بسماللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه رب العالمین و الصلوه والسّلام علی رسولاللّه و علی آله الائمه المعصومین
اعوذباللّه منالشیطان الرجیم
قل لو انتم تملکون خزائن رحمه ربی اذاً لامسکنم خشیه الانفاق و کان الانسان
اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره و نهیه
با حراست از گوهر تقوا، میتوانیم جامعه خود را همیشه در مسیر صلاح، توفیق و فلاح پیش ببریم. در خطبه قبلی که بحث اخلاق قرآنی بود، به فصل بخل، امساک و لئامت به عنوان صفات منفی و در مقابل آنها جود، سخا، کرم و انصاف به عنوان صفات مثبت و سازنده انسان رسیده بودیم و یک خطبه در این مورد ایراد شد. گفتم اگر بخواهیم ابعاد بحث را ولو با اختصار باز کنیم، دو، سه خطبه لازم است و امروز در ادامه آن صحبت نکات جدیدی عرض میکنم. تعریفی از جود و بخل و تفاوتهایی که در مراحل اینها هست، ارائه شد.
«کرم» به عنوان نقطه اوج و «جود» به عنوان انفاق معمولی در زمره صفات بسیار سازنده انسان تعریف شد و نقطه مقابل آن امساک و بخل و بدتر از آن لئامت است و اینکه شخص حتّی از انفاق دیگران هم راضی نباشد و به مشکلات همنوعان خود راضی باشد. ما این را به عنوان بدترین حالات «امساک» معرفی کردیم. یک مساله اساسی در جهان بینی ما هست و آن پایه اختیار راه درست در شناخت خدا و جهان و نظام خلقت است که عرض کردم بنای نظام آفرینش بر افاضه و فیض است و خداوند بدون هیچ محدودیتی آنچه که نیاز واقعی مخلوقات است، در نظام آفرینش تعبیه کرده است. فیض از صفات ذاتی خداست، از خداوند منفک نمیشود و نبوده است. ازلی و ابدی است و به تعبیر خود قرآن، خداوند میتواند با هر دو دست باز و هرگونهای که مصلحت آفرینش میداند، انفاق کند و به ما فیض دهد.
بحث دیگری که با اشاره گذشتم، این بود که همه مخلوقات عالم در منظومه شمسی وظایف طبیعی خود را انجام میدهند. خورشید، ماه، دریاها، باد، باران و همه عوامل طبیعی دست اندرکار هستند که روال افاضه فیض الهی در جامعه و در مخلوقات خداوند به طور طبیعی گردش کند که فقط در مورد انسان است. تا آنجایی که میشناسیم انسان مختار آفریده شد. ممکن است چیزهایی که از مسیر انسانها میگذرد، دچار بخل و تنگ نظری شود. چون انسانها خودشان تصمیم گیر هستند، میتوانند منابع طبیعت را نقد کنند یا نکنند.
وقتی منابع الهی را در طبیعت نقد کردند میتوانند امساک یا انفاق کنند و به گردش سریع سرمایه در داخل جامعه و رفع نیازهای مردم کمک کنند. یعنی واسطه فیض الهی باشند. فیض الهی به اینجا که میرسد، به اختیار انسانها بر میخورد. موجود مختار و تصمیمگیری مثل انسان است که خداوند از او گله دارد و در آیه قرآن میگوید: اگر شما انسانها مالک خزینههای رحمت خداوند بودید، امساک میکردید، از ترس اینکه مبادا کم بیاورید. «لو انتم تملکون خزائن رحمه ربّی اذا لأمسکتم خشته الانفاق.»* ترسی بیجا و جهانبینی غلطی بر انسانهای بخیل حاکم است که اینها دچار این مخمصه میشوند و مورد گله و انتقاد خداوند قرار میگیرند و بعدش میفرماید «و کان الانسان قتوراً»
این سختگیری در طبیعت انسانها گذاشته شده که اگر طبیعت خودشان را با تصمیم و اراده و سازندگی و هدایت الهی هدایت نکنند، در مسیر تخریب جامعه قرار میگیرند.
عشق به مالکیت و دارایی در وجود انسانها طبیعی است و باید هم این باشد و موتور حرکت تاریخ بشر است. اگر این نباشد همه چیز خاموش میشود. اما این باید هدایت شود و انسانها با شناخت خدا و تکالیف، تصمیمهای درستی بگیرند که منابع طبیعت را نقد کنند و به بندگان خدا آنجا که لازم است برسانند و تذکر دادم که بعضی از تنگ نظران در زمان خود پیغمبر(ص) میگفتند: این چه فلسفهای است، اگر خدا میخواست، آنها را هم مثل ما غنی میکرد و به این دلیل خودشان را به آن چیزی که خدا میتوانست به دیگران بدهد و نداده، موظف نمیدانستند که بحث و گفتن آن، مغالطه است و من دیدگاه نظام اسلامی را مختصری توضیح دادم.
علی بن ابیطالب(ع) میفرماید: آنهایی که در موجودی خودشان برای دیگران بخل دارند، به خدا سوءظن دارند.
