اقامه نماز جمعه هاشمی در روز قدس
خطبه اوّل بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، "وَ أَمَّا بنِعْمَةِ رِبِّکَ فَحَدِّث" عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتِّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ". با تأکید بر مراعات وظایف اسلامی و انسانی و حفظ گوهر تقوا، خطبه اوّل را شروع میکنم. در خطبه اوّل نگاهی به سال گذشته و اشاراتی به برنامههای سال آینده و شرایط جهانی انقلاب و شرایط داخلی داریم و خطبه دوم را مخصوص مسأله فلسطین ایراد میکنم و سعی میکنم مطالب را فشرده و فهرستوار عرض کنم که این سرما بیش از این، عزیزان راهپیما و در صحنه را اذیّت نکند. امیدوارم خداوند طاعات و عبادات این امّت عزیز را که امسال، با شکوه و جلال و عمق خاصّی برگزار شد، با درجات عالیای که این امّت و مردم استحقاق آن را دارند بپذیرد و ما بتوانیم در سال آینده از برکت سازندگی این ماه مبارک زندگی خودمان را همچنان در مسیر انقلاب و سازندگی ادامه بدهیم. پیشاپیش عید سعید فطر و عید باستانی نوروز را خدمت امّت بزرگوارمان تبریک عرض میکنیم. حتماً بجاست که در آخرین خطبه سال و در آستانه اوّلین خطبه سال نو، تحلیل و نگاهی به کار نامه گذشتهمان بشود؛ قطعاً، مردم چنین انتظاری دارند. اگر نبود که امروز، روز قدس و فلسطینیان است، من ترجیح میدادم هر دو خطبه را درباره شرایط زندگی و ارزیابی کارمان ایراد کنم، امّا به هر حال نمیشود اولویّت روز قدس را از نظر بیرون داشت، که شما مردم امروز تحت تأثیر جاذبه این روز مقدّس هستید. در مورد وضع گذشته خودمان باید عرض کنم که خوشبختانه، در سال 71 هم در ادامه سالهای دیگر انقلاب، مسیر تکاملی انقلاب را در همه ابعاد پشت سر داریم. از هر جهت و نظر که نگاه میکنیم و از هر زاویه که به مسائل و عملکرد انقلاب مینگریم، رضایت بخش است و از نظر من - بحمداللّه - نقطه تاریک در مسیر و کارنامهمان نیست؛ گرچه دشمنان ما همّتشان را براین قرار دادهاند که مردم ما را دلسرد کنند و تلاششان این است که با میکروسکوپ بگردند، نقاط ضعفی پیدا کنند[t1] و آنها را بزرگ کنند و به رخ مردم بکشند که مردم را از انقلابشان پشیمان کنند و متأسّفانه، معمولاً هم در داخل خود و از تریبونهای خودمان سخنگویانی آگاه و یا ناآگاه - که از روی دلسوزی خواسته آنها را عمل میکنند - داریم. ولی بحمداللّه، آگاهی و هوشیاری ملّت ما و عمق دریافت آنها از دستاوردهای انقلابشان، آنها را بیمه کرده است و در مقابل این سمپاشیهای فراوانی که هر روز از صداهای بیگانه و گاهی از صداها و قلمهای خودی مواجهاند، مصون هستند و آنها با دیدن این گونه مطالب جدّیتر و پایدارتر میشوند که نمونه آن همین اجتماع با شکوه امروز و حضور انبوه مردم در خیابانها است که ما بزحمت توانستیم خودمان را به دانشگاه برسانیم. لذا اینکه بنده در هر مناسبتی دستاوردهای انقلاب و عملکرد آن را توضیح میدهم، نه به این دلیل است که مسؤول قوّه اجرایی هستم و از عملکرد دولت دفاع میکنم؛ نه، باید از انقلاب، ذکر نعمت خدا و تشکّر از توفیقات الهی، آثار حضور شما در صحنه و از اهمیّت آثار و عملکرد این مردم انقلابی که ناجوانمردانه مورد تهاجم قلمهای مسموم یا زبانهای فتنه گر قرار میگیرند، دفاع کرد. من در مجلس هم که بودم، همیشه همین نقش را داشتم و در خطبههای نماز جمعه (در تمام دوران خطیبی خودم) چنین بودم که این را یک وظیفه اسلامی و انقلابی میدانم و واقعاً ظلم میدانم که ما این همه عظمت و شکوه را بیجهت زیر سؤال ببریم و آدمهای کم اطّلاع را - نعوذباللّه - گمراه کنیم. در سطح جهانی که نگاه میکنیم (در یک دید کلّی و افق باز)، ما انقلاب را رو به پیش، موفّق، با طراوت و بالنده میبینیم و عجیب است که این همه در دنیا نعره ضدّ انقلابی علیه ما و اسلام و انقلاب بلند است و این شجره ریشه دار و این طنین آهنگ پرشکوه انقلاب، این چنین فضای بشریّت و جهان را گرفته است. این چیزی نیست، جز خواست خداوند، که تصمیم الهی این بوده که این شجره مقدّس را حفظ و این نور الهی را تابانتر بکند و الاّ ما این همه توان نداشتیم. شما میبینید، هر جا مسلمان است و هر جا که جمعی از مسلمانان دور هم هستند، اسلام انقلابی و اسلام مهاجم برکفر در صحنه است و موج بیداری اسلامی کفر و استکبار جهانی را وحشتزده کرده است. شما در اروپا و بخصوص در بالکان، آسیا، آفریقا و دور افتادهترین نقاط دنیا از مراکز اسلام بیداری اسلامی را میبینید. ممکن است صحنههای خشن و بیرحمانهای که علیه مسلمین در دنیا هست، بعضیها را مرعوب کند و خیال کنند که دوران ضعف مسلمانهاست. این تفسیر کاملاً غلطی است. اگر دوران ضعف و انحطاط [مسلمانان] بود، استکبار نیاز نداشت این همه ظلم کند و این همه فشار وارد کند و این همه نیرو برای سرکوب نهضتهای اسلامی استخدام کند. اینکه مسأله اوّل استکبار در دنیا چیزی به نام بنیادگرایی اسلامی است، اینکه همه سردمداران جریان استکباری و استعماری از بنیادگرایی اسلامی مینالند و اینکه خطر اوّل دنیا را بنیادگرایی اسلامی مطرح میکنند، بی جهت نیست. چرا این طور اتّفاق افتاده است؟ هر آدم منصفی میتواند زود قضاوت کند که چون اسلام بالنده و در ستیز با استکبار است و چون مسلمانها به دنبال احیاء اسلام هستند و عصر بیداری تودههای اسلامی است، دشمن ناچار شده این طوری با ما برخورد کند. خوب، برای شما روشن است. از اقیانوس آرام بگیرید تا اقیانوس اطلس و پهنه گیتی را ببینند؛ همه جا قرآن و معارف اسلامی است که مسأله روز دنیا میباشد. من مایل نیستم الان اسم کشورها و جاهای خاصّی را ببرم، امّا شما خودتان میبینید، در کشورهای اسلامی هرجا دست به انتخابات آزاد زدند، مسلمانها به عنوان حاکمیّت اسلام بردند؛ نه به عنوان مسلمان شناسنامهای. یعنی آنهایی که میگویند حاکمیّت اسلام را میخواهیم، بردند و دنیای استکبار شعار دموکراسی خودش را فراموش کرد و با کمال گستاخی از آن گذشت و اجازه داد اکثریّت ملّتها و آنهایی که در صندوقهای رأی برنده شده بودند، سرکوب شوند. آنها وادار شدند که این شرمندگی و عقب گرد را از ادّعایشان و انگ دوگانه برخورد کردن با تودهها را بپذیرند؛ یک جا علم دموکراسی بلند کنند و یک جا علم سرکوب افکار عمومی به عنوان مبارزه با بنیاد گرایی اسلامی. ما واقعاً در صحنه گیتی حاضر هستیم و هرجا حرکتی است، نام اسلام و ایران هم هست. حتّی دشمنان به خاطر اینکه در مقابل خودشان یک هیولایی ترسیم و افکار عمومی خود را در جهت اهدافشان بسیج کنند، آنجایی هم که ایران حضور ندارد، اسم ایران را میآورند تا برای آنهایی که از اسلام و انقلاب میترسند، وحشتناک باشد و همین هم از اشتباهاتی است که آنها خودشان به دست و زبان خودشان عظمت ایران را به رخ دیگران میکشند. در بسیاری از حوادث، ما واقعاً نیستیم، امّا آنها میگویند: ایران! در گوشه و کنار خبرهای دروغ و جعلی و گزارشات مغرضانه دلاّلان خبر و دروغ فروشان که با جاسوسی ارتزاق میکنند، میگردند تا یک چیزی پیدا کنند و حوادث را به ایران بچسبانند. این نشان از یک عمق در این حرکت است. البتّه، ما فقط این مطلب را میپذیریم و به آن افتخار میکنیم که ریشه این حوادث ممکن است در انقلاب اسلامی باشد. امروز امّ القرای دنیای اسلام، ایران و رهبر معنوی همه حرکتها در هرجا که از اسلام دم میزنند، امام و افکار بلند ایشان است. این بیجهت هم نیست، ولی نمیشود این را یک پرونده سیاسی درست کرد و علیه یک انقلاب و ملّت مطرح کرد. فکر است و فکر مطرح شده است؛ یک ایده است که حق بوده و با فطرت همراه بود و در فطرتها نشسته و فطرتها آن را جذب کردهاند. بسیاری از این جنایاتی که به طور افراطی امروز در دنیا رخ میدهد (در فلسطین این ظلم عجیب و غریب که با این رسوایی فوقالعاده چهار صد نفر را در بیابانها و زیر برف نگه داشتهاند و به ذهن اسراییل نمیزنند که اینها را به خانههایشان برگرداند، و ظلم بیسابقهای که امروز در بالکان میشود و مسلمانان بوسنی و هرزگوین این طور قتل عام و سرکوب میشوند و مظالم دیگری که ما امروز در کشمیر، افغانستان، تاجیکستان، سودان، سومالی، عراق، لبنان و خیلی جاهای دیگر نسبت به اسلام میبینیم)، عکسالعمل این موّفقیّتهاست و ما هم طبق معارف الهی مکلّفیم که این مشکلات را تحمّل کنیم و هیچ وقت بدون تحمّل مشکلات، آثار مثبت مبارزه به دست نمیآید. اگر انسان خیال کند که مبارزه از مسیر همواری میگذرد، این مبارزه نیست؛ یک سفر تفریحی است. سنگلاخها و بیابانها در مسیر راه حق است که همیشه داشته و باز هم هست و خونها، شهادتها، زندانها، تبعیدها، آوارگیها، گرسنگیها و محرومیّتها همیشه همراه جهاد در راه خدا بوده و اینها هم سازنده است و انسانهای لایق و مؤمن از این استقبال میکنند. توشه راه هم همین است. و امّا در داخل کشور - بحمداللّه - ما امّتمان را همچنان که از روزهای اوّل انقلاب با طراوت و آگاه و در صحنه میدیدیم، امروز هم عمیقتر و حساب شدهتر میبینیم. اگر آن روز مردم با جاذبه شعارها و وعدهها به خیابان میآمدند و اگر آن روز تحت تأثیر ظلمها و بیعدالتیهای رژیم منحوس پهلوی