خطبه اوّل :
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،
"و أنْ لَیْسَ لِلْإ نسانِ الاّ ما سَعی، عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه وَ اَتِّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ
. در خطبههای گذشته بحثی داشتیم؛ در خصوص اینکه اسلام برنامه زندگی انسان، و قانون و مقرّرات زندگی درست جوامع بشری است، منتها با دیدی وسیعتر از افق مادّی و بلکه شامل نیازهای معنوی در دنیا و آخرت انسان یکی از نکاتی که در یکی از خطبههای قبل برروی آن تکیه کردم و ناتمام ماند و وعده دادم که در خطبهای دیگر تکمیل کنم، این بود که در سراسر معارف اسلامی، قرآن، سنّت و عمل بزرگان ما این واقعیّت مشهود است که اسلام از ما میخواهد به علل و عوامل طبیعی توجّه کنیم و کار خودمان را در محدوده سنن الهی و مقرّرات طبیعی که خداوند در جهان حاکم کرده است، تنظیم کنیم و هشدار داده است که غفلت از عوامل طبیعی و خروج از مجرای علل و اسباب به امیدهای واهی دیگر باعث ضعف، شکست و عقب ماندگی است. کسانی که با قرآن و معارف اسلامی آشنا هستند، ذرّهای در این مسأله تردید نمیکنند. تعبیراتی که به صورت اصل و کلّی آمده است، مثل این آیهای که اوّل صحبتم خواندم که: "انسان چیزی به دست نمیآورد، مگر از طریق سعی و تلاش و کوشش" و آیات و روایات بسیار زیادی که در این خصوص وجود دارد، این اصل را از استدلال مستغنی میکند، امّا چون مطالب دیگری در کنار اینها هست (ما مسأله دعا، شفاعت و امداد غیبی را داریم و داستانها و مطالبی هم از آن زاویه به گوش مسلمانان میرسد) یک نوع شبهاتی در ذهن مردم پیدا میشود که گاهی انحراف در زندگی مردم به وجود میآید و جریانات نادان و مغرض هم به این مسائل دامن میزنند که نتیجتاً منجر به ضعف جامعه اسلامی در تاریخ معاصر ما شده است. ما باید بپذیریم که به خاطر همین روحیّههای نادرست، امروز کشورها و امّت و ملّتهای اسلامی ما اشکالاتی در زندگیشان هست که باید ما به عنوان امّالقرا و پیشتاز اسلامی حتماً در راه اصلاح این فرهنگ کوشش کنیم و فرهنگ صحیح قرآنی را در ذهن مردم تحکیم نماییم. ما گفتیم که مشیّت الهی بر این قرار گرفته که علل و اسباب، تأثیرات خودشان را داشته باشند و اگر کسی بخواهد در راه تکامل حرکت کند، باید این علل و اسباب را در جهت صحیح و راه درست استخدام کند و ندیده گرفتن این علل و اسباب چیزی جز خسارت به دنبال ندارد. یکی از نقاط ضعفی که معمولاً در جوامع انقلابی پیش میآید که ما هم از آن بینصیب نبودیم و هنوز هم آثاری از آن را داریم و شاید در اکثر جوامع انقلابی این اتّفاق میافتد، مسأله بینظمی و خارج شدن از انضباط است. در ذهن خیلیها هست (به خاطر تبلیغاتی که در دوران انقلاب میشود و قیامی که علیه نظام قبلی برای برهم زدن نظام باطل میشود، انقلابیون احساساتی خیال میکنند) که انضباط، نظم، اطاعت از مافوق و تحکیم مدیریت با انقلاب نمیسازد و انقلابی بودن را با بینظمی و خودسری مساوی میدانند که معمولاً انقلابها از این ناحیه ضرر میکنند، منتها چون معمولاً انقلابها فواید فراوانی دارند، این گونه ضررها خیلی مورد توجّه قرار نمیگیرد. ما میدانیم همه این گونه برخوردها با اسلام سازگار نیست. ما مسلمان هستیم و مثل انقلابیون دیگر جاها نیستیم. ما بر چهارچوب اسلامیمان قطعاً باید تکیه کنیم. یکی از مسائلی که پیامبر اکرم (ص) همیشه روی آن تکیه میکردند، نظم بود. اصلاً زندگی یک مسلمان همراه با نظم است. شما ببینید در وقت نماز خواندن چقدر دقّت میشود. مگر لحظات زمان چقدر تفاوت دارد؟ حالا انسان پنج دقیقه پیش از طلوع آفتاب نماز بخواند، درست است و بعد از طلوع آفتاب نماز بخواند قضا است. پیش از غروب نماز عصر درست است، بعد از مغرب درست نیست. در ماهیّت زمان که تفاوت نیست، بلکه آن نظم و حدود مهمّ است. شما ببینید در قرآن چند آیه به این نکته اشاره کرده که کسانی که حدود را میشکنند، مورد غضب خداوند هستند. حدود الهی نظمی است که خداوند برای زندگی و کارهای ما تنظیم کرده است. حج، نماز و روزه در زمان خود باید انجام شود. ما [اگر] روز عید فطر روزه بگیریم حرام است، ولی روز قبل آن واجب است. این در واقع نظم دادن به کارهاست. سراسر عبادات نظم است و شما اگر کارهای مستحبّیتر را نگاه کنید، آن قدر احکام مستحبّی و واجب داریم که همه اینها نظمی را در زندگی ما حاکم میکند. نمیشود کسی مسلمان باشد و نفهمد اصلاً روح اسلام و حتّی عباداتش با نظم آمیخته است و آن وقت ما در کارهای اجتماعی بینظم باشیم، در ساعات معین در سرکارمان نباشیم، زودتر از ساعت کار از سر کارمان برویم و دقایق را مراعات نکنیم. این بینظمیها در جامعه ما واقعیّت است و بعضیها فکر میکنند که اینها اشکال دینی ندارد. این واقعاً ضدّ دینی است. یکی از کشورهای موفّق زمان ما ژاپن است که آنها در نظم ضربالمثل شدهاند و هر کس وارد ژاپن شود و دو روز در خیابانهای ژاپن قدم بزند، اوّلین چیزی که به چشمش میخورد، نظم و دوّمین آن نظافت است. اینها واقعاً اصول اسلامی است. آن هم در زمان ما که زمان با کامپیوتر سر و کار دارد و لحظه در زندگی انسان مؤثّر است و عصر سفر با هواپیما و موشک مطرح است، دیگر نمیشود بینظمیها را پذیرفت. لحظات در زندگی مؤثّر است و من خیال میکنم یکی از وظایف عمده مرّبیان فرهنگی جامعه ما این است که برای نظم گرفتن جامعه زیاد کار کنند که اسلام بر روی آن بطور جدّی تکیه دارد. در محیطهای انقلابی معمولاً بیتوجّهی به مدیریت یک نوع روحیه انقلابی را نشان میدهد، در صورتی که این درست ضدّ اسلامی است. ولایت یک مقوله وسیعی است؛ از ولی فقیه شروع میشود و تمام کسانی که در نظام حقّ اسلامی، بحق جایگاهی را به دست آوردهاند، رشحهای از ولایت دارند و اگر فرد صالح است، باید از او اطاعت کرد و اگر ناصالح است، باید عزلش کرد. این معنا ندارد که کسی مدیر باشد و کسانی که با او کار میکنند، خیال کنند برخورد با او هم یک نوع کار مثبت و انقلابی یا یک وظیفه اسلامی است. بله، انتقاد باید باشد و با مدیرانی که اشکالاتی دارند، خیلی صریح و روشن برخورد شود، امّا کارشکنی و چوب لای چرخ مدیریت گذاشتن، هم ضدّ اسلامی وهم ضدّ انقلابی است و روشی است که خداوند و قرآن این طور چیزی را نمیپسندد. انجمنهای اسلامی در ادارات باید نمونه نظم باشند و هیچ وقت نباید فکر کنند تضعیف مدیریت یک حسن است، بلکه این میتواند ضدّ مصلحت عمومی باشد. بنابراین، نظم و انضباط در محیط کار (چه کار دولتی و چه غیر دولتی) جایگاه خودشان را دارند و انتقاد و برخورد منتقدانه و صحیح هم با انحرافات و کجرویها و نادرستیها جایگاه خود را دارد و اینها با هم منافات نداشته و مظهرش هم میدان جنگ است و انضباطی که در نیروهای نظامی به چشم میخورد که معمولاً آنها دارند، این را خیلی جدّی میگیرند. این انضباط آهنین مخصوص نیروهای نظامی نیست. در همه جا باید نظم جدّی گرفته شود. وقتی مسؤولیّت را به عهده کسی گذاشتند، در صورتی که این مسؤولیّت مشروع باشد، باید با انضباط عمل شود. هر کسی هر مسؤولیّتی را پذیرفت و در درجاتی قرار گرفت، سلسله درجات باید مراعات شود والاّ همه مردم ضرر میکنند. این دو بخش را باید جدّی بگیریم. اینها همه عوامل طبیعی است، یعنی منطق حکم میکند جامعه نمیتواند بدون نظم و انضباط در مسیر درستی حرکت کند و مصالح مردم از بین میرود. همچنین در کنار اینها کار و تلاش نیز چنین است که ما آن را به صورت یک بحث جداگانهای در آوردهایم. گاهی بعضیها توقّع دارند بدون کار و تلاش زندگیها مرفّه شود و [راه] مصرف هم هر چقدر میخواهد باز باشد. بدترین چیز این است که جامعهای بیش از آن اندازه که تولید میکند، بخواهد مصرف کند. بزرگترین گناه و جرم اجتماعی این است که انسان در یک اجتماعی بیش از اندازهای که تلاش میکند، از جامعه طلبکار باشد. حالا ممکن است کسی مریض یا علیل باشد که آن بحث دیگری دارد، امّا مردان سالم و قادر به کار در حدّ تلاششان باید توقّع داشته باشند. کلّ جامعه این طور است، فرد فرد هم همین طور است. این یک اصل مسلّم است که کسی که بیش از درآمدش بخواهد خرج کند، ضرر میکند و به عقب میرود و جامعه هم همین حالت را دارد. متأسّفانه در بسیار از جوامع ما که کار و تلاش به اندازه کافی نیست، توقّع مصرف هم بالای بالا است. در کشور ما هم مصرف بیش از حدّی است که تولید ما ایجاب میکند. استفاده از بسیاری از چیزها موکول به زمانی است که ما بتوانیم آنها را تولید کنیم، ولی این اصل اصلاً در روحیّهها حاکم نیست و این خودش باعث میشود جامعه همیشه مشکلات داشته باشد. اینها به این دلیل است که ما میخواهیم برای همیشه از مسیر عوامل طبیعی بیرون برویم. "خدا میرساند". این طرز تفکّر ما است که خدا میرساند! واقعاً این طور نیست، بنای خدا این نیست. نه اینکه خدا نمیتواند، خداوند میتواند همه ما را بدون اینکه ذرّهای کار کنیم، به شیوه خلق نعمتها اداره کند، ولی این طور چیزی را خدانخواسته است. در دنیا چنین چیزی نیست، البتّه در آخرت هم نیست، در آخرت محصول کار دنیا را به آنجا خواهیم برد. بنای آفرینش این است که همین طور که میسازیم، از آن استفاده کنیم که متأسّفانه این روحیّه در جامعه ما نیست. حالا من این را در تکمیل بحث گذشته گفتم تا ذهنتان حاضر باشد تا آن دو، سه شبههای را که ممکن است در ذهنها باشد، پاک کنم. ممکن است برخی از آقایان بگویند که خوب، پس دعا و شفاعت، تقدیر الهی و ... چیست؟ همه اینها حقّ است، امّا آنها همه در بستر صحیح به وجود میآید. دعا مستجاب میشود، امّا نه از کسی که عوامل استجابت را خودش فراهم نکند. خداوند روزی را میدهد، امّا به کسی که دعا کند و حرکت هم بکند. شفاعت انبیاء و اولیاء و بزرگان و شهدا حقّ است، امّا برای کسانی که در مسیر هدایت حرکت میکنند؛ گر چه اشتباهاتی میکنند، حمایت آنها به عمل ما جفت میشود که شفاعت هم از همین کلمه گرفته شده است. جفت شدن تلاش ما و حمایت آن بزرگان پیشتاز، میشود شفاعت و ما از لغزشها و کمیها نجات پیدا میکنیم. امداد غیبی هم همین است. برای کسی که در راه حرکت نکند، امداد غیبی نیست. اگر شما به جهاد رفتید و همه امکانات را برای جهاد در راه خدا فراهم کردید، در میدان جنگ خدا هم باز از طریق عوامل طبیعی که از دید ما مخفی است و ما نمیتوانیم آن را کشف کنیم، امداد غیبی را برای ما میآورد، دشمن را به اشتباه میکشاند، یا یک آگاهی به ما میدهد و یا یک اطّلاعی به ما میدهد و ما را در یک نقطه معیّنی متوجّه اشتباه میکند و مسیر را اصلاح میکند. اینها در زندگی ما امداد غیبی است. یک روایتی در مورد دعا است که امام صادق (ع) از پیغمبر اکرم، نقل میکنند که خیلی جالب است و مطلب را میرساند. در کتاب تجارت وسائل، در مقدّمات تجارت، ظاهراً باب پنجم است که در عنوان طلبالرزق، شش مورد را از پیغمبر نقل میکنند که دعا مستجاب نمیشود؛ هر قدر هم آدم خوب باشد. [اگر] این شش مورد را تقسیم کنیم، دو تیپ است: یک تیپ آن مواردی است که آدم از خداوند چیز باطل و ناحق بخواهد که خداوند نمیپذیرد؛ هر قدر هم شما اصرار کنید و هر قدر هم گریه کنید و هر قدر هم در کنار کعبه دعا کنید. دوّم اینکه راه کار را خودتان ببندید، راه طبیعی کار را به دست خودتان ببندید و از خدا بخواهید که راه بستهای که خودتان بستید، باز کند، یا دری را که کلیدش دست خودتان است، باز نکنید و از خدا بخواهید که این در را برای شما باز کند. از این شش مورد، دو، سه موردش این جوری و چند تا هم از نوع اوّل است. آنجایی که به علل و اسباب برخورد میکند، یکی این است که آدمی در خانهاش بنشیند، کار نکند و از خداوند روزی بخواهد که من در یک خطبه هم گفتم که خداوند میفرماید، نه همان طوری که خدا قرار داده برو کار کن. البتّه آن موقع برکتش را خداوند میدهد. یا آدم بیاید و مال زیادی را پیدا کند، ولی ولخرجی کند و مالش را تمام کند. اگر ولخرجی کردی و محتاج شدی و گفتی خدایا به ما روزی بده، خداوند نمیدهد و میفرماید که خوب، شما که داشتید، چرا این جوری خرج کردی؟ چرا ریخت و پاش کردی؟ بنابراین، دعا مستجاب نمیشود. یا نوع دیگر آن این است که شما با کسی معامله کنی، سند نگیری و شاهد نداشته باشی و بدون هیچ دلیلی مالت را در اختیار دیگران بگذاری و او هم طمعش گل کند و بگوید حالا که کسی نیست، اموال شما را بخورد. شما احساس مظلومیّت میکنید که به من خیانت کرد، در خانه بنشین، به مسجد برو، زیر ناودان طلا برو، گریه کن و بگو خدایا شرّ این ظالم را از ما کوتاه کن، حقّ ما را از این فرد بگیر، خداوند میفرماید: نه، این چنین دعایی مستجاب نمیشود، چون شما خودت [مقصّر] بودی، دستور این بود که حالا که قرض میدهید و مالتان را پیش دیگران میگذارید، سند بنویسید. ببینید چقدر مطلب ظریف است! ممکن است یک آدم خشکه مقدّسی خیال کند که اعتماد به برادر دینی خودش یک حسن است. بله، این حسن است، امّا شما نباید همین طوری اعتماد بکنی. باید چیزی بنویسی و در این مسائل مثل بیگانه برخورد کنید. اینها لغزشگاه است. این یک دستور کاملاً دنیایی است و اصلاً جنبه غیبی و مسائل وارد شدن از آفاق دیگر را ندارد. همین عرف خود ماست. ما بیاییم عرف را زیر پا بگذاریم، بگوییم خوب، ما مسلمان هستیم و به برادر مسلمانمان اعتماد میکنیم؛ نوشته نمیخواهد، قلب ما نوشته است! خوب، اگر او هم قلبش کج شد، دیگر شما حقّی پیش خدا ندارید که بگویید خدایا حقّ من را از این ظالم بگیر. شما خودت بد کردی، دری را که باز بود، خودت بستی. بحث خیلی روشن است؛ یعنی، در مجرای طبیعی و زندگی باید با عرف عقلایی و منطقی حرکت کنیم. بله، اگر در این مسیر حرکت کردی و از جای دیگری خوردی، جایش هست که اینجا یک دعایی بخوانی. پس اینها مواردی است که مسیر طبیعی را نرفتند و ضدّ مسیر طبیعی رفتند و از خداوند انتظار دارند که با دعا مشکلشان را حل کند. پیغمبر میفرماید که اینها حل نمیشود. دعا حقّ است، امّا در بستر حرکت سالم و طبیعی. خود شفاعت هم این چنین است، امداد غیبی هم این چنین است. شما برخلاف مسیر آب شنا کنید و خیال کنید که با دعا و امداد غیبی میشود مثل کسی که در مسیر حرکت آب شنا میکند، با آن سرعت خودتان را به جایی برسانید، این نمیشود. در مسیر درست حرکت کنید و از خداوند هم استمداد کنید و اصلاً سنّت الهی این است که در مسیر درست، عوامل ناشناخته زیادی همراه انسان به راه میافتد. در این مسیر عوامل طبیعی حرکت میکنند، عوامل طبیعی در چهارچوب سنن آفرینش به طوری تنظیم شدهاند که اگر انسان در آن مسیر حرکت کند، تقدیر الهی، قضا و قدر الهی، امداد غیبی، دعا و شفاعت، همه همراه جامعه و انسان هماهنگ میشوند و اگر در غیر از این مسیر رفتی، همه اینها برای کوبیدن انسان به زمین هماهنگ میشوند. از موارد دیگری که ناحقّ است و دعا مستجاب نمیشود، یکی این است که آدم به قطع رحم دعا کند. دیگری این است که آدم به خواستههای حرام و ناحقّ دعا کند. بنابراین جامعه اسلامی و انقلابی سالم و راه خدا و راه بهشت و سعادت، همگی از مسیر استفاده از راههای طبیعی که خداوند زندگی ما حاکم کرده، میگذرد و ما نباید توقّع نداشته باشیم که این راهها را فراموش کنیم که چون ما خدا و بهشت و قیامت و حساب و کتاب را قبول داریم، همه مشکلاتمان حلّ شود، این نمیشود. در جنگ احد شما این بحث را خیلی روشن میبینید. آیات قرآن در سوره آل عمران در اینجا بسیار گویاست، اصلاً صحنه آزمایش الهی بوده است. وقتی که یک شکست موقّتی نصیب مسلمانها شد، داد و بیداد یک عدّه که توقّعات بدی داشتند، بلند شد. آنها خیال میکردند که چون مسلمان هستند، همه جا باید پیروز شوند. داد و بیداد بلند شد و انتقادات به گوش رسید، مأموران خبر دادند که در لشکریان زمزمه افتاده و میگویند: پس وعدههای خدا چطور شد؟ این چه بود؟ با آن وعدهها نمیسازد! آیات کوبندهای وارد شد که یک جمله آن همین است. قرآن میفرماید: از خودتان است. مگر پیغمبر به شما دستور نداد که این گردنه را که پشت لشکر را بیحفاظ میگذاشت، خالی نکنید؟ چرا بیانضباطی کردید؟ چرا دستور فرماندهی را عمل نکردید؟ چرا بینظمی کردید؟ همین کافی است. نتیجه یک بینظمی در میدان نبرد آن شکست و آن هفتاد شهید و آن پیروزی کفّار است. ممکن است که بعضیها بگویند با غفلت بعضیها لشکر شکست میخورد؟! بله، این مسائل، طبیعی و به هم مربوط است، طبیعت زندگی در این دنیا همین است. خداوند هم روی همین طبیعت قانون گذاشته و برای ما دستور آورده تا به آن عمل کنیم. بله، یک سرباز هم اگر وظیفهاش را انجام نداد و در را باز کرد و دشمن به داخل ریخت، لشکر آسیب خواهد دید. پیغمبر میفرماید که تازه ما به خاطر آن شهامتها و جهاد دیگران، امدادهای فراوانی کردیم و شما را از شکست نهایی نجات دادیم. حرکت خوب دیگران شما را نجات داد و حرکت بد شما این زحمت را برای دیگران گذاشت. در کلّ جامعه همین است؛ اقتصاد، فرهنگ، تحصیل، هنر و کلّ زندگی ما همین است. ما اگر در این دنیای امروز از ابزار ترقّی و تکامل غافل باشیم و انتظار داشته باشیم به صرف حقّانیّت نیّتمان همه مشکلاتمان حلّ شود، اشتباه اساسی کردهایم که البتّه من نمیگویم چنین اشتباهی در جامعه ما هست. آثارش را آدم در بعضی از موارد میبیند که فکر میکنم اصلاح این فرهنگ نادرست و ضدّ تقوا از وظایف ما و خطبای جمعه و آنهایی که زبان و قلم و آنهایی که نفوذ کلام در جامعه دارند، میباشد که باید شجاعانه و مخلصانه امّت اسلامی را آگاه کنند.
أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
وَالْعَصْرِ/ اِنَّ الإنْسانَ لفَی خُسْرٍ اِلاِّ الذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَواصَوْا بالْحَقِّ وَتَواصَوْا بالصَّبر.
خطبه دوّم :
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج)
تأکید داریم که امّت ما مسیر تقوا و مراعات حدود الهی و اوامر و نواهی اسلام را همیشه نصبالعین خود قرار دهند. در مناسبت های هفته چند مسأله متنوّع داریم. قبل از همه چیز ولادت امام محمّد باقر (ع) را تبریک گفته و از سویی هم شهادت حضرت امام هادی (ع) را به رهبر و مردم بزرگوارمان تسلیت عرض میکنم .
در این خطبه میخواهم راجع به سالگرد قیام مردم قم در 19 دی ماه سال 1356، هفته بیماران کلیوی که هفته گذشته بود و نیز پیرامون سفر بسیار مؤثّر و مفید رهبر معظّم انقلاب به استان بوشهر و مسأله اجلاس واشنگتن در ادامه اجلاس مادرید مطالبی عرض کنم.
شایسته است که به مناسبت 19 دی ماه، مراتب قدردانی و قدرشناسی خود را از حوزه علمیّه و مردم بسیار دوست داشتنی، مقاوم و صبور و مجاهد قم ابراز کنیم. اصولاً" قم و قمی ها در انقلاب ما پیشتاز بودند و باید جامعه این را بپذیرد که البتّه هم پذیرفته است. پایگاه اصلی انقلاب در حوزه علمیّه و قم بود. رهبر انقلاب در آنجا حضور داشتند و از آن حوزه برخاسته بودند و سربازان انقلاب تا دوران اواخر کار، عمدتاً در میان طلبهها و علما بودند که البتّه در میان جامعه ما در همه جا فراوان بودند، امّا کانون کار آنجا بود ومردم قم از این بابت بسیار مشکل داشتند و رژیم پهلوی نسبت به آنها سخت عنود و سختگیر بود. ولی مردم قم با چهره باز این مشکلات را تحمّل کردند و در سال 56 وقتی که یکی از روزنامههای عصر کشور به انقلاب و رهبری انقلاب اهانت کرد، اوّلین جرقّه را از سوی حوزه علمیّه و مردم قم دیدیم و انصافاً جوّ خفقان را با آن حرکتی که انجام دادند، شکستند و جهاد کردند و قربانی دادند و این راه را باز کردند و چراغی که در آنجا روشن شد، خاموش نشد تا اینکه به پیروزی کامل انقلاب دست یافتیم. ما باید این حرکت را به مردم و حوزه علمیّه قم تبریک عرض کنیم. بعد از انقلاب هم قمیها از افراد صبور و پرمشکل بودند، به خاطر اینکه مهاجرت بسیاری به سمت قم انجام گرفت، بسیاری از عراقیها به خاطر اینکه محیط قم، محیط روحانی و مناسبی بود، به آن شهر رفتند و قم یکی از مهاجر پذیرترین شهرهای کشور است. قم به همین جهت از حیث جمعیّت بیش از سایر شهرها رشد کرده است. امکانات به طور طبیعی در قم کم است، وضع آب قم بد است و ساختار این شهر از گذشته نادرست است و علیرغم اینکه مردم با مشکلات زیادی مواجه هستند، خم به ابرو نیاورده و تحمّل کردهاند. البتّه ما بعد از جنگ به فکر افتادیم که جواب مساعدی به نیازهای مردم قم بدهیم. قبلاً حضرت امام برای مسأله آب قم دستور داده بودند که به خاطر جنگ، خوب عمل نشد. یکی، دو سال است که عملیّات مهار آبهای اطراف قم را تشدید کردهایم که امیدواریم مشکل جدّی آنجا از این بابت حلّ شود. برای ساختار شهر نیز برنامههای بسیار خوبی توسّط مسؤولان تنظیم شده است. ولی این موارد جواب آن همه جهاد و فداکاری نیست، جزای نیک عمل آنها را خداوند خواهد داد. ما هم باید وظیفهمان را انجام بدهیم و من مطمئن هستم که کلّ امّت اسلامی از اینکه ببیند قم این مأوای اهل بیت (ع) و بزرگترین مرکز روحانیّت شیعه جای آباد و راحتی باشد، مسرور خواهد شد و ما امیدواریم به این وظیفه عمل کنیم. سفر رهبر معظّم انقلاب به استان محروم بوشهر یکی از قطعههای زیبای تاریخ انقلاب اسلامی است. من آن روزها تصویرهایی را که از سیمای جمهوری اسلامی پخش میشد، با دقّت و عشق نگاه میکردم. سخت تحت تأثیر بودم و از صمیم دل به این امّت تبریک میگفتم که چنین رهبری دارند و به رهبر انقلاب که چنین امّت و ملّتی دارند. سیزده سال است که از پیروزی انقلاب میگذرد و مردم ما با خواست خودشان مشکلات فراوانی داشتهاند و نمیتوانیم بگوییم که مردم از لحاظ مادّی ارضاء شدهاند. بعد از انقلاب، هر کسی انتظار دارد توقّعاتی داشته باشد. در صحنههایی که فقط توانستیم بخشی از آنها را ببینیم و اصلاً هیچ دوربینی نمیتواند تمام آن واقعیّتها را ضبط و منعکس کند، ما واقعاً لحظات اوّل پیروزی انقلاب را در حرکات، اظهارات و خنده و چشمهای پرنشاط مردم که متوجّه رهبرشان بود، میدیدیم و در تماس رهبری با مردم هم این معنا دیده میشد. آن محبّتی را که امام هنگام ورود در بهشت زهرا نسبت به امّت قهرمان و پیروزشان داشتند، در چهره رهبرمان و در میان همان مردم به همان گونه میدیدیم. هر کسی به این صحنهها نگاه بکند، میتواند طراوات و شادابی و رونق انقلاب و اسلام را مجسّم کند، مگر اینکه مغرض باشد و بخواهد به صورتی دیگر تفسیر کند. هیچ تفسیری هم نمیشود کرد. من در همین جا خدا را شکر میکنم که بعد از رحلت حضرت امام (ره) که سکّاندار کشتی انقلاب و ناخدای کشتی ما در این اقیانوس پرتلاطم بودند و نسبت به آنچه که بعد از ایشان رخ خواهد داد نگران بودیم، خداوند این نعمت را بر ما تکمیل کرد و شایستهترین فرد را به عنوان رهبر در میان ما گذاشت و خبرگان را هدایت کرد که این تحفه آسمانی و ولایت فقیه را به دست کسی بدهند که بتواند آن طور که شایسته این امّت است، جامعه را رهبری کند که - بحمداللّه - این اتّفاق افتاد و آنچه میخواستیم، به دست آوردیم. بنده به عنوان مسؤول اجرایی کشور شهادت میدهم که بهترین نحوه هدایت را در این مدّت داشتیم و البتّه طبیعی هم هست که این گونه باشد. رهبری ما کسی است که از نوجوانی و اوایل بلوغ وارد مبارزه شده و در میدان جهاد بوده است. همه نیروهای در صحنه را میشناسد. انسانهای مخلص و مجاهد و نیز آدمهای مغرض و بیخاصیّت و بیتفاوت را میشناسد. انگیزهها و اخلاص جریانات و احزاب و گروهها را بخوبی میشناسند. بالاخره این سی و اندی سال با تمام مسائلاش زیرنظرایشان بوده و دوستان و دشمنان را در مقاطع و شرایط مختلف میشناسند. از طرفی در دوران اجرایی کشور نیازها، مشکلات، امکانات کشور، راههای مقابله با دشمنان، جنگ، صلح، ارتش، سپاه و پلیس را بخوبی میشناختند و از لحاظ علمی هم مجتهد مسلّم هستند و با عدالت خودشان روی این مسائل قضاوت صحیحی میکنند که این چنین چیزی برای امّت یک موهبت الهی است که خداوند وجود حضرت آیت اللّه خامنهای، رهبر معظّم انقلاب اسلامی، را برای ما محفوظ بدارد و - انشاءاللّه - امّت ما را با کمک و هدایت ایشان و تلاش خود امّت به اهداف مقدّس عالیهای که در انقلاب و راهنماییهای امام راحلمان ترسیم شده، برساند. مسأله بعدی ما راجع به مریضهای کلیوی است. لازم میدانم توجّه شما مردم را به این مشکل جلب کنم. هزاران نفر هستند که به خاطر نقص کلیههای خود به زندگی بسیار سختی مبتلا هستند. معالجه این بیماری بسیار گران است ومشکلات روحی و جسمی، متوجّه این دسته از بیماران میباشد. البتّه ما طیّ دو سال گذشته سعی کردیم به مراکز ویژه بیماران کلیوی کمک کنیم، امّا چون در گذشته زیاد غفلت شده بود، در این زمینه عقب هستیم. من از اطبّاء خواهش میکنم که همّت زیادی کنند و به میان این بیماران بروند و رنج آنها را احساس کنند و از امّت اسلامی تقاضا دارم که کمک به این بیماران را جزء برنامههای بسیار جدّی خود قرار دهند. به آنها سر بزنند و زندگی آنها را زیرنظر بگیرند. هر کس یکی از آنها را ببیند، خودش تصمیم میگیرد که کمک کند و احتیاج نخواهد داشت که ما بگوییم. اشکال این است که جامعه، مطّلع نیست. البتّه آنهایی که متمکّن هستند، مشکلات خودشان را حلّ میکنند و از ما هم کمکی نمیخواهند. به هر حال از صبر و متانت آنها تشکّر میکنیم و از امّت خودمان هم انتظار داریم که به مناسبت این هفته که البتّه زمان مربوط به آن هم گذشت، با اظهاراتی که شد، یادشان باشد که این جمعیّت گرفتار را تحت حمایت و محبّت خود قرار دهند. در مورد مسأله فلسطین و مذاکرات مربوط به واشنگتن من توضیحاتم را در خطبه عربی بیان میکنم، چون مخاطبان بیشتر ما را در رابطه با این موضوع عربها تشکیل میدهند. لیکن این جریان را هم برای شما توضیح خواهم داد. همان طوری که میدانید شورای امنیّت سازمان ملل به اتّفاق آراء اسراییل را به خاطر قساوتهایی که اخیرا" نسبت به فلسطینیها مرتکب شده، محکوم کرد. این البتّه نقطه مثبت محسوب میشود و ما باید از این رأی مقتضی که داده شد، تشکّر کنیم. تحلیلهای توأم با سوءظّنی هم در این رابطه وجود دارد که من در این بخش از بحثم آن را هم گنجاندهام، ولی به هر حال باید یک کار مثبت را بپذیریم. امّا توّقع ما این است که به این محکومیّت اکتفاء نشود. شما دیدید که در مورد عراق وقتی اینها عراق را محکوم کردند، تا کجا پیش رفتند. لذا در مورد اسراییل هم روند اقدامات باید به همین منوال پیش برود. الان حکم صادر کردند که این 12 نفر نباید تبعید بشوند و آن عدّهای که تبعید شدهاند، باید مراجعت نمایند. اینک سؤال این است که اگر چنانچه برنگرداندند، چه میشود؟ اسراییل بارها این قطعنامههایی را که برعلیهاش صادر شده، نقض نموده است و هیچ کس او را مورد توبیخ قرار نداده و این خودش یک نکتهایست که اگر اجراءنشود، شورای امنیّت واقعاً با توجّه به سابقه و عملکردی که در زمینه عراق دارد، نزد افکار عمومی ضرر میکند و این مسأله به ضررش تمام خواهد شد. اسراییل همچنان مدّعی است که من زمین در مقابل صلح را نمیپذیرم، اینها (عربها) دیگر عقبنشینی نمودند و عنوان نمودند که ما در مذاکرات شرکت نمیکنیم. ما نگرانیم که این حرکت برای فریب دادن و کشاندن مجدّد اینها به پای میز مذاکرات باشد تا یک مرحله دیگر فریفتن عربها صورت گرفته باشد. البتّه تا حدودی هم مؤثّر واقع گردید و اینها هم جواب مثبت مبنی بر شرکت در مذاکرات را دادند و با همین محکومیّت راضی شدند و به واشنگتن سفر کردند، ولی باید هوشیاری لازم را حفظ نمایند و چنانچه مشاهده کردند که باز هم نتایج همان نتایج مراحل اوّلیه مذاکرات است، مراقب باشند تا با ظاهرفریبی، منافع دنیای اسلام را به خطر نیاندازند و سازمان ملل و شورای امنیّت هم باید توجّه داشته باشند که امّت عرب، امّت اسلامی و ملّت فلسطین هم در این زمینه از دقّت نظر و هوشیاری لازم برخوردارند.
ترجمه خطبه عربی:
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللّه المتَقیِنْ.
گستاخی و بی شرمی اسراییل به حدّی رسید که شورای امنیّت مجبور شد اقدامات اسراییل را محکوم کند و حتّی آمریکا نیز به عدالت رأی داد. درست است که محکومیّت اسراییل امر مثبتی است، امّا ما نباید به آن اکتفا کرده و دل خوش کنیم و از مسائل اساسی غافل شویم. احتمال زیادی دارد که این حرکت مثبت یک نوع بازی برای فریب افکار عمومی مسلمانان در جهت هموار کردن و گشودن راه برای ادامه گفتگوهای "مادرید" باشد. علائم و دلایلی پیرامون این هدف باطل وجود دارد که این حرکت برای قانع کردن اعراب و به فراموشی سپردن شروط تعیین شده در دوره سوم گفتگوها در واشنگتن است. البتّه بدون شک اگر شورای امنیّت به این گام سطحی اکتفا کند و گام عملی و مؤثّری در پرتو تصمیم عادلانه برندارد، افکار عمومی از این بازی فربیکارانه پرده برخواهد داشت و برکسانی که در گفتگو با اسراییل شرکت کنند، فشار وارد خواهد کرد. عجیب این است که همان موقع که اسراییل به گستاخی و بیاعتنایی خود به قطعنامه شورای امنیّت ادامه میدهد و فشارهای خود را بر ملّت مظلوم فلسطین بدون هیچ کاستی پی میگیرد، علائمی دیده میشود که به آمادگی عربها جهت شرکت در گفتگوها اشاره دارد. کشورهای اسلامی باید دچار سادگی نشده و از جایگاه خود غافل نشوند و از عمق اهمیّت افکار عمومی مسلمانان برای حضور در میدان و دفاع از خواستههای اسلامی که اخیراً بر شورای امنیّت نیز تأثیر گذاشته، استفاده نمایند. و برای پیاده کردن خواستههای مشروع ملّت فلسطین و لبنان اصرار و تأکید کنند. شورای امنیّت نیز باید بداند که اگر به این بازی ساده اکتفا کند و اسراییل به مواضع منفی خود بدون هیچ عکسالعمل مقتضی و مناسب ادامه دهد، وجهه خود را از دست خواهد داد و عاملی در جهت وارد کردن ناامیدی به قلوب آحاد مظلومان ستمدیده خواهد گشت.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَللَّهُ الصَمَدُ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد.