نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
بررسی ابعاد انقلاب اسلامی، سابقه حرکتهای انقلابی در ایران، نقش امام، روحانیت، احزاب و مردم در انقلاب، ویژگیهای روحانیت، عوامل پیروزی و تداوم انقلاب، آمریکا و انقلاب اسلامی، انواع توطئهها علیه ایران، دستاوردهای دوران سازندگی حضور گسترده مردم در راهپیمایی 22 بهمن، شهادت امام صادق(ع)، سالروز فیضیه
خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین، اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره و نهیه
در خطبه اول معمولاً درباره قرآن کریم حرف میزدیم، امروز به خاطر دهه فجر و بیستمین سالگرد انقلاب اختصاصاً درباره انقلاب حرف میزنیم گوشههایی از روزهای انقلاب که فکر میکنم اگر توجه داده بشود بهتر است را مطرح میکنم.
خطبه دوم را درباره مناسبتهای دیگر حرف میزنم. پس هر دو خطبه به مناسبتها اختصاص دارد. انقلاب اسلامی حقیقتاً یک پدیده و حادثه ممتاز و فوقالعاده مهم است و تحقیقاً منشاء تاریخ نو در دنیای اسلام و به خصوص در ایران است.
ما چون خودمان به عنوان کسی که در اقیانوس شنا بکند و غرق باشد، نمیتوانیم آن چیزی را که اطرافمان میگذرد، ببینیم. فقط با بررسیها و فکر و توجه و زوایای مختلف میتوانیم اتفاقی که در زمان ما افتاده را بفهمیم.
امروز وارد اولین سال دهه سوم انقلاب میشویم و امروز اولین روز سال بیست و یکم انقلاب است و 20 سال را پشت سر خود داریم. بسیار اهمیت دارد تا نگاهی به این 20 سال بکنیم.
کمی به وضع فعلی نگاه بکنیم و به افق آینده و کرانههای تاریخ از نظر سیاسی اجتماعی و اقتصادی بر محور انقلاب نگاهی بکنیم و صحبتهای من هم در این سه بُعد خواهد بود: گذشته امروز و فردا.
اولین نکتهای که من بارها و بارها به آن رسیدم و لمس کردم این است که فکر میکنم
این انقلاب اتمام حجتی است که خداوند بر ما و بر امت اسلامی سراسر دنیا کرده است. نقطه جدید و تحولی عظیم را با امداد غیبی و به دست مردم در تاریخ به وجود آوردیم که باید آن را به عنوان اتمام حجت و نعمت خدا نگاه کنیم. اگر آیندگان و خودمان قدر این نعمت الهی را ندانیم و از عهده سیاسی آن برنیاییم، نمیدانیم خداوند بر سر ما چه خواهد آورد.
این یک آرزوی دیرینه است که امت اسلام، منجمله امت ما داشته است. بعد از تمدن شکوفای اسلام تا قرن چهارم هجری، دوران تنزل تمدن اسلامی آغاز شد و با تهاجمی که صلیبیها در دو، سه قرن و بعداً سایر نیروهای اهریمنی از داخل و خارج آمدند، سیر نزولی تمدن اسلامی از 10 قرن پیش به این طرف ادامه داشته است. وقتی اروپا با رنسانسش، با انقلاب کبیر فرانسه وارد مرحله نوینی شد و از دوران قرون وسطی نجات پیدا کرد؛ دنیای اسلام هم به فکر افتاد.
دویست سال پیش وقتی که «رنسانس» اروپا شروع شد و اروپاییها گامهای سریعی به طرف تمدن و پیشرفت برداشتند، در تمدن دنیای اسلام این تفکر پیدا شد و متفکران اسلامی در گوشه و کنار حرکتهایی انجام دادند.
از شمال غربی آفریقا در منطقه تونس و الجزایر، مراکش و مصر و ترکیه، عثمای آن روز و بخصوص در حوزه نجف، در ایران، هندوستان، شرق دور و اندونزی، شخصیتهای اسلامی که نوعاً از علما و دانشمندان اسلامی بودند، افکار بلندی را برای آینده اسلام مطرح کردند و همیشه شکست خوردند.
عبده و یا پاشاها در مصر، سید جمال افغانی یا اسدآبادی در ایران، اقبال در پاکستان ابولکلام آزاد و میر سید علی در هند و در خیلی جاهای دیگر قیام کردند. حدود دویست سال است که افکار مترقی رفتن به طرف تمدن اسلامی در دنیای اسلام حضور داشته، منتها حکومتهای دستنشانده و عامل امپریالیسم نوعاً خفه و سرکوب میکردند.
حوزههای علمیه و مراکز دینی نوعاً در آرزوی حکومت اسلامی بودند، اولین بار این آرزوی دیرینه تجدید تمدن اسلامی به صورت کامل در ایران اتفاق افتاد. با اینکه فکر میشد سختترین جاها در سلسله استکباری و حلقه محکم زنجیره استعباد ایران است، این کار اتفاق افتاد.
آنجا را خیلی حفظ میکردند و اسمش را جزیره ثبات گذاشته بودند. پول فراوانی داشت و تأییدهای فراوانی از دشمنان اسلام و متکبران شرق و غرب میگرفت. کسی فکر نمیکرد این زنجیره محکمی که درست کرده بودند، در ایران شکسته شود.
این قدرتنمایی خداوند بود که اولین ضربه کاری را استکبار در ایران خورد. البته قبلش در الجزایر با یک قیام طولانی مردمی و با یک میلیون شهید مردم موفق شدند و انقلابشان پیروز شد. اما چون به اردوگاه مارکسیسم متکی بودند، نتوانستند به آن رنگ اسلامی بدهند و آنچه را که آرزوی اسلام بود در آفریقا اتفاق نیفتاد. زود هم دچار نوسان شد. آنها بیست سال پیش از ما پیروز شدند. ما آن موقع در آغاز حرکت برای انقلاب بودیم. قبل از ما در ایران نهضت مشروطه بود که یک بار علمای اسلام زنجیره را شکسته بودند، منتها آن دوره هم غربزدهها و نیروهای متمایل به استکبار غرب، آن حرکت را از درون منفجر کردند.
به علاوه آنقدر انقلاب اصولی و با تجربه نبود و آن موقع حرکت اساسی نشده بود، یک حرکت نسبتاً سطحی ولی متکی به علما و مردم بود. بنابراین شکستن این طلسم و روی کار آمدن حکومتی بنام اسلام و بر مبنای قرآن آرزوی دیرینه و دو قرنه متفکران دنیای اسلام بود که به دست شما مردم در ایران تحقق پیدا کرد.
اینکه که من گفتم امداد غیبی و لطف خدا و اتمام حجت خدا، به خاطر این است که این را جدی میبینیم و به همین دلیل مسئولیت فوقالعادهای به عهده ما است. این احتیاج به کمی تفکر دارد.
یعنی کمی برگردیم ببینیم که چرا حلقه این زنجیره در ایران شکست؟ چرا طلسم پاره
شد؟ چرا جزیره ثبات استکبار، به هم ریخت؟ چرا در ترکیه نشد؟ چرا در پاکستان نشد؟ چرا در عربستان و مصر این حلقه شکسته نشد؟
این اولین سئوالی است که ویژگیهای انقلاب ما جوابگوی این سئوال است. من چند نکته آن را میگویم. البته این بحث مهم، تحلیلی و طولانی است. نمیشود در بخشی از خطبه آن را گفت. فقط اشاره میکنم.
یکی از ویژگیهایی که باعث شد این توفیق در ایران اتفاق افتاد، جامعه روحانیت ایران و ارتباطش با مردم بود، چون مهمترین وسیلهای که باید به وجود میآمد، هوشیاری، بیداری و اتحاد و به صحنه آمدن توده مردم بود که اگر میخواستیم یک انقلاب جدی، مردمی و ریشه داری اتفاق بیفتد، شرایط چنین راهی در جاهای دیگر نبود، در ایران بود و آن روحانیت بود. حوزهای که بعد از رنجهای طولانی دوران رضاخان و دوران اضمحلال حوزههای علمیه در زمان بعد از شهریور 20 و به هوشیاری آیتالله العظمی بروجرودی تأسیس شده بود، روحانیت جوان نیرومندی را در کشور به وجود آورد که انصافاً سرمایه فوقالعاده مهمی است.
همه جا بودند. یک سلسله علما، مدرسین، ائمه جمعه، ائمه جماعات، طلاب، و در کنار و همراه اینها شبکه مراکز دینی مثل حسینیهها، مساجد، تکایا که در همه ایران منتشر بود و در کنار اینها مراسم، و سنتهایی که ریشه در قلوب مردم داشت، محرم، صفر، وفیات، ایام شهادت ائمه و بزرگان و اعیاد به گونهای بود که ما همه ابزار ارتباط سالم با مردم را در اختیار حوزه وسیع روحانیت داشتیم.
هزاران مبلّغ آشنا به اسلام و مسائل اجتماعی، با پشتیبانی حوزهها، مراکز ارتباط با مردم بود و چیزی که غرب و استکبار در گذشته نتوانست ارزیابی بکند.
ذهنیتشان این بود که اگر امروز در دنیا کاری بخواهد انجام شود، احزاب باید باشند و فکر میکردند جاهایی که احزاب نیرومند نیستند، مردم نمیتوانند حرکتی انجام دهند. چون سراسر دنیا به همین شکل بود.
یک فکر دیگر هم این بود که دیگر افکار اسلامی از مسائل سیاسی و حکومتی بیرون رفته و به رابطه انسان با خدا و چیزی که مردم در مساجد، حسینیهها و عزا و جشن با خدا دارند، تبدیل شد.
فکر نمیکردند افکار سیاسی در حوزه دینی در مردم شکل بگیرد. خیالشان جمع بود. از جایی خوردند که نفهمیدند و بعداً هوشیار شدند و الان دنبال این راه به حرکت درآمدند.
در حقیقت آنچه که به عنوان نقاط قوت یک حزب سیاسی است، در ایران بود و نقاط منفی آن نبود. افراد به اندازه کافی بودند. بالاخره وعاظ، علما و مداحان و ائمه جماعات و طلبهها بودند و ارتباط اینها هم با همه مردم بود. سالانه چند بار ما از حوزه قم، مشهد و اصفهان پخش میشدیم و در عمق روستاها، سالی چند بار با مردم ارتباط برقرار میکردیم. حرفهای مردم را میفهمیدیم و حرفهای خودمان را هم به مردم میگفتیم.
بنابراین بهترین نوع ارتباط را آن هم با منشاء عقیدتی داشتیم، آنهایی که برای امام صادق(ع)، یا امام کاظم(ع)، یا حضرت اباعبدالله(ع) پای منبر ما میآمدند، همه وجودشان در اختیار تفکر ما بود، هزاران طلبه سالی چند بار این کار را میکردند.
نقطه دیگر در احزاب بودجه است. از مشکلات احزاب دنیا است، از مسیر همین بودجه دائماً بدنامی و اشکالات برایشان پیش میآید، نقطه ضعف پیش میآید، اما بودجه حزب روحانیت مایه افتخار و تقویتش بوده است.
مردم از روی عقایدشان، سهم امام، خمس، ذکات و یا هر چیزی که میخواستند بدهند را با افتخار در اختیار این خیل عظیم مبلغان حزب اسلامی و روحانیت میگذاشتند.
در حقیقت ما بودجه حوزهها را هم از اینجا تأمین میکردیم. طلبههایی که میآمدند و میرفتند، سالانه چند بار وجوهات را برای علما و فضلا میآوردند و حوزهها اداره
می شد.
چه حزبی را میتوانید در دنیا پیدا کنید که بودجه خودش را تأمین بکند؟ هم خود وعاظ و طلبهها تأمین میشدند، هم حوزه تأمین میشد و هم مردم وظیفه شان را انجام میدادند.
این شبکه، این اماکن مقدسی که نمیشد به آن تجاوز بکنند، مساجد، مدارس، حسینیهها و این مراسم که چند بار در سال تکرار میشد، در اختیار حوزه بود. بنابراین قویترین تشکیلاتی که جای حزب را در ایران گرفته بود، حوزه بود.
ویژگیهای دیگر را در نظر بگیرید. مردم پیرو مکتب علی بن ابیطالب(ع) و شیعه بودند. مکتب شیعهای که دل همه افرادش پر از بغض و خشم از ستمهایی بود که به اسلام و قرآن و اهل بیت شده است.
مردمی که همیشه در دعاهایشان منتظر فرج هستند و منتظر این هستند که از طریق یک منجی اسلامی این جریان طولانی چند قرنه را بشکنند. این زمینه را در کجا سراغ دارید؟
ویژگی چهارم آن، ظهور رهبری قاطع و بیمانند بود که حقیقتاً ما در دوران تاریخ روحانیت و اسلام با ویژگیهایی که امام (ره) داشتند، نمیشناسیم. البته آدمهای بزرگوار، متفکر و اندیشمند زیاد داریم، اما ویژگیهای متناسب با عصر ما، در امام(ره) انحصاری بود.
این امام بودند که توانستند حوزه را به این جهت بیاورند. سالهایی که امام آرام و ساکت بود و به عنوان یک مدرس فقط در حوزه حضور داشتند، موفق شدند عده زیادی طلبه فاضل و متدین و کسانی که از روح قدسی امام تأثیر گرفته بودند، تربیت کنند و بعداً به اینها «زبور الحدید» میگفتند.
این اصطلاحی بود که در زمان مبارزه به اینها داده بودند. یک جمعیت واقعاً مقام، باسواد، عالم، مجتهد، در صحنه، و ایثارگر که زندانها و تبعیدها و اعدامها و شکنجهها
نتوانست آنها را به زانو درآورد.
نتیجه این جریانها به علاوه آن حالت خلوص و ایثاری که در مردم و حوزه بود، صف را خالص کرد. چرکها، ریاکاریها و فرصتطلبیها راهی در دوران مبارزه نداشت. به غیر از خدا به چه چیزی میتوانستیم دل خوش کنیم؟
چون چیزی غیر از زجر، تبعید، دربدری، زندان و محرومیت از منبر و نوشتن نداشت. بنابراین افراد خالص شدند و آنهایی هم که خالص نبودند، در عمل خالص شدند.
مردم با چنین مبلّغینی سر و کار داشتند و دلهای پاکشان در اختیارشان بود، یک جریان خاص ایثارگری در کشور شکل گرفت و براساس این، اتحاد مثال زدنی و ارزشمندی به وجود آمد. وحدتی که ما به آن نیاز داشتیم تا در مقابل امواج خطرناک تهاجمات امپریالیستی و استبدادی رژیم شاه با سیستم. مردم آن را خلق کرد و به میدان آمدند.
همه این مواردی که عرض کردم در مرحله مهمتر در احزاب و جریانات سیاسی لازم است.
ما فقط یک کلمه داشتیم و آن اسلام بود و مردم را دعوت به اسلام میکردیم و مردم بالفطره میدانستند که هر چه میخواهند از اسلام بخواهند. آنهایی که سرباز امام بودند، کسانی بودند که امام را قبول داشتند.
خیلی هم احتیاج به تفسیر نداشتند، حالا اگر هم نمیفهمیدند، میگفتند بعداً میفهمیم. به اسلام ایمان داشتند. راه و شعار مشخص، رهبر مشخص، سربازان توده مردم، مبلغان و توجیه گران خیل عظیم علما و ائمه جماعات و طلاب بودند.
اماکن، همه مساجد و همه حسینیهها و تکایا و مناسبتهای زمانی، محرم و صفر، فاطمیه و شهادتها و اعیاد و هر اجتماعی، زمینه خوبی برای مبارزه بود. بودجه هم از جیب مردم، یعنی همان حقی که قرآن به پای مردم نوشته،
در این مسیر هزینه میشد.
این حزب خیلی نیرومند است، وقتی که توجیه شد و شرایط زمانی آماده شد، به میدان آمد. البته دوران طولانی گذشت تا به اینجا رسیدیم، افت و خیز داشتیم. ولی وقتی که به سال 56 رسیدیم و همه شرایط آشکار شد، آن هم در مواقعی که رژیم خیال میکرد، در اوج قدرت است، انقلاب خود را شناخت.
چین، شوروی، آمریکا و انگلیس و همه کشورها و همسایهها، رژیم شاه را تأیید میکردند، در همان زمانی که او خیال میکرد قویترین است و همان زمانی که منتظر نتیجه گرفتن تمدن بزرگ بود و به فکر فرعونی افتاده بود، امواج خروشان مردم آمد و این حماسه را آفرید.
هیچ چیز نبود که بتواند جلوی این امواج مردم را بگیرد. در حساسترین نقطه موردنیاز شاه، مثل در صنعت نفت که رگ حیاتش آنجا بود، مردم در مقابلش ایستادند. کارگران، کارمندان و متخصصان نفت ایستادند و جلوی تولید و صدور نفت را گرفتند. در مراکز حساس اداری مردم با انقلاب همراه شدند، هنوز در دهه فجر بودیم و بختیار هنوز مانده بود و هل من مبارز میگفت، 11 وزارتخانه اعلام کردند که ما با انقلاب هستیم.
موقعی که اینها به فکر افتادند که از نیروی هوایی استفاده کنند، افسران و همافران نیروی هوایی به مدرسه علوی آمدند و با امام بیعت کردند، شما تفکر را ببینید، اصلاً مسئله چیز دیگری است.
برای اینکه سربازگیری و رشته ارتباط اینجاست، از اینجا پیش رفته بودیم. دوران مقاومتهای عمومی خیلی کوتاه بود که رژیم پهلوی و آمریکا را به زمین زد و آن اتفاقات افتاد.
سپس تا پیروزی انقلاب، این ویژگیها بود که انقلاب اسلامی را در حساسترین نقطه جهان اسلام پیروز کرد.
عوامل و ویژگیهای دیگری در 20 ساله بعد از پیروزی انقلاب برای تداوم انقلاب
بکار گرفته شده. البته اگر تعداد همان روحانی همان افکار، همان اسلام و وحدت مردم و ایثار و همان ایثارگران که اگر تعدادشان زیاد نشده باشد، کم نشد.
آگاهی بیشتر و چیزهایی که من اضافه میکنم، پشتوانه انقلاب است که ما میتوانیم مثل حماسه راهپیمایی 22 بهمن را در همه کشور ببینیم و طراوت انقلاب را مشاهده کنیم. اولین مسئلهای که اتفاق افتاد این بود که امام و یاران امام اجازه ندادند که مثل مشروطه افکار غربی و لیبرالیستی مثل خوره وارد پیکر انقلاب شود و انقلاب را بخورد. خیلی صریح امام بر حکومت اسلامی تکیه کردند و مردم هم رأی دادند و هر چه بود آسیب از انقلاب دور شد.
نقطه دوم این بود که امام به سرعت دستور دادند که به طرف تنظیم ارگانها و کارهای مورد نیاز جامعه اسلامی و واگذار کردن امور به دست مردم بروید. آن موقع شورای انقلاب بود و رهبری و امام همان روزهای اول دولت موقت را تشکیل دادند و فرمودند: شما فقط سه مسئولیت دارید. یکی اینکه بروید زود قانون اساسی را اصلاح کنید. دوم اینکه براساس آن قانون اساسی مجلس و ارگانهای انتخابی را به وجود بیاورید و سوم اینکه در این مدت کشور را نگاه دارید تا به دست مردم بدهید. با سرعت هم انجام شد. یعنی کاری که هیچ انقلابی نکرده بود. همه انقلابهایی که لااقل ما در دوران حیات خود دیدیم. ـ سالانه چند انقلاب در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین میشد و آنهایی که انقلاب کردند بودن مادامالعمر میماندند و میخواستند تا قیامت خود و بچههایشان بر سر مردم حاکم باشند چون انقلاب کردند، هنوز بقایای آنها هستند ـ موروثی بود. ولی امام تأکید داشتند که شما واگذار کنید و کار را به مردم بدهید. با اینکه شورش بود، با اینکه جنگ مسلحانه در تهران بود و با اینکه کردستان آن وضع را داشت، ترکمن صحرا آن وضع را داشت، خلق عرب خوزستان و خلق مسلمان در آذربایجان فتنه کرد و فتنههای عجیب و غریبی داشتیم، امام جریان عادی کردن امور را فراموش نکرد که این در انقلابهای دیگر نیست.
ویژگی دیگر بعد از انقلاب این بود که ارگانهای موجود را درو نکردیم و همه را حذف نکردیم که بیرون بریزیم، معمولاً در انقلابهای آن زمان وقتی که میآمدند ارتش و پلیس و ادارات را منحل میکردند و چیز جدیدی درست میکردند، کمیتههای خلقی و امثال اینها درست میکردند و مردم را سرگرم میکردند. اما در ایران این اتفاقات نیفتاد، کمونیستها و منافقین حیله کردند که ارتش منحل شود، امام آن گونه ایستادند و نیروهای مسلح ماندند و ادارات و وزارتخانههای ما ماند. امام گفتند: آنهایی که ناباب هستند، تسویه شوند و آنهایی که در انقلاب با ما بودند، بمانند و از تخصصشان استفاده کنیم که کردیم و الان ما آنها را جزو نیروهای ارزشمند انقلاب میبینیم، همانهایی که قبلاً هم خدمت میکردند، امروز هم دارند خدمت میکنند. البته معلوم بود بالاخره تفاوتی پیش آمد. یک عده از سردمدارن رفتند و در کنار آن ویژگی بعدی پیش آمد و آن اینکه نهادهای انقلابی برای جبران ضعف نهادهای قدیمی تأسیس شد، کمیته برای امور پلیس و انتظامی تأسیس شد، سپاه برای جبران کمبود نیروهای مسلح نظامی تأسیس شد، جهاد سازندگی برای جبران کمبودهایی که در بسیاری از ارگانهای مدنی کشور وجود داشت، تأسیس شد، دادگاه انقلاب برای جبران ضعف دستگاه قضایی آن روز که نمیتوانست جواب نیازهای انقلاب را بدهد، تأسیس شد. هر جایی به تناسب نیازها ارگان تأسیس شد. البته این گران بود. ولی لازم بود. اولاً نیروهای انقلاب باید به صحنه میآمدند که آمدند. ثانیاً ضعفها باید جبران میشد که شد و چیزهایی دیدیم که این بیست سال شما میتوانید آثارش را ببینید و کم کم به هم نزدیک شدند و عمدتاً ادغام شدند.
ویژگی دیگر ما هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب این بود که واقعاً همه چیز داخلی و بومی بود، از خارج از مرز هیچ انتظاری نداشتیم، هیچ دولتی قبل از انقلاب ما را تأیید نمیکرد و بعد از انقلاب هیچ دولتی به ما کمک نمیکرد. این انقلاب روی پای خودش و مستقل و با امکانات مردم پیش آمد، واقعاً عظمت دارد. سیاست نه شرقی، نه
غربی حرف نبود، یک واقعیت بود که این کلمه از واقعیت سیاست ما بیرون آمد، حقیقتاً انقلابی که با مردمش مبارزه کرد، همراه مردمش بود، در مبارزه پیروز شد. به کمک مردم با ستمگران مبارزه کرد و بعد با کمک مردمش، با نیروهای مزاحم انقلاب این چنین مبارزه کرد که تداوم پیدا کند. بعد از آن نیز چیزهایی که در انقلاب اتفاق افتاده، حوادث مهمی بود. چون انقلاب را تهدید میکرد، آمریکاییها آنچنان سفارتخانهشان را پر از تجهیزات کرده بودند که خیال میکردند مثل زمان شاه، این مرکز اداره کشور خواهد بود. همه مخالفین حکومت اسلامی یک سر نخی به این لانه جاسوسی بند کرده بودند و سفارتخانه در آن چند ماه اول انقلاب به صورت کانون فتنه درآمده بود، از همین جا نقشه کودتا ریخته شد، از همین جا نقشه جنگ و شورشهای مسلحانه ریخته شد و همه اینها را انقلاب خنثی کرد. اگر کارهایی که انقلاب کرده را ارزیابی و مقایسه کنید، خواهید دید که چقدر عظیم است و اتمام حجت خداوند این است.
اگر ما را با افغانستان مقایسه کنید، میفهمید که تدبیر امام و قدرت انقلاب چقدر در ایران مهم بود، افغانیها خوب جنگ کردند و جهاد کردند پیروز شدند. و شوروی را حقیقتاً شکست دادند. اما بعد این وضعی است که دارند و شما میبینید، به خاطر اینکه نتوانستند شرایط بعد از انقلاب را اداره کنند، اگر امام و روحانیت و این نیروهای مخلصی که سر رشته امور را در دست دارند، نبودند؛ زمینه اینجا برای این جنگهای داخلی خیلی مساعدتر از افغانستان بود.
آذربایجان و خوزستان و کردستان را دیدید و خود تهران و همین دانشگاه تهران را که هر یک از اتاقها هر ستاد یک گروه مسلح بود و از اینجا با انبارکهای اسلحهشان ارتباط داشتند. اینها را با امکاناتی که انقلاب را پیروز کرد، توانستیم آرام کنیم. کودتا جدی بود، ما دو کودتای جدی را از سرمان گذراندیم و آمریکا پشت هر دو بود، (شعار مرگ بر آمریکای نمازگزاران) همان موقع که کودتا شکست خورد، امام یک جمله خیلی
معناداری گفتند، همه حرفهایی که من میزنم در این جمله امام است، امام فرمودند: اینهایی که میخواستند بمباران کنند، حال اگر بمباران هم میکردند، بالاخره هواپیمایشان میخواستند بر زمین بنشیند، وقتی زمین مینشستند با مردم چه میکردند؟ قبل از آن شاه بود و همه بودند و مردم آنها را بیرون کردند، کودتایی که در میان مردم زمینه نداشته باشد، چه کاری میتواند بکند؟ حرف مهمی است، یعنی آن سرمایه اصلی شما هستید. آن کسی که توانسته شما را اینگونه متحد و همراه کند امام بود که نقش اساسی را داشته است.
به هر حال دوران تثبیت را اینگونه گذراندیم. فتنه بنی صدر یک فتنه کوچکی نبود، خدا میداند برای اینکه انقلاب را از درون منفجر کنند، چقدر روی بنی صدر و اطرافیانش حساب کرده بودند. مردم وقتی میخواستند کاری کنند که چشمانشان را باز میکنند، ببینند دوباره عموسام در اینجا نشسته است و اینکه بیرونش کردیم دوباره بازگشت. فکر میکردند اینجور میشود و خیلی نیرو برد تا اینکه آن فتنه خنثی شد. فتنه منافقین خیلی عمیق بود، اینها وصله تن ما بودند و همه جا بودند، بچهها ما جزو اینها بودند، بسیاری از بچههای انقلاب قبل از انقلاب همراه اینها بودند و از همه جا مطلع بودند و واقعاً خطرناک بودند. خداوند شر اینها را کم کرد.
بعد به جنگ میرسیم که همه ما خوب میدانیم و توضیح نمیخواهد، اهریمنهای دنیا پشت سر صدام صف کشیدند و پول و اسلحه و اطلاعات و تبلیغات و هر چه میخواست به او دادند که این انقلاب را از پای در آورد که اینگونه ذلیل شد و این وضعی است که میبینید و هنوز هم دارد.
از جنگ پیروز بیرون آمدیم و حتی در سازمان مللی که هیچ وقت با ما سر خوشی نداشت، حقمان را تثبیت کردیم و محکومیت صدام را گرفتیم و پیروزی سیاسی را هم آنجا تثبیت کردیم که انشاءالله یک روزی حقوق مالی خود را هم در شرایط مناسب
خواهیم گرفت. دوران اشغال برای ما دوران خطرناکی بود، همه این موهبتها را از امام میدیدیم و امام را مرکز همه این مقاومتها و عظمتها میدیدیم. بالاخره چراغ عمر امام خاموش شد، خیلی خطر بود، خداوند مشکل ما را به گونهای حل کرد که احساس مشکل نکردیم. جای امام توسط یکی از شاگردانی که خودشان علاقمند بودند آن شاگردشان باشد، پر شد و خلاء رهبری اصلاً اتفاق نیفتاد و این کار کمی نیست. شما میدانید در انتقالها اگر تدبیرهای مناسبی نباشد، چه بر سر کشورها میآید.
مشکلات زندگی بود که هم از زمان شاه مانده بود، هم از زمان شورشها مانده بود و هم از زمان جنگ مانده بود. کشوری که واقعاً امکاناتش را از دست داده بود، بنادر و راهها و کارخانههایش خراب و پالایشگاه هایش نیمه خراب شده بود، انبارهایش خالی شده بود، کارخانههایش کار نمیکردند، جوانانش بیکار بودند، صدها هزار ایثارگر جنگ به عنوان شهدا و جانبازان و آزادگان و مفقودان و خانواده شان نیازمند به حمایت انقلاب بودند، این ملت توانست در یک دوره متمرکز سازندگی همه آن مشکلات را پشت سر بگذارد، خرابیها را جبران کند و صفحه درخشانی از توسعه و سازندگی را ارائه بدهد که ما نظیر آن را در هیچ کشور در حال توسعه - با این وسعت و با این شرایط- نمیبینیم. آن هم در حالی که تحت تحریم بودیم، همین روزها که در دهه فجر اخبار کارهای عمرانی را میدهند - با این که دو سال است به خاطر شرایط نفتی و بعضی از عوامل دیگر سازندگی کند شده است- شما انواع سازندگی را دارید حس میکنید. در همین ده روز گفتند 9 هزار طرح به بهره برداری رسید. این رقم کم نیست، در همین دوره دولت جدید حساب کردیم، 33 هزار طرح، در همین مدتی که مشکلات نفتی و مشکلات دیگر در پیش بود، به بهره برداری رسید. ما به حدی رسیدیم که بسیاری از کشورهای در حال توسعه از ما برای ساخت کارخانههای سیمان، نیروگاه، سد، اتوبان، بر فیبر نوری، مراکز مخابرات و برای بسیاری از کارهای پیچیدهای که تمام آنها را در زمان شاه خارجیها انجام میدادند، تکنولوژی میخواهند. ما در کشورهای دیگر طرح گرفتهایم
و داریم عمل میکنیم، کشور واقعاً گامهای غول آسایی برداشت، از لحاظ نیازهای مصرفی، طرح استکبار اقتصادی همیشه این بوده که کشورها را وابسته نگاه دارد. نقطه عمده اینجاست، صنعت میدادند اما صنعت مونتاژ. یک صنعتی میدادند که مواد اولیه آن از خارج میآمد، کالای واسطه آن از خارج میآمد و تنها مصرف آن در داخل بود، ما این حلقه شوم را شکستیم، این زنجیر خطرناک را پاره کردیم. مواد اولیه تولیدمان را عمدتاً خودمان تولید میکنیم، الان شما یک جریان تولید را که میبینید ماده اولیه آن در ایران است، کالای واسطه آن در ایران است و مصرف آن هم بازار خودمان است. اکثر نیازهای کشور اینطوری است، این کارخانههای پتروشیمی، کارخانههای فولادی که ورق فولاد به صنایع میدهد، این معادنی که مواد اولیه مورد نیاز ما را تأمین میکند، اگر بنا بود ما امروز مس و آلومینیوم و سرب و روی و انواع فر و آلیاژها و مواد پتروشیمی و قطعات کارخانهمان را وارد کنیم شما فکر میکنید با این ده، بیست، سی میلیارد دلار میشد کشور را اداره کرد؟ خیلی بیش از اینها بود، همین دوره کوتاه هشت سال سازندگی، این خطوط وابستگی را قطع کرد و ملت ما امروز در اکثر نیازهای خود خودکفاست. در چند رشته هم وابسته است که آنها انشاءالله با ادامه سازندگی، با همت مردم و دولت و با کمک همه احزاب حل خواهد شد. من میبینم آن خاری که امام برای چشم استکبار تراشیدند تا عمق چشم اینها فرو خواهد رفت. (تکبیر نمازگزاران) و با مسائل سطحی که گاهی در کشور اتفاق میافتد، در دلهای پلیدشان امیدهای واهی به وجود آوردند که دوباره به ایران برگردند، این امید را به گور خواهند برد. انشاءالله.
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد*
* سوره توحید
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام علی رسول اللّه و علی امیرالمؤمنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی(عج).
عبادالله اوصیکم بالتقوی الله
«و من یتّق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه.»*
مناسبتهای دیگر هفته را با اختصار عرض میکنم. اولین مسئلهای که وظیفه خودم میدانم مطرح کنم، این حضور زیبای مردم در صحنهها و برنامههای دیروز بود. واقعاً انسان باید از صمیم دل به این مردم خوب تبریک بگوید و هوشیاری و وفاداری اینها را تحسین بکند و اینکه هیچ وقت اینها نگذاشتند تبلیغات استکباری به دلشان بچسبد، جای تقدیر دارد. اینها در مدتی که فرصت پیدا میکنند، بوقهای تبلیغاتی را به راه میاندازند. از زبان مردم از دلسردی مردم میگویند. از جدا شدن مردم از انقلاب میگویند، از جدا شدن جوانها میگویند، حرفهایی که درد قلبشان است که یک روزی اینجور شود. به زبان میآورند که شده است. ولی یک باره اتفاقی میافتد و برای آن چیزی که در ایران میگذرد، حسرت میخورند. از حرفهایی که گفتهاند، پشیمان میشوند. من نمیدانم الان که خبرنگارها و روزنامهها و رادیوها و ماهوارهها چگونه میخواهند با مستمعین
خودشان مواجه شوند. در مقابل آن همه حرفهای دروغی که زدهاند. وقتی که صحنه راهپیماییهای دیروز شما را میبینند، چه میکنند؟ حقیقتاً حماسه است، حقیقتاً تحسینانگیز است. شما برای خدا میکنید. احتیاجی هم ندارید که ما از شما تعریف کنیم. ما هم یکی از خود شما هستیم. فرقی نمیکنیم، ولی واقعاً کار بزرگی است. این ملت نشان داد که سمپاشیهای شدید بوقهای استکباری راه به جایی نمیبرد و از آن مصونیت دارد. افکار اسلامی و اندیشههای قرآنی، مردم را واکسینه کرده است. مردم دروغهایی که اینها میگویند را باور نمیکنند و همه جا تیرشان به سنگ میخورد. خداوند به شما توفیق بدهد. این روحیه را حفظ کنید. انقلاب مال خودتان است. شما انقلاب کردید، شما جنگیدید، شما دفاع کردید و شما رأی میدهید و شما هستید که صاحب و میراث راه امام هستید. انشاءالله این هوشیاری را برای همیشه حفظ میکنید و آینده انقلاب در انتظار نوآوریهای شما و فرزندان شماست.
الحمدلله این روزها با پیام بسیار گویای رهبری(1)، ما بسیاری از زوایای تاریخ و علل و عوامل حوادث و چیزهایی که لازم بود تا یک بار مردم تجدید خاطره بکنند، آشنا شدیم و مردم از آن پیام استفاده کردند و خیلی نیاز به توضیحات ما نیست.
مسأله دیگری که میخواهم مطرح کنم در مورد شهادت امام ششم امام صادق(ع)(2) است که برای ما بسیار مهم است. البته امام صادق(ع) یکی از دوازده ائمه ما هستند و لذا همهشان نور واحد و شبیه هم هستند. از نظر نسب و پدر و جد یک نورند، مقتضیات زمان کارهای آنها را متفاوت کرده است. هر یکی به اقتضای زمان رسالتی را انجام دادند و رسالت امام صادق(ع) از بعد خاصی که حالا میخواهم بگویم، از همه مهمتر است. شیعه و ائمه ما در فرهنگ جهانی و در اطلاعرسانی جهانی مظلومند. اینها منبع حکمت و علم و اخلاق و فضیلت و فرهنگ هستند و ذخایر بسیار مهمی از طریق آسمان در اختیار بشر آوردند، ولی متأسفانه اینها هم زمان خودشان و هم زمان ما، حتی زمانهای
دیگر مظلوم و ناشناخته هستند و امام صادق(ع) از این بعد موفقیت بیشتری داشتند.
علتش هم شرایط تاریخی بود که تنازع بنی امیه و بنی عباس و عدم استقرار خیلی قطعی حکومت بنی عباس این فرصت را به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) داد که آنها کار عملی و فرهنگی و توضیحی بکنند. نه اینکه کار سیاسی و مبارزاتی نمیکردند، غیر مستقیم این کارها میشد. اصلاً بنی امیه را همکاری بنی عباس و بنی هاشم ساقط کرد. منتها بنی عباس نامردی کردند و شرکای خود را کنار زدند و حکومت را گرفتند و طبعاً بنی هاشم گرفتار شدند. بعضیهایشان خانهنشین شدند و بعضیهایشان مبارزه را ادامه دادند. فرزندان امام حسن(ع) (بنی الحسن) و فرزندان حضرت زید جریانهای مخفی انقلابی و مبارزات مسلحانه را در مقابل بنی عباس داشتند. در آفریقا، در شامات، در مصر، در ایران و هر جا که قلمرو دنیای اسلامی بود، حاضر بودند.
این حضور زمانی به ولایتعهدی اجباری امام رضا(ع) منجر شد و در قرنهای بعد هم حکومتهای وسیع شیعی در مصر، شام، در غرب آفریقا، ایران و خیلی جاهای دیگر بودند. آل بویه در ایران(3)، فاطمیهها در مصر(4)، بنی حمدان در شام(5)، ادارسه در آفریقا(6) و جاهای دیگر، یک جریان طولانی است. بیکار نبودند و مبارزه میکردند. اما امام صادق(ع) رسماً همراه آنان نبودند. امام صادق(ع) به امور علمی و توضیحی پرداختند. در مسائل فقهی و اخلاقی، عرفانی، فلسفه و تاریخی شاگردان فراوانی تربیت کردند و آن شاگردان از آن تاریخ تا امروز در سراسر دنیا نورافشانی میکنند و واقعاً مفسران واقعی قرآن در بین مسلمانان شیعه امام صادق(ع) و شاگردانشان بودند که هنوز هم ادامه دارد.
اگر صحبت از این میکنیم که مذهب ما جعفری است، باید بگویم مذهب مخصوص جعفری نیست، اسلام است. یک زمانی علوی بود، یک زمانی حسنی بود، یک زمانی حسینی بود، به خاطر حرکت وسیع علمی اسمش روی ما مانده است. بنیانگذار هم خود پیغمبر(ص) و علی بن ابیطالب(ع) است.
به هر حال این شهادت برای ما مناسبت غمباری است و به همه دوستان آل پیغمبر(ص) تسلیت عرض میکنیم.
یکی دیگر از مناسبتهای هفته آن حادثه مدرسه فیضیه است که در مناسبت شهادت امام صادق(ع) اتفاق افتاد، البته عید نوروز هم بود. اما دلیل اصلیاش شهادت امام صادق(ع) بود. الان از هم جدا شدند و فاصله گرفتهاند. روز دوم فروردین سال 42 بود. خیلی از جوانهای ما آن را زیاد نمیدانند. سال 41، برای ما و انقلاب ما سال سرنوشتسازی بود. ما در مبارزات انجمنهای ایالتی و ولایتی پیروز شدیم و دولت را شکستیم و عقبنشینی کرد. شاه به میدان آمد و مبارزات جدیدی شروع شد. انقلاب سفید را مطرح کرد و رفراندوم کرد. علمای اَعلام رفراندوم را تحریم کردند. مردم در رفراندوم شرکت خوبی نکردند، شاه عصبانی شد و اهانت کرد و در قم سخنرانی موهنی کرد و خشونت کردند، علما برای اینکه جواب بدهند ـ البته امام و به دنبال ایشان علما ـ گفتند: امسال ما عید نوروز را به دو دلیل عید نمیگیریم: یکی به خاطر شهادت امام صادق(ع) و یکی هم به خاطر ظلمهایی که به اسلام میشود و جنایاتی که شاه میکند. رژیم در این تحریم خیلی ضربه بزرگی خورد. تقریباً تمام علما اعلامیه دادند. حکّام عصبانی بودند و تصمیم گرفتند به مرکز حوزه ضربه بزنند و روز دوم فروردین که قرار بود به جای مراسم عید، مراسم عزا در ایران باشد، اینها به خانه امام برنامه ریختند.
قرار شد در مراسم آقای شریعتمداری و در مراسم فیضیه که آیتالله گلپایگانی برقرار کرده بودند تخریب کنند. وقتی که شروع به فرستادن بیخود صلوات کردند که مجلس را به هم بزنند، امام هوشیاری به خرج دادند و تهدیدشان کردند آنهایی که آمده بودند افسران گارد شاه و چتربازهای شاه بودند.
دو ماه بعد که مرا به سربازی بردند، در همین پادگان حر (باغشاه) با چتربازهای برنامههای روضهخوانی داشتیم، آنها تعریف کردند که ما رفتیم، تازه از مأموریت قشقاییها برگشته بودند، گفتند: لباس دهقانی، کشاورزی و عشایری به ما
پوشاندند و به ما گفتند: بروید در روضه و شلوغ کنید و بعد هم حال طلبهها را بگیرید. مأموریت آنها این بود که به قم آمدند. در مدرسه فیضیه موفق شدند و خیلی شرارت کردند، خیلی ظلم کردند، طلبهها خیلی کتک خوردند و اهانتهای زیادی شد. اما همانها برای ادامه مبارزات سرمایه بعدی شد. چیز عجیبی بود.
از نقاط جالب مبارزه این بود که هر اتفاقی که میافتاد، امام آن را تبدیل به یک سرمایه برای گام بعدی میکردند. ما جشنهای نوروز را تحریم کرده بودیم، این سرمایه به دست آمد. روضه حضرت علی اکبر آن سال در محرم از مردم خیلی اشک گرفت. همه روضه فیضیه را میخواندند که این باعث شد طلبهها را به زور به سربازی ببرند و بعد 15 خرداد که دو سه ماه بعد اتفاق افتاد. لذا یکی از مناسبتهای مهم ما همان مراسم مدرسه فیضیه است. هم رژیم شاه را خوب نشان داد و هم منشاء مقاومت جانانهای برای نیروهای انقلاب شد.
مسئله خارجی دیگری داریم که به نحوی داخلی هم هست و آن قضیه آذربایجان است. زنگ خطر بزرگی دارد میآید و خدا کند که مسئولان آذربایجان متوجه شوند و دست از این کارشان بردارند. ردههای پایین آنها اعلام کردهاند که میخواهند نیروهای ناتو یا آمریکا را دعوت کنند تا در کنار دریای خزر به آنها پایگاه نظامی بدهند، این واقعاً خیلی کار خطرناکی است. دریای خزر منطقه صلح ماست، یکی از مراکز عمده اقتصادی ماست. پنج کشور در آنجا ساحل دارند، چطور آذرباریجان این کار زشت را میکند و پای آمریکا و ناتو را میخواهد در کنار دریای خزر، در قفقاز بکشد؟ چطور میخواهد در قفقاز پایگاه نظامی آمریکایی درست بکند؟ برای آذربایجان و برای منطقه خیلی گران تمام میشود و من فکر میکنم کسی که این کار را بکند، در آینده تاریخ خیلی شرمسار خواهد بود. چون آثار شومی دارد. البته آنها میگویند: روسها هم به ارمنستان آمدهاند و پایگاه نظامی دارند، ما با آن هم موافق نیستیم. منتهی روسها قبلاً اینجا بودند و بتدریج دارند دست
پای خودشان را جمع میکنند و میروند. اما این خطر جدید، آوردن دو ابر قدرت در کنار هم و پایگاه نظامی در منطقه؛ آرامش را از منطقه سلب میکنند.
من امیدوارم که مسئولان آذربایجان به اهمیت قضیه توجه بکنند و مبادا منطقه را آلوده کنند که جوابگویی به این کار آسان نیست. ضمناً ناتو و آمریکا هم بدانند آمدن اینجا خطرهای بسیار جدی دارد و مایه تشنج در منطقه میشوند که ممکن است از این به بعد برداشت نفت از دریای خزر بطور کلی مشکل بشود. (شعار مرگ بر آمریکای نمازگزاران).
مسأله دیگری که برای خودمان مهم است، همین مسئله شوراهاست که انتخاباتش نزدیک است. قضیه خیلی مهم است و خیلی هوشیاری لازم دارد. شما میبینید که روستاها و شهرهای کوچک و بزرگ همه را زیرنظر دارد. عدهای انتخاب میشوند و در شهرها و در روستاها زندگی مردم را به آنها مرتبط میکنیم. اگر بنا باشد نیروهای خوبی انتخاب شوند، برای بهتر کردن وضع زندگی مردم تأثیر مثبت دارند. اگر نیروهای غیرصالحی انتخاب شوند، ممکن است برای مردم اسباب دردسر شوند. زندگی روزمره مردم است. بر مسکنشان، آبشان، برقشان و راهشان، غذایشان تأثیر دارد. مسائل مادی دارد، مسائل سیاسی دارد، مسائل اجتماعی دارد، مسائل فرهنگی دارد، خیلی چیزها دارد و بنابراین واقعاً هوشیاری لازم دارد. اگر خوب عمل کنیم انشاءالله یک حرکت مبارکی میشود. برای اینکه کسی را که خود مردم مستقیماً انتخاب کردند، باید جوابگوی مسائل آنها باشد. مسائل شهرشان و مسائل روستایشان را از او بخواهند، اگر این اتفاق مستقیم بیفتد و اگر بد عمل کنیم، ممکن است برای اداره کشور و برای دولت مشکل درست شود. من تأکید میکنم که اولاً مردم چشمشان را باز کنند و دقت کنند. این دیگر در شهر خودتان است. شما میشناسید. کسانی که از جاهای دیگر میآیند حق ندارند برای شما کاندیدا شوند. در روستاهای خودتان است. دقت کنید. این انتخابات وظیفه مهمی به گردن شما میگذارد. به افرادی رأی دهید که صلاحیت آنها را قبول دارید تا بعداً بتوانند جوابگوی شما باشند. انشاءالله در جریان انتخابات در تبلیغات برای اینکه جهات مثبت کاندیداها گفته شود و برای اینکه مردم بتوانند انتخاب بکنند، ملایمت و ملاطفت و توضیح کاری مناسب باشد.
انشاءالله همدلی و همراهی ببینیم تا این کار بزرگی که دولت تصمیم گرفته، اجرا شود. 20 سال است که روی قانون و شرایطش مطالعه شده است و بارها از دولت به مجلس برگشته و اصلاح قانون شده، مجلس، دولت و مسئولان همیشه دنبال این مسئله بودند. در دوران دولت من همینطوری بود. آنها علاقمند بودند. ولی اشکالات قانونی باعث میشد که برگردانیم. آخرش ما در سال 75 توانستیم آیین نامه و قانونی تصویب کنیم که نهایی باشد و باز هم میبینید که هنوز برخی بگومگوها در قانون است. به خاطر اینکه یک چیز بیسابقهای در ایران بوده و روی این مسئله تجربه اجرایی نداریم.
بنده هم از مسئولان و هم از مردم توقع داریم و خواهش میکنم که با هوشیاری این مرحله را بگذرانید که انشاءالله بتوانیم از منافع این کار خیر استفاده کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
انّا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لربّک و انحر/ انّ شانئک هو الابتر*
* سوره طلاق، آیات 2 و 3: و هر کس خدا ترس و پرهیزگار باشد، خداوند راه بیرون شدن از گناهان و حوادث عالم را بر او میگشاید. و از جایی که گمان نمیکند به او روزی اعطا میکند و هر کس بر خدا توکّل کند، خدا او را کفایت خواهد کرد.
* سوره کوثر
پی نوشت ها:
23/11/1377
1- مقام معظم رهبری به ملت سرافراز ایران نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت سرافراز ایران!
هر ملتی و کشوری در طول زندگانی ممتد خویش، دورانهایی و حوادثی را میگذراند که تأثیر آن در سرنوشت تاریخی او، بسی تعیین کننده و ماندگار است و میتواند او را به نیکبختی و عزت و اقتدار، یا سیه روزی و ذلت و حقارت بکشاند. این حوادث هر چند سالها به طول انجامد در مقایسه با عمر ملتها، در حکم لحظهای زودگذر است، و اگر ملتی در تند باد چنین حوادثی قرار میگیرد از خود اراده و هوشمندی و ایمان و استقامت نشان دهد قلههای شرف و بهروزی را فتح میکند و قدم در جادهی پیشرفت و تعالی میگذارد و با هر گردنهی دشوار و سنگلاخی مواجه شود از آن عبور میکند و خود را به هدف میرساند. ولی اگر ضعف و تنپروری و دل سپردن به لذت و راحت موقت و ناهوشمندی و بیارادگی و بیایمانی گریبانگیر او شود آیندهی خود را تباه میکند و دستخوش ذلت و اسارت و وابستگی میشود، و همهی سختیها و گرفتاریهای ملل عالم که ناشی از وابستگی و اسارت است پیدرپی و به تدریج بر او میتند و او را دچار بدبختی دنیا و آخرت میکند.
ملتهای پیشرو و موفق جهان در همهی دورانها، ملتهایی هستند که در یکی از چنین لحظههای تاریخی تصمیمی شرافتمندانه و شجاعانه گرفته و سختیهای مجاهدت و پایداری را با شوق و شور، تحمل کردهاند و خود را با تلاش و هوشمندی به نقطهی امن و عزت و استقلال رساندهاند.
ملت بزرگ ایران در انقلاب اسلامی کبیر خود که در چنین روزهایی در سال 1357 به اولین پیروزی تاریخی خود رسید یکی از زیباترین و شگفت انگیزترین نمایشها را از این گونه در صحنهی تاریخ اجرا کرد.
رژیم پهلوی که در بیکفایتی و فساد و سرسپردگی به بیگانگان در میان حکومتهای فاسد این منطقه از همه روسیاه تر بود در طول دهها سال حکومت خود بزرگترین ضربهها را بر ملت و کشور ایران وارد آورده بود، ملت را با دیکتاتوری خشن و سرکوب بیرحمانه از صحنهی سیاسی کشور بیرون رانده، منافع کشور را قربانی بندوبست با قدرتهای مداخلهگر و کمپانیهای غارتگر کرده، جوانان را با رواج ابتذال و شهوترانی از اندیشیدن به سرنوشت کشور بازداشته و صدای هر معترض و آزادیخواهی را در گلو شکسته بود.
با نابود کردن کشاورزی ملی و وابسته کردن صنعت ناقص و معیوب، و باز گذاشتن دست بیگانگان حریص و نوکران دربار و غارت منابع نفتی و بذل و بخشش ثروت ملی به اربابان آمریکایی و اروپایی و ویران کردن روستاها و تبدیل ایران به بازار کالاهای بیارزش خارجی و پس ماندهی محصولات کشاورزی آمریکا و برنامههای خائنانهی دیگری از این قبیل، اقتصاد کشور را دچار انحطاط مزمن و وابسته به ارادهی قدرتهای خارجی کرده و رگ حیات ملت را به دست دشمنان سپرده بود.
ایمان و فرهنگ و اعتقادات ملت ایران را به تمسخر گرفته و با تحقیر آن و ترویج تحمیلی فرهنگ غرب، به مبارزهای جدی با خودباوری و اعتماد به نفس این ملت بزرگ کمر بسته بود.
دین و روحانیت را که در طول چند قرن همیشه منشاء حقطلبی و عدالتخواهی و آزادگی و سنگر اصلی مقاومت در برابر تهاجم بیگانگان و ستمگران و مستبدان بودند، مورد سختترین انتقامها قرار داده و با همهی وسائل زور و تهدید و تهمت و تبلیغ با آنها رفتار میکرد.
در حالی که فقر و تنگدستی و گرسنگی و سطح پایین زندگی گلوی اکثریت ملت ایران را میفشرد، اسراف و ولخرجی و تجمل و زندگیهای افسانهوار و کاخهای شاه و خانواده و رجال درباری و فرماندهان نظامی اش از یک طرف و غارت منابع ملی بوسیله کمپانیهای بیگانه و دلالان داخلیشان از طرف دیگر روز به روز عرصه را بر مردم تنگ تر میکرد.
احکام نجاتبخش اسلام به دست گنهکار سران رژیم بکلی از صحنهی زندگی اجتماعی خارج شده و حتی رعایت تقوای دینی و نماز و عبادت در محیطهای زیر نفوذ مستقیم رژیم مانند محیطهای نظامی و آموزشی، مورد تمسخر و در مواردی جرم بود.
کمترین انتقادی از رژیم ظالم و سفاک با برخوردهای خشن و خونین روبرو میشد و ساواک جهنمی شاه که بوسیله سیای آمریکا و صهیونیستهای ضد بشر سازماندهی و تجهیز شده بود سختترین شکنجهها و مخوفترین زندانها را برای سرکوب کسانی که جرأت مقابله با آن رژیم را به خود میدادند، آماده داشت.
حوزههای علمیه و طلاب و علمای مبارز و جوانان و دانشجویان و دانشگاهها بخصوص آنهایی که از دین و مبارزات دینی دم میزدند، مورد خشنترین وحشیگریها قرار میگرفتند.
کشور رو به ویرانی، ایمان دینی رو به اضمحلال، استقلال و عزت و شرف ملی مورد غارت بیگانگان و آیندهی ایران و ایرانی به شدت تیره و سیاه بود.
نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی عظیم در میانهی سالهای 1341 تا 1357 در چنین شرایطی آغاز شد و رشد و تکامل یافت. امام بزرگوار ما با تکیه به تعالیم اسلام ناب محمدی(ص)، و با اعتماد به ایمان دینی مردم، و با شجاعت و اخلاص و توکل کم نظیر خود، راه مبارزه را در میان سختیها و مصائب طاقت فرسا گشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبرگونه ذهن و دل مردم را با واقعیتهای تلخ و راه علاج آن آشنا کرد. ملت ایران که از اولین قدمها به ندای این مرد الهی و روحانی گوش فراداده و به منطق حق و درس روشنگر او دل بسته بودند، با انگیزهی نیرومند ایمان و عشق به اسلام، فداکاریها و جانفشانیهای فراموش ناشدنی کردند. در خرداد سال 42 در تهران و برخی نقاط دیگر کشور چنان قیامی به راه انداختند که رژیم سفاک برای سرکوب آن از همهی ساز و برگ نظامی خود استفاده کرد و هزاران شهید بر روی اسفالت خیابانهای تهران و قم و جادهی ورامین به خون غلتیدند. و صدها تن از مبارزان و زبدگان و در رأس همه امام بزرگوار به زندانها کشیده شدند. در سالهای پس از آن نیز که مبانی اسلام و نهضت انقلابی آن به طور پیوسته و بیگسست، به وسیلهی زبدگان و دلسوختگان در فضای کشور همه جا آشکار و پنهان تدریس و تبلیغ میشد، مردم مؤمن به خصوص جوانان، شجاعانه و مؤمنانه بدان میگرویدند و فکر و دل خود را به هدایتهای قرآنی، روشن و دست و زبان و جسم و جان خود را در دفاع از آن و تلاش در راه آن به میدان میآوردند.
آنچه در طول سالهای مبارزات نهضت اسلامی در ایران گذشت هرگز در تاریخ شناخته شدهی ما نظیر نداشته است. در زیر ظاهر آرام زندگی ملت، جریان مبارزات اسلامی شبکه عظیمی از انواع تلاشهای مبارزاتی مردمی به وجود آورده بود: از سخنرانیهای روشنگر، و جلسات آشکار و پنهان درسهای اسلامی، و تهیه و پخش بیانیهها و جزوهها و فعالیتهای تربیتی و تعلیمی بر اساس رهنمود اسلام، تا تظاهرات و راهپیماییها و تجمعهای بزرگ دینی و مردمی و تا تشکیل مجموعههای عملیاتی و فداکاریهای شگفتآور و مثالزدنی، و همه به نوعی متصل و مرتبط به قلب تپندهی این مبارزهی عمومی و برخوردار از رهبریهای آن روح بزرگ و ایمان ناب و مغز متفکر.
امام بزرگوار ما در این مدت در عین هدایت مردم و گستردن دامنهی آگاهی همگانی و کشاندن تودهی میلیونی به مبارزه، اندیشهی حکومت اسلامی را نضج و قوام بخشید و در مقابل دو مکتب رایج سیاسی عالم یعنی حکومت دیکتاتوری حزبی کمونیستی در شوروی سابق و چین و اقمار آنها در اروپا و آفریقا و دیگر نقاط، و حکومتهای پارلمانی غربی که سلطهی سرمایه داران و کمپانیها بر فکر و اخلاق و سرنوشت مردم به نام دموکراسی بود، راه اسلامی را مطرح کرد که در آن بر دو عنصر دین و انسان به طور اساسی تکیه شده و ایمان دینی و ارادهی مردمی بزرگترین شاخصهی آن است. نظام اسلامی در مکتب امام خمینی نظام عدل و ایمان و عقل و آزادگی و مردمگرایی است، و استقلال ملی و رد نظام سلطهی بین المللی در مکتب امام بزرگوار ما دارای چنین ریشههای عمیقی است. ملتی که نظام اسلامی را انتخاب میکند از آنجا که مؤمن به اسلام و عاشق عدالت، و پایبند به منطق و عقل و دین، و آزاد از تحمیل و زورگویی است، به طور طبیعی همهی قدرتهای سلطه گر سیاسی و اقتصادی و فرهنگی عالم را نفی میکند و از همهی زورگویان و چپاولگران و متجاوزان بینالمللی روی بر میتابد و اگر از آنان تعرضی ببیند با همهی توان در مقابل آنان میایستد و از استقلال و شرف و آزادگی خود دفاع میکند، و از آنجا که معتقد به برادری همهی مسلمانان و شرف همهی انسانهاست در هر نقطهی جهان که ملتی را مقهور دست ظلم و استکبار ببیند با آنان احساس همدردی میکند و اگر بر آزادی طلبی همت گمارند، دست کمک به آنان میدهد.
دفاع شجاعانهی ملت و دولت ایران از مردم مظلوم فلسطین و مواضع و رفتار صریح آنان در حمایت از ملتهای مبارز و به خون نشستهی بوسنی و افغانستان و سودان و لبنان، و مواضع معروف و زبانزد آن در برابر دو ابر قدرت متعارض دیروز یعنی شوروی سابق و آمریکا، و نظر صریح و قاطع آن نسبت به رژیم غصب و ظلم و ترور صهیونی در کشور فلسطین اشغالی و موضع استوار و متقن و شجاعانهی آن در برابر همهی قلدران و زورگویان عالم تا امروز، همه و همه از این اندیشههای بنیانی نظام اسلامی سرچشمه میگیرد.
امام بزرگوار ما با ارائهی مکتب سیاسی اسلام، خط بطلان بر همهی تلاشهای فرهنگ و سیاسی دشمنان اسلام در طول یک قرن و نیم گذشته کشید که سعی کرده بودند اسلام را به کلی از عرصهی زندگی جامعه بیرون رانده و با طرح نظریهی جدایی دین از سیاست، دینداری را فقط پرداختن به عبادت و اعمال شخصی قلمداد کنند، و با حذف اسلام از صحنهی سیاست جهان، کشورهای اسلامی را عرصهی غارتگریها و تاخت و تازهای سیاسی و نظامی خود نمایند.
با ارائه و تعلیم و تبلیغ مکتب سیاسی اسلام، که در آن هم نقش مردم و اراده و خواست آنان و هم نقش هدایت الهی و احکام سعادتبخش قرآنی در ادارهی زندگی عمومی و حکومت، مشخص گردیده، و جایگاه ایمان و جهاد و اراده و تدبیر تبیین شده است، مبارزات گستردهی مردم، سمت و سوی منطقی و فکری خود را یافت و امام حکیم فرزانه و شجاع، در موضع رهبر بیمعارض، چون خورشیدی صحنهی مبارزات را روشن کرد، و سیل عظیم مردم به سوی میدانهای نهضت اسلامی سرازیر شد، و رهبری حکیمانه و همیشه بیدار امام موجب شد که هجوم وحشیانهی رژیم و مزدورانش به مردم مبارز، نه فقط عزم و ارادهی آنان را سست نکند، که آتش خشم و عزم انقلابی آنان را تیزتر نیز بنماید. کمکهای سیاسی و تسلیحاتی و امنیتی آمریکا و صهیونیسم و دیگر حامیان رژیم منحوس پهلوی که در تمام این مدت به سوی آن سرازیر میشد، سود نبخشید و ملت ایران به کمک خداوند متعال و عنایات حضرت بقیه الله ارواحنا فداه و با سلاح ایمان و جهاد و عشق به شهادت، برویم تا دندان مسلح پهلوی پیروز شد، و نظام پوسیدهی سلطنت را پس از قرنها سلطهی ظالمانه و تحقیرآمیز، به دور افکند و بنیان شامخ نظام اسلامی را که بر ایمان و معرفت و منطق وارادهی مردم استوار است بنا کرد.
ملت ایران با وحدت کلمه و با تمسک به اسلام و رهبری شجاعانه و حکیمانهی مردی الهی و دین شناسی بزرگ و مؤمن و صالح، نظام جمهوری اسلامی را بر سر کار آورد و نمونهی بدیعی از نظام سیاسی را با کارگزارانی از متن مردم مؤمن و مبارز - و نه از اشراف زادگان و خان زادگان فاسد و وابسته - در برابر چشم جهانیان قرار داد.
شعارها و هدفهاو راهها و روشهای این نظام جدید و بدیع همه از سرچشمههای زلال معارف و احکام اسلام و قرآن جوشیده بود و لذا پشتوانهی ایمان عمیق ملت ایران به اسلام و اعتماد دیرین آنان به علمای دینی، ضامن تحقق آن شعارها و ره سپردن به سوی آن هدفها و پیمودن آن راهها و روشها گشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی و سر برافراشتن جمهوری اسلامی به طور همزمان دو جریان عظیم در سراسر گیتی آغاز شد:
اول: روند ستایش و امید و درس گیری از سوی ملتهای مستضعف و زیر ستم، بخصوص در کشورهای اسلامی و نیز مسلمانان سراسر جهان و همهی آزاداندیشان عالم.
دوم: روند نگرانی و توطئه و دشمنی از سوی دولتهای مستکبر و صهیونیستها و سرمایه داران غارتگر بینالمللی و نیز وابستگان آنها در برخی کشورهای دیگر.
جریان اول که سرگذشتی ناگفته و عمدا مکتوم مانده و بسی درس آموز و عبرت انگیز دارد، یکی از پدیدههای کم نظیر تاریخ است و سزاوار است محققان جوان و پیگیر ما در زمینههای سیاسی و اجتماعی و تاریخی دربارهی آن به کنکاش برخیزند.
خلاصهای از این سرگذشت آن است که با تشکیل جمهوری اسلامی در ایران، مسلمانان در همهی جهان هویتی تازه یافتند و احساس عزت و شخصیت اسلامی، در آنان دمیده شد، کوشش مستمری که در طول دهها سال از سوی قدرتهای استعماری و استکباری برای تحقیر مسلمانی و مسلمانان به کار رفته بود، نقش بر آب گشت و در همه جای دنیای اسلام روحیهی افتخار به اسلام و مسلمان بودن رو به رشد و گسترش گذاشت.
نهضتهای فرهنگی و سیاسی از سوی جوانان و آزادگان مسلمان در چهار گوشهی عالم شکل گرفت، از غیر مسلمانان کسان بسیاری به اسلام و مکتب انقلابی آن ایمان آوردند و کسان بسیار دیگری به دیانت و رسالت دین در تحولات اجتماعی دل بستند، و عظیم، همچون رمز هویت اسلامی و پرچمدار مبارزه با استکبار و فرعونها و زورگویان بینالمللی شناخته شد. کسانی که توفیق نظاره و تأمل در تظاهرات ملتها و ابراز احساسات عمیق آنان نسبت به جمهوری اسلامی و امام راحل و مسؤولان برجستهی آن را پس از انقلاب تا امروز داشتهاند و شوق و شور و ستایش و تحسین بیسابقهی آنان را نسبت به این بنیان رفیع و همچنین نسبت به مسؤولان و شعارها و پرچم کشورمان در تمام مدت این بیست سال دیده یا شنیدهاند، میتوانند عظمت این پدیده را ادراک کنند.
در بسیاری از کشورهای اسلامی، حاکمیت دین و عزت و استقلال اسلامی، شعار مبارزان و جوانان و روشنفکران شد و خیل عظیمی از جوانان آنان، منش و رفتار جوانان ایرانی را الگوی خود قرار دادند. و بسیاری از رؤسا و سیاستمداران آنان نیز تظاهر به مسلمانی و دیانت را از سر مصلحت، جایگزین تظاهر به بیدینی و بیبندوباری کردند ! این جریان یعنی پشتیبانی و طرفداری و سرسپردگی مسلمانان و آزادیخواهان در سراسر جهان نسبت به جمهوری اسلامی و ملت ایران با وجود تبلیغات خصمانهی شبکه تبلیغاتی استکباری که شبانه روز بر ضد ایران اسلامی سرگرم کار است، همچنان ادامه دارد و تا وقتی ملت ایران در مواضع انقلابی و اسلامی افتخارآمیز خود ثابت قدم است، ادامه خواهد داشت انشاءالله.
جریان دوم، یعنی روند دشمنیها و کینهها و توطئهها از نخستین روزهای پیروزی انقلاب آغاز شد و به تدریج با زائل شدن حیرت و گیجی و سردرگمیای که سیاستمداران دولتهای استکباری و غارتگران و صهیونیستها بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی در این نقطهی حساس جهان بدان دچار شده بودند، گسترش و عمق و تنوع یافت. پیشرو و پرچمدار این خصومت آشتیناپذیر دولت آمریکا و زائدهی صهیونیست آن در خاورمیانه بودند. که با سقوط رژیم پهلوی، مطیع ترین متحد و مزدور خود در منطقه را از دست داده و از منافع نامشروع سیاسی و اقتصادی خود در ایران محروم شده بودند. شرح این روند خباثت آمیز و بغض آلود و برخاسته از کینهای عمیق در سطور و صفحاتی معدود نمی گنجد و ظرفیت دهها کتاب و هزاران صفحه برای تبیین آن لازم است، که بحمدالله نوشتههای آگاهانهای در این زمینه در دسترس همگان است. نگاهی به فهرست این تلاشهای خصمانه که شامل اقدامهای سیاسی و تهاجمات نظامی و تدارک کودتاها و شورش آفرینی در مناطق متعددی از کشور و محاصرهها و توطئههای اقتصادی و حبس ذخائر ارزی و بکارگیری صدها رادیو و روزنامه و دهها هزار مقاله و گفتار تبلیغاتی، و در سالهای اخیر، شبیخون همه جانبهی فرهنگی است، میتواند عمق دشمنی غارتگران بینالمللی و صهیونیستها و قدرتهای استکباری و در راس همه، دولت آمریکا را با اسلام و انقلاب اسلامی و ملت انقلابی ایران نشان دهد.
تنها یکی از این اقدامهای خصمانه، تشویق و تحریک و سپس کمک همه جانبه به رژیم عراق برای راه اندازی جنگی ویرانگر با ملت ایران بود که هشت سال به طول انجامید و علاوه بر خسارتهای سنگین انسانی و مادی و ویرانگری صدها شهر و روستا و بلعیدن امکانات گرانبهای کشور، ملت و دولت ایران را در فرصت مغتنمی که باید صرف سازندگی ویرانیها و اصلاح مفاسد دوران طاغوت میشد، به خود مشغول ساخت و هشت سال از عمر انقلاب بزرگ ما را به جنگی بزرگ و دفاع از مرزها و سرزمینهای میهن عزیز مصروف ساخت.
این جریان شیطانی و رذیلانه در طول دو دهه به طور مستمر ادامه داشته و به اقتضای شرایط گوناگون، رنگ و نشانهای مختلف یافته است، ولی خصوصیت همیشگی آن، سردمداری آمریکا و صهیونیزم، هدف همیشگی آن بازگرداندن ایران به وابستگی دوران رژیم پهلوی، و اصلیترین آماج همیشگی آن سه عنصر: اسلام ناب محمدی، وحدت ملی و جایگاه رهبری بوده است.
آنان میخواستند با تهاجمات متوالی سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی و با نشانه گرفتن اصلیترین پایههای نظام اسلامی، انقلاب را از مهمترین وظایف بلندمدت خود یعنی سازندگی مادی و معنوی جامعه و کشور باز دارند و دین و انقلاب و حکومت اسلامی را در اداره کشور ناتوان نشان دهند و به این ترتیب از الگو شدن جمهوری اسلامی در دنیای اسلام جلوگیری کنند.
اما انقلاب بزرگ ما در میان همهی این خصومتها، راه دشوار خود را با اقتدار و صلابت طی کرد و ملت ایران با الهام از هدایتهای همیشه روشنفکر امام راحل با ایمان و اراده و هوشیاری خود، گردنههای دشوار را پشت سر گذاشت و به موفقیتهای درخشان دست یافت. نه در اولین سال انقلاب که عناصر وابسته به رژیم گذشته با کمک سفارت آمریکا سعی در ایجاد آشوب و بلوا در نقاط مختلف میکردند و قلمها و زبانهای مزدور و گنهکار، انقلاب و ارکان اساسی آن را مورد تهاجم تبلیغاتی قرار میدادند، و نه در سال 60 که دست گنهکار گروهک منافقین و همدستانشان آتش فتنهای بزرگ بر افروختند و ترور و ناامنی را حتی به خانههای مردم عادی کشاندند، و نه در دورانی که تهران و دهها شهر کشور هدف بمباران جنگندههای اهدایی شرق و غرب به رژیم عراق قرار داشتند، نه در دوران محاصرهی اقتصادی در عین گرفتاری کشور به هزینههای جنگ، و نه در سالهای آخر دهه شصت که درآمدهای کشور به یک سوم رسید، نه در آن هنگام که امام عظیم الشأن ما از میان ملت خود رخت بربست و مردم، پدر و استاد و مرشد بزرگ و حکیم خود را از دست دادند، و نه در سالهای بعد که امواج خشم دیوانه وار آمریکا و صهیونیزم، به خاطر ادامهی راه امام بصورت تهدید نظامی و تحمیل مشکلات اقتصادی و تبلیغ رسانه ای و تلاش وسیع سیاسی، به سوی نظام جمهوری اسلامی و مردم ایران روانه بود.. و نه تا امروز، هرگز انقلاب از پیمودن راه خود به سمت بنای کشوری آباد و آزاد و مستقل و برخوردار از عزت و نشاط و پیشرفت مادی و معنوی در زیر لوای اسلام و با تکیه بر معارف و احکام قرآن، باز نایستاده و سستی به خود راه نداده است.
در سازندگی مادی کشور آنچه در این بیست سال اتفاق افتاده، در همهی دوران حکومت جباران پهلوی و پیش از آن بیسابقه است و حجم خدماتی که در این مدت به دست فرزندان کشور و پروردگان انقلاب تقدیم ایران عزیز شده است فهرستی بلند و افتخارآمیز دارد، و البته در راس همهی آنها و مهمترین خدمت انقلاب در زمینهی بنای علمی و عمرانی کشور، روح خودباوری و اعتماد به نفسی است که سرمایهی از دست رفتهی ملت ایران در طول قرنهای اخیر بود و نابود کردن آن، گناه بزرگ پادشاهان بیکفایت و دستنشانده غرب بوده است.
امروز ایرانی احساس میکند که خود قادر به ادارهی کشور، قادر بر سازندگی، قادر بر عبور از موانع و قادر بر ابتکار و نوآوری است، و این همان سرمایهی لایزالی است که هر ملتی را در رسیدن به هدفهای خود کامیاب میسازد، و همین است که در بیست سال گذشته آن همه افتخارات را در زمینههای علمی و صنعتی و نظامی و سیاسی نصیب ملت ایران کرده است.
در سازندگی معنوی محصول تلاش بیست سالهی انقلاب، رشد دین و معنویت، رشد استقلال و عزت ملی و رشد آزادی و روشن بینی سیاسی قشرهای مختلف، و هر یک در جای خود مایهی مباهات و سربلندی ملت ایران و موجب تحسین و ستایش ملتهای دیگر و برجستگان منصف است. مقایسهی دستاوردهای ملت ایران در این سه مقوله با دوران حکومت سلطنت بسی آگاه کننده است، دورانی که معنویت و دین در انزوای کامل، و فساد و بیبندوباری در همه جا رایج بود، بیان و قلم صاحبان اندیشه و علم، ممنوع و اختناق سیاسی تیره کنندهی فضای کشور بود، ملت ایران مقهور سیاستهای بیگانگان و بکلی از صحنهی مسائل جهان و منطقه و حتی مسائل کشور خود محروم بود، ایران محل اجرای ارادهی آمریکا و انگلیس و صهیونیزم و سرمایه داران بیگانه، و ایرانی اسیر سیاستهای آنان و شاه وابسته و دست نشانده بود.
امروز به برکت انقلاب و با وجود صدها دسیسهی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی از سوی دشمنان، ملت ایران زنده و با نشاط، مسؤولان و دولتمردان کوشا و دلسوز، استعدادهای جوانان در جوشش و بالندگی، طرحهای سازندگی مادی و معنوی در حال پیشرفت به دست ایرانی، عزت و استقلال کشور در دنیا همچون نمونهای معروف و مثال زدنی، پیوند میان ملت و مسؤولان در دنیا کم نظیر، شعارها و هدفهای ملت و دولت یکسان و همه با سمت و سوی ایرانی بزرگ و آباد و متحد و الگو برای کشورهای اسلامی، و آفاق آینده، روشن و تابناک است.
اکنون ملت عزیز بویژه جوانان که امیدهای آیندهی کشورند باید با تکیه بر گذشته و حال، آینده را بسازند، نخستین قدم، شناخت نعمت بزرگ الهی انقلاب و اسلام و شکرانهی آن به درگاه خداوند منان و درخواست توفیق برای تداوم بخشیدن به این راه روشن و سعادتبخش است، دشمنی دشمنان و هیاهوی آنان نباید ارادهها را سست و دلها را مرعوب کند. ملت ایران نشان داده که میتواند بر دشمنی مانند ابر قدرتها در عرصههای مختلف پیروز شود و با استقامت و ایمان و مجاهدت، دشمن را از سر راه دور کند. خطای بزرگی است اگر کسی گمان کند که با نرمش و عقبنشینی میتوان دشمن را از پیشروی بازداشت. دشمن یعنی همان استکبار جهانی و به طور ویژه آمریکا و صهیونیزم، به چیزی کمتر از بازگرداندن وضع پیش از انقلاب یعنی سلطهی کامل سیاسی و اقتصادی و قبضه کردن ایران و بر سر کار آوردن دست نشاندهای همچون محمدرضا پهلوی راضی نخواهد شد. ملت ایران باید با استقامت و قاطعیت خود آنها را برای همیشه مأیوس کند و خواهد کرد. امروز میلیونها دست و فکر و استعداد ایرانی در کار نوسازی و آبادسازی کشور خویش و استفاده از منابع حیاتی آن برای اعتلای مادی و معنوی ایرانند. همت آنان نباید اجازه دهد و اجازه نخواهد داد که بیگانگان مانند دوران پهلوی و قاجار، غاصبانه این منابع را در اختیار بگیرند و صاحبان آن را در فقر و جهل و بیخبری و ذلت رها کنند. انقلاب اسلامی، رعب و هیبت قدرتهای دخالتگر را در دلها شکسته است، همچنانکه پردهی ریا و تظاهر به دوستی را از چهرهی خشن و کینهآلود آنان برداشته است.
تبلیغات خصمانه دشمنان امروز پس از بیست سال به حرفهایی تکراری و مشمئزکننده تبدیل شده است. کسانی که از سرکوب خونین قیام پانزده خرداد و قتل عام هفده شهریور با وقاحت تمام دفاع کردند، امروز دم از حقوق بشر میزنند. کسانی که پنجاه و چند سال دیکتاتوری سیاه پهلویها را پشتیبانی کردند، امروز تهمت دیکتاتوری به جمهوری اسلامی میزنند، کسانی که با ویران کردن و غارت منابع کشور و تحمیل صنعت معیوب و ناقص و وابسته، دهها سال ایران را از کاروان جهانی عقب راندند، امروز شکوفاییها و معجزههای سازندگی انقلاب را ندیده میگیرند، کسانی که هنوز در آرزوی رجعت ایران به دوران سیاه و نکبت بار پادشاهی اند، نظام نوین و تازه نفس و جوان انقلابی را مرتجع مینمایند!
ملت هوشیار ایران و تربیت یافتگان محیط بالندهی اسلامی فریب این ترفندهای استکباری و سلطهطلبانه را نخواهند خورد.
امروز مانند همیشه دشمن، فعال اما آینده روشن است. نسل تازه نفس آمادهی مبارزه با دشمنان شناخته شدهی کشور است. جوان امروز با مرور بر تاریخ کوتاه اما پرماجرای دوران بیست ساله، آمریکا و صهیونیزم را میشناسد و فریب ترفندها و اخمها و لبخندهای آنان را نمی خورد، کشور متعلق به ملت است و ملت با همهی وجود از آن و از استقلال و عزت خود دفاع خواهد کرد. عناصر خود باخته و مرعوب یا تن داده به لذت و راحت و عشرت نخواهند توانست با قلمهای مسموم و گفتارهای دیکته شده و از دشمن فراگرفتهی خود، راه ملت را به سمت دلخواه سلطهطلبان و غارتگران بکشانند و فقط آبروی خود را میبرند.
اکنون در پایان سخن چند توصیه را متواضعانه به ملت عظیم الشأن ایران و مسؤولان و زبدگان عرض میکنم:
- به دولتمردان و مسؤولان کشور در قوای سه گانه و نیروهای مسلح عرض میکنم قدر خدمتگزاری به این ملت بزرگ و این کشور مبارک را بدانید. خدمت صادقانهی شما خدمت به اسلام و بشریت است. این فرصت کم نظیری است که صالحان و صدیقان در آرزوی آن بوده اند. با همهی توان از این فرصت برای کسب رضای الهی و تقرب به خداوند بهره گیرید و با اخلاص و پارسایی و مجاهدت، در راه رفع مشکلات کشور و ملت، و ساختن ایرانی آباد و پیشرفته، و رفع کامل بیعدالتی و تبعیض، و قطع وابستگی اقتصادی و فرهنگی، و بریدن طمع غارتگران بیگانه و سوء استفاده کنندگان داخلی، گامهای بلندی را با توکل به خداوند بردارید.
مبادا وسوسهی قدرت طلبی یا جمع زخارف مادی شما را از کار بزرگی که بر عهده دارید باز دارد. لحظهی تاریخیای که ما در آن قرار داریم بسی مهمتر و حساستر از آن است که از ما خدمتگزاران کسی حق داشته باشد آن را با سرگرم شدن به جمع ثروت برای خود یا فرزندان و کسان خود، ضایع کند و لعنت خدا و خلق را متوجه خود سازد.
- به علمای بزرگوار دینی و آگاهان و روشنفکران و فرزانگان و دانشمندان فتون مختلف عرض میکنم: نسل جوان و مستعد و فضای آماده و آزاد کشور، بزرگترین فرصت تعلیم و تربیت را در اختیار شما گذاشته است، از این فرصت دیریاب که به برکت انقلاب اسلامی و در سایهی مجاهدتهای بسیار به دست آمده، حداکثر استفاده را ببرید. دلها را به نور معارف اسلامی روشن، فکرها را با منطق استوار، مسلح و آفاق آینده را برای ملت ایران مجسم کنید. در دلها نور امید بتابانید و سایهی شوم یأس و سرخوردگی را که دشمن میخواهد با تبلیغات خود بر دلها بیفکند برطرف کنید. ذهنها را از تحجر و ایستایی و نیز از بیبندوباری فکری و یاوهگرایی بر حذر بدارید، و در این برههی حساس تاریخ ایران وظیفهی بزرگ خود را که دارای آثاری ماندگار و تعیین کننده است، همچون تکلیفی الهی و مقدس بدانید.
- به جوانان عزیز عرض میکنم فرصت جوانی را برای خودسازی فکری و روحی و جسمی مغتنم بشمارید. کشور خود را بشناسید و جایگاه رفیعی را که ایران و ایرانی به برکت انقلاب اسلامی در جهان و در منطقه و در میان امت بزرگ اسلامی به دست آورده قدر بدانید، خود را به علم و معرفت و پارسایی مجهز کنید و همچون جوانان دوران پیروزی انقلاب و دفاع مقدس، خود را الگو و اسوهی جوانان کشورهای دیگر سازید. تداوم راه پرافتخار انقلاب اسلامی که کشور را به قلهی رفیع هدفهای بزرگ میرساند، به نیرو و نشاط جوانانهی شما نیازمند است و امروز بار این وظیفهی بزرگ بر دوش شما است. کسب دانشها و مهارتهای گوناگون، کسب قدرت تحلیل سیاسی، حفظ صفا و صداقت جوانی، رعایت دینداری و پاکدامنی، وظائف بزرگی است که در همهی محیطهای جوان: دانشگاهها و حوزههای علمیه، مدارس و کارگاهها و شهرها و روستاها باید در یاد جوانان باشد. در این راه از خداوند هدایت و کمک بخواهید و باب توجه و تضرع و نماز و نیاز را میان خود و خدا باز نگهدارید.
- به عموم ملت عزیز و عظیم عرض میکنم: همهی موفقیتهای دوران مبارزات و پس از پیروزی مرهون هوشیاری و صبر انقلابی و حضور دائمی شما در صحنه است، فداکاری و ایمان و مجاهدت شما است که رهبر کبیر انقلاب را به کاری چنان بزرگ موفق ساخت و صبر و همدلی و همکاری شما است که مسؤولان کشور را به ارائهی خدمات شایسته توانمند کرد. امروز نیز بحمدالله دولتی خدمتگزار، رئیس جمهوری شایسته، نمایندگانی دلسوز، قوه قضاییهای مستقل، نیروهای مسلحی کارامد و مسؤولانی انقلابی به خدمت مشغولاند. پیوند میان خود و مسؤولان را مستحکم کنید و خدمتگزاران خود را که از میان شما و برای شمایند یاری دهید. وحدت کلمه و حضور خود را در صحنه حفظ کنید و یاد امام و انقلاب را زنده نگه دارید و بویژه راهپیمایی بیست و دوم بهمن امسال را که نمایش عظیم ملت ما در برابر غوغاگران و فتنهانگیزان داخلی و خارجی و همزمان با بزرگداشت شهادت رئیس مذهب جعفری و خورشید تابان معارف اسلامی حضرت جعفر بن محمد الصادق(ع) است، با عظمت و متانت کامل برگزار نمایید.
- به جناحها و دستجات و گروههای سیاسی داخلی نیز عرض میکنم: همت خود را بر رشد فکری و سیاسی مردم بگمارید و کسب قدرت را هدف ندانید. تلاش سیاسی سالم و به دور از درگیری و تهمت و شایعهسازی اگر با اخلاص و قصد نیک باشد عبادت است و در دل مردم نیز مؤثر و برای آنان جذاب است، ولی اگر اغراض گروهی بر آن سایه افکند و روشهای قبیلهای بر آن حاکم گردد، خدا و خلق را خشنود نخواهد کرد. کار جناحی و حزبی نباید وحدت ملی را خدشهدار کند و کشمکشهای گروهی را به میان مردم بکشاند.
در پایان؛ سر بر درگاه لطف و مغفرت خداوند متعال نهاده هدایت و توفیق و کمک ذات اقدس الهی را برای همگان مسألت میکنم و از حضرت ولی الله الاعظم ارواحنا فداه دعا برای نصرت اسلام و مسلمین و پیروزی و کامیابی ملت ایران در همهی میدانها را تمنا میکنم.
والسلام علیکم و رحمه الله
سیدعلی خامنهای
21/11/77
2- پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که خود امام صادق(ع) پیشبینی کرده بود، فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور، این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشارها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان، دوره سختیها و انزوای دوباره آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود.
سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چارهای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند. آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جدّ خودش مدفون گردید.
3- آل بویه از خاندان اصیل ایرانی و شیعی مذهب ساکن منطقه دیلمان ایران بودند که جد آنها ابوشجاعِ بویه پسر فنا خسرو دیلمی است و نسب آنها به بهرامگور ساسانی میرسد. ابوشجاع سه پسر به نامهای علی، حسن و احمد داشت که همراه پدر در دورۀ تسلط حاکمان آل زیار بر طبرستان به خدمت آنها درآمدند و در دورۀ ضعف خلافت عباسی ادعای استقلال کرده و بغداد را تصرف کردند. آنان با نگه داشتن ظاهری از خلافت عباسی از سال 322 تا 447 به حکومت بر قلمرو خلافت در سه شعبه دست یافتند.
4- فاطمیان که شیعه اسماعیلی بودند، بر مصر دست یافتند و سلطنت دامنه داری از سال 296 تا 557 قمری تشکیل دادند. از نظر اعتقادی معتقدند که اسماعیل، بزرگ ترین فرزند امام جعفر صادق(ع) با این که در حال حیات پدر درگذشته، امام است و امامان پس از او، محمد بن اسماعیل و فرزندان وی می باشند.
آنان عقیده دارند که امامت، روی عدد هفت گردش می کند و نبوت در حضرت محمدصلی الله علیه وآله ختم نشده است. از این رو میگویند: محمد صلی الله علیه وآله هفتمین وصی عیسی و محمد بن اسماعیل هفتمین وصی محمد صلی الله علیه وآله است و برای وصی هفتم سه مقام نبوت، ولایت و وصایت را قائل اند. به این ترتیب، هفت وصی پیامبر را امام علی علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجادعلیه السلام، امام باقرعلیهالسلام، امام جعفر صادق علیه السلام، اسماعیل و محمدبناسماعیل می دانند. پس از محمدبناسماعیل هفت نفر از نسل وی را که نامشان پوشیده و مخفی است وصی دانسته که هفتمین وصی محمدبناسماعیل را عبیدالله مهدی، اولین پادشاه فاطمیین مصر میدانند.
5- حمدانیان (۲۹۳-۳۹۴ق/۹۰۵-۱۰۰۴م) نام سلسلهای شیعه و عرب است که در سرزمینهای شمال عراق(جزیره) و شام فرمانروایی میکردند. حمدانیان از قبیله تَغْلِب بودند که مدتها پیش در جزیره مستقر شده بودند. آنها از پشتیبانان ادبیات عرب بودند و به ویژه به خاطر تشویق و پشتیبانی سیفالدوله از متنبی شاعر، نامدار گشتند. آنها با وجود آنکه بر منطقه پر برکتی که دارای مراکز بسیار برای بازرگانی و تکاپو بود فرمانروایی یافتند، همچنان بیقیدی و ویرانگری ویژه اعراب بدوی را نگاه داشتند
6- ادارسه یا آلِ اِدْریس، سلسلهای شیعی مذهب، منسوب به ادریسبنعبدالله نواده امام حسن(ع) که از ۱۷۲ تا ۳۷۵ق/۷۸۹ تا ۹۸۵ در مغرب اقصی (مراکش و بخشی از الجزایر) حکومت داشتند. ادریسیان که نسب آنها مستقیماً به امام علی(ع) میرسد، نخستین دولت شیعی مذهب را پایهگذاری کردند. فرمانروایان آل ادریس به ۲ طبقه تقسیم میشوند طبقه نخست، فرمانروایانی که به استقلال فرمان راندند و طبقه دوم حاکمانی که زیر نفوذ فاطمیان و امویان اندلس به حیات خود ادامه دادند. حاکمان آل ادریس توانستند در سرزمینهای تحت حاکمیت خود رونق اقتصادی و تا حدی اتحاد سیاسی مناسبی ایجاد کنند. یورشهای درازمدت قدرتهای بزرگ اطراف، دلیل اصلی انقراض دولت آل ادریس بود.