یعنی گفتههای خدا را قبول ندارند. معنای این حرف، این است که اگر جهان بینی و ایمان انسانها درست نباشد، دچار آن امساک میشوند و این بسیار خطرناک است. ضررهای زیادی در کتاب اخلاق برای بخل و لئامت آوردهاند. اولاً انسان در جامعه بیآبرو میشود، جامعه احترام و حیثیتی برای انسانهای دارا و ممسک و بخیل قائل نیست. دشمنان اینگونه آدمها زیاد میشوند، مردم میبینند، میفهمند و اینگونه انسانها را برای خودشان خطرناک میدانند و اگر هم گاهی تواضعی میکنند، از جهات دیگری است و دشمن فراوانی پیدا میکنند. انسانهای بخیل و ممسک مثل فقیران زندگی میکنند، چون مصرف کردن برای آنها مشکل است و نفس مصرف آنها را آزار میدهد. به خاطر اشتباهی که میکنند، زحمت میکشند و دیگران در آینده بهرهاش را خواهند برد، از پاداش الهی محروم میمانند. این همه امساک، این همه کارهای خوب که در مسیر انسان قرار میگیرد و انسان میتواند انجام بدهد و انجام نمیدهد، کلی خسارت واقعی میبیند و انشاء الله یکی از خطبهها را در مقابل بخل و از انفاق حرف میزنیم. آخرین ضررشان این است که باعث رکود اقتصادی در جامعه میشوند. جامعه را گرفتار رکود میکنند و ضرر فراوان حبس مال و امکانات که معمولاً بخیلان چنین اقداماتی میکنند، متوجه همه جامعه، امت دین و افکار عمومی میشود و بسیار خطرناک است. در آیات قرآن بدترین تهدیدها متوجه کسانی است که کنز میکنند و مانع میشوند که رحمت و نعمت خداوند در مسیر طبیعی خود در جامعه توزیع شود. قرآن تعبیرهای بسیار تندی برای اینها دارد که روز قیامت اموالی که جمع کردهاند، به صورت اشیای فلزی آتشین بر پهلو و پیشانی و جبین آنها گذاشته میشود که رنج فراوانی میبرند. این میتواند یک نوع تشبیه باشد و یا میتواند همین صحنه و واقعیت در قیامت پیش بیاید. به هر حال خسارات فراوانی از ناحیه بخل و امساک به خود انسان و جامعه برمیگردد. قرآن برای یکی از راههای آموزش مثلها و مواردی را مطرح میکند که مردم با نمونهها تعلیم بگیرند. یکی از نمونههای قرآن که خیلی روی آن تأکید شده، سرنوشت قارون است که به عنوان یک ضربالمثل هنوز در تاریخ بشریت مانده است.
قارون از بنیاسراییل و از قوم حضرت موسی، بود اما بخاطر ثروت و امکاناتش به دربار فرعون هم نزدیک بود. ماهیت قومی او بخاطر امکاناتی که بخل میورزید، مسخ شده بود خداوند داستان قارون را بطور مفصل در قرآن آورده است. با اینکه یک شخص است، در ردیف هامان و فرعون که دو قدرت سیاسی بزرگ مصر آن روز بودند، ذکر شده و آن مثلث آمده است. بعد سرنوشت قارون توضیح داده میشود. آنقدر ثروت جمع کرده بود که کلید گنجهایش را پهلوانان نمیتوانستند بر دوش بگیرند و وقتی که قومش، ضعفا و فقرای بنیاسراییل به او میگفتند که «واحسن کما احسن الله الیک... و ابتغ فیما اتاک الله الدار الاخره و لاتنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک و لاتبغ الفساد فیالارض»*
سهمی از این برای دنیا استفاده کن و بقیه را مصرف کن که در آخرت بدرد تو بخورد، برای برنامههای دراز مدت در زندگی و برای آخرت و بعد از زندگی دنیا ذخیره کن، او همان جوابی را که سایر جاهلان میدادند، میدهد.میگوید خدا به ما داده، آنهایی هم که ندارند خدا میتواند به آنها بدهد، بعد نتیجهاش این میشود که «فخسفنا به و بداره الارض فما کان له من فئه ینصرونه من دون الله و ماکان من المنتصرین»**
خداوند هم او و هم خانهاش را در زمین فرو برد. اینکه چگونه بوده، با زلزله فرو رفته یا به شکل دیگری، معجزهآسا اتفاق افتاده، در تاریخ مختلف مینویسند و خداوند زندگی او را به عنوان یک سرمشق و نمونه و یک عبرت در تاریخ بشر نقل میکند که به این خسارتها میرسد، خداوند بعد از چندین آیه - حدود نیم صفحه از قرآن - میفرماید: «و تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علّوآ فی الارض و لافساداً و العاقبه للمتقین»*
بعد از اینکه عظمت آخرت را توصیف میکند، میفرماید: این آخرت را خداوند برای انسانهایی تهیه کرده که در زمین اهل فساد نیستند و استیلا و سلطهطلبی ندارند و به بندگان خدا ستم نمیکنند، عاقبت درست هم مال انسانهای متّقی و برای همان سخاوتمندان و صاحبان کرم و خلق خداست.
در مجموع از این دو خطبهای که تا به حال ایراد کردهایم، میخواهیم این نتیجه را بگیریم که اگر هم هماهنگ و همراه با فلسفه و برنامه آفرینش و جریان حرکت ثروت در تاریخ زمین و تاریخ انسانها حرکت کنیم، راه درستش این است که به نقد منابع طبیعت که خداوند نعمتهای خود را در آن قرار داده، بپردازیم که اگر نکنیم، بخل به آن معنا نیست، اما بدتر از بخل است، یعنی هم بخل به خودمان و هم بخل به دیگران است. بعد از آنکه نقد کردیم، اگر در توزیع امکاناتی که خداوند به ما داده، ظلم و ستم کنیم، تبعیض روا داریم، کنز بکنیم و اینها را در راه خدا و در وظایفی که قانون یا دین بر ما تکلیف کرده است، عمل و اجرا نکنیم، دچار سرنوشتی میشویم که نمونهاش قارون است و قارونهای دنیا در همه ادوار تاریخ کم نبودهاند. مساله مهم آن فلسفه کنز، بخل و امساک و فلسفه کرم، سخی وجود است که در مسیر طبیعت درست آفرینش و آن در مسیر خلاف و حرکت در جهت خلاف طبیعت شنا کردن و خلاف مسیر رودخانه بسیار نیرومند تاریخ و اراده الهی است که سرنوشتش هم معلوم است که چه میشود. انشاءالله از بحثهای اخلاقی که واقعاً هم محتوای فلسفی، آموزشی و اقتصادی دارد و هم برای تکامل و رشد انسان و نزدیک کردن انسان به خدا در قرآن تعبیه شده و به زبان ساده در قرآن کریم و به زبان پیغمبر(ص) و تفسیر ائمه(ع) در اختیار ما قرار گرفته، واقعاً استفاده کنیم و از فرصتی که پیدا کردهایم و خداوند اینها را در اختیار ما گذاشته، خوب بهره ببریم. حیف است که انسان با داشتن این همه چراغ نور و هدایت در مسیر شیطانی عمل بکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
انّا اعطیناک الکوثر/ فصل لرّبک و انحر/ انّ شانئک هو الابتر
* سوره مبارکه اسری (100)، آیه 170
* سوره مبارکه قصص (28)، آیه شریفه 77
** سوره مبارکه قصص (28)، آیه شریفه 81
* سوره مبارکه قصص (28)، آیه شریفه 83
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلوه و السلام علی رسول الله و علی امیر المومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلوه الله علیهم اجمعین اوصیکم عبادالله بتقوی الله و انّه من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا
مناسبتهای هفته فراوان است و به دو سه موضوع اشاره و روی یک موضوع مهم تکیه میکنم. میلادهای متعدد در این هفته ما را نور باران کرده بود. میلاد حضرت اباعبدالله (ع)، حضرت اباالفضل العباس و حضرت سجاد(ع) در سه روز متوالی این هفته فضای جامعه ما را به منبع نور متصل کرد. الحمدالله مردم شاهد برنامهها و ذکر محاسن و فضایل این بزرگواران بودند، همه این مناسبتها را خدمت شما و همه ملتمان و دوستان اهلبیت(ع) تبریک عرض میکنم و فقط یک نکته درباره اباعبدالله اشاره میکنم.
امام حسین(ع) از لحظه تولد مورد توجه زمین و آسمان بودند که گویی زندگی و پس از زندگی ایشان به محض تولد در معرض نمایش خواص و کمی هم عامه مردم قرار گرفت. جبرئیل از آسمان تبریک خدا را آورده و اسم این مولود بزرگوار را اعلام کرد و به سرنوشت تلخ ایشان در کربلا اشاره کرد و همراه تهنیت، تسلیت هم گفت.
زندگی امام حسین(ع) در طول این دوران 60 ساله از لحظه تولد تا آخر، از زبان جبریل بر پیغمبر(ص) نازل شد و همان جور تا آخر ماند و مقاومت، صلابت و پایداری در دفاع از حق و مبارزه با ستم تقریباً همه زندگی امام حسین(ع) را پر کرده است و هیچکس نقطه ضعفی در آن مسیر 60 ساله پیدا نمیکند. دشمنان هم معترف هستند و بعد از شهادتشان هم میبینیم که الگوی جهاد و مقاومت و ایثار برای بسیاری از انسانها در تاریخ هستند، حتی برای انسانهایی که مسلمان هم نیستند. آنهایی که او را میشناسند، اعتراف میکنند. البته خیلیها نمیشناسند و چیزی هم نمیگویند. اما هرکس که میشناسد - که خیلیها هم میشناسند - این مقام را تجلیل میکند.
حضرت عباس(ع) هم صفت شجاعتشان و ایثارشان بارها و بارها آمده و ما نمونه خوبی از وجود حضرت عباس(ع) در تاریخ داریم که به تناسب اینکه ایشان دستانشان را قبل از شهادت دادند، جانبازان خود را منتسب به ایشان میدانند و حق هم دارند. این الگوی خوب باعث شده که روحیات جانبازان ما با توجه به ارزشهای وجود مقدس حضرت عباس جلوه بیشتری پیدا کند که شما همیشه در همه صحنههای علمی، مجاهدت، صبر، تلاش و واقعاً هر نوع فداکاری، نمونههای بسیار بسیار با ارزش را در جانبازان میبینید که در بخشهای دیگر کمتر دیده میشود که این خیل عظیم انسانها سلامتشان را و خیلی از چیزهایی را که میتوانستند بدست بیاورند، در راه خدا تقدیم کردند و راضی و شاکرند و حضورشان در تاریخ مایه دلگرمی و سازندگی بخشیهای دیگر مردم است. حضرت سجاد(ع) هم که خیلی خیلی اهمیت دارد که چگونه رسالتشان، را پس از شهادت پدرشان از کربلا تا شام و سپس مدینه و در مقابل طغیانهای بنیامیه انجام دادند که پایههای توسعه فکری مذهب تشیّع و مکتب اهلبیت(ع) را در دوران این شخصیت بزرگوار میبینیم که از شرایط آن زمان استفاده کردند و معارف با ارزش را به صورتهای دعا و ذکر و گاهی هم درس و بیان و سخنرانی و نامه و مکاتبه در تاریخ ثبت کردند.
مناسبت دیگر ما هفته نیروی انتظامی(1) است که جمعی از برادران نیروی انتظامی ما حضور دارند. خوشبختانه سردار قالیباف توضیحات مناسبی برای زحماتی که امروز پلیس و نیروی انتظامی دارند و نقشی که آنها ایفا میکنند، دادند. جامعه ما هم این را میفهمد و میداند و برایمان روشن است که هر جا قیافه پلیس حضور دارد، در خیابان، در راه، در روستا، در شهر، در هر جا که قیافه نیروهای انتظامی به چشم میخورد، در مرزها، و مراکز حساس و اماکن، انسان احساس آرامش و امنیت میکند و خاطر مردم جمع است.
حضور پلیس در جامعه مساوی با تأمین امنیت و آرامش است. البته اینها هر قدر تقویت شوند و از فداکاری اینها قدردانی شود که به قدردانیهای ناچیز قانع هم هستند، به نفع جامعه است که انشاءالله این مسیر که فعلاً هم تا حدود زیادی هست، تقویت شود.
آخرین مسالهای که در جامعه ما نیروی انتظامی ارزش خود را ثابت کرد، برخورد بسیار منطقی و دوراندیشانه با آشوبهایی بود که آمریکاییها در کشور ما در ماه خرداد به راه انداخته بودند. که شما دیدید که بخشی از نیروی انتظامی که در صحنه حاضر شد، چگونه توانست این غائله را به گونهای ختم کند که آمریکا سرشکسته شود و آشوبگران هم پشیمان و سرخورده و مایوس شوند و کشور ما از یک خواب ناروایی که برایش دیده شده بود، نجات پیدا کند که واقعاً باید از این نیرو تشکر کرد. (شعار مرگ بر آمریکا نمازگزاران)
مسئله بعدی ما، بحثی است که درباره فناوری هستهای در کشور ما و در دنیا مطرح است که شاید از پرخوانندهترین موضوعاتی است که امروز در رسانهها مطرح میشود و واقعاً قابل توجه و تحلیل و بررسی است. فکر میکنم لازم است که درباره مسئلهای با این اهمیت، در جامعه مطرح است، چند جملهای گفته شود. یکی از افتضاحات مجامع بینالمللی و آمریکا و یکی از نمونههای خوب مظلومیت انقلاب اسلامی در دنیاست. در حالیکه کشوری مثل اسراییل که حقیقآ جنگطلب است، حقیقتاً غاصب است، حقیقتاً جعلی است، حقیقتاً متجاوز است، همه میدانند که زرادخانه اتمی دارد و به تصمیمات و قراردادهای سازمانهای بینالمللی هیچ اعتنایی ندارد، در پناه آمریکا مصونیت پیدا کرده و غربیها از آن حمایت میکنند و با ایران اسلامی که بارها و بارها با تاکید میگوید ما به دنبال زرادخانه هستهای نیستیم و فقط درصدد استفاده از منابع خدادادی برای کشور آن هم از طریق تکنولوژی پیشرفته هستهای هستیم، اینگونه برخورد میکنند. هیچ جای توجیه ندارد. این سیاست یک بام و دو هوا را آمریکاییها و غربیها نمیتوانند توجیه کنند، به هر زبانی که بخواهند بگویند افتضاحی برای آنهاست و نشان این است که آنها صادق نیستند، نشان این است که فریبکار هستند، دو رو هستند، فرصتطلب هستند و واقعاً برای قدرتهای جهانی هم زشت و هم بسیار خطرناک و مضر است که جامعه بشری را بیاعتماد میکند و وقتی میبینند آنها، جامعه بینالمللی را هم دنبال خودشان میکشند هر کسی به فکر نجات خود میافتد. از همین زاویه وارد تناقضاتی میشوم که امروز در صحنه جهانی از طریق قدرتهای بزرگ غربی و به خصوص آمریکا مشهود است و نمونههایی که خودشان گفتند و اعتراف کردند و نمیتوانند منکر شوند. البته اگر بخواهیم آنچه را که میدانیم و تحلیل میکنیم بگوییم که خیلی بیشتر از اینها میشود، من فقط نمونههای خودشان را میگویم.
اولین همین مساله فناوری هستهای است که شما نمونهاش را دیدید و این روزها در جریان است و با همه وجودمان داریم احساس میکنیم، با اینکه جمهوری اسلامی از ماهها قبل قاطع و صریح گفته که ما بطور جدّی مایلیم مذاکره کنیم، این پروتکل الحاقی را بررسی کنیم، شرایطی که داریم مطرح کنیم، ابهاماتش را برطرف کنیم و اگر به صلاح ما بود، آن را بپذیریم و بارها هم در ایران و وین مذاکره کردیم، اینها میدانند که ایران در عالیترین سطوح مسئولیتها این تصمیم را گرفته و دارد ادامه میدهد و بر همان سیاست هم باقی است. این سیاست ما با همه بیادبی و بیمهریهایی که از آنها دیدیم، هنوز به جای خود باقی است و داریم پیگیری میکنیم. شرطهایی که میتوانیم مطرح کنیم، حداقل شرطهایی است که آمریکا هم مطرح کرده است. اگر پرونده آمریکا را ببینید، ملاحظه میکنید که در مذاکراتش گفته که ما با این شرطها میتوانیم این پروتکل را امضا کنیم، اولاً به امنیت کشورمان آسیبی وارد نکند، به ارزشها و مقدساتمان آسیب وارد نکند، به اسراری که مربوط به این نیست، راه نفوذ ندهد و یک سری شرطهایی که هر کشوری خواهد داشت. البته ما هنوز حرفهای نهایی خود را نگفتیم، ولی فکر میکنم محورها همینهاست. از آن طرف هم شاهد باشیم که شما وظایفتان را انجام دهید، تخلّفات آمریکاییها خیلی روشن است.
خود آقای البرداعی در مصاحبه چند هفته قبل خود گفت که آمریکاییها در توسعه زرادخانه هستهای تخلّف کردند، در بهینه کردن سلاحهای هستهای تخلّف کردند، در ساخت بمبهای کوچک هستهای و تاکتیکی هم تخلف کردند.
همچنین در بحث جنگ ستارگان که توسعه وسیعی دارند، به زرادخانه هستهای خود میدهند که تخلّف است. آمریکا اسراییل و دیگران هم تخلف کردند اما شما میبینید همه سنگینی روی دوش ایران افتاده و آخرین بار آقای بلر، مطالبی گفته که پشت پرده را رو کرد و عجیب است که سیاستمدار اینقدر صریح و بیپروا این عیب را برای خود اعلام کند. گفت: «میدانید چرا با ایران مخالفت است؟ چون نمیخواهیم قدرتی مقابل اسراییل در منطقه باشد با ایران مخالفت میکنیم.» این حرف واقعاً رسوایی است، واقعاً افتضاح است. در هیچ دادگاهی، در هیچ مرکز بینالمللی در هیچ میزگردی نمیتوان از آن دفاع کرد، یعنی یک قدرت بزرگ هستهای دارای حق وتو در شورای امنیت صریحاً با زبان اولین فرد مسئولشان بگوید چون ایران با اسراییل مخالف است، ما این فشارها را میآوریم. واقعاً این، همه چیز را روشن کرد. ما دیگر چقدر استدلال کنیم! ما همیشه این را گفتهایم. ما میگفتیم ایران دارد چوب مواضع بر حقش را در تاریخ امروز میخورد و الان هم «آفتاب آمد دلیل آفتاب.»
نکته بعدی که واقعاً تخلفها و تناقضها را آشکار کرده، مسائل فلسطین است. ببینید آمریکاییها در فلسطین چکار کردند! به گذشته برنمیگردیم. به نقض مکرر مقررات سازمان ملل از سوی اسراییل و حمایت آمریکا برنمیگردیم، فقط همین چند هفته اخیر را میگوییم. نقشه راه را خود آمریکا مطرح و روسیه و سازمان ملل و اتحادیه اروپا را هم با خود همراه کرد، چهار عنصر قوی پشت نقشه راه هستند. اسراییل مرتب پیشنهادهای آنها را نقض میکند. بنا شد که دیگر اراضی اشغالی را توسعه ندهد، امّا همین دیروز برای ساخت شهرکهای جدید در کرانه باختری مناقصه اعلام کردند. آمریکا هم ساکت است. دیوار حائل را هر روز تصویب میکنند، 20 کیلومتر، 20 کیلومتر جلو میبرند. همه آن هم در اراضی مردم فلسطین است، کابینه اسراییل صریحاً اعلام کرد که سران مجاهد فلسطینی را آنهم با هواپیما و هلیکوپتر و از فضا، ترور میکند. رسواییاش به آنجا رسید که 27 خلبان اسراییلی از پرواز و امتناع کردند گفتند: «ما این رسوایی را تحمل نمیکنیم که بیاییم از هوا کسی را ترور کنیم»، روحیه انسانی اجازه نمیدهد که دارند اینها را از ارتش اخراج میکنند و دیروز 200 استاد و دانشجو به نفع این 27 نفر طومار امضا کردند و گفتند: «حق با اینهاست، چرا اینها را تعقیب میکنید!» برای عرفات که رهبر ملت مظلوم فلسطین است، در کابینهاشان تصویب کردند که او را یا با تبعید و یا کشتن حذف کنیم. آمریکا هم صریحاً گفت: «من مخالفم» حالا میخواهم تناقضات آمریکا را بگویم، آمریکا هم مخالفت کرد و اعلام کرد: «با این کار اسراییل مخالفیم.» دیگران وقتی دیدند که آمریکا مخالف است، گفتند: قطعنامهای در حمایت از عرفات از شورای امنیت بگیرند، قطعنامه را به شورای امنیت دادند که عمل اسراییل را در حذف عرفات محکوم کنند، ولی آمریکا وتو کرد. افتضاح و رسوایی را ببینند. همین که میگفت من مخالفم، وتو کرد. آدم میفهمد که اینها صادق نیستند. اینها حیله گرند، فریبکارند. آن روز فکر نمیکرد که به قطعنامه برسد. وقتی که دید، به قطعنامه رسید، واقعیتش را رو کرد. آلمان هم با تعجب رأی ممتنع داد. یعنیچه؟ ملت آلمان چه جوابی دارند؟ از این روشنتر که متجاوزی بگوید من میخواهم رهبر یک ملت را بکشم یا تبعید کنم.
شورای امنیت میخواهد جلویش را بگیرد و آلمان رأی ممتنع میدهد. این دورویی قابل قبول نیست. میخواهم بگویم این حیلهگریها و فریبکاریها دارد رو میشود و حقایقی دارد در جامعه بشری واضح میشود که مردم این انسانهای متجاوز و زورگو و مدعی را بهتر میشناسند. چون اینها خیلی هم پرمدعا هستند.
مسلمانها وقتی دیدند در شورای امنیت حق وتو هست و نمیتوانند کاری کنند، به مجمع عمومی سازمان ملل بردند که در آنجا حق وتو نیست. همان حرفی که با وتو در شورای امنیت نفی شد، در مجمع عمومی مطرح کردند که 133 کشور رأی دادند، اما آمریکا و سه کشور دیگر که یکی اسرائیل و یکی دو کشور کوچک و میکروسکوپی دنیا مخالفت کردند. عدهای هم رأی ممتنع دادند. میبینید آمریکا آنجا هم اینگونه رفتار میکند.
آن وقت چه کسی میتواند به حسن نیت آمریکا اعتماد کند؟ چه کسی میتواند ادعاهای حقوق بشری، صلحطلبی و مخالفت با ترور را پذیرد؟ مگر عرفات با ترور فلسطینیهای دیگر فرق دارد؟ مگر خون اینها رنگینتر است؟ این، چه افتضاحی است که اینها دارند؟!
سراغ نمونههای دیگر میرویم که ببینید اینها چقدر بد عمل میکنند! انگلیسیها گفتند ما بخاطر حذف سلاحهای کشتار جمعی عراق، جنگ را شروع کردیم، این همه میدانند و من روی اینها تکیه نمیکنم. قبل از جنگ «هانس بلیکس» مسئول آنجا با شهامت گفت: «ما گشتهایم، نیست.» قبول نکردند و سازمان ملل را دور زدند و آمریکا 1600 مامور متخصص را مامور کرد که در عراق این سلاحها را پیدا کنند. سه ماه اینها با 650 میلیون دلار هزینه رسمی و چقدر هزینه هایی که بر عراق تحمیل شد، عراق را تفتیش کردند، دیروز آقای «دیوید کی» رئیس گروه بازرسان در کنگره گزارش داد که ما تا این لحظه هیچ سلاحی کشتار جمعی در عراق پیدا نکردیم و تنها چیزی که میتوانیم بگوییم، ممکن است عراق برنامه تولید سلاح کشتار جمعی داشته باشند و باید 6 تا 9 ماه دیگر وقت بدهند تا بگردیم. این گزارش آب سردی روی سر بلر و بوش بود که چه جواب بدهند. در همین افتضاح وزیر دفاع آمریکا هم اعلام کرد که اگر این حرف درست باشد، بدبختی بزرگتری برای آمریکا خواهیم داشت. ما براساس این تفکر وارد عراق شدیم و این افتضاحات میشود. حتّی نمیبینیم مجامع بینالمللی به اینها توجه بکنند، نمیبینیم که آزادیخواهان دنیا به اینها زیاد توجه کنند، اما میروند یک مسئله کوچک از جاهای دیگر پیدا میکنند و برای پوشش جنایت خودشان این همه قشقرق راه میاندازند، این هم نمونه عجیب و غریبی است که آمریکاییها دارند و همینها در داخل آمریکا هم مساله شد. ولی ملتهای آمریکا و انگلیس هنوز تعصبات استعماریشان را از دست ندادهاند. این همه دروغ و خسارت را میبینند، این همه جنایت را میبینند، این همه هزینههای سنگینی را که آمریکاییها در این دو سال دادهاند، میبینند. نزدیک 200 میلیارد دلار بیجهت از دست دادهاند، که زندگی اقتصادی آنها در حال آسیب دیدن است.
این بیآبروییها و این نفرت جهانی را که علیه آمریکا ایجاد شده، میبینند. در آخرین نظرسنجی که رسانههای خود آمریکا کردند، گفتند آمریکا در اوج بیاعتباری در دنیا قرار دارد و هیچ وقت آمریکاییها این قدر در دنیا منفور نبودند. اینها را میبینند، ولی هنوز درصد قابل توجهی از مردم این کشورها در حال حمایت از این کارهای ماجراجویانه غیرانسانی هستند. گرچه نصف شدند، ولی نصف هم زیاد است و اصلاً نباید اینگونه باشد.
مسئله بعدی، مساله خود عراق است. یادتان هست آمریکاییها بعد از جنگ خیلی عربده میکشیدند، اولین ناو جنگی آمریکا که از خلیج فارس به آمریکا برگشت، آقای بوش در ساحل آمریکا و بر روی عرشه ناو، از نظامیان آمریکایی استقبال کردند و سخنرانی مغرورانهای کرد و گفت: «جنگ تمام شد». بله، برخورد با بعثیها و صدامیها تمام شد. تعبیری هم کرد که یک مقدار جلوی زهر قضیه را برای آینده بگیرد. گفت: قسمت اعظم جنگ تمام شد. دو سه روز پیش یکی از شخصیتهای متنفذ آمریکا گفت: حرفی که آن روز آقای بوش زد، اشتباه بزرگی کرد. آن روز باید میگفت ما تازه داریم وارد جنگ میشویم، تا حالا جنگی نبود، جنگی که با موشک و هواپیما و امکانات پیشرفته الکترونیکی و بکارگیری موارد اورانیومی علیه مردم انجام شود، آن هم مردمی که هواپیماهایشان نمیتوانند بکنند پرواز، جنگ نیست. این یک تهاجم وحشیانه است. آن چیزی که جنگ است، همان است که الان در عراق جریان دارد و از همان روز شروع شد و حالا در اوج است. خیلی جالب است که مسئولان آمریکایی بارها گفتهاند داریم امنیت عراق را بهتر میکنیم و نوید آینده را میدادند. دیروز آقای پاول، وزیر خارجه آمریکا - معمولاً در خطبههایی که میخوانم حرفهای دو سه هفته گذشته را نمیزنم حرفهایی که طی دو سه روز اخیر عنوان شده را میگویم - گفت: «شدیدآ به آمریکاییها توصیه میکنم که به عراق سفر نکنند. بسیار خطرناک است».
این عراقی است که اینها فتح کرده بودند و میگفتند همه چیز تمام شده و اینها چمدانها را بسته بودند تا دلارهای نفتی را از عراق ببرند. ولی توصیه میکنند که به چنین جایی نروید. بعد توضیح داد که عراق اصلاً جای امنی نیست. شبها اصلاً حضور نداریم و عراق در دست مخالفان ماست. روزها هم مسیرها، خیابانها و رفت و آمدها در خطر است. این حرف وزیر خارجه آمریکاست که دیروز (پنجشنبه) رسماً به آمریکاییها ابلاغ کرد.
این چه امنیتی است که برای مردم آوردهاند؟ او هم چنین توضیح داد و گفت: مسافرخانههایی که متواریان عراقی در عراق احداث کردند، مورد تعرض نیروهای مخالف واقع شده و تخریب گشته است. سازمانهای بینالمللی مورد تعرض است. مراکز نظامی مورد تعرض است. سفرها مورد تعرض است هرکاری که ببینند در مسیر همراهی با اشغالگران است، مورد تعرض خطرناک است. این نتیجه کارشان است و این هم اعترافی است که وزیر خارجه آمریکا چند ماه بعد از اظهارات آقای بوش مبنی بر خاتمه جنگ، بیان کرده است.
آمریکاییها میگویند: الان در عراق روزانه بین 20 الی 15 حمله خطرناک به ما میشود و روزانه حداقل 20 زخمی داریم. تعداد کشتههای خود را معمولاً اعلام نمیکنند. چون زخمیها را به بیمارستانها میبرند و اطبا میبینند که یا معلول شدند یا به هر حال بعد از زخمی شدن مرخصی میگیرند و برمیگردند. این باعث میشود که نتوانند آمار زخمیها را مخفی کنند. ببینید یک کشور قدرتمند اینقدر مخفی کاری، دروغگویی و حیلهگری میکند و نویدهایی مانند امنیت، غذا، بازسازی و مهمتر از همه اینها وعده آزادی به مردم میدهند که آمدند مردم عراق را از چنگال یک حزب گرگ صفت آزاد کنند و مردم عراق را نمونه آزادی در منطقه قرار دهند. واقعاً که پر رویی و پرادعایی و عدم وحشت از اینکه دیگران آنها را به چالش بکشانند، که بپرسند و محاکمه بکنند، در حدّی است که در دنیا سابقه ندارد. مثل امپراتورهای بدون قانون قدیم و مثل سلطانهای جنگ با مردم دنیا حرف میزنند و میگویند آمدیم آزاد کنیم، در حالی که برخلاف اجازه سازمان ملل آمدند. الان آمریکا احساس عجز میکند. نیاز به کمک دیگران هم دارد. پول و سرباز میخواهند.
یک قطعنامه به شورای امنیت بردهاند که بعضی از اختیارات را به سازمان ملل بدهند تا سازمان املل از کشورهای دیگر بخواهد سرباز بفرستند و در هزینههای نگهداری عراق سهیم بشوند. این دو، خواسته آمریکاست و میخواهد مسئولیت این همه خیانت را به گردن سازمان ملل بیندازد. اگر اختیارات را به سازمان ملل میدادند، این مساله تا حدودی قابل قبول بود. اگرچه سازمان ملل هم در این زمینهای که آمریکاییها خراب کردند، به احتمال قوی نمیتواند در آینده کاری انجام دهد. ولی ما فرض را بر این میگذاریم چون راه دیگری نیست. این قابل قبول بود که سازمان ملل مسئولیت را بعهده بگیرد و به تدریج اشکالات را برطرف کند که البته خیلی طولانی خواهد بود.
قطعنامه را چند روز پیش به شورای امنیت بردند و کشورهای فرانسه، آلمان، روسیه و خود آقای کوفی عنان اعتراض کردند و گفتند: آمریکا میخواهد در آنجا فرمانروا باشد و هم مسئولیت نداشته باشد این که نمیشود. پس محوریت را باید به سازمان ملل بدهید و برای بیرون رفتن زمان بندی بدهید. این دو چیزی است که از آمریکا خواستند. آمریکا رفت و قطعنامه را دوباره اصلاح کرد و دیشب دوباره قطعنامه اصلاح شده را به شورای امنیت داد. ولی همان حرفها را با زبان دیپلماسی و با ردّ و بدل کردن برخی جملات مجددآ تکرار کرده است.
دیروز وقتی این قطعنامه را خواندند، آقای کوفی عنان گفت: در برنامه آمریکا زمانبندی نیست و معلوم نیست که چه زمانی میخواهد از عراق بیرون بیاید. لذا این درست نیست و ما رأی نمیدهیم. فرانسه هم گفت: آمریکا، کار و مسئولیت را به سازمان ملل واگذار نکرده است و ما از این جهت رأی نمیدهیم. البته هر دوی این اعترافها قابل توجه است.
فرانسه به تدریج در حال تسلیم شدن است. این رویه آمریکاییها که مسائل را طول میدهد و پشت پرده مخالفان را به هر صورتی اعم از تهدید، تطمیع و غیره با خودشان همراه میکنند، الان هم در مورد فرانسه دارند این کار را میکنند و فرانسه پس از چندی چیزی خواهد گرفت و تجربه ما هم این است که اینها خواهند گرفت. فرانسه میگوید چون نقش سازمان ملل کمرنگ است، قبول نداریم. کوفی عنان هم نقش خودش را نمیگوید. بلکه میگوید چون زمانبندی ندارد، قبول نمیکنیم. آمریکا سه مرحله در این قطعنامه گذاشته و گفته است: اول تصویب قانون اساسی، بعد انتخابات و بعد واگذاری به مردم. اینها میگویند زمان اعلام کنید، چه زمانی قانون اساسی تصویب شود؟ کی انتخابات صورت بگیرد؟ چگونه واگذار شود؟ آمریکا میگوید: الان نمیتوانم بگوییم. معنایش این است که این مسائل در قطعنامه شورای امنیت باز باشد تا هر وقت که آمریکا خواست، انجام شود و مسئولیت هم به عهده شورای امنیت است و پول را هم دیگران بدهند. ببینید چگونه با سرنوشت مردم بازی میکنند؟! چطور ملتی را اینگونه مضحکه کردهاند و در مورد آن و سرنوشتش حرف میزنند و میگویند ما آمدهایم اینها را آزاد کنیم! چقدر باید اینها پر رو باشند که همان حرفهای استعماری صد سال پیش را امروز در قالبهای دنیاپسند و صورتهای دیگر مطرح کنند و توقع هم دارند مردم اینها را بپذیرند و مردم باور کنند و به آینده امیدوار باشند. چیزهای دیگری که در کار آمریکاییها تناقض دارد، بسیار است. چون مربوط به این زمان نیست من فقط اشاره میکنم. کاری که این استعمارگران فعلی میکنند، این است که کشورهای دیگر را وادار میکنند تا یارانه هایشان را قطع کنند. این یک اصل اقتصادی است که در بازار آزاد جهانی پذیرفته شده است، ولی خودشان آنقدر یارانه در اروپا و آمریکا به کشاورزان میدهند که هیچ محصول کشاورزی کشورهای جهان سوم قابل رقابت با محصولات آنها نباشد و عملاً هم برنامههای کشاورزی جهان سوم را که عمدتاً هم از منابع مهم آنها بوده است، فشل میکنند. آفریقاییها دادشان درآمده است. 50 کشور آفریقایی میگویند شما به جای این سوبسیدها که به کشاورزانتان میدهید، بگذارید در تجارت جهانی به فروش برسانیم و رقابت کنیم. ولی اینها این کار را نمیکنند و دروغ میگویند.
برای کم کردن گازهای گلخانهای برنامه کیوتو را اعلام کردند، ولی بیشترین گازهای گلخانهای را همین کشورهای صنعتی بویژه آمریکا تولید میکنند. آمریکا از این قرارداد بیرون میآید. با اینکه حدود 30 درصد انرژی دنیا را او مصرف میکند و عمدتاً انرژیهای آلوده مانند زغال سنگ، نفت سنگین و امثال اینها را تولید میکنند. پس دروغ میگویند، دنیا را ملعبه کردهاند. خودشان عمل نمیکنند و دیروز دیدیم روسیه هم به تنگ آمده و تهدید میکند که اگر ناتو میخواهد حالت تهاجمی داشته باشد، ما هم برنامه نظامی پیشگیرانه خواهیم داشت و ما هم حاضر نیستیم با «کیوتو» همکاری نماییم.
گویا اینها دنیا را مثل ملک طلق خودشان میدانند و دنیا را بین خودشان تقسیم میکنند و هرجور میخواهند با دیگران برخورد میکنند.
نمونه این برخورد با خود ماست. ملت ما با پوست و گوشتش دارد این را میبیند. با اینکه ما همگی اعم از رهبر معظم انقلاب، رئیس جمهور و ما گفتیم که کاربرد سلاح اتمی را حرام میدانیم، در دینمان حاضر نیستیم با یک سلاح اتمی هزاران نفر را نابود کنیم. در جنگ عراق علیه ما امتحان دادیم که از اینگونه چیزها استفاده نمیکنیم، با این وجود میبینید که چقدر رذالت میکنند! انصافاً هیچ راهی نمانده به جز اینکه ملتها خودشان به فکر بیفتند و جلوی این زورگوییها را بگیرند و حداقل در شورای امنیت، سازمان ملل، مجامع بینالمللی و جاهایی مثل همین آژانس هستهای اقدام کنند. این قابل قبول نیست که در عصر امروز، عصر ارتباطات، عصر رایانه و عصر ماهواره آمریکاییها بتوانند با برنامههای خاص تبلیغاتی و با ابزار تبلیغاتی خودشان و با امپراتوری تبلیغاتی صهیونیستم هر فکری را که دارند. در دنیا اینگونه منتشر کنند. گاهی افراد خود فروخته و یا خودباخته و یا فریب خورده در داخل کشور با سیاستهای آنها همراهی کنند. این وضع قابل دوام نیست.
علائم انفجار در دنیا به چشم میخورد و دلیلش هم این است که آمریکا به قول خودش دو سال است که با تروریسم مبارزه کرد، ولی امروز بدتر از دو سال پیش دنیا در معرض خطر تروریسم است. نمونههایش را شما میبینید که در دنیا چه اتفاقانی میافتد! بحمدالله بیداری در دنیا پیدا شده و انشاءالله این بیداری منجر به آزادی کشورها از سلطه استعماری مخفی غربیها شود. (تکبیر حاضران)
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد/ الله الصمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد
|
1- از سال ۱۳۷۸ با درخواست نیروی انتظامی و تصویب مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا، زمان برگزاری هفته نیروی انتظامی از تیر ماه به مهرماه انتقال یافت. قبلاً ۲۷ تیر به مناسبت سالروز تصویب قانون ادغام نیروی انتظامی به نام روز نیروی انتظامی و سپس هفته آخر تیرماه به نام هفته نیروی انتظامی نامگذاری شده بود و در این روز و هفته، مراسم ویژهای برای بزرگداشت این نهاد انتظامی برگزار میگردید. ولیکن بعد از بررسیها و جمعبندی نظرات و دیدگاهها و پیشنهادهای مختلف مقرر شد هفته نیروی انتظامی در مهر ماه، برگزار شود. از اینرو، روز سیزدهم مهر، به عنوان روز نیروی انتظامی و آغاز هفته بزرگداشت ناجا نامگذاری شد.