خطبه اول بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی الِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. قالَ الْعَظیمُ فی کِتابهِ: »یا اَیُّهَاالنَّاسْ اِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَاُنْثی وَجَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا، اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللَّه اَتْقیکُمْ. طبق روال، خطبه اول درباره عدالت اجتماعی اسلام از لحاظ نژادهای مختلف است. خلاصهای از خطبههای قبل، در مورد ریشه بحث و فروعی که گفته شد، این است که در ایجاد نظامی که وضع نژادها را عادلانه ترسیم کند، مکتبی را مثل اسلام نمیبینیم. اسلام حقوق اجتماعی را بر محور تقوا و ارزشهای واقعی انسانها مشخص کرده و ارزشهای موهوم را کنار زده، و معیار صلاحیت حکومت و تصدی امور را در رابطه بین ملتها، نژادها، حکومتها و مردم، تشخیص داده است و از همین مجرا به عدالت اجتماعی رسیده است. گفتیم که نظامات حاکم بر سفیدپوستان اروپا که با محور تقوا و ارزشهای انسانی ارزیابی نشده، به راه تجاوز، زورگویی، تبعیض و تضییع حقوق ملتهای دیگر رفته است و پانصد سال است که ملتهای غیر سفید پوست، یعنی رنگین پوستها و قارههای دیگر دنیا را مورد ستم و تجاوز قرار داده است. و ما باز براساس اسلام به تقوا دعوت میکنیم. و راه نجات را تقوا و روحیه تحفّظ و ملکهای که انسان را در محیط حق محفوظ نگه دارد، میدانیم. در بحثهای متعددی از صحبتهایم، نمونههایی از رویّه سفید پوستهای اروپایی و غربیها با ملل مظلوم دنیا گفتهام. امروز یک نکته مخصوص دیگری را مطرح میکنم[t1] که از دهها سال پیش تا به امروز و حتی در آینده دور، یکی از مشکلات ما و دنیای عقب نگه داشته شده و یکی از ابزارهای کار مهم دنیای استکباری است. و آن مسأله امتیازات است. یکی از ابزارهای ادامه ستم به دست کشورهای غربی و قدرتهای صنعتی، مسأله امتیازات است که به صورت قراردادها بین آنها و ملل مظلوم، از طریق دولتهای ضعیف و دست نشانده در تاریخ به وجود آمده است و متأسفانه امروز هم به شکل بسیار بدی ادامه دارد. این درد را ملت ما خوب میدانند که سفیدها که محور این حرکت هستند، با مردم رنگین پوست چه کردند و چه میکنند. سؤالی مطرح است! مکانیزم به وجود آمدن این مسأله که دولتها و کشورهای عقبمانده به دولتهای دیگر، برای اقداماتی در داخل خاک خودشان امتیاز دهند، چیست؟ با چند جمله جواب این سؤال را عرض میکنم. بعد نمونههایی خواهم گفت. این فصل بسیار حساس و متأثر کننده را با چند نمونه باز میکنم. طبیعی است وقتی که اروپاییها جلو افتادند و صنعت و علوم مادی را در اختیار خود گرفتند و تکنیک پیشرفتهای را تصاحب کردند، یک تفاوت اساسی با سایر ملتها پیدا کردند. آن روحیه بیتقوایی و استثمارگری، انحصارطلبی، خودخواهی و فلسفه دروغین برتری نژاد »آرین«، بر سایر نژادها، هم برای اینها مجوّزی شده بود، و اینها با اسلحه علم، فن و قدرت نظامی به جان سایر مردم دنیا افتادند. شیوههای آنان گوناگون بود. یک شیوه همان تهاجم نظامی بود که عرض کردم. یک شیوه هم همان بود که در خطبه آخری با شما در میان گذاشتم که مسأله وامها بود. این شیوه - که عرض خواهم کرد - بسیار عمومیت دارد، و آن امتیاز گرفتن از کشورها به عنوان عمران، آبادی، تعلیم و تربیت مردم است. این شیوه بیشتر در کشورهای به ظاهر مستقل پیش میآمد. کشورهایی را که استثمار و استعمار رسمی میکردند، در اصل حاکمیت آن کشور مال خودشان نبود و احتیاج به گرفتن امتیاز نبود، مثل کشورهای فلسطین، سوریه، عراق، کشورهای آفریقایی و بسیاری از نقاط دنیا که علیرغم لغو استعمار در سازمان ملل، هنوز مستعمره هستند. اما کشورهایی بودند که به ظاهر مستقل بودند، مثل ایران قبل از انقلاب. از این گونه کشورها فراوان هستند. استعمارگران برای تصاحب این کشورها با توسل به حربه گرفتن امتیاز و قراردادهای عمرانی وارد عمل میشدند. قرارداد، از جهتی برای کشور تحت ستم، جنبه امتیاز داشت، ولی واقعیت قضیه چیز دیگری بود. آنها قصد دیگری داشتند. خوب! معلوم بود که کشورهای اروپایی، خیابان، جاده، اتوبان، سد، بندر، ماشین آلات، کارخانه و چیزهای دیگر میساختند و معادن را استخراج میکردند. و کارهایی که در خطبههای قبل گفتیم که چگونه با ثروت مستعمرات آنجا را آباد کرده بودند. دانشگاهها، مهندسها، دکترها و تکنیسینها، امکانات فراوان علمی و فنی همه در اختیار آنها بود و کشورهای عقب مانده هم فاقد همه اینها بودند. تحقیقاً در این گونه کشورها برای اینکه کاری شود، خیلی عادی به نظر میرسید که نیروهای فنی کشورهای پیشرفته به اینجا بیایند و کمک کنند. یک چیز معمولی است که به ذهن میرسد. هر کسی این کار را قابل وقوع میداند. اگر کسانی امکانات دارند، بهتر بندر میسازند، بهتر معدن استخراج میکنند، بهتر کارخانه را نصب میکنند، بهتر نیروگاه میسازند، بهتر تعلیم نظامی میدهند، و این کارها را بهتر انجام میدهند، خوب! طبیعی است که آنها را برای انجام این کارها دعوت کنند. اگر علم از نقطهای شروع شود، نسلش برای همه دنیاست این چیزی است که همه دنبال آن میروند. اما این قضیه به شکلی که انتظار میرود، تحقق پیدا نکرده است و امروز هم تحقق پیدا نکرده و نمیکند. آنها به فکر افتادند از این پیشرفتی که دارند و از این امتیازاتی که در اختیار دارند، سوء استفاده کنند و ملتها را اسیر کنند. اسارت این جور شروع میشود. اول یک قرارداد میبندند که مثلاً تلگراف و راه آهن را به کشور مورد نظر بیاورند. یک قرارداد میبندند، معدنی استخراج کنند. قراردادی میبندند، بندری بسازند. از این قبیل میتوان مثال زد. همین که مردم برای رونق و رفاه، اقدام به بستن قرارداد کردند، وسیله بدبختی مردم میشود. وقتی که قرارداد بسته میشود، آن شیطانها، به خاطر بیتقوایی و به خاطر روح غیرانسانی که بر آنها حاکم است، منافع خودشان را در نظر میگیرند، این پروژهها را جوری عمل میکنند که این کشورها برای همیشه اسیر آنها باشند، و یک دام برای صیادی آنها میشود. معمولاً جریان این طور است. خصوص در این یکصدسال اخیر، این بلا به صورت نعمت از غرب به کشورهای عقب مانده، نزول کرده و هنوز هم در حد وسیعتری در حال نزول است و راه نجاتی هم برای این کشورها به نظر نمیرسد، مگر راهی که ایران انتخاب کرد. حالا نمونههایی از قراردادها را بگویم. در کتابهای اخیر مینویسند که سال 1913 - یک سال قبل از جنگ جهانی اول - یک چهارم درآمد ملی انگلیسیها و یک ششم در آمد ملی فرانسویها در خارج از کشور خودشان، به همین صورتی که عرض کردم به کار گرفته میشد. ببینید! رقم خیلی بالاست! یعنی فرانسویها یک ششم شرکتها و پولهای خود را که میباید در داخل کشور کار میکرد، و انگلیسیها یک چهارم امکاناتشان را در خارج از مرزهای خود به کار گرفته بودند. به این رویّهای که عرض میکنم. این جریان در ایران حدود یکصدوبیست سال پیش شروع میشود و تا به امروز ادامه دارد. که فقط بعد از پیروزی انقلاب یک ضربه سهمگین به آن خورده است. اما از این ماجرا نجات پیدا کردن، سخت است و ملت ما باید به عمق این قضیه آشنا باشد، که اگر در این راه مشکلی تحمل میکند، بفهمد که تحمل این مشکل چقدر میارزد. اولین امتیازی که اینها گرفتند، تلگراف بود. در ارتباط با تلگراف چه جنایاتی که نکردند. تلگراف چیزی بود که همه میخواستند. به خصوص 120 سال پیش اگر به کشوری پیشنهاد گرفتن تلگراف میدادند، نعمت بزرگی برای آن کشور به حساب میآمد. انگلستان برای فرستادن پیغامی به هندوستان که کشور نفس کش انگلیس بود، سه ماه وقت لازم داشت. چون وسیله برقی و مخابرات نبود. روسیه هم رقیب انگلستان بود. لذا خط تلگراف را از روسیه نمیتوانست عبور دهد، فقط ایران بود که امکان عبور دادن خط تلگراف از آن وجود داشت. یعنی برای ایجاد ارتباط تلگراف بین انگلستان و هند، باید از ایران عبور میکردند. این امتیاز را ایران واقعاً داشت. نه اینکه آنها برای دادن چنین وسیلهای به ایران حق گرفتن امتیاز داشته باشند. اگر در ایران حکومت عاقلی بود، انگلیسیها باید هزار امتیاز میدادند و کُرنش هم میکردند و خرج میکردند، تا ایران اجازه دهد که خط تلگراف از اینجا عبور کند. اما قضیه درست عکس میشود. آنها میآیند منّت میگذارند و میگویند ما میخواهیم به شما تلگراف بدهیم. بعد یک قرارداد شومی را تحمیل میکنند. و با قضاوتی که خود فرانسویها کردند، اولین بدبختی ایران شروع شد. البته به صورت ظاهر خوشبختی تلقی میشد، زیرا خطوط تلگراف برقرار شد. مردم از بوشهر با تهران میتوانستند حرف بزنند. و این خیلی مهم بود. اما مأموران انگلیسی، به عنوان مأموران تلگراف، در سراسر کشور پخش شدند و چه بلایی به سر مردم آوردند! و در ارتباط با تلگراف چه جنایاتی کردند! خوب، این یک داستان از حیله استعمارگران. یک مقدار گذشت. در سال 1862 - حدود 121 سال پیش - اینها مزه امتیاز در ایران را فهمیدند و آمدند امتیاز دیگری از ایران گرفتند. ممکن است این بحثها برای بعضی از کسانی که سطح اطلاعاتشان پایین است، قدری خشک باشد، اما فکر میکنم بسیار بسیار لازم است. به خاطر این حرکت ضد استکباری که ما داریم، لازم است مردم این بحثها را گوش کنند. 7 الی 8 سال بعد - در سال 1872 - اینها آمدند امتیاز دیگری به نام راه آهن گرفتند. دولتهای ما چه بودند! و آنها چه شیطانهایی بودند! اسمش را استعمار بیپرچم گذاشتند. ناصرالدین شاه، امتیازی به شخصی به نام جولیوس بارون رویتر داد - که همین خبرگزاری رویتر از همان جا نام گرفته است - در این امتیاز، هر چه که مایه قدرت در ایران بود، به انگلیسیها دادند تا آنها کار بکنند. اسمش امتیاز راه آهن از بحر خزر تا خلیج فارس بود، اما در این امتیاز آمده که اینها از این خط راه آهن به هر جایی که خواستند، به طرف هندوستان یا خطوط راهآهن دنیا که به اروپا منتهی میشود، وصل کنند. در این قرارداد ذکر شده بود انحصار استخراج هر چه معدن در ایران وجود دارد، مثل نفت، مس، ذغالسنگ گاز و سایر معادن قیمتی، مال این شرکت باشد. در همین قرارداد هست که جنگلهای ایران تماماً مال این شرکت است که از هر نقطهای خواست چوب ببرد و از جنگلها استفاده کند. در همین قرارداد قید شده که هر چه سد میخواهند، در ایران ببندند، هر رودخانهای که میخواهند، مسیرش را عوض کنند، هر چه چاه عمیق که در مناطق معین میخواهند، بزنند، و هر چه تغییر بند آب بدهند، همه اینها در اختیار این شرکت است. و این شرکت باید این کارها را انجام دهد! در این قرارداد آمده که سنگفرش خیابانها، کشیدن خیابانها و کارهای عمرانی که در مسیر این خط راه آهن وجود دارد، در اختیار این شرکت است. و اسم اینها را هم مواد عاطله گذاشتند. وقتی که لیست قرارداد را به منظور مطالعه و امضا نزد ناصرالدین شاه آوردند، گفت: ملت ایران اگر بخواهد در این مملکت کاری کند، کجا میتواند کاری انجام دهد؟ این فکر به ذهن خود شاه هم رسید! عمر این قرارداد هم هفتاد سال بود. سود خالصی که میبردند، ماجرایی دارد! سود خالصی که این شرکت میبرد در بعضی موارد 15 درصد و در بعضی موارد 20 درصد را به ایران میداد. بقیه مال این شرکت بود. در همین قرارداد قید شده که متن فرانسوی این قرارداد معتبر است، نه متن فارسی، که اگر اختلافی شد، بگویند قرارداد شما ترجمه قرارداد است، و از آنجا کلاه بگذارند. و قید شده که اینها از درآمدشان، هر چه خواستند میتوانند از کشور خارج بکنند. و قید شده که تمام واردات و صادرات اینها از مالیات و عوارض معاف است. ناصرالدین شاه گفت: این خیلی سنگین است. مهلتی خواست و گفت: باید مطالعه کنم. در تاریخ مینویسند به مشاورینش فوری دویست هزار لیره رشوه دادند، تا شاه را راضی کنند. آنها آمدند و گفتند که اعلیحضرت اگر این قرارداد را امضا کنند، با یک گردش قلم خدمتی به این کشور کردهاند که تمام سلاطین دو هزاروپانصد ساله ایران تا به حال چنین خدمتی نکردهاند. استدلالشان هم این بود که شما در مقابل مواد عاطلهای که در اختیار انگلیسیها میگذارید، چند سال دیگر راه آهن و تراموا دارید، معادنتان استخراج میشود، و امثال اینها. این روحیه حاکم بر کشور ایران بود که گفتم ایران به اصطلاح کشور مستقل آن زمان بود. حال کشورهای بدبخت دیگر دنیا را ببینید، چگونه با آنها برخورد میکردند! این امتیاز، آن قدر مهم بود که وقتی در روزنامههای اروپایی منتشر شد، قضاوت شد که ایران به کلی تحت سیطره انگلستان رفت. ایران آن موقع قدرتی بود و در این منطقه عظمتی داشت. روسها با انگلیسیها، سرافغانستان تعارض داشتند. افغانستان را از ایران جدا کرده بودند. سر رسیدن روسها به مرز هندوستان با انگلیسیها دعوا بود. انگلیسیها مشروط به اینکه روسها برای همیشه از افغانستان چشم بپوشند و در آسیای مرکزی نیروی نظامی نداشته باشند و به مرز هندوستان نزدیک نشوند، حاضر شدند قرارداد خط راه آهن و غیره را لغو کنند. آن جور معامله کردند و نگذاشتند اجرا شود. اما شما ببینید اینها با مردم چه میکردند. آن طبقه سفید پوستی که خودشان را متمدن میدانند و امروز هم به اصطلاح طرفدار حقوق بشر هستند! بعد از این جریان مسابقه عجیبی بین روسیه تزاری و انگلیسیها در ایران پیدا شد. من چند نمونهاش را به شما میگویم، ببینید چه جور امتیازها ردوبدل میشد. دو سه سال بعد از آن، انگلیسیها حدود 96 سال پیش از این رفتند امتیاز کشتیرانی در رود کارون را در خوزستان گرفتند. روسها از آن طرف فشار آوردند، امتیاز کشتیرانی در سواحل دریای خزر را گرفتند. آنها دوباره فشار آوردند، راههای جنوب را گرفتند، روسها فشار آوردند راههای شمال را گرفتند! دو سال همین جریانات تکرار میشد. آنها رفتند فشار آوردند، امتیاز دخانیات را گرفتند که ماجرای معروف مبارزات مرحوم آیتاللَّه شیرازی و چیزهایی که شنیدهاید، آن موقع اتفاق افتاد. روسها درباره اشجار زیتون و جنگلهای شمال فشار آوردند و 25 سال امتیاز گرفتند و تقریباً کشاورزی را به سلطه در آوردند. انگلیسیها در جنوب و در سیستان امتیاز سیاسی به دست آوردند، روسها آمدند امتیاز تیپ قزاق را گرفتند. یک تیپ درست کردند و یک نیروی نظامی در ایران سامان دادند که فرماندهی آن با روسها بود. همین رضاخان پهلوی از افسران همین تیپ بود. این همان تیپی است که مجلس شورای ملی را بعد از مشروطه به توپ بست و به آن شکل رفتار میکردند. انگلیسیها آمدند امتیاز بانک شاهنشاهی در ایران را گرفتند. روسها هم امتیاز بانک استقراضی را به مدت پنجاه سال گرفتند. که با وام دادن به سران کشور و رجال و شخصیتها، کل کشور را زیر سیطره وام خودشان بردند. این رویّه روسها و انگلیسیها در ایران مستقل آن روز بود. که ایران همیشه به کشورهای مقتدر دنیا طعنه میزد. حالا شما ببینید، اینها در هند چه کردند! در چین، آفریقا و جاهای دیگر چه کردند! این تاریخ اروپای متمدن امروز که خودش را از ملتهای دنیا طلبکار میداند و مدعی است که تمدن آورده است. حالا شما میتوانید این حرفها را بفهمید. البته این جریان که قطع نشد. بعد شکل دیگری پیدا کرد. حالا آمریکا پیشتاز است. وقتی در ایران انقلاب شد و جمهوری اسلامی روی کار آمد، اگر اینها میآمدند و عمران و آبادی درست میکردند، نمونههایی عرض میکنم که ببینید چه میشد. فرض کنید مثلاً طرح نیروگاه میدادند. نیروگاه چیزی است که ملتها نمیتوانند نداشته باشند. یعنی وجودش لازم است. دیگر ملتی نمیتواند برق نداشته باشند. آنها طرح نیروگاه را میدهند، ماشین و ابزار فنی و مهندسش مال آنهاست و حاضر هم نیستند که آن سرّ واقعی قضیه را به این ملت بگویند. یک کاری میکنند که اگر نیروگاه ساخته شد و روزی کار شناس خارجی نبود، برق مردم قطع شود و تمام زندگی مردم که از برق استفاده میکردند، مختل شود. که میبینیم ما خودمان دچار این مشکل شدیم. این محسوس خودمان بود. کشوری مثل ایران که آنها ادعای پیشرفت صنعتی و تمدن بزرگ میکردند، این بدبختیها را داشت. وقتی انقلاب شد، آمریکاییها، انگلیسیها، فرانسویها و ژاپنیها فکر میکردند که با نیامدن یک سال به ایران، ایران را به زانو در میآورند. و ما دست التماس دراز خواهیم کرد و آنها با ناز و کرشمه، دوباره به این کشور باز میگردند. پای خودشان را این قدر محکم میدیدند و محکم کرده بودند. برای اتمی کردن کشور صنعت اتم داده بودند. آلمانیها با اینکه پنج سال است ادعای دوستی میکنند، هنوز شیطنت میکنند. پول مردم را گرفتهاند، مقدار زیادی از ثروت یک کشور را در صنعتی میخوابانند و بعد آنجا میمانند. اگر به تحمیلات آنها جواب مثبت داده نشود، نمیآیند. قرارداد را هم به نحوی میبندند که وقتی این قرارداد در دادگاههای بینالمللی مطرح شد، این کشور مظلوم را محکوم کنند. در سراسر دنیا انسانهای تیره بخت گرفتار این بدبختیها میشوند و از این چاه نمیتوانند خارج شوند. این چنین ریسیمانهایی را به دست و پای این ملتها بستهاند. مردم، دولتها و ملتها را به این گونه مسایل که میبینید اسیر کردهاند. شاید داستان استخوان لای زخم را ندانید ولی حداقل مَثَلش را شنیدهاید. روزی قصابی دستش را برید. آن گاه به دکتری مراجعه کرد. دکتر زخم را جراحی کرد. وقتی خواست زخم را پانسمان کند، یک تکه استخوان لای زخم گذاشت. این بنده خدا میرفت و بعد از دو سه روز، دوباره میآمد. آن استخوان نمیگذاشت زخم خوب شود. میآمد و مقداری پول و گاهی گوشت خوبی مثل فیله یا مغز ران میآورد. دکتر دوباره خوب پانسمان میکرد، ولی استخوان را در زخم میگذاشت. یکی دو سه ماه این قصاب بیچاره میآمد و پول پانسمان میداد، ولی زخم خوب نمیشد. روزی وقتی آمد، دکتر نبود، پسرش در مطب بود. او زخم را باز کرد. استخوان را دید و برداشت و زخم را پانسمان کرد. قصاب رفت و دستش خوب شد. دکتر دید که قصاب دیگر نمیآید. پرسید: چرا این قصاب دیگر نمیآید؟ پسرش گفت: من استخوان دست او را در آوردم. دکتر گفت: نادان، تو که استخوان را در آوردی، دکان مرا بستی! واقعاً اروپاییها الآن با مردم این کار را میکنند. هر صنعتی انجام دهند و هر کاری برای هر ملتی بکنند، یک جور انجام میدهند که مثل آن قصاب مجروح، محتاج آنها باشند و همیشه جلوی خانه آنها بیایند. برای گرفتن قطعه ماشین، مشاور، مهندس و امکانات دیگر، اسیر آنها باشند. در این دستگاه نظامی ما، هنوز خیلی حرفها، برای ملت گفته نشده است. الآن ما در حال جنگیم، بعضی حرفها را نمیتوانیم بزنیم. در نیروی هوایی، دستگاههای پیچیده راهداری، هواپیماهای پیشرفته اف - 14، سیستم موشکی هاگ، سایر سیستمهای پیشرفتهای که آن روز واقعاً در دنیا پیشرفته بود، و بعد به ایران آوردند، طوری داده بودند که اگر آمریکاییها رفتند، ارتش ما یک گلوله هم نتواند شلیک کند. واقعاً این جور کرده بودند. طوری که ما فقط بتوانیم این ضدهواییهای کوچک یا هواپیماهای کوچک خود را به کار بیندازیم. آنها به این امید بودند. خوشبختانه، این ملت ایران، تحت روحیه اسلامی که دارد، هر چند که از واقعیت دور نگه داشته شده بود، اما چیزهایی یاد گرفته بود. آن روزهای اول که در دستگاههای نظامی میرفتیم، شاهد بودیم که همافرها و افراد فنی از اینکه اجازه پیدا کردهاند به هواپیما نزدیک شوند، پیچ و مهره هواپیما را باز کنند و به این ابزار پیچیده دست بزنند، احساس غرور میکردند. میگفتند: برای ما این کار، فتح است. در گذشته در اینجا، یک گروهبان آمریکایی بود. به سرهنگ ما اجازه نمیداد به این وسایل نزدیک شود. نمیخواستند هیچ چیز را به این مردم یاد بدهند. آنها معتقد بودند وقتی که ما رفتیم، ناوها، ناوبرها، ضدهواپیماها، کارخانههای مهماتسازی و هر چه که در این مملکت هست، همه میخوابد. واقعاً این جور معتقد بودند. این ژاپنیها که خودشان آن استعمار را دیدند و هنوز هم دچار استعمار هستند، و از حضور آمریکاییها در »اوکیناوا« رنج میبرند، در این کارخانه پتروشیمی همان رویّه را به کار میبردند. آلمانیها در صنعت اتم ما، همین کار را میکنند. روسها که مدعی نجات بشریت هستند و با امپریالیسم غرب میجنگند از وقتی که رابطه آنها با ما تیره شد، و ما تودهایها را بازداشت کردیم، در نیروگاههای ما همین کار را کردند. این رویّه کشورهای استکباری با مردم فقیر، محروم و عقب نگه داشته شده دنیاست. آنها میکوشند که این روابط را بر قرار کنند و آن سرنخ را به دست بگیرند. رُل اصلی را نگویند و آن فوت کاسهگری را یاد ندهند و مردم را گرفتار بلا کنند. لذا این صنعتهای مونتاژ، این پروژههای حساس و کارهای پیچیده، سدسازیها و امثال آن، در کشورهای در حال رشد، نوعاً گرفتار آنها است. این مشکلات هست، به اضافه مسأله وام، خرید مواد خام و مسایل دیگر. همان طور که عرض کردم، قراردادهایی که تنظیم میشود، به ظاهر قراردادی بسیار خوب است، کشور هم ممنون میشود که مثلاً آمریکا آقایی کرده، حاضر شده بیاید این کار را انجام دهد. و این کارها را انجام داده است. ولی با این حساب، این ملت مظلوم، ضمن اینکه باید از آن ارباب ممنون باشد، این جور اسیر هم میشود. دست و پایش را میبندند و این بلا را هم به سرش میآورند. لذا جمهوری اسلامی برای اینها بسیار تلخ است. اینکه اینها با انقلاب اسلامی این قدر بد هستند، اینکه شما میبینید خصومت اینها با جمهوری اسلامی نسبت به تمام انقلابها بیشتر است، علت آن، این است که دیدند کشوری انقلاب کرد، روی پای خود ایستاد و موفق شد بسیاری از این ریسمانهای پیچیده را که به دست و پایش بسته بودند و عامل این ریسمانها هم شاه بود، پاره کند و برمشکلات پیروز شود. البته بسیاری از مغزها را فراری دادند، و بسیاری از خود فروختهها، کشورشان را رها کردند و رفتند دوباره در آنجا نوکری غرب را کنند. جوانهای ما، حزب اللهیهای ما، نیروهای متخصص و متعهد ما موفق شدند اکثریت نزدیک به تمام این طرحهای پیچیده را راه بیندازند. و خیلی از آنها امروز، از گذشته بهتر عمل میکند و خیلی هم در راه اصلاح است. این اوضاع برای آنها بسیار تلخ است. این تجربه را خطرناک میدانند. و تا هر جا که بتوانند مقاومت میکنند که مبادا ایران در دنیا یک الگو بشود و کشورها فکر کنند این راه باز است. البته کشور ما مقدار زیادی به نیروهای متخصص و متعهد و افراد فهمیده نیاز دارد، که اگر هم بعضی از آنها دین نداشته باشند، لااقل عرق ملی و عرق مردمی داشته باشند، که خیلی از ایشان دارند. این راه درست شده است و همان طور که در ابتدای صحبت هم گفتم، عامل اصلی در این حرکت، بیتقوایی آن جریانات شوم حاکم بر دنیاست. ما انشاءاللّه در کشورمان براساس تقوا و براساس معیارهای اسلامی موفق میشویم. و با رهنمودهای رهبر عزیزمان و با حمایت شما مردم بزرگوار، انشاءاللَّه موفق میشویم با الگوی زنجیر پاره کردن و حصار شکستن و زندانبان را به عجز در آوردن، یک ملت آزاد رو به رشدی را در منطقه به دنیا ارائه دهیم و مشکلاتی را که بر ما تحمیل میکنند بتوانیم تحمل کنیم و انشاءاللَّه روزی از شر صدام عفلقی در منطقه راحت شویم. و به کشورهای همسایه خود کمک کنیم که آنها هم در راه ترقی قرار گیرند. اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ »بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِذا جاءَ نَصْرُاللَّهِ وَ الْفَتْحُ/ وَ رَاَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِاللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّاباً«. خطبه دوم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدیقة الطاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج). در خطبه دوم دو مسأله از مسایل مهم جهانی، منطقهای و اسلامی و مربوط به کشور خودمان را که جزء مسایل روز است توضیح میدهم. یکی مسأله مذاکراتی است که در جنوب لبنان در حال رخ دادن است. که تحلیل و روشن کردن مسأله لازم است. و یکی مسأله نفت است که به ظاهر بحران آن تمام شده است. اما مسأله بسیار مهم و سرنوشت سازی که خوب است ملت ما در جریان این دو مسأله قرار بگیرند، در مورد نفت است. که خطبه عربی را هم به همین قسمت اختصاص دادهام. همان طور که مطلع هستید در چند هفته اخیر، یک توطئهای را شروع کردند، که بسیار شیطنت آمیز و عمیق بود و بحمداللّه در مراحل ابتدایی، این خطر بزرگ رفع شد، ولی به بیداری و آگاهی احتیاج دارد. مطلع هستید، وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، قیمت هر بشکه نفت 12 دلار بود. انقلاب ایران، قطع نفت ایران و قطع دست شاه از اقیانوس نفت، باعث شد که در مدت کوتاهی، قیمت هر بشکه نفت به نزدیک 45 دلار برسد. قیمت روی 35 یا 36 دلار ثابت ماند. البته اگر عربستان سعودی آن موقع خیانت نکرده بود، و جای خالی تولید نفت ایران را پر نکرده بود، نفت به قیمت واقعی خود میرسید. عربستان به سرعت وارد کار شد. آمریکا، انگلیس و دیگران به او کمک کردند، تا توانست تولید نفت خود را از پنج یا شش میلیون بشکه در روز، به 11 میلیون بشکه در روز برساند. و عملاً جای خالی تولید نفت ایران را پر کرد. ولی دیگر قیمت نفت بالا رفته بود. از آن موقع توطئه شروع شد که دوباره نفت را ارزان کنند. البته آن مقداری که نفت در صنایع دنیا تأثیر گذاشت، بلافاصله قیمت صنایع را بالا بردند. یعنی کارخانههای اروپایی، آمریکایی، ژاپنی و کارخانههای دیگر، بلافاصله آن اندازه که سهم نفت در قیمت صنایع مؤثر بود، محصولات خود را گران کردند و لذا آنها ضرری نکردند و ضرر خود را برگرداندند. اما آنها به این مقدار قانع نیستند. ضمن اینکه محصولاتشان را گران کردند، تصمیم گرفتند، حرکتی کنند تا دوباره ما را به جای اول برگردانند. اولین قدم را یکی دو سال پیش برداشتند. و متأسفانه باز عربستان سعودی پیشقدم شد. قیمت رسمی نفت را که 34 دلار بود به 29 دلار رساندند، یعنی بشکهای 5 دلار ارزان کردند. که البته این مطلب را بنده در همین جا توضیح دادم که یک رقم عظیمی بدون جهت به جیب نفت خوارها و دولتهای غارتگر ریخته شد و برای مردم هیچ نفعی نداشت. زیرا قیمت نفت را که تولید کنندگان ارزان کردند، آنها نفت را به مردم ارزان نفروختند، بلکه همان قیمت را که به مردم اروپا قبلاً میفروختند، به همان قیمت فروختند. پس این بشکهای پنج دلار کجا رفت؟ خوب! معلوم است، به جیب شرکتهای نفت و دولتها به صورت مالیات حواله شد. اما ما چه به دست آوردیم؟ آن موقع عربستان این چنین استدلال میکرد که چون بازار نفت کشش ندارد، ما باید قیمت نفت را مقداری ارزان کنیم تا اینکه آنها توانایی خرید داشته باشند. وقتی قدرت خرید آنها بالا رفت، آن وقت دوباره، رفته رفته ما هم میتوانیم قیمت نفت را بالا ببریم. استدلالشان این بود. البته دو سال گذشت و هیچ تأثیری در مقدار خرید نفت و قیمت نفت پیش نیامد. بلکه به طور غیر رسمی از 29 دلار هم پایین آوردند. وقتی که اروپاییها و همین سفیدپوستها که ما در مورد آنها صحبت میکنیم، به فکر افتادند که دوباره به یک توطئه جدید دست بزنند، از خودشان شروع کردند که قیمت نفت را پایین بیاورند. انگلستان از دریای شمال مقداری نفت صادر میکند. نروژ نیز از صادر کنندگان نفت است. شوروی هم جزء صادرکنندگان نفت و گاز است. روسها پیشقدم شدند و قیمت نفتشان را مقداری ارزان کردند. روسها به خاطر نیازی که به دلار و ارز دارند تا با آن دلار و ارز تکنیک غرب را وارد کنند و به خاطر رقابت با اوپک، قیمت نفتشان را پایین آوردند. انگلیسها که هم صادرکننده و هم وارد کننده نفت هستند، یک دلار و نیم قیمت نفتشان را ارزان کردند. در اینجا توضیحی لازم است. انگلیس یک قدرت صنعتی است و ما که جمعیتمان از انگلستان کمتر و صنعتمان هم خیلی پایینتر است، مصرف نفتمان در حال عادی، در حدود 900 هزار بشکه در روز است ولی مصرف انگلستان به مراتب از ما بیشتر است. نروژ هم قیمت نفت خود را کاهش داد. و نیجریه که اخیرأ در آن کودتا شده است و نفتش شبیه نفت آنهاست، بلافاصله دنبال آنها را گرفت و او هم 2 دلار نفتش را ارزان کرد. آمریکاییها در این انتخابات، یکی از حربههایی که برای رأی آوردن ریگان به کار بردند، همین مسأله پایین آوردن قیمت نفت بود. یعنی گفتند ریگان تصمیم گرفته است که قیمت نفت را به 25 دلار برگرداند. و این مسأله برای رأی دهندگان آمریکایی خیلی مسأله بزرگی است، چون آنها بنده پول و دلار هستند. آنها عملاً هم دیدند قیمت نفت تغییر کرده و پایین میآید و این برای به دست آوردن رأی بیشتر، بسیار مؤثر بود. وقتی این چند کشور قیمت نفت را ارزان کردند، گفتند کشورهای عضو اوپک هم وارد ماجرا شوند و نفت خود را ارزان کنند. البته در این جریان برای اولین بار ما از عربستان سعودی مردانگی دیدیم و انشاءاللّه از این به بعد هم همین رویّه را حفظ بکند. اعضای اوپک مقاومت کردند که قیمت نفت نباید کاهش یابد. عربستان برای صدور نفت قدرت زیادی دارد. زیرا هم بندرهای زیادی دارد و هم مشتریهای زیاد سراغ آن کشور میروند. چاه و امکانات صدور نفت فراوانی هم دارد. لذا اگر عربستان دنبال نیجریه میرفت، دیگر از کشورهایی مثل ایران و لیبی و دیگر کشورهای عضو اوپک کاری ساخته نبود. البته ما نمیگذاریم پیش بیاید. یعنی اگر روزی بخواهند با ما این طور رفتار کنند، ما از طریق دیگری وارد عمل میشویم و در این منطقه بحرانی همانند بحران دوران انقلاب به وجود میآوریم؛ یعنی طوری که نفت دیگر به کشورهای غارتگر نرود. اگر این گونه توطئهها عمیق باشد و آنها قصد همکاری داشته باشند، ما تحمل نمیکنیم. حال اگر آن روال ادامه پیدا میکرد چه میشد؟ عربستان ایستاد و گفت ما این کار، یعنی ارزان کردن نفت را انجام نمیدهیم. عربستان راه نسبتاً عاقلانهای انتخاب کرد. وزیر نفت ما هم خوب مقاومت کرد. گفتند ما به جای اینکه قیمت نفت را پایین آوریم، تولید نفت را کاهش میدهیم. اوپک به صورت ظاهر 17/5 میلیون بشکه نفت در روز صادر میکرد که تصمیم گرفته شد به 16 میلیون بشکه کاهش یابد. مشتریهای اروپایی، آسیایی و آمریکایی وقتی دیدند نفت در حال کاهش است، طمعشان را کم کردند و نفت را به قیمت مناسب خریدند. این تجربه بسیار خوبی برای ما و درسی برای آینده ما و منطقه و مردم منطقه است. خوب! اگر نفت ارزان میشد، چه چیزی گیر صاحبان نفت میآمد؟ اگر 5 دلار قیمت نفت کاهش مییافت، یعنی یک ششم نفت پایین میآمد، اگر صاحبان نفت میخواستند همان پولی که قبلاً میگرفتند، بگیرند، باید یک ششم تولید نفت خود را بالا میبردند. یعنی به جای 17/5 میلیون بشکه در روز، میباید نزدیک 20 میلیون بشکه در روز صادر کنیم. خوب، این مقدار نفت زیادی که به بازار ریخته میشد، باز هم قیمت نفت را کاهش میداد، مشتری کم و فروشنده زیاد میشد، قیمت نفت را از 25 دلار هم پایینتر میآوردند. پایین و پایینتر تا اینکه یک روز ملت نگاه میکرد و میدید دوباره روی همان قیمت چند سال قبل، یعنی 12 دلار و شاید هم پایینتر برگشته است. اروپاییها به هیچ چیز قانع نیستند. آنها تا بتوانند میخواهند از ملت فقیر استفاده ببرند. حالا کشور ما را که ثروتمند میدانند. اینها حتی از کشورهای فقیری مثل هند، نیجریه و اتیوپی که تعداد زیادی از مردم کشور اتیوپی از قحطی رنج میبرند هم نمیگذرند. اینها این قدر حریص هستند. خوب! اوپک این مقاومت را کرد و امروز در این منطقه قیمت را حفظ کرد. اما حرف ما این است که ما به این قانع نیستیم. کشورهای نفت خیز اسلامی باید مقاومت کنند و قیمت نفت را به مقدار واقعی برسانند. امروز در هیچ جای دنیا هیچ انرژی، ارزانتر از انرژی حاصل از نفت و گاز نیست. خوب! به چه دلیل ما باید تسلیم این حقیقت تلخ شویم؟ دو استدلال عوام فریبانه وجود دارد که آنها را ما میتوانیم جواب بدهیم. یکی اینکه استدلال میکنند و میگویند اگر شما نفت را گران کنید، کشورهای فقیر هم ضرر میکنند. اکثر کشورهای فقیر دنیا میخواهند نفت بخرند، آنها با گرانی نفت روبه رو میشوند! جواب این است که اولاً آنها خیلی کم نفت میخرند و ثانیاً ما میتوانیم از در آمد نفت، ضرر آنها را بدهیم. 70، 80 در صد نفت را کشورهای مقتدر صنعتی میخرند. آنها همین خاک و سنگ را که از کشور ما میبرند، به محصول ساخته شده تبدیل میکنند و هر کیلویی را به قیمت الماس و قطعات گران بها به ما میفروشند. ما پولهایمان را از آنها میگیریم و به کشورهای فقیر کمک میکنیم. هیچ مشکلی نیست. استدلال دیگری که میکنند این است که وقتی شما نفت را گران بکنید، قیمت اجناس در سطح دنیا بالا میرود. اولاً در صد تأثیر قمیت نفت خیلی زیاد نیست. و ثانیاً کشورهای اروپایی تا آنجایی که بتوانند قیمت را بالا میبرند. آنها تا بتوانند به مشتری، به هر قیمت که شده، جنس را گران تحمیل میکنند. آنها نسبت به کسانی که به خود وابسته کردهاند، رحم ندارند. اگر مردم بدانند قطعات تشکیلات پیچیده را به چه قیمتی به آنها میفروشند، میفهمند که اینها چقدر حریص، دزد، غارتگر، بیانصاف و گران فروش هستند. مثلاً یک هواپیما را به 5 میلیون دلار میفروشند، و یک دورهای هم برای قطعاتش میگذارند. به فرض میگویند این شیشه جلو این قدر عمر دارد، این بلبرینگ این قدر عمر دارد، این کابل این قدر کار میکند. و در مورد دیگر چیزها هم همین طور. فلان قطعه هواپیما، بعد از 100 ساعت پرواز، باید عوض شود. بعد قطعات را که میدهند، در مجموع چند برابر قیمت اصلی آن جنس در طول عمر آن تمام میشود. به اضافه مسایل کارشناسی و آن تقلباتی که دارند. اینها کسانی نیستند که اگر شما نفت را گران نکردید، آنها محصولات خود را گران نکنند، و تابع این حرفها باشند. آنها هر چه بتوانند اذیت میکنند. بنابراین، این استدلالها قابل قبول نیست. اعضای اوپک و به خصوص مسلمانها، باید مقاومت کنند و قیمت نفت را بالا ببرند. راهش هم همین است. اگر در روز ما یک میلیون بشکه نفت کمتر بفروشیم، میتوانیم از آنها بیشتر بگیریم. و بعد هم جبران همین کمبود تولید را روی قیمت به دست آوریم. کشورهای ضعیف هم میتوانند از ما کمک بگیرند. الان ما حاضریم حساب کنیم. فرض کنید اوپک در سال 10 میلیارد دلار از طریق بالا بردن نفت سود ببرد، میتواند 2 یا 3 میلیارد آن را بین کشورهای ضعیف تقسیم کند و به اینها نفت را ارزان بدهد و هیچ مشکلی هم پیش نمیآید. این یک مسأله بسیار مهم است و به نظر من در این موقعیت زمانی باید عربستان سعودی تشویق شود که در آینده هم این همکاری را ادامه دهد. مسأله دوم که هم جهانی است و هم منطقهای، و هم به ما مربوط میشود و هم مسأله اسلامی است، آن چیزی است که الآن در جنوب لبنان صورت میگیرد. از یکی دو روز پیش مذاکراتی بین رؤسای کشور لبنان و نمایندگانی از کشور غاصب اسرائیل، درباره کیفیت خروج اسرائیلیها از جنوب لبنان، شروع شده است. البته ما به هر قیمتی که اسرائیلیها بیرون بروند، میتوانیم قانع باشیم. اینها باید از این کشور بیرون بروند. اما آنچه در حال اتفاق افتادن است چیز زشتی است. باید دید که چطور شده که اسرائیلیها آمدهاند با لبنانیها برای خروج از آنجا مذاکره میکنند؟ اگر انسان یک مقدار به عقب برگردد و ببیند که چگونه این تجار خون و سیاستمداران بیپایه از خون مردم آزاده لبنان سوء استفاده میکنند، به مذاکره اینها شک میکند. اینها به ما جواب بدهند! اگر مردم حزباللّه و مسلمانان لبنان، اسلحه خود را علیه آمریکاییها، فرانسویها و اسرائیلیها تیز نکرده بودند، آیا اسرائیل از خاک لبنان بیرون میرفت؟ آیا هیچ آدم با انصافی پیدا میشد که جواب بدهد؟ اسرائیل بیرون میرفت؟ اگر اسرائیل میخواست بیرون برود، از جولان هم بیرون رفته بود. اگر اسرائیل بیرون رفتنی بود، از غرب رود اردن هم بیرون رفته بود. اسرائیل اگر میخواست بیرون برود، از سرزمینهای غصبی فلسطین بیرون میرفت. ماهیتش غاصب و توسعهطلب است. هدفش هم این است که برای جمع کردن یهودیهای صهیونیست از سراسر دنیا در این منطقه جای بیشتری فراهم کند. به لبنان آمد که بماند؛ که اینجا را داشته باشد. بعضی از این ضعفا میخواستند مذاکره بکنند. همان روز هم صحبت همین حرفها بود که ما آن موقع هم محکوم کردیم. اما مردم حزباللّه و مسلمانان لبنان زیر بار این ذلت نرفتند و دست به اسلحه بردند و با آن دو سه ضربه کاری حقی که بر پیکر آمریکا و فرانسه زدند و یکباره همه نیروهای آمریکا را در همان لانه فسادشان زیر آوارهای ستاد و مرکز نظامیانشان به گور کردند، نشان دادند که قدرت ایمان بر قدرت زور و استکبار میچربد. به فرانسه هم چنین ضربهای زدند. بعد عملیات مداوم و قهرمانانه مسلمانان در جنوب لبنان که هر روز چند صهیونیست شقی و بدبخت متجاوز را از پای در آوردند، اسرائیل، آمریکا و فرانسه را در موقع ذلت و ضعف قرار داده است. نه ارتش لبنان، نه پارلمان لبنان، نه رئیس جمهوری لبنان، نه دولت لبنان، نه فالانژهای لبنان و نه آن بی بند و بارهای شهوتران، هیچ کدام، نه تنها سهمی در این پیروزیهای مردم لبنان ندارند، بلکه منفی هم عمل میکردند. چرا که آنها مسلمانان لبنان را تحت فشار قرار میدهند. حتی مسلمانان را میگرفتند، تحویل اسرائیلیها میدادند و علیه اینها جاسوسی هم میکردند. حالا که مسلمانان این بلا را بر سر اسرائیل آوردهاند، مذاکره را پیشنهاد دادهاند. ما همان روز پیش بینی کردیم و گفتیم جنوب لبنان برای اسرائیل یک دام شده و اسرائیلیها در باتلاق جنوب لبنان از پای در میآیند، و بعد از اینکه با ذلت به خاک اصلی فلسطین فرار کردند، آن موقع مسلمانان آنان را تعقیب میکنند. و این امر هم تحقق پیدا خواهد کرد. اما همان موقع سیاستمداران لبنانی که به همین دلیل، یعنی پیشبینیها، با ایران قطع رابطه کردند، به سراغ مذاکره رفتند، و حالا امروز به مذاکره نشستهاند. البته ما از مذاکره نمیترسیم. کسی که منطقش حق است از گفت وگو با هر کس باک ندارد. اما مسأله چیز دیگری است. اگر آن مردم مبارزه کردند و با مبارزه پیروز شدند، شما با ذلت و با وساطت آمریکا نیایید روی خون اینها معامله کنید! هیچ چیز، به جز زور، اسلحه و فشار، نمیتواند اسرائیل را از منطقه بیرون کند. البته ارتش سوریه مثل یک سد محکم ایستاد و یک مقدار جلوی پیشرفت اسرائیل را گرفت و هنوز هم ایستاده است. و این هم با زور چنین کرد. این هم قدرت نظامی است. لذا باید با اسرائیل به این نحو برخورد کرد و این راه، راهی است که باید برای همه آزادی خواهان جهان باشد و تنها به آنجا منحصر نیست. در ایران هم اکنون مسأله همین است. شما فکر میکنید چرا این همه فشار به گرده ما وارد میشود که با عراقیها مذاکره کنیم؟ مذاکره مظلوم با ظالم همیشه به ضرر مظلوم تمام میشود. ظالم و متجاوز مذاکره ندارد. اگر با حرف حساب میشد با حزب بعث عراق صحبت کنیم، اصلاً به ایران حمله نمیکرد و با ما به جنگ نمیپرداخت. اگر امروز عاشق حرف زدن با ماست، به خاطر این است که امروز احساس ضعف میکند. ظالمی که در موضع ضعف قرار گرفت، باید آن قدر گلویش را فشرد که به ظلم خود اعتراف کند و تسلیم حق شود و به کنار رود. اگر دست از گلوی ظالم برداشتید و گفتید بیایید مذاکره کنیم، یک مقدار نفسش را تازه میکند و یک لگد جدیدی به انسان میزند. بنابراین ما به همین دلیل و منطق، اعلام میکنیم هرکس میخواهد به ایران بیاید و درباره جنگ با ما حرف بزند، اول باید بگوید که عراق متجاوز است، عراق ظالم و ایران مظلوم است. بحث باید از این نقطه شروع شود. و حالا باید با ظالم چه کرد؟ اوایل حرف زدیم و مشاهده کردیم که حرف حسابی ندارند. بعد از قبول ظالم بودن عراق مطرح میکنیم که ظالم را چگونه باید محاکمه کرد، ظالم را چگونه باید کیفر داد، حق مظلوم را چگونه باید گرفت. بحث از اینجا میتواند آغاز شود. نه اینکه بحث آغاز شود که چه کسی متجاوز است، چه کسی ظالم است!. حکومتی که در عراق است و به این تجاوز دست زده است، دیگر صلاحیت ماندن ندارد و باید برود. همین مسأله در ارتباط با اسرائیل صادق است. برادران و خواهران ما در لبنان باید محکم بایستند. جواب اسرائیل فقط گلوله است و بمب. او تا آنجا که ما میدانیم جواب صدام هم چیزی غیر از این نیست؛ چرا که اینها عاقل بشو نیستند. حتی از این شکست مفتضحی که عراقیها و بعثیها در میمک خوردند، ما ندیدیم که درس گرفته باشند. باید خودمان را آماده کنیم برای اینکه یک درس بزرگتری به آنان بدهیم و مسایل خود را با قدرت حل کنیم. روش کلی ما در مسایل و روابط جهانی همین است که از حق خودمان بیشتر نمیخواهیم. و روی پای خودمان میایستیم. تقوایی که خداوند از ما، در زندگی شخصیمان، در روابط خانوادگی و در روابط اجتماعی داخلی خواسته است، در رابطه با دنیا هم خواسته است؛ یعنی این روحیه انصاف و قناعت به حق، و تنفر از ناحق و گرفتن حقوق دیگران باید در ما محفوظ بماند. چه فاتح باشیم و چه مظلوم باشیم، در هر صورت باید رویّه اسلامی خود را حفظ کنیم. ترجمه خطبه عربی بسم اللّه الرحمن الرحیم سلام و درود به همه برادران و خواهران مسلمان جهان آنچه بر نفت اوپک در دو هفته اخیر گذشت، میتواند درس خوبی برای کشورهای اسلامی نفت خیز باشد؛ وسیلهای خوب برای شناخت ماهیت سودطلب و شیوههای توطئههای جهان سرمایهداری باشد. و ما میتوانیم از همین تجربه کوچک در راه حفظ منافع جهان سوم در مقابل قدرتهای استعماری استفاده کنیم. دیدیم که چگونه شرق و غرب در راه غارت ثروت جهان سوم همراهی میکنند. و چگونه میشود آنها را عقب راند و ابزار کار آن را هم داریم. چندی پیش روسها بی دلیل نفت صادراتی خود را ارزان کردند و سپس صاحبان غربی نفت شمال یک دلار و نیم از قیمت هر بشکه نفت خود کاستند و به دنبال خود نیجریه را که پس از کودتا در اختیار خود گرفتهاند، کشاندند. اگر اوپک مثل سال گذشته تسلیم خواستههای سیری ناپذیر استعمارگران بشود، آنها این رویّه را ادامه خواهند داد. عجب این است که بعضی از اعضای اوپک برای کاهش قیمت نفت، نیاز به فروش بیشتر را استدلال میکنند. با اینکه روشن است مقدار مصرف نفت در دنیا تقریباً ثابت است و با کم کردن قیمت، مصرف کلی خیلی بالا نمیرود و اثر تنزل قیمت فقط کم شدن در آمد تولید کنندگان است. چند روزی ارزان فروش از دیگران مقدار نفت بیشتری میفروشد، و در مدت کوتاهی دیگران هم به دنبال او خواهند رفت و در اینجا بار دیگر، باید پیشقدم در پایین آوردن قیمت نفت شود که استعمارگران همین را میخواهند و یا اینکه همان اندازه فروش را در مقابل پول کمتری تحویل دهد. آن روزی که اوپک قیمت را روی 34 دلار تعیین کرده بود، و امروز که اینها روی 29 دلار قرار دادهاند، مقدار واقعی فروش نفت یکی است. اما فقط امروز در هر بشکه 5 دلار قدرتهای صنعتی استفاده میبرند و تولید کنندگان ضرر میبرند. با اندک توجهی معلوم میشود که منادیان ارزانی چه خیانتی به مردمشان و چه خدمتی به دشمنان و نفتخواران میکنند و نیز معلوم میشود که انقلاب اسلامی ایران چه خدمتی کرد که باعث ارتقای قیمت نفت از بشکهای دوازده دلار گردید. و همین، یکی از دلایل خصومت استکبار با اسلام و ایران است. گاهی عوام فریبانه استدلال میکنند که کشورهای محروم قدرت خرید گران را ندارند. در حالی که میدانیم اوپک میتواند با کمکهای جداگانه آن مقدار ضرر کشورهای فقیر را جبران کند. همه ما میدانیم که این گونه کشورها بخش بسیار کمی از نفت را مصرف میکنند و عمده مصرف توسط قدرتهای صنعتی جهان است. گاهی استدلال میکنند که پایین آمدن قیمت نفت باعث پایین آمدن قیمت تولیدات صنعتی و صادراتی به کشورهای جهان سوم و کاهش نرخ تورم میشود. ولی در گذشته دیدیم که نفتخواران حتی نفت را بعد از پایین آمدن قیمت آن توسط اوپک، برای مصرف در کشور خودشان هم ارزان نکردند که تأثیری در ارزانی تولیدات و در نتیجه ارزانی فروش آنها شود، بلکه دولتهای استعمارگر و شرکتهای نفتی تفاوت قیمت را به جیب زدند. به هر حال این بار اکثریت اعضای اوپک عقل به خرج دادند و مقاومت کردند و با کم کردن تولیدی یک ونیم میلیون بشکه در روز قیمت نفت را حفظ کردند. و تا به همین اندازه کار اینها مایه قدردانی ماست. و مخاطب اصلی ما عربستان سعودی است که نقش اصلی را دارد؛ ولی ما به این قانع نیستیم و پیشنهاد میکنیم که با اتحاد و مقاومت قیمت نفت را بالا ببریم. و مطمئن هستیم اگر امروز کمتر بفروشیم، فردا با همین فروش کم پول بیشتری تحصیل میکنیم و با حفظ قیمت واقعی نفت از مصرف بیرویّه این ماده گران بها به عنوان ارزانترین وسیله انرژی جلوگیری میکنیم و از این راه هم به کل جهان بشریت خدمت کردهایم و هم حق نسلهای آینده کشورهایمان را حفظ کردهایم و هم جلوی غارتگری استکبار جهانی را گرفتهایم. و میتوانیم بخشی از این در آمد را برای کمک به کشورهای فقیر اسلامی و جهان سوم که از این رهگذر خسارت میبینند، بپردازیم.
»بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ تَبَّتْ یَدا اَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ/ ما اَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ/ سَیَصْلی نارًا ذاتَ لَهَبٍ/ وَ امْرَاَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب/ فی جیدها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ«