خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

 سعادت انسان‌ها، هدف علم اخلاق، قرآن و درس‌های رستگاری به انسان‌ها، سعادت دنیوی و اخروی انسان‌ها  میلاد پیامبر(ص)، میلاد امام صادق(ع)، هفته وحدت، خاطرات سال 60 هاشمی رفسنجانی، 7 تیر، ترور آیت‌الله خامنه‌ای، توجه به صنعت در دوران سازندگی، جنایات و ظلم‌های آمریکا علیه مردم ایران

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۱ تیر ۱۳۷۸
خطبه اول: تأکید بر مراعات تقوی/ انسان موضوع علم اخلاق/ توجه به بعد ارزش اعمال و صفات انسان در علم اخلاق/ بررسی صفات، روحیات، نظریات آثار عملکرد انسان در علم اخلاق/ توجه به بعد ارزشی و رفتاری انسان در کتب آسمانی/ رساندن انسان به سعادت، هدف علم اخلاق/ کنار زدن زوایای منفی زندگی فردیا جامعه، از اهداف علم اخلاق/ سعادت و شقاوت انسان در زندگی/ تعریف سعادت و شقاوت‌ انسان توسط فلاسفه، عقلا، رهبران و اخلاقیون/ عدم جمع‌آوری مجموعه سعادت و شقاوت انسان/ وجود اختلاف میان اخلاقیون در مورد سعادت و شقاوت انسان/ بدبختی تعبیر فارسی شقاوت/ سعادت یعنی خوشبختی، پیروزی و تلاش/ وجود 2 مورد تعبیر سعادت و 40 مورد تعبیر فلاح در قرآن تلاش و جهاد عامل پیروزی/ وجود دوازده مورد تعبیر شقاوت در قرآن/ تعریف قرآن از جهاد/ شکست نتیجه حرکت رذیلانه/ سعادت هدف علم اخلاق/ استدلال‌های متعدد انسان در مورد سعادت و شقاوت/ نظرات متعدد در مورد سعادت/ نظر فلسفه غرب و اخلاقیون غرب در مورد سعادت انسان/ نظر مسلمانان افراطی در مورد سعادت انسان/ توجه مطلق به آخرت نظر مسلمانان افراطی و ریاضت‌کش/ زندگی دنیوی مانعی برای سعادت اخروی از نظرات مسلمانان افراطی/ دنیا و آخرت مکمّل هم/ اولویت توجه به سعادت اخروی/ وجود 130 مورد اسم دنیا و 130 مورد اسم آخرت در قرآن/ تأکید قرآن بر سعادت دنیا/ دنو ریشه کلمه دنیا و به معنی نزدیکی/ معنای مختلف کلمه دنیا در قرآن/ دنیا یعنی زندگی نزدیک میان ما و آخرت/ عدم تعارض میان سعادت دنیا و آخرت خطبه دوم: تأکید بر مراعات وظایف اسلامی، انسانی و تقوی/ میلاد پیامبر(ص) مهمترین حادثه تاریخی همه افکار زندگی بشرّیت/ ظهور اسلام در سرزمین بدون تمدّن/ حوادث سمبلیک در دنیا با تولد پیامبر(ص)/ پیغمبر(ص) بزرگترین هدیه الهی برای بشریت/ عدم توجه به قدرتهای دنیادر اوایل به اسلام/ ظلم‌ها و ناحقی‌های شدید درباره اهل بیت و علی(ع)در زمان بنی‌امیّه/ فرصت تاریخی برای اهل بیت در زمان امام صادق(ع)/ تربیت شاگردان بزرگ توسط امام صادق(ع)/ حق زیاد امام صادق(ع) بر تاریخ اسلام/ تجدید حیات اسلام توسط امام جعفر صادق(ع)/ هفته وحدت از کارهای با ارزش/ تولد پیامبر(ص) وهفته وحدت/ ترجیح منافع اسلام بر منافع شخصی/ تأکید قرآن در مورد توجه زیاد به اسلام/ ترجیح مصالح اسلام بر مسایل جغرافیایی/ هفته وحدت عامل اتّحاد مسلمانان/ لزوم هماهنگی دنیای اسلام‌در مورد مسایل جهانی اسلام/ وحدت مسلمان‌ها تنها راه نجات دنیای اسلام و حاکمیت‌اسلام بر جهان/ سال 60، سال بحران انقلاب/ هدف منافقین در انفجار دفتر حزب مرکزی در هفتم تیر/ عزل بنی‌صدر به دستور امام از فرماندهی کل‌قوا/ نفوذ منافقین در میان مبارزین انقلاب در اوایل/ ضربه بزرگ منافقین به نظام/ عصابنیت منافقین از حزب جمهوری اسلامی/ شهید بهشتی از شخصیت‌های بزرگ انقلاب/ شهید بهشتی هدف اوّل منافقین در انفجار حزب جمهوری/ عیادت از آیت‌الله خامنه‌ای در بیمارستان بعد از شورای مرکزی حزب/ شهید صدقی چهارمین شهید محراب/ عبور انقلاب از بحران‌های سخت/ تثبیت انقلاب در نیمه دوم سال 60/ مردم ایران مردمی قهرمان/ حضور مردم در صحنه بعد از فاصله هفتم تیر/ لزوم توجه جامعه به صنعت/ حل مشکلات جامعه از طریق صنعت/ آماده شدن زیربنای صنعت در دوران سازندگی/ خودکفایی ایران در قسمت صنعت/ لزوم ایجاد فضای امن برای حضور مردم در میدان‌سازندگی/ لزوم پی‌گیری بخش صنعت در جامعه/ فعالیت صنعت عامل فعّالیت کشاورزی/ ساخت سیصد شهرک صنعتی دو دوره سازندگی/ انهدام ایراباس ایران و مسدود کردن اموال ایران در آمریکا از جنایات آمریکا/ پشیمانی آمریکا در قطع رابطه با ایران

خطبه اول:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمداللّه ‌رب ‌العالمین ‌والصلاه ‌والسّلام ‌علی ‌رسول ‌الله ‌و علی آله‌ الائمه ‌المعصومین

اعوذبالله من الشیطان الرجیم، هو الذی ‌بعث فی ‌الامین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمته و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین اوصی عبادللّه و اتباع امره و تهیه

با تأکید بر مراعات تقوا، طبق قرار، خطبه اوّل را درباره اعجاز قرآن در اخلاق عرض می‌کنیم. این یک بحث طولانی در خطبه‌های بسیار متعدّد خواهد بود. در خطبه اوّل هفته‌های گذشته اوّلین بحث بخش اخلاق را به اهتمام قرآن و روایات در اخلاق و تعریف اخلاق و علم اخلاق گفتیم و کمی هم تاریخ علم اخلاق را، امروز هم نکات کلی درباره مقدمات صفات و امور اخلاقی مطرح می‌کنم.

موضوع علم اخلاق انسان است. همه بحث‌های علم اخلاق، درباره صفات فطری و اکتسابی و آثار عملکرد انسان است. البته بسیاری از علوم انسانی این‌گونه هستند. اما اخلاق یک ویژگی دارد که بخشی از علوم ندارند. اخلاق توجه به بُعد ارزشی اعمال و صفات انسان دارد. ممکن است همین بحث‌ها را روانشناسی هم داشته باشد، اما روانشناسی اهداف دیگری را تعقیب می‌کند. بحث‌های زیادی در علوم تربیتی، مربوط
به اخلاق است. منتها از بُعد دیگری مورد توجه است. عرفان و فلسفه، مسایل فراوانی دارند که با مسایل اخلاق و علم اخلاق تداخل دارد، جهت بحث در فلسفه و عرفان جهت دیگری است. این علم اخلاق است که جهتش را این قرار داده که صفات، روحیات، فطریات و آثار عملکرد انسان را از جهت ارزشی بررسی کند که ببیند تأثیر آن برای خود انسان به چه بهایی است. آیا ما را جلو می‌برد؟ به سعادت می‌رساند یا به شقاوت منجر می‌شود؟ از این‌گونه چیزهاست.

اهداف انبیاء همین بوده. لذا بخش مهم کتب آسمانی مثل تورات، انجیل و قرآن که در دست است و کلماتی که از انبیاء و ائمه نقل شده است، عمدتاً بُعد ارزشی و رفتاری انسان را مورد توجه قرار می‌دهند. یعنی تربیت و تکامل انسان.

مسأله بعدی ما این است که علم اخلاق چه هدفی را پیگیری می‌کند و بنده که این بحث را در تریبون نماز جمعه مطرح می‌کنم، چه هدفی را پیگیری می‌کنم.

هدف علم اخلاق رساندن انسان به سعادت یعنی مقدّر الهی اوست. سعادتی که خداوند خواسته، انسانها به آن برسند. آنچه که در قلم آفرینش در درجات کمال انسان تعیین شده است. می‌خواهد انسان‌ها مقام شایسته‌ای را که در جهان و در میان موجودات دیگر آفرینش دارند، بدست بیاورند.

اگر این هدف است بُعد دیگرش این است که اخلاق دنبال این است که زوایای منفی را که می‌تواند در زندگی فرد یا جامعه بوجود بیاید، از جامعه کنار بزند. در یک جمله کوتاه تأمین سعادت و فرار از شقاوت. تا اینجا هم فکر می‌کنم نه خیلی به استدلال احتیاج دارد و نه شما نیاز به
بحث داشته باشید.

قدم بعدی که پیش می‌رویم این سئوال برای هر کسی مطرح می‌شود که این سعادتی که شما می‌گویید، چیست؟ چه چیزی برای انسان سعادت است و چه چیزی سعادت برای انسان نیست؟ یا شقاوت و شکست است؟ تعبیرات مختلفی است.

مسأله مهم که از این به بعد در بحث‌ها و خطبه‌ها تعقیب می‌کنم از اینجاست که باید وارد این مباحث شویم تا ببینیم از دیدگاه قرآن- چون بحثمان بحث قرآن است - برای ما چه چیز سعادت و پیروزی و خوشبختی است. البته این یک بحث تاریخی و زمینه داری است شما هر چه بتوانید به عقب برگردید، در تاریخ، بین حکما و فلاسفه و عقلا، رهبران و اخلاقیون این بحث را می‌بینید که از زوایای مختلف سعادت و شقاوت را تعریف و راه تعیین کردند. بعضی‌ها در علم اخلاق این کار را کردند و بعضی‌ها در علوم دیگر.

البته تا آنجایی که می‌دانم در منابع اسلامی و حتّی در منابع آسمانی غیر اسلامی مثل تورات و انجیل، مجموعه‌ای را جمع نکرده‌اند که بگویند اینها سعادت و اینها شقاوت است و همه راهها را مشخص کرده باشند. این نبوده است. علمای اخلاق از منابع پراکنده قرآن، سنت، عقل، قیاس و هر چه داشتند، کار کردند. اینها را تنظیم کردند و اختلافات جدّی هم بین اخلاقیون و کسانی که به این مسایل می‌پردازند است که سعادت واقعی چیست و شقاوت چیست؟

در قرآن تعبیر سعادت و در مقابلش تعبیر شقاوت داریم. شقاوت بیشتر است. در مورد شقاوت یک تعبیر فارسی می‌کنیم تا ببینیم در بحثمان چه در می‌آید. شقاوت یعنی بدبختی- به تعبیر عوامانه
خودمان- و شقاوت چیزهایی است که انسان را دچار فلاکت و بدبختی می‌کند. ما باید به دنبال عوامل آن بگردیم. سعادت هم یعنی خوشبختی، پیروزی، فلاح و موفقیت، البته با تعبیرات مختلف.

در قرآن دو مورد تعبیر سعادت و حدود 40 مورد هم تعبیر فلاح داریم. افلح مفلحون، فلاح و... یعنی بیشتر قرآن از این مضمون با فلاح تعبیر می‌کند که مضمون موفقیت در آن است. یعنی انسان در مسیری که در حال تلاش است به پیروزی می‌رسد. در اینجا بیشتر سعادت معنا دارد. سعادت نتیجه این تلاش‌هاست. پیروزی هم در تلاش و جهاد خوابیده است. کانّه انسان در یک مبارزه طولانی با نفس و امیال و مزاحمت‌های بیرونی حرکت می‌کند و در یک نقطه‌ای پیروز می‌شود. همین جا به سعادت می‌رسد و همین جا تعبیر پیروزی است.

در مورد شقاوت هم دوازده مورد در قرآن است و 5 مورد هم «خیبه» است. تعبیر قرآن نقطه مقابل فلاح است. فلاح یعنی پیروزی، خیبه یعنی شکست. شقاوت که نتیجه خیبه است، دوازده مورد است. اما فلاح 40 مورد و سعادت دو مورد. پس نتیجه‌ای که تا اینجای بحثم می‌گیرم این است که قرآن حرکت تکاملی با مراعات اصول و فضایل اخلاقی را جهاد تلقّی می‌کند که پیروزیش سعادت بخش است و حرکت ضد اخلاق و رذیلت را ما یه شکست می‌داند. در تعبیر ما اخلاق با فضیلت و ضد اخلاق با رذیلت توأم است.

حرکت رذیلانه را منفی تلقی می‌کند و نتیجه‌اش هم خیبه یعنی شکست است. چون کسانی که دنبال امور ضد اخلاق هستند، برای خودشان اهدافی دارند. به شقاوت مطلق می‌رسند و قرآن می‌گوید که آن یک شکست است.

 

پس یک قدم در بحث اخلاق جلو آمدیم و گفتیم که اخلاق دنبال سعادت است و سعادت را هم با فلاح و پیروزی هماهنگ می‌بینیم و ضد اخلاق را هم شکست می‌دانیم که با شقاوت و بدبختی و نکبت و فلاکت هماهنگ است.

بحث مهمی که اینجا می‌خواهم آغاز بکنم و شاید یکی دو خطبه هم طول بکشد این است که تا کجا دنبال پیروزی و شکست هستیم؟ دنبال چه هستیم که می‌خواهیم پیروز شویم و یا شکست بخوریم؟ آیا نتیجه اخلاق را در دنیا می‌دانیم؟ آیا در آخرت می‌دانیم؟ آیا در هر دو می‌بینیم؟ این مسأله‌ای است که برای ما نتیجه عملی، نتیجه اجتماعی دارد. هم نتیجه شخصی و فکر می‌کنم چون حکومت داریم و می‌خواهیم همه امور مردم را در نمازهای جمعه توضیح دهیم این یک بحث معنادار و مؤثری در شکل‌دهی فکر مردم و اصلاح فرهنگ مردم است. اگر نیاز به اصلاح داشته باشد، اصلاح کنیم. استدلال و مبانی اسلامی- برای آنچه که فکر می‌کنیم- در ذهن مردم هست. اما، اصلاح کنیم. ممکن است، ندانند. اگرموفق شویم این بخش را در یکی دو خطبه روشن کنیم، فکر می‌کنم پایه خوبی برای بقیه بحث‌هایی که خواهیم داشت، خواهد بود.

در برخورد با دنیا و آخرت، دنبال سعادت در دنیا هستیم یا آخرت و یا هر دو؟ نظرات مختلفی است. نظرات افراطی، تفریطی و اعتدال. بعضی‌ها هستند که اصلاً آخرت را نسیه می‌دانند و می‌گویند: نمی‌دانیم در آنجا چه خبر است. خوشبختی آن چیزهایی است که در دنیا است. همانهایی که مردم برای یک زندگی خوب نیاز دارند، آرامش، امنیت، ثروت، جاه، مقام، اعتبار، امکانات، لباس، غذا، مسکن و تأمین شهوات.
چیزهایی که معلوم است و خیلی احتیاج به بحث ندارد که مردم چه چیزی را در زندگیشان مؤثر می‌دانند تا زندگی شیرین و خوشبخت باشد.

بعضی‌ها این را سعادت می‌دانند، مخصوصاً فلسفه غرب و بسیاری از اخلاقیون غرب دنبال این هستند که به دنیای غیب،- آنجایی که ما نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم و کسی از آنجا نیامده و آنهایی که رفته‌اند خبری به ما نداده‌اند، - چه کار داریم، ما مکلّفیم اینجا را برای خودمان و مردم سعادتمند کنیم.

بعضی‌ها این طرف افتادند و فکر می‌کنند هر چه هست آخرت است. ما در دنیا در یک منزلگاه و در یک سفر کوتاه هستیم. مثل کاروانسراهایی که می‌ساختند، و حتّی کاروانسرا هم زیادی است. انسان در مسیر زیر درختی، لب جوی آبی و کنار سبزه‌ای توقف کوتاهی می‌کند. همین مقدار به زندگی دنیا می‌توان توجه کرد و بیش از این هم نیست و آنها می‌گویند که عمر دنیا نسبت به آخرت تقریباً نزدیک به صفر است. پنجاه سال در مقابل بی‌نهایت چیزی نیست.

بنابراین اگر سعادتی هست، اگر تلاشی برای سعادتمند شدن باید کرد، باید متوجه جهان باقی باشیم و اینجا در حد عبور و گذر است. باید به هر مشقّت و مشکلی عبور بکنیم و معمولاً مثل‌هایی می‌آورند. اینها بین مسلمانان افراطی و ریاضت‌کش‌هایی که مثلاً در مذاهب هندو و... هستند، مطرح می‌باشد. آنها که عالم دیگری دارند، ما که مسلمان هستیم، حتّی این تفکّرها را داریم. اینکه حضرت نوح در نهصد سال یا هزار سال زندگی یک خانه هم نساخت، برای آنها سندهای مهمی است.

این هم دیدگاهی است که بطور کلی سعادت را در آخرت می‌بیند و دنیا را مسیر و در مسیر هم اهمیتی ندارد که ما خوش باشیم و یا خوش
نباشیم و یک قدم بالاتر اینکه خوش بودن اینجا مزاحم سعادت اخروی است. هر مقداری که از نعمت‌های الهی در اینجا استفاده کنیم، به همان نسبت از سعادت آخرت کم می‌شود. کلمه دنیا هر قدر سنگین شود، آخرت سبک‌تر می‌شود. این هم طرز تفکری است که کم هم نیستند. کسانی که به زهد و خیلی چیزهایی که از مقوله‌های اخلاقیمان است- بعداً بحث می‌کنیم- از این زاویه می‌بینند، کم نیستند. این هم یک نظر است.

در مقابل اینها نظر معتدلی است. من در قرآن دقّت و خیلی کار کردم و از قرآن جمع کردم و مقایسه کردم. منابع صحیح روایی هم کار کردم. تنها نیستم، تقریباً اکثر اخلاقیون، کسانی که بحث اخلاق را واقع‌بینانه انجام دادند، اینجور می‌گویند. الان بیشتر نظرات خودم را می‌گویم.

اعتدالی بین دنیا و آخرت است که باید هر دو باشد و حتّی اینها را مکمّل هم می‌دانیم و اینها با هم می‌توانند سعادت را برای انسان تأمین بکنند. البته اینجا یک اصل روحی است و آن این است که اهمیت اوّل به سعادت اخروی داده شود، برای اینکه یک زندگی طولانی است. ابعاد بسیار وسیعی دارد که در محدوده جسمانی نمی‌توانیم آن ابعاد را بفهمیم. ممکن است یک مقدار در صحبتهای من در بحثهای آینده باز شود. اما سعادت دنیا و آخرت هر دو مطلوب قرآن و مطلوب اسلام است. در اصول تعارضی بین سعادت دنیا و آخرت نیست. اما آنجایی که تعارضی به هر دلیل پیش بیاید آنجا آخرت به دنیا مقدّم است. این خلاصه حرف است. البته این حرف با مطالبی که در هفته‌های آینده خواهیم گفت باز می‌شود. من فقط شروع بحث آینده را عرض می‌کنم. کسانی که اهل مطالعه هستند می‌توانند در فاصله‌ای که ما به خطبه بعدی می‌رسیم، خودشان مطالعه کنند. وقتی که دنیا و آخرت را از دید قرآن
نگاه می‌کنیم، اینجوری می‌بینیم. در قرآن حدود 130 مورد اسم دنیا و تقریباً حدود 130 مورد اسم آخرت می‌آید، یعنی لفظ دنیا و لفظ آخرت می‌آید. البته با تعبیرات دیگر خیلی بیشترا ست. در اکثر آیات به زندگی دنیا و آخرت اشاره دارد.

حدود 10 مورد در جاهایی که بحث دنیا است قرآن تأکید دارد که سعادت دنیا را اهمیت دهید. یعنی مثبت تلقّی می‌کند. کلمه آخرت معلوم است که پایان کار نیست. قطعه‌ای از زندگی است که بعد از این می‌آید. این جلو و آن عقب است. کلمه دنیا از «دُنب» گرفته شده است. آنهایی که می‌خواهند زاهدانه بحث کنند، دنی می‌دانند، بعضی از کلمه دنیا «پستی» می‌فهمند که انصافاً این فهمیده نمی‌شود. بلکه نزدیکی فهمیده می‌شود و از ریشه «دنو» به معنای قرب است. جایی که به ما نزدیکتر است. آخرت، بعد از این می‌آید و فاصله است که بعد از مرگ شروع می‌شود یا بعد از دوران واسطه میان قیامت و مرگ شروع می‌شود که چیز دیگری است.

به هر حال کلمه دنیا معنای متعارفش در قرآن نزدیکی است و پائین و بسته بودن، نیست. یکی، دو مورد داریم که تعبیر پستی داده می‌شود. یک مورد، در مورد بنی‌اسرائیل است وقتی که در صحرا زندگی می‌کردند که بنی‌اسرائیل می‌گویند، وقتی که گفتند: بجای «من و سلوی» به ما پیاز و سیر و سبزی و این چیزها بدهید در تعبیر قرآن این است که شما چیزهای عالی‌تر را می‌خواهید. پس بدهید و چیزهای پست‌تر را بگیرید، کلمه «ادنی» را آورده است. ادنی باز از همین رشته «دنو» است. کوچکتر هم در یک مورد از قرآن آمده که اصغر و اکبر را تعبیر ادنا و بزرگتر کرده است. این یک مورد است و آن هم یک مورد است. بقیه دیگر
اینطور نیست. بنابراین از کلمه دنیا، ما تعبیر ضد ارزشی نفهمیم که در این ماده نیست و اگر کسی مدعی است از این کلمه مضامینی که اطرافش هست چنین می‌فهمد، بحث دیگری است. خود کلمه فقط اشاره دارد به زندگی نزدیکتر به ما و آخرت. زندگی‌ای که از نظر زمانی یا نوع دیگر از ما فاصله خواهد داشت. در خطبه بعد بحث می‌کنیم که این سعادتی که قرآن از ما می‌خواهد، چیست؟ با استدلال صحبت می‌کنیم که سعادت دنیا و آخرت چیست؟ در اخلاقی که قرآن ترویج می‌کند، چه جایگاهی دارد؟ بین دنیا و آخرت در اصل تعارضی نیست. ما اگر درست حرکت کنیم دلیل ندارد، تعارضی بین سعادت دنیا و آخرت بوجود بیاید.

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هو الله احد/ الله الصمد لم یلد و لم یولد/ و لم یکن له کفواً احد*

 

* سوره توحید

 

خطبه دوم:

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول اللّه و علی علی‌بن‌ابیطالب و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی‌بن‌الحسین و محمدبن‌علی ‌وجعفربن‌محمد و موسی‌بن‌جعفر و علی‌بن‌موسی و محمدبن‌علی و علی‌بن‌محمد و الحسن‌بن‌علی والخلف الهادی صلوات اللّه علیهم اجمعین

در خطبه دوم پس از تأکید بر مراعات وظایف اسلامی و انسانی و تقوا، فرصت‌ها و مناسبت‌های هفته را به اختصار مرور می‌کنیم و سعی می‌کنیم که کوتاه باشد تا عزیزان نمازگزار در گرما کمتر اذیت شوند.

 

اوّلین مناسبت ما، در این هفته میلاد پر سعادت حضرت پیغمبر(ص) است(1) که مهمترین حادثه تاریخی همه اعصار زندگی بشریّت است. از لحظه شروعش تا ختم زندگی پیغمبر(ص) نقطه‌ایست که در مدّت کوتاه 23 سال از بعثتشان تا رحلتشان موفق شدند بنیاد یک تمدّن عظیم را برای همیشه تاریخ که پایانش را هیچ کس نمی‌داند، برقرار کنند. نکته جالب این است که به‌گونه‌ای عمل شد که هر کس ملاحظه کند، می‌داند که ابتکاری است و تقلیدی نیست.

اگر این تمدّن از ایران یا از چین، یا هند، یا مصر، یا فلسطین حتّی یونان و روم ظهور می‌کرد، جای این شبهه بود که بگویند این تمدّن هزار ساله آنجاها بوده و پیغمبر(ص) خوشه‌چینی کرده و این تمدّن را تجدید بنا نموده‌اند. اما در مکّه و مدینه بخصوص مکّه با آن انزوا، با آن عقب‌ماندگی، با آن زندگی عشیره‌ای و شخص خود پیغمبر که سواد خواندن کتاب‌های گذشته را هم نداشت که بگوییم از کتب دیگر اینها را انتخاب کرده است و ارتباطات پیغمبر(ص) هم خیلی محدود در مسایل منطقه و کمی تجارت بوده است.

همه چیز شاهد این است که باید از یک منبع عظیم غیبی که جز آسمان جایی نیست، آمده باشد. البته محتوا خودش شاهد است، قرآن و آنچه که پیغمبر (ص) خودش عمل کرد، شاهد است اگر در ایران و در روم هم بود، شهادت می‌داد. اما انتخاب آن نقطه معنادار است و حوادثی که با تولّد پیغمبر(ص) بصورت سمبلیک در دنیا اتفاق افتاد، آتشکده‌ها خاموش شد، کنگره کاخ کسری ریخت، دریاچه سابقه‌داری خشک شد، شیاطین از نفوذ به آسمان ممنوع شدند و از این قبیل حوادث که همگی برای تاریخ‌نویسان جزو مبهمات تاریخ است و عمل خود پیغمبر(ص)،
عظمت کار را نشان می‌دهد که بزرگترین هدیه الهی برای بشریت، بشریتی که بالغ شده و باید با آن دستمایه‌ای که از انبیاء می‌گیرد، تا قیامت خودش را اداره کند- به حساب می‌آید.

به‌خاطر اینکه شرایط سادگی، دورافتادگی و انزوا داشت، قدرت‌های دنیا اوّل ندیده گرفتند و اهمیتی به بروز اسلام ندادند و فکر می‌کردند که یک کار مقطعی و موضعی است و در مکّه و همان جا خفه می‌شود. کسرای ایران وقتی نامه پیغمبر را دریافت کرد و با آن ابهت دعوت به تسلیم شدن شده بود، متوجّه شد که باید یک چیزی باشد و گفت که باید این را در نطفه خفه کنیم و با تخفیف و بی‌اعتنایی که به پادشاه یمنی‌ها که آن روز دست نشانده ایران بود، گفت: فقط دو نفر را بفرست نه بیشتر و بروند این مدّعی رسالت را بیاورند تا ببینیم که چه می‌گوید و همان داستان معروف که آمدند و آنچنان تحت تأثیر مدینه قرار گرفتند که یمن را هم دنبال خودشان کشاندند و مسایل دیگر. اول اهمیت نمی‌دادند وقتی که انوار اسلام از شبه جزیره عربستان بیرون رفت، کم‌کم قدرت‌های جهانی فهمیدند که چه عظمتی از مکّه و مدینه می‌آید.

همین را با نسبت کوچکتری در زندگی امام صادق(ع)(2) داریم که آن‌ هم از مناسبت‌های هفته ما می‌باشد. در عصر بنی‌امیّه، با آن خفقان‌ها و ظلم‌ها و ناحقی‌ها که درباره اهل‌بیت و علی‌ابن‌ابیطالب(ع) را مهجور کردند و روح اسلام را از مردم دریغ داشتند و با بافته‌های دیگران به فکر ترویج اسلام بودند، باز اسلام ناب در محاق رفت و با طلوع امام صادق(ع) و استفاده از آن فرصت موقّت بین انهدام بنی‌امیّه و طلوع بنی‌عباس که یک فرصت تاریخی برای اهل‌بیت بود، حقایقی را در مکتبشان تعلیم دادند و
شاگردانی را تربیت کردند و آثار عظیمی را به دست شاگردانشان خلق کردند که دستمایه تمدّن اسلامی در اوجش و تا امروز برای علما و مراکز تحقیق و تحصیل دنیای اسلام است. گرچه شیعه امام صادق(ع) نباشند اما با واسطه یا بی‌واسطه از شاگردان امام صادق(ع) می‌گیرند و امام صادق(ع) همان حقّی را که پیغمبر بر تاریخ بشریت دارند، بر تاریخ اسلام دارند منتها نه بصورت اینکه از خودشان بیاورند، حرف‌های پیغمبر(ص)، قرآن و آسمان را با استفاده از یک فرصت مناسبی تجدید حیات کردند و در جامع بسط دادند.

مناسبت دیگر ما به مناسبت این دو میلاد، هفته وحدت است که جمعی از میهمانان شریف کنفرانس وحدت امروز در مراسم نماز جمعه تشریف دارند که یک کار باارزشی است که از دوازده سال پیش دارد انجام می‌شود. نکته زیبا این است که اختلاف نظری که بین شیعه و سنی در میلاد حضرت رسول است، یک هفته فاصله است. به جای اختلاف همین هفته را تبدیل به «هفته وحدت» کردیم مراسمی گرفتیم که هم اهل سنت و هم اهل تشیّع در آن سهیم باشند و روز آخرش را از نظر شیعه و روز اوّلش را از نظر اهل سنت و این هم هفته مبارکی شده و بحث‌های اتّحادی که این روزها مطرح است به نزدیک شدن مسلمان‌ها کمک می‌کند گرچه گام‌ها خیلی کند است و باید فکری کرد. بنده در شروع مراسم هفته وحدت یک نکته‌ای را مطرح کردم که دلم می‌خواهد دوباره به مردم بگویم و شخصیت‌ها و اندیشمندان هم متوجه باشند، در مصالح و منافعمان باید یک چیزی داشته باشیم و آن اینکه آنجا که پای منافع اسلام است همه چیز باید تحت‌الشعاع آن قرار گیرد و همه مسلمان‌ها اولویت را به ولایت اسلامی بدهند که قرآن می‌گوید اگر پدرتان،
مادرتان، خانه‌تان، شغلتان، تجارتتان، اموالتان، عشیره‌تان و چیزهای دیگر، در نظر شما از قرآن، اسلام و خدا عزیزتر است، شما مردم ظالمی هستید و مستحق مجازات هستید. خیلی کلمه صریحی است یعنی برای همه مسلمان‌ها، منافع اسلام در اولویت است.

اگر در مسایل جغرافیایی اختلاف داریم؛ اگر در مسایل سرزمینی اختلاف داریم، اگر در مسایل سیاسی اختلاف داریم، اگر احزاب اختلاف سلیقه دارند، اگر افراد اختلاف نظر دارند، اگر مکتب‌های درون اسلام با هم اختلاف نظر دارند، در این تردید ندارد. آنجایی که مصالح است و همه قبول داریم که مصالح اسلام است و به کلیّت اسلام مربوط می‌شود، همه ما مکلّفیم یک حرف بزنیم و با هم عمل بکنیم و اگر نکنیم ظالم هستیم. «تکبیر نمازگزاران و شعار یا ایهالمسلمون اتحدوا اتحدوا».

به هر حال این مسأله می‌تواند محور اتّحاد و همکاری ما باشد. ما اکنون نمی‌توانیم به دنیای اسلام بگوییم در همه چیز با هم متّحد باشید. مرز کشورهای اسلامی با هم اختلاف دارد، در مسایل سیاسی با هم اختلاف دارند، در ارتباط با این و آن با هم اختلاف دارند و در خیلی چیزها با هم اختلاف دارند، اینها سر جای خود و همینطوری هم نمی‌شود گفت پای اسلام که در پیش آمد، همه همراه باشند، چه کسی باید بگوید؟

قاعدتاً باید سازمان کنفرانس اسلامی(3) دنبال یک مرجعی باشد، مرجعی که همه مذاهب قبول داشته باشند و به دولت‌ها هم بقبولانند که وقتی در مسایل جهانی اسلام مثل بوسنی مسایل خاصی پیش آمد، همه با هم هماهنگ باشیم و نیروهایمان را برای آنجا اولویت بدهیم و این نقطه، آغاز خوبی برای وحدت عملی است. البته من هم قبول دارم با این
عوامل تفرقه‌انگیزی که در دنیا هست و هر روز شدیدتر می‌شود، تحقق‌شعار وحدت کار آسانی نیست و نباید عجله کنیم. بلکه باید با متانت، منظم و حساب شده گامهای آهسته برداریم. بهر حال نجات دنیای اسلام و حاکمیت اسلام بر جهان و تحقق وعده الهی که مستضعفین را بر مستکبرین دنیا پیروز خواهد کرد، از مسیر وحدت می‌گذرد، (تکبیر نمازگزاران).

مناسبت دیگر ما «هفتم تیر» است که روز بسیار تلخی در زندگی دوران بعد از انقلاب ماست و بطور کلی سال 60، این ماهها که الان در آن هستیم، فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر و مرداد و تا نیمه‌های سال، دوران پر بحران و سختی بر انقلاب گذشت، حقیقتاً از گردنه صعب‌العبوری عبور کردیم. قربانی‌های زیادی دادیم. اما با فضل خداوند توانستیم این دوره سخت را با صلابت پشت سر بگذاریم. الان کم لحظات آن روز را بیاد می‌آوریم، می‌بینیم اگر نبود آن استحکام مردمی نظام و آن رهبری‌های حقیقتاً پیغمبرگونه امام، گذشتن از این‌همه تنگناها آسان نبود. یکی از آنها همین حادثه شوم «هفتم تیر» است که دشمنان ما بعد از آنکه از همه راههایی که تاکنون رفته بودند، مأیوس شدند، تصمیم گرفتند که کلیّت نظام را با ساقط کردن دولت و مجلس و قوه قضائیه در خلاء قرار بدهند و امام را وادار به تسلیم کنند که به میل آنها عمل بکنند. آنها اوّل فکر می‌کردند با آمدن بنی‌صدر مسأله حل است. چون محتوایی که بنی‌صدر و اطرافیانش می‌خواستند حاکمیت دینی نبود، البته آنها برای ایران و برای کشور بدی نمی‌خواستند، افکار خاص خودشان را می‌خواستند، آنها دنبال حاکمیت دینی نبودند و مخالف بودند. با صراحت نمی‌توانستند، ولی در عمل با استفاده از پل‌های پیروزی که از
نیروهای انقلابی ساختند پیروز شدند و قوه مجریه را گرفتند. آنها اشتباه‌کردند، مغرور شدند و منویات خودشان را بروز دادند.

امام مدتی صبر کردند تا کم‌کم برایشان روشن شد که اینها چه می‌خواهند. اوایل سال 60 امام به این تصمیم رسیدند که این جریان، جریانی نیست که با حاکمیت اسلام سازگاری داشته باشد.

به‌تدریج مارکسیست‌ها و چپی‌های داغ و التقاطی‌ها اوج گرفتند. خط امام هم در مقابل آنها ائتلاف کرد. با اختلاف‌نظرهایی که در بین ما بود، دو جبهه کاملاً رو در روی هم قرار گرفتند. اوج کار آنجایی بود که امام به این نتیجه رسیدند که بنی‌صدر محور این همه فساد است و دستور دادند مجلس کار خودش را انجام داد. کار مجلس، وظیفه مهمی بود، بحث‌ها هم آنقدر روشن بود که حتّی طرفداران بنی‌صدر هم در مجلس نتوانستند از او دفاع بکنند، وقتی که سلب صلاحیت سیاسی او مطرح شده بود، یک نفر به نفع او رأی داد، هفت هشت نفر هم ممتنع رأی دادند و بقیه علیه او رأی دادند و آنها فهمیدند که این مسیر به جهنم می‌رود.

وقتی که بنی‌صدر عزل شد، آخرین ورقه است. دیگر آنها هم آخرین ضربه‌هایشان را باید بزنند. نیروهایی که نفوذ داده بودند، کار سختی هم نبود. آن موقع‌ها نفوذ دادن مخصوصاً برای منافقین آسان بود. چون منافقین عمده سربازگیریشان از همین بچه مسلمانهای متعهّد و واقعاً علاقه‌مند به اسلام بود، و آنها را به‌تدریج به خانه‌های امن خود می‌بردند و مغزشان را شستشو می‌دادند و یک چیز دیگر در می‌آوردند و اینها را نفوذ داده بودند، جزو ما بودند، پیکره ما بودند، ما اصلاً فکر نمی‌کردیم که بچه مسلمان‌هایی را که دوروبر ما هستند، را منزوی بکنیم.

همین چند روز پیش مراسم شهدای هفتم تیر بود، آنجا یکی از بچه‌ها می‌گفت: ما پشت سر این کشمیری که انفجار نخست‌وزیر را انجام داد نماز می‌خواندیم. در نماز جماعت، او امام ما بود، یعنی این‌قدر بین بچه‌های مسلمان چهره اسلامی داشتند.

بعضی‌هایشان از گذشته هم در مبارزات بودند، شناخته شده بودند. منتها چهره خودشان را بعد از انقلاب مخفی کرده بودند، یک چیز دیگری شده بودند، به هر حال ضربه بزرگی به ما زدند.

نزدیک بود مجلس با دهها شهید و مجروحی که داد از رسمیت بیافتد. هیأت دولت چند روزی اقتدارش را از دست داد، قوه قضائیه رأسش را از دست داد. حزب جمهوری اسلامی افراد بسیار مؤثرش را از دست داد.

آنها از حزب هم خیلی عصبانی بودند، چون حزب بود که آن سازمان مسایل را ساماندهی و هدایت می‌کرد. یک تشکیلات وسیع سراسری بود که آنها را حسابی در فشار قرار داده بود. در همه صحنه‌ها هم از حزب انتقام گرفتند هم از قوه قضائیه و هم از مجلس و هم از دولت که همه اینها بر خلاف میل آن جریان بود و بیشتر از همه شخصیت شهید بهشتی بود که واقعاً برای آن روز انقلاب و حتّی تا امروز برای ما یک شخصیت بسیار با اهمیتی بود. با آن افکار روشن و سازنده، با علمشان، سوادشان، تجربه‌شان و پختگی که ایشان داشت، دوره شکل‌گیری، نظام به ایشان احتیاج داشت و لذا اصلاً بمب را جایی گذاشتند که بنا بود ایشان بنشیند و درسش را بدهد، که اگر هیچ کس دیگر آسیب نبیند ایشان آسیب ببیند، هدف اوّل برای آنها ظاهراً این بود. منتها هفتاد و دو انسان ممتاز در یک انفجار در آن شرایط سخت از دست ما رفتند. معلوم است چه مصیبت بزرگی است. یکی، دو روز قبلش هم فاجعه دیگری داشتیم که علیه جان رهبر فعلی انقلاب آیت‌الله خامنه‌ای (صلوات بودیم که خوشبختانه از آن به بعد تا امروز این آرامش و تکامل ادامه دارد نمازگزاران) در مسجد اباذر سوءقصد شرورانه شده بود که بمب اصلاً در سینه ایشان منفجر شد و اصلاً فکر نمی‌کردند که ایشان باقی بماند. خداوند ایشان‌را هم مثل یک کشتی که برای صاحبانش می‌ماند، برای انقلاب نگه داشتند. لحظه‌ای که حزب منفجر شده بود، حال آیت‌الله خامنه‌ای (صلوات نمازگزاران) هم واقعاً بد بود. واقعاً نگران حال ایشان بودیم.

من بعد از شورای مرکزی حزب به بیمارستان رفتم. برای اینکه دکترها هنوز به ما اطمینان نداده بودند که ایشان از این سوءقصدی که شد، نجات پیدا می‌کند. ولی خداوند ایشان را حفظ کرد. در این فاصله تا سال بعد ما نیروهای بزرگی را از دست دادیم. انصافاً همه آنهایی که در این دوره منافقین از ما گرفتند، کسانی بودند که هر یکی از آنها اگر بودند امروز برای ما یک مرکز آرامش و اطمینان و توجه عامه مردم بودند.

یکی از آنها آیت‌الله صدوقی است که همین امروز سالگرد شهادت ایشان است، منتهی یک سال بعد درسال 61 اتفاق می‌افتد که ایشان چهارمین شهید محراب است. افرادی مثل شهید دستغیب، شهید مدنی، شهید اشرفی اصفهانی و افراد دیگری که جریان خطرناک نفاق اینها را به‌عنوان بسیج‌کننده امت می‌خواستند از سر راه شوم خودشان بردارند، از دست ما گرفتند. صدمات بزرگی به ما زدند.

اما خداوند به حقانیت اسلام و آن روح عظیم امام که همه چیز را مثل قلّه‌ای که طوفانها بر او فرود آید، تحمّل می‌کرد و به خود دشمن برمی‌گرداند، انقلاب را عبور داد.

امام و یاران باقیمانده امام در نیمه اوّل سال 60 به گونه‌ای عمل کردند که ما در نیمه دوّم سال تثبیت نظام‌را به رأی‌العین می‌دیدیم و گذشته و ان‌شاءالله باز هم قویتر و نیرومندتر انقلاب را تحویل امام زمان(عج)
خواهیم داد.

شما قهرمانید، من همین جا تأکید بکنم که امام به تنهایی این کار را نمی‌کردند. ما هم نمی‌توانستیم بکنیم، این شما بودید که بعد از این فاجعه به میدان آمدید و احساس خطر کردید. همه چیز را روبراه کردید. قهرمان واقعی در پیروزی انقلاب و ادامه انقلاب، دوران دفاع و دوران سازندگی مردم ما هستند و ان‌شاءالله شجره مقدّس این قهرمانها که ریشه در فطرت و قرآن و اسلام دارند روز به روز رشد بکند و بارورتر بشود.

مناسبت دیگر ما روز صنعت است که الحمدلله آقای شافعی وزیر صنعت توضیحات لازم را دادند. بنده فقط می‌گویم که باید جامعه ما به صنعت اهمیت بدهد، همه بخش‌ها مهم است. کشاورزی در جای خودش بسیار مهم است و محور زندگی ماست. کارهای دیگر هم همین‌طور است.

اما صنعت فضایی است که ما در آن می‌توانیم مشکلاتمان را حل کنیم. اگر اشتغال کم است از طریق صنعت آسان به‌دست می‌آید.

اگر تولید کم است، صنعت به سرعت می‌تواند این کار را انجام دهد و از طرفی زیربنای صنعت در دوران سازندگی آماده شده است. الان موقعی است که مردم به صنعت توجه بکنند آن روزی که برق نبود، آب نبود، راه نبود، مخابرات نبود، مصالح نبود، مواد اوّلیه کارخانه‌ها نبود، فلزات، نبود و پتروشیمی نبود، فعّال کردن صنعت آسان نبود. اما امروز همه اینها هست، نیروی انسانی هم به حد کافی هست، نیروی ماهر هست، نیروهای متخصص و مهندسان هستند. تکنولوژی به اندازه کافی آوردیم. الان حتّی در خارج از کشور داریم نیروگاه، سد، جاده، کارخانه سیمان و اینطور چیزها می‌سازیم، قدرت صدور خدمات عالی را داریم.

 

به نظر می‌رسد باید سرمایه‌های مردم متوجه بخش صنعت بشود. دولت و همه ما کمک کنیم و فضای امنی درست کنیم که مردم با خیال راحت به این میدان بیایند و از ظرفیتهای موجود صنعت استفاده بکنیم.

الان از حدود نصف ظرفیت موجود استفاده می‌شود. ما اگر بتوانیم همین‌هایی که نصب کردیم، همین‌هایی که پولش را دادیم، فعّال نگه داریم و صددرصد تولید بکنیم، رشد ناخالص ملی‌مان بسیار بالا می‌رود. بازارمان فعّال و با رونق می‌شود. کسبه‌مان با رونق زندگی می‌کنند. صادراتمان رونق می‌گیرد. باید واقعاً دنبال این مسیر را بگیریم.

حتّی کشاورزی که محور است، بدون صنعت نمی‌تواند فعّال بشود. اگر بناست آبیاری تحت فشار اجرا شود که از آب صرفه‌جویی بکنیم، صنعت جوابگوی اوست، اگر بناست کشاورزی مکانیزه بشود باید صنعت جوابگو آن باشد.

همه اینها را با صنعت می‌توانیم فعّال بکنیم. امیدوارم که متولّیان امور و جامعه ما و پولداران به این بخش توجه بکنند که نامحدود هست. نزدیک سیصد شهرک صنعتی در دوره سازندگی بنا کردیم که فضای فراوانی برای آب، برق، گاز و راه، مواد اولیه پتروشیمی و فولاد می‌خواهد که به صنعت و کالاهای واسطه نیاز است. همه اینها در اختیار است، فقط سرمایه می‌خواهد، کمک بانک‌ها می‌خواهد و نیروهایی که اعتماد کنند و اموال سرگردانشان را که در بازار سیاه بلاست، به این مسیر ببرند.

دو مناسبت کوتاه دیگر هست که از جرائم آمریکاست. یکی انهدام ایرباس(4) ما بر فراز آب‌های خلیج‌فارس در سال 67 است که نزدیک 300 شهید داد. یکی هم مسدود کردن حساب ما در سال 59 در آمریکا که
مقدمه‌ای بود که لیبرالها و مخالفان حاکمیت اسلام بتوانند از آن فشار استفاده بکنند و نیروهای انقلابی را تحت فشار قرار بدهند. خوشبختانه امروز آمریکایی‌ها دارند پشیمان می‌شوند که چرا خودشان را از ایران با عظمت تا این حد جدا کرده‌اند.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

اذا جاء نصرالله والفتح/ و رایت ‌الناس یدخلون فی دین‌الله افواجا/ فسبح بحمد ربک واستغفره انه کان توابا*

 

* سوره نصر

 

پی نوشت ها:

 

پی‌نوشت‌ها

11/4/1378

1- اگرچه تاریخ دقیق ولادت پیامبر اسلام مشخص نیست، این جشن‌ها معمولاً در ۱۲ ربیع‌الاول برگزار می‌شوند و شیعیان ۱۷ ربیع‌الاول را جشن می‌گیرند.

 

2- هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری، در روز جمعه یا دوشنبه (بنا بر اختلاف) در هنگام طلوع فجر مصادف با میلاد حضرت رسول(ص). بعضی ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سال 80 هجری ذکر کرده‌اند.

 

3- سازمان کنفرانس اسلامی با ۵۷ کشور عضو در چهار قاره جهان یکی از سازمان‌های بین‌المللی کنونی جهان به شمار می‌رود. 57 عضو سازمان کنفرانس اسلامی (OIC)‌ در ۴ قاره جهان پراکنده‌اند. جز آلبانی که کشوری اروپایی است و ترکیه که خود را کشوری اروپایی به حساب می‌آورد و سورینام که عضو آمریکایی سازمان است، دیگر اعضای سازمان از قاره آسیا یا آفریقا هستند. همچنین، اعضاء براساس نوعی تقسیم بندی رسمی، به سه گروه عرب، آفریقایی و آسیایی تعلق دارند. گروه عرب و به ویژه کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج فارس، کانون اصلی قدرت در سازمان به شمار می‌آیند.

سازمان کنفرانس اسلامی از زمان نخستین اجلاس سران در سال ۱۹۶۹ (رباط - مغرب) تاکنون 10 اجلاس در سطح سران و ۳4 اجلاس عادی در سطح وزیران خارجه برگزار کرده است. اجلاس وزیران خارجه، هر سال و اجلاس سران، هر سه سال یک بار، برگزار می‌شود. میزبانی هر کشور باید از سوی اجلاس رسمی مورد تأیید قرار گیرد.

کشور میزبان برای یک دوره زمانی که تا برگزاری اجلاس بعدی به طول خواهد انجامید، ریاست سازمان را برعهده خواهد داشت. در اجلاس وزیران خارجه و سران، موارد موجود در دستور کار سازمان که شامل امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اداری و مالی است، مورد بررسی قرار می‌گیرد و تصمیمات سازمان درباره آنها طی قطعنامه‌هایی منتشر می‌گردد. تعداد کل قطعنامه‌های اجلاس‌های عادی، بیش از ۱۰۰ مورد است.

همچنین در پایان اجلاس سران یا وزیران خارجه، بیانیه ای مشتمل بر نکات اصلی طرح شده در اجلاس و خلاصه تصمیمات انتشار می‌یابد. اجلاس سران عالیترین مرجع تصمیم گیری در سازمان است اما اجلاس وزیران خارجه، عملا مرکز عمده تصمیم گیری به شمار می‌آید.

اهداف سازمان کنفرانس اسلامی هفت مورد است که به ترتیب زیر در منشور آن مشخص شده است:

- ارتقاء همبستگی اسلامی میان کشورهای عضو.

- حمایت از همکاری میان کشورهای عضو در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و دیگر موارد اساسی و مشورت میان کشورهای عضو در سازمان‌های بین‌المللی.

- تلاش در جهت محو تبعیض نژادی و خاتمه بخشیدن به استعمار در تمام اشکال آن.

- اتخاذ تدابیر لازم برای پشتیبانی از صلح و امنیت بین‌المللی مبتنی بر عدالت.

- هماهنگ کردن تلاش‌ها به منظور حفاظت از اماکن مقدس و آزادسازی آنها و پشتیبانی از مبارزه ملت فلسطین و کمک به این ملت در جهت بازپس گرفتن حقوق [خود] و آزاد نمودن سرزمینش.

- پشتیبانی از مبارزه تمام ملل اسلامی در راه حفاظت از کرامت، استقلال و حقوق ملی شان.

- ایجاد جوی به منظور ارتقاء همکاری و تفاهم میان کشورهای اسلامی و دیگر کشورها.

آئین‌نامه‌ای نیز درمورد شیوه جریان امور و تصمیم گیری در جلسات رسمی سازمان تهیه شده است که تصمیم گیری در سازمان بر پایه آن صورت می‌گیرد. همچنین تصمیم گیری در سازمان، براساس رأی گیری اکثریت است اما در عمل، تصمیمات سازمان طی جلسات رسمی، با اجماع اتخاذ می‌شود.

گستره عضویت سازمان کنفرانس اسلامی عموما شامل کشورهایی است که از یک رشته وجوه مشترک یا نزدیک‌های تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و... برخوردارند. محور رسمی تجمع آنها، نقطه اشتراکی است که در اعتقادات دینی دارند. تاریخ اسلامی نیز منع الهام اندیشمندان مسلمان و مایه حرکت در میان نیروهای سیاسی جوامع اسلامی است. درواقع، بر مبنای مقایسه ای ساده میان اوضاع وخیم مسلمانان در عصر حاضر و اقتدار و عظمت آنان در طول نزدیک به ۱۳ قرن، نظری واحد در جوامع اسلامی پدید آمده است که علت ضعف کنونی کشورهای اسلامی را در تفرقه و پراکندگی آنها می‌داند و راه اساسی رهایی از نابسامانی‌های فعلی را در تمسک به «اتحاد اسلامی» و رشد فرایند «همبستگی اسلامی» می‌بیند. اعتقاد به «اتحاد» که از زمان ظهور اسلام در جزیرةالعرب به عنوان یک اندیشه بر جوامع اسلامی حاکم بود، از ارزش‌های سیاسی ریشه می‌گیرد که پایه ای دینی دارد. در واقع، قرآن کریم، یگانه راهنمای جاودانه مسلمانان، شامل اشارات و تصریحاتی است که ارزش‌های سیاسی خاص را در این زمینه منعکس می‌سازد.

با شروع جنگ جهانی دوم، دوره پی گیری افکار پان اسلامیست که در آنها احیای خلاقیت اسلامی نیز مورد توجه بود، به پایان رسید و جهان اسلام، وارد دوره جدیدی از حیات سیاسی خود شد. واقعیات این دوره، اثرات عمیقی بر افکار سیاسی مسلمانان برجای گذاشت. اهم این واقعیت‌ها عبارت بودند از:

- شکست مسلمانان در جنگ ۱۹۴۸ در فلسطین و تأسیس دولت صهیونیستی؛

- تأسیس کشور اسلامی پاکستان در بخش‌های مسلمان نشین هند؛

- آغاز عصر استعمارزدایی و استقلال تدریجی کشورهای اسلامی در منطقه؛

- ظهور ناسیونالیسم به عنوان یک نیروی مهم سیاسی؛

بر این اساس، نیروهای اسلام گرا در جهان اسلام خواهان تشکیل جبهه ای متحد از کشورهای اسلامی، در نظام موجود بین المللی بودند. حضور این نیرو، با تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی، به نتیجه مشخص و ملموسی انجامید اما تلاش‌های معاصر جهت تحقق این هدف، به دهه ۱۹۵۰ بازمی گردد. تشکیل «کنفرانس عمومی اسلامی» که با کوشش مصر، عربستان و پاکستان در ۱۹۵۲ صورت پذیرفت، یکی از اولین اقدامات کشورهای اسلامی در این رابطه بود.

شکست ۱۹۶۷ میلادی اعراب از اسرائیل و نیز هم زمان با آن، آتش سوزی در مسجدالاقصی (در ۲۱ اوت ۱۹۶۹)، زمینه را برای عملی ساختن طرح برپایی کنفرانس سران اسلامی فراهم ساخت و موجی از خشم و بدبینی نسبت به یهودیان در جهان اسلام پدید آورد.

با برپایی این کنفرانس در رباط (مغرب) بود که این حرکت صورت عملی به خود گرفت. در پایان این کنفرانس، اعلامیه ای منتشر شد که در آن آمده بود که «دولت‌ها و ملت‌های آنها مصمم‌اند هرگونه راه حلی درمورد مسئله فلسطین را که متضمن بازگشت قدس به وضع پیش از ژوئن ۱۹۶۷ نباشد، رد کنند» و نیز اجلاس‌های بعدی را تنظیم کردند که در اجلاس سوم وزیران خارجه که (مارس ۱۹۷۲) در جده برگزار شد، منشور سازمان مورد تصویب قرار گرفت و به این ترتیب سازمان کنفرانس اسلامی، رسماً موجودیت یافت.

 

4- پرواز مسافربری شماره ۶۵۵ شرکت هواپیمایی ایران‌ایر با شناسه «IR655» از تهران به مقصد دبی در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ (۳ ژوئیه ۱۹۸۸ میلادی) پس از توقف بین راهی در بندر عباس به سمت دبی در حرکت بود که با شلیک موشک هدایت شونده از ناو یواس‌اس وینسنز متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی ۲۹۰ سرنشین آن که شامل ۴۶ مسافر غیر ایرانی و ۶۶ کودک بودند، جان باختند. دولت آمریکا مبلغ ۶۱.۸ میلیون دلار به خانواده‌های قربانیان و همچنین ۷۰ میلیون دلار برای خسارت ناشی از سقوط هواپیمای مسافربری پرداخت کرد. این مبالغ به صورت بلاعوض و بدون قبول مسئولیت حادثه پرداخت شد. آمریکا هرگز عذرخواهی نکرد و هیچ‌کدام از خدمه ناو وینسنز تحت پیگرد قرار نگرفتند؛ حتی ویلیام راجرز فرمانده ناو جنگی آمریکا در پایان خدمت خود مدال شجاعت گرفت.