خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین
سیقول السفها من الناس ما ولیهم عن قبلتهم التی کانوا علیها.
اوصیکم عبادالله بتقوی الله فانه من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا.
خداوند به همه مسلمانان، بویژه مخاطبان این خطبه توفیق تقویت تقوا و پرهیز از گناه و انجام وظایف را عطا بفرماید.
یادتان هست که بحث من در خطبههای اول در مورد شکلگیری نظام بود که فصل عبادات انتخاب شد و از میان عبادات، نماز را گفتیم و با عبور از بحثهای محتوای نماز، بحث
قبله را آغاز کردیم که یک خطبه درباره قبله ایراد شد و امروز قسمتی دیگر از بحث قبله را عرض میکنم.
اشاره کردم که قبله به عنوان نقطه پرگار دایرههای تشکیل هر امت است و خداوند اینطور طراحی کرده که هر امتی که با اساس ادیان آسمانی شکل میگیرد، تمرکز در یک نقطه داشته باشند و آن قبله آن امت است. آنطور که از روایات میتوان فهمید از زمان هبوط حضرت آدم تا امروز همه ادیان دارای قبله بودند و کعبه بیشترین موقعیت را در بین ادیان گذشته در قبله بودن داشته است.
روایات میگوید حضرت آدم به سوی کعبه نماز میخواند که بعد از طوفان نوح دوباره بنا و قبله شد. ابراهیم خانه کعبه را تجدید بنا کرد و تا زمان دین حضرت موسی قبله بود و بعدها با مصلحتی بیتالمقدس قبله شد و در دین نصارا توجه به نقطه زادگاه حضرت مسیح بود.
با مبعث پیغمبر و آمدن قرآن و دین خاتم به محور اولی برگشت و پس از 13 سال که پیغمبر در مکه بودند و هفت یا هفده ماه در مدینه، دوباره کعبه به عنوان قبله مسلمین انتخاب شد. اعتراضات فراوانی هم در پی داشت، بخصوص از سوی یهود مدینه که افتخار میکردند مسلمانان به طرف قبله آنها نماز میخوانند. قرآن پیش بینی کرد که تغییر قبله مشکلاتی را ایجاد میکند و انسانهای نادانی خواهند بود که از تغییر قبله ناراحتند و انتقاد میکنند.
لذا این بحث را قرآن بخاطر حساس بودن شرایط سیاسی آن زمان و اهمیت قبله خیلی وسیع مطرح کرده است. آیهای را اول خطبه خواندم و تعداد زیادی آیه هم راجع به حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، بنای کعبه، مراسم حج، حرمت حرم و چیزهایی از این قبیل داریم که همه اینها مقدمه است. به تغییر قبله که میرسد، تعداد زیادی آیه هست که به تفصیل هم فلسفه تغییر قبله، هم اعتراضات، هم شبهات و هم جواز اعتراضات به شبهات را مشخص میکند.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر خوب المیزان بحث خوبی راجع به تغییر قبله دارند. فلسفه سیاسی و اجتماعی قبله و تاریخ تحول قبله و مسائلی که بعد پیش آمد، مطرح میشود. در مورد قبله کسانی که اهل تحقیق هستند، میتوانند به آن بحث مراجعه کنند. با انجام این مسئولیت که پیغمبر با مشکل انجام دادند و نگران بودند، در میان امت اسلامی شور و نشاط جدیدی پیش آمد. چون خیلی از مسلمانان مکه و بخصوص مدینه و جزیره العرب مایل بودند جهت کعبه قبله آنها باشد که وقتی این اتفاق افتاد، روحیه مسلمانان عوض شد. را علامه طباطبایی از تاریخ و معبدهای دنیا نکات ارزندهای در آوردند که حرفهای قابل توجهی است.
ایشان میگویند معمولاً انسانهای سطحی که میخواهند نماز بخوانند، احتیاج دارند که آن نقطه مورد توجه خودشان را جلوی خودشان مجسم ببینند. لذا در خیلی از عبادتخانههایی که حالت انحرافی پیدا کردند، تصاویر مجسمهها، بتها و هر چه را که میپسندیدند، مثل خورشید، ماه و ستاره یا چیزهای دیگر را جلوی محرابها میگذاشتند و جلو آنها عبادت میکردند، برای اینکه متمرکز کنند. ادیان آسمانی این مسئله را با قبلههای واقعی حل کردند و
اسلام با کعبه و خانه خدا که اسمش هم هست «خانه مردم»، مشکل را حل کرد و پیغمبر(ص) راحت شدند و آن مکنونات قلبی ایشان را که همیشه سر به آسمان داشتند و از آسمان انتظار تحقق وعدههای الهی را داشتند، و آن وعدهها انجام شد.
من میخواهم امروز یک مقدار تاریخچه بعد از تحویل قبله را برایتان بگویم که برای ملت ما جالب است و برای محققان ما هم میتواند نقطه یک تحقیق و بحث باشد. در مدینه و اطراف مکه که میخواستند نماز بخوانند، آسان بود و سمت قبله را زود پیدا میکردند و نماز میخواندند. جهت مشخص بود، ولی کمکم که دنیای اسلام وسیع شد و در آفریقا تا اقیانوس اطلس پیش رفت و در شمال تا مدیترانه آمد و در شرق تاهند رفت و آسیای میانه و قفقاز را گرفت، فاصلههای زیاد با قبله برای مردم بسیار دشوار بود. بسیاری از علومی که در فضای تعلیمات دینی آمده، ناشی از پیدا کردن قبله است. علم ریاضی تقویت شد. علم جغرافیا تقویت شد، علوم هیأت و نقشه برداری و خیلی چیزهای دیگر تقویت شد، برای اینکه راهی برای اطمینان از پیدا کردن قبله پیدا کنند. شما حوزههای علمیه از یک یا دو قرن قبل را که نگاه میکنید، در آنها علم هیأت و نجوم و ریاضی و مثلثات و خیلی چیزهای دیگر هست که کم کم در حوزهها خیلی کمرنگ شده و الان نیست.
با راهکارهای علمی آمدند طول و عرض جغرافیایی را آنطوری که آنروز میخواستند، مشخص کردند و خط نصف النهار هر محل و هر نقطهای را مشخص کردند و انحراف کعبه را از خط نصف النهار مشخص کردند و بر اساس آن دایرهای به نام دایره هندیه درست کردند که در مساجد و جاهای اجتماعات بود و مردم برای قبله از آن دایره و خطوطی که ترسیم میشد، استفاده میکردند.
این یک مرحله بود و تا مدتی هم مشکلی پیش نیامد. مدتی گذشت و علمایی پیدا شدند و گفتند: عرض و طول جغرافیایی که حساب شده، درست نیست. انحراف از کعبه هم از این جهت مورد توجه قرار گرفت و اشکالاتی وارد شد و شبهاتی در ذهن مسلمانها بوجود آورد.
بحثهای خیلی تلخی در این زمینه بین بزرگان و مردم پیش میآید. گر چه در قرآن جهت قبله را در نظر میگیرند. در فتوا هم آمده که قسمت جلوی پیشانی انسان به طرف کعبه باشد، و اگر انحرافی هم از آن نقطه کعبه داشته باشد، اشکالی نمیگیرند. ولی در بحث قبله در بعضی جاها از این حرفها هم بیشتر انحراف دیده میشود. در قدری جلو رفتند و شبهه انداختند درباره اینکه قبله مسجد مدینه هم منحرف است. مرحوم محقق کرکی که اوایل حکومت صفویها از جبل عامل به ایران آمده، وقتی به مساجد ایران آمد، یک شبهه مطرح کرد و گفت: در همه مساجد شما محرابها به طرف قبله واقعی نیستند. این حرف موجی از مسائل را در میان صاحبنظران و مردم درست کرد. اتفاقاً مرحوم مجلسی، یعنی صاحب بحارالانوار نظر او را تایید کرد و گفت: من هم سفری به حجاز کردم و در مدینه با اطلاعات ریاضی که داشتم، خیلی روشن برایم معلوم شد که محراب مسجد مدینه هم دقیقاً به طرف کعبه نیست. اگر میخواهید این را پیدا کنید، شما که اهل مطالعه هستید، جلد 97 بحار صد جلدی را نگاه کنید. آنجایی که فصلی درباره محراب مسجد کوفه دارد. محرابی که حضرت علی(ع) در آنجا نماز میخواندند، چگونه پیدا شده یا نشده یا هست و یا عوض شد. بحثهای اینجوری دارد. آخرش داستان محراب پیغمبر و محراب مسجد مدینه را مطرح میکند که این حرفها آن روزها خیلی در جامعه موج ایجاد میکرد که قضیه چیست! مگر پیغمبر(ص) هم اشتباه میکند؟ علامه مجلسی توجیه میکند که به نظر من پیغمبر(ص) دقیق بودند، چون جبرئیل ایشان را به طرف قبله گرفت. به علاوه یک روایت از پیغمبر نقل میکند که « جهت محراب من در مدینه درست به ناودان خانه کعبه است » بعد احتمال میدهد که بعد از پیغمبر(ص) که مسجد بازسازی میشد، خلفای جور مراعات و دقت نکردند و این انحراف در مسجد مدینه بوجود آمد. این بحث سختی است.
در مقابل اینها شیخ بهایی و محقق دشتکی با علوم ریاضی نیرومندی که داشتند، جلوی این نظریه را گرفتند و گفتند قبله دقیق است و آنها اشتباه میکنند. بحثها خیلی طول کشید از دو سه قرن بعد از پیغمبر بینید تا چند دهه اخیر ادامه داشت که مرحوم حسینعلی رزم آرا مسئله را حل کرده و در نهایت الان قبله نمایی دقیق داریم.
به هر حال آن دوره هم گذشت و به شخصیت خیلی ارزشمند در تاریخ معاصر ما رسید که خیلی گمنام است. اهل کابل افغانستان و به نام سردار کابلی است. اسمش غلط انداز است. سردار که میگویند، توجه به دانش و علومش نمیشود، امّا دانشمند بزرگی است. ایشان در علوم روز بسیار نیرومند بود و با دقت علمی که داشت، اثبات کرد ادعایی که در مورد عرض و طول جغرافیایی در گذشته شد که قبله منحرف است، نادرست است. عرض و طول جغرافیایی را دقیق تعیین و ثابت کرد که قبله مسجد مدینه درست به طرف کعبه است. این مسئله به عنوان یک معجزه در زمان ایشان ثبت شد.
شخص بزرگوار دیگری به نام علامه باحایری اهل سبزوار بر اساس نظریه سردار کابلی هزار نقطه در روی کره زمین را مشخص و قبله را تعیین کرد و بر اساس آن قبله نمای مغناطیسی ساخته شد که مردم راحتتر بتوانند قبله را پیدا کنند.
این دوره میگذرد و علوم دنیا پیشرفت میکند، امّا شبهه جدیدی پیش آمد که بسیار مهم بود و آن اینکه قطب نماهایی که ما داریم و قطب شمال و جنوب را نشان میدهند، درست هستند یا نه؟ ما دو قطب داریم: یکی قطب مغناطیسی و دیگر قطب جغرافیایی و این دو گاهی تا هزار مایل با هم فاصله دارند و نمیتوان اعتماد کرد. دوباره این شبهه پیش آمد.
آخرین بار کار قبله صحیح را مرحوم حسینعلی رزمآرا در قرن خودمان پیگیری کرد. ایشان دانشمند بزرگی است و توانست با مهیا کردن نقشههای دقیق برای طول و عرض جغرافیایی دنیا و انحراف هر نقطهای از کره زمین و اینکه از خط نصف النهار چند درجه انحراف دارد تا بتوان قبله را از آن انحراف پیدا کرد. آن کار بزرگ را انجام داد و قبله نمایی ساخت که مشکل عدم تطبیق دو قطب جغرافیایی و مغناطیسی را حل کرد. به نظرم در سال 1332 وقتی که ما هنوز جوان و در قم طلبه بودیم، این قبله نما ساخته
ساخته شد و از آن روز به بعد مشکلی نیست و قبله روشن است.
میخواهم عرض کنم که مسئله قبله بخاطر اهمیتش آنقدر در امت اسلامی مورد توجه بود. اینها بحثهای علمی است که میشد، ولی دقت و نگرانی مردم که بخواهند به وظایف عبادی خود درست عمل کنند، این مسائل را پیش میآورد.
قصه جالبی هم داریم که قبل از این قرنهاست. مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی که از شخصیتهای خیلی بزرگ تاریخ هستند، در زمان حمله مغول با یک تدبیر درست خود را به دربار هلاکوخان رساند و با تاثیری که روی هولاکوخان داشت، بسیاری از کارهای زشت آنها را اصلاح کرد و آنها را کمکم جذب اسلام کرد. اینکه میگویند مغول آمدند و در مکتب اسلام حل شدند، مقدار زیادی مرهون این دانشمند بزرگ یعنی خواجه نصیرالدین طوسی است. ایشان شیعه بسیار علاقهمندی بود. آن زمان حوزه علمیه شیعه در حله در نزدیکی بغداد بود. یک روز بطور ناشناس وارد حله شد و پای درس مرحوم محقق حلی نشست. اتفاقاً مرحوم حلی آن روز داشت بحث قیاس قبله عراق را درس میداد. علامه
محقق مشغول درس بود که فهمید آقای خواجه نصیرالدین طوسی آمده و در جلسه درس نشسته است. خواستند ایشان را کنار خودشان بیاورند که ایشان قبول نکرد و در میان جمعیت نشست. به درس گوش داد. وقتی قیاس قبله را شنید، به محقق حلی و اشکال گرفت گفت: از قبله به طرف قبله تیاسر یا از قبله به خلاف قبله تیاسر. مرحوم محقق چون آماده بود، یک جواب کوتاهی به او داد و ایشان هم ادب کرد و دیگر مهاجه نکرد. ولی وقتی ایشان رفت، محقق یک رساله نوشت و برای ایشان فرستاد و عالمانه اثبات کرد که این تیاسر در قبله عراق مهم است.
خلاصه آن این است که منطقهای را فرض کنید. چند کیلومتر را هدف در جهت قبله بگیریم. در عراق اگر کمی تیاسر پیش بیاید، نقطه مرکزی آن مجموعه مسیر میرسد. در ایران بر عکس است اگر کسی تیامن پیش بیاید، به آن نقطه مرکزی میرسد، دقیقتر میشود که قبله در جهت درست است. نماز درست است، ولی تیاسر یا تیامن مستحب است.
شیخ بهایی هم وقتی با مرحوم مجلسی اختلاف کرد، یک رساله نوشت که صحبت اهل ایمان در آن رساله، مسئله را ثابت میکند.
اهمیت قبله در تاریخ اسلام و امروز برای ما مهم است. قبله به عنوان نقطه پرگار ماست مسئله را از این مجموعهای که گفتم، وسیعتر ببینید. جهتی که امت در زندگی خود به آن میپردازد. ذبحها را باید به طرف قبله کنیم. افرادی که فوت میکنند، باید صورت آنها به طرف قبله باشد. از این احکام هم زیاد است. این تمرکز به خاطر احساس وحدت و هماهنگی و همدلی در احکام عملیه است.
فلسفه قبله را امروز در زندگی امت یک میلیارد و نیمی مسلمان نمیبینیم. حتی در مکه هم نیست. یعنی حتی وقتی به خانه خدا میرویم و آنجا هم که خدا بیتش را برای وحدت، نقطه پرگار ما قرار داد، در آنجا هم اختلاف است. آنجا هم خصومت است. آنجا هم طعن و لعن است. آنجا هم طرد و دعواست. بخاطر یک عده غالی و یک عده متحجر که افکار انحرافی دارند، فرق دیگر را متهم به کفر و انحراف میکنند و میخواهند دعوایشان را در صفوف به هم فشرده حاجیان عمره و تمتّع حل کنند. این واقعاً ظلم به کشور خودشان و ظلم به دنیای اسلام و انحراف از فلسفه قبله است. اگر وحدت جهان اسلام را داشتیم، امروز غزه ما این همه مظلوم نمیشد. مگر میشود چند میلیون یهودی که بخش کمی از آنها صهیونیست هستند، بتوانند مسلمانان را در منطقه کوچکی محاصره کنند و آنجور قتل عام کنند؟ کار به آنجا رسید که اولمرت قساوت پیشه هم میگوید: وقتی منظره مسلمان اهل غزه را دیدم که سه دخترش شهید شده بودند و مادرشان داشت زار زار گریه میکرد، من هم بیاختیار اشکم ریخت.» آن منظرها را این قساوت پشهها نشان دادند و یک میلیارد و نیم مسلمان نتوانستند کار بزرگی بکنند. (شعار مرگ بر اسرائیل نمازگزاران)
نتیجه سیاسی، اجتماعی، دینی که میخواهم از این بحث قبله بگیرم، علاوه بر اینکه باید در بحثهایم به این بحث میپرداختم، این است که امت اسلامی فلسفه قبله را مراعات کند و این کانون وحدت و این نقطه پرگار دایرههای امت را به عنوان مرکز وحدت در نظر بگیریم و مجموعه امکانات امت اسلامی را در یک جهت قرار بدهیم که اگر چنین کاری کنیم، قطعاً
اسلام و مسلمین در دنیا عزت پیدا میکنند و دین خدا بالاتر از همه فرقهها و نحلهها خواهد بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
لایلاف قریش/ ایلافهم رحله الشتاء والصیف/ فالیعبدوا ربّ هذا البیت/ الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف.*
* سوره مبارکه قریش
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد والحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین. اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله و التباع امره و نهیه
مناسبات این هفته خیلی فراوان است و من صرفاً میتوانم فهرستوار حرف بزنم.
قبل از هر چیز میلاد مبارک حضرت امام باقر(ع)(1) و حضرت امام کاظم(ع)(2) را خدمتتان و همه امت شیعه تبریک عرض میکنم و معذورم از اینکه چون وقتی ندارم، نمیتوانم درباره این بزرگواران بحث مبسوط داشته باشم و آن را به وقت دیگر وامی گذاریم.
هم چنین سالگرد رحلت حضرت آیتالله مرعشی نجفی(3) را که از اقطاب روزگار ما بودند به شما و بیت مکرم ایشان تسلیت عرض میکنم.
مهمترین مناسبت ما دهه فجر است که از روز شنبه روز رحمت آغاز میشود و روز بیست و دوّم این ماه (بهمن) به پایان میرسد. سخن از مبارزه و نهضت و انقلاب و پیروزی و 30 سال کار بزرگ در این کشور کار آسانی نیست و فقط چند قله از قلههای بزرگ این مجموعه را میتوانیم خدمت شما اشاره کنیم .
اولین دستاوردی که در پیروزی داشتیم، توفیق پیدا کردیم که امام را که دشمنان ما نمیخواستند به ایران بیایند، علیرغم میل همه نیروهای استکباری و میل رژیم سفاک ایران و میل اسرائیل و میل صدامیان با زمینه سازی امام که عاشق بازگشت به ایران بودند و همیشه آن را اظهار میکردند که مایل هستند در بین مردم باشند، وسیله آمدن ایشان را فراهم کنیم.
ما در همین دانشگاه تهران و در شمال زمین چمن که امروز مصلی شماست، بادعوت جمعی از علمای بزرگ و شخصیتهای سیاسی بدون اینکه رژیم مطلع شود، اعتصاب و تحصنی را برای مبارزه با تصمیم دولت بختیار که فرودگاهها را بسته بود، شکل دادیم. قبلاً بنا بود امام تشریف بیاورند. بختیار شرطی داشت که امام آن را نپذیرفتند، لذا فرودگاهها را بست.
ما تحصن کردیم و خبر تحصن را بعد از حضور آنهایی که میخواستیم، اعلام کردیم. معلوم بود اگر رژیم میفهمید، قبلاً در دانشگاه را میبست و مزاحم میشد و جاهای دیگر هم مشکلاتی داشت. با بحث زیاد به اینجا رسیده بودیم.
اکثر آنهایی که آمدند، پیش از طلوع آفتاب در اینجا بودند و زمانی که جمع شدند و خبر را پخش کردند، سیل جمعیت از مساجد و حسینیهها و دانشگاهها و بازار و بعضی از ادارات به اینجا روانه شد و نزدیک ظهر که برای ملاحظه وضع موجود آمدیم، دیدیم تمام صحن دانشگاه و خیابانهای بیرون مملو از جمعیت است. همه عصبانی بودند و شعارهای تند میدادند. لحظهای احساس کردیم رگبار مسلسل بلند شد که در جنوب دانشگاه در میدان انقلاب که مرکز ژاندارمری آن روز بود، مردم را به رگبار بستند که بلافاصله جنازههای شهدا را روی دست مردم به اطراف خیابانهای دانشگاه میگرداندند و شعار «رهبران ما را مسلح کنید» و مظلومانه فریاد اجازه مسلح شدن را سر میدادند که این در استراتژی امام نبود.
امام فکر نمیکردند و درست به این نتیجه رسیده بودند که مردم با جنگ و درگیری مسلحانه نمیتوانند با این رژیم سفاک و امکانات فراوانی که آنها دارند، درگیر شوند. ما هم نمیتوانستیم مردم را قانع کنیم و هم نمیتوانستیم صرف نظر کنیم. لذا در مسجد دانشگاه دائماً سخنرانی بود و با مردم صحبت میکردیم که حتیالامکان خونریزیهای زیادی نشود که توانستیم مهار کنیم. به هر حال فشار آنچنان برگرده رژیم زیاد شد که مجبور شد اجازه دهد امام با آن پرواز تاریخی و پرواز انقلاب تشریف بیاورند. آن لحظاتی که هواپیمای حامل امام میخواست در فرودگاه به زمین بنشینند، نفسها در سینهها حبس بود و همه نگران بودند. در طول مسیر امام هم نگران بودیم، چون امام از چند کشور عبور میکردند که در اختیار ما نبود و نمیدانستیم چه میگذرد.
حقیقتاً به اندازه سنگینی هواپیما حساسیت حادثه روی دلها و سینهها سنگینی میکرد. ولی خداوند این معجزه عظیم را که شبیه نجات حضرت موسی از فرعون بود، در زمان ما تحقق بخشید و دیدیم در فرودگاهی که در اختیار نیروهای انقلاب نبود، هواپیما سالم به زمین نشست و از امام استقبال شد و در خیابانهایی که به ظاهر در اختیار نیروهای انقلاب نبود، حرکت کردند. البته بود، چون نیروهای انقلابی زیادی بودند که در طول مسیر جا گرفته و مواظب بودند و امنیت و انتظامات را حفظ میکردند، ولی عبور کردند از این خیابانها و رسیدن به بهشت زهرا و آن صحبت جای نگرانی داشت. لحظهای که امام با هلیکوپتر از بهشت زهرا حرکت کردند، بیاطلاع بودیم و نمیدانستیم چطور شد که مسئله به هلی کوپتر کشیده شد. بخاطر ازدحام زیادی که در آنجا بود، رژیم این تدبیر را کرده بود که تدبیر درستی بود. امام را منتقل کردند و لحظاتی - بلکه ساعاتی - نگرانیها خیلی اوج داشت که امام کجا هستند؛ کجا رفتند؟ شب اوایل شب ما به عنوان اعضای کانون کنترل اوضاع در شورای انقلاب که امام تعیین کرده بودند، در منزل آیتالله موسوی اردبیلی جمع بودیم که اطلاع دادند امام در منزل برادرشان هستند و خیالمان راحت شد. از آن به بعد برنامهها ادامه پیدا کرد.
این 10 روز تاریخ به سرعت ورق میخورد. آن قدر ورق خوردن کتاب تاریخ در این 10 روز سریع است که کسانی که در جریانش هم بودند، فرصت نمیکردند تاریخ را بخوانند.
کمکم خیلی چیزها از این 10 روز آمد و امروز مردم ما مطلع هستند که چه گذشت. چند حادثه مهم در آن 10 روز اتفاق میافتد که یکی از آنها تعیین دولت است.
دیگری شکستن حکومت نظامی است که رژیم میخواست با حکومت نظامی تهران را قبضه و نیروهای مجاهد را دستگیر کند و شاه را برگرداند که معلوم شد فرستاده ویژه آمریکا، آن ژنرال معروف طراح این قضیه بود که این هم با تدبیر امام شکست خورد.
بیعت جمعی از شخصیتهای انقلابی ارتش از نیروی هوایی در مدرسه علوی با امام کمر رژیم را شکست. چون فکر میکرد در درون ارتش آسیبناپذیر است و از حساسترین نقطه برای او که نیروی هوایی بود و گاهی تهدید به بمباران تهران میکرد، آسیب دید.
بالاخره انقلاب پیروز شد. الحمدلله در آن 10 روز سرنوشت واقعی ایران رقم خورد و باید آن 10 روز را در تاریخ اسلام و بخصوص در تاریخ مکتب اهل بیت ممتاز، بینظیر و بینمونه ببینیم. برای اینکه برای اولین در تاریخ اسلام حکومتی بر محور امامت و ولایت تشکیل شد که محور همه قوانین آن احکام اسلامی از دید ائمه معصومین(ع) است. این هدیهای است که خداوند به ایرانیها داد و این افتخاری است که به مردم ایران و به روحانیت بزرگوار
مجاهد در صحنه داد. باید همیشه شکر این نعمت را داشته باشیم.
چند نکته مهم درباره دستاوردها عرض میکنم: اول اینکه برای اولین بار روحانیت شیعه و مراجع شیعه به مسئله امامت، ولایت و حکومت توجه کردند که در تاریخ روحانیت چنین سابقهای ندارد. در بعضی کتابها چیزهایی هست. اما حرکت عملی در تاریخ ما نبود.
دوم اینکه امام و روحانیت و شخصیتهای مبارز آن روز توانستند تودههای مردم را بسیج کنند و همه در مسجدها، حسینیه ها، مدرسه ها، خیابانها، هم صدا در راه انقلابی که امام طراحی کرده بودند، متحد به میدان بیایند و این وسیله پیروزی را فراهم کنند. به غیر از این هم نمیشد. یعنی اگر به هر شکلی کسی میخواست آن رژیم سفاک را که با همه امکانات مجهز بود، با پول زیادی که از گران شدن نفت در اختیار داشت و حمایتی که ازشرق و غرب و ارتجاع منطقه داشت، بشکند، رژیمی را که در ادبیات آن روز، ایران را به عنوان خانه امن و جزیره امن برای منافع استکبار تعریف میکردند، بشکند و بزرگترین حلقه محاصره شوروی آن روز را که حلقه و زنجیر محاصره از شرق تا غرب جهان دور شوروی کشیده شده بود و حساسترین نقطهاش ایران بود. چون تنها راه شوروی به آبهای گرم جنوب بود و این کار بزرگ بدون حضور شجاعانه مردم انجام نمیشد که و با دادن شهید و قربانی و هزینههای فراوان کوتاه نیامدند. این دستاورد عظیم انقلاب است و بعد از پیروزی انقلاب رفراندومی برای نظام مورد نظر مردم شد که مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. این یک حرکت بیسابقه بود که 99 درصد مردم رأی دادند که واقعاً افتخارآمیز است.
سرعت عمل امام در تهیه قانون اساسی که در آن حاکمیت اسلام و ملی تضمین شده بود، مهم است اینکه از طریق شوراها و انتخاباتها همه چیز به دست مردم واگذار شده بود، انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس، انتخابات خبرگان، انتخابات شوراها و تمام مقامات تصمیم گیر کشور را در اثر رأی مردم بر مسند مینشاند، از دستاوردهای بینظیر و سریع بود. سرعت عمل مهم است.
آن موقع الجزایریها که برای تبریک به ایران آمده بودند، ما به ما میگفتند شما چرا این قدر عجله میکنید؟ 20 سال از انقلاب ما گذشت و تازه قانون اساسی را نوشتیم. ولی امام میفرمودند: اینجا مردم انقلاب کردهاند و باید خودشان کار خودشان را در دست بگیرند. امام جدی گرفته بودند.
در شعارهایی که شما مردم میدادید، سه چیز خیلی مشخص بود: استقلال آزادی جمهوری اسلامی. خیلی سریع این شعار تحقق پیدا کرد. امروز ایران مستقلترین کشور دنیاست. از هیچ کشور خارجی دستور نمیگیرد. هیچ کس نمیتواند به جمهوری اسلامی دیکته کند که چه بکند و چه نکند. از قید استبداد و استکبار و وابستگی آزاد شد. آزادی سیاسی را در میدانهای انتخابات
بروز میدهد.
همین جا میخواهم تاکید کنم که وظیفه شما مردم و ما مسئولان است که از این دستاورد عظیم که اتکای به مردم است، یک ذره غفلت نکنیم. خدای ناکرده اگر روزی نظام ما متکی بر میل، اراده و عشق مردم نباشد، آسیب پذیر میشود. اگر به مردم متکی باشد، هیچ دشمنی نمیتواند این ملت را از جای خود تکان بدهد. نمونه اش غزه است. بزرگترین صحنه جنگ بود. مردم غزه در 360 کیلومتر وسعت خاک در محاصره بودند. با آن همه فشار مقابله کردند و ارتش اسرائیل را با آن خفّت از این زمین کوچکشان بیرون کردند و امروز هم مقاومت میکنند.
مردم ایران قبل از همه اینها امتحان داد. در مبارزات، در شورشها، در دفاع مقدس، در سازندگی و در برخورد با تحریمها اینگونه عمل کرد و این عشق مردم سرمایه اساسی ماست و هرکس به هر دلیلی با تحمیل نظر خود بر مردم، خدشهای در کشور ایجاد کند، اشتباه کرده و به مردم، انقلاب، اسلام و ایران ظلم کرده که انشاءالله این اتفاق نمیافتد.
ولی این تذکر ضروری است. ما اولین کشوری هستیم که در قانون اساسی نظارت بر همه مقررات را داریم که اگر خلاف اسلام باشد، لغو شود و شورای نگهبان این کار را انجام میدهد. هم جمهوری و هم اسلامی هستیم. که به خاطر انتخابات و قید اسلامی بودن و عدم مغایرت با موازین اسلامی است.
اگر همه اهداف را در این چند جمله خلاصه کنیم، در همان سالهای اول رسیدیم. دفاع را به خوبی انجام دادیم. کشور را به خوبی در دهه دوم ساختیم. زیربناها را آماده کردیم. علیرغم تحریمهایی که داشتیم، تمام زیربناهای لازم در آن زمان ساخته شد. این توسعه و عمران ادامه دارد و البته ما در راه هستیم. ما را خیلی مشغول کردند. اگر آن شورشها نبود، اگر آن توطئه استحاله نظام نبود که میخواستند از همان اول، جریان حرکت را در جایی ببرند که اسلام نیست که آن هم شکست خورد، اگر محاصرهها نبود، اگر تحریمها نبود و اگر آن تبلیغات وسیع کر کننده دشمنان که میخواستند جلوی فریاد الله اکبر شما را بگیرند، نبود، امروز خیلی جلوتر بودیم. ولی مقاومتها در وجود ملت ما یک جریان عظیم با تجربه به وجود آورده که انشاءالله از این پس هر توطئهای که بخواهند بکنند، بتوانیم با قدرت و شجاعت آن را خنثی کنیم. انشاءالله.
مسئله مهم ما در این روزها مسئله غزه است. تا این مرحله مقاومت پیروز شد و اسرائیل شکست خورد که مایه افتضاح آنها شد. من این را در خطبه یک ماه قبل ینی کرده بودم که الحمدلله اتفاق افتاد. ولی الان بحث جدیدی است. آنها فکر میکنند با خرابیهای وسیعی که در منطقه کوچک غزه ایجاد کرده اند، اگر نتوانند اینها را بازسازی کنند، کمکم مردم دلسرد میشوند. حالت رعب را ادامه دادند و مانع رسیدن کمکهای اساسی به مردم غزه میشوند که نتوانند بازسازی کنند. یعنی جنگ فعلی جنگ جلوگیری از بازسازی و رفاه مردم غزه است که وظیفه همه امت اسلامی است که به هر نحوی که میتوانیم و دستمان میرسد، در بازسازی غزه شریک شویم. انشاءالله بتوانیم مشکلاتی. را که امروز مردم غزه را اذیت میکند و آزار میدهد، حل کنیم البته من مطمئن هستم که میتوانیم و هر کس بخواهد مانع شود، خودش را رسوا میکند.
مسئله بعدی بحران اقتصادی دنیاست که باهمان تعبیری که در روز شروعش اعلان کردم، سونامی اقتصادی امروز به همه سواحل دنیا رسید و آخرین خبری که دیروز مشاهده کردیم، در فرانسه بود. فرانسه با تظاهرات بیسابقه و اعتصابات بیسابقه به خاطر همین بحران اقتصادی علیه رئیس جمهورش دیروز به کلی تعطیل بود. خود متحصنین میگویند 5/2 میلیون نفر در این اعتصاب شرکت کردند. البته پلیس کمتر میگوید. هرچه بود به گونهای بود که رئیس جمهور فرانسه دیشب اعتراف کرد که مردم حق دارند، چون تحت فشار هستند و باید خواسته هایشان را بگویند. چارهای نداشت که این جمله را بگوید تا از سختی فضا کم کند.
در آمریکا مشکلات بسیار روزافزون است. بیکاریها روز به روز دارد بیشتر میشود. صدها هزار نفر آدم شاغل دارند بیکار میشوند. با اینکه بهرهها را در کشورهای صنعتی صفر کردهاند، ولی باز هم رونق اقتصادی شکل نمیگیرد. سرمایهگذاری پیش نمیآید. طرحهای نیمه تمام راکد مانده و موج به هیچ وجه برای آنها قابل مهار نیست.
دیروز پارلمان آمریکا 800 میلیارد دلار برای آقای اوباما تصویب کرد تا بتواند کار کند.
انتظار داشتند که بورسها تکان بخورند، اما دیشب بورسها سه درصد سقوط کردند. جواب نمیدهد.
فکر میکنم در ایران با همان روحیه انقلابی و با همدلی و تدبیرهای درست که کمتر از دیگران متکی به مسایل خارجی هستیم، باید سعی کنیم این موج را مهار کنیم. بخصوص در بودجه سال آینده و برنامه سال 5 ساله آینده که سیاستهایش را اخیرا رهبری اعلام کرده اند، باید همدلی کنیم.
الان نوبت مجلس و دولت است که بتوانند در بودجه سال آینده و برنامه 5 ساله آینده تدبیرهای مناسبی را اتخاذ کنند که انشاءالله بتوانیم نشان دهیم که اسلام، مسلمین و ایران میتوانند در این امواج خروشان سونامی بحرانها ملتشان را از بسیاری مشکلات محفوظ نگه دارند. انشاءالله.
مسئله دیگر ما که مهم است، تشکر از آقای اردوغان است که در اجلاس داووس در سوئیس دیروز حرکت خیلی خوبی کرد. ایشان در جلسهای نشسته بود که جمع زیادی از سران دنیا بودند. راجع به غزه بحث شد. رؤسای اسرائیلی از تجاوز خودشان دفاع نادرست کردند و در مقابل حضار که عمدتاً غربیها بودند، کف زدند. اردوغان خواست جواب بدهد. وقت او را که تنظیم شده بود، کم کردند. اردوغان دو سه جمله گفت و جلسه را ترک کرد که مثل بمب در دنیا منفجر شد. به اولمرت، رئیس اسرائیل گفت: «تو این همه مردم را مظلومانه کشتی و الان وجدانت دارد تو را میکشد و اگر وجدان داشته باشی و اینجا صدایت را بلند میکنی برای اینکه وجدان کوفته شده خودت را حفظ کنی. تو نمیتوانی در مقابل تاریخ جواب بدهی. ملت مظلوم غزه حق خودشان را با کمک مسلمانان خواهند گرفت.»
از جا بلند شد و جلسه را ترک کرد و به فرودگاه رفت و یک سره به ترکیه برگشت. از مردم ترکیه هم تشکر میکنیم که در فرودگاه استانبول استقبال بسیار زیبایی به خاطر همین موضوع از نخست وزیرشان کردند.
آخرین صحبت ما بحث هستهای است که فقط یک جمله عرض میکنم. هنوز دولت جدید آمریکا موضع عاقلانه و منصفانهای در این مسئله حساس نگرفت که چند سال وقت ما و دیگران را میگیرد.
تکرار حرفهایی که آقای بوش میزدند، هیچ مسئلهای را حل نمیکند. اینکه شما بگویید همه راهکارها روی میز نظامی است، اینکه شما بگویید ایران اگر میخواهد به انزوای خودش خاتمه بدهد، باید برنامههای هستهای را تعلیق بکند و والاّ در انزوا میماند و انزوا شدیدتر میشود. اینکه وعدههای غیرشفاف و غیرعملی بدهید، جواب نمیگیرید. باید یک موضع صریح بگیرید. این انتظار را داریم. شما به مردم این منطقه کمک کنید تا با همراهی و همکاری ایران مشکلات را حل کنیم. اگر این کار را نکنید، تاریخ درباره شما هم مثل آقای بوش قضاوت خواهد کرد. انشاءالله
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلَم تَرَکَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ باَصحاب الفیل/ اَلَم یَجعَل کَیدَهُم فی تَضلیلٌٍ/ وَ اَرسَلَ عَلَیهم طَیراً اَبابیلَ/ تَرمیهم بحجارَه مّن سجّیل/ فجَعَلَهُم کَعَصف مَّاکُول*
* سوره مبارکه فیل
پی نوشت ها:
1- حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم، در سوم صفر سال 57 هجری شهر مدینه تولد یافت. پدر ایشان علی بن الحسین، زین العابدین(ع) و مادرشان ام عبدالله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبی(ع) میباشد.
نام آن حضرت محمد است. این نامی است که رسول خدا(ص) از دیر زمان برای وی برگزیده بود. برای امام باقر(ع) این القاب یاد شده است: باقر، شاکر، هادی، امین شبیه (به جهت شباهت آن حضرت به رسول خدا (ص))
در منابع تاریخی، برای امام باقر(ع) دو همسر و دو «ام ولد» نام بردهاند. همسران عبارتند از: ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابیبکر، ام حکیم دختر اسید بن مغیره ثقفی.
برای امام باقر(ع) هفت فرزند یاد کرده اند، پنج پسر و دو دختر؛ جعفر بن محمد الصادق(ع)، عبد الله بن محمد (او یگانه برادر امام صادق(ع) بشمار میآید که هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر با آن حضرت متحد است)، ابراهیم بن محمد، از ام حکیم، عبیدالله بن محمد، از ام حکیم، علی بن محمد، زینب بنت محمد، این دو (یعنی زینب و علی) از یک مادرند که ام ولد بوده است. ام سلمه (مادر وی را نیز ام ولد دانستهاند). گروهی دیگر گفتهاند: امام باقر(ع) دو دختر نداشته است، بلکه زینب و ام سلمه در حقیقت دو نام برای یک دختر است.
2- موسی بن جعفر معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و باب الحوائج (۱۲۸-۱۸۳ق) هفتمین امام شیعیان.
در سال ۱۲۸ق، همزمان با انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع) به امامت رسید. مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود که با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان شد. او در دوران امامت خود چندین بار از سوی مهدی عباسی و هارون زندانی شد و در سال ۱۸۳ق در زندان سندی بن شاهک به شهادت رسید. با شهادت او، امامت به فرزندش علی بن موسی منتقل شد.
گسترش سازمان وکالت برای تقویت بنیه اقتصادی شیعیان و مشروعیتزدایی از خلافت عباسیان از جمله فعالیتهای سیاسی امام کاظم(ع) بوده است.
مناظرات و گفتگوهای او با برخی از خلفای عباسی و همچنین عالمان یهودی و مسیحی در منابع نقل شده است. عزیز الله عطاردی در مسند الامام الکاظم بیش از سه هزار حدیث از وی گردآوری کرده است.
منابع شیعه و سنی، علم، عبادت، بردباری و سخاوت وی را ستوده و او را کاظم و عبد صالح لقب دادهاند. بزرگان اهلسنت به او به عنوان یک عالم دینی احترام میگذاشته و همچون شیعیان به زیارت قبر او میرفتهاند. قبر امام کاظم(ع) به همراه مرقد نوهاش امام جواد، به حرم کاظمین شهرت دارد و زیارتگاه مسلمانان است.
فرقههای اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه همزمان با آغاز امامت او و فرقه واقفیه پس از شهادت او شکل گرفت.
3- سید شهابالدین مرعشی نجفی (۱۲۷۶-۱۳۶۹/ ۱۳۱۵-۱۴۱۱ق) از مراجع تقلید شیعه پس از آیتالله بروجردی است. او در ۲۷ سالگی به اجتهاد رسید. مرعشی، از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری و آقا ضیاء عراقی بود و از محضر سیدعلی قاضی، سید احمد کربلایی و میرزا جواد ملکی تبریزی بهره برد. گرایش سیاسی او موافق با آیتالله خمینی بود و این روحیه در بارزترین شاگردانش نیز دیده میشود.
مرعشی نجفی، کتابخانهای را تأسیس کرد که امروزه از لحاظ تعداد و کیفیت نسخههای خطی کهن اسلامی، نخستین کتابخانه ایران و سومین کتابخانه جهان اسلام به شمار میرود. او هیچگاه برای سفر حج، مستطیع نشد. مدرسههای مرعشیه، شهابیه، مهدیه و مؤمنیه را او تأسیس کرد.
مهمترین تألیفاتش، تعلیقات احقاق الحق، مشجرات آل الرسول، طبقات النسابین و حاشیه بر عمده الطالب هستند. او برای نوشتن برخی کتابهای خود به کشورهای مختلفی سفر کرد و با دانشمندان ادیان مختلف به گفتگو نشست. آیتالله مرعشی را بنا به وصیت خودش، در کتابخانهاش - واقع در خیابان ارم قم- دفن کردند.
آیتالله مرعشی نجفی در سن ۹۶ سالگی در ۷ شهریور ۱۳۶۹ش / ۷ صفر ۱۴۱۱ق رحلت کرد. او را بنا بر وصیت خودش در کتابخانهاش که در خیابان ارم قم واقع است، دفن کردند.