خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1- توکل در قرآن و جوامع بشری مسلمانان، نقش توکل در تحولات سیاسی و نظامی ایران، عراق، القاعده، افغانستان و آمریکا 2- حضرت زهرا(ع)، روز پرستار، سازمان بهزیستی، دشمنی‌های همیشگی آمریکا با ایران، نگاهی تاریخی به اشغال عراق از انگستان تا آمریکا، عراق باتلاق آمریکا

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۰ تیر ۱۳۸۲
خطبه اول: توکّل از واژه‌های معروف و شناخته شده برای جامعه اسلامی/ ریشه توکل/ اعتماد مهمترین نکته در وکالت/ توکل بر خدا توکل معروف اسلامی و مذهبی/ دسترسی واقعی به مفهوم توکل مایه آرامش، آسایش، قدرت، شجاعت و سعادت در زندگی/ توجه زیاد قرآن‌به توکل/ توکل رمز موفقیت و پایداری انبیاء/ توکل بر خدا بالاترین توکل‌ها/ خداوند مسبب‌الاسباب/ روحیه انحرافی در توکل و فراموشی بقیه دستورات و فرامین معارف الهی کاری خطرناک/ روایتی معروف از توکل/ توکل بر خدا مایه آرامش و آسایش/ توکل مهمترین محبت خداوند به انسان/ اتّکای ایران به خداوند در جنگ عراق/ حضور آمریکا در جنگ علیه ایران و ساقط نمودن هواپیمای مسافربری ایران/ سرنگونی صدام با ذلت و خواری به دست پشتیبان و حامی خویش/ جنازه و تابوت سوغات سفر آمریکا به منطقه/ خلق طالبان و القاعده توسط آمریکا علیه ایران/ موفقیت انسان‌ها در توکل خالص/ توکل بر عوامل مادّی و غیر خدایی مایه خذلان و شکست/ منطق مسلمانان در مقابله با دشمنان/ هدیه خداوند به پیامبر(ص) در سفر معراج/ توکل بر خدا مایه قدرت انسان خطبه دوم: حضرت زهرا(س) بانوی بزرگ اسلام/ عدم شکوه حضرت زهرا(س) از سختی‌ها/ رنج عظیم حضرت زهرا(س) از انحراف جریان مدیریت جامعه بعد از پیامبر(ص)/ حضرت زهرا(س) زنی صبور/ تبریک روز پرستار به پرستاران/ لزوم توجه مسؤولان کشور به زحمات پرستاران/ بهزیستی عهده‌دار بخش عظیمی از مشکلات اقشار مردم/ تأمین اجتماعی یکی از نیازهای بسیار مهم امروز جهان/ تنظیم لایحه 360 صفحه‌ای در آخر دوره مسؤولیت اجرایی برای حل بیکاری در کشور/ حل مشکل بیکاری در کشورهای پیشرفته/ مالیات تأمین کننده بخش عمده هزینه‌های دولت در کشورهای موفق/ لزوم اجرای دقیق و شفاف و عادلانه دریافت مالیات‌ها/ اقدام نابخردانه عده‌ای از هموطنان در ایجاد اغتشاش در کشور/ وجود برخی تریبون‌ها و رسانه‌های حامی آمریکا در داخل کشور/ ارتباط مستقیم کنگره آمریکا با نیروهای ضد انقلاب در ایران/ سوءاستفاده آمریکا برای تحریک جوانان با مسأله خصوصی‌سازی دانشگاه‌ها/ حفظ امنیت خیابان‌ها توسط نیروی انتظامی/ طرح‌ها و هدف‌های دشمنان برای 18 تیر/ اظهارنظر یکی از محققین غربی در مورد دلخوشی ابلهانه آمریکا به عدّه‌ای ترسو در ایران/ عدم تحمّل خیانت توسط ملّت/ نهم تیر ماه روز قیام مردم نجف ‌با راهنمایی ‌علمای ‌نجف/ تصرف عراق توسط انگلیسی‌ها در گذشته/ جنایات انگلیسی‌ها در عراق/ فتوای مرحوم میرزای شیرازی علیه انگلیسی‌ها در عراق/ فتوای دوم مرحوم میرزای شیرازی در تحریم کار با اشغالگران‌ انگلیسی/ عدم همکاری مردم عراق با آمریکایی‌ها در حال حاضر/ فتوای سوّم مرحوم میرزای شیرازی در مبارزه با اشغالگران/ مبارزه مردم نجف علیه انگلیسی‌ها در 9 تیر 1299/ انحراف مشروطه توسط لیبرال‌ها در گذشته/ وجود علمای طراز اوّل در حوزه‌های نجف و ایران/ فتوای آیت‌الله سیستانی در مورد عدم دخالت آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها در قانون اساسی عراق/ کوتاه شدن شرّ حزب بعث از سر مردم عراق کاری خوب/ گرفتار شدن آمریکا در باتلاق عراق/ کیسه بوکس شدن آمریکا در عراق به خاطر سوء عملکردشان/ خدمت به مردم عراق راه نجات آمریکا/ ایجاد امنیت در عراق اوّلین کار آمریکایی‌ها/ ایجاد ناامنی در عراق توسط آمریکایی‌ها/ انحلال پلیس عراق توسط آمریکایی‌ها/ مشکلات مردم عراق در حال حاضر/ اخبار متناقض آمریکا در مورد کشته‌شدگان آمریکایی/ درخواست استیضاح رامسفلد و فرمانده جنگ توسط اعضای کنگره آمریکا/ عدم پاسخگویی مسؤولان آمریکایی به سؤالات جنگ در عراق/ خاطره‌ای از امام(ره) در دوران جوانی/ دخالت آمریکایی‌ها در امور ایران/ دروغ‌های آمریکا در مورد پیشروی ایران در مرز/ مردم عراق دوست مردم ایران/ اخراج اشغالگران اوّلین خواسته مردم عراق/ خلاء واقعی قدرت در عراق/ عمل نکردن به وظایف قوای اشغالگر در عراق توسط آمریکایی‌ها/ مردم عراق مردمی آگاه، هوشیار و شجاع/ نیاز آمریکا به مدیریت باتلاق/ بسته شدن همه راه‌ها برای آمریکایی‌ها

خطبه اول:

بسم‌اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه رب العالمین و الصلوه والسّلام علی رسول‌اللّه و علی آله الائمه المعصومین

اعوذباللّه من‌الشیطان الرجیم

و من یتّق ‌اللّه یعجل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی اللّه فهو حسبه

ان اللّه بالغ امره قد جعل اللّه لکل شئ قدراً*

با تأکید بر توجّه به تقوا و انجام وظایف دینی، در بحث قرآنی یکی از فصول جدید اخلاقی را شروع می‌کنیم و آن مسأله توکّل است.

آیه‌ای که قرائت کردم تقوا و توکّل را با هم آورده است که به هم مربوط می‌شوند. امّا بخش فعلی صحبت من درباره توکّل است. در مقابل آن وابستگی به غیر خداست که ضمن یکی دو خطبه این بحث مهم را به‌ صورت اختصار با مردم عزیز در میان می‌گذارم.

فکر می‌کنم توکّل یکی از واژه‌های معروف و شناخته شده و آشنا برای جامعه اسلامی است. امّا نکاتی دارد که خوب است بدانیم. چون این کلمه را در زندگی خیلی تکرار می‌کنیم و ورد زبانمان است، ممکن است بعضی‌ها این واژه و مفهوم عظیمی را که خداوند درا ین واژه برای ما در نظر گرفته است، درست ندانند.

ریشه توکل از همین کلمه وکالتی است که خیلی بین ما مرسوم است. عملی هم هست، یعنی مردم در خیلی از موارد برای خودشان وکیل می‌گیرند. آنجاهایی که کار یک مقدار پیچیده، سخت و تخصصی می‌شود و انسان خیال می‌کند که نیاز به کمک دیگران دارد، وکیل می‌گیرد.

در وکالت نکته مهمّی وجود دارد و آن اعتماد است. یعنی انسان کسی را وکیل خود می‌گیرد که به او اعتماد کند. چون وکیل از طرف موکّل تصمیم‌گیری می‌کند و حقّ پیدا می‌کند که در دادگاه و مراکز رسمی از طرف او حرف بزند، یا امضا و تعهد بدهد. عنصر اعتماد یکی از نکات اساسی در وکالت است. توکلّی که ما در مفاهیم اخلاقی دین خود داریم، همین است. منتها با یک مسائل ریزتر و جدّی‌تری که من صحبت می‌کنم. توکل معروف اسلامی و مذهبی، توکّل برخداست.

توکل بر چیزهای دیگر از نوع وکالت‌های فرعی که داریم، از زمینه‌های انجام وظایف در زندگی ماست. آنها راه خودشان را می‌روند. اما این، مفهوم ویژه‌ای دارد که در زندگی بسیار مهمّ است، اگر انسان بتواند به مفهوم واقعی توکّل دسترسی پیدا کند، در زندگی به آرامش، آسایش، قدرت، شجاعت، موفقیت و سعادت دست پیدا می‌کند. البته دشوار است که انسان با لق لقه زبان و ادعا به مقام متوکلین علی اللّه برسد.

اما عملی و ممکن است. در قرآن خیلی از آیات به توکل پرداخته‌اند. قرآن وقتی می‌خواهد انسان‌های ممتاز و برگزیده را که عمدتاً انبیاء هستند، به ما معرفی کند، نقطه اوج عظمت آنها را توکلشسان معرّفی می‌کند. رمز موفقیّت و پایداری آنها، در استقامتشان و سعادت نهایی آنها بر توکّل خوابیده است.

آیه‌ای که اول صحبتم خواندم، با تقوا شروع می‌شود و به توکلّ می‌رسد. قرآن می‌فرماید: اگر کسی متقی باشد و نگران مشکلات زندگی و نیازها نباشد، خداوند برای او راهی جهت رسیدن به اهدافش پیش می‌آورد و از جایی برایش روزی می‌رساند که فکرش را نمی‌کند. کسی که بر خدا توکل کند، برای او کافی است و به کس دیگری احتیاج ندارد، چون خداوند قدرت دارد که هر چه بخواهد تحقق دهد.

البته این‌گونه نیست که وقتی می‌گوییم توکّل کردیم، خیال کنیم تمام عوامل مادّی را دور می‌زنیم و دیگر دستمان را ببندیم و تلاش نکنیم و بگوییم ما به خدا واگذار کردیم. اینجور نیست. خداوند گفته است شما به دنبال علل و اسباب بروید و تلاش خودتان را بکنید. امّا نتیجه را به خدا واگذار کنید، خداوند مسبب الاسباب است و از طریق اسباب عادی جواب دعا و توکل شما را خواهد داد.

متأسفانه گاهی در کسانی که می‌خواهند از توکّل استفاده کنند، روحیه انحرافی دیده می‌شود و یک نوع فراموشی بقیه فرامین و دستورات معارف الهی را دنبال می‌کنند که آن خودش خطرناک است. در چارچوب حرکات معمولی زندگی، انسان باید خداوند را وکیل خود کند که ما کارمان را می‌کنیم، ولی این خداست که نگذارد عوامل دیگر کارها را خنثی کند. روایت معروفی مربوط به همین آیه است. بعد از اینکه این آیه نازل شده بود، یکی از اصحاب پیغمبر در سفری خدمت ایشان بود، وقتی که استراحت کردند، به پیغمبر گفت: با این تضمینی که خدا به ما داده، ما شترمان را ول کنیم و آزاد بگذاریم. حضرت فرمود: زانو بند شتر را با توکل بر خدا ببند.

در شأن نزول همین آیه روایت معروف دیگری است که سنّی‌ها و شیعه‌ها با تفاوتی آورده‌اند. شخصی بنام عوف بن‌مالک فرزندی داشت که نان‌آور خانه‌اش بود. در یکی از درگیری‌هایی که با مشرکان داشتند، این فرزند اسیر شد. زندگی این صحابی دچار مشکل شد. خدمت پیغمبر(ص) آمد و از مشکلات خانوادگی، فقر و چیزی که از دستش رفته است، گفت. پیغمبر(ص) فرمود: صبر کن و دائماً ذکر «لاحول ولاقوه ‌الا باللّه» را در خاطره خودت مرور کن و با توکلی که به او می‌کنی، مشکلت را حل می‌کند. چند روز بعد عوف خدمت پیغمبر(ص) برگشت و گفت: خوشبختانه دیشب فرزندم با یک شتر برگشت. معلوم شد در فرصتی مناسب از دست کفار فرار کرد و با شتری که تصاحب کرد، به مدینه آمده است.

روح مسأله این است که باید به‌طور طبیعی دنبال کار برویم و علل و عواملی را که در اختیار ماست، به‌کار گیریم.

اسباب را تهیه کنیم، امّا خدا را وکیل خودمان کنیم. چون می‌دانیم فرمانده هستی خداست و اگر چنین حالتی در وجودمان پیدا شود، خیلی سخت است. اگر شما زندگیتان را مرور کنید و دوره‌های مشکلات و رفاهیات را ببینید، لحظاتی پیدا می‌شود که انسان واقعاً خدا را وکیل می‌گیرد و کارش را به خدا واگذار می‌کند. اگر به این نکته‌ها برسیم، کاملاً راحت و آرام و با آسایش زندگی می‌کنیم. چون ما وظیفه عرفی خود را انجام می‌دهیم و خدای قادر، حاضر، ناظر، عادل و تأثیرگذار اساسی و مسبب‌الاسباب را وکیل خودمان قرار می‌دهیم. این کار بدعت نیست که ما از پیش خودمان آن را ابتکار کرده باشیم. این را خداوند به ما تعلیم داد و خودش از ما خواسته است.

این مهمترین محبتی است که خداوند به بندگانش کرد و به آنها اجازه داد که او را وکیل بگیرند و بگویند هر چه می‌خواهی از طرف ما بکن. البته این بُعدش تسلیم است. یعنی اگر خواستیم چنین حالتی پیدا کنیم، باید تسلیم باشیم. حالا اگر توکل کردیم و دیدیم که آن چیزی که می‌خواستیم نشد، نباید از خدا عصبانی شویم. رضا و تسلیم باید باشد.

مسائل عادی خودمان را ببینید، خداوند در هر جا به‌سراغ انسان‌ها می‌آید. اگر انسان مجموعه زندگی را ببیند و بتواند از بام زندگی همه جا را با هم ببیند، خیلی زود می‌تواند بین این حوادث ارتباط برقرار کند. مثلاً شما همین زندگی اخیر خودمان را در نظر بگیرید. روزگاری آمریکایی‌ها از صدام پشتیبانی کردند برای اینکه ایران را به زمین بزنند. ملّت ایران حقیقتاً از آن ملّت‌هایی است که کارش را به خدا واگذار کرد. جهادش را کرد، امّا امداد غیبی هم خواست. مطمئناً کسانی که در ایران در رأس امور و یا در میدان‌های نبرد بودند، به خدا اتّکا داشتند. در میدان‌های جنگ امدادهای غیبی فراوانی دیدیم. امّا هنوز حساب نهایی نشده است. حساب نهایی کم‌کم در تاریخ پیش می‌آید. آمریکا در آخر جنگ به نفع صدام وارد جنگ شد. در این هفته ما سالگرد شهادت سیصد شهیدمان را در سقوط هواپیمای ایرباس داریم، آمریکایی‌ها برای خوشامد صدام این هواپیما را ساقط کردند. آن دوره گذشت. صدام هم در خدمت آمریکا قرار گرفت و این همه جنایت را نسبت به ایران کرد.

امّا امروز چشمان خود را باز کنیم و ببینیم این دو یار دیروز در مقابل هم قرار گرفتند و ایران اسلامی اینجا نشسته و شاهد چه حوادث مهمّی است!! از یک طرف می‌بینیم صدام به دست پشتیبان خود با آن ذلّت و خواری سرنگون می‌شود. از این طرف می‌بینیم همان‌هایی را که آمریکا پروراند و تقویّت کرد و بچه‌های گرگی که در دامن خود پروراند، علیه او وارد معرکه شدند و این مشکلات را برای آمریکایی‌ها درست کردند که هر روز آمریکایی‌ها دارند جنازه و یا زخمی می‌برند. سوغات سفر 250 هزار سرباز آمریکایی به منطقه تابوت و آمبولانس و گریه و زاری برای مردمش است. (شعار مرگ بر آمریکای نمازگزاران)

گرچه همه موارد مال بعثی‌ها نیست. قطعاً الان ملّت عراق - بعثی و غیر بعثی - از خود دفاع می‌کند، آمریکایی‌ها می‌خواهند به نام بعثی‌ها تمام کنند. امّا قطعاً خیلی از افراد هستند که تحمّل نمی‌کنند. این بحث را در خطبه دوّم خواهم گفت.

عین این ماجرا را در افغانستان ببینید. یک روز آمریکا طالبان و القاعده را علیه ما خلق می‌کند، یک روز القاعده و طالبان بلای جان آمریکا می‌شوند و این مصیب‌هایی که آمریکایی‌ها در خود آمریکا و سراسر دنیا و در افغانستان می‌کشند، از اینهاست. بنابراین شما وقتی می‌خواهید قضاوت کنید که آیا توکّل بر خدا جواب می‌دهد یا نه؟ یک مقدار در مقیاس زمان و مکان و شرایط و تاریخ مطالعه کنید.

اگر ما تاریخ را خوب مطالعه کنیم، در دنیا هم این جواب را می‌گیریم. البته جواب اصلی را که ادامه بحث‌های توکّل است، خواهم گفت که در معاد و قیامت خواهیم دید.

بنابراین کسانی که بتوانند خودشان را قانع کنند، نه با لق‌لقه زبان، از روی دل و با صمیمیت کار خودشان را به خدا واگذار کنند و وظیفه خودشان را در رسیدن به اهدافشان انجام دهند، موفق می‌شوند. البته طبعاً کار گناه و خلاف را نمی‌توان به خدا واگذار کرد. معمولاً در کار عادی و کارهای عبادی و انسانی می‌توان توکّل کرد.

اگر کسی بتواند خود را به این مقام برساند، موفقیّت عظیمی در زندگی خواهد دید که نتیجه‌اش آرامش، اراده قطعی و تصمیم‌گیری جدّی است، امید به فردا انجام وظایف دائمی و حالت تسلیم در برابر حوادث می‌باشد که انسان را بیمه می‌کند و آرامش و راحتی می‌دهد و موفقیّت‌های چشمگیری به دنبالش خواهد بود. اگر انسان به جای توکّل بر خدا به عوامل مادّی و غیر خدایی وابستگی پیدا کند، معمولاً انسان‌ها به مال، مقام و برخی عوامل خارجی و داخلی وابسته می‌شوند، این وابستگی ضد توکلّ است و نتیجه آن خذلان، شکست، تردید، عقب‌گرد و دائماً در مسائل دچار مشکل شدن است. ممکن است پیروزی‌های مقطعی هم در آن باشد. امّا نه دوام و اصالت دارد و نه قابل اتّکاست.

محاسبه فکری آن هم آسان است. همان منطقی که خود قرآن مطرح کرده، مسلمانان در مقابل دشمنان یک منطق داشتند که آنها را ذلیل و زمین‌گیر می‌کرد. می‌گفتند شما در مورد ما چه فکر می‌کنید؟ «قل هل تربصّون بناالا احدی الحسنین»* آیا غیر از دو مورد، چیزی در مسیر راه ما هست؟ با شما جهاد می‌کنیم و پیروز می‌شویم و اسلام را غالب و حق را تحکیم می‌کنیم. یا شکست می‌خوریم و پیش خدا می‌رویم و در بهشت جای می‌گیریم و خداوند انتقام ما را از شما می‌گیرد. کسی که می‌تواند چنین منطقی داشته باشد، طبیعی است که باید مسلمان و موحد باشد و جهان‌بینی درستی داشته باشد. اگر حقیقتاً وحدانیّت، عزّت، حضور، علم و عدالت خدا را قبول داشته باشیم، توکّل بسیار بسیار آسان پیش می‌آید. اگر چنین روحیاتی نداشته باشیم، مشکل است که خیال کنیم بر خدا توکّل کرده‌ایم. پیامبر اکرم(ص) در سفر معراجشان در یکی از ایستگاه‌ها از خداوند هدیه‌ای می‌خواهند و خداوند هدیه‌ای به پیغمبر(ص) می‌دهد.

پیغمبر(ص) می‌فرمود: «من احب ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی اللّه». هر کس می‌خواهد که قوی‌ترین انسان‌ها باشد، توکّل بر خدا را در پیش بگیرد. هیچ مبالغه‌ای در این حرف نیست. هیچ کنایه‌ای در این حرف وجود ندارد. یعنی خداوند را آن‌طوری که هست، نمی‌توانیم بشناسیم. همان قدری که مقدور هست، بشناسیم و خدا را واحد، عادل، قادر، ناظر و بالغ بشناسیم و وظایف خودمان را انجام دهیم و هیچ کاری را بدون اقدام نگذاریم. بگوییم خدایا تو وکیل ما هستی. هر نتیجه‌ای که می‌خواهی بگیری، خودت بگیر و دشمنان و دوستان و همراهان و نتیجه کار من در اختیار توست. اگر بتوانیم چنین حالتی را برای خودمان پیدا کنیم، این حالت رضای مطلق است. «رضی الله عنهم و رضوا عنه»* است. بهترین حالتی است که یک انسان می‌تواند داشته باشد و خداوند نصیب یک انسان خوب کند. البته در یکی دو خطبه دیگر باید با اتکا به آیات و روایات بخش‌های مختلف توکّل را عرض کنم که خواهم کرد.

بسم‌اللّه الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لربک وانحر/ ان‌شانئک هوالابتر

 

*  سوره مبارکه طلاق (65)، آیه شریفه 2و3

*  سوره مبارکه توبه (9)، آیه شریفه 52.

* این آیه چهار بار در سوره‌های مائده (5) آیه 119، توبه (9) آیه 100، مجادله (58) آیه 22 و بینه (98) آیه 8 آمده است.

 

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، والصلاه و السلام علی رسول الله و علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلوه ‌الله علیهم اجمعین

اوصیکم عبادالله بتقوی الله و التباع امره

اوّلین مناسبت هفته ایّام فاطمیه است(1) که در هفته آینده است. حقیقتاً روز یادآوری مصائب بسیار شدید حضرت زهرا(س) است. بانوی بزرگ اسلام و شخصیّتی که در تمام زن‌های عالم در تاریخ نظیر او نیست. دوران زندگی سختی داشتند. هم موقعی که در مکّه بودند، با فشارهایی که بر پدرشان وارد می‌شد و هم در مدینه که پیامبر دائماً گرفتار جنگ و شوهرشان همیشه در میدان‌های خطر و جنگ بودند، زندگی او سخت بود. ولی برایشان شیرین بود و اگرچه تحمّل آن سخت بود، ندیدیم که حضرت زهرا(س) به این سختی‌ها شکوه کند. امّا چند روزی که پس از رحلت پدرشان زنده بودند - هفتاد و پنج روز یا نود روز - خیلی برایشان سخت گذشت. از دست دادن آنچنان پدری که همه وجود زهرا(س) عاشق پدر بود، مصیبت بزرگی است. فراق دردناک بسته شدن درهای آسمان که دیگر جبرئیل نمی‌آمد و از خداوند پیام نمی‌آورد، برای کسانی که اطراف پیامبر(ص) بودند و همیشه از نزدیک با پیام‌های الهی تجدید خاطره می‌کردند، سخت می‌گذشت. لحظه به لحظه احساس کمبود می‌کردند.

بدترین چیزی که ایشان را رنج داد، دیدند که جریان مدیریت امور جامعه از مسیری که خدا و پیامبر(ص) می‌خواستند، منحرف شد و به طرف دیگری می‌رود که خیلی حضرت زهرا(س) را رنج می‌داد. در این چند روزی که زنده بودند، به هر صورتی افشاگری می‌کردند و نقاط مورد نظر را در حمایت شوهر بزرگوارشان و در راه خدا می‌گفتند، ولی کمتر نتیجه می‌گرفتند. آنهایی که با حضرت زهرا(س) محشور بودند، می‌گویند ما هر روز که ایشان را می‌دیدیم، احساس می‌کردیم کمی کوچکتر و لاغرتر می‌شود که تا آخر عمرشان مثل سایه شده بود. حضرت زهرا(س) آن‌قدر حساس و آن‌قدر رقیق القلب شده بود که یک بار با شنیدن صدای اذان بلال که چند روزی اعتصاب اذان کرده بود، با تجدید خاطره نماز جماعت پدر از هوش رفت.

نمی‌دانم بر علی‌بن‌ابیطالب(ع) وقتی که این وجود مقدّس و همسر نازنینش را به خاک تحویل می‌دهد، چه گذشت! گویا دستی شبیه دست پیامبر(ص) جنازه زهرا(س) را می‌گیرد. علی‌بن ابیطالب(ع) از پیامبر(ص) که مخاطب او بودند، خواهش می‌کنند که از زهرا(س) بازجویی کن و بپرس. اول می‌گوید: زهرا(س) ماجرای این دو سه ماه را خواهد گفت. شاید چیزی نگوید. چون زهرا(س) خیلی صبور بود. درد دل‌ها را به علی هم نگفته بود. علی(ع) تأکید می‌کنند که با اصرار از او بخواه تا ناگفتنی‌ها را به شما بگویند. به‌هر حال، جامعه ما برای این بانوی بزرگوار عزادار است و ان‌شاءاللّه شفیعه ما در قیامت باشند.

مناسبت دیگر روز پرستار است که به مناسبت روز ولادت حضرت زینب(س) در تاریخ ما تعبیه شد. بنده ضمن قدردانی از زحمات فراوانی که این قشر - چه آقایان و چه خانم‌ها - در بیمارستان‌ها و بستر مریض‌ها تحمّل می‌کنند، هم این روز را به آنها تبریک می‌گویم و هم از مسؤولان کشور می‌خواهم که به زحماتی که اینها می‌کشند، توجّه کنند و مواظب باشند. چون کار آنها بسیار دشوار است. کسی که همه زندگی‌اش با انسان دردمند، رنجور، مریض و ناامید است، پیداست بر او سخت می‌گذرد.

مناسبت دیگر روز بهزیستی و تأمین اجتماعی(2) است که دو نهاد مهم در جامعه ما هستند. بهزیستی بخش عظیمی از مشکلات اقشار نیازمند را عهده‌دار شد و کمک‌های مردمی می‌تواند توفیقات آن را بیشتر کند. تأمین اجتماعی یکی از نیازهای بسیار مهمّ امروز جهان، من جمله کشور ماست. در تأمین اجتماعی باید به‌گونه‌ای عمل شود که مردم دغدغه بیکاری، درمان و تحصیل فرزندان و مسکن و این‌طور چیزها را نداشته باشند. یکی از ضرورت‌های مهمّ زمان ما این است که قانون جامعی برای تأمین اجتماعی داشته باشیم تا انسان‌ها از روزی که متولّد می‌شوند تا زمانی که نمی‌شود از آنها صرفنظر کرد، دغدغه نداشته باشند. فکر می‌کنم هم دولت و هم مجلس و همه ما باید این کار را بکنیم.

در آخر دوره مسؤولیت اجرایی لایحه‌ای در دولت تهیّه کرده بودیم که 360 صفحه بود و به مجلس فرستادیم، پیش‌بینی شده بود که دیگر در کشور بیکار وجود نداشته باشد که حقوق نگیرد. قرار بود همه مقرری بگیرند. متأسفانه تا کنون این لایحه تصویب نشد و باید روزی تصویب شود. البته می‌توان آن را کامل‌تر کرد. به ‌هر حال کشورهای پیشرفته اول این مسأله را حل کردند، بعد سراغ کارهای دیگر رفتند. در کشورهای پیشرفته اگر بیکاری باشد، حداقل 80 درصد حداقل حقوق کار را می‌گیرد، درمانشان مشکل ندارد. در تحصیل بچه‌هایشان با مشکل مواجه نیستند. حداقل مسکن که بتوان در آن زندگی کرد، هست. حالا بقیه امور بستگی به تلاش و کار و توفیق بیشتر دارد که رقابت‌ها پیش می‌آید. امّا این مقدار را امروز کشوری مثل ایران باید برای مردم تأمین کند. حتّی برای کسانی که پناهنده و در اینجا پذیرفته می‌شوند، مسأله مهمّی است.

یکی دیگر از مناسبت‌ها، هفته مالیات(3) است که معمولاً در کشورهای موفّق بخش عمده هزینه‌های دولت از مالیات به‌دست می‌آید. ولی در کشور ما این بخش خیلی کم است. دلیلش این است که در صد سال اخیر همیشه ما با نفت زندگی می‌کردیم و به مالیات و درآمدهای دیگر کم توجّه می‌شود. از این جهت فکر می‌کنم جامعه باید با مالیات آشنا شود. البته شرطش این است که مالیات‌ها باید عادلانه، درست، شفاف و حساب شده باشد و هم در قانون و هم در شیوه اجرا خوب عمل شود و مردم احساس اطمینان کنند. حتی بتوانند از مصرف آن مطلع شوند که پولی که می‌دهند چگونه هزینه می‌شود. اینها جزء لوازم یک مالیات درست است.

مناسبت‌های دیگری که هست، یکی مربوط به کشور خودمان می‌شود. حوادثی که در یک ماهه اخیر داشتیم، از یک بُعد برای همه دنیا قابل توجّه است و از جهتی مایه تأسف و از جهتی مایه خوشحالی ماست. از این جهت مایه تأسف است که جمعی از هم وطنان ما اقدامات نابخردانه‌ای کردند. حال یا تحت تأثیر تبلیغات دشمنان یا اشتباهات خودشان یا با تحریکات عوامل نامناسب داخلی که با اهداف سیاسی، باندی و مادی مردم را به این روز انداختند که باید برای آنها متأسف باشیم. باید ان‌شاءاللّه درسی باشد که دیگر در آینده بچه‌های کشورمان گرفتار این فریبکاری‌ها نشوند و در دام این شیاطین نیافتند.

از جهتی هم مایه استحکام نظام می‌شود. می‌تواند آرامش خاطر جامعه را فراهم کند. تجربه‌ای که اتفاق افتاد، خیلی سودمند بود. یادتان هست که آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و بوق‌هایی که دارند و متأسفانه بعضی از بوق‌هایشان در داخل است و تریبون‌های داخلی و رسانه‌های داخلی به‌گونه‌ای مطرح کردند که مردم دیگر از نظام برگشتند و ایران منتظر یک کبریت است. از این حرف‌هایی که شما شنیده‌اید و زیاد می‌زنند.

طمع آمریکا گل کرد و این‌گونه سخت، بی‌مهابا و گستاخ به صحنه آمد. کنگره‌شان مصوّبه گذراند، سناتورها و نمایندگان مجلس کلّی گستاخی کردند، از داخل کنگره با نیروهای ضد انقلاب ارتباط مستقیم برقرار کردند. هزینه‌های زیادی صرف کردند، تلویزیون‌ها و رادیوها را برای تحریکات مردم، تجهیز کردند، در داخل ایادی خودشان را رو کردند و خیال کردند به جایی می‌رسند. به تعبیر قرآن پیاده و سواره نظام شیطان به میدان آمد، چیزی کم نگذاشتند، از نقطه حساسی هم شروع کردند که مربوط به جوانان دانشجوی ما بود که قشر عظیمی از دانشجویان و خانواده‌ها هم حساسیّت داشتند. خصوصی‌سازی دانشگاه تحریک‌کننده است. همه چیز از نظر خودشان تمام شده بود. امّا در عمل چه شد؟

برای مهار آشوب فقط نیروی انتظامی، آن هم بخشی از آن و آن هم فقط در محدوده‌ی وظایف ذاتی خود و نه وظایف بحرانی، که حتی با سلاح گرم هم به خیابان‌ها نیامدند، فقط در حدّ باتوم و گاز اشک‌آور به خیابان آمدند. عدّه‌ای از افراد هم به میل خودشان و داوطلبانه برای دفاع از کشورشان در صحنه حاضر می‌شدند که این وظیفه هر انسان مسلمان و ایرانی است که آنها رفتند.

نظام هیچ یک از امکاناتی را که برای دوران بحران در نظر گرفته، مثل بسیج با عظمت بیست میلیونی، سپاه با آن همه عظمتش و ارتش که یک مقدار در مراحل بعدی باید وارد شود و حتی اظهارات مسؤولان کشور، رهبری و شخصیّت‌های کشور، وارد این بحث نشدند. میدانی بین بخشی از نیروی انتظامی و سواره و پیاده آمریکا و ضد انقلاب بود. دیدید که چگونه تمام شرّ اینها خوابید. برای پریشب که شب 18 تیر بود، خیال‌ها داشتند، طرح‌ها داده بودند، چیزهای واقعاً خنده‌آور و مضحکی مطرح کرده بودند. آموزش داده بودند. امیدها داشتند، خبرنگاران خود را به اطراف دانشگاه فرستاده بودند تا مرتباً برایشان خبر بدهند. من یکی از گزارش‌ها را دیدم. خبرنگار رویتر نوشته بود: آنچه که من می‌بینم، مخالفین جمع محدودی هستند که هم ترسیده‌اند و هم شهامت ندارند و هم رهبر ندارند. این‌قدر عاجزند که جرأت نمی‌کنند بوق بزنند. گفته بود: باید به اینها از بیرون دستور داده شده بود که بوق بزنید. از دست مردم عصبانی هستند و می‌گویند چرا جرأت نمی‌کنید؟ اگر نمی‌توانید در خیابان سروصدا کنید، مگر راه پشت بام‌هایتان را بستند؟ به آن‌جا بروید و فریاد بکشید. این نتیجه این همه لشکرکشی است.

یکی از محققینی را که غربی‌ها به‌عنوان خبرنگار، فرستاده بودند و در صحنه بود، قضاوت می‌کند و می‌گوید: به نظر من آمریکا ابلهانه دل به این مجموعه بسته که اینها خودشان را هم نمی‌توانند حفظ کنند تا چه برسد به اینکه بخواهند آمریکا را در ایران حفظ کنند.

خیلی حرف وجود دارد. حرفم با جوان‌ها و دانشجویان و مردم این است که چند سالی است که اینطور چیزها را تجربه نکرده بودید و خیال کردید در این هیاهوهای دنیا خبری هست، فریب خوردید، حالا برای چند سالی آگاه باشید و بیشتر مردم را به زحمت نیندازید و خودتان دنبال کار و تحصیلتان بروید. در یک شرایط مناسب همه می‌توانیم اگر واقعاً نوکر خارجی نباشیم و اگر نخواهیم در خدمت آمریکا علیه ملتمان کار کنیم، حرفمان را بزنیم، خواسته‌هایمان را بگوییم، نقادی بکنیم. ولی معلوم است که ملّت خیانت را تحمّل نخواهند کرد.

یکی از مناسبت‌های دیگر که به مسئله عراق وصل می‌شود، سالگرد نهم تیرماه 1299 است. تقریباً در همان موقعی که در ایران کودتای رضاخان پهلوی اتفاق افتاد، حادثه نهم تیر ماه در عراق اتفاق افتاد - الان وقتی مناسبت‌های هفته را می‌گوییم، باید هفته‌های عراق را هم در نظر بگیریم، سرنوشتمان دارد با هم مربوط می‌شود- 9 تیر روز قیام مردم نجف با راهنمایی علمای نجف، مخصوصاً شخص آیت‌اللّه محمّد تقی شیرازی حائری است که بسیار جالب است.(4)

 انگلیسی‌ها در جنگ جهانی، از طریق فاو وارد عراق می‌شوند. البته آن موقع جنگشان با عثمانی‌ها بود و عراق هم چون جزو مستملکات عثمانی‌ها بود، مردمش آمدند و کم‌کم پیش رفتند. انگلیسی‌ها خیلی از شهرهای عراق را گرفته بودند و مثل همین آمریکایی‌ها و خود انگلیسی‌ها که الان در عراق هستند، با مردم رفتار می‌کردند و مشکلات زیادی درست کردند. به وعده‌هایی که داده بودند، عمل نکردند.

اوّل مردم خوشحال بودند که اینها آمدند تا شرّ عثمانی‌ها را از سرشان کوتاه کنند، بعد دیدند که آنها همان‌هایی هستند که به اسم فرشته نجات می‌آیند و در حقیقت گرگ درنده هستند. چه جنایاتی می‌کردند! بی‌ناموسی می‌کردند، سرقت می‌کردند، به نام تفتیش به خانه‌های مردم می‌رفتند، طلاهای مردم را بر می‌داشتند، همین کارهایی که الان آمریکایی‌ها در عراق می‌کنند. توجّهی به امنیّت مردم نداشتند، افراد شرور را تقویّت می‌کردند، کم‌کم مردم عصبانی و علما برای مبارزه پیشتاز شدند.

نجف و کربلا کانون مبارزه علیه اشغالگران انگلیسی شد. آن موقع، مرحوم میرزای شیرازی دو، سه فتوا داد که ترتیب آنها خیلی برای من جالب است. فتوای اولش متن کوتاه عربی دارد که با همان ادبیات شبیه فارسی آن موقع نوشته شد. «لیس اهل من المسلمین انتخب غیر المسلم للاماره والسلطه علی المسلمین» یک فتوای یک سطری مثل فتوای یک سطری مرحوم شیرازی در قضیه تنباکو علیه انگلیسی‌ها در ایران است. می‌گوید: «هیچ مسلمانی حقّ ندارد که رأی بدهد و انتخاب کند یک غیر مسلمانی را که او حاکم مسلمانان شود». این فتوا باعث شد که انگلیسی‌ها نتوانند موافقت هیچ عراقی را بگیرند که آنها در عراق حاکم شوند.

مقداری گذشت، دعواها و زد و خوردها زیاد شد. این دفعه فتوا بر تحریم کار با اشغالگران می‌دهد. من فقط ترجمه فارسی آن را می‌خوانم. چون طول می‌کشد. می‌گوید «کار در ادارات تحت اداره انگلیس بر مسلمانان حرام است».

بعد از آنکه این فتوا صادر شد، اکثر کارها تعطیل شد. چون انگلیسی‌ها خودشان که نمی‌توانستند کارها را انجام دهند. مثل الان بود. الان آمریکایی‌ها می‌خواهند کشور را اداره کنند. ولی آدمی که عرق دینی و ملّی داشته باشد، با آمریکایی‌ها کار نمی‌کند، می‌خواهند کارخانه برق را راه بیندازند، بالاخره کارخانه برق اپراتور لازم دارد، خیلی از افراد باید کار بکنند، سرویس کار لازم دارد، مردم کار نمی‌کنند، همکاری نمی‌کنند، رانندگان با مشکل همکاری می‌کنند، پلیس فلوجه همین دیشب گفت: که اگر آمریکایی‌ها از فلوجه بیرون نروند، ما کنار می‌رویم، ما نمی‌توانیم حفظ کنیم. پلیس، یعنی افرادی که حقوق بگیر هستند، نمی‌توانند کار کنند. یعنی مردم با اینها کار نمی‌کنند. این فتوا هنوز در ذهن مردم عراق است.

فتوای سومشان این است که دیگر زمان رأی ندادن و کار نکردن گذشته و زمان مبارزه است. تاریخ این فتاوا مشخص است. احتیاج به بحث تاریخی مهمّی دارد که این روزها باید در جامعه ما که فراموش شده، احیا شود. حتّی برای ما طلبه‌ها که اینها مال حوزه‌هاست، فراموش شد. ایشان می‌فرمایند: «بر همه عراقی‌ها واجب است ضمن مطالبه حقوقشان، رعایت مسائل مسالمت و امنیت را بنمایند».

درست همین مرحله که الان علمای شیعه در عراق دارند عمل می‌کنند. در مرحله اول می‌گویند: با مسالمت و حفظ امنیت حقوقتان را مطالبه کنید، اینجا درگیری نیست، بعد می‌فرمایند. در صورتی که انگلستان از قبول خواسته‌های شما امتناع کرد، بر همه واجب است که به قدرت دفاعی و جهادی دست بزنید و این مرحله سوّمش است که انگلیسی‌ها خواسته‌های مردم را قبول نکردند و مردم شروع به جهاد کردند و نجف محاصره شد. آن روزی که محاصره شد، 9 تیر 1299 هجری بود. من به مناسبت آن روز حرف می‌زنم، شهر نجف 45 روز محاصره بود، 700 نظامی انگلیسی کشته شدند، 40 نفر از مجاهدین کشته شدند. بالاخره ختم شد. ولی مسئله ادامه دارد که من نمی‌خواهم در این بحثم بیاورم، مثل ایران زمان مشروطه، علما داشتند پیروز می‌شدند که لیبرال‌ها وارد شدند، همان طور که لیبرال‌های ما، مشروطه را در ایران از بین بردند و منحرف کردند، لیبرال‌های آنجا هم از احزاب و قومیت‌ها وارد شدند و خواست مردم مجاهد را که حکومت اسلامی بود، نادیده گرفتند و قضیه منجر به حکومت فیصل شد که از آن به بعد عراق مستعمره انگلیس شد. ان‌شاءاللّه تاریخش را در بحث‌های تاریخی خواهید شنید.

می‌خواهم بگویم، عراق الان دارد آن تاریخ را تکرار می‌کند، همان‌گونه که انقلاب ما تاریخ مشروطه را تکرار کرد. آن موقع هم ایران جلوتر از عراق بود. اول مشروطه شد، بعد آنها این کار را کردند، در اینجا هم، انقلاب اسلامی جلوتر است. آن روز علمای ایرانی در خود نجف بودند، از آنجا، مشروطه را اداره می‌کردند. امّا امروز علمای ایرانی هم در حوزه نجف و هم در ایران هستند.

اوّلین کار را آیت‌اللّه سیستانی کرد که رسماً فتوا داد که به هیچ وجه جایز نیست آمریکایی‌ها و انگلیس‌ها در تدوین قانون اساس دخالت کنند و قانون اساسی باید از خود مردم شروع شود. طرح، بحث و رأی آن الان یک مشکل جدّی برای آمریکا در عراق شد که مرحله قبلی فتوای مرحوم میرزای شیرازی است که به این شکل دارد تکرار می‌شود.

آمریکایی‌ها باید واقعاً در عراق عاقل‌تر از این عمل کنند، انگلیسی‌ها آن تجربه را دارند و کمی عاقلتر عمل می‌کنند. امّا بالاخره سرنوشت عراق را با آمریکایی‌ها در دست دارند و می‌بینید چه بلایی بر عراق نازل شد! از یک جهت خوب است. شرّ حزب بعث عراق را از سر مردم کوتاه کردند.

تا اینجا مردم راضی بودند. ما هم راضی بودیم. البته نمی‌خواستیم با جنگ آمریکا بشود، می‌خواستیم به شکل دیگری شود، آمریکایی‌ها نگذاشتند، آن موقعی که باید می‌شد، آمریکایی‌ها مانع شدند و الان خودشان آمدند و انجام دادند و آنها می‌خواستند با اهداف دیگری بیایند. الان در عراق هستند. ولی در عراق چه خبر است؟ در آمریکا چه خبر است؟ در انگلستان چه خبر است؟ اخبار را در چند جمله عرض می‌کنم تا ببینید آمریکا در چه باتلاقی گرفتار شد! من یک بار در نمازجمعه گفتم که عراق باتلاق آمریکاست، به بعضی از این روزنامه‌های خودی در داخل برخورد و همیشه انتقاد می‌کنند که فلانی چرا این حرف را زد؟ نمی‌دانم چرا اینها ناراحت می‌شوند؟ مگر باتلاق بدتر از این می‌شود؟

من چنین باتلاقی را در تاریخ نمی‌بینم. ویتنام هم شبیه این نیست. در ویتنام یک طرف شوروی و یک طرف آمریکا بود، جنگش نوع دیگری بود و دولت دست نشانده آمریکا در ویتنام در مقابل کمونیست‌ها بود. اصلاً جنگ بین سایگون و هانوی و بحث‌ها طور دیگری بود. الان آمریکایی‌ها در عراق سفره انداخته‌اند، گلیمشان را پهن کرده‌اند، همه جا حضور پیدا کرده‌اند و به‌خاطر سوء عملشان تبدیل به کیسه بوکس شده‌اند. حالا هر که بخواهد، تمرین بکس بکند، باید یک آمریکایی را بزند و وارد صحنه شود.

مردم در سراسر خاک عراق اهداف متحرّک به‌وجود آورده‌اند. اشتباه بزرگی کرده‌اند، اگر بخواهند نجات پیدا کنند، یک راهش این است که خدمت بکنند تا مردم ببینند وضع بهتر شد، آزاد شدند، تصمیم‌گیرنده شدند، کشورشان در دست خودشان است، شرّ صدامیان کم شد، کشور دارد ساخته می‌شود، کشور دارد راحت می‌شود، کشور دارد آبرودار می‌شود. اینها را مردم باید ببینند. یک عدّه آسایش می‌خواهند، یک عدّه آزادی می‌خواهند، یک عدّه دین می‌خواهند، یک عدّه چیزهای دیگر می‌خواهند، آمریکایی‌ها نمی‌توانند هیچ یک از اینها را به عراقی‌ها بدهند، اوّلین کارشان امنیت است.

با آدم‌هایی که گاهی از عراق می‌آیند، صحبت می‌کنیم و می‌گویند هیچ کس در خانه‌اش امنیت ندارد. آمریکایی‌ها هر لحظه ممکن است به‌عنوان بازرسی وارد خانه شوند، بعد که می‌روند، می‌بینند طلاها را بردند، پول‌ها را بردند، خیلی هم گستاخ هستند. اگر کسی نفس بکشد، با قنداق تفنگ می‌زنند، گاهی انسان‌ها را می‌کشند و خبرش هم پخش نمی‌شود. خدا می‌داند که در عراق روزی چند نفر کشته می‌شوند! این امنیت است!! بالاخره امنیت را باید پلیس در شهر ایجاد کند که پلیسی نیست.

اینها پلیس را منحل کردند، افرادی را هم که برای آموزش انتخاب کردند، چون مردم قبولشان نداشتند، مقرشان را منفجر کردند و عدّه‌ای از آنها را کشتند. اگر این مقدار امینت، بهداشت و درمان هست، کشورهای همسایه مثل عربستان، کویت و دیگران می‌آیند و بیمارستانی را اداره می‌کنند. امّا دارو نیست. خیلی از مردم الان در اثر نرسیدن خون و دارو می‌میرند. اینها هیچ جا هم ثبت نمی‌شود. اگر ثبت می‌شود، اعلام نمی‌شود. فعلاً اخبار آمریکا، هنوز در دوران جنگ است، سانسور است. اخباری که نفوذ می‌کند، بر خلاف میل آمریکاست، وقتی عدّه‌ای در انفجاری کشته می‌شوند و همه می‌بینند چند نفر کشته شدند، آمریکا می‌گوید دو نفر کشته شدند. ولی معلوم نیست وضعیت چگونه است.

همین امروز صبح رادیو آمریکا دو حرف متناقض زد، یکی این بود که گفت: از فلان تاریخ تا الان 30 آمریکایی کشته شدند که معلوم بود، دروغ است.(5)

خبر دیگر اینکه مقامات آلمانی گفتند: بعد از پایان جنگ تا الان  210 سرباز آمریکایی کشته شدند. این را هم خیلی‌ها قبول ندارند و می‌گویند مسئله بیش از این است. خود ارتش آمریکا امروز یک خبر رسمی منتشر کرد و گفت: تا به ‌حال 1260 زخمی از عراق آورده‌ایم. این خبر را تا به حال نشنیده بودیم و امروز شنیدیم، زخمی‌ها را گفتند، امّا کشته‌ها را نگفتند.

روز چهارشنبه و پنج‌شنبه دو جلسه مهم در سنا و مجلس نمایندگان بود، همه اعضای کنگره آمریکا، آقای رامسفلد و فرمانده جنگ را خواستند تا استیضاح و بازجویی کنند. سؤالاتی مطرح کردند، چرا جنگ شروع شد؟ این فریب کاری‌هایی که رو شد، چگونه جنگیدید؟ نمی‌توانند جواب بدهند. بعد می‌پرسند، الان در عراق چه می‌کنید؟

جواب درستی ندادند. چقدر در آنجا می‌مانیم؟ نمی‌توانند بگویند. هیچ کس نمی‌تواند بگوید چقدر می‌توانند بمانند. چگونه بیرون می‌آییم؟ آیا راه بیرون رفتن هست؟ جواب ندارد. هزینه ما چقدر است؟ می‌خواهیم بودجه تنظیم کنیم. جوابی ندارد. فقط یکی از آنها گفت: ایرانی‌ها دخالت می‌کنند، این هم از آن حرف‌های عجیب و غریب است. البته بعدش اصلاح کرد و گفت: دخالت نظامی نه، دخالت تبلیغی می‌کنند، دخالت تبلیغی ما در عراق بیشتر است یا دخالت تبلیغی آمریکا در ایران؟

زمانی امام(ره) می‌فرمودند در زمان جوانی پنج، شش نفر بودیم که در ایام تعطیل گاهی جلسات تفریحی داشتیم، مسافرت‌هایی می‌کردیم. در جمع ما یکی تک رو و ناسازگار بود. همیشه اختلاف درست می‌کرد و می‌گفت: شما اتحاد ندارید. آن همه «جر» می‌زد و بعد به گردن همه می‌انداخت. امام(ره) معمولاً این‌خاطره را وقتی که حادثه‌ای شبیه این پیدا می‌شد، تکرار می‌کردند.

آمریکایی‌ها این‌گونه در همه امور ما دخالت می‌کنند و می‌گویند شما حق ندارید تکنولوژی هسته‌ای داشته باشید. شما حقّ ندارید موشک بسازید، تبلیغاتشان هم این است که می‌بینید. از آن طرف می‌گویند شما یک جوری حرف می‌زنید که مردم عراق تحریک می‌شوند. انصافاً اینها چقدر پر رو و پر مدّعا هستند!!

افتضاحشان این است که مقامات رسمی‌شان گفتند که ایرانی‌ها مرزشان را جلو آورده‌اند. فکر نمی‌کنند ایران تکذیب می‌کند و می‌گوید بیایید معلوم کنید کجا مرزمان را جلو برده‌ایم.

در کجا ایران، یک وجب در خاک عراق پیش‌رفته است؟ کدام نظامی ایران در عراق است؟ کدام مبلّغ ایرانی در عراق است؟ اگر می‌گویید حوزه نجف حرف می‌زند، حوزه نجف با ما دوست است. بله، با ما دوست است. می‌گویید مردم عراق شیعه هستند و با ما دوست هستند، بله دوست هستند، دفاع آنها را قبول داریم. قبول داریم که باید از خودشان دفاع کنند، باید با اشغالگر مبارزه کنند. ما قبول داریم. امّا این تهمت‌ها نیست. این فرافکنی‌ها دروغ است. فکر می‌کنم الان موقع آن است که آمریکایی‌ها یک عدّه عاقل را بگذارند، تا قضیه را بررسی کنند و این‌قدر تناقص و دروغ نگویند. ببینند در عراق چه می‌توانند بکنند؟ چه می‌شود کرد؟

آنها می‌دانند اگر کشور را به مردم واگذار کنند، اوّلین خواسته مردم عراق این است که اینها را بیرون کنند و این چیزی است که آمریکا نمی‌خواهد. نیامد که مردم را آزاد کند، آمد که مردم را اسیر کند، شعاری داد و گرفتار شد. ولی می‌خواهد نفت ببرد، بردن نفت هم مشکل است، می‌خواهد بازار درست کند، درست کردن بازار هم مشکل است. کسی نمی‌تواند مرز را حفظ کند، اصلاً کسی در مرز عراق حضور ندارد و هر کس خواست، می‌رود و هر کس خواست، نمی‌رود. این همسایگان، من‌جمله ایران هستند که مرزهای عراق را کنترل می‌کنند، صاحب ندارد. خلاء واقعی قدرت است.

آینده هم ندارد. اگر خلاء قدرتی که در عراق هست، آینده داشت، مردم امیدوار بودند و می‌گفتند صبر می‌کنیم و وضع بهتر می‌شود. چگونه می‌خواهد بهتر بشود؟ با مأمورانی که آمریکا در وزارتخانه‌ها می‌گذارد؟ با سربازانی که در خیابان از ترس خودشان مردم را به گلوله می‌بندند؟ با دزدهایی که اموال مردم را غارت می‌کنند؟ آنها مسؤول امنیت هستند؟ کار به ‌جایی رسید که مأمور سازمان ملل که در آنجا هست صریحاً می‌گوید آمریکایی‌ها به وظایف قوای اشغالگر عمل نمی‌کنند. آنها به وظایفی که در قانون دارند، عمل نمی‌کنند، مردم عراق هم رها هستند. منتها در جاهایی که شیعیان هستند، به‌خاطر اینکه علما مثل فتوایی که عرض کردم و از آن زمان مانده است، هنوز اجازه برخورد مسلحانه نداده‌اند، درگیری اینجوری نیست. وای اگر روزی همه احساس کنند که دیگر آمریکایی‌ها حاضر نیستند به وعده‌هایشان عمل کنند، من نمی‌دانم در عراق چه اتفاقی می‌افتد؟ باتلاق از این بدتر می‌شود؟ بیرون رفتن از آن مشکل است، ماندن مشکل است، جابه‌جا شدنش مشکل است.

الان سراغ آلمان و فرانسه رفتند و گفتند شما نیرو بفرستید و در اداره عراق شریک شوید. البته آنها جواب دادند که ما تحت نظر سازمان ملل می‌آییم. ولی مخازن نفت عراق همه را وسوسه می‌کند که یکجوری بیایند، هر کس می‌خواهد بیاید، حضور آنان هم برای مردم فرق نمی‌کند، نیروی بیگانه در عراق بیگانه است، مردم آگاه، هوشیار و شجاع هستند. ترس‌هایی که در زمان صدام بود، همه ریخته و تبدیل به قدرت و انرژی و روحیه در مردم شد و مردم می‌خواهند از حقوق فردی و اجتماعیشان دفاع کنند و دفاع هم خواهند کرد. باید فکری کرد و باید عقلای دنیا در سازمان ملل و جاهای دیگر بررسی کنند تا مسایل این باتلاق خود ساخته‌ای را که آمریکایی‌های مغرور در منطقه ما به‌وجود آوردند و یقیناً بر اطراف خود آثار منفی می‌گذارد، یک جوری حل کنند.

الان مدیریّت باتلاق لازم است. نمی‌گوییم در آستانه باتلاق هستند، در عمق باتلاق هستند. نمی‌شود همه مردم را کشت، نمی‌شود همه مردم را راضی کرد، نمی‌شود همه مردم را ساکت کرد. نمی‌شود برای مردم کارکرد و نمی‌شود فرار کرد. همه راه‌ها را برای خودشان بسته‌اند جز اینکه دیگران بیایند و همسایه‌ها جمع شوند و کمک کنند. ان‌شاءاللّه عراق نجات پیدا کند، خوشحال نیستیم از اینکه می‌بینیم اینجوری در همسایگی ما، در کشور مسلمانی مثل عراق که قرن‌ها گرفتار استعمار است، این همه بلا و مصیبت باشد. در این طرف هم مصائب افغانستان را داریم.

بسم ‌اللّه الرحمن الرحیم

قل هو اللّه احد/ اللّه الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد

 

پی نوشت ها:

20/4/1382

 

پی‌نوشت‌ها

1- درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س) روایات مختلفی وجود دارد است. و از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر(ص) بیان شده است. اما میان علمای شیعه، دو احتمال معتبر است: هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر(ص) یا  نود و پنج روز بعد از رحلت ایشان.

بنابراین با توجه به رحلت پیامبر اسلام(ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخه سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می‌خوانند.اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت(س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می‌خوانند.

بنابراین؛ ایام فاطمیه جمعاً ۶ روز می‌باشد، ۳ روز در ماه جمادی‌الاول و ۳ روز در ماه جمادی‌الثانی. فاطمیه اول از ۱۳ تا ۱۵ جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می‌باشد.

شاید علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت(س) معرفی شده، به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)، ۲۹ روز بوده باشند، حال آنکه در صورت کامل بودن ماه‌های قبل، روز شهادت ۱۳جمادی‌الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود. چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری ۲۹ روزه و حداکثر ۴ ماه قمری ۳۰ روزه می‌توانند پشت سر هم قرار گیرند.

اما در عرف، به دهه دوم جمادی‌الاول، از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول ۷۵ روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول ۹۵ روز، شهادت حضرت زهرا(س) در آن واقع شده است، دهه فاطمیه دوم گفته می‌شود.

 

2- بیست و پنجم تیر ماه هر سال در کشورمان ایران «روز بهزیستی و روز تأمین اجتماعی» نامگذاری شده است. سازمان بهزیستی کشور، به موجب لایحه قانونی سال ۱۳۵۹ در جهت تحقق مفاد اصول ۳، ۲۱ و ۲۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و در زمینه تحقق عدالت اجتماعی تشکیل شده است.

سازمان بهزیستی به منظور نیل به اهداف خود با اتخاذ تدابیر لازم و حمایت‌های گوناگون از کودکان نیازمند، زنان و کودکان بی‌سرپرست، ابن‌السبیل (در راه ماندگان) و نیز عرضه خدمات توانبخشی به معلولان جسمی و ذهنی، مبتلایان به بیماری‌های صعب‌العلاج، معتادان و ناسازگاران اجتماعی و همچنین پیشگیری از معلولیت‌ها و آسیب‌های اجتماعی و غیره با توجه به حفظ ارزش‌ها و کرامات والای انسانی و تکیه بر تعاون و همیاری مردم نیکوکار و همکاری‌های نزدیک روحانیون متعهد و سایر طبقات دلسوز کشور تلاش می‌کند.

 

3- شانزدهم تیر ماه روز ملی مالیات و تا 23 همان ماه به نام هفته مالیات نامگذاری شده است.

در بیشتر کشورها، بخش عمده ای از منابع درآمدی دولت، از طریق مالیات تامین می‌شود. سهم مالیات از کل درآمدهای عمومی در میان کشورها، متفاوت است و میزان آن بستگی به سطح توسعه و ساختار اقتصادی آنها دارد. در این میان، فرار مالیاتی و گریز از مالیات در کشورها باعث شده است تا درآمدهای مالیاتی کشورها، همواره از آنچه که برآورد می‌شود کمتر باشد و تمامی کشورها تلاش خود را برای کاهش این دو پدیده به کار می‌گیرند یا از طریق اصلاح نظام مالیاتی، به چاره جویی برمی‌خیزند.

مالیات، واژه‏ای عربی است که در زبان فارسی به معانی باج، خراج، ارتفاع، حاصل و محصول به‏ کار می‏رود. این واژه جمع مالیه به معنای چیزی است که به دارایی و اموال تعلق دارد. مالیات در اصطلاح، سهمی است که به موجب اصل تعاون ملی و براساس مقررات، شهروندان موظف‌‏اند از ثروت و درآمد خود، به‏ منظور تأمین هزینه‏ های عمومی و حفظ منافع اقتصادی یا سیاسی و اجتماعی کشور، به قدر و توانایی خود به دولت بدهند تا دولت در هر موردی که مصلحت بداند، مصرف کند.

وجوهی که دولت برای تأمین هزینه‌های خود از اشخاص اخذ می‌نماید مالیات نامیده می‌شود. مانند مالیات بر ارث - حق تمبر - مالیات بر درآمد املاک- مالیات بر درآمد حقوق - مالیات بر درآمد- مشاغل مالیات بر درآمد اشخاص حقوقی - مالیات بر درآمد اتفاقی.ایرانیان از زمان هخامنشیان برای دریافت مالیات و امور مالی کشور دفاتر و سازمانهای مرتبطی داشتند. در زمان ساسانیان اخذ مالیات صورت کامل‌تری بخود گرفت و سه نوع مالیات به نام‌های اراضی، سرشماری و سرانه دریافت می‌شد. پس از تسلط اعراب به ایران، در زمان حجاج بن یوسف ثقفی دفاتر مالیاتی از فارسی به عربی برگردانده شد و در دوره سلجوقی با دستور عبدالملک کندری وزیر طغرل مجدداً به فارسی بر گردانده شد.

در زمان سلطنت صفویه تجارت خارجی و درآمد گمرکی به مالیات اضافه و در دوره افشاریان گسترش بیشتری یافت. در دوره قاجاریه وضع مالیه کشور به واسطه جنگ‌ها، مسافرت‌ها و ضعف پادشاهان رو به رکود گذاشت و با زحمات طاقت‌فرسای امیرکبیر گام‌های سودمندی برداشته و برای وصول، نگهداری و مصرف خزانه مقررات جدیدی وضع گردید.

قبل از مشروطیت شاهان تمام در آمدها و عواید کشور را در اختیار داشته و تمام مخارج نیز به فرمان و تصویب شخص او صورت می‌گرفت. با انقلاب مشروطه در سال 1285 اولین کابینه قانونی تشکیل و ناصرالملک بعنوان نخستین وزیر مالیه از مجلس شورای ملی رأی اعتماد گرفت. از سال 1300 به بعد دگرگونی‌های زیادی در وزارت مالیه رخ داد. بالأخره در سال 1353 قانون تشکیل وزارت امور اقتصادی و دارائی با 6 ماده به تصویب مجلس شورای ملی سابق رسید.

با توجه به اینکه حکومت اسلامی از اهم احکام اسلام و حاکم بر بقیه احکام فرعی است، لذا خداوند متعال برای حکومت، منبع مالی قرار داده است که این منابع مالی همان مالیات‌های شرعی و اسلامی است.خمس و زکات دو مورد از عمده‌ترین مالیات‌های اولیه اسلام است که حکومت اسلامی با اخذ مالیات از مردم، به مصرف اداره جامعه و پیشرفت و توسعه کشور اسلامی می‌رساند. همچنین هزینه ها و مخارج تشکیلات حکومت اسلامی از محل همین مالیات‌ها تأمین می‌شود. امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره اثرات مالیات در اداره جامعه اسلامی می‌فرمایند: «ولم یستقم امره الا قلیلا» حکومت، با نابودی مالیات جز اندکی دوام نمی آورد. با اینحال می‌فرمایند: « ولا تضربن احدا سوطا لمکان درهم » برای گرفتن درهمی (مالیات) کسی را باشلاق نزنید.

در نظام اقتصادی اسلام هدف از دریافت مالیات؛ اداره جامعه اسلامی، تأمین نیازهای نیازمندان، حفظ سرمایه ها، اصلاح و تقویت نیروهای مسلح می‌باشد.

 

4- با شروع جنگ جهانی اول، انگلیس به بهانه جلوگیری از نفوذ آلمان در خاورمیانه، با نیروی نظامی خود از دهانه اروند رود به عراق که تحت حکومت امپراتوری عثمانی بود، حمله کرد و تا پس از جنگ نیز در آن مناطق حضور داشت. با پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی، دولت‏های استعمارگر فرانسه و بریتانیا، سرزمین‏های این امپراتوری در خاورمیانه را بین خود تقسیم کردند. بر این اساس، بریتانیا نیز اداره امور کشور عراق را به دست گرفت و با تأیید جامعه ملل، قیمومیت این کشور را بر عهده گرفت. این مسئله بر مخالفت مردم علیه حضور انگلستان افزود. در همین راستا، قیام مردم عراق در سال 1920م به رهبری روحانیان و عالمان بزرگ اسلامی آغاز شد و هدف آن بیرون راندنِ اشغال‏گران انگلیسی و ایجاد حکومتی مستقل، با رعایت موازین اسلامی بود. در این میان، فتوای تاریخی و نیز پیام عالم و مرجع بزرگ زمان، میرزا محمدتقی شیرازی، حاوی نکاتی اساسی بود: مطالبه حقوق مشروعه، برقراری حکومت اسلامی، استقلال عراق، نیاز به اتحاد تمامی مسلمانان در این حرکت، پرهیز از اخلال در امنیت و مخالفت با یک‏دیگر مسائلی بود که مورد تأکید رهبری انقلاب قرار گرفت. با اوج‏گیری انقلاب و گسترش تظاهرات و مخالفت‏های مردمی با حضور انگلستان، نماینده این کشور کوشید انقلابیون را به عنوان اشراری که حقوق فقرا و ضعفا را پایمال می‏کنند، قلمداد نماید و وظیفه خود را سرکوبی آنها بداند. اما میرزای شیرازی، جنبش مردم عراق را در راستای مطالبه حقوق حیاتی و مشروع ملت مسلمان تلقی نمود و حضور نیروهای نظامی انگلستان را مغایر با عقل و اصول عدل و منطق دانست. به هر حال رهبران دینی و مردم مسلمان عراق، در این قیام بزرگ، دلاوری‏های بسیاری از خود نشان دادند، اما سرانجام نیروهای انگلیسی با سرکوب شدید و کشتار شمار زیادی از مردم مسلمان عراق، قیام اسلام‏خواهی آنان را فرونشاندند. این انقلاب اگرچه به علل مختلف از جمله محدودیت مالی انقلاب، کمبود سلاح و مهمات، رسیدن نیروهای کمکی انگلستان، پایین بود آگاهی سیاسی مردم و سرانجام فوت میرزای شیرازی در اواسط انقلاب به شکست انجامید اما به دست آمدن استقلال عراق، شکسته شدن قدرت انگلستان، مشخص شدن اثرات حمایت از علمای دین و تأثیرپذیری مردم ایران در مخالفت با قرارداد انگلیسی وثوق‏الدوله از نتایج مثبت انقلاب 1920 عراق بود.

 

5- طی 9 سال حمله به عراق 4 هزار و 408 نفر از نیروهای آمریکایی در عراق کشته شدند که 3 هزار و 480 نفر از این نظامیان جزء نیروهای جنگی بودند. بنابر اعلام پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا)، 32 هزار نظامی آمریکایی در طول جنگ علیه عراق زخمی شده‌اند.

اشغال 9 ساله عراق علاوه‌بر تلفات انسانی هزینه‌های سنگینی را بر دوش دولتمردان واشنگتن گذاشت، رقم سنگینی بالغ بر 770 میلیارد دلار. البته باید به این رقم کمک‌های آمریکا به عراق و متقبل شدن هزینه‌های نظامیان آسیب‌دیده در جنگ و کهنه‌سربازان را نیز اضافه کرد. به‌عنوان مثال از اواخر سال 2010 تاکنون، آمریکا 32 میلیارد دلار برای درمان نظامیان مجروح و معلول و پرداخت مادام‌العمر هزینه‌های زندگی این نظامیان، خانواده‌های آن‌ها و کهنه‌سربازان پرداخت کرده‌است. این ارقام به پایان جنگ عراق محدود نمی‌شود و پیش‌بینی شده‌است، هزینه‌های اشغال 9 ساله عراق در سال‌های آتی نیز گریبانگیر مقامات کاخ سفید شود.

«لیندا پلمز»، پروفسور دانشگاه هاروارد آمریکا، طی تحقیقات خود اعلام کرده‌است، هزینه‌های درمانی و زندگی کهنه‌سربازان در سال 2025، به 346 تا 469 میلیارد دلار خواهد رسید. انگلیس هم‌پیمان اصلی آمریکا در جنگ عراق نیز از تلفات این اشغال در امان نمانده ‌است و طی 9 سال گذشته 179 نفر از نیروهای خود را در عراق از دست داده است. به هر روی، روند خروج نظامیان آمریکایی از عراق روندی تدریجی داشت.

آمریکا با 150 هزار نیروی جنگی و 120 هزار نیروی پشتیبان و انگلیس نیز با بیش از 40 هزار نظامی خود در جنگ عراق شرکت کرد. شمار نیروهای آمریکایی در چارچوب عملیات موسوم به «آزادی عراق» تا اواخر سال 2006 به 165 هزار نفر کاهش یافت. در سپتامبر 2010، عملیات آزادی عراق به پایان رسید و 50 هزار نظامی آمریکا با هدف آموزش ارتش عراق در پایگاه‌هایی ویژه مستقر شدند. به هر حال تبعات 9 سال اشغال عراق که این مدت حتی از زمان حضور ارتش آمریکا در جنگ جهانی اول و دوم، جنگ ویتنام و کره هم بیشتر است ـ خسارت‌های بی‌سابقه‌ای را برای آمریکایی‌ها به همراه داشته ‌است که اثرات منفی آن تا سال‌ها بر اقتصاد شکننده آمریکا باقی خواهد ماند.