خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۶۲

  خطبه اول   بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ‏اللَّهِ وَ آلِهِ الْمَعْصُومین. قالَ الْعَظیمُ فی کتِابهِ: بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، اِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحَاً مُبیناً.  با اینکه خطبه اول را معمولاً در عدالت اجتماعی حرف می‏زدیم و قرار بود که فصل جدیدی از »عدالت اجتماعی در اسلام« را مطرح کنیم، اما با توجه به اینکه مواجه با سالگرد جمهوری اسلامی ایران هستیم، مناسب دیدم که امروز خطبه اول را درباره دستاوردها و آثار انقلاب صحبت کنم که طبعاً، دیگر به بحث »عدالت اجتماعی« نمی‏رسم.  در سال گذشته، در همین دانشگاه، من چندین خطبه در مورد نتایج و آثار و دستاوردهای انقلاب اسلامی، صحبت کردم که آن چند خطبه هم، تازه فهرست بود و امروز هم مطمئناً قدرت اینکه بتوانم یک تابلو خیلی خوبی از دستاوردهای انقلاب تا این تاریخ، ترسیم کنم، در یک خطبه کوتاه نخواهم داشت و تنها به ذکر کلیاتی از روند انقلاب و نتایج پیروزی جمهوری اسلامی، می‏پردازم.  خطبه دوم را هم که تحقیقاً باید به تحولاتی که در مسأله جنگ پیش آمده، اختصاص بدهم که آن هم باز جای خودش را دارد. بنابراین، در قسمت اول به یک جمع‏بندی از نتایج انقلاب می‏پردازم. یادمان هست که از همان اولین روزهای اوج نهضت، ملت از درون خود، شعارها و اهداف انقلاب را در یک جمله کوتاه و در یک شعار سه بعدی مشخص کرد که هنوز هم آن شعار زنده است و همه مردم ایران و کسانی که با انقلاب اسلامی سر و کار دارند، می‏دانند که شعار ما چه بوده است: »استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی « این چیزی است که هنوز هم مردم می‏گویند و زنده است. البته در بطن این شعار، خیلی حرف خوابیده است و از این سه کلمه، همه ابواب دستاوردهای انقلاب در می‏آید و همه اهداف می‏تواند در همین‏ها خلاصه شود. من هم در باره همین سه شعار که یک شعار روشن است، حرف می‏زنم. خواسته‏ها یکی استقلال، یکی آزادی و دیگری جمهوری اسلامی بود (البته استقلال و آزادی در جمهوری اسلامی خوابیده و جمهوری اسلامی، شامل همه اینها و چیزهای دیگر هم هست) ولی به هرحال این زیبایی را دارد [t1]لت با شعور فطری و نیازهای فطری اسلامی خودش، این گونه حرفها را خلاصه کرده است.  اول از همه استقلال بود. ببینیم که واقعاً ما تا امروز، اولین بخش شعارمان را تحصیل کرده‏ایم یا نه! و بخشهای بعدی را هم عرض می‏کنم: به نظر من، در همه بخشها، به طور نسبی و بیش از حد انتظارمان موفقیم، ما که خودمان دست‏اندر کار بودیم، این مقدار انتظار نداشتیم. در بعضی موارد، در حد اعجاز است. در بعضی موارد، به هر حال فوق حد انتظار ماست. در مورد استقلال؛ استقلال خودش یک دامنه وسیع و ابعاد گوناگون دارد (استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی، نظامی و چیزهای دیگر که می‏توانید به آن اضافه کنید) که یک کمی باید باز بشود تا ببینیم به آن رسیده‏ایم یا نه! اولین چیزی که عرض می‏کنیم استقلال سیاسی است. خوشبختانه وزیر امور خارجه که قبل از من صحبت کردند، یک مقدار زحمت مرا کم کردند و در بحث استقلال سیاسی، حرفهای مفیدی زدند که من این قسمت را می‏توانم خلاصه بکنم. از نظر ناظران منصف سیاستهای جهانی، امروز در جهان سوم، هیچ کشوری به اندازه جمهوری اسلامی ایران، استقلال سیاسی ندارد. این چیزی نیست که ادعای ما باشد. برادران ما که در مجامع بین‏المللی شرکت می‏کنند، آنجا با همکارانشان از سایر نقاط دنیا، برخورد می‏کنند و می‏خواهند مثلاً به مسایلی که در سازمان ملل، یونسکو یا جاهای دیگر مطرح می‏شود، رأی بدهند، می‏بینند که کشورهای دیگر چقدر دستشان بسته است و جمهوری اسلامی چقدر دستش باز است.  ما با ضرس قاطع اعلام می‏کنیم که امروز در روی کره زمین و در زیر این آسمان، هیچکس وجود ندارد که کوچکترین نفوذی در جمهوری اسلامی داشته باشد که بخواهد تمایلات خودش را بر ما تحمیل کند. نه تنها کسی وجود ندارد، بلکه جریان سیاسی - اجتماعی واقعیتهای موجود دنیا هم، امروز نمی‏تواند ما را از اراده و تصمیماتی که صحیح تشخیص می‏دهیم، باز دارد. در مجلس شورای اسلامی، مسأله این جوری است، در دولت این جوری است، در مقام ریاست جمهوری این جوری است و فوق همه ما امام بزرگوارمان هستند. این مجموعه، آن طوری که صلاح این ملت را و صلاح اسلام و صلاح دنیا را تشخیص می‏دهد، تصمیم می‏گیرد، رأی می‏دهد و عمل می‏کند. این را من خیال نمی‏کنم زیاد احتیاج به بحث کردن داشته باشیم و مدعی هم در دنیا نداریم. تنهإ؛ ظظ  حرفی که ممکن است به ما بزنند، این است که شماها مثلاً رودربایستی سرتان نمی‏شود! (در مجامع بین‏المللی، از این حرفها می‏زنند)، شماها، عرف دیپلماسی را در بعضی جاها مراعات نمی‏کنید! اینها هم جزو تحمیلهای دنیاست که ما زیر بار اینها هم نمی‏رویم. این »استقلال سیاسی« است. بحث استقلال فرهنگی هم، با اینکه دامنه خیلی وسیعی دارد و بسیار مهم است، اما من باز باید مختصر بگویم و عبور کنم؛ چون در یک خطبه نمی‏توانم زیاد روی آن تکیه کنم. باز ما امروز می‏فهمیم، حس می‏کنیم و دنیا هم لمس می‏کند، مهمانان ما که به ایران می‏آیند لمس می‏کنند، بیرون هم وقتی که اخبار فرهنگی ما را دنیا می‏شنود، می‏فهمد که ایران نه تنها فرهنگ تحمیلی غرب و شرق را از کشور بیرون ریخته و ملت را از قید اسارت آنها آزاد کرده، بلکه حالت تهاجمی شدیدی را نسبت به فرهنگ حاکم بر دنیای امروز که از ریشه‏های مارکسیستی یا امپریالیستی سرچشمه می‏گیرد، شروع کرده است. امروز، در همه محافل جهانی روشن است که حرف فرهنگی جمهوری اسلامی، حرفی غیر از ادعاهای دیگران است. در عمل هم شما می‏توانید در جامعه ما این را ببینید. جامعه ما، اصلاً بسیاری از قیود غربگرایانه و یا روشنفکرانه و لیبرال مآبانه و قیودی را که انقلابیون مدعی مارکسیست در این مملکت در قشر جوانها درست کرده بودند، دور ریخته است. جوانها، محافل علمی، فرهنگی، هنری، تصویر، نوشته و همه چیز را پاک کرده و امروز در جامعه ما برای نویسندگان، گویندگان، سرودگویان و سرود خوانان، نقاشان و هر یک از اینهایی که کار می‏کنند، برای مدرسان، معلمان و کسانی که به هر نحوی دستشان به مسایل فرهنگی، بند است برایشان عیب است که بخواهند از دنیای غرب تقلید کورکورانه کنند و یا آن ارزشهای غربی را در جامعه ما زنده کنند. اگر امروز با این مسأله در جامعه منصفانه برخورد کنیم، می‏فهمیم که واقعاً جامعه ما از لحاظ فرهنگی آزاد است. طرز لباس پوشیدن، طرز حرف زدن، طرز سوار اتوبوس شدن، طرز غذا خوردن، میهمانیها و مراسم، سنّتها و همه اینها آزاد است. مردم، خودشان انتخاب می‏کنند. اگر هم یک عده هنوز دارند مراسم غربی یا شرقی را تقلید می‏کنند، آنها هم آزادانه می‏کنند. دلیلش این است که خودشان به آن طور چیزها ایمان دارند والاّ، این ملت آزاد شده، محیط آزاد شده، الان واقعاً فرهنگی که بر جامعه ما حاکم است، غیر از فرهنگ اسلامی نیست. روند کار ما این است که در کلاسها می‏بینید، در کتابها و روزنامه می‏بینید و همین دیشب، من یک فیلمی از تلویزیون می‏دیدم که یک مقدار به هنرهای زمان طاغوت اشاره می‏کرد. وقتی که واقعاً آن نمونه‏ها را آدم می‏بیند، می‏بیند که این ملت کی بود و چی شد. چه بنجلهایی آن روز به نام »هنر« به خورد این مردم می‏دادند! و چه جوری آن غرب‏زده‏ها آنجا کف می‏زدند که همراه دست‏زدنشان، می‏خواستند از روی صندلیهای خود بالا بپرند! آن وضعی که دیدید. حالا ببینید جوانها و بچه‏ها چه جوری هستند. این استقلال فرهنگی ما مسأله‏ای است که روشن است و مثل استقلال سیاسی‏مان، در حال تهاجم هم هستیم. شما می‏بینید که دیروز در بیروت، وقتی که مسلمانها بر بیروت مسلط شدند اولین کاری که کردند به هتلها دستور دادند، دیگر مشروبات الکلی نفروشند، بساط مشروبخانه‏ها را به هم ریختند. به خانمها گفتند: دیگر اینجا مکشفه نیایید. این طرز تفکر اسلامی است که این جوری دارد کارش را در دنیا می‏کند. این را می‏گویند حالت تهاجمی. وقتی که زنهاو دختران جوان در دانشگاههای کشورهای عربی - اسلامی و حتی غیراسلامی با پوشش اسلامی حرکت می‏کنند، این نشان تهاجم فرهنگی جمهوری اسلامی است. پس استقلال فرهنگی هم حقش این است که البته رویش زیاد بحث بکنیم. ولی خوب؛ در این خطبه نمی‏شود. استقلال نظامی هم؛ باز برایتان روشن است که امروز ما چه جوری می‏جنگیم.  واقعاً امروز ما داریم برخلاف اراده دو ابر قدرت دنیا و اقمارشان می‏جنگیم. از این جنگ مقدسی که ما داریم و بر ما تحمیل شد و دفاع مقدسی که می‏کنیم، شورویها خشمگین هستند، آمریکاییها خشمگین‏اند. این جریان را، در ابتدا همه می‏خواستند؛ ولی حالا انگلیسیها خشمگین‏اند، فرانسویها خشمگین‏اند، آلمانیها خشمگین‏اند، هندیها خشمگین‏اند، ژاپنیها خشمگین‏اند، چینیها خشمگین‏اند، ارتجاع خشمگین است، اقمار شوروی خشمگین است و همه اینها مخالف این جنگ هستند که اولش مخالف نبودند. اکثر اینها اول موافق بودند؛ ولی حالا که ما در حالت تهاجم و پیروزی هستیم، همه مخالف اند. اسلحه هم به ما نمی‏دهند. ما با آنچه که داریم می‏جنگیم. ما حسین‏وار (به تعبیر یکی از افسران‏مان) داریم می‏جنگیم. با آن امکاناتی که می‏توانیم تهیه کنیم، می‏جنگیم. هیچ‏کس نیست که امروز به ما بگوید بجنگید. هیچ کس نیست امروز به ما بگوید چگونه بجنگید. هیچ کس نیست به ما بتواند بگوید صلح کنید و هیچ کس نیست بتواند در مسایل نظامی دیکته کند؛ در انتخاب نوع اسلحه، در انتخاب نوع جنگ، در انتخاب نوع حرکت، در انتخاب نوع تبلیغات جنگ. شما می‏بینید امروز در دنیا ما چه وضعی داریم، هیچ کس این جوری نیست. هیچ کس در دنیإ؛ظظ  امروز زیر این آسمان وجود ندارد که به این آزادی بتواند بجنگد، حتی آمریکاییها. آمریکاییها اگر بخواهند بجنگند، باید هم‏پیمانانشان را در »ناتو« راضی کنند، باید ارتجاع را راضی کنند، باید در باره آن نقطه‏ای که می‏خواهند بجنگند، با آنها تفاهم کنند، اما ما این گرفتاری را برای خودمان نداریم؛ آزاد تشخیص می‏دهیم تا آنجایی که تشخیص می‏دهیم پیش می‏رویم. استقلال از این بالاتر نمی‏شود.  هیچ وقت به خاطر نداشتن یک اسلحه، برنامه‏مان را بهم نزدیم. با همان اسلحه‏ای که داریم خودمان را تنظیم کردیم، و اگر خدای نکرده، این جنگ دهها سال دیگر هم طول بکشد، این روش دفاع طبیعی یک ملت است که می‏تواند داشته باشد.  از این جلوتر می‏رویم که استقلال اقتصادی است. مشکلترین کار ما، »استقلال اقتصادی« است، در استقلال نظامی هم مشکلات داشتیم، چون ارتش ما و اسلحه ما و کارشناسی نظامی ما، همه وابسته بود و تا ما توانستیم خودمان را یک مقداری آزاد کنیم (هنوز هم گرفتارش هستیم)، خیلی مشکلات برایمان داشت. اما مشکلترین حرکت، حرکت استقلال اقتصادی است. در اقتصاد، دست و پای این ملت را آن چنان به زنجیر بسته‏اند که پاره کردن این دانه های زنجیر و باز کردن همه این »غُل«ها از گردن بخشهای مختلف اقتصاد کشور، احتیاج به زمان دارد. این مسأله‏ای نیست که بشود حرکت معجزه‏آسایی با پل زدن روی همه عوامل اقتصاد کرد. وقتی که هزارها کارخانه در مواد خود و در قطعه و در تخصص احتیاج داشته باشد و در شرایطی که فنون پیچیده‏ای مثل سدسازی و نیروگاه سازی و کارخانجات فوق مدرن اتُمیک و یا پتروشیمی در دنیا هر روز دارد ترقی می‏کند و پیچیده‏تر می‏شود و هر ده سالی که می‏گذرد کارخانه دهه گذشته ارزش اقتصادی‏اش را از دست می‏دهد و به عناصر غیر سودآور و دست و پاگیر تبدیل می‏شود؛ تحصیل استقلال اقتصادی بسیار دشوار است. ما، ارزمان را باید با فروش نفت تأمین کنیم که بازار نفت، از دست ما بیرون است. قطعاتمان و ماشینهایمان را اکثراً باید از خارج تهیه کنیم که باز از دست ما بیرون است. متأسفانه کارشناسهایمان را هم باید از بیرون تهیه می‏کردیم که این از دست ما خارج بود. مواد کارخانه‏ها هم همچنین و حتی نقل و انتقال هم همچنین - کشتیهایی که بیاورند - و راههایی را که باید از آن استفاده بکنیم و چیرهای دیگر. در این قسمت، باز بنده به عنوان شاهد کمی آگاه عرض می‏کنم که با توجه به جنگ و با توجه به مشکلات تروریسم و با توجه به محاصره اقتصادی ما و با توجه به کارشکنیهایی که رقبای ما می‏کنند و با توجه به تمایل شدیدی که ما داریم تا دست خارجیها در کارها نباشد و این برای مإ؛ظظ  اصل مهمی است، من ادعا می‏کنم که جمهوری اسلامی، در حد اعجاز در مسایل اقتصادی پیشرفت کرده است. کارخانه‏هایی که مثلاً در گذشته  هشتاد درصد وابسته بودند، تحقیقاً امروز وابستگی شان به ثلث و کمتر از ثلث رسیده است. بسیاری از قطعات را خودمان می‏سازیم، بسیاری از مواد را خودمان تهیه می‏کنیم، یا از مراکزی تهیه می‏کنیم که وابستگی سیاسی ندارد و یا تعدد مراکز تهیه درست کردیم که از رقابتهای جهانی استفاده کنیم، به صورتی که دیگر نتوانند ما را به اسارت بکشند و امثال اینها شیوه‏هایی به کار گرفته‏ایم. در نیرو؛ همان طوری که گزارشهای وزارت نیرو را می‏بینید، ما امروز انرژیمان ظرف پنج سال، نزدیک به دو برابر شده که در مملکت داریم از آن استفاده می‏کنیم. در مناطقی که از برق استفاده می‏کنند، پوشش انسانی خیلی وسیع شده است. ده پانزده هزار روستا، روستاهای پرجمعیت کشور، الان از برق استفاده می‏کنند. از لحاظ مصرفی قبل از انقلاب یک شکل بسیار بدی در جامعه ما داشت که از مواهب این گونه امور یک قشر معیّنی استفاده می‏کردند و اکثریت هفتاد هشتاد درصد مردم در روستاها یا شهرهای فقیر، نمی‏توانستند استفاده بکنند. ما سعی کردیم که اینها را به همه مردم گسترش دهیم؛ یعنی به طور سرانه پخش کنیم. امروز وقتی که جنسی وارد کشور می‏شود و یا از کارخانه در می‏آید، در وزارت بازرگانی می‏نشینند، حساب می‏کنند، می‏بینند استان تهران چقدر جمعیت دارد و مثلاً استان سیستان چقدر جمعیت دارد، با نیاز سرانه تقسیم می‏کنند. اگر فرض کنیم هزار بخاری داریم، به اندازه‏ای که جمعیت تقاضا می‏کند میان مردم پخش می‏کنند، اگر یخچال است همچنین، اگر چیز دیگری است همچنین. این حالت از طرفی به خاطر بالا رفتن درآمد مردم (مخصوصاً کارگر) و مزد فراوانتری است که امروز طبقه پایین می‏گیرند. قدرت خرید مردم بالا رفته است و محصولات وارداتی و محصولات تولیدی هم در سطح وسیعی، در جامعه پخش می‏شود و این حالت، حالتی است که به گرده تولید و به گرده واردات فشار می‏آورد و تقاضای بیشتری می‏کند که البته در دراز مدت چیز مفیدی است. در زمینه راهها، بندرها، راه‏آهن و در سایر جاهایی که شماها می‏دانید، جمهوری اسلامی خیلی حرکت کرده است. علی رغم اینکه ما در جریان جنگ، نزدیک یک سوم بودجه مان را صرف جنگ می‏کنیم. پنجاه میلیارد تومان در کل بودجه برای جنگ گذاشته‏ایم به اضافه بودجه ارتش، به اضافه بودجه سپاه و به اضافه بودجه بازسازی و به اضافه بودجه مهاجران جنگ و به اضافه متفرقاتی که از امکانات وزارتخانه ها و ادارات و امکانات دولت و مردم برای جنگ می‏رود و به اضافه نیروهای داوطلبی که مردم با این نیروهای انقلابی در خدمت جنگ گذاشته‏اند و به اضافه بنیاد شهید که باز هم از اثرات جنگ است و به اضافه مخارجی که برای سایر اقلام این کار انجام می‏دهیم، می‏بینید که اگر مجموعه را حساب کنیم، از یک سوم کل بودجه کشور هم تجاوز می‏کند.  بندرهای ما قسمت عمده‏اش در خدمت جنگ است، راههای ما قسمت عمده‏اش در خدمت جنگ است، پنج استان ما بخش عظیمی از تولیداتش خوابیده (خوزستان، ایلام، باختران، کردستان و آذربایجان غربی) که همه از استانهای حاصلخیز ما بودند و با توجه به همه اینها که واقعاً کافی است ملتی را از پای در بیاورد، این ملت رشد طبیعی خودش را در بودجه، در عمران و آبادی و در همه چیزها دارد.  نفت را آن‏طور که بارها عرض کردم، در گذشته اگر روزی شش میلیون بشکه صادر می‏کردند و بنا بود همه منابع را تخریب کنند، ما امروز کمتر از دو میلیون بشکه صادر می‏کنیم؛ یعنی برگشته است به یک سوم. برداشتمان از منابع طبیعی کمتر و پرداختمان به منابع طبیعی بالاتر است. بودجه عمرانی کشور، امسال (آنچه که دولت به مجلس شورای اسلامی داد) یکصد و سی میلیارد تومان است که رقم بسیار عظیمی است. حالا مجلس هر چقدرش را تصویب کند، ولی این رقمی است که  دولت پیش بینی کرده می‏تواند در کارها مصرف کند. بنابراین، در کارهای اقتصادی هم باید گفت که کاملاً تا آنجایی که شرایط ایجاب می‏کرده است موفق هستیم البته مشکلاتی هم هست که عرض می‏کنم. پس در بُعد استقلال، استقلال سیاسی تمام، استقلال فرهنگی بسیار موفق، استقلال نظامی نسبتاً بسیار خوب، استقلال اقتصادی تا آنجایی که مقدور یک کشور در حال جنگ بوده، در حد اعجاز داریم؛ ولی مشکلات اقتصادی خیلی فراوان است. ما باید بیش از ده سال دیگر، پانزده سال دیگر تلاش کنیم تا این وابستگیها را کم کنیم و درون کشور در جاهای مهم خودکفا شویم. خودکفای کامل در دنیا، هیچ کس نیست؛ یعنی شما امروز هیچ جای دنیا »خودکفا« ندارید. همین حالا اگر شورویها از آمریکاییها گندم نگیرند، در شوروی قحطی می‏شود. همین حالا آنها اگر سوخت به آمریکا نرسانند، بسیاری از جریانات می‏خوابد و کشورشان به سقوط کشیده می‏شود، بیکاری چه می‏شود و فلان می‏شود! همین حالا، اگر مصنوعاتی که از ژاپن به آمریکا می‏رود قطع بشود، آمریکاییها، شریان حیاتشان بریده می‏شود. همین حالا اگر نفت را از کشورهای اروپایی بگیریم، همین حالا اگر آفریقا خودش را از اروپا جدا کند، اروپا خفه می‏شود. در دنیا شما هیچ کس و هیچ جا را پیدا نمی‏کنید که استقلال اقتصادی داشته باشد به معنی خودکفایی که احتیاج به بیرون نداشته باشد. چنین چیزی در دنیا نیست  و ما هم رؤیائی فکر نمی‏کنیم. ما بالاخره هر چه پیش برویم، باید نفت بفروشیم و باید بعضی چیزها بخریم. دنیا از لحاظ صنعت از ما جلو است. ما ممکن است با گرفتن یک کامپیوتر بتوانیم مثلاً کارایی یک مؤسسه اقتصادی را دوبرابر کنیم، دلیلی ندارد آن کامپیوتر را نگیریم. دنیا از ما جلو است و هر چه ما برویم آنها هم جلو می‏روند. این طور نیست که متوقف شود. بنابراین نیاز و ارتباط متقابل وجود دارد. منتها باید جوری تنظیم شود که از این نیازها علیه یک کشور استفاده نشود و به اسارت کشور منجر نشود که این کار را ما کردیم و مطمئناً امروز ما به هیچ کس »باج اقتصادی« نمی‏دهیم! یعنی شما در دنیا پیدا نمی‏کنید یک کشوری را که امروز از جمهوری اسلامی، به خاطر دادن اسلحه و یا به خاطر دادن مواد و یا به خاطر دادن طرح و یا به خاطر دادن کارشناس و یا به خاطر دادن ماشین، بتواند باج بگیرد. چنین چیزی وجود ندارد. اگر استقلال اقتصادی این باشد، ما داریم؛ ولی اگر نیاز باشد، نه! درون کشور ما، نیاز فراوان است. مسأله‏ای که در اینجا لازم است بگویم، این است که دنیای استکبار جهانی از اینکه چنین تحولی در دنیا به وجود بیاید، بسیار خشمگین است. آنها برایشان بسیار شکننده است که ملتهای دنیا بفهمند، ممکن است که یک ملتی امروز انقلاب کند و از همه جهات مستقل شود، مستقلِ مستقل بشود. یک چنین چیزی، برای دنیای استکباری بسیار تلخ است. برای بلوک شوروی تلخ است، برای بلوک آمریکاییها هم تلخ است. آنها می‏خواهند به اقمارشان بگویند که نمی‏شود مستقل بود. جمهوری اسلامی آمده و این طلسم را شکسته است. این به این معنا تمام نمی‏شود که یک کشور مستقل شده؛ تا اینجا مطلب تمام نمی‏شود که یک مستعمره واقعی از دست آمریکا درآمده است. اگر این قدر بود، ممکن بود رضایت بدهند، بلکه به عنوان یک حرکت الهام‏بخش و به عنوان یک فکر مُسری و نافذ در دنیا مطرح است؛ برای استکبار جهانی مشکل است، لذا اینها آمدند سخت به جان این انقلاب افتادند. حالا نقطه مهمی که در جمع‏بندی ها باید بگویم این است که (اینجا جالبتر از قسمت اول است، این قسمت دومی به نظر من بسیار جالب‏تر است) همه توطئه‏هایی که علیه این انقلاب کردند، تبدیل به حربه‏ای علیه خودشان شد و این مهم است؛ و مَکَرُوا وَ مَکَرَاللَّهُ وَاللَّهِ خَیْرُالْماکِرین. مصداقش اینجاست، هر چه آمدند علیه مإ؛ظظ  به کار بگیرند، همان باعث شد که علیه خودشان به کار افتد، خواستند لیبرالها را در این مملکت بکارند، به این نتیجه رسید که ملت ما آن چنان از لیبرالیسم متنفر شد که ریشه لیبرالیسم (که همیشه زمینه مساعد پا گرفتن استکبار و استعمار است) از بین برود و امروز لیبرال در مملکت ما یک کلمه بسیار زشتی است؛ علی رغم اینکه در اروپا ممکن است برای آنها یک مداحی باشد! اول خواستند کودتای نظامی را به کار بگیرند؛ باعث شد که ما توجه کردیم و بسیاری از مهره‏هایی که آمریکا و انگلستان و شوروی از دهها سال پیش در این ارتش گذاشته بودند، شناخته شدند و از ارتش بیرون ریخته شدند. امروز ارتش ما یک ارتش قابل اعتمادی شده است. هم ارتش راحت شد، هم ملت راحت شد، هم خیال ما راحت شد و این حربه‏ای علیه آنها شد.  خواستند از تروریسم استفاده کنند؛ مهمترین حربه هایی که داشتند دهها حزب و حزبک و گروه و گروهک و این چیزها بود که برای خودشان از قدیم‏الایام در این مملکت درست کرده بودند و همه را به کار بردند. چپیش را به کار بردند، راستیش را به کار بردند، معتدلش را به کار بردند، ملی‏گرایش را به کار بردند، اتحادیه برایشان درست کردند، تجزیه‏طلب هایش را به کار بردند (آن چیزهایی که با ریشه قوم‏گرایی و تعصب‏های کردی و فلان و بهمان درست کرده بودند) به کار بردند و عجیب اینکه همه اینها از دستشان گرفته شد؛ ببینید اینها به چه روزی افتادند! جبهه ملی با همه بند و بیلی که دارد و همه شُعبی که از آن انشعاب پیدا کرده بود، اینها همه از دستشان رفت و تبدیل شدند به یک لکه‏های ننگی بر دامن این ملت و یک وبال پرخرجی بر گردنشان در خارج و خودشان هم تبدیل شدند به یک مشت گدا. منافقین را کاشته بودنداز ده بیست سال پیش و برایشان خیلی سرمایه گذاری کرده بودند. چهره انقلاب اسلامی به اینها داده بودند، مجبور شدند اینها را رو کنند آن چنانکه دارید می‏بینید. حالا که اویسی را هم مردم می‏کشند، اینها برای قصاب تهران هم آنجاتعزیه‏خوانی کنند! سرنوشتشان را با سرنوشت اویسی جلاد به هم پیوند کرده‏اند. ببینید اینها به چه روزگاری افتاده‏اند. جنگ را علیه ما درست کردند، این جنگ حالا به یک مشکلی برای همه استکبار تبدیل شده؛ یعنی این جنگ الان حربه‏ای است در دست جمهوری اسلامی و البته برای ما ضربه هم هست (آن را البته عرض می‏کنم) اما امروز همین حربه‏ای که علیه ما به کار بردند، حالا همه‏شان به خواهش و تمنا افتاده‏اند که شما بیایید آقایی کنید و ببخشید! صدام اشتباه کرد، نفهمید، احمقی کرد! شما بگذرید و از این حرفهایی که به ما می‏زنند. الان جنگ  به کانون خطر برای استکبار جهانی تبدیل شده است، کارخانه‏دارهای اروپا و آمریکا از حوادث خلیج‏فارس، شب خوابشان نمی‏برد، برای اینکه اینجا چه بشود(؟) آنجا نفت نباشد! ارتجاع منطقه به لرزه افتاده که بعد از صدام چه می‏شود؟ و حماسه رزم آفرینی و فتح آفرینی این ملت (این بسیجیها، این سپاهیها، این ارتشیها، این نیروهای حزب‏اللَّه عظیم‏الشأن) امروز این گونه پایه‏های کاخ استکبار جهانی را به لرزه درآورده و این حماسه دارد دنیا را زنده می‏کند. یک جرقه‏اش افتاده به جانشان. در بیروت، ببینید چه به سر اینها آورده است! در بیروت واقعاً چه خبر عجیبی است! ما خودمان در ایران هستیم مسایل خودمان را کمتر می‏فهمیم. به آنجا که نگاه می‏کنیم، می‏بینیم که در بیروت، این مردم جوری عمل کردند که آمریکا و انگلیس و فرانسه و ایتالیا و فالانژ و اسرائیل و همه را مثل زباله از توی کوچه‏های بیروت بیرون ریخته‏اند که اینها پشت سرشان را هم نگاه نمی‏کنند، با هلیکوپتر فرار می‏کنند می‏روند تو کشتیهای خودشان یک سی چهل کیلومتر آن طرفتر وسط دریا و آنجا هم آرامش ندارند، این خیلی بزرگ است!! همه عواملی که اینها آمدند به کار گرفتند برای اینکه جمهوری اسلامی را بشکنند، واقعاً بدون استثناء به حربه‏ای علیه خودشان تبدیل شده است. این تروریسمی که برای ما درست کردند، در کشور ما (که آمدند دفتر حزب جمهوری اسلامی را منفجر کردند و نخست وزیری را منفجر کردند، امام جماعتها، شهدای محراب عزیز ما را و بسیاری از نیروهای ارزنده ما را با بمب منفجر کردند و آن روزها می‏گفتند انقلابی و اسمش را می‏گذاشتند فداکاری و از این چیزها) حالا برگشته است و به جان خودشان افتاده است. الان خیابانهای پاریس خیلی ناامن‏تر از خیابانهای تهران است! الان خیابانهای واشنگتن خیلی وضعش بدتر است. کاخ سفید واشنگتن در محاصره ماشینهای زباله و شن باید محافظت بشود. امروز سفرای آمریکا در سراسر دنیا امنیتشان مخدوش است. امروز همه مهره‏های استکبار جهانی در دنیا احساس ناامنی می‏کنند. این کار را ما نکردیم، خودشان کردند. چند روز آمدند تبلیغ کردند از این حرفها. خوب! مردم دیدند می‏شود (خوب بلد می‏شوند) این کارها را کرد. حالا چه بگویند؟ مانده‏اند که بگویند تروریسم یا بگویند انقلابی!! اگر انقلابی است، خوب، اینها هم انقلابی‏اند! چطور اویسی را کشتند، تروریسم می‏شود! اما شهید بهشتی را که اینجا این طور منفجر کردند، این انقلابی می‏شود! بمب در کارخانه اسلحه سازی فرانسه منفجر کردن، می‏شود تروریسم، اما توی محراب عبادت تبریز یا باختران بمب منفجر کردن، می‏شود انقلاب! در این مسایل مانده‏اند. بمب از توی دریا ریختن روی سر مردم بیروت، می‏شود تمدن! اما اگر یک بیروتی، اسلحه‏اش را برداشت یا نشست توی ماشین و مقر فرماندهی آمریکا را منفجر کرد و دویست، سیصد نفر از آن خائنهای مست را زیر خاکهای آنجا، مدفون کرد، این می‏شود تروریسم!  خوب! معلوم است که دنیا این حرفها را نمی‏پذیرد. انقلاب در مراکش، آشوب توصیف می‏شود! اما تظاهرات کارگران در فرانسه، می‏شود خرابکاری! این تناقضها را مردم دنیا می‏فهمند، اینها گرفتار این تضادها شده‏اند و در نکبت افتاده‏اند. خود این حربه هایشان به یک شکل بسیار زشتی درآمده است. خدا می‏داند چه روزگار سیاهی برای این نوکران استکبار، پیش آمده که استحقاق هم داشتند. این نیروهایی که یک روز در ایران، در همین دانشگاه مشت هایشان را گره می‏کردند و میتینگ می‏دادند (در همین چمن دانشگاه) و مرگ بر امپریالیسم می‏گفتند، حالا همه آنها جیره‏خوار امپریالیسم شده‏اند و با خرج آنها در دنیا جاسوسی می‏کنند! مبارزه‏شان برگشته است به این طرف، ببینید به چه فسادی افتاده‏اند. الان ضدانقلاب، دستورهایش درباره عواملش در ایران این است که: شما بروید به طرف کارهای فساد، در همه بُعدها، بروید قاچاقچی بشوید! ما دیروز یک باند کشف کردیم که چند جریان گروهکهای مدعی انقلاب در باند قاچاقچی بودند، هروئین فروشی. می‏گویند: شما بچه‏های مسلمانان را در ایران هروئینی کنید، مسأله حل می‏شود! یک باند دیگری کشف کرده‏ایم که حالا خیلی از آنها گفته‏اند که بروید در کارهای جنسی. از این تقاضای فطری بچه‏ها استفاده می‏کنند و برای اینها به جای خانه‏های تیمی، »لانه‏های عشقی« درست می‏کنند! بچه‏های مردم را به آنجا کشیده‏اند و انداخته‏اند توی فساد جنسی که خدا می‏داند یکی دو سال دیگر چه بر سر این بقایای بچه‏هایی که مدعی انقلاب بودند، در بیاید! دخترها و پسرها، آلوده در کوه و شهر و روستا و هر جا بتوانند، به این روزگار افتاده‏اند. افتادند به دزدی، دستور دزدی رسمی به آنها داده‏اند، گفته‏اند بروید خانه‏های مردم را بزنید. یکی از آنها سؤال کرده است که آخر این کار درست نیست! چطور بزنیم؟ گفتند: شما وقتی که ایجاد ناامنی کردید، احساس ناامنی خودش حکومت جمهوری اسلامی را منقرض می‏کند، بروید توی خانه‏های مردم! می‏ریزند توی خانه یک کاسب، یک تاجر، یک کارگر هم باشد، باشد، ویدئو می‏برند، فرش می‏برند، پول می‏برند، جواهر می‏برند، کیف می‏زنند. کیف‏زنی، کار الوات چاله میدان بود، حالا افتاده دست اینها. به این روزگارها افتاده‏اند، این جور دارند امرار معاش می‏کنند! هم آن روحیه انقلابی‏شان را ارضاء می‏کنند و هم این جور اسمش را مبارزه سیاسی می‏گذارند. و بدتر از این جاسوسی است. واقعاً این طوری است که یک سند پیدا می‏کنند که مثلاً ارتش ایران فلان کار را می‏خواهد بکند، فلان شخصیتی که مدتی هم در زندان بوده، در زمان شاه، این سند را برمی‏دارد، وقت می‏گیرد، می‏رود پیش صدام و یا می‏رود پیش فرمانده لشکر و این سند را می‏دهد و در مقابلش یک مقدار دلار می‏گیرد و می‏رود. در عربستان سعودی، سند فروشی می‏کنند. واقعاً ببینید! این چه وضعی است که یک جریانی که مدعی انقلابی بوده، به این روزهای سیاه افتاده است. با بنی صدر مصاحبه می‏کنند، کشتن اویسی را، اویسی که به قول خود بنی‏صدر چند هزار آدم را توی این میدان شهدا قتل عام کرده و پانزده خرداد را هم او به خاک و خون کشیده، بنی صدری که اینجا، توی این تریبون، همین جا به نام اسلام و به نام ریاست جمهوری و به نام شهدا حرف زده است، کشتن اویسی را به عنوان یک ترور تخطئه می‏کند. ببینید! اینها به چه روزگاری افتاده‏اند؟ بسیار کثیف شده، جریانشان افتاده به یک حالتی که دیگر نمی‏تواند احیاء بشود. یعنی همه حربه‏های استکباری برای آینده از دست رفته و این از دست‏آوردهاست، این از ضررها نیست. یعنی اگر بنا باشد که جمهوری اسلامی دشمنانش این جور رسوا شوند، تیپشان این طور درمی‏آید. البته ما یک عده آدم حسابی را که می‏توانستند، کم‏کم آدم بشوند، از دست می‏دهیم، اما چاره‏ای نیست. به هر حال این فاسدها خودشان می‏خواهند، اما مشکلاتی را هم برای ما درست کرده‏اند. همین گرانفروشی، شما خیال می‏کنید طبیعی است! آن قسمتش که به دولت مربوط است، دولت حداکثر فداکاری خود را کرده است، قیمتها را پایین نگاه داشته است. برنج و گندم و بسیاری از چیزهایی را که ممکن بوده دست دولت باشد، به یک قیمتی (حداقل مقدار) به دست مردم می‏رساند. آن قسمت فسادش مال اینهاست؛ کاسب متدین که گرانفروشی نمی‏کند؛ کاسبی که با انقلاب باشد، محال است گرانفروشی کند. آن تیپ‏هایی که گرانفروشی می‏کنند، ضدانقلابها هستند؛ آنها این فساد را درست کرده‏اند. ما هر چه بدی داریم، مال اینهاست و هر چه خوبی داریم مال خود مردم ماست و مال خود انقلابیهای ماست. اخیراً یک دستور مبارزه‏ای برای نوکرهایشان صادر کرده‏اند و به خانمها گفته‏اند: شما آرایش کنید، ماتیک بزنید و چه بکنید، بیایید در خیابانها، روسری‏هایتان را یک مقدار به عقب ببرید و به آقایان هم گفته‏اند: که کراوات بزنید و مبارزه بکنید!! ترا به خدا جریانی که بخواهد با یک ملت انقلابی مبارزه کند، این می‏شود مبارزه با جمهوری اسلامی؟! خوب! همین ها بودند که اینها را ریختید بیرون. شما که صورتت را رنگی کردی و آمدی بیرون، این می‏شود مبارزه با ما؟! مبارزه با خدا می‏شود، این چیز دیگری است. اصلاً افتاده‏اند به این فسادها؛ مثل »عمر و عاص« که وقتی علی‏بن ابی‏طالب در جنگ به او حمله کردند، او با کشف عورتش، خود را نجات داد و همیشه لقب گرفت »کسی که آزاد شده خویش است!« این وضع اینهاست. اینها هر چه به کار بردند، این جوری شد. البته برای ما مشکلات درست کردند، این را من قبول دارم. اگر این جریانات نبود، گرانفروشی این جوری ما نداشتیم، اگر این جریانات نبود، جنگ نبود، اقتصاد ما خیلی پیشرفت می‏کرد، اگر این توطئه‏های تروریستی نبود، نیروهای ما به جاهای دیگر پرداخته بودند و بسیاری از کارهای دیگر می‏توانستیم بکنیم. ما ضرر کردیم، ولی در کنار ضرر »اِنَّ مَعَ‏الْعُسْرِ یُسْراً« ما توانسته‏ایم چیزهایی به دست بیاوریم. در مقابل ضرری که از ناحیه تروریسم کردیم، نیروی عظیم اطلاعاتی و امنیتی الان در کشور ما متشکل شده است. در مقابل خطر جنگ این تهیویی که امروز این میدان را این قدر زیبا کرده، گوشه‏ای از لشکرها و تیپهای سپاه که امروز به نماز جمعه آمده‏اند اینها هستند که همه نمازهای جمعه امروز پر از نیروهای مقدس است.  ما در مقابلش یک امکاناتی، یک استعدادهایی و وسایلی به دست آوردیم، اما به هر حال خسارات هم در کنارش هست. ملت ما این حرفها را می‏فهمد. بی‏خود نیست که این ملت به انقلاب وفادار است. من فکر می‏کنم امروز خیلی بی‏انصافی لازم است و آدم خیلی بی‏انصاف باید باشد که بگوید در این مملکت »آزادی« نیست! من مطمئن هستم که در هیچ جای دنیا هیچ کس و هیچ جا وجود ندارد که انتخاباتش و اظهار آرای مردمش به اندازه جمهوری اسلامی سالم و عادی و آزاد باشد و این ادعای یک کسی است که از تریبون نماز جمعه حرف می‏زند و می‏خواهد مردم به او اقتداء کنند، اگر ناصحیح بگویم، تردید در شما پیدا می‏شود. می‏خواهم بگویم، چیزی نیست که بتواند ادعای یک مسؤول باشد. این مردم، هر کس را که خواسته‏اند، انتخاب کرده‏اند و به هر کس هم خواسته‏اند رأی داده‏اند و البته یک عده‏ای ممکن است، در مملکت گرفتار فشار شدند و آنها هم خودشان کردند.  همین گروهکها و اینها، اگر دست به اسلحه نبرده بودند، اگر خرابکاری نکرده بودند، اگر آدم نکشته بودند، اگر دست بر می‏داشتند، آنها آزادتر از دیگران بودند. آنها همه جا بودند، همه دانشگاهها را قبضه کرده بودند، خودشان آمدند، دست به کثافت کاری تخریبی زدند و در این بلایی افتادند که خودشان به سر خودشان آوردند و این دیگر حقشان است، این دیگر خلاف آزادی نیست. لیبرالها در دامن گروهکها افتادند و با آنها همکاری کردند و آن وضع خودشان را از دست دادند. حالا می‏توانند به شدت محکوم کنند و می‏توانند توی مردم باشند. در عین حال می‏بینید که خیلی هایشان هم هنوز گوشه و کنار هستند. به هر حال آزادی در این مملکت، (آزادی سالم) حقاً و حتماً به مقدار کافی وجود دارد، حتی در حال جنگ. اما »جمهوری اسلامی« که آن دیگر بحث طولانی دارد. فقط عنصر تقوای آن را عرض می‏کنم، چون در خطبه باید از تقوا صحبت کنیم. ما، در همه معارف اسلامی و در همه کارهای کشورمان، مسأله »تقوا« برای‏مان اهمیت دارد و این مهمترین تأکید اسلام و قرآن است و خیری است که ما می‏بینیم.  امام جمعه‏ها در هر هفته مجبورند و مکلفند که مردم را به تقوا دعوت بکنند و امروز بحمداللَّه در بسیاری از نهادها و مردم کشور ما عنصر تقوا وجود دارد. حتی در جنگ و حتی در برخورد با نیروهای مخالف، »اصل تقوا« مراعات می‏شود. و ما از کسانی که به این مسأله اهمیت نمی‏دهند، به تقاضا می‏کنیم که توجه بکنند. اگر جمهوری اسلامی خالی از تقوا باشد، آن جوهر اصلی خود را ندارد. با این جوهر ما می‏توانیم اسلام را حفظ کنیم. ان‏شاءالله در یک خطبه دیگری، حدود موفقیت در اجرای احکام اسلام، باید مستقلاً گفته بشود که من معتقدم امروز در دنیا مهمترین پیام ما این است که اسلام را می‏خواهیم اجرا بکنیم و اگر این نباشد، ما موفق نیستیم و خوشبختانه در بسیاری از ابعاد کشور، در قانونگذاری کشور، در قضاوت کشور و حتی در امور بانکی که مهمترین مسأله اسلامی کردن جامعه بود و در روابط اجتماعی، راه اسلام را در پیش گرفته‏ایم. امیدواریم که یک روزی موفق شویم و پیش خداوند رو سفید باشیم که بگوییم: احکام قرآن و اسلام را آن جوری که قدرت فهمیدنش را داشتیم اجرا کرده‏ایم.     خطبه دوم   بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُ لِلَّهِِ رَبّ‏الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَ‏الصِّدیقَةِ الطَّاهِرَة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ اَلْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّ‏بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی‏بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیّ‏بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّ‏بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ‏بْنِ عَلِیٍّ وَالْخَلَفِ‏الْهادی الْمَهْدی(عج).  اَعُوذُباللَّهِ مِنَ‏الشَّیطانِ الرَّجیمْ/ اُذنَ لِلَّذینَ یُقاتِلُونَ باَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنّ‏اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ.  با اینکه خطبه اول طولانی شد، ولی من نمی‏توانم قول بدهم که در خطبه دوم جبران می‏شود، برای اینکه مسأله خطبه دوم آن قدر مهم است که نمی‏شود، مسایلش را مختصر کرد. به هر حال، در سالگرد انقلاب اسلامی و در آستانه ورود به ششمین سال پیروزی، اگر خطبه‏های جمعه یک قدری طولانی بشود زیاد مهم نیست. قبل از ورود در بحثم، ولادت پرسعادت حضرت زینب (س) را به حضور هم میهنان عزیز و کل جامعه اسلامی و مخصوصاً به محضر امام بزرگوارمان، تهنیت عرض می‏کنم - در کنار تهنیت و تبریک سالگرد انقلاب - و اما بحث خطبه و محور صحبتم، تحولی است که این روزها در جنگ پیش آمده است و این تحول بسیار مهم است، چیز عظیمی است که ما در این هفته، به طور متفرقه حرف زدیم، اما فرصت اینکه آن را یک قدری باز کنیم و ببینیم چه شده، پیدا نشد که امروز می‏خواهم این را باز بکنم. به نظر بنده و خیلی‏ها، این نادانی که صدام به خرج داد، در این یکی دو هفته اخیر، به اندازه نادانی‏اش که در اصل جنگ و تجاوز به ایران به خرج داد، به ضررش تمام شد، به همان اندازه می‏توانیم به عنوان یک تحول روی آن حساب کنیم. صدام، اگر به ایران حمله نمی‏کرد، جنگی نمی‏شد و ما هم در صدد نبودیم که حالا با عراق وارد یک مخاصمه بشویم، البته ما رژیم او را قبول نداشتیم. می‏خواستند حتی یک وقتی آنها ایران بیایند، قبول نکردیم. او در داخل کشورش خیلی ظالم است؛ ولی در این حد نبود که به جنگ بخواهیم بکشیم، او این کار را کرد و خودش را در این مخمصه انداخت؛ یعنی یک روالی داشت که ما در همان روال کار خودمان را می‏کردیم و او یک دفعه آمد که به خیال خودش، بن بست جنگ را بشکند، یک بن بست بسیار عظیمی برای خودش و اربابانش فراهم کرد، حالا من این رإ؛ظظ  توضیح می‏دهم. این مسأله، تصمیم جمهوری اسلامی ایران در مورد مقابله به مثل کردن و زدن شهرهای عراق است. این خیلی مهم است، ما تا به حال نمی‏کردیم. در بخش دوم صحبتم توضیح می‏دهم  که چرا نمی‏کردیم. قسمت اول این است؛ حالا که می‏خواهیم این کار را بکنیم، چه تحول و چه وضعیتی است؟  در نظر بگیرید که ما الان چه وضعی داریم: 1200 کیلومتر از مرز ترکیه تا مرز کویت، تقریباً این منطقه تمامش طوری است که توپهای ارتش و سپاه جمهوری اسلامی ایران، جوری مستقر شده که نقطه های خاک عراق را می‏تواند با گلوله توپ بزند (و نوع قوی توپهای ما هم 48 کیلومتر بُرد دارد؛ یعنی یک نوع توپ به نام »175« داریم که با تقویت خرج پرتاب، 48 کیلومتر می‏تواند بزند). توپهای دیگری هم هست که کمتر می‏زند و خمپاره ها هم یک مسافت خوبی را می‏توانند بزنند. از چیزهایی هم که ما کم نداریم، توپ است ضمناً از عراق هم خیلی گرفته‏ایم. در هر یک از عملیاتی که انجام دادیم، مقدار زیادی توپ گرفتیم و گلوله هم همین طور. اولاً خودمان گلوله زیاد می‏سازیم. کارخانه‏های ما چند خط تولید گلوله دارند، به اضافه مقدار زیادی که از عراقیها گرفته‏ایم. ما معمولاً هر عملیاتی که داریم به اندازه‏ای که در آن عملیات گلوله خرج می‏کنیم، به همان اندازه از عراق می‏توانیم بگیریم. این وضع جبهه‏ها است. شهرهایی که در این مسیر هستند، اتفاقاً مهمترین مناطق عراق است. عراق طرف غربش خبری نیست. یک مقدار از بغداد که آن طرفتر بروید، یک بیابان خشک است و چیز مهمی ندارد، عمده‏اش این طرف است. شمال عراق هم آن قدر آشوب است که اصلاً عراق، تقریباً حکومتی بر شمال خودش ندارد، کردهای بارزانی و غیره آنجا هستند و اخیراً می‏خواهد یک کاری بکند که آن هم نمی‏شود.  این شرق عراق و مرکزش، نقطه مهم آنجاست، خود بغداد هم برای ما چیز دشواری نیست؛ یعنی اگر یک روزی ضرورت پیدا بکند ما یک جایی برویم که گلوله‏هایمان به خود بغداد برسد، این هم خیلی سخت نیست؛ یک خیز 50 کیلومتری داشته باشیم، کافیست و این طور خیزها در جبهه داشته‏ایم. ببینید 50 کیلومتر خیلی نیست، از اینجا تا کرج و آن طرف کرج است و خیلی کار سختی نیست. فرض کنید نیروهای عراقی الان در علی آباد قم باشند، نسبت به تهران چه وضعی است؟ ما این طوری هستیم! اگر بنا گذاشتیم و لازم دیدیم یک قدری جلوتر برویم، دیگر برای عراقیها همان جا هم در تیررس می‏شود، گر چه آنجا را با هواپیما هم می‏شود زد. اگر بنا باشد شهرها را بزند، مإ؛ ظظ  می‏توانیم مراکز حساس را بزنیم. حالا ما آنجا نمی‏رویم، این شهرهایی که در این مسیر هستند؛ از پایین، بصره و چند شهرک اطرافش، بالاتر عماره و چند شهرک اطرافش، بالاتر علی غربی، مندلی، خانقین، دربندیخان و شانه دری، سید صادق، حاجی عمران و همین طور از آن بالا تا پایین این شهر ها هستند و اطرافشان روستاها هستند و منطقه‏های حاصلخیز عراق هم اینجاهاست، منطقه‏های مهم نفتی عراق هم اینجاست، کارخانه‏های مهم، سدها و نیروگاههای مهم عراق هم اینجاست، این نقطه مهم عراق است.  جنگ کردن با توپ هم هیچ مشکلی ندارد، افسران ما می‏دانند، درجه داران و سربازان می‏دانند، از توپ به آسانی می‏شود حفاظت کرد، جای توپ را به آسانی می‏شود تغییر داد که دشمن هم نزند و در مورد جنگیدن با توپ، خیلی کارها می‏شود کرد. اگر این تصمیم را ما بخواهیم اجرا کنیم و روی همه این منطقه، روزی مثلاً دو سه هزار گلوله بیندازیم، این چیزی نیست. ما اصلاً یک جیره‏ای به توپهایمان می‏دهیم، یعنی هر توپی حساب دارد؛ به طوری که به هر توپی مثلاً این قدر گلوله می‏دهند و می‏گویند پرتاب بکنید! ما تا به حال توپهایمان را روی شهرها نمی‏زدیم. مثلاً 8 کیلومتری مندلی هستیم که آنجا را با خمپاره هم می‏شود اصلاً خراب کرد، ما نمی‏زدیم. در بصره، قسمت اولش ما در 17، 18 کیلومتری هستیم، قسمتهای پایین که پشت آبادان و آنجاهاست، اصلاًنزدیکتریم و قسمتهای غرب بصره؛ یعنی آن طرف بصره هم توپهای دوربرد ما خوب می‏رسد، که اگر بنا باشد بزند چه خواهد شد؟ صدام، کار را به جایی رساند که ما در مجموعه محاسباتمان و با محاسبه مسایل شرعی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، انسانی و جنگی نشستیم محاسبه کردیم، دیدیم در شرایطی که اخیراً به وجود آورده، ما می‏توانیم از این حربه استفاده بکنیم و حقمان است که استفاده بکنیم، که این تصمیم را گرفتیم و به وسیله رئیس جمهور اعلام شد و دیگران هم تأیید کردند. این مسأله است که چرا تا به حال نمی‏زدیم؟ ممکن است این سؤال الان برای ملت ما و دنیا پیش بیاید که شما که این جور می‏توانستید عراق را مستأصل بکنید، چرا نزدید؟ خوب! بزنید. من یک مقدار توضیح می‏دهم که چرا نمی‏زدیم. اولاً این شرایط، از چند ماه بعد از فتح خرمشهر فراهم می‏شود؛ یعنی اگر برگردیم به قبل از فتح خرمشهر، ما نمی‏توانستیم؛ برای اینکه قبل از آن، عراق حساب این مسأله را کرده بود. وقتی که وارد کشور ما شد، کردستان دست ضد انقلاب بود، از باختران تا پایین، همه جا عراقیها آمدند، یک منطقه‏ای از ارتفاعات را گرفتند که دیگر توپهای ما نمی‏توانست آنجا مستقر بشود، بنابراین توپ رس نبود، شهرها روستاها و ارتفاعات مرزی را گرفتند و جلو آمدند. بعد از فتح خرمشهر، اولین نقطه را ما باز کردیم. رفته رفته این عملیات مسلم‏بن‏عقیل، محرم، والفجر و اینها همه همین کار را کرده، یعنی هر عملیاتی، یک منطقه‏ای را باز کرده، یک مقدار هم جلوتر رفتیم. هر جا ارتفاعی در خاک عراق بوده، جلو رفتیم و آن ارتفاع را گرفتیم، آنجایی که توی خاک خودمان مشرف به دشت می‏شدیم، دیگر توی دشت نرفتیم، آنجا دیگر پشت دشت باز است. این حالت را، در عملیات گذشته تحصیل کردیم، (البته چند ماهی تقریباً می‏شد خیلی جاها را بزنیم). بصره را خیلی وقت پیش می‏توانستیم بزنیم. یکی اینکه چند ماهی است که این تسلط کامل را در مرزها بدست آورده‏ایم. مسأله دوم این است که برای ما محاسبه مردم بسیار مهم است. این زدن؛ یعنی مردمی که در این منطقه هستند، فرار بکنند، روستا و شهر و همه جاها باید خالی بشود، حتی عشایر و از بالا تا پایین چند میلیون آدم باید فرار بکنند، این چند میلیون آدمی که فرار کردند، البته برای عراق غیرقابل تحمل است، اینها توی بغداد بریزند قحطی می‏آید و هر جا بروند، هیچکس دیگر نمی‏تواند اینها را اداره بکند، ملت عراق هم که حامی صدام نیستند که اینها را مثل ملت ما راه بدهند و حمایت کنند. یک عده زیادی از اینها ممکن است به زحمتهای زیادی بیفتند. این برای ما، واقعاً تحملش بسیار دشوار بود. در موقع زدن اینها هم عده‏ای ممکن است کشته بشوند، در آن کشته شده‏ها دو تیپ هستند: یک عده ممکن است بعثی باشند، آنها مهم نیست، اما اکثریت مردم عراق با جمهوری اسلامی هستند و ما اینها را متحدان قطعی آینده خودمان می‏دانیم و دلمان نمی‏خواهد که یک خانواده عراقی هم احساس بکند که از طرف جمهوری اسلامی، مظلوم شده است. ما می‏خواهیم جوری باشد آن روزی که این بلا از سر مردم عراق برطرف شد، ملت ایران و ملت عراق به خاطر مشترکاتی که دارند، بدون مرز رفت و آمد کنند و با هم مخلوط و صمیمی باشند و این فرهنگ مشترک آنجا محفوظ بماند، برای این مسأله، ما خیلی حساب می‏کردیم و هنوز هم حساب می‏کنیم و حالا هم ملت عراق نسبت به این مسأله قانع شده است. در طول این جریانات، ملت عراق قانع شده که یکی از ادلّه تأخیر در تصمیم ما، همین بوده که ملت عراق به این نتیجه برسد که راه همین است و آنها به ما حق بدهند. واقعاً در هر فرصتی که آدم با خدا ارتباط پیدا می‏کند، دلش می‏خواهد از خداوند تقاضا بکند که خدایا! صدام را منصرف کن که دست به این کار نزند که ما مجبور بشویم، از این طریق جنگ را قطع بکنیم. این کار دشواری است، ولی آخرین راهی است که خودشان پیش آورده‏اند وگرنه ما نمی‏خواستیم این کار پیش بیاید. مسأله دیگر این است که ما پیام داریم، ما یک جنگجو نیستیم، یک فاتح و یک مدافع از مرز و خاک نیستیم، حتی یک مدافع ساده از مظلوم هم نیستیم، (هر چه شما اسم بگذارید که باز هم واژه‏های مقدسی است، برای این کافی نیست)، ما برای دنیا »پیام« داریم. ما می‏خواهیم ضمن عملمان، مکتبمان را هم به مردم ارائه بدهیم، می‏خواهیم به مردم راه نشان بدهیم و این کار احتیاج به بسیاری از مقدمات دارد، مردم باید قانع بشوند. کل دنیا الان به ما نگاه می‏کند. همه مستضعفین دارند نگاه می‏کنند و می‏خواهند بفهمند که عاقبت کار چه می‏شود. ما باید طوری عمل بکنیم که اسلام را مخدوش نکنیم، موازین اسلامی خوب انجام شود، این آیه‏ای که اول صحبتم قرائت کردم، اصلاً مثل اینکه برای امروز نازل شده است: »اُذنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ باَنَّهُم ظُلِمُوا وَ اِنّ‏اللَّهَ عَلی نَصْرِهْمِ لَقَدیرٌ«. پیغمبر اکرم (ص) با اصحابش، دچار این مشکل بود، اصحابش را اذیت می‏کردند، شکنجه می‏دادند، بایکوت می‏کردند، فحاشی می‏کردند. اصحاب می آمدند خدمت پیغمبر، اجازه می‏خواستند که بجنگند، پیغمبر می‏گفتند نه! نمی‏شود، خداوند به من اجازه نداده! تا مکه بود 13 سال اجازه جهاد نداشت. گفت اگر نمی‏توانید تحمل کنید، از مکه بیرون بروید. آواره شدند؛ به حبشه و مدینه و این طرف و آن طرف رفتند، در شعب ابی‏طالب مخفی زندگی کردند، آن مشکلات را تحمل کردند تا جایی که همه مسایل روشن شد که این قوم دیگر ملتی نیستند که گوش به حرف کنند! دیگر آنها دارند دست به تعرض می‏زنند که این آیه نازل شد (و در مدینه این آیه نازل شده) قبل از این آیه هست: »اِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا اِنّ‏اللَّهَ لایُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ«  اول دلشان را محکم کرد؛ حالا که آماده جنگ می‏شوید، خدا از شما دفاع می‏کند و خدا از هیچ خیانتکاری خوشش نمی‏آید (خیانتکارانی که مصداق مهمش، صدام است اینها را خدا دوست نمی‏دارد و اینها را ذلیل خواهد کرد) بعد هم خداوند توضیح می‏دهد، حالا که اجازه دادیم، این دفاع حق است: »وَ لَوْلا دَفْعُ‏اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم ببَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیها اسْمُ‏اللَّهِ کَثِیراً «. اگر چنین اجازه‏ای صادر نشود (و در مواردی مقابله به مثل نشود) همه مراکز ذکر خداوند - چه مسیحیان و یهودیان و چه مسلمانها - از بین می‏رود و این اجازه را خداوند صادر کرد. پیغمبر از آن موقع آماده جنگ شد و بعد آیات دیگری است که پس از این مرحله لازم می‏شود. خوب! ما پیام داریم. این حالت را پیغمبر اکرم (ص) هم داشت. سالها هم صبر کرد، موقع خودش که شد، این کار انجام شد. از طرفی محدودیتهایی هم بود؛ یعنی آن موقع مناسب نبود، ولی از چند ماه پیش که امکانات فراهم شد، باید زمینه‏سازی بشود. تا یک وقتی، عراقیها کارهای متفرق می‏کردند. وقتی که در یک جایی شکست می‏خوردند، برای اینکه کمی روحیه به سربازان خود بدهند، یک موشک می‏زدند یا مثلاً یک جای صنعتی را تخریب می‏کردند، یک کارهای این طوری می‏کردند. ما این متفرقه‏ها را تا حدی تحمل می‏کردیم برای حفظ این پیام و برای راضی شدن مردم. از خود بصره، مردم آنجا پیام دادند که شما بزنید، ما حزب‏اللهی های بصره خوشحال هستیم، اگر کشته هم بشویم، حرفی نداریم! در داخل عراق، اینهایی که می‏آیند، جزو حرفهایشان به ما این است: مردم عراق حالا دیگر آمادگی دارند که این شرارت صدام را شما جواب بدهید، تحمل می‏کنند. آن چنان زمینه روشن شده، دنیا روشن شده، همه مردم روشن شده‏اند که: این صدام است که به غیرنظامیان حمله کرده و ما این اصل را محترم شمرده‏ایم و در جنگ به غیر نظامی حمله نمی‏کنیم و یک اسیر غیرنظامی تا به حال نگرفتیم و عراق می‏بینید که هر چه آزاد می‏کند، پیرمردهایی است که 40 ماه پیش از توی روستاها گرفته و برده است. امروز مردم این حرفها را فهمیده‏اند، اینها برایشان روشن شده، پیام ما مشخص شده، تقیّد ما به اصول انسانیت و اصول اخلاقی جنگ و همه مسایل روشن شده. امروز دنیا می‏بیند که صدام دست به ماجراجویی زد و این اعلام را کرد. این دفعه آمد اعلام کرد که ما یک دفعه مثلاً 11 شهر را می‏زنیم! توی اعلامیه‏هایش هم حرفهای عجیب و غریبی زد. از حماقتش این بود که این حرفها را زد: با این عملها بچه‏ها سقط خواهند شد! گوشها پاره می‏شود! ریه‏ها پاره می‏شود! آدم دیوانه می‏شود! نسل بشریت را قطع می‏کند! از این حرفهایی که هر روز از رادیوی خودشان برای مردم خواندند که ما این طور بمبهایی می‏خواهیم روی سر عربهای خوزستان بیندازیم!! نادانی این است! دیگر همه دنیا فهمیده‏اند که طرف ما این جور آدمی است؛ ما این جور آدمی هستیم. ما این قدر صبر کردیم تا همه شرایط مهیا شد که الان نه ضرر اجتماعی، نه ضرر نظامی، نه ضرر اسلامی و نه ضرر اخلاقی دارد؛ بلکه اینجا، جای ظهور اسم منتخب الهی است و جای نشان دادن جباریت اسلام است و جای نشان دادن آن غصب الهی است که »اَشدَّاءَ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم« و ما به این نقطه رسیده‏ایم. حالا که به این نقطه رسیدیم، در موقعی این کار را اعلام کردیم و در موقعی این حربه را به دست گرفتیم و در موقعی این شمشیر را از غلاف در آوردیم که هیچکس دیگر نمی‏تواند به ما بگوید: شما چرا می‏زنید! اگر بگویند، می‏گویند چرا زودتر نزدید؟ الان اگر حرف باشد، این است. الان اگر کسی بخواهد اعتراضی بکند، تا این حد می‏تواند. این هم حرفهایی که من توضیح دادم، می‏تواند جواب اینها باشد که چرا تا حالا نزدیم، برای این نزدیم. اما اگر حالا بزنیم، این بار دیگر مسأله ما محدود به این نمی‏ماند که عراق به شهر بزند. اگر عراق بخواهد کشتیها را هم بزند، ممکن است ما هم این کار را بکنیم، اگر عراق بخواهد خارک را هم بزند، ما می‏توانیم این کار را بکنیم. دیروز یک تلگراف محرمانه‏ای که از دفتر ریاست جمهوری عراق به مراکز صنعتی بصره زده بودند، به دست ما رسید. تلگراف زده: فوری - فوری - فوری همه مراکز صنعتی موظفند در اسرع وقت انبارها را خالی کنند، جرثقیلهای بزرگ را بردارند، مراکز حیاتی را خالی بکنند و چیزی آنجا نباشد که یک برنامه خاصی است و فوراً نتیجه را به دفتر ریاست جمهوری اطلاع بدهید. حالا شما ببینید! این گرفتاری که صدام برای خودش درست کرد، تخلیه صدها کارخانه، انبار و جرثقیل و غیره برای مردمی که در حال جنگ باشند، چه کاری است و چه وضعی برای خودش پیش آورد! به دست خودش این وضع را برای خودش پیش آورد و این شمشیر غلاف کرده ما را، به دست خودش، از غلاف بیرون کشید، حجت بر او تمام شد، حجت بر همه دنیا تمام شد، ما هم به عنوان یک مسلمان متعهد به اصول اخلاقی و حتی موازین بین‏المللی، مقابله به مثل می‏کنیم و این مقابله به مثل برای ما در جنگ، مشکل‏گشاست. اگر آن هم نبود، ما این روزها بنا داشتیم که ان‏شاءاللَّه، در آینده مسایل را در جنگ جدی‏تر بگیریم. امیدواریم که ما بتوانیم منطقه را از شر این جنگی که بر ما تحمیل شد، راحت بکنیم.     ترجمه خطبه عربی     بسم اللَّه الرحمن الرحیم مسلمانان جهان، خبرهای مربوط به تحولات اخیر در اوضاع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را شنیده‏اند؛ یک هفته پیش، ناگهان صدام با یک دلیل واهی و دروغ اعلام کرد که فرمان موشک باران و بمباران هشت شهر ایران و نابودی آنها را صادر کرده است و بعد از چند روز با تمام زشتی اعلام کرد که، سه شهر دیگر را به این لیست اضافه کرده است. جمهوری اسلامی از همان آغاز اعلام کرد که اگر عراق تهدیدات اخیرش را اجرا کند، حمله گسترده‏ای را به تأسیسات صنعتی عراق آغاز خواهد کرد و وقتی هم که عکس العمل زشت او را دیدیم، اعلام کردیم که با اقدام صدام مقابله به‏مثل خواهیم کرد. در اینجا لازم است، توضیحاتی چند در این زمینه و تصمیم اخیرمان به مردم ارائه دهیم: عفالقه عراق از همان ابتدای تجاوزشان به ایران، هر وقت که توانستند، برخلاف تمام موازین اسلامی و اخلاقی و بین المللی به غیر نظامیان و مراکز شهری ایران حمله کردند که این حملات بیش از چهارهزار و ششصد شهید و بیست و دو هزار مجروح و هزاران مفقود به جای گذاشت و اینها همه علاوه بر خرابی و ویرانی دهها شهر کوچک و بزرگ و صدها روستا و به جا گذاشتن میلیونها آواره در طی چهل ماه گذشته بوده است. ما همیشه تأکید داشته‏ایم که شهرها و غیر نظامیان و تأسیسات شهری عراق نباید از پیامدهای جنگ صدمه ببینند. مدت زمان طولانی است که توپهای ما در نزدیکی شهرها و روستاها و مراکز شهری عراق  و در طول هزار کیلومتری مرزها مستقر شده است، علاوه بر این، همه می‏دانند که کوبیدن شهرها با توپهای دوربرد و موشک‏اندازها، بسیار ساده‏تر از به کارگیری هواپیماها است. ما می‏توانیم با توپهایمان - که قادر به زدن مسافت چهل و هشت کیلومتری هستند - تمام شرق عراق را که جزو جاهای آباد و امن عراق محسوب می‏شوند، نابود کنیم و آن را ظرف مدت چند روز از سکنه خالی کنیم. همان موقعی که کارکنان صنایع نظامی ایران مشغول ساختن این بمبها بودند، ما به اندازه کافی از این بمبها در اختیار داشتیم و می‏توانستیم تصمیماتمان را اجرا کنیم؛ اما چنین کاری را نکردیم و بهترین دلیل و شاهدمان، گزارشهای هیأت سازمان ملل متحد و اقرار ساکنان این مناطق و فعالیت کارخانه‏های عراقی در نواحی مرزی است. ما چنین اقدامی نکردیم؛ زیرا همیشه معتقد بوده و هستیم که ما می‏توانیم به جنایات صدام در جبهه‏ها پاسخ بدهیم، همان طور که قبلاً چنین کرده‏ایم.  صدام با توجه به ناامیدی از آینده و اطمینان از اینکه ایران با جنایتهایش مقابله به مثل نمی‏کند و با تکیه برامکاناتی که ابرقدرتها بعد از غارت ثروتهای کلان مسلمانان کشورهای جنوب خلیج فارس در اختیار او گذاشته‏اند، اخیراً با کمال بی‏شرمی اعلام کرد که یازده شهر ایران را نابود خواهد کرد و در نطق رسمی خود نیز به صورت جنون آمیزی از آثار جسمی و روانی انفجار بمبهایی که قصد به کار بردن آنها را دارد، خوشحال و مسرور شد. ما اخیراً به این نتیجه رسیده‏ایم که اگر ما با اقدام تلافی جویانه، دشمن دیوانه را به زشتی عملش متوجه نکنیم، ممکن است در اواخر دوران حکومتش باعث زیانهایی شود که مخصوصاً، جبران آنها ممکن نباشد. امکانات فراوان ابرقدرتها، فرصتی برای گرفتن انتقام وحشیانه‏ای از ملت ایران و عراق و اسلام و مسلمانان برایشان پیش آورده است و بنابر آیات قرآن کریم که »فَمَن اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بمِثْلِ مَااعْتَدی عَلَیْکُم« و »ولَکُم فیِ القِصاصِ حَیاةٌ یا اوُلیِ الألباب« و آیات فراوان دیگر، ما مجبور به استفاده از یکی از حقوق اسلامی‏مان که همان »قصاص« است، می‏شویم. ما به ملت عراق اطلاع داده‏ایم که خود را برای چند روزی به جای ملت ما قرار دهند و در دردها و مصایب آنها شریک شوند و اگر صدام تهدیداتش را اجرا کرد، شهرها و روستاها را ترک کنند تا ما حرف آخرمان را در صحنه نبرد و مقابله به مثل بزنیم که نتیجه این اقدامات در طولانی مدت، به نفع ملت عراق خواهد بود و آزادی این ملت نیز مانند ملت قهرمان ایران، محال نیست و اگر بعد از این مشقتها و سختیها، سعادت و آزادی از کفر بعث عراق باشد، تحمل آنها چیزی نیست.

 بار دیگر دعا می‏کنیم که صدام از این جنایاتش دست بردارد تا ما مجبور به استفاده از حق قصاص نباشیم و اگر باز هم جنایت کند، از خداوند بخشنده و منتقم برای اسلام و مسلمانان، خیر مسألت داریم.

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه