خطبه اوّل:
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ
سُبْحانَ الذَّی أَسْرَی بعَبْدهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِد الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِد آلْأَ قْصی الذَّیِ بارَکْناحَوْلَهُ.
با تذکّر وظیفه مراعات وظایف دینی و اجتناب از محرمات و مراعات حُسن خلق و معاشرت خوب با مردم، در خطبه اوّل ادامه صحبت درباره قرآن شروع میکنیم و خطبه دوّم را به مسائل فراوان روز اختصاص میدهیم.
در مورد قرآن همانطوری که در جریان صحبت هستید، کلیّاتی درباره اهمیّت در زندگی ما و معنای وحی، شیوه نزول قرآن شیوه جمع قرآن توسّط پیامبر حفظ قرآن و سپس بهصورت کتاب درآمدن قرآن در زمان ابوبکر و عثمان و حذف مصاحف دیگر و توحید مصحف که از کارهای بزرگ خلیفه سوّم بوده است و بعد نقطهگذاری و اعراب و سایر مسائلی که برای شناخت این کتاب مقدّس برای جامعه ما اهمیّت دارد- صحبت کردیم.
امروز صحبت کوتاهی درباره قرائت میکنیم و اختلاف قرائتهایی که در قرآن است که از مسائل مهم است و تا امروز هم در جامعه امتداد دارد اطلاعات کلیاش برای مردم ما میتواند مفید باش. البته من بیشتر نظرم این است که این بحثهای کوتاهی که میکنم مردم ترغیب شوند و کتابهای مربوطه که فراوان هم هست تهیّه کنند و بخوانند و اطلاعات وسیعی را به دست آورند.
با یک خطبه کوتاه این مسائل مفصّل خیلی بهصورت مبهم ادا میشود. قرائت قرآن از لحظه نزول وحی بهعنوان یک مسئله جدّی و مهم در جامعه اسلامی مطرح بوده و عجیب هم هست که تا امروز که ما زندگی میکنیم اهمیتش را حفظ کرده و در آینده هم این اهمیّت بیشتر خواهد شد.
با همین آیهای که خواندم، اصلاً خود قرآن با کلمه «اقراء» شروع شد. این برای مسلمانان معنادار بود. دستور قرائت که خیلی از مفسّرین تکلیف فهمیدن که پیغمبر مکلّف بوده، قرآن را برای مردم بخواند. صرف نازل شدن، نوشتن و تعلیم و تربیت کافی نبوده است. بایست خود متن قرآن را برای مردم بخواند که پیغمبر میخوانده است.
گاهی هم در قرآن خودش به پیغمبر دستور میدهد که عجله نکن با تأّنی بخوان! صبر کن کامل شود که بعضیها نشان گرفتن که حتّی هنگامیکه وحی نازل میشده، پیغمبر آن را به زبان میآوردند که تکلیفشان را ادا کنند. ولی بههرحال قطعاً قرآن را برای مردم میخواندند نه یک بار، نه چند بار، مرتّب و همیشه و مردم هم عادت کرده بودند که قرآن را که یاد میگرفتند و نزد پیغمبر میآمدند و میخواندند که محفوظات خودشان را با متن صحیح تطبیق کنند.
بنابراین هر کس قرائت را در زمان پیغمبر یاد گرفته، درست بوده، نمیشود گفت که کسی اشتباه و فراموش نمیکرده قطعاً اینطور بوده است. امّا همه مقیّد بودند که خوب حفظ کنند و همه مقیّد بودند که اگر دستشان به پیغمبر نمیرسد، به یکی از قاریان مطمئن قرآن مراجعه کنند و خودشان را امتحان نمایند و ببینند که درست حفظ کردهاند یا نه که این بحث را من یکبار در خطبههای اوّل گفتهام. اینجا چون دوباره وارد بحث قرائت میشوم، این خطبه را تذکّر دادم. درعینحال عده شاخصی بودهاند که اینها استادان قرائت و بهاصطلاح امروز مقرّی بودهاند؛ یعنی مردم نوعاً به آنان برای قرائت صحیح مراجعه میکردند و شاگردان آنها هستند که بعداً آمدند که اینها هفت نفر هستند از معاریفشان که علی بن ابیطالب در رأس هستند و بعد عثمان و «ابیبن کعب»، «زید ابن ثابت» و «ابوموسی اشعری» و یکی دیگر از افراد معروف «عبدالله ابن مسعود» میباشد. این شش نفر از مقرّبان در تقسیم طبقاتی اوّل هستند. طبقات قراء، بعد از پیغمبر این شش نفر را طبقه اوّل قراء قرآن حساب میکنند. بعد از اینان شاگردان اینها را طبقه دوّم میدانند که اینها نیز مرجع قرائت هستند و گروه دیگری هم طبقه سوّم میباشند و طبقه چهارمی هم تا سالهای آخر قرن دوّم هجری به وجود آمده است. من اینها را یک توضیحاتی میدهم به خاطر اینکه مسئله قرائت برای مردم ما روشنتر شود. حالا این بحث چه اهمیّتی دارد. اهمیّت قضیه اینجاست که در قرائت قرآن اختلاف نظر وجود دارد که اینطور نیست که همه قرآن را یکجور بخوانند. کلمات را خیلی جاها به چند سبک یا به دو صورت میخوانند اعراب را چند شکل میخوانند و ترکیب را، در جملهبندی هم باز قرائت مختلف است. چه طور شده که به این صورت درآمده است. با خطبههایی که قبلاً من توضیح دادم خوب شما قبلاً در جریان قرائت قرار گرفتید که آن موقع خطّ عربی، خطّ کوفی بوده است. در زمان قرآن نه اعراب داشته، نه نقطه داشته و کسانی که حفظ میکردند، خوب هر طور حفظ میکردند، همانطور میدانستند.
لهجههای بسیار متنوعی هم در خود مدینه وجود داشت. مسلمانانی که از اطراف آمده بودند قریش و غیر قریش، چندین قبیله به چند لهجه عربی صحبت میکردند. شما الآن در همین فارسی خودمان میبینید که مثلاً مازندران یک شکل، لرستان یک صورت، تهران و خیلی جاهای دیگر در همین فارسی تلفّظهای مختلفی دارند و در خود فارسیهای خالص هم مثل اصفهان، یزد، تهران و کرمان میبینید، باز تفاوتهایی وجود دارد. در عربها خیلی بیش از این بوده است. آن زمان هم که این مقدار کتاب و نوشته و رادیو این قبیل چیزها وجود نداشته است. در قبیله خودشان با هم صحبت میکردند.
بنابراین حتّی آن متنی را که از پیغمبر میشنیدند و حفظ هم میکردند، وقتیکه با لهجه خودشان میخواندند یک تفاوتهایی از آن درآمد که از مشکلات صدر اسلام بود که گفتیم منجر شد به اینکه عثمان یک قرآن را بهعنوان مصحف الامام مشخص کرد و بقیه قرآنها را دستور داد سوزاندند.
اسمش را «حراق المصاحف[1]» گذاشتند به خاطر اینکه قرآنها را سوزانده بود. ولی علیبن ابیطالب کار عثمان را تأیید فرمودند که کار مهمّی هم بوده، ولی اختلاف قرائات هنوز باقی مانده است. من فقط چند مثال میآورم که شماها حتماً میدانید مثلاً اگر شما الان تفسیر مجمع البیان را مطالعه کنید هر آیهای را که بخواهد تفسیر کند، اوّل اختلاف قرائات را میگوید. میبینید اکثر کلمات یا خیلی از کلمات تفاوتهایی در قرائتهای مختلف دارد. شما حتماً خودتان چیزهایی را میدانید.
مثلاً از اوّل قرآن که شروع کنید در سوره فاتحه چون همه مردم دائماً روزی چند بار نماز میخوانند «مالِکِ یَومِ الدّین» خیلیها میخوانند «مَلِکِ یَومِ الدّین» میخوانند. هر دو قرائت هست. هر دو هم صحیح است و ابوحنیفه که یکی از بزرگان اهل سنّت و از ائمه آنها است، «ملیک یوم الدین» میخوانده است. در همین سوره «غیر المغضوب» بعضیها به طور معمول به کسر «را» همین طور که ما میخوانیم «غیرالمغضوب» میخوانند و بعضیها «غیرالمغضوب» ا فتحه را میخوانند. «صراط» را بعضی به کسر «صاد» بعضیها به فتح «صاد» میخوانند. همین «صراط» را بعضیها با صاد و بعضیها سین میخوانند. من الان در همین یک سوره چند تلفظ را که به حافظهام مراجعه میکنم در قرائتهای مختلف هم هست. همه اینها را متواتر میگویند. حالا حکم این اختلاف را هم میگویم در سوره بقره نیز که شما اوّل شروع میکنید. «اَلْمْ، ذالِکَ الکِتابُ لارَیبَ فیه» این در کتابهای قرآن نوشته شده است و بعضی قُراء میخوانند «لاریب فیهی» بجای «فی» از لحاظ معنا فرقی هم ندارد. این مربوط به یک قاعده ادبی است که گفتند: هر جا «ها» ها ضمیر بوده، قبل آن «یا» باشد، میتوانیم آنها را «فی» با اشباع بخوانیم. فیهی یا فیهه و الیه یا الیهی و این قبیل چیزها بود.
در همین سوره بقره چند آیه بعدش درباره منافقین به آیه 10 میرسیم. «بما کانوا یکذبون» در قرآن است که بعضیها آن را «یکذبون» میخوانند.
«یکذبون» یعنی دروغ میگوید «یکذبون» یعنی تکذیب میکنند. نسبت دروغ به پیغمبر میدهند و میگویند پیغمبر دروغ میگوید. این سوره «قل هو الله» که در نماز مرتب میخوانیم کلمه «کفووا» را بصورت «کفووا»، «کفا». قراء مختلف خواندهاند و همین طور هم معتبر است. پس میبینید در مورد قرآن اختلاف قرائت یک واقعیت است ولی تمام اینها مضبوط است و مطابق قاعده است که حالا عرض میکنیم یعنی چه.
این اختلاف قرائات از لحاظ اعتبار اهل سنّت میگویند که همه قرائات هفت گانه که بعداً 14 گانه شده است همهشان متواتر و معتبر هستند. شیعه همه را معتبر نمیدانند. شرایطی را برای اعتبار قائل است که مثلاً مطابق قواعد ادبی باشد سند قوی باشد و با مصحف اصلی اختلاف پیدا نکند.
سه شرط محکم رااینجا داریم و بخشی از این اعتبارات قرائات چهارده گانه را معتبر میدانند. آنهایی که همه را معتبر میدانند میگویند تمام این قرائت را شما حتّی در نماز بخوانید، نمازتان صحیح است. آنهایی که معتبر نمیدانند میگویند آنهایی که نامعتبر است نمیشود در نماز خواند گر چه چون یک قرائتی است و در قرآن محفوظ میباشد.
و خوشبختانه این قرآنی که اکنون در میان مسلمانان جاری است و تقریباً بین همه مسلمانان یکی است. این قرائت به قرائت علیابن ابیطالب میرسد منبعاش آن میباشد. این شاگردان طبقه اوّل را ببینید طبقه اوّل برای شما شمردم و شاگردان طبقه اوّل اینها هستند. یکی «عبدالله ابن کثیر مکی» است یکی «نافع ابن عبدالرحمان مدنی» است یکی «عاصم کوفی» است. این سه نفر از طبقه دوّم قراء هستند. اینها شاگرد «عبدالرحمان سلمی» بودهاند که او مستقیماً قرائتش را از علیابن ابیطالب گرفته بود و الان قرآن بیشتر بر اساس قرآن «عاصم» تنظیم شده است. البته یک چیزهایی دیگری با بعضی موارد دیگری نیز میتواند داشته باشد. چهارمین فرد از اینها هم «حمزةابن حبیب کوفی» است. او هم قرائتاش را از طریق «عاصم» به علی (ع) میرساند؛ یعنی چهار نفر از قراء طبقه دوّم از طریق علیابن ابیطالب به پیغمبر میرسند که همین قرآنی است که اکنون دست همه مسلمانان با این علایم و نشانهها و قرائتها است.
و پنجمین آن «علیابن حمزه کوفی» معروف به «کسائی» است ادیب نیرومندی بوده که امین و مأمون پسران هارون شاگردش بودهاند و او استاد آنها بوده است و ششمین «ابوامربن علی بصری» است و دیگری «عبدالله ابن عامر شافعی» است که اهل دمشق میباشد. میبینید دمشق، کوفه، مکّه و بصره، این شهرها مرکز قراء بودهاند و هریک از اینان در شهر خود یک مکتب و مدرسه و شیوهای داشتهاند و شاگردان فراوانی داشتند که شاگردان اینها در بلاد اسلامی قرائات را به مردم میآموختند. قرائت یک علم بسیار دقیقی شده بود؛ و پیچیده و بسیار پر شاخ و برگ که امروز هم هنوز همین طور میباشد، چند علم از کلّ علم قرائت بیرون آمده که محور ادبیات عرب بوده و امروز هم بسیار مورد توجّه است. حالا از هفت نفر معروف که اسمشان را بردم که معروفترین قراء اینها هستند، البته ده نفر معروف میباشد این هفت نفر اعتبار بیشتری دارند.
هر کس بخواهد نظر این هفت نفر را داشته باشد، باید از طریق دو راوی به اینها برسد که این دو راوی هم در طبقه چهارم مشخص هستند آن دو راوی کسانی هستند که بهعنوان قراء چهاردهگانه معروف شدند و کسانی که در علم قرائت خیلی افتخار میکنند. اینها مدّعی میشوند که ما قرآن را میتوانیم با چهارده قرائت بخوانیم که حافظ از آنها بوده است.
حافظ در اشعارش خود اعلام میکند من افتخار میکنم که قرآن را به چهارده روایت میخوانم. شعرش اینطور است
عشقت رسد به فریاد از خود بسان حافظ قرآن ز بر بخوانید با چهارده روایت
الان نیز معمولاً اساتید مقری که قرائت میکنند به کلمهای که اختلاف در این چهارده مورد دارد
همه اینها را از بر میخوانند و حالا بعضی هم از روی کتاب میخوانند.
منظور از این توضیح مختصر و روال قرائت قرآن این بود که مردم ما بدانند که با چه دقتی با چه زحمتی و با چه کوششی و تلاشهایی این الفاظ و آیات قرآن با همه احتمالاتش برای ما ضبط شده است و آمده است. صحیحترین و مورد اجماع آن همین متنی است که امروز در دست ما قرار دارد. مرجع همین قرآنهایی است که الان تقریباً همه دنیای اسلام وقتی چاپ میکنند این را چاپ میکنند و کسانی که بخواهند به نحوی دست ببرند این قرآن را بخواهند با قرائتهای دیگر بخواهند چاپ کنند کار درست نیست و نباید اجازه داده شود و الان نیز اجازه داداه نمیشود که این کار را انجام دهند.
البته یکی از مشکلاتی که کم و بیش آوردند بتدریج علائم تجویدی را در قرآن اضافه کردهاند. وقتیکه آدم آیات قرآن را نگاه میکند آنقدر علامت پایین و بالا نوشته شده که آدم کلمه قرآن را گم میکند.
من مطّلع شدم که اکنون جمعی از خواص به فکر هستند که علایم غیر لازم را از آیات قرآنی حذف کنند که آلوده نکنند آن سادگی و آسانی قرآن را با علاماتی که خیلی از مردم کم سواد وقتیکه میخوانند نمیفهمند این علامتی که در پایین و بالا و جلو و عقب و اینها چیست.
ولی بههرحال این قرآن در طول تاریخ از زمان پیغمبر تا آخر قرن دوّم همین طور که عرض کردم تلاشهایی بسیار فشردهای روی آن انجام شده است که توانسته یک قرآن قطعی و مورد اجماع و غیرقابل اشکال و غیرقابل تردید، با همان تعبیر قرآن، لارَیْبَ فیهِ در جامعه اسلامی بگذارند که این افتخار فقط از مسلمانان است. دیگر ادیان مقدّس آسمانی نیز کتاب آسمانی دارند. ولی چون این تلاش روی آنها انجام نگرفته است و علما و اُدبا این وسواس را به خرج ندادند و این همّت را نکردهاند. امروز در متونشان مشکلات دارند و این کار بزرگ تاریخی و اسلامی و انسانی و جاویدان نتیجه زحمات فراوانی است که طبقات مختلف قُراء و روات کشیدهاند و خون دل خوردهاند که نگذاشتهاند خدشهای به سندیّت و اعتبار قرآن پیش بیاید که خداوند رحمت خاصّهاش را در ماه مبارک رمضان که بهار قرآن است بر آنان نازل بفرماید.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرّجیم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اِنَّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ/ وَ ما اَدْریکَ ما لَیلَةُ الْقَدْرِ/ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ/ تَنَزَّلُ الْمَلا ئِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها باْذنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ اَمْرٍ/ سَلامٌ هِیَ حَتیَّ مَطْلَعِ الْفَجْرِ.
خطبه دوّم:
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج)
مناسبت مهم امروز ما، ماه مبارک رمضان است که بعد از دو سه مناسبت کوچکتر به آن میپردازم و بعد به مسائل روز خودمان در امور کشور و دنیا میپردازم.
در هفته گذشته از مناسبتهای مهم، قیام تاریخی مردم قم در سال 56 بود که آغاز یک حرکت عظیمی بود که دیگر متوقّف نشد. بعد در دوران طولانی خفقانی که رژیم پهلوی بعد از 15 خرداد سال 42 به وجود آورده بود. تا سال 56 حرکتی که مردم قم کردند بخاطر اهانتی که همه جا را روشن کرد، به آن حرکت وسیع مردمی در سراسر کشور و تظاهرات میلیونی و اعتصابات منجر شد که بالاخره ریشه رژیم را قطع کرد که این افتخار برای مردم قم بود و حقّشان هم بود. مردم قم در حوزه، در مرکز قیام در دوران جهاد و مبارزات مشکلات را تحمّل کردند و بطور طبیعی حقّ آنها بود که تاریخ شروع دوره نهایی را به نام آنها ثبت کند.
خداوند به ارواح پاک شهدا و پیشتازان راه شهادت که از آن زمان تاکنون این راه ادامه دارد رحمت خاص خودش را عطا بفرماید.
در آن دوره شروع چنین حرکتی اگر کسی آشنا باشد با آن خفقانی که وجود داشت که هر نفس کشی را فوری جای خودش مینشاند و قابل مطالعه برای نسل جدید ما است.
یکی از مناسبتهای دیگر هم شهادت شهدای هویزه است که آنها پیشتازان شهدای جنگ تحمیلی بودند که واقعاً در تاریخ ما، تاریخ ساز شدند. البته قبل از آنها ما در جنگ خیلی شهید داده بودیم، ولی با آن شیوه خاصّی که بچهها در هویزه به شهادت رسیدند تأثیر جدّی روی حرکت نظامی ما داشت.
روزها و هفتههای بعد از آن و اخیراً هم شهادت فرمانده با ارزش، مبتکر، فداکار، عالم و دانشمند نیروی هوایی ارتش را در دو سال اخیر داشتیم. مرحوم شهید ستاری که یاد این مرد بزرگ را گرامی میداریم و ایشان حق زیادی به گردن کشور دارد؛ چون بنده در جریان جنگ بودم و میدانم که او چه کرد برای حفظ امکانات نیروی هوایی و بکارگیری آنها و آموزش و تعمیق آموزشها که برای آینده آثار فراوانی خواهد داشت، ما یاد آن شخصیت بزرگ نظامی را گرامی میداریم.
مهمترین مناسب هفته آینده، ماه مبارک رمضان است که خداوند این سفره پر برکت و رحمت را هر ساله به روی همه بشریّت باز میکند و این سفره الهی که باز میشود و میهمانان زیادی را از گوشه و کنار این زمین دور خودش جمع میکند چیزی است که خداوند بر ما منّت گذاشته است و در برنامههای اعمال دینی ما این را ثبت کرده است.
ما اهمیّت ماه مبارک رمضان و آثار و برکاتی که میتواند بر ایمان داشته باشد را خیلی در این مدّتهای گذشته، در تاریخمان، در زندگیمان گفتهایم، شنیدهایم و عمل کردهایم و دیدهایم، امّا باز آنچه که حقّ مطلب است از عهده بیانش و عملش و شکرش قطعاً نتوانستهایم برآییم و در آینده هم به این آسانی عملی نیست. این طراحی الهی برای پرورش انسانها و رشد معنوی ما انسانهای خاکی خیلی عظیم است.
تعبیراتی که پیغمبر اکرم (ص) در جمعه قبل از ماه مبارک رمضان مثل امروز، یا جمعه اول ماه رمضان بنا بر بعضی از نقلها درباره ماه رمضان فرمودند، هر ساله آنقدر تکرار شده که مردم ما همه را میدانند، آنچه که مهم است و روی آن یک مقدار فکر میکنند، ماهی است که ما به ضیافت الهی دعوت شدیم. خوب، این خیلی زیباست که خدای عالم، قادر، بینیاز مطلق، ما موجودات ضعیف، حقیر، محتاج مطلق را به میهمانی دعوت کند و کرامتی را برای ما قائل بشود که ما میهمان خدا باشیم. این تعبیرات خودش سازنده است. میهمانی که از ما به عمل میآورد و لطفی که در سر سفره خدا در این ماه به ما میشود این است که همه درهای رحمت خودش را بر روی ما باز میکند که این درهای رحمت بینهایت است. از سوی دیگر درهای جهنم و بدبختیهای بشریت را میبندد، مگر اینکه انسان بهخودش یک شقی باشد. ولی باز هم این درها را باز میکند. مثلاً تعبیر اینکه خواب ما در این ماه عبادت به حساب میآید. خوب، طبیعی است که انسان همیشه میخوابد و هیچ کس هم فکر نمیکند که در حالی که خوابیده ولی در عین حال در حال عبادت است. یک مقدار در این باره توضیح میدهم. نفس که میکشیم، نفسمان تسبیح است، مثل اینکه داریم خداوند را تسبیح میکنیم. خوب، نفس هم یک حرکت عادی و طبیعی است که اگر ما بخواهیم و یا نخواهیم تنفس میآید و میرود، کسی نمیتواند نفس نکشد. اینکه میگوییم درهای رحمتش را باز کرده بهاین صورت است که بگونهای طراحی شده که این ماه رمضان ما اگر خیلی هم لازم نیست دردسر به خودمان بدهیم، اگر همان روال زندگی که اسلام برایمان خواسته در ماه رمضان عمل کنیم، تمام لحظات این ماه در پرونده و نامه عمل ما بهعنوان حسنات نوشته و محو سیئاتمان میشود. چقدر باید یک انسان شقی باشد و دور از خداوند باشد که یک چنین ماهی بر او بگذرد و این همه رحمت و این همه گذشت، این همه لطف از طرف خدا بر او نازل شود و در پروندهاش وارد گردد و این پرونده در آینده برایش اسباب دردسر شود. واقعاً اینطوری است، ما با معیارهای خود قرآن و متون قطعی روایات میفهمیم. یک ماه رمضان آنطوری که احکام اسلامی از ما میخواهد و خیلی هم آسان و شیرین انجام میشود و دردسر هم ندارد. بر ما بگذرد ما میتوانیم پروندهمان را پاک کنیم و با یک پرونده پاک و سازنده در محضر ربوی باشیم که رحمت خدا را به خودمان جلب کنیم. من فکر میکنم اگر همین ابواب، رحمت خدا برای مردم توضیح داده شود و مردم را به رحمت الهی امیدوار کنیم، بهجای اینکه آنها را بترسانیم از عذابهای عجیب و غریبی که معمولاً وعّاظ ذکر میکنند که گاهی انسان را بخاطر غیرقابل باور بودن این حرفها از خداوند دور میکند.
«قُلْ یا عِبادیَ الَّذیِنَ أَسْرَ فُوْاعَلَی أَنْفُسَهِمْ لا تَقْفَطُوْا مِنْ رَّحْمَتِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهِ یَغْفِرُالذُّنُوبَ جَمِیعاً»
این آیه همهاش تأکید دارد که خداوند میبخشد و مأیوس نباشید، نترسید، او همه را میبخشد، همه گناهان را میبخشد. با شرطهای آسان و راحتی که یک شرطش همین ماه مبارک رمضان است. ما باید ابواب رحمت خدا را و راه رسیدن به رحمت خدا را به مردم توضیح دهیم.
از تعبیرات بدی که انسانها را با رحمت خداوند فاصله میاندازد و مأیوس و دلسرد میکند، پرهیز کنیم. البته توجه داشته باشیم که اگر در چنین ماهی ما نتوانیم رحمت خداوند را جلب کنیم دیگر معلوم میشود که خیلی شقی و بدبخت هستیم. همانطوری که در خطبه پیغمبر (ص) آمده که آخرش میفرماید «حَرَمْ عَنْ مَغْفِرةَ اللَّهِ فی هذا الشَهْرِ الَعظیمْ»
شقی کسی است که در این ماه بزرگ که شیطانها در بند هستند و ملائکه با ما در رفت و آمد هستند، نفسهای ما تسبیح است و خواب ما عبادت است و هر حرکت ما میتواند یک قدمی بسوی خدا و تعالی باشد، در یک چنین ماهی آخرش هم دست خالی بلکه گناه کارتر بیرون بیاییم. دیگر معلوم میشود که انسان مسخ شده و دیگر انسان نیست.
به هرحال راه خیلی آسان و راحت است. روزه گرفتن یعنی اینکه ما ده، دوازده ساعت امساک کنیم که کار مشکلی نیست. بطوری که گفتهاند اگر مریض هستید نگیرید و یا اگر زنی بچه شیر میدهد و ضرری برای بچه دارد، روزه نگیرد و یا اینکه اگر زنی حامله است و به بچهاش ضرر میرسد نگیرد و یا مردی که نمیتواند تحمّل کند و یا پیرزنی که مشکل دارد روزی نگیرد. کسانی که مشکلی برای روزه گرفتن دارند، نگیرند. حتّی آنهایی که «عسر و هرج» برایشان پیش میآید گفتند نگیرد. خوب، آدم سالمی که ده، پانزده ساعت میتواند امساک کند، مگر چه مشکلی برایش دارد. نیّت هم که برای خداست ما برای چه نخوریم و چرا امساک کنیم اگر برای خدا نباشد که احمقی است انسان امساک کند بدون اینکه بخواهد رضایت خداوند را جلب کند. نتیجهای در این صورت ندارد. با نیّت خیر روزه بگیریم، از ما دعا و عبادتهای طولانی که بعضیها مینشینند و صد رکعت نماز میخوانند - نخواستهاند. از مردمی که مشغول کار هستند، کارشان را انجام دهند و ساعتی را هم به دعا و قرآن بپردازند.
یکی از کارهای خوبی که در این ماه همه ما میتوانیم انجام دهیم آنهایی که قرآن را میفهمند قرآن را بخوانند و مطالعه کنند پرورش پیدا میکنند. چه کتابی بهتر از قرآن برای خواندن انسان میتواند پیدا کند که یک ساعت وقتش را صرف خواندن آن کند. آنهایی هم که نمیتوانند قرآن بخوانند میتوانند به رادیو تلویزیون گوش کنند، به مسجد بروند، در جلسه قرائت قرآن شرکت کنند، همان حالت قرآنی که حاکم بر انسان میشود سازنده است و انسان را رشد میدهد. مهمّش این است، حال که ما برای خدا روزه میگیریم، سعی کنیم کاری که خدا را به خشم میآورد و از ما ناراضی میکند نکنیم. هیچ یک از آنها کار سختی نیست.
دروغ نگفتن و غیبت نکردن که سخت نیست. مال مردم را نخوردن که سخت نیست، حق عادّی مردم را ادا کردن که مشکل نیست، اگر ما کارمند عادّی دولت هستیم وظیفهمان را بهاندازهای که تکلیف داریم انجام بدهیم، اگر مردم با ما کار دارند آنقدری که میتوانیم کار مردم را انجام بدهیم واقعاً یک زندگی سالمی را یک نفر در یک ماه برای خودش طراحی کند، وظیفهاش را خوب انجام بدهد، همیشه باید انجام بدهد، حالا در این ماه یک برنامه ریزی کند و سر وقت سر کارش حاضر شود، بهاندازه ساعت کار مقرر کار کند و آنجایی که میتواند کار کند فوق طاقتش هم نباشد، با مردم بد رفتاری نکند که همیشه این وضع باید باشد. اخلاقیات را مراعات کند، کسانی که امکانی دارند معمولاً هم آدم در زندگی کمک به دیگران میکند. در ماه رمضان بگردد و ببیند چه کسی نیازمند است. اگر خانوادهای هست که مشکل تهیه غذا و یا مشکل درمان و یا مشکلات دیگر دارد به او کمک کند. اگر مشکل اداری دارد یا پروندهای هست به مشکل او رسیدگی کند. برنامهای برای خودمان در این یک ماه تنظیم کنیم و قصدمان هم این باشد که رضای خدای خوب و عطوفی که این همه در رحمت را برای ما باز کرده، جلب کنیم.
این یک ماه را هر کس تمرین کند بعید است که دیگر بعد از عید فطر دوباره به شرارت و بدی برگردد. حالا اگر آدمی اشتباه کرد و برگشت باز باب توبه باز است و خداوند از این ماهها و این روزها همیشه دارد و میشود استفاده کرد.
به هرحال یک ماه سازنده و خلاق، انسان ساز و روح پرور، راه انسان را به خدا هموار میکند. بین انسان و شیاطین و دشمنان بشریت و خداوند فاصله میاندازد و سعادت جامعه را از طریق انسانهای خوب تضمین میکند. دستورات اسلامی که تمامش در جهت خیر و منفعت ماست با یک برنامه ماه رمضان میتواند انسان را کاملاً به مسیر الهی بکشاند، حضور در مساجد که مساجد ما خیر وبرکت انقلاب ما هستند، مساجد همیشه برای تاریخ ما خیر و برکت داشت و هیچ وقت منشاء شر و بدی برای ما نبودند. در دوران انقلاب مساجد، ما را نجات دادند.
بحمداللّه امروز عدهای برنامه ریزی کردند برای اینکه وضع مساجد را بهتر کنند. تمیز و مرتب کنند تا جاذبهدار شود و برنامههای مسجد را برای نسل جوان سازنده قرار دهند و کارهایی که در برنامههایشان اعلام میکنند چنین باشد.
ماه رمضان یک ماهی است کهما بتوانیم مساجد را بهتر بشناسیم و بیشتر به مساجد برویم، سعی کنید برنامههای خودتان یک مقدارش را در مساجد انجام دهید. حالا مسجد نزدیک خانه باشد یا مسجد نزدیک محل کار. رابطهتان را با خداوند از طرق مختلف اصلاح کنید، ما واقعاً الان نمیتوانیم تصور کنیم که مشکلی در راه باشد، فقط نخواستن هست که انشاءاللّه همان طور که ملت ما بارها و بارها از این ماههای مقدس استفاده کرده این حرکت را تکاملی کنیم و ماه به ماه و سال به سال وضعمان را از گذشته بهتر کنیم که مشمول رحمت خداوند باشیم و ابواب رحمتی که بر روی ما باز شده بهدست خودمان نبندیم که همان تعبیر رسول اکرم (ص) این است که: «درهای رحمت خداوند بر روی شما باز شده، با دست خودتان این درها را نبندید. شیاطین را خداوند در غل و زنجیر کرد و شما با دست خودتان این غل وزنجیر شیاطین را باز نکنید» راه هایش همین است که اشاره کردم و شما این روزها از زبان وعاظ و بزرگان دینی خیلی خواهید شنید.
در اینجا مسائل مختلف مملکتی را چند نمونهای خدمتتان عرض کنم البته فهرست وار که وقت زیادی نگیرم. من در فاصله آن نماز جمعهای که قبلاً آمدم تا حالا چند تا سفر داشتم که معمولاً گزارش این سفرها را به شما میدادم، چون نتوانستم خدمت شما برسم، نگفتم. فقط مختصری عرض میکنم.
یک سفر خارجی بود به ترکیه رفته بودم که نشان عظمت و اقتدار اسلام را و طراوت و شادابی انقلاب را در آنجا دیدیم و شکست تلاشهای آمریکا را که میخواست نگذارد این دو کشور اسلامی به هم نزدیک باشند و با هم همکاری کنند، آنجا ما با چشم خودمان دیدیم بیاعتباری کفر جهانی به سردمداری آمریکا در تحمیل خواستههایش بر امت اسلامی که آنجا خودش را خوب نشان داد و راه را برای همکاری دو کشور نیرومند مسلمان در منطقه باز کرد. بحمداللّه رو به پیش است و امیدواریم آمریکا از این نامردیهایی که میکند و با بیتوفیقیهایی که در این راه مواجه میشود، دست بردارد.
دو سفر استانی داشتیم به دو استانی که در گذشته بشدّت محروم و مظلوم بودند و بحمداللّه در این سفر معلوم شد که با خدماتی که انقلاب اسلامی بهآنها کرده این دو استان محروم و مبغوض رژیم پهلوی حرکت سریع و وسیعی را در جهت رسیدن به قافله پیشرفت همراه استانهای برخوردار امروز در خودشان مشاهده میکنند. کهکیلویه و بویراحمد و ایلام دو استان کوچکی که هر دوی آنها یک میلیون جمعیت دارد.
در گذشته هر دو استان نه آب، نه راه، نه برق، نه صنعت، نه دانشگاه، نه مدرسه درست، نه بهداری، نه زندگی درست و به اشتغال، چیزی نداشتند، روستاهایشان اصلاً در یک دنیای جدای از کشور زندگی میکردند، عشایر فقط با آنچه که خودشان میتوانستند در زندگی عشایری تهیه کنند زندگی میکردند و قانع بودند و امیدی هم به رژیم پهلوی نداشتند، امّا هر دوی این استانهای کوچک در این مدت آنقدر پیش رفتند که در بسیاری از شاخصهای توسعه از استانهای بزرگ وضعشان هم بهتر است، بخصوص روستاها که خیلی زیبا بود. اکثر روستاهای استان ایلام یعنی همه روستاهای بالای بیست خانوار، این بیست خانواری که ما میگوییم بدین معنی است که در برنامه ما روستاهای حدود 100 نفری را اوّل امکاناتشان را برسانیم و روستاهای کوچک را باید سعی کنیم. اگر میشود ادغام کنیم آن یک روستای زیر بیست خانوار بردن آب و برق و راه اینها خیلی اقتصادی نیست و آنهایی که در این مسیر قرار میگیرند بعضیهایشان دور افتادهاند و برنامه دیگری برای آنها طراحی کردیم، الان محور آن روستاهاست که در ایلام گفتند: اگر به بیست روستای دیگر این امکانات را بدهید ما دیگر روستای محروم نداریم و ما هم دادیم و این واقعاً افتخار است.
استانی که در جنگ خرد شده بود، استان در مرز عراق کشیده شده بود که حدود 400 کیلومتر مرز دارد، استان کوچک در کنار مرز چیزی از استان مانده بود، شهرها مثل شهر مهران و موسیان که به کلّی محو شده بود و فقط چند خانه مسکونی مانده بود و روستاها هم وضع دیگری داشتند که اصلاً از اول هم چیزی نداشتند.
واقعاً این استانها آباد شده البته هنوز ما باید به اینها برسیم، اینها مظلومیت تاریخی دارند و هردوشان مثلاً راه آهن ندارند که باید را به آنها راهآهن برسانیم، ایلام هنوز گاز ندارد که باید لوله گاز به آنجا برود. البته برق و سایر چیزها بهاندازه کافی هست که البته بعضی از شاخصها را در آنجا باید تقویت کنیم. ولی واقعاً افتخار عدالت خواهی اسلام را ما در این دو استان به چشم دیدیم و بخصوص استان جنگزده ایلام که مناطق جنگزده خیلی بهتر از طرحهای دیگر ما و روستاهای دیگر ما ساخته شدند. من چند شهر و چند روستای ایلام را دیدم شهرهای زیبا، خیابانها وسیع، میدانهای خوب، ساختمانهای امروزی، مدارس بسیار بزرگ و وسیع اصلاً خیلی بهتر از مدارس تهران بود. برایشان دانشگاه و همه امکانات عمومی، بیمارستانهای پیشرفته با تجهیزات امروزی تهیه کردند که اینها واقعاً برای مردم ما شیرین است و هم نشانه خوبی است از حرکت درست انقلابشان به طرف عدالت و دادن حق مردمی که در آن مرزها و نقاط دور دارند پشتیبانی میکنند.
هر دوی این استان در زمان جنگ تحمیلی آسیب دیدند. ایلام در خط بود و کهکیلویه و بویراحمد پشت خط بود، امّا در جنگ حضور جدّی داشتند و در همان سفر به قسمتی از جنوب اصفهان رفتم در کنار دنا که منطقه سمیرم واقعاً با توسعه چشمگیری مواجه شد.
(دیروز پریروز) به منطقه آزاد کیش رفتم که طرحهای فراوان توسعهای که در این جزیره حسّاس ما در عمق خلیج فارس که برای ما بسیار با ارزش است، آبادی و عمران اینجور جاها که دشمنان ما میخواهند اینجاها مثل گذشته ساکن و بدون عمران بمانند بصورت صخرهای در میان آب، امّا به سرعت دارند این منطقه متروک و سایر جزایر قشم و جاهای دیگر را آباد میکنند که از ابعاد مختلف قابل توجّه است.
در همین سفرها بود که ما به مسئله طرح جامع زاگرس رسیدیم که از مدتها پیش بین ما مطرح هست. در دو سفر به این استان که در عمق و بطن زاگرس هستند فرصت بیشتری بود که ما به امکانات و نیازها و به آینده این منطقه بنگریم.
من در صحبتهایم قبلاً گفتم، امروز هم در این تریبون مقدّس عرض میکنم که زاگرس یکی از نعمتهای بسیار بزرگی است که خداوند در این کشور امام زمان با این طبیعت برای ما قرار داده است. این رشته کوهها که از آرارات تا گواتر یعنی از جنوب شرق کشور تا شمال غرب امتداد دارد، در مطالعات زمین شناسی یکی از بهترین موقعیتهای جغرافیایی را برای ایران فراهم کرده است. همه این منطقه پر از ثروت است. زیر زمین زاگرس بخاطر همین طبیعت در این مدّت، عظیمترین منابع گاز و نفت دنیا قرار دارد، در جنوبش تا عمق خلیج فارس که میروی از همین زاگرس شروع میشود چند طبقه گاز است و در مورد نفت، ما هر طبقهای که نفتمان تمام شود قدری چاه را عمیقتر کنیم میبینیم که به یک لایه جدیدی میرسیم. طبقات گازی که کشف شده یک مقدار که پایین میرویم به یک طبقه دیگر میرسیم. شما میدانید که ما از هرمزگان در شرق از میناب تا کردستان تقریباً بطور متصل، ما معادن گاز و نفت داریم. این زیر زمین ماست، امّا روی زمین رودهای بسیار پرآبی هست که تقریباً همه جا از میناب به آن طرف به سمت فارس، کهکیلویه، چهار محال و بختیاری، در لرستان، در ایلام کرمانشاه و کردستان و بعد به آذربایجان غربی میرود، همین رودها تکه به تکه رودی است که از بالا جاری میشود که متأسّفانه تاکنون این رودها به دریا میریخته و خاکهای با ارزش را هم میبرده و این طلای سیاه در زیر زمین و طلای آبی روی زمین جریان دارد.
این رودها امروز خیلی نعمتاند، در زمان قدیم در مورد این چیزها را نمیتوانستند فکری بکنند، امّا امروز همین که از یک ارتفاعی آبی جریان دارد قدم به قدم این ثروت خلق میکند؛ یعنی میتواند از هر صد متر و دویست متری که پایین میآید به یک نیروگاه برق تبدیل شود و برق امروز حیات دنیاست، انرژی برق که آن روزها نمیتوانستند از آب بگیرند، امروز اصلاً بیپایان است، یعنی اگر ما همان رودها را مهار کنیم که خوشبختانه امروز ساخت نیروگاه آبی را خودمان داریم - ایران هیچ وقت احتیاجی به انرژی که از سوختن گاز و نفت به دست میآید - پیدا نمیکند. دو طرف هم هست من آن طرف را اشاره کردم و این طرف هم که میآییم بهطرف اصفهان و همدان و سایر بخشها تقریباً 15 استان از این رشته کوه استفاده میکنند، 8 - 7 میلیون هکتار جنگل دارد، البته مثل شمال انبوه نیست، ولی جنگلهایشان درختان بلوط، دانه تولید میکنند و دانههایشان میتواند خوراک دام باشد و به علاوه امروز محصولات گرانبهایی برای صنایع تحویل میدهد که من یکی دو تا کارخانه دیدم از سمغ بنه و از دانه بلوط محصولات مثلاً کیلویی صد دلاری میساختند و چقدر دامداری و چیزهای دیگر که بیش از صد میلیون دام را میشود با طبیعت آنجا اداره کرد که برای هر ایرانی نزدیک دو دام میشود آنجا نگه داشت و ماهی و زراعت، قطعه به قطعه زمین شیارها و دشتهای بزرگ و کوچک که خیلی از آنها به واسطه عدم استفاده دارد از بین میرود. تقریباً همه بدنه جنوبی زاگرس تا لب دریا تمامش دشتهایی است که با همین آبها میشود به گلستان تبدیل کرد که حالا ما قسمتی از آن را انجام دادیم و کارهای عمده بعد از مهار و هدایت این آبها خواهد بود که بحمداللّه الان طرح جامعی دارد تهیه میشود، گر چه متفرقه اجزاء طرح خود بخود در هر بخشی عمل شد و تنها جمع کردن و هماهنگ کردن آنها مانده است.
در مجموع اوضاع کشور انقلابی و اسلامیمان علیرغم خواستهها و فشارهای آمریکا و علیرغم شیطنتها و علیرغم بدخواهیها و کارشکنیهایی که کردند امروز بجایی رسیده که خودشان از زبان خودشان، از تریبونهای خودشان اعلام میکنند که سیاستهای آمریکا در متوقف کردن حرکت سازندگی ایران شکست خورده است.
خداوند را بر این نعمتهایش شکر میکنیم و امیدواریم بتوانیم بندگان شاکری برای خدا باشیم.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد
[1] - آن چه در مورد آتش زدن قرآنها در تاریخ مشهور است و بحثی جنجال برانگیز با عنوان «حراق المصاحف» در اوراق نخستین کتب علوم قرآنی و تاریخ قرآن برجای گذاشته؛ در مورد عثمان میباشد که در اینجا بر این واقعه نظری میافکنیم:
پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) عدهای از صحابیان به جمع آوری و مرتب ساختن سورههای قرآن اقدام کردند و هر یک جداگانه مصحفی برای خود تهیه نمودند. بدین ترتیب اختلاف قرائتها و تعداد مصحفها رو به فزونی گذاشت. حذیفة بن یمان در جریان بازگشت از جنگ ارمنستان و آذربایجان و مشاهده اختلاف مسلمانان در قرائت قرآن موضوع را با سعیدبن عاص در میان گذاشت که مردم حمص، قرائت خود را بهتر میدانستند. همانگونه که مردم دمشق و کوفه و بصره نیز در مورد قرائت خود بر همین عقیده بودند. وی این موضوع را با مردم کوفه که اصحاب و طرفداران ابن مسعود بودند در میان گذاشت که بین او و ابن مسعود درگیری لفظی به وجود آمد. حذیفه تصمیم گرفت موضوع را با عثمان در میان بگذارد و در ملاقات با عثمان از وی خواست که به این امر رسیدگی کند تا امت اسلامی در کتاب خود به بلای خانمان سوز اختلاف گرفتار نشوند. پس از هشدار حذیفه، عثمان با مشورت و به دست آوردن نظر صحابیان برای به انجام رساندن این امر، انجمن تشکیل داد. این انجمن به جمعآوری مصاحف از مناطق گوناگون و مقابله آنها با یکدیگر و سرانجام نگارش مصحفی واحد، پرداخت که نسخههایی از آن تکثیر و به شهرهای مکه، یمن، بحرین، بصره، شام و کوفه فرستاده شد و یک نسخه به عنوان نسخه امام در مدینه نزد عثمان نگهداری میشد. سپس عثمان دستور سوزاندن دیگر مصحفها را داد و مردم را ملزم به قرائت بر طبق این مصحفهای خاص کرد. از آنجا که این کار عثمان مورد انتقاد قرار گرفت و حتی پس از مرگ وی نیز ادامه یافت. عالمان اهل سنت بر آن شدند تا به توجیه این کار وی بپردازند که او با مشورت صحابیان دست به این کار زده است. و امام علی(علیهالسلام) نیز با تدوین و جمع آوری قرآن و یکی کردن مصاحف موافق بود.
آنچه در منابع روایی شیعه در این زمینه نقل شده حکایت از آن دارد که حضرت علی(علیهالسلام) اصل یکسان سازی مصحفها را مورد تأیید قرار داده است که این مورد تأیید شیعه و سنی است، اما در مورد سوزاندن سایر قرآنها اختلاف است و در بیشتر آثار روایی شیعه بر این امر خردهگیری شده است، علمای اهل تسنن در صدد بر آمدند که این کار عثمان را به گونهای توجیه کنند که او قرآنها را نسوزاند و با وسایل دیگری مثلا آب و سرکه آنها را محو کرد. ولی آنچه بیش از هر مسئلهای در طی همان اسناد جلب نظر میکند؛ این است که عثمان مصاحف دیگران را سوزانده است. این مصاحف طبق دستور عثمان عاری از هر گونه علائم املایی اعم از اعراب و نقطهگذاری، حروف متشابه و اسماء، سور و علائم جدایی آیات بوده است و علاوه بر این موارد، مصحف عثمان از هر گونه گزارش و توضیح و تفسیر نیز خالی بود.این مصحف بدان دلیل از این علائم خالی بود که بتواند نسبت به قراآت مختلف انعطاف پذیر و معتبر باشد.
کار توحید مصاحیف، کار ارزندهای بوده و مورد حمایت و تایید حضرت علی(علیهالسلام) بوده است. کما این که ایشان فرمودند که اگر من هم جای عثمان بودم همین کار را میکردم. چرا که اگر این عمل انجام نمیشد اختلاف لهجهها باعث میشد که در قرائت و نوشتار قرآن، اختلاف بسیاری ایجاد شود و در نتیجه امروز بعد از 1400 سال قرآن واحدی در دست نمیداشتیم.