خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۳۰ آذر ۱۳۶۳

  خطبه اول  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی آلِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم »إِنَّ اَکْرَمَکُم عِنْدَاللَّهِ اَتْقیکُمَ«، »اُوُصیکُم عِبادَاللَّهِ بتَقْوَی اللَّه«.  در خطبه‏های اول گذشته، مقداری در مورد تهاجم فرهنگی نژاد سفید علیه نژادهای دیگر جهان و ستم عمیق معنوی که از این ناحیه به نژادهای دیگر از طریق نژاد سفیدپوست شده است، صحبت کردیم. در این خطبه مقایسه برخورد اسلام با نژاد پرستان غربی، در رابطه با معنویات فرقه‏ها، ملل و نژادهای دیگر را مطرح می‏کنم. در دو خطبه گذشته یادآور شدم که چگونه نژاد ستمگر سفیدپوست، در 500 سال اخیر، تهاجم عمیقی به معنویات و ارزشهای انسانی دیگران به منظور تضعیف پایه‏های اجتماعات غیرسفیدپوست، داشته و مقداری از آن نیز دامن‏گیر خود آنها شده است. قبلاً گفتیم که غربیها ابزار فراوانی برای تضعیف معنویات ملتهایی که قصد استعمار آنها را داشتند، به کار بردند؛ از جمله عوامل تبلیغاتی، اقتصادی، روانی. مهمترین اهرم آنها نفوذ در بخش مهم نیروهای انسانی (طبقه نسوان) بود که این را توضیح دادم. در این خطبه، نکات دیگری در رابطه با مسایل اخلاقی و معنویات انسانی را مطرح کرده و بعد برخورد اسلام با سایر نژادها و برخورد غربیها با ملل غیرغربی را مقایسه می‏کنیم. و اصالت مکتب اسلام در همین جا نشان داده می‏شود که چقدر عام و انسانی است و دارای ریشه فطری است و برای تمام بشر برنامه دارد؛ نه برای یک نژاد. نمونه‏های دیگری که لازم است در رابطه با تهاجم فرهنگی نژادپرستان غربی تذکر مختصری دهم، سیاستی است[t1] که دنیای استکباری بعد از شروع دوران استعمار اتخاذ کرد که هنوز هم عواقب آن در دنیای غیرسفیدپوست وجود دارد که نباید از قلم بیفتد - و آن اعزام و استقرار نیروهای انسانی فاسد و مفسد به نقاط غیراروپایی است و از کارهای بسیار بد دنیای غربیهاست و آنها باید یک روزی جریمه این کار را به بشریت بپردازند. اینها وقتی استعمار دنیای غیراروپایی را شروع کردند، شیاطین آنها یک برنامه‏ای ریختند که به تعبیر سیاستمداران، با یک تیر دو نشان زدند، و هر دو نشان تیر به ضرر جوامع غیراروپایی شد؛ آنها اشرار و اوباشی را که مزاحم جامعه خود آنها بودند، (محکومان به حبس با اعمال شاقه و عناصر غیرقابل اصلاح که در نهادها و ارگانهای آنها وجود داشت) جمع کردند و به صورت مأمورِ وزارت مستعمرات، به اطراف دنیا فرستادند و شما ببینید که این سیاست چه می‏کند. اولاً خود آنها را از شر یک گروه مفسدی که دایماً در منطقه خود آنها، ایجاد فساد می‏کردند، راحت کرد، ثانیاً این فساد را به کشورهای دیگر صادر کردند. این جانب در این مورد فقط چند نمونه ذکر می‏کنم تا مشاهده کنید که اینها برای تهاجم فرهنگی و از بین بردن معنویات ملل دیگر، چقدر قساوت مآب بودند.  انگلستان برای آمریکا که یکی از مستعمره‏نشینان او بود، جیره‏بندی کرده بود که سالیانه دو هزار شرور درجه یک را به آنجا اعزام کند که اینها نوعاً از زندانیان غیرقابل عفو بودند و این کار باعث سر و صدای فرانکلین شد و گفت که شما آمریکا را زباله‏دان انگلستان کردید. و این جریان، خود یک ماجرای تاریخی دارد. آمریکاییها یک مقدار مقاومت کرده و این سیاست را به آفریقا منتقل کردند و در بسیاری از مستعمرات آفریقا، محیط زندگی آن چنان بد بود که همین اشرار محکوم به حبس با اعمال شاقه هم حاضر نبودند در آنجا بمانند و فرار می‏کردند. البته آنها در بعضی از جاها مانند همین آفریقای جنوبی که در آنجا سفیدپوستان حاکم هستند و امروز هم تبعیضات نژادی بسیار زشت در این کشور حاکم است، ماندند. استرالیا که مورد توجه قرار گرفت، در کتب مربوط آمده است که یکصد و شصت هزار شرور انگلیسی به آنجا فرستاده شد. شما مشاهده کنید که 160 هزار آدم مستعمره‏چی، انسان فاسد و مفسد با قدرت استعمار و زور وارد یک جزیره شوند، چه خواهند کرد و چگونه می‏توان توقع داشت که آنها بگذارند جامعه رو به صلاح پیش رود. جزیره »ساموا« در همین استرالیا بارانداز اشرار و محکومان آلمانی بود. پرتغالیها آن قدر اشرار به آنگولا فرستادند که یکی از جامعه شناسان اروپایی از خود پرتغالیها، یک روز خطاب به مردم پرتغال گفت که خجالت بکشید. به رهبران و سیاستمداران خود بگویید که خجالت دارد که ما یک روز، کشور مستقل و مظلومی را زباله‏دان مردم پرتغال کنیم؛ آنها چه تقصیری دارند که باید باج شرارت اشرار ما را در زندگی خود بپردازند. این وضع اینها بود. یکی از متفکرین آلمان در پارلمان این کشور سیاستمداران آلمانی را سخت مورد عتاب قرار داد و آنها را استیضاح کرد که به دنبال آن، مسؤول مستعمرات آلمان در پارلمان حضور یافت و گفت آن روزی که ما اشرار فرستادیم، چاره‏ای جز این کار نداشتیم. »لئوپولد« پادشاه بلژیک در یکی از سخنرانیهای رسمی خود که مورد عتاب قرار گرفته بود، گفت: من به عنوان شاه بلژیک به خود اجازه نمی‏دهم که افراد منزه و جنتلمن و شریف را به مستعمرات بفرستم. اگر مستعمره می‏خواهید باید همین اشرار باشند. تعبیر خود اروپاییان در مورد مأمورین اروپایی در کشورهای مستعمره این است: »کلکسیونی از رذلترین، فاسدترین و بداخلاق‏ترین انسانهای تاریخ در روی زمین«. با این سیاست کشورهای جهان دیگر را مورد تاخت و تاز این گونه انسانها قرار دادند و کار آنها به جایی رسیده بود که خطر جدیدی خود اروپا را تهدید می‏کرد و آن نسل »دورگه« بود. این اوباش وقتی به سایر مناطق می‏رفتند، طبعاً کسانی که حاضر بودند با اینها باشند، نوعاً مثل خود آنها بودند. نسل دورگه‏ای که بزرگ شد و به اروپا برگشت، یک تهدید جدی برای اروپا شد و آنها یک قانونی تصویب کردند که به موجب آن ارتباط جنسی مأمورین مستعمراتی با خانمهای بومی کشورهای مستعمره ممنوع شد. کار آنها به اینجا رسید. و اصلاً مثل اینکه ناشر فساد در دنیا هستند و برای فساد برنامه‏ریزی کرده و می‏کنند. استعمارگران غربی می‏دانستند که یک روزی معنویات کشورهای تحت سلطه آنها باعث می‏شود که مردم در مقابل آنها بایستند و لذا آنها خواستند که با شیوه‏های مختلف ریشه معنویات را در کشورهای دیگر جهان بسوزانند؛ این نسلی که امروز شما می‏بینید در آمریکا این‏گونه ستم می‏کنند و این گونه با مردم دنیا رفتار می‏کند، از همان ریشه‏هاست. این اروپا که تمدن دنیا را از خود می‏داند و خود را پرچمدار تمدن عصر جدید معرفی می‏کند، اینها کارهایی است که اینها کرده و می‏کنند. این مسایلی که من مطرح می‏کنم، از نوشته‏های کتابهای ایرانی نیست. اینها چکیده‏هایی از نوشته‏های فراوان خود اروپاییان است. گرت - پاچنسکی شخصی که برنامه پانورامای تلویزیون آلمان را اجرا می‏کرد و به خاطر همین حرفها او را از آنجا اخراج کردند، کتابی تحت عنوان »سفیدها چه کردند« نوشته که به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. در این کتاب آمده: اصولاً برنامه سفیدپوستان غربی، به فساد کشیدن دنیا بوده و این سیاست را به عنوان یک برنامه مستعمراتی تنظیم کرده بودند که البته دامن‏گیر خود آنها نیز شد، چون این کار عکس العمل داشت. حال در مقابل اینها، روش اسلام را ملاحظه کنید. به همان اندازه که دل اسلام به حال پیروان خودش (مسلمانان) از لحاظ اخلاقی و انسانی می‏سوزد، برای نجات سایر ابنای بشر تلاش می‏کند. اصولاً اسلام آمده تا مفاسد را اصلاح کند، صالحین که تنها نگهداری لازم دارند و تعبیر آیه: »مَنْ اَحْیاها فَکاَنّما اَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً« و نقطه مقابل آن: »مَنْ قَتَلَ نَفْسَاً بغِیرِ نَفْسٍ أَوْفَسادٍ فِی‏الأرضِ فَکَانَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً« که در قرآن آمده طبق تفسیر بسیاری از مفسرین و روایات ما همین احیای معنوی و قتل معنوی است. یک انسان سالم ساختن، از هر نژاد و نسل و دینی، برای یک انسان، به اندازه احیای دنیاست واین برنامه اسلام است. ما ندیده‏ایم که اسلام به یک جریان سیاسی اسلامی اجازه داده باشد تا در میان دشمنان غیرمسلمان خود نفوذ کند تا آنها را فاسد کرده و جامعه آنها را از درون بپوساند. چنین کاری اصلاً در اسلام جایز نیست. دنیا به این نکته‏ای که بنده عرض می‏کنم توجه کند. شما مسلمانان که ارزش دین خود را می‏دانید، اما دنیا توجه کند. یک چنین مکتبی (اسلام) صلاحیت پرچمداری تمدن دنیا را دارد، نه یک مکتبی که مصالح را در رنگ، پوست، خون، مرز، آب و خاک و پرچم می‏بیند. انسان هدف است. و نمونه‏های آن را عرض می‏کنم. آیات زیادی در این باره در قرآن آمده است. آیات زیادی از قرآن با اصرار از پیروان یهودیت و مسیحیت و حتی مشرکین می‏خواهد که به اخلاقیات و مرام خود عمل کنند، و از دین خود منحرف نشوند. این خیلی حرف است که اسلام برای نجات کسانی که علیه این مکتب، شمشیر می‏زدند، فشار بیاورد که چرا به دین خود عمل نمی‏کنند. در قسمتی از آیات سوره مایده، قرآن از یهودیان و مسیحیان شکایت می‏کند و می‏گوید که اینها دنبال فسق و فجر رفته و به دستورات تورات و انجیل عمل نمی‏کنند. اینها دنبال »اَکَلُ السُّحْتَ« و کارهای دیگر رفتند. و بعد قرآن از روحانیون مسیحی و یهودی گله می‏کند که چرا شما وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را انجام نمی‏دهید و اینها را وادار به صلاح نمی‏کنید؟ »لَوُلا یَنْهیُمُ الرَّبَّانیُّونَ وَ الاَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاِثَمَ وَاَکلِهِمُ السُّحْتَ« چرا جلوی دروغگویی، زورگویی و حرام‏خواری اینها را نمی‏گیرید؟ شما این مکتب را در مقابل مکتبی بگذارید که جنگ تریاک در چین راه می‏اندازد، تا این ملت را خفه کند. این قرآن را ببینید که به روحانیون مسیحی و رهبانها و اَحبّا می‏گوید که چرا شما پیروان خود را از دروغ گفتن و حرام خوردن باز نمی‏دارید. و سپس می‏گوید: »وَلَوْاَنَّهُم اَقامُواْ التَّورَیةَ وَ الاِنْجیلَ وَ ما اُنْزلَ اِلَیْهِمْ مِنْ رَبّهِم لَاکُلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِهِمْ« اینها اگر به تورات و انجیل عمل می‏کردند، خداوند از آسمان و زمین برای آنها برکت می‏فرستاد. یعنی از همانهایی که مسیحی هستند، می‏خواهد که به دستورات عملی انجیل عمل کنند. از یهودیان می‏خواهد که به دستورات تورات عمل کنند. قرآن همان گونه که مسلمانها را درباره ربا خوردن مورد عتاب قرار می‏دهد، به یهود هم که در دین آنها در واقع ربا حرام بوده، عتاب می‏کند که چرا ربا می‏خورید؟ چرا دروغ می‏گویید؟ با آنها این طوری طرف می‏شود. در سوره آل عمران آیات زیادی به همین مضامینی که عرض می‏کنم وجود دارد. در یک جا می‏گوید: »وَ مِنْ اَهْلِ الکِتاب مَنْ اِنْ تَأمَنْهُ بقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ اِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَّنْ اِنْ تَأْمَنْهُ بدینارٍ لا بُؤِدِّهِ اِلَیْکَ« می‏فرماید: اینها دو تیپ هستند و همه آنها یک جور نیستند، بعضی از آنها انسانهای پاک امینی هستند که اگر یک گنج در اختیار آنها بگذارید (از همین مسیحی‏ها و یهودیها) به شما پس می‏دهند و بعضی از آنها آدمهای ناامنی هستند، امنیت ندارند، اگر دیناری پیش آنها بگذارید پس نمی‏دهند. در آخر، قرآن می‏فرماید: آنهایی که اهل امانت هستند متقین هستند و خداوند متقین را دوست می‏دارد. همین تقوایی را که قرآن برای جامعه اسلامی می‏خواهد، این تقوا را برای جامعه یهودی و مسیحیت هم می‏خواهد. این خیلی زیاد است. این را به مدعیان تمدن امروز غرب بگویید که با شراب و با تصویرهای گمراه کننده درصدد اغوای ملتهای دیگر هستید، صلاحیت پرچمداری تمدن دنیا را ندارید. شما به بشریت به صورت هوو نگاه کنید، حاضر نیستید که سعادت بشریت را بخواهید. این اسلام است که آن روز که مسیحی‏ها و یهودیها با مشرکین علیه اسلام همدست شده بودند و دشمن بودند، به جای اینکه پیامبر اکرم (ص) عوامل نفوذی درست کند و در میان اینها برود و اینها را فاسد کند و از درون، آنها را منفجر کند، وسیله اصلاح اینها را درست می‏کرد و می‏خواست اینها را سالم کند. شما ببینید در فقه ما، برای کفاری که بیایند مسلمان شوند و اسلام بیاورند، فقهای ما می‏گویند: اگر این کفار در موقعی که به دین خود بودند، به وظایف دینی خود عمل می‏کردند، ذمه آنها بری است؛ یعنی به طور اصولی ما می‏پذیریم کسانی که به دینی، به چیزی معتقد هستند، عامل به تقوا و عامل به وظایف خود باشند و تأکید هم داریم و قرآن این را روی مشرکین تأکید می‏کرد. در مورد تحریمی که مشرکین در سوره انعام کردند، آقایان ببینید مشرکین چیزهایی را حرام کرده بودند و نمی‏خوردند، یا چیزهایی را حلال کرده بودند، می‏خوردند، قرآن به آنها می‏گوید که شما این حرام و حلال را از کجا درست کردید. و آنها را هدایت می‏کند که چیزهای بیخود را نخورید و چیزهای حلال را بر خود حرام نکنید، به نفس خود ستم نکنید. اصولاً برنامه اساسی اسلام در جهان سازی این است که انسان پاک و متقی - ولو با هر دینی که ما قبول نداریم - در جامعه مفید است. انسان سالم در جامعه پایه اساسی سعادت مردم است و برعکس، انسانهای فاسق و فاجر - چه مسلمان باشد، چه مسیحی باشد، هرکس که بخواهد باشد - برای جامعه مضر است. وقتی که این منطق انسانی، این طوری مطرح است ارزش مکتب، راه جهانی بودن مکتب را، از فوق هواها حرف زدن مکتب را به این خوبی نشان می‏دهد. از داخل کشور خود نکته‏ای را بگویم که نکته بسیار جالبی است. این بحثهایی که بنده درباره اخلاق و مسایل جنسی و حفظ حجاب و امثال اینها می‏کنم، نوعاً مخاطب من آدمهای انقلابی و مسلمان که نیستند. این آدمها خودشان خوب هستند. در جامعه ما آن تیپ مذهبی، تیپ حامی انقلاب و آن تیپ مدافع انقلاب هستند. اینها هم حجاب را مراعات می‏کنند، اخلاق را مراعات می‏کنند. آن چیزی که ما می‏خواهیم اینها هستند و خیلی از اینها از خود ما بهتر هستند. ما که این همه غصه می‏خوریم و برای شما خطبه می‏خوانیم، این همه که این پاسدارهای ما در خیابان زحمت می‏کشند، این همه که گشت ثاراللَّه و گشتهای دیگر در خیابانها، خانمها را دعوت به عفت و عصمت می‏کنند، این همه که به مغازه‏ها و بوتیکها می‏گوییم مراعات کنید، این همه که با کارهای ضداخلاقی مبارزه می‏کنیم، مخاطب اینها بیشتر کسانی هستند که از انقلاب ما دل خوشی ندارند. این کاری که ما از لحاظ سیاسی می‏کنیم، شاید با سیاست رایج دنیا نمی‏سازد. این نکته بسیار قابل توجهی است. من خواهش می‏کنم همین دوستان و دشمنان، ضدانقلاب و انقلابیون توجه کنند و ببینند که فضیلت انسانی در کجا خوابیده است. سیاست جاری کشورهای استکباری و حکومتهای فاسد این است که مخالفین خود را به طرف فساد هدایت کنند. از لحاظ دنیاییِ خود آنها، این کار صحیح است. آنها روی دو دو تا چهارتا می‏گویند که اگر فلان گروه مخالف ما هستند اگر دچار مثلاً هرویین یا مواد الکلی شدند و داخل رقاصخانه‏ها و کاباره‏ها و محافل فساد افتادند، دیگر به طرف سیاست نمی‏آیند. این یک سیاستی است که حکومتهای مادی و دنیاپرست و عمال استکبار دارند. رژیم شاه که به خوبی یاد شما هست، لااقل همه ما که با آن مواجه بودیم، یاد ما هست. ساواکیها وقتی که بچه‏های مسلمان را می‏گرفتند و برای بازجویی می‏بردند، یکی از حرفهایی که معمولاً بازجوها می‏گفتند، این بود که این همه وسایل سرگرمی برای شما درست کردیم، چرا خود را در این زندانها اسیر می‏کنید. این کاخ جوانها، این کاباره‏ها، این لب دریاها، خیابانهای این طوری، این کلاسهای درس، دنبال عیاشیهای خود بروید. بسیاری از این بچه‏ها وقتی که در خانه تیمی با دختری گیر می‏افتادند، اگر ساواکیها را متوجه می‏کردند و اگر ساواکیها باورشان می‏شد که اینها روابط جنسی ناصحیح داشتند اینها را آزاد می‏کردند. تیپ اینها این جوری بود. مقصود اینها بر این بود که بچه مسلمانها یا حتی بچه کمونیستها را فاسد کنند. این سیاست رواج وسایل عیش و نوش، سیاست توسعه قاچاق، آوردن مواد مخدر، همه روی همین اصل است. وقتی که فرانسویها در الجزایر شکست خوردند، سیاستمدار آنها تحلیلی که کرد گفت: ما اگر در الجزایر کلوپهای ورزشهای داغ مثل بوکس درست کرده بودیم، اگر در الجزایر مراکز فساد را آن قدر توسعه داده بودیم که همه جا در اختیار دختر و پسر بود، اینها با اسلحه به کوهها و خیابانها کشیده نمی‏شدند تا به جان ما بیفتند. همین سیاست را استکبار جهانی در همه جا عمل می‏کند. اگر ما می‏خواستیم دنیاداری کنیم، مخالفین ما به خاطر اینکه نوعاً کسانی هستند که از لحاظ اخلاقی ضعیف هستند و ضدانقلاب در ایران نوعاً بی‏دینها هستند یا ثروتمندان که خیلی زیاد خطر را پولی می‏بینند، یا بی‏بند و بارهایی که در انقلاب سهمی ندارند و با عیاشیهایشان نمی‏سازد، اگر ما دنیادار بودیم راه فساد را برای اینها باز می‏کردیم ولی این کار را نمی‏کنیم. این‏جانب به عنوان یک مسؤول می‏دانم، بقیه مسئولین از اینکه یک دختر مسلمان در یک خانه تیمی گیر بیفتد و فاسد شود و بعد سر از رقاصخانه‏های پاریس در بیاورد، بیشتر رنج می‏بریم تا اینکه اینجا بماند و در دانشگاه علیه ما مبارزه کند. ما نمی‏خواهیم بچه‏های ما به این روز بیفتند و برای ما بسیار بسیار مشکل است. متأسفانه راه مبارزه با جمهوری اسلامی این جوری شده است. دو یا سه روز است که یکی از روزنامه‏های پاریس شرح حالی از ضدانقلاب که در خارج گرفتار شدند، می‏نویسد که وضع اینها رقت بار است تازه خیلی محترمانه وضع اینها را مجسم می‏کند. بیچاره‏ها گرفتار چیزهای دیگری شدند. اطلاعاتی که به انسان می‏رسد، بچه‏هایی که به عنوان مبارزه با آمریکا کار خود را شروع کردند، الان پادوی رقاصخانه‏های پاریس و آمریکا شدند و آنجا آبجو و گوشت خوک برای مشتریها سرو می‏کنند و دست آنها برای گرفتن چند سنت پول دراز است. به این راه فساد افتادند. برای تأمین زندگی عادی خود گرفتار هستند و به آن وادی بسیار پست افتادند. رویّه ما این است، یعنی اکنون می‏گویم ما تعظیم می‏کنیم به مخالفین خود که از لحاظ اخلاقی صحیح باشند، ولو مخالف ما باشند. اما متأسفانه این راه بد شده. آنها خیال می‏کنند با بی‏حجابی جلوه کردن، با یک دانسینگ مخفی در یک خانه‏ای درست کردن یا با آوردن یک نوار فاسد مثلاً سکسی بد یا نوار موسیقی ناجور و بین مسلمانها پخش کردن، با حکومت مبازه می‏کنند. اگر شعور داشتند، از لحاظ مادی، هرچه مخالفین و ضدانقلابها در این منجلاب‏ها گرفتار بشوند تحرک سیاسی آنها پایین می‏آید. این را همه می‏دانند. اصلاً این از الفبای سیاست امروز است. بله از نظر ما غصه است. ما این را خسارت می‏دانیم. ما ترجیح می‏دهیم اینها هرویینی، تریاکی، بی‏حجاب، و آلوده نشوند، در خانه‏های تیمی تبدیل به انسان خود فروخته نشوند، آواره کافه و کاباره‏های اروپا و آمریکا و آسیا نشوند، در ترکیه و تایلند و امثال اینها دلال مفسده نشوند، اینجا باشند و مخالف ما باشند و علیه ما شعار هم بنویسند. بگذارید که این بچه‏های مسلمان در اینجا بمانند و بعدها کم کم آدم شوند. به هر حال این سیاست اسلامی است. این وظیفه دینی ماست. ما برای اصلاح انسانها و برای حفاظت معنویات آمدیم و راضی نیستیم حتی دشمنان ما به این بلا بیفتند، راضی نیستیم آمریکا به این فساد بیفتد، راضی نیستیم اروپا به این فساد بیفتد، راضی نیستیم هیچ جا گوهر اساسی انسانیت از دست یک انسان - هرچند دشمن جمهوری اسلامی ایران باشد و دشمن شخص ما هم باشد - گرفته شود؛ به خاطر اینکه ارزش سیاسی او پایین بیاید. این برای ما و جامعه و بشریت خسارت است. و تفاوت ما با آنها این است. ما روزگار سیاه اروپا را می‏بینیم که به چه روز افتاده است. نگهبان اروپا امروز فقط آن سازمانهای محکم اوست، به اضافه یک عده افراد باشرف که در دانشگاهها و آزمایشگاهها و گوشه و کنار کشور را نگه می‏دارند. یک قطعه‏ای از مجله صف برای ما فرستاده بودند (بحثهایی که در این گونه موارد می‏کنم، گاهی مطالبی برای من می‏فرستند) که این مجله را اداره عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران منتشر می‏کند، در دو ماه قبل منتشر شد، از روزنامه فنلاندی تکه‏ای راجع به اروپا نقل کرده است که دنبال آن بحث است. ببینید که اروپا به چه روزی افتاده است. ما اگر این مکتب اسلام را ترویج می‏کنیم، برای این است که مبادا یک روز پایان کار ما مثل این بدبختها باشد و سقوط کنیم. در مجله صف به نقل از روزنامه فنلاندی نوشته بود که در مرز فرانسه و سوییس به یک کامیون یخچال‏دار مظنون شدند، کامیون را متوقف کردند و دیدند که مملو از جسد جنینهای متولد شده است، بچه‏هایی که آنها را سقط جنین، (کورتاژ) کردند و اینها را مثل گوشتهای منجمد شده، منجمد کردند و جایی می‏برند. مأمورین تحقیق کردند و قضیه رسید به یک شرکت عظیم چند ملیتی که جرأت نکردند قضیه را بیشتر تعقیب کنند. اما یک وکیل دعاوی به خود جرأت داد و قضیه را دنبال کرد و یک ماجرای اسفناکی در دنیای اروپا کشف شد. اما متأسفانه به خاطر اینکه این رسانه‏های جمعی اروپا، تحت کنترل همین قدرتهای شوم استکباری، استثماری، استعماری هستند، اینها نگذاشتند سر و صدای این قضیه بلند شود والاّ به اندازه بوپال هند - که این را هم خاکستر رویش ریختند - سر و صدا بلند می‏شد. قضیه با این اهمیت است. قضیه کشف شد که داستان غم انگیزی امروز در دنیا وجود دارد و این قضیه این است که دستگاههای کورتاژی که بیمارستانها و کلینیکهای خصوصی، برای دختران اروپایی درست کردند که اکثر اینها (طبق آمار) قبل از ازدواج چند بار کورتاژ می‏کنند، به یک مرکز تولید برای دنیای غرب تبدیل شده است. این جنینهای حرام‏زاده یا غیر حرام زاده کورتاژ شده، ماده خام کارخانه‏های سطح بالای ساخت لوازم آرایشی دنیاست. شما را به خدا ببینید که بشریت چگونه ساقط می‏شود. امروز ما به هزار و چهارصد سال قبل برمی‏گردیم که جاهلیت عرب را به خاطر اینکه بعضی از دختران را در بعضی از طوایف زنده به گور می‏کردند، آن‏گونه تحت عتاب قرار می‏دهیم و حق هم داریم و قرآن هم »اِذَا المَوؤدَةُ سُئِلَتْ« مطرح می‏کند. ولی دنیای متمدن امروز در دانشگاههای خود، در دبیرستانهای خود، در بیمارستانهای خود، همین تحصیل کرده‏های سطح بالا، از انسانهای بالقوه انسانی که باید وجود داشته باشند، از مسیر کورتاژ، ماده خام لوازم آرایشی برای خانمهای سطح بالای دنیا تهیه می‏کنند و جیب دلالان و کورتاژگران و سایر اینها از این راه پر می‏شود. گزارش دیگری از جایی شنیدم که در یکی از مراکز فرهنگی اروپا همین بحث شد. یکی از متفکرین آنها گفت: خوب! چه عیب دارد، بالاخره امروز دنیای تولید است و این حداقل برای ما به اندازه یک معدن ذغال سنگ، می‏تواند مفید باشد. این اروپاست که بچه‏های ما از اینجا خیال می‏کنند با فرشته‏ها طرف هستند. این پایان این مکتب است که برای سلطه سیاسی خود، اشرار را از داخل زندانها بیرون می‏آورد و وارد کشورهای بی‏گناه و مظلوم و گرفتار سراسر دنیا می‏کند، برای اینکه آنها را به فساد بکشاند. فرمانده یکی از واحدهای فرانسوی در الجزایر می‏گفت که چهار هنگ ما از کسانی بودند که آنها را بین زندان یا جنگ در الجزایر مخیرکردیم، اینها از شرورهای ارتش فرانسه بودند که هیچ وقت قابل اصلاح نبودند، به آنها گفتیم یا در زندان باشید و یا در الجزایر جنگ کنید. این هم نیروهای نظامی آنها. اینها مردم بدی هستند، فاسد، بی‏تقوا، دنیاپرست، پرمدعا و آنجا نشستند و هرکس در هرگوشه دنیا کاری کند، آنها یک اَنگ ضدحقوق بشر، یا ضددیپلماسی جهانی یا ضد نزاکت بین‏المللی می‏زنند و درباره همه چیز قضاوت می‏کنند و درباره خود قضاوت نمی‏کنند؛ این عناصر فاسدی که این قدر بلا سر مردم دنیا آوردند و امروز هم می‏آورند. ابعاد دیگر تهاجم فرهنگی آنها را در جاهای دیگر بحث می‏کنیم. این ملت و این جریان استکباری در دنیا امروز علمدار تمدن بشریت شده و معتقد است که هرکس در هرجا بااین تمدن مخالفت می‏کند، یا وحشی و یا نیمه وحشی است. و تازه همین اوباش که از داخل زندان، از داخل سلول با اعمال شاقه دست او را می‏گرفتند و به آنجا می‏بردند، وقتی که به کشور استرالیا یا هند یا چین که می‏آمد، حق توحش می‏گرفت، وقتی که مزد می‏گرفت، مقدار بیشتری می‏گرفت چون مردم آنجا وحشی هستند. اینها وحشی هستند یا آنها؟ اَعُوذُ باللَّه مِنَّ الشَّیْطانِ الرَّجیمْ/ »بسْمِ‏اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحیمْ/ قُلْ یا اَیُّهَا الکافِروُنَ/ لا اَعْبُدُ مْا تَعْبُدوُنَ/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَ لا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَلا اَنْتُمْ عابدوُنَ ما اَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُم وَلِیَ دینِ«.     خطبه دوم  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدیقة الطاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمهْدی(عج). در مورد مسایل روز، در هفته گذشته برگزاری سمینار »وحدت حوزه و دانشگاه« را داشتیم که در خطبه جمعه قبل در این باره صحبت کردم و هم مراسم سالگرد شهادت همرزم عزیزمان و استاد بزرگوار، جناب شهید مفتح را - که هر وقت یاد ایشان به خاطر انسان می‏آید، از شهادت مظلومانه ایشان و ایذا و آزارهایی که ضدانقلاب نسبت به ایشان داشت متأثر می‏شود - که خداوند به روح ایشان، مقام اعلا و به خانواده و فرزندانشان توفیق ادامه راه ایشان را عنایت کند و همچنین از شرکت ملت عزیزمان و ابراز محبت‏ها و صمیمیت‏هایی که در این مراسم به عمل آمد، متشکریم. امیدوار هستیم که این سمینار مقدس »وحدت حوزه و دانشگاه« پربرکت و پرخیر باشد؛ مخصوصاً با شرکت ریاست جمهوری آقای خامنه‏ای در آن سمینار که ارزش و ارج بیشتری پیدا کرد. ان شاءاللَّه این سمینار، در آینده فعال‏تر و رساتر کار کند. حوادث مهم منطقه و دنیای اسلام، سه مطلب است که اکنون جریان دارد و مربوط به هم است. اینها را در یک بحث می‏گنجانم و خطبه امروز تحلیل وضع این سه مطلب است. یک کنفرانس در ژنو داریم به نام کنفرانس اوپک و یک کنفرانس در صنعا مرکز یمن شمالی، (وزرای خارجه کشوهای اسلامی) داریم و حوادث فوق العاده دردناکی در جنوب لبنان داریم که اسرائیل یک تهاجم جدیدی را در آستانه این دو کنفرانس شروع کرده و بسیاری از روستاهای لبنان را با نیروهای زرهی و مکانیزه تحت فشار قرار داده است و دست به جنایات عجیبی زده که مجموعاً این مسایل در یک بحث می‏گنجد و خطبه عربی هم در مورد این گونه موارد است که برای برادران و خواهران عرب زبان خواهم خواند. این دو کنفرانس که اکنون برگزار می‏شود، می‏توانست فوق العاده سرنوشت ساز و برای دنیای اسلام مایه افتخار و برای دشمنان اسلام مایه مشکلات باشد؛ اما انصافاً این طور نیست و این آثار را ندارد و یک حرکتهای کم محتوایی است. البته ما امیدوار هستیم که در کنفرانس اوپک تصمیمات قابل توجهی گرفته شود و هنوز تمام نشده است و جریان دارد و امیدوار هستیم به جای خوبی برسیم، اما این طور هست که عملکرد ما در این کنفرانسها و اجتماعاتِ دنیای اسلام، آن قدر کم محتواست که باعث شد دشمنان ما یک اطمینان خاطری پیدا کنند که ما کار جدی علیه اینها انجام نمی‏دهیم. و یک مصیبت در اینجا هست. همه می‏دانستند که به زودی کنفرانس اوپک و کنفرانس وزرای خارجه کشورهای اسلامی برگزار خواهد شد. در یمن اکنون چهل و شش کشور اسلامی و سی سازمان اسلامی اجتماع دارند؛ یعنی تقریباً نماینده همه قدرتهای دنیای اسلام در یمن حاضر هستند. بنابراین در آستانه برگزاری این کنفرانس حداقل باید این طور می‏بود که دشمنان ما - اسرائیل و آمریکا - و دیگران یک کمی دامن خود را جمع کنند و مواظب باشند آنجا یک کاری نکنند که تحریک آمیز باشد و اینها را وادار کنند که دست به یک اقدامی بزنند. و باید خیلی خاطر آمریکا و اسرائیل جمع باشد، که اگر در آستانه این کنفرانس یک حرکتی می‏خواهد انجام دهد، از عواقب آن نترسد. بالاخره چهل و شش وزیر خارجه در این کنفرانس حضور دارند و این یک چیز کمی نیست؛ چرا که نمایندگان نزدیک به یک میلیارد مسلمان در این کنفرانس هستند و در کنفرانس اوپک هم، چنین است و آنجا شیرهای نفت به دست آن ده پانزده نفری است که آنجا نشسته‏اند. که اگر اینها فقط دو دور این شیرهای نفت را بگردانند و ببندند و یا شیرهای نفت را کمی سفت‏تر کنند، به اندازه هزار بمب اتمی، می‏توانند بر روی دنیا فشار ایجاد کنند. در آستانه برگزاری این دو کنفرانس به ظاهر پرقدرت و عظیم، از یک هفته پیش اسراییلیها شروع به تهاجم خود به مردم جنوب لبنان کردند. این عمل یعنی چه؟ و این تهاجم خیلی زشت است یعنی بدترین نوع است که اگر در غیر آنجا بود، روزنامه‏های غربی، اکنون صدای آن را به آسمان رسانده بودند. قضیه به این نحو است که یکدفعه یک گردان از نیروهای مکانیزه و یا بالاتر از مکانیزه، زرهی اسرائیل با کماندوها حرکت می‏کنند و وارد یک روستا می‏شوند و با تانک آنجا را هدف قرار می‏دهند، بعضی از ساختمانها را خراب می‏کنند. و گاهی در این ساختمانها بچه‏ها زیر آوار می‏مانند و اتفاق افتاد زنهایی که بچه‏های آنها کشته شده‏اند، عصبانی شده و جلوی تانکها آمده‏اند و آنها را زیر تانکها گرفته و له کرده‏اند و عده زیادی از خانه‏ها را تفتیش می‏کنند و اگر به کسی مظنون شدند او را با خود به نقطه نامعلومی می‏برند. اینها مسلمان هستند، آن هم اسرائیل است و این هم جنوب لبنان است که این اتفاقات در آنجا واقع می‏شود و کنار گوش آنها هم، نیروهای سازمان ملل در آنجا حضور دارند؛ اینها که حقوق می‏گیرند و از خود ما هم حقوق می‏گیرند، یعنی از حقوق سازمان ملل استفاده می‏کنند که همه کشورهای دنیا می‏پردازند و اخبار آن هم در دنیا پخش می‏شود، یعنی همه می‏دانند که چه اتفاقی می‏افتد. اسرائیل چگونه این جرأت را پیدا کرده، درست در جریان این دو کنفرانس، این قدر کار کند و از آینده خود هم نترسد؟ عرض کردم کافی بود اگر ما ذره‏ای غیرت اسلامی داشتیم، یک کمی با آن معیارهای اسلامی حرکت می‏کردیم، یک کمی از آن عصبیتهایی که در گذشته در سلاطین اسلامی وجود داشت که ما آنها را قبول نداشتیم، مثلِ معتصم عباسی که به خاطر یک دختر مسلمانی که در قلعه‏ای گرفتار شده بود، آمد آن قلعه را گرفت و آن حماسه را ساخت. این آقایان عربها که از این تعصب‏های عربی، لااقل دارند، اگر یک ذره به اینها اتکا می‏کردند، اسرائیل این قدر جرأت نمی‏کرد با این شرارت عمل کند. این یک ریشه دیگری دارد که ما باید دنبال آن برویم و باید ببینیم چرا ما به این روز افتاده‏ایم و باید خود را از این مسأله نجات دهیم. ما به عنوان یک حکومت اسلامی، به عنوان یک انقلاب اسلامی، به عنوان مسؤول در جمهوری اسلامی همه باید تلاش کنیم که این طلسم را بشکنیم و خود را یک قدرت نشان دهیم. واقعاً اکنون آمریکا از عده معدود مسلمانهای مجاهد لبنان بیشتر می‏ترسد تا از همه این کنفرانسها. اسرائیل از این چند نفر بیشتر می‏ترسد. چرا این طوری است؟ برای اینکه اینها جدیت نشان داده‏اند و یک حرفی زده‏اند و عمل هم کرده‏اند. به آمریکا گفته‏اند این کار غلط است نکن، اگر این اشتباه را مرتکب شدی، خود می‏دانی و مقر تفنگداران دریایی تو! و فردا هم این مقر را به سر تفنگداران دریایی آمریکا، پایین ریخته‏اند و آنها دیده‏اند که این قضیه جدی است. ما واقعاً در این مسیر درست حرکت نکرده‏ایم. حالا ببینید برای اینکه روشن شوید که چقدر ما غیرجدی هستیم. اصولاً این کنفرانس اسلامی چرا به وجود آمد؟ آیا تاریخچه آن را می‏دانید؟ وقتی که اسرائیل به بیت المقدس حمله کرد و آنجا را اشغال کرد، سران کشورهای اسلامی جمع شدند و برای نجات بیت المقدس از دست اسرائیل، پایه این کنفرانس را ریختند و این هدف کنفرانس بوده است؛ حالا امروز بحث اصلی کنفرانس چیست؟ ببینید اینها چقدر دروغ می‏گویند، چقدر ریاکاری می‏کنند و چرا آمریکا و اسرائیل نمی‏ترسند. امروز مهمترین دستور کنفرانس آنها در صحنه‏ها این است که مصر را به این کنفرانس برگردانند. مصر چرا از کنفرانس اخراج شد؟ برای اینکه از دیگران جدا شد، قرارداد کمپ دیوید را امضاکرد و اسرائیل را به رسمیت شناخت و پرچم اسرائیل را در قاهره بلند کرد، در سفارت اسرائیل را باز کرد، سادات به اسرائیل رفت، با گلدامایرمعانقه کرد و آن منظره زشت را در تاریخ بشریت باقی گذاشت. و این کنفرانس آن موقع، مصر را بیرون کرد و گفت تا مصر قرارداد کمپ دیوید را لغو نکند، حق برگشت ندارد. و اکنون مشاهده می‏شود که مصر نه تنها قرارداد کمپ دیوید را لغو نکرد، بلکه به دنبال خود اردن را هم کشیده، سازمان فلسطین را هم فلج کرده، عراق را هم دنبال خود کشیده، مراکش را هم کشیده و دنیای عرب را هم متزلزل کرده و حالا به مصر جایزه می‏دهند؛ خوب! این کنفرانس که آمریکا می‏داند، در دستور کار خود با اکثریت آرا خود، مصری را که لکه شناسایی اسرائیل را بر دامن دارد و مُهر باطله شکستن تصمیمات کنفرانس همه را در پیشانی خود دارد و هنوز هم این مهر را پاک نکرده، از او استقبال می‏کنند و او را به کنفرانس برمی‏گردانند، خوب! از چه بترسد؟! و معلوم است که این کنفرانس جدی نیست. این مسلمانانی که آنجا جمع شده‏اند، از اسلام می‏خواهند دفاع کنند!. یکی از آن کسانی که می‏خواهد از اسلام دفاع کند، طارق عزیز است، یعنی وزیر امور خارجه عراق. این یوحنا طارق عزیز یک یهودی است و در واقع اسم او هم مسیحی است، چون صهیونیست است و یک صهیونیست مسیحی است. خوب! این فرد یک رأی دارد و هیأت او در این کنفرانس است و این شخص می‏خواهد از اسلام دفاع کند!. این مطلب را من در خطبه عربی آورده‏ام. داستان آن مؤذن حمص است که یک آدم خوش صدا گیر آنها نمی‏آمد، یک مسیحی را پیدا کرده بودند و او رفته بود روی مناره مسجد هند اذان بگوید، آن قدر هم از خود چیزی داشت که اذان مسلمانان را نگوید و می‏گفت اهل حمص می‏گویند: اشهد ان لااله الا اللَّه؛ این آقای طارق عزیز مسیحی، اضافه براینکه خودش مسیحی است و باند او هم مسیحی هستند، حزب بعث را اصولاً مسیحی‏ها یعنی میشل عفلق اختراع کرده است، اصولاً سازمان حزب بعث، صدام و همه دوستانش دنبال آن فکر مسیحیت سوسیالیست نمایی هستند که بر بغداد حکومت می‏کنند. ما می‏خواهیم با اینها از اسلام دفاع کنیم؟! خوب دفاع آن هم، همین می‏شود. و اسرائیل می‏داند اینها از اسلام دفاع نمی‏کنند و هیچ ترسی ندارد. ما در این کنفرانس شرکت می‏کنیم و حرفهای خود را می‏زنیم اما اینها کنفرانس نمی‏شود، بلکه باید جدی برخورد کرد. حالا اوپک به جنبه دفاعی افتاده به جای اینکه جنبه تهاجمی به خود بگیرد و تز بدهد و بگوید باید اجرا شود، با این قدرت. دو تا کشور مِثلِ انگلستان و نروژ به جان هم افتاده‏اند و مدام قیمت نفت را پایین می‏کشند و اینها آنجا رفته‏اند که نفتشان را بتوانند حفظ کنند، اگر این جُربزه را داشته باشند. خوب! اگر اینها از آنجا به کشورهای اسلامی اعلام کنند و یک ماه شما کمربندها را ببندید و جنس خارجی مصرف نکنید، حتی اگر کارخانه‏های شما مواد خارجی می‏خواهند، کارخانه‏ها را تعطیل کنید، به کارگران بگویید که یک ماه روزه بگیرید و همه دنیای اسلام یک ماه روزه بگیرند و اینها شیر نفت را ببندند، قیمت نفت آنها روی چهل دلار می‏رود و آنها را از پای در می‏آورند. به آمریکا، فرانسه، انگلستان، آلمان و ژاپن بگویند که اگر به این نحو بخواهید رفتار کنید و این نفاق را به خرج دهید و اسراییلی که این طوری جنوب لبنان را له می‏کند، شما دارید با اسرائیل این طور مِثلِ یک عزیز رفتار می‏کنید و سیاست خود را عوض نکنید، نفت ما حرامتان باشد و یک ماه هم واقعاً حرام کنند. به هر حال ببینید حرف من این است، یعنی روح این خطبه‏ای که من آن قسمت آن را اختصاص دادم، این است که چون مسلمانان در اهداف و ادعاها - مسلمانان که می‏گویم، رهبران آنها را می‏گویم والاّ مردم مسلمان اکثراً صمیمی و خوب هستند، - چون رهبران آنها جدی نیستند و مسایل شخصی خود را بر مسایل اجتماع اسلامی و بر مسایل دنیای اسلامی ترجیح می‏دهند، این روز سیاه را دارند. و ما باید یک حرکت جدی داشته باشیم و ما با اینها همراهی و در کنفرانسها شرکت می‏کنیم و در مؤتمرها شرکت می‏کنیم و حرفهای خود را می‏زنیم، اما جدیت قضیه یک جای دیگری است. باید با مسلمانان جدی دنیا در هر کجا هستند، در لبنان، در عراق، در جاهای دیگر باید همکاری کرد تا مسلمانان وظایف خود را درست انجام دهند و این حکومتهای پوشالی را یا اصلاح کنند و یا کنار گذارند و یا یک حکومت جدی اسلامی برای خود درست کنند. و رفع مسایلی مثل فلسطین برای اینها مثل آب خوردن است. وقتی که شاه مراکش در کنفرانس سازمان آفریقا شرکت می‏کند و سی کشور آفریقا رأی می‏دهند که کشور صحرا باید جزء سازمان باشد و کشور صحرا را به رسمیت می‏شناسد، شاه مراکش به خاطر هوای نفسانی خود نباید این قدر جسور باشد که کنفرانس آفریقا را تحریم کند و بمب بیشتری در صحرا بریزد. او می‏خواهد فرمان آمریکا را اجرا کند، ملک حسین می‏خواهد فرمان آمریکا را اجرا کند، صدام می‏خواهد هم فرمان شوروی و هم فرمان آمریکا را اجرا کند، مصر می‏خواهد فرمان آمریکا را اجرا کند، اینها با اسرائیل نرد عشق می‏بازند و در خفا با اسرائیل رفاقت می‏کنند. خوب این کنفرانسها بی‏ثمر می‏شود و ابهت ما می‏ریزد. ما دور هم جمع شدیم و همان موقعی که دور هم جمع شدیم، مسلمانهای ما را در جنوب لبنان این طور تحت فشار و ظلم قرار داده‏اند. این چطور قابل تحمل است؟. این از کرامت اسلام و مسلمین کم می‏کند، این دشمنان ما را جری و مردم ما را مأیوس می‏کند که ما چه رهبران دروغ گویی داریم که این قدر حرف می‏زنند، شعار ضداسرائیل می‏دهند و این جور عمل می‏کنند. ما مردم جنوب لبنان را باید تا می‏توانیم کمک کنیم. ملت ایران، رهبری عظیم الشأن ایران، مجلس، دولت، ریاست جمهوری و وزارت خارجه ایران و همه امکانات باید برای یک برخورد جدی با اسراییلی که این همه جنایت او صریح شده، تجهیز شوند، راه خود را به خوبی بروند که ان شاءاللَّه یک روزی ما موفق شویم این لکه‏های ننگ را از دامن دنیای اسلامی پاک کنیم و عزت و کرامت مسلمین را به آنها برگردانیم. و اگر یک جلسه شورا، کنفرانس و مؤتمری در جایی تشکیل دادیم، دنیا از اول حساب کند که واقعاً اینها یک حرکت جدی می‏کنند و از پیش، خود را برای مواجه شدن با یک حرکت صحیحی آماده کند. یک نکته دیگری که می‏خواستم عرض کنم و جای آن در خطبه اول بود، مسأله ترافیک شهر تهران است که الحمدللَّه با جدیتی که مسؤولین به خرج داده‏اند، نشان دادند که می‏توانند تصمیمات صحیحی اتخاذ کنند و خوب اجرا کنند. و امروز ما در خیابانهای شهر خود، شاهد قدرت نیروهای منظم راهنمایی و کنترل رانندگی هستیم. و امیدواریم که این الگو و درسی برای سایر مأموران دولتی شود که در همه ابعاد برای کارهای مردم با همین جدیت برخورد کنند و وظایف خود را به خوبی انجام دهند. البته من یک بحث بسیار اصولی و اساسی راجع به ترافیک و مسایل تهران به خصوص مترو دارم که در دنباله بحث که پیش می‏آید، مطرح خواهم کرد. دریغ بود که امروز از این زحمتهای اینها یاد نکرده و از برادران خود که به این خوبی خدمت می‏کنند تشکر نکنیم. ضمن بحث قبلی یکی از ارگانهایی که در رابطه با مبارزه با مفاسد زحمت می‏کشد، گشت امر به معروف و نهی از منکر است که در خدمت کمیته انقلاب اسلامی است و خوب هم زحمت می‏کشد که من اسم آن را نبردم و از ملت عزیزمان به خصوص مردم تهران انتظار دارم با اینها به خوبی همکاری کنند.     ترجمه خطبه عربی     بسم اللَّه الرحمن الرحیم دو کنفرانس مهم و حساس از کشورهای اسلامی در صنعا و ژنو برقرار است. وزرای نفت کشورهای عضو اوپک در ژنو جمع هستند و وزرای امور خارجه چهل و شش کشور اسلامی و نمایندگان سازمان اسلامی در صنعا اجتماع دارند. چشمان دوستان و دشمنان به ژنو و صنعا دوخته شده و رفتار و اظهارات و تصمیمات آنها را زیر نظر دارند. و عجیب این است که در آستانه شروع این دو اجتماع و در جریان کار آنها، اسرائیل غاصب با گستاخی و جسارت با نیروهای زرهی به روستاییان مظلوم جنوب لبنان حمله کرده و می‏کند. خانه‏های بیدفاع مسلمین را تخریب و زنان و کودکان را زیر آوار و زنجیرهای تانکها له کرده است و جمعی را از خانه‏های خود به زندانهای طاقت فرسای صهیونیستی انتقال می‏دهد. عجیب اینکه چرا خاطر دشمنان اسلام از خشم و انتقام جهان اسلام جمع است و اصلاً هراسی از تصمیمات احتمالی نمایندگان کشورهای اسلامی در این اجتماعات ندارند. عجیب تر اینکه چرا مسلمانان و مخصوصاً عربها با خنثی کردن این اجتماعات، مایه آرامش خاطر دشمنان متجاوز می‏شوند؟ یکی از علل این وضع، این است که بعضی از کشورهای عضو، اسلام را جدی نگرفته‏اند و حتی مصالح خود را در خلاف جهت اسلام و مسلمین تنظیم کرده‏اند. یا عاملان کفار هستند و یا دست نشانده‏های آنها هستند. بعضی از آنها وفاداریشان به جریانات استکباری غربی و شرقی حاکم بر دنیا بیشتر است، تا به جریان جوامع اسلامی. بعضی از آنها مصالح شخصی خود را بر مصالح عمومی اسلام و مسلمین مقدم می‏دارند. و برای هر یک نمونه‏ای ذکر می‏کنیم. و طبعاً در موضوعاتی که برای مسلمین سرنوشت ساز است اهتمامی قایل نیستند. وقتی که وزیر خارجه عراق، میخاییل یوحنا طارق عزیز، یک فرد مسیحی و هم صهیونیستی است، چگونه می‏شود انتظار داشت که از منافع اسلام دفاع کند؟ آیا این تکرار استخدام مؤذن مسیحی بر مناره مسجد جامع اسلامی است که می‏گفت: اهل الحمص یقولون اشهدان لااله الااللَّه؟ و آنجا که در کنفرانس اسلامی اکثریت از برگشت مصر به کنفرانس اسلامی دفاع می‏کنند و کمپ دیوید را که باعث تفرقه جبهه مسلمین در مقابل اسرائیل و ذلت مسلمین است، ندیده می‏گیرند، چرا اسرائیل از این کنفرانس بترسد؟ و چرا در لبنان هماهنگ با برگزاری کنفرانس، چنگ و دندان نشان ندهد و کنفرانس را به مسخره نگیرد؟ وقتی که اعضای کنفرانس همگی می‏دانند بعث عراق به ایران، یکی از اعضای مؤثر و اسلامی و انقلابی آنها تجاوز کرده و این همه خسارت را بار آورده است و بعضی از اعضا هم از تجاوز حمایت کرده و می‏کنند و به نفع طرف مظلوم اقدام نمی‏کنند و حتی اصرار بر گذشت از چنین متجاوزی دارند، نمی‏شود این اجتماعات را جدی گرفت. و نمونه این گونه موارد را در مورد اوپک هم می‏توان گفت. وقتی که بعضی‏ها با صراحت به دشمنان اطمینان می‏دهند که اعضای اوپک از حربه نفت برای مقاصد سیاسی استفاده نمی‏کنند، حتی علیه اسرائیل و حامیان او، دشمنان دست خود را باز می‏بینند که از همه حربه ما علیه ما استفاده کنند، حتی نفت خود ما نفت دریای شمال، که همین روزها شاهد آن هستیم. چرا نباید از این حربه خدادادی برای دفع ظلم صهیونیستها از فلسطین مظلوم و کشورهای اسلامی استفاده کنیم. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ‏الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ »بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ صَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدُ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.  

 

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه