خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲ مهر ۱۳۷۲

    خطبه اوّل  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ".  انتظار امت بزرگوار ما حتماً این است که در سالگرد جنگ تحمیلی، حداقل یک خطبه را به دفاع مقدّس اختصاص دهیم و من به این خواست که می‏دانم در دل اکثریت مردم می‏باشد و توجّه دارند پاسخ می‏گوییم و خودم نیز نمی‏توانم به کمتر از یک خطبه قناعت کنم. لذا خطبه اوّل را درباره دفاع مقدّس و خطبه دوّم را به سایر مناسبتهای هفته اختصاص می‏دهم. قبل از شروع صحبتم، تأکید می‏کنم که مواظبت بر تقوا و توجّه به وظایف دینی و انسانی و هوشیاری در مقابل وسوسه‏های شیطانی و حفظ نفوس خود از نفوذ شیاطین، بسیار مهمّ است که ان‏شاءاللّه فراموش نخواهیم کرد. قطعه هشت ساله دفاع مقدّس، تاریخ بسیار مشعشعی است در زندگی ملّت ما، جهان اسلام و شاید اگر دنیا منصفانه قضاوت کند، برای تاریخ بشریّت است. چیزهای فراوانی در این قطعه خوابیده است؛ همان طور که در اصل انقلاب ما می‏باشد.  همان معنویاتی که در اسلام و قرآن است و آن نورانیّتی که امروز بعد از 1400 سال همچنان روشنگر راه خداست، بخشی از آن نورانیّت را به تاریخ انقلاب ما داده است؛ چون ما هم خودمان را ادامه دهنده همان راه می‏دانیم. اگر لایق باشیم، خواسته‏ایم که دستورات پیغمبر اکرم اسلام و قرآن را اجرا کنیم؛ آن مقداری که از ما ساخته است و طبیعی است که خداوند از افاضه نور خود به این مردم دریغ نخواهد کرد؛ لذا تاریخ جهادمان هم باید همچنان باشد؛ ادامه راه عاشورا، بدر، احد و حنین است و انصافا" جایگاه خودش را هم در تاریخ ما، منطقه و دنیا باز کرده است و هفته دفاع مقدّس فرصت خوبی است که مردم و بویژه جوانان و نوجوانی که تازه می‏خواهند این مسائل را بفهمند و تحلیل کنند، [t1]قطعا" باید در این مناسبتها از بحثها، بهره بگیرند.  از نکات عجیب این قطعه تاریخ، این است که همه شیاطین شرق و غرب و امپریالیسم، ارتجاع، صهیونیسم و کانونهای قدرت دنیا، پیوند نامقدّسی را در مقابل یک انقلاب تنها و مظلوم ایجاد کردند و هر چه داشتند، بکار گرفتند برای این که این انقلاب را بشکنند. من در تاریخ چنین صف‏بندی را نمی‏بینم؛ حالا هر کس نمونه آن را می‏داند، بگوید. البته موارد زیادی هست که مثلا" جهان غرب و امپریالیسم غرب، علیه یک کشور انقلابی دیگر متحد شده است. امّا این که هم غرب، هم شرق، هم مارکسیست و هم امپریالیسم که تضاد اصلی را همیشه خودشان با هم داشتند و همه مسائل در تضاد آنها شکل می‏گرفت؛ اینها علیه یک ملّت دیگر متحد شوند، چیز بی‏سابقه‏ای بود و البته ارتجاع و صهیونیسم معمولا" هم‏پیمان غرب بودند و در جاهای دیگر خودشان را نشان داده بودند، این جا هم بروز کرد. شاید دلیل این پیوند بی‏سابقه تاریخی و این قطعه نامیمون هم پیمانیهای بشریّت، این باشد که در مخالفت با ما نقطه مشترک داشتند. اوّلین نقطه مشترک اینها مسأله اسلام بود. خوب! معلوم است که مارکسیستها می‏خواستند که در کنار گوش خود، یک انقلاب اسلامی رخ دهد که حداقل هفتاد میلیون انسان در داخل بلوک شوروی می‏توانستند پیرو آن باشند و اگر عمیق‏تر فکر کنیم آنها هفتاد سال بعد از پیروزی شان و دهها سال قبل از پیروزی مارکسیسم، تبلیغ و تدریس کرده بودند که عصر دین گذشته است و دین بعنوان یک پدیده روبنایی متناسب تاریخ قرون وسطی شکل می‏گرفته و امروز دیگر عامل حرکت نیست.  در تحلیل آنها در دوران اوج صنعت و پیروزی چرخ ماشین در حرکت تاریخ، دیگر دوران حاکمیّت افکار آسمانی و الهی را به کلّی منکر بودند. اصولا" پایگاهی در تحلیلها و تعلیماتشان قایل نبودند و این موضوع، همه چیزشان را نفی می‏کرد و در داخل خودشان هم نیروی عظیم اسلامی، مسیحیّت و سایر ادیان را می‏شناختند و نمی‏خواستند یک چنین انقلابی در این منطقه باشد. بنابراین لازم نبود که کسی اینها را تحریک کند؛ خودشان از درون خودشان مخالف بودند؛ بعلاوه، هم پیمانی‏ای که با رژیم بعث عراق داشتند و بعث عراق مدّتها عامل دست آنها در منطقه بوده، آنها را به این راه می‏کشانید.  تکلیف امپریالیسم هم که روشن است. ایران را متعلّق به خود می‏دانست ملّت ما ایران را آزاد کرده بود. و جایی که آنها برای خودشان مأمن و نقطه پرش برای اطراف در نظر گرفته بودند، از دست داده بودند و در حساس‏ترین نقطه مستعمرات و متصرّفات خود ضربه خورده بودند و بعلاوه خطر اسلام را برای سایر مراکز تصرفی خود از طریق الگو شدن ایران، جدّی می‏دیدند؛ بنابراین در دل هر دوی این بلوک، عمق کینه بود. ارتجاع هم بخاطر شرایطی شبیه به همان ملّتهای منطقه، خود را در خطر می‏دید و صهیونیسم هم که زاده استکبار است. اینها بطور طبیعی دشمن ما بودند؛ هم به خاطر دشمنی با اسلام و هم به خاطر دشمنی با حرکت انقلاب که فکر می‏کردند ایران کانون آن خواهد بود.  واقعا" آن تیپی که ملّت ما پیروز شد، خیلی مهمّ بود و حداقل کاری که در دوران ده تا پانزده ساله کردند، این است که آنچنان دنیا و محیط را مغشوش کردند که ملّتها فرصت الگوگیری پیدا نکنند والا آن رویه‏ای که ایران داشت و مردم ایران با دست خالی و مشت گره کرده و فریاد »اللّه اکبر« توانستند، آنچنان رژیم مسلّح به پول، سلاح، اطّلاعات و تبلیغات جهانی را با آن سرعت از پای ساقط کنند، چیزی بود که در اختیار اکثر ملّتها هست.  هر ملّتی اگر راه ایران را با همان حدّ فداکاری، هوشیاری، آگاهی، وحدت، مدیریّت درست و رهبری سالم که همه در درون ملّت هست و لازم نیست که وارداتی باشد، اگر حرکت کند، این خطر خیلیها را تهدید می‏کرد. بنابراین آنها عمیقا" انگیزه داشتند که با ما طرف شوند. اطراف ما را نگاه کردند، روان شناسی حزب بعث عراق را خوب انجام دادند و دیدند آنجا کاملا" آمادگی برای یک چنین تهاجمی وجود دارد که تجربه آن را بعد از این هم نشان داده و هنوز هم آرام نمی‏گیرد. خوب! این حرکت به این دلیل اتّفاق افتاد؛ این قابل توجیه هست. اگر آدم بخواهد تحلیل سیاسی، اقتصادی و تاریخی بکند، می‏فهمد که چرا همه شیّاطین، تضادهای خود را کنار گذاشتند و در یک نقطه مشترک، با پول، سلاح، اطّلاعات و تبلیغات و همه چیز، بعلاوه جبهه داخلی که ما در درون خودمان هم نیروهای شروری داشتیم که آنها هم حاضر نبودند با اسلام خالص کنار آیند، آنها هم به شیاطین پیوستند و جبهه نفاق داخلی که ستون پنجم آنها بود و آنها به ایشان خیلی چشم دوخته بودند که از درون ما را ضربه بزند. همه اینها در این صف بودند و واقعا" اتّفاق عجیبی در تاریخ افتاد. من اگر نعوذباللّه مسلمان و انقلابی هم نبودم و اگر صرفا" از دیدگاه یک مورخ می‏خواستم از بیرون این قطعه تاریخ را ببینم، همه این عواطف و ارتباطات روحی خودم را ندیده بگیرم، باز برایم اعجاب‏انگیز است، یک ملّتی که انقلاب کرده، در حال سازماندهی است و بدون تجربه یک جنگ و تنهای تنها این چنین در همه میدانها، پیروز از آب درآید. ما از لحظات اوّل آغاز جنگ را واقعاً فراموش نمی‏کنیم. عراقیها بدون هیچ مانعی آمدند و فرودگاه مهرآباد را بمباران کردند؛ یعنی دست آنها به مهرآباد رسید.  در چند خط که از طریق زمین وارد ایران شدند، با سرعت جلو رفتند. در اوّلین نقطه‏ای که سرشان به سنگ خورد، خرّمشهر بود که تعدادی محدودی از جوانهای ایثارگر ما حدود یک ماه، آن ارتش آماده و مغرور را پشت دروازه‏های خرّمشهر نگه داشتند و بعد هم که وارد خرّمشهر شد، حسرت تصرّف آبادان را به دل آنها گذاشتند و نگذاشتند که بالاخره آنها در این جزیره حاکم شوند. بچّه‏های ما در آنجا یک جبهه سختی برای دشمنان باز کردند و در بقیه نقاط جبهه هم همین طور شد.  در همان یکی دو سه هفته اوّل، پیشرفت دشمن سد شد که من نقش نیروی هوایی را در آن زمان بسیار مهمّ می‏دانم. ما در اتاقهای جنگ و در قرارگاهها کار می‏کردیم؛ ولی خلبانهای ما انصافا" آن روز، آن چند هفته اوّل را خیلی خوب جنگیدند. بدون رعایت استاندارهای پرواز؛ چون نمی‏شد خیلی چیزها را مراعات کنند.  گاهی نقش نیروی زمینی را هم ادا می‏کردند که البته نیروی زمینی هم انصافا" در خیلی از نقاط و بعد از این که خود را بازیافت، خوب مقاومت کرد و راه دشمن سد شد. نیروی دریایی هم اوّلین ضربه را بسیار خوب زد و نیروی دریایی عراق را در همان هفته‏های اوّل از کار انداخت والا، برنامه آنها این بود که از طریق دریا جلو بیایند و همه منابع نفتی ما را بگیرند و خلیج‏فارس را تصرّف کنند.  یک چنین برنامه‏ای بود! آن حرکات اوّل جنگ از طرف نیروهای مسلّح و قبل از آنکه پای ملّت ما به میدان جنگ برسد، نباید نقش آنها را در این تحلیلها فراموش کنیم. چون ارتشی که آماده دفاع نبود و شرایط آن روز را می‏دانستیم، نباید اینها را یک وقت غیرمنصفانه تحلیل کنیم. بعد که بسیج تشکیل شد و بعد سپاه که آنروزها در داخل کشور حالت نیروی مقابله با شرارتهای داخلی داشت، پایش به میدان رسید و هماهنگی بین ارتش، سپاه و بسیج و نیروهای مردمی بوجود آمد، مرحله دوّم ما شروع می‏شود که مرحله تهاجم و عقب راندن دشمن از خاک بود که شاید شیرین‏ترین قطعات جنگ، آن روزها بود. صاعقه‏وار و پشت سر هم حمله می‏کردیم. عملیاتهایی از قبیل دارخوین، ثامن‏الائمه، طریق‏القدس، فتح‏المبین و بعد عملیات فتح خرّمشهر که در ظرف چند ماه، نیروهای ما دشمن را گیج کرده بودند و با حرکات سریع، هم ضربه‏های کاری زدیم و هم مقادیر زیادی از امکانات آنان را تصرّف کردیم که آن روزها برای ما مهمّ بود.  اگر آن روزها ما یک زاغه مهمّات می‏گرفتیم و اگر یک گروه تانک می‏گرفتیم و اگر هر چه می‏گرفتیم، برایمان اهمیّت داشت و فوق‏العاده مهمّ بود که با آن سرعت دشمن را در عمده مناطق از خاکمان راندیم؛ مگر در مناطق غرب و شمال که در کوهستانها و مناطق خاصّی بود و برنامه‏های دیگری لازم داشت.  دنیا آن موقع احساس کرد که صدّام شکست خورده است و بدین دلیل شرایط تبلیغی دنیا عوض شد. تا آن لحظه، همه چیز حکایت از آن داشت که اینها خود را لااقل برای یک تجزیه‏ای در ایران آماده کرده‏اند و بعد از تجزیه هم سقوط انقلاب، خوزستان و بعد هم تهران را در سر می‏پروراندند. ولی از بعد از فتح خرّمشهر، بحثها شکل دیگری گرفت به نحوی که ایران بعنوان متجاوز، جنگ طلب، لجوج و آشتی ناپذیر معرّفی شد و عراق متقاضی صلح.  حالا همان حزب بعث و صدامی که پشت صفحه تلویزیون ظاهر می‏شود و "قرارداد الجزایر" را پاره می‏کند و می‏گوید ما این را در شرایط ضعف بسته بودیم و دیگر قبول نداریم؛ اروند نیست، بلکه شطالعرب است و همه معاهدات خود را فراموش می‏کند، در لاک دفاع تبلیغاتی و صلح‏طلبی فرو رفته بود که خوب!  آن دوره طولانی کار ما می‏باشد. در آن دوره، سیاستی که در فرماندهی کلّ قوا حاکم بود، چنین چیزی نبود که ما به سراغ مردم عراق برویم. من دقیقا" این موضوع را بیاد دارم، وقتی که بعد از فتح خرّمشهر با گروهی از فرماندهان و [اعضای] شورایعالی دفاع خدمت حضرت امام رسیدیم. برای حضرت امام(ره) بسیار سخت بود که به ما اجازه دهند تا از مرز عراق عبورکنیم و ایشان می‏فرمودند: "جنگ ما دارای ماهیّت دفاعی است، لیکن چون علاقمند بودند که مردم عراق نیز از بند آزاد شوند، به تعطیلی جنگ راضی نبودند.  امّا پذیرش عبور از مرز برایشان مشکل بود. در آخر هم این قضیه را بصورت محدود پذیرفتند؛ آن هم آن جایی که مردم نباشند! لذا ما عملیات رمضان را تا اروند طراحی کرده بودیم و عبور از رودخانه دجله در نقشه عملیاتی نبود. از آن زمان به بعد دیگر شما دوران عجیبی در جنگ می‏بینید، عراقیها به شیوه‏های بسیار نامردمی در جنگ متوسل می‏شدند. ما، در میدان نبرد به پیروزی می‏رسیدیم و عراقیها در عوض، مردم را در شهرها بمباران می‏کردند.  من یادم هست که وقتی ما طیّ عملیّاتی در منطقه شمالی جبهه ها، یعنی کردستان به پیروزی دست یافتیم و احتمالا" در عملیّات حلبچه بود که من وقتی شب از میدان نبرد عازم تهران بودم تا صبح در مجلس حضور یابم؛ از هر شهری که عبور کردم، شهر را تا قبل از ورود من زده بودند و یا بعد که بیرون می‏رفتیم می‏زدند؛ حدود مریوان - بانه بود که به طرف بالا آمدیم؛ در هر شهر کردستان که رفتیم، بمباران شده بود.  مهاباد، سقّز، ارومیّه، سلماس و بعد هم زنجان را بمباران کرده بودند. حتی در طول مسیر حرکت ما، حدود نیمه‏های شب وقتی به شهر قزوین رسیدیم، متوجّه شدیم که شرایط در آنجا قرمز است. همه، در حالی اتّفاق می‏افتاد که رزمندگان اسلام در جبهه ها و در داخل خاک عراق، سنگرها را تصرّف می‏کردند. حالات غیرانسانی‏ای که عراقیها در پیش گرفته بودند، تمام جنایاتشان از دیدگان استکبار غرب نادیده انگاشته می‏شد؛ در حالیکه در دنیای استکبار برای شکستن پای یک مرغ انجمن حمایت از حیوانات و پرندگانشان، به صدور بیانیه مبادرت می‏ورزید، در مقابل حملات شیمیایی  و شیمیایی شدن هزاران انسان چیزی نمی‏گفتند. برای بمباران و انهدام یک مدرسه روی سر بچّه‏ها، برای ساقط ساختن یک هواپیمای مسافربری و خیلی چیزهای دیگر سکوت اختیار می‏کردند.  شرایط عجیبی در آن زمان حاکم بود، این جریانها برای استکبار رسوایی عظیمی به حساب می‏آید و این مسائل گویای این است که چگونه تعصبها، انسانها را کور و کر می‏کند. اینها واقعاً چه اتّفاقات عجیبی هستند که رخ می‏دهند!  