بسماللهالرحمنالرحیم
والصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین اعوذبالله منالشیطان الرجیم، بسماللّه الرحمنالرحیم. الحمدلله والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین، اوصیکم عبادالله بتقوی الله والتباع امره و نهیه.
بحث قرآنی که در فصل اخلاق در خطبههای اول جریان دارد درباره آن صحبتی نمیکنیم چون مسائل روزمان خیلی زیاد است. اولین مسئله مسئله عاشورا و کربلاست و محرم که حداقل یک خطبه را خطیب جمعه در این مورد باید عرض کند که بنده هم عرض میکنم و مسائل فراوانی در سطح بینالمللی و داخلی از لحاظ سیاسی و اجتماعی است که آنها را هم در خطبه دوم بعنوان یک وظیفه برای خطیب جمعه مطرح میکنیم.
در مورد محرم و عاشورا، کربلا و امام حسین (ع) قبل از هر چیز باید از شما مردم خوب ایران و سایر محبان اهلبیت در سراسر دنیا تشکر کنیم که علیرغم وسوسههایی که متوکلهای زمان کردند و بهاسم نوروز میخواستند این سنت خوب همیشگی توجه به عاشورا را کمرنگ کنند هوشیاری شما مردم آن ترفند را خنثی کرد و نقطه دیگری که مهم است من بحث عاشورا و کربلا را داشته باشم عنوانی است که از صحبتهای پیام رهبر بزرگوار انقلابمان دریافت کردیم که ایشان امسال را سال عزت و افتخار حسینی اعلام کردند و این یک مقداری توضیح بیشتر لازم دارد که چه هدفی را ما دنبال کنیم و چه راهی در زندگی ما حضور داشته باشد که بتوانیم آن عزت و افتخار حسینی را در حد مقدور خودمان تحقق دهیم که من از این دید وارد بحث محرم، عاشورا و کربلا و امام حسین (ع) یک مقدار این مسائل را بازتر میکند، البته شاید برای مردم ما خیلی مبهم نیست و این مفهوم روشن است ولی تحلیل آن اهمیت دارد.
خوب محور عاشورا، محرم و کربلا امام حسین (ع) است و ما باید از امام حسین (ع) حرف بزنیم، مسئله مهم در صحبت من دو نقطه است که عزت و افتخار باید در پی اینها پیش بیاید.
نقطه اول شخصیت امام حسین (ع)، عظمت امام حسین (ع) است که انسانی بهاین عظمت خداوند برای آن هدف عظیمتر از امام حسین (ع) در بطن تاریخ بشر تعیین میکند و پرورش میدهد که یک مقداری از این صحبت میکنم و نقطه دوم آن عظمت و افتخاری که در متن اسلام وجود دارد که امام حسینها و بهتر از امام حسینها هم باید قربانی آن شوند و امام حسین (ع) موقعی ارزش و اعتبار دارد که در آن راه باشد و خونی که در آن راه بریزد و نیرویی که در آن راه مصرف شود آن در مسیر حق است، افتخارآفرینی اینجاست، عزت اینجاست، عزت واقعی، البته به زرق و برق دنیا در این بحث کاری نداریم.
اما امام حسین (ع) واقعآ همه عوامل انسانساز و پرورش دهنده یک انسان کامل در وجودشان جمع شد، از همان لحظه تولد معلوم است که امام حسین (ع) برای یک هدف و رسالت مهمی بهدنیا آمده و مقدماتی را خود پیغمبر و آسمان فراهم کردند، اینها تشریفات نیست، وقتی که امام حسین (ع) متولد میشود ملائکه بیایند، جبرئیل بیاید و پیام تبریک و تسلیت با هم بیاورد، این نقطه مهمی است که جبرئیل وقتی میآید میگوید، خداوند به شما فرزندی داده که از دو جنبه ما باید بهاو نگاه کنیم از یک جهت تبریک بهخاطر عظمت و کمالش و از یک جهت تسلیت بهخاطر مصیبتهائی که تحمل میکند که شعرا روی همین موضوع خیلی شعر گفتهاند و بحثهای زیادی هم در تحلیلها هست.
از قول جبرئیل نقل میکنند که گفت: هم بشارت دارد و هم تسلیت دارد، هم تهنیت دارد و هم تعزیت دارد. در دوران زندگی امام حسین (ع) هم همیشه این دو جهت همراه بوده، این مهم است، تا آخر عمر امام حسین (ع) این دو جهت با هم مطرح میشده، باز این تصادفی و یک خبر فقط نیست که ملائکه مورد خشم الهی با التجاء بهامام حسین (ع) خودش را نجات میدهد، اهمیت قضیه اینجاست که امام حسین (ع) باید محور و وسیله نجات امتها و انسانها و جریانهای منحرف و گرفتار باشد که در زندگی امام حسین (ع) هم از لحظه اول بهصورت نمادین مورد توجه قرار گرفت و اهل نظر بهاین مسائل همیشه توجه داشتهاند، پیغمبر یک محبت ویژهای بهامام حسین (ع) ابراز میکردند، شوخی نیست که پیغمبر شخصیت اول بشریت در همه تاریخ از آدم تا خاتم و تا قیامت یک کودکی را روی دوش خودشان سوار کنند و این برای مردم که اول میدیدند خیلی سنگین بود ولی کمکم پذیرفتند، معنادار است، تلاش شد در زمان پیغمبر از امام حسین (ع) یک شخصیتی برای مردم ترسیم شود که در افکار عمومی آسیبناپذیر باشد.
آخرین لحظه عمر پیغمبر را ببینید چقدر معنا دارد، وقتی پیغمبر در بستر مرگ بودند و عرق مرگ بر جبینشان جاری بود، امام حسین (ع) در آن اتاق پیدا شدند، با اشاره پیغمبر امام حسین (ع) را بردند روی سینه پیغمبر خواباندند و چنان صورت امام حسین (ع) با صورت پیغمبر طولانی لمس داشت که در حدیث تعبیر میشود که صورت حضرت اباعبدالله از عرق پیغمبر خیس شده بود و پیغمبر کلماتی گفتند، آن نقطه مورد نظر من این کلمه است، وقتی که چیزهایی درباره امام حسین (ع) گفتند فرمودند: « مالی یزید » من با یزید چه کردم که این سرنوشت را برای فرزندم حسین (ع) میبینم. این مضمون را ببینید در تولد امام حسین (ع) و در مرگ پیغمبر (ص)، آخرین جمله پیغمبر شاید که با اقربائش حرف میزند عمدآ مطرح میشود برای یک حقیقت و یک مسئله که امام حسین (ع) رسالتش را برعهده دارد و آن ذبح عظیم است که فدای اسلام و قرآن و حقیقت در تاریخ بشر باید بشود.
همینها باعث شده بود که امام حسین (ع) در جامعه اسلامی مصونیت داشتند و کسی جرأت نمیکرد متعرض امام حسین (ع) شود.
دوران خلفای راشدین در سالهای اول امام حسین (ع) هنوز کودک بودند، کمکم بالغ و جوان و کامل شدند، در دوران کودکی هر اقدامی که امام حسین (ع) میکردند مورد تعرض قرار نمیگرفتند، کارهای مهم سیاسی هم بود، مثلا جوان هفت، هشت ساله میآید، در مسجد در میان مردم خلیفه را بالای منبر میبیند و یک بار فریاد میزند که اینجا جای شما نیست، این منبر، منبر جد ماست، نه پدر شما، خوب این حرف مهم است. کودکی است که این حرف را میزند اما حرف خیلی مهم است درست آن نقطه حساس سیاسی زمان است، بهجای اینکه به امام حسین (ع) تعرف کنند، خلیفه به پائین میآید و امام حسین (ع) را با خود به بالای منبر و در کنارش مینشاند و بحث خود را ادامه میدهد معنای این چیست تأیید میکند و فضا را تلطیف میکند، اینگونه برخوردها خیلی فراوان بود و من نمیخواهم در یک خطبه خیلی موارد را بگویم و فقط یک نمونه میگویم و عبور میکنم، در مسائل اساسی در زمان خلفا از آن روزی که حضرت اباعبدالله به بلوغ میرسند و مسئولیت پیدا میکنند حضور داشتند و ابراز نظر میکردند و کلماتی از خلفای راشدین درباره اباعبداللّه است که خیلی معنادارد و قابل توجه است، همه صحابه پیغمبر برای امام حسین (ع) خضوع میکردند افرادی مثل سلمان، جابر مثل ابوذر و همه، امام حسین (ع) را خیلی بزرگ میداشتند، میبینیم بیتفاوت نیستند با اینکه بهحکومت معترض هستند و اصل خلافت را با آن شکل قبول ندارند اما مصالح امت اسلامی را بر همه چیز مقدم میدارند عجیب است که امام حسین (ع) در جنگهائی که خلفا در اطراف مرزهای اسلام داشتند شرکت میکردند در جنگهای شمال جزیرهالعرب، در جنگهای افریقا، در جنگها با رومیها و با خیلی از مرزها و منجمله جنگی در ایران که من فقط یک نقطه میکویم ببینید اباعبدالله در جوانی در جنگ، هم شرکت میکردند باز آن روحیهای که عاشورا از آن بیرون میآید آن روحیه باز جلوه میکند، در تواریخ معتبر اسلامی هست که در جنگی که مسلمانها بهمنطقه طبرستان لشکرکشی کردند گویا سعیدبن عاص فرمانده آن لشکر بوده امام حسین (ع) همراه حضیفه و ابنزبیر یا این ابنعمر، یا ابنعباس، در آن جنگ بودند یک اتفاق بدی افتاد و امام حسین (ع) یک حرکت مهمی کردند. وقتی که وارد دروازههای طبرستان میشوند آنها میخواهند از مسلمانها استقبال کنند و قلعهها را باز میکنند و امان میگیرند و مسلمانها بدون جنگ وارد میشوند اما فرمانده نالایق لشکر اسلام خیانت میکند و امان این مردم را نادیده میگیرد و عدهای را میکشد و کارهای زشتی میکند، امام حسین (ع) که این منظره را میبینند تحمل نمیکنند و اعتراض میکنند و میگویند تو آبروی اسلام را بردی، رسالت اسلام کشورگشایی نیست، ما آمدهایم که قلوب را فتح کنیم، از دور، اسم اسلام قلوب این مردم را فتح کرده بود و شما این قلوب را رنجاندید، با این عملت ضداسلام عمل کردی و بعنوان اعتراض با همراهان و دوستان خودشان لشکر را ترک میکنند و به مدینه باز میگردند و یکسره بهخدمت پدرشان میروند و گزارش میدهند و علیبنابیطالب هم فرصت را ضایع نمیکنند بلافاصله به عثمان، اگر خلیفه زمان عثمان باشد مسئله را میرسانند و مسائل زیادی اینجا پیش میآید، در دوران پدرشان هم جزء فرماندهان جدی جبههها بودند، در صفین، امام حسین (ع) مدتی فرمانده میمنه لشکر بود، حادثه جالبی سر فرات دارد، وقتی که لشکریان معاویه فرات را گرفتند و اصحاب علی را از آب محروم کردند، اول کس دیگری برای باز کردن آب رفته بود موفق نشد، بعد امام حسین (ع) با جمعی رفتند و لشکر معاویه را از آنجا تارومار کردند و شریعه فرات را تصرف کردند تشنگی در لشکر معاویه شایع شد و فهمیدند با زور نمیتوانند بهآب دسترسی پیدا کنند معاویه به یزید فرزندش دستور داد گفت برو با حسین مذاکره کن و مسئله را حل کن، او گفت با این کاری که ما کردیم دیگر جای مذاکره نیست، ما با چه روئی میتوانیم این اقدام را بکنیم، معاویه گفت: شما حسین را نمیشناسید او مثل ما نیست، او از انسانهای نوع دیگری است و همین یزید آمد و اجازه گرفت که از آب استفاده کند و امام حسین (ع) هم گفت ما اهل ممنوع کردن بشرها از آبهای خدا نیستیم.
با بحثهای فراوانی که در این دوره آدم میبیند شخصیت امام حسین (ع) را در آن زمان بسیار مشعشع میداند، آن زمان هم شاید پرستارهترین فضای تاریخ اسلام از لحاظ شخصیتهای دینی و فرهنگی زمان صدر اسلام است، یعنی صحابه پیغمبر، همهشان، مهاجر و انصار همه چهرههای درخشانی بودند، هر کسی در گوشهای عنوان صحابه پیغمبر را داشت بهعنوان یک انسان مقدس و مقبول مورد توجه بود و خیلی هم فراوان بودند. تقریبآ همه جا هم بودند و در بین همه اینها امام حسین (ع) یک چهره فوقالعادهای داشتند، وقتی که حضرت علی (ع) میخواستند برای صفین نیرو بسیج کنند این امام حسین (ع) بودند که در کوفه با مردم یک سخنرانی بسیار جالب و عمیق و عرفانی کردند و بسیج کردند و بعد از سخنرانی امام حسین (ع) انبوه مردم با هزینه خودشان به طرف جبهه، حرکت کردند. نفوذ امام حسین (ع) اینگونه بود و بهخاطر همین وضعی که عرض کردم، تا مسئولیت امامت نداشتند با حکومتهای زمان خودشان برخورد مبارزهآمیز سرسخت نداشتند چون مسئولیت بهعهده پدرشان یا برادرشان بود و آنها با همانگونه که مصلحت میدیدند عمل میکردند البته شرایط هم فرق میکرد، از زمان خلیفه اول و دوم و سوم، بتدریج جهان اسلام بهطرف نوعی انحراف رفت که اوج آن در زمان معاویه شد، آن روزها امام حسین (ع) هم با همان موقعیتشان ضرورتی برای برخورد سخت نمیدیدند اما در زمان معاویه، کار سخت شد، معاویه بتدریج شروع کرد آن مبانی حکومتی اسلامی را ندیده گرفتن و مشخصآ نزدیک بیست عنوان بعنوان انحراف در تاریخ دوران نوزده ساله خلافت معاویه در تاریخ درج شده که اینها لیست شده است.
اواخر دوران معاویه که دیگر امام حسین (ع) هم سمت ولایت را بعد از برادرشان بهعهده گرفته بودند کمکم برخوردها شروع میشود، یکی دو مورد عرض میکنم. خطبهای امام حسین (ع) در منا میخوانند که آن خطبه در سراسر دنیای اسلام مثل بمب علیه معاویه منفجر میشود، معاویه نامهای بهامام حسین (ع) مینویسد و بهنحوی ایشان را تهدید میکند و میگوید شما دارید فتنه میکنید و فتنه در این کشور اسلامی کار بدی است، جوابی که ا مام حسین (ع) به معاویه میدهند، مینویسند که من در همه اموری که در دنیا هست هیچ فتنهای را بدتر از ولایت و حکومت تو بر مردم نمیبینم، اگر بناست با فتنهای مبارزه شود اول آن، اینجاست. این رفتار امام حسین (ع) بود که تا میرسد به مسئله یزید که بدترین بدعتی بود که داشت اتفاق میافتاد که همه چیز را بناست آب ببرد که معاویه مقدمات را برای فرزندش یزید که هیچ صلاحیت مسئولیت پستهای پائین را هم نداشت فراهم میکند، شما زیاد شنیدهاید که یزید چگونه آدمی بود، معاویه خیلی امکانات داشت، ترسانده بود و بزرگان را کشته بود، دهانها را بسته بود. علیبنابیطالب و خاندان ایشان را بدنام کرده بود، در دنیای اسلام، سب علی را به صورت یک امر واجب در خیلی از جاها حتی بعد از نماز رایج کرده بود و خیلی فشار آورده بود، و هیچ نفسکشی در مقابل این تصمیم معاویه نبود، امام حسین (ع) اینجا وظیفهشان بسیار دشوار میشود، خوب کوچکترین حسنی در یزید نیست و بدیهایش خیلی زیاد است. بزرگترین آن این بود که او در مدت سهسال و اندی که حکومت کرده بود یکبار مدینه را غارت کرد و بیش از ده هزار انسان را در مدینه شهید نمود و بهمکه تجاوز کرد و با منجیق خانه خدا را آتش زد و منهدم کرد. در تاریخ مینویسند دوتا شاخ در سقف کعبه آویزان بود که همیشه میگفتند این دو شاخ، شاخ آن ذبح عظیمی است که برای حضرت اسماعیل، برای ابراهیم آمده بود اینجا مانده است، آن دو شاخ میسوزد و از بین میرود و عده زیادی کشته میشوند، خیلی جنایات را اینجوری یزید کرده و یک کارش هم همین کربلاست، این اینجور آدمی بوده، خوب امام حسین(ع) طبیعی است که در مقابل یک چنین بدعت خیلی سخت و خطرناکی باید مقاومت کند و مقاومت میکند، دیگران هم میکردند اما ضعیف بود. آنها عمدتآ که نه، شخصیتهائی که بودند همه ترسیده بودند. خود معاویه به یزید میگوید چهار نفر ممکن است با تو رقابت کنند یکی از آنها فرزند ابوبکر است، یکی فرزند عمر است، یکی فرزند زبیر است و یکیشان هم امام حسین (ع) است، آن سه نفر ارزشی ندارند هر جور میتوانی آنها را بزن و اگر تکهتکهشان هم کنی عکسالعملی در دنیا نمیشود اما با امام حسین (ع) باید مدارا کنی والا علیه تو انفجار پیش میآید، مسئله جور دیگری است.
آنها هم انصافآ مخالفت میکردند مثلا وقتی که در مسجد مدینه میخواستند برای یزید از مردم بیعت بگیرند عبدالرحمان ابوبکر ایستاد و مخالفت کرد و او را تهدید کردند و میخواستند بگیرند و بازداشتش کنند که عایشه از خانه بیرون آمد، برادرش از او حمایت کرد به مسجد آمد و علیه مروان سخنرانی کرد و گفت: تو پدرت معلون به زمان پیغمبر هستید، چطور آمدید و چه میکنید، اینجور تحرکات هم بود اما آنها با امام حسین (ع) خیلی تفاوت داشتند، امام حسین (ع) تصمیم نهایی را گرفته بودند، آن رسالتی که از بدو تولد تا امروز امام حسین (ع) برای او تربیت شده بود با مطرح شدن ولایتعهدی یزید حالا مطرح است و باید آن شخصیت کارآیی خودش را اینجا نشان دهد، همه مراقبتهای الهی و پیغمبر و علی و دیگران که در رشد و شکوفایی شخصیت امام حسین (ع) بکار رفته برای این است که اینجا در آن نقطه سرنوشتساز بهمیدان بیاید، آن عزت افتخاری که رهبری بعنوان امسال از ما خواستهاند مفهومش اینجاست و جایی که اسلام در خطر است، جایی که مکتب در خطر است، جایی که دشمنان برای بهزمین زدن اسلام و انقلاب برنامهریز کردند، اینجا دیگر کار حسینی باید کرد و عزت و افتخار اینجا این اضافه را دارد که متصف به حسینی میشود، چیزهای دیگر در تاریخ اسلام حسین (ع) خیلی است، آنکه محرم و عاشورا هست و همه این مسائل است که تاریخ اسلام همیشه پوشش داده اینجاست، این فداکاری عظیم، این فداکاری که نظیرش هم در تاریخ نیست، الگو اگر هست عاشورا است الگویی که میشود دنبال کرد، این حرفها متعصبین شیعه نیست، این حرف هر کس که ناظر منصف باشد این حرف را میزند، یکی از این مستشرقان غربی گویا توماسمان است، آلمانی است، یک قضاوت عجیبی میکند، میگوید من مقایسه میکنم بین فداکاری امام حسین (ع) و حضرت عیسی خوب آنها مسیحی هستند و حضرت عیسی برای آنها مظهر فداکاری است و همه حرفشان این است که حضرت عیسی برای اینکه مردم نجات پیدا کنند کشته شده و فرزند خدا فدای مردم شده و این حرفها را میزنند، البته ما نمیگوییم کشته شده ما میگوییم حضرت عیسی را خداوند به عرش برد و روزی هم باز خواهد گشت ولی آنها هم میگویند بازمیگردد و هم میگویند کشته شده است. میگوید عیسی اوج فداکاری بود تانیامدن امام حسین (ع)، امام حسین (ع) که آمد دیگر در مقابل مشعل فروزان فداکاری کربلا مشعل حضرت عیسی کمرنگ است، استدلال ایشان هم این است که میگوید وقتی که حضرت عیسی فداکاری میکند فقط خودش است اما امام حسین (ع) فرزندانش و اهلبیت خود را آورده، هر چه داشته داده که من میخواهم روی این نکته در نتیجهگیریها تکیه کنم، این چیزی است که تاریخ قبول کرده. امروز هم شما نمیبینید در دنیا یک کسی منکر راه درست ابیعبدالله باشد بعنوان ایجاد یک پایگاه برای مبارزه با ستم، انحراف و کفر، این را همه قبول دارند، متوکلها اگر پیدا میشوند و میخواهند اسم امام حسین (ع) را خاموش کنند آنها دیگر شخص خودشان و دنیاطلبی خودشان است امروز هم شما اگر میبینید زمزمههایی پیدا میشود، مثل همین محرم که مردم را تشویق میکردند که اعتنا نکنید بهمحرم و عزاداری و سیاهپوش، اینها همان روح متوکل منتهی بهمعنای دیگری در وجودشان هست، متوکلهای زمان هستند هر کس بهمنافع خودش، بهرحال امام حسین (ع) مهمترین آزمایشش شروع میشود اگر بپذیرد چگونه بپذیرد، همه چیز تباه خواهد شد اگر نپذیرد آسان نیست و همه چیز را باید از دست بدهد، امام حسین (ع) برای هر دو حال آماده شده، حرکت امام حسین (ع) خیلی خوب روشن است، این شخصیت، با این عظمت، با این محبوبیت، با این علم، با این مروت، با این سخاوت که همه محاسن را در خودش جمع کرده آماده میشود که برای حفاظت و حراست از حقیقت و راه خدا ذبح عظیم شود، مسئله خیلی روشن است، راه خدا و شیطان، یزید به عنوان مروج راه شیطان و امام حسین (ع) برای هر دو حالت آماده است، دعوت مردم کوفه را میپذیرد با اینکه همه این شخصیتهایی که عرض کردم، سحابه و تابعین و بستگان و دوستان نصیحت میکردند که شما در کوفه مورد خدعه و خیانت قرار میگیرید و نروید، نمیشود، ولی امام حسین (ع) که راهشان مشخص بود، بههر دو حال، اگر با این همه موجودی که حرکت کردند و هرکس هم خواست با امام حسین (ع) بیاید امام حسین (ع) پذیرفتند، نگفتند شما بمان و چه کار کن و یا مصلحت دیگری هست. هرکس آماده است که خون قلبش را در راه خدا و با ما بدهد بیاید، خوب خیلیها نیامدند، بعضیها آمدند، همه بچههایش را هم آورد، مایه تعجب بود که در یک سفر بهاین خطرناکی این بچهها و اهلبیت و خیمهنشینها چطور باید باشد، این هم پیام برای مردم کوفه داشت، هم پیام برای مردم دنیا و هم برای ما، بهمردم کوفه میگفت من در مبارزه با یزید و نجات حکومت اسلامی از شر یزید جدی هستم، یعنی هر چه دارم آوردهام، منتظر چیزی نیستم جز جهاد، این حرکت، همه حجتهای اهل کوفه را قطع میکند و بهاین طرفیها هم میگفت من آمادهام همه چیز را از دست بدهم. بههیچ چیز غیر از خدا و غیر از دین و امت پیغمبر دلبستگی ندارم، حالا طرفش پیش بیاید برای امام حسین (ع) از یک جهت تفاوتی ندارد، آرزوی امام حسین (ع) بود که امثال یزیدها نباشند و امام حسین (ع) میدید که از هر دو راه بهانهدام بنیامیه میرسد، برای ایشان روشن بود، در حرفهایشان مطالعه کنید، اگر پیروز شود و مردم کوفه یاری کنند یزید را سرنگون میکند و اگر نکند خونش و مظلومیتش، یزید و هر یزید دیگری را تحت فشار قرار میدهد، اینجا هم جنگ نظامی برای امام حسین (ع) معنا داشت و هم جنگ سرد، هم جنگ روانی برای امام حسین (ع) معنا داشت و هم جنگ سرد، هم جنگ با شمشیر و هم جنگ با اشک و عاطفه، همه اینها هر دو طرف برای امام حسین (ع) راهکار بود و انصافآ هم خوب عمل شد، اینکه مهم نیست که یک جان ولو پیغمبر باشد، یکبار از این کالبد بیرون میرود، همه ما پنجاه سال دیگر نیستیم همه میرویم، این جان اگر معنادار و هدفدار و پیامدار بیرون برود، آنهم پیام امام حسین (ع) شخصیتی که پشتوانه این پیام است و هیچ نقطه ضعفی ندارد و تمام آن تشعشع و عظمت و الگوست، خوب این خیلی مهم است، هر دو طرفش مهم بود و خداوند برای او اینگونه تقدیر کرده بود که بهجای این که یکبار با شمشیر، حکومت یزید را بهزمین بزند، مشعلی درست کند که در سایه و پرتو آن مشعل همیشه لشکریان خدا در مقابل دیوهای ستم و ستمگران تاریخ و کفار و متجاوزان به حریم اسلام و حق، اینها حرکت کنند و پیروز و یا شهید شوند، هر راه برای آن مکتب خدایی که راهنمایی بشر برای او مطرح است نه اینکه چه کسی حاکم باشد و چه کسی نباشد زیاد تفاوت نمیکند و اینها ابزار است، آنکه هدف است راهنمائی بشر است و راهنمائی بشر در این پیام امام حسین (ع) خیلی خوب خوابیده و میبینیم که بهسرعت دستگاه بنیامیه را بههم میریزد، در مدت کوتاهی خاندان اموی از شاخه سفیانی نابود میشوند، گویا سه سال و هشت ماه فقط یزید میتواند بماند و بعد هم زود متلاشی میشوند و خاندان مروانی که بجای آنها از امویها میآیند از اول دچار مشکل مظلومیت و حماسه طرفداران حق و فضیلت و پیروان امام حسین (ع) بود که به خون خواهی امام حسین (ع) نگذاشتند آنها جان بگیرند، البته سالها ماندند ولی همیشه مبارزه بود و بالاخره رفتند. این حرکت مبارزی، این جریان مبارزهای که امام حسین (ع) با راهنمائی خدا و پیغمبر و تشخیص خودشان طراحی کرده بودند ادامه دارد و امروز دست ماست و ما بحمداللّه در ایران اسلامی اکثریت قاطع این مردم و شاید همه مردم بهیک معنایی ما از عاشقان امام حسین (ع ) هستیم و راه امام حسین (ع) برای ما یک راه روشنی است و امروز هم کفر، شمشیرش را کشیده و حرکت یزیدی خودش را آغاز کرده برای اینکه حیات نوبنیاد حاکمیت اسلام را که در تمام تاریخ بشریت بهاین شکل بوجود نیامده بود و این خورشید از ایران طلوع کرده برای اینکه این را بشکنند و ما عزت و افتخارمان را در این میبینیم که از این شجره مقدسه دفاع کنیم و نگذاریم آمریکا و ایادیش بتوانند بهاین شجره مقدسه آسیب برسانند.
خطبه دوم
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدللّه والسلام علی رسول اللّه و علی علی امیرالمؤمنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علیبن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد والحسن بن علی والخلف الهادی المهدی (عج) صلوات الله علیهم اجمعین. اوصی عبادالله بتقوی الله واتباع امره و نهیه.
مناسبتهای هفته در خطبه دوم فراوان است ولی من برای همه این مصیبتها و مناسبتها یک بحث جامعی میکنم.
دوازدهم فروردین که واقعآ روز سرنوشتساز تاریخ ایران و اسلام و انشاءاللّه جهان است و روز اول سال بعنوان سالگرد فاجعه مدرسه فیضیه قم که با هجوم عوامل شاه بهخاک و خون کشیده شد و شهادت امام سجاد (ع) و مسائلی که در فلسطین میگذرد و اجلاس سران عرب و تداوم تهدیدها و فشارهای آمریکا که همه اینها را یک مجموعه میکنیم که مرتبط با خطبه قبلی هم هست، اگر با هم نگاه کنیم اینها یک بحث است منتهی شکل بحث را اینجا بهصورت یک خطبه مستقل عرض میکنیم.
گفتیم مسأله اصلی همان تقابل خدا و شیطان و دین و کفر است و حاکمیت دین یک حاکمیت غیردین و دنیاپرستان است. اتفاقی که در نوروز سال 42 در قم افتاد حرفهایی که آنموقع زدند با تعبیر و شکل دیگری امروز هم علیه ما و علیه اسلام زده میشود، آن روز آمدند مدرسه فیضیه و جلسه امام صادق را چون شهادت امام صادق (ع) هم بود بهخاک و خون کشیدند برای اینکه بگویند ما موافق حرکت اسلامی شما نیستیم و سرکوب میکنیم و چنگ و دندان نشان دادند، در دوازدهم فروردین سال 58 هم اینجا برعکس بود، پیروزی با نیروهای انقلابی و مسلمان بود و ملت ما یکپارچه آنچه که در سال 42 نمیتوانستند بگویند در سال 58 گفتند، یعنی در فاصله کوتاهی در اثر مبارزات مردم بهرهبری امام راحلمان و پیشتازی روحانیت و مردم متدین و فداکار در دانشگاه و در فیضیه و در همه جا و بازار این تفاوت بوجود آمد که در مدت کوتاهی مردم توانستند رأیشان را به صندوقها بریزند و بگویند ما خواستار حاکمیت اسلام هستیم و نه چیز دیگر و همینجاست که نقطه درگیریهای عملی آغاز میشود، چون مسئله کمی نبود که 2/98 درصد مردم رأی بدهند و با اینکه تبلیغات زیادی هم شده بود و رادیوهای بیگانه و گروهکهای داخلی و لیبرالها، هر چه داشتند بهمیدان آورده بودند که مردم بهحکومت اسلامی نه بگویند البته عنوانی که آنها میدادند چیزی نبود که بشود روی آن حرف بدی زد، میگفتند جمهوری یا حکومت دموکراتیک، خوب ما اینها را قبول داریم، نهاینکه کسی مخالف اینهاست. اینکه اسلامی باشد آن نقطه مخالفش بود، آمریکائیها و غربیها از همان موقع دیگر حسابشان را با انقلاب جدا کردند و در مقابل انقلاب ایستادند و هنوز هم ادامه دارد شورشها و جنگها و تحریمها و همه در همین مسیر قابل تفسیر است و روشن هم هست و بارها هم گفتهایم و خودتان هم همینطوری تحلیل کنید، باز رسیدیم به نقطهای که از نو با شرایط جدیدی اینها میخواهند وارد شوند، این مدت کار کردند، کار فرهنگی کردند، کار تبلیغاتی کردند، از مشکلات، نواقص، نقاط ضعف که طبیعتآ در هر انقلابی وجود دارد و انقلابهایی مثل انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب روسیه را ببینید میفهمید که مشکلات انقلاب ما در مقایسه با آنها خیلی کمتر بوده و از طرفی عمق انقلاب ما هم خیلی بیشتر بوده چون اینجا یک دفعه میخواهد حکومت دنیا را با اراده خداوند و حاکمیت آسمان توأم کند، در آن انقلابها چنین چیزها که نبود، چیزی که خیالش را راحت کرده بودند فرعونها و دنیاپرستها که دیگر از این به بعد حاکمیت دین از تاریخ بشر حذف شده و این یک تحول بسیار عمده و عمقی است، هر چه روی این تأکید بزرگ کنید بزرگتر از آن است برای اینکه چیزی بود که خداوند از طریق همه انبیاء میخواسته در دنیا تحقق پیدا کند و خود پیغمبر عمده رسالتشان این بوده و اهلبیت پیغمبر دوازده امام با آن همه مصیبت برای همین مسئله مطرح بودند و خونهای شهدای همه تاریخ، شهدای اسلام را عرض میکنم، مسائل این است، خداوند کمک کرده و بهایران لطف کرد، مکتب اهلبیت بهصورت رسمی، نظام سیاسی ایران شد و این بسیار اهمیت دارد.
دوازده فروردین را بزرگترین روز تاریخ اگر اسمش را بگذاریم از 22 بهمن هم بیشتر، از دوازده بهمن هم بیشتر و از روزهای دیگر هم بیشتر، چون مردم تصمیمشان را با قاطعیت و رأی قاطع گرفتند و همین است که دشمنان اسلام نمیخواهند و آنها میدانند در این رأی چه خوابیده است و ما برای تداوم این انقلاب احتیاج داریم که فداکاری کنیم، احتیاج داریم راه امام حسین (ع) را برویم، آن عزت و افتخار اینجا باید خودش را نشان دهد، آن هیهات من ذلهای که اینقدر شماها سر دادید و امام حسین (ع) وقتی که با آن صدای رسا از بام تاریخ این شعار را برای بشریت مطرح میکنند که در مقابل دنی این دنی آماده نیستند که ذلت را تحمل بکنند. آن شعار روی امواجی که خداوند قرار داده بهما رسیده و بعدآ هم بهنسلهای بعدی خواهد رسید. راه امام حسین (ع) همین را دارد بهما نشان میدهد. البته در مقابل دنیاداران و سلطهطلبان و فراعنه و زورگویان و قدرتمندان مقاومت کردن کار آسانی نیست، همیشه رنج و مشکلات دارد ولی شیرینیهای آن و درآمدهایش خیلی بیشتر از پرداختها و مشکلاتش است و ما این راه را انتخاب کردیم، ملت ما انتخاب کردهاند و برای او بیش از 200 هزار شهید دادیم، بیش از 200 هزار جانباز دادیم که در بین ما دارند زندگی میکنند و هزاران مفقود و این همه خانوادههای عزادار و این همه هزینه، اینها در این مسیر بوده، ارزش این فداکاریها را هم دارد چون همه دنیا بالاخره میمیرند، اینکه میماند حق است و جانی که خداوند بهما داده در راهی که خدا بخواهد مصرف شود این بهترین راهی است که انتخاب کردیم، حالا مزایای مادی جای خودش است که بعد بهآن اشاره خواهیم کرد.
اما آنهائیکه دنیائیشان و حکومتشان و قدرتشان و لذاتشان با حاکمیت دین و خدا و قرآن مناسبت ندارد و تضاد دارد میخواهند این نباشد و درگیرند حالا به حالات مختلف، گاهی میخواهند ما تسلیم شویم، گاهی اگر تسلیم نشویم تهدید میکنند، گاهی فشار میآورند که مردم ما پشیمان شوند و راه دیگری انتخاب کنند از هر راهی یا تبلیغ میکنند افکار بهخصوص نسل جوان را که نسلهای آینده و آیندهساز هستند اینها را منحرف کنند، از همه امکاناتشان استفاده میکنند و ما امروز با این جریان مواجه هستیم، این ناحقها شعارهای مهم میدهند و این شعارها انسان را فریب میدهد و آدمهای سادهنگر را زود منحرف میکند، خیال میکند که اینها راست میگویند ولی در عمل آدم میفهمد که دروغ میگویند، شما خوب دارید میبینید یکی از مسائلی که اینها مردم کشورها را در مقابل دولتهای حقشان قرار میدهند چیزی بنام حقوق بشر و امثال اینها را مطرح میکنند که خودشان اصلا عقیده بهاین حقوق بشر ندارند و نشانش را هم شما دارید میبینید، در افغانستان میبینید، در فلسطین میبینید، در همه جای دنیا و با دین ما مخالفند، الان شما ببینید بعد از 11 سپتامبر آمریکائیها صریحآ با اقمارشان صحبت میکنند و میگویند تعلیمات دینیشان را کم کنید، از خیلی کشورهای منطقه ما بهما رسمآ اطلاع دادهاند که آمریکا بهاینها میگوید، تعلیمات دینی را از دانشگاهها و مدرسههایتان کم کنید، همین چند روز پیش در عربستان شورای اجرایی اتحادیه دانشگاههای دنیای اسلام حدود هشتصد دانشگاه که نمایندگانشان آمده بودند تشکیل شده بود و رسمآ گفته بودند که از ما میخواهند برنامههای اسلامیمان را کم کنیم، اینقدر روشن است، اینها با چی طرف هستند این مسئله خودش را نشان داده، گفتند جنگ صلیبی، در گفتن آن اشتباه کرده بودند و باید چیز دیگری میگفتند و راه دیگری میرفتند، چراغ و راهنمایی که میزدند غیر از آن چیزی باشد که میخواهند بروند و علیهشان حرف زده شد، آن را نمیگویند، چیز دیگری میگویند ولی بهرحال الان دارند با اسلام واقعآ مخالفت میکنند، در آمریکا آنطوریکه خودشان میگویند و اعلام شده تا بهحال بیش از سه هزار مسلمان را احضار و بازجویی کردند و رسمآ گفتند دوهزار و پانصد نفر د یگر هم در لیست هستند و باید بیایند خوب اینها را میخواهند تحت فشار قرار دهند، بندههای خدا کاری هم ندارند فقط چون مسلمان هستند با اینها برخورد میکنند، آن اهداف واقعیشان را دارند نشان میدهند و آن سلطه هست که میگویند ما سلطهمان را میخواهیم خوب در فلسطین روشنترین مسئله فلسطین که الان باید روی آن تکبه کرد و حتی بیش از خاک مسئله آوارگان است رسمآ میگویند پنج میلیون آواره از فلسطینیها بیرون مرز فلسطین دارند زندگی میکنند، اینها شناسنامه کشور دیگری هم ندارند، و اسرائیل هم بهآنها شناسنامه نمیدهد. شناسنامهشان فلسطینی است و کارت فلسطین دارند، خوب اینها روی زمین یک وجب زمین ندارند که زندگی کنند که وطنشان باشد و باید عاریه زندگی کنند، خوب اگر حقوق بشر است اینها استحقاق دارند، اگر انصاف است اینها استحقاق دارند، اگر رأی مردم است اینها استحقاق دارند، هر چه شما میخواهید اسمش را بگذارید از این چیزهایی که در دنیا ارزش هست بهاینها واقعآ همه باید کمک کنیم.
اگر سازمان ملل تصویب کرده در سالها پیش قطعنامه 194 که در اجلاس سران دوباره تأکید شد و گفته که فلسطینیها حق دارند بهوطنشان بازگردند، الان به قطعنامه هزار و سیصد رسیدیم، قطعنامه 194 آن موقع این را گفته است، خوب اینها به هیچ یک از این قطعنامهها اعتنا نمیکنند و اسرائیل صریحآ گفته است که اگر اینها میخواهند بازگردند معنایش نابودی اسرائیل است، خوب معنایش این است که ما این حق را زیرپا میگذاریم برای اینکه نابود نشویم خوب صهیونیستها میکنند کشورهای دیگر چه میگویند، آمریکا و اروپا چه میگوید، مسلمانها و کشورهای اسلامی چه میگویند و وجدان بشریت اینجا مهم است، به هر حال کار را بهجایی رساندهاند که صریحآ دیدند با این درگیریهای معمولی، تانک و توپ و هواپیما کاری نمیشود با این نیروهای شهادتطلب و فداکار که برای آنها مرگ و زندگی در راه خدا تفاوتی ندارد دیدند کاری بهاینها نمیشود بکنیم آمدند یک دفعه حرفی زدند که همه صحبتهای سالهای پیش خودشان را هم لوث کردند و گفتند ما با اسلحه اتمی ممکن است به جنگ بیائیم، هفت کشور را نام بردند این خیلی حرف عجیبی است، خیلی گستاخی است ( شعار مرگ بر اسرائیل نمازگزاران ) سالهاست سازمان ملل و همه مجامع جهانی و دولتها و کشورها توافق دارند که کاربرد سلاحهای کشتار جمعی که هستهای و میکروبی و شیمیایی است باید ممنوع باشد و همه هم آن را امضاء کرده و قبول دارند و خلع سلاح اتمی تقریبآ بیتالغزل بحثهای بینالمللی است که مطرح میشود، چگونه است که در این شرایط آمریکا الان خیلی از کشورها را تحت فشار قرار داده که شاید مثلا ده تا بیست سال دیگر اینها بتوانند سلاح اتمی داشته باشند. بسیاری از تکنولوژیها را ممنوع کردند چون دو منظوره است و ممکن است در این راه مفید باشد به این کشورها وارد نشود خوب اگر آنها بهحق است، اگر واقعآ باید مفید باشد بهاین کشورها وارد نشود خوب اگر آنها بهحق است، اگر واقعآ باید جلوگیری شود شما که با این صراحت انگلیس کرده و آمریکا هم کرده تهدید به بمب اتمی میکنند، خوب معلوم است که به حرفهایتان ایمان ندارید، شما حرفی که دهها سال است میزنید فراموش میکنید، در ژاپن مردم دیدند که چه اتفاقی افتاد.
من که به هیروشیما رفتم آنجا فیلمی را برای توریستها به نمایش میگذارند، فیلم منظره بمب اتمی زمانی که این بمب در هیروشیما میافتد چه اتفاقی برای این شهر رخ میدهد در این فیلم نمایش داده میشود، آنموقع هم بمبها خیلی کوچک بوده، بمبهائی که امروز میتواند استعمال شود اصلا قابل مقایسه با آن بمبها نیست، تهدید کردن با بمب اتمی همه مسائل انسانی و بینالمللی را بهمسخره میگیرد و اینکار را آمریکا بطور صریح انجام میدهد، حال چرا اینگونه عمل میکنند یک فرض آن این است که بگویم ارعاب است و میخواهند بترسانند و یک بمب بالای سر مردم بگذارند و بگویند حالا حرف ما را قبول کنید، بله یک عدهای ترسیدهاند و قبول هم میکنند، در همین اجلاس سران عرب نمونهای از همین مسئله بود. یک عدهای هم از اول داعیهای نداشتند و مسئلهای ندارند، باید کسانی باشند که از این بمبها نترسند، البته بمب اتم وحشتناک است و نمیشود گفت کسی نترسد فقط کسانی که در مواجهه با این مسئله قرار میگیرند باید شرایطی ایجاد کنند که دنیا آمریکا را وادار کند بههر بمب اتم داری که نه این حرفها را بزند و نه دنبال اینگونه جنایتها برود. مگر میشود افرادی را شما به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه کنید و این جنایت بزرگ را خودتان بعنوان یک تهدید مطرح کنید، خوب چه جنایتی بالاتر از این است. گفتن این بهاندازه عمل کردن آنها جنایت است و بیشتر از آن جنایت است. ( شعار مرگ بر آمریکای نمازگزاران ).
بهرحال با این حربه ارعاب یک فرض این است که ارعاب است و یک فرض هم این است که نه میخواهند جدی باشند و اگر لازم شد اینکار را هم بکنند، حالا ما روی همین ارعاب صحبت میکنیم، چون بسیار بعید است که امروز یک انسانی بهخودش آنهم یک حکومتی جرأت یک چنین کاری را بدهد که اگر این مسیر باز شود دیگر هیچکس در دنیا امنیت نخواهد داشت چون اینگونه تکنولوژیها و این دانش در بین خیلی افراد هست، دنبال آن نمیروند چون بنا نیست از آن استفاده شود، آنموقع دیگر معلوم نیست چه اتفاقی خواهد افتاد، باز کردن یک دری است که دیگر بستن آن آسان نیست، حال ارعاب آن مورد بحث است که ما این را جدی میگیریم، واقعآ میخواهند فضای ترس در دنیا بوجود بیاورند و خواستههایشان را عملی کنند، گفتم نمونهاش همین اجلاس سران عرب بود، خوب سران عرب برای مسائل فلسطین جمع شدند و عمدتآ هم مسئله مهمشان این بود، حال چطور شد که اکثریت آنها نیامدند، خوب لابد فکر کردند در این فضای ارعاب شرکت کردن یعنی چی؟ و چه رأی بدهیم، و این خودش یک عیبی است که در چنین شرایطی که حساسترین مسائل دنیای اسلام مطرح است سران کشورهای اسلامی حاضر نباشند در اجتماعی شرکت کنند که مشکل را حل کنند و این خودش یک مسئله قابل مطالعهای است. البته همین مقداری که اینها تصویب کردند اگر اسرائیل بپذیرد شرایط عوض خواهد شد ولی بلافاصله اسرائیلیها گفتند ما نمیپذیریم، چون اگر مسئله آوارگان حل شود یعنی انهدام اسرائیل، خوب این امتیاز را به اسرائیل بدهیم و بگوئیم ما آماده هستیم شما را به رسمیت بشناسیم و آنها با این گستاخی هم جواب دهند، قطعآ باید روی آن فکر میشد، البته ممکن است توپ در زمین اسرائیل باشد. اما تبلیغاتی که غربیها و اسرائیلیها و آمریکائیها خواهند کرد توپ را در مسائل تبلیغی بهشکلی برمیگردانند آنها در اینکار ماهر هستند و ابزارشان هم زیاد است، اسرائیل الان باید جواب دهد، حتی حاضر نیست که اراضی سال 67 را که تصرف و اشغال کرده که تقریبآ یک پنجم خاک فلسطین است برگرداند، بعد آقایان میخواهند برای آزادی فلسطین کار کنند، خوب کار با اینگونه ارادهها و تصمیمها خیلی مشکل خواهد شد، عجیبتر از نظر من نکته بعدی است که میخواهم عرض کنم این است که این آقایان که آنجا نشستهاند علیه ایران یک بند گذاشتهاند، جزایر سهگانه ایرانی در خلیجفارس و این خیلی سئوالانگیز است، آقایانی که هشتاد درصد خاک فلسطین را با این سخاوت بهاسرائیل میبخشند و از آن میگذرند و به بیست درصد آن قناعت میکنند وقتی بهایران میرسند سه جزیرهای که متعلق بهایران است و ایران انگلیسیها را بیرون کرد و تمام شواهد تاریخی هم نشان میدهد این سه جزیره متعلق بهایران است بهاین سه جزیره میچسبند و میگویند ایران باید از اینجا بیرون برود، خوب اگر شما اینقدر سخاوتمندید که هشتاد درصد یک کشوری مثل فلسطین را اینگونه بهدشمنان میبخشید چرا اصرار دارید سه جزیره ملک ایران را از دست ایران بگیرید، بعد میخواهید بهدست چه کسی بدهید، حالا اگر ایران ضعیف بود و بهشما داد نتیجهاش این است که آمریکائیها آنجا یک پایگاه میزنند و همه خلیجفارس را هم مورد تهدید قرار میدهند، آن طرف آب هستند، بحرین، قطر، عربستان، عمان هستند و شما میخواهید آنها را بهاینجا بیاورید تا بهما نزدیکتر کنید این چیست؟ خوب ایران بعد از انقلاب اسلامی صمیمیترین دوست اعراب شد، چون آنها مسلمان هستند، ایران در زمان شاه در اردوگاه آمریکا و اسرائیل بود، صدوهشتاد درجه وضع عوض شد و ایران را آوردیم آنجائیکه حق خودش بود یعنی در اردوگاه مسلمانها و بهنفع فلسطین و علیه اسرائیل و سفارت اسرائیل را اینجا تعطیل کردیم و به فلسطینیها دادیم و یک کار نمادین که اینها بیایند جای همانها بنشینند، همان موقع هم بجای اینکه از این همراه صمیمی استقبال کنند بهخواست آمریکائیها آمدند همین مسائل امثال اینها را مطرح کردند و عراق را هم دیدید با ایران چه کرد، هیچ تفسیری شما غیر از این به عقلتان میرسد که فقط خواست آمریکاست. هیچ تفسیر دیگر اینجا ندارد، همان کسی که میخواهد اسرائیل را حفظ کند، همان کسی که نمیخواهد جبهه مقابل اسرائیل تقویت شود، اولویت را بجای مبارزه با اسرائیل به مبارزه با ایران میدهد و این اتفاق بعد از انقلاب اسلامی رخ داد، بهرحال حالا کشورهای عرب جمع شدند و تصمیمی هم گرفتند و همین را هم که رأی دادند پشت این رأی شان بایستند، همین امروز بجای اینکه آوارگان فلسطینی که در مصوبه آمده برگردند اسرائیل از صبح تانکهایش را به راماللّه آورده بهمنظور اینکه فلسطینیها را فرار دهد تا آوارهها را بیشتر کند. خوب آن عزت و افتخاری که در پیام رهبر ما آمد بهاین مسئله اشاره دارد، به راه امام حسین (ع) دارد میدانم راه مشکلی است، میدانم هزینه دارد اما دخلش به خرجش میارزد و هزینهای است که میارزد انسان در راه خدا بکند، خداوند عزت و افتخار و دنیا و آخرت میدهد ما کشور ایران را از ذلت، وابستگی و اسارت غربیها درآوردیم و آزاد و مستقلش کردیم و خیلی از آن کارهایی که در زمان شاه خوابش را نمیدیدند انجام دادیم، بسیاری از نیازهایمان را خودمان تأمین کردیم، به روستاها رسیدیم، به نقاط محروم رسیدیم و اگر چند قله در زمان رژیم پهلوی در کشور آباد بود امروز بهاکثر نقاط کشور سرشکن شده و یک کشور آزاد، آباد و آماده تصمیم به نفع خودش و مقابله با ستم، البته در راه سازندگی و توسعه است، ما باید این راه را هم ادامه دهیم که حرف آخر من این است که ما هم اگر بخواهیم اسلام را عزیز بکنیم و عزت و افتخار داشته باشیم نمیتوانیم از دنیای مردم و توسعه کشورمان و از تحصیل قدرت هم غفلت کنیم، ایران آماده است و استعداد دارد، همین الان ما نه مشکلات ارزی داریم، نه مشکلات وجود ریال در کشور داریم، چون نقدینگی کشور به نظر همه اقتصاددانان بیشتر از حتی نیازش است، فقط تدبیر و تصمیم و توجه دادن مردم به استفاده از این منابع بیپایان مردم نیاز دارد و مهم است که ما نیروهایمان را جهت دهیم، اگر اشتغال در صحبتهای رهبر انقلابمان در پیام عیدشان حسابی مشعشع شد و ایجاد اشتغال، بنده از شما میپرسم چگونه میتوانیم اشتغال ایجاد کنیم، راهکارش چیست، همینجوری میتوانیم بگوئیم مردم بیایند و کار کنند، کجا کار کنند؟ غیر از اینکه سرمایهگذاری کنیم، طرحهای عمرانی درست کنیم، سرمایههای مردم را از بازار سیاه و قاچاقگری و کارهای نادرستی که وجود دارد جهت دهیم بهسوی سازندگی، عمران، آبادی، تولید آیا راه دیگری وجود دارد یا ندارد، اگر ندارد که ندارد، خوب باید مسئولان کشور این راه را برای مردم خوب روشن کنند، شرایطی بوجود بیاورند، مردم عاشق توسعه کشورشان هستند، هر آبادی که مردم ببینند، راه، خیابان، ساختمان و کشاورزی، کارخانه، مترو، بندر و هر چه ببینند مردم خوشحال میشوند و نشاط پیدا میکنند، هر کسی افتخار کند یک قدمی توسعهای برای کشورش برداشته حال با یک کارگر، یا مهندس، یا تکنسین و یا پولدار، شرایطی باید در کشور ایجاد کنیم که فضا، فضای توسعه و سازندگی باشد اگر این شد اشتغال قطعی است و آن روز خواهید فهمید که یک کارگر و نیرو کم هم داریم چون ایران بیش از اینها منافع دارد. الان ما مشکل ارزی نداریم، یعنی هر کاری که بخواهیم بکنیم ارز آن را داریم. مشکل ریالی هم اگر منابع ریالی مردم را در مسیر سرمایهگذاری هدایت کنیم که البته این راه دارد و اولویت بندی درستی انجام دهیم. ما میتوانیم بهاین راه و نتیجه برسیم این خواستههای بهحق مردم و نظام و رهبری و حتمآ سایر مسئولان را بتوانیم اجرا کنیم. ما بهرحال باید خودمان را تقویت کنیم، ما اگر امکانات دفاعیمان ضعیف باشد دشمنان ما از اطراف ما را خواهند خورد، باید تقویت کنیم، آنچه که امروز حفاظی برای ما هست صنایع نظامی به روز ماست، همه میدانند که ایران با تجربه جنگ موفق شد آن سلاحهایی که بهدرد کارزار میخورد خودش بسازد و طراحی و تولید کند و نیروهای مناسبش را تربیت کند، نقطه دیگری که ما را حفاظت میکند این است که احتیاجمان بهخارج کم است، خیلی از نیازهای ما امروز در همه بخشهای زندگی، مواد غذایی، مصالح ساختمانی وسائل زندگی، وسائل خانگی، همه چیز، کشور میتواند یا بالفعل و یا بالقوه تولید کند. بعضی چیزهائی هم که وارداتی است خوب در حد تجارت خارجی باید باز باشد البته آنها را خیلی سریع میشود مستقل کرد، اگر نیاز باشد، شاید نیاز نباشد، ما فکر کنیم که تجارت خارجیمان توسعه پیدا کند اگر کیفیت همین بخشها را بهتر کنیم رونق دیگر بوجود خواهد آمد، ولی بالاخره آن راه استقلالخواهی ما بهرحال یک مسئله مهمی است بخاطر شرایطی که در دنیا میبینیم، من امیدوارم امسالی که پیش میآید علیرغم اینکه آمریکائیها با این اعلام تهدیدشان مردم همه دنیا را نگران کردهاند برای ما بتواند سال توسعه و سازندگی باشد، آمریکائیها بدون مشکل نیستند، خیال نکنند آنهائیکه این تهدید را میکنند خیالشان راحت است، اینگونه نیست، اولا در دنیا مشکل پیدا کردهاند، همین حالا جنگ فولاد آمریکا یک اقدامی کرد، کشورهای متعددی مقابله به مثل کردند و همین تهدید سلاح اتمی خیلیها را عصبانی کرده، همین تکرویهای آمریکا در تصمیمات حداقل اروپائیها که خودشان را رقیب آمریکا میبینند عصبانی کرده، یکی از نمایندگان پارلمان اروپا حرف عجیبی میزند میگوید ما بهدم سگ تبدیل شدهایم و بعد خودش توضیح میدهد که همیشه این سگ است که دم خودش را تکان میدهد و این دم سگ نیست که سگ را هدایت میکند، آمریکا ما را به هر طرفی که میخواهد تکان میدهد، یعنی بهاینجا رسیده که بهاین حالت افتادهاند که چرا این تکرویها در مسائل سیاسی و جهانی اتفاق میافتد، داخل آمریکا هم واقعآ مشکل است، یکی از نمایندگان اخیرآ سخنرانی کرده و گفته یکصدوسه نیروگاه اتمی ما مرکز خطر شده است چون حفاظت و حراست ما ضعیف است. یک چیزی از بروکراسیشان افتضاحی درست کرد که بسیار جالب است و آن این است که از این نوزده نفری که میگویند در هواپیماهای ربوده شدهای که حادثه 11 سپتامبر را بوجود آورد خلبانی یکسال پیش آموزشگاه خلبانی از مرکز اطلاعاتی آمریکا درباره صلاحیت او سئوال کرده، نامه نوشته که این صلاحیت آموزش خلبانی دارد یا ندارد، دو سه هفته پیش جواب آن نامه آمده که صلاحیت دارد بروید او را آموزش دهید، بروکراسی آنجا اینقدر است که کسی الان با آمار آمریکائیها مرده به حساب میآید و بعنوان هواپیماربا تلقی شده نامه سئوال صلاحیت او یکسال معطل شده و بعد هم پاسخ اینگونه آمده، لذا تردیدهای جدی در زندگی آمریکا تأثیر دارد، همین مسائل هم یکی از عوامل این قدرتنماییها و این جنگطلبیها و این ارعاب هاست که انشاءاللّه آمریکائیها غافل شوند و دست از این کارهایشان بردارند، واقعآ تهدید به انزوا میشوند، این تهدیدها در عصر امروز قابل اجرا نیست ( شعار مرگ بر آمریکای نمازگزاران ).
آیتا... هاشمی رفسنجانی در خاتمه خطبه دوم نماز جمعه تهران سوره مبارکه توحید را قرائت کرد.
والسلام علیکم و رحمهالله