خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۷۵ //۲۸ رمضان ۱۴۱۷ // 7 فوریه 1997 نوشته بودند: « برای راه‌پیمایی روز قدس و اقامه جمعه به دانشگاه تهران رفتم. حضور مردم وسیع و بیشتر از هر سال است. از طرف آقای ناطق [نوری] و دفترش و ستاد نماز جمعه، خواستند که بعد از صحبت ایشان که قبل از خطبه‌ها صحبت می‌کنند، اسمی از ایشان ببرم و بُردم. سال گذشته، اسم نبردم، ایشان گله کرد. یک خطبه راجع به فلسطین و خطبه دوم را درباره پیروزی انقلاب و اعجاز انقلاب در پیروزی و دفاع و سازندگی ایراد کردم.»

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۷۵
خودسازی های ماه رمضان / روز قدس / تاریخ فلسطین / اکرم زعیتر / خطر جهود / القضیه الفلسطینیه / بالفور و انگلیس / روستای عریش / هیتلر و هولوکاست / فیلم بازمانده / تروریست دولتی اسرائیل / بیت المقدس و تاریخ آن / پایتخت اشغالگران از تل آویو تا بیت المقدس / ایران زمان پهلوی، قلعه مستحکم منافع آمریکا / پیروزی در جنگ معجزه دوّم انقلاب اسلامی / همکاری شرق و غرب و ارتجاع با ارتش بعث علیه ایران در 8 سال دفاع مقدس / شرایط ایران در سال های قبل و بعد از جنگ و سازندگی / گام های ایران برای تدوین برنامه 25 ساله / طرح توسعه زاگرس و حماسه سازندگی / سرنوشت طرح فقرزدایی هاشمی رفسنجانی!!/

 خطبه اوّل:

 

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ  وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ

  سُبْحانَ الذَّی أَسْرَی بعَبْدهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِد الْحَرامِ إِلَی  الْمَسْجِد آلْأَ قْصی الذَّیِ بارَکْناحَوْلَهُ.[1]

 

 خوشبختانه ماه رمضان خوبی بر ما گذشت و مردم با حضور انبوه خودشان در مساجد و مراکز مراسم، نشان دادند که اسلام حقیقتاً در ایران قوی است و این خودسازی که در ماه مبارک تحقق پیدا کرد، باعث تقویت دین و دنیای ما خواهد بود و مطمئناً به هدف بزرگ تحصیل تقوا می‌رسد و ما تأکیدمان این است که این فضای روحانی که در ماه مبارک خلق شد، سعی کنید که حفظ شود و همیشه این ارتباط مبارک خودتان را با قرآن و دعا و مسجد و روحانیّت و سایر مراکز مقدّس تقویت کنید که ما از این مجرا به قرب خداوند و به کسب رضای خداوند می‌توانیم برسیم.

 خطبه امروز من گر چه به‌صورت دو خطبه ایراد می‌شود، ولی به هم مربوط است. یک بحث و دو عنوان، یکی «مسئله فلسطین» و دیگری مربوط به «دهه فجر انقلاب اسلامی» است که عمیقاً و به‌طور ریشه‌ای به هم مربوط هستند، سعی می‌کنم خلاصه و فهرست‌وار صحبت کنم که می‌دانم شما خسته‌اید و هوا هم سرد است و زمین‌ها یخ‌زده است. گر چه برای روشن شدن هر دو بحث، مجال زیادی می‌طلبد.

 در مورد فلسطین و بیت المقدّس اولین حرفم تشکر از ابتکار بجای امام راحلمان که جمعه آخر ماه رمضان را فرصتی قرار دادند که مردم عواطف و احساساتشان را در این مورد ابراز کنند. حضور انبوه جمعیت در همه مراسم سال‌های گذشته و بخصوص امسال که نشان می‌دهد مردم عمیقاً به مسئله قدس و فلسطین علاقه‌مند بوده‌اند و نگران این مسئله مهم می‌باشند و حق هم همین است که مردم نگران باشند. حادثه بسیار مهم و خطیر است.

 من در دنیا حادثه‌ای به اهمیت مسئله فلسطین نمی‌شناسم و فکر می‌کنم محوری‌ترین مسئله است. نه‌تنها برای ما، بلکه برای دنیا، منطقه، مسلمانان و بخصوص برای خود فلسطینی‌ها و تقریباً امروز هشتاد سال است که از نقطه آغاز جدّی این مسئله می‌گذرد و در افق هم روشن نیست که چقدر دیگر عمر این مسئله خواهد بود تا ختم به خیر شود. البته حتماً ختم به خیر خواهد شد و ما مطمئن هستیم سرانجام فلسطین، فلسطین است و این بقعه، بقعه الهی است و دست پلید استعمارگران از آنجا کنده می‌شود، اما صبر خداوند خیلی است و عمر ما کوتاه می‌باشد؛ اما یک سفره جهادی است که هرلحظه و هرروز ما را به جهاد دعوت می‌کند که خودش هم موضوع خوبی برای کسب قرب به خداوند است.

 در حدود هشتاد سال پیش، در سال 1917 اولین سند این مسئله شوم نوشته‌شده است و اولین خشت کج این بنای پلید گذاشته‌شده و هنوز هم با کجی به بالا می‌رود.

 روزی که بالفور انگلیسی به سران صهیونیست نوشته‌ای داد که وطن یهودی را در فلسطین درست کنید. اوایل «جنگ جهانی اول» بود، دو سالی گذشته بود که عرب‌ها با خیال خامی به فکر استقلال بودند و در جنگ با حکومت امپراتور عثمانی و با انگلیسی‌ها همکاری محرمانه‌ای داشتند که بعد از پیروزی انگلیسی‌ها، منطقه عربی از خلیج‌فارس تا مدیترانه را استقلال بدهند. در همان موقع انگلیسی‌ها با سران یهودی داشتند صحبت می‌کردند که در کنار مدیترانه و بین رود اردن و مدیترانه برای آن‌ها خانه یهودی در فلسطین بسازند.

 البته این‌ها خیلی زود برملا شد و مشاجرات و مباحثات هنوز ادامه دارد و در هر قدمی که این داستان تاریخی پیش رفته است استعمار یک گام جلو آمده و یک گام مسلمانان و اعراب عقب رفته‌اند و هنوز هم این حرکت ادامه دارد. تا آخرینش را ما این روزها شاهد هستیم که پیمان «سازش» اتفاق افتاد و خطرناک‌ترینش هم در جریانی که مسئله قدس است که الآن در این جریان، تهاجم وسیعی آغاز شده که قدس را پایتخت اسراییل بکنند و خوی عربی و اسلامی این شهر مقدّس را از او بگیرند که این مسئله کاملاً جدیدی است اگر چه ریشه در گذشته دارد.

 اولاً مسئله اسراییل از آن به بعد واقعاً صد در صد استعماری است و از این‌سو یک مسئله صد در صد اسلامی است که ما به‌عنوان وظیفه اسلامی با آن مواجه هستیم و غربی‌ها به‌صورت یک پایگاه و حرکت استعماری به آن نگاه می‌کنند.

 قبل از اینکه سند بالفور از طرف انگلیسی‌ها امضاء شود، مهم‌ترین مذاکره‌شان در این نقطه بوده است که سران یهودی به انگلیسی‌ها قول می‌دادند که در کنار کانال سوئز یک پایگاه حفاظتی برای منافع انگلیس باشند. البته آن روز آن‌ها هنوز روی روستای «عریش» هم حساب می‌کردند و فکر می‌کردند حتی اگر» عریش» را به آنان بدهند، چنین هدفی تأمین می‌شود که دیگر بعداً همّت شان را بلندتر کرده‌اند؛ یعنی اصل مطلب، از این نقطه شروع می‌شود که انگلیس در کنار کانال سوئز در خشکی پایگاهی بسازد که بین غرب و دنیای اسلام و شرق دنیای اسلامی فاصله باشد. آن روز از مصر به عمق آفریقا را غرب اسلام اطلاق می‌کرده‌اند و به این طرف را شرق دنیای اسلام می‌دانستند که می‌خواستند ارتباط این دو نقطه را قطع کنند، کانال سوئز یک ممرّی است که در حقیقت در اختیار مصر می‌باشد، اما اگر یک دولتی این طرف کانال سوئز درست می‌شد، ارتباط خشکی قطع می‌شد و دائماً نظرات عوض می‌شود و اهداف جدید پیش می‌آید.

 به هرحال اگر انگلستان آن روز صاحب امپراتوری عظیم بشری بود و او متولّی بود و کار را انگلیسی‌ها انجام دادند، امّا وقتی شوروی ها آمدند و دنیا هوشیار شد و نهضت های انقلابی و ملّی در سراسر دنیا به وجود آمد و در هر گوشه‌ای فشاری بر روی گرده مستعمرات انگلیس قرار گرفت، دیگر انگلیسی‌ها نمی‌توانستند این همه فشار و هزینه را تحمّل کنند.

 آن‌ها یک کشور کوچک در یک جزیره‌اند، با اینکه این وظیفه را به آمریکا محوّل کرده‌اند و آمریکا این استعداد را دارد، چون آمریکا تقریباً یک قاره است و به تنهایی خودش با آن وسعت، ثروت و آن همه معادن و منابع طبیعی که حقیقتاً از لحاظ طبیعی نیرومند است. این وظیفه سنگین را به عهده آمریکایی ها دادند و آمریکایی ها دیگر از چند دهه پیش این جریان استکباری را اداره می‌کنند.

 چیزی مثل حضورشان در خلیج‌فارس است. چیزی مثل حضور کلی‌شان در نقاط حسّاس دنیا که هر جا تنگه یا نقطه حسّاسی است همچون اقیانوس آرام، اطلس و هند، آن‌ها باید پایگاه داشته باشند. در منطقه شرق مدیترانه این نقطه حسّاس و شاید حسّاس‌ترین نقطه انتخاب شد.

 البته بعداً در «جنگ جهانی دوم» عامل دیگری نیز به این هدف اضافه شد، این هدف تأسیس این پایگاه از طریق افرادی که تحت حمایت خودشان باشند، بود. ویژگی اصلی آن‌ها غیرمسلمان بودن در دل دنیای اسلام بود، بعداً این هدف به یک مسئله دیگری تبدیل شد که به‌این مسئله اضافه شد و آن مشکل خود یهود بود. یهودی‌ها بتدریج بعد از «جنگ جهانی اول» و بین دو جنگ و در «جنگ جهانی دوم» از محیط جنگ سوءاستفاده کردند و به قدرت بسیار خطرناکی در اروپا و آمریکا تبدیل شدند. اموال بسیار زیادی کسب کردند، رسانه‌های فراوانی تأسیس کردند و همه جا که می‌خواستند اخلال کنند، خیلی آسان اخلال می‌کردند.

 کشورهای اروپایی حسابی از این‌ها می‌ترسیدند. آن کاری که آلمان نازی و شخص هیتلر با این‌ها کرد، هدفش این بود که این‌ها را سرکوب کند، وقتی آلمان که شکست خورد مظلومیّت نمایی هم به حربه‌های نفوذ صهیونیست ها اضافه شد و بعد از «جنگ جهانی دوّم» این‌ها به یک چهره مظلوم، مقتدر و متنفّذ و دارای ابزار فشار روی حکومت ها تبدیل شدند.

 بنابراین هم قدرتشان دولت های غربی را پشت سر قضیه (فلسطین) قرار داد و هم هدف آزاد شدن از فشار این‌ها که این‌ها را به یک نقطه دیگری منتقل کنند تا قدرتشان را در اروپا و آمریکا کم کنند.

 اشتباه دیگرشان این بود که اگر برای (یهودی‌ها) دولت تشکیل بدهند تا این‌ها بروند، این‌ها دیگر نفوذ ندارند که این همه نتیجه عکس داده، هم مرکز حکومتی در دنیا پیدا کردند و تریبون دولت برای خودشان درست کردند و هم حفظ قدرت خودشان را در دنیا ادامه دادند که الآن می‌بینید، بر کاخ سفید آمریکا و کنگره آمریکا هم حاکمیّت دارند. با همین ابزاری که عرض کردم، یعنی پول و تبلیغ.

 غربی‌ها یک چنین اژدهایی ساختند که هدف اولشان فعلاً تقطیع دنیای اسلام و فشار روی مسلمان ها و حفظ منافع غربی‌ها در دنیای اسلام که این وضع موجود است.

 در گذشته قبل از انقلاب اسلامی یکی از پایگاه های مهمّی که آمریکا آن را پشتوانه دولت صهیونی قلمداد می‌کرد، «ایران» بود که شما کاملاً می‌دانید و لازم نیست وارد این بحث بشویم که در ایران واقعاً همه جهات امنیّت فکری این سیاست را فراهم آورده بودند.

 بنده هنوز جوان بودم که در حوزه علمیه قم به فکر مطالعه در مسئله حاد فلسطین افتادم. قضیه فلسطین آن روزها خیلی پرهیاهوتر از امروز بود، ولی ایران خام خام بود. در ایران هیچ کس مطلع نبود. چون رژیم پهلوی آن چنان سانسور و بایکوت کرده بود که هیچ چیزی در ایران پیدا نمی‌شد و مردم ایران از این مسئله مهم بی‌اطلاع بودند که شما حالا ببینید الآن بچه‌های ما هم مسئله فلسطین و تاریخ آن را خوب می‌دانند.

 من آن زمان خیلی در تهران گشتم تا یک کتابچه کوچک چند صفحه‌ای به نام  «خطر جهود[2]» پیدا کردم که مرحوم سید غلامرضا سعیدی آن زمان که او آدم آشنایی بود، نوشته بود.

 وقتی که من موفق شدم این کتاب سرگذشت فلسطین[3] یا کارنامه سیاه استعمار را ترجمه کنم و با مقدمه‌ای مسئله را توضیح دادم این آن چنان رژیم پهلوی را عصبانی کرد که در سیاستش رخنه افتاده بود که شاید تا آن تاریخ تا آنجایی که ما می‌دانیم برخوردی با آن شدّت با هیچ متّهم سیاسی نکرده بود، شکنجه‌ها و آزارهای عجیب شیطانی. ولی دیگر از دستشان خارج شده بود. حتّی ما در حوزه علمیّه قم واقعاً چیزی عجیبی است، اوایل که اهداف مبارزه را ترسیم می‌کردیم، بسیاری از علمای درجه اول حاضر نبودند که مسئله فلسطین جزء اهداف مبارزه بیاید. یک جلسه داغی بین امام و آقایان بود که بحث می‌شد و بتدریج که واقعیت در ایران آشکار شد آن نیز در رأس مسائل اهداف انقلاب افتاد.

 بعد از پیروزی انقلاب این پایگاه از دست صهیونیستها گرفته شد و به پشتوانه جبهه ضدّ صهیون تبدیل شد، امّا متأسّفانه بلافاصله این پایگاه از ایران به مصر منتقل شد. مصر آن روز پشتوانه اساسی و خطّ مقدّم جبهه و قلعه فتح ناپذیر خطّ اعراب و مسلمانها بود. واقعاً هم چنین بود. ما امید به پیروزی از طریق مصر داشتیم. وقتی که خبر شلیک اولین موشک مصر که گفتند ساخت خودمان است را شنیدیم، ما در ایران جشن گرفتیم و بعد از پیروزی انقلاب در ایران، استکبار همه همّت خودش را روی مصر گذاشت و مصر را از این جبهه به آن جبهه منتقل کرد و امروز هم می‌بینیم که مصر پشتوانه اصلی حرکت تضعیف جهاد فلسطین است.

 ببینید «کمپ دیوید» آغاز عقب نشینیها و شکست‌های متوالی اعراب بود که این اتفاق بسیار شومی بود که در تاریخ مبارزات فلسطین رخ داد. مصر که رفت دیگر مثل آن پشتوانه‌ای در دنیای عرب خلق نشد، سوریه بود، امروز هم هست امّا مصر خیلی قوی‌تر است. مصر کشور بزرگی است. کشور سابقه‌دار نیرومندی است و مردم مصر وضع خاصّی دارند. مردم مصر هنوز هم قانع نشده‌اند، این تصمیم دولت مصر بود که متأسفانه خیلی خیانت بزرگی بود و هنوز هم ادامه دارد.

 ایران این طرف خلق شد، امّا آن طرف آن چنان پایگاهی را از دست دادند و در نتیجه شرایط باز هم به نفع اسراییل پیش رفت، مصر دنبال خودش بسیاری از کشورهای عربی را هم کشاند که ما در آخرین روزهای سال گذشته شاهد مشروع شناخته شدن اسراییل و از دست رفتن مهمترین حربه مسلمانها که همان قهر مطلق، بایکوت و قطع روابط سیاسی و اقتصادی حتی با شرکتهایی که با رژیم اسراییل همکاری می‌کردند. بود که شاهد از دست رفتن این سرمایه شدیم و بجای آن هم هیچ چیز نگرفتیم. اگر یک چیزی عاید شده بود، می‌گفتیم معامله‌ای انجام شده است.

 عرب‌ها مهمترین موضعشان را از دست دادند و چیزی که گرفتند حضور آسیب ناپذیر و وابسته در بخشی از خاک خودشان، فلسطین بود که هر وقت اسراییلیها عطسه‌ای بکنند، این‌ها که نمی‌توانند مقاومت کنند، می‌لغزند. حتّی به آنچه که روی کاغذ هم نوشته شده بود، عمل نشد. در کاغذ حداقل این بود که شهر الخلیل را به فلسطینی‌ها بدهند در حالی که الآن می‌بینیم قسمت حسّاسش را خود اسراییلیها و قسمتی از آن را مردم گرفتند. وقتی که قوای اسراییل در یک ربع شهر هست عرب‌ها چه قدرتی دارند؟

 در این بخش چون برادر ارجمندم ریاست محترم و انقلابی مجلس توضیحات خوبی در سخنرانی‌شان دادند. من شما را زیاد معطّل نمی‌کنم، توضیحات ایشان اینجا کافی است.

 در اُسلُو قرار گذاشته بودند که درباره قدس مذاکره کنند، آقای نتانیاهو به کلّی این مسئله را فراموش کرد و آمریکا هم ساکت شد. چون آن را اصلاً قبول نداشتند و الآن مسئله امروز دنیای اسلام بیت‌المقدّس است و من امیدوارم که قداست بیت‌المقدّس و عشق و علاقه‌ای که ملّتهای اسلامی به‌این بارگاه مقدّس دارند باعث شود که قهر ملّتهای کشورهای اسلامی در این مسئله بروز کند و شرایط جدیدی به وجود بیاورد. گر چه دولتها سخت مواظبند این راهی که انتخاب کردند، نشکند. الآن بحث این است.

 بیت‌المقدّس که الآن دوقسمت است ، یک قسمتش غربی و یک قسمتش شرقی است. یا قدیمی و جدید. در بیت‌المقدس جدید عمدتاً اسراییلیها هستند که در آن منطقه تعداد کمی مسلمان و عرب هست. در منطقه قدیم گویا حدود 150 هزار نفری هنوز عرب و مسلمان زندگی می‌کنند. سیاست اسراییل این است که اینجا مرکز حکومت اسراییل بشود و پیشاپیش صهیونیست ها در کنگره آمریکا قانونی گذراندند که آنجا تکلیف کردند که دولت آمریکا مکلف است که سفارتش را از تل‌آویو به بیت‌المقدّس منتقل کند. همین چیزی که تودهنی و کج نگاه کردن به‌اعراب و آنهایی است که نرد عشق با آقای کلینتون می‌بازند. درست همینی که سال‌های سال است که عرب‌ها و مسلمانها برای آن اشک می‌ریختند، فکر نمی‌کردند که یک روز کارشان به اینجا برسد. آنجا برنامه آوردن یک میلیون یهودی را دارند و فکر می‌کنند که با تحویل بیت‌المقدس کار قطعه غربی و کرانه باختری تمام است که همین طور هم هست و این خطرناک‌ترین کاری است که دارد اتفاق می‌افتد. اگر این اتفاق بیفتد معنایش این است که دیگر عواطف مذهبی و عشق اسلامی مردم به این قبله اولی مسلمین و نقطه معراج پیغمبر هم دیگر کارساز نیست.

 به هرحال آنچه که امروز اتفاق افتاد و در این دو سه سال اخیر اتفاق افتاد،  نشان داد که آمریکاییها علی رغم اینکه خودشان را دوست اعراب می‌دانند و حضور نظامی چشمگیر در خلیج‌فارس را به عنوان حفظ آن‌ها به دروغ مطرح می‌کنند، هیچ اعتنایی به خواسته‌های ملّتهای عرب ندارند و عجیب در مقابل توقعات اسراییل خاضع اند. کاری که انگلیسی‌ها هیچ وقت نمی‌کردند، آن‌ها هیچ وقت با این قلدری مواجه نمی‌شدند و اگر می‌خواستند کاری هم انجام دهند با پنبه سر می‌بریدند و سالها طول می‌کشید تا یک کاری انجام می‌دادند.

 این‌ها با صراحت ایستادند و چیزی که خودشان تضمین کردند، اجرای همین پیمان سازش» را که چیزی نبود که خسارت اعراب را خودشان تضمین کردند، خیلی عادی دولت جدید اسراییل آمد و منکر شد و آن‌ها هم سکوت کردند و همان طور ارتباط دوستانه‌شان را با او حفظ کردند، خوب اگر قرار است پیمانهای امضاء شده اجرا شود و اگر قرار است قرارهای سازمان ملل اجرا شود خوب معنی این تبعیض چیست؟ از یک طرف هم یکی از شیطنتهای بسیار عمیقی که کردند، این بود که دست فلسطینیهای مجاهد را بسته‌اند و یک موج عجیبی از سال‌های پیش علیه تروریسم در دنیا راه افتاده است.

