خطبه اوّل:
بسمالله الرحمن الرحیم
اَلْحمدُللّهِ وَالصَّلوةُ عَلی رَسولِ اللّهِ وَ آلهِ الاَئمةِالْمَعصومینَ.
قال العظیم فی کتابهالکریم:
اَعُوذُباللَّهمِنَالْشَّیطانِالْرَّجِیم
سُبْحانَ الَّذی اَسْری بعَبدهِ لَیْلاً مِنَالْمَسْجِدالْحَرامِ اِلَی الْمَسْجِدالْأقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ
خطبههای امروز نماز جمعه به مناسبت روز قدس در دو موضوع مشخص و جداگانه انتخاب شده است. در مورد اولین خطبه اینکه جمعه آخر ماه مبارک رمضان را، امام روز جهانی قدس اعلام کرده است. بااینکه در هر مناسبتی در این خصوص توضیح داده شده، من هم فکر میکنم بتوانم توضیحات مفیدی درباره فلسفه این ابتکار امام عزیز عرض کنم. بحث درباره فلسطین به خاطر اینکه روز قدس است، در دو بخش جداگانه خواهد بود:
یک: قدس، بیتالمَقْدَس یا بیت المُقَدَّس
دو: اصل مسئله فلسطین.
اینکه مسئله قدس و بیتالمقدس بخشی از مسئله فلسطین است در بخش اوّل توضیح میدهم.
قدس شهری در فلسطین اشغالی به نام بیتالمُقَدَّس است که اسامی تاریخی دیگری هم دارد. اینکه بیتالمُقَدَّس است یا بیت المَقْدَس، روشن نیست. اگر بیتالمقدس بخوانیم، به معنای خانه تقدیس است و اگر بیت المُقَدَّس بخوانیم، به معنای خانه مبارک و مطهر است. قدس و قداست به معنای طهارت، تبارک و مبارکی است. این شهر به جهت خصوصیاتی که دارد، در سراسر دوران تاریخ بشریت پر از حادثه بوده و مهمترین حوادث جهان در اینجا نطفه میگرفته و بهوقوع میپیوسته است. حتی تاریخ ادیان الهی هم برمحور همین منطقه میچرخد. پیامبران شناخته شده و معروف خدا اکثراً دراطراف همین منطقه بودهاند. از 2500 سال پیش از تولد حضرت مسیح تاامروز که 2000 سال بعد از تولد اوست، بیتالمقدس و فلسطین کانون حرکت تاریخ جهان بوده است. [به خاطر] تقدسی که دارد یهود، مسیحیت و اسلامتوجه عمیقی بهآن نقطه دارند.
یهود بیتالمقدس را برای خود حق تاریخیمیداند و مقدسترین چیزهایش را از همین شهر میداند. مسیحیت آنجا رامولد و رشدگاه حضرت مسیح میداند و کنیسه قیامت برای آنها قبله عظیمیاست. برای اسلام هم که قبله اوّل بوده و مسجدالاقصی نقطه عروج پیغمبراست. معراج پیغمبر از مسجدالاقصی است و نهایت تقدس را برای ما دارد. تاریخ پیش از اسلامش خیلی طولانی است و اصلاً متعرض نمیشوم و فقط ازتاریخ بعد از اسلام چند جملهای میگویم.
آن روز که قرار شد مسلمانها شهر بیتالمقدس را در جنگ تحویلبگیرند، مردم بیت المقدس گفتند ما در صورتی حاضریم که شخص عمر، خلیفه دوم، حاضر شود خودش شهر را تحویل بگیرد. وقتی عمر برایتحویل شهر آمد، مردم شرط کردند ما در صورتی تحویل میدهیم که در آیندهمسلمانها اجازه ندهند یک یهودی هم در این شهر ساکن باشد، چون درگیریطولانی و عمیق و خونینی بین یهود و مسیحیت بود و بغض بر طرفین حاکمبود [باعث شد] مسیحیت این شهر را تحویل دهد. از آن بهبعد مسائل زیادیدر تاریخ خونین فلسطین داریم که مهمترین آنها جنگهای صلیبی است. مسیحیت یکباره به فکر افتاد که این بقعه ثَمین را از دست مسلمانها درآورد. جنگهای صلیبی از اروپا بهنام جهاد مقدس شروع شد و 200 سال تقریباً اینبقعه یا در دست مسیحیها بود یا دست به دست میگشت. چهار جنگ صلیبیمعروف اتفاق افتاد و صدها هزار انسان از طرفین کشته شد و بعد از دویست واندی سال، دوباره به دست مسلمانها افتاد تا در تاریخ جدید که بار دیگراستعمار غرب حساب شدهتر و با برنامههای منظمتر توطئهای طرح کرد که اینمنطقه را از دست مسلمانها در بیاورد و بهمرکز توطئه علیه جهان اسلام تبدیلکند. تاریخی طولانی دارد که نمیخواهم به آن بپردازم ولی اهدافی دارد که برایتوجه برادران و خواهران و به خاطر عظمت مسئله از آن سخن خواهم گفت.
حیلهها از انگلستان شروع شد؛ این پیر استعمار و مایه تجاوز. بسیاری ازبدبختیهای جامعه که امروز بهدست امریکا انجام میشود، پایهگذارشانگلستان است. امپراتوری عظیم انگلستان آن روز طوری بود که بهقولخودشان خورشید در آن غروب نمیکرد. آنجا هم در اختیار انگلستان بود و « مندوب سامی » نماینده مخصوصی داشتند که آنجا را اداره میکرد. حیلهایکردند و با صهیونیسم بینالملل ساختند و کشوری بهنام اسرائیل پایه گذاشتند. اوّل بهعنوان خانه ملّی یهود و بعد کشور یهود - که البته یهود را بدنام کردند -و در واقع خانهای برای صهیونیسم!
من (عمیقاً) اینجا و در شروع بحثم حساب صهیونیسم را از یهود جدامیکنم. صهیونیسم بینالملل و استعمار غرب عمیقاً با هم هماهنگ هستند واصلاً پایههای حکومت استعماری غرب روی کاکل صهیونیسم امروز میگردد. اینها تصمیم گرفتند بهعنوان وارث اصلی این بقعه، دولتی بهنام اسرائیلتشکیل دهند. البته وارث اصلی هم نیست، چون تاریخ میگوید قبل از اسرائیلیها، کنعانیها اینجا بودند و اسرائیلیها با حرکات خونباری اینجا را ازدست کنعانیها گرفتند و مدتی دست بهدست گشت. خودشان را وارث اینجامعرفی کردند و با اهدافی که امروز تعقیب میکنند اینجا را گرفتند. من امیدوارمدر این خطبه کوتاه بتوانم ذهن جامعه اسلامی را متوجه خطورت و عظمتقضیه کنم. اینجا هدفشان این نبود که یک کشور دو سه میلیونی یهود مثلاً در 28 هزار کیلومتر مجموعه خاک فلسطین درست کنند، هدف اصلی این بود که (با آمار آن روز) 15 میلیون یهودی دنیا را در منطقه خاورمیانه جمع کنند. خاکی هم که در نظر گرفتند، حساسترین منطقه خاورمیانه است؛ غربشمدیترانه و کانال سوئز و جنوب شرقیاش درست کنار خلیجفارس در بصره، وشمالش نزدیک مرزهای ترکیه است. از عراق و سوریه عبور میکند و لبنان راهم در خود دارد و جنوبش بهمدینه میخورد که اراضی خیبر - یکی ازقلعههایی که بهدست پیغمبر از یهود گرفته شد - مرز آن را تشکیل میدهد. 15 میلیون یهودی که طبعاً در میان خودشان نیروهای خودباخته دیگری را همجمع میکنند، با حمایت شرق و غرب در چنین منطقهای چه کشوریمیتوانند درست کنند و چهطور آینده تاریخ را در این جهان میتوانندبگردانند؟
روزی که اولین کشور رسمی اسرائیل با تقسیم فلسطین اعلام شد، ششصدوسی هزار یهودی داشت و برنامه این بود که بهاینجا برسند. الان در پارلماناسرائیل جملهای است که ترجمه عربیاش را کتب عربی بهاین صورتمینویسند: «حُدُودُکَ یا اِسرائیلُ مِنَ الفراتِ اِلَی النیلِ.» حد شرقی و غربی را ازرود فرات در شرق و رود نیل در غرب تعیین میکند و بقیه سرزمینهایی را که در دستشان نیست بهنام اسرائیل بزرگ و اسرائیل آینده مینویسند. این اسرائیلی است که بهخیال خودشان در تورات مُحَّرف بهاینها وعده دادهشده و خود این هم ریشه دیگری دارد که توجه بهآن جالب است، ولی در اینخطبه جا ندارد. فرض کنید اگر چنین کشوری تأسیس شود - که هنوز هم ازتشکیل آن منصرف نیستند - چه میشود؛ یعنی امریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان، آفریقای جنوبی و در حد پایینی شوروی دنبال این برنامه هستند کهحکومت شکستناپذیری از یهود در قلب کشورهای اسلامی تعبیه کنند. اگرچنین کشوری تأسیس شود، بخش عظیمی از نفت عربستان، عراق و سوریه، حکومت غرب خلیج فارس و در نتیجه کنترل نفت عربستان سعودی، خطوطلولهنفت آینده و بخش عظیمی از منابع زیرزمینی غیرنفتی، نقطه اساسی وسوق الجیشی کانال سوئز، شرق مدیترانه و خلیج فارس را در دست خواهندداشت. آن روز، کشورهای اسلامی با آن چنان کشوری که تحقیقاً از سویامریکا و فرانسه و دیگران مجهز به اتم هم خواهد بود چه میتوانند بکنند؟ این هدف نهایی و اصیل استعمار غرب است که پایهگذارش انگلیس، مجریاش امروز امریکا و تأییدکنندهاش هم همین کشورهایی بودند که اسم بردم. اگر فاجعه این است، پس توجه کنید این زمامداران بهاصطلاحمسلمان عرب که در مبارزه با اسرائیل کوتاه میآیند، چهقدر جنایت میکنند وآن وقت میتوانید بفهمید که چرا امام امت در همان روزهای بعد از پیروزیانقلاب، با این همه گرفتاری روز قدس اعلام میکند. عمق قضیه اینجاست! مادر همان روزهای اوّل مبارزه در سال 41، دومین شعارمان نجات فلسطین بود. با همه گرفتاریهای داخلی، برای فلسطین شعار میدادیم و با همه کمبودها پولجمع میکردیم و برای فلسطین میفرستادیم. در عراق، برادرم آقای دعاییواسطه رساندن این پولها بود و در لبنان برادران دیگر. بنده خودم که الانخدمت شما هستم، به خاطر ترجمه یک کتاب برای فلسطین در سال 42 بدترین شکنجه آن روز ایران را دیدم. به خاطر ترجمه یک کتاب که کاملاًرسمی و قانونی بود و حتی نویسندهاش آن روز سفیر اردن در ایران بود و ازکتاب حمایت میکرد، بهاسم همکاری با [فداییان اسلام] اعدام کنندگانمنصور، مرا بازداشت کردند. یک شب زمستانی از اول غروب تا چهار بعد ازنصف شب، بیش از 9 ساعت متوالی بهشکلهای مختلف زجرم دادند؛ استخوان پایم را با شلاق شکستند و خرد کردند. این برخورد به خاطر من یامبارزات ایران نبود، بلکه عمال صهیونیسم برای قضیه آنقدر اهمیت قایلبودند که باید بهترجمه این کتاب چنین پاداشی میدادند. من این مسئله را درمورد خودم نمیخواستم بگویم، واقعاً بدم میآمد که این را مطرح کنم، امابهخاطر این گفتم که بدانید در ایران چه سیاستی حاکم بوده و اهمیت قضیهکجاست.
امریکا، اسرائیل، شاه و همپالگیهای دیگرش در منطقه میدانند قضیهچیست و برای چه مقاومت میشود. حالا ما فرض میکنیم امریکا بههدفنهاییاش نرسد - که انشاءاللّه نمیرسد - و این کشور بزرگ یهود تشکیلنشود - که نخواهد شد، چون مردم بیدار شدهاند - اما ببینید در همین حد چهکردند و چه اهدافی را تعقیب میکنند. اگر در وجود فلسطین دولت کوچکاسرائیل را حتی در هزار کیلومتر بپذیریم، همه عواقبی را که گفتم، در پی دارد. کشور نیرومندی مثل یک قلعه نظامی و مجهز بهمدرنترین اسلحههای دنیابعد از امریکا و اگر لازم شد همانی که امریکا دارد، هر وقت هم لازم نشد، قدری عقبتر؛ با کشورهای مجاور چه میکند؟ همه کشورها در حالوحشتاند، هر روز خطر جنگ و تجاوز هست و بهمحض اینکه غافل شوند وفکر کنند که از این بهبعد صلح خواهد بود، تجاوزی مثل تجاوز لبنان پیشمیآید. کشورهای اسلامی باید یادشان باشد که اینجا محل خطر است و اینخطر تمامی ندارد. بعد چه میکنند؟ معلوم است که باید اسلحه بخرند. اسلحهرا چه کسی میفروشد؟ آن اسلحهای که بتوان در جنگ با اسرائیل استفاده کرد، چهاسلحهای میتواند باشد؟ غیر از آن است که امریکا و بعد فرانسه و انگلستانو در این طرف شوروی فروشنده اسلحه هستند؟ انحصار اسلحه در اینجاست؛ و خرید این اسلحه هم اجباری است؛ یعنی ما هر چه پول پیدا میکنیم، با ناز وکرشمه آنها و التماس و دریوزگی دولتهای بهاصطلاح اسلامی باید اسلحهخریده شود. همراه اسلحه هم که کارشناس نمیفرستند تا کسانی را اینجاتربیت کنند. سالهای سال کار دارد تا عربستان خودش آواکسهای امریکایی رااداره کند و نخواهد کرد. تانکها، موشکها و اسلحههای پیچیده دیگر هم همینطور است. هر وقت یک قدم پیش رفتیم و یاد گرفتیم، (برای آنها کاریندارد) یک قدم جلو میروند و پیچیدهترش میکنند. اسلحه پیچیدهتریبهاسرائیل میدهند تا ما مجبور شویم اینها را کنار بزنیم و از نو اسلحه جدیدیوارد کنیم. پول و دلار و نفت میدهیم، التماس میکنیم و وابستگی و نوکری وذلت میخریم؛ چرا؟ برای اینکه اسرائیل اینجاست. اگر اسرائیل نبود، کشور 40 میلیونی مصر که 50 سال پیش اروپا میترسید با آنها در منطقه خاورمیانهرقابت کند، بهضعف و نکبت دچار میشد؟ خود منطقه شامات در سراسرتاریخ از لحاظ تمدن از اروپا جلو بوده، حالا بهاین روز افتاده است. وقتی بهسوریه نگاه میکنیم، مثل یک پادگان نظامی است، همه جایش سرباز و ماشینشکسته و سیم خاردار است. مردمی که گرفتار این توطئه عظیم هستند، همهعمرشان را صرف میکنند برای اینکه بتوانند در مقابل اسرائیل فقط نفسبکشند و اگر هجوم کرد بتوانند چند ساعت مقاومت کنند؛ سیاست این است. حضور اسرائیل حتی در هزار کیلومترمربع در خاک کشورهای اسلامی اینخاصیت را برای غرب دارد که ما هر چه پول پیدا کنیم، بدهیم اسلحه وبهدنبالش وابستگی بخریم. اسلحه را هم که همین طور نمیدهند. به محض اینکه یک دولت نیرومندملی روی کار بیاید، اسلحه را قطع میکنند و وقتی کهقطع کردند، ناچار میشوند این دولت را کنار بگذارند و یک دولت وابستهبیاورند. امریکا بر بخشی از منطقه و شوروی بربخش دیگر سلطه دارند. (آنجاکه گفتم شوروی تا حدی دخیل است، از این رو بود.) وقتی که تأسیساسرائیل اعلام شد، شوروی جزو ده کشور اوّلی بود که اسرائیل را بهرسمیت شناخت. دلیلش هم روشن است؛ امروز بخشی از این پولها را امریکا میگیرد وبخشی را شوروی. سوریه، الجزایر، لیبی، در گذشته مصر، عدن و خیلیکشورهای دیگر از شوروی اسلحه میگیرند و آن طرف هم امریکا میگیرد. حال، قرارداد است یا پیشامد، [بههرحال] تقسیم شده است. وابستگی همهست. کشوری که همه چیزش مسلح بهاسلحه شوروی باشد، ناچار است وابسته باشد. اگر وابسته نباشد تا جنگ شروع شد مثل ناصر و بعد مثلسادات با او برخورد میکنند که بهاین طرف میغلتد. وسط جنگ هممیگویند دیگر سلاح نمیفرستیم و پل هوایی را جمع کردهایم. کشور را رویهوا و زمین معلق میگذارند و میگویند دیگر قطعات نمیآید. آن وقت چهکند؟ چه حیله و تدبیری بهکار برد؟ چقدر جنایت؟ بیخود نیست که این همهنیرو برای حفاظت اسرائیل گذاشتهاند. اثرش در افریقا هم هست، چون همینتقسیمبندی در افریقا حاکم است. آنروزها ایران هم از این طرف جزو بلوکغرب بود.
این پول دادنها، وابستگی، اختلاف و از لحاظ جغرافیایی آن خاکمطلوب اسرائیل که بین آسیای مسلمان و آفریقای مسلمان فاصله میاندازدرابطه خاکی را قطع میکند و دهها کشور مسلمان آفریقا را از دهها کشورمسلمان آسیا جدا و بریده میکند. آثار حضور اسرائیل در منطقه است کهوحدت را از بین میبرد. مسئله این است که در دنیا هشتصد میلیون یا یکمیلیارد مسلمان وجود دارد و اینها نباید موی دماغ استعمار شوند و نباید درآینده در مقابل ابرقدرت شرق و ابرقدرت غرب تبدیل بهیک قدرت جدیدشوند که هستند. این بحث را نمیتوانم در این خطبه کوتاه باز کنم. چونمعمولاً خطبههای من طولانیتر از وضع موجود میشود. (بهتر که بشود. قدرآقای خامنهای برادر عزیزمان را بدانید که کمتر اذیتتان میکند.) همه اینها راگفتم که بدانید بهچه دلیل امام [جمعه آخر ماه مبارک رمضان را] روز قدساعلام میکند و بهچه دلیلی دشمن با ما اینطور طرف میشود.
در همین هفته، شورویها هواپیمایی را که از اینجا عبور میکرد، زدند. مننمیدانم چرا زدند! شورویها بههمان اندازهای که در اسرائیل سهم دارند، اینجاهم در تبلیغات سهم دارند. لاشه هواپیما را نشان ندادند. نمیدانم سقوط کردهاست یا نه ولی جریان مبهمی بهوجود آوردند. آن طرف روزنامهای نوشتاین هواپیما از اسرائیل اسلحه میآورد و بین تل آویو و تهران حرکت میکرد. بلندگوهای صهیونیسم هم این را در بوق کردند و روزنامههای مزدور دنیایعرب همین را بهرخ مردم کشیدند تا بگویند کشوری که اولین شعارش بعد ازانقلاب، نجات فلسطین است و در دوران مبارزه از فلسطین حمایت میکرد والآن در حال جنگ، حاضر است داوطلب به مرز اسرائیل بفرستد و اولینکشوری است که مرکز جاسوسی اسرائیل را بهسفارتخانه فلسطین تبدیل کرد، از اسرائیل اسلحه میآورده است. ما اگر میخواستیم از اسرائیل اسلحهبیاوریم، با عراق نمیجنگیدیم. ما با عراق میجنگیم، چون پشتوانه واقعیاسرائیل است. ما با عراق و صدام دعوا داریم، چون با بلوک غرب کار میکند وضد ملی و ضد مردمی است. چطور میشود که هر چه بوی استقلال و اسلام که ضد صهیونیسم است - بدهد باید در جامعه بهدست اشغالگران وتوطئهگران محکوم شود؟!
برادر بسیار عزیزمان حجتالاسلام والمسلمین آقای سیدموسی صدر کهقطبی برای محرومان لبنان بود و امروز قدر و ارزشش را در لبنان میفهمیم، ازصحنه بیرون میرود. حالا شرق ببرد یا غرب، مطرح نیست؛ او نباید آنجاباشد! اگر محرومان لبنان در آستانه پیروزی ایران، متشکل شوند و امامیداشته باشند که شاگرد امام انقلاب ایران هم باشد، خطر عظیمی در جواراسرائیل برپا میکند؛ بنابراین باید او از صحنه بیرون برود. ما در این روز قدسامیدواریم خداوند این برادر عزیز ما را هر جا که هست نجات دهد و بهنزدمحرومان لبنان برگرداند.
من دو سه جمله نتیجه گیری میکنم: اگر بهطور جدی قرار است با این خطرمبارزه شود، راه اساسیاش این است که ما بپذیریم در حال جنگ با امریکاهستیم. این طور نمیشود که روزی امریکا بهعربستان آواکس بدهد و بگویدتو با اسرائیل بجنگ. این طور نمیشود که سادات خانواده شاه مخلوع را کهنوکر رسمی امریکا بودند بهآنجا ببرد و نگه دارد و خیال کند که ضدصهیونیسمهم هست. ملک حسین و شاه مراکش که در دامان امریکا بزرگ شدهاند، نمیتوانند با اسرائیل بجنگند، چون باید با امریکا بجنگند و نمیتوانند. اگرراست میگویند (مرد جنگ هم که نیستند، جنگش را ما میکنیم، مابهمیدان میرویم) کافی است کمی منفی عمل کنند. عربستان سعودی از فردااعلام کند که اگر امریکا حمایتش را از اسرائیل برندارد، ما دیگر نفت نمیدهیم. اگر عربستان این کار را بکند، ما نیروهایمان را از داخل ایران بهعربستانمیبریم و از همین شاه خالد دفاع میکنیم که کسی او را اذیت نکند. برادران شیوخ عرب خلیج فارس هم همین کار را بکنند. آنها که پول دارند، ده سال همنفت صادر نکنند، درحسابهایشان پول هست. عربستان سعودی روزی 400 میلیون دلار میگیرد، یعنی دو روز و نصفی یک میلیارد دلار. این پولها را برایچند میلیون آدم میخواهد چه کند؟ این پولها را از بانکهای غرب بیرونبکشند. ممکن است بعضی از اقتصاددانان حرفهای بگویند که اگر این پولها را ازبانکهای غرب بیرون بیاورند، کجا ببرند؟ چه بانکی میتواند اینها را تحملکند؟ جوابش روشن است؛ این پولها را زیر خاک کنید، پاره کنید و بسوزانید، بهتر از این است که در بانکهای یهودی، پشتوانه اسرائیل باشد. چرا؟ این پولهارا برای چه میخواهید؟ برای شما که نمیگذارند. آن روزی که نخواستند، بلوکهمیکنند. دیدید که پولهای ما را بلوکه کردند. چرا این پولها را آنجا نگهمیدارید؟ نفتی که باید دوسال آینده بشکهای 200 دلار باشد، چرا 35 دلارمیفروشید و به پول تبدیل میکنید که هر سال ارزشش پایین بیاید؟ بیایید باما همراه شوید، جنگ هم نکنید، خون هم ندهید، مبارزه هم نکنید، شما فقطنفت ندهید، ما اسرائیل را ساکت میکنیم. اگر نکردیم، شما برگردید بهراهی کهرفتهاید.
آخرین حرفم این است که ما با جبهه کفر باید حسابمان را مشخص کنیم. تقوای اسلامی و ایمانی این است. راه اسلام این است که بهاین سورهای که الانقرائت میکنم توجه شود که جبهه اسلام علیه کفر که امروز از امریکا تا منافقینطیف وسیعی را تشکیل میدهد، متحد شود و اینها را کنار بزند.
اَعوذُباللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمْ
بسمالله الرَّحْمنِالرَّحیم.
قُلْ یااَیُّهَاالْکافِرونَ/ لااَعْبُدُ ماتَعْبُدُونَ/ وَلااَنْتُمْ عابدُونَ مااَعْبُدُ/ وَلا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُّم/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُم وَلِیَ دینِ.
همین حرف را بزنید و بدانید امریکا، انگلستان و فرانسه حاضر نیستند باشما یک جهت مشترک بگیرند. شما آن طرف، ما هم این طرف. ما با خدا وشما با کفر! ما با خدا و شما با ضد خدا! راهمان از هم جداست. خداوندشهدای راه فضیلت، شهدای فلسطین و شهدایی را که در جبهههای پشتفلسطین با استعمار و صهیونیسم مبارزه میکنند، رحمت کند.
خطبه دوّم:
بسْمِاللّهِالْرَحْمنالْرَحیمْ
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینْ. اَللَّهُمَّ صَلِّ وَسَلِّمْ عَلی رَسُولِ (ص) رَبِّ الْعالَمینَ وَ عَلی عَلیٍّ اَمیرَالمُؤمِنینَ وَ عَلی سبْطَیِ النَّبیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنْ وَ عَلی عَلِیِ بْنَالْحُسَیْنْ وَ مُحَّمَدبْنِ عَلیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدْ وَ موُسَی بْنِجَعْفَرْ وَ عَلیِّ بْنَ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلیٍّ وَ عَلیِّ بْنِ مُحَمَّدْ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلیّ وَالْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی (عج) حُجَجِکَعَلی عِبادکَ.
خطبه دوم من فقط مروری بر مسائل جاری این هفته است و متأسفانهبهخاطر طولانی شدن خطبه اوّل نمیتوانم زیاد تحلیل و توضیح دهم.
اینهفته ما مسائل مهمی داشتیم که هر کدام حداقل میتواند موضوع یک خطبهباشد. زلزله خونبار و اسفبار کرمان که جمع کثیری از برادران و خواهران ما رادر اتاقهای گلین خودشان مدفون و جامعهای را عزادار کرد که من امیدوارم این ملت صبور، پرطاقت و مسلمان با قدرت ایمانش این حوادث را که تمامشمیتواند برای ما سازنده و خلاق باشد و ما را محکمتر و مستحکمتر کند، ازاین امتحان الهی روسفید درآید و این مصیبت را بهخوبی تحمل کند و باکمک های بیدریغ و حمایتهای انسانی و مالی، دل مصیبت دیدهها را تحکیمکند و رابطه انسانی را تقویت کند و رحمت الهی را جذب کند که همینگونه مساعدتها واسطه جذب رحمت خداست.
بههمه مصیبتدیدهها و قلبعطوف لطیف امام، تسلیت عرض میکنم و امیدوارم که مثل همه حوادث بعداز انقلاب، این حادثه هم برای مإ؛ ظظ آفریننده باشد. من وقتی در زلزله قبل برای زیارت خانوادههای عزادار بهگلبافت رفته بودم، منتظر بودم که مردم با چشمگریان و صورتهای گرفته از اندوه بهدیدن من بیایند و مسائل خاصی مطرح بکنند. وقتی که وارد شدم، دیدم آن مردمی که شهرشان بهکلی نابود شده و زیرچادرها جمع شدهاند، در اطراف خیابانها شعار سیاسی میدهند. یکی ازشعارهایشان این بود «هاشمی، هاشمی، ابوالحسن درنره» که ما نتوانستیمبهخواستههای آنها عمل کنیم.
یکی از شعارهایشان این بود که بهجنگ ادامهدهید تا پیروزی. باز شعار دیگری بود در تأیید خط امام. مردم زلزله زده و مصیبت زده بهفکر انقلاب و دین بودند و تحقیقاً بقیه هم این گونه هستند. اینمردم پیروز میشوند.
مسئله دومی که در این هفته داشتیم، همین سقوط طیارهآرژانتینی بود که برای ما از ایسلند محمولهای همراه داشت و در برگشت سقوطکرد که وسیله تبلیغ ضدانقلاب و دشمنان شد که بهشکر خدا، به خاطر موضعصریح و بیپرده ما و تاریخ روشن انقلاب دشمن نتوانست بهاین مکرش عملکند و بهجایی نرسید و دنیا این حیله را تحمل نکرد.
مسئله سوّم این هفته سرقت دوهواپیما بود که از یک لحاظ برای ما تلخ و ازلحاظ دیگر مثل همه آزمایشها، سازنده و آموزنده است. تلخ است، چون ماهنوز کنترل شدید، حتی در جاهای حساس کشورمان نداریم. این قابل قبولنیست که در جنگی بهاین وسعت، فضای کشور ما اینقدر بی دروازه باشد کهیک هواپیما بتواند از تهران تا مرز غربی بهراحتی عبور کند. این نشان ضعف مااست و باید جبران شود. نکته مثبتش هم از همین جا شروع میشود؛ یعنیچنین حادثهای باید اتفاق بیفتد تا مسؤولان بهفکر جدی بیفتند و کار کنند. ماهر کاری در این مملکت کردیم بعد از آن بوده که یک ضربه اساسی خوردهایم. تا وقتی این منافقین کار مسلحانهشان را شروع نکردند، ما بهفکر برهم زدنبساط اینها نیفتادیم. اگر زودتر بهفکر میافتادیم، این خسارت را هم نداشتیم، ولی این اثر را دارد که ما امروز جدی تصمیم گرفتیم اینها را قلع و قمع کنیم و گامهای بزرگی هم برداشتیم. این حادثه تلخ [هواپیما ربایی] پیش آمد و دومجرم خطرناک از کشور بیرون رفتند و ضربهای بهحیثیت اداری و انتظامی مازدند. این ضربه را خوردیم و باید اعتراف کنیم که ضعف داشتیم، اماخوشبختانه بهجای اینکه بنشینیم و برای این تلخی اشک بریزیم و دستروی دست بگذاریم، مثل همه موارد فوراً تصمیم گرفتیم که محیط نیرویهوایی - که یکی از محیطهای حساس این کشور است - از آلودگی پاک شود.
اگر ما این کار را میخواستیم قبل از این جریان بکنیم ممکن بود به برادرانخلبان ما، همافران و کارمندان دیگر نیروی هوایی بربخورد و بگویند شما بهمابیاعتمادی هستید و در جنگ بهما زهر چشم نشان دهند و تازه جامعه همنپذیرد که بهبخشی از نیروهای مسلح که این گونه فداکارانه جنگیدند و ماپیروزیمان را خصوصاً در روزهای اول جنگ مرهون اینها هستیم، تعرضشود.
بهطوری که بهمن گزارش دادهاند، الآن در محیط نیروی هوایی و بینخلبانها و همافرها این آمادگی هست و از این طرح استقبال میکنند؛ برای اینکه میبینند شرافت، جهاد، زحمات و فداکاریشان به خاطر چند نفر آدم فاسق، فاسد، فاجر و دزد مخدوش میشود. یک خلبان که این همه شرافت کسب کردهو ساعتها پرواز خطرناک داشته، اگر هم لباسان و همکاران او در این شرایطحساس، طیارههای سوخت رسانی ما را بدزدند و عامل فرار ضدانقلاب شوند، نمیتواند شرافت خود را حفظ کند. خوشبختانه قضیه آنقدر روشن است کههم آنها میپذیرند و هم ما قانع شدهایم. امیدواریم که در آینده یک نیرویهوایی منسجم، انقلابی، همراه با انقلاب و مورد اعتماد داشته باشیم که فضایایران را حفظ کند و مردم ایران با راحتی بخوابند و بدانند که این عقابها برفضای زندگی آنها بال رحمت میگشایند.
دیگر جنبه مثبت این جریان آن بود کهخیلی گویا و لطیف ماهیت ضدانقلاب و دشمنان ما را روشن کرد. شعارهایچپ گرایانه منافقین تمام شد و افتخارات چند سال زندان برای امثال رجویهااز دست رفت. رجوی که مدعی شکنجه شدن و زندان کشیدن و مثل چریکمخفی زندگی کردن بود، در سایه حمایت معزی خلبان مخصوص شاه وهمراه لیبرالیسم (که همیشه میگفتند لیبرالیسم دشمن ماست) [به فرانسه فرارکرد و] در فرودگاه نظامی این کشور که همپالکی صهیونیسم و همراه بگیناست [اجازه فرود گرفت] و قهرمانانه صورت گریم کرده خودش را جلویمیکروفنها و دوربینهای عکاسی گرفت و حالا در یک کشور که مدعی قانوناست زندگی میکند. [در مورد] بنی صدر میگویند ما یک اصل داریم، سیاستمدارهای ورشکسته را قبول میکنیم. ما این را قبول نداریم. بنیصدرمجرم جنایی غیرسیاسی است. [برفرض] این را قبول کنند، بهرجوی درلفظ چهمیگویید؟ رجوی یک بمب گذار فراری است که دهها کارگر، پاسدار، آدممعمولی در این کشور بهدست او و بهفرمان او شهید شدهاند. فرانسه اگر رجویرا راه میدهد چرا کارلوس را راه نمیدهد؟ کارلوس هزاربار شریفتر از رجویاست. کارلوس یک هواپیما میدزدد و حرکت سیاسی میکند؛ میشود چریکخطرناک و عکسش را میدهند بهروزنامهها که هر جا او را دیدید، بازداشتکنید. پلیس بینالمللی در تعقیبش است.
رجوی با بمب در نماز جمعه [مردم راشهید کرده] شما این را با آنها یکی میدانید؟ با چه پاسپورتی او را پذیرفتید؟ پاسپورت رجوی چیست؟ پاسپورت ایرانی است؟ ایران که پاسپورت صادرنکرده. مشروعیت حضور رجوی در فرانسه چیست؟ پناهندگی سیاسی دادید؟ اعلان نکردید. اهل فرانسه است که نیست، از ایران آمده، با پاسپورت کهنیامده، چرا بازداشت نمیشود؟ چرا پلیس فرانسه او را نمیگیرد؟ شما چه جوابی به پلیستان میدهید؟ بهمردمتان چه میگویید؟ وجدان همه مرده؟ شما قانوندان هستید؟! در دنیا طرفدار حقوقید؟! مدعی شدید بنیصدرتعهدکتبی سپرده تا فعالیت سیاسی نکند، البته ما از فعالیت سیاسی بنیصدرنمیترسیم، بگذارید بکند. چون او هر حرفی بزند، خودش را رسوا میکند. بنیصدر میگوید در ایران 3 میلیون رأی دادند. مردمی که 3 ساعت در آفتابایستادند تا بهپای صندوق برسند، حرفش را میفهمند. ممکن استضدانقلاب شمال شهر تهران باور کند، امّا مردم روستاها، شهرستانها، جنوبتهران، اینهایی که صفوف مردم را دیدند، کسانی که خودشان رأی دادند، باورنمیکنند. آدمی که 15 میلیون رأی را بگوید 3 میلیون، شما را بهخدا بگذاریدتبلیغات کند. بگذارید برود آنجا و بگوید که بهدستور امام دختر 13 ساله راکشتهاند. خاک بر سرت! امام جنایتکاران رژیم گذشته را با فرمان عفو از زندانآزاد کرد. امام دستور داد همه اینها را ببخشند. امام بههمه گفت توبه کنید وبیایید بهآغوش اسلام. کدام 13 ساله؟ اصل قضیه دروغ است؛ آن هم انتسابشبهامام. خوب، آدمی که تا دیروز میگفت من با هر چه مخالفت کنم با اماممخالفت نمیکنم، امام را قبول دارم، (با ما بد بود با امام که بد نبود؟) بگذاریدبرود حرفش را بزند. شما را بهخدا هر روز ببریدش برای مصاحبه تا هر چهمیخواهد بگوید. آدم وارد فرانسه بشود اولین مشتریش رادیو بی.بی.سی.باشد. آخر برادر گذشته ما! تو که آزادی خواهی، مگر انگلستان چنگالشبهخون مردم ایرلند آلوده نیست؟ انگلستان در لیورپول چه میکند؟ مگرچندین هزار زندانی بیگناه در زندانهای انگلستان نیست؟ (آزادی را فقط برای شمال تهران میخواستید؟!) آنجا (انگلستان) این حرفها نیست؟! دلت برایاینهایی که در زندان بلفاست 60 روز گرسنگی میخورند و از گرسنگیمیمیرند و انگلستان بهآنها اعتنا نمیکند نمیسوزد؟ [دلت] برای چه کسی درزندانهای ایران میسوزد؟ چرا دروغ میگویی؟ بگذارید این حرفها را بزند! بگذارید مصاحبه مطبوعاتی بکند! بگذارید سخنرانی بکند! بگذارید برودبالای برج ایفل برای همه مردم داد بزند! ما اصلاً بنیصدر را با حرفهای خودششکست دادهایم. بنیصدر با همین کارنامهای که در روزنامه انقلاب اسلامینوشت، با همین زبانش، با همین سخنرانیهایش، با همین حرفهایی که دردانشگاه زد و با همان سخنرانیهای میدان آزادی و میدان 17 شهریور، خودشراشکست داد. والاّ 11 میلیون رأی را با زور نمیشد از دست او گرفت. اوخیلی بد حرف میزند. علیرغم اینکه مدعی تبلیغات است، ضدتبلیغ عملمیکند. آبروی چهل ساله خودش را با همین حرفهایش برد. شما (فرانسه) دروغ میگویید! صبح گفتید [بنیصدر] تعهد کتبی داده فعالیت سیاسی نکند. عصر بإ؛ ظظ رادیو بی. بی. سی مصاحبه کرد. این اگر فعالیت سیاسی نیست، چیست؟ اگر بنیصدر سیاستمدار بود، میفهمید و دوماه پیش میرفت، آن همبا بدرقههایی که خیلی خوشش میآمد و دنبالش بود. یک قدری هم خاکایران را همراه خودش میبرد و سبیل خود را هم از دست نمیداد! خیلیراحت میرفت و زندگی میکرد. گذاشت برای امروز و اینطور رفت. این ضد سیاستمداری است. ماهیت فرانسه روشن شد. ماهیت منافقین روشن شد. ماهیت لیبرالیسم روشن شد. ماهیت قاسملو روشن شد. قاسملو ضد ارتشبود، ضد جنگ بود و از خلق کرد دفاع میکرد. البته بنیصدر (لااقل) بهاندازهیک سرباز و بهاندازه یک پاسدار در جنگهای کردستان مسؤول بود. از نظر ماکسانی که در کردستان جهاد میکنند و بدترین دشمن را میکوبند افتخار است. اگر بنیصدر هم کاری در آنجا کرده خوب است. منتها بهقاسملو میگوییم، قاسملو! شما پاسداری را گیر میآورید مثله میکنید؛ دماغ و دستش رامیبرید، با شکنجه میکشید. خوب ظاهراً بنیصدر بیشتر بهشما ضربه زدهاست. او فرمانده کل قوا بود و آنجا جنگیده بود [حال] چطور او را دعوتمیکنید که بفرمایید بیایید رادیو و ارتش خلق کرد در اختیارتان است. دستور میدهی از ایران بیرون نروید [آنوقت] خودت در میروی. این خلق نخواهدگذاشت شما در ایران بمانید. همهشان رسوا شدند و ماهیتشان معلوم شد. این هم ارزش دیگری برای این حادثه بود. مسائل زیادی هست که معطلنمیکنم، فقط نام میبرم. یکی مسئله انتخابات است که ملت ایران از بوتهآزمایش آن سرافراز درآمد. این رأی دهی آرام و متین بود. آن هم بدون رقابتهایمعمول؛ یعنی شور رقابت آدمی را تشویق میکند بهپای صندوق برود که مااین شور را در میدان نداشتیم. مردم صرفاً به خاطر وظیفه انقلابی پای صندوقرفتند و رأی دادند. عدهای از ضد انقلاب هم [بهپای صندوقها] رفتند. رفتند وآرایی دادند. از صندوقهای شمال شهرگزارش دادند صبح رأی گیری ضدانقلابولیبرال [برای رأی دادن] نیامدند. میترسیدند هیاهو شود و صندوقها رابسوزانند. از بعد از ظهر که فهمیدند خبری نیست پیدایشان شد. در صندوقهاهمه نوع رأی بود: بنیصدر، رجوی، فلانی، چه، فحش. ضدانقلاب هم رأی دادکه همینها بود. البته عدهای از آنها هم رأی ندادند.
این انتخابات اعتبار اینکشور را دوسال ونیم بعد از پیروزی تضمین کرد. شما در تاریخ هیچ کشور انقلابی نمیتوانید پیدا کنید که ملتش بعد از دوسالونیم تحمل مشکلات - که دنیا بر سر ما آورد - در میدان بماند و علیرغم همهتبلیغات این جور رأی دهد. این از امتیازات این انقلاب است. خداوند بهملتما خیر و برکت بدهد. این ملت استحقاق دارد که ما با تمام وقت و وجود در خدمتش باشیم. ما هم جزو همین ملتیم و این راه را ادامه میدهیم.
آخرین مسئله پیروزی نظامی برادران رزمنده ما در جبهه جنوب [منطقه] طراح بود. بسیار جالب بود. [رزمندگان] مثل پنبه صف دشمن را دریدند و آنانرا مثل خاشاک هفت کیلومتر بیرون ریختند. ضدحمله دشمن را خنثی کردند وبدون دادن تلفات چشمگیر و شاید هیچ، این همه اسیر و غنیمت گرفتند کهنشان داد ارتش ما علیرغم ده ماه جنگ، گرما، تبلیغات و علیرغم اینکهگفتند بنیصدر برود متزلزل میشود، چقدر محکم است. این تجربه نشان دادکه سایر لشکرها در دیگر نقاط این راه را باید بروند. راهی که سرهنگ لطفیرفت و این پیروزی را آفرید، بقیه فرماندهان لشکرها هم باید بروند و زودترشر صدام را از سر منطقه کم کنند. تا ما بهاحترام این روز قدس بهاسرائیلبرسیم و بهبرادران عرب در جبهههای رزم علیه اسرائیل کمک کنیم.
در خاتمه صحبتم بههمین مناسبت از تذکراتم سورهای از قرآن میخوانم که بدرقه راه برادران سرباز در جبهههای نبرد و برادران مبارز علیه ضدانقلابداخلی باشد. [ضدانقلابی] که در خانههای امن جانشان را در درگیری از دستمیدهند.
اَعوذُباللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم.
بسمِاللّهِالرِّحْمنِالرِّحیم.
المتر کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ باَصْحاب الْفیلِ اَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَ هُمْ فی تَضْلیلٍ وَ اَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً اَبابیلَتَرْمیهِمْ بحِجارَةٍ مِنْ سجّیلٍ/ فَجَعَلَهُمْ کَعَصفٍ مَأکُولِ.
ما یک بار دیگر درخاک ایران شاهد مصادیق فراوانی برای اصحاب ضدانقلاب ایران هستیم کهخواستند ابرههوار علیه کعبه قیام کنند و مرکز انقلاب را بکوبند ولی خداوند بالشکرهای علنی و مخفیاش اینها را تحت بمباران گرفت. با سلاح و همه امکاناتی که خدا در اختیار ما گذاشته، انشاءاللّه پیروزیم.