نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
1- دستاوردهای انقلاب اسلامی، پیشرفتهای ایران در صنایع دریایی، سیاستهای کلی آمایش سرزمینی، اهمیت عسلویه برای کشور 2- شهید مدرس و مجلس، بسیج، شجرهای طیبه، بیمه جامع تأمین اجتماعی، روز تاریخی مسائل هستهای ایران و عضویت در NPT، جدیت ایران در استفاده از مواهب صلحآمیز انرژی هستهای
خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین.
اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره
تا چند هفته پیش به مناسبت یک ربع قرن عمر انقلاب در خطبههای هفتههای پس از دهه فجر مطالبی درباره دستاوردهای انقلاب مطرح شده بود و وعده دادیم تا دهه فجر آینده این بحث را کامل کنیم. در چند خطبه بخاطر مواجه شدن با مناسبتهای مهمی مثل بعثت، نیمه شعبان، ماه رمضان و روز قدس بهتر اینطور دیدیم تا خطبه اول را در مورد آن مسائل عرض کنیم.
مجدداً به بحث دستاوردهای انقلاب برمیگردیم و ناچاریم چند بخش را که تاکنون نگفتهایم، در امروز و خطبههای آینده عرض کنیم. بخاطر اینکه در هفته گذشته روز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی بود و بخاطر اهمیتی که این روزها مسئله دریا در سرنوشت ما و منطقه جهان پیدا کرده، فکر کردم که بخش دستاوردهای انقلاب را درباره دریا که هم به نیروی دریایی میخورد و هم به مسائل دیگر مربوط میشود، خدمت شما عرض کنم. البته فشرده خواهد بود، چون مسائل زیادی است که دریک خطبه به سختی میگنجد.
در مورد نیروی دریایی، معمولاً در مناسبتها مطالب فراوانی گفته شده و اهمیت نیروی دریایی در دوران دفاع مقدس واضح شد. اما شاید کنه اهمیت و مسئولیت عظیمی که نیروی دریایی در آینده تاریخ ما دارد، برای آحاد مردم ما خیلی روشن نباشد و قدری باید این زمینهها باز شود. شما در جنگ دیدید که مهمترین نقطه استراتژیک کشور ما در دوران دفاع مقدس خلیج فارس بود. بخاطر اینکه منابع مالی ما عمدتاً از آنجا تأمین میشد و امنیت آنجا برای ما بسیار مهم بود و دشمنان ما هم خیلی سرمایه گذاری کردند که این منطقه را از دست ما بیرون آورند و ما را از منابع مالی محروم سازند. نقش نیروی دریایی در آن زمان برای همه شما و بخصوص رزمندگان کاملاً واضح شد. تا آخرین روز جنگ اداره خلیج فارس را به عهده داشتیم و دیگران نقشی در اداره آن نداشتند و امنیت خلیج فارس را برای خودمان و دیگران تأمین کردیم. البته درگیریهایی هم بود و خسارات فراوانی داشتیم و خساراتی همه به دشمن وارد کردیم. این پیروزیها در سایه حرکت شجاعانه نیروی دریایی بود که در روزهای اول جنگ موفق شد نیروی دریایی عراق را به کلی از صحنه خارج کند.
در یک درگیری بسیار بسیار مهم و حساس آنچنان ضربهای به عراقیها وارد شد که تا آخر جنگ به معنای صحیح کلمه حضوری در خلیج فارس نداشتند و حتی هزینههای زیادی هم که برای خریدن میلیاردها دلار وسایل جنگی دریایی از ایتالیا کرده بودند، همچنان در ایتالیا ماند و نتوانستند به منطقه بیاورند. چون این منطقه در دست ما بود. کاروانهای عظیم نفت از شمال خلیج فارس به جنوب میرفت و نیروی هوایی حفاظت فضا را داشت و نیروی دریایی توانست آن شرایط نسبتاً مساعد را برای تأمین نیازهایمان آماده کند.
امروز هم امنیت خلیج فارس در حقیقت بر دوش نیروی دریایی ارتش و سپاه است. البته آن موقع، نیروی دریایی سپاه نداشتیم و بعد نیروی دریایی سپاه را تشکیل دادیم و مکمل نیروی دریایی ارتش شد. هر یک از این نیروها در محدودههایی این امنیت پایدار را بوجود آوردند که در بحثی که راجع به اهمیت دریا برای خودمان و منطقه میکنم، میبینید که چقدر باید به این مسئله توجه داشته باشیم و فکر میکنم این توجه باید بیش از آنچه که تاکنون بوده، باشد.
اواخر عمر رژیم پهلوی هم آنها به منطقه دریایی توجه کرده بودند. برای بندرسازی و تقویت نیروی دریایی، ساختن پایگاهها و امثالهم برنامهریزی داشتند. ولی اشکال آنها این بود که وابسته عمل کردند، هزینه زیادی کردند، چیزهای گرانی هم خریدند، اما وابسته بود. اگر رابطه با خارجیها را قطع میکردند، یکدفعه زانو میزدند. در صنایع دریایی، صنایع نفتی، بندرها، کشتیها، آموزش و حتی در اداره کشتیها و کشتیرانی به نیروهای خارجی متکی بودند و واقعاً این وابستگی ذلت بار بود. نمیدانم چطور اینها پذیرفته بودند. طبیعی است که بر آنها تحمیل شده بود. اما زیر بار این تحمیلها رفتن برای کشور مستقلی مثل ایران بسیار خسارت بار بود.
کشور را از رژیم شاه تحویل گرفتیم و روابط با پشتیبان اصلی که آمریکاییها بودند قطع شد، احساس کردیم که چه اشتباه بزرگی کردند. از همان لحظه به فکر افتادیم که باید در نیروی دریایی، اداره دریا و حضور در دریا کارهای زیربنایی عمدهای کنیم. اما در دوران جنگ 8 ساله و همچنین دو سال اول انقلاب نتوانستیم و شرایط مساعد نبود. اما پس از جنگ برنامهریزی کردیم برای اینکه حضوری مستقل و نیرومند و پایدار در دریا داشته باشیم و دریای خودمان را در شمال و جنوب، آن هم عالمانه و با صنعت و فن و مدیریت درست تحت اداره خود درآوریم. در دریای شمال وضع از جنوب بدتر بود.چون در دریای شمال شوروی اجازه نمیداد که ایرانیها جز ماهیگیری در سطح دستی و قایقهای کوچک و امثال اینها حضور درستی داشته باشند. با برنامهریزی کارهای مهمی انجام شد. از تجربه جنگ برای تقویت نیروهای نظامی و دفاعی استفاده کردیم. امروز شما در تمام منطقه قدرتی به قدرت نیروی دریایی مرکب ارتشی و سپاهی ایران نمیبینید. آنهم با اسلحههایی که کاربردش را میدانیم.
کشتیسازی هم آنگونه که میخواستیم پیش رفت و امروز میتوانیم کشتیهای مؤثر فعال و تاثیرگذار در جنگ را خودمان بسازیم و سلاحهایشان را خودمان تأمین کنیم. موشکهای دریا به دریا، ساحل به دریا و زمین به هوا را که مورد نیاز است، خودمان بسازیم. امروزه هم قایقهای تندرو کوچک و سریع و هم کشتیهای متوسط در صنعت نظامی در سطح پیشرفتهای وجود دارد و روی پای خودمان اینها را میسازیم. در گذشته افتخار ارتش شاه این بود که توانستند قایقهایی را با سلاحهای آمریکایی از فرانسه بگیرند و امروز ما خودمان بهتر و بسیار نیرومندتر تولید میکنیم. جزو افتخارات خرید آن موقع آنها بود و امروز به این شکل در آمد. نمیخواهم جزییات کار نیروها را بگویم. مینسازی در زمان رژیم گذشته در ایران نبود. اما امروز مینهای دریایی را خودمان تأمین میکنیم. مینروبی و مینیابی تقریباً صفر بود. ولی امروز از همه جهات در کنترل خودمان است.
فکر میکنم الان دفاع قابل توجهی از آبهای منطقه در اختیار جمهوری اسلامی است که باید خیال ملت ما با این امکانات راحت باشد. باید تقویت کنیم. الان به آنچه که به دست آمده، قانع نیستم. حقی بزرگ و ساحل طولانی در اقیانوس هند داریم و نمیتوانیم دستمان را از آنجا کوتاه نگه داریم. شما میدانید که حدود 2 هزار کیلومتر در جنوب و حدود 600 کیلومتر در شمال ساحل داریم که وجب به وجب سواحل کشور زرخیز است. واقعاً مهم است. متأسفانه در گذشته از این سواحل طولانی هیچ استفادهای نمیشد. در زمان ما استفادههایی شروع شد، ولی تا زمان رسیدن به اهداف مطلوب بسیار فاصله داریم، تمام این سواحل برای پرورش میگو بسیار مناسب است. هر هکتار میگو میتواند به اندازه چند هکتار زراعت باغ و زمین محصول بدهد و اشتغال ایجاد کند که با آب اقیانوس و آب شیرین قابل استفاده است و با مخلوط آب شیرین و آب شور قابل بهرهبرداری میباشد. الان همه چیز صنایع میگوسازی در ایران بومی شده است. البته از پیشرفتی که در این بخش شده راضی نیستم. خیلی بیش از اینها باید انجام شود. ولی روال آن در حال طی شدن است.آن موقع جهاد سازندگی پشت کار بود، اما امروز جهاد نیست و مسائل شکل دیگری پیدا کرده است.
در سواحل و دریاهای ما عظیمترین منابع گاز و نفت خوابیده که فقط در پارس جنوبی 10 درصد گاز دنیاست. یک محوطه یا دایره 100 کیلومتری را در نظر بگیرید. درباره این رقم قدری فکر کنید و ببینید چه عظمتی و چه قدرتی است! از شمال تاجنوب خلیج فارس نقطه به نقطه منابع نفت وگاز است که شاید در اعماق از آنچه که ما فعلاً از لایههای اولی آن برمیداریم، منابع بسیار بیشتری داشته باشد. از لحاظ جغرافیایی که حساب کنیم، کریدور شمال ـ جنوب که در آینده مهمترین ممر تجاری و مبادلاتی دنیا خواهد بود، بهترین نقطه و ایستگاههای مناسبش در سواحل خلیج فارس و یا در سواحل دریای مازندران است که اینها در اختیار ماست.
جزایری در خلیج فارس داریم که هر یکی از آنها یک مروارید غلتان هستند. حقیقتاً یک برلیان مشعشع هستند که کمی به بعضی از آنها پرداختیم و هنوز باید هر یک از اینها نقش خودشان را ایفا کنند. جزیره قشم با شرایط ویژهای که دارد میتواند به تنهایی به اندازه تایوان مؤثر باشد.
در اصول زیربنایی مجمع که سیاستهای آمایش سرزمینی را بررسی میکردیم، به این نتیجه رسیدیم که بزرگترین تمدن منطقه باید در سواحل جنوبی ما با اتکا به دریا، منابع گاز و نفت، بندرها و شاهراههایی که داریم، ایجاد شود. باید میلیونها شغل و دهها شهرک صنعتی که عمدتاً متکی به صنایع پیشتاز پتروشیمی و مزیتهای بالای نسبی امروز دنیاست، خلق شود که فعلاً در عسلویه و بندر امام(ره) پایگاههای اصلی آن تشکیل شد. این مطالعات ما را وادار کرد که در دوران سازندگی توجه زیادی به دریا کنیم. اولین کاری که انجام دادیم، این بود که سراغ یک شرکت مهندسی صنایع دریایی رفتیم که وزارت صنایع سنگین و وزارت نفت مشترکاً تشکیل دادند برای اینکه در دریا حضور صنعتی پیدا کنیم. تا آن موقع برای نصب یک دکل در دریا و یا یک لوله زیر آب امکان نداشتیم. برای ساختن بندر و سکوی دریایی امکان نداشتیم. در زمان شاه به این فکرها نبودند. کشتیسازی را آغاز کرده بودند، اما تعطیل شده بود. ولی در سایه همان کار پیشرفتهترین کارهای دریایی را در حد منطقه خودمان که مورد نیاز ماست، انجام میدهیم. سکوهای عظیم چند هزار تنی میسازیم، حمل و نصب مینمائیم. لولههای زیر آب را نیز خودمان میسازیم و حمل و نصب میکنیم. حفاری نفت وگاز را در دریا خودمان انجام میدهیم. زلزلهنگاری را خودمان به انجام میرسانیم. بندرسازی و همه نیازهایش را در کشورمان داریم و در حقیقت حضور مؤثر در دریا داریم. همین شرکتی که عرض کردم، اخیراً در رقابت تنگاتنگی در یک مناقصه در هندوستان برنده شده و الان در آبهای هندوستان با رقبای بزرگ رقابت میکند و کار انجام میدهد. در خلیج فارس از این نوع پیشرفتها خیلی است. در شمال که عرض کردم یک قایق هم نداشتیم، شرکت کشتیسازی صدرا آمد و سکوی بزرگی را که میتواند 100 متر پایههایش را زیر آب نصب کند، ساخت و الان فعال است و امروز در حال ساخت وسایل حفاری 1000 متر زیرآب میباشد و بزودی به نتیجه میرسد. دریای مازندران مثل خلیج فارس نیست. اینجا عمق 40 و 50 متری است، اما در خلیج فارس تا یک هزار متر عمق دارد که باید در عمق هزار متری حفاری کنیم. در حال تکمیل این وسایل حفاری هستند. کشتیهای سریع و بندرهای قوی در شمال با مقداری کندی در حال ساخت است. البته دلمان میخواست در این شرایط و با این منابع عظیم نفت و گاز و با این حرص و طمعی که لاشخورهای استعمارگر به منطقه ما دارند و این همه ماجراجویی که در منطقه میکنند، سریعتر به نتیجه میرسید. ما قدرت دریایی کشور را از لحاظ فنی، صنعتی، مدیریت و دانش به سطح قابل قبولی رساندیم که فکر میکنم هنوز هم باید مراحل پیشرفت را بپیمائیم و دولت و مجلس باید بهای بیشتری به دریا بدهند. چون دریا برای کشورهای مجاور ما و کشورهایی که از راههای دور میآیند، نقاط بسیار حساس و چالشهای بزرگ است که اگر ما نیرومند نباشیم و اگر قدرت دفاعی و قدرت صنعتی نداشته باشیم، ما را میخورند.
شما در همین پارس جنوبی و عسلویه میبینید. اگر تاریخچه آن را نگاه کنید، برایتان جالب میشود.(1) بزرگترین منبع دریا بین ایران و قطر مشترک است. کشور قطر با حمایت همه قدرتهای غربی و دیگران و سرمایهگذاریهای عظیم میخواهد از این مخزن مشترک برداشت کند و در حال بهرهبرداری است. در دوران جنگ نمیتوانستیم به آنجا نزدیک شویم. پس از جنگ با سرعت کارمان را شروع کردیم تا عقب ماندگیها را جبران نمائیم. اولین فاز را به صنعتگران خودمان دادیم که کار را با همان امکاناتی که عرض کردم، شروع کنند. البته با تأخیر انجام شد که چند روز پیش فازی را که خودمان شروع کرده بودیم، افتتاح شد و بحمدلله به نتیجه رسید.
برای اینکه از امکانات فنی و سرمایههای دیگران استفاده کنیم، اولین قرارداد با یک شرکت آمریکایی بسته شد تا کمک کند. کاخ سفید مستقیماً دخالت کرد و جلوی همکاری آن شرکت را گرفت و اجازه نداد در ایران کار کند که بعدها کمی گرانتر به شرکت توتال و فرانسه دادیم فرانسه فازهای بعدی را انجام داد و امروز حدود 10 تا 12 فاز فعال شد. اینجا حدود 30 فاز خواهد داشت و هر فاز آن میتواند حدود 30 میلیون متر مکعب گاز در روز استخراج کند که واقعاً ثروت، قدرت، مکنت و ابزار عظیمی دراختیار ایران اسلامی قرار میگیرد. به نیمه کار رسیدیم و عسلویه را برای این منظور آماده ساختیم.
اینطور چیزها در زمان رژیم گذشته و قبل از انقلاب اگر هم برنامهریزی میشد، تماماً بدست خارجیها و استعمارگران بود و امروز اگر ما یک شرکت خارجی را میآوریم، با التماس سرمایه می آورد و اگر لازم باشد، تکنیک و مدیریت هم میآورد. ولی اساس فرمان و سیاست کار در دست جمهوری اسلامی است که خوشبختانه امروز این منابع قدرت را که آموزش، فن، صنعت، اطلاع و مدیریت است، در اختیار داریم که اگر شما ملت ایران و بخصوص جوانان این دستاورد را در نظر بگیرید، متوجه میشوید که انقلاب در بخشهای مختلف چه کار کرده است! هر اقدامی که در آینده برای این منابع ثروت داشته باشیم، خوب است. در شهرها و استانهای ساحلی از خوزستان گرفته تا بوشهر، هرمزگان و سیستان و بلوچستان، گواتر و شلمچه با این منابع زیر پوشش صنعت، اشتغال، ثروت، تولید و کارهای فراوان خدماتی که در ساحل دریا باید انجام شود، قرار میگیرند. البته منابع دیگر فراوانی هم در این سواحل وجود دارد. به خصوص سواحل شمال منبع عظیمی برای بسیاری از کارهای ماست.
فکر میکنم باید بپذیریم گامی که جمهوری اسلامی در دریا در این ربع قرن برداشته - در حقیقت ده سال اول آن به حساب نمیآید، زیرا درگیر جنگ بودیم و فقط در 15 سال برداشته - قابل ستایش و تحسین است و اگر این گامها که با اراده، تدبیر و مدیریت صحیحی برداشته شده، به خوبی ادامه یابد و سرعت لازم را در پیش بگیرد، باید امیدوار باشیم که سواحل، جزایر و استانهای جنوبی و شمالی ایران در آینده از مراکز مهمی خواهند بود که نبض اقتصاد و صنعت و تجارت منطقه میتواند در این بخشها به خوبی، به تندی و با اطمینان بزند و انشاالله به اینجا میرسیم.
بسمالله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصل لرّبک و انحر/ انّ شانئک هوالابتر
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، والصلاه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی والخلف الهادی المهدی(عج)
اوصیکم عبادالله و نفسی به تقوی الله و اتباع امره
چند مناسبت مهم داریم که به آنها میپردازیم. اولین آن، روز مجلس است. روزی که به خاطر شهید مدرس،(2) این شخصیت والامقام، روحانی و سیاسی تاریخ معاصر ایران نامگذاری شد که باید نکته مهمی را خدمت شما عرض کنیم.
ایشان در سال 1316 به دست جلادان رضاخان شهید می شوند و در آن زمان و بعد از آن تا انقلاب اسلامی تقریباً تاریخ ایران مدرس را بایکوت کرده بود و هیچکس از ایشان صحبت نمیکرد. افتخاراتی که ایشان داشتند، مطرح نمیشد. عوامل رژیم هم گاهی حملههای ناجوانمردانه به شهید مدرس میکردند. لذا نسل بعد از آن زمان تقریباً مدرس را نمیشناخت. در دوران انقلاب کارهای خوبی شد، ولی هنوز به صورت واقعی حاق مسئلهای که مدرس محور آن بود، برای مردم باز نشده است.
مسئله این بود که با آنچه که در جریان تنباکو و مشروطه گذشت و با شرایطی که برای نوشتن متمم قانون اساسی آن زمان گذشت و حضور جمعی از مراجع و علمای تراز اول در مجلس و اتکا روی مسئله اسلامی شدن نظام جمهوری اسلامی پیش آمد، مستکبران به خصوص انگلیس - البته روس و دیگران هم آن موقع فعال بودند - به این نتیجه رسیدند که روحانیت را باید از صحنه بیرون کنند و نباید اجازه بدهند دین در سیاست دخالت کند. این حاق مسئله است. وقتی مسئلهای میگذرد، باید بر این محور تعریف شود. بسیاری از بزرگان و علمایی را که آن زمان حضور داشتند، شهید کردند، کشتند، منزوی و یا مأیوس کردند. چند جریان دستاندرکار بود. اول خود لیبرالها که از غربیها فرمان میگرفتند. کمونیستها که از شوروی فرمان میگرفتند. یک عده از متعصبین مرتجع که مذهبی هم بودند، از اول با مشروطه مخالف بودند و بعد هم با همه چیزهائی که به این قضیه مربوط میشد، به خصوص مجلس و روحانیتی که در مجلس بودند، نظرخوبی نداشتند و این مجموعه، یعنی لیبرالها، چپهای آن زمان و مرتجعینی که مخالف بودند، با حرکت سیاسی روحانیت مبارز آن زمان، فشار زیادی روی مجلس و کسانی که در آن وادی حرکت میکردند، آوردند. تقریباً همه شخصیتهای مؤثر را چه در نجف و چه در ایران از میدان بیرون کردند. آن موقع شخصیتهایی در اکثر استانها بودند. در فارس، تبریز، کرمان، یزد، اصفهان، تهران، رشت و خیلی جاها بودند که هر کدامشان پایگاهی بودند که به تدریج آنها را از میدان بیرون کردند و شخصیت خطرناکی مثل رضاخان را آوردند و بر سر مردم مسلط کردند که واقعاً با چکمههایی که معروف است، همه مقدسات را پایمال کرد. مصدق و مرحوم مدرس در محور جریانی که این همه نیرو اهریمنی علیه او کار میکردند قرار گرفته بودند و سعی میکردند ایشان را خاموش کنند. البته ایشان خیلی مقاومت کرد، مثلاً در همین بحثی که اینها دنبال میکردند که سیاست را از دین جدا کنند، جمله معروف ایشان است که سیاست ما، عین دیانت ماست و نمیتوانیم این دو را جدا ببینیم. تکیهای که ایشان روی مردم و آرا مردم و آزادی و مخالفت با دیکتاتوری داشتند، همان محورهایی است که اهریمنان چهارگانهای که عرض کردم، در مقابل مرحوم مدرس قرار گرفته بودند و ایشان را ترور کردند. خداوند ایشان را نجات داد و از بیمارستان به رضاخان پیغام داد که مدرس به کوری چشم شما زنده است و نگذاشتند اسمش از صندوق آرا بیرون بیاید که جمله معروفش ماندگار شد که یک دانه رأی خودم که دادم، کجا رفت؟! اینقدر آنها با مرحوم مدرس درگیر بودند و آخرش هم ایشان را به کاشمر تبعید کردند و سالها در آن شرایط سخت ایشان را در آنجا محدود کرده بودند و بالاخره با شهادت در حال روزه و در لحظات افطار به بزم الهی پرواز کرد.
این شخصیت امروز به عنوان سمبل مجلس شناخته شده است که البته یکی مجلس و دومی روحانیت است که باید این دو را توأم ببینیم. امروز هم این تاریخ برای ما بسیار مهم است. یعنی یک بار دیگر همان دشمنان میخواهند این تاریخ را تکرار کنند. خبر توطئه ترور آیت الله سیستانی را در همین دوسه روز در اخبار شنیدید. قبلاً ما ترور شهید حکیم را دیدیم. از اول به فکر بودند که ماجرای ایران در آنجا تکرار نشود. حالا میبینید که چقدر دارند آنجا هم جسارت، گستاخی و توطئه میکنند برای اینکه نگذارند آنها آن راه را بروند. در ایران تا حدودی کار از کار گذشته، ولی دست بر نمی دارند و برای بیرون بردن اسلام از سیاست و اداره کشور و برای منزوی کردن روحانیت دهها توطئه در کار است و مشغولند و دارند کار میکنند.
وقتی صحبت از مرحوم مدرس میکنیم، به فکر نجات انقلاب و کشورمان هستیم که دوباره در دام استکبار و استعمار گرفتار نشویم. باید برای رواج اسلام و روحانیت و افکار آسمانی که تنها وسیله سعادت انسانهاست، هوشیار، بیدار و مواظب باشیم که به صورتهای گوناگون و گاهی ریاکارانه، فریبکارانه و شعارهای دهن پرکن که در مقابل اینها میگذارند، موفق نشوند که دوباره ایران را برای مدتی در گرداب جریاناتی مثل رضاخان و پهلوی و امثال اینها گرفتار کنند.
مناسبت دیگر هفته بسیج است(3) که پشت سر گذاشتیم. همه میدانیم که طرح ارزشمند بسیج مستضعفان از افکار متعالی و الهی امام راحلمان بود و چه اثری در تاریخ ما گذاشت و چه نیروی عظیمی در کشور خلق کرد و چه شجره طیبهای شد که امروز شاخ و بر و بال او همه کشور را گرفته و در همه بخشهای جامعه میلیونها جوان بسیجی دختر و پسر و شخصیتهای رزم دیده و دوره دیده حضور دارند که از پایگاههای مطمئن امنیت کشور و ذخیره دفاع ملی و کمک به کارهای بزرگی هستند که گاهی در کشور لازم است. اینها سرمایه بزرگی هستند و هرجا وارد شدند، برکت داشتند. جنگ را میدانید که چه تأثیری در آن داشتند. در سازندگی صدها طرح مهم و هزاران طرح کوچک را اجرا کردند و امروز هم در کارهای بزرگی حضورشان را میبینیم. البته امید داریم که امنیت کشور آنچنان پایدار باشد که هیچوقت لازم نباشد آنها در صحنه مبارزه با ضد امنیتها به صورت میدانی عمل کنند. نفس وجودشان امنیت میآورد. انشاءالله در آموزش، آمادگی، هوشیاری و مطالعه شرایط به عنوان یک پایگاه عظیم ملی و مردمی باشند که بهترین سازماندهی مردمی است. هیچ شباهتی به احزاب و ارگانهای رسمی دولتی دارد. مردمند که به صورت پراکنده در همه روستاها، شهرها، محلهها، کارخانه، ادارات، دانشگاهها، مدارس و خیلی جاهای دیگر حضور پیدا کردهاند که انشاءالله این راه خوبی که امام پیش پای ما گذاشتند، پایدار بماند.
مناسبت دیگر ما روز جهانی بیمه(4) و روزجهانی معلولان(5) است که امروز است. حقیقتاً این موضوع بسیار مهم است و میبینم که رسانهها خیلی به این دو مسئله مهم نمیپردازند. مهمترین، اساسیترین و اطمینانبخشترین راه آسایش خاطر مردم را در بیمه میبینیم که یکی از دستادورهای تمدن امروز دنیاست. هرجا این بیمهها جدی گرفته شدند، مردمش راحت هستند. یک انسان از بدو تولد تا آخر عمرش میتواند تحت پوشش بیمه باشد. از لحاظ اشتغال، مسکن، درمان، تحصیل و همه حوادث میتواند خیال مطمئن داشته باشد. حد معقولی در زندگی قابل قبولش تأمین شده و هر مقدار هم فرصت و امکان داشته باشد، در مسابقات بیشتر و رفائیات شرکت میکند و این راه در دنیای صنعتی امروز بهترین راه است. البته در کشور ما پیشرفتهای خوبی شد. بعد از انقلاب توانستیم بیمههای اجتماعی را از 25 درصد به 63 درصد برسانیم. با اینکه جمعیت ما دو برابر شده، بیمههای درمانی رت تقریباً به 95 رساندیم. سایر بیمهها هم که مهم هستند، به تدریج دارند رونق میگیرند.
در مجموع فکر میکنم راه درست برای آسایش خاطر مدیران، مردم و برای اینکه فضای درستی برای تصمیمات عمیق و کارساز داشته باشیم و از عواقب آنها نگرانی نداشته باشیم، این است که سراغ بیمهها برویم که باید بیمه اجتماعی کاملی برای ملتمان ببینیم. کسانی که بیکار هستند، حداقل مزد یک کارگر را بگیرند. این مقدار برایشان روشن باشد و تا موقعی که کار پیدا کنند، دغدغه مسکن، درمان و تحصیل فرزندانشان را نداشته باشند.بقیه مسائل هم قابل تحمل است که فکر میکنم کمکم با تشکیل وزارت مخصوص برای رفاهیات و خدماتی که امید است بهتر طراحی و اجرا شود، بتوانیم از این مسیر خوب عبور کنیم.
در مورد معلولان حقیقتاً درد بزرگی در جامعه ماست.آمار میگوید حدود دو میلیون و 600 هزار نفر در کشور ما به نحوی معلولند. بعضی خیلی سخت است و بعضیها مقداری معلولند. رنج معلولهای ذهنی، جسمی و معلولان متعدد، خانواده و جامعه را رنجور میکند و باید دغدغههای جدّی در بین مسئولان، مردم و مسلمانان بوجود بیاید. قانونهایی در گذشته و اخیراً در مجلس تصویب شد. اما آن قانونها هنوز درست اجرا نمیشود. آنها در رفت و آمد، مسکن، دارو، پزشکان و در خیلی از کارهای معمولی که ما به آسانی میتوانیم انجام دهیم، مشکل دارند.»
باید بخشی از اینها را با مردم از طریق تشکیل انجمنهای NGO زیر پوشش بگیرند. دولت هم باید کمک و تقویت کند. خود دولت هم باید وارد عمل شود که شده است. از صدر انقلاب که حساب کنیم، خیلی جلو آمدهایم. ولی مسئله از این حرفها بالاتر است. به خصوص پیشگیری مهم است. میگویند الان روزی حدود صد و چند نفر معلول جدید خلق میشود. یا معلول به دنیا میآید و یا با حادثه معلول میشود. به سرعت داریم به طرف زیاد شدن این قشر میرویم. پیشگیری خیلی از اینها باید جدیتر باشد. در کنار این بیماران خاص را داریم. درکنار این مرض شوم قرن حاضر را که ایدز است، داریم که کم کم خطرناکتر میشود. اعتیاد را داریم. لذا واقعاً یک حرکت وسیع امدادی نیاز است که بتواند نیازمندان امداد جامعه را عالمانه تحت پوشش قرار دهد. به زمانی رسیدیم که باید از کارهای متفرقه قدری دست برداریم و کارهای متمرکز و برنامهریزی شده و حساب شده و عالمانه انجام بدهیم که خوشبختانه زمینههایش آماده شده است. تجربههای بزرگی در کمیته امداد، سازمان بهزیستی، تأمین اجتماعی، بیمهها و خیلی جاهای دیگر داریم که اینها میتواند جواب بدهد و خدا کند که در پایان برنامه چهارم یا لااقل در پایان برنامه پنجم دیگر این مسائل به عنوان دردهای جامعه برایمان مطرح نباشد.
مسئله بعدی هستهای است که این روزها خیلی مورد بحث است. میخواهم جمعبندی مختصری از لحظهای که از حدود دوسال پیش این مسئله مطرح شده تا امروز خدمت شما عرض کنم تا ببینیم به کجا رسیدیم. اگر مجموعاً حساب کنیم، میبینیم که باید از عملکرد آژانس و همچنین کشورهای غربی ناراضی و طلبکار باشیم. آنها به ما ظلم کردند. ایران یک کار قانونی و حقی را که به همه کشورها داده شد، در دست اجرا دارد و آن استفاده از مواهب فنون هستهای در جهت غیرنظامی است. سرمایهگذاری کرده، زحمت کشیده، اینها حتی پیش از انقلاب شروع شده و بعد از انقلاب مدتی راکد شده و بعد شروع شد. فهمیدیم که دیگران به ما نمیدهند و باید خودمان شروع کنیم. از صفر شروع کنیم وگام به گام جلو بیائیم وقتهای زیادی از ما برد و الان به اینجا رسیدیم و هنوز هم به آنجای نهایی که باید برسیم، نرسیدیم، ولی در راهیم.
آژانس هستهای هم طبق قانون، باید برای برخورداری ملتها از مواهب هستهای کمک کند. ما هم رفتیم عضو شدیم. پیش از انقلاب عضو شدیم، بعد از انقلاب هم تجدید کردیم و حق داریم که از کمکهای آنها استفاده کنیم. متأسفانه آنها به جای اینکه کمک کنند. تقریباً همیشه مانع بودند. کاری که آنها بایست میکردند، خود ما کردیم و الان مدعی هستند. از یکی دو سال پیش درگیری و ادعا علیه ما صادر کردن قطعنامه صادر کردن، بازرس فرستادن، تبلیغات کردن شروع شد. ما هم به تدریج همه درها را باز کردیم و گفتیم بیایید، هرجا را که لازم است، ببینید. مسیر حرکت ایران صلحآمیز است. اصلاً انحراف نظامی پیدا نکرد و نخواهد کرد. این مدت طولانی گذشته و تازه اینها پذیرفتند، آن هم گاهی با اما و اگر که کار نظامی در دستور ایران نیست. این یک موفقیت است. البته خدمت آنها نیست. ثمره تلاشهای خود ماست با مذاکره ها، با اجازه بازرسی، با نشان دادن حقایق و با گزارشهای پشت سر هم ثابت کردیم که مسیر ما صلحآمیز است. در همه این مقاطع اینها تهدید کردند. تهدید به بردن پرونده به شورای امنیت، تهدید به تحریم کردن، محروم کردن در سازمان ملل و از اینگونه چیزها کردند که نمونههایشرا زیاد دیدید. کاری که مذاکرهکنندگان جمهوری اسلامی در این مدت انجام دادند، مهم بود. یکی اینکه نگذاشتند این تهدیدها به مرحله اجرا برسد که شاید اگر این اقدامات نبود، سراغ اجرای تهدیداتشان میرفتند که اگر سودی میبردند یا نه، بحث دیگری است.دوم اینکه موفق شدند ثابت کنند که برنامههای ایران صلحآمیز است. سوم اینکه موفق شدند ادعاهای حقشان را ثابت کنند که آنها باید به ما در جهت بهتر کردن صنعت کمک کنند. اکثر اینها در قطعنامه اخیر جا پیدا کرده است.چون در آنجا نوشتهاند ایران این حق را دارد، ایران کار نظامی نمیکند، ایران همکاری کرده، البته هنوز هم رضایت کامل نشان نمیدهند، اما حرفشان این است که همکاری کامل کردیم. اما باز هم اما و اگرهایی که میتواند همیشه نقطه انحراف در کارها و ادعاهای دیگرشان باشد، گذاشتند.
ما دوره سختی را در این دو سال گذراندیم که اینها را به دنیا ثابت کنیم. آنها هم تا به حال به طور رسمی نگفتند که شما حق ندارید از چرخه سوخت و منافع صنایع هستهای استفاده کنید. البته آمریکا و کانادا صریح این گستاخی را میکنند و میگویند ایران نباید چرخه سوخت داشته باشد. آنها هر ادعائی که میکنند، بکنند. اگر بخواهیم به میل آنها رفتار بکنیم، زنده بودن ما هم برایشان سخت است. آنها چیز دیگری میخواهند چیزی که از آنها گرفته شده و خانه خلوتی که داشتند و منابع نفتی که در اختیارشان بوده و منطقه جغرافیایی مهمی که در اختیار آنها بوده. اینها را انقلاب از دستشان گرفته و دوباره به فکر اینها هستند. این حرفها بهانه است.به هر حال، تا به حال به اینجا رسیدیم که ما این حق را داریم. البته دورهای را برای دفع خطر پذیرفتیم. مذاکرهکنندگان ما تلاش کردند این دوره را خیلی کوتاه کنند. صحبت از حدود چند ماه است. یعنی چند ماه بخشی از کارهای ما معلق میشود. اینها همه با تدبیر نظام است. نباید فردی، یا جمعی را متهم کرد که اینها خراب و کوتاهی کردند. در مراکز رسمی کشور، آنجایی که حق تصمیمگیری داشتند، برنامهریزی کردند و افرادی هم اجرا کردند و الان به اینجا رسیدیم که فکر نمیکنم سقف این دوره از شش ماه بیشتر باشد. این مدت برای این است که آنها مطمئن شوند ایران دنبال کار نظامی نیست که ما نیستیم. از آن به بعد باید به صورت جدّی و قاطعانه دنبال عملی کردن برنامههای غنیسازی و استفاده از مواهب بسیار بسیار مهم علوم و فنون هستهای باشیم. کشور ما در شرایطی است که میتواند یکی از جاهای مهم آموزش فنی برای امور هستهای باشد و به دیگران هم کمک صلحآمیز کند. با این ظرفیت عظیم نیروی انسانی و شرایط خوبی که از لحاظ پایههای علمی، فنی و صنعتی در کشور ما هست، انتظار داریم بزودی در باشگاه کشورهای دارنده صنعت هستهای - بجز نظامی آن که ما دنبال آن نیستیم - قرار بگیریم و حق خود را آنها بگیریم، انشاءالله. به طور قاطع عرض میکنم که به هیچ قیمتی حاضر نیستیم از حق قانونی و بینالمللی خود صرفنظر کنیم. به طور قاطع به مدعیان دروغگو میگویم ایران دنبال سلاح نظامی هستهای نیست و دست از حقوق خودش برنمیدارد و با تحریکات شما به طرف سلاح نظامی نخواهد رفت امیدواریم شما زودتر سر عقل بیایید و اینقدر دنیا را گرفتار مشاجره و چالش نکنید.
مسئله عراق و فلسطین هم هنوز مسئله مهم منطقه ما و دنیای اسلام است که متأسفانه گرفتاریهای جدّی دارد. راهکار درست در عراق انتخابات است که باید دو ماه دیگر برگزار شود. انشاءالله مجلس ملی و اسلامی تشکیل بدهند و قانون اساسی بنویسند و سر رشته کار را از دست اشغالگران بیرون بیاورند و اشغالگران را از کشور عزیز اسلامی بیرون کنند تا سرزمینی را این همه شخصیتهای بزرگ عالم اسلام در آن مدفون هستند و مورد توجه همه دنیای اسلام است، بیش از این به حضور استعماری و اشغالگرایانه خود آلوده نکنند. مردم عراق هم باید هوشیارانه و با حفظ وحدت و همکاری و مسالمتآمیز همه گروههایی که الان در عراق هستند، مدیریت کشورشان را بر عهده بگیرند.
در فلسطین هم امیدواریم رهبران فلسطین مواظب باشند تا اختلافاتی که به چشم میخورد، آنها را در مقابل دشمن قداری مثل اسرائیل گرفتار امور داخلی خود نکند و بتوانند از حق ملت فلسطین، بخصوص حقوق آوارگانی که میلیونها نفر ازآنها با بدترین شرایط در دنیا زندگی میکنند، دفاع کنند و حق آنها را بگیرند و فلسطین عزیز را نجات دهند. انشاءالله خداوند مردمی را که در هر جای دنیا، در راه او و برای او و برای اسلام و قرآن و برای نجات بشریت و کمک به انسانهای نیازمند تلاش میکنند، در راه خودش موفق و منصور خواهد داشت.
بسمالله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد
پی نوشت ها:
13/9/1383
1- بندر عسلویه در 70 کیلومتری جنوب شرقی کنگان و 37 کیلومتری شرق بندر طاهری در راس خلیج فارس و بین مدار 27 درجه و 28 دقیقه عرض شمالی و 52 درجه و 37 دقیقه طول شرقی واقع شده و فاصله آن تا مرکز استان (بوشهر) 308 کیلومتر است. درباره نامگذاری عسلویه، زنده یاد مهندس احمد حامی در کتاب «سفر جنگی اسکندر مقدونی به ایران و هندوسستان بزرگترین دروغ تاریخ است»، از عسلویه با حرف اول الف نام برده و اظهار داشته است: این نام هم مثل بسیاری از نامهای منطقه مثل خارک، لارک، تنب و… یک نام ایلامی است و از دوره ایلامیها به جا مانده است و کلمه «اسلو» با حرف الف در ابتدا به معنای آبگیر، استخر و محل توقف کشتیها است.
آقای محمدتقی مصطوی نیز در کتاب اقلیم پارس، این مطلب را بر اساس گفته مهندس حامی تکرار کرده است. برخی مورخان و محققان متاخر عسلو را دارای چشمهها و آبهای شیرین دانستهاند و معتقدند به همین جهت بر آن نام عسلویه نهادهاند.
به اعتقاد برخی افراد، عسل به معنای دریای خروشان بوده و بر همین اساس حدس زدهاند، احتمالاً عسلویه منسوب به در یای مواج است. همچنین در جای دیگری گفته شده عسل یعنی سرعت عمل و شتاب در حرکت و عسلویه بدان جهت به این نام شهرت یافته که دارای ناخدایان چابک و چالاک در امر دریانوردی بوده است.
جغرافینویسان تا قرن دهم هجری نامی از عسلویه به چشم نمیخورد. در حالی که نام شهرها و بندرهایی مثل کنگان، سیراف، گناوه و غیره در بسیاری از مکتوبات گذشتگان مشهود است. از اواخر قرن دهم و آغاز قرن یازدهم هجری،به این سو در کتابها به نام عسلویه بر میخوریم.
به تایید همگان پرتغالیها 117 سال یکه تاز مناطق خلیج فارس و دریای عمان مخصوصاً در نواحی بحرین، هرمز، بندر عباس و قشم بودهاند. پرتغالیها در سال 997 ه.ق بر بحرین تسلط یافتند. هشتاد و چهار سال پس از آنکه رکنالدین مسعود فالی برادر وزیر حاکم بحرین، از الله وردی خان حاکم فارس برای راندن پرتغالیها از منطقه تقاضای یاری نمود، الله وردیخان پدر امام قلی خان فاتح هرمز، رئیس معینالدین فالی را مامور تصرف بحرین نمود.
معین الدین فالی در سال 1011 ه.ق سپاهیان خود را در بندر عسلویه به کشتی نشاند و به بحرین حمله کرد و آنجا را از دست پرتغالیها خارج ساخت. البته در اثنای همین لشگر کشی معین الدین فالی مجروح شد و در گذشت.
بر اساس نوشتههای محققان علت استفاده معین الدین فالی از اسکله عسلویه از کار افتادن بندرگاه سیراف به واسطه زلزله و طغیان آب دریا بوده در حالی که بندرگاه عسلویه آباد و آماده بهرهبرداری بوده است.
از آن زمان به این سو نام عسلویه در کتابهای تاریخ و جغرافی دیده میشود.
از قرن دوازدهم هجری(قرن هیجده میلادی)، طوایف و قبایل بسیار از نواحی مختلف بحرین، عربستان و عمان وارد ایران شده و در سرزمینهای جنو بییعنی مناطق مختلف بوشهر سکنی گزیدند از جمله طوایف آل مذکور،آل بلاد،آل نصور،آل حرم و غیره. دو طایفه اخیر (آل نصور، آل حرم) در زمان دولت صفوی وارد ایران شده و در جنوب ایران مقیم گشتند. آل نصوری از زمان حکومت صفوی مقیم بنادر کنگان، طاهری، عسلویه و گاوبندی شدند که بعدها عسلویه در اختیار خاندان آل حرم قرار گرفت. شیوخ آل نصور از طایفه بنی خالد هستند که گروهی از آنها مقیم مکه مکرمه و گروهی دیگر در محلی به نام “النعیمه” در قطیف سکونت داشتند.
در سال (1135 هجری / 1717 میلادی) شیخ جباره اول نصوری، جزیره بحرین را از دست سلطان بن سیف ثانی امام مسقط خارج ساخت و این جزیره به تصرف آل نصور درآمد. اما در سال 1150 هجری قمری نادر شاه افشار، فرمان خروج بحرین را از دست شیخ جباره صادر کرد. محمد تقی خان، بیگلر بیگی فارس، بنا به فرمان نادر، لطیف خان دریا بیگی فرمانده کشتیهای نادری در خلیج فارس را مامور فتح بحرین کرد و او در سال 1150 هجری قمری زمانی که شیخ جباره در سفر حج بود بر سرزمین بحرین تاخته و بر آن کشور استیلا یافت. از آن پس طایفه آل نصور برای همیشه مقیم ایران گشته و دو بندر از بنادر جنوبی ایران را به احترام بنادر زادوبوم خود در عربستان با نامهای جدید نامیدند؛ یکی بندر تمبک (تنبک) در 18 کیلومتری جنوب شرقی کنگان که به نام بندر “عینات” و دیگری بندر نخل که به نام “النعیمه” موسوم ساختند. نظر به اینکه به دنبال نام شیخ جباره نصوری، پسوند “طاهری” قرار داشت و در اصل شیخ جباره نصوری طاهری بود، در حاشیه ویرانههای سیراف بندر جدیدی تاسیس کرده وآن را بندر طاهری نامیدند.
75 سال بعد، شیخ جباره دوم پسرشیخ محمد و نوه شیخ حاتم اول به آل عتوب حکم کرد تا بحرین را از آل سعود بازپس گیرد. شیخ جباره دوم صاحب سه پسر به نام های؛شیخ حسن،شیخ مذکور،شیخ حاتم دوم بود.
در همین سالها طایفه آل حرم بر عسلویه حکم میراندند و شیخ ابراهیم آل حرم حکومت عسلویه را در اختیار داشت.
چنانکه گفته شد بین خاندان نصوری و خاندان آل حرم همیشه جنگ و نزاع بود. شیخ جباره دوم به عمران و آبادی بنادر کنگان و طاهری توجه بسیار مبذول داشت و قلعه زیبای بندر طاهری معروف به قلعه شیخ را در سال 1224 ه.ق بنا نهاد. پس از او پسرش حاتم سوم به تکمیل و اتمام ساخت آن قلعه همت گمارند.
در سال 1293 ه.ق که شیخ حسن آل نصور از کنگان رهسپار گاوبندی شده بود، هنگام غروب برای ادای نماز در کناره بندر عسلویه فرود آمد، به محض آنکه خبر به شیخ ابراهیم آل حرم بردند وی دستور دستگیری شیخ حسن را صادر کرد و متعاقب آن در همان شب شیخ حسن را به قتل رساندند.
در سال 1294 ه.ق به خونخواهی برادر بر عسلویه تاخت، شیخ ابراهیم آل حرم که با لباس مبدل قصد فرار از معرکه را داشت دستگیر شد و به فرمان شیخ مذکور، به همراه دو تن دیگر از شیوخ آل حرم یعنی شیخ سیف و شیخ محمد به قتل رسیدند. مطلعان نوشته اند که شیخ مذکور در آن یورش عسلویه را ویران کرد.
ناگفته نماند که در جنگ جهانی اول که انگلیسیها به نواحی جنوب تاختند و واقعه دلیران تنگستان در منطقه بوشهر پدید آمد، در نواحی کنگان و بندر لنگه نیز مشابه چنین وقایعی رخ داد و شیخ مذکور علیه انگلیسیها مبارزات بسیار نمود. در آن زمان مردی به نام آقا بدر اهل بندر لنگه که کنسول دست نشانده انگلیس در آن بندر بود در راستای سازش با انگلیسیها قصد جلوگیری از مبارزات را داشت که شیخ مذکور علیه او لشگر کشید و با کمک تفنگچیهای تنگستانی و رییس حسین بنه گزی به لنگه تاخت که در آن درگیری آقا بدر و برادرش به ضرب گلوله رییس حسین بنه گزی کشته شدند، اما در غروب همان روز رییس حسین نیز توسط تفنگچیهای طرفدار آقا بدر به قتل رسید.
شیخ مذکور هنگام پیاده شدن انگلیسیها در بندر “چیرو” در نزدیکی جزیره کیش، آنها را به گلوله بسته و مانع ورود آنها به خاک ایران شد. شیخ مذکور تا سال 1297 ه.ق که با عهد شکنی خدا کرم خان بویراحمدی و پسرش محمدحسن خان به دام فرهاد میرزا معتمدالدوله والی فارس افتاده و در شیراز اعدام شد،بر نواحی کنگان و عسلویه و طاهری و گاوبندی حکم میراند و قلعه سرخ گاوبندی را مرمت نموده و مقر حکومت خود قرار داده بود. پس از شیخ مذکور، پسر او شیخ حاتم دوم و پس از وی نوهاش شیخ حاتم سوم به حکومت کنگان و طاهری رسیدند اما عسلویه دیگر روی آبادانی ندید و سالها در قالب یک روستای کوچک بندری جزو بنادر ثلاث به حیات خود ادامه داد. فراموشی و انزوای عسلویه تا سالهای اخیر ادامه داشت که پس از احداث تاسیسات عظیم انرژی پارس جنوبی به عنوان یکی از قطبهای مهم و منحصر به فرد انرژی ایران به جهانیان معرفی شده است.
2- سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخی و نسب نامهای که حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی(ره) تنظیم نموده از سادات طباطبایی زواره است که نسبش پس از ۳۱ پشت به حضرت امام حسن مجتبی(ع) میرسد.
سیداسماعیل طباطبایی (پدر شهید مدرس) که از این طایفه محسوب میگشت و در روستای مزبور به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود، برای آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زوارهای قطع نکند، تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندی را تجدید و تقویت کرده، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایی زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندی بود که به سال 1278 قمری چون چشمهای پاک در کویر زواره جوشید. پدر وی را حسن نامید. در سال 1298ق برای تحصیل علوم دینی رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سی استاد را درک کرد.
پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان 1311 قمری وارد نجف اشرف شد و از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشارکی و شریعت اصفهانی بهره برد و پس از 7 سال اقامت در نجف و تأیید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر به سال 1318 قمری (در 40 سالگی) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیاری راهی اصفهان گردید.
آیتالله شهید سیدحسن مدرس در سنین جوانی به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمی و فقهی مجتهدی جامعالشرایط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله عملیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینی آثاری مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد و آیتالله العظمی مرعشی نجفی(ره) تالیفات فقهی او را ستوده و افزوده است که: از مدرس اجازه نقل حدیث داشته است.
مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری کنونی) آغاز نمود و تاکید کرد که کار اصلی من تدریس است و سیاست کار دوم من است.
سرتیپ درگاهی رئیس شهربانی تهران که عداوتی خاص با مدرس داشت در پی فرصتی میگشت تا عقرب صفت زهر خود را فرو ریزد. به همین منظور در شب دوشنبه شانزدهم مهرماه 1307 به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته، پس از مضروب و مجروح کردن اهل خانه و زیر کتک گرفتن شهید مدرس وی را سر برهنه و بدون عبا دستگیر کردند و به قلعه خواف تبعید نمودند.
پس از 9 سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجرای نقشه رضاشاه روانه کاشمر گردید و در حوالی غروب 27 رمضان 1356 قمری مطابق با دهم آذر 1316 شمسی 3 جنایتکار و خبیث به نامهای جهانسوزی، خلج و مستوفیان نزد مدرس آمده و چای سمی را به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبری نیست، عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته، بر گردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند.
3- امام خمینی در پنجم آذر 1358، فرمان تشکیل بسیج را صادر کردند و فرمودند: مملکتی که 20 میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون ارتش داشته باشد. هنوز یک سال از صدور فرمان امام نگذشته بود که رژیم بعث عراق با هدف براندازی نظام نوپای اسلامی و با حمایت استکبار جهانی، علیه ایران دست به حمله همهجانبه زد. در چنین شرایطی بود که جوانان سلحشور، به اشاره امام به صورت خودجوش و تحت تشکلهای بسیجی به جبههها شتافتند و در طول هشت سال دفاع مقدس، با تقدیم خون خود، نهال نوپای انقلاب اسلامی را آبیاری کردند و حماسهها و رشادتهای بیسابقهای آفریدند.
4- روز 13 آذر در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز صنعت بیمه نامگذاری شده است.
احساس امنیت، اصلیترین و بنیادیترین نیاز بشر است و از آنچنان درجهای از اهمیت برخوردار است که میتواند دیگر نیازهای مادی و معنوی بشر را تحت تاثیر قرار دهد. تمام پژوهشگران بر این باورند که برای سالم بودن و سالم زیستن، نیازمند احساس امنیت هستیم. سلامت نه تنها به سالم بودن در بعد جسمانی که سلامت روان را نیز در بر میگیرد و بیمه یکی از مطمئنترین روشهای احساس امنیت در دنیای کنونی بشمار میرود.
در گذشتههای دور، اولین نمونههای بیمه در ایران باستان یافت شده است. طبق پژوهشهای باستانشناسان و لوحهها و اسناد به دست آمده، تخت جمشید فارغ از تمام شگفتیهایش از یک جنبه انسانی نیز نسبت به بناهای هم عصر خود برخوردار است.
در روزگاری که ابنیهای چون اهرام مصر با زور و ظلم به دست بردگان و اسرای جنگی ساخته میشد، در تخت جمشید هر فرد، حتی اسیران جنگی برای کاری که انجام میدادند مزد دریافت میکردند و اگر در حین کار بیمار میشدند و یا از بین میرفتند، خانواده او مستمری میگرفتند.
عملیات بیمهای به معنای امروزی در ایران؛ با فعالیت دو مؤسسه روسی به نام نادیژدا و قفقاز مرکوری در سالهای آغازین قرن بیستم شروع شد.
در سال 1310 با تصویب قانون ثبت شرکتها در ایران شرکتهای بیمهای انگلیسی، آلمانی، اتریشی، سوئیسی و امثال آن در ایران اقدام به ایجاد شعبه و نمایندگی کرده و به فعالیت بیمهای پرداختند.
در سال 1314 شرکت سهامی بیمه ایران با سرمایه صددرصد دولتی تأسیس شد و در سال 1316 قانون بیمه به تصویب رسید.
5- روز جهانی معلولین از سال ۱۹۹۲ که از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد اعلام شد، هر ساله در ۱۲ آذر یا ۳ دسامبر برگزار میشود. هدف از تعیین این روز ارتقاء رشد اذهان عمومی درباره مسائل مربوط به معلولیتهای مختلف؛ و افزایش آگاهیهایی بوده است که میبایست از مساله پیوستن افراد معلول در تمامی جنبههای سیاسی؛ اجتماعی؛ اقتصادی و فرهنگی زندگی منتج شود. این وضع به همین منوال طی شد تا در سال ۱۹۹۹ شعاری با مضمون (امکان دسترسی برای همه در هزاره جدید) برگزیده شد و سرلوحه امور قرار گرفت. بیش از پانصد میلیون نفر به دلیل نقص در سیستم روحی و مغزی جسمی و حسی از معلولیت رنج میبرند. اینان هر کجا که باشند و در هر نقطهای از دنیا که به سر برند به دلیل موانع ظاهری و یا اجتماعی با محدودیتهایی در زندگی خود مواجه میشوند. در طی بیست سال اخیر کوششهای چشمگیری در شناساندن و معرفی اشخاص معلول به جامعه انسانی صورت پذیرفته است.
یکی از مواردی که میتوان از آن به عنوان نقطه عطفی در این زمینه نام برد، اعلام سال ۱۹۸۱ میلادی به عنوان سال جهانی معلولین است که توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد صورت پذیرفت. در سال بعد (۱۹۸۱) فاصله سالهای ۱۹۹۲ – ۱۹۸۳ میلادی دهه جهانی معلولین نام گرفت تا کیفیت و شرکت فعالانه و همهجانبه افراد معلول را در زندگی اجتماعی و گسترش و پیشرفت آنها ارتقاء بخشد.