در صحنه بودند، دیگر بعداز گذشت 14 سال و دیدن این همه خون و خطر، تحت تأثیر شعارها در صحنه نیستند. مردمی که انبوه شهدا و قربانیهای راه انقلاب را دادهاند، مردمی که این جانبازان سرفراز و انسانهای خرد شده و له شدهای را که جسمشان را تقدیم انقلاب کرده و روحشان را پرواز دادهاند، در کنار خودشان میبینند و مردمی که مشکلات انقلاب را با همه وجود در دوران جنگ و انقلاب و حتّی تا امروز تحمّل کردهاند، دیگر شعاری عمل نمیکنند؛ اینها با بصیرت، فهم و انتخاب عمل میکنند. مردم چند روز قبل زیر برف و باران برای انقلابشان راهپیمایی کردند و امروز چند هفته نگذشته که برای فلسطین در خیابانها هستند. مگر شعار و وعده چقدر میتواند مردم را این قدر در صحنه نگه دارد؟ واقعاً انتخابی و از روی ایمان است. مردم عمیقاً در صحنه هستند و هر نغمه و حرفی که بخواهد دل این مردم و آنهایی را که هنوز آگاهی کامل ندارند و دو دل هستند، را سرد کند، گناه کبیرهای است که قابل بخشش نیست. ما انتظار داریم اینها را صداهای اسراییل، آمریکا، انگلیس و منافق بگویند، نه هر کسی که دنبال انقلاب است. البتّه تأثیر زیادی ندارد، ولی مردم اگر بنا بود از این دلسرد کنندهها متأثّر شوند، در این 14 سال اتّفاق افتاده بود. رادیوهای بیگانه باید فکر دیگری بکنند. آنها [مردم] از اوّل وقتی که حرف شروع میشود، هدف گوینده را میفهمند و دروغ پردازیها و مسائلی که برای امّت ما مطرح میکنند، کار ساز نیست و این مردم روز به روز خود را در صحنهها بهتر نشان میدهند. قشر جوان ما انصافاً قشر با ارزشی در دنیاست. ما امروز با ارزشترین قشر جوان دنیا را در ایران داریم. این امّت نیروهای مخلصی تحویل جامعه میدهد و به دنیا افکار فراوانی عرضه میکند. از لحاظ مادّی و سازندگی و مسائل علمی، فنّی، تحقیقاتی و سایر کارها - بحمداللّه -در حدّ توان این ملّت که توان بالایی است، موفّق بوده است. امروز شما دارید میبینید که دنیا در چه وضعی است. کشورهای عظیمی مثل آمریکا که خودشان یک قارّه هستند، آن چنان زیر بار مشکلات اقتصادی کمر خم کردهاند که میگویند اگر بدهیهایشان را با دولار کاغذی صد دولاری روی هم بگذارند، آن چنان مناره مرتفعی میسازد که هیچ کس نمیتواند نقطه بالای آن را ببینید. مقروضترین کشور جهان است که در عین حال از نظر منابع غنیترین و پیشرفتهترین کشور جهان است. در کشور عظیمی مثل آلمان که بخش عظیمی از صنعت و تجارت دنیا را قبضه کرده، شما میبینید مشکلات و تظاهرات فقط به خاطر رکود و مشکلات اقتصادی مطرح است. و در کشورهای جهان سوّم هم که گفتن ندارد و روشن است. اگر در چنین شرایطی، کشوری که از زیر بار ویرانههای جنگ کم نظیر تاریخ بیرون آمده، در ظرف دو، سه سال موفّق شده کسری بودجهاش را از بین ببرد و بودجه متعادلی به مجلس بدهد، اگر سالانه بیش از ده در صد رشد اقتصادی دارد که عنودترین مخالفان هم نمیتوانند منکر شوند، اگر بیش از دوازده درصد سرمایهگذاری دارد که در هیچ کشوری - جز دو، سه کشور - در دنیا چنین رقمی به وجود نمیآید و اگر مطرح شد که قدمهای اساسی برای ساخت زیر بناها در چنین شرایط دشواری برداشته شده است (را مهار کرده، کویرها را اصلاح کرده، بازسازیهای وسیع جنگ و زلزله و سیل را جبران کرده، مخابراتش را چند برابر کرده، در فولاد و پتروشیمی خودکفا شده، گاز را بسرعت به سراسر کشور میرساند، صنعتش را فعّال کرده، بازارهای کاریش را که همه چیز با بازار سیاه به چند نرخی و در کانالهای خاص توزیع میشد، اشباع کرده، عرضه و تقاضا را حاکم نموده، فولادش را بیش از مصرفش تولید میکند و مس و آلومینیوم و کالاهای مصرفیش را بیش از حدّ مصرف خود میسازد، تولیدات کشاورزیش را هر سال با رشد بیش از ده در صد جلو میبرد و صادراتش را با رشد چشمگیری بالا میبرد و نیازهای مصرفی را در حدّ اعلا تأمین میکند و در عین حال سوبسیدهای فراوانی به مردم میدهد، آب و نفت، قند و شکر و روغن نباتی تقریباً مجّانی که فقط پول حمل و نقلش را از مردم میگیرد و صدها میلیارد تومان سوبسیدهای مستقیم به اقشار آسیب پذیر و آسیب دیده در شرایط جنگ و انقلاب میدهد)، افتخار است. هنر این نیست که در چنین جامعهای بگردیم و یک کار کوچک دارای مشکلی را پیدا کنیم و به رخ بکشیم و بگوئیم که این نشده! هنر این است که ملّتی تحت فشار و تبلیغات گمراه کننده و وارث خرابیهای رژیم منحوس پهلوی و اقتصاد غلط تک محصولی که یک طرفش دست استکبار عالمی است، بوده و این همه خرابیهای جنگ را داشته، بتواند این شاخصهای اقتصادی درست را ارائه بدهد که مراکز بررسی و ناظر جهانی هم اعتراف کنند. یکی از ادلّهای که مردم ما با وجود مشکلاتی که شرایط گذشته و امروز برآنها تحمیل میکند در صحنه میمانند، این است که همین چیزها را میبینند و با وجودشان لمس میکنند. میبینند نرخ بیکاری رو به سقوط و از 14 در صد به نزدیک 10 درصد رسیده است، میبینند در همین شرایط بیسوادی در حال ریشه کن شدن است و نقاط محروم که بخش عظیم کشور ما را در بردارد، در حال آباد شدن است و بودجه هنگفتی صرف قطع این بیعدالتیها میشود میبیننند که دانشگاههایشان که در گذشته تعداد معدودی دانشجو میپذیرفتند، سالی بیش از دویست هزار جوان را جذب میکنند. این چیزها لمس و حس میشود و در زندگی مردم است. خانوادهای که در گذشته اصلاً فکر نمیکرد که یک روز فرزندش به دانشگاه راه بیابد، میبیند امروز دست بچّهاش را از روستا گرفته و به دانشگاه آوردهاند و در حال درس خواندن است. میبینند که آب، گاز، برق، راه، تلفن و حمل و نقل به ده آمده و مردم این چیزها را میفهمند؛ گر چه استحقاق خیلی بیشتری دارند و میدانند که هنوز هم به اندازه کافی عدالت نیست و سوبسیدهای ناروا هست و خیلی از چیزها که حقّ روستائیان است، در شهرها مصرف میشود که اینها باید بتدریج درست شود. در کنار همه اینها مهمترین کاری که برنامه انجام داده است، مسأله تعدیل است که اگر ما این مرض را معالجه نکنیم، هیچ وقت ملّت ما استقلال اقتصادی پیدا نمیکند. ملّتی که بخواهد از سرمایه عموم کشور، ارزی را که فعلاً منبع اساسی درآمد کشور است، به یک بیستم قیمت خودش بفروشد و مردم را از این منبعشان محروم کند، معلوم است که هیچ وقت نمیتواند اصلاح شود. ارز هفت تومان، یعنی فروش مجّانی نفت و اتلاف مجّانی منابع ذخیره کشور. خیلی بیش از هفت تومان خرج میشود تا نفت از زمین بیرون بیاید. چه کنیم؟ تبدیل به چیزهایی بکنیم که اکثر آن را قشرهای مرفّه مصرف میکنند و چیز کمی به دست قشرهای محروم برسد. معلوم است که این زندگی به جایی نمیرسد و یک روزی این ملّت و اقتصاد به زانو در میآید و تولید و صادرات سرانجام نمیگیرد. این کار باید یک روز میشد و این افتخار بزرگی است که بعد از جنگ دست به این کار زدیم. شما ببینید در کشورهای مجاور ما چه اتّفاقی افتاده است. کشور عظیمی مثل روسیه میخواهد تعدیل کند، ببینید الان چه روزگاری دارند. این را آنهایی که میخواهند روی این مسائل بحث کنند، کم نگیرند و واقعاً دقّت کنند که این کار خیلی کار بزرگی است. شجاعت بالایی لازم است که زیر بار چنین مسائلی که میدان عوامفریبی است و میشود افراد کم اطّلاع را فریب داد که فلان چیز گران یا کم یاب شد، برود؛ آن هم در کشوری که همه چیز با انتخابات شکل میگیرد. بحمداللّه این مسیر بخوبی طی میشود. گاهی دل مردم را خالی میکنند که تک نرخی شدن ارز در سال آینده چه خواهد کرد. من همین جا عرض بکنم که - بحمداللّه - قسمت زیاد این کار در گذشته انجام شده است. ما در سال 71 بسیاری از چیزها را که به ارز هفت تومانی بند بودند، از این شیر جدا کردیم و به ارز شناور وصل نمودیم و در گذشته اتّفاق افتاده است و در عین حال با به دست گرفتن مسائل اساسی، دارو و ... به گونهای عمل میکنیم که نگذاریم تک نرخی شدن ارز روی اقشار امّت فشار بیاورد. تمام کالاهای اساسی مثل گذشته به همان شیوه است. با خریدهای تضمینی محصولات کشاورزی بخش کشاورزیمان را به طور قابله ملاحظهای تقویت میکنیم؛ برای اینکه منبع استقلال ما در کشاورزی است. من فکر میکنم این مسائل از آن چیزهایی است که برای شما مردم و نظامتان، رهبر انقلاب، مجلس، دولت، مسؤولان و پشتیبانی مردمی ما، مایه افتخار است که باید همیشه اینها را توضیح بدهیم و مردم را بیشتر آشنا کنیم. سال آینده هم همین برنامه ادامه دارد که من امیدوارم با آمادگیهایی که الان در اجرای برنامه اوّل کسب کردهایم، بتوانیم برنامه خوبی در تکمیل برنامه اوّل تدوین کنیم که تمام چالهها را پر و مسیر را هموارتر کند و اهدافی را که برای دهه بازسازی در نظر گرفتهایم، محّقق کنیم و من فکر میکنم بدون استقلال اقتصادی، استقلال سیاسی لرزان و آسیب پذیر است و بدون پایگاه محکم اقتصادی نمیشود انقلاب را ابدی کرد که ما - انشاءاللّه - با برنامه عمل میکنیم. بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَواَّبًا. خطبه دوّم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج). خطبه دوّم را به مسأله فلسطین و قدس شریف اختصاص میدهیم و به نظر من مسأله فلسطین مهمترین مسأله دنیا و تاریخ ماست. در برخورد بین