خطبه اوّل
بسمالله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، وَ أَمَّا بنْعِمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ اُوْصیکُمْ عِبادَاللَّه بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ.
در آخرین خطبهای که در اینجا بیان کردم، بحث ضرورت توجّه به عوامل طبیعی، سنن الهی و مجرای علل و اسباب طبیعت را مطرح کردم که بحث ناتمامی است و قرار بود که یک خطبه دیگر در تکمیل این بحث بیان کنم. امّا امروز چون مطالب انبوهی برای گفتن هست، باز ما آن بحث را قطع میکنیم و انشاءالله در نماز جمعه بعد به خدمتتان میرسیم که آن بحث را تکمیل کنیم.
امروز خطبه اوّل را به گزارش مختصری از مسافرت هیئت ایرانی به آفریقا عرض میکنم. برای اینکه شما به زمینه بحثم توجّه کنید گزارشی که ارائه خواهم داد. این گزارش بهصورت تحلیلی است نهفقط گزارش. مطلبی را قبل از گزارش عرض میکنم که مبنای صحبت من خواهد بود. شعری درباره اهلبیت گفتهشده که از اشعار صادق و بدون مبالغه و منعکسکننده واقعیّات تاریخی زندگی اهلبیت است. من مصداق این شعر را در این سفر خود جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی یافتم که این هم از ثمرات معنویّت اهلبیت است و تجسّم اهلبیت امروز در انقلاب اسلامی است.
یکی از شعراء یک وقتی دید که علی رغم تبلیغات گستردهای که علیه اهلبیت است، آثار اهلبیت در دنیا فراوان است، با تعجّب این مطلب را گفته است:
لقد کتموا آثار آل محمّد محبّهم خوفا و اعدائهم بغضا
فأبرز من بین الفریقین نبذة بها ملأ اللّه السّموات و الأرضا[1]
معنی شعر بهاین صورت است: هم دوستان و هم دشمنان آثار و فضایل اهلبیت پیغمبر را مخفی کردند و تعجّب این است. جرقّههایی که از این میان درآمد، آسمان و زمین را پر کرده است. دوستان از ترسشان نمیگفتند و دشمنان از بغضشان تهمت و دروغ میزدند.
اوّلاً در خود اهلبیت یک واقعیّتی است که در همین سفر در یکی از شهرهای دورافتاده سنگال به نام طوبا دیدیم.[2] آنجا اهلبیت آنقدر محبوب و عزیز هستند که تعجّب کردیم. انقلاب ما هم واقعاً یک چنین حالتی دارد که جای تعجّب هم هست. این مطلب قابل توجّه است. اینها که کارشناس و تحلیلگر هستند برای این موضوع باید جوابی بیابند که چطوری انقلابی که از روز تولّدش همه رسانههای گروهی استکباری و صهیونیستی و امکانات فراوان کفر جهانی این انقلاب را کوبیده و تهمت زده و حقایق را مخفی کرده است. دوستان ما هم در هر جا که بودند، به تهمت اینکه اینها مثلاً بگویند اینها تروریست و یا بنیادگرا هستند، نمیتوانستند حرف بزنند. ولی با این همه این انقلاب جای خودش را این قدر در دنیا باز کرده است و مردم با آن آشنا هستند و این یک سئوالی است که جوابش آسان نیست و میتوان علل و عوامل آن را بیان کرد.
خود من هم به روشنی نمیتوانم بفهمم. وقتی به شهر طوبا رفتیم، اگر شما شهر و مردم و کوچه و خیابان را ببینید و اگر به کتابخانه آنجا بروید و سطح فرهنگی آنها را ببینید و اگر بدانید آنجا یک روزنامه نیست و مردمش چقدر فقیر هستند و آنجا به گونهای باشد که مردم قیافه رئیس جمهوری اسلامی ایران را بشناسند و آنها معلوم نیست که قیافه رئیس جمهور کشور خودشان را بشناسند، از عجایب روزگار است.
این چیزهایی است که علاقه شدید دنیا را به اسلام، انقلاب و اهلبیت و این معنویّتی که در جامعه ماست نشان میدهد. حالا مروری خواهیم کرد بر آنچه که در شرق و غرب آفریقا دیدیم. خود قارّه آفریقا قارّهای منزوی و محروم است. همین حالا اگر بخواهیم به آفریقا برویم، اوّل باید به پاریس و یا لندن برویم و سپس از آنجا بهآفریقا برویم. یعنی راه هم ندارند. جنسی اگر از آفریقا بخواهد بهاینجا بیاید، اوّل بهیکی از کشورهای اروپایی میرود و سپس بهاینجا میآید و برعکس، امّا مردم، روحانیّت، علماء و محیط آنجا آنچنان حّب و علاقه و عشق بهانقلاب دارند که نمیدانید چگونه است. گاهی برخیها شاید این فکر را نکنند که این متعلّق به عوام و آدمهای کم تحصیل و غیرآشنا به مسائل پیشرفته دنیا است. باید گفت که این طور نیست.
آدمهای پخته و سیاسی و دیپلمات هم این علاقه در عمق دلشان هست. حالا ممکن است مصلحت سیاسیشان ایجاب نکند که این را اعلام و ابراز کنند. آدمهایی که در کنفرانس هستند، آدمهای پخته و انتخاب شده یک کشورند. این حالت در آنها نیز وجود داشت. واقعاً انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی جای خودش را در میان مردم و در قلوب مردم باز کرده است و برای خیلیها حقانیّت ما تمام و برای خیلیها جای سؤال است. حضور جمهوری اسلامی ایران در کنفرانس داکار علی رغم اینکه برنامه ریزی شده بود که آنجا ما منزوی باشیم و دائماً شیطنت هم میشد. یک مرتبه مانند اینکه چراغی روشن شود. خیلی چیزها قابل کتمان نبود. نمیشد خورشید را مخفی کرد و نور انقلاب در آنجا این چنین نمایان بود.
ما وقتی که میخواستیم برویم، شب آخر به ما اطّلاع دادند که جوّ کنفرانس جوّ کاملاً تحت تأثیر شرایط روز و تبلیغات آمریکایی است و خیلی از سران و بزرگان هم نمیآیند. ما نیز مطرح کردیم چون که جو چنین است ما نیز باید حضور داشته باشیم و ببینیم آنجا چگونه است تا بتوانیم کار کنیم. اوّلین چیزی که برای ترساندن میزبانان ما به کار گرفته شد و هیاهو کردند، این بود که جمهوری اسلامی ایران با 300 نفر اینجا آمده است. ما تعجّب کردیم که این رقم را اینها برچه مبنایی گفتند. معلوم شد که اینها میخواهند بگویند که این هیئت برنامههای ناجوری در اینجا دارد. تا آنها درمقابل ما گارد بگیرند. متن هیئت حدود 20 نفر بود و تعدادی نیز پاسدار، خبرنگار و عکّاس و خلبانان و خدمه بودند. ما تعجّب کردیم که این شیطنت را برای چه انجام میدهند. البتّه همین تبلیغات دروغ نیز به ضررشان تمام شد. این ماجرا یک معنای دیگری پیدا کرد و آن این بود که در شرایطی که دیگران بیتفاوت بودند و به کنفرانس نیامدند. جمهوری اسلامی ایران با این ابهت در کنفرانس شرکت میکند و اهمیّت میدهد و یک برداشت به اینگونه در کنفرانس به وجود آمد و ما از این استفاده کردیم و گفتیم بله اینجا جای خدمت کردن و تصمیمگیری است.
باید منافع کشورهای اسلامی را ما اینجا رقم بزنیم. لذا ما باید حضور جدّی داشته باشیم و تبلیغات غلط آنها علیه خودشان به کار رفت. در جمع وزرای خارجه که قبلاً برنامه کنفرانس و قطعنامه را تهیّه میکنند، به اتّفاق آراء بدون حضور ایران تصمیم گرفتند که مذاکرات کنفرانس مادرید را تأیید کنند. یک نفر هم حاضرنشد در این کنفرانس مخالفت کند، جز ایران که رسماً مخالفت کرده است. یکی دوتا از کشورهای عربی نیز قرار بود با ما، در مخالفت شریک باشند که آنها نیز سکوت کردند و گفتند: رأی ما با شماست ولی خودمان نمیتوانیم چیزی بگوییم. ما فکر کردیم و دیدیم جوّ کنفرانس باید اصلاح شود. با تعدادی از سران و شخصیّتها که مذاکره کردیم، ما احساس کردیم، قلب آنها غیر از زبانشان است و فهم و درک آنها چیز دیگری است. به طور جدّی عرض میکنم که ابهت انقلاب اسلامی کار خودش را کرد.
بنده یک فرد هستم و هر کس جای من بود همین کار را میکرد. این حتماً به حساب من و همراهان من نباید گذاشته شود. این باید به حساب پشتوانه کار گذاشته شود. ما اگر اینجا چیزی نداشته باشیم و اینجا استحکام نداشته باشیم و حرفمان بدون پشتوانه باشد، کسی روی آن حساب نمیکند و به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران حرفش معنا دارد. حالا این حرف را هر کس میخواهد بگوید. سفیر ما میتواند یک شخص معمولی هم باشد. البتّه کیفیت گفتن و شخصیّت گوینده بیتأثیر نیست. امّا اصل مسأله خود انقلاب است و چیزهای دیگری است که معنویّت و حقانیّت است. هیچ چیز بهاندازه شمشیر حق، برّنده نیست.
قطعاً تاریخ این را قبول دارد. حوادث تاریخ این را نشان میدهد و ممکن است قدری تضعیف و مشکوک شود. ولی حقّ روشن واقعاً برّنده است. آیات قرآن که تأکید دارد برای مسأله که حق را نمیتوان پوشاند، این یک واقعیّت فکری و سنّت الهی در تاریخ بشریّت است و باطل هم همیشه رو به زوال است. البتّه ممکن است که هیجان و زرق و برق ایجاد کند. حرف و منطق ما حق است. حرف حق را فطرتها و دلها میگیرد و همان چیزی بود که درباره اهلبیت بیان کردم. ما وقتی مواضعمان را گفتیم این مواضع از نظر ما حرفهای تازه و تکراری بود.
ما شاید هزاران بار در نماز جمعه و غیره بیان کردهایم. آنها در کنفرانس نمیدانستند که سخنران ما کیست. همین طور که حرفها در کنفرانس گفته میشد، برای حضّار روشن میشد که این صحبت با صحبتهایی کلیشهای تفاوت دارد و دیدند مسائلی اصولی که خودشان قبول دارند. در حال مطرح شدن میباشد بیشتر جلب شدند و من به عنوان سخنران یک وقت احساس کردم که جوّ کنفرانس کاملاً قبضه شده است. همه چشمانشان را دوختند روی متنی که در دست داشتم و واقعاً کنفرانس را قبضه کرده بود و وقتی قرائت متن تمام شد، کف زدنهای حاضرین شروع شد و دیگر خاتمه آن مشکل بود. هر چه ما میگفتیم بس است تا ما سر جایمان بنشینیم، آنها رها نمیکردند. وقتی سر جای خودم قرار گرفتم، از اطراف این باریکههایی که بین صندلیها هست و به صندلی ما ختم میشد همه این راهها صف تشکیل شده بود. ما که اینجا صف زیاد دیده بودیم دوباره در آنجا هم با صف روبرو شدیم.
سخنران بعدی که قرار بود بعد از نماینده جمهوری اسلامی صحبت کند، وقتی برای سخنرانی رفت میدید که همه به دور ما جمع شدهاند و فیلمبرداران و خبرنگاران آن طرف جمع شدهاند و جلسه به شکل دیگری مبدّل شده است. این وضع در جمع مردان معمولی و غیر دیپلمات و توده مردم معمولی است و ما از این صحنهها خیلی دیدهایم. امّا بین شاهان و رؤسای جمهور و وزرای خارجه و شخصیّتها این طوری رسم نیست و کمتر این اتّفاق رخ میدهد و من هم ندیدم که در تلویزیون آن صحنه را منعکس کرده باشند. شایدنتوانستند فیلم بگیرند و واقعاً زیبا بود. نه از آن جهت که بنده احساس میکردم که یک عدّه آمدهاند و طیب اللّه میگویند، بلکه به خاطر این بود که میدیدم که مواضع جمهوری اسلامی ایران، حرفهای حقّ ما در دلهای اینها مورد قبول است. ما باید از شما تشکّر و قدردانی نماییم. من از اوّل حرفم تا به حال این مسأله را خواستم به حساب شما مردم بگذارم و نه به حساب مسئوولین. این مردم ما، انقلاب ما، شهدای ما و این خانوادههای عزیز آسیب دیدگان انقلاب هستند که این حماسهها را آفریدند. ما یک سخنگو و گوینده هستیم و نسبت به پشتوانههای عظیم کار آنقدرها کار ما تأثیرندارد.
به هرحال تأثیر صحبت از آن لحظه به بعد بود که جوّ کنفرانس را دگرگون ساخت. ملاقاتهایی که بعد از آن با هیأتها داشتم، هیأتها از صمیم قلب تشکّر میکردند و بیان میکردند که در یک مکانی میبایست حرفهای جهان اسلام زده میشد و شما هم آن حرفهای لازم را زدید و بعضیها هم که ما از عملکردشان در رابطه مسأله فلسطین ناراحتیم. این نکته را کتمان نمیکردند و گفتند که ما بعد از سخنان رئیس جمهوری اسلامی ایران دلمان خنک شد.
همچنین عنوان میکردند که شما حرف دل ما را زدید و در این تریبون جهان حرفها گفته شد، این عکسالعملی که کنفرانس نشان داد، روشن کرد که دیگران هم این حرفها را قبول دارند، لیکن خطرات سیاسی است که مانع از اعلام مواضعشان میشود. تعبیرهای خیلی بالایی که در سطح دیپلماسی قابل گنجاندن نیست و شمع محفل ما و محور حرکت کنفرانس، این چیزهایی که گاهی در روزنامههای دشمن ما هم منعکس شد، همان روزنامههایی که مرتّب بر علیه جمهوری اسلامی ایران مطالبی مبنی بر اینکه، اینها (جمهوری اسلامی ایران) منزوی هستند، تروریست هستند و یا بنیادگرا هستند را مینویسند. لذا همه اینها اعتراف کردند که روح انقلاب اسلامی از آن لحظه به بعد بر جوّ کنفرانس حاکم شد. بعضی از این هیأتها میگفتند که وقتی شما در کنفرانس حضور پیدا نمیکنید، کنفرانس بیصاحب به نظر میرسد و حالت کنفرانس دستخوش تغییرات میشود و عدم حضور ما هم ناشی از فعالیّتها و ملاقاتهای جنبی ما در کنفرانس بودها ست. نتیجه ملموس این تحوّل و دگرگونی در جوّ کنفرانس، در بیانیه پایانی کنفرانس مشهود است، من از آن بیانیّه صادر شده کاملاً راضی هستم که مربوط به آن نقطه اصلیاش که منظور اصلی ما بود، هر چند که مسائل مبنایی زیادی هم در بیانیه وجود دارد، نظیر آن نکتهای که به فلسطین ارتباط پیدا میکند و درست خواسته ما محقق شد.
یکی از نمونههایی که همه دولتها در آن محل بهاجماع آن را میپذیرفتند و بیانگر احترام مردم ما نزد آنان است، این بود که ما پیشنهاد کرده بودیم که میخواهیم میزبان کنفرانس بعدی در کشورمان باشیم، چون قبلاً عربستان و ترکیه پیشنهاد کرده بودند و پذیرفته هم شده بود، نمیتوانستند آنها را از لیست میزبانان حذف کنند، برخلاف سنّت کنفرانس، کنفرانس نوبت آتی را در این جلسه تأیید کردند که باید در تهران برگزار شود. حال آنکه این رویّه اصلاً متداول نیست که برگزاری دو دوره کنفرانس را در زمان برگزاری کنفرانس تعیین نمایند، ولی این بار این موضوع صورت گرفت. صرفاً برای راضی کردن جمهوری اسلامی و احترام به انقلاب اسلامی بود که به چنین تصمیمی مبادرت ورزیدند.
در مجموع من فکر میکنم که انقلاب مردم ما جایگاه واقعی خودش را هم در دل مردم و هم در میان افراد متفکّر دنیا باز کرده است. اگر چیزهایی هم میشنوید و حرفهایی زده میشود، بر سر مسائل مربوط به دعواهای سیاسی است که در دنیا وجود دارد و براثر بغضی است که در دل استکبار از انقلاب مردمی و اسلامی شما ناشی میشود و یک بخشی از این مسائل هم متوجّه ما نمیشود بلکه متوجّه خود اسلام میشود، یعنی اینکه نارضایتی اینها در اثر اسلام است و اینها از اسلام ناراحتند. آنها نمیخواهند قبول کنند و چیزی را که در دلهای مردم این قدر نفوذ کرده است، محور اتّحاد و وحدت و همکاری بیش از یک میلیارد مسلمان شود و در صددند که مانع گسترش این منبع و منشاء اساسی شوند. این فشارهایی را که به خاطر اسلام اکنون بر جوامع اسلامی متوجّه میشود را ما باید تحمّل نماییم.
از لحاظ مردمی هم آنهایی را که در فیلم مشاهده کردید، در این کنفرانس یک گوشهای از آنچه که وجود داشت، بود و واقعاً مردم آفریقا آن قسمتهایی را که ما رفتیم، یعنی بخش غربی و شرقی آفریقا، توده مسلمان آفریقایی عاشق انقلاب اسلامی هستند. آن اجتماعی که ما در شهر طوبا دیدیم و قسمتی از آنها را توانستند در فیلم نمایش دهند، خیلی وسیعتر از اینها بود و ما آنجا از پیش آماده نبودیم که بتوانیم فیلمبرداری مناسب و مطلوبی از همه ابعاد آن به عمل آوریم. به من گفتهشده که با هلیکوپتر فیلمبرداری کردهاند، نمیدانم آیا موفّق شدند یا خیر، ولی یکی از مسئوولان نظامی به یکی از همراهان ما گفته بود، مگر چه خبر شده؟ یا ایرانیها چکار کردند؟ و میگفت: ما از دو سه روز پیش از پاسگاههایمان گزارشاتی دریافت کردیم مبنی بر اینکه مردم از اطراف آفریقا در حال آمدن به شهر طوبا هستند. چون قبلاً اطّلاع یافته بودند که ایرانیها از طوبا دیدن میکنند. مردم هم وسیلهای در اختیار نداشتند و با پای پیاده، با وسائل ابتدایی سعی میکردند که خودشان را به محلّ ملاقات برسانند و ما را ببینند و خوب، برای چه این وقایع اتّفاق میافتد؟
در سودان هم صحنههای دیگری وجود داشت، آنجا واقعاً انقلاب اسلامی حاکم است. کشور سودان البتّه زمینه فرهنگی دارد. خوشبختانه تعصّب مذهبی آنجا به آن شکلی که در بعضی جاها وجود دارد، نیست. آنها بهما گفتند که ما اجازه دادیم که از هفت مذهب در اجرای قوانین و احکام استفاده شود، هم چهار مذهب اصلی اهل سنّت و شیعه، زیدیه و اباذیه که هفت مذهب را تا قسمتهای زیادی از آن را از شیعه میگیریم. الان بانکهای خودشان را که بهصورت اسلامی اداره مینمایند، از تجربه ما و از برنامه ما الگو میگیرند، اینها واقعاً میخواهند مسلمان باشند و واقعاً در صددند تا پیرو انقلاب اسلامی باشند و من نمیدانم اینکه شماها هم در این فیلمها به دقّت مشاهده کردید یا خیر، چون هر کس هر اثری از ایران پیدا میکرد آن را گرامی میشمرد. عکسهای کهنهای که از روزنامهها در آورده بودند، عکس امام، عکس رهبری، عکسهای شخصیّتهای دیگری از جمهوری اسلامی را که پیدا کرده بودند.
جالبتر اینکه بعضیها به دلیل عدم دسترسی به عکسها و پرچم خودشان به طور ابتکاری اقدام به تهیّه نمودن پرچمی مرکب از رنگهای پرچم جمهوری اسلامی ایران نموده تا اینکه بتوانند از ما استقبال کنند. خیلی از این افراد قرآن را بالای دستشان قرار داده بودند، بعضی جاها بود که ما هر قدر که نگاه میکردیم، میدیدیم که در دستهایشان قرآن گرفتهاند و ابراز احساسات میکنند. بعضی از آنها از لوح استفاده کرده بودند، چون در آنجا از قرآن بسیار استفاده میکنند. برای بچّههایشان از لوح برای حفظ کردن قرآن استفاده میکنند و این لوحها را در دستهای خودشان قرار داده بودند. کلّ صحنههایی را که ما شاهد آنها بودیم، مردم چیزی به جز اسلام ارائه نمیدادند، مردمی که این قدر بهاسلام علاقهمند باشند، در یک کشوری که آن هم در بخش قابل توجّهی از آن غیرمسلمان هستند که 6 درصد از جمعیّت آنجا را مسیحی و حدود 20 درصد هم بت پرست و سایر ادیان قدیمی تشکیل میدهد.
در مقابل مسلمانهای آنجا، انسانهایی آگاه و روشن و بیدار هستند که دارای زندگی محروم و رقّت باری هستند که فقرشان برای ما مسلمانها جانکاه است. هر چند که آنها نباید از چنین وضع فلاکتباری برخورد باشند. مردم آنجا، مردمانی هستند که اگر یک روز بر سر کار حضور نداشته باشند، روز بعد باید نتیجه گرسنگی را بچشند و خیلی از این مردم از راههای دور با سپری ساختن دو سه روز وقت توانسته بودند تا خودشان را یا بهمراسم استقبال از ما برسانند یا در مسیری که بر سر راه عبور ما قرار داشت حاضر شوند. ما از خارطوم تا حصاحیصا که رفتیم 150 یا 160 کیلومتر راه بود، البتّه آنجا منطقه آبادی است، چون از نظر موقعیّت مکانی بین دو شاخه نیل واقع شده است که زمینهایش هم از شرایط مطلوب و مناسبی برخوردار است.
حدود 8 میلیون نفر از جمعیّت آنها هم در همانجا یعنی ولایت وسطا، سکنی دارند، روستاهای فراوانی بود که فرسخ به فرسخ مردم روستاها در کنار جادّهها در انتظار ورود ما انتظار میکشیدند. خوب، این همه شور و احساسات و استقبال وصف ناپذیر نشانگر چه مسائلی است، چه تفسیری میتوان از این حرکات ارائه داد، قطعاً اینها نه از وسایل نقلیهای کافی برخوردار بودند که اینها را بهآن مکانها برسانند، نه برنامههای از پیش تعیین شده داشتند و مهمتر از همه اینکه اصلاً برایشان امکان پذیر نبود که بتوانند که سیل خروشان از مردم را به محلهای تعیین شده برای عبور هیئت ایرانی برسانند، تا از ما استقبال نمایند. برای مردم آنجا زیباترین هدیه عکس امام (ره) و یا یک پرچم جمهوری اسلامی ایران بود. اسم یکی از آثار ایرانی یا امام یاانقلاب یا رهبر انقلاب یا یکی از مسئوولان ایرانی وقتی که بر زبان جاری میشد؛ مردم فریاد میکشیدند اصلاً به کسی مجال گفتن یک جمله از ایران را نمیدادند، چه اینکه با شنیدن آن یکپارچه شور و شعف فریاد بر میآوردند و به رئیس جمهور خودشان مجال سخن گفتن را نمیدادند و در این اثناء صحبتهایش به جمهوری ایران اسلامی که میرسد، فریاد میکشیدند. چیزی هم که بیشتر بر زبانهایشان جاری میشد کلمه اللهّ اکبر بود، یا کلمه تکبیر و شیوههای شما مردم را هم تقلید میکردند. از مسائلی که خیلی قابل توجّه بود، اینکه رسماً اعلام کنند که ما پیرو و مقلّد انقلاب اسلامی ایران هستیم و ما از شما الگو میگیریم و هیچ ابایی از رهبران، مشمولین و سیاسیّون خودشان نداشتند و این را علناً اعلام میکردند. آنها میگفتند که امام ما متعلّق بهآنها هم هست و فقط امام منحصر به شما نیست.
این عبارات در شعارهای رسمی آنها به وضوح مشاهده میشد، بعد هم این شعارها را تلویزیون خودشان هم پخش میکرد. تلویزیون آنها در حین پخش برنامهها هم حرفهای فارسی ما را و هم ترجمه و هم شعارهای مردم را پخش کرد. تلویزیون آنها در حین پخش برنامهها هم حرفهای فارسی ما را و هم ترجمه و هم شعارهایی مردم را پخش کرد. یعنی اینکه کلّ ماجرا را نقل میکرد، آن هم یک کشوری که یک انقلابی تلّقی میشود و یک کشور پرجمعیّتی چون سودان که یک جمعیّت با سابقه در آفریقا به شمار میرود و برنامههای آن بر روی ده کشور که در مجاورت و همسایگی آن بسر میبرند تأثیر مستقیم میگذارد. سودان در خیلی از کشورهای آفریقا معلّم قرآن دارد و آنها میگفتند: 13 هزار مرکز آموزش قرآن در اختیار دارند که ما از یکی از آن مراکز بازدید کردیم و دیدیم که هزار نفر شاگرد داشتند و زن و مرد در آنجا قرآن حفظ میکردند.
بالاخره کشوری با این سوابق این قدر در مقابل دیگران خضوع نماید و در مقابل انقلاب دیگران که به آنها بگویند که ما مایلیم تا راه شما را در پیش بگیریم و الگو قرار دهیم و از اینکه خودشان را پیروان محض انقلاب اسلامی میدانستند، هیچ گونه احساس کمبودی نمیکردند. این نهایت حرمت و عظمت و عزّت برای ما بود که ما شاهد آن بودیم که انقلاب ما نزد دیگران از یک چنین شکوه و عظمتی برخوردار است. البتّه ممکن است که خارجیان تفسیر کنند که ایرانیها کمک و مساعدت نمودند و شما بدانید که اینها دروغ است، چون ما هیچ کمکی هم به سودان نکردیم و در پیش از انقلاب و در زمان رژیم سابق یک مقدار نفتی بهآنها دادند و آن را هم سردمداران رژیم گذشته دادند و هنوز هم سودانیها نتوانستند پول آن را پرداخت نمایند.
یعنی انقلاب اسلامی هنوز بجز یک کمک جزیی هیچ کمک دیگری به کشور سودان نکرده است. از هماکنون جهاد سازندگی اقدام نموده است تا کمکهایی را نسبت بهآنها ارائه نماید و ما، در خیلی از کشورهای آفریقایی دیگر هم شروع کردیم که خدمات و کمکهایی را به آنها بنماییم. آنها یک ذرّه هم تحت تأثیر کمک مادّی نبودند. چون کمک مادّی در کار نبود. چون آنها عاشق انقلاب اسلامی بودند و مایل بودند تا به انقلاب ما کمک کنند، آنها میدانند که اُمالقراء اسلامی، جمهوری اسلامی ایران است. آنها بهاین حرفها اعتقاد دارند، البتّه آن کشور نباید به این وضع اسف بار اقتصادی و مالی مبتلا باشد، متأسّفانه کشوری فقیر و محروم است. متأسّفانه رود نیل از سراسر کشور سودان عبور میکند و از 80 میلیارد متر مکعب آب بهرهمند است و از آبهای زیرزمینی هم برخوردارند و زمینهای آن هم از بهترین زمینهای دنیا است و هشت ماه در سال را از باران الهی بهرهمندند. ولی مردم واقعاً در فقر بسر میبرند و مستضعف بوده و به خاطر همین ظلم و اجحافی که استکبار در حقّ آنان روا میدارد و چپاول و غارتگریهایی که استعمار در آفریقا انجام داده، مشمول سودان هم شده، همچنین عدم ثبات سیاسی کشور هم در این مدّت، مزید بر علّت گردیده است. البتّه یکی از وظایف ما این است که بهاینگونه از کشورهای اسلامی حمایت نمائیم و آنها الان بیش از آنچه که از ما کمک مادّی نیاز داشته باشند، کمک معنوی نیاز دارند. به هرحال خوشحال باشید که انقلاب و ثمرات جهاد شما، در دل یک میلیارد و دویست میلیون جمعیّت مسلمان دنیا جایگاه خود را پیدا کرده است. آنهائی که علناً انقلاب را تأیید نمیکنند، از ته قلبشان انقلاب را قبول دارند، جمهوری اسلامی ایران اکنون نیاز به تدبیر دارد، بیش از آنچه که به چیزهای دیگر احتیاج داشته باشد، وقتی که ما از چنین موقعیّتی برخوردار هم در داخل نیاز به تدبیر داریم که این پایگاه را استحکام بخشیم و هم در سیاست خارجی خودمان احتیاج بهتدبیر داریم که بتوانیم حضوری بیشتر پیدا کنیم و مردم را کمک نماییم، بدون اینکه به ما نسبت تهمت تروریسم دهند یا بدون اینکه بتوانند به ما نسبت افراطی بدهند.
گر چه ما نیازی نداریم که ما حرف افراط بزنیم، ما احتیاج نداریم که شعارهای غیر عملی دهیم. ما نیاز نداریم مسائلی را مطرح کنیم که امکان عملی شدن آن نباشد و بیجهت ایجاد ترس نمائیم و راه را بر روی خود ببندیم. ما نیاز داریم که عاقلانه و مدبرانه، اسلام، قرآن، سنّت پیغمبر و تاریخ اسلام را برای مردم دنیا بازگو سازیم و مسلمانها را روشن و آگاه نماییم و آنها هم وظایف خود را انجام میدهند، همچنان که آنها راه خود را پیدا کردهاند و ما میتوانیم شمع محفل دنیای اسلام باشیم، مشروط بر اینکه با تدبیر عمل نمائیم.
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم
اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَواَّبًا.
خطبه دوّم :
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
به خاطر طولانی شدن خطبه اوّل، خطبه دوّم را بطور مختصر و چند مسأله مهم را عرض میکنم اوّلین مسأله را ما، در این خطبه که مهمترین آن، مسأله پیروزی عظیمی است که در صحنههای سیاسی کسب کردهایم و به خاطر روشن شدن حقّمان در این مدّتی که مظلوم واقع شده بودیم، آن را در قسمت آخر سخنانم مورد اشاره قرار خواهم داد. در رابطه با شهادت شهید دکتر مفتح، ایشان که نقش با ارزشی در تقریب بین دانشگاهها و مراکز علوم علمیّه داشت و «روز وحدت حوزه و دانشگاه» مربوط به ایشان است را گرامی میداریم و برای روح شریف ایشان تقاضای علوّ درجات میکنیم. انشاءاللّه برکت اتّحاد حوزه و دانشگاه ادامه داشته و عمیقتر شود.
نکته مورد تأسّف ما، روشن شدن شهادت همسنگر بزرگوارمان، وزیر شهیدمان، شهید تندگویان است که عمیقاً ما را متأثّر کرده است، ما مدّتها منتظر بودیم که وی را در میان خودمان داشته باشیم که متأسّفانه از پیکر مطهر ایشان استقبال شد. البتّه ما درباره نحوه شهادت این بزرگوار، نکات مبهمی داریم که باید رفع ابهام شود. به خانواده بزرگوار، همرزمان و همه آزادگان عزیزمان، تسلیت عرض میکنم. همچنین به رهبر عزیزمان تسلیت عرض میکنم که عمیقاً از این واقعه متأثّر هستند.
مسأله «کنفرانس صلح مادرید» را داریم که دوّمین دور آن نیز بهصورت ذلّت باری در واشنگتن تمام شد. تقریباً همان پیشبینیهایی که ما از قبل داشتیم، متأسّفانه صحیح از آب در میآید و ما هیچ نمیخواستیم که اینگونه شود و نگران بودیم و میبینیم که اسراییل در عین حال که گام بهگام جلو میرود، اعراب گام به گام عقب میروند. صهیونیستها با خوشحالی گفتند که ما به هدف خود رسیدیم و اعراب با ما نشستند و حرف زدند و ما را قبول کردند و اعراب نیز مأیوسانه اظهار میدارند که اسراییل هیچ چیز نداد و روز به روز خشنتر و مغرورتر برخورد میکند و اصلاً حاضر نیست که درباره زمین در مقابل صلح صحبت کند. حتّی حاضر نیست که درباره جولان و قدس حرف بزند و موارد عجیب و غریبی از خود بروز داد. اسراییل بهارباب و پدر نامشروع خود یعنی آمریکا، دهن کجی کرد. زمان مذاکره توسّط اسراییل تعیین شد و میبینیم که احساس قدرت در طرف اسراییل است و احساس ضعف از سوی اعراب مایه شرمساری برای دنیای اسلام است که این وضعیّت در حال ادامه و استمرار میباشد.
مسأله بعدی که میخواهم عرض کنم، روشن شدن مظلومیّت جمهوری اسلامی است. دبیرکلّ سازمان ملل با اعلام آغازگر جنگ تحمیلی در واقع وظیفه خود را انجام داد. اعلام تجاوزگر جنگ، خیلی دیر صورت گرفت. البتّه با توجّه به شرایط جهانی و نفوذ برخی عناصر در سازمان ملل، انصافاً باید از این شجاعت و مردانگی تشکّر کرد. کسی که چیزی بگوید که قطعاً دیگران و او را تشویق نکردند که چنین حرفی بزند و حقّی را ادا کند که برای خود، انتقادها و کارشکنیهایی به دنبال خواهد داشت، ما نباید فضیلت تشکّر از انسان آزاده و حق گو را فراموش کنیم. امّا یک واقعیّت هم روشن است و برای ما مهم است و آن اینست که ما ده، دوازده سال است که از سوی همه تریبونهای ناحق - جز در یک سال اخیر - همیشه با لجاجت، جنگ طلبی و غیره متهّم شدیم. جنگ را به صدور انقلاب اسلامی و از این قبیل موارد، مربوط میدانستند.
دبیرکل در قضاوت خود گفته است که ما، در میان حرفهایی که عراق ارائه کرده، یک حرف با محتوا ندیدیم، ولی منطق جمهوری اسلامی ایران نیرومند و استدلالها قوی بود. وی میگوید: حتّی اگر ادّعاهای عراق که قبل از زمان شروع جنگ، در مرز دو کشور درگیریهایی وجود داشته، صحیح باشد، این مسأله نمیتواند ماهیّت ماجرا را عوض کند. عراق تجاوز کرده و وارد خاک ایران شده و سالها خاک این کشور را در تحت اشغال داشته و در ضمن ادّعاهایی هم داشته است. البتّه ما اسناد مهمّی مبنی بر تجاوز عراق به سازمان ملل ارائه دادیم. ما نقشههایی را که عراقیها چاپ کردند و خوزستان ما را جزء خاک خودشان تلقی کردند و حتّی نقشههایی که بعد از پذیرش آتش بس چاپ کردند و اروند رود را جزء خاک خودشان حساب کردند، همچنین ادّله فراوانی که عراق در روزهای اوّل جنگ خود را سرمست از پیروزی میدید و بر حاکمیّت بر خوزستان پافشاری میکرد، به سازمان ملل عرضه کردیم و هیچ منصفی نمیتواند منکر شود. منتها دیگران این حق را نمیگفتند. هر چند کار تمام نشده، ولی همین هم تا این مرحله، پیروزی مهمّی است.
اینکه قضاوت تاریخ این باشد که ایران مسئوول این همه جنگ و خرابی نیست، اینکه فرزندان اسلام و نسلهای بعد، بدانند که عامل این همه خرابیها، خون ریختنها و آثار مشکلی که در خانوادههای ایثارگران پیدا شده و همچنین پیکره اقتصادی دو ملّت و دو کشور را ضعیف و نحیف کرد. ایران نیست، بسیار با ارزش است. ما این را میدانستیم و شاید خیلی از مردم دیگر هم میدانستند. امّا قضاوت یک مرکز بیطرف جهانی که مسئوول این همه خرابیها، مصیبتها، تفرقهها، ضعف دنیای اسلام، حضور استکبار در منطقه، نفرتها، کینهها، نزاعها و آثار بعدی که این مسائل میتواند داشته باشد را معرّفی میکند، یک ارزش واقعی است. چنین سندی قطعاً قلب نیروهای مخلص اسلامی در سراسر دنیا را شاد میکند. آنها نفس راحتی میکشند و سندی در مقابل بدخواهان انقلاب اسلامی پیدا میکنند و نشان میدهند که این ایران مظلوم بود که ده سال فریاد میکشید که به ما ستم میشود و کسی توجّه نمیکند.
شهرهای ما را بمباران و موشک باران میکردند و ما، در نهایت مجبور میشدیم که مقابله به مثل کنیم تا دست آنها را ببندیم. در همین قضاوت، مسأله استفاده از سلاحهای شیمیایی مجدداً توسّط دبیر کل مطرح شد و گفت که ما تا چند سال پیش هم که هیأتی را به سردشت اعزام کردیم، متوجّه شدیم عراق از سلاحهای شیمیایی در منطقه کردستان ایران علیه نیروهای غیرنظامی استفاده کرده است. البتّه آن بار هم گفته بودند، ولی این بار در سند رسمی قضایی مطرح شد. به هرحال مسأله باید پیگیری شود. البتّه مسأله بسیار پیچیده و نیاز به تدبیر و حرکت عاقلانه دارد. من باید از کادر دیپلماسی وزارت خارجه تشکّر کنم که انصافاً با تدبیر و شایستگی توانست این جریان را با پشتیبانی شورای عالی امنیّت اداره کند. البتّه ریزهکاریهایی در این مورد بهانجام رسید که گفتن آن برای شما مردم بزرگوار کمی زود است. شما با شعور و آگاهی که نسبت به مسائل دارید، توّقع ندارید که در این مرحله توضیحات بیشتری دهیم. این مایه اطمینان خاطر شما باشد که افراد زبردست، کاردان، زبده و مخلصی دارید که در صحنههایی جهانی برای حفظ حقوقمان و جلوگیری از ستمها و جبران ستمهایی که در گذشته به ما شده، تلاش میکنند. امیدواریم در آینده هم ما آثار مثبتی در جریان حرکتهای سیاسی این افراد ببینیم.
ترجمه خطبه عربی :
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللّه المتَقیِنْ. عِبادُاللّه اُوصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه
امّت اسلام در هفتههای گذشته اخبار مربوط به کنفرانس سران اسلامی در داکار و گفتگوهای مادرید و بعد هم واشنگتن را پیگیری کردهاند. در قطعنامه کنفرانس داکار نسبت به ضرورت دفاع از حقوق بر حق ملّت فلسطین و محکومیّت تمامی اقدامات شکست خورده و راه حلّهای نادرست تأکید شد. تا امروز روشن شده که کنفرانس مادرید چیزی عاید مردم فلسطین نکرده است. صهیونیستها هم اعلام کردند که عربها با قبول گفتگوها اسراییل را به رسمیّت شناختهاند و این همان نتیجه تلخ و دردآوری بود که جمهوری اسلامی از زمان آغاز کنفرانس باصطلاح صلح نسبت به آن هشدار داده بود.
دیدیم که صهیونیستها با کسانی که برای گفتگو رفته بودند، متعصّبانه و با تکّبر خاصّ خودشان رفتار نمودند و به هیچ وجه از مواضع و مطامع خصمانه خود دست نکشیدند و حتّی به پیشنهادات و اخطارهای اربابان و حامیان آمریکائیشان هم اهمیّتی ندادند. همچنین دیدیم که آمریکائیها در حالی که شدیداً در برابر عربها متعصّب بودند، چگونه در برخورد با حرامزاده نامشروع خود از موضع ضعف عمل کردند و نسبت به آن آسان گرفتند.
عجیب است که بعضی از عربها همچنان این اوضاع تحمیلی را تحمّل میکنند، در حالی که اسراییل گام به گام به جلو پیش میرود و افکار عمومی هم که عربها در گفتگوهایشان برروی آن شرط بندی کرده بودند، ساکت و بدون حرکت مانده و نسبت به این همه ظلم و خصومت توجّهی نموده است. پس آیا راهی جز پذیرش نصیاح نیروهای مجاهد و فداکار فلسطینی و جهان اسلام و قبول خواست مردم و بعد هم متوقف کردن این گفتگوها و به کارگیری راه حلهای درست پیش روی ما مانده است؟
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد
[1] - منتخب التواریخ، ص ۷۸۶ و ۱۴۷، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱ ص ۱۷
[2] - با نفوذ اعراب مسلمان در آفریقا، مردم سنگالی در سده ۱۱ میلادی، به اسلام گرویدند. درباره چگونگی ورود اسلام به این کشور چند قول گفته شده از جمله اینکه در سال ۱۰۵۳ م توسط جنبش مرابطون به فرماندهی عبدالله بن یاسین انجام گرفت یا توسط تاجران از شمال آفریقا وارد شد یا اینکه یکی از پادشاهان سنگال به نام «وارجابی» در سال ۱۰۴۰ م به اسلام گرایید و به دنبال آن اسلام در این کشور وارد شد. امروزه مسلمانان سنگال بسیار پایبند احکام اسلامی هستند ولی شناخت چندانی از اسلام ندارند. در این سرزمین اسلام به دو صورت نمود دارد: سنتی و جنبشی.
اسلام سنتی (طریقههای صوفیانه):
اسلام سنتی شامل طریقههای صوفیانه و پیرو فقه مالکی است که عبارتند از:
تیجانیه: این طریقه که بنیانگذار آن را احمد تیجانی از نوادگان امام حسن (ع) میدانند، دارای نفوذ زیادی در دولت سنگال است و بین ۴۰ تا ۴۵ درصد مسلمانان پیرو این طریقه هستند و علاقه زیادی به اهل بیت دارند.
قادریه: مرکز آنها در شهر جاسن قرار دارد.
مریدیه: در این طریقه خرافات بسیاری وجود دارد.
لاین: این طریقه مورد احترام اکثر ماهیگیران سنگالی بدوه و اکثر افرادی که به نحوی با دریا سروکار دارند پیرو این طریقهاند. پیروان لاین معتقدند رهبرشان که همان مهدی (عج) است، سرانجام ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد میکند.
اسلام جنبشی (جنبشهای اسلامی):
در سنگال جنبشی اسلامی که بتواند تغییری اساسی در جامعه پدید آورد به چشم نمیخورد ولی برخی از جوانان و روشنفکران که اسلام سنتی را پاسخگوی مشکلات فراوان خود نمیدانند، جنبشهای گوناگون مذهبی به وجود آوردهاند که مهمترین آنها عبارتند از:
جنبش الله اکبر: تنها حزب سیاسی اسلامی است که از سوی لیبی حمایت میشد.
مرکز دراسات اسلامی: این مرکز تنها سازمانی است که به جنبههای عقیدتی پرداخته و سعی دارد از راه بحث و تدریس، اسلام را بهتر به جامعه سنگال بشناساند و در همین راستا روزنامهای به نام «الدراسات الاسلامیه» منتشر میکند که در غرب آفریقا توزیع میشود. مسپولیت این روزنامه بر عهده شیخ توره است که از طرفداران جمهوری اسلامی ایران است.
تشیع
پس از جنگ داخلی لبنان، گروهی از لبنانیان عازم غرب آفریقا شدند و عدهای از آنان نیز به سنگال آمدند ولی تحرک وحتی پایبندی مذهبی نداشتند. در سال ۱۹۶۹ م شیخ عبدالمنعم الزین به توصیه امام موسی صدر رهبری شیعیان سنگال را به عهده گرفت و شروع به ترویج مذهب اهل بیت کرد. از آن پس گروهی از مسلمانان بومی به تشیع گرویدهاند. در این میان گرایش برخی از مسلمانان صاحب نام به تشیع و تشکیل چند سازمان شیعی نقش موثری در شتاب بخشیدن به گسترش تشیع در این کشور داشته است. از جمله این شخصیتها دکتر سلیمان: پزشک جراح و امام جماعت سابق دانشگاه داکار است که پس از مطالعه عمیق مذهب اهل بیت به تشیع گروید و توجه بسیاری از مسلمانان اهل سنت را به خود جلب کرد.