نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول:
بسمالله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمین وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسولِاللَّه و آلِهِ الاَئمةِالْمَعصُومین.
قال العظیم فی کتابه:
اَعُوذُ باللّهِمِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم.
فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَّ اَمَّامایَنْفَعُالنّاسَ فَیَمْکُثُ فِیالاَرْضِ[1]
یکی از دو خطبه نماز جمعه امروز مربوط به حرکت انقلاب و ترسیمی از سیر تکاملی انقلاب اسلامی ایران است.
خطبه دوم چند موضوع از مسائل جاری روز مربوط به جامعه اسلامی به طور کلی و مخصوصاً انقلاب اسلامی خودمان میباشد.
در خطبه اول که حرکت تکاملی انقلاب بیان میشود، امیدوارم که با دقت به مباحثی که مطرح میشود توجه شود. تا برداشتی از حرکت چندساله گذشته برداشته باشیم که ترسیمکننده آینده حرکت انقلاب هم میباشد.
من معتقدم که انقلاب اسلامی از روزی که شروع شده تا امروز، حرکت تکاملی داشته، یعنی حتی یک روز توقف نکرده و یک روز عقبگرد ننموده و هرروز با همه مشکلاتی که برای آن تراشیدهاند، قدمی به جلو گذاشته و بهطرف هدفی که رهبر انقلاب و مردم انقلابی داشتهاند پیش رفته و در این خطبه این مطلب را ثابت میکنیم، البته گویا شدن این بحث که شامل چند سال از تاریخ میشود. فرصت زیادی لازم دارد، من سعی میکنم مجملاً و فشرده و قابلدرک برای عامه مردم، مطالب را توضیح بدهم.
از یکجهت انقلاب ما در مسیر خود سه مانع بزرگ را تا امروز، یا از میان برداشته و یا در حال از میان برداشتن است به عقبه بزرگ که مهمترین رکن پیروزی انقلاب است.
این سه مرحله یا سه عقبه به ترتیب عبارتاند از:
۱- شاه زدایی.
۲- آمریکا زدایی.
۳- منافق زدایی.
یا به تعبیر دیگر:
۱- استبداد زدایی.
۲- استعمارزدایی.
۳- فساد زدایی.
در تاریخ جدید و عصر ما هیچ انقلابی نمیتواند در رابطه با حرکت تکاملی خود، بدون برخورد با این سه مانع و بدون مبارزه با آنها حرکت نماید. چون اگر استبداد نباشد، نیاز به انقلاب نیست و اگر استعمار نباشد، استبداد رشد نمیکند و اگر فساد داخلی و نفاق نباشد، زمینه رشد استبداد و استعمار وجود ندارد. این سه جریان، ضمن اینکه از هم جدا هستند، تغذیهکننده و مقوی و حافظ یکدیگرند؛ و قربانی هر سه، تودهها و مردم و منافع ملی مردم میباشد؛ و شما کمتر جامعه و حکومت فاسدی را در این دنیا پیدا میکنید که از این سه جریان منحوس رنج برند. استبداد، استعمار و فساد و یا در کشور خودمان؛ شاه آمریکا و منافق.
ما در اولین مرحله که مبارزاتمان اوج گرفت، شاه را که مظهر استبداد بود، از میان برداشتیم. بدون برداشتن شاه، مبارزه با آمریکا انجام نمیشد؛ یعنی همه نیروهای کشور، به دست خانواده پهلوی و درباریان به معنای اعم، در خدمت حفظ استعمار و بهخصوص آمریکا بود؛ بنابراین اولین قدم به طور طبیعی درحرکت ما این بود که مانع و سد و سنگر اول دشمن را خراب کنیم و بشکنیم تا به مرحله دوم برسیم. خانواده پهلوی الحمدالله برخلاف انتظار ناظران سیاسی جهان، خیلی زود خرد شده و شکست و انقلاب در مراحل و قدم اول، پیروزی بسیار روشنی، به دست آورد و آن قله فتح شد. البته آن قله که فتح شد، اولین مراحل شکست آمریکا هم ساخته شد و اولین پایه شکستن سنگر دوم که آمریکا یا استعمار بود به دست آمد.
اما آمریکا زمینههایی برای خود تعبیه کرده بود که فکر میکرد با رفتن پهلوی هم در ایران میماند، اینگونه فکر میکرد و همانطور که میدانید تا چند ماه امیدوار بود. البته با این نظر که بعضی از دوستان دیگر تعبیر کردهاند که آمریکا در حکومت موقت مهره چینی کرده بود مخالفم. آمریکا نتوانسته بود مهره چینی کند، مهرهای در کار نبود؛ اما افرادی در حکومت موقت بودند که آمریکا تصور میکرد باوجود آنها منافع غرب خیلی تهدید نمیشود. این تعبیر صحیح است. والا واقعیت این است که لااقل مسئولان حکومت موقت را در سطح بالا خود ما انتخاب کرده بودیم.
این مسئله را همه میدانند که امام از پاریس شهید مطهری را مأمور کرده و شش اسم به ایشان داده و فرموده بودند که این شش نفر را مطالعه کرده و با اتفاقنظر چهرههای دستاول کابینه و حکومت را تعیین کنند و این ما بودیم که افرادی را که به آنها حسن نیت و حسن ظن داشتیم و آنها را خائن نمیدانستیم و هنوز هم خیلیهایشان را خائن نمیدانیم، انتخاب کردیم. ممکن است اشتباه کرده باشیم، این را میپذیریم و ممکن هم هست یک ضرورت بوده که این بحث دیگری است و باید زمانی دیگر در مورد آن بحث شود.
بههرحال مهره آمریکا نبودند، اما آمریکا در آن مرحله تصور میکرد منافعش محفوظ است و خیال میکرد که چندان چیزی عوض نشده و به امید یک حکومت دمکراتیک از نوع غرب بود که روح آمریکا را در خود تحمل میکرد، این نظر شاخص من در مورد آن مرحله است.
ملت ایران نتوانست آن وضع را تحمل بکند و بهطرف یک حرکت تکاملی رفت. آن حرکت تکاملی این بود که به جریان دوم رسید که البته در جریان اول هم یک ضربه زده شده بود و آن آمریکا زدایی بود که اوج آن در تسخیر لانه جاسوسی بود و مسائلی که بعداً پیش آمد و حمایت عظیمی که مردم کردند و موضع گیریهای اشتباه آمیز و حرکاتی که آمریکا کرد و حملهای که به طبس نمود و کودتایی که طرح ریزی کرد که در همه این جریانات ملت و انقلاب پیروز شد و آمریکا ضربه بزرگش را خورد که هنوز هم ادامه دارد.
بعد به داستان ریاست جمهوری بنی صدر میرسیم و حوادث بعد از آن که اینها همه باز مربوط به دو جریان سوم را که اکنون بیان میکنم یعنی در مرحله دوم ما آمریکا زدایی داشتیم، اما منافق زدایی هم از همان موقع شروع میشود. آنطور که در مرحله اول شاه زدایی داشتیم، اما آمریکا زدایی هم در مرحله اول بود، این سه جریان از هم جدا نیستند و حتی در مرحله اول که شاه زدایی میکردیم، کمرنگ منافق زدایی هم میکردیم که اکنون در قسمت سوم روشن خواهد شد.
اما منافق زدایی یا به تعبیر دوم فساد زدایی، جریانی که امروز ما با آن درگیر هستیم و مرحله مهم و اساسی و شاید نهایی درگیریهای اصولی ما باشد. این مرحله از روزهای اول پیروزی و قبل از پیروزی، برای ناظران محرز بود، چیز کمی هم نیست و به هر سه جریان هم مربوط میشود. دشمن در برنامه مبارزه با انقلاب اسلامی بر روی همه اینها حساب کرده بود، بر روی خانواده پهلوی با همه حواشیاش، بر روی نفوذ آمریکا با همه شیاطین کوچک مخفی و علنیاش، با کارشناسها و نوکرها و جاسوسها و نیروهایی که اطراف ما دارد و کشورهای ارتجاعی منطقه و از این قبیل.
بر روی جریان سوم بنده معتقدم بیش از همه اینها حساب کرده بود. این مسئله را توضیح داده و روشن خواهم کرد که ببینید امروز ما جهاد عظیمی را انجام میدهیم. آن روزها کسانی که در زندان بودند، میدانستند که این جریانهایی که امروز مقابل ما هستند و محارب با جمهوری اسلامیاند، مغرورانه خود را حتی قویتراز جریان اصلی انقلاب که اسلام بود، میدانستند. تصور میکردند که آنها فاتح نهایی انقلابند. طبعاً ساواک و آمریکا و دشمنان دور و نزدیک ما چنین محاسبهای روی آنها داشتند. اینها آنقدر مغرور بودند و خود را دست بالا میدانستند که هر کس در زندان با آنها نبود، حتی بزرگترین شخصیت کشور هیچ بهحساب نمیآمد. آنها که در زندان بودند این مسائل را میدانند.
یک فرد مسلمانی که در زندان وارد میشد، اگر همان روز اول با منافقین، یعنی مجاهدین خلق یا با فداییها همکاری نمیکرد، به او یک مارک ساواکی، یا بریده، یا چیز دیگری از این قبیل میزدند و در زندان طوری با او رفتار میکردند که زندگی برایش دشوار باشد. زندگیای که نداشتیم، مناصبی که در زندان بود به او واگذار نمیکردند، این مناصب را زندانیها میدانند که چه بود، فرض کنید که یکی مسئول کتری، یکی مسئول قندان، یکی مسئول صابون، یکی مسئول وسائل حمام، یکی مسئول برنامه حمام، یکی مسئول میز پینگ پنگ، یکی مسئول توپ و از اینگونه مسئولیتها بودند، این مسئولیتها را بین افراد خود تقسیم میکردند و محال بود که فردی که میخواست مسلمان باشد، یکی از این کارها را به دستش بدهند. بر آن محیط حاکم بودند و دادن یکی از این منصبها به یک فرد دلیل این بود که این آقایان به این فرد محبت دارند. آنها به مسلمانها حتی سلام هم نمیکردند و حتی جواب سلام آنها را هم نمیدادند.
بنده خودم مکرر در صحن زندان با این مسئله برخورد میکردم فردی ۱۵ تا ۲۰ ساله که جزو آنها حساب میشد جلوی ما میرسید و جواب سلام ما را نمیداد و رد میشد. این حالت به این نحو در زندان وجود داشت. تهمت زدن و مسائلی از این قبیل هم بود و اینها فکر میکردند همه چیز در دست آنهاست. اصلاً احتمال نمیدادند که دراین جامعه نیروی دیگری هم باشد که بتواند علیه اینها کاری بکند.
وقتی که ما و گروه ما: آیت الله طالقانی، آیت الله منتظری، آیت الله ربانی، بنده، آقای مهدوی کنی، آقای لاهوتی، آقای انواری، جمعی از کسانی که بههرحال جامعه روی آنها حساب میکرد به زندان رژیم وارد شدیم، نظر دادیم که ما سر سفره کمونیستها نمینشینیم و اینها نجسند و گفتیم: ما ایدئولوژی مجاهدین را محکوم میکنیم به همین دلیل اینها جریانی در زندان به راه انداخته بودند که اینگونه افراد را هم محکوم کنند که یا ساواکیاند یا بریدهاند. اینگونه برخوردها وجود داشت.
همین رئیس جمهور امروزمان آقای رجائی اینگونه مصیبتها را مدت طولانی از دست اینها کشید. همچنین بسیاری از وزرایی که اکنون جزو کابینه دولت شما هستند. جامعه هم هنوز تشخیص نداده بود که اینها چگونهاند دشمن هم روی اینها حساب میکرد، امریکا از اول حساب کرده وقتی که انقلاب پیروز شد اگر به یاد داشته باشید، با یک طرح شیطنت آمیز پادگانها را یک روز بروی مردم باز کردند و میدانستند که اسلحه پادگانها را این گروههای سازمان یافته میبرند و ما نمیبریم، چون اینها سازمان یافته بودند و شاید هم در برنامه قرار داشتند، به همین خاطر هجوم آورده و هرچه میخواستند و لازم داشتند از پادگانها بردند: ماشین، اسلحه، فشنگ و همه چیزهایی که برای مثل امروزی روی آن حساب میشد تهیه کردند و این از نظر بنده بهعنوان یک ناظر مطلع و به عنوان کسی که سیاست روز را کمی میفهمد، یک توطئه بود که رژیم پهلوی و آمریکا مشترکا طرح ریزی کردند به این منظور که عقبهای که امروز ما با آن مواجه هستیم در راه ما ایجاد نمایند.
اگر به یاد داشته باشید تحلیلهای آن روز روزنامههای خارجی این بود که ایران در ظرف دو سه ماه اول تبدیل به لبنان دوم و شاید مقداری شدیدتر میشود. آمریکا میگفت: شما جنگ داخلیتان شروع میشود، ایران قطعه قطعه میشود و ما باز هم وارث بزرگترین قطعه ایرانیم! یک قسمت ایرانستان میشود، یک قسمت، چیز دیگری و ما هم سهیم هستیم! محاسبات آنها هم این بود. کلانتریها را بردند، پادگانها را غارت کردند و هرچه میخواستند جمع کرده و این دو سال هم از منابع دیگری تغذیه شدند. کار سادهای نیست.
بنده با محاسبات معمولی میتوانم بفهمم که سازمانی مثل مجاهدین خلق با پیکار، با این مخارج گزافی که امروز دارند، نمیتوانند روی پای خود بایستند. بنده که عضو جمهوری اسلامی هستم و میبینم که حزبی با آن وسعت و با این همه امکانات تبرع که مردم مسلمان به دنبال آن دارند، چقدر نیاز به پول و چقدر کمبود دارد، همیشه ما ده میلیون، ده میلیون، مقروضیم، در صورتی که خانه تیمی نداریم، اسلحه نداریم، ماشین مخفی نداریم، حقوق بگیر چندانی نداریم و حزب روی دوش افراد خود میگردد. مجاهدین خلق که تا امروز حدود ۴۰۰ خانه تیمی از آنها گرفتهاند در مصاحبهها روشن شده که بسیاری از اینها حقوق بگیر بودهاند، با این همه نشریهها، با این همه ماشین، با این همه وسایل، با این همه موتور، اینهمه را از کجا میآورند؟ کی پول میدهد؟ رقم کوچکی نیست، خود دولت کوچکی است! این پولها را از کجا میآورند؟ اسلحه را دزدیدهاند، البته خیلی از وسائلشان را بعداً وارد کردند. وسایل جاسوسی ظریفی که میخواستند از شوروی بخرند بسیار گران قیمت بود، اگر مجانی میدادند، خودش یعنی پول، اگر پول میگرفتند خریدن آنگونه وسایل برای ما هم مشکل بود زیرا بسیار گران است. آنها از کجا پول برای خریدن آن وسایل میآوردند؟
یکی از آقایانی که در هواپیمای فرار بنی صدر و رجوی بوده، نقل کرده که: خلبان گفت که رادار نشان میدهد که هواپیمای روسها میآید، رجوی گفته: عیب ندارد اگر روسها بودند، بگوئید با من صحبت کنند. البته من هنوز محققا نمیدانم و مطمئن نیستم که چنین جریانی وجود داشته و به عنوان یک خبر قطعی نمیگویم. ولی مکرر این مسئله را شنیدهام، اگر چنین بوده، قضیه خیلی عمیق است.
معزی خلبان شاه هواپیما را بهطرف فرانسه میبرد. به اصطلاح مهد آزادی! رجوی سرنشین دست دوم و یا شاید دستاول هواپیما میگوید: از روسها نمیترسیم، آنها با ما هستند! یعنی چه؟! البته این یک حدس سیاسی است، ولی واقعیت را ما در اعمالشان میبینیم. اکنون در این خانههای تیمی که اگر بخواهیم مجموعهشان را کرایه کنیم، باید ماهی چند میلیون تومان پول بدهیم که لابد آنها میدهند و اینهمه افراد عضو، این همه ماشین و اینگونه وسایل را در اختیار داشتن ریشهای دارد و حسابی در کار است. دشمن بر روی اینها خیلی حساب کرده بود و در محاسبات عادی هم باید حساب میکرد، زیرا معمولاً گروههای تروریستی که در دنیا هستند، مثلاً «بادر ماینهوف» را تصور میکنید که چقدر عضو دارد یا دیگران؟ در ایران، اینها غیر از نیروهایی که پیش از انقلاب داشتند، دو سال و نیم است که در محیط پر از تبلیغات و اتهاماتی که ساخته بودند دائماً عضوگیری و سربازگیری میکردند. از مصاحبههای افرادشان در تلویزیون این مطلب فهمیده میشود که آنها در حال سربازگیری بودهاند. اینهمه اسلحه، این همه فرد، این همه خانه تیمی، آن هم حمایت خارجی همه را مشاهده میکنید. از روزنامههای آمریکا گرفته تا ژاپن همه از این جریان حمایت میکنند، روزی که چند هزار نفر از اینها در خیابانها جمع شده بودند، همه گفتند: صد و پنجاه هزار نفر در میتینگ مجاهدین خلق شرکت داشتند، اینگونه برایشان تبلیغ میکنند.
به این نحو، دشمن مقابل جمهوری اسلامی جریانی ساخته بود و بسیار به این جریان امیدوار بود. بنی صدر هم واقعاً گول اینها را خورد، والا بنی صدر شخصاً شهامت مبارزه مسلحانه و حتی مبارزه جدی را ندارد، نوع مبارزه او همان سخنگویی است، نه اینکه وارد عمل بشود. ما که بنی صدر را میشناسیم، میدانیم که او در این مرحله نیست و آنقدر جربزه ندارد، به قول خودش، خانمش او را ترغیب به مبارزه و مقاومت کرده بود.
در این جریان، همانگونه که دیدید، پیکاریها برای خود رادیو فرستنده ساخته و دستگاههای ظریف الکترونیک در اختیار داشتند. پایگاههای مجاهدین را هم که همه دیدهاید که چگونه است. دشمن اینها را درست کرده و فکر کرده بود که روزی که لازم شد جمهوری اسلامی را تبدیل به حمام خون میکند و آن روز از ممری که خود میداند و محاسباتی که کرده است وارد خواهد شد.
اما چقدر این مرحله مبارزه ما جالب است. به خدا ما آنقدر غرق در پیروزی هستیم که خودمان پیروزیهایمان را احساس نمیکنیم. چه کسی فکر میکرد و در کجای دنیا جریان حاد تروریستی که شروع عملش با آن وسعت بود و آن روز چندین خیابان تهران را خونین کردند و اولین انفجارشان، انفجار حزب جمهوری اسلامی بود که هفتاد و چند نفر از بهترین فرزندان ما را گرفتند و به خیال خود خیلی جاهای دیگر هم بودند و بنی صدر هم که رفت میخواست فردایش برگردد، کشوری اینگونه در حال جنگ با عراق و در حال مبارزه با همه اقمار امریکا و استبداد و استعمار، با جریان نفاق و فساد و اینگونه محکم و آسیب ناپذیر مواجه بشود. (الله اکبر)
اینها در این مرحله خیلی امیدوار بودند اما به خاطر حماقت خود، بر نیروهای ملت و نفوذ قوانین امام حساب نکرده بودند؛ اینها درست در زمانی که ملت ایران هنوز در مرحلهای است که با آمریکا میجنگد و چند لشگر عراق را در خاک خود دارد و در جنگ وسیع دریایی و هوایی و زمینی و حتی دور از مرزهایمان در آبهای اسپانیا هم مشغول نبرد هست، مصلحت دیدند که اینجا کار را شروع کرده و ضربه خود را وارد کنند؛ اما نه تنها نتوانستند ضربهای بزنند، بلکه از فضای موجود انقلابی علیه آنها استفاده شد و ملتی که در حال رزم است و بیدار و هوشیار میباشد، کار خود را کرد و اینها را به این وضع انداخت که همه مشاهده میکنید و این افتخار عظیمی برای جمهوری اسلامی است.
مطمئن باشید که در هیچ جای دنیا، در هیچ کشوری، در هیچ جامعهای جریان تروریستی به این وسعت با این همه طیف وسیع وجود ندارد که چندین گروه دستاندرکاران باشند از قبیل سلطنت طلبها، جبهه ملی که آن هم یک نوع سلطنت طلب است و بختیاریها، (منظور طرفداران شاپور بختیاراست) این تیپها همه با حمایت دشمنان و با برخورداری از یک طبقه کثیف وابسته سرمایه دار وابسته به رژیم قبل که منافعش را اینجا از دست داده و با آلودههای سکسی و اخلاقی کشور، همه اینها با هم همکاری میکنند و این جریان وسیع را درست کرده و پیش خود تصور میکردند که این آخرین مرحله است، به این زودی متلاشی میشود و این روزها هم لابد به گوشتان رسیده که در فرانسه شاپور خان بختیار اعلام کرده که همه افسرها و سربازان فراری که به او وفادار هستند به آقای آریانا بپیوندند که با ایشان به ایران بروند! حال کجا بیایند و با کی بجنگند و چگونه بیایند ما نمیدانیم.
اینها همه در ایران بودهاند و همه وسایل و اختیارات در دستشان بوده، در دست ما که نبوده است. ما در همین مسجد دانشگاه هم که برای آمدن امام متحصن شده بودیم، اطرافمان را آنها گرفته بودند و ما چیزی در اختیار نداشتیم، با این وجود کاری نتوانستند بکنند، حال دعوت میکنند که همه بیایند! یک ناوچه میدزدند، جنگ اعصاب درست میکنند و یک ناوچه دزدیده شده ممکن است دو سه روز در دریا سرگردان باشد، آخر به التماس میافتند و از فرانسه میخواهند که آنها را تحویل بگیرد و ناوچه را به ایران بدهد. حرکتی به این نحو برای مبارزه با این ملت.
از این طرف این ملت قوی و این ملت مقاوم و این ملت گوش به فرمان امام که وقتی امام میفرمایند که وظیفه است که حرکتهای مشکوک را اطلاع دهید، آنقدر اطلاع به سر مسئولان امنیتی میریزند که نمیدانند از کجا شروع کنند و آنچنان همکاری دارند که وقتی که صدای گلوله بلند میشود به جای اینکه به خانههاشان بروند به کوچهها ریخته و راهها و چهار راهها را میبندند و مواظبند کسی در نرود و به طوری که اطلاع دادهاند، در مساجد اکثر جوانها جمع شده و هسته مقاومت تشکیل دادهاند و کوچههای اطراف مساجد را خود مراقبت میکنند. چنین ملتی که حرکتش را به این خوبی ادامه میدهد و خوشبختانه امروز شاهد حرکت نسبتاً بهتری از برادران پلیس هستیم.
من دو سه هفته پیش گله کردم و خود را در آن گله محق میدانستم و امروز باید از آنها تشکر کنم. طبق گزارشات روزانهای که میخوانم، هر روز در تهران و شهرستانها موارد زیادی از دستگیری ضد انقلاب را برادران پلیس انجام میدهند و بسیاری از کشفیات را آنها میکنند و حرکت آنها بهتر شده، یعنی امروز همان نقشی که ما از پلیس انتظار داریم.
در مبارزه با شاه، ملت خودشان بودند، در مبارزه با آمریکا، ارتش و مقداری هم پلیس و ژاندارمری هم به کمک آمده و در جبههها فداکاری میکنند و در مبارزه با فساد و نفاق میدانداری و نقش اول از آن پلیس است؛ و اما اگر توقع داریم برای این است که اینجا پلیس باید ثابت کند که در روز ضرورت همراه ملت و خود ملت است که بحمدالله این مرحله هم آغاز شده و امیدواریم که در آینده نزدیکی از این مرحله عظیم که آخرین جریان مهم سیر تکاملی انقلاب است، با گذشتن از سد شاه پرستی و آمریکا پرستی، با نفاق به مبارزه افتاده و نفاق و فساد و این غدههای چرکین و این آلودگیهایی که در دامن این جامعه وجود دارد و در خانوادهها نفوذ کرده، از دامن ملت پاک بنماید و تعبیر پیغمبراکرم (ص) همین جهاد اکبراست.
میدانید که پیغمبر از یکی از جنگها که بازگشت و دید که مسلمانها از پیروزی بسیار خوشحالند، فرمود: پیروزی ما باید در داخل باشد که البته ظاهر آن روایت، جهاد با نفس است و میتواند جهاد با نفس به معنای نفس اعضای یک جامعه باشد. هر دو معنا وجود دارد و هیچ مانعی ندارد که مضمون حدیث مبارزه با نفس شیطانی خودمان و مبارزه با شیاطین داخلی خودمان باشد که انصافاً هر دو جهاد اکبر است. عین این تعبیرات را دراظهارات رهبران چین هم دیدهایم که آنها مبارزات داخلی خود را جهاد اکبر حساب کردهاند.
جهاد با آمریکا و جهاد با شاه، امروز جدای از جهاد با منافق و فساد داخلی نیست و همین جا من از این روح حدیث شریف استفاده میکنم و امیدوارم که توجه بشود که جهاد با دشمن داخلی، بدون جهاد با داخل وجود خودمان امکان ندارد؛ یعنی ما اگر خودمان آلوده و تباه باشیم، اگر خودمان دچار انحراف و خودخواهی باشیم، اگر خود مصالح خلق را فدای مصالح شخصی خودمان کرده و اگر تقوای یک مسلمان انقلابی را نداشته باشیم، صلاحیت جهاد با دشمن را نداریم، ابتدا باید در درون خود دشمن را مقهور کنیم و سپس با ایجاد ملکه تقوا و پرهیزگاری در وجود خود بتوانیم آنگونه عمل کنیم.
بنده پیروزی سپاه و پیروزی نیروهای رزمنده اسلام را مرهون همین روحیه می دانم که متکی به تقوا و مبارزه با نفس و محصول جهاد با نفس است.
حال این آیه شریفهای را هم که در دو خطبه قبل خواندم و تا امروز معنا نشده، با توجه به بحثی که کردهایم شما معنای آن را بهتر میفهمید میخوانم:
«اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ مآءً فَسالَتْ اَودیَةٌبقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَدَاً رابیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیهِ فِی الْنَّارِ اْبتِغآءَحِلْیَةٍاَوْ مَتاعٍزَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ[2]».
قرآن مکتب و جریان حق را در مقابل جریانات باطل اینگونه تشبیه میکند، مثل آبی است که از آسمان نازل شده و در پهنای دشتی در حرکت است، از مسیری میگذرد، در مسیر، هر گودال و هر نقطهای از زمین به اندازه ظرفیت خود از این آب بهره گیری میکند و در جریان حرکت سیل کفی روی آب را میپوشاند، کف عبارت است از مقداری هوا و مقداری آب و مقداری غبار و کثافت که به صورت حبابهایی روی آب را فرا میگیرد، در جریان حرکت این آب، آب که حق است میماند، ولی امواج، حبابها و کفها و این زوائد و این معجون هوا و آب و غبار و کثافت را با یک موج از بین میبرد.
«فَاَمَّا الزَّبُدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَّ اَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الاَرْضِ» کف پرواز میکند و میرود و نابود میشود و آنکه برای مردم مفید است که همان حق و همان آب و همان جریان اساسی است؛ و در تشبیه ما همین مردم و همین جریان انقلاب است که میماند.
ما امروز شاهد مصداق این آیه در کشور خود هستیم. کفی که روی آب را میگیرد، معجونی از نفاق، استبداد، کفر و استعماراست؛ و این ملت خروشنده و توفنده، در حرکت خود، مسیر خود را طی کرده و به آنجا که باید بروند، میروند و حرکت انقلابی راه تکاملی خود را طی میکند.
اَعُوذُباللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم.
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم.
اَلَمْ تَرَکَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ باَصْحاب الْفِیلِ/ اَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْفی تَضْلیلٍ/ وَ اَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیراً اَبابیلَ/ تَرمیهِمْ بحِجارَةٍمِّنْ سجّیلٍ/ فَجَعَلَهُم کَعَصْفٍ مأکُول.
خطبه دوم:
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ العالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِوَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلَی الصِّدیقَةِ الطَّاهِرةِ وَ عَلیسبْطَیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیّبْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِعَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی (عج).
خطبه دوم درباره چند مسأله از مسائل روز است که با اختصار به خدمتتان عرض میکنم. اطلاع شما از مسائل روز ضروری است.
امروز میدانید که مصادف با سالگرد به توپ بستن مسجد گوهرشاد در زمان رضاخان میباشد که برای شهدای آن روز از خداوند طلب رحمت میکنیم و برای کسانی که آن جنایت را مرتکب شدند، عذاب بیشتر میخواهیم.
مطلب مهمی که امروز مسأله روز جهان اسلام است، جریان کنفرانس اوپک میباشد که در ژنو، اکنون برپاست. کشورهای نفت خیز درانجا جمع شدهاند که راجع به قیمت نفت بحث کنند. متأسفانه اخباری که تا امروز به ما رسیده. نشان میدهد که عربستان سعودی دراین کنفرانس کارشکنی کرده و مثل گذشته منافع محرومان منطقه را فدای منافع غربیها میکند.
امروز عربستان به صورت ظاهر نفتش را بشکهای ۳۲ دلار و ایران بشکهای ۳۶ دلار و کشورهای دیگر با قیمتهای مختلف دیگر میفروشند. قرار براین بود که در کنفرانس اوپک تصمیم واحد و اجماعی گرفته شود که کشورهای نفت خیز سیاست واحد و قیمت واحدی در مقابل استعمارگرانی که عمری این طلای سیاه را از ما به مفت بردهاند، اتخاذ کرده و حقوق مردم را بگیرند. تا آنجا که ما خبر داریم عربستان هنوز حاضر نشده به قیمتی که اکثر قاطع نمایندگان مردم دراوپک پیشنهاد میکنند، نفتش را گران بفروشد. چرا؟ آیا عربستان نیاز به پول دارد که به هر قیمت که خریداران بخواهند نفت را بفروشد؟ میدانیم که اینطور نیست. عربستان در روز نزدیک ۴۰۰ میلیون دلار پول میگیرد و جا ندارد که این پولها را بریزد، به علاوه پول حجاج و چیزهای دیگری که میگیرد. چرا این اندازه پول نفت میگیرد و برای چه عربستان اصرار دارد که اینقدر نفت بفروشد! میگویند ۱۴ میلیون بشکه در روز نفت صادر میکند. خودش میگوید ۱۰ تا ۱۱ ممیلیون بشکه، ما نمیدانیم آنهم از اسراراست.
خواسته کشورهایی مثل ایران و لیبی و ونزوئلا و بعضی از کشورهای دیگر و نیجریه این است که عربستان نفتش را مقداری کمتر صادر کند، اما زیر بار نمیرود. چرا؟ برای اینکه بازار پر باشد، برای اینکه مخازن آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه پر با شد و نیاز نداشته باشند که اینطرف و آنطرف رفته و نفت را به قیمت اصلیاش بخرند. حال اگر میخواهید نفت زیاد صادر کنید، چرا با بقیه کشورها در قیمت توافق نمیکنید؟ ایران میگوید از بشکهای ۳۶ دلار پایین نمیآئیم و عربستان هم میگوید از ۳۴ دلار بالاتر نمیآئیم؛ یعنی چه؟ تهدید میکند که اگر شما نپذیرید، ما ممکن است از ۳۰ دلار هم کمتر بفروشیم.
من به عنوان یک مسلمان شرمسار و متأسفم که اطراف قبله مسلمانها و پایگاه و خواستگاه عظیم اسلام در دست مسئولانی باشد که با مصالح مسلمانها اینگونه برخورد میکنند و برای حفظ منافع غرب تا این حد به مردم و به ملتهای مظلوم پشت میکنند، این مسأله، مسأله کوچکی نیست، اگر عربستان با ما همکاری میکرد، قیمت نفت این نبود، در یک بشکه نفت محصولاتی به دست میآید که به قیمت الماس به خود ما فروخته میشود.
امروز نفت برای سوختن و بنزین نیست، چرا با منافع اسلام و چرا با برادران مسلمان اینگونه برخورد میکنند؟ این جوابی است که باید مسئولان عربستان به ما بدهند و اگرامروز جواب ندهند، روزی این جواب را خواهیم گرفت. اکنون دوستانه و برادرانه می گوییم و تقاضا میکنیم همراه مردم و با محرومان باشند و با مستکبران نباشند. (تکبیر)
مسأله دیگری که در این هفته اتفاق افتاد، قضیه ربودن ناوچه ما بود، البته در یک حد، مسأله تمام شده، اما قضیه ریشه دار است و ما باید بیشتر به این مسائل برسیم.
ما در خلیج فارس یک کشتی دانمارکی را که به آبهای ما تجاوز کرده و اسلحه برای صدام میبرد که علیه ما بجنگد، به حق بازداشت کرده و اسلحههای عراقی را پیاده کرده و کشتی را آزاد کردیم که برود. در همین کشورهای اسلامی از این عمل ما علیه این جریان حق، چقدر تبلیغات سوء کردند و روزنامههای به نام مسلمان ما را راهزن دریایی و ناقض قراردادهای بین المللی معرفی کرده و گفتند: شما امنیت تنگه هرمز را به خطر انداختهاید و از اینگونه حرفها که همه شنیدهاید.
ولی همین روزنامههای قلم به مزد وقتی که دزدان دریایی با حمایت فرانسه و مراکش، کشتی ما را میربایند و میبرند و همه قوانین را نقض میکنند، به آسانی از این خبر میگذرند و بلکه این عمل را یک عمل قهرمانانه بهحساب آورده و ضربهای بر پیکر جمهوری اسلامی میدانند. این چه وجدان کثیفی است که امروز اینگونه تیپها در دنیا دارند؟ چگونه قضاوتی است؟
کشوری در حال جنگ، محموله جنگی یک کشتی را در آبهای خود بگیرد، محکوم است، اما دزدان دریایی با حمایت دزدان غیر رسمی، آن جنایت را مرتکب بشوند و دزدها را فرانسه به اصطلاح طرفدار حقوق بشر، در خاک خود پناه بدهد، البته هنوز نمیدانیم که به آنها پناهندگی سیاسی داده یا نه اما کلمه مهم این است، بههرحال آنها را حمایت میکنند، این چه انضباطی است و این چه مراعات مقررات بین المللی است که امروز دنیا دارد؟ و همین لاشخورها، ایران را متهم میکنند که اصول قوانین بین المللی را مراعات نکرده است؛ و در قضیه گروگانها چه ها که به ما نگفتند؛ و افرادی مثل بنی صدر معزول فراری هم آنجا که میرسد همین حرفها را می زند و همین مطالبی را تکرار میکند.
این جریانات به هم مربوط است؛ و همه اینها همراه با تروریسم حاد داخلی ما که بحمدالله رو به زوال است، همه دست به هم داده بودند، برای اینکه ضد انقلاب را خوشحال کنند و به آنها روح بدهند و نشاط ملت ما را بگیرند. ولی بحمدالله این ملت، آنچنان محکم است که هرچه مصیبت میبیند، محکمتر میشود و آن طور که شایسته یک مسلمان انقلابی است، مصیبتها و رنجها و جهاد، این ملت را پایدارتر و عمیقتر میکند. (الله اکبر)
اَعُوذُبَاللَّهِ مِنَ الْشَّیْطانِ الرَّجیمْ.
بسْمِاللَّهِالرَّحْمنِالرَّحیم.
وَالْعَصْرِ/ اِنَّ الاِنْسانَ لَفی خُسرٍ/ اِلاَّ الَّذینَ امَنُوا و عَمِلُواالصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بالحَّقِ وَ تَواصَوْا بالصَّبْرِ.
اللَّهمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤمِنینَ