخصاً به ماموریت‌های شناسایی رزمی و دشوار می‌رفت. سرانجام در روز ۲۶ آذر ماه سال ۵۹ در جریان یکی از مأموریت‌های شناسایی که برای تکمیل شناسایی قبلی خویش انجام داد تا نیروهای ستاد جنگ‌های نامنظم آماده یک عملیات گسترده شوند، به اسارت دشمن در آمد.

پانزده ماه اول اسارت را در سلول‌های زندان‌های بغداد و تحت شدیدترین شکنجه‌ها گذراند و دو بار تا پای چوبه‌دار رفت و نهایتاً به اردوگاه و جمع اسیران ایرانی منتقل شد. اردوگاه‌های عنبر، موصل۱، ۳، ۴ و رمادیه و تکریت ۵، ۱۷، ۱۸، و نیز سلول‌های زندان‌های بغداد شاهد خوبی‌ها و مجاهدت‌های خستگی ناپذیر آن عارف حکیم هستند. پس از ده سال اسارت سرانجام در سال ۱۳۶۹، همراه با خیل آزادگان سرافراز به میهن اسلامی بازگشت و در تاریخ ۷/۷/۶۹ با حکم رهبر معظم انقلاب در جایگاه نماینده ولی فقیه در امور آزادگان قرار گرفت .

در دوره‌های چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی، با رأی بالای مردم تهران به عنوان نفر دوم و سوم مجلس راه یافت و در خانه ملت، با نطق‌های خود، مسئولین و کارگزاران نظام را به رعایت عدالت، توجه به توده مردم و حفظ ارزش‌های دینی نمود. سرانجام در تاریخ دوازدهم خرداد ۷۹ در حالی که همراه پدر بزرگوارشان عازم مشهد مقدس و زیارت حضرت ثامن الحجج(ع) بودند، در جاده بین سبزوار و نیشابور، براثر تصادف جان به جان آفرین تسلیم کرد و در غرفه ۲۴ صحن آزادی حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.

 

5- پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به ضرورت انجام اقدامات وسیع و سریع در راستای محرومیت زدائی و افزایش تولیدات کشاورزی وتوسعه و عمران روستاها با وجود ارگان های رسمی دولتی، جهاد سازندگی در 27 خرداد ماه 1358 با فرمان امام(ره) به منظور فراهم آوردن نهضتی همه جانبه برای مبارزه با فقر و محرومیت بجا مانده از رژیم گذشته و توسعه و عمران روستائی به وجود آمد. البته وزارت کشاورزی نیز کماکان در این مدت به ارائه خدمات بر اساس شرح وظایف قانونی خود ادامه می داد.

با شروع جنگ تحمیلی، جهاد ضمن انجام رسالت فوق با بسیج نیروهای خود و سازماندهی مردمی وارد میدان نبرد شد و در این راه شهدائی را نیز تقدیم انقلاب کرد و این فرزندان به نشان سنگرسازان بی سنگر از سوی امام راحل نائل گردیدند. خدمات چشم گیر این نهاد در زمینه فعالیت‌های عمرانی، کشاورزی و سازندگی کشور موجب شد مجلس شورای اسلامی در سال 1362 قانون تشکیل وزرات جهاد سازندگی را تصویب و با انتزاع وظایف مربوط به زراعت علوفه، کشت دیم، عملیات آبی و خاکی و عمران روستائی و امور عشایری از وزارت کشاورزی، این نهاد را در امور فوق موظف نماید. در سال 1366 وظیفه اداره شیلات کشور نیز به جهاد واگذار گردید.

پس از آن مجلس محترم شورای اسلامی در سال 1369 قانون تفکیک وظایف وزارتخانه های کشاورزی و جهاد سازندگی را تصویب و طی آن کلیه وظایف مربوط به امور دام و طیور و منابع طبیعی به وظایف تبعی آن افزوده شد. بنابر این مصوبه کلیه امور مربوط به حفظ، احیاء و گسترش و بهره برداری از منابع طبیعی (جنگل و مرتع و شیلات) آبخیزداری، امور دام و طیور و عمران روستایی (بهسازی روستایی، آب رسانی، برق رسانی به روستاها، راه‌سازی و صنایع روستایی) برعهده جهاد سازندگی قرار داده و وظایف باغبانی، زراعت، آب و خاک، تحقیقات کشاورزی، مکانیزاسیون کشاورزی، حفظ نباتات و... بر عهده وزارت کشاورزی محول گردید.

پس از آن در سال 1379 مجلس شورای اسلامی ضمن تصویب طرح ادغام دو وزارت خانه، اهداف و وظایف آنها را به منظور تجمیع وظایف و اصلاح ساختاربخشی از تشکیلات دولت در دستور کار قرارداده و به تصویب رسانید. از آن تاریخ تاکنون کلیه وظایف مربوط به بخش کشاورزی ومنابع طبیعی در وزارتخانه واحدی با عنوان جهاد کشاورزی به اجرا در می آید، در این رابطه در استان‌ها نیز با ادغام دو سازمان جهاد سازندگی و کشاورزی تمام وظایف دو سازمان به یک سازمان به نام جهاد کشاورزی استان محول گردید.

 

6- روز ۱۷ ژوئن مصادف با ۲۷ خرداد روز جهانی بیابان‌زدایی در نظر گرفته شده است. صندوق بین‌المللی توسعه کشاورزی (IFAD) سازمان ملل متحد پیشتاز امر بیابان زدایی می‌باشد. این صندوق فعالیت بیابان‌زدایی را از قاره آفریقا شروع نمود. توسعه بیابان‌ها در کره زمین زندگی بیش از ۲/۱ میلیارد انسان را در بیش از ۱۱۰ کشور دنیا تهدید می‌کند.بیابان‌زدایی به کارها و روش‌هایی است که برای سبزکاری در بیابان و جلوگیری از روند شتابناک تخریب سرزمین در مناطق خشک، نیمه‌خشک و نیمه‌مرطوب انجام می‌شود.

کوشش‌هایی که برای مهار بیابان‌ زدایی در ایران آغاز شده است، پیشینه‌ای بیش از ۵ دهه داشته و به دهه ۲۰ خورشیدی در سبزوار و خوزستان باز می‌گردد. تا سال ۱۳۸۸ خورشیدی ۲۶٬۱۰۰٬۰۰۰ هکتار از جنگل‌های دست‌کاشت از گونه‌های مقاوم و متناسب با مناطق خشک در ایران ایجاد شده است. ۲۷ خرداد روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی نامگذاری شده است.

راهکارها:

- کاشت درختان و گیاهان مقاوم و متناسب با مناطق خشک همچون گیاهان شوره‌زی

- بارش باران مصنوعی

- پخش سیلاب و پخش آب

- تعادل دام و مراتع برای حفاظت از پوشش گیاهی موجود

- بهره گیری از روش‌های کارآ در انباشتن آب باران

- احیاء شوره زارها

- سوخت‌های جایگزین

در بسیاری از کشورها از جمله روستاهای چین (و در ایستگاه کنترل بیابان Jingtai) وسیله‌ای شبیه آنتن ماهواره وجود دارد که برای جوش آوردن آب برای کاربردهای گوناگون از آن استفاده می‌شد. این بشقاب بزرگ که سطح داخلی آن آینه کاری شده به گونه‌ای درست شده است که نور خورشید را پس از انعکاس در یک نقطه که محل قرار گرفتن ظرف آب است متمرکز می‌کند (شبیه کاری که ذره بین انجام می‌دهد) و بدین‌وسیله پس از مدتی کوتاه آب به جوش می‌اید و بدینگونه از قطع درختان بوسیله ساکنان جلوگیری می‌شود.

 

7- دریاچه ارژن یکی از دریاچه‌های جنوب ایران است که در فاصله 60 کیلومتری شیراز و در مجاورت جاده اصلی شیراز به بوشهر در دشت ارژن واقع شده است. وسعت این دریاچه 2000 هکتار و بخشی از منطقه حفاظت شده ارژن و پریشان می‌باشد. دریاچه ارژن از دریاچه‌های آب شیرین کشور و زیستگاه پرندگان مهاجر است. تالاب ارژن بخشی از دریاچه ارژن می‌باشد که دارای ارزش اکولوژیکی بوده و به عنوان پارک بین‌المللی به ثبت رسیده است. دریاچه ارژن به دلیل واقع شدن در مسیر جاده اصلی شیراز- کازرون، نزدیکی با آثار تاریخی بیشابور و غار شاپور و راه ارتباطی خوزستان و بوشهر با شیراز، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

 

8- فاصله میان ۱۲ ربیع الأول که سالگرد ولادت بیامبر اکرم(ص) بنا بر روایات أهل سنت تا ۱۷ ربیع الأول که تاریخ ولادت ایشان بنا بر روایات شیعه است، از سوی امام خمینی ره، به عنوان هفته وحدت نامگذاری شده است. ارگانی رسمی به نام «مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی» که ابتدا زیر نظر سازمان فرهنگـ و ارتباطات بود و الان به شکل مستقل کار می‌کند، هر ساله کنفرانس‌هایی برگزار می‌کند که کنفرانس بین‌المللی وحدت در تهران برگذار می‌شود و علمای کشورهای مختلف را دور هم جمع می‌کند.