خطبه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین
اوصیکم عبادالله بتقوی الله و التباع امره
انشاالله که خداوند گوهر تقوا را در میان همه مردم جهان رایجتر بفرماید و خلاء تقوایی که باعث این همه فساد و نکبت میشود، پر شود.
حتماً شما و مردم کشورمان انتظار دارید که در خطبههای نماز جمعه در مورد جنگی که آمریکاییها در منطقه ما به راه انداختند، صحبت کنیم و یکی از مواردی که جزو وظایف ائمه جمعه است، همین است که در مواردی که حوادث مهم جامعه و اسلام است، با مردم حرف بزنند و اگر چیزی میدانند، به مردم هم منتقل کنند.
بنده امروز خطبه اولم را دربست درباره مسائل جنگ جاری صحبت میکنم و سایر مناسبتهای هفته را در خطبه دوم عرض میکنم. البته همانطور که میدانید با یک خطبه کوتاه، بحث مفصّل و مستدل درباره موضوعی با این همه مساله آسان نیست، ولی فهرست وار میتوان مسائل مهمی را مطرح کرد.
اولین نکتهای که عرض میکنم درباره کالبد شکافی جنگ(1) و جنگ افروزان است که باید مواضع خودمان، یعنی جمهوری اسلامی روشن باشد. شاید مردم ما تا حدد زیادی و دنیا هم کمی موضع ما را بدانند، امّا من با صراحت و بدون ابهام عرض میکنم که جمهوری اسلامی قاطعانه با این جنگ مخالف است. از هر جهت مخالف این جنگ است. موضعمان را اعلام کردیم و رهبر معظم انقلاب بارها به عنوان مقامی که باید درباره اینگونه مسائل، سیاست کلّی را ابراز نظر بفرمایند، ابراز کردند. مسئولان دیگر هم به نوبه خود نظرشان را گفتهاند.
این مساله را جدّی بگیرید. مساله دوم که ابهام پیش آورده و من میبینم دو طرف از ما سئوال میکنند که بیطرفی جمهوری اسلامی یعنی چه؟ چگونه میتوانیم بیطرف باشیم؟ این هم قابل قبول است. ما از لحاظ نظامی و جنگی بیطرفیم و به هیچ وجه به نفع حکومت بعث عراق یا به نفع آمریکا در این جنگ اقدامی نخواهیم کرد. معنای بیطرفی ما این است. اما معنایش این نیست که نسبت به صدماتی که بر ملت عراق وارد میشود، بیتفاوت هستیم. بلکه فعّال هستیم و هرجا که بتوانیم، از مردم عراق دفاع میکنیم، امّا از حکومت بعث عراق به خاطر مسائلی که با آن داشتیم و داریم، نمیتوانیم دفاع کنیم. چون همه میدانند که انقلاب اسلامی بیش از همه از بعث عراق صدمه دیده است. هشت سال جنگ تحمیلی را داشتیم. بعد هم به قراردادهای بینالمللی عمل نکرد، غنایم و خسارات جنگ را پرداخت نکرد، قرارداد الجزایر که پذیرفته شده، اجرا نشده است. قطعنامه سازمان ملل اجرا نشد. دشمنان تروریست ما در عراق به پناه آنها زندگی میکنند.
بنابراین ما طبعاً نمیتوانیم بگوییم که از رژیم صدام یا رژیم بعث عراق حمایت میکنیم، ولی منافع مردم عراق برای ما بسیار بسیار اهمیت دارد. راهکارهای محدودی داریم که بدون دخالت در جنگ حتّیالامکان از منافع آنها حمایت کنیم.
همینجا نکته سوم را عرض کنم و آن این است که ما خطر امریکا را از خطر صدام و حزب بعث بیشتر میدانیم. قبلاً هم گفتم اگر اینها را فرض کنیم که عقرب هستند، آمریکاییها افعیاند، اگر اینها چاله باشند، آمریکاییها چاه است و بیرون آمدن از چاله و رفتن در چاه معلوم است که منطقی نیست. طبعاً ما مایل نیستیم که آمریکاییها در این جنگ پیروز شوند. این موضع عقیدتی و تجربه سیاسی ماست. اینها مقدمه است. اما گفتم که میخواهم این جنگ را کالبد شکافی کنم. کالبد شکافی جنگ مقدار زیادی کالبد شکافی آمریکا و همکارش که فعلاً انگلیس است، میباشد. با بررسیهایی که کردم، بیش از 30 مورد اشکالات و مشکلاتی را که آمریکاییها در این جنگ دارند - چه پیش از جنگ، چه در جریان جنگ و چه بعد از جنگ - مطرح میکنم و هدف هم این است که تا آنجایی که حرفمان میرسد روشن شود که به سامانی که آمریکا میخواهد، نخواهد رسید. گرچه ممکن است بالاخره روزی رژیم بعث را شکست بدهند، اما آن چیزی که آمریکا میخواهد در منطقه پیش نخواهد آمد و مشکلاتی را که از این ناحیه خود آمریکا دارد، مردم آمریکا دارند و دنیا خواهد داشت و به خصوص منطقه ما خواهد داشت، تا حدودی فهرست کردم و برای شما میخوانم. تقریباً سه فصل است: 1ـ فصل پیش از جنگ، 2ـ فصل در جنگ، 3ـ فصل بعد از جنگ.
البته در جنگ و بعد از جنگ، مواردش یکی است که مخلوط شدهاند:
اولاً خوی استکباری، استعماری و انحصارطلبی آمریکاست که آمریکا این حرکت را از این جهت انجام میدهد. اگر آمریکا خوی استکباری و استعماری نداشت و به دنبال انحصارطلبی نبود، وارد این کار بسیار بسیار مشکل نمیشد و اتفاقاً از همین نقطه است که ما آسیب خواهیم دید. اگر آمریکا موفق شود، با این خوی و روحیهای که دارد، نخواهد گذاشت منطقه به این زودی آرامش ببیند و منافع زیادی از ملتهای منطقه را به جیب غارتگران خواهد برد.
دوم حالت غرور و تکبّری است که آمریکا را گرفت که به خاطر همین روحیه غرور اشتباهات فراوانی دارد. شما در زندگی شخصی خود هم دیدید که انسانهای مغرور معمولاً اشتباهات فاحشی میکنند. چون نمیتوانند جایگاهی را که خودشان دارند و طرفشان دارد، ارزیابی کنند. آمریکا هم خود را خیلی دست بالا میداند و برای بقیه دنیا - چه کشورهای نسبتاً قدرتمند و رقیب یا ملتهای جهان سوم - اهمیتی قائل نیست. فکر میکند هر چه بخواهد، میتواند اجرا کند. هر کسی چنین تصوّری را در افکار اینها میبیند. یادتان است که بعد از 11 سپتامبر همین آقای بوش مکرر گفت یا با ما یا علیه ما و ما بیطرف نداریم. خیال کرد که در دنیا هرکه میخواهد زندگیش خوب باشد، باید همراه آمریکا باشد.
نکته سوم اطلاعات غلطی است که آمریکا به دست میآورد و براساس ارزیابیهای نامناسبی که از اوضاع میکند، من جمله در این جنگ، وارد عمل میشود ما از اول انقلاب شاهد بودیم که خیلی وقتها تصمیمات آمریکاییها در مورد خود ما و منطقه متکی به اطلاعاتی بود که منافقین، جاسوسها و فراریها میدادند. کارهای بسیار بسیار ابلهانهای در مورد انقلاب میکردند. چون به آنها چیزهای غیرواقعی گفته بودند. سازمان اطلاعات آمریکا واقعاً تبدیل به یک ماشین دروغپردازی شده بود و توهّمات خود را به صورت واقعیتها به کاخ سفید منتقل میکرد و تصمیمگیریهای آنها را به دنبال داشت که معمولاً کارهای اشتباهی میکنند. اگر محققی روی آن کار کند و مواردی را که آمریکاییها براساس اطلاعات غلط، تصمیمات غلطی گرفتهاند، جمع کند، میبیند که چقدر خسارت به مردم آمریکا و دنیا زدهاند!!
چهارمین نکته هم در زمینه ارزیابی غلطی است که آمریکاییها پیش از جنگ در عراق داشتند. آمریکاییها قاطع بودند که اولاً ملت عراق از لشگر مهاجم استقبال میکند و به محض اینکه سر و کلّه آمریکاییها در شهرها پیدا شود، مردم هورا میکشند و جلوی تانکها میآیند. ثانیاً فکر میکردند ارتش عراق الان تحت قشار بعثیها و استخبارات و اطلاعات عراق و فشار حزبیها تصمیم میگیرند و اگر روزی نگرانیها برطرف شود، با دولت عراق همکاری نمیکنند و نمیجنگند. کسی که چنین اعتقادی دارد، خود را برای جنگ واقعی آماده نمیکند که وقتی میآید همه چیز داشته باشد و بتواند با صحنه واقعی میدان عراق مواجه شود. حتّی در مورد ترکیه اشتباه کرده بود. اینها فکر کرده بودند که ترکیه پستوی آنهاست و هرچه بخواهند و هر فرمانی بدهند، ترکیه میبرد. شاید در ترکیه مسئولینی باشند که چنین کنند، امّا ملّت ترکیه نشان دادند که اینطور نیستند. این بار ملت ترکیه با تظاهرات و از طریق پارلمانشان دست مسئولان را بستند و نگذاشتند جبهه اساسی آمریکا در شمال عراق شکل بگیرد که این متکی به همان ضعف اطلاعات و ارزیابی نادرست از ملتهاست که شما در ایران خیلی از این نمونهها را میبینید که آمریکاییها منافعشان را به چه گروههای کوچک و بیارزش و افراد بیپایهای وصل و منافع مهم خودشان را قربانی میکنند.
پنجم روحیه دروغگویی و ریاکاری و دوگانگی است که در آمریکاییها وجود دارد که واقعاً بسیار بسیار خطرناک است که یک کشور مقتدر و دارای امکانات فراوان خود را به دروغگویی و ریاکاری نیازمند میبیند. معمولاً انسانهای مستغنی و شجاع احتیاج ندارند که دروغ بگویند. صراحت دارند و حرفشان را میزنند و پای حرفشان هم میایستند. ریاکاری، دروغگویی، فریبکاری و دوگانگی، مال انسانهای ضعیفی است که باید مثل روباه خودشان را یک جوری از تلههایی که گرفتار میشوند، نجات دهند. آمریکاییها الان این وضع را دارند که موارد آن زیاد است. آمریکا میگوید میخواهم با سلاح کشتار جمعی مبارزه کنم. در صورتی که زیر نظر خود او و با کمک خود او انواع سلاحهای کشتار جمعی در اسراییل وجود دارد و مبارزه نمیکند، در خود همین عراق، آمریکاییها با دوستانشان بعث عراق را به خاطر جنگ با ما به انواع سلاحهای کشتار جمعی مسلّح کردند، میگوید میخواهم با حقوق بشر همراهی و با مخالفان حقوق بشر مبارزه کنم. شما میبینید چقدر حقوق بشر در خود آمریکا نقض میشود!!
همین چند روز پیش جریان عفو بینالمللی گزارش داد آمریکاییها بیش از دیگران نقض حقوق بشر کردند و میکنند. به زندانیان، مردم، سیاهپوستان، مسلمانان، اقلیتها و سرخپوستها، ظلم میکنند. مدعیاند که در دنیا میخواهند پرچمدار حقوق بشر باشند. اگر واقعاً شما با تروریست مخالفید، چطور منافقین را که حتّی خود آمریکاییها را در ایران ترور کردند و در نمازجمعه هم بمب منفجر کردند، در خاک خودتان راه میدهید و به آنها کمک میکنید و در پارلمانتان راه میدهید و برایشان امضا میکنید؟ معلوم است که دروغ میگویید و با تروریسم مبارزه نمیکنید. بدترین نقض حقوق بشر و تروریست را اسراییل مرتکب میشود و آمریکا از آن دفاع میکند. با این دوگانگی، آمریکا هیچ قابل اعتماد نیست. انگلیس هم در این مسائل تقریباً مثل آمریکاست. مثلاً در مورد زندان گوآنتاناما، آمریکاییها چکار کردند؟!
مردم دنیا میدانند انسانها را از کشورهای دیگر گرفتند و پایشان را به زنجیر کردند و در هواپیما هم با غل و زنجیر بودند، در زندان هم با غل و زنجیرند، در قفس زندگی میکنند، آمریکا میگوید چون آمریکایی نیستید، حقوق ملت آمریکا شامل شما نمیشود. چون در جنگ هم نبودید، اسیر جنگی نیستید. هیچ حقی برای آنها قائل نیست، نه حق بینالمللی نه حق شخصی، هر طور که بخواهد با آنها رفتار میکند. الان بیش از یک سال میگذرد که اینها در زندان هستند. نه دادگاه است، نه بازپرس است، نه وکیل است، نه محاکمه است، چنین کشوری میتواند ادعای مدافع حقوق بشر کند؟ واقعاً هیچ کس باور میکند؟ این کارها بازی ملانصیرالدینی نیست؟
ششم، ادعای شفافیت و آگاهی به مردم است. آمریکاییها مدعیاند که باید همه چیز را صریح به مردم بگوییم تا ملتها با آگاهیشان تصمیم بگیرند. آنجاهاییکه آمریکاییها با حکومتها مخالفند، این سیاست را اجرا میکنند. ولی هرجا که منافع خودشان آسیب ببیند، مرتکب سانسور میشوند، دروغگو میشوند، پنهانکار میشوند. این شیوه خیلی بد است. ما با یک قدرت غولی مواجه هستیم که میآید و میخواهد حقایقی که به ضرر اوست، پنهان بماند و حقایقی که به نفع اوست، مکشوف باشد. این دوگانگی در دنیای امروز اصلاً قابل قبول نیست.
هفتم، ادعا میکند که ما از موازین بینالمللی دفاع میکنیم. آمریکا حتی در قضیه قبلی عراق هم به عنوان اجرای مصوّبه سازمان ملل آمد. هنوز هم با آن پرچم کار میکند. مدعی است که مقررات بینالمللی را مراعات میکند. در همین قضیه جنگ عراق واقعاً یک جوک پیش آمد. وقتی که عراقیها چند اسیر آمریکایی را در تلویزیون نمایش دادند و چند جسد آمریکایی را نشان دادند، سر و صدا راه انداختند که عراق بر خلاف مقررات صلیب سرخ جهانی عمل کرد و مقررات میگوید که نباید اسرا را اعلام کنید که مبادا خانوادهایشان ناراحت شوند. این اصل در مقررات وجود دارد. امّا مگر آمریکاییها خودشان آن را عمل میکنند؟ روز قبل از آن خودشان اسرای عراقی را نمایش داده بودند، کجا به مقررات عمل کردند که حالا به آن چسبیدهاند؟ در گوآنتاناما مقررات صلیب وجود ندارد؟ مقررات عفو بینالمللی در آنجا نیست؟ اصلاً عمل نمیکنند.
طنزی به ذهن من رسید. یک قضیه شیرینی در روستای خودمان داشتم که ضربالمثل خوبی برای آمریکاییهاست که اینطور عمل میکنند. پدرم از افراد مورد قبول مردم روستا بود و معمولاً دعواها و نزاعهای محلی را پیش ایشان میآوردند تا فیصله یابد. روزی دو نفر از کشاورزان در صحرا دعوایشان شده بود. یکی با بیل زده بود سر طرف دیگر را شکسته بود. ضمناً پیراهنش هم مقداری پاره و خونی شده بود. به در خانه ما آمدند. من هم آن موقع حدود 8 ساله بودم و نشسته بودم و این دادگاه پدرم را نگاه میکردم. آنکه بیل زده و سرطرف را شکسته و خون همه بدن او را گرفته بود، داد و فریاد میکرد که آقا! پیراهن مرا پاره کرده است. بالاخره حوصله پدر ما را سر برد و گفت: باباجان تو زدی سر این را شکستی و در حال مرگ است و اجازه نمیدهی که یک کلمه دفاع کند.
من میبینم که آمریکاییها اینطوری هستند. لشگرکشی خلاف مقررات بینالملل، زدن بیمارستانها، شهرها، نقاط مسکونی را برخلاف مقررات بینالمللی انجام میدهند و این همه در بغداد و سایر جاها جنایت میکنند و به عراق میگویند که چرا چهار اسیر را در تلویزیون آوردید؟
هشتم، تناقض صریحی بین ادعای آمریکا در اهداف جنگ و عملش هست که میگویند ما میآییم تا مردم عراق را آزاد کنیم، عراق یکپارچه، آزاد، دمکرات و نجاتیافته از شرّ دیکتاتور زمان، اما همین موقع اعلام میکند میخواهیم تحت فرمان ژنرال بازنشسته جی کارتر که با اسراییلیها خیلی تفاهم دارد و تمایلات صهیونی دارد، یک حکومت نظامی آمریکایی تشکیل بدهیم که برای یک دوره طولانی حکومت نظامی آمریکایی در عراق است و بعد یک حکومت غیرنظامی آمریکایی خواهد بود و در مرحله سوم به مردم منتقل میشود.
اگر آمدهاید مردم را آزاد کنید که اولین قدمتان این است که میخواهید مردم را اسیرتر کنید. میخواهید بیگانه نظامی و خشنی را بر مردم حاکم کنید. معلوم است که این حکومت پدر مردم را درمیآورد. چگونه میخواهید آزاد کنید؟ این تناقض را در حرفهای فعلیشان میبینیم، بعدها در عمل معلوم نیست چگونه باشد.
تناقض بعدی که نهمین مورد است، اینکه اینها ادعا میکنند آمدهایم تا برای مردم رفاه بیاوریم. جزو اولین کارهایشان این بود که انبارهای مواد غذایی بصره را منهدم کردند که فشار مردم را بر روی حکومت عراق زیاد کنند. انبارهای دارو را زدند برای اینکه بیمارستانها را از کار بیندازند. بیمارستانها را منفجر کردند، بمباران کردند، این کارها با حرفهایشان خیلی تناقض دارد. اگر کسی برای آزادی و رفاه مردم میآید و میخواهد مشکلات مردم را حل کند و ادعا میکند که کشتیهای حامل مواد غذایی در صف ایستادهاند و منتظر هستند که بندر، امن شود تا وارد شوند، اینگونه رفتار نمیکند.
تناقض دهم این است که آمریکاییها - وارد مرحله مشکلات جنگ و بعد از جنگ میشویم - طراحی وسیعی برای جنگ روانی کردهاند و هدفشان از اول این بود که حکومت و رژیم عراق را با هو و جنجال و شانتاژ ساقط کنند. اولین خواسته آمریکاییها تصرّف بدون جنگ عراق بود که اگر اتفاق میافتاد، بسیار خطرناک بود. چون آمریکا هیچ هزینهای نکرده و روی گنج آمده بود، البته مشکلات بعدی آن را خواهم گفت که این گنج تبدیل به آتش و جهنم خواهد شد.
این نشد، ولی برنامه جنگ روانی داشتند. آنگونه که خودشان گفتند، یک گروه شش هزار نفرهای را مجهز کردند که جنگ روانی وسیعی را در همه بخشها علیه رژیم بغداد و هرکس که با او مرتبط است، درست کنند. یکی از بخشهای دروغپردازیشان، دروغهایی بود که در جنگ میگفتند. شروع به دروغ گفتن کردند.
فکر میکنم این جزو افتضاحات تاریخ آمریکاست، بله، در جنگ بعضی از واقعیتها را نمیتوان گفت. ما اینقدر میفهمیم و قبول داریم، اما گفتن دروغی که فردا کشف میشود، افتضاح است. مثل همان روحیه بعثیهای عراقی که ما سه روز در خرمشهر بودیم و هنوز صدام و حامیان او - همین آمریکاییها- جشن میگرفتند که ایرانیها در خرمشهر شکست خوردهاند. ما سایت دزفول را گرفته بودیم و سربازان ما در آنجا بودند، سپاه ما در آنجا بود، صدام میگفت ما شرط بستهایم که اگر ایرانیها سایت را بگیرند، ما کلید بصره را هم میدهیم. اینقدر جنگ روانی را آن موقع عراق هم داشت. در طول جنگ چند بار شنیدهاید که امالقصر را گرفتند، فاو را گرفتند، ابوالخصیب را گرفتند، زبیر را گرفتند، تنومه را گرفتند. مثلاً چند سرباز وارد شهری میشوند، یک میدان را دور میزنند و مردم، آنها را هو میکنند و یا تیراندازی میکنند، فرار میکنند و میروند و در بیسیمهایشان اعلام میکنند که ما گرفتیم، آنها هم در رسانهها میگویند. امّا بالاخره آمریکاییها میفهمند. مردم دنیا میفهمند که اینها دروغ است.
همین دیروز وزیر جنگ انگلیس با نظامیهای همراهش به پارلمان رفته بود که توضیح بدهد، از او سوال کردند: چرا مردم را میزنید؟ شما که رفتید مردم را آزاد کنید، چرا میزنید؟ گفت: ما هنوز هیچ کس را نزدهایم. گفتند: بمبهای شما به بیمارستان صلیب سرخ خورد، به بازار خورد. گفت: اینها را خود عراقیها میزنند. موشکهای عراقی اینها را میزند برای اینکه بگویند ما زدیم. واقعاً ببینید که دروغگویی برای جنگ روانی در این مسائل چقدر حیثیت یک ابر قدرت را پایین میآورد!(2)
اصلاً انسان وقتی این حالت را میبیند، کوه در نظرش کاه میشود و فکر میکند که اینها چقدر بیوزن هستند!! عظیمترین قدرت نظامی، ثروت، اطلاعات و تبلیغات جهانی را در اختیار دارند، ولی با دروغ میخواهند مسئله خودشان را حل کنند. این کار حیثیت اینها را پایین میآورد، اخلاق دنیا را متزلزل میکند، اصلاً این سبکی که آمریکاییها دارند، پایههای اخلاقی و روابط اجتماعی مردم را متزلزل میکند.
یازدهمین مورد که هم در جنگ هست و هم قبل از جنگ بود، این است که هدف واقعی آمریکاییها این است که بیایند عراق را تحویل بگیرند و از نفت عراق استفاده کنند و با کلید نفت عراق بر خزانههای دنیا از طریق اعمال سیاستهایشان مسلّط شوند. تناقضی در جنگ پیدا کردهاند که این تناقض آمریکاییها و انگلیسیها را دارد میکشد. اینها از یک طرف میخواهند زیربناهای کشور عراق را نزنند که وقتی آمدند یک کشور قابل ادارهای تحویل بگیرند و از یک طرف با نزدن اینها هدف درستی برای زدن ندارند، دست نظامیهایشان بسته است، چقدر پرواز کردهاند!! پریروز سخنگویان پنتاگون رسماً اعلام کردند که ما تا روز چهاردهم فروردین 20 هزار سورتی پرواز جنگی داشتهایم، روزانه تقریباً هزار و پانصد پرواز میشود، با این پروازها شما کجا را زدهاید؟ یا به مردم یا به بازار یا به بیمارستان خورده است. فقط چند مورد به مقّر حزب بعث خورد یا پادگانی را زدهاید. کدام هدف استراتژیک در عراق زده شده است؟ این تناقض است. مثل سابق نیست که بخواهند بزنند، خراب کنند و بروند، میخواهند بزنند، حکومت را ساقط کنند و بیایند به جای حکومت عراق بنشینند، به نفت و گاز احتیاج دارند و به برق، پل، راه آهن و فرودگاه احتیاج دارند و اینها را نمیزنند و منهدم نمیکنند. لذا دستشان در جنگ به عنوان تخریب بسته است. در این پانزده روز جنگ با این همه که زدهاند، جز کشتن مردم غیرنظامی چه چیزی به دست آوردهاند؟ این هم تناقضی است که البته با یک خیال واهی، فکر میکنند عراق دست نخورده یا نیمه سالم در اختیار آنها قرار خواهد گرفت و میآیند و کار میکنند.
دوازدهمین مورد هزینههای سنگین بودجه نظامی آمریکاست، بعضیها فکر میکنند آمریکا دریاست، هرچه بردارند، هیچ فرقی نمیکند. قبلاً در همین خطبهها مشکلات آنها را گفتهام.
آمریکا پارسال 32 هزار میلیارد دلار بدهی خارجی داشت. در این 10 سال در مجموع بیش از ده هزار میلیارد دلار کسری تجارت خارجی داشت. از لحاظ اقتصادی مشکل مبنایی دارد. امسال مجبور شد برای یک ماه جنگ 750 میلیارد دلار بودجه اضافی بخواهد. مگر چقدر میخواهد از عراق برداشت کند که این خرجها را جبران کند؟ چقدر از عراقی که تحویل میگیرد، در آمد خواهد داشت؟ عراق مدتی خرج خواهد داشت، مثل افغانستان و بدتر از افغانستان است. در شرایط فعلی خیلی چیزها منهدم میشود. به علاوه هزینههایی هم بر دنیا تحمیل کردند.
این همه مشکلی که برای دنیا در اثر سقوط سهام بورسها پیش آمد، بحرانهای اقتصادی که پیش آمد و ورشکستگیهایی که پیش آمد، هزینههای جنگ است. شرکتهای مهمی ورشکسته شدند. با هزینهای که مردم برای تظاهرات میکنند، فکر میکنید در طول این چند ماه چقدر آدم وقت مصرف کردند و در خیابانها علیه آمریکا شعار دادند؟ اگر اینها را میلیارد نفر حساب کنید و هر ساعتی هم یک دلار باشد، میبینید چه هزینهای بر دنیا تحمیل کردند! وقت مردم مصرف میشود. هزینه جنگ بسیار بسیار سنگین است.
سیزدهمین مورد اختلافات جدّی است که در اردوگاه غرب پیدا شد. اینها سیاستمداران ورزیدهای هستند که معمولاً مسائل را میپوشانند. امّا الان اختلاف واقعی است، اروپا با آمریکا بر سرمسئله عراق اختلاف دارد و دچار دو دستگی شدهاند. در سازمان ملل به آسانی نمیتوانند بر روی مسئله توافق کنند. روسیه که در این مدت محافظهکاری میکرد، کم کم دارد نفس میگیرد و در مقابل آمریکا میایستد. اختلاف جدیدی دارد بوجود میآید. در خود اتحادیه اروپا بین انگلیس و اسپانیا از یک طرف و بقیه از طرف دیگر اختلاف پیش آمد که دارند حسابی به هم میغرّند. همین دیروز جلسهای بود که پاول برای توجیه آنها برای بعد از جنگ در آن جلسه حضور داشت. الان جنگ شروع شد و دیگر اختلافات قبلی معنا ندارد. آن موقع میخواست جنگ نشود. الان بحث بر سر این است که بعد از جنگ، عراق را چه کسی اداره کند؟ فرانسه و دوستانش میگویند باید سازمان ملل اداره کند، آمریکا میگوید: تصمیمگیری با آنهایی است که در جنگ شرکت کردهاند. یک اختلاف بسیار جدّی شروع شد. انگلیس میانه را گرفته است. چون نمیتواند با مردم خود کنار بیاید، ناچار است به نحوی به سازمان ملل برگردد. مثل آمریکا نیست. اینجا اختلاف بین انگلیس و آمریکا است. فعلاً حرفی نزد اما نظر انگلیس این است که به سازمان ملل مراجعه کنند. اختلاف بسیار جدّی است. در خود آمریکا اختلاف خیلی جدّی است. البته آنها پختهترند و حرفهایشان را خیلی رو نمیکنند. امّا اختلاف بسیار عمیق است. اینکه افرادی که جایزه نوبل گرفتهاند و اسقفها که بسیار محترم هستند، در خیابان جلوی نیروهای امنیتی آمریکا بخوابند و به آنها دستبند بزنند و از خیابان بیرون ببرند، چیزهای کوچکی نیست. این اختلافها حکومتهایی را که ناچارند در درون خودشان آزاد باشند، میشکند. روزی هم حزب دمکرات شروع به بهرهگیری میکند که کم کم دارد شروع میکند. اختلافات بسیار جدّی است و اینها مشکل دارند.
مورد چهاردهم اختلاف در خود وزارت دفاع است که آنجا هم بین آقای پاول از یک طرف و رامسفلد از طرف دیگر اختلاف نظر جدّی، هست. پاول یک نظامی است که سابقاً خودش در منطقه خلیج فارس مسئول جنگ بود. حالا وزیر خارجه است. اما رامسفلد نظامی نیست، یک سیاستمدار صهیونیسم است که به وزارت جنگ آمد. بین آنها اختلاف است، پاول میگفت: اگر بخواهیم عملیات ما پیروز باشد، طبق اصول حمله نظامی باید برای هر سرباز عراقی، سه سرباز مهاجم داشته باشیم، آقای رامسفلد میگوید: امروز روز تکنولوژی است و ما باید با تکنولوژی بجنگیم و نه با سرباز. دیدید که با سرباز کمی جنگ را شروع کردند. البته کم آن 250 هزار نفر بود که پاول میگفت خیلی بیش از اینها باید باشد. حالا ماندهاند، دور هر شهری گروهی را گذاشتهاند و نمیتوانند نیروی تازه نفس وارد کنند. مگر یک نیرو چقدر میتواند در صحرا و بیابان بماند و بدون استراحت و زیر هوای گرم و مشکلات دیگر بجنگد؟ نتوانستند استراتژی عراق را کشف کنند، شنیده بودند و اعلام هم شده بود، امّا نظامیها نتوانستند تحلیل کنند. عراق قبلاً گفته بود - ما هم میدانستیم - این دفعه نمیخواهد بیرون شهر بجنگد، نیروهایش را بیرون نمیآورد تا در معرض بمباران متمرکز کند، در روستاها و شهرها و در خانههای مردم، در مراکز مختلف پخش میکند که اگر آمریکاییها وارد شهر شدند، در شهر با آنها بجنگد. میبینید آمریکا تا به حال یک شهر را هم نتوانست تصرّف کامل کند. همه اینجاهایی که میگوید وارده شده، گوشهای از شهر است. اما مردم به کار خودشان مشغولند، آمریکاییها جرأت ندارند به جاهایی که مردم واقعی هستند، بروند. البته خودشان میگویند فداییان صدام و جیشالشعبی و دیگران پخش هستند.
ولی بیش از اینهاست، ارتش عراق هم اینجوری است و آنها هم پخش هستند. الان اختلافات نظامیان آمریکایی بروز کرد. اول گفتند که رامسفلد اشتباه کرد. او گفت: من همان مقدار که آقای تامی فرانکس فرمانده جنگ خواست تصویب کردم، هنوز بین خودشان حرف است، ولی روزی اینها پرونده میشود. الان بین آنها بگو و مگوست.
مشکل دیگر آمریکاییها افکار عمومی است که مورد پانزدهم است. شما ببینید افکار عمومی الان نسبت به آمریکا چگونه است؟ اصلاً برای شما سابقه دارد؟ هیچ یک از پیرمردها به یاد دارند؟ به یاد تاریخ دانی هست که این همه مردم دنیا علیه یک کشور قدرتمند مثل آمریکا تظاهرات کنند و به خیابانها بیایند و وقت مصرف کنند و هزینه کنند؟ اصلاً چنین چیزی سابقه ندارد. جنگ ویتنام هم بود، با اینکه خیلی فرق داشت، ویتنام کشور تجزیه شدهای بود، نصف آن طرفدار سایگون بودند که اردوگاه غرب بود و نصف آن طرفدار هانوی بودند که در اردوگاه شرق بود، دو اردوگاه یکی از این و یکی از آن حمایت میکرد. کره هم همین جور بود، این بار دو ابرقدرت آمدند با یک کشور کوچک میجنگند. بنده چنین جنگی را نمیتوانم در تاریخ اخیر پیدا کنم. دنیا چگونه است؟ چقدر مردم امروز علیه بوش و آمریکا و انگلیس شعار دادند؟! کاش یکی از این مراکزی که خبر میگیرند، مثل خبرگزاری، مجموعه شعارهایی را که دادند، تابلوهایی را که دادند، پلاکاردهایی را که بود، حرفهایی را که زدند، اهانتهایی را که به اینها شد، جمع میکردند که کتاب بسیار قطوری میشود. خودم یک بار اینها را یادداشت کردم و بزرگهایش را خواهم گفت که چقدر زیاد بود. الان اهانت به کشوری مثل آمریکا و رئیس جمهورش چقدر در دنیا اتفاق میافتد و روز به روز هم بیشتر میشود! بالاخره این مردم که بیخاصیت نیستند، بعداً هم افکارشان را ادامه میدهند، آمریکا میخواهد با این مردم سرکار داشته باشد. او خیال میکند که خدای دنیاست.
به خاطر برنامههایی که آن موقع به عنوان کمک به اصل چارلز ترومن مطرح شد و به بعضی جاها کمک کردند، آمریکا در دنیا محبوب شده بود. ولی الان آمریکا تبدیل به یک عفریت بدنام و یک دیو شد و واقعاً همه بدیهای آمریکا را میگویند. (تکیبر نمازگزاران)
شانزدهمین مورد از مشکلات آمریکا مشکلاتی است که ماموران و نمایندگیهای آمریکا در سراسر دنیا دارند. الان هیچ یک از نمایندگیهای آمریکا در سراسر دنیا راحت زندگی نمیکنند. ماموران آمریکایی باید با اتومبیل و پلاک عوضی و لباس مبدّل در خیابانها بیایند. هرجا پیدا میشوند، مورد تعرّض مردم قرار میگیرند.
هیچ وقت نمایندگیهای آمریکا در دنیا این مقدار حقیر نبودند. هیچ جا نفوذ ندارند. حالت بسیار بسیار منزوی پیدا کردند. آمریکا چگونه این را جبران خواهد کرد؟ آثار این دراز مدت است.
هفدهمین مورد خستگی مردم آمریکاست. الان دو سال است که آقای بوش مردم را با سیاستهای شانتاژ تبلیغاتی در صحنه نگاه داشته است. یک روز گفته میکروب آبله آوردند، روزی گفته میکروب سیاه زخم آوردند، یک روز گفته پودر سفید آوردند، یک روز گفته مراکز اتمیها ما را میزنند، یک روز گفته هواپیماهای ما را میربایند و آخر هم، اصل قضیه روشن نشد که 11 سپتامبر چه بود.
با این حالت مردم را مثل اسپند روی آتش نگه داشته و مردم حالت حمایت به خودشان گرفتند. ولی این مگر چقدر میتواند ادامه پیدا کند؟ به تدریج این حالت کاسته میشود. چون این شیوه اساسی ندارد. روزی که حالت طبیعی پیدا شود، مردم منفجر خواهند شد. شاید در انتخابات بعدی نتیجهاش ظاهر شود. خیال میکند با این جنگ مسائل را حل میکند. در حالی که احتمالاً بدتر میشود. بعد از جنگ را هم خواهم گفت. این حقیقتاً برای آنها دشوار است.
مورد هجدهم این است که نیروهایی که آمریکا به عراق آورد، بسیار آسیب پذیرند. ما کمی با جنگ زمینی آشنا هستیم، کمی میدانیم یعنی چه؟ نیروهایش را 500 کیلومتر در جادهها دراز کرده است. معمولاً ارتشها اجازه نمیدهند که نیروهایشان چند کیلومتر دورتر از عقبه خودشان باشند. باید پشت سرشان امن باشد.
البته عراقیها برنامه حرکت در خارج ندارند که ضعف آنهاست. اگر آنها گروههایی را آماده کرده بودند که هر روز 20 تا 30 گروه از گوشهای، با تلاقی، جنگلی، نخلستانی و روستایی بیایند چند تانک شکار کنند و برگردند، آمریکاییها خیلی آسیب میدیدند. شاید هم به این روز خواهند رسید. اینها خوشحالند که به دروازه نجف رسیدند، ولی بقیه شهر کار خودش را میکند. ناصریه یکی از میدانهایی است که میبینید از شانزده روز گذشته در آن تیراندازی شنیده میشود. بندر امن نیست و کشتی نمیتواند پهلو بگیرد. با اینکه ناصریه کنار کویت است. یعنی پایشان را از کویت برمیدارند و در ناصریه میگذارند.
مدتهاست که گفتند ما کّل فاو را در اختیار داریم، ولی هر روز خبر پرتاب موشک از فاو به کویت و جاهای دیگر علیه خود آمریکاییها مخابره میشود. اینجور نیست که اینها میگویند و گزارش میدهند. نظامیهایشان را به گوشهای میبرند. ابوالخصیب را بیست بار گرفتند و دوباره فردا گفتند ما گرفتیم. البته ضعف ارتش عراق جدّی است. آمریکاییها خودشان را در پهنای همهی کشور عراق به سیبلی تبدیل کردند، اگر عراقیها بتوانند در شهرها مقاومت کنند و نگذارند شهرها سقوط کند، همیشه میتوانند از شهر بیرون بیایند و ضربهای بزنند و باز گردند. یعنی به صدها جبهه کوچک برای نیروهای آمریکایی تبدیل کنند که این اتفاق به نظرم در حال روی دادن است. همین الان که اینها دارند به بغداد نزدیک میشوند، مسائل کم کم دارد رو میشود. پشتیبانی نیرو در 500 کیلومتری احمقانه است. برای اینها باید سوخت، آب و مهمات ببرند. مجروحشان را برگردانند و اسیران را به جای دیگر منتقل نمایند. رفت و آمد بسیار بسیار مشکل است.
اینگونه جنگیدن دلیلش همان ضعف اطلاعات قبلی است. فریب دادن سربازان خودشان است. حالا اگر حادثهای اتفاق بیفتد و به شکل دیگری در آید، واقعاً مشکلات آنها در پشتیبانی و تداوم جنگ بسیار بسیار زیاد است. حتی بعد از سقوط شهرها نیروها خستگی مفرطی پیدا کردند و بعضیهایشان مسئلهدار شدند و صریح هم میگویند که چرا میجنگیم؟ وقتی که میبینند زنهای آفتاب سوخته عرب و روستاییها را اینجور اذیت میکنند، مردم تشنه و گرسنه و مریض میشوند و کسی به دادشان نمیرسد، دستشان دراز است و کمک میخواهند، این سئوال برایشان مطرح میشود. در میان آنها هم آدم هست.
بعضی از آنها سیاه پوست هستند و بعضی از ملل دیگرند و در ارتش هستند. عواطفشان تحریک شد و آمدند. این سؤال الان در اردوگاه انگلیس و امریکا وجود دارد. بعضیهایش را میگویند. البته اینها سانسور کردند. اگر خبرنگاری کوچکترین خبر منفی بدهد، با او برخورد میکنند. چند روز پیش دیدید خبرنگاری را که در جنگ ویتنام جایزهها گرفته بود و جزو افتخارات خبرنگاری دنیا بود، برای اینکه از این مضامین خبر داده بود، اخراج کردند.
رادیو بی.بی.سی مورد اهانت قرار گرفت، برای اینکه گزارش کوتاهی از صفوان داد. صفوان شهرک کوچکی در مرز کویت است. روز اول آمریکاییها به آنجا آمدند، شهر اصلاً دفاع نداشت. چون مردم آب و برق نداشتند. آمریکاییها شروع به کمکرسانی کردند. مردم جمع شدند برای اینکه کمک بگیرند. در همان صف علیه بوش و به نفع صدام شعار دادند. من خودم این را از رادیو بی.بی.سی شنیدم. افسر انگلیسی آمد و گفت: مثل اینکه مردم عراق ما را نمیخواهند، این را گزارش داد. بعد گفتند: بی.بی.سی پایگاه صدام شد. میبینید چقدر محافظهکار حرف میزند! مشکلات، خستگی و فرسودگی در جنگ اینجوری است.
بیست و یکمین مورد آن گرمایی است که در پیش است. از هفته آینده زندگی کردن در بیابانهای عراق، زندگی در جهنم است. اینها باید در سایه تانکها استراحت کنند.
دست به اسلحه که بزنند، دستشان میسوزد. چون تفنگ داغ میشود. اصلاً آب قابل شرب گیرشان نمیآید. اگر بیابانهای عراق طوفان شن بگیرد که دیگر واویلاست، آنها که میخواستند جنگ را شروع کنند، خیال میکردند چند روزه تمام میشود. حال که به تابستان افتاد، باید از خداوند کمک بگیریم که یک وقت کاخنشینان کاخ سفید دیوانه نشوند و به اسلحههای بدتر و غیرمجاز دست نبرند که نمونههایش را الان در بمب خوشهای و بمب 10 تنی و امثالهم میبینید. استفادههای فراوان اورانیم ضعیف شده را میبینیم. ممکن است به این دیوانگی هم برسند که آن موقع دیگر آمریکا را در جهان امروز آنچنان به عقب میراند که دیگر برنخواهد گشت.
مشکل بعدی، ادامه همکاری کشورهای همکارشان است. هر روز که میگذرد، کشورهایی که با آمریکا کمی همکاری دارند، دچار مشکل میشوند. مردمشان، فشار دنیا و فشار افکار عمومی برای هر کشوری که در این جنگ بخواهد با آمریکا همکاری کند، لکه ننگ و بسیار بسیار شکننده است. هیمنه آمریکا را برهم میزند.
مشکل بیست و پنجم آنها وضع ترکیه است، ترکیه و کردها بسیار تعارض و تضاد دارند. ترکیه چشم به کرکوک داشته است. به اسم ترکمن هایی که در آنجا زندگی میکنند، میخواست کرکوک را بگیرد. ترکیه برای خود حق حضور قائل است. کردها بسیار از این موضوع خائف هستند. میگویند میجنگیم و جبهه را عوض میکنیم. حتی اگر بیاید، یک جنگ داخلی در آنجا خواهد بود. میبینید مسائل ترکیه و آمریکا بر سرهمین مساله چقدر پیچیده شده است.
مشکل بیست و ششم اقدامات بسیار خشنی است که بعضی از نظامیهای آمریکایی و انگلیسی با مردم میکنند. شما بعضی صحنهها را دیدید که به خانهها میروند و چگونه با مردم برخورد میکنند؟! چه جنایاتی میکنند! این یک هزارم رفتار بسیار خشن، بد و تحقیرآمیز آنهاست. مخصوصاً از عراقیها میترسند که حتی وقتی کسی میآید کمک بگیرد، زیر چادرش یک بمب باشد. میترسند همراه خودشان اسلحه داشته باشند. از سایه خودشان میترسند. خشونت و بی ادبی و بیاحترامی میکنند و این باعث شده که آینده آمریکا در عراق زیر سوال برود. اینها خیلی وسیعتر و بزرگتر از آنچه اتفاق افتاده، بین مردم پخش میشود و مردم یک کلاغ و چهل کلاغ میکنند و به سابقه بسیار خشنی از نیروهای اشغالگر تبدیل میشود.
مشکل دیگر، اسراییل است. اسراییل همین الان شروع به سوء استفاده کرد. عراقیها هم مدعیاند که بسیاری از موشکها ساخت اسراییل است و قطعات آن را نگه داشتند. تاریخ ساخت آن را نشان دادند. دنیای اسلام به هیچ قیمتی نمیپذیرد که اسراییل در جنگی علیه یک کشور مسلمان وارد شود و این خودش آمریکا را در افکار عمومی و دولتها عقب میراند.
بیست و هفتمین مورد، تضادی است که با دنیای اسلام دارند. چون سیاستهای آقای بوش به صورت عجیبی ضد اسلامی است و واقعاً تعصب ضد اسلامی در سخنان آقای بوش موج میزند. جنگ صلیبی واقعیتی بود که بر زبانش آمد و مردم را عصبانی کرد. رفتاری که علیه مسلمانان میشود، مؤید حرفهایش است. همین دیروز یک نفر را به عنوان نماینده جایی معین کرد. مسلمانان آمریکا علیه او بیانیه دادند و گفتند که به اسلام و پیامبر مسلمانان اهانت کرد و مسلمانان را قاتل بالقوه معرفی کرد. چطور میخواهی او را در یک سازمان انسانی نماینده خودت بکنی؟ اصلاً اختلافات جدّی است که دامن آمریکا را بیشتر خواهد گرفت.
بیست و هشتمین مشکل آنها تحریک عواطف شیعی و دوستداران اهل بیت(ع) و نزدیک شدن به عتبات مقدسه و اهانت به کربلا، نجف، کاظمین و سامراست. این چیزی نیست که محبّان اهل بیت ببخشند. مردم متوکّل را در قیافه آقای بوش میبینند. امام حسین(ع) و علیبن ابیطالب(ع) در تاریخ نشان دادند که متوکّلها را خوار و ذلیل میکنند. داستان ابرهه و مکه است که خداوند از این مکانهای مقدّس دفاع خواهد کرد. ممکن است جایی را خراب کنند، امّا هر آجری که در آنجا آسیب ببیند، آسیبش به کاخ سفید بیش از آن ساختمان میشود.
دروغ هم میگویند. همین دیروز از قول آیتالله سیستانی خبری نقل کردند و گفتند که ایشان گفته مردم عراق مزاحم نیروهای مهاجم نشوند. هنوز هم در رادیوهایشان میگویند. بلافاصله دفتر ایشان تکذیب کرد که ما اصلاً کسی را ندیدیم. چرا این حرفها را به ما نسبت میدهند؟ اینجور برخوردها با روحانیت و با مقدّسات و چیزهایی که در آنجا هست، واقعاً بسیار مهم است. من به کاخ سفید و انگلستان اخطار میکنم که مبادا غرورتان بگیرد یا عدم کنترلتان باعث شود که مقدّسات شیعه و حوزه آسیب ببیند. آنها هیچ وقت شما را نمیبخشند و در آینده و در زمان مناسب انتقام خواهند گرفت و خدا از شما انتقام میگیرد (تکبیر نمازگزاران)
بیست و نهمین مورد از دست رفتن اعتماد عمومی دنیا نسبت به آمریکاست. با این رفتاری که آمریکا کرد و میکند، با این همه دروغ، ریاکاری و حرفهای نادرستی که پخش میکنند، دوستانش هم نمیتوانند به آنها اعتماد کنند. به خصوص اگر شکست بخورند یا ناموفق شوند که دیگر چیز عجیبی میشود.
سیامین مورد این است که کاخ خیالی ابهت و ابرقدرتی آمریکا میشکند. کاری که میخواستند ظرف چند روز بکنند، نمیدانم چقدر طول میکشد. اینکه هر خبری میشد، میگفتند موشک کروز میآید و چه میشود، اینها از دل مردم بیرون میرود و حرکتهای استقلالطلبانه و جدا شدن از اردوگاه آمریکا سرعت میگیرد و حتّی تروریسم توسعه پیدا میکند. خشمهای زیادی در دلها انباشته میشود، دیدن این منظرهای رقّت بار عدّهای را تبدیل به تروریست میکند. آقای مبارک در حرفهایش گفته بود که میبینم بعد از شکست عراق صدها بن لادن در دنیا خلق میشود. این یک حرف محاسبه شده سیاسی بود که ایشان زد. این اتفاق به طور طبیعی در دنیا میافتد.
یکی از آثار دیگرش این است که وابستگان به آمریکا که همه جا به کمک آمریکا دلخوش دارند، ویلان و سرگردانند و تحقیر میشوند که شما نمونهاش را در کشور ایران خودمان میبینید. این افراد و گروههایی که قدرت آمریکا را این روزها به رخ میکشیدند، حالا میفهمند که چه خبر است و به کجا دل بستهاند و به چه قدرتی امیدوار بودند. اصلاً چطوری میتوانند جلوی جوانانی که افکارشان پاک و صاف و انسانی است، از آمریکا دفاع کنند؟ میبینید که بیست هزار سورتی پرواز، مردم را در عراق ظرف چهار ده روز زده است و میبینید با موشک بیمارستان را میزند، بازار را میزند، مردم را به خاک و خون میکشد، مغز بچه عرب را از سرش بیرون میآورند و تصادفاً در تصویر پیدا میشود. اینها دیگر نمیتوانند با آن روحیه خوب جوانی که دارند، با کسانیکه داعیه سیاسی دارند، همراهی کنند.
دیگر اینکه نفوذ آمریکا در سازمانهای بینالمللی به شدّت تنّزل پیدا کرد. چون بر خلاف قطعنامه سازمان ملل عمل کرد. تخلّفهای اسراییل به گردن آمریکا گذاشته میشود. آمریکا به مقررات بینالمللی وفادار شناخته نمیشود. یکی از نقاط مهمی که آمریکاییها ابراز قدرت میکردند، در این سازمانها بود. این پایگاهشان خیلی ضعیف خواهد شد، اینها هم در صورتی است که آمریکا بتواند حکومت بعث عراق را ساقط کند و به بغداد بیاید. اگر نتواند که اصلاً آن صفحه را باز نکردیم و اگر بتواند صفحه جدیدی پیدا میشود که آمریکا چطور میخواهد عراق را اداره کند. واقعاً ما که کمی با مدیریت جامعه آشنا هستیم، واقعاً محال میدانیم شهری که یک میلیون آدم در آن هست، با چند سرباز اداره شود. خودمان هم نمیتوانیم برویم این شهر را اداره کنیم. مگر میشود سرهر کوچه، درب هر خانه و مدرسهای سرباز بگذاریم؟ مگر میشود این کار را کرد؟ میزنند و سربازان را میکشند. پلیس و ارتش عراق و مردم با اینها همکاری نمیکنند. خونهایی که ریخته میشود، درد مجروحان، افراد معلول و بدبختیها، گرسنگیها، بیچارگیها و در به دریها، به پای آمریکا نوشته میشود. مردم آن را فراموش نمیکنند. مگر یک دشمن میتواند در بغداد کشور 24 میلیونی را اداره کند؟ در شرایط عادی ادارهاش مشکل است. عرب، سنی، شیعه و ترکمن همه با هم تضاد داشتند و دارند. اداره کردن آنها در شرایط عادی هم مشکل است.
آمریکا با چه قدرتی فکر میکرد که اگر جنگ دربگیرد، ارتش عراق، استخبارات، پلیس و همه کمک میکنند. دیدید که همه اینها تبدیل به دشمن شدند. هر روز که بگذرد، بیشتر دشمن میشوند. آمریکا نمیتواند به اینها اعتماد کند. چطور میخواهد این کشور را اداره کند؟ اگر این جنگ کمکم به مناطق نفتی هم آسیب برساند و چاهها آتش بگیرد که اصلاً پیروزی آن در تحویل گرفتن سرزمین سوخته است که هزینههایش خیلی بیشتر از هزینههای جنگ خواهد بود. در همین سرزمین سوخته رقابت است.
آمریکاییها همین حالا آمدند بازسازی مناطق عراق را به شرکتهایی دادند که در انتخابات به آقای بوش کمک کرده بودند. در خود آمریکا سر و صدا راه انداختهاند که چه کاری است؟ صبر کنید و بعد این کار را بکنید.
تیپشان این طوری است. به نظر میرسد که چه پیروز شود - پیروزی که دیگر نیست. شکست است. فتح عراق بعد از این اتفاقات به معنای فتح واقعی نیست - چه رژیم عراق ساقط شود و چه نشود، آمریکاییها آینده بسیار بسیار دشواری دارند. در باتلاق هستند، بیرون رفتن از این باتلاق دشوار است. شاید توصیه پدر سالخورده آقای بوش بتواند مفید باشد که آمریکا خودش را با حیلهای از این باتلاق بیرون بکشد. البته اگر بیرون بیاید، مردم ولش نمیکنند و باید جواب بدهد. در یک کلمه بگویم که در کالبدشناسی این جنگ باید یک اشتباه بزرگ تاریخی و استراتژیکی را در پرونده کاخ سفید، حزب جمهوریخواه و به کمک حزب دمکرات آمریکا ثبت کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد*
* سوره مبارکه توحید
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلوه و السلام علی رسول الله و علی علی امیر المومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلاه الله علیهم اجمعین
اوصیکم عبادالله بتقوی الله و التباع امره
خطبه اوّل خیلی طولانی شد، ناچار بودم بعضی از این موارد را کمی توضیح دهم. با همه اختصار باز هم وقت زیادی گرفت. خطبه دوم خیلی موضوع دارد، ولی بنده فقط فهرستشان را عرض میکنم.
اولین مناسبت شهادت امام سجاد(ع) است که در سال 95 هجری قمری اتفاق افتاد. این امام بزرگوار که بعد از عاشورا خدمتهای با ارزشی برای تداوم مکتب شیعه و اساس اسلام کرده بودند، به شهادت رسیدند. به شما مردم بزرگوارمان تسلیت عرض میکنم.
میلاد امام باقر(ع) را در سال 57 هجری قمری داریم که ایشان در کربلا هم تشریف داشتند، منتها کودک بودند. انتشار علوم اسلامی از زمان این امام بزرگوار اوج گرفت و لقب باقرالعلوم را دریافت کردند.
روز جمهوری اسلامی را داریم - این مناسبتها مربوط به هفته گذشته و آینده هستند - که یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین حوادث تاریخی زمان ما و زمان بعد از اسلام اتفاق افتاد. مردم ایران یکپارچه با 2/98 درصد به تغییر حکومت شاهنشاهی به جمهوری اسلامی رأی دادند که برای اولین بار حکومتی با معیارهای اسلامی آن هم از مکتب شیعه در بهترین نقطه دنیا، شکل گرفت و با همه مشکلاتی که دشمنان خدا، اسلام و شیعه به وجود آوردند، رو به پیش است و روز به روز ریشههایش به اعماق و شاخه و برگهایش به فضا میرود.
انشاءالله بتوانیم پرچمی را که امام راحلمان برافراشتند و نهالی را که کاشتند و خون شهدای بزرگوار ما و رنجهای جانبازان، آزادگان، مفقودان و خانوادههای آنها آبیاری کرد، به دست صاحبش امام زمان(عج) بدهیم. انشاءالله.
مورد دیگر، روز طبیعت است که اسم آن را روز «سیزده به در» گذاشتیم که متعلق به همه ماست. طبیعت دوباره تجدید حیات میکند. خوشبختانه جناب دکتر جعفری در در این مورد در سخنرانی خوب قبل از خطبههای نیازهای کشور به طبیعت سالم و راههای حفاظت از این منابع طبیعی را توضیح دادند. نیازی به این بحث نداریم که انشاءالله در وقت دیگری آن را میگوییم.
روز جهانی بهداشت را داریم که باید همگی به کسانی که در جهت بهداشت مردم خدمت میکنند، احترام کنیم. میدانیم که بهداشت مهمترین نیاز رشد، سلامت و توسعه جامعه است و کم هزینه و پردرآمد و برای جامعه ضروری است. خوشبختانه دنیا هم به این مسئله توجه خوبی دارد.
شهادت آیتالله صدر و همسر گرانقدرش بنتالهدی را داریم که بعث عراق بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای اینکه به قول خودشان چشم زخمی از شیعیان عراق بگیرند، این دو بزرگوار را بعد از مدتی شکنجه و حبس شهید کردند و از همان روز، حرکت تنزّلی بعث عراق آغاز شد که راه سقوط را در پیش گرفتند و تا امروز هم میدانیم خیری ندیدند. بعد از آن در جنگی که با ما داشتند، در جنگی که با کویت داشتند و یا در جنگی که با دشمنان بدتر از خودشان پیش آوردند، برای مردم عراق دردسر آفرین شدند. ما به روح این دو بزرگوار پیشتاز و صالح و پیشرو کاروان شهادت و جهاد مردم عراق درود میفرستیم.
همچنین سالگرد قطع رابطه سیاسی آمریکا با ایران است.(3) ما نمیخواستیم رابطهمان را با آمریکا قطع کنیم، آمریکاییها پیش قدم شدند. سیاست ما این نبود که با کشورها قطع رابطه کنیم. فکر میکردیم بالاخره میشود کار کرد. هنوز هم این گونه فکر میکنیم. ولی در تمام این مقاطع همیشه آمریکاییها مقصّر بودند. آن روزها لانه جاسوسی را فعّال کردند، بعد کودتا به راه انداختند. بعد از اشرار حمایت کردند، بعد جنگ درست کردند. از صدامیان حمایت کردند، تحریم کردند، بایکوت کردند و الان هم تبلیغات آنها را علیه ما میبینید. همیشه قبول داشتیم که با آمریکا به عنوان یک طرف مساوی بنشینیم و حرف بزنیم. منتها شرط میکردیم که نباید در منطقه ما سیاستهای استعماری و ضد اسلامی داشته باشد که آنها هیچ وقت آن شرط را عملی نکردند.
به هر حال در این دو هفته مناسبتهای مهمی وجود دارد که بنده فقط اسم مناسبتها را بردم و امیدوارم که بتوانم در زمان دیگری حق این مواردی که کم دربارهشان حرف زدم، ادا کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لرّبک وانحر/ انّ شانئک هوالابتر*
* سوره مبارکه کوثر
پی نوشت ها:
/1/1382
|
1- از روز 28 اسفند گذشته یعنی یک روز قبل از شروع تعرض و تجاوز نظامی مشترک آمریکا و انگلیس به عراق زمانی که واشنگتن دستور سری به خبرنگاران آمریکائی برای نوع پوشش خبری جنگ داد برای همه ناظران و تحلیلگران سیاسی مسائل خاورمیانه روشن بود که واقعیت تجاوز و جنگ آمریکا علیه عراق آنهایی نخواهد بود که رسانههای آمریکایی به خورد جهانیان میدهند.
این باور و بیاعتمادی جهانیان نسبت به صحت اخبار منتشره از سوی منابع غربی و به ویژه آمریکایی حقیقتی بود که در جریان حملات آمریکا و انگلیس بخوبی عیان گشت.
در حالی که شبکههای خبری رسانههای غربی در تصاویر تلویزیونی خود از جنگ در عراق بارها بینندگان را محو صحنههایی چون شلیک سلاحهای پیشرفته بمبارانهای سنگین دشمن تسلیم شدن نیروهای عراقی جولان سربازان و افسران به ظاهر شاداب متجاوز در عقبه خطوط مقدم پرتاب کردن تکه شکلاتی برای کودکان منطقه تصرف شده و عبور و مرور آزادانه مردم مناطق اشغالی میکنند هیچگاه تصویری از نبردهای سنگین و خونین خط مقدم نبرد کشتهها و مجروحان قطع عضو شده نیروهای آمریکایی و انگلیسی و درماندگی این نیروها از تصرف مناطقی که قرار بود پس از بمبارانهای سنگین برق آسا تصرف شود برای مخاطبان خود به نمایش نمیگذارند.
بطور مثال شبکه تلویزیون بینالمللی فاکس نیوز یکی از شبکههای آمریکا در اولین خبر خود از جنگ در عراق با اشاره به حملات هوایی و موشکی آمریکا به بغداد گفت: هدف از این حملات نابودی رهبری عراق بوده است، اما تاکنون هیچ صدمهای گزارش نشده است.
این شبکه بدون اشاره به منبع خبر نوک تیز حملات رسانهای خود را به طرف رهبران سیاسی کشور مقصد و به صورت مستقیم قرار داد.
شبکه خبری فاکس نیوز در اولین روز از حمله به نقل از منابع نظامی انگلیس اعلام کرد: 20 درصد از نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق خود را تسلیم کرده و یا قصد تسلیم شدن دارند.
این شبکه خبری بدون ذکر شواهد و استناد لازم از تسلیم شدن نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق بطور گسترده خبر داد.
شبکه خبری فاکس نیوز در توجیه علت تسلیم شدن نیروهای عراقی که در روزهای پس از آن غیرواقعی بودن این خبر مشخص شد به گفته کارشناسان خود پیشروی زمینی نیروهای آمریکایی به سوی بغداد را علت اصلی موج این تسلیمها دانست.
این شبکه به نقل از دونالد رامسفلد وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد: روزهای ادامه حکومت صدام به شمارش معکوس افتاده است و نشانههایی از تاثیر تهدید حمله همهجانبه آمریکا برای برانگیختن بسیاری از واحدهای نظامی عراق و فرماندهان آنها برای پذیرش آتش بس یا تسلیم شدن دیده میشود.
شبکه خبری آمریکایی فاکس نیوز در دومین روز از حمله گزارش داد که «العبادی» از نزدیکان پسر صدام که دست راست وی محسوب میشد به کویت گریخت. این خبر در حالی منتشر شد که نه تنها دیگر رسانههای مهم خبری دنیا بلکه دیگر رسانههای آمریکایی نیز چنین خبری را مخابره نکردند.
این شبکه بینالمللی خبری در حالی گزارش داد که 40 عراقی در اطراف «ام القصر» به اسارت در آمده اند که برخی خبرگزاری ها و شبکههای خبری تعداد این اسرا حداکثر 15 نفر اعلام کردند.
در سومین روز حمله به عراق شبکه خبری «فاکس نیوز» به نقل از منابع آمریکایی اعلام کرد: پس از بمباران پناهگاههای زیرزمینی در بغداد صدام در حالیکه بر روی یک برانکارد حمل میشد دیده شده است.
این خبر در روزهای بعد هیچگاه تایید نشد و حتی از سوی خبرگزاریها و فرماندهان آمریکایی نیز مورد تردید قرار گرفت.
اما همین شبکه تلویزیونی در روز نهم جنگ به نقل از مقامهای دولت بوش گزارش داد که صدام هنوز کنترل ارتش خود را در دست دارد و از طریق دخمههای زیرزمینی در سراسر بغداد دستور نظامی صادر میکند.
شبکه بینالمللی فاکس نیوز در همین روز با اشاره به اینکه تمامی سربازان لشکر 51 عراق و همچنین فرمانده کل این لشکر خود را تسلیم نیروهای ائتلافی کردهاند، افزود: هشت هزار نفر خود را تسلیم نیروهای آمریکایی کردهاند.
اعلام این خبر در حالی بود که تلویزیون سی.ان.ان دیگر شبکه خبری آمریکا به نقل از مقامهای پنتاگون تعداد اسرای عراقی را دو هزار نفر ذکر کرد.
از آنجاییکه خبر تسلیم شدن یک لشکر عراق میتوانست با مقدمهچینیهای شبکه خبری بینالمللی و بخصوص آمریکایی در خصوص موفقیت قریب الوقوع در صحنههای نبرد ممکن باشد اما خبرگزاری الجزیره قطر به نقل از سخنگوی وزارت دفاع عراق ضمن کذب خواندن این ادعا از خبرنگاران برای گفت و گو با فرمانده و کادر لشکر 51 عراق دعوت کرد.
در سومین روز از حمله به عراق این شبکه خبری آمریکایی با وجود تکذیب «محمدسعید الصحاف» وزیر اطلاعرسانی عراق خبر تصرف کامل جزیره «ام القصر» در جنوب عراق به دست «نیروهای ائتلافی» را پخش کرد.
در همین حال سی .ان .ان دیگر شبکه خبری آمریکا نیز با پخش تصاویر مستقیمی از پرواز چند بالگرد نظامی در ارتفاع کم مدعی شد که این صحنه مربوط به اولین تصویر زنده دریافتی از ام القصر است. این در حالی بود که اشغال امالقصر تا دو هفته پس از شروع جنگ به کابوسی برای نظامیان امریکایی تبدیل شده بود.
شبکه الجزیره در چهارمین روز جنگ درباره سقوط ام القصر گفت: وضعیت بندر امالقصر که چهار روز مقاومت شدید از خود نشان داد یک نمونه بارز از اشتباه غربیها در محاسباتشان نسبت به روند جنگ علیه عراق است.
و خبرگزاری رویترز در ششمین روز از جنگ در عراق درباره تصرف ام القصر به نقل از یک سخنگوی نظامی انگلیس گزارش داد که نیروهای عراقی در این بندر در حال مقاومت هستند و شهر هنوز آزاد نشده است.
شبکه خبری «فاکس نیوز» در سومین روز از جنگ مدعی شد که مقامهای عالی رتبه امنیتی و نظامی عراق در حال ترک پایتخت این کشور هستند و تاکنون تعدادی از آنها بغداد را ترک کردهاند و این روند رو به افزایش است.
این شبکه خبری هیچ اشارهای به جزییات این خبر و تعداد مقامهایی که بغداد را ترک کردهاند، نکرد. در عین حال صحت این خبر از سوی رسانههای خبری منطقهای و بینالمللی مورد تایید قرار نگرفت.
در چهارمین روز از جنگ علیه عراق شبکه خبری «فاکس نیوز» بدون ذکر تلفات نیروهای آمریکایی و با اشاره به تاثیر نامطلوب میزان تلفات نیروهای انگلیسی بر افکار عمومی این کشور بدون ذکر منبع و آمار مستند اعلام کرد از زمان شروع جنگ میزان تلفات و خسارات انگلیس بیش از آمریکا بوده است.
این شبکه خبری از تلفات نیروهای انگلیسی به عنوان یک عامل تحریککننده که تاثیر نامطلوبی بر جامعه انگلیس و نوع نگرش آنها به همکاری با آمریکا در جنگ دارد خبر داد.
شبکه تلویزیونی آمریکایی «فاکس نیوز» در سومین روز از حمله به عراق گزارش داد که نیروهای آمریکایی و انگلیسی یک کارخانه عظیم تولید سلاحهای شیمیایی در نزدیکی شهر نجف واقع در 160 کیلومتری جنوب بغداد را پیدا کرده اند و ژنرال اداره کننده این کارخانه را بازداشت کردند.
یک روزنامه اسرائیلی «جروز الم پست» نیز ادعا کرد که نیروهای ارتش آمریکا در یک مرکز در نزدیکی کربلا یک کارخانه سلاحهای شیمیایی کشف کردند.
این در حالی است که وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) با اشاره به اینکه اظهارنظر درباره کشف یک کارخانه «عظیم» سلاحهای شیمیایی در مرکز عراق «زود هنگام» است افزود: مقامهای پنتاگون اعلام کردند از هنگام آغاز جنگ در بامداد پنجشنبه 29 اسفند تاکنون هیچ سلاح کشتارجمعی در عراق پیدا نکردهاند.
شبکه خبری فاکس نیوز در خبر دیگری بدون ذکر منبع و جزییاتی از وجود گزارشهایی مبنی بر صدور دستور استفاده از سلاحهای شیمیایی از سوی صدام خبر داد. این در حالی است که تا روز هفدهم جنگ هیچ خبری مبنی بر استفاده صدام از سلاحهای شیمیایی در رسانههای بینالمللی منتشر نشد.
این شبکه خبری آمریکایی در چهارمین روز از جنگ در عراق به نقل از یک مقام نظامی آمریکا گفت: بخش عمده شهر بصره به تصرف نیروهای آمریکایی درآمده است و نیروهای آمریکایی هماکنون در حال از بین بردن آخرین مقاومتهای نیروهای عراقی در داخل و اطراف این شهر هستند.
این در حالی است که شبکههای خبررسانی منطقهای با اشاره به مقاومت شدید نیروهای عراقی در مقابل مهاجمان از تصرف بخشهایی از بصره در روزهای نهم و دهم جنگ خبر دادند.
شبکه خبری فاکس نیوز برنامههای خود را با زیرنویسهایی با زمینه رنگ قرمز و عبارت «آمادگی برای جنگ» و یا «عملیات برای آزادسازی عراق» پخش میکند.
در سایت اینترنتی این شبکه خبری آمده است: «فاکس نیوز شبکه مورد اعتماد مردم آمریکا»
از سوی دیگر در نوزدهمین روز جنگ شبکههای رسانهای آمریکا اعلام کردند قلب بغداد به تصرف تانکهای آمریکایی درآمد ولی بعلت پخش تصاویری از تلویزیونهای مختلف دنیا که این خبر را نقض میکرد شبکه تلویزیونی «بی .بی .سی» مجبور شد این خبر را یک حرکت نمایشی لقب دهد.
در بررسی مختصر عملکرد شبکه خبری فاکس نیوز و دیگر شبکه هایی که جهتگیریهای مشابه داشتهاند، میتوان به نقاط مشترکی در این رسانههای بینالمللی که خود منبع خبر بسیاری از دیگر رسانههای ملی منطقهای و محلی هستند دست یافت.
هزاران خبرنگار شبکههای بینالمللی خبری به منطقه آمده بودند تا تصاویری از فتح خیالی و بیدردسر یک کشور جهان سومی نقض تمامیت ارضی شیوههای قانون شکنی بینالمللی و تجاوز و بمبارانها را به نام «انسان دوستی» و «اعطای آزادی» به تصویر بکشند.
شیوه عمل رسانههای مهم بینالمللی در پوشش خبری جنگ در عراق تمام آنچه را که به عنوان حفظ بیطرفی از دستاوردهای دمکراسی و یکی از اصول خبرنگاری حرفهای در دانشکدههای غربی پایهگذاری و تدریس میشود زیر سؤال برد.
استفاده از رسانههای صوتی و تصویری بینالمللی به مثابه ابزار جنگی در دست نیروهای مهاجم برای تهدید و تحدید منافع ملی کشوری دیگر تجربه شد.
تبدیل شدن رسانههای خبری و خبرنگاران به سخنگویان نظامی که هدف آنان تلاش برای تزلزل در روحیه دفاعی مردم کشوری است که با هدف دفع تجاوز به مقابله با مهاجمان پرداختهاند.
سانسور تصویر واقعی جنگ بر صفحه تلویزیون و پخش تصاویر خنثی و یا حتی بازسازی شده از شیوه هایی نوین تحریف رویدادهای جنگ بود که رسانههای خبری بینالمللی بخصوص رسانههای غربی درگیر در جنگ به نمایش گذاشتند.
در این شبکههای بینالمللی خبری تحریف و پرده پوشی چهره زشت جنگ از جمله قتل انسانها نابودی امکانات زیربنایی شهری و تحقیرنیروهای کشور مدافع کمتر در صفحات تلویزیون اینگونه شبکههای خبری دیده شد.
فریب بینندگان با القای خبرهای غیرواقعی به منظور جلب حمایت آنان از جنگی که در حال حاضر از واقعیت و عوارض آن در آینده بیخبرند.
در همین راستا روزنامه ایتالیایی «لارپوبلیکا» درباره اقدام رسانههای خبری آمریکا مبنی بر سانسور گسترده اخبار جنگ علیه عراق مینویسد: اخباری که از جنگ علیه عراق در اروپا انتشار مییابد توسط رسانههای خبری آمریکا قبل از پخش در این کشور سانسور میشود. این روزنامه همچنین میافزاید: در آمریکا هیچ تصویری از جوانانی که علیه نمایندگیهای این کشور در مناطق مختلف جهان اعتراض میکنند پخش نمیشود.
لارپوبلیکا در بخش دیگری از گزارش خود ضمن شرح وقایع جنگ واشنگتن و لندن علیه بغداد مینویسد: حتی تصاویر مردم عراق که از بمباران ها و عملیات جنگی آسیب دیدهاند در تلویزیونهای آمریکا نمایش داده نمیشود. همچنین «جورجو بوکا» یکی از مشهورترین روزنامه نگاران ایتالیا در آخرین شماره هفته نامه «اسپرسو» چاپ این کشور نوشت: مطبوعات آمریکا استقلال خود را از دست داده و تحت نظر قدرت حاکم در این کشور قرار دارند.
جورجو بوکا شبکه خبری «سی.ان.ان» آمریکا را نیز تبلیغاتچی بلندگو و بازتاب دهنده نظرات رسمی واشنگتن توصیف کرد.
سایت اینترنتی «دیلی نیشن» نیز در مقالهای تحلیلی به قلم «پیتر کیمانی» میزان کاهش پوشش صحیح اخبار جنگ و افزایش فریب کاری رسانهای در جنگ عراق را مورد بررسی قرار داده است.
کیمانی در ابتدای مقاله خود به تجربه جنگ ویتنام برای آمریکا اشاره میکند و مینویسد: نظامیان آمریکایی در آن جنگ با دادن اجازه به خبرنگاران برای دسترسی به جبهه جنگ و دادن هر امتیازی که توانستند پوشش رسانهای را تشویق کردند اما نتیجه برای آنها خوب نبود.
وی در این باره میافزاید: «نیک اوت» عکاس آسوشیتدپرس عکسی از «کیم پوک» دختر کوچکی که لباسش از آتش بمب ناپالم سوخته بود در حالیکه فریاد میکشید بازوانش از وحشت و درد باز شده بود و از دهکده غرق آتش خود میگریخت را به تصویر کشید.
این عکس تجسم زجر مردم ویتنام بود و نشان میداد که ضعیفان و بیگناهان در امان نبودند.
این مقاله از نوع عملکرد رسانهای در ویتنام نتیجه میگیرد این عکس جایزه «پولیتزر» را به خود اختصاص داد و برای «ریچارد نیکسون» رئیس جمهوری وقت آمریکا به قیمت از دست دادن این سمت تمام شد چرا که مردم آمریکا وحشت زده از زجرهایی که سیاستمدارانشان در بیرون از آمریکا برای مردم جهان شکل میدادند نتوانستند از جنگ حمایت کنند.
کیمانی میگوید: این تجربه نشان داد که جای ایجاد محدودیتهای نظامی علیه رسانه ها در جنگ ها خالی است. به این ترتیب سانسور خبری در جنگ ها افزایش یافت و جنگ خلیج فارس در سال 1370 این گونه محدودیتها را کامل کرد و افغانستان در سال 1380 آن را وارد مرحله جدیدی نمود.
وی میافزاید در جریان جنگ جاری در عراق رسانه ها با نشان دادن حملات به عراق به نحوی که گویی فقط «صدام حسین» و مشاورانش هدف قرار میگیرند تلاش دارند اخبار را به سمتی سوق دهند که گویی درگیری مثل شکار شخصیتهای کاذب که در صحرای عربی گشت میزنند میباشد و میتوان این شخصیت ها را به سادگی از چندین مایل دورتر شکار کرد.
این مقاله با اشاره به اینکه این سناریو که رسانه ها قصد اجرای آن را داشتند در عمل به همان سادگی پیش نرفته آورده است: اکنون آقای بوش بعد جدیدی را اضافه کرده است اگر مردم غیرنظامی توسط بمبهای ما کشته میشوند به این دلیل است که صدام حسین آنها را سر راه ما قرار داده است!
کیمانی میگوید: همه اینها بخشی از فریبکاری رسانهها است.
وی در این باره به نقل از «روی گرین اسلید» در مقدمه کتاب «ایالت سری» نوشته «ریچارد کیبل» مینویسد «اکنون میتوانم ببینم که پوشش خبری ما در جنگ خلیج فارس سال 1991 در نشریات بر اساس غرض ورزیهای ضدعراقی ضداسلامی و ضدعربی بوده است.»
کیمانی در بخش دیگری از مقاله خود با عنوان «زبان حرفهای جنگ» مینویسد: «گرین اسلید» در نشریه گاردین لندن نوشت خبرنگاران کلمات کسانی که به طور رسمی اطلاعات را در اختیارشان قرار میدهند را ـ درست مثل پیش از شروع جنگ ـ قبول میکنند بدتر اینکه خبرنگاران در مورد به چالش کشیدن مسوولان در مورد اطلاعاتی که ارائه میدهند یا ناتوان شده اند یا تمایل به این امر ندارند.
این در حالی است که آمریکائیها پیش از شروع جنگ به خبرنگاران غربی هشدار دادند که یکی از شرایط حضور آنان در صحنه تبعیت از یکسری قواعد خاص است.
خلاصه این قواعد و قوانین که برای خبرنگاران تعیین شد به شرح ذیل است:
- قوانین اساسی: تمامی مصاحبهها با پرسنل نظامی باید ضبط شود.
- خلبانان و خدمه نیروی هوایی ممکن است تنها درباره ماموریتهای تکمیل شده مورد مصاحبه قرار گیرند.
- کنترلهای موقت مطبوعاتی (تحریم خبر تا اطلاع ثانوی) ممکن است با اهداف ایمنی عملیاتی صورت گیرد.
- تحریمها به محض حل مشکل لغو خواهد شد.
- اطلاعات قابل انتشار: اخبار مربوط به اهداف بمباران شده
- توصیف کلی پایگاههای ماموریت زمینی
- اخبار غیرقابل پخش: اخبار ویژه درباره تعداد کشتیهای بکار گرفته شده
- اسامی و اماکن واحدهای ویژه
- اخبار در زمینه عملیات آتی
- اخبار در مورد عملیات لغو شده یا به تاخیر افتاده.
این قواعد به خوبی نشانگر آن است که رسانههای غربی آن چیزی را انتشار میدهند که از فیلترهای نظامی و پنتاگون عبور کرده باشد.
با این شرح «پیتر کیمانی» نتیجه میگیرد: اگر ما مجبور شویم هر چه که وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) یا لندن میگویند را باور کنیم با خطر بزرگی روبرو خواهیم شد چرا که در زبان حرفهای نظامی صداقت کم وجود دارد.
در این مقاله به عنوان نتیجه گیری به نقل از «فیلیپ نایتلی» نویسنده «اولین آسیب تاریخ گزارشگری جنگ» آمده است: روشی که رسانههای غربی جنگ هایی که دولتهایشان در آن دخیل هستند را بر اساس آن گزارش میکنند از الگوی غمانگیز قابل پیشبینی تبعیت میکند.
در این الگو قدم اول ایجاد بحران قدم دوم دیو جلوه دادن رهبر دشمن قدم سوم بد جلوه دادن تک تک افراد دشمن و قدم چهارم قساوت است.
وی میافزاید: در جریان جنگ حاضر ما شاهد همه این مراحل بوده ایم و اکنون ستمهای شدیدی علیه مردم عراق انجام میگیرد. «رسانه ها در این وضعیت باید بازگو کننده و نمایشگر زجرها و رنج ها باشند چرا که در این صورت است که جهانیان میتوانند ارزیابی کنند آمریکا و انگلیس در حال انجام چه کاری به نام آنها هستند و آن را قضاوت کنند.»
شبکههای تلویزیونی آمریکا درخلال جنگ علیه عراق بارها بینندگان خود را محو صحنههایی چون شلیک سلاحهای پیشرفته جولان نظامیان به ظاهر شاداب آمریکا و یا توزیع شکلات از سوی آنان میان کودکان عراقی میکردند اما هیچگاه از تلفات سنگین نظامیان قطع عضو شده و مصدوم آمریکائی و درماندگی آنها فیلمی پخش نکردند
شبکههای «فاکس نیوز» و «سیانان» روز سوم حمله خبر تصرف کامل جزیره ام القصر را پخش کردند این در حالی بود که حتی خبرهای بعدی آنها حاکی از آن بود که تصرف این منطقه تا دو هفته پس از شروع جنگ به کابوسی برای نظامیان انگلیسی و آمریکایی تبدیل شده بود
در صبح روز نوزدهم جنگ بیبیسی و سیانان ناگهان اعلام کردند هتل الرشید و وزارت اطلاعرسانی عراق در دور جدید حملات آمریکا به بغداد به تصرف نظامیان آمریکایی درآمد. ولی اقدام سریع مقامات عراقی در انتقال خبرنگاران به این دو مکان و اثبات دروغ بودن این گزارش سبب شد بیبیسی در همان روز خبر ارسالی خود را یک «اقدام نمایشی» لقب دهد!
2- آمریکا برای ورود به مرحله اشغال عراق نیاز به طی یک سلسله مقدماتی داشت که در پی اقدام عراق به اشغال کویت، آمریکا ظرف 13 سال ( 1990 تا 2003) این مقدمات را از طریق تضعیف بنیانهای حکومتی عراق در داخل و تخریب فضای بینالمللی علیه عراق فراهم کرد تا به هنگام اشغال عراق با کمترین هزینه و مقاومتی به اهداف خود برسد. متقابلاً دولت عراق نیز طی این مدت دست به اقداماتی در عرصه داخلی و خارجی زد تا مانع تهاجم آمریکا شود. این گزارش، تحلیلی از وضعیت عراق در آستانه تهاجم نظامی آمریکا در صحنه داخلی و بینالمللی و نتیجه اقدامات طرفین تا قبل از آغاز تهاجم گسترده نظامی آمریکا به عراق در 19 مارس 2003 میباشد:
الف- وضعیت عراق در صحنه داخلی:
1- نتایج تحریمهای بینالمللی:
عراق به مدت 13 سال تحت شدیدترین تحریمها از سوی سازمان ملل قرار داشت، به گونهای که تا آن زمان تحریمهایی به این گستردگی علیه هیچ کشوری اعمال نشده بود. عراق کشوری نفتخیز و دارای بودجهای با 90% وابستگی به فروش نفت بود و تا قبل از تحریمها روزانه حدود 5/2 میلیون بشکه نفت صادر میکرد. در پی ممنوعیت فروش نفت این کشور، مردم تحت فشار شدیدی حتی برای تأمین مایحتاج اولیه روزانه خود برای نجات از گرسنگی قرار گرفتند. سازمان ملل برای تسکین بخشیدن به آلام مردم عراق پذیرفت تا با صدور مجوزی اجازه فروش نفت محدود عراق برای تأمین بخشی از مایحتاج اولیه زندگی مردم را بدهد، اما حکومت صدام با این امر مخالفت میکرد تا شاید تحریمها از اساس بر چیده شود، اما ناگزیر به عقبنشینی شد و نهایتاً پس از 6 سال از اعمال تحریمها، عراق و سازمان ملل به فرمول ”برنامه نفت در مقابل غذا“ دست یافتند تا این کشور بتواند با فروش میزان محدود و کنترل شده نفت مایحتاج اساسی را برای مردم خود فراهم نماید. پول نفت به حساب سپرده واریز و با نظارت کمیته تحریم بر اساس قطعنامه 661 شورای امنیت، قراردادهای منعقده مورد تأیید قرار میگرفت و از سوی کمیته مزبور گشایش اعتبار میشد و کالاهای وارداتی با نظارت بازرسان سازمان ملل توسط دولت عراق میان مردم توزیع میشد.
راهبرد دولت عراق به تصویر کشاندن هزینههای انسانی این تحریمها برای جلب همدردی و برانگیختن عواطف انسانی در سطح جهانی بود. بر اساس گزارش دولت عراق سالانه حداقل یکصد و بیست هزار نفر در نتیجه این تحریمها به ویژه به خاطر سوء تغذیه و کمبود امکانات بهداشتی و درمانی از بین میرفتند. این راهبرد دولت عراق تا حدودی مؤثر بود. اگرچه صدام خواهان لغو کامل تحریمها بود، اما در پی انتشار خسارات انسانی ناشی از تحریمهای گسترده، دامنه تحریمها محدودتر گردید و از آن به عنوان ”تحریمهای هوشمند“ یاد شد. آمریکا تحریمهای هوشمند را نوعی موفقیت در جهت تثبیت اصل تحریمها در مقابل بر چیده شدن تحریمها خواند. در این میان، روسها، فرانسویها و چینیها در برنامه نفت مقابل غذا بیش از دیگر کشورها منتفع شدند.
2- جدا شدن شمال عراق:
اگر چه منطقه کردستان عراق از سال 1970 میلادی دارای نوعی خود مختاری محلی بود، اما پس از بیرون راندن عراق از کویت، سه استان سلیمانیه، اربیل و دهوک از جمع 18 استان عراق به عنوان مناطق کاملاً خود مختار اعلام شدند و به صورت کامل از سیطره رژیم صدام خارج گردیدند و حتی مرزهای کردستان عراق با کشورهای ترکیه و ایران نیز از کنترل دولت مرکزی خارج شد و فقط دولت مرکزی عراق موظف بود 13% از درآمد فروش نفت را بدون هر گونه دخل و تصرفی به این منطقه اختصاص دهد تا زیرنظر کمیته تحریم سازمان ملل توسط دولتهای خود مختار تحت سیطره دو حزب اتحادیه میهنی و دمکرات کردستان هزینه شود. شیعیان در جنوب عراق هم مترصد استفاده از چنین فرصتی بودند، اما موفق نشدند.
3- تخریب زیرساختهای کشور:
خسارات ناشی ازجنگ 8 ساله با ایران و عملیات بیرون راندن عراق از کویت که طی 38 روز متوالی با بمبارانهای گسترده هوائی روبرو بود و حملات هوایی مستمر 13 ساله آمریکا و انگلیس در گشتهای هوایی به مواضع عراق ودر کنار آن اعمال تحریمها و توقف هرگونه فعالیتهای بازسازی، زیر ساختهای اقتصادی، صنعتی، کشاورزی، ارتباطاتی و مواصلاتی عراق را در آستانه نابودی کامل قرار داده بود.
4- نابودی توانمندی نظامی و موشکی:
بلافاصله بعد از بیرون راندن عراق از کویت ودر پی حملات موشکی عراق به رژیم اشغالگر قدس، آمریکا با به تصویب رساندن قطعنامه 687 درشورای امنیت سازمان ملل که شدیداللحنترین قطعنامه علیه این کشور محسوب میشد، عراق را وادار کرد تا زیر نظر بازرسان سازمان ملل تمامی سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک و تجهیزات مربوطه، برنامههای هستهای و حتی بخشی از سلاحهای متعارف از جمله کلیه موشکهای بالستیک با برد بیش از 150 کیلومتر خود را منهدم نماید. در طول 13 سال پس از آن نیز نظارت شدید و تحقیرآمیزی بر فعالیتهای بخشهای مختلف نظامی عراق به عمل آمد و با توجه به تخلف مختصر عراق در تولید موشکهای جدید با برد 180 کیلومتر، تنها چند ماه قبل از تهاجم نظامی آمریکا، شورای امنیت بر اساس قطعنامه 1441 با دادن یک فرصت یک ماهه این بخش از توانمندی جدید نظامی عراق را نیز به دست عراقیها منهدم کرد. سیستمهای پدافند نظامی عراق نیز در طول این 13 سال کاملاً منهدم و غیر از چند مجموعه که عراق توانسته بود با معامله پنهان از اکراین وارد نماید توان دیگری در پدافند برایش باقی نمانده بود.
5- زمینگیر بودن نیروی هوایی:
عراق در دوران تحریم با ممنوعیت پروازی در بالای مدار 36 درجه و پائین مدار 33 درجه یعنی بیش از 70% خاک کشورش مواجه بود و اجازه نداشت از هواپیما یا هلی کوپتر حتی در بخش غیر نظامی استفاده نماید. اگرچه صدام در سه سال آخر حکومت خود علیرغم ممنوعیت پروازی، در بخش غیر نظامی، پروازهای نمادین را راهاندازی کرد، اما در بخش نظامی کاملاً خود را مقید نگاه داشت. تعداد محدود هواپیماهای نظامی ناوگان هوایی عراق و عدم تامین قطعات و نگهداری، عملاً نیروی هوائی عراق را زمینگیر کرده بود.
6- بیانگیزگی فرماندهان نظامی و مسئولین امنیتی:
حکومت صدام عمدتاً بر سه پایه نظامیان، مأموران امنیتی و بعثیها اداره میشد. اکثر فرماندهان که به سیاستهای رژیم اعتقادی نداشتند و تحت تاثیر حاکمیت رعب و وحشت بودند، انگیزه جدی برای دفاع از رژیم نداشتند و حتی آمریکا توانسته بود در لایههایی از آنها نفوذ اطلاعاتی پیدا کند و آنها را به کار بگیرد. بدنه نیروهای مسلح و امنیتی نیز فاقد انگیزه بود. راهبرد صدام تقویت آموزش نظامی شاخههای حزب بعث و سازماندهی آنها و تقسیم عراق به 4 منطقه عملیاتی تحت فرماندهی عالی نظامی 4 تن از نزدیکان خود و همچنین بسیج نیروهای داوطلب غیر عراقی برای ایجاد سپر انسانی و جنگ با مهاجمین آمریکایی بود. بر این اساس طی چند ماه قبل از آغاز جنگ، بیش از 5000 نفر عرب را به عراق آورد و آنها را سازماندهی کرد. مقاومت محدود سه روزهای نیز که قبل ازسقوط بغداد صورت گرفت عمدتاً از سوی این نیروهای داوطلب وارداتی بود که تحت عنوان مجاهدین برای جهاد با آمریکا با کمک دولت عراق به آن کشور وارد شده بودند.
7- جدایی مردم از حاکمیت:
رژیم صدام صرفنظر از تعداد معدودی از وابستگان به رژیم فاقد پایگاه مردمی بود. امید به زندگی در میان مردم عراق نابود شده بود. مردم در دوران بعثیها واز سال بعد از روی کار آمدن صدام، طی 23 سال (1980-2003) در جنگ و تحریم به سر برده بودند و آن را نه هزینه دفاع از کیان کشور بلکه به خاطر جاه طلبیهای صدام میدیدند. مردم عراق، به خصوص در دوران پس از اشغال کویت، در بدترین شرایط که همراه با تحقیر هویت ملی بود، به سر میبردند و این وضعیت را ناشی از بی درایتی حاکمان عراق میدانستند و لذا هیچ انگیزهای برای دفاع از رژیم عراق نداشتند. حتی مقاومت علیه اشغالگران را در آن مقطع خدمت به رژیم صدام میدیدند، اما پس از سرنگونی صدام با مقاومت، ماهیت دفاع از استقلال کشور به تدریج شکل گرفت.
راهبرد صدام تلاش برای ایجاد انگیزه در مردم، برگزاری انتخابات نمایشی مجلس ملی، انجام اصلاحات در حزب بعث، روی کار آوردن چهرههای جدید، گرایش به جوانگرایی، کاهش نسبی محدودیتهای اعمالی علیه شیعیان( باز سازی عتبات مقدسه و اجازه برگزاری نماز جمعه) و رنگ و لعاب دینی بخشیدن به اظهارات و تصمیمات دولت بود، اما جدایی مردم از دولت به قدری عمیق بود که این تلاشها موثر واقع نشد. بدیهی است عملیات فشرده و سنگین روانی آمریکا در تبلیغات علیه رژیم در سالهای آخر نیز بیتاثیر نبوده است.
ب- وضعیت عراق در صحنه خارجی:
1- تخریب چهره عراق در سطح بینالمللی:
دولت عراق یک رژیم اشغا لگر و متجاوز به دو همسایه خود و بیرحم نسبت به مردم خود تلقی میشد که پرونده سیاهی در قتل عامهای دسته جمعی دارد. علاوه بر این، صدور 16 قطعنامه الزامآور و تعهد آفرین علیه این رژیم و نقض تعهدات و پنهانکاری در همکاری با بازرسان سازمان ملل و فضاسازی سنگین آمریکا به خصوص در شرایط امنیتی حاکم بر جهان پس از 11 سپتامبر در قالب وارد آوردن اتهام ارتباط این رژیم با القاعده و نگرانی از مجهز شدن القاعده به توانمندی سلاح کشتار جمعی در پرتو این ارتباط، از دولت عراق یک چهره مخرب امنیت بینالملل و منشا تهدید ساخته بود. راهبرد دولت عراق نیز در خنثی سازی این فضا در دو مسیر بود:
1-1- برقراری ارتباط با ملتها از طریق توجیه و تطمیع چهرههای جنجالی (از جمله ژیرینوفسکی نماینده دومای روسیه و جورج گالوی نماینده مجلس عوام انگلیس) و نیز راه اندازی جریانات سیاسی تبلیغی درکشورهای مختلف جهان و به خصوص در سطح اروپا در مخالفت با جنگ. همچنین راه اندازی کارناوالهای تبلیغاتی از اروپا تا عراق از طریق مسیر زمینی در جهت همدردی با مردم عراق، که برگزاری تظاهرات در کشورهای مختلف نیز در همین راستا صورت میگرفت. سفارتخانههای عراق در کشورهای مختلف این اقدامات را در رأس برنامههای خود قرار داده بودند.
1-2- راهبرد دوم ایجاد اختلاف در میان اعضای دائم شورای امنیت و شکستن اجماع میان آنها با دادن سهم بیشتر در فرصتهای اقتصادی در عراق و تلاش در ایجاد شکاف میان اروپا و آمریکا به خصوص از طریق فروش نفت به یورو در مقابل دلار و کلاً جایگزین کردن یورو به جای دلار در برنامه نفت مقابل غذا بود. آمریکا در ابتدا مقاومت کرد اما چون اروپا برای منافع خود از ایده صدام حمایت کرد، مجبور شد بدون درگیری به آن تن دهد. این راهبرد صدام برای مدت چهار سال ( 1998-2002) به جدایی نسبی اروپا از آمریکا و عدم اجماع در قطعنامههای سازمان ملل منجر شد، اما آمریکا توانست با قطعنامه 1441 در 8 نوامبر 2002مجددا به اجماع علیه عراق در شورای امنیت دست یابد. ضمناً عراق به خاطر عدم پرداخت حق عضویت در سازمان ملل از حق رأی در کمیتههای مختلف سازمان ملل محروم شده بود.
2- جایگاه عراق در اتحادیه عرب:
عراق که در سال 1945 از بنیانگذاران اتحادیه عرب بود و خود طراح اخراج مصر از اتحادیه به خاطر امضای معاهده کمپ دیوید به شمار میرفت، پس از اشغال کویت، عضویت آن در این اتحادیه به حالت تعلیق در آمد و 10 سال طول کشید تا این کشور مجدداً به اجلاس اتحادیه عرب دعوت شود. روابط دولتهای عربی با صدام بسیار سرد شده بود. راهبرد صدام تحریک احساسات مردم عرب در مسئله فلسطین و استفاده از خلأ موجود در جهان عرب به لحاظ وجود یک رهبر انقلابی و کاریزماتیک پس از جمال عبدالناصر بود. شلیک موشک به اسرائیل و راه اندازی جریان تبلیغی برای ثبت نام داوطلبین آزادی قدس و رژه مسلحانه هفت میلیون نفری این داوطلبان در شهرهای عراق، مخاطب قرار دادن امت عربی، انتقاد از رهبران و حکام عرب و پرداخت مبالغ قابل توجهی از پول برنامه نفت در مقابل غذا به خانوادههای شهدا و مجروحان انتفاضه فلسطین تاکتیکهای این راهبرد بود که تا حدودی هم اثرات مقطعی بر جای گذاشت.
3- بازی روسیه:
با توجه به اینکه پیمان نظامی میان عراق و روسیه به قوت خود باقی بود، صدام در خصوص پشتیبانی سیاسی روسیه حساب باز کرده بود . بر اساس تحلیل صدام، امکان قیام مخالفان در داخل کشور منتفی بود و احتمال وقوع کودتا از داخل وجود نداشت. مخالفان خارج از کشور نیز فاقد توانائیهای لازم برای سرنگونی رژیم بودند. عملیاتهای مکرر نظامی آمریکا و انگلیس هم اگر چه خساراتی را وارد میکرد، اما هیچ گاه نمیتوانست منجر به سرنگونی رژیم شود. در نتیجه، صدام تنها راه سرنگونی را در اشغال کشورمی دید. وی اعتقاد داشت آمریکا بدون مجوز سازمان ملل دست به اشغال عراق نمیزند و در شورای امنیت نیز روسیه بر اساس قولی که داده بود، مانع صدور چنین مجوزی خواهد شد. اما وی از این نکته غافل بود که ممکن است آمریکا با دور زدن شورای امنیت دست به تهاجم نظامی علیه عراق بزند.
4- عدم وابستگی دنیا به نفت عراق:
عراق که در اواخر عمر رژیم صدام روزانه حدود دو میلیون بشکه نفت صادر میکرد، به دلیل استفاده از نفت به عنوان ابزاری در به کرسی نشاندن خواستههایش مکرراً دست به توقف صادرات نفت میزد. لذا صادرات نفت عراق از حالت منظم خارج شده بود و به نوعی دنیا را به این نتیجه رسانده بود تا حساب جدی روی نفت عراق باز نکند و خود را به آن وابسته نسازد. از سوی دیگر، آمریکا بر این باور بود که جنگ چند هفته بیشتر به طول نخواهد انجامید و بلا فاصله صادرات نفت عراق در حجم بالاتری از سر گرفته میشود . صدام مقدمات به آتش کشیدن چاههای نفت عراق را نیز فراهم کرده بود و بدین منظور یک رشته عملیات روانی را نیز آغاز کرد، اما فرصت اجرای آن را نیافت. قیمت نفت نیز با بالا گرفتن بحران، افزایش معنی داری نیافت.
5- موقعیت صدام در عرصه بینالمللی:
صدام در کشورش هم رهبر بود، هم رئیس جمهور و هم نخست وزیر. وی عزت ابراهیم، طه یاسین رمضان و طارق عزیز را به ترتیب به عنوان معاونین خود در این سه پست قرار داده بود. همه چیز در عراق حول یک نفر میگردید و این امر از او یک دیکتاتور در عرصه بینالمللی ساخته بود. صدام طی 13 سال تحریم هیچگاه به خارج از عراق سفر نکرد. دیدارها و ارتباطات تلفنی وی با رؤسای کشورها قطع شده بود و به دلایل امنیتی در انزوای بینالمللی بسر میبرد و فاقد هر نوع حامی در سطح رهبران کشورها و حتی در میان اعراب بود.
6- تأثیر عملیات آمریکا در افغانستان:
در حافظه ملت آمریکا کابوس خسارات سنگین آمریکا در جنگ کره و جنگ ویتنام سنگینی میکرد، اما بعد از تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان در 7 اکتبر2001 و سرنگونی رژیم طالبان و سهلالوصول بودن این عملیات برای آمریکا شرایط روحی مناسبی در داخل آمریکا و برای سربازان آمریکایی فراهم شد و متقابلاً شرایط روحی بدی برای عراقیها به وجود آمد.
نتیجهگیری:
آمریکا برای آغاز تهاجم نظامی گسترده به عراق باید در سه حوزه ایجاد آمادگی میکرد:
الف- افکار عمومی داخل آمریکا و اخذ موافقت کنگره و آمادگی نظامی.
ب- فضای بینالمللی در ابعاد رسمی و رسانهای.
ج- فراهم شدن شرایط مناسب در داخل عراق.
آمریکا در هر سه حوزه کار را پیش برده بود. در حوزه اول کاملاً موفق بود . در حوزه دوم اگرچه دست یابی به اجماع در مورد قطعنامه 1441 یک موفقیت بود، اما آمریکا نتوانست به یک تفسیر واحد از ترجمان لغت عواقب جدی که در قطعنامه فوقالذکر به عنوان اولتیماتوم به عراق داده شده بود در شورای امنیت دست یابدو لذا بدون مجوز شورا عملیات را آغاز کرد. در حوزه سوم آمریکا قبل از عملیات مطمئن شده بود که عراق دارای توان برخورد نظامی نیست. سیستمهای پدافندی و موشکی آن کاملاً نابود شده بود. آمریکا در مقابل خود ارتشی را نمیدید و نیروی مقاومتی در داخل و عکسالعمل جدی در سطح منطقهای یا بینالمللی را نیز پیشبینی نمینمود. آمریکا برای بیرون راندن عراق از کویت پانصد هزار نیرو به منطقه آورد و 38 روز آتش بر سر ارتش عراق ریخت و بعد عملیات زمینی را آغاز کرد، اما در این مرحله که حوزه عملیاتی آن به مراتب گسترده تر بود، یک سوم نیروهای قبل را کافی دید و دیگر نیازی نیز به حملات هوائی به عنوان مقدمه احساس نکرد و به طور همزمان تهاجم زمینی و هوایی را آغاز کرد. علاوه بر این، آمریکا برخی از عناصر کلیدی را نیز خریده بود. لذا وقتی مشاهده میکنیم که رئیس جمهور آمریکا به کرات اعلام میکند ایران عراق نیست و هر تهدیدی استراتژی خاص خود را میطلبد، این امر ریشه در نا کامی آمریکا در ایجاد آمادگی در سه حوزه فوقالذکر در قبال ایران دارد.
3- فروردین 1382 بیست و سومین سالروز اعلام قطع رابطه آمریکا با جمهوری اسلامی ایران است. مردم ایران در شرایطی با این تقارن تاریخی مواجه شدهاند که همه ملتها و بسیاری از دولتهای جهان بخاطر حوادثی که در عراق میگذرد و جنایات بیرحمانهای که علیه مردم بیدفاع آن کشور در جریان است، خشم و نفرت خود را از حکام آمریکایی پنهان نمیسازند.
از زمان شکلگیری انقلاب اسلامی ایران تاکنون مقامات آمریکائی هیچ گاه رابطه سالمی با جمهوری اسلامی ایران نداشته اند و هیچ گاه از موضعی برابر متعارف و منطبق بر قوانین بینالمللی با ایران اسلامی رفتار نکرده اند. تهدید دخالت مکرر و مستمر در امور داخلی کشورمان مبارزه سیاسی با ایران در همه صحنه ها و مجامع جهانی و گاه جنایات هولناک علیه مردم ما شاخصهای رفتار 24 ساله آمریکاییها با دولت و ملت بزرگ ایران بوده است.
هنوز ملت ما خاطره مداخله نظامیان آمریکا در طبس که با شکست خفت بار آنان مواجه گردید، فراموش نکرده اند. خاطره تلخ جنایات 8 ساله رژیم بعثی عراق در داخل مرزهای ایران که با حمایت مستقیم آمریکا صورت میگرفت، از ذهن هیچ انسان با وجدانی زدودنی نیست. خاطره تلخ ساقط شدن هواپیمای مسافری ایرباس کشورمان که با شلیک مستقیم موشکهای آمریکا صورت گرفت و 300 مسافر بیگناه آن را به مسلخ فرستاد، فراموش شدنی نیست. خاطره حملات تروریستی آمریکا به اسکلههای نفتی ایران در خلال سالهای جنگ تحریمهای سیاسی و اقتصادی آمریکا علیه کشورمان که دائما تمدید میشد، بلوکه کردن داراییهای توقیف شده کشورمان در بانکهای آمریکایی حمایت وسیع آمریکا از شبکههای تروریستی داخل کشور، از جمله منافقین طراحی نقشههای براندازی در کشور و حمایت از کودتاهای نافرجام تلاش مداوم و مستمر برای تخریب روابط جمهوری اسلامی اسلامی ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس، متهم ساختن مکرر مسئولان کشورمان به مواردی چون حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر، رئوس اقداماتی است که به عملکرد آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در دو دهه اخیر شکل داده است.
ماهیت رابطه آمریکا با ایران با بهترین عبارات در پیامی که حضرت امام خمینی(ره) به مناسبت قطع رابطه آمریکا با جمهوری اسلامی ایران انتشار دادند، گنجانده شده است. امام رابطه ما با آمریکا را رابطه ملتی با یک قدرت جهانخوار نامیده اند. امام این رابطه را رابطه بین یک ملت به پا خاسته برای رهائی از چپاولگران بینالمللی با یک چپاولگر عالمخوار نامیده و آن را به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر قلمداد کردهاند.
مفهوم صریح این عبارات آن است که کسانی که امروز برای رابطه با آمریکاییهای چپاولگر سینه میدرند و از حیثیت و آبروی خود مایه میگذارند یا خائن به انقلاب و آرمانهای امام خمینی هستند و یا جاهلند و نادان و در هر حال فکر و قلم و قدم و عمل آنها برای دوام انقلاب اسلامی ایران زیانآور است.