خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۰ دی ۱۳۸۱

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

والصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین اعوذبالله من‌الشیطان الرجیم، بسم‌اللّه الرحمن‌الرحیم. الحمدلله والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین، اوصیکم عبادالله بتقوی الله والتباع امره و نهیه.
امیدواریم هیچ‌وقت امت اسلامی ما از گوهر و جوهر ارزشمند تقوا بی‌نصیب نباشند و برای حراست از این عطیه الهی که به‌انسانها داده شده از هیچ تلاشی دریغ نکنند.
در بحث قرآنی‌مان به‌فصل اخلاق پرداخته‌ایم و در مبحث اخلاق قرآنی تابحال چند فصل را مورد بررسی قرار داده‌ایم و امروز در مورد یکی از مهمترین اصول اخلاقی که سرمایه راه سعادت و کمال است می‌پردازیم وآن صبر است که واژه‌ای آشنا برای همه است و در مکالمات و عرف و ادبیات و در سراسر زندگی ما مطرح است و منحصر به‌اسلام هم نیست.
صبر یک حالتی است که همه انسانها با هر دین و مسلکی و با هر تفکر و شغل و منصبی به‌آن نیاز دارند و در هر سنی مورد نیاز ست و چیزی است که اگر از زندگی انسانها گرفته شود جز پریشانی در جامعه دیده نمی‌شود و اگر تحلیل جامعه‌ای روی دستاوردهای بشری بشود خوب اثبات می‌شود که همه اینها ریشه در صبر و بردباری و تحمل هزینه‌های راهی که انسان انتخاب کرده دارد.
البته بنده بنا ندارم که جزئیات این مسأله را عرض کنم، حتی‌الامکان در دو خطبه نکات مهم صبر را که می‌تواند برای ما مفید باشد توضیح خواهم داد.
اهمیت صبر اینجاست که ما در زندگی روزانه‌مان برای برنامه‌های زندگی خودمان همیشه احساس به‌این گوهر و جوهر در وجودمان می‌کنیم و لذا تشویق به‌صبر در اصل خیلی نیاز نیست ولی راهنمایی در مورد شیوه صبر و موارد مهم صبر و جاهایی که ارزش صبر دارد اینها مهم است. قرآن را که شما بخوانید می‌بینید کمتر سوره‌ای است که چندبار بحث صبر و بردباری بعنوان سرمایه انسانی و وظیفه مطرح نشده باشد.
بیش از صدبار با لفظ صبر انسانهای صبور ستایش شده‌اند و خیلی بیشتر از این هم با الفاظ و تعبیرهای معنوی به‌ارزش بردباری و صبوری توجه شده است. یکی از آن موارد این است که خداوند درود و صلوات می‌فرستد بر صابرین « وبشرالصابرین اولئک علیهم صلوات من ربهم والرحمه » این خیلی مقام بالایی است که خداوند اولا بشارت به‌مردم و صبورها می‌دهد و ثانیآ به‌آنها می‌گوید که رحمت خدا و صلوات و درود خدا بر شما باد که به‌این درجه خودتان را رسانده‌اید. همین کافی است که تابلوی ما در زندگی‌مان باشد، حالا مواردی را که اصولش را عرض می‌کنم هر وقت مواجه شدیم با مسأله‌ای که نیاز به صبر دارد جلوی چشم خودمان این تابلو را مجسم کنیم که خداوند در چنین حالی به‌ما درود و رحمت می‌فرستد مشمول رحمت و درود خدا هستیم مقاومت انسان و تحمل او بالا می‌رود و انسان همه چیز را قبول می‌کنم بخاطر اینکه این موقعیت و ارزش را در پیشگاه خداوند، تاریخ بدست بیاورد. در مورد صبر معمولا در کتب کلاسیک اخلاق یک تقسیم‌بندی شده که به‌نظرم یک مقدار با مسامحه همراه است. سه‌جور صبر را مشخص می‌کنند و درباره این سه‌نوع صبر قلم‌پردازی می‌کنند. یکی صبر در عبادات، یکی صبر در مقابل وسوسه‌های گناه و شیطانی، یکی صبر در مشکلات، البته هر سه این موارد را داریم. اما به‌نظر می‌رسد مسامحه و کم‌توجهی هم در آن هست، البته همین‌قدر که بگوئیم صبر در مقابل مشکلات هم ممکن است شامل همه اینها بشود.
بالاخره عبادت هم یک مشکلی دارد، از گناه پرهیز کردن هم یک مشکلی دارد و مشکلات دیگر هم هست. می‌شود با هر تعبیری همه موارد صبر را در آن گنجاند اما حالا که بناست تقسیم بشود به‌نظر می‌رسد یک نوع صبر را در کتب اخلاق از نظر انداخته‌اند و آن صبری است که انسان برای رسیدن به‌اهداف خود که ممکن است عبادت هم نباشد و ممکن است در مقابل گناه هم نباشد و یا خودش اصلا بعنوان مشکلات تعریف نشود در خود زندگی، کلا انسان وقتی که می‌خواهد درک بکند صبر لازم دارد، از زمان طفولیت کاری که انسان می‌خواهد بکند هر هدف دنیوی هم که ما داریم اگر هدف مباح یا مقدس و با ارزش باشد در راه آن باید مقاومت و صبر کنیم و نیرو مصرف کنیم و هزینه کنیم. می‌شود در آن سه قسم این را هم دید اما انصافآ یک تقسیم‌بندی جامع‌تری باید اینجا بشود گاهی این صبر حالت منفی دارد، خودداری و پرهیز است. گاهی حالت مثبت دارد و اقدام است و باید یک تقسیم‌بندی اصولی بکنیم و اقسام صبر را یکبار دیگر با توجه به‌مسائلی که هست و مخصوصآ با استفاده از روانشناسی که حقیقتآ الان زوایای فکر و روح و اندیشه انسان را خوب آنها بررسی کرده‌اند و عالمانه انسان را تجزیه و تحلیل می‌کنند و رفتار انسان را، به‌نظر می‌رسد که یک تقسیم‌بندی جدیدی لازم دارد. و مسأله دیگری که باید روی آن یک‌قدری درنگ کرد مسأله تعریف خود صبر است. مصادیقش همین‌هاست که عرض کردیم اما یک تعریف علمی هم برای این لازم است که باز یک مقدار کار روانشناسی دارد و یک مقدار هم تتبع لازم دارد. من فقط یک اشاره‌ای می‌کنم حالا اگر در خطبه‌های بعدی که پیش می‌آید بتوانیم این را با یک فرصت مناسبی باز کنیم، فکر کنم یک بحث قابل توجهی هست بخاطر اهمیت صبر.
ببینید انسان یک هدفی یا اهدافی برای خودش در زندگی دارد. اصلا این صبری که ما داریم می‌گوئیم در موارد حق است.
ممکن است کسانی درباره اهداف باطلشان هم صبر کنند و این هم صبر است اما فعلا این صبر مقدسی که ما در بحث اخلاق اسلامی و قرآنی‌مان مطرح می‌کنیم. این توصیف‌ها را نمی‌خواهد شامل شود، لفظآ هم شامل می‌شود، اما صبر اسلامی این واژه با بعد عرفانیش آنجایی است که انسان هدف مقدسی و حقی برای خودش انتخاب بکند و تصمیم بگیرد که به‌طرف آن هدف حرکت بکند و هر هزینه‌ای لازم داشته باشد به تناسب ارزش آن هدف به‌عهده بگیرد که آن حالت را می‌توانیم حالت واقعی صبر، صبر مقبول اسلامی بدانیم، حالا تا صبر لغوی بحث دیگری است.
بنابراین در این تعریف مسأله عزم و تصمیم مهمترین عنصر در تعریف صبر است. انسان باید مصمم باشد و قدرت تصمیم‌گیری داشته باشد و قدرت حفظ تصمیم را داشته باشد در مسیری که انتخاب کرده است و جلو می‌رود و آمادگی پرداخت هزینه‌هایی که اجرای این تصمیم لازم دارد. این آیه‌ای که اول صحبتم خواندم نشان می‌دهد که عزم و تصمیم چقدر در ماهیت صبر و تعریف صبر مهم است.
« فاصبر کماصبراولوالعزم من‌الرسل ». حالا خطاب به پیغمبر باشد یا به همه ما باشد که هر دو هم می‌تواند باشد. می‌فرماید الگوی صبر خودت را پیغمبران اولوالعزم قرار بده، یعنی کسانی که دارای تصمیم‌های مهم و قوی و خلل‌ناپذیر بودند. حالا ببینیم اولوالعزم چه کسانی بودند. در تفسیر قرآن نظرات زیادی است معمولا در اکثر نظریات تفسیری اولوالعزم را پنج نفر از پیغمبران معین کرده‌اند حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام. و روایات ما هم بیشتر همین‌ها را می‌گوید اما بعضی از مفسران می‌گویند نه، اولوالعزم آن پیغمبرهایی بودند که مأمور به‌جهاد بودند و به‌میدان جهاد وارد شدند در رسالتشان چون جهاد احتیاج به قوی‌ترین تصمیم و عزم دارد و فداکاری و سرمایه‌گذاری و هزینه کردن. بعضی شمرده‌اند. البته ما نمی‌دانیم چطور شمرده‌اند - فقط از روایت استفاده کرده‌اند، قاعدتآ که می‌گویند 313 پیغمبر اولوالعزم بودند خوب ما تعدادی کمتر از 30 پیغمبر را فقط در قرآن داریم. بقیه این 313 را دیگر باید فقط با اشاره و روایت قبول کنیم. در این سه قول « اولوالعزم من الرسل » یعنی بخشی از انبیاء، اما بعضی می‌گویند این « من » من تبینیه است یعنی همه انبیاء تمام رسولان خداوند اولوالعزم بوده‌اند. همه اینها فرقی نمی‌کند در این بحثی که من الان می‌خواهم با شما مطرح بکنم و می‌خواهم عرض کنم که تصمیم و عزم عنصر اساسی است در کار و موفقیت و صبر بدون عزم و بدون تصمیم اصلا شکل نمی‌گیرد. بنابراین سعی کنیم صاحب اراده و تصمیم باشیم و تصمیمات ما جدی باشد. حالا در همه آن اقسام صبری که عرض کردم، چه در زندگی عادی‌مان و چه در عبادات‌مان چه در پرهیز از محرمات و یا مصائبی که برای ما پیش می‌آید در زندگیمان بطور ناخواسته، همیشه صاحب تصمیم و عزم باشیم و هیچ‌وقت راه خودمان را گم نکنیم. این الگو قراردادن انبیاء هم واقعآ یک راه بسیار درستی است وقتی که پیغمبر گاهی در مشکلات دچار ناراحتی می‌شدند که تعبیرهایی که در قرآن از این نوع داریم حداقل از تعصب و لجاج و یکدندگی و قساوت مخاطبانش گاهی پیغمبر رنجیده می‌شدند، خداوند وقتی که می‌خواهد تسلیت و دلداری بدهد و مسلمانان پایدار و مستقیم بکند و منتظر نزول نصر الهی بکند نمونه‌های صبر انبیاء گذشته را برای پیغمبر تعریف می‌کند، مثلا حضرت نوح 950 سال تبلیغ کرد و آخرش هم به نتیجه درستی نرسید که بالاخره با آن طوفان مسأله اصلاح جامعه را برای آینده حل کرد. حضرت ابراهیم با آن همه مرارتها که در آتش افتاد و مجبور به هجرت شد و فرزندش را در معرض قربانی کردن قرار داد. اینها نمونه‌های روشنی است.
مشکلات حضرت موسی که یک تنه همراه با برادرش باید با قدرت عظیمی که خودش را خدای زمین می‌داند، با فرعون مبارزه بکند و او را بشکند یا حضرت عیسی که واقعآ یهودیهای آن زمان خیلی ایشان را زجر دادند که واقعآ نمونه‌های صبری دارد. البته انبیاء دیگر هم که الگوی صبر بودند مشخص است.
بنابراین ما در زندگی‌مان می‌خواهیم نتیجه بگیریم، اینجا هم امروز بحث خودم را کوتاه بکنم چون خطبه دوم مسائل روز را یک مقدار باید بیشتر باز بکنیم خیلی دنیا نیاز به‌این بحثها دارد، در جامعه خودمان هم نیاز به‌این بحثها هست می‌خواهم نتیجه بگیرم که این سرمایه عظیمی که خداوند به‌ما داده و قدرت صبر را در وجود ما گذاشته این را غنیمت بشماریم و اهل عزم و تصمیم باشیم و آماده هزینه کردن از جان‌مان و امکاناتمان برای راهمان باشیم و هیچ‌وقت هدفمان را گم نکنیم و هدف ما البته که در خطبه بعدی در آینده خواهم گفت چیزی جز جلب رضایت خدا و رسیدن به‌مقام قرب خداوند و سعادت واقعی دنیا و آخرت نیست. راه حقی که در رأس همه اهداف ماست و بقیه امور زندگی ما باید پیرامون آن شکل بگیرد، اینجا برای ما می‌تواند یک برنامه شخصی در انتخاب راهمان با قدرت صبر و تحمل هر کسی برای خودش درست بکند، با اصلی و فرعی کردن اهداف، یک هدف اصلی برای خودمان مشخص کنیم و بعد اهدافی که پیرامون این هست که اهداف فرعی می‌توانند باشند، بعضی‌هایشان در خدمت آن هدف اصلی هستند و بعضی‌هایشان خودشان مستقیمآ هدف هستند که بنده اینها را انشاءاللّه در خطبه‌های بعدی توضیح خواهم داد.
آیت‌ا... هاشمی رفسنجانی در پایان خطبه اول سوره مبارکه "والعصر" را قرائت کرد.

خطبه دوم

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

الحمدللّه والسلام علی رسول اللّه و علی علی امیرالمؤمنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی‌بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد والحسن بن علی والخلف الهادی المهدی (عج) صلوات الله علیهم اجمعین. اوصی عبادالله بتقوی الله واتباع امره و نهیه.
در مناسبت‌های هفته دو سه مناسبت در امور داخلی داریم ولی مهمترین مناسبت برای خطبه امروز شرایط منطقه‌ای و جهانی است که ایران هم یکی از محورهای این مسأله در این شرایط است و فکر می‌کنم جزو وظایف ائمه جمعه است که آنطوری که می‌فهمند این شرایط را برای مردم بازگو کنند.
ولادت با سعادت امام هشتم (ع) که برای ما بسیار مهم است و فرصتی است تا به‌وجود مقدس این امام بزرگوار توجه کنیم که با تقدیر الهی و حوادث روزگار اینجوری شد که سهمی برای ایران که بنا بوده در آینده محوری برای نظام ولایت و مکتب اهل‌بیت باشد از وجود انسانهای مقدس معصوم و ائمه هدی در تاریخ و در صحنه زندگی ترسیم شود که الان بارگاه این امام را در ایران داریم و حقیقتآ منشاء خیرات و مبداء انوار فراوانی برای ماست و آینده کشور ما تا حدودی به‌این منبع نور و سعادت وابسته است و فکر می‌کنم تقسیم قبور ائمه به بلاد خاصی هم بی‌ارتباط با تدبیر الهی برای آینده اسلام و بشریت نباشد که عراق هم یکی از آنجاهاست و خود مدینه.
ملت ما امروز خیلی از حضور این امام معصوم (ع) بهره می‌برند و هم شماها، خودتان هر یکی در زندگی نمونه‌هایی از بهره‌هایی که برده‌اید و می‌برید از این منبع نور و صفا دارید و هفته گذشته هم ما شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) را داشتیم که یکی از نقاط مهم مبداء تاریخ انقلاب است که در این مناسبت دیگر به‌آن اشاره می‌کنم و آنها را در یک تحلیل به‌هم مربوط می‌کنم که 19 دی در قیام خونین مردم قم مرتبط است با همان حادثه نوروز مربوط به روز شهادت امام جعفر صادق (ع) که در مدرسه فیضیه قم اتفاق افتاد، آن یک مبداء بود برای یک تحول مهم، یک مبداء تاریخ انقلاب و بعد حادثه دوم هم باز در قم 19 دی بود که مبداء جدیدی شد که حرکت نهایی پیروزی انقلاب روی آن شکل گرفت، آن حرکت مبداء 15 خرداد شد که می‌دانید با انقلاب باصطلاح سفید محمدرضاپهلوی که فریب بزرگی بود با راهنمایی آمریکاییها برای فریب دادن مردم و ایجاد یک شرایط در مقابل پیشرفت دنیای مارکسیسم که یک نوع اصلاحات در کشورهای اقمار آمریکا شروع شد و بخشی هم سهم ایران شد اصلاحات می‌کردند برای اینکه جلوی کمونیست‌ها را بگیرند و چند اصل بعنوان انقلاب سفید مطرح کردند چون روحانیت و در رأس آنها امام (ره) می‌دانست که این فریب بزرگی است اصلا اصلاح، اصلاحات آنکه آمریکا بخواهد و محمدرضاپهلوی پسند کند برای جامعه اصلاح نیست هر چند ظاهرش یک زرق و برقی داشته باشد، عناوین اصلاحاتش خیلی عوام‌فریبانه بود. در مورد جنگلها، کارگرها، کارخانه‌ها، آموزش زنان انتخابات ولی خوب هر کسی که کمی رژیم شاه را می‌شناخت و کسی که اهداف آمریکا را در منطقه می‌شناخت، می‌دانست که اینها ترفند و فریب است برای آنکه مردم را چند سال دیگر تخدیر کنند، لذا امام هوشیارانه اما بسیار مشکل در مقابل این ترفند ایستادند. آن روز خیلی از افرادی که شم سیاسی داشتند و خیرخواه هم بودند به‌امام می‌گفتند که این اشتباه است که شما در مقابل چنین مسائلی بایستید چون شاه رفته در یک سنگر مترقی پناه گرفته و شما در مقابل اینها مرتجع معرفی می‌شوید و اتفاقآ شاه هم همین لفظ را استفاده کرده بود و ارتجاع سیاه را به‌روحانیت می‌گفت و ارتجاع سرخ را به‌مارکسیست‌ها می‌گفت، واقعآ فریب بزرگی بود و کسی مثل امام راحل و آن روحانیت عظیم مبارز لازم بود که بتوانند این ترفند را برای مردم رو کنند و افشاء کنند و نگذارند مردم فریب این ترفندها را بخورند چون واقعآ خطرناک بود، لذا امام رفراندوم شاه را تحریم کردند و عده بسیار کمی در رفراندوم شرکت کردند البته آنان از صندوق‌های رقم‌های درشت و دروغ از صندوقها درآوردند اما مردم می‌دانستند چون خودشان شاهد بودند که پای صندوق نرفتند ولی می‌گفتند اینقدر رأی در این شهر بوده، خوب مردم که می‌دانستند کسی نرفته، خوب مشاجره تند شد طرف روحانیت و امام شخص شاه قرار گرفت که تا آن لحظه بیشتر ما با دولت طرف بودیم نه شخص شاه. چون تند شد آنها هم هیچی را تحمل نمی‌کردند.
در مورد شاه داستان فاجعه مدرسه فیضیه پیش آمد که برای ترساندن مردم در شرایطی که عید را امام ممنوع کرده بودند و گفته بودند که ما عید نداریم و عزا اعلام کرده بودند آنها به‌مدرسه تاختند و آن جنایات را برای اولین بار در تاریخ با مرکز علوم اسلامی فیضیه قم انجام دادند بنده یکی دو ماه بعد برخلاف قانون به سربازخانه اعزام شدم و در همین پادگان حر که آن‌موقع اسمش باغ شاه بود با مأمورینی که رفته بودند مردم قم را سرکوب کنند برخورد کردم که جزو چتربازها و گارد بودند و آنجا بودند، آنها تعریف می‌کردند قساوت‌کاریهایی که آنجا داشتند واقعآ دلخراش بود که چه دستوری داشتند و چگونه عمل کردند امام هم خوب استفاده کردند از این جنایت شاه و مردم را بسیج کردند، روحانیت هم این مصیبت را خوب توصیف کرد و مثل مصیبت عاشورا برای مردم توضیح دادند که خیلی سریع ظرف یکی دو ماه کمتر از سه ماه رسیدیم به 15 خرداد که آن انقلاب عظیم اتفاق افتاد.
در مقطع بعدی سال 56 است که شما خوب بیاد دارید و خیلی از شماها آن‌موقع خودتان در صحنه بودید با اهانتی که به‌امام کردند باز مردم قم این اهانت را برنتافتند و قیام کردند و حقیقتآ مجاهده کردند و خون دادند و آن خونهای مقدسی که شکست طلسم ننگین خفقان آن روز را دیگر از جوشیدن نیافتاد، دائمآ جوشید و پشت سر هم از صحنه‌های شبیه قم تکرار شد تا رسیدیم به 22 بهمن سال 57 که بزودی انشاءاللّه ملت ما با راهپیمایی عظیم‌شان بار دیگر قطعه ارزشمند تاریخی ایران را که مثل برلیانی در تاریخ ایران برای همیشه خواهد درخشید، ارج خواهد گذاشت و این افتخار باز هم نصیب مردم قم شد که اینجا هم پیشتاز بودند.
و اما مسائل روز که فعلا در رأس آن مسأله فلسطین و حادتر از آن الان مسأله عراق است که بی‌ارتباط با مسأله فلسطین نیست و میدان‌دار این حرکت شومی که الان منطقه و دنیا را تهدید می‌کند آمریکایی‌ها هستند که من می‌خواهم یک مقدار تابحال چند خطبه را از زوایای مختلف و با مناسبت‌های مختلف درباره این موضوع صحبت کردم این بار مسأله را با یک زاویه دیگری می‌خواهم ببینم، خیلی‌ها الان مرعوب آمریکا شدند خوب احساس می‌کنید، حتی ما در داخل کشورمان آدمک‌هایی داریم که خیال می‌کنند کسی نمی‌تواند با آمریکا طرف شود و مشت بر سندان زدن است و تصور می‌کنند ما باید در مقابل آمریکا کوتاه بیائیم در دنیا و کشورهای دیگر که خیلی وضع بدتر است، دولتهای آنها هم بیشتر ترسیدند نه مردمشان. این حالت رعبی که آمریکا در دل خیلی‌ها انداخته و می‌خواهد از این فضای رعب‌انگیز اهداف خاص خودش را دنبال کند، من می‌خواهم یک‌قدری باز کنم اولا چرا آمریکا این ماجراجوئی‌ها را می‌کند و ثانیآ می‌خواهم بگویم که جای ترس نیست، البته زندگی میدان نبرد، مبارزه و جهاد است و انسان همیشه باید برای اهداف خودش هزینه کند که خطبه اول بیان کردم حتمآ بی‌زحمت نیست هر دو حالت بی‌زحمت نخواهد بود چه انسان سکوت کند و چه انسان حرف بزند و حرکت کند آمریکا دنیا را به‌زحمت می‌اندازد. اما می‌خواهم بگویم اینجوری نیست که خیلی‌ها می‌ترسند، آمریکا الان ضعیف‌تر از این است که بتواند این حرفهای گنده‌ای که می‌زند و خیلی از خودش بزرگتر است را بتواند عمل کند.
بعضی‌ها این حرکت را از منشاء قدرت می‌بینند خیال می‌کنند که آمریکا یک غول بزرگ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و صنعتی است و هر کاری بخواهد در دنیا می‌تواند بکند و بنده می‌خواهم در این خطبه بگویم که نه این از نقطه ضعف است نه از نقطه قوت.
آمریکا اگر این شرایط ضعفی که من الان می‌گویم نداشت حتمآ زیربار این ماجراجوئیها را که آبروی خودش را هم می‌برد، نمی‌رفت، پس دو هدف در این بحث من است اول اینکه نباید از آمریکا ترسید. آمریکا واقعآ مشکل دارد، دوم اینکه بگویم این از منشاء قدرت نیست البته این دو به‌هم مربوط است چون از منشاء قدرت نیست، نباید ترسید اما ضعف آمریکا، آمریکا حقیقتآ در داخل خودش مشکل دارد شوخی هم نیست اینهایی که بیرون ترسیدند و ابهت آمریکا آنها را گرفته سخت‌شان است تا اینها را بدانند اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و آموزشی آمریکا دچار مشکل است. من در خطبه‌های قبل به‌مواردی اشاره داشتم کشوری که بعد از جنگ جهانی دوم 40 درصد تولید ناخالص دنیا را داشته امروز 20 درصد دارد، البته 20 درصد هم خیلی است اما نسبت به‌آن به نصف تقلیل یافته، کشوری که همیشه مازاد تجاری داشته و انبوه اندوخته‌های ارزی داشته و باصطلاح امروز شما در صندوق ارز، ذخیره ارزی او بوده الان دچار کسری تراز بازرگانی خارجی است. در حدود چهار هزار و پانصد میلیارد دلار بدون احتساب بهره که با بهره‌ها خیلی بیشتر است کشوری که همیشه اضافه بودجه داشته و یک مقداری برای چیزهای خارجی و حوادث پیش‌بینی نشده می‌گذاشته است.
امروز آخرین مجموعه کسری بودجه‌اش در این بیست سال اخیر چهار هزار میلیارد دلار است به‌اندازه قرض‌های خارجی‌اش و 32 هزار میلیارد دلار به بخش خصوصی و مردمش در کشور بدهکار است، از لحاظ اقتصادی وضع آمریکا این است، بیکاری برای آمریکا واقعآ دارد کمرشکن می‌شود، نرخ 6 درصد بیکاری برای آمریکا هیچ‌وقت تصور نمی‌شد، الان پیش آمده، از طرفی هم واقعآ رقبایش دارند نیرومند می‌شوند و جای او را پر می‌کنند. وضع امنیتی آمریکا خیلی بد است، شما می‌بینید آمریکا در این یکسال بسیاری از قوانینی که به ملتش آزادی می‌داده آنها را محدود کرده، کنترل زیاد شده، شنود تلفن زیاد شده، دوربین‌های بپا در جاهای حساس، میدانها، متروها و ورزشگاه‌ها خیلی جاهای دیگر دوربین‌هایی است که اف. بی. آی مردم زیر نظر دارد، رفت‌وآمد به‌آمریکا بسیار دشوار شده، اداره مهاجرت آمریکا سخت‌گیرانه‌ترین برخورد را الان با مردمی که به‌آنجا می‌آیند دارد، سرمایه‌گذاران خارجی را قرار داده شصت درصد سرمایه‌گذاری خارجی به‌خاطر این شرایط در این دو سال کم شده، اینها همه برای آمریکا رنج است، آموزش آمریکا سقوط کرده و خودشان قبول دارند و اخلاق هم در آمریکا نمونه بی‌بندوباری را و سقط جنین را و بچه‌های بی‌سرپرست را و زنان بی‌کس را شما می‌بینید. یک آمریکای اینجوری، البته باز عرض کردم 20 درصد تولید دنیا را دارد بعلاوه بهترین صنعت را دارد و خیلی چیزها دارد، با داشتن اینها وضعش به‌این روزگار دارد می‌افتد چون هزینه‌ها و تعهداتش هم در داخل و هم در خارج خیلی زیاد است و اما اینکه با این همه مشکلات آمریکا چه کار می‌خواهد بکند، هدفش آنچه که بیشتر مفسران سیاسی می‌گویند این است که دولت بوش و کاخ سفید الان می‌خواهند با فضای امنیتی که در کشورشان و در دنیا ایجاد می‌کنند مردم خودشان را محتاج به‌این سیاست‌ها نشان دهند و آرای مردم را برای انتخابات بعدی نگه دارند، کسی که در انتخابات قبلی 25 درصد رأی داشته در سایه این این هیجانات و ناامنی‌ها تا 70 درصد هم رسید، البته بعدآ تنزل کرد الان زیر 50 است و این فضا را می‌خواهند تا انتخابات حفظ کنند. این از لحاظ داخلی، از لحاظ خارجی اینها یک فرصت استثنایی در دنیا می‌بینید و می‌خواهند از این فرصت با جو ارعاب و تهدید هیمنه و سیطره خودشان را در خارج تحکیم کنند، تا شوروی‌ها بودند یک تضاد واقعی در اداره دنیا بود و تضادهای فرعی فراوانی هم بود اما محور اصلی تضادها رقابت دو بلوک شرق و غرب بود که این طرف روسیه بود و آن طرف آمریکا، با فروپاشی شوروی این قدرت شرقی متزلزل شد و بسیاری از کشورهای کمونیستی و احزاب کمونیستی که اقمار بلوک شرق بودند یا بیطرف شدند و یا به‌آمریکا پیوستند و خیلی از آنها الان عضو ناتو و یا اتحادیه اروپا هستند. کومکون منحل شد و ناتو قوی شد، بلوک اقتصادی شوروی پاشید ولی بلوک اقتصادی غرب تقویت شد که البته بیشتر آنجا محورش خود مجموعه اروپایی‌ها هستند. خوب آمریکا الان پیش خودش دنیا را یک قطبی می‌بیند و قدرت فائق را خود آمریکا حساب می‌کند و حتی اروپا و چین و ژاپن و اینها و کانادا و اینهایی که شرکای او در آن اردوگاه هستند کم بها می‌دهد، این شرایطی که درست کرده درست در نقاط حساسی است که به‌مشکل انرژی او مربوط می‌شود، در خلیج‌فارس، در بحر خزر و در ونزوئلا که سه مرکز مهم برای آمریکائیها، آمریکا دارد ماجراجویانه می‌کند برای اینکه قدرت استکباری خودش را تثبیت کند و در این میان از اسرائیل در منطقه ما بعنوان ابزار اساسی و حرکت می‌خواهد استفاده کند. حالا من می‌خواهم تحلیل کنم ببینم که آیا چنین چیزهایی ممکن است، آمریکا دستش باز است و می‌تواند اینکارها را بکند و می‌خواهم عرض کنم نه، اولا آمریکا غیر از آن مشکلاتی که من گفتم دچار تضادهای واقعی است، یک تضاد مهم حل شده، اتحادیه شوروی از هم پاشیده اما تضادهای فرعی قد علم کرده و هر یکی از آنها مثل دیو آمریکا را الان دچار مشکل کرده، این تضادها کشنده است هم درونی و هم خارجی است. من هشت تصاد را در ذهن خودم ترمیم کرده‌ام که برای شما می‌گویم و بیش از اینهاست.
یکی در خود آمریکاست که الان تضادی وجود دارد بین روحیه آزادیخواهی مردم آمریکا که قبلا هم داشته‌اند و مسئله امنیت آمریکا که اخیرآ مخدوش شده، یا حالا عمدآ مخدوش شده یا قهرآ مخدوش کرده‌اند هر چه بخواهند امنیت را تأمین کنند، آزادی مردم را محدود می‌کنند و به‌خصوص آزادی بخش غیرسفید را، سیاهان و مسلمانان و افریقایی‌ها و مهاجرین سایر کشورها را، سرخ‌پوست‌ها را و مجموعه‌ای از اینها که نیمی از مردم آمریکا هستند. اینها را از یک جهت ناراضی می‌کنند و خود مردم آمریکا هم آنهایی که واقعآ برایشان دمکراسی و آزادی یک اصل است حقیقتآ در رنج هستند، این تضاد درون آمریکا را ملتهب کرده است، تضاد دوم در نقاطی بیرون از آمریکاست که آمریکا برای خودش آنجا سیطره را لازم می‌داند و نقطه پرش اوست. نقطه سرپل است برای او، مثلا در عراق، ایران، عربستان سعودی، پاکستان، ونزوئلا، کشورهای دریای مازندران و امثال اینها، این یک تضاد درش هست و آن این است که آمریکا اینجا که می‌آید وقتی که می‌خواهد مبارزه کند ظاهرآ می‌خواهد مردم را به ادعا آزاد کند، اینجا که وارد می‌شود یک تضاد با مردم پیدا می‌کند، مردم سلطه آمریکا را نمی‌توانند در کشورشان تحمل کنند، آمریکا که در اینجا وارد شد برای کنترل منابع نفت و یا منابع سیاسی اینجا آمده اما شما فرض کنید اگر عراق از سلطه حزب بعث آزاد شد ایا مردم آزاد عراق مسلمان، عراقی که یکبار انگلیسی‌ها را با لگد از کشورشان بیرون کردند، عراقی که همیشه مردمشان نشان دادند آزادیخواه هستند اینها تحمل می‌کنند یک دولت دست‌نشانده‌ای را که آمریکا بخواهد، قطعآ نمی‌کنند. اگر عراق تجزیه شود به‌ضرر آمریکاست، اگر عراق فدرال آزاد شود به‌ضرر آمریکاست، اگر یک دولت آزاد بیاید باز به ضرر آمریکاست چون تضاد منافع آنجا هست، مگر می‌شود آمریکایی که اینطور از اسرائیل دفاع می‌کند مردم عراق در شرایطی که آزاد باشند با آمریکا عقد اخوت ببندند، در پاکستان نمونه‌اش را دیدیم، آمریکا آمده و در پاکستان وارد شد و سلطه پیدا کرد الان فقط کافی بود که احزاب شعار ضدآمریکایی بدهند و در انتخابات پیروز شوند و شدند، نشانه بهترش کره جنوبی است، آمریکا چهل سال است در کره جنوبی هزینه می‌کند و کره جنوبی را واقعآ در مقابل شوروی و قدرت مارکسیست حفظ کرده و شرکت‌های آمریکایی آنجا خیلی نفوذ اقتصادی دارند، در انتخابات اخیرشان یک آقایی بلند شد و شعار ضدآمریکایی داد و یکماه پیش رئیس جمهور شد چون شعار ضدآمریکایی داده بود. این نشان یک تضاد واقعی است در کشورهایی که آمریکا می‌خواهد آن‌جا را سرپا نگه دارد حتی خود افغانستان که هنوز این همه مشکلات دارد الان مسئله مردم مسئله سلطه آمریکا و زورگویی‌های سربازان آمریکایی است که هر جا می‌روند بلایی بر سر مردم می‌آورند با اینکه آمده‌اند اینها را از شر طالبان و دیگران و جنگ‌های داخلی به‌ادعای خودشان حفظ کنند ولی این است.
تضاد سومی که دارند و آمریکا را گرفتار کرده تضادی است که در مسئله اسرائیل پیدا کرده، آمریکا یا باید طرفداری از صهیونیسم یکند که دارد می‌کند و لابی‌های صهیونی چه مسیحی و چه یهودی در آمریکا و همه جا فشار می‌آورند و یا باید طرفدار کشورهای غربی یا اسلامی باشند که اغلب‌شان با آمریکا رفیق هستند. این تضاد را آمریکا نمی‌تواند حل کند، تحقیقآ هر حادثه تلخی که در اراضی اشغالی اتفاق می‌افتد یک بند ارتباطی آمریکا با دنیای اسلام را قطع می‌کند، یک فاصله‌ای ایجاد می‌کند و نمی‌شود این دو مسئله متضاد را در یک سیاست گنجاند که آمریکا الان گرفتارش هست.
چهارمین تضاد، تضاد بین شعارهای دمکراسی و آزادیخواهی آمریکاست با عمل واقعی آمریکا، آمریکا در طول تاریخی که مردم ما، نسل‌های امروز و دیروز ما می‌دانند آمریکا همیشه از دولتهای وابسته و عامل دست خارجی حمایت کرده، که شما می‌دانید ما اسم دولت‌ها را درست نیست ببریم و اصلا منفعتش هم همیشه این است که  عوامل خودش را بر مردم تحمیل کند حالا با ترفندهای سیاسی و امثال اینها گاهی هم به زور و تهدید و گاهی هم با کودتا و امثال اینها.
خوب آمریکا شعار آزادیخواهی و مردم سالاری می‌دهد شعار اینکه مردم را می‌خواهد حاکم بر سرنوشت خودشان بکند خوب در هر جایی که این چنین چیزی باشد مردم با منافع خارجی و سلطه خارجی همراهی ندارند، هیچ‌کس، هیچ‌کس که می‌گویم عمدتآ انسانها مایل نیستند که یک دوست خارجی را بر آنها حکم براند و آنها را تهدید کند یا زور بگوید و یا منافع آنها را ببرد، این تضاد را آمریکا چگونه می‌خواهد حل کند، اگر وابسته نگذارد مردم راه آمریکا را انتخاب نمی‌کنند اگر وابسته بگذارد مردم ناراضی‌اند و کاری از پیش نمی‌برند.
تضاد پنجمش با کشورهای رقیبش هست در مسائل بازار جهانی، الان با اروپا، چین، با ژاپن در خیلی از مسائل منابع دنیا، بازار، منابع نفت و منابع دیگر تضاد دارند، حقیقتآدر پشت پرده یک جنگ بسیار جدی بین اینها در جریان است، هر جا که آمریکا بخواهد سلطه پیدا کند آنها هم سهم می‌خواهند، الان در عراق شما اگر می‌بینید بعضی‌ها مخالفت می‌کنند حتمآ مطمئن باشید که بخشی از مخالفت‌ها به‌خاطر این است که می‌بینند آمریکا اگر اینجا آمد منابع نفت عراق را از دست آنها بیرون می‌برد با بازار عراق را و یا اسلحه عراق و سلطه سیاسی منطقه‌ای را از اینها می‌گیرد و اعمال نفوذ می‌کند، این تضاد برای آمریکا واقعی است، تضاد دیگری که دارد رو به رشد هم هست، تضادشان با چین است چین الان یک قدرت جوان با یک میلیاردو دویست میلیون جمعیت و یک اقتصاد بالنده و رو به پیش اگر اقتصاد آمریکا یک درصد رشد دارد آنها 8 درصد در سال رشد دارند و بتدریج دارند جای آمریکایی‌ها را می‌گیرند، از لحاظ قدرت نظامی هم موشک‌های چین با کلاهک‌های اتمی‌اش همه جای آمریکا را می‌تواند هدف بگیرد و آمریکا بزند و حقیقتآ یک معارضه‌ای که به‌نفع آمریکا به تنهایی پیش نمی‌رود، یک پنجم جمعیت چین را دارد و چین با شرایطی که دارد رو به پیش است و تضاد بسیار مهم دیگری که هفتمین تضاد است این تضادی است که در شعارهای آمریکا، در برخورد ارزشی آمریکا با مسائل جهانی بشری دارد، آمریکا با راهی که در کشوری مثل اسرائیل و فلسطین انتخاب کرده همه ادعاهای خودش را به چالش گرفته، می‌گوید حقوق بشر، اما این همه نقض حقوق بشر در فلسطین برای آمریکا هیچی نیست و همه را آمریکا توجیه می‌کند، می‌گوید تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل، این همه مصوبات شورای امنیت را که اسرائیل نقض کرده، آمریکا در برابر همه اینها سکوت کرده و یا از اسرائیل حمایت کرده است. می‌گوید آزادی، دمکراسی، شما در کشورهایی می‌بینید نه پارلمان دارند نه انتخابات دارند. با رژیم سلطنتی اداره می‌شوند با رژیم ارثی اداره می‌شوند، آمریکا آنها را فرزند خوانده خودش می‌داند و اما کشورهای آزادی که سالی یک انتخابات دارند چون با منافع آمریکا درگیر هستند آمریکا با آنها درگیر است.
خوب این تضادها خرد کننده است، اولا خود انسان را می‌شکند که انسان چقدر می‌تواند دورو و منافق باشد و با خودش دروغ بگوید و ثانیآ خوب افکار عمومی دنیا چی، توقعات مردم و انتظارات چی، با این تضادهایی که بنده به‌شما عرض کردم آمریکا چطور می‌خواهد چه قدرتی دارد، این همه مشکل، من فرض می‌کنم، البته فرض بسیار مشکلی است که تحقق پیدا نمی‌کند، آمریکا بتواند بیاید مثل افغانستان در عراق یک دولتکی درست کند، می‌تواند؟ اگر منافع مردم را در نظر نگیرد منافع اسلام را در نظر نگیرد، منافع فلسطین را در نظر نگیرد بخواهد نفت اینها را ببرد، آن در عراق پایدار است؟ می‌ماند؟ اگر بخواهد خفقانی که صدام و حزب بعث درست کردند تجدید کنند اینکه رسوایی است، اولا دیگر نمی‌شود. در زمان ما دیگر آن کاری که از 30 سال پیش شروع شده و به‌اینجا رسیده دیگر تکرار نمی‌شود، حالا اگر بخواهد بشود همه ادعاهای آمریکا و آمریکائیها را زیر سئوال می‌برد. بنابراین بنده فکر می‌کنم واقعآ یک کارزار سختی امروز بین استعمار واقعی، استکبار واقعی که فعلا رأس آن آمریکا هست با مردم دیگر دنیا، سراسر دنیا بوجود آمده و از این تضادها به‌آسانی نمی‌شود گذشت. یک میلیارد و نیم مسلمان را نمی‌شود ندیده گرفت، همین دیروز یکی از متفکران آلمانی در مقابل آمریکائیها جواب داد و گفت، ما اگر به یک کشور اسلامی مثل عراق حمله کنیم مسلمانها را از دست می‌دهیم اینها این احساس را می‌کنند، با این رقابت‌ها و تضادها آمریکا بسیار مشکل دارد، ممکن است حالا باز عوامفریبانه در دوره بعد هم با همین فضای امنیتی اینها رأی بیاورند اما این خوابهای شیطانی تعبیر نخواهد شد و انشاءاللّه حق به حقدار می‌رسد و آمریکا باید پایش را از گلیم خودش بیشتر دراز نکند و دست تجاوز را از کشورهای جهان سوم و بخصوص کشورهای اسلامی کوتاه کند.
خداوند نگهدار شما مردم خوب و آخرین و صریح‌ترین شبهه‌ای که می‌خواهم بگیرم همین است که اگر ما صبر کنیم و اراده داشته باشیم و هزینه پیمودن راه خدا را بپردازیم قطعآ پیروز هستیم.
امام جمعه موقت تهران در پایان خطبه‌های دیروز نمازجمعه سوره نصر را قرائت کرد.
 والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته