خطبه اول:
الحمدلله رب العالمین و الصّلاه و السّلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین
اعوذبالله من الشیطان الرجیم،
یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات.
اوصیکم عبادالله بتقوی الله، «و من یتقالله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا»
خداوند به ما و امت اسلامی توفیق دهد که بتوانیم سرمایه تقوا در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی خودمان در مسیر خواست قرآن و اراده الهی تکامل بخشیم.
به یاد مستمعان هست که خطبههای اول را به مناسبت رسیدن به ربع قرن عمر انقلاب اسلامی ایراد میکنیم. چند خطبه در کلّیات دستاوردها بحث شد و سه خطبه را در مورد تاثیر جهانی انقلاب ایراد کردم و از امروز تأثیرات داخلی انقلاب را در چند خطبه مطرح میکنم. هریک از مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فنی و آموزشی حداقل یکی دو خطبه احتیاج دارند که فهرستی از آنچه که به دست این ملّت بزرگوار، مسلمان و انقلابی در سایه قرآن انجام شده، برای خودشان توضیح داده و در تاریخ انقلاب ثبت شود.
در دستاوردهای داخلی امروز بخش سیاسی و حکومتی را عرض میکنم که پایه و اساس سایر بخشهاست. میدانیم که قبل از انقلاب وضع سیاسی و حکومتی چگونه بود! کشور ما دچار یک استبداد مزمن به عنوان سیستم شاهنشاهی بود که از 2500 سال پیش تاکنون حاکم بوده و دریکی دو قرن اخیر گرفتار وابستگی شدید به قدرتهای مسلّط خارجی بود. یعنی دو ویژگی مشخص زمان رژیم قبل از انقلاب، استبداد و وابستگی بود که بدترین ظرف کار و خدمت و شرورترین شیوه برای سرکوب مردم و دور کردن مردم از صحنه سرنوشت خودشان بود.
در اواخر زمان قاجار این وابستگیها جدّی بود و استبداد هم در اوج بود که با پیشتازی روحانیت و بخشی از جریانهای دیگر جامعه و مسلمانان، مشروطه برقرار شد، ولی خیلی زود این دستاورد را از ایران گرفتند. گرچه در مشروطه هم حکومت سلطنتی وجود داشت. حکومت سلطنتی یعنی شیوهای که در قانون اساسی گذشته آمد. حکومت موروثی سلطنتی، به این صورت بود که هرکس شاه بود، شاهی را برای فرزندانش باقی میگذاشت، گرچه فرزند صغیر و ناتوان باشد. کانّه حقی است که خداوند به هرکس که به سلطنت دست یافته، داده است و قابل پس گرفتن نیست. البته در تاریخ بشر معمولاً کشورها اینجوری بودند، ولی در یکی دو سه قرن اخیر به تدریج کشورها خود را از شیوه حکومت موروثی نجات داده بودند. ولی همانهایی که خودشان نجات پیدا کرده بودند، مثل اروپاییها، آمریکاییها و جاهای دیگر تلاش میکردند حکومتهای اینگونه را وابسته به خودشان کنند. چون با حمایت
خودشان میتوانستند دوام پیدا کنند.
در آخرین روزهای حکومت محمدرضا پهلوی دیدید که فرزند خردسال او را به عنوان ولیعهد تعیین کردند و غربیها هم که مدعی دموکراسی و آزادی هستند، برای آنها کف زدند و حمایت و تشویق کردند. حالا اگر در حدّ مشروطه میماند و شاه سلطه خود را برهمه کشور پهن نمیکرد، شاید به این زشتی نبود. اما واقعیت چیز دیگری بود. در سایه آن رژیم منحوس، مجلس، انتخابات فرمایشی داشت. دولت با فرمان شاه میآمد و اداره کشور هم با فرمان شاه انجام میشد. احزاب هم با فرمان شاه تحقق پیدا میکردند و فرمانبر بودند. مخفی هم نمیکردند و میگفتند میخواهیم اراده ملوکانه پیاده کنیم. این سیستم حکومتی ایران بود. از قدیمالایام تا روز 22 بهمن سال 57 که انقلاب اسلامی پیروز شده، این نکبت عمیق و ریشهدار به صورت یک سرطان و اختاپوس تار و پود وجود جامعه ما را گرفته بود و با انقلاب اسلامی از میدان خارج شد و به زبالهدان تاریخ رفت و صفحه جدیدی را در تاریخ ایران باز کرد و اینکار خیلی مهم است.
آنهاییکه سنّشان بالاست، میدانند در دوران شاه چه خبر بود و صحبت از مبارزه با سلطنت موروثی کردن چقدر خطرناک بود! گروههایی که مبارزه میکردند، بخشی از آنها ملیگراها بودند که سلطنت مشروطه را قبول داشتند، حتّی بدشان نمیآمد که بعد از پیروزی انقلاب هم به نحوی همان قانون اساسی گذشته را ادامه دهند. بعضی از آنها میگفتند که بگذارید بماند.
کمونیستها و چپیها هم دنبال یک حکومت استبدادی دیگر از نوع شوروی بودند که حزب کمونیست، خیلی بیشتر از رژیم مشروطه سلطنتی در تار و پود زندگی مردم دخالت میکرد و همه چیز جامعه در اختیار آن حزب بود. مردم به عنوان مهرههای شطرنج مطرح بودند. هنوز هم کسانی که با این ایده مبارزه میکردند، در بعضی جاها هستند. آن ملیگراها و این هم چپیها و کمونیستها .
این نیروهای اسلامی بودند که با رهبری امام و پیشتازی روحانیت وارد صحنه شدند و حرف آخر را امام در سالهای اول انقلاب زدند. وقتی، امام بیانیه شاهپرستی یعنی غارتگری را دادند و آثار شوم شاهپرستی را در جامعه گفتند، بعضیها قدرت شنیدن و شجاعت خواندن بیانیه را هم نداشتند. همانهایی که خیال میکردند مبارز هستند. امام این طلسم را شکستند و روی این مسئله ایستادند و بزرگترین کار تاریخ را انجام دادند. البته امام تنها که نمیتوانستند. حقیقتاً اگر مردم نبودند و مردم نمیخواستند و به میدان نمیآمدند، با حرف تعدادی از علما یا شخصیتهای سیاسی این مسائل حل نمیشد.
با انقلاب اسلامی استبداد و استعمار و وابستگی از جامعه ما به صورت رسمی رفت، اما این تفکر در فرهنگ و خیلی از امور و در سیستم و نظام و بسیاری از ارگانهای ما ریشه داشت که میبایست کار اساسی میشد که این کار را هم انقلاب به سرعت انجام داد.
عرض میکنم که این دستاورد عظیم، با خیلی از جاهای دنیا غیرقابل مقایسه است. انقلاب اسلامی افتخار این حرکت مهم تاریخی و تاریخساز را دارد. برای شما گاهی مشوّه نشود و افرادی به خودشان حق ندهند که یاوهگویی کنند. یعنی فراریها و زبالههای دوران شاهنشاهی در داخل و خارج حرفهای تهوّعآور را مطرح نکنند. این بر اثر کمتوجهی ما به دستاوردها و یک مقدار کم شدن حساسیتهاست. باید واقعاً روی این مسئله جدّی باشیم. نمونههای کارهای بعدی را میگویم که این دستاورد را تحکیم و پایدار کرد. مهمش اینجاست که همه این کارها با مردم شد.
میشد همین حرکت را گروهی از افسران انقلابی با یک کودتا در زمان شاه انجام بدهند و مردم در صحنه نباشند. همان کودتاچیها بعداً تبدیل به یک شاه جدید می شدند. میشد یک حزب مثل بعضی از کشورهای سوسیالیستی این کار را بکند. همان اتفاقی که در خیلی از جاها اتفاق اتفاد. اما اینکه خود مردم خواستار بودند و به دست خود مردم شد، ارزش کار را بالا برده و مطمئنتر کرد.
الان چه کسی شک دارد که انقلاب اسلامی با مردم پیروز شد؟ فکر نمیکنم حتّی دشمنان ما و ضدانقلاب هم این حرف را بزنند. در انقلاب ما یک کشور خارجی هم نبود که به انقلاب کمک کند، در داخل هم غیر از تودههای مردم کسی کمک نمیکرد. حزب و تشکیلات مهمی نبود. حتّی بودجه انقلاب را خود مردم، آن هم طبقات متوسط و محروم از داراییهایی محدود خود میدادند. فقط کافی بود سیل جمعیت در خیابانها شجاعانه حضور داشته باشند و بسیاری از خطرها را از انقلاب دور کنند که با هوش مردم این کار اتفاق افتاد. کافی بود مردم چند اعتصاب مؤثر کنند و بایستند. این کار را که کردند، مشکلاتی برای ادامه حیات رژیم به وجود آورند.
بعد از انقلاب ظرف چند هفته اول اتفاق مهم دموکراتیک و پایهای افتاد و آن انتخاب نظام توسط خود مردم بود. رفراندوم انتخاب جمهوری اسلامی بعنوان نظام کشور شاید بیشترین رقم رأی را بطور نسبی در همه دنیا داشته باشد. دلیلش هم بسیار طبیعی است. یعنی این مردم مسلمان بودند و دیدند چه عواملی آنها را پیروز کرد و به همان رأی دادند. حتّی قبل از اینکه بخواهیم رفراندوم کنیم، خود مردم در شعارهایشان در خیابانها نظام خودشان را تعیین کرده بودند. «جمهوری اسلامی» کلّمهای است که از زبان آنها درآمد و بعداً به ادبا رسید. اول توده مردم فریاد این مسئله را بلند کردند. قدم اول (شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی نمازگزاران) همین بود. همین شعار بعد از 25 و 26 سال هنوز تازگی، ظرافت و طراوت دارد.
بعد به قانون اساسی میرسیم که بصورت کاملاً دموکراتیک تدوین شد. یعنی یک پیشنویس توسط متخصصین و هفتاد، هشتاد خبره تعیین شد که مردم آنها را انتخاب کرده بودند. با رأی بالا هم انتخاب شـده بودند. این قانون تصویب شد و به این هم اکتفا نشد و دوباره به رفراندوم گذاشتند و باز مردم رأی بسیار بالایی به قانون اساسی دادند. اینطوری هم نبود که چون تاریخ کمکم کهنه میشود، بعضیها خیال کنند که این انتخابات فرمایشی بود. آن روزها بسیار بحث میشد. جرائد و رسانههای بسیار هتّاکی بودند که نظام اسلامی، قانون اساسی و محتوای آن را زیر سئوال میبردند و هتّاکی میکردند. رسانههای خارجی هم با وسعت و گستاخی زیاد کارشکنی میکردند. ولی مردم رأی خودشان را دادند. حالا ببینید در عراق میخواهند قانون اساسی بنویسند، ماندند که چه جوری بنویسند؟ چه کسی تصویب و تأیید کند؟ چقدر دارند طراحی میکنند که نظارت آمریکا در آن گنجانده شود. این مسئله کوچکی نبود که انقلاب شما این راه را اینگونه پیمود.
بعد انتخابات ریاست جمهوری بود که مردم با رأی آزاد رئیس جمهورشان را انتخاب کردند. حتّی کسی را که روحانیت نمیخواست، قبول کردند. آن رئیس جمهور بد عمل کرد و خود را به نفاق، لیبرالیزم و وابستگی به خارج آلوده کرد که آن شرایط را بوجود آورد.توده مردم را ندیده گرفت که دیدید رفت و یکنفر هم در بدرقه او برایش گریه نکرد.
خیال میکرد اگر برود، در ایران غوغا میشود. ولی انتخابات، انتخابات درستی بود. من آن موقع مسئولیت وزارت کشور را داشتم و انتخابات را اجرا کردم. با جدّیت از آراء مردم دفاع و امنیت و امانت را حفظ کردم. بالاخره نام بنیصدر از صندوق درآمد تا نوبت مجلس شد. مردم دیدند اشتباه کردند که به او رأی دادند. در مجلس کارشان را اصلاح کردند و به نمایندگانی رأی دادند که با او سازگار نبودند. مجلس و امام کار خودشان را انجام دادند. میبینید که چقدر دموکراتیک است.
از آن به بعد 25 انتخابات دیگر در کشور برای شوراها، خبرگان، ریاست جمهوری، مجلس و گاهی هم انتخابات مرحلهای و متفرقه، انجام شد. تقریباً در همه این دوران 25 سال مردم ما به پای صندوقهای رأی آمدند و انتخاب کردند. البته در بعضی مواقع نخواستند بیایند و خوب نیامدند. ولی هیچ کس به آنها نگفته که به چه کسی رأی بدهید و چگونه رأی بدهید. وقتی آمدند و رأی دادند، همان انجام شده است. این خیلی مهم است.
چرا بهای کمی میدهیم؟ چرا انقلاب ما و زبانهای گویای انقلاب و ابزار رسانهای ما با شیوههای مختلف ادبی، هنری، تصویری، شعر و همه انحاء رسانهای این مسائل را به نسل جدید منتقل نکند؟ چرا کار به جایی برسد که آنها که کشور را ویرانه ساختند و از ایران فرار کردند و الان جغدگونه در خارج نشستهاند، برای ما چیزهایی بخوانند؟ در داخل هم گروهی از سماحت انقلاب استفاده میکنند و کارهایی میکنند که هیچ زیبنده نیست.
پس شروع، تداوم، ساختار و همه چیز انقلاب در این مسیر حرکت کرده است. مجلس، دولت، شوراها، شهرداریها و همه ارگانهای دستاندرکار به نحوی به آراء مردم برمیگردند و مهمتر از همه رهبری است، در تمام 2500 ساله حکومت ایران هیچ وقت شخص اول مملکت با رأی مردم انتخاب نشده است و فقط در جمهوری اسلامی شد. آن هم با دقت، برای اینکه شرایطی که بر معیار حکومت اسلامی و ولایی برای رهبری تعیین شده، شرایطی است که خبرگان و علما میتوانند بفهمند. باید عادل، باتقوا، فقیه، مدیر و با تدبیر باشد. باید تمامی آنچه را که ضرورت یک مقام بالاست، بطور لزوم داشته باشد.
این را با یک انتخاب دو مرحلهای درست کردهاند. اول مردم، خبرگان را شناسایی میکنند و بعد خبرگان کار میکنند تا در بین افراد ذیصلاح بهترین را انتخاب میکنند. این شیوه چقدر مترقی است! در جریان انتخاب مقامات و انتخاب عالیترین مقام کشور و بالاتر از این در قانون اساسی نظارت میگذارند. کی در تاریخ ما چنین بود؟ در بسیاری از کشورهای حتّی پیشرفته، کجا این نحوه نظارت وجود دارد که خبرگان و 80 نفر عالم و مجتهد با شرایط کامل برای صلاحیت ولی و تداوم صلاحیتها نظارت کنند. به دقّتهای قانون اساسی توجه نمیکنند که در این نظام چه شرایطی برای ولی فقیه منظور شده و چه برنامهای برای تداوم این شرایط در نظر گرفته شده است!
این افتخار بسیار بالاست، در نظام ما قانون اساسی وظایف ولی فقیه - هم نظارت و هم شرایط ناظران - را مشخص کرده است. با این چیزهایی که عرض میکنم، به نظر میرسد انقلاب اسلامی بهترین سیستم را با تکیه بر اسلام و قرآن، طراحی کرده است. مسئله مهم دیگر ابتکار یک سیستم برای پیاده کردن حکومت اسلامی در عصر دموکراسی است.
حکومت دینی در گذشتهها هم بوده، اما در زمان دموکراسی، جمهوریت و آراء مردم و توجه به خواست مردم با توجه به اصول ثابت و مقدّس دین، کار آسانی نیست که هم آراء مردم را در نظر بگیریم و هم اصول اسلامی و قرآنی را حفظ کنیم و عقایدمان مخدوش نشود. انقلاب شما موفق شده سسیتمی را طراحی کند که همه اینها را در خودش دارد و به وجود آورده است. مردمسالاری که جزو افتخارات دنیاست، عملاً میبینید در این 25 سال در ایران مخدوش نشده و تکامل پیدا کرده و شکل واقعی به خودش گرفته است. نمیخواهم بگویم تمام آنچه که در این مسیر انجام شده، همه کسانی که انتخاب میشوند و همه ارگانها به همانهایی که همه مردم، اسلام و قرآن میخواهند، عمل میکنند. قطعاً عیوب، اشکالات و مشکلّاتی در کار هست. دارم عرض میکنم که یکی از دستاوردهای مهم انقلاب شما مردم، تأسیس سیستم مردمسالاری و دموکراسی واقعی بر مبنای خواست مردم است که در اسلام و قرآن بود. منطبق کردن آن با شرایط زمان یکی از افتخارات مردم ایران در این دوره است که انشاءالله اگر مشکلات، عیوب و نواقصی داریم به تدریج در قانونگذاریها و گامهای اصلاحی که برمیداریم، آنهارا اصلاح کنیم و چیزی آماده کنیم که مناسب شرایط ظهور ولیعصر امام زمان(عج) باشد. انشاءالله
بسمالله الرحمن الرحیم
انّا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لربّک وانحر/ ان شانئک هوالابتر
خطبه دوم:
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی امیرالمؤمنین و علی صدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بنجعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی(عج) صلوات الله علیهم اجمعین.
عبادالله بتقوی الله و اتباع امره
مناسبتهای هفته را در این خطبه در دو سه مورد عرض میکنم. اولین آنها فتح و بازگرداندن خرمشهر عزیز به وطن عزیز و به آغوش میهن ارزشمند است که واقعاً یک قطعه تاریخی مشعشع و ارزشمند در دوران انقلاب است و برای همیشه به عنوان یک افتخار بر پیشانی نیروهای مسلّح ما میدرخشد.(1) کار بسیار با ارزشمندی بود. کمی احتیاج به توضیح دارد. گرچه اینها را کم و بیش میدانید. خرمشهر حدود 19 ماه در دست صدامیان بود. حتّی اسم خرمشهر را عوض کرده بودند و خواب انضمام دائمی خرمشهر و آبادان را به عراق میدیدند. گرچه این خود تنزّل بود، چون قبلش همه خوزستان را به عنوان عربستان معرفی کرده بودند. بعدها نقشههایشان بدست ما آمد. ولی فکر میکردند نگهداری خرمشهر با شرایط ویژهای که داشت، آسانتر است. ولی نیروهای ما توانستند در یک برنامه بسیار بسیار خوب، منظم و حساب شده جنگی ابهت صدامیان و همه طرفدارانشان را بشکنند و عظمت کار اینجاست.
البته پس گرفتن خود خرمشهر خیلی عظیم است، ولی مهمترین نکته این است که در یک مسابقه و در یک کُشتی بسیار سخت و در حالت آمادگی دشمن این افتخار نصیب ایرانیان شد. صدام آنقدر مطمئن بود که شرطبندی کرده و گفته بود: اگر خرمشهر را بگیرند، کلّید بصره را هم گرفتهاند و از خرمشهر پیادهروی کنند و به بصره بیایند. تا این حد خیالش راحت بود و به اربابانش قول داده و قسم یاد کرده بود که اینجا را حفظ میکند. غافلگیر هم نشد، یک وقت میبینیم اینها بود و ما از یک غافلگیری استفاده وصدام را بیرون کردیم. اینطوری هم نبود.
چون عملیات بیتالمقدس در سال 61 در چهار مرحله انجام شد. از دهم اردیبهشت شروع و در سوم خرداد تکمیل شد. در هر مرحله یک گام به جلو رفتیم و آخرین مرحلهاش رسیدن به خرمشهر بود. حفاظت از خرمشهر هم برای عراق خیلی مهم بود و خیلی نیرو گذاشته بود. در عملیات بیتالمقدس با چهار لشگر زرهی و یک لشکر مکانیزه و دو لشگر پیاده و چندین تیپ مستقل زرهی و انواع بخشهای نظامی مواجه بودیم، به علاوه با پشتیبانی هوایی که به خود عراق وصل شده بود و پشتیبانیها از داخل عراق صورت میگرفت که راه اصولی ما را خیلی سخت کرده بودند.
اولاً پل بین خرمشهر را منهدم کرده بودند. آسان نبود که نیروها از آب عبور کنند. در شمال خرمشهر که احتمال هلیبُرد نبود. در میدان وسیعی میلههای آهن کاشته بودند که هلیکوپتر نتواند بنشیند و نیرویی پیاده کند. دژ بسیار بزرگی هم ساخته بودند. آن طرف هم عراقیها بودند. ما باید با یک شهامت فوقالعاده، صفوف دشمن را در عین هوشیاری آنها که عرض کردم عملیات چهار مرحله بود، بشکنیم.
سه مرحله آن را انجام داده بودیم. آخرین مرحله کُشتی نهایی بود که باید میگرفتیم. همان موقع صدام با دوستان و حامیانش شرطبندی کرده بود. اعلام هم کرده بود. نیروها با یک سرعت اعجابآور وارد شدند و ظرف چند ساعت به خرمشهر رسیدند. یعنی ساعت 3 بامداد از دژ گذشتیم و ساعت 14 و 15 همان روز مقاومت عراقیها در خرمشهر شکسته شد و تمام شده بود.
در حالیکه قبلاً که میخواستند خرمشهر را بگیرند، 35 روز طول کشید. با اینکه تعداد کمی از مردم و نیروهای داوطلب در آنجا بودند و دفاع میکردند. ولی عملیات ما چند ساعت طول کشید.کار خیلیعظیمی بود. در بیانیهای که امام دادند، همهچیز بود. دستاوردهای سیاسی این عملیات، فوقالعاده بود. یعنی دنیا فهمید که عراق دیگر قدرت مقاومت در برابر ایران را ندارد. اگر داشت، جایی بهتر از خرمشهر نبود. (تکبیر حضار)
من بخشی از دستاوردهای فتح خرمشهر را عرض میکنم. دستاورد اصلی این پیروزی اثبات قدرت تهاجمی ایران و اثبات آسیبپذیری جدّی عراق در حساسترین نقطه و در عین هوشیاری بود که اتفاق افتاد. اما چیزهایی که بدست آمد: در این مرحله پنج هزار و 400 کیلومتر از اراضی ارزشمند خوزستان را آزاد کردیم که بسیار مهم بود. اینها جزو حیاتیترین نقاط استراتژیک کشور ماست که آزاد شد. 180 کیلومتر مرز که در دست عراقیها بود، تأمین شد و عراقیها از مرز کنار رفتند و ما مرز را حفاظت کردیم. 16 هزار کشته دادند. در این عملیات 19 هزار اسیر از دشمن گرفتیم. صدها دستگاه تانک، نفربر و خودروی سنگین منهدم شد و همین مقدار به غنیمت ما درآمد. تلفات هواپیما، هلیکوپتر و مهمات قابل حساب نیست. شکستن روحیه صدامیان که عرض کردم با هشت، نه لشکر با ما مواجه بودند، برای ما یک دستاورد علمی شد.
حقیقتاً یک روز ارزشمند ملی برای کشور ما و یک قطعه تاریخی افتخارآمیز برای نیروهای مسلّح ما در ارتش، سپاه، بسیج و نیروهای عشایر و متفرقهای که داوطلبانه وارد میدان میشدند، بود. یکی از دلایلی که این پیروزی مهم بعد از فتحالمبین به دست آمد، هماهنگی خوب ارتش و سپاه بود.
فرماندهی مشترک بود. فرماندهان هردو نیرو در قرارگاههای فرماندهی بودند و با تفاهم تصمیم میگرفتند، ترکیبی از نیروهای خطشکن و بچههای داوطلب عاشق شهادت با نیروهای متخصص نظامی بود. همچنین ابزار جنگی مثل هواپیما، توپخانه و هلیکوپتر لازم بود که همه بودند و نیروها توانستند کار بزرگی انجام دهند. به ملّت ایران و نیروهای مسلّح صمیمانه تبریک عرض میکنم.
مسئله دومی که امروز باید کمی درباره آن حرف بزنم، محاصره اقتصادی ایران است. در بیست و چهارمین سالگرد آن هستیم که آمریکاییها ایران را با گذراندن یک قانون محاصره اقتصادی کردند.(2) بعداً بازار مشترک اروپا هم به آنها پیوست. فکر میکردند در حالیکه ما در جنگ هستیم و شرایط مشکلّ بعد از انقلاب را داریم و به وضع اقتصادی سر و سامان ندادیم، این محاصره اقتصادی ما را از پای در میآورد.
همان موقع امام(ره) گفتند که باید این محاصره اقتصادی را یک فرصت تلقی کنیم، نه یک تهدید و باید از این موقعیت به درون خودمان برگردیم و از استعداد کشور، مردم و انقلابمان استفاده و رشتههای وابستگی را قطع کنیم که درس بزرگی بود. هم روحیه و هم درس بود. نتایجی را که الان در کشور میبینید که حقیقتاً یکی از مستقلترین کشورهای دنیا هستیم، معلول دلاوریهای مردم ایران است. البته در دستاوردهای دیگر علمی، اقتصادی و فرهنگی بحث میکنم. الان میخواهم وارد آن بحث شوم. فقط عرض میکنم که گرچه محاصره اقتصادی آمریکا ضررهای آنی برای ما داشته است. طبعاً خسارتهای مالی و گاهی هم مشکلّات فنی پیش آورده، ولی آن طرف سکّه را که میخوانیم، میبینیم دستاوردهای توسعه پایدار روی پای خود و استقلال کشور ارزش داشت که این مقدار خسارت را تحمّل کنیم، آینده هم همین است. هنوز هم، همان حالت را برای آمریکاییها میبینیم. ما هم همان راه را میرویم که بحث مستقلی است و بعداً عرض میکنم.
مسایل بینالمللی و مهم دو مسئله عراق و فلسطین است و اینجا باید قدری درنگ و شرایط و اوضاع را برای شما بزرگواران عرض کنم. در فلسطین میبینید که اسرائیلیها همه خطوط قرمز را پشت سر گذاشتهاند، میبینید که حیا را کنار گذاشتهاند و شب و روز گستاخانه با هر وسیلهای که بخواهند به مردم بیپناه، مظلوم و بیدفاع حمله مِیکنند.
نمونهای که گستاخی را نشان میدهد و واقعاً شرمآور است، این است که شب گذشته شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامهای صادر کرد و اسرائیل را به خاطر جنایاتش در غزه و به خصوص در رفح محکوم کرد.(3) اینقدر هم وضع روشن بود که آمریکا که معمولاً قطعنامهها را وتو میکند، وتو نکرد. فقط از ترس یهودیها رأی ممتنع داد که بتواند به هر دو طرف بفروشد. شاید به خاطر احتیاجی باشد که به قطعنامه آیندهای که در مورد عراق خواهد بود، دارد. باید آن اعضاء را راضی کند، یک امتیاز داد که امتیاز دیگری بگیرد.
چند ساعت بعد اسرائیل همان کاری که کرده و محکوم شده بود، تکرار کرد. یعنی دوبار با هلیکوپتر به مردمی که برای تشییع جنازه جمع شده بودند، حمله کرد و تعداد زیادی از مردم را کشت و تعداد زیادی از خانهها را ویران کرد. یعنی میخواست بگوید این حرفهایی که شما میزنید، برای خودتان میزنید. ما خودمان هرکاری که بخواهیم، با گستاخی انجام میدهیم.
اینکه اسرائیل گستاخ باشد و اینقدر بیحیا با مسائل انسانی و دیگران برخورد کند، یک مسئله است، مسئلهای که بیشتر مورد توجه میباشد، این است که قدرتهای دنیا و غربیها، به خصوص آمریکا چگونه و با چه رویی دم از حقوق بشر، عدالت، صلح، امنیت، و اجرای مقررات بینالمللی که همه اینها را در جهت منافع خودشان میخواهند، میزنند؟!
چرا خفه شدند؟ اگر محکوم میکنند، یک مسئله است. اگر این را کشور دیگری غیر از اسرائیل داشت و مرتکب چنین جنایتی میشد، غربیها اینگونه برخورد میکردند؟ فوری تحریم میکردند، لشکرکشی میکردند و به دادگاه بینالمللی میبردند و خیلی کارها میکردند. تأسف بیشتر ما از دنیای اسلام است.
حمایتهایی که یک میلیارد و نیم مسلمان و پنجاه و چند کشور اسلامی، میکنند، کافی نیست. همین ضعف حمایتهاست که باعث شد اسرائیل به تدریج دارد حتّی دلهای غربیها را از اسرائیل دور میکند و الان بیش از 60 درصد اروپاییها مخالف اسرائیل هستند. مسئله یهودیستیزی در اروپا به عنوان یک مسئله بسیار جد ی مطرح شد. لذا فکر میکنم با این کارها اسرائیل گور خودش را میکند. واقعاً این جنایتها به قدری شرمآور و تأسفبار است که جا دارد انسان به جای اشک، خون گریه کند
شبیه این کارها را با یک مقدار تفاوت آمریکاییها دارند در عراق میکنند که این هم واقعاً رسواتر است. اسرائیل میگوید من کشور کوچکی هستم و تهدید میشوم. آمریکا که اینگونه نیست، او برای تحکیم سلطه بر جهان، بردن ثروتهای کشورهای دیگر و اهداف استعماری، به عراق و افغانستان لشگرکشی کرد. میبینیم چه جنایاتی میکند! اگر بخواهیم همه را بگوییم، مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. همین دیروز به یک جشن عروسی مردم مظلوم مرزنشین عراق حمله کردند و بیش از چهل نفر را که اکثرشان کودکان و خانمها بودند، کشتند و عدّه زیادی را مجروح و یک روستا را منهدم کردند. دلیلشان شلیک تیر هوایی بود. سربازان آمریکایی که در آن نزدیکی بودند، – رسم است عربها در جشن عروسی تیرهوایی بزنند - جرقههای تیرهوایی را که دیدند، مختصات نقطه را به ارتش آمریکا دادند و گفتند آن مختصات را بمباران کنند و آنها هم بمباران کردند و این فاجعه شده است. اتفاقاً شبیه این حادثه یکی دو سال پیش در افغانستان اتفاق افتاد، آدم میبیند که این دیوهای انسان صورت چقدر بیرحم و گستاخ هستند و دروغ میگویند!
همان شیوههایی است که اسرائیل در زندانهایش میکند. قاعدتاً برنامهریزی شده، اخیراً سندی کشف شد که مایه تأسف است، بعضی از سربازهایی را که برای محاکمه بردند، گفتند چرا ما را آوردید؟ فرماندهان ما را بیاورید، آنها به ما گفتند، سراغ فرماندهان رفتند و گفتند: این دستوری است که فلان تاریخ از کاخ سفید صادر شد. سازمان سیا به کاخ سفید پیشنهاد میکند ومیگوید: نمیتوانیم کنوانسیون مربوط به حقوق کشورهای اشغال شده را در عراق مراعات کنیم. چون آنجا در خطر هستیم، باید اجازه دهید که مقررات را ندیده بگیریم. طبق آن مقررات نمیتوانند رفتار بدی با زندانیان کنند. کاخ سفید هم اجازه داد که از مقررات چشمپوشی کنند. معلوم میشود در سلسله مراتب ریشه جنایات در کاخ سفید بود. الان سربازان را میآورند و چند نفر را دراز میدهند تا به دنیا بگویند که محکمه عدل آمریکا گسترده هست و به همه جا میرسد. (شعار مرگ بر آمریکا)
ببینیم آیا این کارها به نفع آمریکا تمام میشود؟ واقعاً اینها آمریکا را به اهدافش میرساند؟ به نظرم بسیار اشتباه است اگر فکر کنند با این شیوه، میتوانند اهدافی را که آمریکا از جنگ عراق یا اشغال افغانستان داشته، تأمین کنند. حتماً نتیجه معکوس میگیرند. آمریکاییها به خصوص از زمانیکه آقای بوش آمده و نومحافظهکاران در کاخ سفید مستقر شدند، اشتباهات استراتژیک، مهم و خطرناکی مرتکب شدند. باید بپذیریم و دنیا باید بفهمد که آمریکا با این اشتباهاتش دارد به قهقرا میرود. به جای اینکه بتواند در سیاست جهانی سازی با سلطهاش بر دنیا جلو برود، عقبگرد میکند.
غصه ما از این نیست که آمریکا عقب برود، باید هم عقب برود، غصه ما این است که مردم زیادی در این اشتباهات و عقبگرد آمریکا آسیب میبینند و خطرات زیادی برای دنیا پیش میآید، این اشتباهات به مسائل داخلی آمریکا تمام نمیشود، آثارش عمومی است که عرض میکنم.
اولین اشتباه آمریکا که به قبل از آقای بوش برمیگردد، حمایتهای بیدریغ از اسرائیل است. یک کشور غاصب، نامشروع و ساختگی را در مقابل پنجاه و شش کشور مسلمان و مسلمانها ترجیح میدهد و اینگونه گستاخ و بیپروا از او حمایت میکند. حتّی میگوید کارهایی مثل همین کارهایی که در غزه میشود، ماهیت دفاعی دارد و اسرائیل از خود دفاع میکند.
دومین اشتباهی که اخیراً موج پیدا کرد، مخالفتی است که آمریکا با اسلام پیدا کرده و حقیقتاً الان آمریکا دنیای اسلام را - نه حتّی مسلمانها را - رقیب خود میداند. فکر میکند تفکر اسلامی مانع بزرگی در مقابل آمریکا در اکثر محدوده جغرافیایی جهان است. همان حرفی که قرنها پیش استعمارگران انگلیسی در پارلمان انگلیس به صورت رسمی گفتند و یک نفر قرآن را به پارلمان برد و بلند کرد و گفت: تا این قرآن در بین مردمعزیز است، سیاست انگلیس در دنیا جا نمیافتد (شعار مرگ بر انگلیس نمازگزاران)
الان با توجه به شرایط جهانی و امواج خیزش دنیای اسلام و حرکتهای مردمی مسلمانها خطرها بیشتر شده و آمریکاییها سریعتر شدند.
یکی دیگر از اشتباهات بزرگ شخص آقای بوش این است که بعد از یازده سپتامبر گفت: ما وارد جنگ صلیبی شدیم. عامه مردم خیلی نمیدانند، امّا تاریخ دانان خوب میدانند که جنگ صلیبی یعنی چه. یعنی جنگی که کلیسا علیه مسجد در فلسطین به راه انداخت و نزدیک دو قرن میلیونها آدم کشته و زخمی و آواره شدند و بالاخره شکست خوردند و برگشتند. یعنی جنگ اسلام و مسیحیت که تاریخ و ماهیتش همین است، این از دهان آقای بوش پرید، بعداً به او انتقاد شد و دیگر تکرار نکرد.
چهارمین اشتباه مهم کاخ سفید که به دولتهای قبل هم برمیگردد، مخالفت با انقلاب اسلامی است، انقلابی با ماهیت مردمی و خواست مردم در مقابل یک رژیم استبداد و وابسته در ایران اتفاق افتاد و آمریکا شمشیرش را از رو بست و از همان روز اول، توطئه کردن را شروع کرد. لانه جاسوسی اشغال شد و دیدیم چقدر اسناد توطئه آمریکا علیه انقلاب نوپای ما در آنجا جمع است! حتّی نمیترسیدند و این اسناد را منهدم نکرده بودند و با پررویی نگه داشته بودند. برای اینکه فکر میکردند این یک موج است و از سرشان میگذرد. البته دلیلش هم روشن است.
آمریکاییها در اینجا لانه کرده بودند. آمریکا ایران را به عنوان خانه امنش انتخاب کرده بود و از شاه به عنوان ژاندارم منطقه حمایت میکرد و میخواست از طریق ایران هم بر ذخائر نفت منطقه و هم بر حکومتها و دولتها و حوادث منطقه سلطه داشته باشد و کاری که انقلاب کرده بود، برای او سنگین بود. ولی این اشتباه را کرد.
اگر آن روز مثل بقیه کشورهای اروپایی که این کارها را نکردند، درگیری ایجاد نمیکرد، میتوانست روابط معمولی در حدّ بقیه داشته باشد و این همه مسائل فراوان برای خود خلق نکند که کرد. در همین خطبه عرض کردم که یک سال بعد از تحریم ایران، به طبس لشکرکشی کردند و شکست خوردند. شورشهایی را به راه انداختند، شکست خوردند. از بنیصدر حمایت کردند، شکست خوردند. عراق را وارد جنگ کردند، شکست خوردند. به عراق آن همه جنایات جنگی را با سلاحهایی شیمیایی و چیزهای دیگر تحمیل کردند، شکست خوردند. آمریکا در این مدت خیلی با ما بدرفتاری کرد و تا به حال هیچ سودی نبرد. البته این مخالفتها برای ما هم زحمت درست کرد و این را قبول داریم.
اشتباه استراتژیک بزرگشان در همین رابطه این است که آمدند طالبان و القاعدّه را در افغانستان تأسیس کردند. فقط برای اینکه در مقابل ایران یک جریان اسلامی را راه بیاندازند. گفتند: افراطیگری تشیّع را با افراطیگری تسنن که وهابیّت و سنیها هستند، مهار میکنیم. این استراتژیک آنها بود، آنها را خلق، مسلّح، حمایت، بزرگ و در افغانستان این همه خونریزی کردند و بعد اینقدر نمیفهمیدند که بالاخره کسی که به هر عقیده اسلامی، به هر مسلکی و مذهبی بخواهد مسلمان باشد، نمیتواند با استعمار همکاری کند.
کمکم رابطه آنها به هم خورد و این اوضاعی که میبینید، پیش آمده که یکی از آنها یازده سپتامبر است و خدا میداند چقدر از این حوادث برای خودشان درست میکنند! از ماجراهایی که در تاریخ میدانید، مجموعهای را عرض میکنم که به عراق برسیم. خیال نکنید اینها برنامههای عمیق شکستناپذیر دارند. در همه این صحنههایی که دارم اشاره میکنم، شکست خوردهاند. در اسرائیل هم شکست میخورند. در عراق هم سریعتر و مفتضحتر از اشتباهات دیگر و حتّی لشکرکشی به افغانستان شکست میخورند. الان اخبار افغانستان در بورس نیست. چون اخبار عراق آنجا را تحتالشعاع قرار داد. الان هر روز در افغانستان مشکلّ دارند. آمریکا زندانیهای فراوانی در آنجا دارد و هیأت تحقیق بینالمللی وارد این زندانها میشود. وقتی مسئله عراق مطرح شد، افغانیها هم مطرح کردند و هر روز درگیری است.
آمدند که مواد مخدّر را به صورت ظاهر کنترل کنند. ولی نشد و رسمیترش کردند. خواستند تروریسم را مهار کنند و میگویند بدتر شد. هر کاری که خواستند بکنند، نشد و الان هم دارند هزینه میکنند و در آخر با اردنگی مردم عراق و افغانستان فرار خواهند کرد و خواهید دید. انشاءالله.
یکی دیگر از اشتباهات فاحش مدیران فعلی کاخ سفید طراحی سیاست امنیتی کردن فضای دنیاست. اینها خیال کردند با این طراحی و اینگونه جلوه دادن، مردم آمریکا برای همیشه در این شرایط به جمهوریخواهان رأی میدهند و محافظهکاران فاشیست میتوانند این بازیها را بر سر مردم بیاورند. داخل آمریکا را هم امنیتی کردند. آنهاییکه در آمریکا هستند، میگویند: واقعاً حرکت در آمریکا مشکلّ است. در فرودگاهها، مترو، فروشگاهها، و در هر اجتماعی با تلویزیونها همه چیز را زیر نظر دارند و هرجا مردم با کوچکترین ظنی دستگیر میشوند. آنقدر اشیاء در فرودگاهها به خاطر مسائل امنیتی انبار شده که مسؤولان مربوطه اعلام کردند، جا ندارند و از طرف دیگر به مسافران اجازه نمیدهند تا ببرند.
در داخل آمریکا بسیار مشکل دارند، در دنیا هم شما دارند. تقریباً هر روز چند کشور را نام میبرند. که آمریکاییها به آنجا نروند. چون خطر دارد. به آمریکاییهایی که در برخی کشورها هستند، اعلان میکنند که پشت پنجره پیدا نشوید، ممکن است از بیرون پنجره شما را بزنند. به اجتماعات نروید. به فروشگاهها نروید. برای دنیا و خودشان شرایط ناامنی درست کردند برای اینکه بتوانند سیاست جنگی را تصویب و به آن عمل کنند. این هم نتیجه سیاست جنگی است.
یکی دیگر از اشتباهات فاحششان این نوع لشگرکسی به عراق بود، اینکه صدام سقوط کرد، همه ما استقبال کردیم، ولی آمریکا مرد اینکه بخواهد عراق را بعد از سقوط صدام اداره کند، نیست. آمریکا با آن روحیه، با آن غرور و اشتباهاتی که دارد، معلوم است که وضع عراق روز به روز بدتر میشود. الان همه قبول دارند که بدتر شد.
کاری که میکنند این است که نفت مردم عراق را میفروشند و یک مقدار پول زیادتر به حقوق بگیران میدهند. مرزها هم که باز است و کالاها وارد میشود. یک مقدار ظاهر قضیه عراق را درست میکنند که این یک خطر واقعی دارد. اقتصاد عراق به شدت آسیب دیده است. در عراق اصلاً سازندگی نیست، امنیت و زیربنا نیست. همه چیز در خطر است، اگر آمریکا این کشور را رها کند و با همین شرایط برود، پشت سرش جنگ داخلی خواهد بود. اگر بماند، باز همین وضع ناامنی است که دارید میبینید. چه شرایطی پیش میآید! رئیس شورای حکام عراق که رسمیترین مقام کشور است، دم کاخ آقای برمر وقتی که در صف میایستد که وارد کاخ شود، منفجر و کشته میشود. امنیتی که دارند، این است.
یکی از بدترین اشتباهاتشان این بود که وارد شهرهای مقدّس کربلا و نجف شدند. با اینکه همه خیرخواهان ارشاد کردند که وارد نشوید، علمای قم و نجف و انسانهای آشنا به فضای روحی مسلمانان، به خصوص شیعهها گفتند: وارد نشوید، اما آمریکا آنقدر مغرور است و با واقعیتهای مردمی فاصله دارد که این حرفها به گوشش نمیرود، دم دروازه نجف و کربلا آمده و هر روز چند تانک به داخل میفرستد و قدری مردم را میکشند و برمیگردند و بعضاً تانکهایشان منفجر میشود.
وادیالسلام را که قبرستان صدها هزار انسانهای خوب هست و از سراسر دنیا در آنجا امانت دارند، خیمهگاه امام حسین(ع) را که بسیار تقدّس است و از لحاظ رأفت انسانی در قلب ملّتها جا دارد و اسم خیمهگاه را که میبرند، اشک از چشمان انسانها بیرون میآید، مرکز نظامی میکنند و جمع میشوند و منهدم میکنند، به طرف گنبد حضرت امیرالمومنین(ع) گلوله میزنند، این کارها که با عقل، درایت، مدیریت و سیاست هیچ سازگار نیست، (شعار مرگ بر آمریکا نمازگزاران).
اگر آمریکا برای خود منافعی در عراق و خاورمیانه تعریف کرده، این کارها ضدمنفعت است. این کارها بقایای ارتباطی را که مردم با آمریکاییها دارند، ریشهکن میکند. کسی که در عراق دیده باشد گنبد حضرتعلی(ع) با گلوله توپ آمریکاییها آسیب دیده، هیچوقت دلش با آمریکا صاف نمیشود. (شعار مرگ بر آمریکا نمازگزاران)
فاحشترین اشتباه کاخ سفید طراحی خاورمیانه بزرگ(4) است که بخواهد براساس سلیقه و میل و خواسته آمریکا شکل بگیرد و نمونهاش در عراق و در همان غزه و کرانه باختری است که چقدر آمریکا موفق میشود. لقمه بسیار بزرگتر از دهانش برداشته و دوستان خود را در کشورهای عربی و اسلامی ترسانده است. هیچ طرح مشخصی هم ندارد. برای پوشش دادن اشتباهات خود ادعاهای بزرگ میکند که اشتباه پشت اشتباه است. مانند کسی که در باتلاق فرو رفته، پایش را به زمین فشار میآورد که بیرون بیاید، ولی پایینتر میرود. چون لجن است، هرچه تقلّا میکند، برعکس نتیجه میدهد. آمریکا دارد در منطقه ما و دنیا اینگونه میشود. انگلیس را هم دارد به دنبال خود میکشاند و به همین صورت میبرد.
این روزگار برای دیگران هم گران تمام میشود. اخیراً موج این اشتباهات به داخل آمریکا برگشته است. دموکراتها که بدلیل تفاوت سلیقه سیاسی و رقابت در انتخابات مخالفند که طبیعی است. اما در داخل جمهوریخواهان هم درگیری بوجود آمده است. خبرهای دیشب و امروز را نگاه کنید. آقای بوش میخواست برای نمایندگان جمهوریخواه کنگره سخنرانی کند و قانع نماید که سیاست ما در عراق درست است. جلسه محرمانهای بود. ولی آنچه درز کرده، میگویند نتیجهای معکوس داده و آنهایی که مخالفت کردند، گفتند: شما دارید آبروی آمریکا را در دنیا میبرید و آینده آمریکا را تباه میکنید و الان آمار و ارقام مسئله ویتنام دوباره در رسانههای آمریکا راه پیدا کرده است.
آمریکا 40 سال قبل تجربهای در ویتنام داشت که تمام شد. چون آن نسل رفت، اینها فکر کردند که آن صفحه از خاطرهها گم شده است. خلاصه ویتنام اینگونه بود که عرض میکنم. آمریکا 10 سال با ویتنام شمالی جنگید. ویتنام جنوبی در اختیار آمریکا بودو پایگاه آمریکا هم در ویتنام جنوبی بود. در این 10 سال نتایجش اینها بود که میخوانم.
در اوج جنگ 542 هزار نیروی آمریکایی در آنجا بودند. تقریباً 4 برابر نیرویی که الان در عراق است. 800 هزار نیرو هم از ویتنام جنوبی در اختیار داشت. در طول جنگ 2 میلیون تن بمب و گلوله سنگین روی ویتنام شمالی ریختند. چنین رقمی در جنگ جهانی گذشته هم اتفاق نیفتاده است. خیلی بیرحمانه مردم را میزدند، آمریکا 650 هزار کشته و زخمی و ویتنامیها 500 هزار کشته و زخمی دادند. هنوز هم معلولان جنگ در آمریکا در مراکز نگهداری هستند و آنجا را پر کردهاند.
الان بحثی که در آمریکا هست، این است که ما داریم ویتنام را دوباره تجدید میکنیم. دفاع آقای بوش این است که عراق، ویتنام نمیشود. فقط در صورتی ویتنام نمیشود که آمریکا زودتر از اشتباهاتش برگردد و اقرار کند و با کمک سازمان ملل و کشورهای همسایه و خیرخواهان دنیا مسئله عراق را حل کند و با برنامه، کار را به مردم عراق واگذار کند. نه اینکه همینجوری رها کنند و پشت سرشان را نگاه نکنند که آن کار میتواند خطر بدتری داشته باشد.
آقای بوش در جلسه دیروز به رفقایش گفته که پیشبینی میکنم بحرانهای بدتری قبل از واگذاری قدرت اتفاق میافتد. ولی آخرش خوب است. هنوز فکر میکند میتواند در عراق موفق شود. قطعاً اشتباه میکند. سنیها و شیعیان و افراد مستقل را رنجاند و این وضع دادگاهها، زندانها، زبربناها، سازندگی، برق و این هم امنیتش است. مردم عراق به چه چیزی دلخوش باشند؟! کسی که در مرز و صدها کیلومتر آنطرفتر از بغداد در یک جشن عروسی امنیت ندارد، به چه چیزی میتواند دلخوش باشد؟
خداوند انشاءالله ظالمان روزگار ما را به سزای اعمال خودشان برساند و مسلمانان و مظلومان جهان را از شرّ اینها نجات دهد.
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد
پی نوشت ها:
1/3/83
1- عملیات بیت المقدس که نقطه عطف نبردهای ماندگار 8 سال دفاع مقدس بشمار میرود از 10/2/61 آغاز و پس از 24 روز نبرد سنگین و بیوقفه سرانجام خونین شهر قهرمان در سوم خردادماه با فریاد الله اکبر رزمندگان دلاور اسلام در مسجد جامع این شهر آزاد میشود و به خرمشهر تبدیل میگردد.
عملیات بیت المقدس در جنوب غربی اهواز و در امتداد ساحل غربی رودخانه کارون آغاز و در امتداد نوار مرزی از طلائیه تا شلمچه و سپس سواحل اروند کنار ادامه یافت و نهایتاً 5400 کیلومتر مربع از اراضی میهن اسلامی آزاد گردید و با 17499 اسیر و 16000 کشته و زخمی از عراق ضربه مهلکی بر دشمن بعثی فرود آمد.
سپهبد شهید صیاد شیرازی در رابطه با این عملیات گفت: ترکیب رزمندگان ارتش سپاه و بسیج بسیار مثبت و مقدس بود، ضمن آنکه تلاش بیوقفه جان برکفان جهاد سازندگی به همراه واحدهای مهندسی ارتش سپاه و امدادگران پزشکی علی الخصوص حضور روحانیت آگاه و متعهد در خطوط مقدم جبههها حاکمیت ایمان و تعالی روح رزمندگان غیور اسلام را به همراه داشت.
سقوط خرمشهر و فتح آن دو واقعه فراموش ناشدنی در جنگ تحمیلی است. امام جمعه وقت خرمشهر در این رابطه گفته است: «سقوط خرمشهر را باید رمز مظلومیت انقلاب و آزادی آن را مایه صلابت و قدرت جمهوری اسلامی دانست. به نظر کارشناسان نظامی حتی به نظر امام(ره) فتح خرمشهر کاری مافوق کارهای عادی بود و به همان دلیل حضرت امام(ره) فرمودند: یادتان باشد خرمشهر را خدا آزاد کرد. من لازم میدانم از مقاومت دلیرانه نیروهای بسیج سپاه ژاندارمری نیروی دریایی و به ویژه گردان دژ 151 لشگر 92 زرهی اهواز یاد کنم چرا که زمان حمله عراق بیش از چهل روز اجازه اشغال خرمشهر را ندادند و تعدادی از پرسنل این گردان در همان پادگان به شهادت رسیدند.»
اشغال خرمشهر 578 روز طول کشید و در این مدت طولانی رزمندگان دلاور اسلام ابتدا دشمن را متوقف کردند و سپس با عملیاتهای کوچک و محدود توانستند در مواضع عراقیها رخنه کرده و سپس با عملیاتهای مهمی چون ثامن الائمه و طریق القدس و فتحالمبین آزادسازی سرزمینهای اشغال شده را آغاز کنند و نهایتاً با عملیات بیت المقدس نخستین تلاشهای صلح بینالمللی را که بصورت جدی مطرح میشد بدنبال بیاورند. صدام حسین رئیس جمهور عراق و آتش افروز جنگ در اقدامی اضطراری مواضع بسیاری را در غرب کشور رها و شعار صلح طلبی را دوباره مطرح کرد.
روز سوم خردادماه 1361 هنگامی که در بعدازظهر یک روز گرم صدای گوینده رادیو شنوندگان را به شنیدن خبر جدیدی ترغیب میکرد رزمندگان پیروز اسلام برفراز مسجد جامع خرمشهر پرچم فتح و پیروزی را به اهتزاز درآورده بودند. رزمندگانی که خبرگزاریهای جهانی و رسانههای استکبار را اینگونه به تعجب واداشتند.
آسوشیتدپرس در این رابطه اذعان کرد: خرمشهر از جایگاههای بزرگ جنگ محسوب میشود و بیرون راندن عراقیهای به آن معناست که عراقیها تمامی مناطق استراتژیک را که در آغاز جنگ تصرف کرده بودند از دست دادهاند.
مایکل کندی خبرنگار روزنامه لوس آنجلس تایمز گفته بود: یک ژنرال عراقی که تنها خود را محمد معرفی کرده است گفت: ما علاقهای به ماندن در اینجا نداریم اینجا یک صحرای خشک و خالی است و میتواند ارزانی خودشان (ایرانی ها) باشد. این گونه صحبتها با استراتژی عراق در آغاز جنگ مغایرت دارد.
روزنامه لوکوتیزین دوپاری تحت عنوان پیروزیهای لشگریان (امام ) خمینی(ره) نوشت: لشگریان ارتش به حمایت سپاه پاسداران پیشروی خود را به سوی مرز ادامه میدهند و بازپس گیری خرمشهر هدف نهایی عملیات بیت المقدس است.
سرانجام واشنگتن پست در اظهارنظری کوتاه ختم کلام را اعلان میکند: بازپس گیری بندر خرمشهر نمایانگر پیروزی تقریبا قاطع ایران در این جنگ بوده است.
2- آمریکا در سال 1980 تحریمات اقتصادی وسیعی را در واکنش به تصرف سفارت این کشور در تهران علیه ایران وضع نمود.
«تجربه دوم» مبتنی بر تحریم ایران از سوی غرب و بویژه آمریکا٬ در پیروزی انقلاب و در سال 57 رخ داد. تحریم صنعت نفت در این مقطع از طریق فراخواندن کارشناسان خارجی و عدم تأمین قطعات زیر ساخت این صنعت و نیز تخلیه کلیه اطلاعات کشف منابع جدید نفتی آغاز شد به گونهای که صادرات روزانه 4 میلیون بشکه نفت قبل از انقلاب به یک باره به زیر 1 میلیون بشکه نفت رسید. این امر ناگهانی باعث کاهش عرضه و متعاقبًا افزایش قیمت نفت از 12 دلار به مرز 34 دلار شد که در این بین جمهوری اسلامی با بدست گرفتن «ابتکار عمل» یعنی فروش نفت 30 دلاری٬ بازارهای جدیدی را به روی خود گشود و در آن شرایط بسیار سخت از این بحران جان سالم به در برد.
این شروع قدرتمند نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تحریمهای ناعادلانه ابرقدرتی چون آمریکا٬ آنها را وادار به اعمال تحریمهای بیشتر علیه کشورمان با هدف به تسلیم کشاندن آن بود. اما به طور کلی تحریمهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران را میتوان به 6 دوره اصلی تقسیم بندی نمود که هر یک دارای ویژگیهای خاص خود میباشد:
- دوره تسخیر سفارت (19811979(
نخستین تحریم آمریکا علیه ایران پس از واقعه حمله دانشجویان خط امام به سفارت شیطان بزرگ در تهران در سال 1979انجام گرفت. به دنبال این اتفاق٬ آمریکا متقابلاً 12 میلیارد دلار از داراییهای دولت ایران را مصادره کرد. پس از آزادی گروگانها توسط دولت ایران٬ این مصادره پایان نیافت و داراییهای ایران تا به امروز ضبط است.
- دوره جنگ ایران- عراق (19881981)
در زمان جنگ 8 ساله تحمیلی عراق علیه ایران ٬(1359 1367 )آمریکا با حمایت آشکار از صدام و تجهیز نظامی و اقتصادی عراق در کنار رژیم بعث قرار گرفت. در 7 آبان 29) 1366 اکتبر 1987) طبق تصمیم کنگره آمریکا٬ ورود کالاها و فرآوردههای آمریکایی به ایران تحریم شد. این تحریم دامنه وسیعی از محدودیتها و ممنوعیتهای اقتصادی٬ فن آوری علمی٬ نظامی و راهبردی را در بر میگرفت.
در طول جنگ ایران با عراق دولت ریگان حرکت بین المللی گستردهای را برای جلوگیری از فروش تجهیزات نظامی به ایران سازمان داد تا مانع از پیروزی ایران در جنگ علیه عراق گردد. در ژانویه 1984 دولت آمریکا به دلیل بمب گذاری در نیروگاه ذنظامی آمریکا در لبنان که 241 کشته بر جای گذاشت٬ ج.ا.ا را در لیست کشورهای حامی تروریسم قرار داد. این امر موجب منع صادرات و فروش کلیه تجهیزات نظامی به ج.ا.ا (از سال، (1986 کنترل صادرات کالاهایی که دارای مصارف دوگانه نظامی و غیر نظامی میباشند و قطع کلیه کمکهای مالی به ایران از جمله مخالفت با اعطای وام توسط بانک جهانی گردید.
دولت آمریکا به نماینده خود در سازمانهای مالی بین المللی مانند بانک جهانی ابلاغ کرد که با هرگونه وام و کمک مالی این سازمانها به ج.ا.ا مخالفت نمایند و به تبع آن کمکهای مالی آمریکا به این سازمانها را به میزان وامهایی که میتوانست به ایران تعلق گیرد٬کاهش داد. در سال 1987 دولت ریگان ایران را در لیست کشورهایی قرار داد که در ترافیک بین المللی مواد مخدر درگیر میباشند و بدینوسیله موانع بیشتری را در برابر صادرات و فروش تجهیزات نظامی ج.ا.ا قرار داد و واردات از ایران را تحریم نمود. البته این تحریم شامل خرید نفت ایران به منظور فروش به کشورهای دیگر (بازارهای خارج از آمریکا) نم یشد.
پس از پایان جنگ ایران عراق در سال 1988 و آغاز دوره بازسازی٬ مناسبات اقتصادی و سیاسی بین ج. ا و اتحادیه اروپا به میزان قابل توجهی بهبود یافت. اما به رغم این که در نوامبر 1991 دادگاه هیگ آمریکا را موظف کرد تا بابت پیش پرداختهای ایران برای قرارداهای نظامی ملغی شده مبلغ 278 میلیون دلار به ایران غرامت بپردازد٬ آمریکا نه تنها چیزی از تحریمها را لغو نکرد٬ بلکه دور جدیدی از تحریمها را برای تحقق نظم جدید بینالمللی خود در منطقه خاورمیانه و سیاست مهار ایران درسال 1993) 1372میلادی) به اجرا درآورد.
پس از شکست عراق در جنگ 1991 (حمله آمریکا به عراق برای بیرون راندن آن از کویت)٬ به منظور جلوگیری از برتری یافتن ایران بر عراق و برهم خوردن توازن قوا در منطقه٬ دولت آمریکا با تصویب قانون «منع گسترش تجهیزات نظامی ایران و عراق» در سال 1992 مجددا اقدام به تنگ کردن حلقه تحریم اقتصادی ایران نمود.
در سال ٬1992 آمریکا دریافت که پیشرفت نظامی ایران میتواند منافعش را در خلیج فارس به خطر بیندازد. این امر باعث شد که سیاستی در جهت عدم دستیابی و تولید سلاحهایی نظیر موشکهای بالستیک٬ بمب هستهای و سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی٬ علیه ایران اتخاذ کند. در همین راستا٬ در ماه می1993 آمریکا با هدف حمایت از منافع خود در خلیج فارس٬ یک تحریم اقتصادی علیه ایران وضع کرد.
متحدان آمریکا مانند انگلیس٬ فرانسه٬ ایتالیا٬ و آلمان تا حدودی از سیاست تحریم علیه ایران حمایت کردند. آمریکا انتظار داشت که متحدانش از تحریم٬ به وسیله عدم خرید نفت از ایران حمایت نمایند. اما بر خلاف انتظار آمریکا٬ این اتفاق رخ نداد. متحدان آمریکا٬ نمی خواستند که روابط تجاری خود را با ایران آن طور که آمریکا میخواست تغییر دهند. استدلال آنها این بود که در حالی که آمریکا بیست درصد از نفت ایران را خریداری میکند و به دیگر کشورها میفروشد٬ چطور آمریکا انتظار دارد که سایر کشورها از مبادله با ایران دست بکشند٬ اما ایالت متحده همچنان از این رابطه تجاری منتفع گردد!
پس سیاست بایکوت آمریکا دارای یک ضعف اساسی بود که آن را بی اثر میساخت. در نتیجه آمریکا٬ برای رفع این نقطه ضعف٬ تحریمها را شدید تر ساخت. به طوری که در 30 آوریل ٬1995 کلینتون اعلام کرد که ایالات متحده تمامی ارتباطات تجاری و سرمایه گذاری با ایران٬ از جمله خرید نفت را قطع خواهد کرد. تحریم جامع اعلام شده٬ به نوعی مهر تاییدی بود بر عدم تأثیر تحریمهای سالهای گذشته.
بعد از اتخاذ این سیاست٬ آمریکا انتظار داشت که این بار متحدانش از تحریم علیه ایران حمایت نمایند. اما مجددا این خواسته عملی نشد. متحدان آمریکا منافع خود را با بایکوت تجارت ایران٬ در خطر میدیدند٬ زیرا اساسًا حجم تجارت آنها با ایران٬ بسیار بیشتر از آمریکا بود. برای مثال در سال ٬1994 آلمان چهار برابر آمریکا به ایران صادرات داشت٬ ژاپن و ایتالیا دوبرابر٬ و فرانسه کمی بیش از آمریکا. ضمن اینکه آنها باور نداشتند که سیاست تحریم آمریکا تأثیر چندانی بر رفتار ایران داشته باشد و اساسا شیوه درستی در مقابله با این کشور باشد. از این رو فرانسه٬ انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی٬ با تحریم موافق نبوده و از آن حمایت نکردند.
وی همچنین در 16 اردیبهشت 1374، 6 مه 1995) با امضای دستورالعمل اجرایی ٬12957 تقریبًا تمامی معاملات تجاری با ایران و سرمایهگذاری در این کشور را ممنوع اعلام کرد. در (29 شهریور 1374، 20 سپتامبر 1995)، با تصویب طرح داماتو٬ رییس جمهور آمریکا اجازه یافت شرکتهای غیرآمریکایی را که فن آوری صنعت نفت را در اختیار ایران میگذارند٬ تحریم کند.
قانون داماتو پس از آمیختگی با طرح «بنیامینگیلمن» رییس صهیونیستی کمیسیون روابط بین الملل مجلس نمایندگان آمریکا که محتوایی مشابه قانون داماتو داشت٬ در قالب قانون مجازات ایران و لیبی در( 14 مرداد 1375 – 5 اوت 1996) در کنگره آمریکا تصویب و سپس به امضای کلینتون رسید. قانون «تحریم ایران و لیبی» دولت آمریکا را موظف میکرد تا هر شرکت خارجی را که بیشتر از 20 میلیون دلار در صنعت نفت ایران سرمایه گذاری کند٬ تحریم و مجازات نماید. البته این قانون که برای مدت 5 سال مقرر شده بود در 12 مرداد 1380 بار دیگر با تصویب کنگره و امضای «جرج دبلیو بوش» تمدید شد.
در آوریل 1996 قانون «مبارزه با تروریسم و مجازات مرگ» که هدف آن منع هرگونه مبادلات مالی با ج.ا.ا و جلوگیری از کمکهای مالی به کشورهایی که به ج.ا.ا تجهیزات و خدمات نظامی میدهند به تصویب رسید. در آگوست 1997 بخشنامه 13059 دولت کلینتون صادرات به کشورهایی را که قصد صدور مجدد کالاهای مزبور را به ج.ا.ا داشتند منع کرد.
در جولای 1998 و متعاقباً ژانویه 1999 دولت کلینتون ده موسسه روسی را به دلیل مشارکت در توسعه صنعت موشک سازی ایران تحریم کرد. در سپتامبر 1999 دولت آمریکا ج.ا.ا را به دلیل نقض آزادی مذهب مورد تحریمهای جدیدی قرار داد.
قانون «تحریم ایران و لیبی» و تهدید مجازات شرکتهای غیر آمریکایی که اقدام به سرمایه گذاری در صنعت نفت ایران میکنند با مخالفت شدید اتحادیه اروپا مواجه گردید.
اتحادیه اروپا با صدور بخشنامهای شرکتهای اروپایی را از رعایت قانون «تحریم ایران و لیبی» منع کرد و اعلام نمود که در صورت اعمال هرگونه جریمهای شرکتهای مربوطه قادر به دریافت خسارت خواهند بود. همچنین اتحادیه اروپا به دولت آمریکا اخطار داد که در صورت اجرای این قانون به اقدامات تلافی جویانه دست خواهد زد. در مقابل واکنش اتحادیه اروپا دولت کلینتون ناچار به عقب نشینی مقطعی گردید. برای مثال در مه 1998 دولت آمریکا اعلام کرد که شرکت توتال فرانسه و شرکای آن به خاطر سرمایه گذاری در پروژه پارس جنوبی تحریم نخواهند شد و از تحریم مربوط به «قانون تحریم ایران لیبی» مستثنی میباشند.
در دور دوم ریاست جمهوری کلینتون٬ به منظور تشویق و تقویت روند اصلاحات در ج.ا.ا٬ دولت آمریکا گامهایی را در جهت رفع تحریم اقتصادی ج.ا.ا برداشت. برای مثال٬ در دسامبر 1998 ایران از فهرست کشورهایی که درگیر ترافیک بین المللی مواد مخدر میباشند، حذف شد. در آوریل 1999 پرزیدنت کلینتون با صدور بخشنامهای صادرات مواد غذایی و دارویی به ایران٬ لیبی و سودان را آزاد ساخت.
در نوامبر 1999 دولت آمریکا شرکت بوئینگ را در مورد مشخص صدور قطعات برای هواپیماهایی که پیش از تحریم به ایران فروخته شده و هنوز تحت ضمانت میباشند٬ از قوانین تحریم مستثنی ساخت. بالاخره در مارس 2000 خانم آلبرایت از مداخله گذشته آمریکا در امور داخلی ایران و حمایت از عراق در طی جنگ ایران- عراق اظهار تاسف کرد و متعاقباً تحریم برخی از صادرات غیر نفتی ایران از جمله فرش٬ خاویار و پسته را لغو نمود. اما٬ در مجموع این اقدامات به اندازه کافی پیوسته و چشمگیر نبودند تا بتوانند تاثیر قابل توجهی بر روند تحولات سیاسی ج.ا.ا بگذارند.
با پایان یافتن دوره موسوم به اصلاحات در ج.ا.ا از یکسو و تشدید بحران اقتصادی و سیاسی عراق از سوی دیگر٬ روند تحریم ج.ا.ا به روال قبلی خود باز گشت. در نوامبر 2000 قانون «منع گسترش قوه نظامی ایران» با هدف جلوگیری از صدور تکنولوژی نظامی به ایران به تصویب رسید. این قانون پرداخت کمکهای مالی به روسیه را منوط به رعایت قوانین تحریم آمریکا کرد. متعاقبا٬ در اکتبر 2000 تصویب قانون اعتبارات کشاورزی کلیه کشورهایی را که در لیست کشورهای تروریستی بودند از دریافت ضمانت نامههای صادراتی دولت آمریکا محروم ساخت.
با آغاز ریاست جمهوری جورج بوش روند تحریم اقتصادی ج.ا.ا شدت دوبارهای یافت. در ژانویه 2001 دولت بوش با استناد به قانون «منع گسترش قوه نظامی ایران» یک شرکت کرهای را به خاطر فروش قطعات سلاحهای موشکی و شیمیایی به ایران مورد تحریم قرار داد. در جون 2001 مجددا یک شرکت کرهای و 2 شرکت چینی به خاطر فروش قطعات سلاحهای موشکی و شیمیایی به ج.ا.ا توسط دولت آمریکا تحریم شدند. بالاخره٬ در آگوست 2001 قانون تحریم ایران لیبی برای یک دوره پنج ساله تمدید شد.
بعد از حادثه 11 سپتامبر ٬2001 بوش در ژانویه ٬2001 ایران٬ عراق وکره شمالی را محورهای شرارت خواند٬ و این پایان دوران تجدید روابط بود٬ که در دوران کلینتون و خاتمی شکل گرفت و نشانهای بود از تغییر سیاست آمریکا علیه ایران. بعد از حمله آمریکا به افغانستان در پاییز ٬2001 و به عراق در مارچ ٬2003 بسیاری بر این باور بوده و هستند که هدف نظامی بعدی آمریکا٬ ایران است اما تاکنون واشنگتن از نیروی نظامی علیه تهران استفاده نکرده است.
در فوریه سال 2004 با تحریم انتخابات توسط برخی از گروهها در ایران٬ قدرت منتقل شد و سیاست دولت و مجلس جدید در قبال ایالات متحده٬ روابط این دو کشور را وخیم تر کرد. از سوی جهان و به خصوص آمریکا برنامههای ایران در این دوره برای دستیابی به انرژی هسته ای٬ و مخالفت با ورود و تحقیق بازرسان سازمان انرژی اتمی٬ به تلاش ایران برای دستیابی به سلاحهای هستهای تفسیر شد٬ و در نتیجه در اواخر سال 2004 و ماههای اول سال ٬2005 تحریمها علیه ایران شدیدتر و گزینه جنگ پررنگ تر شد. در این دوران تحریمها برای مدتی جنبه چند جانبه به خود گرفت.
3- منابع فلسطینی اعلام کردند که شمار شهیدان حمله هوایی عصر سه شنبه، 28 اردیبهشت هلیکوپترهای رژیم صهیونیستی به محله تل السلطان شهر مرزی رفح در جنوب نوار غزه به 22 نفر افزایش یافت. به گفته این منابع در این حمله هلیکوپترهای آپاچی چند فروند موشک هوا به زمین به سوی جمعی از تظاهرکنندگان فلسطینی معترض به تجاوز اسرائیل به رفح شلیک کردند.
در جریان این جنایت وحشیانه تاکنون 22 فلسطینی شهید و بیش از 50 نفر زخمی شدند که حال شماری از آنان وخیم است. با این ترتیب شمار شهیدان حملههای رژیم صهیونیستی به منطقه رفح در روز گذشته به 32 نفر رسید.
در این میان محمد حجازی از نمایندگان مجلس قانونگذاری فلسطین اعلام کرد که نظامیان اسرائیلی از ساکنان منطقه رفح خواستهاند که پرچم سفید را به نشانه تسلیم شدن بر پشت بام خانههایشان برافرازند.
به گفته حجاز ی پس از مخالفت اهالی با این درخواست یک دستگاه تانک اسرائیلی خانههای فلسطینیها را هدف گرفت که شماری از آنها شهید یا زخمی شدند.
از سوی دیگر «ناصرالقدوه» نماینده ناظر فلسطین در سازمان ملل در پایان نشست شورای امنیت گفت: در شهر رفح فاجعهای انسانی در حال تحقق است و رژیم صهیونیستی علاوه بر تخریب دهها خانه فلسطینیان طی روزهای اخیر صدها خانه دیگر را برای تخریب علامتگذاری کرده است.
وی در گفتگو با خبرنگاران مستقر در سازمان ملل گفت: اسرائیل تاکنون بیش از 1200 خانه را در شهر رفح منهدم کرده و شورای امنیت باید با اتخاذ تدابیر جدی جنایتهای جنگی رژیم صهیونیستی را در مجازات دسته جمعی فلسطینیان که ناقض حقوق بین الملل است در شهر رفح و در دیگر مناطق فلسطین متوقف سازد. نماینده ناظر فلسطین گفت: این بار وضعیت در مقایسه با گذشته بسیار خطرناکتر است ما با فاجعهای انسانی روبرو هستیم که هدف از آن احتمالاً تغییر ترکیب جمعیتی منطقه میباشد که بطور آشکار مغایر حقوق بینالملل است.
القدوه افزود: با وضعیت جدید مرز میان فلسطین و مصر تغییر خواهد کرد و این مساله نیت واقعی طرح به اصطلاح شارون را در ایجاد یک زندان بزرگ برای 13 میلیون فلسطینی که محاصره شدهاند را افشا میسازد. ما از زندانی در داخل اسرائیل سخن میگوییم که در محاصره این رژیم قرار دارد و بدون هرگونه مرزی با جهان خارج است.
نماینده ناظر فلسطین در سازمان ملل گفت: مقامهای اسرائیلی از جمله آریل شارون و رئیس ستاد ارتش آن گفتهاند صدها خانه دیگر را در شهر رفح برای تخریب علامتگذاری شده است. آنها توجیه انهدام این خانهها را وجود سلاحهای سنگین ذکر کردهاند. آنان سه سال است که این منطقه را برای یافتن سلاحهای سنگین جستجو میکنند اماتاکنون سلاحی نیافتهاند پس این سلاحهای سنگین کجا هستند
وی به خبرنگاران گفت: در این منطقه سلاحی به غیراز سلاح سبک که هم من میدانم و هم شما میدانید از هرجایی و حتی از اسرائیل میتواند تهیه شود وجود ندارد آنها به مدت سه سال است که دروغ میگویند.
«اسکات مک کلیلان» سخنگوی کاخ سفید در شرایطی که رهبران جهان و نیز دبیر کل سازمان ملل اقدام وحشیانه رژیم صهیونیستی در تخریب خانههای فلسطینیان را محکوم کردهاند گفت: ما نگرانیهای امنیتی اسرائیل را درک میکنیم.
وی که در جمع خبرنگاران در واشنگتن سخن میگفت افزود: اسرائیل در گفت وگو با ما اعلام کرده است که هر کار ممکن را در زمینه به حداقل رساندن آسیب به خانههای فلسطینیانی که در عملیات تروریستی و یا قاچاق اسلحه دست نداشتهاند انجام خواهد داد.
مک کلیلان در پاسخ به سئوال یکی از خبرنگاران مبنی بر اینکه «آیا دولت آمریکا از این توضیح اسرائیل راضی است یا نه» گفت: ما نگرانیهای آنها را درک میکنیم و به همین دلیل است که من همواره گفته ام که اسرائیل حق دفاع از خود را دارد.
سخنگوی کاخ سفید گفت: ما در تماس با مقامهای اسرائیلی هستیم و آنها به ما گفتهاند که خانههایی که منهدم شده خانه هایی بوده است که از آنها به منظور قاچاق و توزیع اسلحه استفاده میشده است.
وی همچنین گفت: ما در گفتگو با اسرائیلیها به آنان تبعات بشردوستانه عملیات آنها را یادآور شده ایم.
مک کلیلان گفت: سیاست ما مخالفت با تخریب خانههای «فلسطینیان بیگناه» بوده است اما در پاسخ به سئوال یکی از خبرنگاران مبنی بر معنای «فلسطینیان بیگناه» طفره رفت.
4- پس از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ آمریکا با استفاده از فرصت به دست آمده و با این پیش فرض که دارای رسالت تاریخی برای برخورد با تهدیدهای جهانی است، سیاستی یک سونگر و قدرت محور در پیش گرفت با توجه به اهمیت و بیلان نفت و گاز در انرژی جهانی و با توجه به این واقعیت که آمریکا با دارا بودن ۲ درصد ذخائر نفت جهان حدود ۲۵ درصد نفت جهان را در مصرف میکند، انگیزه لازم را برای این کشور به منظور تامین امنیت منابع نفت و گاز و مسیرهای انتقال آنها فراهم کرد، تا علاوه بر تامین نیازهای انرژی خود از طریق حضور و ایفای نقش موثر در امنیت منابع نفت و گاز و مسیرهای انتقال آن، رقبای خود را نیز کنترل کند. اهمیت منابع نفت و گاز خاورمیانه و خزر، که حدود ۶۴ درصد ذخایر انرژی جهان را در بر میگیرد، موجب شده است تا آمریکا برای ایجاد بسترهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هم سو با منافع خود در منطقه خاورمیانه با هدف تثبیت هژمونی جهانی خود، طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح سازد. شکلگیری زمینههای طرح خاورمیانه بزرگ با تهاجم عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ آغاز شد و با رویداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و آغاز استراتژی تازه آمریکا در خاورمیانه و به ویژه عراق به بار نشست. طرح خاورمیانه به دنبال ایجاد سازگاری بین کشورهای درون منطقهای نظیر سازگاری اعراب و اسرائیل از یک طرف و ایجاد سازگاری کل منطقه با سیستم بین المللی نظیر تجارت جهانی و جز اینها به رهبری آمریکا از طرف دیگر است. آمریکا به منظور ایجاد بسترهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هم سو با منافع خود در منطقه خاورمیانه، طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح ساخت. در تعریف حدود خاورمیانه بزرگ میبایست مقولههایی خاص مانند مناقشه اعراب و اسرائیل، مسائل خلیج فارس، حوزه دریای خزر و شبه قاره درنظر گرفته شود. همچنین مسائل جغرافیای استراتژیک، مانند منابع انرژی، کمبود آب و گسترش تسلیحات از موضوعات مورد توجه در این حیطهاند.
خاورمیانه بزرگ مثل اغلب طرحهایی که از سوی کشورهای غربی برای کشورهای جهان سوم مطرح میشود تهدیدات و مضرات زیادی را متوجه کشورهای منطقه و مردم این سامان میکند.
خطر وابستگی اقتصادی
یکی از تهدیدات بالقوه در طرحهایی که معمولا از سوی کشورهای غربی برای نوسازی کشورهای جهان سوم ارائه میشود خطر وابستگی اقتصادی این کشورها به دولتهای غربی است. یکی از خطرات طرحهایی نظیر طرح خاورمیانه بزرگ همبستگی میان سرمایه گذاران خارجی با برخی نیروهای ارتجاعی داخلی و یا برخی نخبگان سیاسی و اقتصادی فاسد داخلی کشورهای عرب منطقه است که میتواند به توسه فقر و فساد در کشورهای منطقه کمک کند.
خطر نفوذ سیاسی غرب در منطقه خاورمیانه
یکی از تهدیدات جدی که از سویی طرحهایی نظیر طرح خاورمیانه بزرگ برای کشورهای منطقه مطرح است، خطر توسعه نفوذ سیاسی کشورهای صنعتی در این کشورهاست. بسیاری از کشورهای غربی که در طرح خاورمیانه بزرگ که برای آنها نقش قابل ملاحظه در نظر گرفته شده، سابقه طولانی استعمارگری داشتهاند و طرف دیگر از خصوصیات مشترک کشورهای جهان سوم این است که تقریبا در همه این کشورها کم و بیش سابقه استعمار وجود دارد و البته چگونگی و شکل آن متفاوت است.
توسعه مصرفگرایی
یکی از خطرات جدی امپریالیسم فرهنگی برای کشورهای جهان سوم تلقین این باور اشتباه است که پاداش هر فرد در کارش، دسترسی بیشتر به کالاهای مصرف است و افزایش مصرف هم شاخص عمده توسعه اقتصادی استو پیامد چنین تلقی وابستگی فرهنگی –مصرف گرایی است. برانگیختن مردم به مصرف هر چه بیشتر در کشورهای کم درآمد جهان سوم از طریق تبلیغات شرکتهای چند ملیتی و سازگار کردن ذائقه و سلیقههای انان با فرآوردههای وارداتی و مصرفی، نقش اساسی در گسترش و تکامل شرکتهای چند ملیتی و اقتصاد کشورهای توسعه یافته غربی دارد.
توسعه ناهنجاریهای اجتماعی
نفوذ فرهنگ غربی در دوران جدید به کشورهای جهان سوم که منجر به تخریب ساختهای اجتماعی – فرهنگی این کشورها شده، زمینه گسست اجتماعی را فراهم ساخته و با تخریب ساختارهای فرهنگی سنتی الگوهای رفتار هنجارمند را در جامعه به مخاطره انداخته است. فرهنگ مصرف گرا و بی قید و بندی اخلاقی برآمده از چنین وضعیتی، زمینه بسیاری از رفتارهای نامتعارف اجتماعی را در کشورهای در حال توسعه فراهم آورده است.
اهداف طرح خاورمیانه بزرگ
الف) تضمین جریان انرژی از منطقه به سوی بازارهای مصرف
دسترسی اسان و بدون احتمال خطر به منابع نفت و گاز جهانی، تنوع جغرافیایی منابع انرژی و مسیرهای انتقال و ثبات سیاسی در مناطق دارای منابع نفت و گاز از اهداف دائمی امریکاست. با توجه به سوابق بحرانهای گذشته در خاورمیانه، آمریکا به دنبال این است که با اجرای طرح خاورمیانه بزرگ زمینههای ایجاد بحرانهای مشابه را که موجب اختلالاتی در عرضه نفت خاورمیانه میشود از بین ببرد. همچنین تنوع بخشی به منابع سنتی تامین انرژی یعنی تقویت جایگاه انرژی دریای خزر نیز مورد توجه جدی امریکاست. در نهایت اینکه کنترل منابع و مسیرهای انتقال انرژی در راستای کنترل رقبای جهانی نیز میتواند در زمره اهداف مورد نظر این طرح باشد.
ب) پیشبرد روند به اصطلاح صلح خاورمیانه و تضمین امنیت رژیم صهیونیستی
به نظر میرسد با اجرای طرح خاورمیانه بزرگ، اسرائیل از برندگان اصلی در جنبههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی باشد. به لحاظ سیاسی – امنیتی، الزام دولتهای خاورمیانه در برخورد با جریانات اسلامگرا که اساسا سر سازگاری با موجودیت اسرائیل ندارند، امنیت این رژیم را تامین میکند. طرح خاورمیانه بزرگ علاوه بر جنبه سیاسی از جنبههای اقتصادی نیز منافع سرشاری عاید اسرائیل خواهد کرد، در واقع نوید تشکیل بازار مشترک خاورمیانه در راستای منافع اسرائیل به دوحالت زیر است:
1- رشد و پیشرفت ملتهای خاورمیانه امکان ندارد مگرآنکه این ملتها به صورت متابل از یکدیگر استفاده کنند؛ مثلاً ممکن است ملتی که ثروت و نیروی کار دارد دارای تکنولوژی و تکنیکهای علمی پیشرفته نباشد.
2- شکیل بازار مشترک خاورمیانه به سبک بازار مشترک اروپا باشد. مقر این بازار باید در بهترین کشور پیشرفته و دموکراتیک منطقه باشد.
وضع رژیم صهیونیستی در منطقه تثبیت نمیشود مگر آنکه با کشورهای همسایه پیوند داشته باشد و در شئون مختلف با آنها روابط عادی برقرار سازد و گذرگاه رسیدن به این هدف، امضای پیمان سازش و موافقتنامه دوجانبه و نیز تشکیل بازار مشترک است.
بازار مشترک خاورمیانه که آمریکا به دنبال ایجاد آن است اسرائیل را نیز در برخواهد گرفت و موجب تسلط اسرائیل بر مناسبات و معادلات اقتصادی خاورمیانه خواهد شد.
ج- مبارزه با اسلام سیاسی، تحت عنوان مبارزه با تروریسم
وجود جنبشهای سیاسی اسلامی ضد اسرائیلی و ضد امریکایی در منطقه و تهدیدات ناشی از آنها برای منافع آمریکا و اسرائیل، باعث شده است که مبارزره با جنبشهای اسلامی و سرکوب آنها به یکی از اهداف طرح خاورمیانه بزرگ تبدیل شود. امروزه منافع آمریکا و امنیت و حیات اسرائیل بیش از همه با اسلام گرایی و گروههای مقاومت تهدید میشود.
د) کنترل رقبای جهانی و منطقهای امریکا
با توجه به جایگاه خاورمیانه بزرگ از لحاظ تامین نفت و گاز جهان، اجرای طرح خاورمیانه بزرگ که منجر به تثبیت جایگاه آمریکا و حضور بیش از پیش آن در منطقه خواهد شد. و این امرموجبات کنترل بیشتر بر منابع نفت و گاز خاورمیانه بزرگ را برای آن کشور فراهم خواهد کرد.
هـ) گسترش فرهنگ امریکایی در قالب لیبرال دموکراسی
بعد از ۱۱ سپتامبر، آمریکا به این نتیجه رسید که دموکراتیزاسیون در خاورمیانه باعث جلوگیر از رشد تروریسم خواهد شد و ارزشهای دموکراتیک فضای کمتری را برای تروریسم به وجود میاورد. در این میان نظریه صلح دموکراتیک بار دیگر مطرح شد مبنی بر اینکه دموکراسیها معمولاً به ندرت با یکدیگر میجنگند و از نظام استبدادی بسیار صلح طلبترند. امریکاییها معتقدند که برقراری دموکراسی سکولار در کشورهای عربی و اسلامی منجر به حرکت آنها به سمت دموکراسی سکولار در کشورهای عربی و اسلامی منجر به حرکت آنها به سمت اقتصاد سرمایه داری و ادغام منطقه در اقتصاد جهانی به رهبری آمریکا خواهد شد و دموکراسی سکولار حساسیت مسلمانان را در برابر اسرائیل کمتر خواهد کرد.
سرانجام متن کامل طرح خاورمیانه بزرگ برای اولین بار بطور غیر رسمی در نشریه الحیات در بهمن ۱۳۸۳ منتشر گردید و نهایتاً این طرح در ژوئن سال ۲۰۰۴ توسط رئیس جمهوری آمریکا به اجلاس سران گروه هشت در سی آیلند ارائه گردید و با انجام تعدیلاتی به تصویب رسید. سپس در نشست مشترک آمریکا و اتحادیه اروپا و نیز نشست سران ناتو در تیر ماه ۱۳۸۳ در استانبول، و در بیانیه پایانیاش مورد تایید قرار گرفت. این طرح از یکسو با مخالفت شدید کشورهای عربی و از سوی دیگر با سوء ظن و تردید کشورهای اتحادیه اروپا مواجه گردید.
کشورهای عربی هراسان از پیامدهای آن برای دولتهای خود این طرح را دخالت در امور داخلی خود انگاشتند. کشورهای اروپایی در عین پشتیبانی از این طرح آن را غیر واقعبینانه و بلند پروازانه خواندند شیراک رئیس جمهور فرانسه هشدار داد که تحریک منطقه برای ایجاد تغییرات میتواند موجب تقویت بنیادگرایی و فرو افتادن به دام مهلک جنگ تمدنها گردد. (دشمنشناسی، ویژه دوره بصائر، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهموری اسلامی ایران، معاونت سیاسی، ص ۷۳-۸۰)