خطبه اول :
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله وعلی آله الائمه المعصومین
اعوذبالله من الشیطان الرجیم، اولم یرالذین کفروا ان السماوات و الارض کانتار تقا ففتقنا هما و جعلنا من الماء کل شی حی افلا یومنون*
اوصیکم عبادالله بتقوی الله فانه من یتقی الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا
مطابق معمول خطبه اول را درباره مسائل مربوط به قرآن ایراد میکنم. در ضمن خطبههای متعدد به بحث «اعجاز قرآن» رسیده بودیم و تا به حال در اعجاز قرآن چند بعد و چند وجهه را گفتهایم و آخرین قسمتی را که درباره اعجاز صحبت میکردیم، اعجاز قرآن از لحاظ علمی بود. هر بار هم تذکر دادم که قرآن به عنوان کتابی که بخواهد علم مشخصی را تبیین کند، نیامده، اساس پیام قرآن هدایت و راهنمایی بشریت است.
ضمن راهنماییها، در بحثهای گوناگون اشارات علمی دارد. این اشارات علمی گاهی به مسائل مختلف آفرینش، انسان، زمین، آسمان و چیزهای از این قبیل است. بنابراین اگر توقع جامعه این باشد که مثل یک کتاب علمی که وارد یک بحث میشود، حقایق علمی را توضیح بدهد، این بحث نیست، بحث این است که اشارات علمی قرآن واقعاً معجزه است.
چیزهایی را قرآن از عهد قدیم اشاره کرده است که از درک آن روزها و علم آن زمان برنمیآمد. در طول تاریخ 1400 سال، بخشی از آنها فاش شده و آیندههای دور باید این اشارات را از طریق دانشگاهها، مجامع علمی و تحقیقاتی روشنتر نمایند.
یکی از زمینههایش را در خلقت خود انسان گفتم و یکی درباره خلقت آفرینش بود. البته این آفرینشی که من سماوات عرض میکنم، مربوط به خورشید را عرض میکنم، نه آفرینشی که بیکرانه است و هنوز چشمان مسلح انسان هم نتوانسته است خیلی از چیزها را با فاصلههای سالهای نوری ببیند.
در محدوده این آیهای که مطرح کردم، دو سه نکته مهم علمی را اشاره میکنم که به نظر خودم باید از نکات مهم اعجاز علمی قرآن به حساب بیاوریم. اولین نکتهاش همین آیهای است که خواندم. در آیه 30 سوره انبیاء میگوید که: مگر این کفّار نمیبینند که آسمانها و زمین «رتق» ما بودند و ما آنها را «فتق» کردیم.
رتق یعنی چه؟ فتق یعنی چه؟ رتق یعنی بسته و متصل و فتق یعنی منفصل و باز شده. این یک جمله دو سه کلمهای است و بعد از این، مبدأ شکلدهی کائنات است و قرآن بُعد زمان کائنات را در چند آیه دیگر توضیح میدهد.
تقریباً در هفت جای قرآن در مورد شکل دهی زمان آمده است که آسمانها و زمین را خداوند در شش روز آفریده است.* این نکتهای مهم است که باید روی آن کمی درنگ کرد. نکته دیگر این است که در یکی از همین آیاتی که راجع به آفرینش است، میفرماید که ما زمین را دو روز خلق کردیم و «خلق الارض فی یومین»** این هم یک نکته دیگری است.
نکته چهارم این است که در آیه دیگری در سوره «فصلت» میفرماید که «قدرفیها اقواتها فی اربعه ایام»*** بعد از اینکه زمین را در دو روز شکل دادیم در حالی که «پودر» بودند و تعبیر «دُخان» است. سپس میفرماید: آسمانها را در دو روز از شکل دودی به این شکل موجود درآوردیم. قرآن میگوید: زمین را در دو روز خلق کردیم.**** تقدیر و تنظیم اقوات و نیازهای زمین در چهار روز انجام شد، که مجموعاً شش روز میشود.
قرآن در آیات دیگری، در هفت آیه، صریح میفرماید: ما آسمانها و زمین را در شش روز خلق کردیم. مفسرین در گذشته در تفسیر و توضیح این آیات حسابی سرگیجه گرفتند و حرفهای عجیب و غریبی زدند.
قسمتی از آن علمی است و منتظر کشفیات جهان است و به آنها حق میدهیم که ندانند چه چیزی بگویند. یک قسمتش هست که عجیب است بیشتر منابع تفسیری ما. در مورد شش روز و همچنین آن چهار روز و همچنین آن دو روز نقل از اسراییلیات است. یعنی روایاتی است که از طریق افرادی مثل «کعب الاحبار» و «ابوهریره» و کسانی از این قبیل آمده است و بیشتر در صرف تکوین از تورات است که حقیقتاً خرافات است.
چیز عجیب و غریبی است. قابل نوشتن و گفتن نیست، این شش روز را این شکل میگویند: خداوند از یکشنبه شروع کرد، تا جمعه تمام شد. چون جمعه همه چیز جمع شد، اسمش را «جمعه» گذاشتند.
گویا زبان آن موقع بود و بعد «سبت» به معنای قطع یعنی روز شنبه تعطیل شد. چون یهودیها روز شنبه تعطیل هستند. چیزی شبیه این حرفها در بسیاری از تفاسیر و روایات آمده است.
در مورد اینکه «آسمان و زمین بسته بودند، یکی بودند و اینها را باز کردیم» حرفهای عجیب و غریبی زدند و مفسرین سه، چهار قول گفتند که هر یک آنها اشکالاتی دارد، البته این مثل آن حرفها خرافی نیست.
به هر حال خواستند معنایی بکنند، معنا هم کردند. آنها را به عنوان یک مصداق هم میشود پذیرفت. ولی باز باید منتظر ماند تا حقایق کشف بشود.اینکه همه آسمانها و زمین بسته بودند و بعد خداوند باز کرد، بعضیها میگویند: یعنی اول ماده آسمان و زمین یکی بود، بعد به اراده خداوند به عناصر مختلفی تبدیل شد که شما الان میبینید. مثل سنگ، و عناصر موجود در زمین مثل درخت، گیاه و آب، اینها از هم جدا شده است. قبلاً اینها وجود جمعی داشته اند.
بعضیها گفتند: نه، منظور این است که زمین در اثر باران باز شده و شکاف پیدا کرده است و این گیاهان و درختان درآمدهاند و آسمان باز شد و این باران از آسمان آمده است.
مرحوم طباطبایی این قول را انتخاب کرده است و میفرماید: بعضیها میگویند منظور حالت رتق، حالت عدم است. یعنی وقتی که هیچ چیز نبود این رتق است. چون این یک نظریه فلسفی است. در علم فلسفه میگویند: عدم هیچ تمایزی ندارد. چون هیچ چیز نیست یکی است، چیزی نیست که بتوانیم حد و مرزی برای آن قایل شویم. وقتی که به وجود میآید، متنوع میشود، لذا منظور از رتق حالت عدم است و منظور از فتق حالت وجود است. این هم یک قول است.
قول چهارم، قولی است که جدید است و من نمیخواهم بگویم که حرف آخر است. ولی این دستاوردهای علمی هزاران دانشمند امروزی است که از دو، سه قرن پیش از زمان «لاپلاس»* به بعد به این نقطه رسیدند که آن با قرآن تطبیق میکند.
من یکی یکی آن چیزهایی که گفتم را با نظرات جدید اشاره میکنم و باز هم تأکید میکنم که من الان نمیخواهم بگویم این تفسیر قرآن است.
ممکن است علوم آینده تفسیرهای جدیدی بدهد. من میخواهم بگویم که قرآن هر چه که پابهپای علوم پیش میرود، نه تنها باطل نمیشود، بلکه تحکیم میشود و ما از یک مرحله ادغام اطلاع پیدا میکنیم. هر چه جلو میرویم، میبینیم که وضع بهتر میشود. اینکه آسمان و زمین یکی بودند و بعد از هم جدا شدند بسیار معنا دارد. آخرین فرضیهای که درباره مجموعه منظومه شمسی مطرح شد این است که تمام اینها در خورشید بودند و خورشید هم به صورت توده گاز بود. این، دو نکته مبهم که در اینها وجود داشت، را روشن میکند: یکی، اینکه تودههای گازی همه جز وجود خورشید بودند و با یک انفجار میمون و طراحی شده متفرق شدند و کرات مختلف را تشکیل دادند. دوم «وهی دخان» و آیه دیگری که قرآن میفرماید که «ثم استوی الی السماء و هی دخان، فقضا هن سبع سماوات فی یومین»* بودند که حالا ما دخان را به گاز تعبیر میکنیم.
حالت گازی شکل داشتند که اینها را در دو روز تبدیل به شکل کردیم. دو روز را هم همین جا تفسیر میکنند که تقریباً از اوایل در تفسیر قرآن جزو اقوال قدیمی است که زمین دور خودش میچرخد و تبدیل به یک روز و یک شب میشود.
بنابراین، اینجایی که گفتیم دو، سه نکتهای در قرآن بود، این است که آسمانها و زمین یک مجموعه در یک موجود واحد بودند و گازی شکل بودند.
بعد خداوند آنها را در دو روز و دو دوره به اشکال موجود درآورد. در این دوره باز هم کمی احتمال است. یک دوره همان دوره گازی شکل بودند و دوم دورهای که تبدیل به مایع میشوند و سرد و منجمد میگردند.
یعنی دوره گازی و دوره مایع بودن و انجماد. اگر بعد از جدا شدن از خورشید حساب کنیم، به این شکل درمیآید. پس آن دو روز اول که دو دوره است، درست تطبیق میکند با آن که همه علما الان به اتفاق میگویند. البته این راعرض کردم که تا زمان «لاپلاس» چنین چیزی در تصور نبود. وقتی که قبل از لاپلاس سحابی عریان کشف شد، این فکر قوت گرفت.
بعد از مدتی که علما پی بردند این فکر قوت گرفت. چون سحابیها همه گازی شکل هستند، این فرضیه پیش آمد که همه موجودات کرات قبلاً گازی شکل بودند و بعداً به تدریج سرد شدند و به این صورت درآمده اند. الان این فرضیه معقول و تا حدودی هم علمی است. پس تا اینجا ما میفهمیم که آنچه که علم امروز است و آنچه که در دانشگاهها هست و دانشمندان دنیا میگویند، در دو مرحله زمین و کرات دیگر منظومه شمسی از حالت گازی و مایع به صورت منجمد تا دورهها بعد درآمدند.
یک چنین تفسیری قبل از قرن هیجدهم عملی نبود، و به ذهن کسی نمیرسید، نمیشد راجع به این بحث کرد و علمای ما عمدتاً آن شش روز را شش مرحله گفتند. شما تفاسیر عقلانی را ببینید، همه در شش مرحله گفتند.
حالا هم شش مرحله میگویند: مرحله گازی، مرحله مایعات، مرحله انجماد، مرحله تشکیل کوهها و دریاها، مرحله به وجود آمدن حیات و مرحله نهایی یعنی خلق انسان که این شش دوره را اینگونه تنظیم میکنند، تنظیم مراحل شش گانه چیزی مقدور است، اما باز هم تغییرات احتمالی دارد، باید صبر کرد تا ببینیم علم چه میکند.
اینقدر کلمات، حروف و آهنگ قرآن محکم، متین و حساب شده آمده که تا قیامت تحولات دستاوردهای بشری را تحمل میکند. آن قسمتی که گفتیم «رتق» و «فتق» شد، با یک تفسیر با موازین امروزی میتوانیم بگوییم آن این است که بصورت یک واحد گازی شکل بودند که امروز آثار حیات و مخلوقات از دریا و زمین و کوه و درخت و موجودات مختلف در اینها وجود دارد و نکتهای که در قرآن میگوید: رزق و قوت و نیازهای زمین را در چهار روز تنظیم و طراحی کردیم، با زمین شناسی امروز دنیا و چهار دوره زمین شناسی که ما الان در دوران چهارم زمین شناسی هستیم، تطبیق میکند.
در ایران ما، دوره چهارم «کواترنر» یک علم کاملا جدیدی است که از حدود 10 سال پیش به دانشگاههای ما وارد شد، البته در دنیا مقداری بیشتر سابقه دارد، ما الان در این دوره زندگی میکنیم.
اگر دنیا چهارونیم میلیارد سال عمر داشته باشد و اگر دوران قابل مطالعه برای ما 600 میلیون سال میباشد، اگر دوران چهارم زمینشناسی دو تا هفت میلیون سال عمر داشته باشد که این دوران چهارم امروز مورد توجه همه دانشگاهها هست، این جمله آخری آیه قرآن که «فقدر فیها و اقواتها فی اربعه ایام»* چهار دوره زمینشناسی را مورد اشاره قرار میدهد.
عرض کردم فقط یک پیشنهاد در تفسیر و فقط طرح یک احتمال علمی در تفسیر قرآن است. حقیقتاً وقتی که ما به این نکات توجه میکنیم و به عمر طولانی تفاسیر نگاه میکنیم و به اعمال سلیقههای مختلف در تفسیر قرآن نگاه میکنیم، مسائل جدیدی برایمان کشف میشود. برای ما روشن میشود که با قرآن باید چگونه برخورد کرد. اتکاء به اسراییلیات از خطرناکترین کارهای تفسیر قرآن است.
خطبا، علما و نویسندگان ما به روایاتی که ریشهشان روشن نیست و پدر و مادرشان شناخته شده نیست، روایاتی که ناشی از تفکرات چند نفر است که در آن موقع به نام عالم و «حبر» در صدر اسلام بودند که کتابهای قدیمی یهودی و نصرانی را داشتند و از آن، جملات تحریف شده خودشان را به خورد مردم میدادند، نباید استفاده کنند تا ما گرفتار اینطور چیزها نشویم.
وقتی هم میفهمیم اشکالی ندارد، متشابهات قرآن، و یا مطالب عمیق قرآن که به این آسانی نمیتوانیم به عمقشان برسیم و تا قیامت زنده خواهد بود و هر روز برای ما قابل تجدیدنظر خواهد بود. وقتی که برخورد میکنیم، باید با احتیاط برخورد کنیم. لذا بنده مرتب تأکید میکنم این حرفهایی که من میزنم تفسیر نهایی قرآن نیست. اینها مطالبی است که میتواند باشد. مثلاً همین چهار دوره را مرحوم آیتالله طباطبایی میگویند: مراد چهار فصل است. اینکه قرآن میفرماید به زمین اقواتش را دادیم، بهار، تابستان و پاییز و زمستان است.
حالا این چقدر قابل قبول باشد، خدا میداند. این هم یک حرف نهایی نیست، به صورت یک احتمال قابل طرح است. آن جاهایی که چهار فصل وجود دارد. این چهار دوره چیست؟ آن نگرانی که بسیاری از مفسرین دارند که شش روز قرآن، هشت روز میشود، چون دو روز خلقت زمین، دو روز خلقت آسمانها، چهار روز تنظیم اقوات زمین که هشت روز میشود.
ما گفتیم اصلاً مسئله این نیست. آنجایی که صحبت از 6 روز است، شش مرحله است، اینجایی که صحبت از 4 روز است، چهار دوره زمین شناسی است، آنجایی که صحبت از رتق وفق است تبدیل شدن موجود گازی به موجود منجمد است که واقعاً دوره جداگانهای است. همه اینها قابل بحث است.
همین جا از علما و بخصوص محققان حوزه میخواهم با همکاری دانشگاهها این، یک موضوع تحقیق و یک تألیف مستقل بشود. چون اینها قدری جنبههای عمیق ادبی و حوزوی دارند. همین آیات مربوط به بدو خلقت آسمانها و زمین و دوران اینها که قابل توجه ما و دنیاست را تحقیق کنند. اگر قرآن و انجیل و تورات را در همین مطالب مربوط به ابتدای خلقت کائنات باهم مقایسه کنیم میتوانیم تفاوت دین خاتم را بفهمیم و آنچه که امروز در دست ما وجود دارد و بحثهایی که ما در تمدنها میخواهیم بکنیم و دستاوردهای ادیان و یا دستبردهایی که در ادیان دیگر شده است، قابل بحث است که باید دنبال بشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لربکّ وانحر/ ان شانئک هو الابتر*
* سوره انبیاء، آیه 30: آیا کافران ندیدند که آسمان و زمین بسته بود، آنها را شکافتیم و از آب هر چیزی را زنده گردانیدیم؟ چرا به خداایمان نمیآورند؟
* اعراف، آیه 54 / یونس، آیه 3 / هود، آیه 7 / فرقان، آیه 59 / سجده، آیه 4 / ق، آیه 38 / حدید، آیه 4
** سوره فصّلت، آیه 9
*** سوره فصلت، آیه 10: اهل زمین را در چهار روز مقدّر و معیّن فرمود.
**** فصلت آیه 11 و 12: ثم استوی الی السّماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعآ اوکرهآ قالتا اتینا طائعین فقضاهن سبعسمواتفی یومین.
* پیرسیمون مارکی دو (1828 ـ 1749 م) ریاضیدان، فیزیکدان و اخترشناس فرانسوی است. شهرت وی به خاطر فرضیه آفرینش وتشکیل جهان و منظومه خورشیدی است. او میگفت: کره زمین میلیونها سال پیش از کره مذاب خورشید جدا شده و در فضای بیپایان بهدور آن به حرکت درآمده و به مرور زمان رویه آن سخت و سرد شد و پستی و بلندی، در آن بوجود آمد. (فرهنگ معین، جلد 6، صفحه1769)
* سوره فصلت، آیه 12
* سوره فصلّت، آیه 10
* سوره کوثر
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاه والسلام علی رسول الله و علی علی امیر المؤمنین و علی الصدیقه الطاهرة و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی.
اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره و نهیه.
از امّت عزیز درخواست داریم که همیشه مواظب تقوا باشند و همیشه به حفظ این جوهر ارزشمند که اگر نباشد، انسان از درجه ارزش و اعتبار ساقط است، توجه بفرمایند.
تذکر لفظی هم بدهیم. اینجا که نشسته بودیم در اظهارات و شعارها و معمولاً در سخنرانیها و حتی گاهی از بزرگان تعبیری میشنویم که میگویند مقام عظمای ولایت، این تعبیر ادبی غلطی است چون مقام به اصطلاح ادبی مذکر است و عظما صفت مؤنث است، نمیتواند صفت مقام، عظما باشد. باید بگوییم «مقام عظیم» یا «مقام شریف» و از این قبیل، صفت مذکر بیاورید.
من در رادیو، تلویزیون، سخنرانیها و نوشتهها زیاد میبینم. اینقدر میآید که آدم میبیند یک قدری برای جامعهای که شعار مهمش با تعبیر غلطی ادا میشود، زننده است. آن هم در تریبون نماز جمعه از همه بدتر است. اما مناسبتهای این هفته که خیلی فراوان است، ما به طور فشرده چند مناسبت را عرض میکنیم.
اولین آن از هفته گذشته است که میلاد نورانی پیغمبر اکرم(ص)(1) و میلاد مقدس امام صادق(ع)(2) است که بر محور آنها ما هفته وحدت را داشتهایم که الحمدلله امسال هم مثل سالهای گذشته این برنامه پربار انجام شد و با سخنان بسیار عمیق و فشرده و آموزنده رهبر گرانقدر انقلاب بحثمان تکمیل شد.
یک نکته خاصی را در مسئله وحدت و این کنگرهها که امسال یازدهمین کنگره اش را در ایران برگزار کردیم،(3) میخواهم عرض کنم، گاهی از ما میپرسند ـامسال هم بعضیها پرسیدندـ که این چه نفعی دارد که شما هر سال میگویید کنگره ی وحدت و مقداری هم هزینه مصرف میکنیم و وقت صرف میکنیم و ما به وحدتی هم نمیرسیم؟ 12 سال پیش هم مثل حالا بودیم. بلکه حالا وحدتمان یک مقدار کمتر شده است، هم در داخل و هم در مجموعه جهان اسلام، کانونهای اختلاف را بیشتر میبینیم.
من به آنها عرض کردم و حالا هم میگویم مسئله وحدت این قدر مهم است که اگر در طول 10 سال به دست نیامد، ما نباید مأیوس و دلسرد شویم. اگر روزی این وحدت ولو بطور نسبی که در نظر ما است اتحاد و همکاری در میان یک میلیارد و 500 میلیون مسلمان یعنی یک چهارم جمعیت دنیا، که متأسفانه شیاطین تبلیغاتی ما را همیشه کمتر میگویند و یک پنجم میگویند که دروغ است. یک وقت حساب کنید و همین آماری که در اختیار است ببینید، حدود یک چهارم جمعیت دنیا را ما داریم. اگر آن وحدت پیش بیاید، بزرگترین اتفاق تاریخ بعد از اسلام است و چیزی است که همه مشکلات را حل میکند، لذا برای یک چنین حرکتی عیبی ندارد ما سالها حرف بزنیم، تمرین کنیم، تأکید کنیم، فرهنگسازی کنیم، روحیهها را تبلیغ کنیم، مشکلاتش را ببینیم، عوامل تفرقهانداز و شیطاینی که میخواهند مسلمانان را متفرق کنند، خیلی بیش از اینها شرارت میکنند. اگر میبینید همین مقدار هم هماهنگی است، همین مقدار هم وحدت است، همین مقدار هم ما میتوانیم با هم کار کنیم، شیعه و سنی کار کند، ترک و کرد و فارس و بلوچ و عرب با هم کار بکنند، کشورهای مختلف بتوانند کنفرانس مشترک تشکیل بدهند و با هم هماهنگی بکنند، گامی بردارند و حرکتی بکنند، بعضی از توطئهها را خنثی بکنند، به خاطر همین دعوتها و همین فشارها و همین مطالبههاست.
اگر ما فراموش بکنیم و حرکت نکنیم شیاطین تفرقهانداز با ابزار نیرومندی که دارند؛ وضع دنیای اسلام را خیلی آشفته میکنند لذا نگویید که نتیجه نگرفتیم، نتیجه گرفتیم. حداقل این است که وضع موجود را حراست کردیم. ولی بنده بیش از این انتظار دارم و فکر میکنم باید بتدریج اهل نظر، اهل فکر و دلسوزان بنشینند و برای وحدت سازمانهای مخصوصی تعبیه کنند و ارتباطات خاص و راههای مناسبی به وجود بیاورند که حالا اگر هم مقداری طول کشید.
به هر حال طرح هفته وحدت کار بسیار خوبی بود، و شروعش از یک نقطه تفرقه است که تاریخ تولد پیغمبر(ص) را ما هفدهم ربیعالاول میدانیم و اهل سنت ـ خیلیهایشان ـ دوازدهم میدانند. حرکت به سوی وحدت را از همین نقطه اختلاف شروع کردیم و انشاءالله بتوانیم در سالهای بعدی بهتر از سالهای گذشته کار کنیم.
به هر حال بنده از هر کسی که در راه وحدت دنیای اسلام و وحدت امّت عزیزمان در ایران، کار بکند صمیمانه تشکر میکنم و عمیقاً گلهمندم از کسانی که تفرقه میاندازند و این وحدت را میشکنند و باعث جدایی دلهای خودمان یا دلهای ما و افرادی خارج از ایران میشوند که این خسارت عمدهای است و درست در جهت تمایل کشورهای استکباری است.
از مناسبتهای دیگر این هفته دو، سه نهاد ما در این هفته، روز یا هفته دارند. یکی نیروی انتظامی است که اینجا صحبتهای فرمانده این نیرو را شنیدند.(4) نیرویی واقعاً زحمتکش، واقعاً تلاشگر و واقعاً مفید است. البته من اشکالات و عیوبش را هم کم و بیش میدانم. اما مسئله عمده این نیرو این است که واقعاً در این دوران خیلی تلاش کرده و خیلی زحمت کشیده و الان هم نقش مهمی دارد. زحمت زیادی میکشند، ما در دوران جنگ اینها را در قسمتی از خطوط دفاعی داشتیم، آن موقع ژاندارمری، شهربانی و کمیته بودند که بعداً ادغام شدند و بعد از دوران جنگ هم واقعاً امنیت کشور تا حدود زیادی مرهون حضور جدّی اینهاست.
ما اگر امروز میتوانیم در مرزهای کشورمان طرحهای بزرگی را اجرا بکنیم، در نزدیکی مرزهای بلوچستانِ پاکستان سد بسازیم، در کنار مرزهای افغانستان دانشگاه و سد و طرحهای عظیم کشاورزی داشته باشیم، در خراسان در کنار مرزهای افغانستان معادن عظیم را احیا بکنیم و اطراف کشور که الان آبها معمولاً از اطراف کشور فراهم میشوند و مشغول مهار آبها هستیم، قسمت زیادش به همین عزیزان نیروی انتظامی مربوط میشود که این امنیت را برای ما تأمین میکنند.
کمبودها را فرماندهشان گفتند، البته باید توجه داشت که ما در شرایط سازندگی هستیم و به همه کشور باید بپردازیم، به دانشگاهها، به بیمارستانها، به راهها، به دریاها، به کشاورزی و به همه جا باید برسیم و امکاناتمان را بین همه اینها تقسیم کنیم. قطعاً هم نمیتوانیم آن وضع ایدهآل را برای اینها فراهم کنیم. اینها هم با زحمت زیاد خودشان کمبودهایشان را جبران میکنند. کشوری مثل ایران با این همه دشمن، باید تلاش کند. این امنیتی که در ایران است واقعاً قابل ستایش است. شما اطراف خودمان را ببینید. عراق را، ترکیه را، کشورهای شمالی را، افغانستان را، کشورهای جنوب هم اگر آرامشی دارند - این نیروهای خارجی که آنجا آمدهاند برای غارت، یک چنین وضعی را به وجود میآورند.- این امنیت نیست، امنیت موقعی است که مثل ایران از درون خودش و با همت خود مردم بجوشد. در ایران - با این شرایط - هر کس دستاندرکار امنیت است. مردم ما، وزارت اطلاعات ما، وزارت کشور ما، نیروی انتظامی ما، ارتش، سپاه بخصوص بسیج، عوامل فراوانی زحمت میکشند و ما باید از اینها قدردانی کنیم و از زحماتشان تشکر کنیم.
مسأله بعدی ما سازمان تأمین اجتماعی است که روز پنجشنبه روز تأمین اجتماعی است.(5) این هم نهاد بسیار مقدس، ارزشمند و مؤثری در کشور است. حدود 20 میلیون جمعیت کشور ما، یعنی حدود 13 درصد تحت پوشش سازمان تأمین اجتماعی هستند. درمانشان و شغلشان، بازنشستگیشان و مستمری گرفتنشان با تأمین اجتماعی است. البته اگر شهرها را حساب کنیم بیش از 60 درصد میشود. البته چون اینها درروستاها نیستند و عمدتاً در شهرها هستند، 20 میلیون نفر را تحت پوشش دارند، دهها بیمارستان قابل توجه ساختند و به بهترین وجه بیماران خودشان را درمان میکنند. حقوقها را در طی چند سال
ـ دو برنامه ـ خیلی خوب بالا بردند. مستمریبگیرها را به شکل خوبی اداره کردند و در درون خودشان هم کارهای عمدهای کردند.
دو مسئله مهم در کشور است: یکی بیکاری است که همیشه باید مواظب باشیم و یکی درمان است. قسمت زیادش به عهده اینهاست. بیمههای اجتماعی در دنیای صنعتی امروز اگر نباشد کشورها متلاشی میشوند، مخصوصاً وقتی که جنگی یا حادثهای یا مسائل مهمی، بحرانهای اقتصادی از قبیل آنچه که امروز در جنوب شرق آسیا اتفاق میافتد، کارگران و قشر حقوقبگیر را بسیار آسیبپذیر میکند و این تأمین اجتماعی از پدیدههای جدّی و ضروری و مبارک زمان ماست و الحمدلله در ایران هم در سطح خوبی فعالیت میکند و باید اینها تقویت شوند.
کسانی که تاکنون بیمههای اجتماعی نشدهاند، بروند بیمه شوند، چون برای دوران از کارافتادگی و دوران بحران اقتصادی خیالشان راحت میشود، حداقل یک حقوق کمی برای زندگیشان تضمین شده دارند و درمانشان هم شکل خوبی پیدا میکند. البته بیمههای دیگر دولتی هم هست و بخصوص برای بازنشستگان دولت خودش یک مراحل دیگری دارد.
مجموعاً الان جمعیت عظیمی از کشور ما با همین حقوق بازنشستگی و مستمری و پس اندازهای این گونهای دارند زندگی میکنند و ما باید این سیستم را تقویت کنیم. اگر سیستمهای بیمههای اجتماعی در ایران جدّی گرفته شود، اینگونه بحرانهایی که گاه به گاه پیدا میشود، نمیتواند زندگی مردم را چندان تحت تأثیر قرار بدهد. سختیها را کم میکند.
نهاد دیگری که امروز هفته دارد و هفته ایشان شروع میشود، بهزیستی است که یکی از نهادهای بسیار مقدس و ارزشمند امدادی کشور ماست.(6) این نهاد سروکارش با چند میلیون انسان گرفتار معلولیت است. حالا یا معلولیت جسمی و یا ذهنی، که متأسفانه به خاطر شرایط غلط زندگی در دورانهای گذشته آمار معلولین بسیار زیاد است و اصلاً در گذشته، در زمان رژیم پهلوی از این سیستم جلوگیری جدّی نشده است و یکی از وظایف مهم بهزیستی همین آموزشها برای جلوگیری از معلولیتها است. چقدر آدم به خاطر مراعات نکردن مثلاً یک آزمایش در ازدواج بچههایشان را دچار معلولیتهایی کردهاند که تا آخر عمرشان، خانواده شان، بچه و همه را رنج میدهند که آزمایشی اگر میشد و یک ازدواجی اتفاق نمیافتاد، این مرض هم بین بچهها نبود و بسیاری از عوارضی که اتفاق میافتد.
الحمدلله الان بهزیستی ما دانشگاه دارد و از آخرین دستاوردهای علمی برای آموزش و جلوگیری استفاده میکند. ما هم در برنامه اول و دوم به این نهادها ـ کمیته امداد، بهزیستی، بنیادهای دیگر و خود تأمین اجتماعی ـ توجه ویژهای داشتیم. ما میدانستیم در کنار سازندگی باید به اقشاری که نیاز دارند، رسید و نیازهایشان را بطور جداگانه تأمین کرد و توجه کردیم. یک دفتر برای نقاط محروم تأسیس کردیم که هم سازندگی آنجا برود و هم توجه ویژه به آنها بشود.(7) ستاد بازسازی نقاط جنگ زده را تقویت کردیم و بودجه بهزیستی و کمیته امداد امام و تأمین اجتماعی را چند برابر کردیم. به خاطر اینکه آن فاصله عمیق و کانال پر نشدنی که بین قشر مرفه و محروم ما وجود داشت، پر شود که البته آثار بسیار خوبی داشته است.
فکر میکنم در نهایت هم با همان طرح فقرزدایی باید این فاصله را کمتر کنیم. آنهایی که تحت پوشش این نهادها نیستند، مشکل دارند و این نهادها نمیتوانند زندگی مناسبی را برای آنها تأمین بکنند. طرح دیگری داریم که این گونه افراد از آن طرح تغذیه بکنند که آن طرح هم در دست دولت در حال بررسی است تا با شرایط امروز بتوانند آنها را تنظیم کنند.
به هر حال مجموعه این نهادها حقیقتاً جزو افتخارات کشور است. افتخارات انقلاب و در جهت اهداف انقلاب است که عدالت اجتماعی، ظلم ستیزی، مبارزه با تبعیض و رفتن به طرف زندگی سعادتمندانه در حدود مقدور ایران که حد بالایی هم هست. به خاطر ثروتهای بیکرانی که خداوند در این سرزمین امام زمان تعبیه فرموده است، باید شکرگزار باشیم.
بحث مهم بینالمللی و خارجی ما مربوط به فلسطین و بیتالمقدس است که حقیقتاً ما را در مطلع یک جریان خطرناک جدیدی قرار داد. البته این جریانها از زمان طرح سازش و صلح تحمیلی شروع شده است، ولی امروز دارد آثار خودش را نشان میدهد و یک پله جدیدی به طرف مشکل میرویم. این طرحی که دولت اسرائیل برای بیتالمقدس در نظر گرفته که من یک قدری به عقب برمی گردم و قضیه را عرض میکنم که ما الان در چه وضعی در فلسطین هستیم.
شما میدانید چند سال پیش با هیاهوی فراوان آمدند به عنوان صلح در مقابل زمین، یا امنیت اسراییل در مقابل دادن زمین به عرب، مسئله سازش را مطرح کردند. این تیتر کار بود. زمینی که میخواستند بدهند چه بود؟ چیزی که میخواستند بگیرند چه بود؟ آنچه میخواستند بگیرند این بود که مشروعیت اسراییل را به امضای کشورهای اسلامی برساند و امنیت خودش را تضمین بکند و کسی از فلسطینیها حق نداشته باشد امنیت اسراییل را مخدوش کند. میخواستند بخشی از اراضی که در جنگ سال 67 در یک حمله برقآسا از دست مسلمانان ـ در آن روز عمدتاً دست اردن و مصر بودند ـ گرفتند، به مسلمانان بدهند. این قرار بود. در اسلو پایتخت نروژ جلسات سری طولانی درست کردند و قراردادی تنظیم کردند و اینجوری زمانبندی کردند. مجموعه اراضی که باید اسراییلیها پس بدهند اینهاست: همه اراضی شرق تا غرب رود اردن به اضافه قسمتهایی از غزه اول است. گفتند منطقه را به سه مرحله، الف، ب، ج، تنظیم کردند. منطقه الف شهرها، منطقه ب روستاها، منطقه ج بقیه اراضی، که شامل شهرکهای صهیونیست نشین هم هست. من این گزارش را از سفارت فلسطین گرفتم. با استناد به متن قرارداد که ضمیمه است، این نکات بیرون میآید.
قرار بود در سال گذشته میلادی ـ در پایان سه ماهه اول ـ شهرها را تخلیه کنند که فقط 3 درصد از کل اراضی میشود که هم از لحاظ اداری، هم امنیتی، هم انتظامی تحویل فلسطینیها بدهند. این قسمت را تقریباً دادند. جز بخشی از الخلیل که 20 درصد را ندادند. آن هم جای حساس که حرم حضرت ابراهیم بود. چون 400 خانواده یهودی در آن زندگی میکنند. آنجا را برای اینکه اسراییلیها حضور داشته باشند، ندادند.
منطقه ب که روستاها بودند، بنا بود تا ماه نهم سال میلادی گذشته (1997 میلادی) تحویل داده شود که این هم تقریباً 27 درصد است. در روستاها تخلف عمده کردند و از لحاظ اداری و انتظامی تحویل دادند ولی از لحاظ امنیتی اسراییل آنجا ماند. یعنی حاکمیت را اسراییل گرفت، قرار شد عربها اداره کنند و شورته آنها هم نظم روستاها را اداره بکند. در این قسمت تخلف عمده شروع شد.
قسمت سوم که بند ج است را بنا بود در سه ماه اول امسال (98 میلادی) که الان چهار ماه از آن گذشته، تحویل بدهند. یعنی همه مناطق، راهها، کوهها، معادن و شهرکها را، تحویل فلسطینیها بدهند. مدتی است که دولت اسراییل ایستاده و میگوید که ما قرارداد را عمل نمیکنیم، شرطهای واهی میگذارد. این قسمت سوم که اساسی است، عمل نشده است و در غزه هم 20 درصد ندادند.
بنابراین اسراییلیها همان قرار داد ظالمانهای که ما اصلاً قبول نداشتیم و ظلم و جور میدانستیم را نپرداختند. آمریکاییها اخیراً آمدهاند و گفتهاند ـ البته حتماً شنیدهاید ـ اسراییل بیاید در این مرحله فقط 13 درصد را ـ عرض کردم فعلاً در این مرحله 3 درصد را دادهاند، بقیه 24 درصد و روستاها را ندادند و حاکمیتش دست اسراییل است ـ بدهد. دولت خودگران هم پذیرفته که به نظر ما بد کرده است. ولی این ادامه همان سازش است و از این نسخهها کار پیچیده میشود. ولی همین را دولت اسراییل نپذیرفته و دو شرط خطرناک هم پای آن گذاشته است: یکی اینکه فلسطینیها باید همه افراد فلسطینی که تحت تعقیب اسراییل هستند را به عنوان تضمین صلح تحویل دهند و دوم اینکه آن بندی که در میثاق فلسطین هست که دولت اسراییل نهایتاً باید نابود شود، حذف شود.
یعنی سازمان فلسطین موجودیت خودش را با این بند که حذف میشود از دست میدهد و نیروهای مبارزش را هم به اسراییل تحویل دهد تا به زندانها بروند. اینها تحویل بدهند نه آنها بیایند و بگیرند. آنها بگیرند و تحویل دهند. معلوم است که این دو شرط قابل عمل نیست. تحویل را محال کردند، به همه اینها پشت پا زدند که هیچ، مسئله بیتالمقدس که مهمترین بند مورد آرزوی فلسطینیها و دنیای اسلام است، را به صورت بمب ساعتی درآوردند که بالاخره منطقه را منفجر خواهد کرد. این چیزی نیست که بشود به این آسانی از آن گذشت.
حتماً میدانید بیتالمقدس قدیمیترین نقطه مقدس بین ادیان مهم دنیاست و فعلاً دو بخش دارد: یکی بخش قدیمی که حرم و مقدسات ادیان آنجاست و یک بخش هم شهر جدیدی است که اسراییل ساخته است، آن بیتالمقدس غربی که جدید است کاملاً یهودی و اسراییلی است، قسمت شرقی را اکثریت مسلمان و عرب دارد.
حیله خطرناکی که فقط شیطان میتواند طراحی کند، شروع کردهاند و آن اینکه گفتهاند: بیتالمقدس را که فعلاً مساحت آن یکصد و بیست و سه کیلومتر هست، توسعه بدهند و آن را به 600 کیلومتر افزایش دهند، یعنی بیش از چهار برابر، چه چیزی اضافه میشود که اینقدر بزرگ میشود. اطراف آن روستاهاست، شهرکهای یهودینشین است و زمینهای خالی، منظورشان این است که با آوردن آن قسمت، محدوده شهر یهودی و صهیونیستی را آنقدر تقویت کنند که مسلمانان موجود مستهلک شوند و آن شهر هم به یک شهر کاملاً صهیونی تبدیل شود.
خطر دوم آن این است که این توسعهای که در کرانه غربی رود اردن میدهند؛ همین زمینهایی است که باید پس بدهند. به دو قسمت تقسیم میشود: شمال آن از جنوبش جدا میشود. یعنی دیگر فلسطینیها یک کشور متصل به هم ندارند، یک طرف یک کشور کوچک، یک طرف یک کشور کوچکتر، وسط اینها بیتالمقدس است که اگر این وضع پیش بیاید قطعاً یک روزی هم پایتخت اسراییل خواهد شد. چون آنها آن قسمت را پایتخت اعلام کردند و کنگره آمریکا هم آن را تأیید کرده است.
در شرایطی که صحبت از صلح است، در شرایطی که صحبت از سازش است، در شرایطی که کشورهای عربی را وادار کردند امضاء کنند و مشروعیت اسراییل را بپذیرند که این بدترین چیزی بود که اینها به اسراییل دادند، ما خیلی داد زدیم که این کار را نکنید، اینها 40 سال را روزه گرفتند، اسراییل را تحریم کردند، بعد از 40 سال آمدند با گوشت خوک افطار کردند و اینجور بلا را سر مسلمانان آوردند.
نتیجه آن هم این شده است، طرف ما اصلاً قابل اعتماد نیست، در صورتی که آمریکا و روسیه دو کشور مهم دنیا ضامن این قرارداد بودند، اینها ناظر بودند و بایستی اجرا میشد. ببینید ما در چه شرایطی قرار گرفتهایم.
تأسف من این است که در همین شرایط سخت هم دولتهای اسلامی مسئله را جدّی نمیگیرند، رئیس جمهور ما که رئیس کنفرانس اسلامی است و حق قانونی دارد، خواست که اجتماعی از وزراء خارجی کشورهای اسلامی تشکیل شود. چون رئیس کنفرانس خواسته، اگر خیلی همکاری نمیکنند، طبیعیترین جواب آن این است که اجتماعی تشکیل شود.
اجتماعی را باید تشکیل دهند. هفتهها میگذرد، جوابی ندادند. اگر وضع بخواهد اینجور پیش برود که رئیس کنفرانس هم نتواند این اجتماع را برای فلسطین درست کند، برای دنیای اسلام در مقابل این خطرها، چه باید کرد؟ کنفرانس اسلامی تشکیل شده برای اینکه از امکانات دنیای اسلام برای مسائل مهم اسلام استفاده کند و چه مسئلهای مهمتر از توسعه یهودی کردن بیت المقدس برای دنیای اسلام پیدا میکنید؟ چه چیز از این خطرناکتر دارید؟ چه چیز از این بدتر دارید؟ چطور نمیتوانیم برای این کار مهم جلسه وزرای خارجی که برای مسائل کوچک هم دور هم جمع میشوند، تشکیل دهیم؟
نشان بدی است و دنیای اسلام واقعاً باید هشیار و بیدار باشد. این اظهاراتی که میکنیم، مسئله شخصی و ایرانی نیست، ایران کمتر از هر کشور اسلامی دیگر در معرض خطر صهیونیستهاست. ولی ایران به عنوان دلسوز دنیای اسلام، به عنوان مسلمان و به عنوان کسی که مسئله فلسطین را از اول جزو آرمانهای مبارزه و انقلاب خودش قرار داده است، نمیتواند در این مسئله مهم کوتاه بیاید.
میدانیم از آن روزی که با جریان سازش خاورمیانه مخالفت جدّی کردیم، چه بهای سنگینی پرداختیم. ولی این وظیفهشناسی را داریم، ملت ما این وظیفهشناسی را دارد و امیدواریم که بتوانیم این وظیفه را به خوبی عمل کنیم. امیدواریم که دنیای اسلام و به خصوص اعراب در این قضیه همکاری کنند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت ها:
26/4/1377
1- شاید یکی از پراختلافترین مسایل تاریخ زندگانی حضرت محمد اختلاف موجود در تاریخ ولادت آن بزرگوار باشد که اگر کسی بخواهد همه اقوال را در این باره جمعآوری کند به بیش از بیست قول میرسد.
عموم سیرهنویسان اتفاق دارند که، تولد پیامبر گرامی در عامالفیل، در سال 570 میلادی بوده است. زیرا آن حضرت به طور قطع، در سال 632 میلادی درگذشته است، سن مبارک او 62 تا 63 بوده است. بنابراین، ولادت او در حدود 570 میلادی خواهد بود.
اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد رسول اعظم، در ماه «ربیع الاول» بوده، ولی در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان شیعه اینست که آن حضرت در هفدهم ماه ربیع الاول، روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنیا گشود و مشهور میان اهل تسنن اینست که ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.
بسیار جای تاسف است که روز میلاد و وفات رهبر عالیقدر اسلام، بلکه موالید و وفیات بیشتر پیشوایان مذهبی ما، به طور تحقیق معین نیست. این ابهام سبب شده که بسیاری از روزهای جشن و سوگواری ما از نظر تاریخ قطعی نباشد، در صورتی که دانشمندان اسلام، نوعا وقایع و حوادثی را که در طی قرون اسلامی رخ داده است، با نظم مخصوصی ضبط کردهاند، ولی معلوم نیست چه عواملیدر کار بوده که میلاد و وفات بسیاری از آنها به طور دقیق ضبط نگردیده است.
فراموش نمیکنم هنگامی که دست تقدیر، نگارنده را به سوی یکی از شهرهای مرزی «کردستان» ایران کشانیده بود، یکی از دانشمندان آن محل این موضوع را با من در میان گذارد و بیش از حد اظهار تأسف نمود و از سهلانگاری نویسندگان اسلامی بسیار تعجب میکرد، و میافزود:چطور آنان در یک چنین موضوع اختلافنظر دارند. نگارنده به او گفت: این موضوع تا حدودی قابل حل است. اگر شما بخواهید بیوگرافی و شرح حال یکی از دانشمندان این شهر را بررسی کنید و فرض کنیم که این دانشمند پس از خود اولاد و کسان زیادی از خود به یادگار گذارده باشد، آیا به خود اجازه میدهید که با بودن فرزندان مطلع، و فامیل بزرگ آن شخص، که از خصوصیات زندگانی او طبعاً آگاهند، بروید شرح زندگانی او را از اجانب و بیگانگان، یا از دوستان و علاقمندان آن شخص درخواست کنید؟بطور مسلم وجدان شما چنین کار را اجازه نمیدهد.
رسول گرامی اسلام از میان مردم رفت، و فامیل و فرزندانی از خود به یادگار گذارد، بستگان و کسان آن حضرت میگویند:اگر رسول خدا پدر ارجمند ماست، و ما در خانه او بزرگ و در دامن مهر او پرورش یافتهایم، بزرگ خاندان ما، در فلان روز به دنیا آمده و در فلان ساعت معین، چشم از جهان بربسته است. آیا با این وضع جا دارد که قول فرزندان او را نادیده گرفته و نظر دور افتادگان و همسایگان را بر قول آنان ترجیح دهیم؟!
دانشمند مزبور، پس از شنیدن سخنان نگارنده سر به زیر افکند و سپس گفت:گفتار شما مضمون مثل معروف است که:«اهل البیت ادری بما فی البیت»و من نیز تصور میکنم که قول امامیه، در خصوصیات زندگی آن حضرت که ماخوذ از اولاد و فرزندان و نزدیکان اوست، به حقیقت نزدیکتر باشد. سپس دامنه سخن به جاهای دیگر کشیده شد که فعلا جای بازگویی آنها نیست.
معروف این است که نور وجود آن حضرت، در ایام تشریق(یازدهم و دوازدهم و سیزدهم از ماه حج را ایام تشریق مینامند) در رحم پاک «آمنه» قرار گرفت. ولی این مطلب با آنچه میان عموم مورخان مشهور است که میلاد آن حضرت در ماه «ربیع الاول» بوده است، سازگار نیست. زیرا در این صورت، باید دوران حمل «آمنه» را، سه ماه و یا یکسال و سه ماه بدانیم، و این خود از موازین عادی بیرون است و کسی هم آن را از خصائص حضرت محمد(ص) نشمرده است.
محقق بزرگ، شهید ثانی (911-966)اشکال مزبور را چنین حل کرده است که فرزندان اسماعیل به پیروی از نیاکان خود، مراسم حج را در «ذیالحجه» انجام میدادند، ولی بعداً به علی به این فکر افتادند که مراسم حج را هر دو سال در یک ماه انجام دهند. یعنی دو سال در «ذیالحجه»، و دو سال در«محرم»، و به همین ترتیب. بنابراین، با گذشتن بیست و چهار سال، دو مرتبه ایام حج به جای خود باز میگردد و رسم اعراب بر همین جاری بود، تا این که در سال دهم هجرت که برای اولین بار، ایام حج با ذیالحجه تصادف کرده بود، پیامبر گرامی با القاء خطبهای، از هر گونه تغییر اکیداً جلوگیری فرمود، و ماه ذیالحجه را ماه حج معرفی نمود و این آیه در خصوص جلوگیری از تاخیر ماههای حرام که رسم عرب جاهلی بود نازل گردیده است: انما النسیء زیاده فی الکفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما» روی این جریان، ایام تشریق در هر دو سال در گردش بوده است. اگر روایات میگوید که: نور آن حضرت در ایام «تشریق»، در رحم مادر قرار گرفته و در هفدهم ربیع الاول از مادر متولد گردیده است، این دو مطلب با هم منافات ندارند. زیرا در صورتی منافات پیدا میکنند که، منظور از ایام تشریق همان یازدهم و دوازدهم و سیزدهم «ذیالحجه» باشد. ولی همان طوری که توضیح داده شد، ایام تشریق پیوسته در تغییر و تبدیل بوده و ما با محاسبات به این مطلب رسیدیم که در سال حمل و ولادت آن حضرت، ایام حج مصادف با ماه جمادی الاولی بوده است و چون آن حضرت در ربیع الاول متولد گردیده، در این صورت دوران حمل آمنه تقریبا ده ماه بوده است.
نتیجهای را که مرحوم شهید ثانی از این نظر گرفته است، صحیح نیست، و معنایی که برای (نسیء) بیان نموده، از میان مفسران، فقط«مجاهد»آن را برگزیده و دیگران آن را طور دیگر تفسیر کردهاند و تفسیر مزبور چندان محکم نیست زیرا:
اولاً: مکه، مرکز همه گونه اجتماعات بود و یک عبادتگاه عمومی برای تمام اعراب به شمار میرفت. ناگفته پیداست که تغییر حج در هر دو سال، طبعاً مردم را دچار اشتباه میکند و عظمت آن اجتماع بزرگ و عبادت دسته جمعی را از بین میبرد. روی این نظر بعید است که قریش و مکیان راضی بشوند که آنچه مایه افتخار و عظمت آنهاست، در هر دو سال در دست تحول باشد و سرانجام مردم، وقت آن را گم کنند و آن اجتماع از بین برود.
ثانیاً: اگر به دقت محاسبه شود، لازمه این سخن این است که:در سال نهم هجرت، ایام حج مصادف با ذیالقعده بوده باشد. در صورتی که در همین سال، امیر مؤمنان(ع)، از طرف پیامبر(ص) ماموریت یافت که سوره «برائت» را در ایام حج برای مشرکان بخواند. مفسران و محدثان متفقند که آن حضرت، سوره مزبور را در دهم ذی الحجه خواند و چهار ماه مهلت داد و آغاز مهلت را دهم ذی الحجه میدانند، نه ذی القعده.
ثالثاً: معنای «نسیء» این است که چون اعراب مجرای صحیحی برای زندگانی نداشتند، غالباً از راه غارتگری ارتزاق مینمودند. از این جهت، برای آنان بسیار سختبود که در سه ماه (ذی القعده و ذی الحجه و محرم) جنگ را تعطیل کنند. از این جهت، گاهی از متصدیان کعبه درخواست میکردند، که اجازه دهند در ماه محرم الحرام جنگ کنند و به جای آن، در ماه صفر جنگ متارکه شود، و معنای «نسیء» همین است و در غیر محرم، ابدا (نسیء) نبوده است و در خود آیه اشارهای بر این مطلب دیده میشود.
یک سال جنگ را حلال و یک سال حرام میکردند». ما تصور میکنیم راه حل مشکل این است که اعراب، در دو موقع «حج» میکردند. یکی ذیالحجه و دیگر ماه رجب، و تمام اعمال حج را در همین دو موقع انجام میدادند. در این صورت، ممکن است مقصود از اینکه «آمنه»، در ماه حجیا در ایام تشریق، حامل نور رسول خدا شده، همان ماه رجب باشد، و اگر تولد آن حضرت را در هفدهم ماه ربیعالاول بدانیم، در این صورت مدت حمل، هشت ماه و اندی خواهد بود. (به نقل از کتاب: فروغ ابدیت، ج 1، ص 151، نویسنده: جعفر سبحانی)
2- امام جعفر صادق(ع) رئیس مذهب جعفری (شیعه) در روز 17ربیع الاول سال 83 هجری چشم به جهان گشود. پدرش امام محمد باقر(ع) و مادرش »ام فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر میباشد. کنیه آن حضرت: ابوعبدالله و لقبش صادق است. حضرت صادق تا سن 12 سالگی معاصر جد گرامیش حضرت سجاد بود و مسلما تربیت اولیه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام (ع) از خرمن دانش جدش خوشهچینی کرده است. پس از رحلت امام چهارم مدت 19 سال نیز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر(ع) زندگی کرد و با این ترتیب 31 سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر یک از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند و از مبدأ فیض کسب نور مینمودند گذرانید.
بنابراین صرف نظر از جنبه الهی و افاضات رحمانی که هر امامی آن را دار میباشد، بهرهمندی از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتی و شم علمی و ذکاوت بسیار، به حد کمال علم و ادب رسید و در عصر خود بزرگترین قهرمان علم و دانش گردید.
پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34 سال نیز دوره امامت او بود که در این مدت مکتب جعفری را پایهریزی فرمود و موجب بازسازی و زنده نگهداشتن شریعت محمدی(ص) گردید.
زندگی پر بار امام جعفر صادق(ع) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنی امیه (هشام بن عبدالملک - ولید بن یزید - یزید بن ولید - ابراهیم بن ولید - مروان حمار) که هر یک به نحوی موجب تألم و تأثر و کدورت روح بلند امام معصوم (ع) را فراهم میکردهاند، و دو نفر از خلفای عباسی (سفاح و منصور) نیز در زمان امام(ع) مسند خلافت را تصاحب کردند و نشان دادند که در بیداد و ستم بر امویان پیشی گرفتهاند، چنانکه امام صادق(ع) در 10 سال آخر عمر شریفش در ناامنی و ناراحتی بیشتری بسر میبرد.
3- یازدهمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی همزمان با سالروز ولادت پیامبراکرم(ص) و امام صادق(ع) روز شنبه، (20/4/77) با سخنان آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مرکز همایشهای بینالمللی صدا وسیما برگزار میشود.
جلسات عمومی یازدهمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی از امروز با حضور 70 تن از میهمانان خارجی از 33 کشور اسلامی و غیراسلامی و همچنین 2 نفر از علمای شیعه و اهل سنت از حوزههای علمیه و دانشگاهی در مرکز همایشهای صداوسیما برگزار میگردد.
اجلاس مقدماتی یازدهمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی با حضور اندیشمندان داخلی و خارجی روز پنجشنبه در حسینیه الزهرا(س ) واقع در مجتمع امام خمینی (ره) تهران کار خود را آغاز کرد.
به گزارش روابط عمومی یازدهمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی، آیتالله واعظزاده خراسانی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و رئیس یازدهمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی گفت: در طول دو روز برگزاری اجلاس مقدماتی این کنفرانس 50 مقاله برگزیده از 140 مقاله رسیده به دبیرخانه کنفرانس در زمینههای واقعگرایی الهیت جهان شمولی و خاتمیت شمولیت و دوام مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
4- فرمانده نیروی انتظامی به عنوان سخنران پیش از خطبههای نماز جمعه از دولت و مجلس خواست با در اختیار قرار دادن امکانات بیشتر نیروی انتظامی را در انجام مطلوب وظایف محوله یاری دهند.
سردار سرتیپ هدایت الله لطفیان در گزارشی از عملکرد نیروی انتظامی به مناسبت آغاز هفته نیروی انتظامی گفت: نیروی انتظامی هم اکنون با مشکلات فراوانی روبرو است.
وی گفت: با توجه به وظیفه بزرگ این نیرو برای ایجاد امنیت در کشور بودجه این نیرو نسبت به بودجه کشور رشد منفی دارد زیرا نیروی انتظامی از کمبود 48 درصد نیروی انسانی رنج میبرد.
فرمانده نیروی انتظامی گفت: به دلیل کمبود نیروی انسانی پرسنل نیروی انتظامی به جای هشت ساعت کار در روز 24 ساعت کار و 24 ساعت استراحت میکنند.
لطفیان افزود: وضعیت معیشتی پرسنل این نیرو از جمله مسکن نسبت به پرسنل سایر نیروهای مسلح نامناسب است.
فرمانده نیروی انتظامی با اشاره به عملکرد موثر این نیرو افزود: این نیرو سالانه بیش از 10 تن مروفین و هروئین از قاچاقچیان کشف میکند که نسبت به فعالیت سازمانهای انتظامی سایر کشورها در رتبه بالایی قرار دارد.
وی گفت: عدم اعمال مجازات لازم در مورد معتادان تفننی و کم بودن مجازات دارندگان مواد مخدر کمتر از 30 گرم رشد توزیع این مواد در جامعه افزایش یافته است.
لطفیان افزود: با اقدامهای موثر نیروی انتظامی میزان تصادفات در کشور 6 4 درصد کاهش یافته و از 13 هزار میلیارد تومان خساراتی که از این طریق سالانه بر کشور وارد میشود کاسته شده است.
فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی گفت: امکان دارد کمبود امکانات خللی در وظایف این نیرو بوجود آورد اما به مردم اطمینان میدهیم که نیروی انتظامی در ایجاد امنیت در کشور و خدمات رسانی به مردم از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد.
5- برابر تقویم 25 تیرماه هر سال در کشورمان ایران «روز بهزیستی و تامین اجتماعی» نامگذاری شده است. سازمان تأمین اجتماعی یک سازمان بیمهگر اجتماعی است که مأموریت اصلی آن پوشش کارگران مزد و حقوقبگیر (به صورت اجباری) و صاحبان حرف و مشاغل آزاد (به صورت اختیاری) است. جمعیت تحت پوشش این سازمان، شامل حدود 12میلیون نفر بیمه شده و بیش از 2 میلیون نفر مستمریبگیر است که با درنظر گرفتن افراد خانواده بیمهشدگان، جمعیت تحت پوشش این سازمان برای خدمات درمانی به بیش از 37 میلیون نفر میرسد. براساس قانون، سازمان تأمین اجتماعی یک سازمان عمومی غیردولتی است که بخش عمده منابع مالی آن از محل حق بیمهها (با مشارکت بیمه شده و کارفرما) تأمین میشود و متکی به منابع دولتی نیست. به همین دلیل، داراییها و سرمایههای آن متعلق به اقشار تحت پوشش در نسلهای متوالی است و نمیتواند قابل ادغام با هیچ یک از سازمانها و مؤسسات دولتی یا غیردولتی باشد. تکیهگاه اصلی این سازمان مشارکت سهجانبه کارفرمایان، بیمهشدگان و دولت در عرصههای مختلف سیاستگذاری، تصمیمگیریهای کلان و تأمین منابع مالی است.
6- در حوزه بهزیستی اولین یتیمخانه ایران به سبک شبانهروزی مستقل در تهران (محل انبار گندم سابق) و در دوران ناصرالدین شاه ایجاد شد. از آن زمان به بعد موسسههای مختلفی از سوی دولتها یا افراد و گروههای خیر برای حمایت از نابینایان و ناشنوایان، معلولین ذهنی و جسمی و همچنین نیازمندان و بیسرپرستان به وجود آمد که خدمات آنها عموماً جنبه رفاهی و آموزشی داشته است.
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی تشکیلات متمرکزی برای ارائه خدمات بهزیستی وجود نداشت و خدمات نسبتاً مشابهی به صورت پراکنده توسط دستگاههای مختلف ارائه می شد. تعدادی از این سازمانها عبارت بودند از:
1- سازمان ملی رفاه خانواده ایران
2- سازمان بهزیستی و آموزش کودکان و نوجوانان
3- سازمان ملی بهزیستی ناشنوایان ایران
4- سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران
5- سازمان ملی رفاه نابینایان ایران
6- سازمان زنان
7- جمعیت حمایت از اطفال بیسرپرست
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، سازمان بهزیستی کشور در بیست و چهارم خرداد ماه 1359 براساس مصوبه شورای عالی انقلاب اسلامی تشکیل شد.
شهید دکتر محمد علی فیاضبخش پس از آن که به پراکندگی سازمانهای رفاهی و توانبخشی کشور و عدم هماهنگی لازم بین آنها پی برد، با کمک و همفکری شهید سید محمدباقر لواسانی و تنی چند از همفکرانش لایحه تشکیل سازمان بهزیستی کشور را به شورای انقلاب پیشنهاد کرد و پس از تصویب آن با کار پیگیر و مستمر به سازماندهی تشکیلات و برنامه ریزی برای فعالیت نوین سازمان بهزیستی پرداخت و در مدت کوتاهی توانست ارگان دولتی و کار آمدی برای خدمت به محرومان و مستضعفان کشور ایجاد کند.
در تاریخ 29/9/59 سازمان تربیتی شهرداری تهران نیز به بهزیستی واگذار شد و در تاریخ 16/10/1363 بر پایه مصوبه مجلس شورای اسلامی، بار دیگر سازمان بهزیستی در شمار سازمانهای وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی قرار گرفت.
7- در آبان ماه 1368 دفتر امور مناطق محروم کشور در نهاد ریاست جمهوری زیر نظر مستقیم رئیس جمهور به ریاست آقای جلیل بشارتی تشکیل گردید و فعالیت عمده آن به طور رسمی از ابتدای سال 1369 آغاز شد.
متعاقب آغاز کار رسمی دفتر، به منظور صرفه جویی بیشتر و پرهیز از افزایش هزینههای جاری و همچنین ایجاد هماهنگی برای اجرای طرحهای عمرانی و زیربنایی در مناطق محروم، دبیرخانهای در هر استانداری تشکیل شد تا در خصوص اعتبارات مناطق محروم نظارت و پیگیری لازم را به عمل آورند. دفتر امور مناطق محروم کشور- رئیس جمهور به عنوان یکی از تشکیلات ستادی نهاد ریاست جمهوری شامل قسمتهایی به شرح ذیل میباشد:
- طرح و برنامه - نظارت فنی و عمرانی
- امور طرحهای تولیدی و اشتغالزا - حوزه ریاست و دفتر دبیرخانه