ما در حلبچه، شهر را گرفتیم و سربازان حاضر نبودند وارد شهر حلبچه شوند؛ برای اینکه مردم و اهالی شهر، آنجا را ترک نکرده بودند و مانده بودند؛ چون مردم حلبچه از ورود ارتش اسلام به داخل شهر نمی‏ترسیدند و وحشتی احساس نمی‏کردند. عراق برای اینکه زمین سوخته تحویل ما بدهد و یا اینکه ما را متهّم سازد، اقدام به بمباران شیمیایی اهالی شهر خودش کرد. شما به یاد دارید که چه صحنه‏های عجیبی بود. ما مدّتها کار کردیم تا بتوانیم آن فیلم را منتشر کنیم، فیلمهای مربوط به بمباران حلبچه آنقدر وحشتناک بود که آدم مصلحت نمی‏دید که این فیلم را برای مردم پخش کند. گوشه‏هایی از این فیلم را درست کردیم و پس از انتخاب و اصلاح بعضی از قسمتها، آن را برای مشاهده دیگران به سوییس فرستادیم و در این جا هم قسمتهایی را که برای مردم قابل تحمل بود، پخش کردیم.  حالا ببینید، نکته جالب در اینجا این است که عراق مردم خودش را بمباران شیمیایی کرده و این مردم بجای این که فرار کنند و به سوی مناطق داخلی کشور عراق باز گردند، همگیشان به سمت مرزهای ایران پناه می‏آوردند.  این چه نوع جنگی در تاریخ است؟ آیا شما در هیچ جنگی شاهد چنین صحنه‏هایی بوده‏اید؟ آیا در هیچ میدان نبردی، این اتّفاق افتاده است که ملّت یک طرف، در میدان جنگ راهش به عقب باز باشد، (برای فرار) ولی از صف سربازان عبور نماید و به طرف مقابل بیاید!؟  برای خیلی از انسانها چنین صحنه‏های باور کردنی نبود و ما با آن همه گرفتاری و مشکلاتی که در مورد دفاع شیمیایی خودمان داشتیم! و شرایط برایمان خیلی دشوار و مشکل بود؛ ما که محاصره بودیم! لباس دفاع، ماسک و خیلی چیزهای دیگر را که به ما نمی‏فرختند تا بخواهیم در مقابل سلاح شیمیایی دفاع کنیم! خودمان با امکانات ضعیفی که داشتیم چیزهای مورد نیازمان را تأمین می‏کردیم. دهها هزار آواره اردوگاه درست کردیم و این زنان و مردان بی‏چاره را پناه دادیم و حمایت کردیم؛ در چنین وضعیّتی، باز عراق می‏آمد و اردوگاههای اینان را با نهایت قساوت می‏زد.  مصدومان شیمیایی را که از آن طرف وارد ایران شده بودند را در چنین شرایط مشکلی در عقبه‏ها مورد حمایت خود قرار دادیم. البتّه در همین شرایط عراق اقدام به بمباران ساکنین این اردوگاهها می‏کرد و نهایت قساوت را بنمایش می‏گذاشت.  ما مقدار زیادی سلاحهای ضدّ دفاعی خودمان را در آنجا خرج کرده بودیم که عراقیها قادر به بمباران اردوگاهها نباشند و نیآیند مردم خودشان را بزنند. شرایط، بدین گونه پیش رفته بود و در این طرف واقعاً همه چیز فرشته بود و در آن طرف همه چیز دیو.  در این این طرف تمام مسائل انسانی مراعات می‏شد و در آن طرف، فقط بخاطر تشفّی کینه‏ای که از پیشرفت ما پیدا کنند، بی‏پروا این جنایات را مرتکب می‏شدند. به فرض اینکه عراقیها، تحت فشار هر این جناتی را مرتکب می‏شدند، لیکن عدّه‏ای که در واشنگتن، لندن و روسیه نشسته بودند، این حرکات و حرفها را تحمّل می‏کردند و حتی سازمان ملل هم به موازات قدرتهای استکباری حرکت می‏کرد و این کارها را تحمّل می‏نمود. فقط تبلیغات این بود که ایران نمی‏خواهد صلح کند و بالاخره صحنه صلح و آتش بس ما از اینها هم جالب‏تر است؛ یعنی وقتی که حضرت امام(ره) با ادّله فراوانی که باید آن را توضیح دهیم، به این نتیجه رسیدند که باید با پذیرش آتش‏بس و صلح موافقت کنند، مسأله شایان توجهی بوجود آمد. عراقیها خیال کردند که این پذیرش قطعنامه از سوی ایران، ناشی از ضعف بوده؛ و با اینکه خودشان پذیرفته بودند، عملا" با تهاجم وارد خاک ایران شدند: و دوباره همان مسائل  هشت سال قبل تکرار شد. از همان راههایی که در آغاز تجاوز، به داخل کشور آمده بودند، دوباره تهاجم را آغاز کردند و پیش آمدند.  عجیب است که این دفعه، همزمان منافقین، سلطنت‏طلبان و دیگران را هم با خود آورده بودند و تصور می‏کردند که ما آنقدر در موضع ضعف قرار گرفته‏ایم که قادرند تهران را هم پشت سر بگذارند.  دوباره آن فرمان بسیج و احساس خطر مردم و آن غوغای عظیم حضور نیروهایی که هشت سال در جبهه ها حضور داشتند و تعداد زیادی از آنها بارها و بارها و به دفعات در جبهه جنگ مجروح شدن را تجربه کرده بودند و در آن زمان به کارهای دیگری مشغول شده بودند، اینها مجددا" جبهه ها را پر کردند. هم دنیا و هم صدام متوجّه شدند که بر حسب خیال، بد فهمیده‏اند که این قطعنامه از روی ضعف پذیرفته شده، اینجا بود که یک ضربه خوردند و بعد پذیرفتند. و این جا خداوند بود که جزای اعمال شما مردم را به شما داد.  درست در همان نقطه قوت آنها در سازمان ملل، آنجا که پستوی تصمیمات استکبار است؛ آنجایی که آنها آراء خود را وتو می‏کنند و آنجایی که دیکته می‏کنند خداوند برای ما شرایطی را پیش آورد که مجبور شدند در همان جا به بخشی از حقوق ما اعتراف کنند؛ یعنی مجبور شدند متجاوز بودن صدّام و مُحق بودن ایران را بپذیرند و خود صدام هم مجبور شد که ضرورت اجرای قطعنامه و ضرورت پرداخت غرامتها و اجراء شدن قرارداد الجزایر را بپذیرد. همان کسی که در تلویزیون قرارداد را منکر شد و متن آن را پاره کرد، مجددا" در تلویزیون به حقّانیت ایران اعتراف نمود. ما این همه پیروزیها و لطف الهی را در صفحات زرّین دوران دفاعمان در اختیار داریم.  امروز هم مسأله بازسازی و سازندگی مناطق کشور را در پیش داریم. قطعا"، مجموع خسارات ما از هزار میلیارد دلار کمتر نخواهد بود! شما می‏بینید که چگونه این ملّت، این نظام و انقلاب در مدّت کوتاهی آنچنان عمل کرده که آثاری از آن خرابیها و ویرانیها در اکثر نقاط مخروبه دیگر مشاهده نمی‏شود؛ مگر نقاط بسیار جزیی که ان‏شاءاللّه خسارات آن باید جبران شود. زیربناها بسرعت در شرف تکمیل شدن است و این ملّت، ملّتی است که در انقلاب، در جنگ اعم از دفاع و تهاجم خود و هم در صلح و جنگ خود و هم در مبارزات سیاسی و مطالبات حقوقی خود به لطف خداوند، پیروز بیرون آمده است.  این موفقیّتها برای این امت ایثارگر گوارا باشد و ما تا ابد قدردان ایثارگرانمان، ارواح پاک شهداءمان، مفقودان عزیز، جانبازان بزرگوار، آزادگان سرفراز و خانواده‏های شریفشان هستیم و هیچ وقت آن همه عظمت را که همه اینها در سایه هدایتهای امام راحلمان(ره) اتفاق افتاد، فراموش نمی‏کنیم.  أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَواَّبًا.     خطبه دوّم  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).  اوّلین مناسبت، روز میلاد پربرکت حضرت امام عسکری (ع) است. (که فرداست) شخصیّت بزرگواری که در سنین جوانی و در موقعیّت بسیار حساسی از تاریخ اسلام به خوبی، نقش رهبری را ایفا کردند. امام(ع) تشیّع را برای دنیای اسلام نورافشانی کرد. در دورانی که دنیای اسلام در اوج عظمت بود و در غرب در کنار اقیانوس اطلس و در شرق به قاره هند و از شمال و جنوب هم، هر جا معموره‏ای بود، اسلام حضور داشت. تمدّن اسلامی و علمای اسلام، تبادل علوم و فنون و بحثهای کلامی همه در اوج خود قرار داشت.  در آن زمان این شخصیّت بزرگوار و بسیار جوان رهبری تشیّع و محور ولایت به خوبی از عهده اداره این مکتب برآمد؛ آنهم در شرایطی که سخت تحت فشار قرار داشتند. بخاطر این که مسأله مهدویّت در آن ایّام در نقطه اوج خود قرار داشت. مسأله مهدیّت آن چنان در آن موقع بزرگ و مطرح بود که حکومتها را شدیدا" نگران ساخته بود و همه جا دنبال یافتن حضرت مهدی موعود(عج) بودند تا حرکت ایشان را مهار کنند. در آن شرایط معلوم نبود که این اتّفاق چه زمانی بوقوع خواهد پیوست؛ ولی پیش‏بینیها، همه را به آن روزها امیدوار کرده بود و تفصیل بیشتر این مقوله از تاریخ را از زبان خطباء و مورخین خواهید شنید. میلاد این امام عظیم‏الشأن را به امّت خودمان صمیمانه تبریک و تهنیت عرض می‏کنیم. مسأله دیگر که باید راجع به آن تذکر کوتاهی را عرض کنم، مسائل مربوط به آموزش است. ما الان در هفته شروع آموزش در سال جدید قرار داریم. بیش از 17/5 میلیون دانش آموز و حدود یک میلیون دانشجو، سال جدیدی را آغاز می‏کنند؛ برای ما این بخش از امور کشور بسیار مهمّ و زیربنایی می‏باشد. اصولا" مشکل اصلی دنیای سوّم نداشتن نیروهای تربیت شده، متعّهد و متخصّص است. این مشکل در جایی بیشتر جلوه پیدا می‏کند که متأسفانه آن تعداد معدودی که تربیت می‏شوند، بخاطر جاذبه‏های مادی‏ای که در کشورهای پیشرفته وجود دارد و بخاطر زرق و برقها، بطرز ناجوانمردانه از کشورشان فرار می‏کنند و جذب قطبهای صنعتی کشورهای پیشرفته می‏شوند.  کار بزرگ ما، در برنامه دوّم، بعد از مقدّماتی که در برنامه اوّل تأمین نموده‏ایم، عمق پرورش نیروهای متعّهد و متخصّص است که بحمداللّه از لحاظ کّمی از وضعیّت بسیار خوبی برخوداریم. نزدیک به 22 درصد از بودجه جاری کشورمان به آموزش و پرورش اختصاص می‏یابد و علاوه بر آن مبلغ 68 میلیارد تومان را نیز امسال به این امر اختصاص داده‏ایم و طیّ سالهای آینده به آن اضافه می‏شود. در دانشگاهها هم سهم بسیار عظیمی را مصرف می‏کنیم، چون تحصیلات دانشگاه برای مردم بسیار گران تمام می‏شود. از همین حالا چند میلیون متر ساختمان برای توسعه دانشگاهها در دست احداث داریم. حد نصاب یک میلیون دانشجو، اعم از بخش دولتی و غیر دولتی حد نصاب خوبی بشمار می‏رود.  اوایل انقلاب تعداد پذیرش دانشجو بطور سالانه کمتر از تعداد پنجاه هزار نفر بود، حال آنکه امروز این رقم به حدود 250 هزار نفر رسیده است، که این میزان پذیرش، رقم قابل توجهی است.  البته این تعداد باز هم باید افزایش پیدا کند. مسأله کیفیّت تحصیل در برنامه دوّم بسیار حائز اهمیّت است و ما از هم اکنون تأکید می‏کنیم که تحقیقات بیشتر، رشته‏های مورد نیاز، با توجه بیشتر و مخصوصا" در زمینه‏های فرهنگی و پرورشی که انسانها را مفیدتر و با ثبات‏تر و مناسب با روح انقلاب ما می‏تواند تربیت نماید، این مورد توجّه ما قرار دارد که امیدوارم همه دست اندرکاران آموزش و پرورش و تحقیق و خود دانشجویان و دانش‏آموزان و مخصوصا" بخش های فنی و حرفه‏ای که کمبود جدّی محیط های کاری ماست توجه مخصوص داشته باشند.  در بعد منطقه‏ای و جهانی، مسائل مهمّی در جریان است که هوشیاری بیش از پیش شما را می طلبد. در شمال، همانطوری که شاهد هستید در کشور فدراسیون روسیه، تلاطم نگران کننده‏ای وجود دارد که ما به مسؤولان همسایه محترم شمالی خودمان توصیه می‏کنیم که سعی نمایند که این مسائل را با صلح و صفا به پایان برسانند و از درگیرهای خشن پرهیز کنند؛ زیرا جایی مانند شوری سابق با این همه امکانات نظامی و جای ماجراجویی‏های مسلحانه نیست؛ چون برای دنیا گران تمام خواهد شد.  ان‏شاءاللّه شخصیتهای در صحنه روسیه توجّه به این مسأله خواهند داشت ما هم آماده‏ایم هر کمکی که از دستمان برمی‏آید انجام دهیم که آنجا ملّت روس و همسایگانشان مشکلی پیدا نکنند. البته تا آنجایی که بحثهای سیاسی و دموکراسی و تشکیلاتی و مسائل داخلی که هر کشوری برای خود دارد و دیگران هم منافعی دارند که همیشه با هم در تماسند.  نگرانی دیگر در بالکان است که دورنمای خوبی برای آنجا نمی‏بینیم. دنیا بخاطر بعضی که نسبت به مسلمین دارد بی جهت در آن منطقه خیلی غیرعادلانه عمل می‏کند. مسلمانان را در محاصره کامل گذاشته، در حالیکه دست صربها و کرواتها باز است.  آنها هردویشان به یکی - دو دولتی متکی هستند که دستشان باز است و هر چه که بخواهند می‏گیرند؛ ولی مسلمانان را کاملا" محاصره کردند که برای بیرون بردن یک مریض هم مشکل دارند و برای رابطه با خارج هیچ امکاناتی برای آنها نیست. حتی مسافرتهای شخصیتها و مدیران اینها هم باید با هواپیماهای سازمان ملل باشد.  قدرتمندان غرب و شرق هر دو واقعا" غیرعادلانه‏ترین برخوردی را با این ماجرا می‏کنند، البته بعضی‏شان شعار می‏دهند و ادعای حمایت می‏کنند؛ امّا حمایتها واقعا" جدّی نیست و من فکر می‏کنم. این روسیاهی برای مدّعیان تمدّن امروز در تاریخ آنچنان خواهد ماند که تا گور همراهشان خواهد بود و نمی‏توانند هیچ ادعایی کند و خودشان  را تبرئه نمایند. نگرانی دیگر در فلسطین است که این روزها نگرانی بیشتر می‏شود. خوب! بعد از این سازش نادرست و زبونانه و تسلیم بی‏قید و شرطی که اتّفاق افتاد نگرانی اساسی، آنجا این است که سیاست موذیانه اسراییل و آمریکا پیش بیاید؛ و آن درگیری بین نیروهای مجاهد فلسطینی است.  قرائنی هست، نشانه‏هایی بروز کرده است و چیزهایی می‏بینیم که یک چنین طرحی وجود دارد که مجاهدان دیروز فلسطین به جان هم بیافتند و در اراضی اشغالی و در داخل فلسطین به اسراییلیها بگویند ببینید، اینها هستند و نمی‏توانند اداره کنند و یک حجّت دیگری برای عدم رشد و عدم بلوغ و عدم صلاحیّت اداره را به رخ دنیای اسلام بکشند.  همین اتّفاقی که قسمتی از آن در افغانستان افتاده است و خیلی حرفها دنبالش هست که من از همین جا از تریبون مقدّس نماز جمعه، مردم فلسطین را مخاطب قرار می‏دهم و می‏گویم مواظب باشید در این »تله« خطرناک و این » کمین « شرورانه نیافتید. و اگر روزی اسلحه فلسطینی در مقابل فلسطینی بخواهد بکار بیافتد، ما نمی‏دانیم پایان کار به کجا کشیده می‏شود و آن روز چه اتّفاقی برای این جهاد مقدّس نیم قرنی ما بدست خود ما خواهد افتاد و دشمنان ما بنشینند و تماشا کنند و در قتل و غارت خود ما شادی کنند که ان‏شاءاللّه آدمهای عاقلی آن جا باشند و این مرحله سختی را که با این سازش نادرست و تصمیم زشت پیش آمده به خوبی بتوانند از سر بگذرانند و دنیای استکبار و کفر را در این شادی که برایشان پیش آمده ناکام بگذارند.  ما فکر می‏کنیم جوهر تصمیمهای درست در این مسائل، تقوا و خداشناسی و حق شناسی و پرهیز از نفسانیّات و خودخواهی ها و کوته‏نظریهاست که متأسفانه گاهی مدیران و رهبران را حسابی رنج می‏دهد که ملّتها را از این طریق خیلی رنج می‏برند.  ما به هر حال به لطف خداوند امیدوارم و این امید بجایی است که خداوند مجاهدان خودش را تنها نمی‏گذارد و ما بتوانیم مشکلات دنیای اسلام را به خوبی حل کنیم. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.