 شما می‌دانید که مسئله اول کشورها امروز، مسئله تروریسم است، خوب به عنوان یک حرکت منفوری است که واقعاً ترور هم به عنوان یک چیز منفوری به شمار می‌رود. ولی اینجا یک مغالطه عجیبی اتفاق افتاده که من نمی‌دانم چرا بقیه کشورها مخصوصاً عرب‌ها به شکلی آن را برای ملّتشان افشاء نمی‌کنند. اصلاً بانی ترور در ده سال اخیر اسراییلیها بودند و اصلاً پیروزی اسراییل در فلسطین با ترور همراه بوده است. اصلاً حربه تضعیف مسلمانان ترور بوده است. حتّی ترورهای معمولی که از طریق «سیا» و سایر جاها، شخصیت‌های پیشتاز انقلابهای اسلامی ترور می‌شدند، خیلی هم معلوم بود که آن‌ها سازماندهی کردند.

 شما این حوادثی را که اخیراً خوشبختانه فیلمی هم ساخته شده از اوّل تصمیم دولت اسراییل را ببیند، همین یک فیلم همه چیز را به ما نشان می‌دهد، این فیلم «بازمانده» ای را که صدا و سیما آن را پخش می‌کند، قبلاً در سینماها نمایش داده شد. یک گوشه‌ای از هزاران واقعیت آن روزها است. محور سیاست یهودیها و صهیونیستها این بود که مسلمانها را بترساند تا فرار کنند و جای آن‌ها را بگیرند و تا دوباره قدم بعدی را بردارند. همه این را می‌دانستند، اصلاً روشن بود که فلان جا زمین خوبی دارد و یا فلان جا آب خوبی دارد یا هوای خوبی دارد و یا فلان نقطه دارای موقعیت استراتژیکی است، یک چنین برنامه‌ای درست می‌کردند و یک حمله‌ای می‌کردند.

 حادثه دیریاسین 3 مدّت‌ها خوراک انقلابیون دنیا برای تهیج افکار عمومی علیه اسراییل بود و همین نکاتی که شما در فیلم «بازمانده» می‌بینید، خانواده‌ای که به‌این شکل بچه‌اش و خودش را قربانی می‌کند و به‌این نحو خونهایشان را در خیابانهای شهرهای مقدّس فلسطین می‌ریختند. تلاش می‌کردند که حفظ بشوند، امّا این طرف قضیه چه قساوتی به خرج می‌دادند. خوب اگر قرار است که کسی بخاطر ترور محکوم شود، غیر از اسراییل کسی شایسته‌تر هست؟ و همین الآن زندان‌های اسراییل پر است از انسانهایی که از کشورهای دیگر هم دزدیده شدند و به‌آنجا آوردند. مگر این ترور نیست؟

 در لبنان وارد روستاها می‌شوند و مردم را می‌گیرند و به زندان خیام می‌برند، خوب اینکه شاهکار ترور است. ولی ما می‌بینیم که سنگینی تروریسم و مبارزه با تروریسم را به آن طرفی انداختند که یک فلسطینی جرأت نکند تا از حقّش دفاع کند. به‌محض اینکه آن‌ها ذره‌ای دفاع می‌کنند، یک دفعه هجوم رسانه‌های صهیونیستی دنیا این‌ها را محکوم می‌کنند، لیکن آن طرف این اتفاقات تلخ می‌افتد هیچ کس نفس نمی‌کشد که بگویند این‌ها دارند از موجودیّتش دفاع می‌کند.

 آواره‌های بیچاره فلسطین از موجودیّت خودشان دفاع نمی‌کنند، امّا این‌ها از نقاط غصبی‌شان دفاع می‌کنند، این ماهیت تبلیغات امروز دنیا است و این کید عظیم و این توطئه شدید برای اینکه مظلومان دنیا نتوانند از حقّشان دفاع کنند.

 اصلاً دیگر تعریفی برای جهادهای آزادی خواهانه نگذاشتند، دیگر هر مبارزه آزادی خواهانه را می‌خواهند رنگ تروریسم می‌زنند و این گران‌ترین زنجیری است که به دست مظلومان دنیا بسته‌اند و این خطرناک‌ترین تفکری است که درست کرده‌اند. ما باید بحث ترور را از بحث احقاق حق جدا کنیم.

 به هرحال مسئله به اینجا رسیده که دست اسراییل را باز گذاشتند و دست مردم را بسته‌اند و متأسفانه بسیاری از سران کشورهای عربی و اسلامی و بسیاری از رسانه‌های مردم عربی و اسلامی توجیه‌گر این راه نادرست شده‌اند.

 همچنان سنگ را می‌بندند و سنگها را آزاد می‌گذارند امّا پایان کار یقیناً این نیست. همین فلسطین قرنها در اختیار صلیبیها بود و آن‌ها خیلی از این صهیونیستها خون خوارتر بودند و خیلی وحشی‌تر و تروریست‌تر بودند. سرانجام یک روزی ملّت مسلمان منطقه بیدار شد و آن‌ها را بیرون کرد. امروز امید به پیروزی خیلی بیشتر است، امروز وقتی یک کشوری مثل ایران می‌تواند در مقابل آن همه فشار، ظلم و بایکوت و تحریم و جنگ و اخلال و توطئه‌ها مقاومت کند و یک کشور وابسته‌ای را به یک کشور آزاد، آباد کند و علی رغم فشار قدرتهای استکباری کشورش را بسازد و در منطقه قدرت خلق کند، این راه راهی است که مردم دنیا یاد خواهند گرفت.

 کشورهای «جهان سوم» یاد خواهند گرفت، گرچه بدست قدرت‌های روزشان دستهایشان را بسته باشند، یک روز باز خواهند کرد. اسراییل امروز خیال می‌کند که در سایه اسلحه برتر و به عنوان دست بالا در نیروی نظامی در منطقه برای خودش مصونیّت ابدی فراهم می‌کند، این اشتباه است. ما می‌بینیم که آمریکا هم هست و خودش را متمرکز کرده است تا مبادا در کشورهای منطقه‌ای اسلحه‌ای بالای دست اسلحه اسراییل بیابد.

 لذا هر چه فشار جاسوسی و تبلیغاتی و مادّی دارد وارد می‌آورد که مبادا یک کشور اسلامی به اسلحه‌ای که لااقل بتواند با اسراییل مواجه بشود، مجهز شود. این الآن سیاست توازن و امثال آن در منطقه به شمار می‌رود. امّا آن‌ها خیال می‌کنند که برای همیشه می‌توانند این سیاست را موفق نگهدارند، آن‌ها می‌خواستند که ایران هم همچنان در حوزه طرفداران اسراییل بماند، آن‌ها می‌خواستند ایران هم وابسته بماند، آیا ماند؟ آن‌ها می‌خواستند تا ایران هم فقیر و ساخته نشده بماند، آیا ماند؟ آن‌ها با جنگ 8 ساله می‌خواستند ایران را آنچنان تخریب کنند که تا دهها سال دیگر نتواند کمرش را راست کند، آیا توانستند به هدفشان برسند؟ هر کاری که آن‌ها خواستند که نمی‌شود.

 گر چه همه ابزار را بکار می‌گیرند، امّا سرانجام امروز ملّتها هوشیار شدند و ایران راه را نشان داده است و ایران در عمل ثابت کرده که امکان مقاومت هست و امکان پیروزی و تحصیل قدرت برتر هست. بگذارید، بالاخره این تاریخ کار خودش را می‌کند و وعده الهی که به اهتمام در این آیه مقدّسه سوره «اسراء» آمده است: «... واذا جاءَ وَعْدُالاَخِرَةِ لِیَسُؤ اْوُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوْالْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوةُ أَوَّلَ مَرَّةِ وَلِیُتَبَّرِوُاْ ماعَلَوْاْتَتْبیراً»

 همه ساخته‌های دست این استکبار را منهدم خواهیم کردگر چه اسراییلیها با خیال خودشان و با پیشگویی‌های خاخام‌ها و بعضی از محافل روحانی خودشان عقیده پیدا کردند که در سال 99 سال ساخت مجدد هیکل سلیمان بر ویرانیهای مسجدالاقصا است.

 آن‌ها خیال می‌کنند که به زودی مبشّری که خیال می‌کنند حضرت مسیح است می‌آید و سال 99 تحقق این وعده‌ها می‌بینند و تلاش می‌کنند تا آن روز این کار را انجام بدهند. امّا تحقیقاً قدرت مسلمانان و قدرت ملّتهای اسلامی از این خیالبافی ها خیلی بالاتر است.

اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.

 

 خطبه دوّم:

 

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج)

 خطبه اوّل طولانی شد سعی می‌کنم، خطبه دوّم را کوتاه کنم، چون از صبح تا به حال خیلی خسته شده‌اید. مناسبت مهم امروز ما دهه فجر و پیروزی تابناک اسلام و مسلمانان و مستضعفان در ایران است که حقیقتاً تحقق وعده الهی است که وعده نصرت به مستضعفان در مقابل مستکبران داده است و نمونه بهتر از این را شما در عصر حاضر نمی‌توانید پیدا کنید. اگر چه آن مصداق اولیه پیروزی بنی‌اسراییل بر فرعون بود، امّا آن زمان با این زمان خیلی تفاوت دارد، پیروزی ملّت مظلوم و تنها و مظلوم طولانی دوران ستم شاهی در ایران در مقابل قدرت جهنّمی طاغوت و حمایتهای بی‌دریغ استکبار حقیقتاً این معجزه فتح و نصر الهی است.

 سه نکته را در این دوران طولانی فتوحات اسلام من به عنوان نکته‌های برجسته این تحقق معجزه عرض می‌کنم که هر سه آن‌ها معجزه‌ای است، معجزه‌ای که می‌شود به روشنی اعجاز الهی و حضور الهی را در آن دید. اوّلی آن پیروزی است همین الآن قضایای صربستان را فکر کنید و از تلویزیون می‌بینید که در خیابانها با چه وسعتی مردم پیاده روی می‌کنند و برنامه‌هایی اجرا می‌کنند، کشورهایی مثل آمریکا و فرانسه و آلمان از آن‌ها حمایت می‌کند. با اینکه عصر دمکراسی است، خود دولتش هم ضعیف است، ولی می‌بینید که چگونه ادامه می‌دهند، امّا در ایران هیچ کس از ما حمایت نمی‌کرد، اکثر سران مبارزه در زندان بودند، رهبر مبارزه در خارج از ایران بود، این مردم با پیام امامشان به راه افتادند و آن گونه در مقابل خونخواهی‌های رژیم پهلوی مقاومت کردند و با دست خالی گل در لوله‌های تفنگ سربازان گذاشتند، صبر و حوصله و متانت و مقاومت، تشییع جنازه‌های شهیدانشان جسم محکم استکبار را شکستند و این قلعه مستحکم منافع آمریکا را به هم ریختند و نگهبانان قلعه استعمار را بیرون کردند و اینجا را تصرف کردند و امام را با آن عظمت پس از سالها تبعید وارد ایران کردند.

 این کار خیلی عظیمی است، هر جا این اتفاقات افتاده بالاخره دولت روی قدرتی و یا حزبی و جریانی پشت سر آن بود، اینجا غیر از فضل خداوند چیزی ما نداشتیم و لطف خداوند هم موقعی نازل می‌شود که مردم صلاحیّت دارند، خدا با هیچ کس قوم و خویشی ندارد و هر کس مسیری که در برنامه آفرینش تعیین شده نپیماید نمی‌تواند به هدفش برسد.

 مردم راهشان را انتخاب کردند، صبر و مقاومت کردند و نصرت خدایی آمد و این آیه تکان دهنده « نصر به رعب» که در تهران مکرر آمده اتفاق افتاده و دل مستکبران را خالی کرد  و آن‌ها را ترساند که برای نجات خودشان فرار کردند و ایران را در اختیار ملّت مسلمان ایران گذاشتند.

 آن موقع ما زندان بودیم و این شما بودید که کارها را انجام می‌دادید و خیابانها را پر کرده بودید، با این حضور مداوم و صبورانه و آگاهانه این اتفاق بزرگ در تاریخ افتاد که ما نظیر آن را الآن در جایی سراغ نداریم.

 معجزه دوّم پیروزی در جنگ بود که واقعاً معجزه غیرقابل توضیحی است، شما این را تصوّر کنید یک کشوری انقلاب کرده نیروهای مسلّح خود را هنوز سازماندهی نکرده، اسلحه‌اش را نمی‌شناسد، جنگ را نمی‌شناسد آمادگی دفاع ندارد، کارهای داخلی را سازمان نداده، اینجا هنوز مسائل عمده سیاسی دارد، رئیس جمهوری که انتخاب کرده غلط از آب درآمده، تکلیف مردم به یک نقطه اشتباهی درآمده، دل مردم را خالی کرده آن هم که گروهی کلانتریها و پادگانها را غارت کرده بودند و اسلحه‌ها را برده بودند و آن‌ها به جان مردم افتاده بودند، عوامل «ستون پنجم» دشمن همه جا حضور داشت، نفوذی‌های آن‌ها همه جا حضور داشت، تبلیغات آمریکا و سایر مستکبران امواج پشت امواج بر سر مردم می‌آمد، خوب گرفتاریهای بعد از انقلاب بود، مشکلات، کمبودها، تعطیل شدن کارخانجات و همه چیز بود، در یک چنین شرایط دشواری دشمن هم در هزار کیلومتر مرزها را بشکند و وارد کشور شود و چندین شهر را بگیرد، صدها روستا را نابود کند و تا نزدیک جاده اندیمشک اهواز حضور پیدا کند، این وضع عادی نبود و هیچ کس هم از این ملّت حمایت نکند و همه هم دشمن را تشویق کنند و خبر رسیدن به تهران در عرض یک هفته بدهند و سقوط دولت مرکزی و حداقل سقوط خوزستان را قطعی بدانند در یک چنین شرایطی باز این ملّت، این بسیج، این سپاه عزیز و این ارتش فداکار وارد میدان شوند و آن گونه که همه شما می‌دانید به تنهایی و غریبانه، 8 سال بجنگند، آن طرف جبهه یک تشکیلات خشنی مثل «حزب بعث عراق» که سالها برای چنین روزی مسلّحش کرده بودند و با حمایت گنجهای قارون‌هایی که از پول نفت اندوخته شده بود و با حمایت تبلیغات و اسلحه و اطلاعات قوی‌ترین قدرتهای دنیا شوروی و آمریکا که تا آخر آن حتی خلبانانشان را فرستادند که هدایت کنند.

 هواپیماهای عالی‌شان را هم به عراق قرض دادند که بتوانند هدفهای دقیق‌تر را بزند، چیزهایی دادند که مجاز نبود از چند کشور جهان تجاوز کند، بمب‌های لیزری خاصّی که بتواند پایه باریک پلی را هم از هواپیما هدف بگیرد و منهدم کند که همان باعث شد از آینده عراق بترسند که این‌ها به دست آن‌ها افتاده و دوباره به سراغ خودش بروند و حتّی چیزهایی که فرصت پیدا نکردند بکار بگیرند، اسلحه میکروبی، شیمیایی سطح بالا و مقدّمات اسلحه اتمی در اختیارش گذاشتند که این‌ها از خبرهای قابل باور در تاریخ است. در این طرف ملّتی است تنها با این نیروهای مردمی، از کارخانه، دانشگاه، مدرسه، مغازه، حوزه علمیه، هر جا بچه‌های ما جمع می‌شدند و چند ماه آموزش می‌دیدند و با کوله پشتی به جبهه می‌رفتند. این کار بزرگی که در تاریخ اتفاق افتاد و این تهاجم را شکست و یک وجب از خاکمان را از دست ندادیم و اثبات کرد که یک ملّتی می‌تواند در مقابل همه قدرتهای جهنمی مقاومت کند. این‌ها باعث شد که نصر خداوند بار دیگر بر ما نازل شود.

 اوج این معجزه و نصر الهی را من در بعد سیاسی بعد از جنگ می‌بینم که در «سازمان ملل»، در «شورای امنیت»، آنجایی که قبلاً یک رأی با جمهوری اسلامی نبود، آنجایی که همه‌شان پشتیبان دشمن بودند، نشستند و رأی دادند و مظلومیت ما را و متجاوز بودن عراق را در تاریخ ثبت کردند و این قطعه تاریخی ماندنی است، بعد از 8 سال تبلیغات جنگ‌طلب بودن ایران واقعاً یک چیز باور کردنی است، معجزه چیست؟ شما فکر نکنید که معجزه همیشه در شق‌القمر است این از شق‌القمر بالاتر است، این از اژدهای موسی بالاتر است، این خیلی بالاست، این پیروزی نظامی و پیروزی سیاسی و معجزه سوّم که اتفاق افتاد و از هر دو معجزه دیگر مهم‌تر است و هنوز ادامه دارد معجزه سازندگی کشور است، همه تحلیل‌گران بدون استثناء منتظر بودند که هیجانات دوران انقلاب و دوران جنگ بخوابد و مردم آرام بگیرند. این بدنهای گرمی که در جنگ و انقلاب گرم شده سرد شود، از کمودها و مشکلات و خالی بودن کشور احساس درد کند، محاسبات آن‌ها بی‌خود نبود، خوب خیلی روشن است، کشوری که قبلاً روزی 6 میلیون بشکه نفت تولید می‌کرده، کشوری که هیچ مشکلی برای مراوده و واردات و بکار گرفتن نیروهای خارجی و امکانات خارجی نداشته، کشوری که حدود 30 میلیون جمعیّت داشته و حالا 60 میلیون نفر شده و خیلی چیزهای دیگر، کشوری که در جنگ تقریباً همه چیزش را مصرف کرده حتی ماشینهایی که در شهرها زباله جمع می‌کردند که خاک ببرند و سنگر بسازند.

 کشوری که خزانه‌اش خالی خالی است، 50 درصد کسری بودجه دارد و باید پول چاپ کند، در ذخایرش اصلاً ارز ندارد، کشوری که تقریباً همه چاههای نفتش، تأسیسات نفتی‌اش را معدوم کرده‌اند و برای ساخت هر یک از آن‌ها باید سالها صدها میلیون دلار هزینه کرد، کشوری که کارخانجات آن تعطیل است، نیروی کار آن بیکار است و بیش از 200 هزار شهید داده و همان مقدار جانباز دارد که باید این‌ها و خانواده‌هایشان را اداره کند، راه و پل و بندرش همه مخروبه است و بیش از یک هزار روستای منهدم شده دارد و بیش از یک میلیون مهاجر جنگ روی دستش است و خیلی چیزهای دیگر که این‌ها فکر می‌کردند، مردم وقتی به‌حال می‌آیند می‌گویند که این چه انقلابی است؟ ما چطور زندگی می‌کنیم. هنوز 8 سال نگذشته است، 8 سال برای ساختن یک کشور عمر بسیار کوتاهی است، خیلی کوتاه است، یک چنین برنامه‌هایی، شما آلمان و ژاپن را بعد از جنگ ببینید چقدر طول کشید که بر اقتصادشان مسلّط شدند و آن‌ها مثل ما نبودند، مشکلات خارجی را لااقل نداشتند، بایکوت و تحریم نبودند و مزاحمتی برای آن‌ها ایجاد نمی‌کردند با این وضع تحلیل می‌کردند که ایرانیها پشیمان می‌شوند و دوباره به قبله قبلی‌شان آمریکا باز می‌گردند و ما را دعوت می‌کنند اتفاق عجیبی رخ داد و بعد از یک مدّت کوتاه با اجرای یک برنامه، ایران به یک کشور نیرومندی تبدیل شد که حالا شما دارید می‌بینید. قابل مقایسه با هیچ کشوری که مسیر سازندگی را طی کرده نیست، با سرعت امروز اکثر شاخصهای یک اقتصاد سالم در کشور شما هست، اکثر شاخصهای فرهنگ سالم و یک آموزش سالم، یک سیاست خارجی سالم در کشور شما هست استقلال در همان حد اوج دوران پیروزی که در افکار مردم بوده و همه بندها را پاره کرده بودند محفوظ مانده و تقویت شده و استقلال واقعی شده، فرهنگ کشور یک فرهنگ واقعاً اسلامی شده که من همچنین ماه رمضان امسال را شاهد می‌آوردم و همین حماسه حضور شما را در صحنه امروز و آموزش کشور همه جای کشور دانشگاهها و مراکز تحقیق، آموزش سراسر کشور را فراگرفته سازندگی همه جای کشور را مثل یک پایگاه بزرگ کرده، شما کنار مرزها بروید، در کردستان، در خوزستان، در سیستان در بلوچشتان، هرمزگان، بوشهر، در شمال، در جاده‌هایی که پای ماشین مهندسی به آنجا نمی‌رسیده، شما بروید ببینید طرحهای عظیمی در کشور اجرا می‌شود، راه، آب، برق، فولاد، مس، آلومینیوم، مخابرات، کشاورزی، جنگل و بهداشت، تعلیم، هر چه که لازمه یک حرکت وسیع سازندگی است در کشور جای خودش را می‌گیرد.

 خیلی ممنون هستم من مبنای بحثم را ملّت قرار دادم بنده واقعاً به عنوان یک سرباز، به عنوان یک فرد معمولی هم در دوران جنگ و هم امروز شعار دارد، بدون حمایت، همکاری و پشتیبانی شماها، نه بنده، هیچ کس نمی‌تواند کاری را انجام دهد. این معجزه حضور مردم در صحنه و انجام وظایف یک ملّت که خداوند وعده نصرتش را به این ملّت می‌دهد نه با یک نفر نه با صد، نه با هزار و نه با ده هزار نفر سردار، بدون پشتیبانی مردم کاری نمی‌شود انجام داد که این سخنرانی من تشکر از شما است، و نشان دادن جهاد مردمی است و به دنیا هم می‌خواهم عرض کنم جایی که ملّتها حضور دارند این معجزات را خلق می‌کنند این وضع موجود است ما آخرین بودجه کشور را تازه گرفتیم من دیروز این را به دستگاهها ابلاغ کردم که می‌بینید بودجه عظیمی است. هفت سال بیشتر نگذشته است، ما، در سال 67 نصف بودجه‌مان، 51 درصد بودجه‌مان کسری بود. آن هم بودجه تمام چهارهزار میلیاردی، چهارهزار میلیارد بودجه بود. دو هزارمیلیاردش کم بود. ما امروز، بودجه یک صد و هشتاد و هشت هزار میلیاردی را تصویب کردیم، یک شاهی هم کمبود ندارد. نزدیک 47  برابر بودجه بنویسید و چطور آن را دو برابر کنیم. چون نصف‌اش خالی بوده، یعنی 95 برابر پیشرفت امکانات اقتصادی در بودجه داشتیم.

 آن روز که شروع کردیم برای تهیه کمترین نیازهایمان ارز نداشتیم. ما با 7 میلیارد دلار درآمد نفت شروع کردیم، 12 میلیارد هم بدهی داشتیم، ولی امروز شما می‌بینید آخرین بودجه این دوره مسؤولیت را نه‌تنها کسری تجاری خارجی نداریم. همین سال گذشته 7 میلیارد دلار اضافه درآمد داشتیم که یا به بدهیها می‌پرداختیم و یا به ذخایرمان اضافه کردیم که سال آینده بهتر از آن خواهد بود.

 ما آن روز برای اداره کشورمان 30 میلیارد دلار نیاز داشتیم. ولی امروز با این وسعت سازندگی با 12 میلیارد دلار می‌توانیم بخوبی خودمان را اداره کنیم. چون در کشور همه چیز تهیه می‌شود.

 امروز خود مردم با امکانات خودشان کشورشان را تأمین می‌کنند و مصرف هم خیلی بیشتر از آن موقع است، خیلی زیادتر است.  12 میلیارد دلار مصرف، سازندگی‌اش اندازه سی میلیارد هم بیشتر است به اندازه چهل میلیارد سازندگی می‌کند، چون از منابع داخلی استفاده می‌کند شاخصها همه مثبت است.

 تورم بحمداللّه که درد ما بود که بعد از جنگ در همه کشورها بدون استثناء بوده است. مهار شده و راهها هموار شده و امیدواریم طرحهای بزرگی که طراحی شده و آینده را نشان می‌دهد آن‌ها به‌موقع خودش محقق شود، ما الآن داریم برنامه 25 ساله را برای سال 1400 می‌نویسیم که ایران را آن روز به عنوان یک پایگاه اسلامی و در مقابل این ابرقدرتهای مغرور می‌توانیم به عنوان یک وزنه در مسائل جهان به‌طور جدّی مطرح کنیم.

 ما الآن طرح توسعه زاگرس در دستور کار خود قرار داده‌ایم که در تاریخ کشور ما یک حماسه خواهد بود. « حماسه سازندگی »  تنها در مورد برقش بیش از بیست هزار مگاوات یعنی بیش از آنچه که شما امروز در همه کشور دارید مصرف می‌کنید از همین کوههای سر به فلک کشیده و رودهای خروشان انرژی تأمین می‌شود و خیلی چیزهای دیگر که در وقت دیگر آن را توضیح داده و باز هم توضیح خواهیم داد. ما داریم طرح فقرزدایی را شروع می‌کنیم که پایه اوّلش در مجلس تصویب شد که امیدواریم در آینده بتوانیم ادعا کنیم که در ایران فقر وجود نخواهد داشت و با امکانات کشور خودمان غیر متّکی به حمایتهای خارجی بتوانیم یک نمونه‌ای از عدالت را در جهان ارائه دهیم. در صدد تصویب بیمه همگانی هستیم و تأمین اجتماعی که تمام مردم زیر پوشش، تأمین اجتماعی باشند غصه بیکاری غصه از کارافتادگی، غصه بازنشستگی، غصه دوران پیری و غصه مرض را برای خودشان و فرزندانشان نداشته باشند این طرحهای رفاهی، همراه طرحهای فراوان سازندگی که یا در دست اجراست و یا آماده می‌شود. تثبیت و آینده ما را می‌تواند تأمین کند. این مشروط بر این است که ما همچنان در راه خدا و برای خدا و در صحنه همچنان ضدّ استکبار و طرفدار عدالت و حامی مظلومان دنیا باشیم که از اهداف اولیه انقلاب ما است و امام راحلمان خیلی در این موارد تأکید داشتند و این‌ها را رهبر بزرگوارمان در سرلوحه برنامه‌هاشان قرار داده‌اند. همچنان بمانید که بنده مطمئن هستم. می‌مانید چون می‌دانید که این هنوز از نتایج سحر است و ما در قرنهای اولیه حرکت ایجاد حکومت اسلامی و کشور اسلامی و زندگی در سایه قرآن هستیم.

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم

اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَواَّبًا.

 

 

[1]- سوره اسرا، آیه 1

[2]  - استاد سید غلامرضا سعیدی از سال 1320ش طی مقالات و آثاری که در جراید یا به‌طور مستقل منتشر می‌کرد، همواره در دفاع از حقوق تضییع‌ شده ملت‌های مسلمان و سرزمین‌های اشغال‌شده آنان آگاهانه و فعالانه می‌کوشید.

مقالات وی در مجله وزین «آئین اسلام» و سپس در هفته‌نامه «ندای حق» و بعد در هفته‌نامه «وظیفه» و. . . در دفاع از مسلمانان هند، کشمیر، فلسطین، الجزایر و... شاید از قلیل مقالاتی بود که در نیم قرن پیش از سوی نویسندگان اسلامی برای بیداری و هوشیاری مردم ایران انتشار یافت.

مجموعه‌ای از این مقالات درباره مسلمانان کشمیر، حیدرآباد و فلسطین تحت عناوین مختلف «متجاوز کیست؟»، «مسئله کشمیر و حیدرآباد»، «الجزایر پیروز»، «خطر جهود» و «فریاد فلسطین» به شکل رساله‌های مستقلی از سال 1326ش به بعد بارها و بارها از سوی ایشان منتشر شده‌اند.

یکی از مهم‌ترین این آثار کتاب «خطر جهود برای جهان اسلام و ایران» بود که بخشی از مقالات آن توسط استاد سعیدی نخست در مجله «آئین اسلام» و سپس هفته‌نامه «ندای حق» انتشار یافته بود و بعدها در سال 1335ش از سوی مؤسسه انتشارات محمدی در تهران به دست چاپ سپرده شد.

استاد سعیدی در این کتاب با لحن تند و کاملاً افشاگرانه و منتقدانه به بررسی اهداف صهیونیسم جهانی و نقش جهودان هوادار آن در ایران می‌پردازد و با شجاعت خاص خود آن را منتشر می‌کند. مطالعه مقدمه خود استاد سعیدی می‌تواند فریاد دادخواهی وی در قبال مظالم صهیونیسم در جهان اسلام و ایران را نشان دهد. همان‌طور که کتاب بعدی وی «فریاد فلسطین» چگونگی مظلومیت مضاعف مردم مسلمان این سرزمین اشغال‌شده را فریاد می‌کشد!

پس از انتشار کتاب «خطر جهود» در دوران شاه یهودیان ایرانی هوادار یا عامل اسرائیل باعث شدند استاد توسط ساواک برای مدت کوتاهی بازداشت شود، اما با وساطت اسدالله علم آزاد شد و متأسفانه بعضی از دوستان جوان ما به‌جای تقدیر و تقدیس عملکرد استاد سعیدی اخیراً در نوشته‌ای بی‌سند و غیرمنطقی استاد سعیدی را وابسته به خاندان علم قلمداد کرده و به‌طور غیرمنصفانه‌ای به انتقاد از وی پرداخته‌اند.

بی‌مناسبت نیست اشاره شود تمام نسخه‌های توزیع‌شده کتاب توسط ساواک جمع‌آوری و برای ناشر آن، برادر ارجمند جناب آقای محمد اردهالی صاحب کتابفروشی محمدی در خیابان شاه‌آباد تهران هم پرونده‌ای تشکیل شد! ولی تعدادی از نسخ کتاب توسط استاد سعیدی به دست دوستان و همفکران رسید که مورد تقدیر و تشکر آنان قرار گرفت، از جمله دوست و برادر دانشمند، مرحوم استاد علی دوانی مورخ و محقق معاصر در بهمن ماه سال 1335 شعری در این باره سرود که کپی آن را به اینجانب داد که به جناب آقای سعیدی برسانم.

اینجانب شخصاً در مورد کتاب «خطر جهود» و گرفتاری بعدی ایشان پرسشی از استاد سعیدی داشتم که قبلاً و در سال 1367 در مقدمه کتاب «مفخر شرق» سید جمال‌الدین حسینی اسدآبادی ترجمه استاد سعیدی آن را آورده‌ام و نقل مجدد آن برای روشن شدن حقیقت در این مقدمه بی‌مناسبت نخواهد بود. استاد سعیدی در این باره در پاسخم گفت:«وقتی کتاب خطر جهود برای ایران و جهان اسلام را نوشتم و چاپ شد، توسط ساواک تحت تعقیب قرار گرفتم و مدت کوتاهی به‌عنوان بازجویی بازداشت شدم، اما اسدالله علم که در مدرسه شوکتیه بیرجند چند صباحی شاگردم بود به سراغم آمد و از من خواست دیگر درباره خطر جهود حرفی نزنم و به او گفتم: انتظار داشتم در کشورم آزادانه بتوانم از خطراتی که ما را تهدید می‌کنند، سخن بگویم و اگر امیرشوکت‌الملک امروز زنده بود شاید چنین شرطی را نمی‌کرد. علم شرمسار شد و گفت: شما مشکلات ما را که می‌دانید.»

 

[3]  - کتاب سرگذشت فلسطین که بسیاری آن را بهترین اثر درباره فلسطین می دانندیکی از آثاری است که می توان مطالعه آن را به همه جوانان علاقه مند به اتفاقات مربوط به فلسطین توصیه کرد.

فلسطین پیشینه ای کهن دارد و از اهمیت ویژه ای درمنطقه برخوردار است در طول تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین حاصلخیر همواره حوادث و اتفاقات بسیاری بر این خطه از خاورمیانه رفته است. در طول تاریخ، اقوام مختلف بر آن تاخته اند و همواره از این تهاجم ها سربلند بیرون آمده است. اما تقریباً در ابتدای قرن بیستم استعمار انگلیس به تدریج یهود را بر این خطه، یعنی مکان انبیای ابراهیمی و قبلة اوّل مسلمانان مستولی ساخت و دو قدرت بزرگ، آمریکا و شوروی، از آن حمایت کردند و اکنون سال هاست که مردم مظلوم فلسطین از سرزمین خویش رانده شده اند و با ستم حزب صهیونیسم مواجهند. نویسندة کتاب با شناخت کاملی که از فلسطین داشته، تاریخ پرفراز و نشیب فلسطین را از گذشته های دور به تصویر کشیده است که می تواند خوانندگان را با این سرزمین و حوادث رفته بر آن آشنا گرداند.

نویسنده این کتاب که نخستین بار در سال 1342 منتشر شد، اکرم زعیتر سفیر اردن بود که با مقدمه آیت الله هاشمی رفسنجانی و ترجمه ایشان در مدت کوتاهی توانست جایگاه ویژه در محافل فرهنگی و حتی سیاسی آن زمان پیدا کند به گونه ای که حتی دکتر«محمد مصدق» نیز بر این کتاب یادادشت نوشت.

خود هاشمی درباره مقدمه این اثر گفته است:«مقدمه را خودم نوشتم که خیلی تند بود؛ چون آن موقع مسئله استعمار جزو مهم ترین مسئله مبارزین بود. برای مجوز دچار مشکلی نشد. هرچند در آن زمان گرفتن مجوز هم چندان رسم نبود و سخت نمی گرفتند.»

در بخشی از این اثر می خوانیم: «درست در همان روزهایی که اعراب با انگلستان در موضوع استقلال مشغول مذاکره بودند، متفقین در میان خودشان برای تقسیم میراث دولت عثمانی، یعنی کشور عربی، مذاکرات مخفیانه ای انجام می دادند. رفته رفته، پرده از روی توطئه های استعماری متفقین، در مورد تقسیم سرزمین های عربی بالا رفت و نقشه هایی که با وعده های انگلستان به اعراب، در تناقض بود کشف گردید. قبل از همه، قرارداد سایکس_پیکو کشف شد. این قرارداد بین انگلستان و فرانسه در 26 مه 1916 منعقد شد و دولت روسیه تزاری هم آن را امضا نمود. طبق این قرارداد، کشورهای عربی که از دولت عثمانی جدا شده بود، بین دو دولت فرانسه و انگلیس تقسیم گردید، نقشه طوری تنظیم شده بود که نگذارند این منطقه تحت یک قدرت و زیر یک پرچم درآید که مبادا روزی موی دماغ استعمارگران شود! به مقتضای این تصمیم قرار شد فلسطین، غیر از دو بندر حَیفا و عَکا که سهم انگلیس بود، تحت سلطه ­ی یک اداره ­ی بین المللی در آید...

جنگ جهانی اول شروع شد و دامنه ­ی آن به حدود فلسطین رسید. یکی از رهبران حزب صهیونیسم به نام هربرت ساموئل یادداشتی به اعضای کابینه ی انگلستان و نمایندگان مجلس عوام آن کشور عرضه داشت و پیشنهاد نمود که دولتی یهودی تحت نظارت انگلستان در فلسطین به وجود آید و بین سه تا چهار میلیون نفر یهودی پراکنده در اروپا به آنجا روند و بدین ترتیب انگلستان یک حکومت دست نشانده و حافظ منافع خود را در کنار مصر و کانال سوئز ایجاد کرده و نقطه ­ی حساسی را در دست خواهد داشت. جمعی از رهبران یهود و در رأس آن ­ها دکتر وایزمن، در مورد تشکیل این دولت، با مقامات مربوط انگلیسی مشغول مذاکره شدند و از طرفی برای جلب موافقت فرانسه و آمریکا فعالیت های زیادی صورت گرفت. پس از جلب موافقت آن دو کشور، بالفور وزیر خارجه ی انگلیس رسماً قول تشکیل دولت یهودی را به آن ها داد!...»

 

تصاویر ضمیمه