خطبه اول:
بسماللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسول اللّه و علی آله الائمه المعصومین
و انفقوا فی سبیلاللّه و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه*
اوصیکم عباداللّه بتقویاللّه
«فانه من یتق اللّه یکفر عنه سیئانه و یعظم له اجرا»**
مخاطبین ما یادشان هست که دو خطبه را در مورد بخل و نقطه مقابل آن سخاوت، کرم و جود یا امساک ایراد کردیم و در این بحث آخرین خطبه را به انفاق که ریشه سخاوت، جود و کرم است، اختصاص میدهیم و یک جمعبندی از این دو خطبه ارائه میکنیم و این در محدوده معارف قرآن است. چون بحث ما در سلسله خطبههای قرآنی است، به محتوای قرآن پرداخته شد.
قبلاً یک بخش در احکام و یک بخش دیگر در اخلاق و حکمت عملی بود و وعده داده بودیم که این بار مخصوص انفاق فی سبیلاللّه باشد و این یک مسأله کاملاً مهم اجتماعی و انسانسازی و از بعد اقتصادی، روانی و نفسانی از پایگاههای تربیتی اسلام است.
قبلاً من در همین بحث گفتم که اگر معیشت خداوند تعلق میگرفت، همه انسانها به اندازه کافی غنی و بی نیاز بودند و دیگر جامعه انسانی به این صورت نبود. همان حالی که در فرشتگان است. این یکی از شاهکارهای آفرینش است که خداوند انسان را با اراده و اختیار و مسئول اعمال خودش قرار داده که گل سرسبد مخلوقاتی هست که ما میشناسیم.
این اختیار، نقطه جوهری این ویژگی انسان است. انسانهای زیادی با اختیارشان راههای مناسب پیدا میکنند، دچار گرفتاریهایی میشوند. انسانهایی هم در مسیر درست هستند. به هر حال شرایط طبیعی جامعه انسانی اینگونه است - همیشه در تاریخ چنین بود - کسانی هستند که زیادی دارند و قدرت انفاق دارند و کسانی هستند که کم دارند و حق دریافت دارند.
خداوند خصیصهای در وجود انسان قرار داده که غریزه مالکیت است. یعنی هر انسانی این ویژگی را دارد که اختصاصاتی از موجودات اطرافش را برای خودش قائل باشد و ادیان و مقررات مدنی دنیا هم این را تأیید کردهاند که دستاورد انسان مال خودش هست و انسان مالک است. البته این مالکیت در طول مالکیت خدا، تا حدود زیادی مالکیت اعتباری است. البته مالک اصلی در همه موجودات خداست.
خداوند اجازه مالکیت را برای دیگران داد و در انسان این غریزه را قرار داد که انسان مایملک خود را دوست دارد و برای توسعه مملوکات خود تلاش میکند.
این فطرت تقریباً عمومیّت دارد، استثنا هم ندارد. فلسفه این فدیه فطری انسانها این است که چرخ زندگی و معیشت با تلاشی که انسان تحت انگیزههای این غریزه میکند، در گردش باشد، انسان تلاش کند، زحمت بکشد، منابع کره زمین را نقد کند، از آنچه که خداوند در طبیعت اطراف او گذاشته، استفاده کند، مطالعه و تحقیق کند و راه تسلط بر طبیعت را پیدا نماید.
خداوند یک دستور کلی به ما داده که فرموده است: «جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه»* خداوند کره عظیم زمین را در مقابل انسانها مثل یک مرکب راهوار، رام قرار داده است. این شما هستید که باید بر گرده کره زمین سوار شوید و ارزاق خودتان را از دل این زمین در آورید. آب، خاک، هوا، نور و همه عناصری که خدا در زمین قرار داده و ارتباطی که بین ذرات آن قرار داده، از ذرات بینهایت کوچک تا اجسام بسیار بسیار بزرگ، اقیانوسهای ژرف و کوههای سربه فلک کشیده و جنگلهای انبوه، همه اینها را خداوند رام انسان عالم، تلاشگر و کوشا و خلّاق قرار داده است. انسان میتواند ابزار بسازد و با آن ابزار بر زمین مسلط شود. این را هم خدا با غریزه مالکیت از ما خواسته است. اگر به صورت مطلق عمل بشود، نتیجه این میشود که انسانها همیشه دنبال تکاثر میروند، دنبال جمع کردن میروند و دائماً بر انبوه ثروت شخصی خود میافزایند. طبیعی است که این کار باعث میشود تبعیض و فقر در جامعه خود را نشان بدهد و گرفتاری به وجود بیاورد.
باز حکمت خداوند در مقابل این غریزه که برای رشد، تکامل، توسعه و رفاه بشر، در انسان قرار داده شده، روحیات دیگری در انسان خلق کرده است که آنها هم مهم است. روحیه نوع دوستی، روحیه انسان دوستی، روحیه عشق کمک به دیگران و روحیه توجه به نیازهای دیگران، همه در انسان هست، منتها میتوانند مقهور این غریزه نیرومند مالکیت شوند و خاصیت خودشان را در وجود انسان از دست بدهند. قرآن در سراسر آیاتش تاکید زیادی برای احیای این روحیهها دارد. ما را امر و تشویق میکند که به این روحیههای انسانی و به همنوع و تنگدستان توجه کنیم. قرآن از ما خواسته که این روحیهها را تقویت کنیم.
عجیب است که وقتی انسان وارد فلسفه آفرینش، بنیانهای قانونگذاری، سیاست اداره معاش بشر و حکمت عملی اسلامی میشود، میبیند همه چیز چقدر به جای خود متقن، محکم و دارای فلسفه مشخص تعبیه شده است! بیش از صد آیه در قرآن به زبانهای مختلف مسلمانها را به انفاق، سخاوت، جود، کرم، ایثار و توجه به دیگران مامور میکند و همچنین از بخل، امساک، لئامت و اینکه انسان نتواند از خودش به نفع دیگران بگذرد، پرهیز میدهد و انذار میکند. این بسیار مذموم است و در قرآن آیات مربوط به آن فراوان است. پس در عمل در جوامع بشری کم به آن توجه میشود. بحث انفاق، دو مصداق دارد، یک مصداق آن هزینههای کلی است، یعنی هر خرجی که انسان بکند، در تعبیر ادبی عرب انفاق است، هزینههایی که دولت میکند، شرکتها میکنند، مردم میکنند و سرمایهگذارها میکنند، در تعبیر ادبی انفاق است. اما آن انفاق با این انفاقی که ما بحث میکنیم تفاوت دارد. البته همان انفاق هم تا حدودی مشمول این بحث هست، یعنی اگر کسانی که امکانات دارند، سرمایهگذاری نکنند، کنز کنند و پولشان را راکد بگذارند، تبدیل به طلا و نقره و الماس و آثار ذیقیمت عتیقه و امثال آنها بکنند و دلشان خوش باشد که اینها را در موزهای نگه دارند و از گردش اقتصاد جامعه بیرون ببرند و چرخ اقتصاد را تضعیف بکنند، اینها بد و ضد انفاق است. اما انفاقی که الان مورد بحث ماست، یک قدم جلوتر از این است. یعنی اگر سرمایهگذاری کردید و درآمدی تحصیل کردید و اندوختهای پیدا کردید، باید بخشی از این را به نیازمندها و محتاجها و کسانی که دستشان خالی است، بپردازید. پس دو انفاق داریم: انفاق به معنای سرمایهگذاری و انفاق به معنای بخشش بخشی از نتایج سرمایهگذاری به دیگران.
من دومی را بیشتر توضیح میدهم.
آیات زیادی در قرآن میگوید که نتیجه انفاق یا در دنیا، یا در آخرت، یا در هر دو جا به خود انسان بر میگردد. بعضی از آیات مثل میزند و میگوید آنهایی که در راه خدا انفاق میکنند، داستانشان، داستان دانه گندمی است که در زمین مساعد بذر و کاشته میشود و خوشههای فراوانی را از خود بیرون میآورد و در هر خوشهای تعداد زیادی دانه میشود و عملاً یک بذر 70 بذر دیگر را نتیجه میدهد. باز میفرماید «باز هم اضافه خواهد شد و اگر خدا بخواهد بیش از این خواهد شد» این، مثل خوبی است. یعنی مبلغی که انفاق میشود با تعبیر قرآن، 70 برابر خود به انسان بر میگرداند. «کمثل حبّه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله مائه حبّه»* هفت خوشه و در هر سمبلهای یکصد دانه است.
بعدش میفرماید: «واللّه یضاعف لمن یشاء» اگر خدا بخواهد باز هم اضافه خواهد شد. آیات زیادی در قرآن داریم که میگوید نتیجه انفاق به خود انسان بر میگردد. همین آیهای که در اول صحبت خود قرائت کردم، میگوید آنهایی که دست به انفاق نمیزنند، خودشان را به هلاکت میاندازند که این میتواند مصداق همان انفاق از نوع اول که سرمایهگذاری است، باشد و هم میتواند انفاق دوم باشد. یعنی کسانی که اموال خودشان را راکد میکنند و از چرخه اقتصاد و تولید بیرون میبرند، یا آنهایی که از درآمدهای خودشان بخشی را به مردم نیازمند و موسسات خیریه نمیپردازند، اینها راه هلاکت و نابودی و سقوط را میپیماند. این یک نکته مهم است.
من هفت، هشت نکته مهم انفاق را با استناد به آیات قرآن خدمت شما عرض میکنم. مخصوصاً گذاشتم الان، یعنی در استقبال از ماه رمضان بخوانم که ماه رمضان برای تمرین این روحیه خوب، وقت مناسبی است.
نکته دوم این است که این انفاق باید از مال خود انسان باشد، بعضیها سخاوتمند هستند، اما از مال دیگران میدهند. مثلاً بیتالمال و امکانات حکومت و مردم در دستشان هست، مسرفانه مصرف میکنند و روی حساب و کتاب و نظم و قانون حرکت نمیکنند، این را نمیتوانیم به حساب انفاق بگذاریم، این تخطّی و تجاوز است. وقتی که صحبت از مال دیگران است، باید با احتیاط کامل عمل بکنیم و در انفاق آن، همه ضوابط را مراعات کنیم. ولی اگر مال خودشان باشد، این مشکلات را ندارد. البته آن هم قیودی دارد که بعداً عرض میکنم.
پس اولین شرط این است که مال خودمان باشد، نه مال دیگران، حالا یا مال افراد یا مال دولت، کسی که متولّی حقوق است، کسی که مدیر سازمان دولتی، وقفی و خیریه است، اینجاها، جای انفاق بیحساب نیست. نکتهای که میخواهم عرض کنم این است که این چیزی که ما انفاق میکنیم، باید محبوب و مورد علاقه ما باشد. اگر بخواهیم نتیجه تقرّب به خدا را بگیریم و به خدا نزدیک بشویم و به آن آثاری که خداوند برای انفاق در قرآن گفته، مترتّب بشود، باید چیزهای ارزشمندی را انفاق بکنیم. در خانه انسان چیزهای زیادی هست که دیگر مزاحم است، خرت و پرتهایی هست که جاگیر است و هیچ مصرفی هم ندارد که ممکن است برای دیگران خوب باشد. من نمیگویم همینها را ندهیم، اما آن انفاق واقعی که انسان را به خدا نزدیک میکند، باید از چیزهایی که دوست داریم، بدهیم. قرآن میگوید: «لن تنالوا البّر حتّی تنفقوا مماتحبّون.»*
اگر میخواهید به «بر» برسید، دوست داشتنیها را بدهید. «بر» واژه بسیار بسیار شریف و ناظر به مقام بالایی در قرآن است که در بعضی از آیات آمده است. «لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر»** توضیح میدهد که «بر» اینهاست، چیزهایی است که سطح آن خیلی بالاست. لذا میفرماید: اگر میخواهید به مقام بر و ابرار برسید و آن مقام را جذب کنید، باید سعی کنید از اشیاء محبوب خودتان بپردازید که این خیلی مهم است. در آیه دیگری میفرماید: «دنبال این نباشید که چیزهای پست را که کمتر مورد علاقه شماست» بدهید، دنبال چیزهای خوب بروید.»
مسأله سوم اینکه انفاق موقعی درجه بالا میگیرد که در راه خدا باشد، شما برای جذب و جلب لطف خداوند انفاق کنید. آدم ممکن است با ریاکاری چیزی بدهد، این هم بد نیست. بالاخره چیزی دادن از ندادن بهتر است، آدم گاهی میدهد که دیگران بفهمند، این هم دو حالت دارد، یک بار میدهیم که دیگران را تشویق به انفاق کنیم که این خوب است و ثواب مضاعف دارد، یعنی هم مالمان را میدهیم و هم به دیگران درس میدهیم. ولی گاهی آدمهایی هستند که فقط میخواهند به رخ دیگران بکشند. این از درجه ثواب کم میکند، ضمن اینکه اصل اعطاء خوب و بجاست و بیثواب هم نیست و آثار مادی و طبیعی هم دارد، ولی مقامی که میخواهیم «بر» تلقی بشود، باید در راه خدا باشد و اگر در راه اهداف بد باشد، بسیار خطرناک است.
وقتی که شما در راه خدا انفاق میکنید، طبعاً مصارف خوب را انتخاب میکنید، انسان در راه خدا که نمیرود برای دیگران یک مشروبخانه بسازد، یا وسایل حرام درست کند، یا برای دیگران وسیله قاچاق یا مواد مخدر فراهم کند، اینها نمیتواند برای خدا باشد و در مسیر بد است. بدتر از همه اینها اینکه بعضیها برای مخالفت با خدا هزینه میکنند که کم نیستند. کسان زیادی هستند که پولهایشان را خرج میکنند، همین الان شما در جامعه خودتان نگاه کنید که برای مبارزه با انقلاب و اسلام و برای مبارزه با حق چقدر پولها خرج میشود! این پولهایی که داده میشود، به معنای اصلی انفاق است. بالاخره هزینه کردن است. اما چون با قصد تخریب حق است، نتیجه معکوس دارد. تعبیر قرآن این است: «کسانی هستند که برای اینکه راه خدا را ببندند، تلاش میکنند.» اگر بخواهیم در سطح وسیع حساب کنیم، هزینههایی که آمریکاییها دارند میکنند، پولهایی که آمریکاییها الان دارند به اسراییلیها میدهند، مصداق این آیه است. این چه امکانات و چه هزینهای است! هزینههایی که الان آمریکاییها چه با جانشان، چه با مالشان و چه با ابزارشان در عراق میکنند، از این نوع است.
یعنی خرج میکنند که جلوی اسلام را بگیرند. مقداری که پایینتر بیاییم و به مردم عادی برسیم، در زندگی مردم عادی هم از این چیزها خیلی پیدا میکنید، الان خیلیها هستند که مسائل حرام را در جامعه ایجاد میکنند، چیزهایی تولید میکنند که بچهها و مردم را منحرف کند، چیزهایی درست میکنند که بچههای مردم منحرف شوند. میتوان به عدد افراد جامعه راه به خدا و بستن راه خدا پیدا کرد. در هر لحظه راههای جدیدی پیدا میشود.
بنابراین انسان باید مواظب باشد تا هزینهای که میکند در جهت خیر و صلاح و به قصد قربت و برای خداوند باشد.
مسئله دیگر این است که اگر انفاق که با اختیار و میل باشد، درجه میاندازد. گاهی انسان با اجبار چیزهای خرج میکند، چیزهایی را از انسانی میگیرند و از او میترسد و تهدیدش میکنند، مقداری خرج میکند که خطر را از خود دور کند، به فقرا و دیگران میدهد، نفس دادن به دیگران خوب است، امّا چون هدف و انگیزه انسان، انفاق و فی سبیل اللّه نبود و برای ترس، اجبار و اکراه بود، پذیرفته نمیشود. درباره کفاری که در زمان پیغمبر(ص) هزینه میکردند و ظاهراً مسلمان و در باطن منافق بودند، قرآن میفرماید: «ولاینفقون الّا وهم کارهون»* فقط اگر مجبور شدند، انفاق میکنند. این انفاق است، ولی آن انفاق درجهانداز نیست و گاهی هم انفاق مضر است.
نکته دیگر این است که قرآن اجازه داد شما انفاق را در آشکارا و یا خفا انجام دهید. قرآن میفرماید: «الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیه»** هر چهار حالت را میستاید. انسان میتواند به صورت مخفی که هیچ کس نفهمد و آبروی فرد را هم حفظ کند، انفاق نماید، این بهترین نوع انفاق است. میتواند آشکارا به کسانی کمک کند و حتی اسمش را هم در روزنامه بنویسد و این هم خوب است. به خصوص اگر جنبه تشویق و تربیتی و سنت کردن کمک به دیگران داشته باشد، اجر مضاعفی دارد. انسان باید شب، روز و هر وقتی و به هر شکلی از این موهبت که خداوند برای ما قرار داده است، استفاده کند.
نکته دیگری که قرآن خیلی جدّی روی آن حرف زده، این است که اگر زمانی انفاق کردید، مبادا روی فرد منت بگذارید و یا آزارش بدهید.
شرط پذیرش انفاق در پیشگاه خدا این است که «بالمن والاذی» باشد. این صراحت قرآن است. اگر انسان انفاق کند، ولی سرزنشی هم بکند و به طرف بگوید برو کار کن، کمتر بخور، چرا اینجوری آمدید، چرا این وقت شب و... طوری طرف را مورد عتاب قرار بدهد و انفاق کند، این کار، انفاق را خراب میکند. یا اگر اذیت کند و منت بگذارد، درست نیست. خیلیها هستند که به اشخاص، فامیل و دیگران و نیازمندان کمک میکنند، ولی منتی هم روی آنها میگذارند. این باعث میشود که درجه مقبولیت پایین بیاید و اجری که میخواهیم ببریم، کم شود و باعث شود تا مقامی که خداوند برای منفقین قرار داده و بسیار مقام والایی است، از ما گرفته شود. آیه «لاتبطوا صدقاتکم بالمن و الاذی»* شرط قرآنی برای ما میباشد.
نکته دیگر این است که خداوند نخواستند آنچنان مسرف باشیم و زیادهروی کنیم که باعث شود مشکلات زیادی در زندگی، خانواده، بچهها و آینده بچههایمان قرار بگیرد. اعتدال، خواسته شده است، چون بناست پایدار و ادامه دار باشد، بناست انسانها تشویق شوند. باید انسانها تشویق شوند و باید انسانها احساس کنند که معاش خودشان هم به خاطر انفاق بهتر میشود. لذا قرآن دستور میفرمایند که وقتی انفاق میکند، نه اسراف کنید و نه تنگدستی کنید. در پرداختها معتدل باشید تا دائماً ادامه دهید. حتی خداوند به انسانهای فقیر و نیازمند اجازه داد تا برای اینکه از این موهبت استفاده کنند، کمی از اموالشان را بپردازند، خودش کم دارد، ولی میبیند محتاجتر از خودش هم در جامعه پیدا میشود. یا میبینید یک کار خیلی مهم اجتماعی دارند انجام میدهند و او هم میخواهد در این کار سهم داشته باشد، خداوند اینجا اجازه میدهد و میگوید: «و من قدر علیه رزقه، فلینفق مما آتاه اللّه»* حتی آنهایی که زندگی و روزیشان تنگ است، برای اینکه از سفره رحمت الهی استفاده کنند، کمی بپردازند. ولی در مورد اغنیا میگوید: آنهایی که زیادی دارند، به تناسب امکاناتی که دارند، باید بیشتر انفاق کنند.
حالت اعتدال، منطقی و با فلسفه درست انفاق بر آیات قرآنی استوار است. جامعهای که این حالت در آن باشد، نه فقیر میبیند، نه محتاج میبیند، نه گرفتار میبیند، این عداوتها، کینهها، اختلافات طبقاتی و این شورشها و بسیاری از این چیزهایی که در جوامع بشری پیدا میشود، معلول نادیده گرفتن و توجه نکردن به دستورات بسیار قوی آسمانی است. اگر به همین دستور سادهای که عرض کردم و خیلی هم معمولی است و در زندگی مردم عادی هم در همه جا هست، توجه کنیم و اگر زندگیمان را بر دستورات قرآن، منطبق کنیم، فکر میکنم میتوانیم جامعهای آزاد، آباد، مرفه، مستعد، دوستدار همدیگر و همدل درست کنیم. ولی شیوههایی که در دنیا هست، جواب نمیدهد و این بلاها را که میبینید، بیشتر خواهد شد.
خداوند در آیهای که اول صحبتم خواندم، میفرماید: اگر انفاق نکنید، به طرف هلاک میروید. مصداقش این روزها خیلی روشن و واضح است. انفاقی که اسلام گذاشته است، هیچ مشکلی برای ما بوجود نمیآورد، جامعه را شاداب، زنده، فعال، پرنشاط و کاری بار میآورد. انسان تلاش میکند و با انگیزه مالکیت، خود را ارضاء میکند. روحیات نوعدوستی و انساندوستی و کمک به نیازمندان را تامین میکند، روح خود را شاداب میکند، آثار سوء تبعیض طبقاتی و مشکلاتی را که تبعیضات طبقاتی به وجود آورد، از جامعه خود دور میکند، دوستیها ایجاد میکند و دشمنیها و کینهها را کم مینماید. در پس این همه که از سخاوت تجلیل شده و این همه بخل و امساک مذمت شده، فلسفه بسیار مهم اجتماعی است، تعبیرات بزرگان ما را ببینید، پیغمبر(ص) میفرماید: سخاوت، صفت اعظم خداوند است.
همانگونه در خطبههای قبل گفتم، فیض برای خداوند ذاتی است و دائماً دارد برای مخلوقاتش فیض میفرستد، انسان خود را با سخاوت به خدا نزدیک میکند. خود پیغمبر(ص) میفرماید: بهشت خانه سخاوتمندان است. امام صادق(ع) از یک حدیث قدسی نقل میکنند که خداوند فرمود: من جواد، یعنی صاحب جود و کرم هستم، انسانهای لعین و بخیل نمیتوانند در بهشت مجاور من باشند. پیغمبر اکرم(ص) - و شاید امام صادق(ع) - میفرمایند: سخاوت از صفات بارز انبیاء است.
مجموعه این سه خطبهای که عرض کردم، این است که انسان تلاش کند، برنامهریزی کند، مقداری به خودش فشار بیاورد که در زندگی امساک و بخل نداشته باشد و اگر دارد، با برنامههایی که میریزد، اینها را پاک کند، چرا که اینها برای انسان غیرطبیعی و عارضی است. انسانها باید روحیات نوع دوستی را تقویت کنند تأخیری به جامعه برسد. حتماً این روایت معروف تاریخ را شنیدهاید که در زمان پیغمبر اکرم(ص) رسم بود که در صفوف نماز جماعت ظرف خاصی مثل یک دبّه را که دهانه گشادی داشت، جلوی همه میگرفتند و همه دستشان را در آن میبردند، بعضیها چیزی میگذاشتند و بعضیها چیزی برمیداشتند و بعضیها هم چیزی نمیدادند و بر نمیداشتند. یعنی نه احتیاج داشتند و نه داشتند که بپردازند. کسی هم نمیفهیمد که چه کسی داد و چه کسی برداشته است. هرکسی به اندازه نیاز خود برمیداشت.
در روایات زمان امام زمان(عج) داریم که یکی از ویژگیهایی که در دوران حضرت امام زمان(عج) در جامعه اسلامی پیدا میشود، این است که وضع مسلمانان اینگونه است که اگر کسی احتیاج داشته باشد، از مغازه برادر مسلمانش هرچقدر خواست برمیدارد و هر وقت هم اضافه داشت، میآید پس میدهد. کسی منعش نمیکند. اگر لباسی لازم داشته باشد، به خانه دوستش میرود و لباسش را میپوشد و استفاده میکند. در صدر اسلام هم اینگونه بود. میتوانیم با برنامهای که حضرت پیغمبر(ص) اجرا کردند، واقعاً با همین دستوراتی که ظاهراً مستحب و جزو اخلاقیات است، جامعه خود را باصفا کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لربّک و انحر/ انّ شانئک هوالابتر*
* سوره مبارکه بقره (2)، آیه شریفه 195
** سوره مبارکه طلاق (65)، آیه شریفه 5
* سوره مبارکه ملک (15) آیه شریفه 67
* سوره مبارکه بقره (2)، آیه شریفه 261
* سوره مبارکه آل عمران (3)، آیه شریقه 92
** سوره مبارکه بقره (2)، آیه شریفه 177
* سوره مبارکه توبه (9)، آیه شریفه 54.
** سوره مبارکه بقره (2)، آیه شریفه 274.
* سوره مبارکه بقره (2)، آیه شریفه 264.
* سوره مبارکه طلاق (65)، آیه شریفه 7.
* سوره مبارکه کوثر.
خطبه دوم:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاه و السلام علی رسول اللّه و علی علی امیر المومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و الخلف الهادی المهدی(عج)
اوصیکم عباداللّه و نفسی بتقوی اللّه
خطبه اوّل قدری طولانی شد و سعی میکنم خطبه دوم را مختصرتر عرض کنم. در مناسبتهای هفته، سالگرد شهادت حاج آقا مصطفی،(1) فرزند بزرگ امام(ره) را داریم که شهادتش منشاء حرکت وسیع و نهایی نیروهای انقلابی در ایران شد.
مناسبت دیگر شهادت نوجوان بزرگوار و ایثارگر، شهید فهمیده(2) است که با یک حرکت حماسی باعث شد جوانهای کشور را متوجه خطری که کشورمان را تهدید میکند تا جوانها برای روی آوردن به جبهه تشویق شوند. هنوز هم الگوست و ما به عنوان روز بسیج نوجوانان از این الهامی که ایشان داده، استفاده میکنیم.
مناسبت دیگر، چهارم آبان است،* روزی که امام(ره) تهاجم وسیع و عمیقشان را علیه سلطه آمریکا در ایران به مناسبت تحمیل کاپیتولاسیون آغاز کردهاند که باید برای انقلاب مبداء تاریخ بشود. چون بعد از اینکه امام از زندان 15 خرداد بیرون آمدند و در حوزه مستقر شدند، مدتی فضای سیاسی ایران کم و بیش آرام بود، آمریکاییها و شاه خیال کردند که دیگر مبارزه روحانیت و امام تمام شد و دست به یک خیانت بزرگ زدهاند. رژیم نحس، کاپیتولاسیون را به تصویب مجلس سنا و مجلس شورا رساند که خبرش به امام(ره) رسید و امام(ره) بر سر شاه و بر سر آمریکا فریاد کشیدند که واقعاً کار مهمی بود.
همین چیزی که هنوز هم آمریکاییها دنبال آن هستند. در دادگاه بینالمللی کیفری دنیا تصویب شد و کارش را شروع کرد. آمریکاییها دارند تلاش میکنند با پول و زور و تهدید کشورها را بخرند و آنها را متعهد کنند که علیه آمریکاییها در دادگاه کیفری شکایت نکنند. تا به حال چند کشور تسلیم شدهاند و امضاء کردهاند. در ایران هم این قانون گذشت که اگر آمریکاییها که در ایران هستند، جرمی کردند، محاکم معمولی ما حق محاکمه آنها را ندارند و محاکمه کنسولی در اختیار خود آمریکاییها گذاشته شد که معنایش چراغ سبز دادن به آمریکاییها بود که هر جا میخواهند، هر جنایتی را در ایران بکنند و نترسند. یعنی میتوانند دزدی، غارت، آدمکشی، جنایت و خیانت بکنند.
تعبیر امام(ره) این بود که اگر یک آمریکایی با ماشین یک ایرانی را زیر بگیرد، مصونیت دارد. ولی اگر یک ایرانی یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد، باید محاکمه شود. واقعاً امام(ره) موقع خوبی حرف زدند و نتیجه آن در قدم اول این شد که فوراً آنها امام(ره) را بازداشت و به ترکیه تبعید کردند و خیال کردند که از این فرصت استفاده و مبارزه را برای همیشه خاموش میکنند، ولی یاران امام(ره) نگذاشتند برنامه امام(ره) بیپیرو بماند و مبارزه را تا سال 57 ادامه دادند که امام(ره) پیروزمند به ایران برگرداندند.
اگر این درس را بقیه کشورها هم میگرفتند و از عزت و استقلال و شخصیت کشور و مردمشان دفاع میکردند، آمریکاییها امروز اینقدر مغرور و خودسر نبودند که به هرجا که میخواهند، لشکر بکشند و هرجا که میخواهند، تعدّی بکنند. همین چیزهایی که شما امروز در عراق میبینید که آمریکاییها هرکسی را که میخواهند بازداشت میکنند و هیچ کس نیست به آمریکاییها بگوید چرا اینها را بازداشت کردید؟
همین دو مستندساز ایرانی که برای ساختن فیلم به عراق رفته بودند. خبرنگاران به طور طبیعی در صحنه هستند. ولی الان چندین ماه است که در زندان هستند. آخرین بار فقط اجازه دادند نمایندهای از سفارت ما برود آنها را ببیند. خانواده آنها هم بیخبرند. همینها هستند که اگر عوامل و جاسوسانشان در یک کشور جهان سومی شناخته شوند و گیر بیفتند، به عنوان زندانی سیاسی فشاری بر گرده دولتها میآورند که آنها را از برخورد با عوامل جاسوس و ستون پنجم آنها پشیمان کنند.
روشنترین آن، کاری است که در «گوانتانامو» اتفاق میافتد. شما میبینید که نزدیک دوسال است که 700، 800 نفر مسلمان را گرفتند و در کوبا و در یک خلیج که درخاک آمریکا نیست، زندانی کردند. خیلی از آنها در قفس هستند و بدترین رفتارها با آنها میشود. نه میتوانند وکیل بگیرند و دفاع کنند و نه میتوانند به دادگاهی شکایت کنند که حقشان رسیدگی شود.
هیچ یک از زبان درازهایی که در دنیا هستند و فشارشان را روی کشورهای جهان سومی میآورند، مجامع حقوق بشری و افراد این گروهها، به آمریکا نمیگویند بالای چشمت ابروست. چقدر برای جامعه بشری ننگ است! فردی مثل امام(ره) میخواهد که آنگونه جلوی کاپیتولاسیون شاه را گرفتند و همان را تبدیل به قتلگاه شاه و آمریکا در ایران کردند.
همین مصیبتها در افغانستان و فلسطین هم هست. هرجا که اینها بلامنازع حضور دارند و اهداف سیاسیشان ایجاب میکند، به اسم آزادیبخش و به اسم حقوق بشر وارد میشوند و بشر را اینجوری اسیر میکنند و با آن برخورد میکنند که مایه نکبت روزگار ما شدند. فکر میکنم راهش این است که کشورها، دولتها، مردم، انسانها، روشنفکرها و آنهاییکه برای حقوق بشر هزینه میکنند، در درجه اول سراغ این اقدامات ضد بشری بروند که آثار شوم آن، همه دنیا را تهدید میکند که متاسفانه این جوری نیست.
مناسبت دیگر ما سالگرد قانونی شدن بیمه خدمات درمانی است که واقعاً یکی از کارهای مهم نظام بود. خوشبختانه آقای دکتر موسوی توضیحات کافی در این مورد دادند که در این مدت چه خدماتی از راه بیمه شد. تقاضای ما این است که بقایایی از مردم ما که تاکنون بیمه نشدهاند، از این فرصت استفاده کنند و بروند خودشان را بیمه کنند. طبق این قانون، تمام مردم ما باید بیمه باشند. البته اختیاری است و اجباری نیست. ولی به نفعشان است که بیمه باشند.
آنهایی که دارند، مبلغی میپردازند و درمان تقریباً مجانی دریافت میکنند و آنهاییکه ندارند، دولت میپردازد. روستاییها را مجانی بیمه میکنند، فقرا را مجانی بیمه میکنند. کمیته امداد هزینه بیمه بسیاری را میدهد. عدهای که کارمند دولت و یا در تأمین اجتماعی کارگری هستند، از حقوق خودشان بیمه هستند. الان حدود 95 درصد مردم بیمه هستند، همان 5 درصدی که بیمه نیستند، مایه ناراحتی روحی انسان است که آنها مشکلاتی در بیمارستانها پیدا میکنند. در صورتیکه نظام راه را برای آنها باز کرد. اگر کسی نمیرود بیمه شود، تقصیر خودش است. به بیمارستان که میآید، بیمه نیست و همانجا بیمهاش میکنند. با اینکه بیمه نپرداخته، ولی مثل انسان بیمه شده در بیمارستان با او رفتار میکنند. ولی بعضیها هنوز این کار را نکردهاند که انشاءاللّه این هوشیاری در مردم پیدا شود.
فرهنگ بیمه - هم بیمههای درمانی و هم بیمههای اجتماعی - اصلاح جامعه است. یعنی در جوامعی که در جریان سازندگی هستند، مشکلاتی برای مردمشان پیش میآید. اگر مردم بیمه اشتغال و بیمه درمان داشته باشند، اگر مردم بیکار حقوق حداقلی دریافت کنند که زندگیشان مختل نباشد و اگر برای تحصیل و مسکن مردم در این مجموعه فکر کنیم، آن موقع تلخیهای بدی که الان از این جهت در جامعه هست، کمتر خواهد بود. ممکن است رقابتی در سطوح برخورداری پیش بیاید که خیلی زننده نیست. زننده این است که کسانی برای تحصیل، مسکن، درمان و شغلشان محتاج باشند. این بسیار بد است که انشاءاللّه به سوی این بیمهها برویم. در مجمع تشخیص مصلحت نظام پیشبینی کردیم که در طول یکی دو برنامه همه این بیمهها برای همه آحاد جامعه ما وجود داشته باشد که فکر میکنم راهش هم الحمداللّه هموار است.
مسئله مهم ما که آخرین بحث ماست، ماه مبارک رمضان است که به استقبال آن میرویم. انسان از همین الان میتواند خوشحال باشد که دارد بطرف سفره ضیافت خداوند میرود و بر سفره ضیافت خداوند مینشیند که اگر درست عمل کنیم، این ضیافت برای ما میتواند ابدی شود و به بهشت منجر شود و در بهشت هم میهمان خدا باشیم. خداوند خیلی رحیم است. خیلی ودود است. خیلی مهربان است. آن قدر مهربان است که در همه سورههای قرآنش - جز یک مورد - با بسم اللّه الرحمن الرحیم شروع میکند و آن یک مورد را هم در سوره دیگری جبران میکند.
هیچ وقت نباید فکر کنیم که خدا ما را دوست ندارد، هیچ وقت نباید فکر کنیم که خداوند برای بندگانش ذرهای بدی میخواهد. خداوند همه طرق ممکنه را طراحی کرد و جلوی ما گذاشت که خودمان را به سعادت برسانیم. واقعاً سفرههای بازی است که دعوت شدیم. اصرار هم شد که به میهمانی برویم.
پیغمبر اکرم(ص) معمولاً از ماههای پیش از رمضان فضائل ماه مضان را برای مردم توضیح میدادند. خیلی چیزها گفتند، دو سه نکتهاش را عرض میکنم که خیلیها از دید مردم ما، مخصوصاً مردم اهل نماز و مسجد دور نیست و همه مطلع هستند، ولی یادآوری آن میتواند مفید باشد و یا ممکن است نشنیده باشند.
پیغمبر(ص) به مردم هشدار و بشارت میدهد که ماه رمضان میآید یا آمد. چون در جمعههای آخر شعبان مثل امروز که جمعه آخر شعبان است و یا جمعه اول ماه رمضان میفرمودند. ماه خدا، به همراه رحمت و مغفرت و برکت آمد. ماهی که شما به ضیافت خدا دعوت شدید، اهل کرامت خدا شدید، در زمره کسانی که از کرامت خدا استفاده میکنند، درآمدید، اینقدر دریای سخاوت خدا گسترده است که نفسهایتان را در این ماه به حساب تسبیح میگذارد، خوابتان را به حساب عبادت میگذارد و خیلی چیزهای دیگر که میخواهم نکاتی را عرض کنم.
اولاً هر کس با ذهن خودش برای خودش مقام ضیافت خدا را تفسیر کند که چقدر مهم است. همیشه میهمان خدا هستیم. اصلاً از لحظهای که در رحم مادر شکل گرفتیم تا میرویم و تا ابد، میهمان خدا هستیم. ولی ضیافت ماه رمضان معنای دیگری دارد، حالت تکریم و احترام دارد، آدم گاهی به دیگران انفاق میکند و گاهی از دیگران دعوت میکند که سر یک سفره با هم غذا بخوریم. این میهمانی یک نوع تکریم انسانهاست. مهمترین چیزی که خداوند برای میهمانهایش قرار داد، این است که قرآن را در ماه رمضان نازل کرد و هیچ چیز، هیچ متنی، هیچ سندی، هیچ کتابی و هیچ فیلمی ارزشمندتر از قرآن نیست. کلماتی است که خدا آفریده و متنی است که خدا خلق کرد، کتابی است که خدا نوشته و به دست ما رسید، محکم و معتبر است و تحریف نشد. دیگر چنین متنی نیست، تورات، انجیل، زبور و کتابهای ادیان آسمانی مثل قرآن نیستند. چنین متن سالم و بیتحریفی وجود ندارد که یک حرفش جابجا نشده باشد. واقعاً خیلی اهمیت دارد، از این بالاتر چه میتواند باشد که گاهی اشارات خدا برای انسان کافی است! این متن، گفته خداست، جبرئیل آورده، قلب پیغمبر(ص) آن را تحویل گرفته و قلم هایش مثل قلم حضرت علی(ع) و دیگران آن را نوشتهاند و تحویل دادهاند.
باید یکی از کارهایمان در ماه رمضان این باشد که به قرآن بپردازیم، آنهاییکه با سوادند و میدانند، بیشتر مطالعه کنند، تحقیق کنند، آنهاییکه این سواد را ندارند، در حد ترجمه، قرآن را یک بار با دقت بخوانند. اگر کسانی هستند که اصلاً سواد ندارند، گوش بدهند، نوار گوش بدهند، قرائتها را گوش بدهند، ماه، ماه قرآن است. آموزش قرآن بدهیم و خیلی از کارهایی که میتوانیم، بکنیم.
واقعاً قرآن سند عظمت ماست، سند افتخار ماست. وسیله نجات ما از ظلمتهای فراوان عصرماست، رحمت خداوند باز باز است، خیلی از گناهکارهایی که خیال میکنند زیاد آلودهاند و شاید بعضی از آنها مایوس هستند، در ماه رمضان میتوانند برگردند. چون رحمت خدا در این ماه قوی است. آنقدر قوی است که پیغمبر(ص) در آخر همین خطبه میفرماید: شفیع کسی نخواهم بود که این ماه بر او بگذرد و نتواند از رحمت خداوند استفاده کند.
این دیگر شقاوت است، چون همه راهها باز است، درهای جهنم بسته است، اینها همه استعاره و کنایه است. یعنی راهها برای خوب شدن باز است، راهها برای بد شدن در محیط اسلامی که به ماه رمضان اهمیت میدهند، بسته است و راههای خوب باز است. الان وقت توبه است. واقعاً ماه توبه است. نمیتوان بیشتر از این با صراحت حرف زد.
خداوند به مردم میگوید: حق ندارید از رحمت خدا مأیوس شوید، خدا همه گناهان شما را میبخشد. ممکن است عدهای از افراد بدبین، انسانها را بترسانند و چیزهایی بگویند، ولی خدا این را قبول ندارد، خداوند میفرماید: همه گناهان را میبخشم، استنثاء هم ندارد. بعضی از گناهان ممکن است عواقب کیفری در دنیا داشته باشد و قابل بخشش نباشد، ولی خداوند میبخشد، خداوند میگوید: من مشرک را نمیبخشم، ولی مشرک هم میتواند دست از سرکشی بردارد و موحد شود. راه بسته نیست، همه انسانهایی که در زندگیشان آلودگی میبینند، در ماه رمضان روزه بگیرند و به وظائفشان عمل کنند و به خدا برگردند و از انسانهای که به میهمانی خدا آمدهاند، باشند. خداوند اسلام و ماه رمضان را برای ما نگه دارد که واقعاً وسیله نجات ماست.
ماه جهاد با نفس است، بالاخره وقتی انسان تصمیم میگیرد از سحر تا مغرب روزه باشد، خوردن، آشامیدن، سیگار کشیدن و سایر استفادههای تغذیهای نداشته باشد، محرمات را انجام ندهد، باید با خودش جهاد کند، باید با نفس خود، با مشتحیات نفسانی خود و با تمایلات خود مبارزه کند، تشنه است، صبر کند. گرسنه است، صبر کند. میخواهد سیگار بکشد، خودداری کند. این حالت، تمرین خوبی است. مبارزه با نفس و مشتحیات اضافی، انسان سازی است.
اگر یک ماه انسان اینجوری تمرین کند، خیلی آسان میتواند. در طول یازده ماه دیگر موارد خلاف را انجام ندهد و مهمترین آن تمرین تقوا است، تقوا یعنی اینکه انسان هر کاری را که میبیند خلاف است، در این ماه انجام ندهد. به نامحرم نگاه نکند، کار خلاف عفت انجام ندهد. از کارهایی که تجاوز به مال و حق مردم است، پرهیز کند، اگر تاجر و کاسب است، انصاف داشته باشد و بداند که زورگویی غیرتقوی است. گران فروشی غیرتقوی است، کم فروشی غیرتقوی است. اگر کارمند دولت است، بداند وقتش مال مردم است، یک لحظه آن را بیخودی هدر ندهد، وظیفهاش را به خوبی انجام بدهد، اگر گوینده است، بداند مردم گوش و قلب خود را در اختیار او گذاشتهاند که حرف حسابی بشنوند، نه هر حرف یاوهای که اگر مایل بود بگوید در هرجا میتوانست اهانت کند و به هرکسی بد بگوید یا جور دیگری حرف بزند، اگر هرکسی در کار خود سعی کند همانی که لااقل با تشخیص خودش حرام و خلاف و مکروه است، در این یک ماه انجام ندهد، تمرین تقوا است. آنهایی که اهل ریاضت و تمرین هستند، ایام بیشتری را انتخاب میکنند، ولی یک ماه رمضان کافی است. چون با خیلی چیزهای دیگر همراه میباشد. انسان را برای روزهای بعد مصونیت میدهد و حفاظت میکند. اگر در 11 ماه گذشته خلافهایی کرد، در این ماه جبران میشود که عرض کردم آن مسئله توبه است.
صله رحم در این ماه خیلی تاکید شده است. رسیدن به فقرا و نیازمندان، به خصوص آنهایی که روزه میگیرند، خیلی ثواب دارد. برای افطار، سحر، غذا و امکانات به استقبال آنها برویم و به گونهای مناسب که در خطبه قبل توضیح دادم، اقدام کنیم. بسیار درجه میاندازد و انسان را پیش میبرد. به خصوص برای ایام و لیالی قدر تاکید میکنم که خودتان را آماده کنید تا از آن ساعات بسیار بسیار ارزشمند بهره بگیرید. ما این چیزها را نمیفهمیم و هنوز نمیتوانیم بفهمیم، نگوئید چرا نمیتوانیم بفهمیم؟ خیلی چیز در دنیاست که نمیفهمیم. کی میدانستیم که در ذرات اجزای اتم که اگر یک میلیون آن را جمع کنیم، به اندازه سر سوزن میشود، قدرت یک خورشید وجود دارد که با راه پیدا کردن علم به آنها، بزرگترین انرژی را انسان از دل ذرات بیرون میآورد؟ مگر بشر اینها را میشناخت؟ مگر میدانست؟ این در بین خودمان است، ولی از کهکشانها و آسمانها، که صحبت از میلیونها سال نوری فاصله است، چیز کمی میدانیم. ما چه میدانیم در شبهای قدر چه خبر است؟! چه میدانیم که خداوند در این شب چه چیزی قرار داد؟! قرآن به ما گفته است که شب قدر از هزار سال هم بهتر است. ما حرف قرآن را میفهمیم و این برای ما سند است. سعی کنیم از این لحظات مقدس بهره بگیریم و انشاءاللّه جامعه از برکات ماه رمضان که بناست نتیجهاش تقوا باشد، بهره بگیرد.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
قل هو اللّه احد/ اللّه الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد*
* بعد از انتشار خبر تصویب قانون کاپیتولاسیون و پایمال کردن حقوق ملت ایران در برابر یک عده افراد خارجی، حضرت امام خمینی در این روز طی یک سخنرانی مشروح این قانون را برای مردم با عبارت ساده و قابل فهم عرضه مینماید و در قسمتی میفرمایند: عظمت ایران از بین رفت، استقلال از دست رفت، عزت ما پایکوب شد، مگر ما مستعمره هستیم. مگر ایران در اشغال امریکاست؟... و سپس مردم را به قیام برای کسب استقلال و حقوق خود فرا میخوانند.
* سوره مبارکه توحید
پی نوشت ها:
2/8/82
1- آیتالله سیدمصطفی خمینی، در نیمهی شب یکشنبه اول آبان 1356، به شکل مرموزانهای به شهادت رسید. در پی شهادت او، امام قدس سره در یادداشتی چنین مرقوم کردند:
بسمه تعالی
انا لله و انا الیه راجعون
در روز یکشنبه نهم شهر ذی القعده الحرام 1397، مصطفی خمینی نور بصرم و مهجهی قلبم دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد.
اللهم ارحمه و اغفر له و اسکنه الجنّه بحقّ اولیائک الطّاهرین علیهم الصّلوه و السّلام.
با انتشار خبر، حوزهی نجف در هاله ای از غم و اندوه فرو رفت. درس ها تعطیل شد و روحانیت به سوگ نشست. جنازه آن شهید توسط یاران و شاگردان او به کربلا برده شد. در این مراسم جمعیت انبوهی شرکت کردند و جنازه را با آب فرات غسل داده و در محل خیمهگاه امام حسین علیه السلام کفن کردند و پس از طواف در حرم مطهر حضرت سید الشهداء علیه اسلام و حضرت عباس علیه السلام، به نجف بازگرداندند و روز بعد جنازهی آن شهید از مسجد بهبهانی (واقع در بیرون دروازهی نجف) با شرکت انبوهی از علما، فضلا، طلاب، کسبه، اصناف و دیگر اهالی نجف به طرف صحن مطهر علوی تشییع شد. امام قدس سره در مسجد بهبهانی حضور یافت و پس از توقفی کوتاه و خواندن فاتحه، با قامتی استوار به خانه بازگشت و در مراسم تشییع و خاکسپاری شرکت نکرد. در هنگام تشییع جنازه، بازار نجف یکپارچه تعطیل شد. آیتالله خویی قدس سره در صحن مطهر امام علی علیه السلام، بر جنازهی شهید نماز خواند و در کنار مقبرهی علامه حلی قدس سره به خاک سپرده شد.
شب هنگام امام خمینی قدس سره پس از زیارت حرم مطهر حضرت علی علیه السلام به سراغ فرزند عارف، عالم و مجاهد که در دل خاک آرمیده بود، رفت و با چهرهای باز و آرام نخست برای یکایک عالمانی که در آن مقبره دفن شده اند، اعلام قرائت فاتحه کردند و در پایان، از حاضران خواستند برای مصطفایش طلب مغفرت کنند و در آن لحظه که همهی چشمها اشک ریزان بود، امام قدس سره از سر قبر فرزندش برخاست و بدون کوچکتری آزردگی و گرفتگی از حاضران تشکر کرد و از آن جا بیرون رفت.
2- محمدحسین فهمیده، فرزند محمدتقی در سال 1346 در خانوادهای مذهبی در محله پامنار شهر قم چشم به جهان گشود. دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و در کنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمدحسین، شهید شد، با صفا و صمیمیت و در زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان، سپری کرد. در سال 1352، به مدرسه رفت و کلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی و اول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانوادهاش به کرج در دو مدرسه در این شهر گذراند.
دوازده ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد. خود را به کردستان رساند، ولی به دلیل کمی سن، برادران کمیته او را باز میگردانند. در همان روزهای نخست جنگ تحمیلی، محمد حسین تصمیم میگیرد که به جبهه برود. یک روزکه به بهانه خرید نان از منزل خارج شده بود، مبلغ 50 تومان را به دوستش میدهد و از او میخواهد که نان را بخرد و به منزل آنها ببرد و تصمیم خود را برای رفتن به خوزستان به او میگوید و از وی میخواهد که تا سه روز به خانوادهاش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند و سپس آنها را مطلع کند. در مدت کوتاه حضور در خرمشهر با دوستش به نام محمدرضا شمس، مجروح میشوند و آن دو را به بیمارستان منتقل میکنند و علیرغم مخالفت فرمانده آن گروه و با حالت مجروحیت، دوباره به خطوط مقدم در خرمشهر برمیگردد.
به اتفاق دوست شهیدش محمدرضا شمس، در یک سنگر قرار داشتند تا در هجوم عراقیها به خرمشهر محاصره میشوند. محمدرضا شمس، دوست و همسنگر حسین زخمی میشود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط میرساند و به سنگر خود بر میگردد و میبیند که تانکهای عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و درصدد محاصره آنها هستند. در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود، به طرف تانکها حرکت میکند. تیری به پای او میخورد و از ناحیه پا مجروح میشود. اما زخم گلوله نمیتواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید. خود را به تانک پیشرو میرساند وآن را منفجر میکند و خود نیز تکهتکه میشود.
صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامههای خود اعلام میکند که نوجوانی سیزده ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است.
امام(ره) در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر میکنند، جملات معروف خود را پیرامون او میفرمایند: «رهبر ما آن طفل سیزده سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.»
بقایای پیکر شهید حسین فهمیده در بهشت زهرا، قطعه 24، ردیف 44، شماره 11، به خاک سپرده میشود.