خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین، والصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الطیبین المعصومین.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
سبحان الذی خلق الازواج کلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لا یعلمون*،
اوصیکم عبادالله بتقوی الله، و من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب**
بعد از تأکید و توجه بر حفظ و انجام مسئولیتهای انسانی و اسلامی که بر عهده داریم، خطبه اول را در ادامه بحثهایی که درباره اعجاز قرآن داشتیم، مطرح میکنیم. انشاءالله این آخرین خطبه از سلسله بحثهای اعجاز علمی قرآن است. چون این بخش خیلی طول کشید و فصلهای دیگری هست که شاید ضرورت اجتماعی بیشتری داشته باشد.
از خطبه آینده فصل جدیدی را آغاز میکنیم. در چند زمینه اعجاز قرآن را به صورت مختصر عرض کردهام. به اعجاز علمی قرآن رسیدیم. در قلمرو مسائل علمی نمونههایی عرض کردم و آخرین نمونه که امروز عرض میکنم، مسئله اصل زوجیت در آفرینش است.
از نظر خود من که مقدار زیادی کار کردهام، این مسأله خیلی بحث قابل توجهی است که در آن زمان قرآن به یک مسئله علمی که اصلاً زمینه پذیرش در جامعه آن روز نداشته و علمای ذیربط آن روز اصلاً چنین تفکری نداشتند و قرنها بعد هم به فکر آن نیفتاده بودند، اکیدآ به این مسأله پرداخته و توجه کرده است.
به خصوص در مسأله زوجیت در گیاهان که حقیقتاً جز معجزه و اطلاع از غیب چیزی نمیتواند توجیه کند که چطور این آیات صریح در قرآن آمدهاند و تعجب این است که علمای ما حتی در دوران شکوفایی تمدن اسلامی در قرون بعد وادار نشدند که در این مسأله راهی برای کشف معانی حقیقی این آیات پیدا کنند تا میرسد به قرن هجدهم که دانشمند محققی از اهل سوئد با کشف یک واقعیت در گیاهان دروازه جدیدی را به روی گیاهشناسان باز میکند و یکی دو قرن طول میکشد تا ما به این موقعیت علمی امروز در دانشگاهها میرسیم که همانی که قرآن مکرر روی آن تأکید کرده، کاملاً امروز در دانشگاهها قابل عرضه است.
باید فکری بکنیم که چرا 1400 سال برای دنیای اسلامی کافی نبوده که خودش به این فکرها بیفتد و اینطور چیزها را خودشان کشف بکنند. چون ما ایمان داریم که آنچه در قرآن هست حق است و حقیقت است.
تفسیرهایی را که آن موقع میشد، من عرض میکنم که البته آن تفسیرها هم قابل تقدیر و تشکر است. فلاسفه، علما و روحانیون تفسیرهایی کردهاند اما خیلی ساده است و روی آن تحقیق جدی نبوده. من هشت آیه از آیات قرآن را یادداشت کردهام و میگویم. در این هشت آیه در اصل زوجیت در مجموعه خلقت و بخصوص در گیاهان تأکید شده و بعد ببینیم مفسرین برای اینها چه گفتهاند و امروز از اینها چه میتوانیم بفهمیم .
از این هشت آیه دو آیه ظاهراً عمومی است. همه موجودات زمین را در بر میگیرد و چهار آیه خیلی به گیاهان نزدیک است. دو آیه هم به هر دو میخورد و شبیه به هم هست من ترتیب آن را به ترتیب قرآن ننوشتم، بترتیبی که عرض کردم نوشتم.
دو آیه کلی است: یکی در سوره والذاریات است که میفرماید: «و من کل شی خلقنا زوجین»* ما از هر چیزی زوجی آفریدیم. البته این در گذشته تفسیر خاصی بود، برای آن هنوز هم در تفاسیر ما، چیز دیگری است. آیه بعدی در سوره یاسین است. «سبحان الذی خلق الازواج کلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لا یعلمون** خدایی که ازواج را آفرید البته اگر منظور «تنبت الارض» گیاهان باشد. شاید خود انسانها و سایر مخلوقات را هم شامل شود. دو آیهای که صریحاً نسبتاً به گیاهان میخورد یکی در سوره رعد هست: «و من کل ثمرات جعل فیها زوجین»*** از هر گونهای، ثمرهای (البته ثمره را معمولاً به میوهها و محصولات معنی میکردند) زوجی را خداوند در زمین قرار داد. در سوره طه میفرماید: «و ازواجاً من نبات شی»**** که ظاهراً اینجا منظور نبات گیاهان است. البته ممکن است غیر گیاهان را هم شامل بشود. چهار آیه هم هست که هم به گیاهان میخورد و هم به بقیه چیزهایی که از زمین در میآید.
یکی سوره حج است. «وانبت من کل زوج بهیج»* زمین با آمدن باران حرکت کرد و نشاط پیدا کرد و از هر نوع زوج یا بهجتی رویانید که اینجا ظاهراً گیاهان است. این چهار آیهای که میگوئیم همه چون «انبت» دارد، ما در مواردی در مورد انسان هم انبت داریم، لذا میشود بگوئیم مخصوص گیاه نیست. چون در آیه دیگری سوره نوح به خود ما انسانها میگوید. «و انبتکم من الارض نباتا»** ما شما را از زمین رویاندیم. یا در مورد حضرت مریم دارد «و انبتها نباتاً حسنا»*** یعنی به حضرت مریم. بنابراین میشود اینها هم گیاهان باشند و هم غیر گیاهان باشند.
آیه بعدی در سوره «ق» است. «و انبتنا فیها من کل زوج بهیج»آیه بعدی در سوره شعراست: «انبتنا فیها من کل زوج کریم»**** آیه بعدی در سوره لقمان است که باز همین است. «فابنتنا فیها من کل زوج کریم»***** قرآن اصرار دارد که اینها همه را ازواج میگوید. چرا زوج؟ بالاخره درخت، شجره گیاه، انسان، موجود و تعبیرات دیگر که بود. واقعاً این عنایت از قرآن فهمیده میشود به زوجیت توجه داشته است.
معمولاً در تفاسیر فلاسفه این شأن فلاسفه در تاریخ بوده که بیایند این مسائل را باز کنند. آنها کار خودشان را خیلی آسان کردهاند. چون همه موجودات جهان را صورت و ماده میدانند. میگویند این زوج همین ماده و صورت است. یا جوهر و عرض است. یعنی هر موجودی را پیدا کنید لامحاله جوهر و عرض و صورت و ماده دارد. مفسرین اجتماعی هم کار خودشان را آسان کردهاند.
نوع این زوجها و ازواج را ابناء و اصناف گفتند انواع مختلف گیاهان و موجودات را زوج منظور گرفتند. بعضیها قدری دقیقتر شدهاند و گفتهاند یک نوع تقارن و مقارنهای هم هست. مثلاً نور و ظلمت، گرما و سرما و خوبی و بدی. هر چیزی پیدا کنید، میتوانیم برایش متضاد درست کنیم.
بنابراین زوج قرآن به آنها اشاره دارد. دو سه روایت هست که از نظر من مهم است. روایت چون از منبع وحی است، از وحی صحبت میکنند. بالاخره روایات صحیح باوحی در ارتباط هستند. یکی از روایات (بنظرم از مجاهدات) میگوید: منظور از زوجیت همین مرد وزن است.
منظور همین ذکر و اثنی است که در بعضی چیزها میبینیم. الان شاهدیم که نخل گرده افشانی میکند. مذکر و مؤنث دارد. نرینه و مادینگی دارد؛ چیزهای دیگر را ما نمیدانیم. چقدر نمیدانیم؟ هزارها و بیش از اینها است. یکی را که میدانیم بقیه را هم باید بگوئیم همینطور است.
این چنین نظریهای در صدر اسلام بود. به خیلی تفاسیر مراجعه کردم. آنهایی که با روایت تفسیر میکنند یا تحلیل اجتماعی میکنند یا فلسفی تفسیر میکنند، تا این اواخر در این فکر نبودند که بحث زوجیت را به این وسعت در همه چیز پیگیری کنند. در تفاسیر اخیر که معمولاً از تفسیر جواهر طنطواوی مصری شروع میشود که او به مسائل علمی پرداخته، این بحثها شروع میشود و عمدتاً در تفاسیری مثل المیزان علامه طباطبایی این مسأله مطرح میشود. ولی بصورت تمام رد نمیشود.
تفاسیر بعدی هم بصورت احتمال قبول میکنند. اما نمیشود با قاطعیت گفت. من هم الان نمیتوانم با قاطعیت بگویم. چون علوم در تکامل هستند و ممکن است فردا چیز دیگری از این مسائل بفهمیم.
لذا بصورت یک احتمال جدی که امروز برای اسلام و قرآن در محیط دانشگاهها خیلی ارزشمند است این را عرض میکنیم. حالا من یک مقدار به واقعیات میدان گیاهان میروم فعلاً من امروز از گیاهان حرف میزنم چون نمیرسم. اگر بخواهم یک قدری وسیعتر بگیرم همه بحث خراب میشود. لذا یک مقدار از گیاهان حرف میزنیم. اهل مطالعه خودشان میروند مطالعه میکنند. حتماً مقالههای محققانهتری در این خصوص پیش میآید.
امروز در فلورهای گیاهشناسی حدود سیصدهزار گونه گیاه ثبت شده است. یعنی الان گیاه این چند چیزی که ما میبینیم نیست. درخت و بوته گندم و جو و این چند محصول. سیصد هزار گیاه داریم. از گیاهان بسیار ریز میکروسکوپی که فقط با میکرسکوپ میشود آنها را دید تا گیاهان عظیم. ادعا این است که در همه مراکز علمی گیاهشناسی دانشگاهی این را قبول دارند که زوجیت در همه ردههای گیاهشناسی وجود دارد. در اکثر موارد ما اصلاً میدانیم و عمل جنسی و لقاح را میبینیم. در بعضی موارد هنوز بصورت ترکیب و تقسیم میبینیم که آنها هم هنوز با تعبیر بکرزایی میشود یا بدنبال آن هستیم که مکانیزم اینها را پیدا کنیم. حتی آنقدر جلو میرود که در همین گیاهان ریز و گیاهان درشت وقتی که نگاه میکنیم میبینیم که آن ویژگیهای قدیمی گیاهان در گونههای جدید به صورت ارث میآید. یعنی همینطور که در انسان از نسلهای قدیم با کروموزنها و با ژنها اخلاق و صفات پدران دور دست به نسلهای جدید
منتقل میشود، اینجا هم منتقل میشود. اینقدر دقیق است.
در تقسیمبندی کلی برای گیاهان پنج رده خاص ذکر کردهاند. رده اول ریسه داران هستند که اینها همه میکروسکوپی و ریز هستند که ما اصلاً اینها را به عنوان گیاهان نمیشناسیم. در عرف معمول باکتریها، قارچها و جلبکها هستند. و رده دوم خزهایها هستند که هپاتیتها و خزهایها هستند. سوم نهانزدان آوندی است که پنجه گرگیها و دم اسبیها و سرخسها هستند که اینها نوعاً در قلمرو ما که با گیاه میخواهیم سروکار داشته باشیم خیلی وجود ندارد. آن دو مورد دیگر بازدانگان و نهاندانگان هستند که تا پیشرفتهترین و پیچیدهترین انواع گیاهان را شامل میشوند.
در همه اینها سیستم توالد و تناسل را به صورت زوجیت به همین معنایی که در سایر موجودات و حیوانات میبینیم آنجا هم میبینیم. یعنی در این موجودات ریز هم گامتها- گامت مذکر و گامت مؤنث - ترکیب میشوند. لوله لقاح بین آنها برقرار میشود و همین توالد برقرار میشود و بعد رشد میکند.
موجوداتی هم هستند که ما نمیدانیم چطور ترکیب میشوند و رشد میکنند و بعد هم تقسیم میشوند که یا بکرزایی است و یا از همین نوع است که علم هنوز به آنجا نرسید. واقعاً این خیلی عظمت دارد که ما خیلی آسان بگذریم و بگوییم که قرآن منظورش همین جوهر و عرض یا ماده و صورت و یا اصناف و ازواج بود. هشت آیه با این صراحت با این تعبیر روشن حداقل یک ظهور قابل توجه روی زوجیت تاکید دارد.
اگر دانشمند سوئدی نیامده بود و این تحول در گیاهشناسی به وجود نیامده بود، امروز هم ما چارهای نداشتیم غیر از اینکه این را بگوییم. اما با توجه به دستاوردهای علم حتماً موقع شده که حداقل به صورت احتمال و به صورت امکان مسائل قرآن را اینگونه بررسی کنیم و یک بار روی آن فکر کنیم.
در همین آیات سوره رعد یک جمله دیگری است که من خودم وقتی تفسیری مینوشتم - از بیست سی سال پیش - هیچ وقت قانع نشدم. الان میتواند برایم معنایی داشته باشد «و فی الارض قطع متجاوزات»* چند جمله میگوید و انواع گیاهان را میگوید و آخرش میفرماید «صنوان و غیر صنوان» این گیاهان یا صنوان هستند یا غیر صنوان.
تفاسیر را که نگاه میکنیم، صنوان به آن چیزی میگویند که چند شاخه روی یک تنه درخت رشد کنند. مثلاً اگر از یک تنه درخت خرمایی دو شاخه رشد بکند میگویند صنوان، اگر دو درخت با دو تنه جداگانه باشد، میگویند غیر صنوان دارند. امروز در همین بحث، توالد و تناسل انجام میشود. بعضیها در یک درخت، دو گل - یک گل مذکر و یک گل مؤنث - و بعضیها در دو درخت.
بنابراین یکی از مواردی که امروز در علم گیاهشناسی قطعی قطعی است، یک پایهای و دو پایهای است و بنظر میرسد این صنوان و غیر صنوان مصداق این یک پایهای و دو پایهای رشد گیاهان باشد.
روایتی داریم که این آیه مفهوم بهتری پیدا میکند. پیامبر میفرماید: «من و علی، از یک اصل هستیم» و بعد آیه صنوان و غیر صنوان و ارتباط دادن این با بحث زوجیت و توالد موجودات و یک پایه بودن پیامبر و علی بن ابیطالب در ریشه برای این مسأله میتواند بحث قابل توجهی باشد. روی این مسأله ما باید بیشتر کار کنیم و قرآن خودمان را یک بار دیگر با توجه به علوم جدید خوب مطالعه بکنیم ولی گرفتار مسائل جدید نشویم که علوم در حال تحول است و چشمهای بشر هر روز هزاران کشف جدید میبیند و مسائل را عوض میکند. بعضی موارد هنوز فرضیه است که ما به صورت علم نگاه میکنیم و بعضی موارد علم قطعی است. ولی در عین حال من توصیهام این نیست که ما به صورت علم قطعی آیات قرآن را منطبق بکنیم.
توصیهام این است که قرآن را با این دید از طرف کسی که خالق جهان است و آفرینش از اوست و همه چیز را با علم حضوری میدانند و کتاب آسمانی را با توجه به کتاب تکوین برای ما تدوین کرده، مطالعه بکنیم. در مواردی هم که نمیفهمیم، تلاش بکنیم. ان شاءالله در یک موقعی بیشتر میفهمیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لربک و انحر/ ان شانئک هوالابتر*
* سوره یس، آیه 36
** سوره طلاق، آیات 2 و 3
* آیه 49
** آیه 36
*** آیه 3
**** آیه 53
* آیه 5
** سوره نوح، آیه 17
*** سوره آل عمران، آیه 37
**** آیه 7
***** آیه 10
* آیه شریفه 4
* سوره کوثر
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی امیرالمؤمنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرّحمه و علی بن الحسین و محمدبنعلی و جعفربنمحمد و موسیبنجعفر و علی بن موسی و محمدبنعلی و علیبنمحمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی(صلوات الله علیهم اجمعین)
اوصی عبادالله و نفسی بتقوی الله و اتباع امره و نهیه.
مسائل روز فراوان است و باید با فهرست به همه آنها برسیم.
اولین آنها ولادت باسعادت امام دهم حضرت هادی(1) است. این روز بزرگ را به همه پیروان ولایت تبریک عرض میکنیم و اشاره میکنیم که این امام بزرگوار در عصر شکوفایی علوم اسلامی درست در اوج شکوفایی تمدن اسلامی مدت 33 سال رهبری جامعه تشیع را بر عهده داشتند. در حالی که خیلی جوان بودند، گویا 8 ساله بودند، از 8 سالگی تا 41 سالگی به خوبی این جامعه تحت فشار را که در سراسر نقاط در حال مبارزه و حرکت بود و از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب دنیا پیروان اسلام با حکومتها و قلدرها درگیر بودند، به خوبی اداره کردند و به همین دلیل متوکلّ عباسی ایشان را از مدینه به اجبار به سامره آورد و نزدیک کاخ خودش تحت نظر قرار داد که مرکز ارتباطات جهان تشیع را زیرنظر داشته باشد و در عین حال موفق نشد این ارتباطات را خوب کشف کند و بالاخره این بزرگوار را از میان برداشتند و شهید کردند.
مناسبت دیگر، روز جمهوری اسلامی است. دوازدهم فروردین حقیقتاً روز مهمی در تاریخ اسلام است و به روز غدیر هم نزدیک است که روز تولد مسأله ولایت و رسمی شدن ولایت بعد از پیغمبر(ص) است که گل بزرگ این شجره مقدس و طیبه در دوازدهم فروردین سال 58 است که میوه درشتش را ایرانیها و ولایتیون در چنین روزی چیدند. از این درخت تناور چنین میوه و گلی در طول تاریخ ندیده بودیم. همیشه در تاریخ، حکومتهای شیعه و ولایی وسیع امّا کوچک تشکیل شده، اما با این ویژگی که در این دوره، با انقلاب در ایران تشکیل شده، بنده نمیشناسم. حالا زمان عوض شده و ادله فراوانی دارد، اما اینکه حکومتی بر این اساس و براساس ولایت و غدیر و آخرین و محکمترین
پیام آسمان تشکیل شود و مجلس، ارتش و سپاه و دولت و نهادهای انقلاب، قوانین و گزینشهایش و هر چه که در حکومتی لازم است را با آن تطبیق کند، سراغ نداریم. اینکه چقدر توانستهایم تطبیق بدهیم بحث دیگری است. اما قرار بر این بوده که شورای نگهبان تشکیل شود و گروهی مجتهد، صاحب نظر و اسلام شناس مقررات را تطبیق دهند که با این محور بسازد. ما چنین چیزی را در تاریخ نمیبینیم.
شما ببینید مثلاً حکومتهای آل بویه، سربداران خراسان، یا مثل حکومت سربداران، مرعشیها در مازندران و یا حمدانیان در شامات، هر جا که میخواهید پیدا کند، سیستم حکومتی نبود. میگفتند مسلمانیم و الان هم کشورهای دیگر اسلامی هستند و واقعاً هم میخواهند مسلمان باشند، اما اینکه سیستم بدهند که محورش را ولایت تعیین کنند، هم حدود ولایت و مقررات بر محور ولایت در گذشته تنظیم کنند و چیزهای دیگر نبود. این اولین سیستم قابل قبول بر ولایت غدیر است که در دنیا آمده و خیلی مهم است. من تا به حال در چند بار در خطبههای نماز جمعه این شعر معروف را خواندهام. برای اینکه مشخص کنم که نسل جدید و دیرآمدهها قدر دستاوردهای گذشته را بدانند. اینجا لازم میدانم دوباره بخوانم که خیلی شعر خوبی است:
مردم روغنهای خوشنما را در مغازهها میدیدند و از این منظره باصفا خوششان میآمد. اما نمیدانند چه بر سر دانههای کنجد آمده، آن موقعی که زیر سنگهای آسیاب له میشدند که از وجودشان روغن در بیاید.(2)
مثل خوبی است. آنهایی که تلاش کردند، جان دادند، مجاهده کردند، با دست خالی با رژیم پهلوی و آمریکا و انگلیس و اسرائیل و مبارزه کردند تا این انقلاب را به این نقطه رساندند و این میوه بزرگ را به جامعه ما دادند، میدانند چه بر سرشان آمده و چه گذشته تا اینکه امروز حکومت اسلامی با این دیدگاه اهل بیت تشکیل شد. الان کسانی که آسان رشد کردند و یا کسانی که آن موقع هم این حرفها را قبول نداشتند، خیلی آسان با این تفکر درگیر میشوند و چیزی بهتر از آن ندارند که ارائه کنند و این مسأله قابل توجه و مهمی است.
لذا واقعاً باید برای امروز بهای خاصی قائل باشیم. شما که بودهاید و میدانید - ولی جوانترها نمیدانند،- روزهایی که ما رفراندوم کردیم و مردم رأی دادند، چه شرایطی در کشور بود؟ 22 بهمن سال 57 انقلاب پیروز شدیم. 12 فروردین سال 58 یعنی در حدود 50 روز بعد مردم رأی دادند که ما این حکومت را میخواهیم، رفراندوم شد، فکر میکنید چطور شد که به این سرعت امام موفق شدند رأی قاطع را از مردم بگیرند؟ چه زمینهای بود که اینطور مردم به این آسانی رأی دادند؟ بعضیها الان القاء میکنند که مردم آن روز آگاه نبودند و مخالفی نبود و امام گفتند و مردم رأی دادند؟ واقعاً اینجور نبود. حرف از طرف کسانی است که آن روز نبودند و نمیدانند چه خبر است. آن روز تعداد نشریاتی که علیه این فکر حرف میزدند، خیلی بیشتر از نشریاتی که از این فکر حمایت میکردند، بود. هر گروهی نشریه داشت. دهها گروه در ایران بودند. تودهایها، چپیهای مختلف، انقلابیهای چپی و... هم بودند. ما یک بار در زندان 16 گروه مسلح را شمردیم.
گروههای غیرمسلح چپی بودند، گروههای مختلف اسلامی بودند، ملیگرایان بودند، همین نهضت آزادی بود، انواع انجمنها بودند. همه اینها کلوپ داشتند، در همین دانشگاه اتاق گرفته بودند، روزنامه داشتند، مجله داشتند، چقدر مجله آن روز منتشر میشد، اکثر اینها مخالف بودند و میگفتند که حکومت جمهوری یا جمهوری دموکراتیک، چپیها میگفتند جمهوری خلق یا چیزهایی از این قبیل، اینطور نیست که به گوش مردم نرسید و دیگران نفهمیدند، رادیوهای خارجی هم به شدت فعال بودند که حرفهای دیگران را با تحلیل و توجیه به گوش مردم برسانند، حتی اینقدر حساس بودند که وقتی در شورای انقلاب مطرح کردیم در ورقههایی که پخش میکنیم، کلمه آری یا حکومت اسلامی را به رنگ سبز بنویسیم و بقیه را به رنگ دیگر بنویسیم، مخالفت کردند و گفتند که رنگ سبز مردم را فریب میدهد. شما میخواهید کلمهای بیاورید که خودش تبلیغ است، تا اینقدر حساس بودند که تکصدایی نباشد، فشار زیادی آوردند. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که نزدیک حدود 99 درصد مردم به این نوع حکومت رأی دادند.
این روزها دو حرف دیگر هم میزنند که حالا قدری کهنه شد. چون تاریخ از یادشان رفته است. یکی اینکه میگویند آن موقع دست انقلابیون بود، این طور خواستند و انتخابات بدین ترتیب درآمد.
درست بر عکس میگویند. وزارت کشور که متصدی انتخابات بود، دست نهضت آزادی بود و وزیرشان فردی از افراد مشخص نهضت آزادی بود که با نظر ما مخالف بود و همین حالا نیز قبول دارند که آن موقع جمهوری دمکراتیک میگفتند و حکومت اسلامی نمیگفتند.
بنابراین معنا ندارد که وزارت کشور که مجری انتخابات بود، انتخابات را اینطور هدایت کند، البته آن طرفش هم نبود. ما نظارت میکردیم و نمیگذاشتیم انتخابات ناسالم باشد. مردم هم مواظب بودند.
نکته دیگری که میگویند این است که مردم آن روز هنوز سیاسی نبودند. این هم اهانت به مردم است. همین مردم حکومت رژیم پهلوی را ساقط کردند. گروهها و گروهکها رأی جمعشان کمتر از یک درصد بود. بقیه مردم بودند و خیابانها را مردم پر کردند و اعتصابات را مردم راه انداختند و همه فشارها را بر گرده حکومت میآوردند. اگر مردم نبودند، مگر میشد آن روز آن حکومت جهنمی را شکست؟
همه میدانند که انقلاب ایران مردمیترین انقلاب قرن اخیر بوده است. آن روزها هم کسی شک نمیکرد. هم مردم آگاه بودند، هم تبلیغات جدی بود، هم ارگان اجرایی در اختیار طرفدار این فکر نبود. استانداریها، فرمانداران و بخشداران کسانی نبودند که انقلاب آنها را انتخاب کرده باشد. یک جریان عظیم ملی در کشور بود. آنهایی که عوض شده بودند، دولت موقت عوض کرده بود که طبعاً اکثر آنها از طرفداران نهضت آزادی بودند.
بنابراین واقعاً مردم رأی دادند. و رأی درستی هم دادند و ثمره این رأی را هم مردم دیدند. اگر این مرکزیت نبود، اگر این حکومت اسلامی که دل 99 درصد مردم را جذب کرده بود، نبود، این دوران آشوب و جنگهای خیابانی و شورشهای کوری که از خارج هم هدایت میشد، انقلاب را به بنبست میکشانید. ولی دیدید که انقلاب در همان دوران تثبیت شد. شورشها سرکوب شد، بتدریج نهادها شکل گرفت، آن موقع که نهادهای موجود مثل سپاه و جهاد سازندگی نبودند و از نهادها فقط کمیته انقلاب بود که مسائل امنیتی فوری را در خیابانها باید مواظبت میکرد، کمیته امداد بود که به بعضی از فقرا میرسید. اینها تازه تأسیس شده بودند و بقیه نهادها بعداً بتدریج بوجود آمدند.
واقعاً این عظمتی که انقلاب خلق کرد، این دوران تثبیتی که گذراند و دوران سازندگی را با پهنه وسیع در کشور پشت سر گذاشت، به خاطر این ماهیت و بخاطر این حمایت مردمی و بخاطر وحدت ملی که بر این محور بوده است، انجام شد. قطعاً ملت ما قدر این دستاورد ارزشمند در تاریخ اسلام را میداند.
مسأله دیگری که خوشبختانه این روزها داریم و با شرایط مناسبی برای سال هفتاد و هشت آماده میشویم، اولاً خداوند نعمت بارندگی را که اوایل سال کم بود، به صورت وسیعی در همه جای کشور هدیه فرمود که انشاءالله آثار خیر و برکت آن را در آینده برای کشاورزان و سایر نیازهای آبی ببینیم.
مسأله دیگر نفت است که تا حدودی قیمت نفت ترمیم شده و رو به بهبود است. این هم نشان خوبی بر ضرورت همکاری است. اگر کشورهای عضو اوپک، مخصوصاً مسلمانان با هم همکاری میکردیم، خسارت عمده سال گذشته را نداشتیم. در ظرف این یکسال نزدیک به یکصد میلیارد دلار ثروت کشورهای اسلامی و نفت خیز به جیب کشورهای صنعتی مستکبر مصرف کننده رفت. آن هم نه بدست مردمشان، چون دولتها اینها را میبردند، قیمت محصولاتی که به مردم میدهند زیاد پایین و بالا نمیرود و تفاوت در مالیاتها و درآمدهای دولتهاست.
یک بشکه نفتی که ما تا چند روز پیش مثلاً کمتر از 10 دلار میفروختیم، مصرفکنندهها حدود 120 دلار برای آن پول پرداخت میکردند. بقیه را دولتها به عنوان مالیات و عوارض میبردند و هر چه ما ارزان بدهیم، دولتها میخورند. همان دولتهایی که این همه پول و امکانات دارند. خسارت عمدهای به مجموعه جهانی بود که از
کشورهای نیازمند به کشورهای مرفه منتقل شد. کشورهای جهان سوم هم استفادههایی کردند. اما آنها خیلی مصرف ندارند، عمده مصرف در جاهای دیگر است و خود ما هم واقعاً خسارت دیدیم.
امیدوارم همه اعضای اوپک بیدار شده باشند و تصمیمی را که گرفتهاند؛ ادامه دهند و اختلافات جزیی مانع حفظ منافع مردم و کشورشان نشود که واقعاً قیمت نفت این نیست. ما در سال 68 در اوپک تصویب کردیم که قیمت پایه نفت 21 دلار باشد و مصّوبه ما هنوز اعتبار دارد و حالا داریم خوشحال میشویم که مثلاً 13 یا 14 دلار شود، این تنزّل است. باید واقعاً حداقل قیمتی که آن موقع انتخاب شد، برای نفت حفظ شود.
مسأله دیگری که ما مواجه هستیم، یک مسأله خارجی مهم است که من در آخر صحبتم عرض خواهم کرد که آن بحث خاص خودش را دارد.
مسأله دیگری که از اوایل امسال تا امروز داشتیم، اینکه خلاء تبلیغاتی و حرف داشتیم. بحمدالله رهبر معظم انقلاب سیاستهای خوبی را در پیامشان و سخنرانی مشهدشان و سفر خوزستان مطرح کردند که امیدواریم مورد توجه همه تصمیم گیران و مردم باشد. انشاءالله آن راهی که محوریت نظام دنبالش است، همه پیگیری کنیم.
از مسائلی که در این ایام نوروزی و امروز هم که سیزده است مواجه هستیم، مسائل سنتهای ملی و ایرانی و بومی است که گاهی مورد بحث ماست. ما بارها این مسأله را گفتیم. نظر اسلام بطور کلی این بوده که در برخورد با ملتها، با سنتها و تشریفات و رویههای آنها- آنهایی که مضر نباشد - مخالفت نکرد. آنهایی که مفید بوده، تأیید و تشویق کرده است.
همین رویه را که در حکومت اسلامی بوده، همیشه تأیید میکنیم که در چنین شرایطی رفت و آمدها، دید و بازدیدها، مهمانیها، خانهتکانیها، تمیزیها و پاکیها، محبتها و کمکها، عیدی دادنها، عیدی گرفتنها و همه چیزهایی که اسباب محبت و نزدیکی میشود و کینهها را پاک میکند، در بین مردم ترویج شود که خوشبختانه هم هست.
سنتهایی را که باقی مانده و ضرری ندارد و نفع دارد، تشویق میکنیم، ایام بهار است مردم به سبزه زار بروند. به صحراها بروند، از هوای پاک استفاده کنند، از محیط سالم استفاده کنند. چیزهایی را که در سیزده بدر هست، ما هم تأیید میکنیم. البته چیزهایی هست که بوی شرک و بتپرستیهای قدیم را میدهد که با آنها نوعاً بصورت آرام مخالفت میشود.
فرض کنید کسی مثلاً شاخه درختی یا شاخه گندمی را گره بزند و خیال کند که بختش باز میشود یا بسته میشود. اینها افکار غلطی است. یعنی یک ملت هوشیار با این طور چیزها خودش را سرگرم نمیکند. بازیهای کودکانه میسازند و یا کسی از روی آتش بپرد و بگوید زردی من از تو، سرخی تو از من، با این حرف نه آن سرخی میآید و یا نه این زردی میرود. اگر زردی داریم باید دوا بخوریم و یا راههای بهتری پیدا کنیم.
کارهای غیرمنطقی و خرافاتی که بوی شرک میآید، از آسمان، از ستاره، از درخت و از تحویل سال آدم شفا یا تأثیر بخواهد، چیزهایی است که ما نمیپذیریم و هیچ منطقی هم نمیپذیرد. ولی اگر سنتهای ملی مورد توجه است، متأسفانه گاهی، تشویق میکنیم و افراد افراطی پیدا میشوند که به گونهای عمل میکنند که مردم خیال میکنند انقلاب با
این چیزها مخالف است و آثار بد دارد. از آن طرف آدمهای شیطانی پیدا میشوند که اینگونه مخالفتها را به حساب اسلام میگذارند و مردم را نسبت به اسلام بدبین میکنند. فکر میکنم باید از این طریق توضیح داده شود که سوءاستفاده نشود. به هر حال ما بسیاری از سنتهای خوب ایران قدیم را داریم که اسلام آنها را تأیید میکند و الان هم در کشور جاری است.
مسأله مهم خارجی این روزها، مسأله کوزوو و آنچه که در بالکان میگذرد، است. به این مسأله بایستی با یک دید واقعگرایانه برخورد کنیم یا لااقل محور سیاستهای ما روشن شود. الان گاهی دیده میشود که حرکت تجاوز ناتو محکوم میشود. گاهی بر عکس آن، کارهای یوگسلاوی محکوم میشود، که هر یک میتواند مفهوم نادرستی داشته باشد. بنظر میرسد که جنبههای مختلف این حادثه مهم جهانی را که میتواند آبستن حوادث خطرناک دیگری هم برای دنیا باشد، ندیده میگیرند. چون همین بالکان منشاء دو جنگ جهانی گذشته بوده است. البته امروز دنیا هوشیار است و به این تله - انشاءالله - نمیافتد. اما به هر حال مسأله بسیار دقیق و ظریف و قابل توجه است.
یک مسأله این است که صربها با مسلمانان چه میکنند؟ واقعاً اینها ظالمند. در زمان خلافت عثمانیها این منطقه را گرفتند، این منطقه مسلماننشین بود. بعداً بتدریج وضع عوض شد. ولی از آن زمان مسلمانان زیادی در این منطقه هستند. صربها خودشان را آنجا صاحبخانه میدانند و با مسلمانان بسیار خشن برخورد میکنند.
نمونهاش را در جنگ بوسنی دیدید که چگونه آن قتل عامها و گورهای دسته جمعی، هتک زنها و آواره کردنها و غصبخانهها و مزارع و کارخانهها و تخریبها را انجام میدادند.
مرحوم سید قطب در کتاب «فی ظلال القرآن»(3) اول سوره توبه وقتی که میخواهد فضای آن روزی را که پیامبر آیات برائت را برای مردم مکه شرح دهد، بگوید، یک چیزی مینویسند - البته من زیاد تاریخ نمیدانم. اما ایشان نوشته و آدم معتبری هم هست - ایشان نوشته که در جنگ جهانی این صربها مسلمانان را میگرفتند و در کارخانههای کالباسسازی میانداختند، گوشت و استخوان و خون اینها را به کالباس تبدیل میکردند و غذای رزمندگان خودشان را تأمین میکردند. ایشان در اینجا صحبت از یک میلیون تلفات میکند. واقعاً رقم بزرگی است. حالا رقم این باشد یا نباشد و این کار محدود بوده یا وسیع بوده است، نمیدانم ولی نمونهاش را الان شما در کوزوو میبینید که خیلی دارند بد میکنند. مسلمانان الان هم همین مشکل را دارند. آنها هم مبتلا هستند. قبلاً هم بوسنیها داشتند و واقعاً کسی باید جلوی این ظلم را بگیرد. اگر دنیای اسلامی خودشان هماهنگ بودند و جلوی این ظلمها را میگرفتند، ناتو بهانه پیدا نمیکرد که به این بهانه آنجا بیاید. الان مسلمانان اینطوری هستند که میبینیم کار مهمی از آنها یا ساخته نیست یا نمیکنند. اگر ناتو دفع ظلم کند، خوب است. آن بحث جداگانهای است. اگر مسلمانان نتیجه بگیرند و شرّ صربها از سرشان کم شود، نتیجه مثبتی است. ولی اشکالش این است که سازمانی مثل ناتو با رهبری آمریکا دارد این کار انجام میدهد.
اولاً در اینها واقعاً حسن نیت نمیبینیم. موارد زیادی در دنیا هست و از این ظلمها هست که آنها توجه زیادی به این حرفها نمیکنند. قتلعامها کم نبود. در همین افغانستان هم گاهی این اتفاق افتاده و آنها این حساسیت را نداشتند و خیلی جاهای دیگر.
چون دروازه شرقی اروپا آنجاست، ناتو حق خودش میداند و میخواهد قلمرو خودش باشد. مشکل با روسیه باید حل شود. چون نقطه مهمی است. اگر بتوانند با روسیه تسویه حساب کنند و این متحد دیرین روسیه را جدا کنند، شکست بزرگی به اردوگاه مقابل خودشان زدهاند. همانطور که بعضی از این کشورها را بردهاند و جزو ناتو کردهاند. اولاً این است. ثانیاً اگر بناست کاری انجام شود، باید در چارچوب، معیار و حسابی باشد که باب دیکتاتوری و سوءاستفاده باز نشود و هر قدرتی و هر کشور اسلحه به دستی، هر پولداری و هر زورداری بعداً به خودش حق بدهد که با این بهانهها در کشورهای دیگر دخالت بکند. این خیلی خطرناک است.
این همان مسألهای است که غربیها احساس تک قطبی میکردند و میگفتند: دنیا یک رهبر دارد و آن هم غرب است. آمریکا میگفت: من هستم. منتها امروز میبینیم که ناتو و آمریکا با هم هستند. این کار راه و رسمی دارد. اینها میتوانستند این را در سازمان ملل حل کنند.
چرا مثل بعضی از موارد گذشته مثل عراق، به شورای امنیت نبردهاند؟ دلیلش این است که در شورای امنیت روسیه و چین مخالفت میکردند و آنها حق وتو دارند. سیستم ظالمانهای است که اختیار دنیا را به دست پنج کشور بدهیم که با یک رأی بتوانند تصمیم همه دنیا را عوض کنند و جلوی تصمیم را بگیرند. این خیلی خطرناک است. این حق همه مردم است و همه دنیا باید در این حق شریک باشند. ولی فعلاً این حق را این پنج کشور دارند. فکر میکنم اگر به مجمع عمومی سازمان ملل میبردند، آنجا یک راه درستی بود. چون در مجمع آرای همه دولتهاست، حق وتو هم نیست و دولتهایی که نمایندگان ملتها هستند، به چنین کار مهمی رأی میدادند و وارد میدان میشدند. این کشورها آنقدر مغرورند و زورگو هستند و در مقابل خودشان رقیب جدی را نمیبینند و روسیه را هم با مسائل اقتصادی و سیاسی به این حالت در آوردند و اهمیتی به اینکه مثلاً چین و هند و روسیه، سه کشوری که نزدیک به نصف دنیا جمعیت دارند مخالف باشند، نمیدهند. چون پول دارند. زور هم دارند. کسی هم در مقابل آنها نمیتواند حرکت مهمی بکند و این حرکتها را میکنند.
اگر از جنبه مثبتی که میتواند رفع ظلم بکند، بگذریم، خطرش این است که اولاً چیزی عاید مسلمانان نمیشود. به خاطر شرایطی که میبینیم و آوارگی وسیعی که پیش آمده که صدها هزار نفر مردم را اینجوری در دنیا ویلان کردهاند و هر روز هم بیشتر میشود، نمیتوان به این کارها دلخوش کرد. به نظر میرسد حرکت نادرستی است که از موضع استکباری دنیا دارد اتفاق میافتد. گرچه بهانه رفع ظلم و حمایت از مظلوم است. ما باید حمایت از مظلوم را جدّی و مهم بدانیم و راه حمایت از مظلوم را قانونی و سیستماتیک کنیم که بتواند راه درستی باشد و در جاهای دیگر هم قابل اجرا باشد که اگر چنین چیزی نتیجه این بحران شود، میتواند برای بشریت مبارک باشد.
بسمالله الرحمنالرحیم
قل هو الله احد/ اللهالصمد لمیلد و لم یولد/ و لم یکن له کفواً احد*
* سوره کوثر
پی نوشت ها:
|
1- پیشوای دهم شیعیان حضرت امام هادی(ع) در سال 212 ه.ق در شهر صریا (نزدیک مدینه) دیده به جهان گشود. پدر ایشان حضرت امام محمدتقی جوادالائمه(ع)و مادرشان بانویی فاضله و عفیفه به نام سمانه است. نام مبارک ایشان علی از القابشان نقی، هادی و نجیب و کنیهشان ابوالحسن میباشد. مدت امامت ایشان حدود 34 سال است یعنی از سال 220 ه.ق (سال شهادت امام جواد علیه السلام) تا سال 254 ه.ق که در شهر سامرا به شهادت رسیدند. پس از شهادت، امام حسن عسکری(ع) بر پیکر مطهر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند.
در مورد شهادت امام هادی (ع) و قاتل آن حضرت اختلاف است: برخی معتمد عباسی را قاتل آن حضرت میدانند (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتمد رخ داده است) و به عقیده ی برخی دیگر معتز عباسی، فرمان قتل آن بزرگوار را صادر و معتمد آن را اجرا کرد. یعنی این واقعه در زمان خلافت معتز روی داده است.
2- این تفسیر در میان تفسیرهای قرآن کریم دارای رویکردی سیاسی، اجتماعی، حرکتی و تربیتی است . تکرار مکررات فراوانی که در سایر تفاسیر ملاحظه میگردد، در این تفسیر جایی ندارد و در بسیاری از موارد، عرضه دارنده مباحثی بکر و بدیع است. شخص مؤلف تمام تجربه قرآنیاش و نیز رهیافت تفسیریاش را در مقدمه «فی ظلال» چنین خلاصه میکند: «در پرتو قرآن زیستم تا هستی را بسی فراختر از بسیاری از ظواهر مشهودش ببینم، بزرگتر در حقیقت و بزرگتر در تعدد جوانبش...، در سایه قرآن بازیافتم که تصادف بی بصیرت را در عرصه هستی جایی نیست.»
3- محمد قطب برادر دانشور مؤلف «فی ظلال» در چند سطری که در آغاز تفسیر آمده است، مینویسد: «فی ظلال القرآن کتابی است که نگارندهاش با روح، اندیشه، شعور و همه هستیاش با آن زندگی کرد... و گزیده تجربه زندهاش در عالم ایمان را با آن به راز نهاد.»
تفسیر «فی ظلال القرآن» در دو مرحله شکل یافت. باری هنگامی که سید قطب هنوز پای در میدان جهاد، حرکت و دعوت نگذاشته بود و بیشتر از دیدگاه نکات ادبی به قرآن مینگریست، و دیگر بار وقتی که همه وجود پیام قرآنی را بازیافت و به صورت عملی به حرکت، تربیت و دعوت ملتزم گشت.
نخستین مرحله پیدایی «فی ظلال» به سال ۱۹۵۱ در مجله «المسلمون» برمی گردد که سعید رمضان منتشر کننده این مجله از مرحوم شهید سید قطب خواست تا به گونه پیوسته نوشتاری در آن مجله داشته باشد و سید نیز پذیرفت که مباحثی در تفسیر قرآن با عنوان «فی ظلال القرآن» بنویسد.
در نتیجه تا آیه ۱۰۳ سوره مبارکه بقره، شرح پیش گفته در مجله «المسلمون» منتشر شد و پس از آن سید قطب تصمیم گرفت عنوان دیگری را برای مقالات خویش در این مجله برگزیند. به خوانندگان وعده داد که به همین ترتیب، تفسیر سی جزء قرآن کریم را در سی بخش منتشر خواهد کرد. از آن تاریخ «فی ظلال» از مجله «المسلمون» درآمد و سرنوشتی دیگر یافت. پیرو وعده قبلی، نخستین جزء از آن در اکتبر ۱۹۵۲ توسط دارالکتب العربیه در قاهره منتشر شد و پس از آن هر دو ماه یک جزء عرضه میشد. این سیر تا جزء شانزدهم قرآن کریم ادامه یافت.
بعد از انتشار جزء شانزدهم سید قطب دستگیر و راهی زندان شد، در هفتههای نخست به سبب آزارهای روحی و جسمی که میدید، نتوانست کارش را در زندان ادامه دهد. در نتیجه ناشر که قرارداد تفسیر تمامی قرآن مجید را تا پایان با او داشت، از دولت وقت به دادگاه برای جبران خسارت مالی خود شکایت برد و در نهایت دولت توافق کرد که سید قطب در زندان تفسیر را به پایان رساند. در پایان دهه پنجاه میلادی تالیف «فی ظلال» در زندان پایان یافت.