خطبه اول بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِاللَّهِ وَ آلِهِ الْمَعْصُومین. قالَ الْعَظیمُ فی کتِابهِ: بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، اِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحَاً مُبیناً. با اینکه خطبه اول را معمولاً در عدالت اجتماعی حرف میزدیم و قرار بود که فصل جدیدی از »عدالت اجتماعی در اسلام« را مطرح کنیم، اما با توجه به اینکه مواجه با سالگرد جمهوری اسلامی ایران هستیم، مناسب دیدم که امروز خطبه اول را درباره دستاوردها و آثار انقلاب صحبت کنم که طبعاً، دیگر به بحث »عدالت اجتماعی« نمیرسم. در سال گذشته، در همین دانشگاه، من چندین خطبه در مورد نتایج و آثار و دستاوردهای انقلاب اسلامی، صحبت کردم که آن چند خطبه هم، تازه فهرست بود و امروز هم مطمئناً قدرت اینکه بتوانم یک تابلو خیلی خوبی از دستاوردهای انقلاب تا این تاریخ، ترسیم کنم، در یک خطبه کوتاه نخواهم داشت و تنها به ذکر کلیاتی از روند انقلاب و نتایج پیروزی جمهوری اسلامی، میپردازم. خطبه دوم را هم که تحقیقاً باید به تحولاتی که در مسأله جنگ پیش آمده، اختصاص بدهم که آن هم باز جای خودش را دارد. بنابراین، در قسمت اول به یک جمعبندی از نتایج انقلاب میپردازم. یادمان هست که از همان اولین روزهای اوج نهضت، ملت از درون خود، شعارها و اهداف انقلاب را در یک جمله کوتاه و در یک شعار سه بعدی مشخص کرد که هنوز هم آن شعار زنده است و همه مردم ایران و کسانی که با انقلاب اسلامی سر و کار دارند، میدانند که شعار ما چه بوده است: »استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی « این چیزی است که هنوز هم مردم میگویند و زنده است. البته در بطن این شعار، خیلی حرف خوابیده است و از این سه کلمه، همه ابواب دستاوردهای انقلاب در میآید و همه اهداف میتواند در همینها خلاصه شود. من هم در باره همین سه شعار که یک شعار روشن است، حرف میزنم. خواستهها یکی استقلال، یکی آزادی و دیگری جمهوری اسلامی بود (البته استقلال و آزادی در جمهوری اسلامی خوابیده و جمهوری اسلامی، شامل همه اینها و چیزهای دیگر هم هست) ولی به هرحال این زیبایی را دارد [t1]لت با شعور فطری و نیازهای فطری اسلامی خودش، این گونه حرفها را خلاصه کرده است. اول از همه استقلال بود. ببینیم که واقعاً ما تا امروز، اولین بخش شعارمان را تحصیل کردهایم یا نه! و بخشهای بعدی را هم عرض میکنم: به نظر من، در همه بخشها، به طور نسبی و بیش از حد انتظارمان موفقیم، ما که خودمان دستاندر کار بودیم، این مقدار انتظار نداشتیم. در بعضی موارد، در حد اعجاز است. در بعضی موارد، به هر حال فوق حد انتظار ماست. در مورد استقلال؛ استقلال خودش یک دامنه وسیع و ابعاد گوناگون دارد (استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی، نظامی و چیزهای دیگر که میتوانید به آن اضافه کنید) که یک کمی باید باز بشود تا ببینیم به آن رسیدهایم یا نه! اولین چیزی که عرض میکنیم استقلال سیاسی است. خوشبختانه وزیر امور خارجه که قبل از من صحبت کردند، یک مقدار زحمت مرا کم کردند و در بحث استقلال سیاسی، حرفهای مفیدی زدند که من این قسمت را میتوانم خلاصه بکنم. از نظر ناظران منصف سیاستهای جهانی، امروز در جهان سوم، هیچ کشوری به اندازه جمهوری اسلامی ایران، استقلال سیاسی ندارد. این چیزی نیست که ادعای ما باشد. برادران ما که در مجامع بینالمللی شرکت میکنند، آنجا با همکارانشان از سایر نقاط دنیا، برخورد میکنند و میخواهند مثلاً به مسایلی که در سازمان ملل، یونسکو یا جاهای دیگر مطرح میشود، رأی بدهند، میبینند که کشورهای دیگر چقدر دستشان بسته است و جمهوری اسلامی چقدر دستش باز است. ما با ضرس قاطع اعلام میکنیم که امروز در روی کره زمین و در زیر این آسمان، هیچکس وجود ندارد که کوچکترین نفوذی در جمهوری اسلامی داشته باشد که بخواهد تمایلات خودش را بر ما تحمیل کند. نه تنها کسی وجود ندارد، بلکه جریان سیاسی - اجتماعی واقعیتهای موجود دنیا هم، امروز نمیتواند ما را از اراده و تصمیماتی که صحیح تشخیص میدهیم، باز دارد. در مجلس شورای اسلامی، مسأله این جوری است، در دولت این جوری است، در مقام ریاست جمهوری این جوری است و فوق همه ما امام بزرگوارمان هستند. این مجموعه، آن طوری که صلاح این ملت را و صلاح اسلام و صلاح دنیا را تشخیص میدهد، تصمیم میگیرد، رأی میدهد و عمل میکند. این را من خیال نمیکنم زیاد احتیاج به بحث کردن داشته باشیم و مدعی هم در دنیا نداریم. تنهإ؛ ظظ حرفی که ممکن است به ما بزنند، این است که شماها مثلاً رودربایستی سرتان نمیشود! (در مجامع بینالمللی، از این حرفها میزنند)، شماها، عرف دیپلماسی را در بعضی جاها مراعات نمیکنید! اینها هم جزو تحمیلهای دنیاست که ما زیر بار اینها هم نمیرویم. این »استقلال سیاسی« است. بحث استقلال فرهنگی هم، با اینکه دامنه خیلی وسیعی دارد و بسیار مهم است، اما من باز باید مختصر بگویم و عبور کنم؛ چون در یک خطبه نمیتوانم زیاد روی آن تکیه کنم. باز ما امروز میفهمیم، حس میکنیم و دنیا هم لمس میکند، مهمانان ما که به ایران میآیند لمس میکنند، بیرون هم وقتی که اخبار فرهنگی ما را دنیا میشنود، میفهمد که ایران نه تنها فرهنگ تحمیلی غرب و شرق را از کشور بیرون ریخته و ملت را از قید اسارت آنها آزاد کرده، بلکه حالت تهاجمی شدیدی را نسبت به فرهنگ حاکم بر دنیای امروز که از ریشههای مارکسیستی یا امپریالیستی سرچشمه میگیرد، شروع کرده است. امروز، در همه محافل جهانی روشن است که حرف فرهنگی جمهوری اسلامی، حرفی غیر از ادعاهای دیگران است. در عمل هم شما میتوانید در جامعه ما این را ببینید. جامعه ما، اصلاً بسیاری از قیود غربگرایانه و یا روشنفکرانه و لیبرال مآبانه و قیودی را که انقلابیون مدعی مارکسیست در این مملکت در قشر جوانها درست کرده بودند، دور ریخته است. جوانها، محافل علمی، فرهنگی، هنری، تصویر، نوشته و همه چیز را پاک کرده و امروز در جامعه ما برای نویسندگان، گویندگان، سرودگویان و سرود خوانان، نقاشان و هر یک از اینهایی که کار میکنند، برای مدرسان، معلمان و کسانی که به هر نحوی دستشان به مسایل فرهنگی، بند است برایشان عیب است که بخواهند از دنیای غرب تقلید کورکورانه کنند و یا آن ارزشهای غربی را در جامعه ما زنده کنند. اگر امروز با این مسأله در جامعه منصفانه برخورد کنیم، میفهمیم که واقعاً جامعه ما از لحاظ فرهنگی آزاد است. طرز لباس پوشیدن، طرز حرف زدن، طرز سوار اتوبوس شدن، طرز غذا خوردن، میهمانیها و مراسم، سنّتها و همه اینها آزاد است. مردم، خودشان انتخاب میکنند. اگر هم یک عده هنوز دارند مراسم غربی یا شرقی را تقلید میکنند، آنها هم آزادانه میکنند. دلیلش این است که خودشان به آن طور چیزها ایمان دارند والاّ، این ملت آزاد شده، محیط آزاد شده، الان واقعاً فرهنگی که بر جامعه ما حاکم است، غیر از فرهنگ اسلامی نیست. روند کار ما این است که در کلاسها میبینید، در کتابها و روزنامه میبینید و همین دیشب، من یک فیلمی از تلویزیون میدیدم که یک مقدار به هنرهای زمان طاغوت اشاره میکرد. وقتی که واقعاً آن نمونهها را آدم میبیند، میبیند که این ملت کی بود و چی شد. چه بنجلهایی آن روز به نام »هنر« به خورد این مردم میدادند! و چه جوری آن غربزدهها آنجا کف میزدند که همراه دستزدنشان، میخواستند از روی صندلیهای خود بالا بپرند! آن وضعی که دیدید. حالا ببینید جوانها و بچهها چه جوری هستند. این استقلال فرهنگی ما مسألهای است که روشن است و مثل استقلال سیاسیمان، در حال تهاجم هم هستیم. شما میبینید که دیروز در بیروت، وقتی که مسلمانها بر بیروت مسلط شدند اولین کاری که کردند به هتلها دستور دادند، دیگر مشروبات الکلی نفروشند، بساط مشروبخانهها را به هم ریختند. به خانمها گفتند: دیگر اینجا مکشفه نیایید. این طرز تفکر اسلامی است که این جوری دارد کارش را در دنیا میکند. این را میگویند حالت تهاجمی. وقتی که زنهاو دختران جوان در دانشگاههای کشورهای عربی - اسلامی و حتی غیراسلامی با پوشش اسلامی حرکت میکنند، این نشان تهاجم فرهنگی جمهوری اسلامی است. پس استقلال فرهنگی هم حقش این است که البته رویش زیاد بحث بکنیم. ولی خوب؛ در این خطبه نمیشود. استقلال نظامی هم؛ باز برایتان روشن است که امروز ما چه جوری میجنگیم. واقعاً امروز ما داریم برخلاف اراده دو ابر قدرت دنیا و اقمارشان میجنگیم. از این جنگ مقدسی که ما داریم و بر ما تحمیل شد و دفاع مقدسی که میکنیم، شورویها خشمگین هستند، آمریکاییها خشمگیناند. این جریان را، در ابتدا همه میخواستند؛ ولی حالا انگلیسیها خشمگیناند، فرانسویها خشمگیناند، آلمانیها خشمگیناند، هندیها خشمگیناند، ژاپنیها خشمگیناند، چینیها خشمگیناند، ارتجاع خشمگین است، اقمار شوروی خشمگین است و همه اینها مخالف این جنگ هستند که اولش مخالف نبودند. اکثر اینها اول موافق بودند؛ ولی حالا که ما در حالت تهاجم و پیروزی هستیم، همه مخالف اند. اسلحه هم به ما نمیدهند. ما با آنچه که داریم میجنگیم. ما حسینوار (به تعبیر یکی از افسرانمان) داریم میجنگیم. با آن امکاناتی که میتوانیم تهیه کنیم، میجنگیم. هیچکس نیست که امروز به ما بگوید بجنگید. هیچ کس نیست امروز به ما بگوید چگونه بجنگید. هیچ کس نیست به ما بتواند بگوید صلح کنید و هیچ کس نیست بتواند در مسایل نظامی دیکته کند؛ در انتخاب نوع اسلحه، در انتخاب نوع جنگ، در انتخاب نوع حرکت، در انتخاب نوع تبلیغات جنگ. شما میبینید امروز در دنیا ما چه وضعی داریم، هیچ کس این جوری نیست. هیچ کس در دنیإ؛ظظ امروز زیر این آسمان وجود ندارد که به این آزادی بتواند بجنگد، حتی آمریکاییها. آمریکاییها اگر بخواهند بجنگند، باید همپیمانانشان را در »ناتو« راضی کنند، باید ارتجاع را راضی کنند، باید در باره آن نقطهای که میخواهند بجنگند، با آنها تفاهم کنند، اما ما این گرفتاری را برای خودمان نداریم؛ آزاد تشخیص میدهیم تا آنجایی که تشخیص میدهیم پیش میرویم. استقلال از این بالاتر نمیشود. هیچ وقت به خاطر نداشتن یک اسلحه، برنامهمان را بهم نزدیم. با همان اسلحهای که داریم خودمان را تنظیم کردیم، و اگر خدای نکرده، این جنگ دهها سال دیگر هم طول بکشد، این روش دفاع طبیعی یک ملت است که میتواند داشته باشد. از این جلوتر میرویم که استقلال اقتصادی است. مشکلترین کار ما، »استقلال اقتصادی« است، در استقلال نظامی هم مشکلات داشتیم، چون ارتش ما و اسلحه ما و کارشناسی نظامی ما، همه وابسته بود و تا ما توانستیم خودمان را یک مقداری آزاد کنیم (هنوز هم گرفتارش هستیم)، خیلی مشکلات برایمان داشت. اما مشکلترین حرکت، حرکت استقلال اقتصادی است. در اقتصاد، دست و پای این ملت را آن چنان به زنجیر بستهاند که پاره کردن این دانه های زنجیر و باز کردن همه این »غُل«ها از گردن بخشهای مختلف اقتصاد کشور، احتیاج به زمان دارد. این مسألهای نیست که بشود حرکت معجزهآسایی با پل زدن روی همه عوامل اقتصاد کرد. وقتی که هزارها کارخانه در مواد خود و در قطعه و در تخصص احتیاج داشته باشد و در شرایطی که فنون پیچیدهای مثل سدسازی و نیروگاه سازی و کارخانجات فوق مدرن اتُمیک و یا پتروشیمی در دنیا هر روز دارد ترقی میکند و پیچیدهتر میشود و هر ده سالی که میگذرد کارخانه دهه گذشته ارزش اقتصادیاش را از دست میدهد و به عناصر غیر سودآور و دست و پاگیر تبدیل میشود؛ تحصیل استقلال اقتصادی بسیار دشوار است. ما، ارزمان را باید با فروش نفت تأمین کنیم که بازار نفت، از دست ما بیرون است. قطعاتمان و ماشینهایمان را اکثراً باید از خارج تهیه کنیم که باز از دست ما بیرون است. متأسفانه کارشناسهایمان را هم باید از بیرون تهیه میکردیم که این از دست ما خارج بود. مواد کارخانهها هم همچنین و حتی نقل و انتقال هم همچنین - کشتیهایی که بیاورند - و راههایی را که باید از آن استفاده بکنیم و چیرهای دیگر. در این قسمت، باز بنده به عنوان شاهد کمی آگاه عرض میکنم که با توجه به جنگ و با توجه به مشکلات تروریسم و با توجه به محاصره اقتصادی ما و با توجه به کارشکنیهایی که رقبای ما میکنند و با توجه به تمایل شدیدی که ما داریم تا دست خارجیها در کارها نباشد و این برای مإ؛ظظ اصل مهمی است، من ادعا میکنم که جمهوری اسلامی، در حد اعجاز در مسایل اقتصادی پیشرفت کرده است. کارخانههایی که مثلاً در گذشته هشتاد درصد وابسته بودند، تحقیقاً امروز وابستگی شان به ثلث و کمتر از ثلث رسیده است. بسیاری از قطعات را خودمان میسازیم، بسیاری از مواد را خودمان تهیه میکنیم، یا از مراکزی تهیه میکنیم که وابستگی سیاسی ندارد و یا تعدد مراکز تهیه درست کردیم که از رقابتهای جهانی استفاده کنیم، به صورتی که دیگر نتوانند ما را به اسارت بکشند و امثال اینها شیوههایی به کار گرفتهایم. در نیرو؛ همان طوری که گزارشهای وزارت نیرو را میبینید، ما امروز انرژیمان ظرف پنج سال، نزدیک به دو برابر شده که در مملکت داریم از آن استفاده میکنیم. در مناطقی که از برق استفاده میکنند، پوشش انسانی خیلی وسیع شده است. ده پانزده هزار روستا، روستاهای پرجمعیت کشور، الان از برق استفاده میکنند. از لحاظ مصرفی قبل از انقلاب یک شکل بسیار بدی در جامعه ما داشت که از مواهب این گونه امور یک قشر معیّنی استفاده میکردند و اکثریت هفتاد هشتاد درصد مردم در روستاها یا شهرهای فقیر، نمیتوانستند استفاده بکنند. ما سعی کردیم که اینها را به همه مردم گسترش دهیم؛ یعنی به طور سرانه پخش کنیم. امروز وقتی که جنسی وارد کشور میشود و یا از کارخانه در میآید، در وزارت بازرگانی مینشینند، حساب میکنند، میبینند استان تهران چقدر جمعیت دارد و مثلاً استان سیستان چقدر جمعیت دارد، با نیاز سرانه تقسیم میکنند. اگر فرض کنیم هزار بخاری داریم، به اندازهای که جمعیت تقاضا میکند میان مردم پخش میکنند، اگر یخچال است همچنین، اگر چیز دیگری است همچنین. این حالت از طرفی به خاطر بالا رفتن درآمد مردم (مخصوصاً کارگر) و مزد فراوانتری است که امروز طبقه پایین میگیرند. قدرت خرید مردم بالا رفته است و محصولات وارداتی و محصولات تولیدی هم در سطح وسیعی، در جامعه پخش میشود و این حالت، حالتی است که به گرده تولید و به گرده واردات فشار میآورد و تقاضای بیشتری میکند که البته در دراز مدت چیز مفیدی است. در زمینه راهها، بندرها، راهآهن و در سایر جاهایی که شماها میدانید، جمهوری اسلامی خیلی حرکت کرده است. علی رغم اینکه ما در جریان جنگ، نزدیک یک سوم بودجه مان را صرف جنگ میکنیم. پنجاه میلیارد تومان در کل بودجه برای جنگ گذاشتهایم به اضافه بودجه ارتش، به اضافه بودجه سپاه و به اضافه بودجه بازسازی و به اضافه بودجه مهاجران جنگ و به اضافه متفرقاتی که از امکانات وزارتخانه ها و ادارات و امکانات دولت و مردم برای جنگ میرود و به اضافه نیروهای داوطلبی که مردم با این نیروهای انقلابی در خدمت جنگ گذاشتهاند و به اضافه بنیاد شهید که باز هم از اثرات جنگ است و به اضافه مخارجی که برای سایر اقلام این کار انجام میدهیم، میبینید که اگر مجموعه را حساب کنیم، از یک سوم کل بودجه کشور هم تجاوز میکند. بندرهای ما قسمت عمدهاش در خدمت جنگ است، راههای ما قسمت عمدهاش در خدمت جنگ است، پنج استان ما بخش عظیمی از تولیداتش خوابیده (خوزستان، ایلام، باختران، کردستان و آذربایجان غربی) که همه از استانهای حاصلخیز ما بودند و با توجه به همه اینها که واقعاً کافی است ملتی را از پای در بیاورد، این ملت رشد طبیعی خودش را در بودجه، در عمران و آبادی و در همه چیزها دارد. نفت را آنطور که بارها عرض کردم، در گذشته اگر روزی شش میلیون بشکه صادر میکردند و بنا بود همه منابع را تخریب کنند، ما امروز کمتر از دو میلیون بشکه صادر میکنیم؛ یعنی برگشته است به یک سوم. برداشتمان از منابع طبیعی کمتر و پرداختمان به منابع طبیعی بالاتر است. بودجه عمرانی کشور، امسال (آنچه که دولت به مجلس شورای اسلامی داد) یکصد و سی میلیارد تومان است که رقم بسیار عظیمی است. حالا مجلس هر چقدرش را تصویب کند، ولی این رقمی است که دولت پیش بینی کرده میتواند در کارها مصرف کند. بنابراین، در کارهای اقتصادی هم باید گفت که کاملاً تا آنجایی که شرایط ایجاب میکرده است موفق هستیم البته مشکلاتی هم هست که عرض میکنم. پس در بُعد استقلال، استقلال سیاسی تمام، استقلال فرهنگی بسیار موفق، استقلال نظامی نسبتاً بسیار خوب، استقلال اقتصادی تا آنجایی که مقدور یک کشور در حال جنگ بوده، در حد اعجاز داریم؛ ولی مشکلات اقتصادی خیلی فراوان است. ما باید بیش از ده سال دیگر، پانزده سال دیگر تلاش کنیم تا این وابستگیها را کم کنیم و درون کشور در جاهای مهم خودکفا شویم. خودکفای کامل در دنیا، هیچ کس نیست؛ یعنی شما امروز هیچ جای دنیا »خودکفا« ندارید. همین حالا اگر شورویها از آمریکاییها گندم نگیرند، در شوروی قحطی میشود. همین حالا آنها اگر سوخت به آمریکا نرسانند، بسیاری از جریانات میخوابد و کشورشان به سقوط کشیده میشود، بیکاری چه میشود و فلان میشود! همین حالا، اگر مصنوعاتی که از ژاپن به آمریکا میرود قطع بشود، آمریکاییها، شریان حیاتشان بریده میشود. همین حالا اگر نفت را از کشورهای اروپایی بگیریم، همین حالا اگر آفریقا خودش را از اروپا جدا کند، اروپا خفه میشود. در دنیا شما هیچ کس و هیچ جا را پیدا نمیکنید که استقلال اقتصادی داشته باشد به معنی خودکفایی که احتیاج به بیرون نداشته باشد. چنین چیزی در دنیا نیست و ما هم رؤیائی فکر نمیکنیم. ما بالاخره هر چه پیش برویم، باید نفت بفروشیم و باید بعضی چیزها بخریم. دنیا از لحاظ صنعت از ما جلو است. ما ممکن است با گرفتن یک کامپیوتر بتوانیم مثلاً کارایی یک مؤسسه اقتصادی را دوبرابر کنیم، دلیلی ندارد آن کامپیوتر را نگیریم. دنیا از ما جلو است و هر چه ما برویم آنها هم جلو میروند. این طور نیست که متوقف شود. بنابراین نیاز و ارتباط متقابل وجود دارد. منتها باید جوری تنظیم شود که از این نیازها علیه یک کشور استفاده نشود و به اسارت کشور منجر نشود که این کار را ما کردیم و مطمئناً امروز ما به هیچ کس »باج اقتصادی« نمیدهیم! یعنی شما در دنیا پیدا نمیکنید یک کشوری را که امروز از جمهوری اسلامی، به خاطر دادن اسلحه و یا به خاطر دادن مواد و یا به خاطر دادن طرح و یا به خاطر دادن کارشناس و یا به خاطر دادن ماشین، بتواند باج بگیرد. چنین چیزی وجود ندارد. اگر استقلال اقتصادی این باشد، ما داریم؛ ولی اگر نیاز باشد، نه! درون کشور ما، نیاز فراوان است. مسألهای که در اینجا لازم است بگویم، این است که دنیای استکبار جهانی از اینکه چنین تحولی در دنیا به وجود بیاید، بسیار خشمگین است. آنها برایشان بسیار شکننده است که ملتهای دنیا بفهمند، ممکن است که یک ملتی امروز انقلاب کند و از همه جهات مستقل شود، مستقلِ مستقل بشود. یک چنین چیزی، برای دنیای استکباری بسیار تلخ است. برای بلوک شوروی تلخ است، برای بلوک آمریکاییها هم تلخ است. آنها میخواهند به اقمارشان بگویند که نمیشود مستقل بود. جمهوری اسلامی آمده و این طلسم را شکسته است. این به این معنا تمام نمیشود که یک کشور مستقل شده؛ تا اینجا مطلب تمام نمیشود که یک مستعمره واقعی از دست آمریکا درآمده است. اگر این قدر بود، ممکن بود رضایت بدهند، بلکه به عنوان یک حرکت الهامبخش و به عنوان یک فکر مُسری و نافذ در دنیا مطرح است؛ برای استکبار جهانی مشکل است، لذا اینها آمدند سخت به جان این انقلاب افتادند. حالا نقطه مهمی که در جمعبندی ها باید بگویم این است که (اینجا جالبتر از قسمت اول است، این قسمت دومی به نظر من بسیار جالبتر است) همه توطئههایی که علیه این انقلاب کردند، تبدیل به حربهای علیه خودشان شد و این مهم است؛ و مَکَرُوا وَ مَکَرَاللَّهُ وَاللَّهِ خَیْرُالْماکِرین. مصداقش اینجاست، هر چه آمدند علیه مإ؛ظظ به کار بگیرند، همان باعث شد که علیه خودشان به کار افتد، خواستند لیبرالها را در این مملکت بکارند، به این نتیجه رسید که ملت ما آن چنان از لیبرالیسم متنفر شد که ریشه لیبرالیسم (که همیشه زمینه مساعد پا گرفتن استکبار و استعمار است) از بین برود و امروز لیبرال در مملکت ما یک کلمه بسیار زشتی است؛ علی رغم اینکه در اروپا ممکن است برای آنها یک مداحی باشد! اول خواستند کودتای نظامی را به کار بگیرند؛ باعث شد که ما توجه کردیم و بسیاری از مهرههایی که آمریکا و انگلستان و شوروی از دهها سال پیش در این ارتش گذاشته بودند، شناخته شدند و از ارتش بیرون ریخته شدند. امروز ارتش ما یک ارتش قابل اعتمادی شده است. هم ارتش راحت شد، هم ملت راحت شد، هم خیال ما راحت شد و این حربهای علیه آنها شد. خواستند از تروریسم استفاده کنند؛ مهمترین حربه هایی که داشتند دهها حزب و حزبک و گروه و گروهک و این چیزها بود که برای خودشان از قدیمالایام در این مملکت درست کرده بودند و همه را به کار بردند. چپیش را به کار بردند، راستیش را به کار بردند، معتدلش را به کار بردند، ملیگرایش را به کار بردند، اتحادیه برایشان درست کردند، تجزیهطلب هایش را به کار بردند (آن چیزهایی که با ریشه قومگرایی و تعصبهای کردی و فلان و بهمان درست کرده بودند) به کار بردند و عجیب اینکه همه اینها از دستشان گرفته شد؛ ببینید اینها به چه روزی افتادند! جبهه ملی با همه بند و بیلی که دارد و همه شُعبی که از آن انشعاب پیدا کرده بود، اینها همه از دستشان رفت و تبدیل شدند به یک لکههای ننگی بر دامن این ملت و یک وبال پرخرجی بر گردنشان در خارج و خودشان هم تبدیل شدند به یک مشت گدا. منافقین را کاشته بودنداز ده بیست سال پیش و برایشان خیلی سرمایه گذاری کرده بودند. چهره انقلاب اسلامی به اینها داده بودند، مجبور شدند اینها را رو کنند آن چنانکه دارید میبینید. حالا که اویسی را هم مردم میکشند، اینها برای قصاب تهران هم آنجاتعزیهخوانی کنند! سرنوشتشان را با سرنوشت اویسی جلاد به هم پیوند کردهاند. ببینید اینها به چه روزگاری افتادهاند. جنگ را علیه ما درست کردند، این جنگ حالا به یک مشکلی برای همه استکبار تبدیل شده؛ یعنی این جنگ الان حربهای است در دست جمهوری اسلامی و البته برای ما ضربه هم هست (آن را البته عرض میکنم) اما امروز همین حربهای که علیه ما به کار بردند، حالا همهشان به خواهش و تمنا افتادهاند که شما بیایید آقایی کنید و ببخشید! صدام اشتباه کرد، نفهمید، احمقی کرد! شما بگذرید و از این حرفهایی که به ما میزنند. الان جنگ به کانون خطر برای استکبار جهانی تبدیل شده است، کارخانهدارهای اروپا و آمریکا از حوادث خلیجفارس، شب خوابشان نمیبرد، برای اینکه اینجا چه بشود(؟) آنجا نفت نباشد! ارتجاع منطقه به لرزه افتاده که بعد از صدام چه میشود؟ و حماسه رزم آفرینی و فتح آفرینی این ملت (این بسیجیها، این سپاهیها، این ارتشیها، این نیروهای حزباللَّه عظیمالشأن) امروز این گونه پایههای کاخ استکبار جهانی را به لرزه درآورده و این حماسه دارد دنیا را زنده میکند. یک جرقهاش افتاده به جانشان. در بیروت، ببینید چه به سر اینها آورده است! در بیروت واقعاً چه خبر عجیبی است! ما خودمان در ایران هستیم مسایل خودمان را کمتر میفهمیم. به آنجا که نگاه میکنیم، میبینیم که در بیروت، این مردم جوری عمل کردند که آمریکا و انگلیس و فرانسه و ایتالیا و فالانژ و اسرائیل و همه را مثل زباله از توی کوچههای بیروت بیرون ریختهاند که اینها پشت سرشان را هم نگاه نمیکنند، با هلیکوپتر فرار میکنند میروند تو کشتیهای خودشان یک سی چهل کیلومتر آن طرفتر وسط دریا و آنجا هم آرامش ندارند، این خیلی بزرگ است!! همه عواملی که اینها آمدند به کار گرفتند برای اینکه جمهوری اسلامی را بشکنند، واقعاً بدون استثناء به حربهای علیه خودشان تبدیل شده است. این تروریسمی که برای ما درست کردند، در کشور ما (که آمدند دفتر حزب جمهوری اسلامی را منفجر کردند و نخست وزیری را منفجر کردند، امام جماعتها، شهدای محراب عزیز ما را و بسیاری از نیروهای ارزنده ما را با بمب منفجر کردند و آن روزها میگفتند انقلابی و اسمش را میگذاشتند فداکاری و از این چیزها) حالا برگشته است و به جان خودشان افتاده است. الان خیابانهای پاریس خیلی ناامنتر از خیابانهای تهران است! الان خیابانهای واشنگتن خیلی وضعش بدتر است. کاخ سفید واشنگتن در محاصره ماشینهای زباله و شن باید محافظت بشود. امروز سفرای آمریکا در سراسر دنیا امنیتشان مخدوش است. امروز همه مهرههای استکبار جهانی در دنیا احساس ناامنی میکنند. این کار را ما نکردیم، خودشان کردند. چند روز آمدند تبلیغ کردند از این حرفها. خوب! مردم دیدند میشود (خوب بلد میشوند) این کارها را کرد. حالا چه بگویند؟ ماندهاند که بگویند تروریسم یا بگویند انقلابی!! اگر انقلابی است، خوب، اینها هم انقلابیاند! چطور اویسی را کشتند، تروریسم میشود! اما شهید بهشتی را که اینجا این طور منفجر کردند، این انقلابی میشود! بمب در کارخانه اسلحه سازی فرانسه منفجر کردن، میشود تروریسم، اما توی محراب عبادت تبریز یا باختران بمب منفجر کردن، میشود انقلاب! در این مسایل ماندهاند. بمب از توی دریا ریختن روی سر مردم بیروت، میشود تمدن! اما اگر یک بیروتی، اسلحهاش را برداشت یا نشست توی ماشین و مقر فرماندهی آمریکا را منفجر کرد و دویست، سیصد نفر از آن خائنهای مست را زیر خاکهای آنجا، مدفون کرد، این میشود تروریسم! خوب! معلوم است که دنیا این حرفها را نمیپذیرد. انقلاب در مراکش، آشوب توصیف میشود! اما تظاهرات کارگران در فرانسه، میشود خرابکاری! این تناقضها را مردم دنیا میفهمند، اینها گرفتار این تضادها شدهاند و در نکبت افتادهاند. خود این حربه هایشان به یک شکل بسیار زشتی درآمده است. خدا میداند چه روزگار سیاهی برای این نوکران استکبار، پیش آمده که استحقاق هم داشتند. این نیروهایی که یک روز در ایران، در همین دانشگاه مشت هایشان را گره میکردند و میتینگ میدادند (در همین چمن دانشگاه) و مرگ بر امپریالیسم میگفتند، حالا همه آنها جیرهخوار امپریالیسم شدهاند و با خرج آنها در دنیا جاسوسی میکنند! مبارزهشان برگشته است به این طرف، ببینید به چه فسادی افتادهاند. الان ضدانقلاب، دستورهایش درباره عواملش در ایران این است که: شما بروید به طرف کارهای فساد، در همه بُعدها، بروید قاچاقچی بشوید! ما دیروز یک باند کشف کردیم که چند جریان گروهکهای مدعی انقلاب در باند قاچاقچی بودند، هروئین فروشی. میگویند: شما بچههای مسلمانان را در ایران هروئینی کنید، مسأله حل میشود! یک باند دیگری کشف کردهایم که حالا خیلی از آنها گفتهاند که بروید در کارهای جنسی. از این تقاضای فطری بچهها استفاده میکنند و برای اینها به جای خانههای تیمی، »لانههای عشقی« درست میکنند! بچههای مردم را به آنجا کشیدهاند و انداختهاند توی فساد جنسی که خدا میداند یکی دو سال دیگر چه بر سر این بقایای بچههایی که مدعی انقلاب بودند، در بیاید! دخترها و پسرها، آلوده در کوه و شهر و روستا و هر جا بتوانند، به این روزگار افتادهاند. افتادند به دزدی، دستور دزدی رسمی به آنها دادهاند، گفتهاند بروید خانههای مردم را بزنید. یکی از آنها سؤال کرده است که آخر این کار درست نیست! چطور بزنیم؟ گفتند: شما وقتی که ایجاد ناامنی کردید، احساس ناامنی خودش حکومت جمهوری اسلامی را منقرض میکند، بروید توی خانههای مردم! میریزند توی خانه یک کاسب، یک تاجر، یک کارگر هم باشد، باشد، ویدئو میبرند، فرش میبرند، پول میبرند، جواهر میبرند، کیف میزنند. کیفزنی، کار الوات چاله میدان بود، حالا افتاده دست اینها. به این روزگارها افتادهاند، این جور دارند امرار معاش میکنند! هم آن روحیه انقلابیشان را ارضاء میکنند و هم این جور اسمش را مبارزه سیاسی میگذارند. و بدتر از این جاسوسی است. واقعاً این طوری است که یک سند پیدا میکنند که مثلاً ارتش ایران فلان کار را میخواهد بکند، فلان شخصیتی که مدتی هم در زندان بوده، در زمان شاه، این سند را برمیدارد، وقت میگیرد، میرود پیش صدام و یا میرود پیش فرمانده لشکر و این سند را میدهد و در مقابلش یک مقدار دلار میگیرد و میرود. در عربستان سعودی، سند فروشی میکنند. واقعاً ببینید! این چه وضعی است که یک جریانی که مدعی انقلابی بوده، به این روزهای سیاه افتاده است. با بنی صدر مصاحبه میکنند، کشتن اویسی را، اویسی که به قول خود بنیصدر چند هزار آدم را توی این میدان شهدا قتل عام کرده و پانزده خرداد را هم او به خاک و خون کشیده، بنی صدری که اینجا، توی این تریبون، همین جا به نام اسلام و به نام ریاست جمهوری و به نام شهدا حرف زده است، کشتن اویسی را به عنوان یک ترور تخطئه میکند. ببینید! اینها به چه روزگاری افتادهاند؟ بسیار کثیف شده، جریانشان افتاده به یک حالتی که دیگر نمیتواند احیاء بشود. یعنی همه حربههای استکباری برای آینده از دست رفته و این از دستآوردهاست، این از ضررها نیست. یعنی اگر بنا باشد که جمهوری اسلامی دشمنانش این جور رسوا شوند، تیپشان این طور درمیآید. البته ما یک عده آدم حسابی را که میتوانستند، کمکم آدم بشوند، از دست میدهیم، اما چارهای نیست. به هر حال این فاسدها خودشان میخواهند، اما مشکلاتی را هم برای ما درست کردهاند. همین گرانفروشی، شما خیال میکنید طبیعی است! آن قسمتش که به دولت مربوط است، دولت حداکثر فداکاری خود را کرده است، قیمتها را پایین نگاه داشته است. برنج و گندم و بسیاری از چیزهایی را که ممکن بوده دست دولت باشد، به یک قیمتی (حداقل مقدار) به دست مردم میرساند. آن قسمت فسادش مال اینهاست؛ کاسب متدین که گرانفروشی نمیکند؛ کاسبی که با انقلاب باشد، محال است گرانفروشی کند. آن تیپهایی که گرانفروشی میکنند، ضدانقلابها هستند؛ آنها این فساد را درست کردهاند. ما هر چه بدی داریم، مال اینهاست و هر چه خوبی داریم مال خود مردم ماست و مال خود انقلابیهای ماست. اخیراً یک دستور مبارزهای برای نوکرهایشان صادر کردهاند و به خانمها گفتهاند: شما آرایش کنید، ماتیک بزنید و چه بکنید، بیایید در خیابانها، روسریهایتان را یک مقدار به عقب ببرید و به آقایان هم گفتهاند: که کراوات بزنید و مبارزه بکنید!! ترا به خدا جریانی که بخواهد با یک ملت انقلابی مبارزه کند، این میشود مبارزه با جمهوری اسلامی؟! خوب! همین ها بودند که اینها را ریختید بیرون. شما که صورتت را رنگی کردی و آمدی بیرون، این میشود مبارزه با ما؟! مبارزه با خدا میشود، این چیز دیگری است. اصلاً افتادهاند به این فسادها؛ مثل »عمر و عاص« که وقتی علیبن ابیطالب در جنگ به او حمله کردند، او با کشف عورتش، خود را نجات داد و همیشه لقب گرفت »کسی که آزاد شده خویش است!« این وضع اینهاست. اینها هر چه به کار بردند، این جوری شد. البته برای ما مشکلات درست کردند، این را من قبول دارم. اگر این جریانات نبود، گرانفروشی این جوری ما نداشتیم، اگر این جریانات نبود، جنگ نبود، اقتصاد ما خیلی پیشرفت میکرد، اگر این توطئههای تروریستی نبود، نیروهای ما به جاهای دیگر پرداخته بودند و بسیاری از کارهای دیگر میتوانستیم بکنیم. ما ضرر کردیم، ولی در کنار ضرر »اِنَّ مَعَالْعُسْرِ یُسْراً« ما توانستهایم چیزهایی به دست بیاوریم. در مقابل ضرری که از ناحیه تروریسم کردیم، نیروی عظیم اطلاعاتی و امنیتی الان در کشور ما متشکل شده است. در مقابل خطر جنگ این تهیویی که امروز این میدان را این قدر زیبا کرده، گوشهای از لشکرها و تیپهای سپاه که امروز به نماز جمعه آمدهاند اینها هستند که همه نمازهای جمعه امروز پر از نیروهای مقدس است. ما در مقابلش یک امکاناتی، یک استعدادهایی و وسایلی به دست آوردیم، اما به هر حال خسارات هم در کنارش هست. ملت ما این حرفها را میفهمد. بیخود نیست که این ملت به انقلاب وفادار است. من فکر میکنم امروز خیلی بیانصافی لازم است و آدم خیلی بیانصاف باید باشد که بگوید در این مملکت »آزادی« نیست! من مطمئن هستم که در هیچ جای دنیا هیچ کس و هیچ جا وجود ندارد که انتخاباتش و اظهار آرای مردمش به اندازه جمهوری اسلامی سالم و عادی و آزاد باشد و این ادعای یک کسی است که از تریبون نماز جمعه حرف میزند و میخواهد مردم به او اقتداء کنند، اگر ناصحیح بگویم، تردید در شما پیدا میشود. میخواهم بگویم، چیزی نیست که بتواند ادعای یک مسؤول باشد. این مردم، هر کس را که خواستهاند، انتخاب کردهاند و به هر کس هم خواستهاند رأی دادهاند و البته یک عدهای ممکن است، در مملکت گرفتار فشار شدند و آنها هم خودشان کردند. همین گروهکها و اینها، اگر دست به اسلحه نبرده بودند، اگر خرابکاری نکرده بودند، اگر آدم نکشته بودند، اگر دست بر میداشتند، آنها آزادتر از دیگران بودند. آنها همه جا بودند، همه دانشگاهها را قبضه کرده بودند، خودشان آمدند، دست به کثافت کاری تخریبی زدند و در این بلایی افتادند که خودشان به سر خودشان آوردند و این دیگر حقشان است، این دیگر خلاف آزادی نیست. لیبرالها در دامن گروهکها افتادند و با آنها همکاری کردند و آن وضع خودشان را از دست دادند. حالا میتوانند به شدت محکوم کنند و میتوانند توی مردم باشند. در عین حال میبینید که خیلی هایشان هم هنوز گوشه و کنار هستند. به هر حال آزادی در این مملکت، (آزادی سالم) حقاً و حتماً به مقدار کافی وجود دارد، حتی در حال جنگ. اما »جمهوری اسلامی« که آن دیگر بحث طولانی دارد. فقط عنصر تقوای آن را عرض میکنم، چون در خطبه باید از تقوا صحبت کنیم. ما، در همه معارف اسلامی و در همه کارهای کشورمان، مسأله »تقوا« برایمان اهمیت دارد و این مهمترین تأکید اسلام و قرآن است و خیری است که ما میبینیم. امام جمعهها در هر هفته مجبورند و مکلفند که مردم را به تقوا دعوت بکنند و امروز بحمداللَّه در بسیاری از نهادها و مردم کشور ما عنصر تقوا وجود دارد. حتی در جنگ و حتی در برخورد با نیروهای مخالف، »اصل تقوا« مراعات میشود. و ما از کسانی که به این مسأله اهمیت نمیدهند، به تقاضا میکنیم که توجه بکنند. اگر جمهوری اسلامی خالی از تقوا باشد، آن جوهر اصلی خود را ندارد. با این جوهر ما میتوانیم اسلام را حفظ کنیم. انشاءالله در یک خطبه دیگری، حدود موفقیت در اجرای احکام اسلام، باید مستقلاً گفته بشود که من معتقدم امروز در دنیا مهمترین پیام ما این است که اسلام را میخواهیم اجرا بکنیم و اگر این نباشد، ما موفق نیستیم و خوشبختانه در بسیاری از ابعاد کشور، در قانونگذاری کشور، در قضاوت کشور و حتی در امور بانکی که مهمترین مسأله اسلامی کردن جامعه بود و در روابط اجتماعی، راه اسلام را در پیش گرفتهایم. امیدواریم که یک روزی موفق شویم و پیش خداوند رو سفید باشیم که بگوییم: احکام قرآن و اسلام را آن جوری که قدرت فهمیدنش را داشتیم اجرا کردهایم. خطبه دوم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُ لِلَّهِِ رَبّالْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَالصِّدیقَةِ الطَّاهِرَة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ اَلْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّبْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَیبْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیّبْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّبْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِبْنِ عَلِیٍّ وَالْخَلَفِالْهادی الْمَهْدی(عج). اَعُوذُباللَّهِ مِنَالشَّیطانِ الرَّجیمْ/ اُذنَ لِلَّذینَ یُقاتِلُونَ باَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنّاللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ. با اینکه خطبه اول طولانی شد، ولی من نمیتوانم قول بدهم که در خطبه دوم جبران میشود، برای اینکه مسأله خطبه دوم آن قدر مهم است که نمیشود، مسایلش را مختصر کرد. به هر حال، در سالگرد انقلاب اسلامی و در آستانه ورود به ششمین سال پیروزی، اگر خطبههای جمعه یک قدری طولانی بشود زیاد مهم نیست. قبل از ورود در بحثم، ولادت پرسعادت حضرت زینب (س) را به حضور هم میهنان عزیز و کل جامعه اسلامی و مخصوصاً به محضر امام بزرگوارمان، تهنیت عرض میکنم - در کنار تهنیت و تبریک سالگرد انقلاب - و اما بحث خطبه و محور صحبتم، تحولی است که این روزها در جنگ پیش آمده است و این تحول بسیار مهم است، چیز عظیمی است که ما در این هفته، به طور متفرقه حرف زدیم، اما فرصت اینکه آن را یک قدری باز کنیم و ببینیم چه شده، پیدا نشد که امروز میخواهم این را باز بکنم. به نظر بنده و خیلیها، این نادانی که صدام به خرج داد، در این یکی دو هفته اخیر، به اندازه نادانیاش که در اصل جنگ و تجاوز به ایران به خرج داد، به ضررش تمام شد، به همان اندازه میتوانیم به عنوان یک تحول روی آن حساب کنیم. صدام، اگر به ایران حمله نمیکرد، جنگی نمیشد و ما هم در صدد نبودیم که حالا با عراق وارد یک مخاصمه بشویم، البته ما رژیم او را قبول نداشتیم. میخواستند حتی یک وقتی آنها ایران بیایند، قبول نکردیم. او در داخل کشورش خیلی ظالم است؛ ولی در این حد نبود که به جنگ بخواهیم بکشیم، او این کار را کرد و خودش را در این مخمصه انداخت؛ یعنی یک روالی داشت که ما در همان روال کار خودمان را میکردیم و او یک دفعه آمد که به خیال خودش، بن بست جنگ را بشکند، یک بن بست بسیار عظیمی برای خودش و اربابانش فراهم کرد، حالا من این رإ؛ظظ توضیح میدهم. این مسأله، تصمیم جمهوری اسلامی ایران در مورد مقابله به مثل کردن و زدن شهرهای عراق است. این خیلی مهم است، ما تا به حال نمیکردیم. در بخش دوم صحبتم توضیح میدهم که چرا نمیکردیم. قسمت اول این است؛ حالا که میخواهیم این کار را بکنیم، چه تحول و چه وضعیتی است؟ در نظر بگیرید که ما الان چه وضعی داریم: 1200 کیلومتر از مرز ترکیه تا مرز کویت، تقریباً این منطقه تمامش طوری است که توپهای ارتش و سپاه جمهوری اسلامی ایران، جوری مستقر شده که نقطه های خاک عراق را میتواند با گلوله توپ بزند (و نوع قوی توپهای ما هم 48 کیلومتر بُرد دارد؛ یعنی یک نوع توپ به نام »175« داریم که با تقویت خرج پرتاب، 48 کیلومتر میتواند بزند). توپهای دیگری هم هست که کمتر میزند و خمپاره ها هم یک مسافت خوبی را میتوانند بزنند. از چیزهایی هم که ما کم نداریم، توپ است ضمناً از عراق هم خیلی گرفتهایم. در هر یک از عملیاتی که انجام دادیم، مقدار زیادی توپ گرفتیم و گلوله هم همین طور. اولاً خودمان گلوله زیاد میسازیم. کارخانههای ما چند خط تولید گلوله دارند، به اضافه مقدار زیادی که از عراقیها گرفتهایم. ما معمولاً هر عملیاتی که داریم به اندازهای که در آن عملیات گلوله خرج میکنیم، به همان اندازه از عراق میتوانیم بگیریم. این وضع جبههها است. شهرهایی که در این مسیر هستند، اتفاقاً مهمترین مناطق عراق است. عراق طرف غربش خبری نیست. یک مقدار از بغداد که آن طرفتر بروید، یک بیابان خشک است و چیز مهمی ندارد، عمدهاش این طرف است. شمال عراق هم آن قدر آشوب است که اصلاً عراق، تقریباً حکومتی بر شمال خودش ندارد، کردهای بارزانی و غیره آنجا هستند و اخیراً میخواهد یک کاری بکند که آن هم نمیشود. این شرق عراق و مرکزش، نقطه مهم آنجاست، خود بغداد هم برای ما چیز دشواری نیست؛ یعنی اگر یک روزی ضرورت پیدا بکند ما یک جایی برویم که گلولههایمان به خود بغداد برسد، این هم خیلی سخت نیست؛ یک خیز 50 کیلومتری داشته باشیم، کافیست و این طور خیزها در جبهه داشتهایم. ببینید 50 کیلومتر خیلی نیست، از اینجا تا کرج و آن طرف کرج است و خیلی کار سختی نیست. فرض کنید نیروهای عراقی الان در علی آباد قم باشند، نسبت به تهران چه وضعی است؟ ما این طوری هستیم! اگر بنا گذاشتیم و لازم دیدیم یک قدری جلوتر برویم، دیگر برای عراقیها همان جا هم در تیررس میشود، گر چه آنجا را با هواپیما هم میشود زد. اگر بنا باشد شهرها را بزند، مإ؛ ظظ میتوانیم مراکز حساس را بزنیم. حالا ما آنجا نمیرویم، این شهرهایی که در این مسیر هستند؛ از پایین، بصره و چند شهرک اطرافش، بالاتر عماره و چند شهرک اطرافش، بالاتر علی غربی، مندلی، خانقین، دربندیخان و شانه دری، سید صادق، حاجی عمران و همین طور از آن بالا تا پایین این شهر ها هستند و اطرافشان روستاها هستند و منطقههای حاصلخیز عراق هم اینجاهاست، منطقههای مهم نفتی عراق هم اینجاست، کارخانههای مهم، سدها و نیروگاههای مهم عراق هم اینجاست، این نقطه مهم عراق است. جنگ کردن با توپ هم هیچ مشکلی ندارد، افسران ما میدانند، درجه داران و سربازان میدانند، از توپ به آسانی میشود حفاظت کرد، جای توپ را به آسانی میشود تغییر داد که دشمن هم نزند و در مورد جنگیدن با توپ، خیلی کارها میشود کرد. اگر این تصمیم را ما بخواهیم اجرا کنیم و روی همه این منطقه، روزی مثلاً دو سه هزار گلوله بیندازیم، این چیزی نیست. ما اصلاً یک جیرهای به توپهایمان میدهیم، یعنی هر توپی حساب دارد؛ به طوری که به هر توپی مثلاً این قدر گلوله میدهند و میگویند پرتاب بکنید! ما تا به حال توپهایمان را روی شهرها نمیزدیم. مثلاً 8 کیلومتری مندلی هستیم که آنجا را با خمپاره هم میشود اصلاً خراب کرد، ما نمیزدیم. در بصره، قسمت اولش ما در 17، 18 کیلومتری هستیم، قسمتهای پایین که پشت آبادان و آنجاهاست، اصلاًنزدیکتریم و قسمتهای غرب بصره؛ یعنی آن طرف بصره هم توپهای دوربرد ما خوب میرسد، که اگر بنا باشد بزند چه خواهد شد؟ صدام، کار را به جایی رساند که ما در مجموعه محاسباتمان و با محاسبه مسایل شرعی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، انسانی و جنگی نشستیم محاسبه کردیم، دیدیم در شرایطی که اخیراً به وجود آورده، ما میتوانیم از این حربه استفاده بکنیم و حقمان است که استفاده بکنیم، که این تصمیم را گرفتیم و به وسیله رئیس جمهور اعلام شد و دیگران هم تأیید کردند. این مسأله است که چرا تا به حال نمیزدیم؟ ممکن است این سؤال الان برای ملت ما و دنیا پیش بیاید که شما که این جور میتوانستید عراق را مستأصل بکنید، چرا نزدید؟ خوب! بزنید. من یک مقدار توضیح میدهم که چرا نمیزدیم. اولاً این شرایط، از چند ماه بعد از فتح خرمشهر فراهم میشود؛ یعنی اگر برگردیم به قبل از فتح خرمشهر، ما نمیتوانستیم؛ برای اینکه قبل از آن، عراق حساب این مسأله را کرده بود. وقتی که وارد کشور ما شد، کردستان دست ضد انقلاب بود، از باختران تا پایین، همه جا عراقیها آمدند، یک منطقهای از ارتفاعات را گرفتند که دیگر توپهای ما نمیتوانست آنجا مستقر بشود، بنابراین توپ رس نبود، شهرها روستاها و ارتفاعات مرزی را گرفتند و جلو آمدند. بعد از فتح خرمشهر، اولین نقطه را ما باز کردیم. رفته رفته این عملیات مسلمبنعقیل، محرم، والفجر و اینها همه همین کار را کرده، یعنی هر عملیاتی، یک منطقهای را باز کرده، یک مقدار هم جلوتر رفتیم. هر جا ارتفاعی در خاک عراق بوده، جلو رفتیم و آن ارتفاع را گرفتیم، آنجایی که توی خاک خودمان مشرف به دشت میشدیم، دیگر توی دشت نرفتیم، آنجا دیگر پشت دشت باز است. این حالت را، در عملیات گذشته تحصیل کردیم، (البته چند ماهی تقریباً میشد خیلی جاها را بزنیم). بصره را خیلی وقت پیش میتوانستیم بزنیم. یکی اینکه چند ماهی است که این تسلط کامل را در مرزها بدست آوردهایم. مسأله دوم این است که برای ما محاسبه مردم بسیار مهم است. این زدن؛ یعنی مردمی که در این منطقه هستند، فرار بکنند، روستا و شهر و همه جاها باید خالی بشود، حتی عشایر و از بالا تا پایین چند میلیون آدم باید فرار بکنند، این چند میلیون آدمی که فرار کردند، البته برای عراق غیرقابل تحمل است، اینها توی بغداد بریزند قحطی میآید و هر جا بروند، هیچکس دیگر نمیتواند اینها را اداره بکند، ملت عراق هم که حامی صدام نیستند که اینها را مثل ملت ما راه بدهند و حمایت کنند. یک عده زیادی از اینها ممکن است به زحمتهای زیادی بیفتند. این برای ما، واقعاً تحملش بسیار دشوار بود. در موقع زدن اینها هم عدهای ممکن است کشته بشوند، در آن کشته شدهها دو تیپ هستند: یک عده ممکن است بعثی باشند، آنها مهم نیست، اما اکثریت مردم عراق با جمهوری اسلامی هستند و ما اینها را متحدان قطعی آینده خودمان میدانیم و دلمان نمیخواهد که یک خانواده عراقی هم احساس بکند که از طرف جمهوری اسلامی، مظلوم شده است. ما میخواهیم جوری باشد آن روزی که این بلا از سر مردم عراق برطرف شد، ملت ایران و ملت عراق به خاطر مشترکاتی که دارند، بدون مرز رفت و آمد کنند و با هم مخلوط و صمیمی باشند و این فرهنگ مشترک آنجا محفوظ بماند، برای این مسأله، ما خیلی حساب میکردیم و هنوز هم حساب میکنیم و حالا هم ملت عراق نسبت به این مسأله قانع شده است. در طول این جریانات، ملت عراق قانع شده که یکی از ادلّه تأخیر در تصمیم ما، همین بوده که ملت عراق به این نتیجه برسد که راه همین است و آنها به ما حق بدهند. واقعاً در هر فرصتی که آدم با خدا ارتباط پیدا میکند، دلش میخواهد از خداوند تقاضا بکند که خدایا! صدام را منصرف کن که دست به این کار نزند که ما مجبور بشویم، از این طریق جنگ را قطع بکنیم. این کار دشواری است، ولی آخرین راهی است که خودشان پیش آوردهاند وگرنه ما نمیخواستیم این کار پیش بیاید. مسأله دیگر این است که ما پیام داریم، ما یک جنگجو نیستیم، یک فاتح و یک مدافع از مرز و خاک نیستیم، حتی یک مدافع ساده از مظلوم هم نیستیم، (هر چه شما اسم بگذارید که باز هم واژههای مقدسی است، برای این کافی نیست)، ما برای دنیا »پیام« داریم. ما میخواهیم ضمن عملمان، مکتبمان را هم به مردم ارائه بدهیم، میخواهیم به مردم راه نشان بدهیم و این کار احتیاج به بسیاری از مقدمات دارد، مردم باید قانع بشوند. کل دنیا الان به ما نگاه میکند. همه مستضعفین دارند نگاه میکنند و میخواهند بفهمند که عاقبت کار چه میشود. ما باید طوری عمل بکنیم که اسلام را مخدوش نکنیم، موازین اسلامی خوب انجام شود، این آیهای که اول صحبتم قرائت کردم، اصلاً مثل اینکه برای امروز نازل شده است: »اُذنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ باَنَّهُم ظُلِمُوا وَ اِنّاللَّهَ عَلی نَصْرِهْمِ لَقَدیرٌ«. پیغمبر اکرم (ص) با اصحابش، دچار این مشکل بود، اصحابش را اذیت میکردند، شکنجه میدادند، بایکوت میکردند، فحاشی میکردند. اصحاب می آمدند خدمت پیغمبر، اجازه میخواستند که بجنگند، پیغمبر میگفتند نه! نمیشود، خداوند به من اجازه نداده! تا مکه بود 13 سال اجازه جهاد نداشت. گفت اگر نمیتوانید تحمل کنید، از مکه بیرون بروید. آواره شدند؛ به حبشه و مدینه و این طرف و آن طرف رفتند، در شعب ابیطالب مخفی زندگی کردند، آن مشکلات را تحمل کردند تا جایی که همه مسایل روشن شد که این قوم دیگر ملتی نیستند که گوش به حرف کنند! دیگر آنها دارند دست به تعرض میزنند که این آیه نازل شد (و در مدینه این آیه نازل شده) قبل از این آیه هست: »اِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا اِنّاللَّهَ لایُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ« اول دلشان را محکم کرد؛ حالا که آماده جنگ میشوید، خدا از شما دفاع میکند و خدا از هیچ خیانتکاری خوشش نمیآید (خیانتکارانی که مصداق مهمش، صدام است اینها را خدا دوست نمیدارد و اینها را ذلیل خواهد کرد) بعد هم خداوند توضیح میدهد، حالا که اجازه دادیم، این دفاع حق است: »وَ لَوْلا دَفْعُاللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم ببَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیها اسْمُاللَّهِ کَثِیراً «. اگر چنین اجازهای صادر نشود (و در مواردی مقابله به مثل نشود) همه مراکز ذکر خداوند - چه مسیحیان و یهودیان و چه مسلمانها - از بین میرود و این اجازه را خداوند صادر کرد. پیغمبر از آن موقع آماده جنگ شد و بعد آیات دیگری است که پس از این مرحله لازم میشود. خوب! ما پیام داریم. این حالت را پیغمبر اکرم (ص) هم داشت. سالها هم صبر کرد، موقع خودش که شد، این کار انجام شد. از طرفی محدودیتهایی هم بود؛ یعنی آن موقع مناسب نبود، ولی از چند ماه پیش که امکانات فراهم شد، باید زمینهسازی بشود. تا یک وقتی، عراقیها کارهای متفرق میکردند. وقتی که در یک جایی شکست میخوردند، برای اینکه کمی روحیه به سربازان خود بدهند، یک موشک میزدند یا مثلاً یک جای صنعتی را تخریب میکردند، یک کارهای این طوری میکردند. ما این متفرقهها را تا حدی تحمل میکردیم برای حفظ این پیام و برای راضی شدن مردم. از خود بصره، مردم آنجا پیام دادند که شما بزنید، ما حزباللهی های بصره خوشحال هستیم، اگر کشته هم بشویم، حرفی نداریم! در داخل عراق، اینهایی که میآیند، جزو حرفهایشان به ما این است: مردم عراق حالا دیگر آمادگی دارند که این شرارت صدام را شما جواب بدهید، تحمل میکنند. آن چنان زمینه روشن شده، دنیا روشن شده، همه مردم روشن شدهاند که: این صدام است که به غیرنظامیان حمله کرده و ما این اصل را محترم شمردهایم و در جنگ به غیر نظامی حمله نمیکنیم و یک اسیر غیرنظامی تا به حال نگرفتیم و عراق میبینید که هر چه آزاد میکند، پیرمردهایی است که 40 ماه پیش از توی روستاها گرفته و برده است. امروز مردم این حرفها را فهمیدهاند، اینها برایشان روشن شده، پیام ما مشخص شده، تقیّد ما به اصول انسانیت و اصول اخلاقی جنگ و همه مسایل روشن شده. امروز دنیا میبیند که صدام دست به ماجراجویی زد و این اعلام را کرد. این دفعه آمد اعلام کرد که ما یک دفعه مثلاً 11 شهر را میزنیم! توی اعلامیههایش هم حرفهای عجیب و غریبی زد. از حماقتش این بود که این حرفها را زد: با این عملها بچهها سقط خواهند شد! گوشها پاره میشود! ریهها پاره میشود! آدم دیوانه میشود! نسل بشریت را قطع میکند! از این حرفهایی که هر روز از رادیوی خودشان برای مردم خواندند که ما این طور بمبهایی میخواهیم روی سر عربهای خوزستان بیندازیم!! نادانی این است! دیگر همه دنیا فهمیدهاند که طرف ما این جور آدمی است؛ ما این جور آدمی هستیم. ما این قدر صبر کردیم تا همه شرایط مهیا شد که الان نه ضرر اجتماعی، نه ضرر نظامی، نه ضرر اسلامی و نه ضرر اخلاقی دارد؛ بلکه اینجا، جای ظهور اسم منتخب الهی است و جای نشان دادن جباریت اسلام است و جای نشان دادن آن غصب الهی است که »اَشدَّاءَ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم« و ما به این نقطه رسیدهایم. حالا که به این نقطه رسیدیم، در موقعی این کار را اعلام کردیم و در موقعی این حربه را به دست گرفتیم و در موقعی این شمشیر را از غلاف در آوردیم که هیچکس دیگر نمیتواند به ما بگوید: شما چرا میزنید! اگر بگویند، میگویند چرا زودتر نزدید؟ الان اگر حرف باشد، این است. الان اگر کسی بخواهد اعتراضی بکند، تا این حد میتواند. این هم حرفهایی که من توضیح دادم، میتواند جواب اینها باشد که چرا تا حالا نزدیم، برای این نزدیم. اما اگر حالا بزنیم، این بار دیگر مسأله ما محدود به این نمیماند که عراق به شهر بزند. اگر عراق بخواهد کشتیها را هم بزند، ممکن است ما هم این کار را بکنیم، اگر عراق بخواهد خارک را هم بزند، ما میتوانیم این کار را بکنیم. دیروز یک تلگراف محرمانهای که از دفتر ریاست جمهوری عراق به مراکز صنعتی بصره زده بودند، به دست ما رسید. تلگراف زده: فوری - فوری - فوری همه مراکز صنعتی موظفند در اسرع وقت انبارها را خالی کنند، جرثقیلهای بزرگ را بردارند، مراکز حیاتی را خالی بکنند و چیزی آنجا نباشد که یک برنامه خاصی است و فوراً نتیجه را به دفتر ریاست جمهوری اطلاع بدهید. حالا شما ببینید! این گرفتاری که صدام برای خودش درست کرد، تخلیه صدها کارخانه، انبار و جرثقیل و غیره برای مردمی که در حال جنگ باشند، چه کاری است و چه وضعی برای خودش پیش آورد! به دست خودش این وضع را برای خودش پیش آورد و این شمشیر غلاف کرده ما را، به دست خودش، از غلاف بیرون کشید، حجت بر او تمام شد، حجت بر همه دنیا تمام شد، ما هم به عنوان یک مسلمان متعهد به اصول اخلاقی و حتی موازین بینالمللی، مقابله به مثل میکنیم و این مقابله به مثل برای ما در جنگ، مشکلگشاست. اگر آن هم نبود، ما این روزها بنا داشتیم که انشاءاللَّه، در آینده مسایل را در جنگ جدیتر بگیریم. امیدواریم که ما بتوانیم منطقه را از شر این جنگی که بر ما تحمیل شد، راحت بکنیم. ترجمه خطبه عربی بسم اللَّه الرحمن الرحیم مسلمانان جهان، خبرهای مربوط به تحولات اخیر در اوضاع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را شنیدهاند؛ یک هفته پیش، ناگهان صدام با یک دلیل واهی و دروغ اعلام کرد که فرمان موشک باران و بمباران هشت شهر ایران و نابودی آنها را صادر کرده است و بعد از چند روز با تمام زشتی اعلام کرد که، سه شهر دیگر را به این لیست اضافه کرده است. جمهوری اسلامی از همان آغاز اعلام کرد که اگر عراق تهدیدات اخیرش را اجرا کند، حمله گستردهای را به تأسیسات صنعتی عراق آغاز خواهد کرد و وقتی هم که عکس العمل زشت او را دیدیم، اعلام کردیم که با اقدام صدام مقابله بهمثل خواهیم کرد. در اینجا لازم است، توضیحاتی چند در این زمینه و تصمیم اخیرمان به مردم ارائه دهیم: عفالقه عراق از همان ابتدای تجاوزشان به ایران، هر وقت که توانستند، برخلاف تمام موازین اسلامی و اخلاقی و بین المللی به غیر نظامیان و مراکز شهری ایران حمله کردند که این حملات بیش از چهارهزار و ششصد شهید و بیست و دو هزار مجروح و هزاران مفقود به جای گذاشت و اینها همه علاوه بر خرابی و ویرانی دهها شهر کوچک و بزرگ و صدها روستا و به جا گذاشتن میلیونها آواره در طی چهل ماه گذشته بوده است. ما همیشه تأکید داشتهایم که شهرها و غیر نظامیان و تأسیسات شهری عراق نباید از پیامدهای جنگ صدمه ببینند. مدت زمان طولانی است که توپهای ما در نزدیکی شهرها و روستاها و مراکز شهری عراق و در طول هزار کیلومتری مرزها مستقر شده است، علاوه بر این، همه میدانند که کوبیدن شهرها با توپهای دوربرد و موشکاندازها، بسیار سادهتر از به کارگیری هواپیماها است. ما میتوانیم با توپهایمان - که قادر به زدن مسافت چهل و هشت کیلومتری هستند - تمام شرق عراق را که جزو جاهای آباد و امن عراق محسوب میشوند، نابود کنیم و آن را ظرف مدت چند روز از سکنه خالی کنیم. همان موقعی که کارکنان صنایع نظامی ایران مشغول ساختن این بمبها بودند، ما به اندازه کافی از این بمبها در اختیار داشتیم و میتوانستیم تصمیماتمان را اجرا کنیم؛ اما چنین کاری را نکردیم و بهترین دلیل و شاهدمان، گزارشهای هیأت سازمان ملل متحد و اقرار ساکنان این مناطق و فعالیت کارخانههای عراقی در نواحی مرزی است. ما چنین اقدامی نکردیم؛ زیرا همیشه معتقد بوده و هستیم که ما میتوانیم به جنایات صدام در جبههها پاسخ بدهیم، همان طور که قبلاً چنین کردهایم. صدام با توجه به ناامیدی از آینده و اطمینان از اینکه ایران با جنایتهایش مقابله به مثل نمیکند و با تکیه برامکاناتی که ابرقدرتها بعد از غارت ثروتهای کلان مسلمانان کشورهای جنوب خلیج فارس در اختیار او گذاشتهاند، اخیراً با کمال بیشرمی اعلام کرد که یازده شهر ایران را نابود خواهد کرد و در نطق رسمی خود نیز به صورت جنون آمیزی از آثار جسمی و روانی انفجار بمبهایی که قصد به کار بردن آنها را دارد، خوشحال و مسرور شد. ما اخیراً به این نتیجه رسیدهایم که اگر ما با اقدام تلافی جویانه، دشمن دیوانه را به زشتی عملش متوجه نکنیم، ممکن است در اواخر دوران حکومتش باعث زیانهایی شود که مخصوصاً، جبران آنها ممکن نباشد. امکانات فراوان ابرقدرتها، فرصتی برای گرفتن انتقام وحشیانهای از ملت ایران و عراق و اسلام و مسلمانان برایشان پیش آورده است و بنابر آیات قرآن کریم که »فَمَن اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بمِثْلِ مَااعْتَدی عَلَیْکُم« و »ولَکُم فیِ القِصاصِ حَیاةٌ یا اوُلیِ الألباب« و آیات فراوان دیگر، ما مجبور به استفاده از یکی از حقوق اسلامیمان که همان »قصاص« است، میشویم. ما به ملت عراق اطلاع دادهایم که خود را برای چند روزی به جای ملت ما قرار دهند و در دردها و مصایب آنها شریک شوند و اگر صدام تهدیداتش را اجرا کرد، شهرها و روستاها را ترک کنند تا ما حرف آخرمان را در صحنه نبرد و مقابله به مثل بزنیم که نتیجه این اقدامات در طولانی مدت، به نفع ملت عراق خواهد بود و آزادی این ملت نیز مانند ملت قهرمان ایران، محال نیست و اگر بعد از این مشقتها و سختیها، سعادت و آزادی از کفر بعث عراق باشد، تحمل آنها چیزی نیست.
بار دیگر دعا میکنیم که صدام از این جنایاتش دست بردارد تا ما مجبور به استفاده از حق قصاص نباشیم و اگر باز هم جنایت کند، از خداوند بخشنده و منتقم برای اسلام و مسلمانان، خیر مسألت داریم.