استکبار و استضعاف، اسلام و کفر و در برخورد بین ظالم و مظلوم، فلسطین نقطهای است که همه چیز به آنجا میرسد. طرّاحی حکومت صهیونیستی اسراییل در فلسطین از عجائب تاریخ ماست. من این را یک مقداری برایتان باز میکنم و در مناسبتهای دیگر هم این مسأله را گفتهام، امّا الان شرایط با گذشته فرق میکند. میدانید که طرّاح این مسأله انگلیسیها بودند و بعد در سالهای اخیر، مسأله تحویل آمریکا شده است. آن روزی که به دست انگلیسیها بود، ما در استعمار انگلیس بود و امروز که آمریکا اداره میکند، پایگاه استعمار در آمریکاست و طرّاحی این مسأله یک طرّاحی کاملاً استکباری و استعماری است که هیچ نقطه مثبت انسانی و تاریخی و عدالت خواهی در آن نیست. در دو قرن گذشته استعمار رسمی که حالا دیگر نسل جدید ما آن را نمیشناسد، در دنیا حاکم بود؛ یعنی، رسماً میآمدند و یک کشوری را مستعمره میکردند و بالای سرش قیّم میگذاشتند و کشور را آن طوری که میخواستند، غارت میکردند. این استعمار، رسمی بود. فهمیدند که این شیوه با موج بیداری انسانها قابل ادامه نیست و آمدند شیوههای متعدّدی را برای ادامه استعمار - بدون لفظ استعمار - جایگزین کردند که این یک عالم دیگری دارد که بحث کلّی آن را در این خطبه نمیگویم. یکی از آن کارها همین خلق دولتی به نام اسراییل در خاورمیانه است. آنها اهمیّت خاورمیانه را بیشتر از ما میدانند. [خاورمیانه] جایی [است] که حدود 70 درصد انرژی دنیا در آن خوابیده است و اصلیترین کانال تجارت و عبور و مرور و ترابری دنیا است؛ هم هوایی و هم دریایی و زمینی و جایی است که مهد تمدّنهای گذشته تاریخ بشریّت بوده که ممکن است این تمدّنها دوباره به مهد اوّلی خودش برگردد و اساسیترین ایدئولوژی بشریّت، اسلام، اینجاست و کانون معنویّت است. باید اینجا را بیشتر مراقبت کنند. البتّه همه جا بود. شما برید به اعماق دریاها، استرالیا، اندونزی و ... که اینها همه قلمرو استعمار بوده است، ولی این سرمایهگذاری که برای اینجا (این نقطهای که الان عرض خواهم کرد) شد، این ویژگی را دارد. وقتی که مسأله اسراییل مطرح بود، جاهای دیگر هم مطرح شد؛ آفریقا و آمریکای لاتین هم مطرح شد، ولی در جلسه تصمیمگیری رد شد. هدف این است که به جای استعمار قدیم وسیلهای در این منطقه باشد که همان کار استعمار را به اشکال مختلف دیگر انجام بدهد. نقطه هم بین فرات و نیل است؛ یعنی از کانال سوئز و یک قدر آن طرفتر تا خلیج فارس. شما میدانید که فرات در القرنه عراق به دجله میپیوندد که نزدیک مرز ما اروند رود را تشکیل میدهند و به خلیج فارس میریزند؛ یعنی، بین خلیج فارس، دریای مدیترانه و دریای احمر. اینجا حدود اسراییل است. این هم یک حرف معمولی نیست که ما بگوئیم و بخواهیم اسراییل را متّهم کنیم. این شعار اسراییلیها است. اصلاً پارلمان اسراییل این را دارد و واقعیّتی است. شما ببینید اگر دولتی از مدیترانه تا خلیج فارس و تا دریای احمر (چون در این نقشه مدینه هم به بهانه خیبر ضمیمه میشود) تشکیل شود و افراد کشور آن هم مهاجرین برگزیده دنیا باشند (یعنی از اطراف آدمهای متناسب با این هدف را انتخاب کرده باشند) و این کشور را به اندازهای نیرومند کرده باشند که خودش را حفظ کند، چه اتّفاقی میافتد. اسراییل فعلی و بقیه اراضی فلسطین، لبنان، سوریّه، اردن، عراق، قسمت اعظم و به درد بخور عربستان سعودی، با توان تسلّط بر خلیج فارس، مدیترانه، بحر احمر و مسلّط بر چند رودخانه مهم و نفت، اصل طرّاحی بوده است و بهانه هم یک بهانه واهی که: چون یهودیها نژاد بیوطن هستند و در جنگهای اوّل و دوّم مورد ستم قرار گرفته و نیازمند یک وطن هستند و در اینجا سابقه تاریخی دارند، پس باید اینجا باشند. این هم همه محتوای استدلال خلق دولت صهیونیستی در این منطقه است! حالا اینها هر کدام در کتب و مقالات بررسی شده و جوابشان داده شده است و من نمیتوانم در این خطبه به این مسائل بپردازم. من زیربنای مسأله را عرض میکنم. با این بهانه، این اتّفاق عظیم در دنیا افتاده است. از آن روزی که این اتّفاق افتاده است، محور حوادث مهمّ دنیا مسأله اسراییل و فلسطین است؛ چند جنگ که در سالهای گذشته در اطراف خود فلسطین بوده است، جنگی که ما اخیراً داشتیم، حمله متحدّین به عراق که ریشهاش همین مسأله است، جنگی که هشت سال علیه ما ادامه داشت، همین است. آنها میدانستند اگر یک قدرت اسلامی شکل بگیرد، اوّلین تهدیدش متوجّه اسراییل است. آنها از عربها هیچ وقت نترسیدهاند و باز هم نمیترسند. عربها امتحان خودشان را دادهاند. و بسیاری از مسائل مهمّ دنیا همین جا شکل میگیرد. اصلاً این به صورت یک محک است. هر کس میخواهد به اروپا و آمریکا نزدیک شود، اوّل باید موضع خودش را نسبت به اسراییل تعیین کند. حتّی چینیها که میخواهند زهر اختلافات خودشان را با دنیا بگیرند، اسراییل را به رسمیّت میشناسند و میگویند که ما اسراییل را قبول نداریم، امّا قضیه را این طوری دنبال میکنند. اگر روسیه بخواهد صمیمیّتش را با غرب اثبات کند، باید به اسراییل کمک کند و اجازه مهاجرت صهیونیستهای روسیه را بدهد و هر کشور عربی که بخواهد ارتباط مناسب با غرب داشته باشد، اوّل باید امتحانش را بدهد و یک جوری موضوع امتناع از پذیرش اسراییل را از خودش رفع کند. محور سیاست بینالمللی استکبار غرب الان مسأله اسراییل است؛ به خاطر همان ادلّهای که عرض کردم؛ به خاطر آن نقشه و این منابع و شرایط و اساس کار هم در اینجا اسلام است؛ یعنی آنها نگرانند و میدانند. انگلیسیها در دوران حضور رسمی خود در کشورهای مسلمان خوب لمس کردند که با احساسات دینی مردم نمیتوان درگیر شد. هر جا که رفتند، لااقل تظاهر میکردند که مخالف اسلام نیستند. من عرض کردم اینها وقتی وارد بوشهر شدند، مسجدها و حسینیهها ساختند و آش نذری میدادند و روضه میگرفتند، چون این عواطف را میفهمیدند و همیشه برایشان خطر بوده است. اسراییل را برای این قسمت گذاشتهاند تا مواظب باشد که نهضتهای اسلامی رشد نکند و به بهانههایی این نهضتها را خرد کنند. البتّه منحصر به این نیست. برای اسلحه فروشی هم بهانه خوبی بوده است. جنگهای منطقهای همیشه دلیلهای عمده صرف منابع ملّتها برای خرید اسلحههای بنجل غربیها که بعد از چند سال از رده خارج میشود و میپوسد، بوده است. و وسیله فراوان و مطمئنّی در دست سوداگران غرب است که بتوانند در هر نقطهای که خواستند، با بهانههای گوناگون حضور اقتصادی و فنّی پیدا کنند. خیلی چیزهای دیگری هست. انتظار نیست که در یک خطبه همه ابعاد قضیه گفته شود، با این بحثها یک تابلوی خیلی کوچکی ترسیم میشود. خوب، حالا این حادثه تاریخی چه خواهد شد؟ این تصمیم عجیب استعماری چه خواهد شد؟ آنچه که تا به حال اتّفاق افتاده، همه اهداف آنها را تأمین نکرده است. آنها فکر نمیکردند که تشکیل دولت از نیل تا فرات این مقدار طول بکشد. دلیلش هم این بود که آن روزها نه نهضت جدّی مردمی وجود داشت و نه اینها از دولتی میترسیدند. فکر میکردند بسرعت پیش میروند. معمولاً دو چیز مانع آنها بوده است: یکی مقاومتهای مردمی و دیگری پیدایش دولتهای انقلابی گاهی در مصر، گاهی در سوریّه، گاهی در لیبی، گاهی در عراق و گاهی در یمن. و نیروهای اسلامی که این طرف و آن طرف بودهاند و کمک کردهاند، اینها را از رسیدن به هدف منع کرده است. خود فلسطینیها هم با مقاومتها، مبارزات مسلّحانه و شبیه این کارهایی که اکنون انجام میدهند، همیشه در تاریخ داشتهاند. این چیزها را داشتهاند و جلوگیری میکردند. همین حادثه تبعید 400 فلسطینی مانع عمدهای در راه یک خیانت که بنا بوده انجام شود، شده است. همین انتفاضه خیلی از معادلهها را به هم زده است. در گذشته هم همیشه اینها بوده است. البتّه از اشتباهات بسیار بسیار جدّی فلسطینیها این بود که زود آواره شدند. تا اسراییلیها یک جوّ ارعابی به وجود میآوردند، اینها زن و بچّه و وسایلشان را برمیداشتند و فرار میکردند. حادثه دیریاسین اتّفاق میافتاد، هزارها فلسطینی فرار میکردند. یک قتل عام فجیع میکردند، در یک کامیون روباز دخترها را سوار میکردند و در شهر میگرداندند، همه خانوادهها میترسیدند و راه میافتادند و میرفتند. این اشتباه بوده است. آن موقع رهبری درستی نبود که مردم را آگاه کند که نروید، بمانید؛ چون دشمن تشویق به ادامه ارعاب میشود. یک بار مقاومت کنید، تمام میشود. حالا اینهایی که از سال 68 در اراضی اشغالی ماندهاند، چه شده است؟ الان تعداد زیادی فلسطینی، همینهایی که انتفاضه را اداره میکنند، همینهایی که در اجتماعات صدها هزار نفری در مسجد الاقصی اجتماع میکنند و همینهایی که اسراییل را این طور خسته کردهاند، کسانی هستند که در این شرایط ماندند و امروز این کانون مبارزه را دارند. اگر داخل فلسطین هم میماندند، امروز تل آویو و بقیه جاها هم همین طور بود. اشتباه بسیار اساسی بوده است. البتّه اینها آن روزی که میرفتند، یک شعاری داشتند که »انّا عائدون«؛ »ما برمیگردیم«، ولی اکنون یک نسل گذشته؛ بچّههایی در اردوگاه به دنیا آمده و همان جا هم مردهاند و فلسطین را ندیدهاند. حتّی عربها تا یک مدّتی تعصّب به خرج میدادند و به اینها شناسنامه نمیدادند که امیدشان را به استیطان زیاد کنند تا اینها برگردند. ولی کم کم همه اینها از بین رفته و نیروهای اصلیشان به اروپا، آمریکا و سایر جاها جذب شده و نیروهای فلجشان در اردوگاهها هستند. این از اشتباهات تاریخی بود که باید هیچ ملّتی تکرار نکند. وقتی که مهاجم آمد، باید ماند و اگر لازم بود، یک مدّتی سکوت کرد و بعد شرایط دیگری را ایجاد و قیام کرد جاخالی کردن بدترین نوع مبارزه است. اشتباه دوّمی که اتّفاق افتاده مربوط به دولتهای عربی است. اینها هر وقت موج درستی به وجود میآمد و مقاومتها شکل میگرفت و جنگی درست میشد، فوراً تن به مذاکره میدادند. این مذاکره همیشه سر عربها کلاه گذاشته است. در هیچ مذاکرهای هیچ چیز به دست نیامده است. شما اگر تاریخ مذاکرات اعراب و اسراییل را نگاه کنید، از اوّل تا آخر نتیجه این بوده که موج احساسات مردم خوابیده و اسراییل مسلّط شده و بعد هم وعده داده است که بعد این وعده هم اجرا نشده است. امروز فقط در دنیا یک کشور وجود دارد که میگوید ما مذاکره را قبول نداریم و آن هم ایران است و این از افتخارات اساسی ماست و بیجهت نیست که ما را به یک دندگی متهّم میکنند و به خاطر این موضع ماست که بقیه مسائل هم مطرح میشود. اگر میگویند سلاح اتمی به این دلیل است، اگر میگویند زیر دریایی، تروریسم و حقوق بشر، همه به خاطر این است. البتّه ریشه این اسلام و انقلاب است که آن چیز دیگری است. ما حالا عوامل نزدیک را عرض میکنیم. اسراییل در هیچ مذاکرهای عقب نشینی نکرده است. همین حالا ببینید. همین امروز من جزء گزارشهای روز خواندم که محقّقان فلسطینی (از شخصیّتهای بنام) اعلام کردند که اسراییل در مذاکرات دروغ میگوید، چون به آمریکا رفت و گفت ما شهرک سازی در اراضی اشغالی را متوقّف میکنیم و ده میلیارد دلار برای چیزی که دنبالش بودند، اعتبار گرفت. همین حالا 11 هزار واحد مسکونی در دست ساختمان دارند و همین حالا جادّه سازی بسرعت بین شهرک های صهیونیست نشین که از درون روستاهای عربی و فلسطینی را میکوبند و هموار و اتوبان میکنند تا شهرکها را به هم متصّل کنند، ادامه دارد. یعنی درست در موقعی که همه را به مذاکره دعوت میکنند، نشستهاند و اهداف خودشان را تعقیب میکنند و [در] اصل مذاکره هم هست که اینجا را خالی کنند. خوب، اگر خالی میکنند، این همه خرج برای چیست؟ این شهرکها را برای مهمانهای فلسطینی میسازید که از لبنان و اطراف دنیا بیایند؟ معلوم است که دروغ میگویند. سوریّه را خام میکنند که جولان را پس میدهند، لبنان را خام میکنند که اراضی پشت رود را که بسیار مهم و استراتژیک است، پس میدهند و بعضیهایشان که دیگر علاقهای به آنجا ندارند، دستور میگیرند که موافقت کنند. بنای اسراییل این نیست که کوتاه بیاید. اگر بناست کوتاه بیاید، این موج مهاجرت از روسیه برای چیست؟ الان که جمعیّت زیاد اسراییل را خفه میکند! نه آبشان، نه برقشان، نه زمینشان و نه کشاورزیشان میکشد و نه مسکنشان گنجایش دارد. چرا اینها را میآورند؟ هدف همان است. او هنوز دنبال "از فرات تا نیل" است، منتها احتیاج به یک زمان مناسب دارد. حالا نمیدانم این زمان مناسب کی است. این را ما نمیدانیم. شاید خداوند نگذارد که این اتّفاق بیفتد. البتّه اگر هم اتّفاق بیفتد، تمام نمیشود و یک روز معکوس این اتّفاق میافتد. تاریخ دنیا و خدای تاریخ سینه بازی دارد. این قطعات کوچک چند ساله و یک قرنه و دو قرنه اصلاً در تاریخ چیزی نیست. وقتی که آدم آیات قرآن را میبیند که اشاره به سرنوشت امّتها و تمدّنهایی که آمدند و رفتند میکند، میبیند که اصلاً منطق قرآن چیست و معارف الهی چگونه به تاریخ نگاه میکنند. حالا ما خیال میکنیم (در همین جا عرض میکنم) استبکار با این کار خود بد کرده است. به نظر من بد هم نکردند. من به استکباریها عرض میکنم که شما اشتباه اساسی میکنید. اگر هم موفّق شوید "من الفرات الی النیل" را برای یک برهه از زمان تحقّق بدهید، آنچه که از دست میدهید، خیلی عمیقتر است. یک میلیارد و دویست میلیون دل مسلمان را از خودتان میرنجانید و بیش از پنجاه کشور اسلامی را با خودتان دشمن میکنید. چه دستاوردی میتواند این همه خسارت را جبران کند؟ چه کسی میتواند خودش را درمقابل این امواج انسانی پیروز به حساب بیاورد؟ شما وقتی که صحبت میکنید، با چند نفر سردمدار حاکمی که به این حکومتهای پوشالی خود دل خوش کردهاند، حرف میزنید و خیال میکنید اینها از شما راضی هستند، ولی امّت اسلامی این طوری نیست. شما حقّتان این است که رفتاری کنید که با این مسلمانها رابطه مسالمت آمیز داشته باشید. اگر خواهان تجارت و ارتباط سالم و حتّی بازار خوب هستید، راهش این نیست که این همه دل را با خودتان دشمن کنید. شما از این رهگذر خیلی خسارت دیدهاید. بنیان خودتان را متزلزل میکنید. بالاخره این امّت یک روز هوشیار میشود. کسانی که میخواستند مثلاً در ظرف ده سال یا بیست سال کشورشان را بسازند، [در مدّت بیشتری این کار را میکنند] این نسلها یک روزی سرکار میآیند. شما در ایران هم خیلی تلاش کردید این انقلاب را عقب انداختند. بارها در ایران روحانیّت پیشقدم و موفّق شد و پیش رفت و به یک جایی رسید، شما سرکوب کردید. این بار با همه امکانات به میدان آمدیم و دیگر نتوانستید کاری بکنید. در دنیا هم همین اتّفاق میافتد. شما این همه که دارید به الجزایر میرسید تا چند نفر را در آنجا حفظ کنید، وقتی که 85 در صد مردم آن طور در انتخابات رأی میدهند و در مصر که همه آرامش را از شما سلب کردهاند، در عراق که به خاطر روحیّات مردمشان شما مثل خر در گل گیر کردهاید و نمیتوانید کاری بکنید، در جاهای دیگر هم همین است. مصلحت کشورهای پیشرفته صنعتی این نیست که این طور با مسلمانها طرف شوند. فقط بعضی چیزها را به تأخیر میاندازند، منتها عمیقتر میکنند. بالاخره، شما اگر ادّعایتان درست باشد و بتوانید 6 میلیون یهودی را در اراضی مفتوحه خودتان جمع کنید، در مقابل یک میلیارد و اندی مسلمان چه میشود کرد؟ یک روز در یک گوشه دنیا همه چیز جا به جا میشود و آن موقع دیگر این امواجی که به وجود آمده همه چیز را میبرد. به نظر میرسد اشتباه بزرگی کردهاند. به خاطر اسراییل همه حیثیّتشان را از دست میدهند. همه زیر سؤال است. اگر میخواهید با تروریسم مبارزه کنید، میبینید که اسراییل قتل عمد میکند. اگر میخواهید حقوق بشر را حفظ کنید، به اسراییل که میرسید نقض عهد میکنید. اگر میخواهید دموکراسی باشد، باز در اینجا عمل نمیکنید. مگر این مردم اراضی اشغالی رأی ندارند؟ اگر شما صحبت از حفظ امنیّت مرزها میکنید، مگر لبنان کشور مستقلّی نیست؟ چرا اسراییل در آنجا زندان دارد و مردم را میگیرد و زندانی میکند؟ اگر از تبعیدیهای دنیا حمایت میکنید، وقتی که تصویر 400 قهرمان فلسطینی این طور زیر برف منتشر میشود، بالاخره میفهمند که شما دروغ میگوئید. شما همه اعتبار و حیثیّت خودتان را گذاشتهاید. این همه هم پول خرج میکنید. بالاخره قضیه این است که شما سالانه [به اسراییل] 3 میلیارد دلار کمک میکنید، امّا خیلی بیش از اینها میدهید. چه مزیّتی میبرید؟ چه لزومی دارد که این همه سرمایهگذاری کنید؟ چه لزومی دارد این همه ظلم کنید؟ بالاخره یک رگ از میلیونها رگ انسانی در وجود شما نمیجنبد؟ این انصاف شما را رنج نمیدهد؟ یک بار فکر نمیکنید که دارید چه بر سر این همه مردم آواره میآورید؟ چهار میلیون آواره فلسطینی برای شما هیچ چیز نیست؟ این اردوگاههایی که یک چیزی بین برزخ و حیات است و مردم در آنجا زندگی میکنند، شما را رنج نمیدهد؟ خیلی خسارت خواهید برد. به خود و ملّتتان خیلی بد میکنید. شما در دنیا چیزهایی دارید که میتوانید معظّم و مکرّم باشید. این همه صنعت، علم، پیشرفت و تکنیک که آنجا به وجود آمده میتواند افتخارات بلندی باشد. اینها را به این ظلمها و بیدادهایی که هیچ توجیهی برایش نیست، آلوده نکنید. به خاطر اسراییل همه کس و همه چیز را متهّم میکنند. چند روز پیش که پارلمان اروپا را دیدید یک قطعنامهای علیه ایران داد، به خاطر همین است. قطعنامهای داد و یک چیزهایی ادّعا کرد که واقعاً هیچ دلاّل تبلیغاتی نمیگوید. به نظر من این پارلمان بزرگ که از چندین کشور در آنجا جمع شدهاند، در حدّ یک بنگاه تبلیغاتی که هیچ اصلی - جز پول - بر برنامهاش حاکم نیست، سقوط کرد و فکر کردم اینها چه جور مردمی هستند که مینشینند و رأی میدهند و پای یک چیزی را امضاء میکنند و هیچ کس هم پیدا نمیشود که به اینها بگوید شما بد میفهمید. خوشبختانه دیدم که یکی از اعضای پارلمان دیروز در پاریس اعلام کرده که ما در مقابل این بیمنطقی پارلمان اروپا شرمنده شدیم. بالاخره یک نفر از میان این چند صد نفر یک کلمه حرف حساب زد. اینها خیلی بیمنطق هستند و دوگانه عمل میکنند و در محاضره، مباحثه و میزگرد هیچ جوابی ندارد. من شکّی ندارم که بالاخره این فلسطینیها پیروز میشوند و بالاخره این آوارگان برمیگردند و این صهیونیستها را (آنهایی را که نباید آنجا باشند) به اوطان خودشان برمیگردانند و مسجد الاقصی دوباره در اختیار مسلمانها قرار خواهد گرفت. اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.