خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

 اخلاق، هدف رسالت، تأکید قرآن بر تزکیه انسان‌ها، اهمیت اخلاق در اصلاح جامعه، سوابق نگارش کتا‌ب‌های اخلاقی  14 خرداد، 15 خرداد، کمرنگ شدن فضای انقلابی در کشور، حادثه کشمیر و جدال هند و پاکستان، اوضاع معادن ایران

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۷ خرداد ۱۳۷۸
خطبه اول: اخلاق بزرگترین‌هدف رسالت/ اخلاق مظلوم‌ترین بحث‌ اسلامی در حوزه و دانشگاه/ عدم متولی مشخص درحوزه‌ها و مراکز علمی از مشکلات اخلاق در جامعه ما/ علم اخلاق وسیع‌ترین میدان عمل در بین فلسفه اسلامی و علوم دیگر/ حساسیت فوق‌‌العاده مسایل‌فرهنگی جامعه بیش از هر چیز مربوط به اخلاق/ بحث‌های مهم در علم اخلاق/ میدن بسیار وسیع محتواهای فقهی و اعجازآمیز قرآن/ انسان‌سازی هدف اساسی انبیاء در طول تاریخ/ انسان‌سازی محصول‌اجرای اخلاق/ تاکید زیاد قرآن روی‌تزکیه، فلاح و سعادت انسان/ میادین بزرگ‌ علم اخلاق/ اهداف انبیاء و هدف‌رسالت پیامبر در قرآن/ تعلیم و آموزش‌از اهداف انبیاء/ تزکیه نتیجه تحرکات اخلاقی/ آیه ‌انک تعلم خلق عظیم مهمترین توصیف قرآن از پیامبر/ وجود دو خلق در قرآن/ حدیث پیغمبر در مورد اخلاق/ بعثت پیامبر برای‌تکمیل مکارم اخلاق/ مهمترین هدف پیغمبر سازندگی اخلاق اسلامی و الهی/ معنی کلمه اخلاق از نظر ادبا/ اخلاق یعنی معنویت انسان/ خلق یعنی ظاهر و محسوسات/ توجه به معنویات، باطن‌سازی و انسان‌سازی بعد اساسی اخلاق/ دقت و هماهنگی بحث‌های روانشناسی و اخلاقی‌جزو واجبات/ لزوم توجه و هماهنگی اخلاق و روانشناسی امروز/ توجه به چهار عنصردر علم اخلاق/ صفات و ملکات انسان‌ها از عناصر اخلاق/ آثار ملکات و صفات‌ در فرد و جامعه دومین عنصر اخلاق/ دانش انسان به سجایای‌ انسانی اولین عنصر اخلاق/ توجه غربی‌ها به ‌بعد عملی اخلاق/ توجه علمای شرق‌به دانش اخلاق/ تعریف مرحوم نراقی جزو کامل‌ترین تعاریف اخلاقی تاریخ اسلامی/ انتقال متون اخلاقی ‌یونان قدیم با ترجمه‌به اسلام/ اخلاقیات یونانی پایه ‌بحث‌های تاریخی اخلاقی/ تنظیم علوم جداگانه‌توسط علمای اسلامی/ اسماعیل بن مهران اولین نویسنده کتاب‌علوم اخلاق در قرن دوم/ کتاب صفه المومن و القاجر اولین کتاب اخلاقی/ تلاش در جهت ایجاد فرهنگ انقلابی در ایران‌در زمان گذشته/ وجود بحث‌های فراوان اخلاقی در جامعه/ وجود بحث‌های انحرافی ‌فراوان در جامعه/ تلاش در جهت زنده کردن اخلاق مبارزه در جامعه‌در زمان گذشته/ لزوم بحث محتوای واقعی ‌اخلاق قرآنی و اسلامی ‌در تاریخ/ بحث اخلاق در سوره شمس‌بعد از یازده قسم توسط خداوند/ قسم‌های سوره شمس/ اذا تلاها اشاره ‌به ماه شب چهارده/ اقسام قسم‌ها در سوره شمس/ منظور از قسم به انسان در سوره شمس/ وجود راه هدایت در درون انسان/ موفقیت انسان‌ در انتخاب راه درست/ ضرر و خسران انسان‌در انتخاب راه نادرست/ هدایت جامعه به طرف راه درست از اهداف رسالت/ لزوم توجه به علم اخلاق در دانشگاه‌ها و حوزه‌ها خطبه دوم: تاکید در مراعات تقوا/ اهمیت فوق‌العاده حادثه‌پانزده خرداد در انقلاب اسلامی/ حضور گسترده مردم در پانزده خرداد/ شکست رژیم در تصویب‌نامه‌های ایالتی و ولایتی/ اسارت بیشتر جامعه در انقلاب سفید شاه/ مبارزه امام با رفراندوم رژیم شاه/ سربازی بردن طلاب از اهداف رژیم برای ضربه به روحانیت/ وحشت مردم از رژیم شاه/ قیام 15 خرداد یک ‌مشکل عظیم برای رژیم/ کشتار مردم توسط‌رژیم در پانزده خرداد/ عظمت حضور مردم‌ در سال 57/ لزوم احترام زیاد برای 15 خرداد و شهدای 15 خرداد/ امید زیاد دشمنان انقلاب برای رسیدن به‌اهداف خود بعد از رحلت امام/ موفقیت انقلاب بعد از امام در وحدت همه جانبه/ انتخاب رهبر پس از چند ساعت از رحلت امام یک ‌موفقیت برای انقلاب/ شکست اهداف دشمن بعد از تعیین رهبری در ایران/ خدشه دار شدن همدلی ‌در بین دوستان انقلاب‌ در حال حاضر/ مفید و سازنده بودن رونق مطبوعات برای کشور/ انقلاب اسلامی محصول تلاش میلیون‌ها انسان مخلص/ تاکید بر مواظبت از مباحثات سیاسی و اجتماعی/ حادثه کشمیر یک حادثه‌تلخ در منطقه اسلامی/ خطرناک بودن اختلاف ‌میان هند و پاکستان/ نیاز به هوشیاری ملت و مسؤولان کشور در مورد مسأله هند و پاکستان/ تحمیل سیاست تک‌محصولی در گذشته/ ایران کلکسیونی از معادن مهم دنیا/ نقد معادن در دوران سازندگی/ وجود معادن عظیم ‌مس و طلا در ایران/ ایران دومین کشور از لحاظ معادن سنگ‌های تزئینی/ وجود معادن اورانیم ‌و آلومینیم در ایران/ لزوم تشویق مدیران ‌و سرمایه‌گذاران در بخش معادن/ نزدیک شدن کشورهای عربی با ایران بعد از سفر ریاست جمهوری/ هوشیاری و صبر عاملی ‌برای جلوگیری از فتنه‌های دشمن در منطقه

خطبه اول:

بسم اللّه الرحمن الرحیم

السلام علی رسول الله لی آله الائمه لمعصومین

بسم الله الرحمن الرحیم

و الشمس وضحاها، و القمر اذا تلاها، و النهار اذا جلّاها، و الیل اذا یغشاها، والسماء و ما بناها، والارض و ما طاحها، و نفس و ماسویها، فالهمها فجورها و تقواها، قد افلح من زکاها، و قدخاب من دسّاها*

همانطور که قبلاً وعده داده بودم، فصل جدیدی از مباحث قرآنی را از امروز مطرح می‌کنم و احتمالاً یک فصل طولانی خواهد بود. چون یکی از بزرگ‌ترین اهداف رسالت است و وسیع‌ترین بحث قرآنی و اسلامی بلکه همه ادیان است و آن مبحث اخلاق است که مظلوم‌ترین بحث‌های اسلامی هم در حوزه‌ها و هم در دانشگاهها و هم در مسائل اجتماعی است. ضمن اینکه پرمدعی‌ترین بحث‌ها هم هست چون برای همه میدان بازی دارد و هر کس از دریچه‌ای وارد این بحث می‌شود.

مشکل علم اخلاق در جامعه ما این است که متوّلی مشخص در حوزه‌ها و مراکز علمی ندارد. بقیه علوم متوّلی خاص دارند آنها درست تحقیق و نتیجه‌گیری شده‌اند و بصورت مسائل مشخص در اختیار جامعه قرار گرفته‌اند و اختلافاتی هم که هست، مشخص است. مردم تکلیف خود را در آن میدان‌ها می‌دانند. مثلاً در بین، علم فقه و اصول،
حتی فلسفه و به خصوص فلسفه اسلامی و علوم دیگر، علم اخلاق وسیع‌ترین میدان عمل را دارد. در عین حال دروازه‌هایی هم به اندازه وسعت منطقه نفوذ خود دارد که هر کس از هر نقطه و به استناد یک روایت یا یک قطعه تاریخ یا چیزی از این قبیل می‌تواند وارد شود و اعلان نظر بکند. فکر می‌کنم مسأله روز ما هم همین مسأله است.

مسائل فرهنگی جامعه که امروز حساسیت فوق العاده‌ای پیدا کرده، بیش از هر بخش دیگر علوم اسلامی، به همین مباحث اخلاقی ارتباط پیدا می‌کند. البته این علم وسیع و دارای جنبه‌های فراوانی است، علوم انسانی زیادی از علوم روز، فلسفه، روانشناسی، جامعه‌شناسی، روانپزشکی و علوم تربیتی به نحوی متکفل بخشی از مسائل اخلاقی جامعه هستند و علوم اخلاق هم متکفل بخشی از بحث‌های اختصاصی آن‌ها است.

البته بنده در محدوده یک خطبه و در یک مدت کوتاه نمی‌توانم به شما قول بدهم که می‌توانم مفصلاً به این مسائل بپردازم. ولی سعی می‌کنم بحث‌های مهم علم اخلاق را با اشاره به موارد خاص علم اخلاق در تعدادی از خطبه‌ها مطرح کنم. این را هم به دنبال معجزات قرآن که از الفاظ شروع کردیم و به محتوای اعجازآمیز قرآن رسیدیم، در محتوا بحث کوتاهی در محتواهای فقهی و قانونگذاری قرآن داشتم که آن راهم نیمه کاره رها کردیم چون میدانش بسیار وسیع است و بعد چند مورد از معجزات علمی قرآن را گفتم و امروز اعجاز قرآن را در میدان اخلاق شروع می‌کنم که بتدریج شما آشنا می‌شوید. البته خیلی‌ها آشنا هستند.

در این بحث توده مردم مورد خطاب من هستند، آشنا می‌شوید که قرآن چه سیستم مهم اخلاقی برای بشریت از آسمان آورده است. معمولاً همه انبیاء در طول تاریخ از آدم تا خاتم هدف اساسی‌شان انسان‌سازی
بوده و انسان سازی هم محصول اجرای اخلاقیاتی است که ادیان طراحی کرده‌اند و خود قرآن تأکید دارد. وقتی می‌خواهد هدف رسالت پیغمبر و قرآن را توضیح دهد، بیشترین تأکیدش روی تزکیه و فلاح و سعادت انسان است که مسیرش عمدتاً از بحث‌های اخلاقی و موارد اخلاقی می‌گذرد.

این اخلاق که من می‌گویم ممکن است در ذهن خیلی‌ها همین اخلاق عرفی بیاید که مثلاً در معاشرت خوشرو باشیم، خوش کلام باشیم، مودب باشیم، این منظور نیست. این یکی از دهها میدان اخلاق است. همه زندگی اجتماعی و فردی ما در قلمرو این بحث قرار می‌گیرد.

من چهار آیه را در قرآن اشاره می‌کنم که هدف انبیا و هدف رسالت پیامبر را توضیح می‌دهد که چرا اینها آمدند. یک مضمون در این چهار آیه است دو مضمون در سوره بقره، یکی در سوره آل عمران و یکی هم در سوره جمعه است. خلاصه مضمونش این است که خداوند انبیاء را می‌فرستد یا فرستاده که به مردم تعلیم و آموزش بدهند و اینها را تزکیه و پاک کنند و بعد به اهدافی که باید برسند، می‌رسند. در سه آیه از چهار آیه اوّل می‌گوید تزکیه نتیجه تحرکات اخلاقی است و بعد می‌گوید تعلیم و در یکی از آیات، اول تعلیم را می‌گوید و بعد تزکیه را. البته تعلیم و تزکیه تعامل دارند و خیلی مهم نیست که این جلو باشد یا دیگری. اینها می‌توانند با هم باشند. ولی به هر حال نشانی از اهمیت تربیتی انسان و تزکیه انسان‌سازی است که مقدمه هر حرکت مهم اجتماعی و اصلاحی است.

قرآن در یکی از آیات وقتی که می‌خواهد از پیغمبر تعریف کند، می‌فرماید: انک تعلی خلق عظیم. این مهمترین توصیفی است که از
پیغمبر شده است و ما دو خلق در قرآن داریم. کلمه اخلاق در قرآن به این شکل اصلاً نیامده است. دو دفعه آمده «خلق» که همین سجایا و همین روحیه‌های انسانی است و یکی هم وقتی که به گذشتگان بعنوان روحیات گذشتگان اشاره می‌کند.

یکی هم در مورد پیغمبر است و خود پیغمبر یک جمله‌ای فرمودند که اهمیت این بحث را می‌تواند نشان دهد. پیغمبر فرمودند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق».

بعضی از روایات «انما» را ندارد ولی شاید ضبط صحیحش با «انما» است. «انما» کلمه‌ای است که ادبا می‌گویند «حصر» را می‌رساند. پیغمبر می‌گوید که من فقط مبعوث شدم که مکارم اخلاق را تکمیل کنم. چون مکارم اخلاق از پیش توسط انبیا و بزرگان بشر بوده و در هر جامعه‌ای زمینه‌هایی دارد پیغمبر خواسته اینها را تکمیل کند.

حالا اگر نخواهیم بگوییم «حصر» حقیقی است، لااقل یک حصر اضافی و نسبی را می‌رساند. یعنی مهمترین هدف پیغمبر این بود که جامعه متعلق به اخلاق اسلامی و الهی را بسازد، خیلی روایت و آیه داریم که فکر می‌کنم در اهمیت اخلاق آن هم در بحث قرآنی این مقدار کافی باشد.

حرف بعدی که می‌زنم برای نزدیک شدن به مطالبمان در مورد کلمه اخلاق است که اخلاق یعنی چه؟ ادبامی گویند: جمله کلمه خلق است که این خلق با هر سه اعراب در اوّل گفته شد. ریشه‌ای از همان خلق خلقت است. منتها اصطلاحاً به آن چیزهایی که باطن انسان را شکل می‌دهد و معنویت انسان را می‌سازد اخلاق می‌گوید رسند و آن چیزی که ظاهر و محسوسات را که به چشم و حواس دیده می‌شود می‌سازد، خُلق می‌گویند. یعنی اگر بخواهند از شکل ظاهری انسان حرف بزنند ،
می‌گویند خلقش اینطور است و اگر بخواهند باطن انسان و شکل روح و جوهر انسانیت را اشاره کنند می‌گویند خلقش اینطور است.

بنابراین وقتی بحث ما بیشتر به معنویات، باطن سازی، انسان‌سازی و بعد اساسی انسان مربوط می‌شود، اخلاق است. البته قسمتی از آن به اعضا و جوارح ارتباط پیدا می‌کند که قابل توجه است. بعلاوه امروز با علم روانشناسی می‌بینیم بسیاری از دقایق مادی و جسمی که بصورت ارثی و یا اکتسابی در روحیات انسان ظهور می‌کند، در جسمانیات هم ریشه دارد که تعامل آن‌ها هم آثاری در اخلاقیات ما دارد. لذا دقت و هماهنگی بحث‌های روانشناسی و اخلاقی امروز جزو واجبات ماست که متأسفانه حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌های ما که این دو بحث را جدا از هم می‌خوانند- با همه تأکیدی شده- هنوز موفق نشده‌اند که برنامه مشترکی ایجاد بکنند که این بحث‌ها همدیگر را تکمیل بکنند.

اگر بخواهیم اخلاق را عالمانه بحث کنیم، تحقیقاً باید همراه با روانشناسی امروز که روز به روز هم دارد دقایق و ظرافت جدیدی از خلقت مادی انسان را نشان می‌دهد باید اینها هماهنگ باشد. البته بحث‌های خطبه‌ای من نمی‌تواند وارد این‌گونه فضاها که شود مگر با اشاراتی که گاهی خواهم کرد.

اما تعریف اصطلاحی اخلاق: اصطلاحاً به علم اخلاق چه می‌گویند؟ چه تعریفی دارد؟ چطوری این علم از سایر علوم جدا می‌شود؟ من فکر می‌کنم با یک بیان ساده می‌توانید بفهمید که دنبال چه هستیم. چهار عنصر در علم اخلاق مورد توجه است که آن‌ها می‌تواند تعریف علم اخلاق را مشخص کند؟ 1- صفات و ملکاتی که انسان‌ها دارند. هر انسانی در وجود خود یک سری صفاتی دارد و اینها
گاهی ملکه هستند و گاهی صفات عارضی هستند که می‌آیند و می‌روند این در وجود هر انسانی است. یکی از رسالتهای علم اخلاق شناختن اینهاست.

2- آثاری که بر این ملکات و صفات در فرد و یا جامعه ظهور می‌کند.

3- دانش انسان به این سجایای انسانی.

4- راه رسیدن به عملکرد صحیح این صفات و ملکات و در جهت سعادت. معمولاً در بحث‌های اخلاقی که شما در کتاب‌های منظم اخلاقی می‌خوانید اینها هست. اما علمای اخلاق در تعاریفشان همیشه همه اینها را نیاورده‌اند. غربی‌ها بیشتر روی بعد عملی اخلاق توجه می‌کنند و عملگرایی دارند. آنها کاری به مسائل دیگر اخلاقی- حتی بعد ارزشی- ندارند. البته علمای اخلاق‌شان دارند. دنبال عملکرد سجایا و صفات هستند. علمای شرق بیشتر دنبال دانش این بخش هستند. اما خوشبختانه علمای اسلامی بتدریج تعریفشان را جامع کردند.

آخرین تعریف را به نظرم مرحوم نراقی دارند که جزو کاملترین کتاب‌های اخلاقی تاریخ اسلامی است. تقریباً هر چهار موضوعی را که من اشاره کردم، در تعریف ایشان هست. وقتی که می‌گوید علم اخلاق یعنی چه، اینها را آورده‌اند و قبل از ایشان نیز صدرالمتالهین- این روزها مراسم سالگرد ایشان را داشتیم که یکی از نخبه‌های تاریخ اسلام هستند- نسبتاً جامع آورده و سه نکته را در تعریفش گنجانده است. پس هم لغت و هم تعریف اصطلاحی علم اخلاق را با زبان خودمانی یاد گرفتیم.

قبل از اسلام متون اخلاقی اندکی، مخصوصاً از یونان قدیم داشتیم که آنها هم با ترجمه به دنیای اسلام منتقل شده است و بعداً نوعاً اخلاقیون
ما سر سفره آماده‌ای نشستند و از همان بنایی که افلاطون و ارسطو و سقراط ریخته‌اند، شروع کرده‌اند. لذا پایه بحثهای تاریخی اخلاقی ما به اخلاقیات یونانی‌ها بر می‌گردد.

منتها وقتی که معارف اسلام و حدیث و قرآن به آن اضافه شد، یک چیز دیگری با آنچه آن‌ها می‌گفتند تفاوت دارد. در صدر اسلام هم چیزی به نام علم اخلاق در زمان پیامبر(ص)، در زمان خلفای راشدین و بعد از آنها تا قرن دوم- تنظیم نشده بود. البته مثل بقیه علوم بود. فقه هم همینطوری بود، اصول هم اینطوری بوده بقیه علوم اسلامی هم در تعلیمات پیامبر(ص) بصورت و موردی مطرح می‌شد و بتدریج علمای اسلام- اول صحابه بعد هم تابعین و بعد علمای دیگر- اینها را تنظیم و علوم جداگانه‌ای بوجود آورده‌اند.

فکر می‌کنم اولین کتاب علوم اخلاق را شخصی به نام اسماعیل بن مهران(1) نوشته که در اواخر قرن دوم تنظیم شد، آن هم درست مربوط به آن آیه‌ای است که اول بحث خواندم. اسم کتاب او «صفه‌المؤمن و القاجر» یعنی صفات انسان فاسد یا انسان فاجر درست علم اخلاق همین‌ها از آن درمی‌آید بعداً این علوم رشد کرده. غزالی کار بزرگی کرد. اما آنکه آیا کاری که غزالی کرد را قبول داریم؟ آیا این خدمت بود و چقدر در ساختن جامعه اسلامی- جامعه‌ای که قرآن می‌خواهد- مفید بود؟ راه را گم کرد؟ بحث مستقلی است که شاید یک روزی در بحث‌های من بیاید. خودم قبل از انقلاب وقتی در خدمت امام تلاش می‌کردیم که به جامعه و، مسلمان‌ها یک فرهنگ انقلابی بدهیم و از آن حالت بی‌تفاوتی نسبت به مسائل سیاسی و جهان اسلام بیرون بیاوریم. احساس می‌کردیم فرهنگ جامعه ما به مناسبت همین بحث‌های اخلاقی که در جامعه هست،
فرهنگ مولد و مبارزی نیست. به خاطر همین نوع بحث‌هایی که از کتاب‌های که اشاره کردیم در می‌آمد. تفکراتی که یأس‌آمیز بوده و مردم را به انتظار ظهور حضرت حجت دعوت می‌کرد. هر پرچمی که قبل از ظهور حضرت حجت بلند می‌شد، به عنوان پرچم ضلال معرفی می‌شد. این‌گونه بحث‌ها خیلی فراوان است.

در بحث صبر معنای انحرافی داشته‌اند. در بحث رضا و خیلی موارد دیگر بحث‌هایی داشته‌اند که با خمودگی و بی‌حالی و سلطه دشمن و سلطه کفر و مستبد سازگاری داشت. آن موقع ما گروهی بودیم که به فکر افتادیم روی احکام اسلامی از این یک دید کار بکنیم و آن اخلاق مبارزه را در جامعه زنده کنیم یادداشت‌های آن زمان را که ملاحظه می‌کنم با یادداشت‌هایی که حالا برمی‌دارم یک مقدار فرق می‌کند.

الان از دید حکومتی به مسائل اخلاقی نگاه می‌کنم. آن روز از دید یک مبارز و ناراضی از جریان موجود می‌خواستم اخلاق را اصلاح بکنم. الان فکر می‌کنم هر دو کار در جامعه ما ضرورت دارد. ما باید محتوای واقعی اخلاق قرآنی و اسلامی راکه حقیقتاً مهم و معجزه است. در تاریخ ثبت بکنیم. کسی که عمل می‌کند، بعداً از این میدان استفاده مناسب را در هر زمانی خواهد کرد.

برای اینکه تأکیدی بر مباحث اخلاق آینده داشته باشیم آیات اول بحث از سوره شمس را مرور می‌کنم. در این آیات خداوند یازده قسم پشت سر هم به بهترین پدیده‌های جهان یا حقایق جهان می‌خورد. بعد از یازده قسم، مقوله اخلاق را- همین بحثی که می‌خواهم مطرح کنم- مطرح می‌کند. این از سوره‌های ابتدایی که اوایل اسلام در مکه نازل شده، می‌باشد. یعنی موقعی که پیامبر(ص) می‌خواستند نهضت اسلامی را
شروع بکند و مردم را تربیت بکنند. قسم‌ها: والشمس قسم به خورشید. خورشید را می‌بینیم. پدیده مهمی در خلقت است که حیات و گرمی زمین و انرژی‌ها و غذاها و هر چه که هست، بدون خورشید تحقق پیدا نمی‌کند. و ضحاها نقطه اوج درخشندگی است که در پدیده‌های جهان نقش اساسی دارد و بعد قسم به ماه که موجود مهمی است که تا سی مرتبه مهم دیگری آن هم دنباله روی خورشید است. بعضی از مفسرین می‌گویند «اذا تلاها» اشاره به ماه شب چهارده است که دنباله روی مخصوصی از خورشید دارد که آن نقطه اوج کمال ماه است.

باز به روز و شب قسم می‌خورد. منتها اینجا وقتی می‌گوید والشمس و ضحیها، دو قسم است و ماه یک قسم به روز «والنهار اذا جلیها و اللیل اذا یغشیها» «و نفس و ما سویها» قبل از این هم قسمهای دیگری است.

«والسماء و ما بینها» قسم به آسمان، عظمت آسمان روشن است و «مابینها» منظور خالق آسمان است که خودش به خود خدا قسم خورده «والارض و ما طحاها» باز دو قسم است قسم به زمین و قسم به خالق زمین که زمین را برای زندگی مسطح کرد. یا زمین را به حرکت در آورد. هر دو، معنی دارد، این نه قسم و نفس و ماسواها خود انسان سؤال اینجاست که منظور از نفس چه هست؟ تنها روح انسان است؟ یا مرکب از روح و جسم انسان است قطعاً جسم تنها نیست. ماسواها یعنی که کسی که آن موجود مهم را تنظیم و تطهیر می‌کند که باز خداست. این یازده قسم بعد از یازده قسم می‌فرماید که فالهمها فجور است. یعنی انسان فطرتاً یا الهاماً که درجه‌ای از وحی است- وقتی وحی می‌گویم مبداء وحی را هم طرف می‌شناسد- مطلبی را در خود احساس می‌کند. معلوم نیست الهام از کجا می‌آید. یک وقت انسان در وجود خودش مطلبی را احساس
می‌کند. به او وحی می‌شود. نفوس انسان‌ها در درون خودشان راه خیر و شر خودشان را می‌توانند پیدا بکنند. البته با کمک‌هایی که بعداً خواهیم گفت.

فالهمها فجورها و تقواها نقطه مورد بحث ما از این به بعد است. ما انسان‌هایی هستیم که خداوند ما را آفریده و در درون خودمان راه هدایت را گذاشته که آن عدل است. انا هدینا السبیل اما شاکراً و اما کفورا* راه نشان داده شده است. کسی که راه درست را انتخاب کرد موفق و پیروز است و آن کسی که راه غلط را انتخاب کرد شکست خورده و بدبخت است و خسارت دیده است.

«قدافلح من زکها و قدخاب من دسها» ضرر و خسران پیدا می‌کند. کسی که این جوهر را با دسیسه‌های شیطانی آلوده این موجود شریف را از ره بدر بکند ضرر می‌کند.

مباحث تقوا که از این به بعد کم کم وارد فصولی از آنها خواهیم شد، متکفّل این مسأله بسیار مهم هدف و رسالت است که جامعه و انسان را به طرف راه درست هدایت بکند. بنده نمی‌خواهم بگویم در جامعه ما نیست و شما ندارید. ولی مدعی هستم که آنچه که هست ‌قابل ‌بحث‌ و اصلاح است. باید روی آن تأکید شود. باید به اشتباهاتمان توجه کنیم و بسیار کار سختی ‌است‌ بعضی ‌از موارد آن‌ با حساسیت‌های زمان ما هم برخورد می‌کند.

زندگی سیاسی و اخلاقی و مذهبی ما بعنوان اخلاق اسلامی و متون اسلامی را مورد بحث قرار می‌دهد که بنده سعی می‌کنم با آنچه که از قرآن می‌توانم بفهمم در بحث‌های آینده در چند خطبه‌ای وارد این بحث
اساسی بشوم. البته هدف من این است که دانشگاه‌ها و حوزه‌ها را با طرح این بحث‌ها در جامعه و ایجاد تقاضا در جامعه به این وادی بیاورم که آن‌ها وارد بشوند و علمای ما این بحث‌ها را مطرح کنند. انشاءاللّه اخلاق منظمی از این همه معارف عظیم اسلامی داشته باشیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربک و انحر/ ان شانئک هوالابتر*

 

* سوره شمس، آیات 1 تا 10

* سوره الانسان، آیه 3

* سوره کوثر

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله و السلام علی رسول الله و علی علی امیر المؤمنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی ‌بن ‌محمد والحسن ‌بن ‌علی ‌والخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.

اوصیکم عباداللّه بتقوی الله و تباع امره و نهیه

با تأکید بر مراعات تقوی چند مناسبت از مناسبت‌های هفته را مطرح می‌کنم. اول حادثه مهم پانزده خرداد است. بنده در تاریخ انقلاب اسلامی فوق‌العاده به این حادثه اهمیت می‌دهم و آن را نقطه عطف و منشاء تحول در تاریخ 1400 ساله ایران بعد از اسلام می‌دانم. چیز ساده‌ای هم نبود که تصادفی بوجود بیاید. به یک سری برنامه‌هایی که از مدت‌های طولانی در حوزه‌های علمیه و اواخر توسط حضرت امام راحل و شاگردان ایشان در جامعه انجام شد و جامعه ما را یک گام بالا برد،
متکّی بود. سابقه نداشت که در آن لحظه پرخطر مردم به این وسعت وارد میدان شوند. آن هم در نقطه حساس کشور، در نقطه‌ای که امام مبارزه را از سطح مبارزه با مدیران کشور و دولت بالا کشانده بودند و به سطح مبارزه با شخص شاه رسانده بودند.

در مبارزات مربوط به تصویب‌نامه‌های ایالتی و ولایتی ما با دولت وقت که علم بود مواجه بودیم. آن‌ها شکست خوردند و عقب‌نشینی کردند و روحانیت پیروز شد چند ماه بعد از آن شاه خودش به میدان آمد و به اصطلاح فصول شش‌گانه انقلاب سفید را مطرح کرد و به سنگرهایی که ظاهراً با تعلیم آمریکایی‌ها رفت. مترقی بود اسمش حمایت از کارگر و معلم بود حمایت از زنان بود. اما محتوای واقعی، اسارت بیشتر جامعه بود با این عناوین تحکیم پایه‌های حکومت پهلوی که مساوی با تحکیم سلطه آمریکا، بود برای مدتی طولانی حتمی بود. امام این واقعیت را خوب تشخیص دادند و به مردم معرفی کردند. با رفراندوم آنها مبارزه کردند. رفراندوم ناقص بود اما تبلیغات آن‌ها گفت مردم آمده‌اند رأی داده‌اند. در افشاگری‌های بعد از رفراندوم درگیری پیش آمد. در اول سال در مراسم شهادت امام صادق(ع) به حوزه اهانت شد و چند هفته بعد طلاب را گرفتند و به سربازی بردند. به خیال آنها ضربه بزرگی که به روحانیت وارد کرده‌اند. هدف این بود که این حرکت را در نقطه‌ای خفه بکنند. امّا امام از همان ضربه‌ها برای نشان دادن چهره شوم رژیم مستبد پهلوی‌استفاده وسیع‌تری کردند و موفق شدند در ظرف مدت بسیار کوتاهی مردم را تجهیز کنند و در میدان بیاورند. طرف آن‌ها شاه بود. الان جوان‌های ما نمی‌دانند آن موقع چه خبر بود و چه وحشتی از رژیم شاه و شخص شاه در دل مردم بود. بعضی از وعاظ شوخی می‌کردند و می‌گفتند
وضع آن قدر بد شده که دیگر از روغن شاه‌پسند هم نمی‌شود انتقاد کرد و از هر چه که «شین» در آن هست نمی‌شود بد گفت. به مزاح می‌گفتند. ولی واقعاً هم همین‌طور بود. امام به مردم روحیه دادند و به میدان آوردند.

من آن موقع جزو همان طلبه‌هایی بودم که به سربازی اعزام شده بودم. ورقه معافی داشتم متأهل هم بودم که باید معاف می‌شدم. آن موقع در پادگان حر (باغ شاه) بودم که این حادثه 15 خرداد اتفاق افتاد. از درون ارتش و لشگر گارد می‌فهمیدم که در داخل رژیم چه خبر است و این قیام مردم برای آن‌ها چه مشکل عظیمی به وجود آورده است. البته آن‌ها با نهایت شقاوت سرکوب کردند. سربازها و درجه دارانی که از پادگان ما به میدان حسن‌آباد و میدان‌توپخانه و بخصوص سرچشمه و می‌رفتند و مردم را قتل‌عام می‌کردند می‌آمدند برای ما تا ما را هم بترسانند. واقعاً صحنه‌های شقاوت مندانه‌ای تعریف می‌کردند از زدن با توپ و مسلسل و بردن تانک‌ها و کامیون‌ها و... برای مواجه شدند با مردم تعریف می‌کردند مردم با دست خالی و بانگ اللّه اکبر در میدان بودند. ظاهراً مدتی سرکوب شدند و آرام شد. ولی همه این عواطفی که در پانزده خرداد به صحنه آمده بود، به سینه‌ها برگشت و مسیر خودش را در مبارزه پیدا کرد. مردم راه‌های درست را پیدا و افشاگری کردند. بقیه مردم را هم قانع کردند تا به سال 57 رسیدیم که عظمت حضور مردم را دیدیم. این حضور مستقیماً می‌تواند نتیجه قیام پانزده خرداد باشد. البته تأخیر داشت. چون شرایط اجتماعی هنوز آمادگی این تداوم را نداشت. ولی به عنوان یک ضربه کافی بود و ما واقعاً برای 15 خرداد و شهدای 15 خرداد خیلی باید ارج قائل باشیم. موضوع دوم رحلت امام است که البته امسال چون سال امام هست و مجالس و صحبت داریم. من اینجا
صحبت نمی‌کنم. فقط چند کلمه‌ای عرض می‌کنم که باید بسیار با اهمیت و تحلیل‌گرانه با آن برخورد کرد.

امام به خاطر سن زیاد و کسالت قلبی و فشارهای فراوانی که دوران جنگ و انقلاب و مشکلات و ترورها بر روح با صفای ایشان و عواطف بسیار نیرومند ایشان آمده بود، رنج‌دیده بودند و با آن سن و با آن فشارهای همه می‌دانستیم که بالاخره این چراغ دیر یا زود خاموش می‌شود و دوستان انقلاب از آنچه که ممکن است بعد از انقلاب پیش بیاید نگران بودند. ولی دشمنان انقلاب به عنوان یک فرصت طلایی امید بسته بودند به اینکه بعد از امام این انقلاب را از پای در بیاورند. تدبیرهایی که امام کردند و راه رهبری را هموار کردند و شاگردان و دوستان نزدیکشان را توجیه کردند و هماهنگی که دوستان انقلاب در این مقطع حساس تاریخی نشان دادند و همه همصدا دست از اختلافات جزیی و سلیقه‌ای و باندی برداشتند، ما را موفق کرد.

نقطه‌ای که می‌توانست خطر جدّی برای انقلاب باشد، یا کشور را دچار جنگ داخلی کند یا باعث پیشرفت دشمنان ما شود، تبدیل به یک نقطه قوت شد. وقتی که ظرف چند ساعت پس رحلت امام(ره)، از اعضای مجلس خبرگان با بصیرت و هوشیاری و با فداکاری و گذشت موفق شدند، نگذارند فترتی در مسئله رهبری که شیرازه کتاب انقلاب ما بود، بوجود بیاید و مردم خبر انتخاب رهبری را از صدا و سیما با آن سرعت شنیدند همه دوستان انقلاب نفس راحت کشیدند.

نفس‌های دوست و دشمن در آن لحظات در سینه‌ها حبس بود. دوستان با شنیدن خبر خوش، با نفس راحت، خوشحالی، دعا، سرور و شکر و دشمنان با آه سرد، با مسئله مواجه شدند این حادثه مهم تاریخ انقلاب را
دنبال کردند. من یک گریزی هم از همان مسئله به امروز می‌زنم.

برادران ما، دوستان انقلاب، هر جا و با هر سلیقه‌ای که هستید، شک نکنید که آن موقعیت مرهون همکاری و همدلی و گذشت از منافع باندی و گروهی بود و بزرگترین مشکل احتمالی نظام را در چنین وضعی توانستیم از میان برداریم، من این روزها احساس می‌کنم که آن همدلی‌های گذشته متأسفانه در بین خانواده انقلاب- نه در بین ما و خارجی‌ها و یا بین ما و مخالفین انقلاب، بلکه در خانواده انقلاب- کمی مخدوش است و دوستان انقلاب را می‌بینم که خنجرها را از رو بسته‌اند و همدیگر و نهادها و خودشان را طرد، لعن و بدنام می‌کنند. این با هیچ منطق و عقل و رشد سیاسی جامعه نمی‌سازد، شرایط دنیا گر چه نسبت به ما کمی آرام است، ولی این دنیا دنیایی نیست که ما بتوانیم مطمئن باشیم و با خیال راحت اختلافات کوچکمان را تبدیل به کینه‌های عمیق و دیرینه کنیم. همه سعی کنید بر خودتان مسلط باشید. مذکرات، مشاجرات سیاسی، نقدها و امثال اینها سازنده و خوب است و رونق مطبوعات برای کشور و آینده و امروز مفید و سازنده است. اختلافات گروهی، سازمان‌ها و احزاب می‌تواند سازنده باشد و باعث کم شدن اشتباهات دیگران باشد و خیلی می‌تواند مفید باشد.

شرط آن این است که یک مقدار اعصاب خودمان را کنترل کنیم و تابع هوا و هوس و چیزهایی که مناسب نیروهای انقلاب نیست نباشیم، انقلابی که صدها هزار شهید داد و با خون‌های مقدس آن‌ها و رنج‌هایی که جانبازان، آزادگان و ایثارگران، مفقودان و خانواده‌های گرامیشان کشیده‌اند، توانسته‌ایم این ثبات و آرامش و مقاومت را در جامعه خلق کنیم. این مال ما نیست بلکه محصول تلاش میلیون‌ها انسان‌های مخلص
خداوند است که امروز در دست ماست و لذا من بدون اینکه به هیچ جناحی نظرخاصی داشته باشم به همه برادرانمان تأکید می‌کنم مواظب باشید که این مباحثات سیاسی و اجتماعی از حدی که بتواند جامعه را از آن تعادل خوبی که در زمان امام(ره) و بعد از امام از آن برخوردار بوده، جدا کند، منجر نشود. ما با یک تصمیم- تصمیمی که با اتحاد انجام شد- توانستیم تبلور امام را در دوره بعد از امام در رهبری داشته باشیم و بقیه مسائل کشور هم تابع همان جریان بود. بهر حال این نکته درباره امام انشاءاللّه در بحث‌های اساسی و در جلسات اختصاصی خواهیم گفت.

مسئله دیگری که جزو مسائل روز ما به حساب می‌آید و باید به آن اهمیت دهیم- البته عملاً برای ما زیاد روزانه نیست - مسئله کشمیر(2) است که دارد اتفاق می‌افتد. حادثه تلخی در منطقه‌ای که ذاتآ اسلامی است در خود کشمیر اتفاق می‌افتد. مردم مسلمان کشمیر الان مشکل دارند.

اختلاف بین هند و پاکستان خطرناک است. ما با هر دو کشور دوستیم و نمی‌خواهیم روابطتمان را با هیچ یک از آن‌ها مخدوش کنیم. اما مسئله این است که کنترل را از دست می‌دهند و به جنگ کشیده شد و ما مشکل افغانستان را هنوز نتوانسته‌ایم حل کنیم که یک فاجعه دیگری در یک نقطه‌ای که حقیقتاً نقطه خطرناکی است و دو طرف منازعه به سلاح اتمی مسلح هستند، اتفاق می‌افتد و کار به جای باریکی می‌رسد. ما هم به، هوشیاری ملت و مسئولان کشور اینجا نیاز داریم و هم به برادرانمان در پاکستان و هند توصیه می‌کنیم که با صبر و حوصله و متانت از این مسئله بگذرند. شاید در قدرت‌های جهانی کسانی باشند که نخواهند اینگونه قدرت‌ها در منطقه ما باشند و از این مسائل استفاده کنند.

در کارهای داخلی هفته معدن(3) را داریم. این هفته بحث بسیار مهمی در
کشور است. انشاءالله توجه زیادی شود، از قدیم صنعتی شدن سیاستی توسط خارجی‌ها- اول انگلیسی‌ها و بعداً آمریکایی‌ها- بر ایران تحمیل شد که ایران تک‌محصولی و نفت متکی باشد. به معادن اهمیت ندادند و بلکه مانع از این شدند که که ما به معادن‌مان برسیم. ایران کلکسیونی از معادن مهم دنیاست و ما در دوران سازندگی تلاش فراوان کردیم که بخشی از این معادن را بشناسیم. آن تعداد که شناختیم و آن مقداری که نقد کردیم، مهم بود. ولی آنچه که عمل شده خیلی بیشتر از استعداد موجود است. باید بیشتر از آن عمل می‌شد. معادن فراوانی داریم، معادن غنی طلا داریم که هنوز در مرحله بسیار نازلی از اکتشاف است، معادن عظیم مس داریم که کمی از آن را استخراج می‌کنیم. کمربند مس از شمال غرب تا جنوب شرق کشور می‌گذرد. معادن بزرگ مس داریم که خیلی از آن‌ها را کشف کردیم و خیلی‌ها در حال اکتشاف است. معادن سنگ آهن بیش از وضع موجود، معادن سنگ‌های تزئینی گویا بعد از ایتالیا در دنیا دوم است و انواع سنگ‌های دنیا که بعضی از آن‌ها خیلی هم پر مشتری است، در ایران وجود دارد. گرانیت‌ها که هم در داخل کشور اشتغال‌زا است و هم برای دنیا محصول ساختمانی فاخری است در ایران وجود دارد. اگر درست استحصال کنیم می‌توانیم در همه جای دنیا حضور داشته باشیم. معادن گرانقیمت دیگری از انواع چیزهایی که در نیازهای صنعت امروز مهم است. داریم، به اندازه نیازمان اورانیوم کشف شده داریم و دنبال منابع جدیدی برای آلومینیوم هستیم که بحمداللّه اولین آن را کشف و استخراج کردیم و در جاجرم که منطقه‌ای است دور افتاده و محروم به همین زودی بزرگترین کارخانه تولید پودر آلومینیوم به راه می‌افتد.

 

فکر می‌کنم همه باید مدیران را و سرمایه گذرانمان را به خصوص در معادن تشویق کنیم، ما می‌توانیم بخش خصوصی را فعال و سرمایه‌های بخش خصوصی را جذب کنیم و تعاونی‌ها را غنی کنیم. که بتوانند هم به زندگی رونق دهند و هم ما را به نقطه‌ای برسانند که بتوانیم صادرات را رونق بخشیم.

از لحاظ سیاسی بحمدالله وضع ما در منطقه رضایت بخش است، سفری که رئیس جمهورمان به بعضی کشورهای عربی کردند نشان داد که دنیای عرب هم فهمیده است که چه ضرری از فاصله داشتن با ایران کرده است و امروز ما داریم به هم نزدیک می‌شویم و این سیاست دولت را باید تقویت کنیم و کمک کنیم و تشویق کنیم و جلوی موانع احتمالی که بعضی جاهای کم‌اطلاع ممکن است ایجاد کنند، بگیریم.

هوشیار باشیم که استکبار این را نمی‌خواهد و الان هم دنبال ایجاد موانع هستند که بعضی کشورهای همسایه را با بهانه‌های واهی در جلوی این حرکت خوب منطقه‌ای و اسلامی ما قرار دهند ولی هوشیاری، صبر، متانت و برخوردهای منظم ما می‌تواند این فتنه‌ها را از میان بردارد و این توطئه‌ها را خنثی کند. حق ملت‌های اسلامی است که با هم همراه باشند، ما اگر همراه بودیم این بلاها را امروز در کوزوو و افغانستان و فلسطین و عراق و خیلی جاهای دیگر نداشتیم و انشاءاللّه حرکت خوب دولت در جهت نزدیک شدن به سایر کشورهای اسلامی آن هم با فرصت ریاست کنفرانس اسلامی که همیشه این فرصت در اختیار ما نیست و یک مقطع محدودی است، به اهداف مقدسمان برسیم.

والسلام علیکم و رحمه ‌الله

 

پی نوشت ها : 

7/3/78

1- نام این راوی در کتب رجال با احترام و تعظیم و تکریم یاد شده است، شیخ طوسی رضوان الله علیه او را در رجال خود از یاران حضرت رضا علیه السلام ذکر می‌کند، و در فهرست گوید: اسماعیل بن مهران سکونی از موالیان بوده و در کوفه سکونت داشته است، او در نقل اخبار موثق و مورد اعتماد می‌باشد، و از جماعتی از یاران امام صادق علیه السلام روایت می‌کند و امام رضا سلام الله علیه را هم ملاقات کرده است.

او کتاب‌های زیادی تصنیف کرده که راویان از او نقل می‌کنند. کشی در رجال خود گفته: اسماعیل بن مهران متهم به غلو شده است اما محمد بن مسعود می‌گفت: اخبار دروغ به او نسبت می‌دهند، او مردی با تقوی و فاضل و نیکوکار بود و در نقل اخبار و روایات هم از ثقات می‌باشد، اسماعیل بن مهران بن محمد بن ابی نصر و احمد بن محمد بن ابی نصر هر دو سکونی بودند.

نجاشی نیز در رجال خود او را ذکر می‌کند و می‌گوید: اسماعیل بن مهران سکونی مکنی به ابویعقوب از محدثان کوفه می‌باشد. او در نقل حدیث ثقه و مورد اطمینان است او گروهی از یاران امام صادق(ع) را درک کرده و از آنان روایت می‌کند، شیخ کشی گفته: او از راویان امام رضا نیز به شمار می‌رود و کتاب‌هایی هم نوشته که یکی از آنها اهلیلجه و ملاحم و کتاب خطب امیرالمؤمنین(ع) است.

علامه حلی در خلاصه گوید: اسماعیل بن مهران از ثقات روات و مورد اعتماد می‌باشد، عبیدالله غضائری گفته: حدیث‌های او منقح نشده روایات ضعیف و صحیح بهم آمیخته است او از راویان ضعیف اخذ حدیث کرده و روایات او را باید به عنوان شاهد استخراج کرده، علامه گوید: من به روایات او اعتماد دارم زیرا شیخ طوسی و نجاشی او را توثیق کرده‌اند.

ابن حجر گوید: اسماعیل بن مهران کوفی از مصنفان شیعه است شیخ طوسی و کشی او را در کتب خود ذکر کرده اند، کتاب ملاحم و ثواب القرآن از تالیفات او می‌باشد او از مالک بن عطیه احمسی و جعفر بن محمد صادق روایت می‌کند و از وی سلمه بن خطاب و بکر بن هشام و سهل بن زیاد و گروهی دیگر روایت می‌کنند.

 

2- کشمیر منطقه‌ای واقع در شمال شبه ‌قاره هند در دامنه کوه‌های هیمالیا است که تا پیش از استقلال پاکستان، امیرنشینی تحت‌الحمایه بریتانیا بود. در ۱۹۴۷م. بعد از اینکه مهاراجه کشمیر از پیوستن به پاکستان خودداری کرد، اختلاف بر سر مالکیت کشمیر به درگیری‌های دامنه‌داری بین دولت هند و پاکستان انجامید؛ درنتیجه بخش‌هایی از شمال کشمیر شامل کشمیر آزاد و گلگت-بلتستان تحت حمایت دولت پاکستان و منطقه جامو و کشمیر و لداخ در کنترل دولت هند درآمد. منطقه‌ای در شرق کشمیر نیز تحت سلطه چین است که با عنوان اقصای چین شناخته می‌شود.

سابقه تاریخی حضور تشیع در کشمیر به سده هشتم بازمی‌گردد. در این دوران برخی از صوفیان و علمای شیعه ایرانی و گروهی از سادات به این منطقه مهاجرت کردند. گسترش تشیع با تأسیس سلسله چک‌ها در کشمیر به اوج خود رسید. بعد از چک‌ها بااینکه شیعیان تا امروز از قدرت سیاسی به دور بوده‌اند، همچنان به حیات اجتماعی خود در کشمیر ادامه داده‌اند. امروزه شهرهای کارگیل، سرینگر، بدگام و دره کشمیر در بخش کشمیر تحت نظارت هند و مناطق بلتستان و گلگت در کشمیر تحت نظارت پاکستان، از جمله مراکز مهم تشیع در کشمیر به شمار می‌آیند.

ایالت کشمیر (قبل از تقسیم) از پنج بخش دره کشمیر، جامو، لداخ، بلتستان، پونچ و گیلگت تشکیل شده بود. جمعیت کشمیر در سال ۱۹۴۱میلادی/ ۱۳۲۰ش. ۴۰۲۱۶۱۶ نفر بود که از آن میان ۷۷ درصد مسلمان، ۲۰ درصد هندو و ۳ % سیک و اقلیت‌های دیگر بودند.

در سال ۱۸۴۶ بر اساس معاهده امرتسر، انگلستان حکومت کشمیر را به گلاب سینگ فروخت و او سلسله دُگرا را در این منطقه تأسیس کرد. در دوران حکومت سلسله دگرا مسلمانان به ‌شدت سرکوب شدند و تبعیض شدیدی بین مسلمانان و هندو‌ها وجود داشت.

با اعلام استقلال پاکستان، تصمیم بر آن بود که امیران ایالاتی که تحت نظارت بریتانیا حکومتی نیمه‌مستقل داشتند، بر اساس سه معیار مذهب ساکنان ایالت، خواست مردم و وضع جغرافیایی، درباره پیوستن به پاکستان یا هند تصمیم گیرند. بر این اساس ایالت کشمیر که بیشتر ساکنان آن مسلمان بودند باید به پاکستان می‌پیوست، اما مهاراجه هاری سینگ علاقه داشت استقلال خود را حفظ کند و از پیوستن به هند یا پاکستان خودداری کرد. مسلمانان پاکستان که از مدتی پیش علیه تبعیض‌ها و محدودیت‌های موجود به اعتراض پرداخته بودند، از پیوستن به پاکستان حمایت می‌کردند. در سال ۱۹۴۸ مهاراجه تصمیم گرفت به هند بپیوندد تا بتواند از کمک هند در سرکوب مخالفان بهره گیرد. این تصمیم آغاز جنگ‌های پاکستان و هند بر سر کشمیر بود و در نهایت تقسیم این منطقه را بین دو کشور در پی داشت.

در اکتبر سال ۱۹۴۷م. بین دو کشور هند و پاکستان جنگی رخ داد که تا ژانویه سال ۱۹۴۹ ادامه داشت. سرانجام با میانجیگری سازمان ملل متحد دو کشور با آتش‌بس موافقت کردند و قرار شد سرنوشت کشمیر با مراجعه به آرای مردم آن سرزمین تعیین شود، اما این همه‌پرسی هرگز برگزار نشد. هنگام برقراری آتش‌بس سال ۱۹۴۹، حدود یک سوم از سرزمین کشمیر - که پاکستان آن را کشمیر آزاد می‌نامد - در تصرف پاکستان باقی ماند و هند نیز در سال ۱۹۵۴ انضمام رسمی بخش تحت کنترل خود - موسوم به جامو و کشمیر - را به خاک خود اعلام کرد. در سال ۱۹۶۵ جنگ دیگری بین دو کشور آغاز شد که سرانجام با میانجیگری روسیه در ژانویه ۱۹۶۶ خاتمه یافت. جنگ سوم، در سال ۱۹۷۱ و در پی حمایت هند از شورش استقلال‌طلبان پاکستان شرقی آغاز شد که نهایتاً به تشکیل کشور مستقل بنگلادش منتهی شد؛ آتش‌بس سال ۱۹۷۲ و شناسایی بنگلادش توسط پاکستان در سال ۱۹۷۴، به این بحران خاتمه داد.

دولتمردان پاکستان اعلام می‌کنند که کشمیر باید در سال ۱۹۴۷ به پاکستان می‌پیوست چراکه بیشتر ساکنان آن مسلمانان‌اند. اما دولتمردان هند نظر دیگری دارند و معتقدند که کشمیر بخشی از هند است.

نخستین گام‌های ورود اسلام به کشمیر در سده پنجم هجری با ورود صوفیان به این دیار برداشته شد، اما رواج و انتشار اسلام تا قرن نهم به تأخیر افتاد. در این زمان با ورود سید بلال شاه که از صوفیان طریقه نعمت اللهی بود و مسلمان شدن رنچن حاکم بودایی کشمیر، اسلام در این منطقه رواج بیشتری یافت و در زمان پادشاهی شاه میریان استحکام یافت.

به نظر برخی از پژوهشگران، شاه میر، شیعه اسماعیلی مذهب بود. بر اساس این نظریه و با توجه به اینکه بلبل شاه نیز از طریقه صوفیان نعمت‌اللهی است که به اندیشه‌های شیعی بسیار نزدیک بودند، می‌توان چنین گفت که اسلام از آغاز با فعالیت شیعیان ایرانی در کشمیر رواج یافت.

 

3- نامگذاری روز اول خرداد ماه به نام روز معدن، ‌هیأت وزیران در جلسه مورخ 28/1/67 بنا به پیشنهاد شماره 1787 - 100 مورخ 24/1/67 وزارت معادن و فلزات تصویب نمودند: ‌روز اول خردادماه به نام روز معدن نامگذاری گردد.